سایت جدید : تاریخی فرهنگی قرآنی

m5736z.blog.ir

امر به معروف و نهي از منكر تفسیر قیام حسین(ع)

بخش اول :                    امر به معروف و نهي از منكر در آموزه هاي ديني

امر به معروف و نهي از منكر از واجباتي است كه موجب برپايي و استحكام ارزش ها در جامعه مي شود. برخي از معارف ديني محدود به يك مذهب و ملت نبوده و فراتر بوده و به بزرگي همه اديان و مذاهب و ملت ها مي باشد همانند عفت، امنيت، راستي و صداقت مهرباني و محبت و... از آن جمله است امر به معروف و نهي از منكر كه يكي از واجبات دين و فروع آن مي باشد زيرا همه فطرت هاي پاك كارهاي معروف و عام المنفعه را و نبود نقص و منكر را در جامعه دوست دارند و از بدي ها متنفرند و رنج مي برند.
«معروف» از «عرف» به معناي مشهور، جود، بخشش، كار نيك و نيكي، انصاف و همراهي با اهل خانه و مردم آمده است. معروف، ضد منكر و عرف، ضد نكر است و عرف در اصل بر دو معنا دلالت دارد. عرب به بوي خوش، عرف مي گويد زيرا نفوس انساني، بدان وسيله سكون پيدا مي كند معروف و عرفان، از همين باب است بنابراين امر به معروف و نهي از منكر، در لغت به معناي خواستن چيزي است كه نفوس بشري به سبب آن، آرامش يابد.
«منكر» از ماده نكر به معناي كار دشوار و زشت، ضد معروف است هر چيزي را كه شريعت، قبيح و حرام بداند منكر است. نهي از منكر، عبارت است از باز داشتن انسان از انجام كارهاي زشت و نامعقول و جلوگيري از اموري كه در واقع انسان از آن ترس و نفرت دارد ولي به واسطه جهل و غفلت گاه مرتكب آن مي گردد.

معروف و منكر در اصطلاح : معروف آن چيزي است كه خداوند متعال انجام دادن آن را واجب نموده و عقل، انجام آن را ترغيب كرده و منكر آن چيزي است كه خداوند از آن نهي فرموده و عقل از انجام دادن آن كناره گيري مي نمايد. مراد از امر به معروف، وادار كردن به انجام كار نيك و طاعت و نهي از منكر، بازداشتن از انجام كار زشت و معصيت است. و بيان ديگر اين كه، امر به معروف عبارت از سخن و گفتاري است كه انسان را به طاعت و فرمانبرداري خداوند وامي دارد، و در مقابل، نهي از منكر عبارت است از بازداشتن از انجام گناه و يا كلام و سخني كه سبب منع از انجام گناه مي گردد و يا كراهت و تنفر وقوع گناه، از انسان منهي است. امر به معروف و نهي از منكر زباني و قلبي را نيز شامل مي شود .

دستور خداوند به امر به معروف و نهي از منكر

ولتكن منكم امه يدعون الي الخير و يأمرون بالمعروف وينهون عن المنكر و أولئك هم المفلحون آل عمران/ 104) قرآن با لام تاكيد دستور مي دهد كه بايد عده اي مردم را به كارهاي خير دعوت و امر به معروف و نهي از منكر كنند و آن گاه اينان راستگارانند و در نتيجه جامعه را به راستگاري مي كشانند. زيرا اين دو كار راه نجات را بيان كرده و مانع را نيز از راه پيشرفت برطرف مي سازد.

