سایت جدید : تاریخی فرهنگی قرآنی
m5736z
blog.ir.
مقدمه نویسنده : خواننده گرامی!سوگند خوردن از روش‌های جلب اعتماد و اطمینان دیگران به خود در جامعه است. البته مؤمنان فراتر از این، سوگند را پیمانی میان خود و خدا نیز قرار می‌دهند و با سوگند، متعهد و ملتزم به انجام کارهای خیر و عبادت می‌شوند تا این‌گونه عزم را جزم کرده و عملی نیک را به جا آورند و کمال و رستگاری را به دست آورند.
اما عده‌ای از مردم سوگند خوردن تنها لقلقه زبانشان است و آن را همانند هر امر مقدس و پاکی، ابزاری برای نیرنگ و فریب دیگران قرار می‌دهند .
در یک خلوت متفکرانه، آیا راه و روش خداوند مهربان، که با دادن عقل و شعور، همچنین ارسال این همه پیامبر و انزال کتابهای آسمانی و شفاف کردن مسیر تکامل و خوشبختی و باز نگه داشتن دائمی باب توبه و بازگشت از بدیها ، هیچ بهانه‌ای را برای بهانه جویی باقی گذارده است؟
پس بهتر نیست به خود آییم و زنگار و غبار را از دل بروبیم و در قرآن اندیشه کنیم { خداوند می فرماید: «افلا یتدبرون القرآن»؟ می گویم: نه، می گوید: ام علی قلوبهم اغفالها.}
سوگند و قسم برای این خورده و یا انجام می‌شود تا شخص خود را متعهد و ملتزم به انجام کاری کند یا از سخنی و کاری به عنوان کاری مطلوب و معروف دفاع نماید. البته کارکردهای دیگری نیز می‌توان برای سوگند بیان کرد؛ زیرا خداوند در آیات قرآنی از سوگند بهره‌ گرفته و به آیات تکوینی و کلمات وجودی چون قیامت، آسمان و خورشید و برخی از میوه‌ها و مانند آن سوگند خورده است.
از جمله کارکردهای این سوگندهای الهی، تبیین اهمیت و ارزش چیزی است که بدان سوگند خورده شده و نیز تأکید بر مفادی است که پس از سوگندها بیان می‌شود تا مخاطب پیام‌های قرآنی، ارزش و اهمیت چیزی که بدان سوگند خورده شده و نیز آنچه برای او سوگند خورده را بداند. به طور کلی سوگندهای قرآن دو هدف را دنبال می‌کنند: یکی جلب توجه به گزاره‌ای که به خاطر آن سوگند یاد می‌شود و دیگری جلب توجه به چیزی که به آن سوگند یاد می‌شود تا اینکه انسان را وادار به تفکر در خود آن چیزها بکند.
در این کتاب سعی شده تمامی سوگندهای قرآنی را ضمن اینکه اشاره می کند چرایی و علت هر مورد از این سوگند ها را توضیح دهد و در بخش آخر هم سوگند های عامیانه و حکم آن را به طور اختصار بیان نماید.
مولّف و پدید آورنده : محمود زارع پور
معنای سوگند و قسم
واژه قسم در زبان عربی مترادف کلمه «سوگند» در زبان فارسی و عبارت است از اقرار و اعترافی است که شخص بر روی شرف و ناموس خود می کند و خدا، یا بزرگی را شاهد گیرد. سوگند خوردن اختصاص به ملت و زبان خاصی نداشته و در تمام اعصار گذشته به مثابه یک سنت در میان اقوام و ملل مختلف جریان داشته است.
سوگند خوردن از روش‌های جلب اعتماد و اطمینان دیگران به خود در جامعه است. البته مؤمنان فراتر از این، سوگند را پیمانی میان خود و خدا نیز قرار می‌دهند و با سوگند، متعهد و ملتزم به انجام کارهای خیر و عبادت می‌شوند تا این‌گونه عزم را جزم کرده و عملی نیک را به جا آورند و کمال و رستگاری را به دست آورند.
سوگند در اصل سوکنته به معنای گوگرد و سوگند خوردن به معنای خوردن گوگرد است که نوعی آزمایش برای تشخیص گناهکار از بی گناه بوده، در قدیم مقداری آب آمیخته به گوگرد به متهم می خورانیدند و از تأثیر آن در وجود وی، گناهکار بودن یا بی گناه بودن او را تعیین می کردند.
 بعدها به معنای قسم به کار رفته است که اقرار و اعترافی است که شخص بر روی شرف و ناموس خود می کند و خدا، یا بزرگی را شاهد گیرد؛ مانند قسم (به خدا، رسول، امامان و بزرگان) واژه «قسم» در زبان عربی مترادف کلمه «سوگند» در زبان فارسی است.
سوگند خوردن از روش‌های جلب اعتماد و اطمینان دیگران به خود در جامعه است. از این‌رو نابهنجاری‌هایی چون دروغ و بدتر از آن سوگند دروغ و باطل یا بی‌مبالاتی و بی‌پروایی نسبت به آن در اسلام بسیار زشت و قبیح و ناپسند شمرده شده و خداوند به اشکال گوناگون در آیات مختلف قرآنی به این مسأله پرداخته است.
و یا نسبت به سوگند و مفاد آن بی‌مبالاتی می‌ورزند و پروایی در شکستن آن ندارند و راه ابلیس را می‌پیمایند و برای دست‌یابی به موقعیتی برتر از سرمایه اجتماعی اعتماد مردم سوء استفاده می‌کنند سوگندهای قرآنی در یک تقسیم بندی به سوگندهای الهی و غیرالهی تقسیم می شوند،                    سوگندهای الهی سوگندهایی هستند که خدا در قرآن به موجوداتی سوگند یاد کرده است سوگندهای غیرالهی سوگندهایی از قرآن می باشد که از افرادی غیر از خداوند صادر شده است مانند سوگندهای پیامبران، سوگندهای مردمان، سوگند ابلیس، علاوه بر این بیشتر سوگندهای قرآنی به موجوداتی است که دارای خیرات و برکات فراوانی می باشند و بیشتر به خاطر توجه انسان ها به این امور است.                                                                                     سوگند هایی که در قرآن آمده است عبارت اند از :
در قرآن، در ضمن 104 آیه، 118 مورد سوگند آمده است که 95 مورد از آن سوگندهای آفریدگار جهان است که این سوگندها در حدود 44 سوره قرآن پراکنده است. 23 سوره از سوره های قرآن با سوگند آغاز شده است.                                                                                             1. دو مورد از زبان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در اثبات وقوع روز قیامت و محاسبه اعمال و جزاء در آن روز.                                                                                                2. چهار مورد قسم هایی است که از برادران حضرت یوسف (ع) آمده است.                                      3. یک مورد، سوگندی است که ساحران برای فرعون یاد کرده‏اند که بر موسی غالب خواهند شد. 4. یک مورد سوگندی است که شیطان در اغوای بندگان غیر مخلص یاد کرده است.                 5. پانزده مورد مربوط به مشرکان و منافقان و منکران روز قیامت می باشد.                           تنوّع در سوگندهاى قرآن :
خداوند متعال در برخى از آیات قرآن به ذات پاک خویش قسم خورده، و در مواردى به قرآن مجید سوگند یاد کرده، و در پاره اى از آیات به شخص پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله).
روز قیامت، جان و روح انسان، فرشتگان و صفوف ملائکه، و در یک جمله، موجودات مقدّس، از دیگر امورى است که متعلّق سوگند پروردگار قرار گرفته. همانگونه که در آیات دیگر، موجودات با عظمتى، نظیر خورشید، ماه، شب و روز، شفق، صبحگاهان، سرزمین مقدّس مکّه، و اسبهایى که نفس زنان به سوى میدان جهاد حرکت مى کنند، و مانند آن موضوع قسم پروردگارند. حتّى سوگند به موادّ غذایى، نظیر انجیل و زیتون، نیز دیده مى شود.                 
پیشینه تاریخی سوگند:  آثار به جای مانده از فرهنگ و تمدن بشری نشان می دهد که سوگند خوردن اختصاص به ملت و زبان خاصی نداشته و در تمام اعصار گذشته به مثابه یک سنت در میان اقوام و ملل مختلف جریان داشته است
و به احتمال قوی می توان گفت تاریخچه قسم به تاریخ و زبان بشر بر می گردد و گواه بر این مطلب معتبرترین منبع تاریخ انسان، قرآن کریم است که سوگند خوردن انسان ها را در اعصار مختلف چون سوگند خوردن حضرت ابراهیم (ع)، فرزندان حضرت یعقوب (ع)، ساحران درباره فرعون، و مقدم تر از همه قسم خوردن شیطان در مقابل آدم و حوا، را نقل می کند.
