سایت جدید تاریخی فرهنگی قرآنی 2

m5736z

blog.ir.

اسلام هراسی : پایان دنیا . فیلم های هالیودی . اهانت به قرآن و پیامبر(ص)

هراس غرب از انتقال پيام جمهوري اسلامي

19 شبكه راديو و تلويزيون برون مرزي جمهوري اسلامي ايران از روز 24 مهرماه سال 91  از روي ماهواره ها تبرد و به دستور يوتلست كه مالك هاتبرد است قطع شد. اما واقعيت هاي پشت پرده اين موضوع آن است كه اتحاديه اروپا چنين تحريمي را در دستور كار خود قرار نداده است بلكه تحت فشار لابي آمريكا و صهيونيست اين كار انجام شده است. آيا اين اقدام آنان با شعارهاي دموكراسي و آزادي بيان كه سال هاي سال است سر مي دهند مغايرت ندارد؟
كشورهاي اروپايي كه تا چندي پيش حاضر نبودند فيلم موهن عليه پيامبر اسلام(ص) را از روي يوتيوب و برخي رسانه هاي مجازي خود حذف كنند و مدعي بودند كه اين كار آزادي بيان را زير سوال مي برد ؟
ادعاي دروغين آزادي بيان در غرب
«شبكه هاي تلويزيوني كشورمان نيز كه براي مردم خارج از ايران و با زبان هاي عربي و انگليسي برنامه پخش مي كرد به نوعي مبلغ سياست هاي جمهوري اسلامي هستند و از همين رو غربي ها نتوانستند پيام انقلاب اسلامي ايران را تحمل كنند و به بهانه تحريم ها به مقابله با اين شبكه ها پرداختند.» «اروپايي ها به نوعي خطر گسترش تفكرات جمهوري اسلامي در غرب را به خوبي احساس كرده اند و يكي از راه هاي گسترش و ترويج اين تفكرات انقلابي و ضداستكباري همين رسانه هاي راديويي و تلويزيون هستند كه مي توانند به روشنگري در نزد افكار عمومي دنيا بپردازند.» «امروز مردم ساكن در كشورهاي اروپايي و آمريكايي به شدت تشنه شنيدن حقايقي از درون ايران هستند و رسانه هاي تحت مديريت ما نيز به نوعي تشنگي آنان را برطرف مي كرد و به افكار عمومي جهانيان حقايق جمهوري اسلامي را نشان مي داد، به همين دليل ديگر تحمل اين شبكه ها براي سران اروپايي و خصوصا صهيونيست ها غيرقابل تحمل بود.»
«به لطف الهي امروز شاهد رشد روزافزون اقتدار كشورمان در عرصه هاي داخلي و بين المللي هستيم و شبكه هاي تلويزيوني برون مرزي اين پيشرفت ها و موفقيت ها را منعكس مي كنند، با انعكاس اين حقايق از داخل ايران، پرده از هويت ضدانساني استكبار جهاني و در راس آن آمريكا و رژيم صهيونيستي برداشته مي شد و كم كم اين روشنگري ها كار را به جايي رساند كه تحمل شبكه هاي ايراني امكان پذير نبود و به بهانه هاي واهي اقدام به قطع اين شبكه ها گرفته شد.»
الگوپذيري از انقلاب اسلامي
«قطع شبكه هاي ماهواره اي جمهوري اسلامي از سوي استكبار جهاني به دليل ترس از همين بيداري صورت گرفته و اين كار آمريكا و دولت هاي غربي نشان از درماندگي آنان از استقامت ملت ايران دارد.» «امروز دشمنان مي خواهند با ترفندهاي مختلف جلوي اين الگوگيري را بگيرند و با ايجاد اختلاف قومي و مذهبي سعي در خشن جلوه دادن چهره اسلام و انقلاب اسلامي را دارند.» ا«اين انقلاب به لطف الهي و با استقامت و پايداري ملت بزرگ ايران آنقدر عظمت يافته كه آثار آن به كشورهاي اسلامي و در ادامه به كشورهاي غربي نيز كشيده شده و روحيه مبارزه با استعمار و استبداد را در جهان ايجاد كرده است.» «آنها به تصور خودشان مي خواهند با اينگونه كارها نور اسلام را خاموش كنند ولي نور خدا هيچگاه خاموش نخواهد شد و روزبه روز بر درخشندگي آن افزوده مي شود.»
هراس غرب از روشنگري هاي ايران
«يكي از دلايل ترس و واهمه هاي دنياي استكباري غرب اين است كه حقايق انقلاب اسلامي و پيام جمهوري اسلامي به گوش مردم اروپا و آمريكا برسد و به همين علت اقدام به قطع برنامه هاي ماهواره اي كشورمان كرده اند.» «معمولا جنايت كاران غربي دوست ندارند پرده از روي جناياتشان برداشته شود و مي خواهند با عوام فريبي مردم را كور و كر نگه دارند و با عنوان آزادي و دموكراسي و پيشرفت مي خواهند كارهاي غلط و غيرقابل دفاع خود را با استفاده از ابزار رسانه ها به مردم تفهيم كنند
«غربي ها و استكبار جهاني در قطع شبكه هاي ماهواره اي كشورمان دو هدف عمده را دنبال مي كردند. اول اينكه اين شبكه ها به نوعي قدرت نمايي تمام عياري براي جمهوري اسلامي بود و در واقع اقتدار كشورمان را با تمام وجود به نمايش مي گذاشت و به مردم جهان مي فهماند هرآنچه كه رسانه هاي غربي عليه كشورمان سياه نمايي كرده اند و دروغ بافته اند همگي بي اساس است و چهره حقيقي انقلاب اسلامي را در معرض ديد افكار عمومي جهان قرار مي داد و همين موضوع براي سردمداران غربي غيرقابل تحمل بود. اما هدف دوم اين بود كه چون اين شبكه ها با صراحت تمام پرده از جنايات غربي ها برمي داشت و به افشاگري عليه برنامه هاي ضدبشري آنها مي پرداخت
شيطان بزرگ و هم پيمانان اروپايي اش نمي خواهند پيام جمهوري اسلامي به گوش جهانيان برسد، چرا كه از گسترش اسلام ترس و واهمه دارند و حتي در تلاشند تا با ايجاد موج اسلام ستيزي هر نوع پيام اسلامي را در نطفه خفه كنند.» «همچنان كه خداوند در قرآن وعده فرموده كه مستضعفان وارث زمين خواهند شد و حق پيروز خواهد بود، لذا اين قبيل اقدامات كف روي آب است و مصاف حق و باطل است و شايد باطل با توسل به ابزارهايي كه در اختيار دارد براي مدتي كوتاه بتواند خودنمايي كند اما در اصل اين حق است كه پيروز خواهد شد و قطعا وعده خداوند محقق خواهد شد. ان شاءالله.»

مدیر پروژه اسلام هراسی در آمریکا

دانیل لوبان از وب‌لاگ‌نویسان فعال سیاسی آمریکا اخیرا مجموعه‌ای از اظهارنظرات مهم وجنجالی یروشالمی را با عنوان سخنانی برای ایجاد نفرت از مسلمانان، یهودیان و سیاهان منتشر کرده‌است.
درباره مسلمانان
برای هرگونه اقدام آگاهانه در حمایت یا پایبندی به اسلام باید مجازاتی تا ۲۰ سال حبس در نظر گرفت.
کنگره آمریکا می‌تواند اعلام کند که آمریکا در جنگ با ملت مسلمان یا امت مسلمان است. رئیس‌جمهور آمریکا باید فورا اعلام کند که همه مسلمانان غیرشهروند آمریکا، بر اساس بند سوم فصل ۵۰ قانون اساسی آمریکا، دشمن بیگانه هستند و باید فورا اخراج شوند. هیچ مسلمانی نباید ویزای ورود به آمریکا بگیرد.
درباره سیاه‌پوستان
اینکه پدران بنیانگذار آمریکا به زنان و بردگان حق رای ندادند، دلیل داشت. ممکن است ایده را چندان نپسندید، اما بنیانگذاران این کشور با درک عمیق از ماهیت بشر و تاثیر آن بر جامعه سیاسی، این مسئله را بسیار جدی گرفتند. بعضی می‌گویند چرا آنها چنین تصمیمی گرفتند و مهمترین اصل و جنبه جامعه آزاد را دچار چنین محدودیتی کردند؟ اما باید محاسبات آنها را به طورجدی مطالعه کنیم.
درباره یهودیان
یهودیان از اساس جامعه غرب هستند. من جنبه چپ گرایانه مشکل یهودیان را درنظر نمی‌گیرم. اما مشکل یهودیان برای محافظه‌کاران مسئله‌ای متفاوت و بسیار جالب است. یهودیان عصر جدید رادیکال‌ترین، تهاجمی‌ترین، و موثرترین طبقه از نخبگان لیبرال هستند. هدف آنها هدف همه نیروهای مترقی است و آن استفاده از اصول لیبرال برای ساختارشکنی دولت _ملت غربی در حرکت به سوی ایجاد حکومت جهانی است.

پديده اي به نام اسلام هراسي
موج روبه گسترش گرويدن افراد به دين مبين اسلام باعث شده است تا رسانه هاي وابسته به لابي هاي صهيونيستي با تمام توان درصدد ارائه تصويري خشن از اين دين رحماني باشند.اسلام هراسي، از اصطلاحات تازه اي است که به تازگي و به طور خاص، در زمينه رابطه اسلام با غرب، نسبتا تداول يافته است. وضع اين اصطلاح که بخشي از آن از علم اضطراب هاي رواني گرفته شده، براي تعبير از پديده هراس بيمارانه از اسلام بوده است. پديده هراس از اسلام از زمان ظهور دين اسلام سابقه داشته است؛ اگر چه امروزه، بويژه پس از حوادث يازدهم سپتامبر و بيشتر در کشورهاي غربي، گستره و عمق آن بيشتر شده است و هر روز نيز اخبار تازه اي از رشد اسلام هراسي در غرب به گوش مي رسد .
`شوراي روابط اسلام و آمريكا` اخيرا اعلام كرد موج اسلام هراسي در سراسر آمريكا تشديد شده و مساجد در ايالت هاي مختلف تحت نظر و فشار قرار گرفته اند. در ايالت هاي مختلف اجازه تعميرات به مساجد نمي دهند و ظرف دو سال گذشته تقاضا براي مجوز تعميرات براي 35 مسجد صادر نشده است.` با توجه به تشديد اسلام هراسي واضح است كه تقاضا براي تعمير مسجد جنوب كاليفرنيا بر اساس تبعيض رد شده و عده اي قصد دارند براي بهره برداري سياسي خود از تشديد جو اسلام هراسي سوء استفاده كنند..
جمهوريخواهان با شايعاتي مانند اوباما يك مسلمان است و مسلمانان قصد دارند، آمريكا را تسخير كنند، بسياري از تندروها و جوانان آمريكايي را تحريك مي كنند.اهانت به مقدسات مسلمانان، به آتش كشاندن برخي از مساجد، تبعيض عليه مسلمانان در محيط هاي اقتصادي و اجتماعي از جمله مهمترين اقدامات براي اذيت و آزار مسلمانان به شمار مي رود. پديده اسلام هراسي به جايي رسيده است که يک کشيش آمريکايي اقدام به آتش زدن کلام الله مجيد نيز کرده است!رهبران مسلمان فرانسه با اعلام افزايش 34‌درصدي اسلام هراسي در سال 2011 در مقايسه با سال قبل، خواستار قانونگذاري قويتر و تمرکز بيشتر دولت براي مقابله با جرايم اسلام هراسانه در اين کشور شدند.رهبران مسلمان فرانسه به دنبال مجموعه رويدادهايي که براي تخريب مساجد با هدفهاي نژادپرستانه صورت گرفت،

گرايش روزافزون به اسلام ‏در قلب حوزه تمدني اروپا

تبليغات منفي غرب و دامن زدن به اسلام هراسي توسط برخي قدرت هاي غربي، نتيجه عکس به دنبال داشته و اين موضوع در افزايش گرايش پيروان ديگر اديان به دين مبين اسلام در اروپا به وضوح قابل مشاهده است. حضورشهروندان اروپايي و غير اروپايي در محل نمايندگي هاي فرهنگي جمهوري اسلامي ايران در خارج ازکشور و گرويدن آنها به اسلام بيانگر آن است که تبليغات منفي غرب عليه دين رحماني اسلام نه تنها تاثيري بر افکار عمومي جهان نداشته، بلکه نتيجه عکس براي اين کشورها را در پي داشته است.‏ يکي از عوامل مهم و موثر در گرايش اين افراد به اسلام، بي ترديد تاثير معکوس و مغرضانه تبليغات منفي رسانه ها و بنگاههاي خبرپراکني غربي وابسته به حکومت هاي استعماري و استکباري و ملحد به منظور ايجاد جو اسلام هراسي و دين گريزي است به گونه اي که اين اقدامات نه تنها نتيجه اي براي سردمداران غرب نداشته بلکه زمينه را براي گرايش و جذب شهروندان اين کشورها و بخصوص افراد تحصيلکرده، فرهيخته و منصف، به دين اسلام را بيش از پيش فراهم آورده است. همچنين ديني که با فطرت بشريت عجين شده با تبليغات غير واقعي و منفي ممکن است چند صباحي مورد غفلت و توجه نباشد ليکن پس از روشن شدن واقعيت ها و بيان حقايق نوراني و انسان ساز معرفت اسلامي و قرآني به صورت صحيح بيش از پيش مورد توجه علاقه مندان قرارخواهد گرفت.‏

نگاهي اجمالي به مسلمانان و شيعيان در کشور يونان: ورود اسلام به کشور يونان سابقه هزارساله دارد. هنگامي که مسلمانان در سال 653 ميلادي جزيره «رودوس» را فتح کردند،اسلام به تدريج دراين جزيره و نواحي اطراف آن گسترش يافت و470سال دراين منطقه حضورداشت. تعداد مسلمانان راحدود 200 هزارنفراعلام مي کند. هم اکنون درپارلمان يونان، دونماينده ازمناطق مسلمان نشين حضوردارند. اين نمايندگان نه به عنوان نمايندگان مسلمانان، بلکه به عنوان نمايندگان احزاب اصلي اين کشور از مناطق مسلمان نشين، به پارلمان راه يافته اند.‏

انجمن مهديه شيعيان افغاني هاي مقيم يونان نيز فعال است و از نظر تعداد افرادي که در برنامه هاي مذهبي دراين محل تجمع مي کنند، از دو انجمن ذکر شده،بيشتر مي باشند. ‏دراين انجمن، مراسم دعاي کميل، نمازهاي جماعت،آموزش قرآن،احکام ومعارف اسلامي وديگر برنامه ها واعياد مذهبي باحضور تعداد زيادي ازشهروندان شيعه افغاني برگزار مي شود، برنامه هاي آموزش مسائل مذهبي وفرهنگي افغانستان نيزدراين محل برگزار مي شود. ضمناً برگزاري دعاي کميل در هرشب جمعه در سالن حضرت فاطمه زهرا(س) رايزني فرهنگي براي عموم برگزارمي شود. مراسم گوناگون ديني ومذهبي نيزبا حضور عامه مسلمانان وهموطنان ايراني مقيم در مناسبت هاي مختلف در طول سال باشورخاصي درسالن اجتماعات رايزني فرهنگي برگزارمي شود.