امر به معروف و نهي از منكر، امري ضروري در جامعه اسلامي است. درباره اين آيه شريفه، بحث هايي صورت گرفته است كه آيا دعوه الي الخير واجبي افزون بر امر به معروف و نهي از منكر است يا اينكه امر به معروف و نهي از منكر، يكي از مصاديق دعوت به سوي خير است؟ ولي درهر صورت، ترديدي نيست كه در اسلام چيزي به نام دعوت به سوي خير وجود دارد كه همان ارشاد فرد جاهل است. خداوند هيچ گاه راضي نميشود كه انسان ها در برابر يكديگر بي اعتنا باشند، بلكه موظف اند در صورتي كه كساني در جهل به سر مي برند، تعليمشان دهند، اگر در غفلت اند، آنان را متنبه سازند، اگر آلوده به گناه اند، آنان را از انجام معصيت نهي و به انجام واجبات، امر كنند. امر به معروف و نهي از منكر، سلاحي در دستان پيامبر(ص) در آيه شريفه الذين يتبعون الرسول النبي الامي الذي يجدونه مكتوبا عندهم في التوراه و الانجيل يامرهم بالمعروف و ينهاهم عن المنكر؛ 2 كسانيكه از فرستاده و پيامبر امي پيروي مي كنند، كه نام و نشان او را در تورات و انجيل كه در نزدشان است، نوشته مي يابند، همو كه آنان را به نيكي فرمان مي دهد و از ناشايستي باز مي دارد، تصريح شده است كه پيامبر اكرم(ص)، از امر به معروف و نهي از منكر به منزله سلاحي براي تحت تأثير قرار دادن پيروان خود استفاده مي كردند تا ريشه هاي انحراف در آنان شكل نگيرد.

بهترين امتها

افراد و امتي كه به ترويج اين عبارت نوراني بپردازند بهترين انسانها و امت ها خواهند بود كه خداوندمنان فرمودند كنتم خير امه اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر و تؤمنون بالله آل عمران 110 كسانيكه به خدا ايمان آورده و به جامعه وارد شده و مردم را به كارهاي خوب راهنمائي كرده و از بديها برحذر مي دارند نهي از منكر مي كنند بهترين ها هستند. در وجوب اين دو، «اين دو از والاترين و شريف ترين واجبات مي باشند و به وسيله اينها واجبات ديگر اقامه مي گردد و وجود اين دو از ضروريات دين است و منكر آن در صورت توجه به لازم انكار و ملزم شدن به آن از كافران خواهدبود. امر به معروف و نهي از منكر همانند نماز و روزه، واجب است يكي از نوترين، شيرين ترين، كارآمدترين و كارسازترين شيوه هاي تعامل اجتماعي، همين امر به معروف و نهي از منكر است... اين نظارت عمومي است. اين كمك به شيوه خير است. همه دستگاه حكومت ما بايد از امر به معروف و نهي از منكر دفاع كند. اين وظيفه است «امر به معروف مثل نماز واجب است» رسول خدا(ص): در اهميت اين دو واجب و ضروري، دين آمر به معروف و ناهي از منكر را خليفه خداوند در جامعه دانسته و فرمودند: من امر بالمعروف و نهي عن المنكر فهو خليفه الله في الارض و خليفه رسوله هركس به خوبي فرمان دهد و از زشتي بازدارد جانشين رسول خداست، مستدرك الوسائل، ج21،

امير موحدان علي(ع) اين دو واجب را غايت دين الهي دانسته و به پياده شدن و رواج آن در جامعه اين چنين دستور مي دهد: غايه الدين الامر بالمعروف و النهي عن المنكر غايت دين فرمان دادن به خوبي و بازداشتن از بدي است (امام علي(ع) كه مصداق بارز معروف است در اهميت اين دو واجب آن دو را با ساير اعمال خوب سنجيده حتي با جهاد در راه خدا، و از همه آنها برتر دانسته و آنها را در مقابل اين دو مثل يك قطره آب و يا كف روي آب نسبت به كل آب معرفي فرموده و ما اعمال البر كلها والجهاد في سبيل الله عندالامر بالمعروف و النهي عن المنكر، الا كنفثه في بحر لجي (نهج البلاغه) همه كارهاي خوب و جهاد در راه خدا در مقايسه با امر به معروف و نهي از منكر نيست مگر همچون آب دهاني كه در دريايي ژرف اندوخته شود