تفاوت سوگندهای خداوند با سوگندهای متعارف میان مردم :سوگندهای الهی با سوگندهای متعارف میان مردم تفاوت های قابل توجهی دارد؛ زیرا:                                    1. هدف اصلی از سوگندهای مردم اثبات مطلب است، و این درجایی است که متکلم برای منظوری نیازمند باور کردن مطالب خود توسط مخاطب است. وقتی گوینده‏ای احتمال می دهد که شنوندگان سخن او را باور نکنند با سوگند خوردن سعی می کند آنان را وادار به قبول نموده، شک را برطرف سازد. اما خداوند نیازی به قبول کلام خود از طرف بندگان ندارد، بلکه این بندگان هستند که نیازمند ایمان، قبول و عمل به قوانین و دستورات الاهی هستند و فایده و سود آن را به مردم می رسد.                                                                                                  2. مردم معمولاً به موجودات مقدس یا عزیز و با اهمیت در نزد خود قسم می خورند، اما خداوند در قرآن به موجوداتی سوگند یاد کرده که برخی از آنها در نظر مردم از تقدس و عزّت خاصی برخوردار نیستند.
فلسفه و اسرار سوگندهاى خداوند
یکى از فلسفه هاى سوگندهاى پروردگار، بیان درجه اهمیّت چیزى است که براى آن قسم خورده است دومین فلسفه قسم هاى خداوند، بیان اهمیّت و ارزش موجوداتى است که به آنها سوگند یاد کرده است. از مجموع قسمهاى قرآن در یک مورد خداوند یازده قسم یاد کرده، که آیات اولیّه سوره شمس است. و در چهار مورد سوگندهاى پنجگانه وجود دارد. و در چهار مورد قسمهاى چهارگانه یافت مى شود. سوگندهاى سه گانه شش مورد و قسم هاى دوگانه پنج مورد است. و قسمهاى یگانه شانزده مورد است که بیشترین عدد را به خود اختصاص داده است.
سوگندهای الاهی با سوگندهای متعارف میان مردم تفاوت های قابل توجهی دارد. خداوند در سوگندهای خود حکمت ها و اهداف بسیار بالایی دارد که بعضی از آنها عبارت اند از:  بیان عظمت مورد قسم، تأکید، تأثیر در مخاطب، استدلال، اتمام حجت، اثبات آنچه برای آن قسم یاد می کنند و بیان واقعیتی که مورد تردید مردم واقع گردیده، متوجه ساختن بشر به منافع و فواید فراوان چیزهائى که به آنها سوگند یاد می شود، توجه دادن به واقعیت داشتن مورد قسم که قبلاً مورد انکار بوده، مبارزه با خرافات و....
 در بعضی موارد نیز قرآن به نقل و بیان قسم هایی که توسط غیر خدا ایراد شده، پرداخته است. خداوند از همه راست گویان راست گوتر است، اما به دلیل حکمت ها و اهداف بلندی در کلام خود از سوگند استفاده کرده است که به بعضی از آنها اشاره می کنیم:                                                    1. بیان عظمت مورد قسم: همیشه به امور پرارزش و مهم سوگند یاد مى‏کنند، بنا بر این سوگندهاى قرآن دلیل بر عظمت و اهمیت امورى است که به آنها سوگند یاد شده؛ مانند: یس وَ القُرآنِ الحَکیم، و همین امر سبب اندیشه هر چه بیشتر در مقسم به یعنى چیزى که سوگند به آن یاد شده مى‏گردد، اندیشه‏اى که انسان را به حقایق تازه آشنا مى‏سازد. تا از آنها راهى به سوى خدا بگشاید.                                                                                                       2. تأکید: سوگند همیشه براى تأکید و بیان اهمیت است، و دلیل بر این است که امورى که براى آن سوگند یاد شده از اهمیت بالایی برخوردار بوده درخواست خداوند کاملاً جدى و مؤکد است. خداوند در باره وعده مجازات کافران قسم یاد کرده و می فرماید: وَ يَسْتَنْبِئُونَكَ أَ حَقٌّ هُوَ قُلْ إِي وَ رَبِّي إِنَّهُ لَحَقٌّ وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ ؛ از تو می پرسند آیا آن (وعده مجازات الهی) حقّ است؟ بگو: آری، به پروردگارم سوگند، قطعا حق است، و شما نمی توانید از آن جلوگیری کنید.                                      چون قبلاً در آیات دیگر وقوع قیامت و مسئله حقانیت قرآن و رسالت و وقوع ثواب و عقاب آمده، این جا در واقع تأکیدش بر آن همراه با قسم بوده است؛ چون این عرف اعراب بود که در تأکید ماجراها و شنیده‏ها متوسل به قسم می شدند و خداوند هم پیامبرش را به همین روش می خواند. 3. تأثیر در مخاطب: هر گاه گوینده، سخن خود را قاطعانه بیان کند، از نظر روانى در قلب شنونده بیشتر اثر مى‏گذارد، مؤمنان را قوى‏تر، و منکران را نرم‏تر مى‏سازد.
4. استدلال: با دقت در بعضی از سوگندهاى قرآن مى‏توان فهمید که این سوگندها، نوعی استدلال است؛ نظیر آنچه نویسنده‏اى بگوید: قسم به این کتابم که من نویسنده هستم، مانند وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ سوگند به قرآن مبین و آشکار کننده که تو ای پیامبر از فرستادگان خداوند جکیم و دانا هستی.  از آن جا که قرآن بالاترین معجزه پیامبر و بهترین دلیل نبوت آن حضرت می باشد، به همین دلیل مورد قسم واقع شده است. در حقیقت این قسم خوردن استدلالی است بر نبوت.
5. اتمام حجت: در بعضی از آیات هدف خداوند از سوگند و قسمی که یاد کرده است اتمام حجت به افراد است چنان که می فرماید: فَلا وَ رَبِّکَ لا یؤْمِنُونَ حَتَّى یحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَینَهمُ ثُمَّ لا یجِدُوا فی‏ أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیتَ وَ یسَلِّمُوا تَسْلیما، نه چنین است، قسم به خدای تو که اینان (به حقیقت) اهل ایمان نمی‌شوند مگر آنکه در خصومت و نزاعشان تنها تو را حَکَم کنند و آن‌گاه به هر حکمی که کنی اعتراض نداشته، کاملاً (از دل و جان) تسلیم (فرمان تو) باشند. (نساء 65) و سپس از داورى تو، در دل خود احساس ناراحتى نکنند و کاملا تسلیم باشند.
و یا آیه شریفه "فَوَ رَبِّکَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعین"؛ به پروردگارت سوگند، (در قیامت) از همه آنها سؤال خواهیم کرد. ( در مورد اعمال خود مسئول خواهند بود )
6. اثبات مقسم علیه و توجه دادن به واقعیت داشتن مورد قسم که قبلاً مورد انکار بوده یا در آن شک و تردید داشته یا موهوم و خیالی اش مى‏پنداشته‏اند؛ مانند فرشتگان، قیامت، روان، وجدان انسان (نفس ناطقه و لوامه) و غیر آنها، چنان که می فرماید:
وَ الصَّفَّاتِ صَفًّا. فَالزَّاجِرَاتِ زَجْرًا. فَالتَّالِیاتِ ذِکْرًا .إِنَّ إِلَاهَکمْ لَوَاحِدٌ سوگند به (فرشتگان) صف کشیده (و منظم)، و به نهی کنندگان (و باز دارندگان)، و تلاوت کنندگان پیاپی آیات الهی، که معبود شما یگانه است.
7. متوجه ساختن بشر به منافع و فواید فراوان چیزهائى که به آنها سوگند یاد می شود (مقسم به) مانند خورشید و ماه و ستارگان و شب و روز و حتى انجیر و زیتون.
8. رد افکار خرافى و اعتقادات جاهلانه‏اى که انسان های قدیم و حتى انسان متمدن امروز نسبت به بعضى امور داشته و دارد؛ مثل آن که عرب جاهلى بعد از ظهر را ناخجسته و براى کار و کسب بد میمنت می دانست و بر اثر چنین اعتقاد جاهلانه‏اى زیان هاى اقتصادى و اجتماعى و اخلاقى فراوان به وى می رسید.
نسل معاصر نیز مانند اهل هر عصرى از دوره و زمانه خود شکایت داشته، عمل خیر را در آن ناممکن مى‏پندارد. جمیع این اوهام را خداوند با سوگند یاد کردن به عصر که هم به معناى بعد از ظهر و هم به معناى دوره و زمانه می آید مردود شناخت.
