سایت جدید تاریخی فرهنگی قرآنی 2

m5736z

blog.ir.

اسرائیلیات در تفاسیر قرآن

واژه‌ی اسرائیلیات جمع اسرائیلیه است و بر داستان‌ها و اخبار یهودی و نصرانی که در مجامع روایی و تاریخی اسلامی نفوذ کرده است، اطلاق می‌شود. و از طریق فرهنگ یهودى وارد حوزه اسلامى شده اند [التفسیر و المفسرون، ذهبى 1/165] ؛ اما در یک معنای گسترده، به هر روایت و یا حکایتی که از منابع غیر اسلامى وارد قلمرو فرهنگ اسلامى شده اسرائیلیات گفته می شود [اسرائیلیات در تفاسیر، ص371-377

روایات متعدّدى در منع از مراجعه به اهل ‏کتاب از پیامبر ص و صحابه وارد شده است؛ از جمله در روایتى نقل شده که پیامبر پس از مشاهده نسخه‏اى از تورات در دست عمر، به شدّت خشمناک شد و مسلمانان را از پرسش از اهل ‏کتاب منع کرد. سپس فرمود: اگر موسى ع نیز اکنون زنده بود براى او پیروى جز از دین من جایز نبود (مسند احمد 4/376- 377)
چگونگی رهیابی اسرائیلیات به فرهنگ اسلامی
با طلوع اسلام و درخشش اسلام در منطقه و بعد استقرار حکومت اسلامی در مدینه همچنان آن ارتباط و مراجعه علمی به یهودیان ادامه داشت و مشرکان و برخی نو مسلمانان برای پاسخ به سوالاتی مربوط به خلقت، تاریخ ملّتهاى گذشته و ... که گمان می کردند جواب آن در اسلام نیست به آنها رجوع کرده و پاسخ آنها را وارد فرهنگ جامعه اسلامی می کردند. رجوع به اهل ‏کتاب به همین منوال ادامه داشت

تا اینکه پیامبر اکرم ص به ‏طور صریح مسلمانان را از مراجعه به آنان منع کرد ؛ ولى با وجود این نهى صریح، گروهى از مسلمانان همچنان این کار را ادامه می دادند. با رحلت پیامبر خدا ص و کنار گذاشتن جانشین عالِم و دروازه علم آن حضرت یعنی، على علیه السلام و صحابیان دانشمندى همچون ابن‏ عباس و ابن ‏مسعود از سوی عده زیادی از مسلمانان، راه برای سرازیر شدن اسرائیلیات به فرهنگ اسلامى بازتر شد

به همین جهت، ذهبى مى‏نویسد: داخل شدن اسرائیلیات در تفسیر از امورى است که به دوران صحابه باز مى‏گردد [التفسیر و المفسرون، ذهبى 1/169] بخش فراوانی از اسرائیلیات، خرافه هایی هستند که اهل ‏کتاب در عهد صحابه ساختند و در پوشش تظاهر به اسلام آنها را وارد فرهنگ اسلامى کردند.
شیوع پدیده داستان سرایى و گرویدن شمار بیشترى از اهل ‏کتاب به اسلام و نیز رغبت بیشتر مسلمانان به شنیدن داستان هاى ملّت هاى پیشین سبب ورود اسرائیلیّات بیشترى به حوزه تفسیر و حدیث اسلامى شد. این تهاجم فرهنگی ادامه داشت تا اینکه نوبت به عصر تدوین تفسیر رسید. در این عصر، برخى مفسّران بخش اعظم این روایات اسرائیلى را وارد تفسیر کردند. به این ترتیب «اسرائیلیات» یا همان روایات بیگانه با اسلام، وارد منابع تفسیری و حدیثی شدند.
گسترش بعد از نفوذ افزون بر عوامل ورود، زمینه‏ها یا عواملى نیز باعث شد تا این روایات، در دایره ‏اى وسیع، گسترش یافته همه شئون اخلاقى، اعتقادى و مذهبى مسلمانان را در برگیرد. مهمترین این زمینه‏ها عبارتند از:

1. ضعف فرهنگى عرب    2. کینه و دشمنى شدید یهود با اسلام      3. ایجاز و گزیده‏ گویى قرآن      4. ممنوعیّت نگارش حدیث

اقسام اسرائیلیات و اعتبار آنها

1. روایاتی که در اصول و فروع با شریعت اسلام موافقند که این قسم پذیرفته می شوند؛ مانند آنچه در مزامیر آمده: متوکّلان و امیدواران به پروردگار، وارث زمین خواهند شد [کتاب مقدس، مزامیر، 37: 9 ] که این گزاره را قرآن تصدیق کرده و می فرماید: و لَقَد کَتَبنا فِى الزَّبورِ مِن بَعدِ الذّکرِ انَّ الارضَ یَرِثُها عِبادِىَ الصلِحون [105/انبیاء]
2. روایاتی که با شریعت اسلام مخالفند که این قسم پذیرفته نمی شوند؛ مانند آنچه در سِفر خروج آمده که مى‏گوید: هارون، خود گوساله‏اى را براى پرستش بنى‏اسرائیل ساخت؛ نه سامرى [کتاب مقدس، خروج 32: 21-  24  که این گزاره، با هدف خداوند از ارسال رسولان و آیات قرآن در تضادّ است که مى فرماید: فَکَذلِکَ القَى السّامِرىّ فَاخرَجَ لَهُم عِجلًا جَسَدًا لَهُ خوارٌ فَقالوا هذا الهُکُم و الهُ موسى‏ ...[ 87-97/طه    ]
3. روایاتی که اسلام درباره‏اش سکوت کرده است که این دسته، در ابتدای امر، نه پذیرفته می شوند و نه رد ؛ بلکه کارشناسان علم حدیث، آنها را وارد چرخه حدیث شناسی می کنند تا بر اساس قواعد شناخت حدیث صحیح از غیر صحیح، میزان اعتبار و اعتماد به آنها بررسی شود. [التفسیر والمفسرون، معرفت 2/141]

شیوع پدیده داستانسرایى و گرویدن شمار بیشترى از اهل ‏کتاب به اسلام و نیز رغبت بیشتر مسلمانان به شنیدن داستان هاى ملّتهاى پیشین سبب ورود اسرائیلیّات بیشترى به حوزه تفسیر و حدیث اسلامى شد

رویکرد مفسران به اسرائیلیات با آغاز تدوین تفسیر، اسرائیلیات فراوانى که وارد حوزه فرهنگ اسلامى شده بود، به تفاسیر نیز راه یافت. اما از همان ابتدا تا کنون روش تعامل مفسران با این روایتها یکسان نبود.

