بر گرفته از سایت قرآن از نگاهی دیگر

« و ميان دو دريا ديوار مانع قرار داد».
دو دریائی که دیوار میان آنهاست دریای مدیترانه و اقیانوس اطلس است. میان این دو در اعماق چند صد متری دیوار وجود دارد. (حاجز بمعنی دیوار مانع است). در طرفـين اين مانع هر يک از درياها دما و شوری و غـلظت و شرایط زیستی خاص خود را دارد. مـثلاً آب دريای مـديـ

تـرانـه در مقايسه با اقيانوس اطلس : گرم، شور، و کم غـلـظـت تر است. وقتی آب دريای مـديـتـرانـه از بالای ديـوارِ مـيـان خود و اقـيـانـوس اطلس واقع در تنگه جبل الطارق وارد اقـيانـوس اطلس می شود، با گرمـا و شـوری و غـلظت کم و خصوصيات ويژه خود چند صد متر به اعماق می رود
آب دريای مديترانه در آن عـمـق تعادل و توازان ايجاد می کند. و از بالا برمی گردد. این دو دریا در همین مرز با هم قاطی میشوند و فراتر از مرز خود نمی روند.
***************************************

« يوسف به پدر خود گفت: پدرم! من يازده سياره ديدم و خورشيد و مـاه را ديدم که برای من سجده مي کرده اند».
نکـتـه آيـه: يوسف 11 سياره ديده است: "خورشيد" و "ماه" که يوسف در خواب ديده پدر و مادر وی (کـه مادر وی در واقع خالـه وی بوده) می باشد. و 11 سياره 11 برادر وی می باشد، ولی ديدن 11 سياره الـزاماً به اين معنیاست کـه يازده سياره برای ديده شدن می بايست وجود داشـته باشد.
در زمانی که يوسف اين خواب را ديـده (يعـنی 2000 سال پيش از ميلاد مسيح)، تا زمان محمد و همينطور تا پيش از اختراع تلسکوپ، انسان فـقـط سياراتی را که بچشم میديد می شناخت. يعنی عـطارد، زهره، مريخ و مشتری.

هـفتمين سياره (اورانوس) در سال 1781 کشف شد ــــ نپتون (هشتمين سياره) در سال 1846 ـــ و پلوتون (نهمين سياره) در سال 1930. مجموع سيارات منظومه شمسی که فعلاً انسان آنهارا می شناسد 9 تا است.
در سال 1992 انـسـان يـک سـياره يخی کوچکی را در خارج از حومه پلوتون کشف کرد. و از آن پس 15 سياره کوچک ديگر را در همان نواحی پيدا کرده، ولی فعلاً مشغـول بررسی آنهاست که آيا سياره هستند يا سيارک و يا چيز ديگری.
در سال 2003 سياره ديگری کشف شد که بعدها بعنوان دهمين سياره شناخته شد. جرم آن حداقل به اندازه پلوتون است و فاصله آن از خورشید بیش از دو برابر فاصله پلوتون از خورشید است.
******************************************

« روز رستاخيز نزديک شد و ماه شکافته شد».
در بررسی هـائی کـه در سال 1970 از ماه شـد شکـافی به طول 160کـيلـومتر در ماه مـشـاهـده شـد. همينطور اثر جوش خوردگی نيز در سلسله کوههای ماه، و ادامه آن در اعماق ماه ديده شده است. برخی از محققين معتقدند که ماه شکافته شده بوده و دوباره جوش خورده بوده است.
****************************************

« خورشيد و ماه در تناسب هستند».
چه تناسبی ميان ماه و خورشيد وجود دارد؟

قطر خورشيد 1400000 کيلومتراست قطر ماه 3500 کيلومتر. فاصله خورشيد تا زمين 150000000 کيلومتر است. و يکی از فاصله های متوسط ماه تا زمين 375000 کيلومتر است.
تناسبی که مـيان آنها وجـود دارد اين است که: قطر خورشيد 400 بار از قطر ماه بزرگ تر است و 400 بار نيز از ماه دورتر است! به اين خاطر تقـريباً به يک اندازه به نظر می آيند و در خسوف کاملتقـريباً بر هم منطبق می شوند.
************************************************