فصل اول قسمهاى یازده گانه
قسم های سوره شمس
خداوند در این سوره یازده قسم یاد کرده، که چهارتاى آن دو تا دو تا، و سه مورد آن قسم یگانه. امّا چهار مورد اوّل به شرح زیر است:
1. وَ الشَّمْسِ وَ ضُحَاهَا سوگند به خورشید و تابندگیش در این آیه هم به خورشید قسم یاد شده، و هم به نورش.
2. وَ السَّمَاءِ وَ مَا بَنَاهَا قسم به آسمان و آن کس که این بناى رفیع و با عظمت را بنا کرده.
3. وَ الاْرْضِ وَ مَا طَحَاهَا  قسم به زمین و خدایى که آن را گسترانیده است.
4. وَ نَفْس وَ مَا سَوَّاهَا قسم به روح انسان و آن کس که آن را آفریده است.
 در چهار مورد بالا مجموعاً هشت قسم وجود دارد
1. وَ الْقَمَرِ إِذَا تَلاَهَا قسم به ماه هنگامى که به دنبال خورشید بیرون مى آید.
2. وَ النَّهَارِ إِذَا جلاَّهَا قسم به روزهنگامى که پرتوآن صفحه زمین راروشن مى سازد
3. وَ اللَّیْلِ إِذَا یَغْشَاهَا قسم به شب هنگامى که تاریکى و ظلمتش روى زمین را فرا مى گیرد.
خورشید عالمتاب : در مورد عظمت و اهمیّت خورشید و نور آن، که خداوند متعال به آن قسم خورده، ، مطالبى که به هنگام نزول قرآن هیچ کس از آن مطّلع نبود:
  الف) عظمت خیره کننده خورشید    ب) وزن خورشید   ج) جاذبه خورشید
  د) درجه حرارت خورشید              هـ) شعله هایى از خورشید    
آثار و اسرار نور خورشید:
  1. همه چیز مرهون نور خورشید!   2. پرورش موادّ غذایى با نور آفتاب 
  3. بارانها و نور آفتاب                4. رابطه نور خورشید و بادها
5. آفتاب منشأ زیباییها              6. نور خورشید منبع انرژیها سوگند به ماه: (و َالْقَمَرِ إِذَا تَلاَهَا).
برخى از ویژگى هاى ماه درخشان!
الف) حجم کره ماه    ب) وزن ماه              ج) زندگى در کره ماه   
 د) حرکت کره ماه    هـ) فاصله ما تا کره ماه     و) روز و شب در ماه
گوشه اى از برکات کره ماه:
1. ماه، تقویمى طبیعى!  
2. جزر و مد اینجاست که خداوند متعال ضمن درس تهذیب نفس (که قسمهاى یازده گانه سوره شمس براى آن است) درس توحید و خداشناسى هم مى دهد، و ما را متوجّه منبع فیّاض جهان هستى، و علّة العلل مى کند، تا با شناخت هر چه بیشتر او، به درجات بالاترى از کمال دست یابیم.
مضمون اين سوره آن است كه انسان با الهام خدايى، كار نيك را از كار زشت تشخيص مى‌دهد و اگر بخواهد رستگار شود، بايد باطن خود را تزكيه كند و با انجام كارهاى نيك، آن را رشد و پرورش دهد و گرنه از سعادت محروم مى‌ماند. آنگاه به عنوان شاهد، داستان قوم ثمود را ذكر مى‌كند كه به خاطر تكذيب پيامبرشان حضرت صالح و كشتن شترى كه معجزه الهى بود، به عذابى سخت گرفتار شدند.
نکته ها
شايد رمز سوگند به خورشيد و ماه و شب و روز و ... آن است كه آنچه را كه براى آن سوگند ياد شده (تزكيه نفس) به مقدار عظمت خورشيد و ماه ارزش دارد.
ارزش خورشيد و ماه و شب و روز، بر كسى پوشيده نيست. حيات جانداران و پيدايش ابر و بارش باران و رويش گياهان و درختان و تغذيه حيوانات و انسان، همه مرهون تابش خورشيد است.
در قرآن، گاهى به خورشيد بزرگ سوگند ياد شده و گاهى به انجير و زيتون كوچك و اين شايد به خاطر آن باشد كه براى قدرت خداوند فرقى ميان خورشيد و انجير نيست. همانگونه‌ كه ديدن كاه و كوه براى چشم انسان يكسان است و ديدن كوه براى چشم، زحمتى اضافه بر ديدن كاه ندارد. البتّه بالاترين سوگندها، سوگند به ذات خداوند است، آنهم درباره تسليم بودن مردم در برابر رهبرى آسمانى. «فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ»
پرسوگندترين سوره‌ها، همين سوره شمس است كه طبيعتاً بايد در مورد مهمترين مسائل باشد و آن تزكيه روح از هرگونه پليدى و آلودگى است.
شايد اين همه سوگند براى بيان اينكه رستگارى در سايه تهذيب است، به خاطر آن باشد كه خداوند به انسان بفهماند كه من تمام مقدّمات را براى تو آماده كردم، با نور آفتاب و ماه صحنه زندگى را روشن و با گردش شب و روز، زمينه تلاش و استراحت شما را فراهم كردم. زمين را براى شما گستردم و آسمان را برافراشتم و درك خوبى‌ها و بدى‌ها را به روح شما الهام كردم تا به اختيار خود، راه تزكيه نفس را بپيماييد.
ابر و باد و مه و خرشيد و فلك در كارند  /  تا تو نانى به كف آرى و به غفلت نخورى‌
همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار   /  شرط انصاف نباشد كه تو فرمان نبرى‌
«فجورها» از فجر به معناى شكافتن است.
برافراشتگى آسمانها و گستردگى زمين، با اراده مستقيم الهى يا از طريق نيروها و عوامل طبيعى است و لذا قرآن مى‌فرمايد: «وَ السَّماءِ وَ ما بَناها» و نفرمود: «من بناها» زيرا كلمه «ما» شامل غير خداوند نيز مى‌شود.
يعنى آنچه آسمان را بنا كرد از نيروها و جاذبه‌ها و دافعه‌هاى طبيعى است كه خداوند حاكم كرده و اگر مراد از كلمه «ما» در «وَ ما بَناها» خداوند باشد، به خاطر آن است كه در لفظ «ما» نوعى ابهام برخاسته از عظمت نهفته و به همين دليل به جاى كلمه «من» كلمه «ما» گفته شده است. (و اللّه العالم)
جهان هستى، گويا در ابتدا يك مجموعه متراكم بوده، سپس بخشى برافراشته و آسمان شده و بخشى گسترده و زمين شده است.                                                                           «بَناها- طَحاها» مؤيد اين سخن آيه‌اى است كه مى‌فرمايد: آسمان و زمين رتق بود و فتق كرديم، يعنى بسته بود و بازش كرديم. «رَتْقاً فَفَتَقْناهُما»
بعضى كلمه‌ «طَحاها» را اشاره به حركت زمين دانسته‌اند، چون يكى از معانى «طحو» راندن و حركت دادن است.
اسلام، فكر انسان مادى را از شكم و شهوت و شمشير و شراب، به تأمّل در عمق آسمان‌ها و زمين و گردش كرات و پيدايش ايام وا داشته است.
در تفاوت ميان وحى و الهام، گفته‌اند كه الهام، دركى است كه انسان سرچشمه آن را نمى‌شناسد، در حالى كه گيرنده وحى، سرچشمه وحى را مى‌شناسد.
سوگند به روح انسان :
(وَ نَفْس وَ مَا سَوَّاهَا. فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا) خداوند متعال در این آیه شریفه به نفس آدمى، و آن کس که آن را آفریده، و بصورت معتدل قرار داده، سوگند یاد کرده و در ادامه متذکّر این نکته مى شود که به آفرینش روح انسان قناعت نکرده، بلکه فجور و تقوا را نیز به او تعلیم داده است.
یعنى هم اسباب سعادت را در اختیارش نهاد، و هم عوامل شقاوت را به وى معرّفى کرده، و به عبارت دیگر، راه و چاه را به انسان نشان داده است.
این همه فسم در سوره شمس برای چیست؟
 (قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا . وَ قَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا) سوگندهاى یازده گانه، براى تبیین اهمیّت فوق العاده این نکته است که: هر کس نفس خود را پاک و تزکیه کرده رستگار شده; و آن کس که نفس خویش را با معصیت و گناه آلوده ساخته، نومید و محروم گشته است.