زندگی حضرت سلیمان در نگاه جاعلان و خرافه پردازان

برخلاف قرآن کریم که حضرت سلیمان را یکی از پیامبران الهی و بنده‌ی شایسته‌ی خدا می‌داند، سنّت یهودی و کتاب عهد قدیم، تصویر مخدوشی از وی ارائه داده و وی را شخصی جبّار، عیاش، بت‌خانه ساز، اسیر هوای نفس و یک عاشق تمام عیار نسبت به زنان معرّفی می‌کند

 این تصویر غیر واقعی از حضرت سلیمان ع زمینه‌ساز ورود روایاتی در کتب تفسیری اسلام گشته است که عمدتاً انتشار آنها به دست یهودیان مسلمان شده‌ای بوده است که دلبستگی تامّی به عقاید خرافی یهودیت داشتند.
خداوند در قرآن کریم حضرت سلیمان ع را یکی از بندگان شایسته خویش معرّفی کرده است و در مورد وی می‌فرماید: و وهبنا لداوود سلیمان، نعم العبد انّه اوّاب مضمون این روایات علاوه بر اینکه با آیات قرآنی سازگار نیست، با معیارهایی عقلی نیز تطابق ندارد. مصونیت از گناه و اشتباه، صفت و ویژگی ایست که عقل برای تمام انبیاء الهی اثبات می‌کند چراکه بدون این ویژگی امر رسالت به پایان نمی‌رسد و هدف پروردگار از هدایت بندگان به نتیجه نمی‌رسد.
قرآن کریم سلیمان ع را از جمله پیامبران بزرگ الهی می‌داند که مورد عنایت خاصّ خداوند قرار گرفت و گنجینه‌ی نعمت و قدرت الهی بر روی زمین به دست وی داده شد و به اذن خداوند در روی زمین دارای قدرت و حکومت بی‌نظیری در تاریخ بنی اسرائیل گشت. خداوند باد را مسخّر وی گردانید و جماعت شیاطین و جنیان را به خدمت وی در آورد و موادّ معدنی فراوانی را در اختیار وی قرار داد تا با نیرو و قدرت خدادادی آنها را شکل داده و از آنها در ساخت معابد زیبا و بزرگ بهره ببرد.
با این وجود هیچ یک از این نعمت‌های سرشار، وی را از یاد خداوند غافل نکرد و هرگاه نعمت و عنایت تازه‌ای از ناحیه‌ی خداوند شامل حال او می‌شد می‌فرمود: هذا من فضل ربّی   همه‌ی اینها از فضل و عنایت پرروردگار من است. یا زمانی که ملکه‌ی سبا با فرستادن هدایای زیاد، قصد فریب سلیمان و جلب نظر وی را داشت، حضرت سلیمان وی را به نعمت‌هایی که خداوند به وی ارزانی داشت توجّه داد و خطاب به وی گفت: «آیا مرا به وسیله‌ی مال می‌خواهی کمک کنی در حالیکه آنچه خداوند به من ارزانی داشته است از آنچه که به تو داده برتر و بهتر است فَلَمَّا جَاء سُلَیْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَانِیَ اللَّهُ خَیْرٌ مِّمَّا آتَاکُم بَلْ أَنتُم بِهَدِیَّتِکُمْ تَفْرَحُونَ [1]