معروف و منکر را از سه راه مي توان شناخت:
شروع دين مبين اسلام است. يعني شناخت واجبات و محرماتي که در قرآن کريم و سنت رسول گرامي پروردگار و همين طور در احاديث اهل بيت (ع) ذکر شده است.
راه عقل، با اين بيان که از طريق عقل مي توان معروفات و منکرات را شناخت، البته بايد توجه داشت که عقل سليم مد نظر است.
راه فطرت، نهادي که دائما ً متوجه ذات باريتعالي است و انسان را از وسوسه هاي شيطاني دور مي سازد. به بيان ديگر بايد گفت تشخيص فطري معروف و منکر، يک تشخيص کاملا ً پاک و صحيح است و از اين طريق مي توان متوجه شد که معروف کدام است و منکر چيست؟ در جامعه اي که سرنوشت اعضايش به هم پيوسته است تنها با سلامت اعضاي آن، جامعه سالم مي ماند و امر به معروف و نهي از منکر بزرگترين ضامن سلامت جامعه است. همچنين علاوه بر اينکه امر به معروف و نهي از منکر يک وظيفه فردي است، يک وظيفه اجتماعي نيز هست چرا که دين اسلام بهترين و کاملترين قوانين را براي زندگي اجتماعي و فردي انسان و براي دنيا و آخرتش دارد که در صورت انجام آن قوانين، انسانيت از گزند انحراف و آلودگي گناه و معصيت به دور خواهد بود.

فلسفه امر و نهي الهي
اين انسان است كه از انجام عبادات و رعايت دستورات الهي سودمند و بهره مند مي شود و عدم رعايت آنها ضررش مستقيما متوجه خود انسان مي شود. ان احسنتم احسنتم لانفسكم و ان اساتم فلها: يعني اگر نيكي كنيد بنفع خودتان است و اگر بدي كنيد بضرر خودتان است (اسرا 7) فمن اهتدي فانما يهتدي لنفسه و من ضل فانما يضل عليها هر كس هدايت شود (و اطاعت دستورات خدا و رسولش را كند) به نفع خودش است و اگر گمراهي را برگزيند به ضرر خودش است(يونس 108) اگر عمل صالح پيش بگيريد به نفع خودتان است (15- جاثيه) اگر كفر ورزيد بازگشت كفر به خودتان است (يعني دودش به چشم خودتان مي رود) (39 فاطر) اگر بخل ورزيديد بخل بضرر خودتان است و البته خداوند غني و بي نياز است و انتم الفقرا: در حاليكه فقير واقعي و ذاتي، شما انسانهاييد (محمد38) اين قبيل آياتي كه بيان شد رعايت دستورات الهي را به صورت كلي با مسئله سعادت انسانها مربوط ساخت بنابراين آثار و نتايج رعايت دستورات الهي اعم از انجام واجبات يا ترك محرمات، بازگشتش به خود انسان است در وهله اول و در مرحله دوم متوجه جامعه انساني مي گردد.

دستور حج و اهميت و لزوم رفتن حج من كفرفان الله غني عن العالمين (آل عمران79) يعني هر كس از اين دستور سرپيچي كند البته به خدا ضرري ندارد و او از همه كس و همه چيز در كل عالم بي نياز است و يا در سوره ابراهيم آيه 8 اگر همه روي زمين كافر شوند فان الله لغني حميد: يعني او بي نياز است (و كفر همه روي زمين به ضرري نمي رساند) همين معنا را حضرت علي(ع) اشاره نموده است خداوند همه موجودات را خلق كرد در حاليكه غنيا عن طاعتهم آمنا من معصيتهم از اطاعت و فرمانبرداري آنها بي نياز و از نافرماني آنها در امان بود) لانه لاتضره و معصيته من عصاه و لاتنفعه طاعه من اطاعه يعني نه معصيت گناهكاران به خدا ضرري مي رساند و نه اطاعت مومنان براي خدا سودي دارد (نهج البلاغه خ 391) و درآيه 177 آل عمران فرمود: آنان كه كفر را بر ايمان ترجيح مي دهند لن يضر الله شيئا يعني ضرري براي خداوند ندارد.