امام باقر و صادق عليهما السلام در تفسير آيه‌ «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها» فرمودند:                            «قد افلح من اطاع» يعنى آن كس‌كه از پيامبر و امامان معصوم، اطاعت كرد، رستگار شد. در ديد الهى، پاكان رستگارند.                                                                                             «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها» ولى در نزد فرعونيان، زورمندان رستگارند كه غلبه دارند و به ظاهر پيروزند. «قَدْ أَفْلَحَ الْيَوْمَ مَنِ اسْتَعْلى‌»
در انجام كارهاى خير، اميد رستگارى است. «وَ افْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» در حالى كه در تزكيه نفس و خودسازى، رستگارى قطعى است.                                                                   «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها» تزكيه نفس، شامل دورى از عقائد و اخلاقيات و رفتارهاى ناپسند و كسب عقائد و اخلاقيات و كردارهاى پسنديده است.
در قرآن، چهل مرتبه ماده فلاح به كار رفته يك فرد تزكيه شده مى‌تواند منشأ تحول در جامعه شود و به جامعه رشد و شجاعت و شخصيّت و معرفت و وحدت دهد،                                   چنانكه يك نفر تزكيه نشده براى رسيدن به هوسهاى خود امت‌هايى را به فساد و نابودى و سقوط مى‌كشاند.
در قرآن، براى رستگارى انسان‌ها دو عامل مطرح شده است: يكى ايمان و ديگرى تزكيه. «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها»، «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ»
فصل دوم: سوگندهای پنجگانه
سوگندهاى سوره طور
و الطّور سوگند به کوه طور، وَ کِتَابٍ مَّسْطُورٍ ﴿2﴾ و کتابى که نوشته شده، فِیرَقٍّ مَّنشُورٍ ﴿3﴾            در صفحه اى گسترده، وَ الْبَیْتِ الْمَعْمُور﴿4﴾ و سوگند به بیت المعمور وَ السَّقْفِ الْمَرْفُوعِ ﴿5﴾               و سقف برافراشته، وَ الْبَحْرِالْمَسْجُورِ ﴿6﴾ و دریاى مملوّ و برافروخته
6 سوگند برای إِنَّ عَذَابَ رَ‌بِّكَ لَوَاقِعٌ ﴿٧﴾ مَّا لَهُ مِن دَافِعٍ ﴿٨﴾ که عذاب پروردگارت واقع مى شود، و چیزى از آن مانع نخواهد بود! منظور از طور همان کوه طور، محلّ نزول وحى بر موسى بن عمران مى باشد;
«کتاب منشور» طبق این تفسیر «نامه اعمال» است.
و «کتاب مسطور» را به «لوح محفوظ» تفسیر کرده اند، «بیت معمور» برخى آن را به خانه کعبه تفسیر کرده اند
چون کعبه خانه اى است که به دست ابراهیم خلیل آباد شد، و با گذشت زمان روز به روز آبادتر مى شود، علاوه بر اینکه از نظر معنوى نیز به سبب عبادت آباد و معمور است.
در «بحر مسجور» آتش گرفتن و برافروخته شدن; «بحر مسجور» دریاى مملوّ از آب است.
عجیب اینکه آب دریاها و اقیانوسها علیرغم عمر طولانى که دارد، هیچگاه کاسته نمى شود;
زیرا چرخه طبیعت، آبهاى تبخیر شده بر اثر حرارت خورشید را به دریا باز مى گرداند.
خلاصه هیچ چیز بدون اذن پروردگار مانع تحقّق آن نخواهد شد.
راستى چه رابطه اى بین سوگندهاى مذکور، و حتمیّت تحقق عذاب الهى وجود دارد؟
رابطه اش روشن است. زیرا خداوند مى خواهد بفرماید:
اى انسان! همه چیز برایت آفریدم; آسمان با تمام ستارگان و برکاتش; دریاها با تمام منابع غذایى، اقتصادى، علمى و تفریحى اش، کتاب آسمانى قرآن، و بیان آن توسّط پیامبر اعظم(صلى الله علیه وآله)،
و خلاصه تمام اسباب سعادت را در اختیارت نهادم.
حال اگر علیرغم آماده بودن اسباب سعادت و اتمام حجّت، تخلّف کنى و به بیراهه بروى، و قدم جاى گام شیطان بنهى، عذاب من واقع مى شود و تو را در برخواهد گرفت، و هیچ چیز مانع و جلودار این عذاب نخواهد بود.
سوگندهاى سوره مرسلات
وَ الْمُرْسَلاَتِ عُرْفاً  فَالْعَاصِفَاتِ عَصْفاً  وَ النَّاشِرَاتِ نَشْراً  فَالْفَارِقَاتِ فَرْقاً  فَالْمُلْقِیَاتِ ذِکْراً  عُذْراً أَوْ نُذْراً قسم به بادهاى پى در پى، سوگند به تندبادها، قسم به آنچه ابرها را مى گستراند، سوگند به بادهایى که ابرها را متفرّق مى کند، قسم به بادهایى که پیام الهى را به مردم مى رساند،              سوگندها برای چه؟، سوگند به همه این امور با عظمت که إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَوَاقِعٌ وعده خداوند در مورد قیامت تخلّف ناپذیر است.
آنچه بدان مژده داده مي‌شويد و بيم مي‌گرديد . مراد قيامت و آخرت است .‏
مأموریّت بادها!
1. آبیارى کره زمین       2. بارور کردن گیاهان
3. تعدیل هوا               4. جابجایى هوا       5. تولید امواج در دریاها
قرآن مجید مى خواهد به ما بفهماند که همان خدایى که ابرها را بوسیله بادها به زمینهاى خشک و مرده هدایت نموده، و با نزول باران آن زمینها را پس از مرگ دوباره زنده مى کند، روز قیامت نیز مى تواند انسانهاى مرده را زنده کند
بنابراین، انسانهایى که منظره مرگ و حیات گیاهان را هر ساله نظاره گرند، و در پس هر زمستانى شاهد حیات و رستاخیز مجدّد زمین مرده توسّط بارانهاى پربرکتند، چگونه همچنان بر مرکب شیطان سوارند، و از رستاخیز خود غافل؟!
برخى از مفسّران ، سوگندهاى پنجگانه را به فرشتگان و ملائکه الهى و مأموریّتهاى پنجگانه آنها تفسیر کرده اند.
در صفات سه گانه ناشرات، فارقات و ملقيات يك سير طبيعى وجود دارد. يعنى ابتدا بايد فرشتگانى معارف را گسترش دهند: «النَّاشِراتِ»، سپس در سايه آن، حق و باطل و حلال و حرام از هم جدا شوند: «الفارقات» و به دنبال آن، ذكر القا شود. «فَالْمُلْقِياتِ ذِكْراً»
1. در مأموریّت های ارشادی،باید راه بهانه جویی مسدود شود.
2. برای امور مهم همچون وقوع قیامت،سوگندهای متعدّد مفید و راهگشا است. وَ الْمُرْسَلاتِ ، فَالْعاصِفاتِ ، وَ النّاشِراتِ ، فَالْفارِقاتِ ، فَالْمُلْقِیاتِ ، إِنَّما تُوعَدُونَ لَواقِعٌ
3. انسان در مورد قیامت،دائماً نیاز به تذکّر و یادآوری دارد. فَالْمُلْقِیاتِ ذِکْراً ... إِنَّما تُوعَدُونَ لَواقِعٌ
سوگندهاى سوره نازعات گروههاى از فرشتگان
وَ النَّازِعَاتِ غَرْقاً) قسم به آن گروه از فرشتگان که با خشونت، و با قدرت تمام ارواح بدکاران و مجرمان را از بدن آنها جدا مى کنند
وَ النَّاشِطَاتِ نَشْطاً); قسم به فرشتگانى که به ملایمت و آرامى روح بندگان صالح و شایسته خدا را قبض مى کنند
وَ السَّابِحَاتِ سَبْحاً);سوگند به فرشتگانى که شروع به حرکت و پرواز مى کنند، تا ارواح قبض شده را به عالم ملکوت ببرند
فَالسَّابِقَاتِ سَبْقاً); قسم به فرشتگانى که به هنگام پرواز به عالم ملکوت و در حال حمل ارواح، از یکدیگر سبقت مى گیرند
فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْراً); سوگند به ملائکه و فرشتگانى که عهده دار تدبیر و به فرمان پروردگار جهان امور جهان هستى هستند،
سوگند ها برای چیست؟
یَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ . تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ آن روز كه لرزنده بلرزد، (۶) و از پى آن لرزه‌اى [دگر] افتد، (۷)
سوگند به آن گروه هاى پنجگانه فرشتگان روز رستاخیز و زندگى پس از مرگ حق است، و بدون شک روزى رخ خواهد داد.