حضرت‏ سلیمان‏ با وجود پادشاهى، لباس او از موى حیوانات بود و شب که مى‏شد، دست ها را به گردن محکم مى‏کرد و تا صباح مشغول عبادت بود و اکثر اوقات را، به آه و ناله و گریه و زارى مى‏گذراند و قوتش از قیمت زنبیل بود که از برگ خرما به عمل مى‏آورد. ( مصباح الشریعة ترجمه و شرح عبد الرزاق گیلان552 ص544)
قرآن کریم سلیمان ع را بنده‌ای می‌داند که آرزویش شکر نعمت پررودگار بود وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ [2] و عبادت پیشه‌ای معرّفی می‌کند که اگر لحظه‌ای از یاد خدا غافل می‌شد در صدد جبران بر می‌آمد إِنَّ هَذَا أَخِی لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِیَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَکْفِلْنِیهَا وَعَزَّنِی فِی الْخِطَابِ [3] و حاکمی بود که معاونانش از علم کتاب و علم الهی برخوردار بودند چه رسد به خودش که حاکم و فرمانروایی ملک و سرزمین بود. فرمانروای عادلی بود که به هیچ وجه در حکومت خود ظلمی علیه کسی روا نداشت و عدالت را حتّی در مورد پرندگان نیز رعایت می‌کرد.
این در حالی است که سیمایی که از حضرت سلیمان ع در تورات به نمایش گذاشته شده بسیار متفاوت از آن چیزی است که قرآن کریم آمده . تورات حضرت سلیمان را پادشاهی جبّار، عیاش، بت‌خانه ساز، اسیر هوای نفس و یک عاشق تمام عیار نسبت به زنان معرّفی کرده است و در مورد او می‌گوید: او را هفتصد زن عقدی و سیصد زن متعه بود و زنانش دل او را در پیری به غیر خدا مایل کرده بودند و دل او مثل دل پدرش داوود، با خدایش کامل نبود... و مثل پدر خویش داوود، خداوند را پیروی کامل ننمود [4]
یا در جائی دیگر بیان می‌دارد: سلیمان سریعاً دستور ساخت بتکده‌ای را داد، روی کوهی که در برابر اورشلیم، که آن مرکز اسرائیل بود، قرار داشت، بتکده‌ای برای بت طائفه‌ی بنی عمون بنا کرد و به بت های دیگر هم علاقه‌ی خاصی داشت و همه‌ی اینها در زمان پیری واقع شد [5] از این رو می‌توان ادّعا کرد که تصویر قوم یهود از حضرت سلیمان ع تصویری مخدوش و همراه با خرافات و نسبت‌های ناروایی بود که چهره‌ی تابناک این پیامبر الهی را با غباری از اتّهامات و اندیشه‌های باطل پوشانده بود.
از اینرو بعد از وفات رسول خدا ص و در عصر صحابه برخی از یهودیان مسلمان شده فرصت را مناسب دیده و با استفاده از برخی آیات متشابه در مورد حضرت سلیمان ع، عقاید باطل و خرافی خویش را در قالب روایات تفسیری در بین مسلمان منتشر و شایع کردند که متأسّفانه مفسّرین اسلامی بدون تحقیق کافی و وافی آنها را نقل کرده و در تفاسیر خود آنها را آوردند. در ادامه به نمونه ای از این آیات که به علّت اجمال موجود در آن، زمینه ساز انجام تفاسیر غلط و مغرضانه و ورود اسرائیلیات به مجامع تفسیری اسلامی شده است،
اسرائیلیات در داستان حضرت سلیمان ع
الف) امتحان حضرت سلیمان ع و تفاسیر اسرائیلی
روایات اسرائیلی در مورد پی‌کردن اسبها توسّط حضرت سلیمان ع خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: إذ عُرض علیه بالعشی صافنات الجیاد، فقال انّی أحببتُ حُبّ الخَیر عَن ذکرِ رَبّی حتّی تَوارت بالحِجاب، فطَفق مَسحاً بالسوق و الأعناق [6] آنگاه که عصرگاهان، اسبان چابک و تندرو بر سلیمان عرضه شدند و او مشغول سان دیدن بود، پس گفت من این اسبان را بخاطر خدا دوست دارم. تا اینکه اسبان از دید او پنهان شدند پس دستور داد که اسبان را بازگردانند. پس شروع به نوازش کردن اسبان کرد و بر ساق‌ها و گردن‌های آن دست می‌کشید.
اجمال و اختصارگویی در این آیه نیز زمینه و میدان را برای جعالان و افسانه‌سازان فراهم آورده تا عقاید خرافی خویش را در قالب تفسیر آیه بیان کنند و متأسّفانه از این تفاسیر غلط در برخی تفاسیر و حتّی برخی ترجمه‌های قرآنی نیز راه یافته است.
- در برخی از تفاسیر به نقل از مقاتل، کلبی و حسن بصری آمده است: سلیمان نماز اوّل خودش را خواند و بر تخت خودش تکیه زد و از اسبان، سان می‌دید و تعداد اسب‌ها هزار بود و نهصد تن از آنها را بر وی عرضه کردند

سلیمان چنان غرق در مشاهده‌ی اسب‌ها شده‌‌ بود که وقتی به خود آمد، خورشید غروب کرد و نماز وی قضا شده بود. او از این امر بسیار خشمگین شد و دستور برگرداندن اسب‌ها را داد و همه را از دم تیغ گذراند [7] (روایاتی با همین مضمون هم توسط طبری سیوطی و دیگر مفسران اهل سنت وارد شده است)
نقد و بررسی احادیث
شواهد زیادی وجود دارد که همگی دالّ بر جعلی و ساختگی بودن این احادیث است :
1- این روایات از لحاظ سند دچار مشکل جدّی است چرا که در سلسله سند آنها اشخاص دروغ‌پردازی مانند کعب الأحبار، وهب بن منیه و ابوهریره وجود دارند که تعمّد آنها در جعل حدیث و دلبستگی خاطر آنها نسبت به سنّت یهودی بر کمتر محقّقی پوشیده است.
داستان زندگی حضرت سلیمان ع در قرآن نیز از دست جاعلان و خرافه‌پردازان در امان نمانده و ذیل آیات مربوط به این جریان که با نوعی اجمال اختصارگویی نیز همراه است، روایات زیادی به نقل از چهره‌های شاخص اسرائیلی پرداز مانند ابوهریره، کعب الأحبار، وهب بن منیه و... در تفاسیر اسلامی وارد شده است
2- مضمون این احادیث با توصیفی که قرآن کریم از حضرت سلیمان به عمل آورده است، سازگار نیست. خداوند از حضرت سلیمان به عنوان نعم العبد یاد کرده و او را یکی از بهترین بندگان خود قلمداد کرده است