صفات آمر و ناهي

كسي كه بخواهد وارد ميدان امر به معروف و نهي از منكر‎ ‎شود بايد در حد لازم آنچه را كه در دين و فقه به عنون حلال و حرام است بشناسد تا‎ ‎امر و نهي او هم بيراهه و غلط نباشد. آشنايي با احكام الهي و معارف دين و محتواي‎ ‎قرآن براي تلاشگران اين صحنه ضروري است.‏ ‎كسي كه ديگران را به خوبي‌ها و ارزش‌ها‎ ‎دعوت مي‌كند، يا آنان را از گناهان و زشتي‌ها نهي مي‌كند، براي آنكه در اين دعوت‎ ‎موفق باشد بايد صفات و شرايطي داشته باشد :
هماهنگي حرف و عمل: ‎مردم بيشتر از حرف به عمل انسان امر به‎ ‎معروف و نهي از منكر كننده مي‌نگرند و از رفتارش بيش از سخنش تأثير مي‌پذيرند. أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَكُمْ بقره44‏‎ ‎آيا مردم را به نيکى فرمان مى دهيد و‎ ‎خود را فراموش مى کنيد؟
دعوت عملي مؤثر از دعوت زباني است و‎ ‎اگر كسي خودش نسبت به گفته‌هايش مقيّد و متعهد نباشد، بر ديگران نمي‌تواند تأثير‎ ‎بگذارد. به علاوه خود اين تعارض بين گفتار و رفتار، بسيار ناپسند است. لَعَنَ اللّهُ الآمِرينَ بِالمُعْرُوفِ التّارِکينَ لَهُ وَ النّاهينَ عَن المُنْکَرِ العامِلينَ بِه (نهج‎ ‎البلاغه خ 129‏‎( ‎ لعنت خدا بر كساني كه امر به معروف مي‎ ‎كنند، ولي خودشان آن معروف را انجام نمي دهند، و از منكر نهي مي‌كنند، ولي خودشان‎ ‎آن را انجام مي دهند‎.
‎امام صادق(ع : با عمل‎ ‎خودتان مردم را به راه حق دعوت كنيد‎" ‎وسائل الشيعه، ج11، ص194
‎ در حديثي از امام حسين(ع) ‎كسي كه امر به معروف مي كند، بايد....با مردم مهربان و رفيق باشد و تا ضرورت پيش‎ ‎نيايد، خشونت نكند. او بايد با لطافت و محبت مردم را به كار خير دعوت‎ ‎كند(بحارالانوار، ج97، ص83‏‎

گفتار نرم: ‎ شيوه ملايم و نرم در سخن گفتن و پر هيز از تندي و‎ ‎عصبانيت و پرخاشگري صفت شايسته ديگري است. حتي خداوند، وقتي موسي و هارون(ع) را‎ ‎براي دعوت فرعون به خداپستي مي‌فرستد، به آن دو توصيه مي‌فرمايد كه با فرعون به‎ ‎نرمي و گفتار نرم سخن بگوييد‎ فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّيِّنًا طه 43 ‎نرمش در گفتار و برخورد،‎ ‎گاهي سرسخت‌ترين افراد را هم به زانو در مي‌آورد و تسليم مي‌كند‎ .‎در حديثي از امام حسين(ع) نيز آمده‎ ‎است: "كسي كه امر به معروف مي كند، بايد...گفتارش نيكو باشدبحار‌الانوار، ج97،‏‎‎ص83‏‎‎