حضرت امام جعفر صادق علیه‌السلام در (تأویل) این آیة شریفه که: «روزی که لرزاننده و زلزله‌ای بزرگ جهان را بلرزاند و به دنبال آن حادثه دومین رخ دهد» فرمودند:
لرزاننده حسین بن علی علیهما السلام و حادثه دومین علی‌بن ابی‌طالب علیه‌السلام است. نخستین فردی که (در رجعت) قبر او شکافته می‌شود (و از آن بیرون می‌آید) و خاک را از سر می‌زداید حسین‌بن‌علی علیهما السلام است.
در آن روز،دلهایی ترسان و لرزان است. و چشم ها (از ترس) فرو افتاده.(آنان که در دنیا) می گویند: آیا (پس از مرگ) ما به زندگی نخستین باز گردانده می شویم؟ آنگاه که استخوان هایی پوسیده شدیم؟ (با خود) گویند: در این صورت، این بازگشتی زیانبار است. جز این نیست که آن بازگشت، با یک صیحه عظیم است. که ناگهان همگی در صحرای محشر حاضر شوند. دلهایی که در دنیا از خوف خدا لرزان باشد «وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ» در آخرت در امان است. «فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» و دلهایی که در دنیا آرامش غافلانه دارند،آنجا مضطربند. «قُلُوبٌ یَوْمَئِذٍ واجِفَهٌ»
پیامهاى سوگندهاى پنجگانه: نخستین پیام قسم هاى مذکور این است که: اى انسان! خداوندى که قادر است این همه فرشتگان را با مأموریّتهاى متفاوت خلق کند، او قادر بر معاد و بازگرداندن حیات و زندگى به انسانهاى مرده پس از رستاخیز نیز خواهد بود .
پیام دیگر این قسم ها توجّه به مرگ و مسأله قبض روح است. خداوند مى خواهد در سایه این قسم باور انسانها را نسبت به مرگ تقویت کند، تا این باور عامل تربیتى مهمّى براى وى گردد
انسان باید بپذیرد که لحظه بسیار حسّاسى بنام مرگ را در پیشرو دارد، سوگند به رزمندگان مخلصى که امور جنگ و جبهه را تدبیر مى کنند; دشمن را شناسایى نموده، و براى هر قسمتى از میدان نبرد به مقتضاى شرایط آن تاکتیک خاصّى اجرا مى کنند.
سنگرها را مستحکم نموده، تا در برابر هجومهاى احتمالى دشمن تاب مقاومت داشته باشند. از سوگندهاى بالا استفاده مى شود که جهاد در جهان بینى توحیدى اهمیّت فراوانى دارد. جهاد موجب عزّت و قدرت و شوکت مسلمین، و باعث ضعف و شکست و حقارت دشمنان دین است.
نکته ها بر خلاف بعضى انسان‌ها كه نمازشان با كسالت و انفاقشان با كراهت است، فرشتگان الهى در انجام مأموريّت‌ها با نشاط هستند. «ناشط» به كسى گويند كه كارى را با رغبت انجام مى‌دهد. «نازعات» و «ناشطات» در واقع دو وصف براى طايفه‌اى از فرشتگان است
«سابحات» از «سبح» به معناى حركت سريع در آب يا هواست. اشاره به اينكه فرشتگان در انجام مأموريّت‌هاى الهى سريع و چابك هستند. به فرموده حضرت على عليه السلام، فرشتگان با آرامى و رفاقت جان مؤمنين را مى‌گيرند. سوگند خداوند به فرشتگان، هم نشانه اهميّت و جايگاه فرشتگان در نظام هستى است و هم اهميّت امرى كه برايش سوگند ياد شده است.
ممكن است پنج صفتى كه در اين آيات آمده، براى پنج گروه فرشته باشد و ممكن است براى يك گروه باشد، به اين معنا كه به محض صدور فرمان از جا كنده و با نشاط پيگيرى و با سرعت حركت مى‌كنند و از يكديگر سبقت مى‌گيرند تا فرمان را مدبّرانه انجام دهند.
پیام ها : دگرگونی نظام طبیعت از مقدّمات رستاخیز است.  زلزله های قیامت در یک مرحله نیست،پی درپی هستند.  در قیامت همه نگران نیستند،بعضی دلها دلهره دارند.  ارتباط عمیقی بین روح و جسم برقرار است. گروهی از مردم،با طرح سؤالات تکراری،وقوع قیامت را انکار می کنند. «یَقُولُونَ أَ إِنّا لَمَرْدُودُونَ ؟»
سوگندهاى سوره فجر سوگندهاى پنجگانه و اعمال حج:
وَ الْفَجْرِ); قسم به فجر صبحگاهان، هنگام درخشیدن اوّلین سپیدى که دل سیاهى شب را مى شکافد. آرى! قسم به طلوع فجر صبح روز عید قربان که آن صحنه هاى پرشکوه و بیادماندنى در آن خلق مى شود
وَ لَیَال عَشْر); قسم به آن ده شب و روزى که هنگامه جنب و جوش مسلمانان جهت مراسم زیارت خانه خداست
وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ); سوگند به روز 8 و 9 ذى الحجّه که دو روز پر مشغله و مملوّ از ذکر خداست
وَ اللَّیْلِ إِذَا یَسْرِ); قسم به شب، هنگامى که (به سوى روشنایى روز) حرکت مى کند. منظور از این شب، شب دهم ذى الحجّه است،
جرقّه هاى اجتماعى که در شب تاریک ظلم حاکمان ظالم زده مى شود، و بیدارى و هوشیارى و قیام و اعتراض و انقلاب مردم را به دنبال دارد، و در نهایت به برچیده شدن نظام ظلم و سیاهى منتهى مى شود، نیز مشمول بحث ماست.
 بنابراین، فجر معناى وسیع و گسترده اى دارد، و هر نوع جرقّه اى که در دل سیاهى هاى مادّى یا معنوى زده شود، و آن سیاهى را نورانى کند، شامل مى گردد
قسم به سپیده صبح روز عید قربان، سوگند به سپیده صبح تمام ایّام سال، سوگند به بعثت پیامبر اسلام(ص)، قسم به ظهور حضرت مهدى(عج)، سوگند به ده شب اوّل ذى حجّه، قسم به ده شب اوّل محرم، سوگند به دهه آخر ماه مبارک رمضان، قسم به نظام اعداد که حاکى از حساب و کتاب است، سوگند به خداوند یگانه و تمام مخلوقات، قسم به تمام این امور بسیار مهم که خداوند در کمین انسانهاى ستمگر و ظالم است.
قسم های سوره فجر برای چیست؟
هَلْ فِی ذَلِکَ قَسَمٌ لِذِی حِجْرٍ آیا در آنچه گفته شد، سوگندی برای خردمند هست؟
أَلَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعَادٍ آیا ندانسته ای که پروردگارت با قوم عاد چه کرد؟
إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ و [با آن شهر] اِرم که دارای کاخ های باعظمت و ساختمان های بلند بود؟
الَّتِی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُهَا فِی الْبِلادِ همان که مانندش در شهرها ساخته نشده بود؟
وَ ثَمُودَ الَّذِینَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ و با قوم ثمود آنان که در آن وادی [برای ساختن بناهای استوار و محکم] تخته سنگ ها را می بریدند؟
وَ فِرْعَوْنَ ذِی الأوْتَادِ و با فرعون نیرومند که دارای میخ های شکنجه بود؟  
الَّذِینَ طَغَوْا فِی الْبِلادِ همانان که در شهرها، طغیان و سرکشی کردند؟
فَأَکْثَرُوا فِیهَا الْفَسَادَ و در آنها فساد وتباه کاری فراوانی به بار آوردند؟  
فَصَبَّ عَلَیْهِمْ رَبُّکَ سَوْطَ عَذَابٍ پس پروردگارت تازیانه عذاب های گوناگون را بر آنان فرو ریخت
و بالاخره سوگند 5 گانه برای اینکه خدایت در کمین گاه می باشد ای انسان.
إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ ﴿١٤﴾ بی تردید پروردگارت در کمین گاه است؛  
 نکته ها
«فجر» به معناى شكافتن است و مراد از آن، شكافتن تاريكى با سپيده دم است كه زمان مقدّس و با ارزشى است و در آن هنگام، جنبنده‌ها به تكاپو مى‌افتند و صبح و روز تازه‌اى را آغاز مى‌كنند.   در حديثى مراد از فجر را حضرت مهدى عليه السلام دانسته الفجر هو القائم عليه السلام كه شب تاريك ظلم و فساد، به صبح قيام آن حضرت برچيده خواهد شد.
«حِجْرٍ» به معناى منع و مراد از آن عقل است كه انسان را از كار خلاف منع مى‌كند. چنانكه «محجور» به معناى ممنوع التصرف است. عقل انسان ها در قیام حجت بالا میرود.