حال چگونه ممکن است که چنین بنده‌ای، اینگونه دچار چنین تقصیر بزرگی شده و به جهت دل مشغولی به امور دنیوی، از فریضه‌ی بزرگ الهی غافل شود و در انجام آن سستی ورزد.
چه اینکه بر فرض قبول این مسئله که به جهت غفلت از وقت، نماز حضرت سلیمان قضا شد، پذیرش این مطلب که وی به خاطر این امر تمامی اسبان بی‌گناه را پی کرد و از بین برد، بسیار دشوار به نظر می‌رشد. چراکه انجام چنین کار غیر معقولی از یک انسان عادی پذیرفته شده نیست چه رسد به پیامبری که خداوند او را در قرآن مورد ستایش قرار داده و او را واجد ویژگی‌های مانند علم، و حکمت وَلِسُلَیْمَانَ الرِّیحَ عَاصِفَةً تَجْرِی بِأَمْرِهِ إِلَى الْأَرْضِ الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا وَکُنَّا بِکُلِّ شَیْءٍ عَالِمِینَ وَمِنَ الشَّیَاطِینِ مَن یَغُوصُونَ لَهُ وَیَعْمَلُونَ عَمَلًا دُونَ ذَلِکَ وَکُنَّا لَهُمْ حَافِظِینَ [8] دانسته است.
3- مضمون این روایات علاوه بر اینکه با آیات قرآنی سازگار نیست، با معیارهایی عقلی نیز تطابق ندارد. همانگونه که در نقد احادیث قسمت قبل گذشت، مصونیت از گناه و اشتباه، صفت و ویژگی ایست که عقل برای تمام انبیاء الهی اثبات می‌کند چراکه بدون این ویژگی امر رسالت به پایان نمی‌رسد و هدف پروردگار از هدایت بندگان به نتیجه نمی‌رسد.
این تفسیر صحیح نیست، چراکه چنین عملی از انبیاء الهی سر نمی‌زند و ساحت آنها منزّه از مثل آن است... اگر ما سلیمان را آن طور که قرآن بیان داشته از پیامران الهی بدانیم که وضع روشن است و اگر هم او را در ردیف پادشاهان بنی اسرائیل بدانیم باز چنین نسبت‌های ناروایی ممکن نیست در مورد او صادق باشد [9]
نتیجه‌ی بحث داستان زندگی حضرت سلیمان در قرآن نیز از دست جاعلان و خرافه‌پردازان در امان نمانده و ذیل آیات مربوط به این جریان که با نوعی اجمال اختصارگویی نیز همراه است، روایات زیادی به نقل از چهره‌های شاخص اسرائیلی پرداز مانند ابوهریره، کعب الأحبار، وهب بن منیه و... در تفاسیر اسلامی وارد شده است.
پی نوشت ها : [1] - نمل36 [2] - نمل19 [3] - ص23 [4] - کتاب اوّل پادشاهان، 11: 4 [5] - همان 6: 14 [6] - ص/ 31-33 [7] - معالم التنزیل، ج1، ص 68 و تفسیر کشّف ، ج4، ص 63 [8] - انبیاء81و 82 [9] - المیزان، ج17، ص309

 

لزوم احترام به همه شرایع آسمانی

براساس آموزه های قرآنی، کتاب تورات از سوی خداوند در میقات حضرت موسی(ع) پس از چهل شب مناجات به درگاه الهی در بخش غربی وادی کوه طور بر آن حضرت(ع) در الواح نگارش یافته به صورت طومار نازل شده است.(اعراف، 142 تا 145 و نیز بقره، 53 و 136 و قصص، 44 و طور، 2 و 3 آیات دیگر)

خداوند در 75 تا 78 بقره به مشکل یهودیان در ارتباط با کتاب آسمانی تورات اشاره می کند و می فرماید که آنان براساس خیالات واهی و تفکرات توده های بیسواد و ناتوان از خواندن و نوشتن، اعتقادات خود را سامان دادند و از معارف تورات دور ماندند و در این جهل و نادانی و خرافات دست و پا می زنند. این بدان معناست که مشکل از کتاب تورات نیست بلکه در امتی است که حق تورات، این کتاب آسمانی را ادا نکرده و نمی کنند و با رفتارهای باطل خویش، به تورات اهانت روا می دارند.
آیات 83 تا 85 سوره بقره نیز تبیین می کند که یهودیان استاد تحریف و برخورد گزینشی با تورات و دیگر آموزه های وحیانی هستند

از این رو به برخی از آموزه های تورات ایمان می آورند و به برخی دیگر کفر می ورزند؛ زیرا ایمان به همه آموزه های وحیانی تورات به معنای دور شدن از هواهای نفسانی و پشت کردن به دنیا و لذات زودگذر آن است، در حالی که آنها دوست دارند با افزایش عمر خویش، از دنیا بهره مند گردند. لذا با تبعیض در آموزه های وحیانی، گرفتار خفت و ذلت و خواری در دنیا می شوند و این گونه در دنیا و آخرت کیفر می بینند. در حقیقت دنیاطلبی یهودیان اجازه نمی دهد تا واقعا به تورات و آموزه های وحیانی آن ایمان آورند (همان آیات) و حتی برخلاف آموزه های وحیانی تورات از خداپرستی به گوساله پرستی رو آورند (بقره93) و به تحریف و کتمان حقایق بپردازند.(بقره174 و آل عمران71 و مائده15)
ضرورت تقدیس پیامبران الهی و کتابهای آنان

به هر حال از نظر قرآن، کتب آسمانی چون تورات، دارای ارزش و جایگاه بسیار والاست و بر مومنان است که به آن ایمان آورده و احترام و تکریم و تقدیس آن را مراعات کنند.(مائده44 و بقره136 و آیات دیگر) همین مطلب نیز از نظر قرآن نسبت به انجیل و پیامبران بزرگواری چون حضرت موسی(ع) و حضرت عیسی بن مریم(ع) مطرح شده و از مسلمانان خواسته شده است که هرگز همانند یهودیان و مسیحیان رفتار نکنند و اگر آنان به قرآن و حضرت محمد(ص) کفر ورزیدند و اهانت روا داشتند، مسلمانان حق ندارند که رفتاری مشابه داشته باشند، زیرا مسلمان در حقانیت پیامبران و کتب آسمانی چون تورات و انجیل شک و تردیدی ندارد. بنابراین نمی تواند به جز تکریم و تقدیس و احترام در حق ایشان کلامی بگوید و رفتاری داشته باشد.
براساس آیه 12 سوره مائده، احترام به انبیاء و پیامبران الهی چون حضرت موسی(ع) و عیسی بن مریم(ع) در پی دارنده بخشش گناهان و ورود در بهشت است. بنابراین هر مسلمانی می کوشد برای بهره مندی از بخشش و مغفرت الهی و رهایی از آتش دوزخ و ورود به بهشت رضوان الهی، با احترام گذاری و تکریم پیامبران الهی، از این نعمت ها برخوردار گردد. از این رو همان تکریم و احترامی را که نسبت به حضرت محمد(ص) روا می دارد در حق دیگر پیامبران الهی و کتب ایشان روا داشته و حقشان را به درستی ادا می کند.