تأثير آثار انديشمندان مسلمان بر فلسفه قرون وسطي

کتب و رساله هاي فيلسوفان و انديشمندان جهان اسلام، اولين عامل رشد تفکرات علمي و فلسفي اروپا در قرون وسطي مي باشد. بعد از جنگ‌هاي صليبي و افزايش ارتباط اروپاييان با رشد علمي و فلسفي مسلمانان، زمينه هاي بسط و توسعه انديشه فلسفي در اروپا فراهم گشت. اين در حالي بود که در قرون وسطي شعله هاي علم آموزي و تفکر علمي در اروپاي غربي تقريباً خاموش شده بود و فقط در سرزمين ‌هاي شرق امپراتوري روم، به دليل تأثير آموزه ها و تفکرات علمي و فلسفي انديشمندان جهان اسلام، توجه به علوم و دانش اهميت يافت. در اين دوران، به دليل آنکه آثار و انديشه هاي يونان باستان و روم توسط کليسا نابود شده بود، بي سوادي و فقر در سراسر اروپا حاکم گشت، ناداني در سراسر اروپا چنان غلبه داشت که شارل کبير امپراتور شارلماني که تقريباً بر تمامي اروپا تسلط داشت، زماني که تصميم گرفت در سن کهولت، خواندن و نوشتن را بياموزد، با زحمت توانست از گوشه و کنار اروپا، چند نفر را پيدا نمايد.

با وجود افول علم و دانش در اروپا، سرزمين هاي اسلامي شاهد ظهور انديشه هاي علمي و رشد تمدن و فرهنگ در عرصه هاي مختلف دانش بود. برايان مگي نظريه پرداز معروف، در اين باره مي نويسد: «در ايامي که اروپا اين قرون تاريک را از سر مي گذراند، تمدن هاي بسيار پيشرفته اي در بخش هاي ديگر جهان در حال باليدن بود. اين عصر زرين اسلام بود که بر بخش خاوري امپراتوري پيشين اسکندر کبير و از آنجا در سرتاسر شمال آفريقا تا اسپانيا فرمان مي راند، بيشتر آثار ارسطو در اروپا از بين رفت، اما در جهان اسلام باقي ماند.» در دوران حکومت عباسيان، زمينه هاي بسط و رشد علمي و فلسفي به اوج خود رسيد، سرزمين اسلام، بستر مناسبي را براي تربيت دانشمندان و عالمان بزرگ فراهم مي ساخت، در اين منطقه انديشه هاي علمي و تفکرات فلسفي روز به روز رشد مي يافت و ترجمه آثار و کتب از زبان هاي مختلف باعث تکامل انديشه علمي مسلمانان گشته بود، بخصوص اينکه حمايت خلفاي عباسي از دانشمندان و فيلسوفان و فراهم سازي زمينه مطالعاتي و کتابخانه اي براي آنان، باعث افزايش تعداد انديشه ورزان مسلمان شده بود. ترجمه آثار علمي و فلسفي از زبان هاي مختلف چون يوناني، ايراني، هندي به زبان عربي و تعقل و تأمل در محتواي اين علوم زمينه را براي ايجاد نهضت علمي اسلامي فراهم ساخت.

با فراهم شدن زمينه هاي فکري و مطالعاتي در جهان اسلام، مسلمانان به تحقيق و معرفت اندوزي مشغول شدند و تاليفات و رساله هاي ناب و کاملي را در ابعاد مختلف علمي به يادگار گذاشتند، کندي نخستين فيلسوف مسلمان، با ترجمه و تحليل فلسفه يونان و مطالعه تعاليم اسلامي، فلسفه‌اي نوين را بنيان نهاد. رشد علمي و فلسفي باعث شد اختراعات و اکتشافات نيز به اوج خود رسيد و در رشته هاي مختلف علوم چون رياضيات، طب، نجوم،شيمي و جغرافيا موفقيت هاي چشمگيري حاصل گشت. اين در حالي بود که در اروپا بساط علم آموزي و تحقيق برچيده شده بود و سرزمين هاي غربي در تاريکي، بي سوادي و بيماري به سر مي بردند. لذا جهان اسلام و انديشه هاي علمي رايج در آن، الگويي براي آغاز رشد اروپا گشت. اروپاييان از طريق ارتباط با کشورهاي اسلامي و فيلسوفان مسلمان، ترجمه و يادگيري فلسفه و علوم از کتب و آثار فلسفه اسلامي را آغاز كردند. از قرن يازدهم ميلادي به بعد ترجمه کتب از زبان عربي به زبان لاتين آغاز شد و اين ترجمه ها مقدمه اي براي رشد تحقيقات علمي و فلسفي گشت.

در قرن سيزدهم، کتاب هاي ترجمه شده مسلمانان بويژه ابن سينا و ابن‌رشد به زبان لاتين در ميان اروپاييان گسترش يافت. در واقع شناخت انديشه ‌هاي ارسطو از طريق کتب حکماي اسلامي صورت گرفت، چرا که اکثر آثار ارسطو در اروپا توسط کليسا نابود شده بود. ترجمه هاي عربي و عبري آثار ارسطو به جهان مسيحيت تکاني داد و کار بحث و مناقشه را رونقي دوباره بخشيد. در قرن سيزدهم ميلادي، ابن سينا به عنوان فيلسوفي با گرايش هاي نوافلاطوني مورد توجه بود و آثار و رساله‌‌ هاي او در بين علاقه مندان به علم، رواج داشت.

موقعیت ژئوپولیتیک و جغرافیایی جهان اسلام: دو سوم ذخایر نفتی جهان و ۵۷ درصد ذخایر گاز جهان در کشورهای اسلامی قرار دارد که برای توسعه کشورها و گرداندن چرخ صنعتی کشورهای آمریکا و اروپا بسیار مهم است. تا نزدیک به ۲۰ سال آینده ذخایر نفت آمریکا و اروپا تمام می‌شود؛ کل ذخایر نفت آمریکا ۳۰ میلیارد بشکه نفت است که در روز ۲۵ درصد نفت تولیدی جهان را مصرف می‌کند و چین در رتبه بعدی قرار دارد. خلیج فارس حدود ۶۲ درصد نفت جهان را دارد که سهم عربستان ۲۶۴ میلیون، ایران ۱۲۰ میلیون و کشورهای دیگر در رتبه‌های بعدی قرار دارند.
نیاز کشورهای اروپا و آمریکا به کشورهای اسلامی : جهان هفت میلیارد جمعیت دارد که یک میلیارد و ۵۶۰ میلیون نفر مسلمان هستند که برخی کشورهای اروپایی مانند آلمان و فرانسه و ... دارای رشد منفی جمعیتی است اما جمعیت مسلمانان تا سال ۲۰۵۰ به بیش از ۲ میلیارد و ۸۰۰ میلیون نفر خواهد رسید. از نظر فرهنگی تمام مسلمانان مشترکاتی مانند خدا، قرآن، نبی و یکسری اعمال مشترک مانند نماز و روزه دارند و سالی چند میلیون مسلمان به حج می روند در حالی که هیچ دین و مکتبی مانند اسلام نیست که چنین وجوه مشترک دینی داشته باشد.
جنگ فرهنگی و اقتصادی؛ جنگ اصلی اسلام و غرب : جنگ اصلی کشورهای اسلامی با غرب در دنیای امروز و آینده جنگ اقتصادی و فرهنگی است که با از بین رفتن کمونیسم عمده رقابت، اصلی میان اسلام و فرهنگ غرب است. یکی از قدرت‌های قرن حاضر قدرت جهان اسلام است.
مکتب تشیع چه نقشی در آینده جهان اسلام دارد: با گذشت ۳۳ سال از پیروزی انقلاب اسلامی که از دل اعتقاد به تشیع و امامت ائمه (ع) و نیابت از حضرت مهدی(عج) شکل گرفت بر خلاف ادعای صدهاساله غرب و شرق که مدعی جدایی دین از سیاست بودند نشان داد که دین می تواند حکومت تشکیل دهد.
اعتقاد ما به مهدویت: تشکیل یک دولت و پارلمان شیعی در عراق و ایجاد ارتباط صمیمی میان ایران و عراق ضربه ای بود که به آمریکایی ها خورد و قانون اساسی عراق هم براساس اسلام شکل گرفت. پیروزی شیعان لبنان در جنگ ۳۳ روزه ضربه دیگری بر پیکره آمریکا و اسرائیل بود و هیمنه اسرائیل غاصب را از بین برد. وجود حوزه‌های شیعی و مراجع و علما تبدیل به یک کانون قدرتمند برای محوریت مسلمانان و تشیع در اقصی نقاط عالم شده است و آنها را تحت تاثیر قرار می‌دهد.
انقلاب اسلامی؛ الگو برای مسلمانان جهان : بیداری اسلامی را که حاکمان مصر و لیبی و ... را سرنگون کرد از نشان‌های اثرگذاری انقلاب اسلامی است مکتب تشیع و اعتقاد به مهدویت که تبدیل به حکومت شده امروز الگویی برای همه مسلمانان جهان است که با این الگو می‌شود به استقلال و آزادی رسید و این الگو در حال تکرار شدن است . اگر ما بتوانیم کشور خودمان را به عنوان الگوی کشور اسلامی که مردم در سایه اعتقاد اسلامی بتوانند دنیا و آخرت خود را آباد کنند داشته باشیم و کشور پیشرفته‌ای را به دنیا نشان دهیم الگویی برای همه مسلمانان خواهد شد. اعتقاد به مهدویت برای سایر مسلمانان هم الگویی برای سامان دادن به زندگی سعادتمند دنیا و آخرت آنان است.

احياي ارزشها و انديشه‌هاي ناب اسلامي پيروزي انقلاب اسلامي ملت ايران به رهبري امام خميني، يکي از مهمترين تحولات جهاني و منطقه اي در قرن بيستم به حساب مي‌آيد. ماهيت ايدئولوژيک و هويت انقلاب باعث شد تا نظام برگرفته از آن داراي ويژگي‌هاي خاص و منحصر به فردي باشد که در ابعاد بين‌المللي از ديگر انقلابها و نظامهاي سياسي جهان متمايز و تاثيرگذاري آن نيز بر ديگر ملل جهان بويژه مردم مسلمان منطقه از يک سو و نيز بر سياستهاي نظام سلطه‌ جهاني از سوي ديگر، کاملاً چشمگير باشد.