حوصله و بردباري: ‎ موفقيت در اين دعوت، نياز به تحمل و‎ ‎حوصله دارد. با كم طاقتي و زود خسته شدن و كم ظرفيتي، كاري از پيش نمي‌رود، به‎ ‎تعبير قرآن "شرح صدر" و "سعه‌ صدر" لازم است. مانند پزشك و پرستاري كه به مداواي‎ ‎يك بيمار مشغول است و جز با صبوري و حوصله به نتيجه نمي‌رسد. در اين راه بايد حتي‎ ‎تمسخرها و بي‌اعتنايي‌ها و دشمني‌ها و آزارها را هم تحمل كرد و به حساب خدا‎ ‎گذاشت‎.‎ قرآن در نشانه بندگان خوب خداوند مي‎ ‎فرمايد: "آنان كساني هستند كه هرگاه با افراد ناآگاه برخورد كنند، با سلام (و‎ ‎مسالمت) از کنار آنها گذر مي کنند"(فرقان، 63‏‎
كاري براي خدا :‎از آنجا كه امر به معروف و نهي از‏‎ ‎منكر از فروع دين و از عبادات است، انسان بايد براي خدا اقدام به آن كند و توقّع‎ ‎پاداش هم از خدا داشته باشد. انجام اين وظيفه نبايد با انگيزه‌هاي مادي و دنيوي‎ ‎آميخته گردد، هدف بايد خدا باشد نه خودنمايي و كسب وجهه و موقعيت؛ در اين صورت‎ ‎انسان از كار هم خسته نمي‌شود و از كارشكني‌ها هم نااميد نمي‌گردد. اخلاص عامل‎ ‎ارزش‌گذار براي اعمال است. آمران به معروف بايد براي خدا تلاش كنند نه براي‎ ‎خودنمايي يا به قصد تحقير ديگران يا انتقام‌جويي و آبروريزي و تسويه حساب‎ ‎ديگران‎.
صبر و تحمّل ‎هيچ كار مهمي بي‌زحمت و مشقّت نيست. در‎ ‎راه انجام اين وظيفه‌ الهي انسان بايد بر سختي‌ها ، ناملايمات، بي‌مهري‌ها و‎ ‎خصومت‌ها تحمّل و استقامت داشته باشد و به علت مشكلات كار و راه، دست از هدف‎ ‎برندارد. در توصيه‌هاي لقمان: پسرم! نماز را برپا دار، امر‎ ‎به معروف و نهي از منكر كن و بر آنچه به تو مي‌رسد صبر كن كه اين نشانه‌ تصميم و‎ ‎عزم استوار است. (لقمان، 17‏‎ يا بنىّ اءقم الصّلوة و أ مر بالمعروف و انه عن المنكر و اصبر على ما اءصابك سرّ اين كه حضرت لقمان در موعظه به فرزندش ، بعد از سفارش به امر به معروف و نهى از منكر، مى گويد: در برابر مصايب صبر و شكيبايى داشته باشد، آن است كه انسان وقتى شخصى را امر به معروف و نهى از منكر مى كند، آن شخص شايد تحمل نكند و انسان را اذيت و آزار دهد، از اين رو، بايد در برابر اذيت و آزار، صبر و شكيبايى كرد. كشته شدگان در راه امر به معروف و نهى از منكر از مصاديق آيه ى شريفه ى و من النّاس من يشرى هستند. امام على ع : ان المراد بالا ية الرّجل الّذى يقتل على الا مر بالمعروف و النهى عن المنكر.

انتقاد از كار، نه از شخص ‎اگر خلافكار احساس كند شخصيت دارد و‎ ‎محبوب است و تنها نقطه ضعف او كار خلافش است، به راحتي آن را ترك مي‌كند. در روايات‎ ‎مي‌خوانيم: چه‌بسا خداوند افرادي را دوست دارد؛ اگر چه از عمل آنها ناخشنود‎ ‎است (بحارالانوار، ج36، ‎شخصي از امام كاظم(ع پرسيد: يكي از‎ ‎ياران شما شراب خورده است. آيا از او دوري جويم؟ امام فرمود: "از كارش دوري جوييد،‎ ‎نه از خودش" (همان، ج27، ص137‏‎
توجه به خصوصيات اخلاقي هر فرد ‎در حديثي از امام حسين(ع) آمده است‎: "‎كسي كه امر به معروف مي‌كند، بايد بداند كه هر كس خلق و خويي دارد و با هر كس‎ ‎بايد طور خاصي سخن گفت"(ج97، ص83‏‎

 آثار امر به معروف و نهي از منكر از‎ ‎ديدگاه معصومين(ع

‎حفظ اسلام و احكام آن: حقيقتي است كه حفظ آن به اجراي‎ ‎آن در زندگي فردي و اجتماعي مؤمنان است و امر و نهي ديني، وسيله‌اي مقدس و مؤثر‎ ‎براي اجراي احكام دين به شمار مي آيد. امام باقر(ع): امر به معروف و نهي‎ ‎از منكر، راه انبياء و صالحان و فريضه‌‌ عظيمي كه ديگر واجبات به وسيله آن‎ ‎اجرا مي گردد‎ وسائل‌الشيعه ج11 ص395‏‎