از نظر مسلمانان، پیامبران الهی به ویژه اولوالعزم از پیامبران که حضرت موسی(ع) و حضرت عیسی بن مریم(ع) از جمله ایشان است، الگوهای هدایتی هستند که می بایست از ایشان و آموزه های وحیانی آنان تبعیت کرد (انعام، آیات 33 و 34 و 35 و 90) و تمسخر و استهزای پیامبران، مصداقی از جرم و تبهکاری و کفر است. (کهف، آیه 106 و نیز حجر آیات 11 و 12 و آیات دیگر)
اسلام ستیزی یهود و مسیحیت، مصداقی از کفر

در جهان امروز بیش از آن که کافران و بت پرستانی چون هندوان و بوداییان علیه اسلام و آموزه های توحیدی آن قیام کنند و در صف اسلام ستیزان قرار گیرند، کافران یهودی و مسیحی در این جبهه قرارگرفتند؛ زیرا این دسته از اهل کتاب به جای این که در صف واحد ایمان قرار گیرند به کافران بت پرست ملحق شده و در برابر اسلام توحیدی و آموزه های وحیانی آن قد علم کرده اند. اسلام از همان روز آغاز با سه دسته مخالف مواجه شد که غیر از بت پرستان، کافرانی از اهل کتاب به ویژه یهودیان بود

با این که یهودیان برای همراهی و همگامی با پیامبر آغاز زمان به مدینه کوچ کرده و در آن جا ساکن شدند، ولی از آن جایی که پیامبر آخر زمان، به جای فردی عبری، مردی عرب بود، به مخالفت با وی پرداختند و نبوت و پیامبری اش را انکار کردند.خداوند در آیاتی از جمله آیه 57 سوره مائده به حرکت اسلام ستیزانه یهود اشاره می کند و می فرماید که یهودیان از همان آغاز اعلام رسالت، به استهزای پیامبر(ص) پرداختند و به تمسخر مومنان و مسلمانان و قرآن ادامه داده و حاضر به پذیرش و ایمان به اسلام و قرآن نشدند؛ زیرا ایمان به اسلام با دنیاطلبی آنها سازگار نبوده و ناسخیت قرآن و اسلام نسبت به تورات، آنان را ناخوش می آمد. (آل عمران19 و 85 و توبه 33 و آیات دیگر)
یهودیان و مسیحیان از اهل کتاب، همراه مشرکان و منافقان تلاش کردند تا به هر شکلی شده از گسترش و نفوذ اسلام و قرآن جلوگیری کنند. از اینرو به انواع توطئه ها رو آوردند (آل عمران72) ولی برخلاف آن چه ایشان خواستند، اسلام رشد کرد و زمینه برای جهانی شدن و تسلط کامل بر همه ادیان و شرایع فراهم آمد. (آل عمران19)

در این میان عالمان و روحانیون یهودی و مسیحی به عنوان پیشگامان مبارزه با اسلام و قرآن پا به میدان گذاشتند و با تمسک به توطئه ها و رفتارهای زشت و اهانت آمیز کوشیدند تا مردم را نسبت به اسلام بیزار کرده و هراس دروغین در دل های ایشان افکنند و گرایش به اسلام را سد کنند. (آل عمران72) ولی خداوند عالمان و روحانیون آنان را رسوا ساخت و توطئه هایشان را آشکار نمود به گونه ای که از رسوایی خویش هراسان شدند و دست از توطئه آشکار برای مقطعی کشیدند. (آل عمران72 و 73)
از نظر خداوند، اهل کتاب به سبب حسادتی که نسبت به رشد اسلام و حقانیت آن دارند، همواره به مکر و توطئه اقدام می کنند و می کوشند تا از دامنه نفوذ و گسترش اسلام جلوگیری نمایند. (بقره109) از نظر قرآن، اهل کتاب از یهود و مسیحی هیچ علاقه ای برای هدایت دیگران ندارند، بلکه هدف ایشان، تنها گمراه ساختن دیگران از حق و حقیقت است؛ زیرا یهودیان، تنها خود را قوم برتر می شمارند و دیگران را اصولا از دایره انسانیت بیرون می دانند. بنابراین تلاش ایشان هدایت دیگران به حق و توحید نیست، بلکه دعوت دیگران به ضلالت و گمراهی است. (آل عمران69
بسیاری از عالمان اهل کتاب نسبت به حقانیت اسلام و اصول وحیانی آن آگاهی تمام و کاملی دارند، ولی حسادت و روحیه تجاوزگری و دنیاطلبی و مانند آن به آنها اجازه نمی دهد تا اسلام را تایید کنند و به آن ایمان آورند (آل عمران19 و 86،) از این رو به هر شکلی می کوشند تا جلوی رشد اسلام و ایمان دیگران را بگیرند