تاثيرات جهاني انقلاب اسلامي : احياي ارزش‌ها، افكار و انديشه‌هاي اسلامي يكي از مهمترين تأثيرات جهاني انقلاب اسلامي است. تلاش و برنامه‌ غرب تا پيش از انقلاب اسلامي، صرف اين شده بود تا ريشه‌هاي اسلام در جوامع مختلف خشكانده شده و مفاهيم و آموزه‌هاي آن تقليل يابد. پيروزي انقلاب اسلامي نشان داد كه اديان بويژه دين اسلام با گذشت زمان و توسعه مدرنيته نه تنها به پايان راه خود نرسيده‌اند، بلكه مجددا به عنوان مهم‌ترين راه نجات بشريت از ظلم و بيدادگري مطرح مي‌باشند. پيروزي انقلاب اسلامي بر پايه ارزش‌ها و معيارهاي اسلامي براي اولين مرتبه در تاريخ مدرن، گفتمان اسلام سياسي را در علوم سياسي و روابط بين‌الملل مطرح نمود. اين گفتمان در دنياي لائيسم و سكولاريسم مطرح مي‌گردد كه دين را نه تنها جدا از سياست دانسته بلكه مدعي بودند كه دوره آن گذشته و به تاريخ تعلق دارد و چيزي هم براي ارائه به دنياي مدرن ندارد. گفتمان اسلام سياسي دريچه‌اي جديد به روي انديشمندان و صاحب‌نظران سياست باز نمود كه نه تنها دين اسلام مي‌تواند سياسي باشد بلكه حرف‌هاي جديد و تازه‌اي براي ارائه به جهان مدرن امروز دارد كه با گفتمان موجود در تقابل و تضاد هم مي‌باشد و مي‌توان آن‌ ر‌‌ا به عنوان گفتمان برتر در دوران پسامدرن تلقي نمود .
القاي تفكر اسلام سياسي، مهم‌ترين تأثير انقلاب اسلامي بر احياي ارزش‌ها و آگاهي‌هاي اسلامي بود. اسلامي كه به زعم بسياري در صفحات كهن تاريخ فرتوت شده و از اذهان رخت بر بسته بود، اينك با هسته‌اي قدرتمند و امواجي فراتر از مرزهاي ملي بازگشته و به جريان افتاده بود. در اين ميان نقش امام خميني (ره) به عنوان نظريه‌پرداز و احياگر تفكر ديني از انظار دور نمانده و به اعتقاد و اعتراف بسياري از انديشمندان و شرق شناسان، اسلام شناسان و جامعه شناسان غربي، ايشان بزرگ‌ترين احياگر تفكر و ارزش‌هاي اسلامي مي‌باشند كه آنچه اصلاح‌گران، تجديدگرايان، متجددها و بيدارگرايان اسلامي از قرن 19 ميلادي تا زمان آغاز نهضت در ايران صرفا به عنوان يك آرمان تبليغ مي‌كردند، امام خميني (ره) در صحنه عمل پياده كرد و دوران جديد رنسانس را آغاز نمود .
انقلاب اسلامي ايران نيز در رديف بزرگ‌ترين انقلاب‌هاي جهان با برنامه سياسي خاص به منظور تأسيس نهاد و نظام برخاسته از انقلاب و پياده‌سازي اصول اسلامي در حكومت و تشكيل حكومت اسلامي واقعي و همچنين تغيير ساختار نظام بين‌الملل با صدور انقلاب اسلامي همگان را در تحير فرو برد و حساسيت بسياري را برانگيخت. سلسله تحولاتي كه در ايران رخ مي‌داد علاوه بر تغييرات بنيادين در نظام سياسي و جامعه ايران، فراسوي مرزها نيز حركت مي‌كرد و بقاي خود را در گسترش ايدئولوژي در ابعاد جهاني مي‌ديد. به اعتراف دوستان و دشمنان، مخالفين و موافقين انقلاب، بيشترين تأثير اين انقلاب در جهان اسلام و عرب مشهود است. در بخشي از اين منطقه انقلاب منبع الهام و تحرك بوده و براي برخي ديگر (مستكبران و دولتهاي حامي آنها) انقلاب اسلامي ايران و امواج حاصل از آن، منبع تهديد جدي بوده است .
پس از پيروزي انقلاب مردم كشورهاي اسلامي به ويژه در خاورميانه تحت تاثير اين انقلاب و افكار و انديشه‌هاي بنيانگذار آن قرار گرفتند. بدين ترتيب زمينه و بستر مناسب براي نفوذ و صدور انقلاب در منطقه خاورميانه بيشتر فراهم شد. امام خميني (ره) در راستاي تبيين ايده‌ صدور انقلاب، جهت‌گيري مشخصي را براي انقلاب تبيين نمودند كه يكي از مهمترين شاخصه‌هاي آن «مبارزه با صهيونيسم جهاني و رژيم اشغالگر قدس» بود. امام راحل (ره) از همان ابتداي شروع نهضت در سال 42 خطر صهيونيسم جهاني را به عنوان يك غده‌ سرطاني براي جهان اسلام گوشزد كرده بودند.
ايشان در ابتداي شكل‌گيري انقلاب فرمودند: «من نزديك به بيست سال است كه خطر صهيونيسم بين الملل را گوشزد نموده‌ام و امروز خطر آن را براي تمامي انقلابهاي آزادي بخش جهان و انقلاب اخير اسلامي ايران، نه تنها كمتر از گذشته نمي دانم كه امروز، اين زالوهاي جهانخوار با فنون مختلف براي شكست مستضعفان جهان قيام و اقدام نموده‌اند. ملت‌ ما و ملل آزاد بايد در مقابل اين دسيسه‌هاي خطرناك، با شجاعت و آگاهي ايستادگي كند .
بر اساس همين نگرش، حمايت از نهضت مردم فلسطين در برابر رژيم صهيونيستي و به طور كل، حمايت از نهضت‌هاي آزادي بخش در سراسر جهان به عنوان يك اصل، در قانون اساسي (اصل 154) و سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران مطرح و مورد توجه قرار گرفت: «جمهوري اسلامي ايران، سعادت انسان در كل جامعه‌ بشري را آرمان خود مي‌داند و استقلال و آزادي و حكومت حق و عدل را حق همه مردم جهان مي‌شناسد. بنابراين در عين برخورداري كامل از هر گونه دخالت در امور داخلي ملت‌هاي ديگر، از مبارزه‌ حق طلبانه مستضعفين در برابر مستكبرين در هر نقطه از جهان حمايت مي‌كند .
رهبران رژيم صهيونيستي نيز پس از شكل‌گيري انتفاضه فلسطين به تاثيرپذيري فلسطينيان از انقلاب اسلامي ايران اعتراف كرده‌اند. «تظاهر كنندگان فلسطيني مناطق اشغالي از طرفداران تفكر خميني مي‌باشند و هيچ ارتباطي به سازمان آزادي‌بخش فلسطين (ساف) ندارند. اين جوانان مي‌خواهند خيابانهاي اسرائيل را به خيابانهاي تهران و بيروت تبديل كنند.

جهان سوزي با جهاني سازي

جهاني سازي (globalization) واژه اي است كه از حدود سال 1960 رواج يافته است و اين اصطلاح براي توصيف تغييراتي است كه در سه عرصه فرهنگ و اقتصاد و سياست جهاني بر اثر افزايش روزافزون روابط و مبادلات بين المللي به وجود مي آيند. البته در خصوص جهاني شدن يا جهاني سازي نظرات مختلفي وجود دارد كه دو نظر از عمده ترين آنها هستند عبارتند از:
1-برخي جهاني شدن را فرايندي دانسته اند كه از آغاز تاريخ بشر و با پيامبران الهي آغاز شده است.
2-برخي آن را همزاد با مدرنيته مي دانند كه از چند قرن گذشته به اين سو توسعه يافته است و البته با آغاز موج سوم تجدد، يعني فراتجدد يا پست مدرنيسم به اوج خود رسيده است. طبق اين تفكر، جهاني شدن مرحله اي از تاريخ بشر است كه در آن روابط اجتماعي انساني كيفيتي «بدون مرز» و «بدون زمان» به خود مي گيرد، به گونه اي كه زندگي انسان ها در مكاني واحد شكل گرفته و در نهايت با يك نوع نگرش به زندگي انسجام مي يابد. چون امروزه ابزارهاي قدرت و تبليغات در دست سرمايه داري است، بنابراين جهاني شدن را بايد پيروزي زرسالاري و ابزارسالاري در جهان دانست.
جهاني سازي فرهنگي به اين معنا يعني غربي سازي آمريكايي فرهنگ و ارزش هاي آمريكايي كه قرار است با پوشش جهاني سازي بر دنيا تحميل شود، كه يكي از مشخصاتش اخلاق زدايي و تئوريزه كردن فحشا است. بي بند و باري اخلاقي، هميشه در تاريخ بشر بوده است؛ اما همواره مخفي بوده است، براي اولين بار در دوره جديد است كه فساد و تباهي- مثل همجنس گرايي، فمينيسم و سقط جنين- علني و تئوريزه مي شود و آن را اظهار و به آن افتخار مي كنند. در حوزه اقتصاد جهاني سازي يعني گسترش نظام سرمايه داري ليبرال در سراسر جهان، در حوزه سياست است جهاني سازي به اين مفهوم، عبارت است از جهاني سازي سلطه سياسي بر كشورهاي جهان سوم و استقرار دموكراسي هاي ليبرال.
اگر بخواهيم پيامدهاي منفي جهاني سازي را برشماريم، عبارتند از: تسلط انديشه هاي زرسالارانه بر روند اقتصاد جهاني و منابع توليد و مبادلات مالي و تجاري؛ دخالت در قانونگذاري امور داخلي ملل ديگر به نفع ارزش هاي ضداخلاقي و زن سالارانه و كشاندن ملت ها به سبيل اباحه گري، تهاجم فرهنگي سراسري و كوشش در ريشه كن سازي فرهنگ هاي ديگر به ويژه استقرار و استيلاي فرهنگ تكنولوژي يا ابزارسالاري، از اين روست كه عده اي از متفكران جهاني سازي را پروژه استيلاي سه اقنوم زر و زن و ابزار مي دانند. بنابراين حقيقتا اين جهاني سازي را چيزي جز جهان سوزي نبايد دانست.
در اينجا اين پرسش مطرح مي شود كه به راستي واقعا چه تلقي اي از جهاني شدن درست است و چه فرهنگي، مستحق جهاني شدن است؟ به نظر مي رسد فرهنگي لياقت جهاني شدن را داشته باشد كه: در عرصه فرهنگ به دنبال كشف حقيقت و سعادت دنيا و عقباي بشر است و به انسان ها به چشم مخلوقات خدا بنگرد، نه با نگاه ابزاري و در عرصه اقتصاد هم به سيستم اقتصادي معتقد است كه نه ربا و بي عدالتي موجود باشد و نه اسراف. و در عرصه سياسي نيز اعتقاد به برقراري حكومت هايي دارد كه ضمن تناسب داشتن با شرايط فرهنگي و تا ريخي هر كشور به معنويت و اخلاق و ايمان به غيب و آخرت در عين بهره مندي مردم از رفاه دنيوي و حق تعيين سرنوشت خويش بها داده شود. بنابراين حقيقت آن است كه تنها تفكر پيامبران الهي و اديان توحيدي كه در راس آنها پيامبر اسلام و دين اسلام است مي تواند جهاني باشد و اساسا مفهوم خاتميت نيز جز اين نيست.

ما و جهاني سازي
از نگاه اسلامي موضوع جهاني سازي از ابعاد مختلفي برخوردار است و به نوعي ما در برابر يکسان سازي غربي فرهنگ ها موضع داريم.ايران پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايده جديدي را در خصوص جهاني سازي به جهان معاصر عرضه کرده است. در اين اثنا فرهنگ انقلاب اسلامي خود را پايگاه اصلي تشکيل حکومت واحد جهاني به رهبري آخرين حجت خدا بر روي زمين مي داند. البته بسياري از صاحب نظران دخالت دادن چنين بحث هايي را در مسائل سياسي اغراق آميز و ناصواب مي دانند اما شواهد و قراين حاکي از آن است که يکي از اصلي ترين دلايل خصومت و عناد واشنگتن عليه ايران که مهد فرهنگ شيعي است به خاطر موضوع مهدويت است .
در واقع اقدامات غرب در به راه انداختن گفتمان ايران هراسي و هجمه گسترده به مسلمانان و يکسان سازي دين اسلام با خشونت وجنگ در ذهن افکار عمومي جهان را مي توان نمونه هاي تام و تمامي از دخالت موضع منجي گري در سياست هاي آمريکا دانست .گفتمان «انقلاب اسلامي» پس از طرح در عرصه جهاني، به وضوح «امپراتوري جهاني سازي»(امپرياليسم جهاني) را به تمام معناي آن به چالش کشيد و به سرعت به «ديگري» جهان غرب (به معناي فکري و فرهنگي آن و نه صرفا غرب جغرافيايي) تبديل شد. انقلاب اسلامي بويژه زماني که «رسالت جهاني» خود را روشن مي سازد و امام راحل( ره) اعلام مي دارند: « اين واقعيت و حقيقت را بارها اعلام نموده‌ايم که در صدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه جهانخواران بوده و هستيم» در نگاه غرب و غرب گرايان از يک جابه جايي ساده قدرت سياسي در گوشه اي از دنيا فراتر مي رود. در واقع انقلاب اسلامي و گفتمان آن‌که پيام آور «نوع ديگري از زيستن» است و در انگاره هاي فلسفي و فکري خود نيز هيچ قرابتي با الگوي Globalization ند ارد و روزنه تازه اي است براي آماده سازي جهاني براي تحقق آرمان جهان مهدوي .
آرمانشهر و يا بهتر بگوييم آرمان جهان مهدوي از نظر ماهيت و طريقت رسيدن بسيار متفاوت با آني است که امروز سردمداران غربي در پي اشاعه و ترويج آن در سرتاسر جهان هستند.مهدويت که از اساسي ترين نظريه هاي شيعه است دقيقا در برابر حکومت جهاني لبيرال دموکراسي قرار مي گيرد. زيرا در ليبراليسم اساس بر من خودبنياد گر، فردگرايي(individualism)و لذت گرايي ( Hedonism ) است و به عبارت بهتر تفکرات اومانيستي تمامي ساحت هاي سياسي اجتماعي را تکوين مي بخشد.حال آنکه در جامعه مهدوي اساس بر تعالي انسان ها و اتکال بر روح خدا سرشت انسان ها است .
از سوي ديگر راه رسيدن به حکومت مهدوي از نگاه تشيع تنها به دست صاحب امر و واسطه فيض ميان عالم معنا و ناسوت تحقق پيدا مي کند در حالي که انسان تراز عقلانيت مدرن درصدد است تا خود به تنهايي بهشتش را روي زمين رقم بزند. البته اين سخن بدين معنا نيست که افراد نقشي در تحقق آرمان مهدويت بازي نمي کنند بلکه دعوي ما در اين است که اساس تحقق چنين امر بزرگي نيازمند حضوري معنوي است.