 ‎تقويت مؤمنان:‎ ‎ علي(ع): كسي كه امر‎ ‎به معروف كند، پشت مؤمنان را محكم كرده است‎ ‎نهج البلاغه حكمت31‏‎
بدست آوردن خلافت الهي: ‎پيامبر اعظم(ص) فرمودند: "كسي كه امر‎ ‎به معروف و نهي از منكر كند، خليفه خدا در زمين و خليفه رسول اوست‎"‎مستدرك‌الوسائل، ج12،‎ ‎ص179‏‎
آبادي زمين ‎:امام باقر(ع): به وسيله امر‎ ‎به معروف و نهي از منكر، زمين آباد مي شود‎" ‎بحار‌الانوار ،ج74، ص385‏‎
رستگاري ‎:قرآن كريم مي فرمايد: "بايد از شما‎ ‎مسلمانان گروهي باشند كه به خير و نيكي دعوت كنند و امر به معروف و نهي از منكر‏‎ ‎نمايند و آنها رستگارانند‎" ‎سوره آل‌عمران، آيه 104‏‎
تضعيف كفار: علي(ع): كسي كه‎ ‎نهي از منكر كند، بيني کافران را به خاك ماليده است"(نهج البلاغه،‎ ‎حكمت31‏‎
خير و نيكي :‎پيامبر اعظم(ص: امت من تا‎ ‎وقتي امر به معروف و نهي از منكر مي كنند، در خير و خوشي هستند (وسائل‌الشيعه، ج11،‎ ‎ص398‏‎
اصلاح اجتماع : ‎امام خميني(ره) در وصيت نامه الهي ـ‎ ‎سياسي خود فرمودند‎:‎ همان‌طور كه هر شخص و هر فردي موظف است‎ ‎خودش را اصلاح كند، موظف است ديگران را هم اصلاح كند. اصل امر به معروف و نهي از‎ ‎منكر براي همين است كه جامعه را اصلاح كند‎. ‎صحيفه امام، ج10، ص1‏‎

امنيت:‎امام باقر(ع) فرمودند:به وسيله امر‎ ‎به معروف و نهي از منكر، راه ها امن ميگردد"(وسائل‌الشيعه، ج11،

آثار ترك امر به معروف و نهي از‎ ‎منکر از ديدگاه معصومين(ع

تسلط اشرار :‎امام رضا(ع) مي فرمايد: "امر به معروف‎ ‎و نهي از منكر كنيد؛ وگرنه، اشرار بر شما چيره مي شوند و خوبانتان دعا مي كنند و‎ ‎مستجاب نمي‌گردد"(وسائل‌الشيعه، ج11، ص404‏‎
محروميت از بركات الهي: ‎امام صادق(ع): هر گناهكاري‎ ‎كه در قومي گناهي انجام دهد و بر معصيتش ادب نشود، نخستين چيزي كه خدا آن قوم را به‎ ‎آن گرفتار مي سازد، محروميت از برکات الهي است(وسائل‌الشيعه ج11‎ ‎ص404‏‎

عقوبت الهي: ‎امام علي(ع) ‌: خداوند عموم‎ ‎مردم را به گناه پنهاني گروه خاصي عذاب نمي كند، ولي وقتي عده اي آشكارا گناه كنند‎ ‎و عامه مردم از آن جلوگيري ننمايند، هر دو گروه مورد عقوبت خداي عزّوجلّ قرار مي‎ ‎گيرند (وسائل‌الشيعه، ج11، ص407

رابطه ى امر به معروف و نهى از منكر با وحدت اجتماعى از نظر قرآن كريم ميان امر به معروف و نهى از منكر و وحدت اجتماعى مردم ، رابطه ى عميقى هست . زيرا آيه ى امر به معروف و نهى از منكر در ميان دو آيه ى وحدت قرار گرفته است ؛ و اعتصموا بحبل اللّه جميعا و لا تفرّقوا ... # ولتكن منكم اءمّة يدعون إ لى الخير ياءمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر ... # و لا تكونوا كالّذين تفرّقوا و اختلفوا