ازنظر قرآن، ریشه این عناد و ستیز با اسلام را می بایست در اموری چون خباثت و ناپاکی (انفال36 و 37) و حسادت و دنیاطلبی آنان جست. بنابراین لازم است با این دشمنان به گونه ای منطقی مبارزه کرد و اگر فتنه کردند در برابر فتنه ایشان ایستاد و مقاومت کرد و به آنان اجازه نداد تا به اهداف شوم و پلید خود برسند. (بقره193 و نیز انفال39) خبیثان از اهل کتاب بر آن هستند تا با توطئه های مستمر خویش اجازه ندهند تا اسلام بر جامعه جهانی مسلط شود (توبه34) با این همه توطئه های ایشان شکست خواهدخورد و اسلام بر همه جهان مسلط خواهدشد و دین جهانی چیره می شود (آل عمران19) و ستیزه جویان خود ناکام خواهند ماند و زیانکار واقعی خواهندشد. (انفال36 و 37)
دشمنان اسلام از کافر و مشرک و اهل کتاب بر آن هستند تا نور الهی و قرآن را خاموش کنند ولی این نور الهی هرگز خاموش نخواهدشد. زیرا همه توطئه های دشمنان اسلام و قرآن همانند آن است که کسی بخواهد خورشید را با فوت کردن خاموش کند. (توبه32)
خداوند در آیاتی از عناد و ستیز یهودیان خبر می دهد و بیان می کند که بیشتر یهودیان نسبت به اسلام و قرآن کینه شگفتی دارند و به هرشکلی شده می کوشند تا اسلام را ریشه کن کنند. (بقره120) برخی از آنان با ایمان دروغین می کوشند تا جنگ روانی علیه اسلام و قرآن راه بیندازند و با اظهار دروغین اسلام، در اسلام و آموزه های آن تصرف کنند و یا تشکیک و تردید در ایمان مومنان اندازند. (بقره75 و 76) این دسته با آن که نسبت به حقانیت آن آگاهی دارند ولی حقد و حسادت و کینه به ایشان اجازه نمی دهد تا بدان ایمان آورند، زیرا دلهایشان مهر خورده و در حجاب لجاجت قرار گرفته است. (نساء155)
به هرحال، اهل کتاب و به ویژه یهودیان، همواره درصدد ضربه زدن به اسلام، به واسطه طعن و ناسزاگویی به پیامبر(ص) و اهانت به قرآن هستند ولی مسلمانان می بایست هشیار باشند و اجازه ندهند. (نساء46)
اکنون قرآن سوزی، نمادی کوچک از همه حقد و عنادی است که یهودیان صهیونیست و صهیونیست های مسیحی نما، به نمایش می گذارند. رسانه های ایشان با بمب های خبری گوناگون چنان فضای جهان را آلوده کرده است تا گوش های مردم جهان حقانیت اسلام را نشنود و حقایق قرآن را نبیند. با این همه این اسلام و قرآن است که حقانیت خود را در اوج تاریکی ها و فضا و گفتمان آلوده صهیونیست آشکار خواهدکرد و برهمگان تسلط خواهدیافت و حقانیت آن همچون خورشیدی از پس ابرهای تیره و تار دروغ های رسانه ای آشکار خواهدشد. باشد با درایت و تدبر از این جنگ روانی و فتنه عظیم رهایی یابیم و در پناه قرآن و اسلام درمسیر تعالی بشر گام برداریم.

مبارزه بی ثمر با قرآن

ابن ابی العوجا، مردی ملحد و بی دین بود. ولی در سخنوری مهارت داشت. با چند نفر از همفکرانش در مکه اجتماع کردند. چهار نفر بودند و با هم پیمان بستند که تا یک سال وقت معین می کنیم، برویم و مانند قرآن چیزی درست کنیم و بیاوریم. یک سال بعد در همین جا حاضر شویم و آورده های خود را بخوانیم. بعد از یک سال آمدند و در همان جا اجتماع کردند و ساخته های خود را برای هم خواندند. یکی گفت: من وقتی به این آیه رسیدم، دیدم نمی توانم با قرآن مبارزه کنم. خود را در زمین دیدم و آن را در آسمان. و قیل یا ارض ابلعی ماءک و یا سماء اقلعی و غیض الماء و قضی الامر و استوت علی الجودی و قیل بعدا للقوم الظالمین و گفته شد اى زمین آب خود را فرو بر و اى آسمان [از باران] خوددارى کن و آب فرو کاست و فرمان گزارده شده و [کشتى] بر جودى قرار گرفت و گفته شد مرگ بر قوم ستمکار (هود:44) هرچه خواستم مانند این آیه حداقل از الفاظش بیاورم دیدم نمی توانم. دست برداشتم و خود را عاجز دیدم

دیگری گفت: من هم به این آیه در سوره یوسف رسیدم فلما استیأسوا منه خلصوا نجیا پس چون از او نومید شدند رازگویان کنار کشیدند (یوسف-80) دیدم نمی توانم وارد این میدان شوم. من هم دست برداشتم. هر یک چیزی می گفتند: در همین اثنا، امام صادق(ع) عبورشان به این جمع افتاد. توقفی کرد و نگاهی به آن جمع انداخت و فرمود: قل لئن اجتمعت الانس و الجن علی ان یاتوا بمثل هذا القرآن لا یاتون بمثله و لو کان بعضهم لبعض ظهیرا (اسراء-88) اینها به هم نگاه کردند و گفتند: عجب! از کار ما آگاه بوده و از فکر ما خبر میدهد که ما چه می خواستیم بکنیم و جواب ما را نیز از خود قرآن داد که اگر جن و انس با هم جمع شوند، نخواهند توانست مانند آن را بیاورند. صفیر هدایت، انفال23، آیه الله ضیاءآبادی.

حسن عقلی از منظر قرآن

حسن عقلی، به افعالی گفته می شود که عقل عملی بطور مستقل انجام دادنش را می پسندد و انسان بطور فطری به آن گرایش دارد؛ از مصادیق حسن عقلی می توان به عدالت اشاره کرد.(موسوعه کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم ج 1 ص 667) برخی هر آن چیزی که سازگار با طبیعت فطری بشر یا صفت کمالی باشد همچون آگاهی و دانش را درگستره معنایی حسن عقلی می دانند. (مصطلحات علم الکلام الاسلامی ج 1ص 482) قرآن مواردی را به عنوان حسن عقلی برشمرده و در آیات چندی با مخاطب قرار دادن عقل و فطرت انسان یادآور می شود که اگر انسان برفطرت و عقل سالم باشد به آسانی این حقیقت را درک کرده و متمایل به آن عمل می کند. از مواردی که قرآن به عنوان مصادیق حسن عقلی یاد می کند آزادی به معنای حقوقی آن است.
به این معنا که انسان بطور فطری و طبیعی دوست دارد که برده و نوکر دیگری نباشد و از این نظر آزاد باشد. از این رو استقلال و آزادگی را می پسندد و بردگی و بندگی و وابستگی را ناخوش می دارد. در قرآن برای بیان ارزش ذاتی بعضی از چیزها به این مثال توجه می دهد که انسان بطور فطری دوست ندارد که برده دیگری باشد و نتواند خود مستقلاً تصمیم بگیرد و به تصمیمات خود عمل کند. آنگاه ادامه می دهد که آیا میان برده و آزاد تفاوتی نیست؟ بی گمان فطرت آدمی از بردگی بیزار است بنابراین قرآن با توجه دادن به این گرایش فطری و ذاتی انسان از او می خواهد که از بردگی و بندگی دیگران خود را رها ساخته و پذیرش ولایت الهی و بندگی او به آزادگی و استقلال واقعی دست یابد. (نحل 75)