« همه چيز در روند و فرايند فرسودگی و پيری است»!
نکـتـه آيه: همه چيز در روند و فرايند پيری، فرسودگی و ميرائی است!
قـانون آنتروپی (دومين اصل ترموديناميک) می گويد: هـمـه چـيـز يـعـنی: هـمـه ماده مـوجـود در جـهـان، رو بـه کـهـولـت، فرسودگی، پيری و ميرائیاست. اين آيه اصلی از اصول مسلم علمی امروز است.
*************************************************

« و بني اسرائيل را از دريا عبور داديم. فرعون و سپاهيان وي بيدرنگ مسلحانه و فراتر از حد خود آنها را دنبال کردند، تا وقتي که داشت غرق ميشد گفت: ايمان آوردم به اينکه خدائي غير از خدائيکه بنياسرائيل (فرزندان يعقوب) به او ايمان اوردند وجود ندارد و هميشه مسلمان خواهم بود ـــ حالا! در حاليکه تا پيش از اين از سپردن بني اسرائيل سرباز زدي و هميشه نيز مفسد بودي ـــ امروز فقط بدن تو را نجات ميدهيم تا براي افراد پس از خودت درسي باشد. هر چند خيلي از مردم از آيات ما غافلند».

واژه فرعون در لغت بمعني: ساختمان باشکوه است. بعد به فرمانروايان مصر اطلاق شده، که اشاره ضمني و تلويحي بوده به ساختمانهاي بلند بالا و باشکوه آنها. تصويري که ميبينيم تصويرهمان فرعوني است که درزمان موسي بوده و از سپردن بني اسرائيل به موسي سرپيچي کرده و موسي و همراهانش را تعقيب کرده و در دريا غرق شده. او رامسز دوم نام داشته است. پس از غرق شدن افراد باقيمانده دستگاه فرعون که با وی در تعقیب موسی نبوده اند او را از آب گرفته و موميائی ميکنند، و امروزه در معرض تماشای جهانيان است. چيزی که 1400 سال پيش قرآن آن را پيش بينی کرده است.
********************************************

«و خدا به زنبورعسل وحی نمود کـه: از کوهها، درختان و از کندوهائی که مردم درست می کنند برای خود آشيانه بگير. بعد ازهر ثمری بخور وبعد (در بازگشت) مسيرهای مشخص شده پروردگار خود را دنبال کن (يا مسيرهای ساده شده پروردگار خود را دنبال کن). از شکمهای آن نوشيدنی با رنگهای گوناگون در می آيد و در آن مداوائی برای مردم وجود دارد. در اين رابطه برای افراد انديشمند نشانه ای وجود دارد».
(«ذللاً» جمع ذلـول است و از جمله به معنی: ساده، آسان، رام، بی درد سر و بی زحـمت است. اگـر در آيه «حال» بـرای «نحـل (زنبور)» باشد، معـنی جمله آن اين می شود که: زنبور از مسيری پيروی کند که برای وی مـشـخـص شـده. و اگر «ذللاً» حـال بـرای سُـبُـل باشـد، در آنصورت جمله به اين معنی می شود که: مـسـيـر بـازگـشـت زنـبـور آسان و بی زحمت شـده است. وهـر دو حالـت آن درست است).
نکات آيه: 1ـــ مسير بازگشت زنبور عسل رُند و بی درد سر است. 2ــ از شکم زنبور عسل نوشيدنی در می آيد. 3ــ عسل شفا بخش است.
1ـــ مسـيـر بازگشت زنبور عسل رند و بی درد سر است: زنبور عسل با اشعه فوق بنفش می بيند. وقتی مسيری را می رود مـغـز آن زاويه هـای نـور خورشيد را ضبط می کند. در بازگشت بر اساس همان اطلاعات برمی گردد. وقتی هوا ابری باشد نيز خورشيد را با تحليل نور می تواند از پشت ابرهـا ببيند. جهات مغناطيسی شمال و جنوب نيز بکار می گيرد. و کندوی خود را هم از بوی آن می شناسد.
به اين ترتيب زنبور عسل در رديابی و مسـيـرشناسی هـيـچ مشکلی ندارد. و چنانکه آيه گفته: زنبور پس از اينکه ثمر پيدا می کند و می خورد، در بازگشت از مـسـيـری کـه برای وی تعيين شده پيروی می کند، و يا مسير بازگشت وی آسـان و بی دردسراست، (بـسـته به ايـنکـه جـمـلـه آن را چطوری تجزيه و تحلـيـل کـنيم).
2ــ از شکم زنبور عسل نوشيدنی در می آيد: عسلی که زنبور در شکم خود درست می کند و در خـانه های کندو می ريزد 80 درصد آن آب است. يعـنی هـمـانـطـور که قرآن می گويد: «آنچه از شکم آن در می آيد در واقع نوشيدنی» است. بـعـد کارکـنان کـنـدو روی آن کار می کنند تا درصـد آب آن به 18 درصد می رسد و عسل سفـت می شود و هـمـيـنـطـور از آن نان درست می کنند.
3ــ عسل شفا بخش است: چيزيکه فعلاً انسان از خواص طبی عسل می داند موارد زير است:
ــــ درصورت ماليدن عسلِ صاف به زخم، زيـچه ها (مـيکـروبها) را می کشد ومانع ازدياد آنهـا می شود وزخم زودتر بهبودی پيدا می کند.
ــــ برای دستگاه هاضمه شـفـابخش است.
ــــ دردهای روماتيزم را تخـفـيـف می دهد.
ــــ به کودک کمک می کند که کـلسيم خود را حـفـظ کـند تااستخوان و دندانهای آن رشد کند. (توصيه شده به کودکان زير يک سال عسل داده نشود).
ــــ شفائی دور مدت برای برخی بيماريهای مزمن دارد.
ــــ برای التهاب حلق خوب است.
ــــ برای مفاصل خوب است.
*****************************************