جهاني شدن

فرايند طبيعي است كه فلسفه تاريخ براي اسلام رقم زده است. به اين معنا كه براساس آموزه هاي وحياني قرآني، آينده براي اسلام رقم خورده است و اسلام تنها ديني است كه در پايان تاريخ بشريت به عنوان گفتمان چيره و غالب، تسلط خود را نشان خواهد داد. خداوند در اين باره به صراحت مي فرمايد: (كافران و مشركان و...) مي خواهند نور خدا را با دهان هاي خويش خاموش كنند، ولي خداوند نمي گذارد تا اينكه نور خود را كامل كند، هر چند كافران را خوش نيايد. او كسي است كه پيامبرش را با هدايت و دين حق فرستاد تا آن را بر هر چه دين است پيروز گرداند، هر چند مشركان را خوش نيايد. (توبه، آيات 32 و 33)
از امام كاظم(ع) درباره قول خداوند ليظهره علي الدين كله پرسيدم. ايشان فرمودند: «ليظهره علي جميع الأديان عند قيام القائم؛ هنگام قيام قائم(عليه السلام) خداوند دين اسلام را بر همه دينها چيره مي گرداند. (كليني، كافي، ج 1، ص 432، ح 9) اما اسلام از مؤمنان مي خواهد تا جهاني سازي اسلام را به عنوان يك پروژه، شناسايي و براي اجرايي كردن آن اقدام كنند. از اين رو انتظار حكومت مهدوي به معناي فراهم آوري زمينه هاي اجرا از سوي مومنان است. بر اين اساس در روايات از جهاني سازي ابلاغ اسلام از قم سخن به ميان آمده است، به گونه اي كه همگان از اسلام آگاه خواهند شد و اسلام در جهان از قم چون رودي جاري مي شود و همگان از فيض اسلام بهره مند مي شوند.

اسلام تجريد شده از فرهنگها اما اسلامي كه مي بايست براي جهاني شدن مورد توجه باشد، نوعي اسلام تجريدي از فرهنگ هاست. البته اين بدان معنا نيست كه اسلام فرهنگ ها را نمي پذيرد، بلكه به اين معناست كه اسلام، فرهنگ ها را با نگاهي انتقادي مورد توجه قرار مي دهد. به اين معنا كه فرهنگ ها را درچارچوب و قالب خاصي قرار مي دهد تا هر آنچه در اين چارچوب و ملاك قرار مي گيرد، پذيرفته يا تعديل و يا رد كند. (حجرات، آيه 13) بر همين اساس خداوند با فرهنگ جاهلي عربي برخورد كرده و هر آنچه را مفيد بوده مورد استفاده قرار داده و هر آنچه كه نياز به تعديل داشته، تعديل نموده و اگر مي بايست طرد شود، كنار گذاشته است. توجه به فرهنگ ها از آن روست كه فرهنگ باتوجه به نيازهاي منطقه اي و محيط زيستي سامان مي يابد. به عنوان نمونه نوع پوشش و رنگ ها و ضخامت و لطافت آن براساس محيط زيست مي باشد. اسلام از انسانها حيا و حجاب را مي خواهد كه باتوجه به محيط زيست مردم آن را تعديل كرده است. براين اساس هر نوع پوشش كه بتواند مصادق حجاب باشد، مورد تاييد قرار گرفته و شكل خاصي پذيرفته و تاييد نشده است. بنابراين، چادر به عنوان يك نماد فرهنگ ايراني مورد توجه و با نوعي اغماض تاييد شده است. (باتوجه به كراهت رنگ سياه در پوشش) بنابراين، وقتي سخن از اسلام مي شود، به نوعي اسلام تجريد شده فرهنگي است كه مورد توجه و تاييد است. اسلامي كه فراتر از فرهنگ هاي عربي و ايراني و هندي و مانند آن است.

ضرورت جهاني شدن اصل اسلام بايد اسلام تجريد شده از لحاظ فرهنگي را ارايه دهيم تا در قالب هاي فرهنگي بومي، به نوعي بومي سازي شود و اين گونه است كه اصل اسلام، جهاني مي شود و مخالفت هاي فرهنگي كشورهاي هدف را نيز برنمي انگيزد. اگر بخواهيم عاشورا را در قالب هاي عزاداري ايراني و هندي و مانند آن ارايه دهيم، واكنش هاي شديد را در برابر خود ايجاد مي كنيم و ناخواسته سدي در برابر خود مي سازيم.
بنابراين مكتب ايراني، يا تشيع ايراني مانند اسلام عربي است كه بلاي جان اسلام خواهد بود و اجازه نمي دهد تا اسلام به عنوان يك مكتب، جهاني شود. بي گمان نظريه مكتب ايراني، براي مقابله با جهاني سازي اسلام مورد تاكيد قرار گرفته است و نظريه و سياستي ضداسلامي است كه به نام اسلامي و در تقابل با انقلاب اسلامي و جهاني سازي اسلام شكل گرفته و اجرا و تبليغ مي شود. بنابراين بر همه دلسوزان اسلام و انقلاب اسلامي است كه درصدد مقابله با آن بر آيند با تفكرات و سلوك ناب اسلامي در ساحت فردي و اجتماعي، ارزش هاي اسلامي را نهادينه نمايند.

اسلام ناب ...
امام راحل اسلام ناب را براساس عدم جدايي دين از سياست بنا مي‌كند و هيچ گاه اين دو را جدا از همديگر لحاظ نمي‌كند؛ به نظر ايشان نمي‌توان از اسلام انتظار داشت كه راه خود را از سياست جدا كند و از پيروان خود تنها انتظارداشته باشد در حوزه فردي به اعمال عبادي خود مشغول باشند و به مسائل و اتفاقات اجتماع خويش بي‌تفاوت باشند. اجراي احكام اسلامي تطابق صد درصد با مسئله تشكيل و اداره حكومت در جامعه اسلامي دارد كه در نهايت منجر به شعار معروف ديانت ما عين سياست ماست، خلاصه مي‌شود. حال دركنار اين مسئله مهم در آموزه‌هاي اسلامي مباحثي چون عدم سازشكاري با مستكبران ، رسوا كردن ظالم و فرهنگ جهاد و شهادت نيز به چشم مي‌خورد. البته لازم به ذكر است موارد فوق ناخود آگاه مسئله تشكيل حكومت اسلامي به رهبري عالمان ديني را براي جامعه اسلامي به ذهن تبادر مي‌كند كه در مدل حكومتي امام خميني (ره) با عنوان ولايت فقيه از آن ياد مي‌شود كه ستون اصلي گفتمان اسلام ناب محمدي ايشان است.

اسلام ناب محمدي،فرياد گر است و بيدار كننده و رسواگر اسلام آمريكايي.در حالي كه اسلام آمريكايي معتقد است هم مي‌توان داعيه دينداري داشت و هم با سناتورهاي كاخ سفيد دور يك ميز نشست؛ مي‌توان حج ابراهيمي بجا آورد و در قبال فاجعه انساني درغزه تنها نقش يك تماشاگر را برعهده داشت و جالب است كساني كه تا ديروز بهانه مي‌آوردند اين گفتمان ما را در جهان منزوي كرده ومنافع ملي ما را به خطر انداخته و باعث عقب ماندگي ما شده است، با چشماني باز بايد نظاره گر حركت بيداري دنياي اسلام در مقابل ديكتاتورهاي آمريكايي باشند زيرا بهترين گواه بر آن است كه سياست‌هاي اسلام آمريكايي در منطقه خاورميانه با شكست مواجه شده و با نه بزرگي از سوي مسلمانان منطقه كه افتخارشان مقلدي امام خميني (ره) است مواجه شده است. چه كسي مي تواند انكار كند كه بيشترين دشمني و كينه توزي صهيونيست ها متوجه « اسلام ناب محمدي(ص) » و ماهيت ظلم ستيز آن است؟ يعني همان عاملي كه به اعتراف صريح دشمنان، اصلي ترين عامل سقوط رژيم ديكتاتور و آمريكايي شاه، آزادي و استقلال مردم، حاكميت آنان بر سرنوشت خود، مقابله جانانه و مثال زدني در برابر توطئه هاي سي و چند ساله آمريكا و اسرائيل و ساير متحدان اروپايي آنها، نظير تدارك چند كودتا، محاصره اقتصادي، غائله تروريست ها، جنگ تحميلي، بمباران و موشك باران شهرها، جنگ نفت كش ها، چالش هسته اي و... بوده است.

بديهي است كه تكيه بر اسلامي با اين مشخصات بيشترين و شديدترين كينه آمريكا و اسرائيل را در پي داشته باشد. آيا هيچ صاحب نظري مي تواند نقش آفريني همين اسلام ناب محمدي(ص) در بيداري جهان اسلام، برانگيختن ملت هاي مسلمان و توده هاي محروم و پا برهنه عليه ديكتاتورها و استعمارگران را مورد ترديد قرار دهد. آيا الگو گرفتن انتفاضه در فلسطين، حزب الله در لبنان، موج گسترده اسلامگرايي در تركيه، الجزاير، تونس، عراق، افغانستان، لبنان، اردن و به قول آلوين تافلر نه فقط در جهان اسلام، بلكه در تمامي دنياي دين باوران از اسلام ناب محمدي(ص) قابل ترديد است؟ اوليوركوهن به حق مي گويد؛ دكترين پايان تاريخ فوكوياما را فراموش كنيد، در آغاز هزاره سوم شاهد قطب قدرتمند اسلام به رهبري ايران هستيم و اباابان نخست وزير وقت اسرائيل با همه ناحق بودن حق داشت! كه مي گفت؛ انقلاب اسلامي ايران زلزله اي برپا كرده است كه بيشتر از همه، تل آويو را مي لرزاند و به سقوط مي كشاند! آيا ايران امروز قدرتمندترين كشور منطقه نيست؟ و آيا اين اقتدار از باورهاي اسلامي مردم ريشه نمي گيرد؟ آيا صدها كانال تلويزيوني، صدها ايستگاه راديويي و هزاران سايت اينترنتي، همه روزه ميليون ها كلمه و فيلم و گزارش عليه جمهوري اسلامي ايران با نشانه روي به اسلام ناب محمدي(ص) توليد و پخش نمي كنند؟! آيا ايران اسلامي در عرصه علم و تكنولوژي پيشتازترين كشور منطقه و در برخي از زمينه ها كشور پنجم و ششم و هشتم جهان نيست؟

پس از پيروزي انقلاب و به ثمر رسيدن آن هدف اصلي حفظ نظام است و دوري از هر گونه اختلاف عقيده و سهم خواهي همان طور که شهيد مطهري روزهاي اول انقلاب را با روزهاي آخر عمر پيامبر مشابه دانسته و در سخنان خويش به اين آيه اشاره دارند که "اليوم يئس الذين کفروا من دينکم فلا تخشوهم و اخشون" در آستانه پيروزي، حالا که بر دشمن بيروني پيروز شده‌ايد، تمام نيروهاي او را متلاشي کرده و شکست داده‌ايد و دژهاي او را از او گرفته‌ايد، ديگر از او ترسي نداشته باشيد، ولي ترس داشته باشيد، ترس از خود، ترس از منحرف شدن اين نهضت و انقلاب. مسئله‌اي الان براي ما مطرح است که اگر ما با واقع بيني دقيق و کامل با آن مواجه نشويم و در آن تعصبات و يا چيزهاي ديگر دخالت دهيم، شکست اين انقلاب که تا اين مرحله پيش آمده روي قاعده "واخشون" و روي قاعده "ان الله لايغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم" قابل پيش بيني است. هميشه يک موهبت، نگه داشتنش از به دست آوردنش آسانتر نيست، اگر نگوييم مشکل تر است

تله فريب اسلام ستيزان و راهبرد اسلامگرايان

ترس مرضي از اسلام که آن را اسلام هراسي Islamophobia ناميده اند؛ عبارتست از نفرت و هراس غير عقلاني از مسلمانان و پيشداوري و تعصب منفي عليه اسلام. رفتاري که باعث رويکردي نژاد پرستانه شده و مي شود.
صدها سال است که واکنش هاي غير عقلاني عليه مسلمانان صورت مي گيرد؛واکنش هايي که جنگ هاي صليبي نماد شناخته شده آن تلقي مي شود در دهه هاي اخير موج اسلام هراسي به صورت گسترده تر و حتي تحريک آميز تر صورت مي گيرد،چرا؟ نخست بايد دانست که چه تصويري از اسلام در ذهن اسلام هراسان وجود دارد که اقدامات تحريک کننده و خطوط فريب سعي دارند با تغذيه رواني به تشديد آن دست يازند.