اسرائیلی در فرهنگ قرآن کریم آیت الله جوادی آملی

امکان برقراری روابط سالم و زندگی مسالمت آمیز، حتّی با ( کافران )
ذات أقدس له به ما فرمود: شما مستقیماً با کسی درگیر نباشید، سلم باشید و لو با کافر. کافری که کاری با شما ندارد، شما با او کنار بیائید. امّا مستکبر را فرمود تا می توانید طرد کنید. این مستکبر نه برای اینکه کافر است، چون در سوره مبارکه ممتحنه فرمود : با کافران می توانید زندگی مسالمت آمیز داشته باشید. ظلم کردن به کافر حرام است؛ حالا اگر کسی کافر شد، مگر کسی می تواند به او ظلم بکند ؟!

مگر ظلم کردن به سگ جائز است در اسلام ؟! حرام است. دینی که اجازه ظلم به سگ نمی دهد، به کافر نمی دهد؛ می شود عدل محض. این دین، پرچمدار عدل است. پس کافر بحثش جداست !
ضرورت طرد ( مستکبران ) به دلیل خوی عدم پایبندی آنان به تفاهمات امّادر باره »مستکبر »؛ در بحث های قرآنی دارد : فقات لوا ائمه الکفر، نه با کافران ! بلکه به پرچمداران کفر رحم نکنید، چرا ؟ آیاچون کافرند ؟ نه. فقاتلوا ائمه الکفر انّهم لا ایمان لهم (1)، نه لا ا یمان لهم ! نه چون مؤمن نیستند و کافرند بجنگید، بلکه چون(ایمان ) ندارند. عهد را، پیمان را، قطعنامه را، سوگند را، قرارداد را، امانت را، هیچ چیز را رعایت نمی کنند !!