شرايط امر به معروف و نهي ازمنكر:   عدم خوف از ضرر - عدم توهین - احتمال تأثير - حسن خلق؛

بخش دوم :      دعوت به حق و مبارزه با فساد

سابق بر اين در ممالك اسلامى تشكيلاتى مخصوص ‍ مبارزه با فساد و دعوت به انجام مسئوليتهاى اجتماعى به نام اداره حسبه و ماءموران آن به نام (محتسب) و يا آمرين به معروف وجود داشته است كه ماءمور بودند با همكارى يكديگر با هر گونه فساد و زشتكارى در ميان مردم ، و يا هر گونه ظلم و فساد در دستگاه حكومت مبارزه كنند، و هم چنين مردم را به كارهاى نيك و پسنديده تشويق نمايند. بنابراين وجود اين جمعيت با آن قدرت وسيع، هيچگونه منافاتى با عمومى بودن وظيفه امر به معروف و نهى از منكر در شعاع فرد و با قدرت محدود ندارد. از آنجا كه اين بحث از مباحث مهم قرآن مجيد است ، و در آيات فراوانى به آن اشاره شده:
1 - (معروف ) و (منكر) چيست ؟
(
معروف ) در لغت به معنى شناخته شده (از ماده عرف ) و (منكر) به معنى (ناشناس) (از ماده انكار) است . و به اين ترتيب كارهاى نيك ، امورى شناخته شده ، و كارهاى زشت و ناپسند، امورى ناشناس معرفى شده اند. چه اينكه فطرت پاك انسانى با دسته اول آشنا و با دوم ناآشنا است !
2 - آيا امر به معروف يك وظيفه عقلى است يا تعبدى ؟ جمعى از دانشمندان اسلامى معتقدند كه وجوب اين دو وظيفه تنها با دليل نقلى ثابت شده ، و عقل فرمان نمى دهد كه انسان ديگرى را از كار بدى كه زيانش تنها متوجه خود او است باز دارد. در اجتماع چيزى به عنوان ضرر فردى وجود ندارد، و هر زيان فردى امكان اين را دارد كه به صورت يك زيان اجتماعى در آيد، و به همين دليل منطق و عقل به افراد اجتماع اجازه مى دهد كه در پاك نگه داشتن محيط زيست خود از هر گونه تلاش و كوششى خوددارى نكنند.
اتفاقا در بعضى از احاديث به اين موضوع اشاره شده است . از پيغمبر اكرم ص چنين نقل شده كه فرمود: (يك فرد گنهكار، در ميان مردم همانند كسى است كه با جمعى سوار كشتى شود، و به هنگامى كه در وسط دريا قرار گيرد تبرى برداشته و به سوراخ كردن موضعى كه در آن نشسته است بپردازد، و هر گاه به او اعتراض كنند، در جواب بگويد من در سهم خود تصرف مى كنم !، اگر ديگران او را از اين عمل خطرناك باز ندارند، طولى نمى كشد كه آب دريا به داخل كشتى نفوذ كرده و يكباره همگى در دريا غرق مى شوند) پيامبر ص با اين مثال جالب منطقى بودن وظيفه امر به معروف و نهى از منكر را مجسم ساخته ، و حق نظارت فرد بر اجتماع را يك حق طبيعى كه ناشى از پيوند سرنوشتهاست ، مى داند.