در روايات، براى شفع به معناى زوج و وتر به معناى فرد، مصاديق زيادى گفته شده است، از جمله اينكه مراد از وتر، روز نهم ذى‌الحجه (روز عرفه) و مراد از شفع روز دهم‌ ذى‌الحجه (عيد قربان) است و يا مراد از شفع، دو كوه صفا و مروه است و مراد از وتر، كعبه كه يكى است. و يا مراد از وتر، خداوند يكتا و مراد از شفع، مخلوقات‌اند كه همه جفت و زوج هستند، يا مراد نماز مستحبّى شفع و وتر است كه در سحر خوانده مى‌شود و يا مراد از شفع، روز نهم و دهم ذى الحجه و وتر، شب مشعر است.
زمان خيلى ارزشمند و بلكه مقدّس است و نبايد آن را بيهوده از دست دهيم. خداوند به تمام بخشهاى زمان سوگند ياد كرده است؛ «وَ الصُّبْحِ» به صبح سوگند، «وَ الضُّحى‌» به چاشت سوگند، «وَ النَّهارِ» به روز سوگند، «وَ الْعَصْرِ» به عصر سوگند.
جالب آنكه به سحر سه بار سوگند ياد كرده است؛ «وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ» ، «وَ اللَّيْلِ إِذا عَسْعَسَ» ، «وَ اللَّيْلِ إِذْ أَدْبَرَ» (به شب سوگند آنگاه كه رو به آخر مى‌رود، يعنى به هنگام سحر سوگند.)
فصل سوم : سوگندهاى چهارگانه
سوگندهاى سوره ذاریات
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
وَ الذَّارِيَاتِ ذَرْوًا سوگند به بادهای افشان کننده [که ابرهای باران زا و گرده های نرینه و مادینه گیاهان را می افشانند.]
فَالْحَامِلَاتِ وِقْرًا سوگند به ابرهایی که بار سنگین باران را با خود [به نواحی مختلف] حمل می کنند
فَالْجَارِيَاتِ يُسْرًا و سوگند به کشتی هایی که به آسانی روی آب دریاها روانند
فَالْمُقَسِّمَاتِ أَمْرًا و سوگند به فرشتگانی که [به امر خدا] کارها را [برای تدبیر امور هستی میان خود] تقسیم می کنند،
قسم ها برای یک حادثه ی عظیم است.
إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَصَادِقٌ که بی تردید آنچه را [از اوضاع و احوال روز جزا] به شما وعده می دهند، راست ویقینی است
وَ إِنَّ الدِّينَ لَوَاقِعٌ و قطعاً [روز] جزا واقع خواهد شد
و یک بار دیگر قسمی دیگر
وَ السَّمَاءِ ذَاتِ الْحُبُكِ و سوگند به آسمان که داری اعتدال و زیبایی و آراستگی است؛
اکنون باید دید که این سوگند مهم براى چه مطلب مهمّى است؟
إِنَّكُمْ لَفِي قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ که شما [در رابطه با قرآن و حقایقی که قرآن با دلیل و برهان اثبات می کند] در گفتاری متناقض و گوناگون هستید. و یا که شما (مردم نادان) در اختلاف سخن باز ماندید (و حقیقت قرآن و رسول حق را نیافته شعر و سحر و ساحرش خواندید).
1. كسى كه اهل منطق نباشد، ثباتى نداشته و هر لحظه حرفى مى‌زند. لذا راه مستقيم يكى‌است، ولى بيراهه زياد. عقيده حقّ يكى است، ولى ناحق زياد. «إِنَّكُمْ لَفِي قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ
2- مخالفان، درباره پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله سخنان مختلفى مى‌گفتند، از قبيل: شاعر، كاذب، شاگرد ديگران، جادوگر، جادو شده، مجنون، كمك گيرنده از ديگران، بازگو كننده افكار و افسانه‌هاى پيشينيان و امثال آن. آیه شریفه (إِنَّکُمْ لَفِى قَوْل مُّخْتَلِف) پاسخ این سؤال را مى دهد. سوگند به آسمانِ داراى چین و شکن، که مخالفان پیامبر و قرآن و معاد گرفتار تناقضات آشکارند، و این تناقض گویى دلیل بر بطلان سخنان آنهاست.
تفسیرى از حضرت على(ع) منظور از«ذاریات» بادهایى است که حرکت مى کند، و ابرها را در آسمان مى گستراند، و هر قطعه ابرى را به جایى مى برد که مأمور باریدن در آنجاست.
یا بادهایى که دانه هاى گیاهان را به نقاط مختلف زمین مى برد و گرده افشانی انجام شده و درختان و گیاهان بارور تا در آنجا بروید.
 و امّا «حاملات» ابرهایى که هزاران تن آب را حمل مى کنند. اگر خوب دقت کنید خداوند قادر دریاهاى متعدّدى را در قالب ابرها بر بالاى سر ما نگه داشته و هر زمان اراده کند بر زمین بباراند . پیام آیات مذکور این است که عالم حساب و کتاب دارد، و خداوند حکیم است.
بنابراین در مجموعه اى که مدیر آن شخص حکیمى است، و بر اساس نظم و حساب و کتاب اداره مى شود، شکّى در تحقّق وعده هاى داده شده نداشته باشید.
علاوه بر اینکه شما نیز هماهنگ با مجموعه آفرینش شوید، و به کارهاى خویش نظم خاصّى ببخشید، و بر سرِ عهد و پیمانتان باشید، و از آن تخلّف ننمایید، هر چند به نفع شما نباشد.
نکته ها
بادها كه عامل حركت كشتى‌ها و ابرها كه مايه‌ى بركت زمين هستند، در اين آيات مورد سوگند خداوند واقع شده‌اند. حيات بشر، حيوانات و گياهان در گرو باران است و بادها در جابجا نمودن ابرها، تعديل هوا و لقاح گياهان نقش مهمى دارند.
نقش كشتى در زندگى گذشته و حال بشر بر كسى پوشيده نيست.
وسيع‌ترين، ارزان‌ترين و كم حادثه‌ترين راه‌ها، راه‌هاى دريايى و سفر با كشتى است. زمانى نقش آن معلوم مى‌شود كه چند روزى كشتى‌هاى جهان متوقّف شوند.
امام رضا عليه السلام فرمود: مراد از «فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً» ملائكه‌اى هستند كه هر روز ارزاق مردم را بين طلوع فجر تا طلوع خورشيد تقسيم مى‌كنند.
در تقسيم ارزاق، به هر فرد و قبيله و منطقه‌اى، سهمى و چيزى داده مى‌شود و چيز ديگرى داده نمى‌شود، تا براى جبران كمبود، مسئله مشاركت، تعاون، رقابت، تجارت، حركت و ابتكار راه بيفتد و هيچ فرد و قبيله‌اى، خود را از هر جهت بى‌نياز نبيند و دست به طغيان نزند.
آرى تنگناها در كنار گشايش‌ها، به طور حكيمانه‌اى قرار گرفته است. قرن بسعتها عقابيل فاقتها
توجّه به قدرت‌نمايى خداوند در باد و ابر و كشتى، پذيرفتن معاد را براى انسان آسان مى‌كند. در آغاز اين سوره با چهار سوگند پياپى، قطعى بودن وقوع قيامت بيان شده است.
حُبُک، معجزه علمى قرآن!
خداوند متعال در این آیات به آسمان با ویژگى خاصّى سوگند یاد کرده است، که از این جهت قسم تازه اى محسوب مى شود. زیرا هر چند قبلا هم به سماء قسم خورده بود، امّا تنها در این سوره به «آسمان ذات حُبُک» به آسمان دارای شیارهای مختلف سوگند یاد کرده است.                          هنگامى که به تصویرهاى تهیّه شده از کهکشانها نگاه مى کنیم ناخودآگاه به یاد آیه (وَ السَّمَاءِ ذَاتِ الْحُبُکِ) مى افتیم!
چرا که چین و شکنهاى ستارگان کهکشانها کاملا مشهود و قابل رؤیت است! عجیب اینکه ستارگان کهکشانها به صورت مارپیچ و داراى چین و شکنهاى جالبى است.                                 و این از معجزات علمى قرآن است که 1400 سال پیش از چین و شکن هاى مذکور خبر داده، و اکنون معناى آن روشن شده
موضوع شش سوگند چیست؟
اگر شخصیت بزرگی سخنی بگوید و از وقوع رخداد و حادثه‌ای خبر دهد، بی‌شک به حرف او اعتماد کرده و برای مواجهه با آن رخداد خود را آماده خواهید کرد. حال، اگر آن شخصیت دلسوز و مورد اعتماد برای تأکید هرچه بیشتر و قطعیت وقوع، سوگند بر اتفاق حتمی آن رخداد یاد کند، منطق و عقل ایجاب می‌کند که با جدیت و سعی و تلاش وافرتری خود را مجهز و آماده نمائیم تا درصورت روبه‌رو شدن با آن، غافلگیر و خسارت‌زده نشویم
فراتر از آن، اگر تأکیدهای مکرر و سوگندهای متعدد، ما را زنهار و هشدار دهد و به این تنبه‌ها و زنگ خطرها ترتیب اثری ندهیم و همچنان بی‌تفاوت در قبال زمینه‌های منطقی حادثه و آثار و علائم رخداد قریب‌الوقوع، در عالم بی‌خیالی خود سیر کنیم، آیا حتی قبل از وقوع آن حادثه احتمالی، قابل ملامت و سرزنش نیستیم که جنبه احتیاط را رعایت نکرده و در مقابل آینده و امنیت خود مسئولانه رفتار ننموده‌ایم، مستوجب توبیخ و پرداخت هزینه بی‌احتیاطی خود نیستیم؟!