کسی که هر جا پیمان است،آن را می شکند؛ هر جا قطعنامه است،آن را و تو می کند. بسیاری از احکام فرعی را دین به سنّت واگذار کرده، امّا خطوط محوری سیاست را خودش تشریح کرده. فرمود : با مستکبر چه جور می خواهی زندگی کنی ؟! قرارداد کنی؛ هنوز مرکب خشک نشده، نقض می کند؛ پیمان ببندی، هنوز حرف تمام نشده نقض می کند ! خوی استکبار، خوی و تو کردن است. آیابا این می شود مذاکره کرد ؟! با او می شود عهد بست ؟! با او می شود رابطه داشت ؟! کسی که اصلاً خود را برتر می داند، و این حقیقت: الصّوره صوره ا نسان و القلب قلب حیوان (2)برای او ملکه شد. او درنده است؛ فرمود : با او بجنگید؛ فقاتلوا ائمه الکفر ، چرا ؟آیاچون انّهم لا ا یمان لهم ؟ نه؛ چون انّهم لا ایمان لهم.-به فتح الف-
8 سال این کشور زیر سلطه بود، مگر گذاشتند قطعنامه عمل بشود ؟! این فلسطین محروم، مگر می گذارند قطعنامه عمل بشود ؟! این خوی، خوی «لا ایمان » است.آیا با او می شود مذاکره کرد ؟ با او می شود رابطه داشت ؟ با او می شود حرف زد ؟! در کنار میز مذاکره با او نشست ! این سخن قرآن است : فقات لوا ائ مه الکفر نّهم لا ایمان لهم.ارجحیّت » شهادت » بر زندگی زباله گونه با مستکبران
مطلب مهم این است که ما دلمان می خواهد زنده باشیم، کسی از زندگی بدش نمی آید؛ امّا این زندگی زباله است ! مگر ما نمی خواهیم خوب زندگی کنیم ؟ همین که انسان چشم بست، لا تحسبنّ الّذ ین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاأ عند ربّهم یرزقون (3). ما در زیارت وارث یا امثال وارث می گوئیم : ای کاش با شما شهداء بودیم. این ای کاش را، ما که مانده ایم، می گوئیم. پیام شهید هم این است که : ای کاش
می فهمیدید اینجا چه خبر است. این ( ای کاش ) را هر دو می گویند؛ هم ما می گوئیم :یا ل یتنی کنت معکم فافوز فوزاً عظیماً (4)، هم شهید سوره یاسین می گوید : یا لیت قوم ی یعلمون. ب ما غفر ل ی ربّی و جعلن ی م ن المکرمین (5). ای کاش این بازمانده ها، این پدر، مادر، قوم و قبیله من می فهمیدند اینجا چه خبر است؛ دیگر به آن زباله، دل نمی بستند ! من اینجا چقدر راحتم. من را جزء ( مکرمین ) کردند.
حشر مکرمانه شهیدان با ملائکه و خاندان عصمت و طهارت (ع)
« مکرمین » در فرهنگ قرآن کیانند ؟ در سوره انبیاء دارید که مکرمین ملائکه اند؛ بل ع باأ مکرمون. لا یسب قونه ب القول و هم ب أمر ه یعلمون (6)؛ در زیارت جامعه هم مکرمین خاندان پیغمبرند (7). شما در قرآن و روایات، مکرم بالأصاله غیر از ملائکه و خاندان پیغمبر کس دیگررا سراغ ندارید. شهید سوره یاسین می گوید : ای کاش این بازمانده ها می فهمیدند خدا مرا با ملائکه و خاندان پیغمبر محشور کرده. اگر ما این را باور بکنیم، این قات لوا ائ مه الکفر نّهم لا ایمان لهم سالیان قبل عمل می شد!! این پیام قرآن است.
تبیین خوی نقض عهد اسرائیلی ها در بیان امیر مؤمنان (ع)
امّا از نظر روایت؛ شما ببینید اسرائیل کیست و چیست. در نهج البلاغه هست که مروان حکم بعد از جریان حکومت حضرت امیر (ع) اوّل بیعت کرد، بعد نقض عهد کرد و در جنگ جمل شرکت کرد و اسیر شد و حسنین (ع) را شفیع قرار داد که او را آزاد کنند. وجود مبارک حضرت امیر فرمود : نّها کفأ یهودیّأ لو بایعن ی ب کفّ ه لغدر ب سبت ه او سبّت ه (8). فرمود : این خوی اسرائیلی دارد ! این اگر جلوی رویم با من بیعت کند، پشت سر نقض می کند. همین که برگشت، نقض می کند. اصلاً خوی اسرائیلی این است !فرمود : مروان الآن اسرائیلی فکر می کند. مروانی حرف می زند، عربی حرف می زند، ولی ع بری واسرائیلی فکر می کند !
ابطال تفکّر ناسالم اسرائیلی در بیان امام رضا (ع)
زمانی یک متکلّمی در مرو پیدا شد و با وجود مبارک امام رضا (ع) به مناظره نشست، و تفکّر تفویضی در او ظهور و حضور پیدا کرد. حضرت فرمود : نّی احس بک أنّک ضاهیت الیهود (9). فرمود : ای متکلّم، من خیال می کنم تفکّر اسرائیلی داری ! این چه فکری است که داری ؟! پس اگر عمل است، دست مروان دست اسرائیل است که علی کوتاه کرد. اگر فکر و اندیشه، قدر و تفویض است، وجود مبارک علی الرّضاء (ع) کوتاه کرد. اصلاً «اسرائیل » یعنی این !
« خیانت در امانت »، خوی مستکبران اسرائیلی در فرهنگ قرآن کریم
شما می بینید حرف اسرائیلی ها را که قرآن کریم نقل می کند، چیست ! می فرماید اینها،( و م نهم ) یعنی همین اهل کتاب که منظور بخش مهمّش همین اسرائیلی ها هستند.و ا ن تأمنه ب دینار لا یؤدّه لیک لا ما دمت عل یه قائ ماً ذل ک ب أنّهم قالوا ل یس عل ینا ف ی الامّیّین سبیل (10). فرمود : این اسرائیل نه تنها به مال تو تجاوز می کند، نه تنها سارق مسلّح است، نه تنها به تعبیر آقایان، تروریست دولتی است، بلکه اگر یک درهم به او امانت بدهی؛ تا نایستی، نمی گیری ! چرا ؟ چون منطقشان این است که : ل یس علینا ف ی الامّیّین سبیل؛ ما برتریم. ما اهل کتابیم، اینها امّی اند، درس نخوانده اند، نژاد پست ترند. این خوی نژاد پرستی را قرآن ذکر کرد، تعلیم کرد، بعد گفت : بجنگ. بی خود که نگفت بجنگ! بعد گفت : بایست؛ بی خود که نگفت ایستادگی کن!
به بند کشیدن قداست « قدس شریف » توسط مستکبران اسرائیلی و هم پیمانان آنها
همگی شاهدیم که تقریباً نیم قرن است که بر فلسطین مظلوم چه می گذرد. الآن این استکبار جهانی به دست همین اسرائیلی ها قدس را در بند کشیده ! تنها سخن از مردم فلسطین نیست. این،قداست قدس را به بند کشیده؛ چون قدس در بند است. و اگر چنانچه تل آویو است، همین تفکّر را دارد؛ واشنگتن است، همین تفکّر را دارد. اوّل اینها قدس را به بند کشیدند، بعد قدسیان را ! این بیان نورانی حضرت امیر را دیدید در آن عهد نامه مالک. فرمود : مالک ! این دین قبل از من اسیر بود؛ نّ هذا الدّین کان اسیراً ف ی اید ی الأشرار، یعمل ف یه ب الهوی و یطلب ب ه الدّنیا (11). تنها خاک مردم نبود، خون مردم نبود؛ قبل از من قرآن و سنّت خاندان پیامبر و کعبه، اسیر بود. این در نهج البلاغه هست، در عوالی اللآلی و ناسخ التواریخ و اینها که نیست ! الآن استکبار به دست داعیه داران اسرائیلی،« قدس » را در بند کشیده.
( آوارگی ) و ( بردگی ) ملّت های مستضعف، خواسته نامشروع مستکبران
وجود مبارک سیّدالشهداء فرمود : کونوا احراراً ف ی دنیاکم (12). یک عدّه کفّارند که در دنیا آزادمنش اند. امّا استکبار می گوید : یا ( آواره )، یا ( برده). مگر مردم مسلمان فلسطین را تکه تکه نکرده ؟ عدّه ای را آواره، عدّه ای را برده.آنجور کشتار را همین داعیان حقوق بشر تصویب می کنند؛ آنجور زجرکش کردن و سربریدن را مدعیان حقوق بشر تنظیم می کنند. از سوئی پرچم حقوق بشر، از سوئی هم باشمشیر سر بریدن. بالأخره یک کسی باید باشد که دست اینها را بشکند ؟! چه بهتر که به دست توانای ایران اسلامی ن شآء الله آن دست ها شکسته شود و پرچم پر افتخار اسلام از ایران اسلامی به کعبتین منتقل بشود، تا امر فرج ولی عصر (أرواحنا فداه) فراهم گردد. (1) توبه / 12 (2) نهج البلاغه / خطبه 87 (3) آل عمران / 69 (4) مفاتیح الجنان / زیارت وارث (5) یس / 26 و 27 (6) انبیاء / 26 و 27 (7) برداشت از :مفاتیح الجنان / زیارت جامعه کبیره (8) نهج البلاغه / خطبه 73 ـ ... قاله ل مروان بن الحکم ب البصره (9) عیون اخبار الرّضاء/ 1 / 182 10) آل عمران / 75 (11) نهج البلاغه / نامه 53 (12) بحار الأنوار / 45 / 51