تصوير ذهني اسلام هراسان از اسلام:
1. اسلام جامد و تغيير ناپذير است و هر گونه تلاشي را براي تطبيق خود با واقعيت ها يا تغييرات زمانه رد مي کند.
2. اسلام ارزش هاي مشترکي با ساير اديان بزرگ ندارد.
3. اسلام و ارزش هاي آن عقلاني نبوده و حتي رويکردي عقل ستيز دارد.
4. اسلام با تروريسم پيوند دارد.
5. اسلام موجب خشونت مي شود. اين ها تصاويري است که قرن ها تلاش شده در اذهان غربيان و يا غير مسلمانان کاشت شود تا آنان را به‌اصطلاح از درون در برابر گرايش به اسلام محافظت نمايد. با تشديد روند اسلامگرايي در سه دهه اخير به طور همزمان تلاش شد نشانه هايي از رفتار مسلمانان براي اثبات صحت تصوير فوق از اسلام تدارک شود؛خلق و تقويت جريان هاي مشکوک سلفي و افراطي توسط سرويس هاي اطلاعاتي ايالات متحده در حين جنگ شوروي در افعانستان وبهره گيري از آنان در دوران پسا کمونيسم در راستاي اهداف مذکور درون همين پروژه انجام گرفت. ناظران و بعضي از سياستمداران غربي که از واکنش هاي مسلمانان در قبال اهانت به مقدساتشان، نگرانند؛از خود مي پرسند در حالي که فضا هر چه مي گذرد احساسي تر مي شود ؛چرا بعضي از افراطيون در غرب با پوشش گرايش هاي ديني يا سکولار با انجام رفتارهاي تحريک کننده نظير قرآن سوزي يا تهيه فيلم و کاريکاتور نفت بر آتش مي ريزند؟
اهداف زير در پس اين اقدامات وجود دارد:
1. کشاندن مسلمانان به تله رفتارهاي احساسي و واکنش هاي هيجاني
2. به موضع احساسي و واکنشي کشاندن پيروان اديان ديگر براي جلوگيري از گرايش آنان به اسلام.
3. ايجاد فضاي پيشتازي براي جريان هاي سلفي و تندرو به منظور کنار زدن جريان عقلگرا که اکثريت قاطع مسلمانان را نمايندگي مي کنند.
4. حساسيت زدايي از مسلمانان با پيشبردن هجوم به مقدسات تا هسته مرکزي يعني پيامبر خدا(ص).
5. نشان دادن چهره جامد و تغيير ناپذير از اسلام با پيشتاز نماياندن سلفي ها و وهابي ها.
6. انطباق تصوير خشونت و تروريسم را بر اسلام با شعله ور کردن آتش احساسات مسلمانان ورخ دادن وقايعي نظير کشته شدن افراد غير مرتبط يا بي گناه. ترديدي وجود ندارد که برنامه ريزان اين پروژه عظيم از تبعات تحريک احساسات ديني مسلمانان خبر دارند و با علم به واکنش ها چنين اقداماتي را به عمل مي آورند.اما در واکنش هوشمندانه ، مسلمانان چه اقدامي را بايد صورت دهند که هم از يک‌سو اجازه پيشروي به آنان در هتک حرمت مقدسات را نداده و از سوي ديگر در تله فريب اسلام ستيزان قرار نگيرند؟
بخش مهمي از نخبگان و توده هاي مردم در سرزمين هاي غير اسلامي گرايش اسلام ستيزي نداشته و تصويري غير عقلاني از تمدن پرشکوه اسلامي ندارند ؛زيرا اگر چنين بود نيازي به اجراي پروژه پرهزينه اسلام هراسي نبود. از طرف ديگر؛رشد اسلام واقعيتي غير قابل انکار است و تجربه و تاريخ نشان داده است که گرايشمندان به اسلام هميشه از دروازه عقل وارد شده و اسلام گريزان از دروازه هيجانات غير عقلاني خارج شده اند.از اين‌رو شايسته است:
1. روشنفکران و انديشمندان مسلمان، پرچم مقابله با اسلام ستيزي را در دست گرفته و امواج احساسات مقدس را در مسير هوشمندانه دفاع عقلاني هدايت نمايند.
2. ايران اسلامي هدف جانبي "پروژه اسلام هراسي" است که با "پروژه ايران هراسي" تکميل مي شود؛لذا عقلا بايد تا حد امکان با پيشتازي هوشمندانه ،واکنش مسلمانان را از مسير احساس محض به مسير خردگرايي هدايت نمايد.
3. واکنش هاي حقوقي انديشمندان و روشنفکران در سطح جهان قادر است ؛اسلام هراسي را در کنار مفاهيم منفي اي چون نژاد پرستي تثبيت نمايد.در حال حاضر حتي بين انديشمندان غربي نيز اين مشابهت مفهومي پذيرفته شده است.
4. کنفرانس اسلامي و جنبش غيرمتعهدها با مديريت ايران قادر است موجي را در سازمان ملل پديد آورد که با تصويب قطعنامه ها يا مصوباتي ريشه اقدامات ضد اسلامي را تا حد امکان بخشکاند.
5. رسانه ها و نهادهاي اطلاع رساني و نيز دانشگاهي مسلمانان بايد تصوير واقعي از اسلام را که در تضاد کامل با تصويري است که اسلام ستيزان تصوير مي کنند؛در جهان گسترش داده و تبليغ نمايند.تصويري خردگرا؛بالنده و صلح جو .
6. وزارت خارجه و يا نهادهاي مشابه سياسي و فرهنگي در ايران بايد دفاع حقوقي و ديپلماتيک از اسلام را با بهره گيري از تمام ظرفيت ممکن در بالاي دستور کار وظليف خود قرار دهند.فعال سازي نهادهاي ديپلماتيک ساير کشورها ،مسلمان يا غير مسلمان ضرورتي غير قابل انکار است.
7- طبيعي است كه واكنش مسلمانان در مقابل اهانت‌ها امري قابل فهم و توجيه بوده و نمي‌توان هيچ خرده‌اي بر آن گرفت ولي نبايد اجازه داد افراد سلفي تحت هدايت كانون‌هاي توطئه در غرب احساسات مقدس را ازمسير واقعي آن دور نمايند.

اهانت به قرآن در لواي آزادي غربي!

يکي از اقدامات وحشيانه اي که به اصطلاح تمدن و آزادي بشر در غرب صورت مي دهد جسارت به ساحت مقدس قرآن کريم است که متاسفانه با سکوت مقامات آمريکايي نيز همراه شده است. در واقع از نظر دولت آمريكا اگر قرآن‌سوزي باعث بروز چنين خطري نمي‌شد همين توصيه به عدم انجام اين عمل گستاخانه نيز صورت نمي‌پذيرفت و بلامانع دانسته مي‌شد. پس از همين‌جا مي‌توان گفت كه اساسا انجام چنين اقداماتي از نظر دولت آمريكا داراي اشكال نبوده و توهين به مقدسات يك و نيم ميليارد مسلمان در سطح جهان اساسا محلي از اعراب ندارد و از همين جا مي‌توان نه تجاهل سيستماتيك دولت آمريكا بلكه اتخاذ سياستي هدفمند و همدلانه در راستاي انجام چنين اقداماتي را از سوي دولتمردان آمريكايي مشاهده كرد.

مي توان بخش عمده اي از دست فعاليت ها را در راستاي پروژه اسلام هراسي قلمداد کرد.در واقع موج روبه گسترش گرويدن افراد به دين مبين اسلام باعث شده است تا رسانه هاي وابسته به لابي هاي صهيونيستي با تمام توان درصدد ارائه تصويري خشن از اين دين رحماني باشند. پديده هراس از اسلام از زمان ظهور دين اسلام سابقه داشته؛ امروزه، بويژه پس از حوادث يازدهم سپتامبر و بيشتر در كشورهاي غربي، گستره و عمق آن بيشتر شده است و هر روز نيز اخبار تازه اي از رشد اسلام هراسي در غرب به گوش مي رسد .

همه واهمه غرب از اسلام

مسئله اسلام هراسي و توهين به مقدسات مسلمانان در جوامع غربي به يک امر رايج تبديل شده است مي توان گفت ماهيت و ذات غرب مدرن به گونه اي است که خواهان ايجاد نگراني و اضطراب در ميان ابناي بشر است. اگر بخواهيم مهمترين مولفه ماهيت ساز غرب مدرن را شرح دهيم بايد بگوييم در اين تفکر انسان منقطع از وحي مدار هستي را تشکيل مي دهد. اومانيسم ، لذت محوري ، تکيه بر علوم پوزيتيويستي و عقل ابزاري از مهمترين ارکان غرب مدرن است که انسان را به تدريج به وادي ضلالت رهنمون ساخته است . اما بايد دانست پس از تقريبا يک صدسال از استقرار اين گفتمان فکري بر غرب نتايج و پيامدهاي خطرناک اين تفکر به شدت محسوس و ملموس است. امروز تمدن غرب به تدريج به سمت نيهيليسم و پوچ انگاري در حال حرکت است. ناسيوناليسم که زماني دين را از صحنه زندگي انسان ها بيرون کرده بود امروز به يک پديده خود ويرانگر بدل شده است، پديده اي که نتيجه آن چيزي جز ياس ، نااميدي و بي ميلي نسبت به زندگي نيست.

قرآن سوزی یا ترس از اسلام گرائی

حقيقت آن است كه غرب ديگر تاب سكوت در مقابل گسترش و نفوذ اسلام را ندارد و با رفتارهاي وقيحانه اي چون اهانت به قرآن كريم اوج عجز و ناتواني- و البته نگراني و هراس- خود را فرياد مي زند. اين اقدامات مذبوحانه، نشانه هاي روشني از فروپاشي غرب سلطه طلب است كه در برابر منطق و جذابيت هاي اسلام و تفكر نوراني قرآن، مستأصل شده و در مقابل خود چاره اي جز اهانت به كتاب آسماني مسلمانان نمي بيند. به يقين اسلام ستيزي آمريكا آن هم با نمايش پاره كردن صفحات و يا آتش زدن قرآن، دستاوردي جز افزايش نفرت جهاني نسبت به آنان، آن هم از سوي 5/1 ميليارد مسلمان و موحدان و خداپرستان بي شمار دنيا، نخواهد داشت. صورت گرفتن اين جسارت در 11سپتامبر نشان دهنده آن است كه استكبار همچنان اصرار دارد تا با ايجاد اختلاف ميان اديان الهي و با نسبت دادن انفجار برج هاي دو قلو به مسلمانان، تروريسم و اسلام را معادل سازي كرده و با دستمايه قرار دادن آن و به بهانه مبارزه با تروريسم همچنان به جنايات و غارتگري خود در منطقه ادامه دهد.
قرآن؛ هديه و معجزه آسماني پيامبر اسلام(ص) براي بشريت، كتاب عدالت و رحمت، صلح و آرامش و مبين راه هدايت انسان است و تا ابد جاودانه خواهد ماند. رفتارهاي ابلهانه عده اي مزدور در اهانت به قرآن هرگز نخواهد توانست جلوي موج فزاينده بيداري اسلامي و نفوذ شريعت نجات بخش اسلام در ميان مردم جهان را بگيرد. به قول خود قرآن در سوره توبه؛ يريدون ان يطفئوا نورالله بافواههم و يابي الله الا ان يتم نوره و لو كره الكافرون (كافران مي خواهند كه نور خدا را به نفس تيره خود خاموش كنند و خدا نگذارد تا آنكه نور خود را در منتهاي ظهور و حد اعلاي كمال برساند، هر چند كافران ناراضي و مخالف باشند.)
¤ اگر دولت هاي اسلامي و مردم مسلمان جهان در قضيه توهين سلمان رشدي به پيامبر اكرم و يا قضيه كاريكاتوريست دانماركي به وظيفه خود عمل مي كردند و ملاحظه كاري نمي شد و توهين كنندگان به سزاي خيانت خود مي رسيدند امروز شاهد فاجعه به آتش كشيدن قرآن توسط صهيونيست ها نبوديم. ¤ شيطان ها هميشه از انوار الهي قرآن وحشت داشته اند. بر فرض كه كاغذ اين كتاب آسماني را آتش زدند، با محتوا و انديشه آن كه هر روز گسترده تر مي شود و منافع شياطين را به خطر مي اندازد چه خواهند كرد؟ اين رفتارها، نشانه بدبختي و فلك زدگي آن هاست. حتماً با خشم الهي مواجه خواهند شد.