این ملامتها زمانی تبدیل به حسرتهای جانکاه می‌شوند که طبق پیش‌بینی آن شخصیت مورد وثوق، اتفاق آنچنان که او خبر داده بود رخ دهد و ما ناآماده و غیرمجهز، مقهور و مغلوب آن رخداد شویم که به هیچ‌وجه جبران‌پذیر نباشد؟!
در این هنگام باید پذیرفت که در قبال غفلت مالیخولیایی خود، مستحق هر مجازات و کیفری می‌باشیم.
یکی از پرسش‌های اساسی عقلاء در این زمینه، وجود خداوند و هدفمندی خلقت انسانها و ترسیم آشکار راههای سعادت و نیکبختی برای دستیابی به فلسفه وجودی هستی و نقش اصلی و اساسی انسان در گستره آفرینش به عنوان محور فاعلی خلقت است
در اصالت تکوین و تشریع مبانی یاد شده، که حتی برای سکولارها و لائیکهای کنونی جهان جای هیچ تردیدی وجود ندارد،
تاریخ می‌گوید که علی‌رغم تلاش شبانه‌روزی ظالمان و متجاوزان به فطرتها در محو جد و جهدهای فداکارانه پیامبران، جاودانگی و نام نیکو و بلند، از آن پیامبران و صالحان و پیروان درستکار آنان است و نابودی و خسران دنیا و آخرت متوجه کسانی است که نه به دلالتهای عقلی خود به عنوان پیامبر درونی و نخستین، و نه به توصیه‌ها و راهنمائیهای ناصحانه و مشفقانه پیامبران اعزامی از سوی خداوند توجه نکرده‌اند.با هم به یکی از موارد متعدد سوگندهای خداوند در سوره «مرسلات» رجوع کنیم تا منش آن فیاض حکیم برای ما آشکارتر شود. در این سوره مبارکه می‌خوانیم: سوگند به پیامبران که برای هدایت خلق پی‌درپی از سوی خدای تعالی فرستاده شدند.
سوگند به فرشتگانی که در انجام اوامر الهی چون بادهای سریع‌السیر در حرکتند.                       سوگند به آنانی که حقایق الهی را در بین خلایق به بهترین وجه نشر می‌دهند.                    سوگند به رسولانی که تفاوت بین حق و باطل را آشکار می‌سازند.                                       سوگند به فرشتگانی که وحی و کلام الهی را به پیامبران القاء می‌کنند تا وسیله استدلال باشد برای نیکان و بیم و هشدار برای بدکاران
سوگند به تمام این سوگندها که آنچه به شما درباره قیامت وعده داده شده همه واقع خواهد شد.امید آنکه مطالعه این سطور برای‌تان به واسطه برخورداری از فطرتی پاک و قلب الهی تأمل‌برانگیز باشد، علت شش سوگند خداوند را که جویا شوید، به این خبر در سوره مرسلات برمی‌خورید که: بدون کوچک‌ترین تردید، روز قیامت برای جدائی حق از باطل فرا می‌رسد
ممکن است که در این دنیا باطل با پوشش و توجیهاتی خود را حق جلوه دهد و با ریاکاری موجبات فریب دیگران را فراهم آورد، اما در قیامت که خداوند آن را جداکننده حق از باطل ذکر می‌کند، با جدائی باطل از حق، حق‌گرایان و تکذیب‌کنندگان و یا پوشانندگان حق نیز مشخص می‌شوند.
آیاتی از این سوره، هشدار و آگاهی نسبت به قیامت و عاقبت باطل‌گرایان می‌دهد و سپس برای بازگشت خطاکاران و همه عبرت‌آموزان، مجددا به فرآیند آفرینش آدمیان از قطره‌ای آب پست و ظرفیت‌های اهدایی به انسان برای رشد به سوی بی‌نهایت‌ها با تذکر چندین‌باره نسبت به پیامدهای منفی تکذیب و نادیده انگاری حق می‌پردازد
براستی، چرا خداوند بزرگ و مهربان با شش بار سوگند، واقعیتی عقلی و منطقی را بیان می‌دارد و به دستاوردهای مثبت و منفی تأیید یا تکذیب معاد تصریح می‌نماید؟ آیا نمی‌توان یک دلیل آن را عدم عنایت جدی و عملی آدمیان نسبت به معاد و بی‌فروغی التزام آن در زوایای مختلف زندگی‌شان از باطن اعمال و رفتار گرفته تا ظاهر آنها دانست؟ آیا این سوگندها نباید ما را بر آن بدارد تا تجدیدنظری در زندگی و نوع روابط‌مان با خدای متعال و اصلاح خلوت و جلوت خود بنمائیم؟!تذکر جدی این سوره در خصوصیت دنیا و آخرت است که دنیا محل عمل و آخرت محل کیفر و جزاء می‌باشد. قیامت با قطع فرصت عمل، حتی سخن گفتن را که نوعی عمل است، از باطل‌گرایان سلب می‌کند و ضمن عرضه نتیجه اعمال گناهکاران، صالحان و حق‌گرایان را نیز متنعم می‌سازد. و در آیه 43 خطاب به متقین می‌فرماید: بخورید و بیاشامید و از نعمات الهی بهره ببرید. همه گوارای وجودتان باد؛ زیرا اینها پاداش اعمال نیک شما در دنیاست.آیا سوگندهای خداوند صادق‌الوعد، که در کنار همه تذکرها، رحمت‌ها و مهربانی‌ها؛ شدیدالعقاب نیز هست، می‌تواند ما را چنان آگاه سازد که در دغدغه‌ای همیشگی از رفتار، نیات و کردار خود به‌طور علی‌الدوام مراقبه کنیم و با عیار تقوا با همه پدیده‌ها مواجه شویم تا دچار غفلت و خسارات نشویم که اگر غیر از این شد، آیا دیگر بهانه‌ای قابل قبول خواهد بود با وجود آنکه خداوند همه نعمات خود را معمولا در هر ماه رمضان و در ضیافت و بار عام اختصاصی خود بر ما تمام می‌فرماید؟!
واقعا شما بفرمایید که وظیفه‌مان چیست و چگونه می‌توان در برابر بزرگی و کریمی خداوند پوشاننده عیب‌ها همچنان فرصت بزرگ شدن و خلیفه خداوند شدن را از دست نداد؟!
سوگندهاى سوره انشقاق  سوگندهاى چهارگانه:
فَلاَ أُقْسِمُ بِالشَّفَقِ); نه نه سوگند به شفق
وَ اللَّیْلِ وَ مَا وَسَقَ); سوگند به شب و آنچه [شب] فروپوشاند
وَ الْقَمَرِ إِذَا اتَّسَقَ); سوگند به ماه چون [بدر] تمام شود
تمام قسمهاى بالا براى بیان این حقیقت است که :
وَ أَلْقَتْ ما فِيها وَ تَخَلَّتْ . وَ أَذِنَتْ لِرَبِّها وَ حُقَّتْ
و هر چه در درون دل پنهان داشته (از مردگان و گنجها و معادن) همه را به کلی بیرون افکند و تهی گردد. اى انسان! تو نیز در دوران عمرت دائماً در حال تغییر و تحوّل هستى، همان گونه که دیگر موجودات مشمول این قانون هستند. آنکه هرگز فانى نشود، و تغییرناپذیر است، فقط ذات پاک و ازلى و ابدى اوست.
«انشقاق» به معناى شكافته شدن است. حضرت على عليه السلام فرمودند: «تنشق السماء من المجرة» يعنى آسمان از طريق كهكشان از هم گسيخته شود.
در قيامت آنچه در دل زمين است، از مردگان و گنج‌ها و ... به بيرون پرتاب مى‌شود. چنانكه در سوره زلزال مى‌فرمايد: إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها ...