« و در راه رفتن خود ميان رو باش و صدای خود را پائين بياور که آزار دهنده ترين صدای ناخوشايند براستی صدای خران است». (آيه نقل قول از لقمان در پند و اندرز دادن به فرزند خود است).
نکات آيه:
1ــ پائين آوردن صدا:
صدا و سر وصدای بلند زمانی که پيوسته باشد زيانهای زيادی به بدن و روان انسان وارد می کند که مهمترين آنها عبارتند از: زياد شدن ترشح ادرنالين که بنوبه خود از جمله منجر به بهم ريختن عصبی فرد می شود ـــ ايجاد شدن تنشهائی در کارکرد بينی و گوشو حنجره ـــ مبتلا شدن به خيلی از بيماريهای قلبی و خونی از جمله بالا رفتن فشار خون و تصلب شرايين ــــ و تنشهای همراه با احساس سردرد مزمن و احساس فشار و سختی.
2ــ "صدای خران" آزار دهنده ترين صدای ناخوشايند جانوران است:
واحد اندازه گيری شدت صدا دسيبل است. شدت صدای پچ پچ و درگوشی ميان 10 تا 20 دسيبل است، صدای ماشين کوچک 70 تا 80 دسيبل، صدایماشين باری 80 تا 90 دسيبل، صدای هواپيما هنگام کنده شدن از زمين 110 تا 130 دسيبل. پائين ترين صدائی که انسان می تواند بشنود 20 دسيبل است. هنگاميکه شدت صدا به 45 دسيبل می رسد انسان نمی تواند آسوده بخوابد، نزديک 85 دسيبل دردهای گوش آغاز می شود. در سر و صداهای نزديک به 90 دسيبل آدم نمی بايست 8 ساعت بيشتر در آن فضا بماند، در 100 دسيبل نمی بايست بيش از دو ساعت بماند، در 110 دسيبل نمی بايست بيش از نيم ساعت بماند، و به 160 دسيبل که برسد آدم کر می شود.
و شدت صدای ناخوشايند خر که موضوع آيه می باشد بالای 100 دسيبل است. وامروزه انسان در ميان جانوران صدای ناخوشايندِ آزار دهنده شديدتری از صدای خر نمی شناسد و آنچه در آيه آمده مبنی بر اينکه "آزار دهنده ترين صدای ناخوشايند صدای خران است" درست است.
« ندیدی خدا با قوم عاد چه کرد؟ با ساختمان سنگی ستون دار ـــ ستونهائی که مانند آن در هیچ سرزمینی ساخته نشده بود»؟
قوم عاد در منطقه ربع الخالی در عربستان زندگی میکرده اند و دارای تمدن بزرگی بوده اند. بنابر توصيفاتی که قرآن از آنها می کند، مردم تنومند و پر هيبت بوده اند، تخته سنگ را جابجا می کرده اند، ابر قدرت بوده اند، ثروتهای حيوانی و دامی و انسانی و کشاورزی برای اولين باردر تاريخ در بين اين قوم جمع شده بوده است. و در معماری شهرسازی و سد سازی نمونه نداشته اند. يکی از موارد منفی آنها اين بوده که ديگران را تحت تسلط خود در می آورده اند و هيچگونه رحمی به آنها نمی کرده اند.شعراء130 : « وَإِذَا بَطَشْتُمْ بَطَشْتُمْ جَبَّارِينَ = و وقتی متسلط می شويد به کسی رحمی نمی کنید.
تا پیش از این برخی از تاریخ شناسان می گفتند با توجه به اینکه منطقه محل زندگی قوم عاد که ربع الخالی باشد منطقه ای صحرائی و بی آب و گیاه است و از دیر زمان نیز اینطور بوده، معقول و منطقی نیست که در آنجا قومی و تمدنی وجود میداشته بوده باشد. و وجود تاریخی قومعاد را تکذیب می کردند. یعنی داستان قرآن در مورد قوم عاد را دروغ می پنداشتند.
تا اینکه بالاخره در اوایل دهه 90 میلادی به کمک ماهواره ابتدا تصویری از منطقه مزبور گرفته شد که شبه رودخانه