عذاب مُهين در برابر دسيسه هاي موهن

و ما نرسل المرسلين الا مبشرين وَ منذرين و يجادل الذين کفروا بِالباطل ليدحضوا بِه الحق واتخذوا آياتي و ما أنذروا هزوا مـا پيامبران را جز براي بشارت و انذار نمي فرستيم، اما کافران همواره مجادله به باطل مي کنند تا (به گمان خود) حق را از ميان بردارند، و آيات ما و مجازات هايي را که به آنها وعده داده شده است به باد مسخره مي گيرند. سوره کهف، آيه 56 مـا پيامبران را جز براي بشارت و انذار نمي فرستيم، اما کافران همواره مجادله به باطل مي کنند تا (به گمان خود) حق را از ميان بردارند، و آيات ما و مجازات هايي را که به آنها وعده داده شده است به باد مسخره مي گيرند. (سوره کهف، آيه 56) مفسرين معتقدند آزادي و اختيار که وسيله تکامل است غالبا مورد سوء استفاده قرار گرفته و طرفداران باطل به مجادله در برابر حق برخاسته اند، گاه از طريق مغالطه و گاه از طريق استهزاء خواسته اند آئين حق را از ميان ببرند، ولي هميشه دل هاي آماده اي پذيراي حق بوده، و به حمايت از آن برخاسته است، و اين مبارزه حق و باطل در طول تاريخ بوده و همچنان ادامه دارد.
در مورد علل استهزاء مقدسات دين اسلام، مواردي را برشمرده اند از جمله:
- براي شکستن ابهت پيامبران و متفرق ساختن افراد حق‌جو و حق طلب از گرد آنان.
- براي ضعف و ناتواني شان در مقابل منطق نيرومند رسولان الهي، چون نمي توانستند پاسخي به دلايل دندان شکن آنان بدهند متوسل به استهزاء يعني حربه نادان هاي بي منطق مي شدند.
- براي اينکه دين اسلام سنت شکن بوده و با وضع نابسامان محيط به مبارزه بر مي خيزد، اما جاهلان متعصب که قدرت و سنت هاي غلط خود را جاوداني و ابدي مي پندارند، به استهزاء بر مي خيزند.
- براي اينکه بسياري از پيامبران و پيروان آنها زندگي شان بسيار ساده بوده و هست، آنها که شخصيت را بر اثر کوردلي در ثروت و زندگاني مجلل ، مي دانند، تعجب مي کنند که انسان هاي ساده زيست ممکن است رهبر و راهنماي جوامع شوند و لذا به استهزاء بر مي خيزند. همان گونه که اکنون ايرانيان مسلمان خصوصاً جوانان بي مدعا و دل بريده از ظواهر فريبنده و تجملات دنيايي، با تلاش علمي و پژوهشي خود، يکي پس از ديگري قله هاي دانش و اعتلا را فتح مي کنند و هر روز محصول جديدي از مطالعات و ابتکارات مستمر خويش را به جهانيان ارائه مي دهند، راهي جز استهزاء مکتبي که چنين جواناني را پرورش داده، براي جاهلان سلطه جو باقي نمانده است و هر روز پروژه و دسيسه اي جديد را دنبال مي کنند و همان گونه که قرآن در آيات گوناگون، سرنوشت شوم استهزاء کنندگان را متذکر شده، نتيجه اي جز انفعال و استيصال و افتضاح، دامنگيرشان نمي شود. از ديگر ريشه‌ هاي استهزاء که قرآن به آنها اشاره کرده است مي ‌توان به جهالت (بقره، 67)،‌ گناه و اصرار بر آن ، دشمني و انتقام، عدم تعقل و تفکر (روم، 10) اشاره کرد. از ديدگاه قرآن، براي مقابله با اهل استهزاء، راهکارهايي وجود دارد که از جمله مهم ترين آنها ترک دوستي با آنان است: «يا ايها الذين آمنوا لا تتخذوا الذين اتخذوا دينکم هزواً ولعباً من الذين اوتوا الکتَاب من قَبلکم والکفار اولياء واتقواالله ان کنتم مؤمنين» (اي کساني که ايمان آورده‏ايد! کساني را که دين شما را به ريشخند و بازي گرفته ‏اند [چه] از کساني که پيش از شما به آنان کتاب داده شده و [چه از] کافران، دوستان خود مگيريد و اگر ايمان داريد از خدا پروا داريد. (سوره مائده، آيه 57)
اگر دولت هاي اسلامي، با مردم خداخواهي که اينک و هر زمان در مقابل اهانت به مقدسات دين مبين اسلام به قيام و مبارزه پرداخته و مي پردازند، همنوا و همگام شوند و از طرح دوستي با مستکبران و در رأس آنان آمريکا و اسرائيل، بپرهيزند، مسلماً در کاهش و يا قطع سلسله اهانت هاي طرح ريزي شده، نقشي انکارناپذير خواهند داشت و اعتماد مردم خويش را نيز کسب خواهند کرد. وقتي سران کشورهاي اسلامي مانند آل سعود، آل خليفه، سران ترکيه و... منابع و امکانات خود را دودستي به ارباب هاي آمريکايي و صهيونيستي خود تقديم مي کنند و از باب دوستي و حتي کرنش در برابر سلطه گران وارد مي شوند، يقيناً آنها براي اينکه آحاد مردم اين کشورها را نيز به کرنش وادارند، هر روز به شيوه اي مشمئزتر و نفرت انگيزتر، متشبث مي شوند و باب تازه اي از اهانت ها و تحقيرها را مي گشايند.
راهکار ديگري که قرآن در زمينه مقابله و مبارزه با استهزاء ارائه مي دهد، مقابله به مثل است. در برخي از موارد انسان مي تواند براي مجازات استهزاء کنندگان و دست برداشتن آنان از عمل خود، با استهزاء پاسخ دهد. چنانکه حضرت نوح (ع) در برابر استهزاء کنندگان فرمود: اگر ما را مسخره کنيد ما نيز شما را مسخره خواهيم کرد؛ «ان تسخروا منا فان نسخر منکم کما تسخرون.»( سوره هود، آيه 38)
موجي که اکنون در جهان اسلام در دفاع از نبي مکرم اسلام (ص) برخاسته است نمادي از بيداري اسلامي است و تا مجازات عاملان به اهانت به رسول اعظم (ص) خاموش نمي شود. آنچه که در فيلم موهن «زندگي حقيقي محمد» که به نام هاي ديگري مثل «معصوميت مسلمين»، «جنگجوي صحرا» و... ناميده مي شود و امروز قلب مسلمانان جهان را به درد آورده است، فراتر از اهانت و استهزاء است. مسلمانان جهان و به ويژه ملت ايران بايد آماده مقابله به مثل با اين پديده شنيع و زشت باشند. اين مقابله به مثل بايد تا حد پشيماني استکبار جهاني و جلوگيري از تکرار آن پيش رود. امروز آمريکا در بيشتر کشورهاي اسلامي، سفارت خود را به حالت نيمه تعطيل درآورده است. اغلب کشورهاي اروپايي به ويژه آلمان، چنين وضعيتي دارند و ترجيح داده اند فعلاً سفارتخانه هاي خود را تعطيل و ديپلمات هاي خود را از موج نفرت و خشم مسلمانان دور نگه دارند. امروز جهان اسلام در تب و تاب و التهاب عجيبي به سر مي برد. گويي پيامبر اسلام (ص)، زنده در ميان مسلمانان نداي «قولوا لا اله الا الله تفلحوا» سر مي دهد و همگان را به يگانگي و توحيد فرامي خواند. جهان اسلام با همه وجود، اين ندا را حس مي کند و آماده جانفشاني براي برافراشتن پرچم لا اله الا الله است. جهان ايمان، خود را در برابر کفر مي بيند و تفوق اهل ايمان بر اهل شرک و کفر، در جاي جاي گيتي حس مي شود. به حول و قوه الهي، عذابي مُهين در انتظار دسيسه چينان و اهانت کنندگان است.

پشت پرده هجوم گسترده غرب به اسلام ناله شيطان از بيداري اسلامي

جسارت و اهانت به ساحت مقدس پيامبر اکر(ص) و دين مبين اسلام سابقه دار است. از ابتداي پيدايش اين دين مبين بسياري از معاندان و کفار سعي کردند تا با استهزاء و تمسخر پيامبر اکرم (ص) مانع از گسترش و نفوذ اين دين الهي شوند اما به خواست خداوند امروز نداي حق اسلام در سرتاسر جهان طنين انداز شده است. همين رشد و پيشرفت اسلام در سالهاي اخير موجب نوعي ترس و هراس در دلهاي غربي ها نيز شده است . تمدن غرب که طي چندين سده اخير همواره دم از پايان دوره دين و ديانت در جهان زده است امروز شاهد اوج گيري استقبال به دين مبين اسلام هستند و همين مسئله نيز به شدت خشم غربي ها را بر انگيخته است و اين خشم آنها را مجبور کرده است تا عليه پيامبر اکرم(ص) شمشير از رو بکشند و حال آنکه به خواست خداوند دشمنان اسلام و پيامبر خوارترين و ذليل ترين افراد هستند.

دست پلید دشمنان اسلام  با اهانت به پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم  در روسیاهی عاملان این جنایت و گناه بزرگ همین بس که مقدس‌ترین و نورانی‌ترین چهره میان مقدسات عالم را آماج یاوه‌های مشمئز کنندهٔ خویش ساخته‌اند. پشت صحنهٔ این حرکت شرارتبار، سیاستهای خصمانهٔ صهیونیسم و امریکا و دیگر سران استکبار جهانی است که به خیال باطل خود می‌خواهند مقدسات اسلامی را در چشم نسلهای جوان در دنیای اسلام از جایگاه رفیع خود فروافکنده و احساسات دینی آنان را خاموش کنند. اگر از حلقه‌های قبلی این زنجیرهٔ پلید یعنی سلمان رشدی و کاریکاتوریست دانمارکی و کشیش‌های امریکایی آتش زننده قرآن حمایت نمی‌کردند و ده‌ها فیلم ضد اسلام را در بنگاههای وابسته به سرمایه داران صهیونیست سفارش نمی‌دادند، امروز کار به این گناه عظیم و غیرقابل بخشش نمی‌رسید. متهم اول در این جنایت، صهیونیسم و دولت امریکا است. سیاستمداران امریکا اگر در ادعای دخالت نداشتن خود صادقند باید عاملان این جنایت شنیع و پشتیبانان مالی آن را که دل ملتهای مسلمان را به درد آورده‌اند، به مجازات متناسب با این جرم بزرگ برسانند. این حرکات مذبوحانهٔ دشمنان در برابر بیداری اسلامی، نشانهٔ عظمت و اهمیت این خیزش و مبشّر رشد روزافزون آن است، والله غالبٌ علی امره

نفوذ روزافزون حقيقت ناب اسلام

اهانت به مقدسات اسلامي و تعاليم عاليه دين اسلام از ترفند‌هاي شوم استکبار جهاني است که واکنش و انزجار مسلمانان در اقصي نقاط جهان را در پي داشته است. اقداماتي نظير درج کاريکاتورهاي اهانت‌آميز به ساحت پيامبر عظيم‌الشأن اسلام (ص) در نشريه دانمارکي و توهين به دين مبين اسلام از طريق توليد و پخش فيلم و آتش زدن قرآن کريم همگي نشان از عجز و ناتواني صهيونيسم و استکبار جهاني در برابر گفتمان اسلام خواهي مسلمانان جهان است. بار ديگر آمريکاي جنايتکار در تلاش جبران حقارت شکست‌هاي پي در پي، در يک عقده گشايي بي شرمانه، مقدسات اسلام را هدف خشم کينه توزانه خويش قرار داده و در قالب فيلمي موهن با توهين به پيامبر عظيم الشان اسلام (ص)، قلوب مسلمانان جهان را جريحه دار کرده است.

به نظر مي رسد چند عامل مي تواند منشأ اين هجمه ها و توهين ها به مقدسات اسلامي بويژه به قرآن کريم و ساحت مقدس حضرت پيامبر(ص) باشد. يک دليل اين است که اسلام دين رحمت و رأفت است و اين را قدرتهاي جهاني بويژه صهيونيست ها بر نمي‌تابند. وقتي اين فرهنگ در عالم گسترش پيدا مي کند گرايش عالم را به اسلام مي بينند.دومين نکته اين است که در افکار جامعه بشري معلوم شده که چه کساني اوضاع دنيا را بر هم مي ريزند. اينها به خاطر اينکه فرافکني بکنند با اين توهين ها چهره اسلام را تخريب مي کنند.با توجه به بيداري که در منطقه اتفاق افتاد و انقلاب اسلامي ما به ثمر نشست به خاطر پيشگيري و جلوگيري از بيداري اسلامي راهي جز تخريب اسلام و مقدسات اسلام ندارند. خود آنها بر اين باورند شايد از اين طريق بتوانند بر افکار عمومي تأثير بگذارند.

غرب امروز به شدت از گسترش اسلام ناب در جهان نگران است و به همين دليل طرح اسلام هراسي از سوي نظام سلطه در عرصه جهاني دنبال مي شود.امروز پيام هاي ناب ديني قلوب ملت ها را تسخير کرده است و قدرت اسلام بر همه قدرت هاي دنيا غلبه کرده و موجب خواري دشمنان شده است.امروز موج پيوستن به اسلام در آمريکا و اروپا هر روز بيشتر مي شود.اين روند حتي به گونه اي است که بسياري از زنان تحصيلکرده اروپايي اسلام ناب را انتخاب مي کنند.روزها و سال هاي آينده بايد شاهد حوادث بسيار مهم در آمريکا در راستاي مبارزه با يهوديت و صهيونيسم باشيم؛ چرا که اسلام گرايي همانند توفاني توپنده در جهان گسترش مي يابد. امام راحل (ره) مي فرمودند که «اسلام کليدهاي جهان را فتح خواهد کرد».بر همين اساس موج اسلام خواهي و اسلام گرايي در جهان بويژه در کشورهاي اروپايي به سرعت در حال گسترش است.از نظر امام راحل(ره)، روحانيت شيعه همواره پيشتاز و مهم‌ترين پايگاه مدافع اسلام بوده و هستند و نبايد با غفلت خود فرصت ها را به استکبار جهاني بدهند.حوادث روزهاي آينده در جهان فرمايشات امام(ره) را بيش از پيش بازگو مي کند و به يقين روحانيت زمينه ساز حکومت جهاني اسلام هستند.

جهان اسلام بيدار است

اگر چه اهانت به مقدسات اسلامي در کشورهاي غربي مسبوق به سابقه است، اما مسلما دين مقدس اسلام و پيامبر عظيم الشان آن چونان خورشيدي تابناک در عالم بشريت در حال درخشش و هدايت انسانها است.اين گونه بي حرمتي ها تنها نشان دهنده ماهيت پليد اهانت کنندگان و ذلت و خواري آنان در برابر منطق اسلام عزيز است به طوري که نه تنها از محبوبيت اين دين الهي نمي کاهد بلکه بر عزت آن در جهان مي افزايد.لذا مي توان از يک بعد اين فيلم را نشان دهنده هراس استکبار جهاني نسبت به حقانيت قرآن و موج رو به گسترش اسلام خواهي در جهان دانست.

گسترش نداي توحيد و شريعت محمدي (ص) در جوامع بشري از جمله اروپا، سردمداران استکبار و مبارزه با اسلام عزيز را به هراس و سردرگمي افکنده و ميراث داران آنان را بر آن داشته تا همچون سلف خويش براي مبارزه با اسلام از هر دستاويز و ابزاري استفاده جويند.دين اسلام، آموزه ها و مباني غني اين دين الهي در حال گسترش است، اما مخالفان کينه توز اسلام که گسترش آن را خطري براي خود تلقي مي کنند اين پديده را بر نمي تابند و به اشکال مختلف سعي در تخريب چهره حقيقي اسلام و مسلمانان دارند . هدف دستگاه حاکمه آمريکا که بارها خواسته يا ناخواسته از زبان برخي دولتمردان آن شنيده شده، همان طرح موضوع آغاز جنگ صليبي جديدي ميان مسلمانان و غيرمسلمانان اعم از مسيحيان و يهوديان در قرن جديد ميلادي است. غربي‌ها تلاش مي‌کنند تا با توهين به مقدسات اسلامي بويژه پيامبر اسلام و ايجاد حساسيت در بين توده مسلمانان، موجب درگيري و نزاع بين توده‌اي شوند. غرب با هدايت غلط از اين اقدامات نيز طرفي نبسته است.

ساخت فيلم، تأليف کتاب و کاريکاتور، ابزارهاي اخير مخالفان اسلام براي ضربه وارد کردن به آن بوده که همواره با مخالفت هاي بسياري مواجه و محکوم شده اند .با نگاهي به نتايج و تبعات اين اقدامهاي تخريبي در مي يابيم،با وجود اينکه فعاليت هاي فوق براي خدشه وارد کردن به اسلام و مسلمانان انجام شده، اما همواره نتايج منفي را نصيب بدخواهان کرده و پس از اين اقدامات با توجه بيشتر غيرمسلمانان به اسلام و علاقه به کسب اطلاعات بيشتر در مورد مباني و آموزه هاي آن مواجه هستيم، چيزي که خشم بيشتر مخالفان را موجب شده و آنها را در گرداب خودساخته گرفتار مي کند .