-در آستانه قيامت، آسمان‌هاى استوار و محكم‌ «سَبْعاً شِداداً» شكافته مى‌شوند «إِذَا السَّماءُ انْشَقَّتْ -هستى گوش به فرمان و تسليم خداست. «أَذِنَتْ لِرَبِّها» (اين جمله درباره آسمان و زمين آمده.   - طبيعت نوعى شعور دارد كه فرمان‌پذير خداوند است. «أَذِنَتْ لِرَبِّها»                                   - تسليم خدا شدن، تنها تسليم شدنى است كه شايسته و سزاوار است. «حُقَّتْ»                            - در آستانه قيامت، زمين چنان دگرگون مى‌شود كه تمام ناهموارى‌هاى آن از ميان رفته و سطحى گسترده و هموار مى‌شود. «إِذَا الْأَرْضُ مُدَّتْ»
مُدَّت : كشيده و گسترده شد . مراد دو چيز است : از ميان رفتن پستيها و بلنديها و تبديل زمين به پهنه و گستره فراخ و يكپارچه‌اي . و  ، گسترده‌تر و فراختر شدن زمين تا براي خلائق اوّلين و آخرين گنجايش پيدا كند .‏ اين حوادث عظيم كه با تسليم كامل همه موجودات توأم است ، بيانگر مرحله نوين هستي است . جواب ( إِذا ) محذوف است و جمله‌اي اين چنين است : انسان نتيجه اعمال خوب و بد خود را مي‌بيند . برخي آيه بعدي را متضمّن جواب ( إِذا ) مي‌دانند .‏
سوگندهاى سوره بروج
وَ السَّمَاءِ ذَاتِ الْبُرُوجِ); سوگند به آسمان که داراى برجهاى بسیار است
وَ الْیَوْمِ الْمَوْعُودِ); قسم به«یوم موعود» است. روز موعود پایان دنیا و آغاز جهان آخرت است.
(و َشَاهِد وَ مَشْهُود); «شاهد» وجود مبارک پیامبر اسلام(ص)،
و «مشهود» اعمال امّت اسلامى یا جمیع امّتهاست.
سوگند برای اتفاقی بزرگ از زیر و روی زمین و رسیدگی به ظلم های انجام گرفته
وَ أَلْقَتْ ما فِيها وَ تَخَلَّتْ و آنچه در آن است بيرون اندازد و خالى گردد.
قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ مرگ بر شکنجه گران صاحب گودال (آتش)
سوگندهاى چهارگانه براى بیان این حقیقت است که شکنجه گران به سزاى اعمالشان رسیدند. ضمناً معلوم مى شود که یهودیان صهیونیست از قدیم الایّام شکنجه گر بوده اند.
يعنى زمين آنچه از مردگان در جوف دارد بيرون مى اندازد، و خود را از آنچه دارد تهى مى سازد. بعضى گفته اند: مراد بيرون انداختن مرده ها و گنج ها است. یا این که از آنچه از كوهها و درياها كه در پشت خود دارد. و شايد وجه اول به ذهن نزديك تر باشد.
نتیجه اینکه شکنجه در اسلام، آن قدر مذموم و زشت و ناپسند است که خداوند براى نابودى شکنجه گران چهار سوگند یاد کرده است.
معناى این سخن آن است که حساب و کتاب حتّى در همین دنیا حاکم است، و ظالمان بالاخره به مکافات اعمال ظالمانه خود مى رسند.
اصحاب اُخدود در همین دنیا دچار مکافات عمل گشته، و نابود شدند.
ما نیز باید از این مسأله درس عبرت گرفته، و مواظب و مراقب اعمالمان باشیم، و از آن غفلت نکنیم.
مراد از «بروج» در اين آيات، ستارگان آسمان است كه همچون برجى بلند، از دور آشكار و درخشان هستند.
براى آيه‌ «شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ» حدود سى مصداق گفته شده است، از جمله اينكه شاهد، خداوند و مشهود، ما سوى اللّه است، يعنى سوگند به خالق و به كلّ هستى. إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً
سوگندهاى سوره تین
وَ التِّینِ وَ الزَّیْتُونِ ﴿1﴾ سوگند به انجیر و زیتون
وَ طُورِ سِینِینَ ﴿2﴾ و طور سینا (2)
وَ هَذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ ﴿3﴾ و این شهر امن [و امان]
قسم برای چه ؟ قسم به انجیر و زیتون یا قسم به سرزمین شام و بیت المقدس، سوگند به «طور سینین»، و قسم به این شهر امن (مکّه) که
لَقَدْ خَلَقْنَا الإنْسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ ﴿٤﴾ ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ ﴿٥﴾ إِلا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ ﴿٦﴾ ما انسان را در بهترین صورت و نظام آفریدیم (توجه دادن خداوند خالق به مخلوقش که به عجایب درون خود دقت کند)، سپس او را به پایین ترین مرحله بازگرداندیم، مگر کسانى که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند، که براى آنها پاداشى تمام شدنى است!
قسمهاى چهارگانه اشاره به چهار منطقه از مناطقى است که خاستگاه وحى الهى بوده است.      تین اشاره به کوهى است در سرزمین شام که در آن کوه بر عدّه اى از پیامبران الهى وحى نازل مى شده، و از آنجا که آن کوه درختان انجیر فراوانى داشته، کوه تین نامیده شده است
زیتون اشاره به کوهى در بیت المقدّس است، که انبیاى بزرگى به آنجا رفته، و در آن منطقه بر آنان وحى نازل مى گشته است. و با توجّه به اینکه این کوه مشتمل بر درختان زیتون فراوانى بوده، به کوه زیتون مشهور شده است
طور سینین همان کوه طور معروف، که محلّ نزول وحى بر حضرت موسى(علیه السلام) بوده. همان وادى سينا ميان مصر و فلسطين امروزى است.
بلد الامین مکّه مکرّمه، محل نزول وحى بر پیامبر اسلام، حضرت محمد (ص) است. خداوند متعال به دو مادّه غذایى جسم، و دو مادّه غذایى روح بشر قسم یاد کرده كه اشاره به دو مكان مقدس است،
مراد از «التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ» نيز محلّ رويش اين دو ميوه مى‌باشد و ايه را اشاره به شهرهاى مدينه و بيت المقدس دانسته‌اند. در ميان خوردنى‌ها، ميوه‌ها و در ميان آنها ميوه‌هاى قنددار و چربى‌دار براى سوخت و ساز بدن بيشتر مورد نياز است. «التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ»
فصل چهارم: سوگندهاى سه گانه سوگندهاى سوره بلد
لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ﴿1﴾ سوگند به این شهر
وَ أَنتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ ﴿2﴾ و حال آنکه تو در این شهر جاى دارى
وَ وَالِدٍ وَ مَا وَلَدَ ﴿3﴾ سوگند به پدرى [چنان] و آن کسى را که به وجود آورد
قسم به این شهر مقدّس (مکّه) شهرى که تو در آن ساکنى، و قسم به پدر و فرزندش ابراهیم خلیل و فرزندش اسماعیل ذبیح،
این همه سوگند براى چه؟ 
(لَقَدْ خَلَقْنَا الاِنسَانَ فِى کَبَد); ما انسان را در رنج آفریدیم (و زندگى او پر از رنجهاست).
یعنى اى انسانها! اگر تصوّر مى کنید که زندگى دنیا بدون مشکل و زحمت و ناراحتى است، این فکر اشتباهى است
آدمى در گذران زندگى با مشکلات فراوانى روبرو مى شود، لذا در سراسر جهان انسانى را نخواهید یافت که مشکلى نداشته باشد.
تمام انسانها داراى رنجها و ناراحتیها و مشکلاتى هستند.
و خداوند براى توجّه دادن ما به این حقیقت سوگندهاى سه گانه را یاد کرده است.
در قرآن سه بار جمله‌ «لا أُقْسِمُ» به كار رفته است و اهل تفسير آن را دو گونه معنا كرده‌اند.  منظور از «بلد»، مكّه است كه قبل از اسلام هم مورد احترام بوده است.
مكّه حَرَم امن الهى و اولين خانه‌اى است كه براى انسان قرار داده شد.
ای پیامبر دست تو در مورد اين شهر باز است و در فتح مكّه هر تصميمى كه درباره مخالفان بخواهى مى‌توانى بگيرى.
اينكه انسان در دل رنج و سختى آفريده شده، يعنى كاميابى‌هاى دنيوى آميخته با رنج و زحمت.
حضرت على عليه السلام مى‌فرمايد: دنيا خانه‌اى است كه با سختى‌ها عجين شده است. «دار بالبلاء محفوفة»
در تفسير مجمع البيان آمده است، مراد از آن، حضرت آدم و اولياء از نسل او است.
ادامه در سایت جدید