را نشان میداد. یکی در غرب و دیگری در شرقمنطقه. و در مرحله بعدی تصویر از عمق بیشتری گرفتند و دیدند که دوتا رودخانه در آنجا بوده و در دریاچه می ریخته و در کنار دریاچه بقایای شهر پیدا کردند. و همینطور در تصویر قلعه ستوندار دیده شد که از نظر ارتفاع سابقه نداشته است. یعنی همان چیزی که قرآن میگوید.
محققین می گویند که طوفان شنی قوم عاد را نابود کردهاست. و قرآن می گوید: وَأَمَّـا عَـادٌ فَـأُهـْلـِكـُوا بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عَـاتـِيـَةٍ = و امّا عاد با باد سرکشی که از بالا میآمد نابود کرده شدند (حاقه6)
بادی که از بالا میآید سرد است و طوفان شن نیز با خود بر میدارد، بنابر این با سرما و شن از بین رفته اند و آنچه قرآن در مورد عاد میگوید درست و دقیق است. هم درمورد نحوه از میان رفتن آنها و هم ساختمان آنها
رنگ ها در قرآن
مجموع الفاظ قرآنی که بر رنگ ها دلالت دارند، سی و پنج کلمه هستند.
قرآن از رنگ های قرمز، زرد، سبز، آبی، سفید و سیاه یاد می کند
علاوه بر آن به رنگ معنوی )رنگ خدایی( نیز پرداخته است
قرآن در بسیاری از آیات عنوان کلی رنگ)الوان( را بکار برده و در مواردی نیز از رنگ های گوناگون یاد می کند
بنابراین آیات در برگیرنده رنگ را می توان به دو دسته کلی تقسیم کرد:
ا- آیاتی که از واژه لون یا الوان یا صِبْغََة استفاده کرده اند.
1- آیاتی که از رنگ های مختلف نام برده است
در این مورد، واژه لون یا جمع آن الوان، نه مرتبه، در هفت آیه، ذکر شده است
هفت مورد به صورت جمع و دو مورد به صورت مفرد آمده است
اما واژه صِِبغه، دو مرتبه و در آیه 100 بقره به کار برده شده است.
با شناخت رنگ ها، قدرت خداوند را بیشتر احساس کنیم! :
رنگ شناسی از راه های خدا شناسی است، وقتی انسان به اختلاف رنگ ها بیشتر دقت می کند
قدرت خدا را بهتر درک می کند فخر رازی می گوید:
شناسایی انسان نسبت به انسان دیگر، یا باید به چشم باشد یا گوش
و خدا برای تشخیص گوش، اختلاف آوازها و آهنگ های صدا و برای تشخیص چشم، رنگ ها و صورت ها و شکل های مختلف را آفریده است
به گونه ای که در تمام دنیا نمی توان دو انسان را پیدا کرد که از نظر چهره و آهنگ صدا، از تمام جهت ها یکسان باشند
مکارم شیرازی، تفسیر نمونه ج 01ص301
قرآن مجید، رنگ ها را محدود به گل ها، میوه ها ،عسل و انسان ها نمی داند
بنابراین در آیه 30 سوره نحل، می فرماید:
آنچه را برای شما آفرید، به انواع گوناگون و رنگارنگ درآورد ، نقاش چیره دست هستی
پدیده ها را متناسب با روح و روان آدمی نقاشی کرد
لذا تنوع رنگ ها، انسان ها را از کسالت بیرون می آورد و فضایی دل پذیر را برای زندگی فراهم می سازد
به راستی اگر تمام دنیا، یک رنگ بود چه می شد؟
دانستن تأثیر روان شناختی رنگ ها بر انسان، فهم این دسته از آیات را آسان تر می سازد و این که در پایان این آیه فرمود:
گوناگونی رنگ ها، نشانه ای است برای کسانی که اهل تذکر و تفکر هستند
می تواند دانشمندان را به سمت تحقیق گسترده تر پیرامون آثار رنگ ها، رهنمون شود.
تنوع رنگ عسل ها
از دیگر آیاتی است که واژه الوان را در بر می گیرد در آیه 10 سوره نحل، سخن از وحی به زنبور عسل است
که چه مسیری را طی می کند و ماده ای رنگارنگ را تولید می کند که شفایی برای مردم است
رنگ های مختلف عسل به رنگ های مختلف گل هایی مربوط است که زنبور از آن بهره می برد.
رنگ زرد :
قرآن در مورد آثار رنگ زرد به سه مصداق شادبودن، مثل آتش بودن و پژمردگی و زردی گیاهان می پردازد
در آیه 10 بقره می فرماید:
زرد اندک متمایل به پررنگی که ناظرین را به نشاط مسرت می رساند...
رنگ زرد، تحریک کننده فکری است و بر کمبود فکری، روحی مؤثر است
و برخی حالات عصبی را آرام می کند شاید به همین خاطر است که این رنگ، برای اتاق مطالعه پیشنهاد شده است
رنگ زرد، گرم کننده و از رنگ های گرم است و آزمایش های روان شناختی، ثابت کرده که زرد زیاد، خوشحالی بخش است
همچنین رنگ زرد باعث افزایش سوخت و ساز بدن است و چون از بقیه رنگ ها زودتر دیده می شود ،بیشتر از بقیه رنگ ها برای جلب توجه استفاده می شود.
محققان در این زمینه بیان می کنند که : قرآن در آیه 10 سوره بقره که در مورد رنگ گاو بنی اسرائیل سخن می راند
می فرماید: رنگ آن، بینندگان را شاد می کند، صراحت دارد که مسرت بخش بودن، اثر رنگ زرد گاو است
بنابراین قرآن کریم چهارده قرن در این آیه، به اثر شادی آفرین رنگ زرد اشاره و یک قانون کلی درباره تأثیر رنگ ها بیان نموده است
و این نکته ای است که دانشمندان در قرون اخیر بدان اشاره کرده اند.
یکی دیگر از کاربردهای قرآنی رنگ زرد، درباره آتش جهنم است
که در آیه 33 و 30 سوره مرسلات اشاره شده است
در آن آیات می فرماید: که آن آتش شراره هایی همچون قصر می افکند چنان که گویی خصوصیات آن همچون شتران زرد است.
شاید وجه شبه در تشبیه شراره های آتش به شتران زرد مو، حرارت و گرمی همراه با درخشش نور خیره کننده زرد باشد
این تشبیه در واقع حکایت از گرما و درخشندگی شراره های آتش نیز دارد. پژمردگی و زردی گیاهان، سومین مصداقی است که طبق سوره زمر به آن می پردازد:
خداوند در این آیه، رنگ زرد را برای حالت پژمرگی و مرگ به کار برده است که با کاربرد آن در آیه 10 سوره بقره که رنگ زرد را مسرت بخش معرفی می کند
در تعارض است.گویا این اختلاف تعبیر، به خاطر رنگ های زرد است
زرد گاهی سیر و پررنگ و گاهی بی حال و کم رنگ است
زمانی طلایی رنگ و برخی مواقع هم مایل به قهوه ای است که هر کدام آثار مخصوص خود را دارند.
رنگ سبز :
رنگ سبر زیباترین رنگی است در قرآن مطرح شده است
و در چند آیه به بساط بهشتیان و لباس های ابریشمی و حریرهای سبرزنگ آنان اشاره شده است
همچنین گیاهان سبز هم چندبار در قرآن تکرار شده است.