اسلام دين صلح و همزيستي مسالمت‌آميز، عدالت و برادري است و مسلمانان جهان در صفوف يکپارچه و متحد با محکوميت اهانت به مقدسات اسلامي در راستاي صيانت و پاسداشت حريم اسلا‌م به مقابله با اين گونه توطئه‌ها برمي‌خيزند و نقشه‌هاي دشمنان را نقش برآب خواهند کرد.اين اقدام نابخردانه آمريکايي ها و صهيونيست ها بر دشمني مسلمانان جهان و وحدت امت اسلام خواهد افزود و بيش از گذشته عاملان اين اقدام را در بين ملت هاي جهان منفور خواهد کرد و در جهان اسلام به حرکت بيداري اسلامي سرعت بيشتري خواهد داد.

حال که اسلام به يک دين جهاني تبديل شده و از شرق و غرب عالم فرياد اسلام خواهي افراد آزاده به گوش مي‌رسد، آمريکا و رژيم منحوس صهيونيستي که در حال انزوا و فروپاشي از درون مي باشند براي فرار از اين واقعيت با فتنه انداختن در بين پيروان اديان مختلف، اهانت به مقدسات مسلمانان را پيشه خود قرار داده که خوشبختانه اين اقدامات رذيلانه آنها باعث منزوي‌تر شدن هر چه بيشتر آنان و باعث فراگير‌تر شدن اسلام و اسلام‌خواهي در بين جهانيان و اتحاد بيش از پيش مسلمانان شده است.

درماندگي دشمنان از بيداري اسلامي

درماندگي و بيچارگي دشمنان بشريت از بيداري امت اسلامي، يک بار ديگر آنان را بر آن داشت که با سخيف‏‌ترين روش‌هاي ممکن، کينه خود را از دين مبين اسلام نشان دهند.اين بار يک کارگردان صهيونيست با دريافت مبلغي کلان از هم پالگي‏هاي خود، دست به ساخت فيلمي موهن درباره پيامبر اکرم (ص) و اسلام زده است؛ در اين فيلم که در خاک ايالات متحده آمريکا و با همکاري مشترک يهوديان صهيونيست، قبطيان پناهنده به آمريکا و کشيش ديوانه آمريکايي ساخته شده است توهين‌هايي به پيامبر اکرم (ص) و دين اسلام شده است که زبان از بيان آنها شرم دارد. اين چنين است که هر از گاهي دژخيمان و اصحاب ابليس به اميدي واهي بر طبل شقاوت خويش مي‌کوبند و به زعم خود پنجه‌اي به اميد خدشه وارد کردن به دين ظلم‌ستيز اسلام مي‌خراشند؛ غافل از آنکه اين نور با قلوب مسلمين عالم عجين شده و وجودشان را از لذايذ روحاني معنوي سيراب ساخته است.مسلمانان و آزاديخواهان جهان، در حالي که هنوز داغ جراحت اهانت به معجزه بزرگ پيامبر عظيم الشان و کشتار و غارت بي‌رحمانه مسلمانان مظلوم و بي گناه در فلسطين، بحرين، افغانستان، عراق، سوريه، پاکستان و .... را بر دل دارند، اين بار نيز شاهد گستاخي و هتاکي بي‌شرمانه ديگري از عوامل آمريکاي جنايتکار و رژيم صهيونيست نسبت به ساحت آخرين پيامبر آسماني، حضرت محمد (ص) هستند.

تدارک یک جنگ قومی و مذهبی

رژیم پلید ایالات متحده آمریکا در تلاش برای جبران حقارت ناشی از شکست‌های بزرگ و پی در پی از جبهه عظیم مسلمانان بیدار و بپاخاسته، در یک عقده‌گشایی، بار دیگر مقدسات اسلام را هدف قرار داده و در اقدامی شنیع، عواطف مسلمانان جهان را جریحه‌دار کرد. این توطئه ضدانسانی به گونه ای ظریف طراحی شده بود تا علاوه بر توهین و تحقیر مسلمانان، یک جنگ قومی و مذهبی را در مصر انقلابی منجر گردد. لیکن جوانان غیور مصر و لیبی با تشخیص عامل اصلی این جنایت و هدف قرار دادن نمادهای رژیم پلید آمریکا، نشان دادند امت اسلام بیدار و هشیار است. شیطان بزرگ و دشمن اصلی را به خوبی شناخته و از مبارزه با این جنایتکار بزرگ بشریت به سوی عوامل دست چندم منحرف نمی‌شوند.

توهین به پیامبر اسلام آزاد، انکار هلوکاست ممنوع!

در شرایطی که در غرب، اهانت به اسلام و مقدسات اسلامی، به راحتی پذیرفته می‌شود، برخی مضامین وجود دارند که هرگونه تردید در آنها هم ممکن است منجر به سال‌ها مجازات زندان شود. در شرایطی که شخصی چون «سام باسیل» به راحتی می‌تواند اسلام را مورد اهانت قرار دهد، در بسیاری از کشورهای غربی حتی تردید در تعداد کشته‌های یهودیان در جنگ دوم جهانی می‌تواند دردسرهای جدی داشته باشد. حتی مورخین غربی در محیط‌های آکادمیک هم باید مواظب آن باشند که با نگارش مطلبی در خصوص هلوکاست، برای خود سال‌ها دردسر نتراشند.

*خط کش ادیان ابراهیمی برای شایعه‌های آخرالزمان

ادیان الهی یک خط‌کش و معیاری را برای تعیین روز قیامت ارائه کرده است، می‌گوید: طبق نظر ادیان ابراهیمی هر فردی که برای قیامت وقت مشخص کند، دروغگوست، مثلاً اینکه هر کسی بگوید امام زمان (عج) در فلان روز ظهور می‌کند، دروغ می‌گوید، پس دیگر نیازی نیست که اندیشمندان و الهی‌دانان در برابر هر شایعه‌ای هر روز موضع بگیرند. هیچ ادله‌ای متقن بر دست ‌داشتن لابی صهیونیسم جهانی در شایعه آخر دنیا وجود ندارد، ولی به طور قطع می‌توان گفت که غرب از این شایعه نهایت سوء استفاده را کرده است، به طوری که نظام آمریکا گفته است: ای مردم! شنیده‌اید که 21 دسامبر قرار است دنیا به پایان برسد؟ معنی پایان دنیا ممکن است این باشد که جمهوری اسلامی ایران می‌خواهد با بمب اتمی به دنیا حمله کند!!!
*مستندی که سوءاستفاده آمریکا از شایعه دسامبر 2012 را رسوا می‌سازد
به گونه‌ای که رسانه‌های آمریکایی از این موضوع در راستای تفکر خودشان به ویژه برای اسلام هراسی استفاده کردند که شواهد روشن و صریح تولید مستند «ایرانیوم» است که این تلفیقی است از کلمه ایران و اورانیوم، یعنی خطر جنگ هسته‌ای به وسیله ایران که در این مستند به آن پرداخته شده است! در این مستند جهاد، شهادت طلبی و جالب‌تر از همه روحیه موعود باوری را به چالش کشیده است.
* اقدام معنادار شبکه تلویزیونی آمریکا
اقدام معنادار شبکه History TV channel در القای ایران‌هراسی مرتبط با شایعه‌های سال 2012،: در شبکه تلویزیونی تاریخ آمریکا در برنامه‌ای به پیش‌گویی‌های نوستر آداموس در سال 2012 اشاره می‌کند و می‌گوید: قرار است طبق پیش‌گویی آداموس و مایاها یک آشوب جدی در جهان به وجود آید، بعد مثال می‌زند که «ناپلئون بناپارت» و «هیتلر» جنگ جهانی ایجاد کردند، آن‌ها آدم‌های بدی بودند که دست به کشتار انسان‌ها دست زدند، آیا ممکن است فرد دیگری در سال 2012 جنگی ایجاد کند؟! همزمان با این سؤالی که مطرح می‌شود، در پس زمینه تلویزیون، تصویر رییس جمهور ایران، را قرار می‌دهد! این مسئله هیچ گونه توجیه علمی و مذهبی نداشته و شایعه‌ای پوچ و بی‌معناست.
* هجمه اعتقادات شیعی با معرفی منجی ساختگی
هدف از القای آخرین روز دنیا، این است که امید از اذهان جامعه بشری پاک شود، جریان صهیونیسم جهانی به دنبال این است که اذهان جامعه بشری را نسبت به جنایت‌هایی که در جهان سلام رخ می‌دهد، منحرف سازد، همچنین نگاه هستی شناختی مردم جهان را از اعتقاد به وجود خداوند پاک سازد. غرب به دنبال آن است که خدا را از زندگی مردم مشرق‌زمین خارج سازد، آن‌ها سعی می‌کنند با ایجاد این شایعه‌ها، سناریوی «منجی دست‌ساز» را کلید بزنند تا با معرفی منجی ساختگی، تفکرات منجی‌گرایانه تشیع را به چالش بکشند. ساخت فیلم «2012» در سال 2009: این فیلم به خوبی از اهداف صهیونیسم جهانی درباره حوادث مرتبط با سال 2012 پرده بر می‌دارد.
* چه کسی از زمان قیامت باخبر است؟!
«چرا زمان قیامت نامعلوم بودن است؟»‌ شاید یکی از دلایل این امر، اثر تربیتى آن است، زیرا اگر زمان قیامت مشخص باشد، فراموشی و غفلت همگان را فرا مى‏گیرد و اگر نزدیک باشد، پرهیز از بدی‌ها به شکل اضطرار و دور از آزادى و اختیار انجام می‌شود.
* قرآن کریم به شایعات روز آخر دنیا چگونه پاسخ می‌دهد
قرآن کریم این مصحف آسمانی با خط بطلان بر همه شایعه‌های بشری درباره زمان وقوع قیامت و آخریم روز دنیا، چنین می‌فرماید: «یَسْأَلُکَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَةِ قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ اللَّهِ وَمَا یُدْرِیکَ لَعَلَّ السَّاعَةَ تَکُونُ قَرِیبا» (احزاب، آیه 63)، مردم از تو درباره رستاخیز می‌پرسند، بگو «علم آن فقط نزد خداست» و چه می‌دانی؟ شاید رستاخیز نزدیک باشد.

آرمان سبز مهدويت

نگاه به مسئله آخر الزمان تقريبا در تمامي اديان ابراهيمي و حتي آيين هايي همچون بوديسم وجود دارد. اينکه سرانجام جهان به کدام سمت و سو خواهد رفت و نقطه فرجام انسان به کجا مي رسد دغدغه اي است که در تمام اديان وجود دارد. با اين حال دين مبين اسلام به عنوان نهايي ترين و کامل ترين اديان پاسخ بسيار روشني را در خصوص آخرالزمان داده است و قرآن مجيد نيز صراحتا به مسئله پايان دنيا اشاره فرموده است. جهاني سازي مهدوي از اصيل ترين و جدي ترين آرمان هاي شيعيان است که خداوند متعال به صراحت در قرآن مجيد وعده آن را به مستضعفين داده است. " وَ نُريدُ أن نَمُنَّ عَليَ الذّينَ اسْتُضعِفوا في الاَرضِ وَ نَجعَلهُم أئِمّة و نَجعَلهُم الوارثينَ" ( سوره قصص آيه 5 )"و ما بر آن هستيم كه بر مستضعفان زمين منت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان زمين گردانيم."

مهدويت که از اساسي ترين نظريه هاي شيعه است دقيقا در برابر حکومت جهاني لبيرال دموکراسي قرار مي‌گيرد. زيرا در ليبراليسم اساس بر من خودبنياد گر، فردگرايي ‌و لذت‌گرايي است و به عبارت بهتر تفکرات اومانيستي تمامي ساحت هاي سياسي اجتماعي را تکوين مي‌بخشد. از نظر قرآن انسان موجودي است برگزيده از طرف‏ خداوند، خليفه و جانشين او در زمين، نيمه ملكوتي و نيمه مادي، داراي فطرتي خدا آشنا، آزاد، مستقل، امانتدار خدا و مسئول خويشتن و جهان، مسلط بر طبيعت و زمين و آسمان، ملهَم به خير و شر، وجودش از ضعف و ناتواني آغاز مي‏شود و به سوي قوّت و كمال سير مي‏كند و بالامي‏رود اما جز در بارگاه الهي و جز با ياد او آرام نمي‏گيرد، ظرفيت علمي و عملي‏اش نامحدود، از شرافت و كرامتي ذاتي برخوردار، احياناً انگيزه‏هايش هيچ‏گونه رنگ مادي و طبيعي ندارد، حق بهره‏گيري مشروع از نعمتهاي خدا به او داده شده است ولي در برابر خداي خودش وظيفه‏دار است.( مجموعه‏آثارمطهري، ج‏2، ص: 268)

حال آنکه در جامعه مهدوي اساس بر تعالي انسان ها و اتکال بر روح خدا سرشت انسان ها‌ست . از سوي ديگر راه رسيدن به حکومت مهدوي از نگاه تشيع تنها به دست صاحب امر و واسطه فيض ميان عالم معنا و ناسوت تحقق پيدا مي کند در حالي که انسان تراز عقلانيت مدرن درصدد است تا خود به تنهايي بهشتش را روي زمين رقم بزند. البته اين سخن بدين معنا نيست که افراد نقشي در تحقق آرمان مهدويت بازي نميکنند بلکه دعوي ما در اين است که اساس تحقق چنين امر بزرگي نيازمند حضوري معنوي است. با اين حال بايد گفت ايران اسلامي از ابتدا داعيه دار آماده سازي جهاني براي ظهور آخرين منجي بوده . گفتمان "انقلاب اسلامي" پس از طرح در عرصه جهاني، به وضوح امپراتوري جهاني سازي (امپرياليسم جهاني) را به تمام معناي آن به چالش كشيد و به سرعت به "ديگري" جهان غرب (به معناي فكري و فرهنگي آن و نه صرفا غرب جغرافيايي) تبديل شد. انقلاب اسلامي بويژه زماني كه "رسالت جهاني" خود را روشن مي سازد و امام راحل( ره) اعلام مي دارند:" اين واقعيت و حقيقت را بارها اعلام نموده ايم كه در صدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و كم كردن سلطه جهانخواران بوده و هستيم. در نگاه غرب و غرب گرايان از يك جابجايي ساده قدرت سياسي در گوشه اي از دنيا فراتر مي رود.

با آغاز رسمي و علني مبارزات ملت ايران به رهبري امام خميني (ره) از سال 42 به تدريج گفتمان مهدويت و منجي طلبي بارديگر در امت اسلام ترويج شد و گفتار ها و کردارهاي امام‌خميني (ره) نويد تشکيل يک حکومت که هدف آن تلاش براي نزديکي ظهور است را به جهانيان و علي الخصوص امت اسلامي داد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي و تشکيل نظام مقدس جمهوري اسلامي آرمان مهدويت و انتظار به صورت جدي‌تري فعال شد و بسياري از نهاد ها و سازمان ها نيز هدف خود را در مقدمه چيني براي ظهور منجي بشريت قرار دادند. به تعبيري جمهوري اسلامي ايران تشکيل شد تا زمينه و مقدمه فرج را آماده‌سازي کند و در سخنان امام خميني (ره) و رهبر معظم انقلاب اسلامي نمود يافت.

رهبر معظم انقلاب نيز در اين خصوص مي فرمايند: انقلاب ما در راه آن هدفي كه امام زمان براي تأمين آن هدف مبعوث مي‏شود و ظاهر مي‏شود يك مقدمه‏ لازم و يك گام بزرگ بوده. ما اگر اين گام بزرگ را برنمي ‏داشتيم، يقينا ظهور ولي‏عصر (عج ) به عقب مي‏افتاد. شما مردم ايران و شما مادران شهيد داده و پدران داغدار و افرادي كه در طول اين مبارزه زحمت كشيديد بدانيد ؛ و شما اي امام بزرگوار امت بدانيد (كه بهتر از همه‏ ما مي‏دانيد) شما موجب پيشرفت حركت انسانيت به سوي سرمنزل تاريخ و موجب تسريع در ظهور ولي‏عصر (ع) شديد. شما يك قدم اين بار را به منزل نزديكتر كرديد. با اين انقلاب كه مانع را كه همان دستگاه و نظام پليد ظلم در اين گوشه‏ دنيا بود و سرطان بسيار خطرناك و موذي و آزاردهنده‏اي بود اين را كنديد و قلع و قمع كرديد.

سردرگمي انسان مدرن ، پيشگويي قوم مايا

عرضه مطالب ديني براي کاهش اضطراب جهاني از اولويت‌هايي است که بايد مورد توجه قرار گيرد. بايد به اين مسئله توجه داشت که اصولا اين پيشگويي بر چه اساس و پايه‌اي است و چه دليل معتبر ديني و غير ديني براي اين مسائل وجود دارد. از نظر دين اسلام اين‌گونه پيش بيني‌ها نه تنها غير معتبر بلکه غير جايز است و موجب ايجاد عدم امنيت عمومي يا سلب در جوامع بشري مي‌شود. اين‌گونه علم ها نيز چون سعي دارند با روش‌هاي خاص پيش بيني‌هايي را انجام دهند از منظر اسلام علم غير جايز به شمار مي‌آيند. آنچه که در متون ديني اسلام آمده است، نشان مي‌دهد که پايان دنيا را کسي جز خدا نمي‌داند و برخي از علامت‌هايي هم در اين زمينه وجود دارد نيز زمان قطعي پايان دنيا را روشن نکرده است. از سويي ديگر بر اساس مباني ديني اسلام قبل از پايان دنيا، حضرت مهدي(عج) ظهور خواهند کرد و ظهور منجي نه تنها در دين اسلام بلکه در بسياري از کتب آسماني نيز نويد داده شده است.

پايان دنيا در تاريکي جهل مدرن يکي از ويژگي هاي عقلانيت مدرن و پست مدرن خرافه زايي است. در حالي که غول هاي فکري عقلانيت غربي ادعا داشتند که انسان ها بايد با عقلانيت به واقعيات جهان پي ببرند اما نتايج ترويج اين نوع از عقلانيت خرافه زايي و نوعي جهل مدرن را در پي داشته است. عقلانيت مدرن منکر و نافي وحيانيت و عالم ماوراي طبيعت است و هرآنچه را که در پنجه حس نگنجد نيز غير واقعي اعلام مي دارد. اما همين به اصطلاح عقلانيت موجب ترس ، اضطراب و وحشت انسان مدرن شده است. امروز شهروندان غربي با انکار معاد و قيامت آينده اي سياه و روبه نابودي را براي انسان ترسيم کرده اند و همين وحشت از پايان بي سرانجام زندگي انسان ها موجب شده است تا خرافات و عرفان هاي کاذب و شيطاني اوج بگيرند. يکي از ويژگي هاي فطري انسان ها نياز به جاودانه ماندن است. روح انسان نمي‌تواند براي خود لحظه اي را تصور کند که ديگر وجود ندارد . اما تمدن غربي هيچ پاسخي به اين نياز بشري نداده است و جاودانگي انسان را به دست خرافات و جهل سپرده است. همين سردرگمي انسان مدرن نيز باعث شده است تا بازار خرافات و جهل در اين تمدن روبه فزوني بگذارد به نوعي که اخيرا تئوري پايان دنيا در روز جمعه ابتداي دي ماه سال 91 به اوج خود رسيده است.

البته در اين بين نقش سينماي هاليوود در دامن زدن به اين خرافات نيز بسيار حائز اهميت است و فيلم 2012 هاليوود که فيلم پرفروشي نيز بود در ايجاد هراس و نگراني در ميان کشورهاي غربي تاثير خاصي داشته . اين فيلم که چند سال پيش اکران عمومي شد بر اساس همين شايعه پايان دنيا در تقويم ماياها ساخته شده است و شمايي کلي از جهان در حال نابودي را به معرض ديد مخاطبان مي گذارد. البته اين فيلم تنها فيلم آخر الزماني هاليوود نبوده و نيست و ما در سالهاي اخير شاهد موج سواري کمپاني هاي فيلمسازي بر روي شايعات پايان دنيا بوده ايم .

فيلم هاي آخرالزماني هاليوودي مي خواهند با تهديد و خشونت در دل مردم رعب و وحشت ايجاد كنند. حتي شاهديم كه بسياري از فيلم ها و سريال هاي ما هم به غلط اين راه را رفته اند در حالي كه دين اسلام مردم را به آرامش دعوت مي كند و اين مفاهيم با دين و فرهنگ ما سازگار نيستند. سينماي هاليوود براساس انسان محوري و حذف خدا بنا شده در برخي فيلم هاي آخرالزماني مثل «طالع نحس» و «موميايي» گاه شيطان را محور قرار مي دهند. اغلب اين فيلم ها مبتني بر خرافه هستند و در حال حاضر بيشترين القاي خرافه از سوي سينماي هاليوود شكل مي گيرد. معمولا مؤلفه هاي عمده فيلم هاي آخرالزماني هاليوودي را در چند مورد مي توان دسته بندي كرد:
1-نشان دادن يك آمريكايي و يا يك يهودي به عنوان نجات دهنده بشريت 2-نشان دادن تصوير مخدوش از مسلمانان به عنوان نيروي ضد منجي 3-القاي غلبه نهايي تمدن غرب و شكست محتوم مسلمين 4-نشان دادن چهره برتر از يهوديان و معرفي آنان به عنوان نيروي عمده در آخرالزمان 5-القاي تصويري اهريمني از مسلمين 6-غيرالهي نشان دادن منجي با قداست زدايي از آن.
كلام آخر آن كه ما امروز ائتلافي ميان فرهنگ ليبرال دموكراسي و صهيونيسم مي بينيم كه توسط شيپور جهاني آن يعني هاليوود به گوش جهانيان نواخته مي شود. صهيونيسم بين الملل با ترويج خرافات و افسانه هاي دروغ از طريق سينما، به نوعي جهاني سازي اسطوره اي دست زده و قصد آن دارد تا باورهاي خرافي خود در زمينه: «شيطان»، «پايان دنيا»، «ظهور منجي يهود»، «سفر به سرزمين موعود»، تشكيل امپراطوري جهاني» و «اسطوره هاي بنيانگذار سياست اسرائيل» را به ساير اقوام و اديان و ملل نيز تسري مي دهد. از نگاه شيعه در مدينه فاضله مهدوي مردم عقلشان كامل مي شود. چون تا زمان ظهور دو باب علم درك مي شود و بعد از آن 24 باب. اين تعريف در ضديت با فضاي فيلم هاي آخرالزماني هاليوودي قرار مي گيرد كه دائماً بر مدار خشونت و كشتار مي چرخند. سينماي ديني ما بايد بديلي در برابر اين چنين روياپردازي هاي هاليوودي ارائه دهد تا بيش از اين ذهن مردمان مسلمان ما با اين ايستارهاي مسيحي- صهيونيستي آلوده و مسموم نشود.

با اين حال بايد اذعان کنيم هرچند اين شايعه تقريبا براي اکثريت قريب به اتفاق مردم مسلمان کشور ما هيچ اهميتي ندارد اما در کشورهاي غربي اين شايعه به شدت رسوخ پيدا کرد‌ه‌است و مردم از ترس به پناهگاه ها هجوم آورده اند. مردم ما برخلاف غربي ها که آينده جهان را در دست ناسا مي دانند و از اين جمع علمي کمک مي گيرند آينده جهان را از آن خداوند مي دانند. خداوندي که اين جهان را از نابودي و نيستي خلق نمود و پس از آن نيز در روز قيامت جهان را دگرگون خواهد نمود. مردم ما بر خلاف غربي ها تحليل دقيقي از آغاز و پايان دنيا دارند و اين تحليل ها نيز بر اساس عقلانيت صرف نيست بلکه ما با کمک وحي شناخت صحيح و قابل اطميناني از آغاز و پايان دنيا داريم. .

بله همين خالق جهان بزرگ در قرآن مجيد به ما انسان هاي کوچک مي فرمايد :وَ إِذَا سأَلَك عِبَادِي عَني فَإِني قَرِيبٌأُجِيب دَعْوَةَ الدَّاع إِذَا دَعَانِف َلْيَستَجِيبُوا لي وَ لْيُؤْمِنُوا بي لَعَلَّهُمْ يَرْشدُونَ‏( بقره-186)و چون بندگان من از تو سراغ مرا مي‏گيرند بدانند كه من نزديكم و دعوت دعاكنندگان را اجابت مي‏كنم البته در صورتي كه مرا بخوانند پس بايد كه آنان نيز دعوت مرا اجابت نموده و بايد به من ايمان آورند تا شايد رشد يابند. حال مطمئنا چنين کسي که خالق اين جهان را چنين به خود نزديک مي بيند و خود رانيز مقرب درگاه الهي مي داند ديگر ترس و هراسي از آغاز و يا پايان دنيا ندارد. البته ما نيز جايگاه عقل را به عناوين يک چراغ هدايت و راهنما مي‌پذيريم اما مي دانيم که دامنه و برد اين عقلانيت همه مسائل را پوشش نخواهد داد بلکه اين عقل راهي است به درک معنويت و سعادت الهي.

پرهيز از درگيري اسلام با مسيحيت
ماجراي 11 سپتامبر بهانه ي حمله به افغانستان و عراق را به رئيس جمهور جنايت كار وقت آمريكا داد و او ا علان جنگ صليبي كرد و همان شخص بنابر گزارش ها، اعلام كرده است كه اين جنگ صليبي با ورود كليسا به صحنه، كامل شد . هدف از اقدام نفرت انگيز اخير (قرآن سوزي) آن است كه از سويي مقابله با اسلام و مسلمانان در جامعه ي مسيحي به سطوح همگاني مردم كشيده شود و با دخالت كليسا و كشيش، رنگ مذهبي گرفته و پشتوانه ئي از تعصبات و تعلقات ديني بيابد، و از سوي ديگر ملت هاي مسلمان را كه از اين جسارت بزرگ به خشم آمده و جريحه دار مي شوند از مسائل و تحولات دنياي اسلام و خاورميانه غافل سازد. همه بايد بدانيم كه حادثه ي اخير ربطي به كليسا و مسيحيت ندارد و حركات عروسكي چند كشيش ابله و مزدور را نبايد به پاي مسيحيان و مردان ديني آنان نوشت. ما مسلمانان هرگز به عمل مشابهي در مورد مقدسات اديان ديگر دست نخواهيم زد. نزاع ميان مسلمان و مسيحي در سطح عمومي، خواسته ي دشمنان و طراحان اين نمايش ديوانه وار است و درس قرآن به ما، در نقطه ي مقابل آن قرار دارد .                   چرا توهین به پیامبر    صهيونيستها و دولتهائي كه زير نفوذ صهيونيسم هستند، دستگاه استكبار و در رأس آنها آمريكاي جنايتكار، وقتي مي خواهند با امت اسلامي دربيفتند و با اسلام معارضه كنند، آماج حمله ي خودشان را نبي معظم و مكرم اسلام قرار ميدهند. اين به چه معناست؟ اين به خاطر اين است كه ياد آن بزرگوار، نام آن بزرگوار، ولادت آن بزرگوار، هجرت آن بزرگوار، حكومت ده ساله ي آن بزرگوار در مدينه و يكايك اقدام و تعليم و آموزش آن بزرگوار، امروز براي مسلمانها، اگر تدبر بكنند و تأمل بكنند، يك درس است؛ گشايش يك در بازي به سوي زندگي است. پيغمبر الهام بخش است براي امت اسلامي. چون اين را ميدانند؛ چون از بيداري امت اسلامي مي ترسند؛ چون از قدرت جامعه ي يك ميليارد و پانصد ميليوني مسلمان در سرتاسر عالم وحشت دارند، در مقابل پيغمبر صف آرايي مي كنند.