رنگ سبر، انتقال دهنده شادی، انبساط خاطر و بهجت است و نماد رویش، حیات و زندگی می باشد.
رنگ قرمز :
رنگ قرمز انرژی دهنده و محرک بسیار قوی است
به گفته بوعلی سینا، فشار خون را بالا می برد و جزء رنگ های گرم است
به هضم غذا کمک می کند و سفره قرمز، اشتها را زیاد می کند.
محققان همچنین با توجه به آیه 20 سوره فاطر ادامه می دهند:
خداوند در این آیه به اختلاف رنگ راه ها و خطوط ایجاد شده و رگه های کو ه ها اشاره می کند که گاهی به رنگ قرمزند
و این که خدا از میان همه رنگ ها، رنگ قرمز را بین سفید و سیاه ذکر کرده است
شاید به خاطر غلبه آن میان کوه ها باشد و شاید دلایل دیگر داشته باشد که کشف نشده است
به هر حال با اندک تأمل در این آیه، به جایگاه رنگ قرمز در زمین شناسی پی می بریم
زیرا کوه های سرخ رنگ، منبع عظیم آتشفشانی و پیوشته در تلاطم هستند
و نماد اصلی این کوه ها، گرم وفعال بودن آنهاست.
رنگ آبی :
چهارمین رنگی که در قران به آن پرداخته شده است رنگ آبی می باشد
این رنگ در قرآن سوره طه آیه 100 به معنای حزن و اندوه به کار رفته است
رنگ آبی در این آیه، دلالت بر ترس و وحشت نمی کند
مگر این که با رنگ سیاه ترکیب شود. واژه زُرْقْا ، »آبی پررنگ» است
برعکس آبی باز و کم رنگ ،که همان رنگ آسمان و دریاهاست که بسیار آرام بخش است.
رنگ سفید و سیاه در قرآن:
رنگ سفید، رنگ طهارت، پاکی، خلوص، خیر و عدالت است و با رنگ سیاه در تعارض است
این رنگ ویژگی ها و صفات مثبت و پسندیده ای را به تصویر می کشد
و در قرآن، رنگ سفید به صورت صریح در یازده مورد استفاده شده است
که در چهار مرتبه به صورت تقابل با رنگ سیاه آمده است
با با توجه به آیات به آیات 110 و 112 سوره آل عمران می توان گفت :
«سفید» در این آیات، نماد ایمان و سعادت و «سیاه» نشانه جهل و شقاوت و کفر می باشد
قرآن برای بیان سعادت مؤمنان، چهره ای سفید از آنان ارائه می دهد
و بدبختی کافران را با رنگ سیاه نشان می دهد و این به خاطرخواص ویژه این دو رنگ است.
صبغة الله چه رنگی است؟ :
بررسی واژه «صبغه» در قرآن، از جمله مواردی است که در بحث اعجاز رنگ ها مورد کنکاش قرار گرفته است
و پژوهش گران با اشاره به آیه سوره بقره بیان می کنند که : قرآن در این آیه می فرماید :
تنها رنگ خدایی را بپذیریدکه همان رنگ ایمان، توحید خالص و اسلام است
و رنگ های نژادی، خرافات، نفاق و شرک را از زندگی ظاهری و باطنی خود حذف کنید. رنگ خدایی، هم رنگ با فطرت
و منطق است و چشم اولیای خدا را نوازش می دهد و خریدار آن خدا و بهای آن بهشت می باشد
پس از میان رنگ ها، رنگ خدایی بهترین و زیباترین رنگ است و من احسنَُ من الله صبغة
البته تا انسان رنگ هوس ها، نژادها و قبیله ها را کنار نگذارد
نمی تواند رنگ وحدت، برادری و تسلیم بپذیرد و رنگ خدایی پیدا کند.
منبع : مقاله ی حجت الاسلام مهدی رستم نژاد و آقای مهدی نوید
.