3 - اهميت امر به معروف و نهى از منكر
الف- امام باقر (ع): ان الامر بالمعروف و النهى عن المنكر فريضة عظيمة بها تقام الفرائض و تامن المذاهب و تحل المكاسب و ترد المظالم و تعمر الارض و ينتصف من الاعداء و يستقيم الامر؛ امر به معروف و نهى از منكر دو فريضه بزرگ الهى است كه بقيه فرائض با آنها برپا مى شوند، و بوسيله اين دو، راهها امن مى گردد، و كسب و كار مردم حلال مى شود، حقوق افراد تاءمين مى گردد، و در سايه آن زمينها آباد، و از دشمنان انتقام گرفته مى شود، و در پرتو آن همه كارها روبراه مى گردد.
ب - پيغمبر اكرم: من امر بالمعروف و نهى عن المنكر فهو خليفة الله فى ارضه و خليفة رسول الله و خليفة كتابه ؛ كسى كه امر به معروف و نهى از منكر كند جانشين خداوند در زمين ، و جانشين پيامبر و كتاب او است . از اين حديث بخوبى استفاده مى شود كه اين فريضه بزرگ قبل از هر چيز يك برنامه الهى است و بعثت پيامبران و نزول كتب آسمانى همه جزء اين برنامه است .
ج - مردى خدمت پيامبر آمد پرسيد. من خير الناس ؛ از همه مردم بهتر كيست ؟ پيامبر فرمود: آمرهم بالمعروف و انهاهم عن المنكر و اتقاهم لله و ارضاهم ؛ آن كس كه از همه بيشتر امر به معروف و نهى از منكر كند و آن كس كه از همه پرهيزگارتر باشد و در راه خشنودى خدا از همه بيشتر گام بردارد.
د - در حديث ديگرى از پيامبر اكرم ص : بايد امر به معروف و نهى از منكر كنيد و گرنه خداوند ستمگرى را بر شما مسلط مى كند كه نه به پيران احترام مى گذارد، و نه به خوردسالان رحم مى كند، نيكان و صالحان شما دعا مىكنند ولى مستجاب نمى شود و از خداوند يارى مى طلبند اما خدا به آنها كمك نمى كند و حتى توبه مى كنند و خدا از گناهانشان در نمى گذرد. اينها همه واكنش طبيعى اعمال جمعيتى است كه اين وظيفه بزرگ اجتماعى را تعطيل كنند زيرا بدون نظارت عمومى، جريان امور از دست نيكان خارج مى شود، و بدان ميدان اجتماع را تسخير مى كنند، و اينكه در حديث فوق مى فرمايد حتى توبه آنها قبول نمى شود به خاطر آن است كه توبه با ادامه سكوت آنها در برابر مفاسد مفهوم صحيحى ندارد مگر اينكه در برنامه خود تجديد نظر كنند.
ه - على (ع) مى فرمايد: تمام كارهاى نيك و حتى جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهى از منكر چون آب دهان است در برابر درياى پهناور! اين همه تاءكيدات به خاطر آن است كه اين دو وظيفه بزرگ در حقيقت ضامن اجراى بقيه وظائف فردى و اجتماعى است، و در حكم روح و جان آنها محسوب مى شود، و با تعطيل آنها تمام احكام و اصول اخلاقى ارزش خود را از دست خواهد داد.
4 - آيا امر به معروف موجب سلب آزادى است ؟ با اينكه به طور مسلم زندگانى دسته جمعى براى افراد بشر فوائد و بركات فراوانى دارد و حتى اين نوع مزايا انسان را وادار به زندگانى اجتماعى كرده است ، ولى در مقابل آن محدوديتهائى نيز براى او ببار مى آورد، و چون در برابر فوائد بيشمار زندگى دسته جمعى ضرر اين نوع محدوديتها جزئى و ناچيز است لذا بشر از روز اول تن به زندگى اجتماعى داده و محدوديتها را پذيرفته است ، و از آنجا كه در زندگى اجتماعى سرنوشت افراد بهم مربوط است ، و به اصطلاح افراد اجتماع در سرنوشت يكديگر اثر دارند حق نظارت در اعمال ديگران حق طبيعى و خاصيت زندگى دسته جمعى است ، چنانچه اين مطلب به طرز جالبى در حديثى كه از پيامبر اكرم ص آمده. بنابراين انجام اين فريضه نه تنها با آزاديهاى فردى مخالف نيست ، بلكه وظيفه اى است كه افراد در مقابل يكديگر دارند.
5 - آيا امر به معروف توليد هرج و مرج نمى كند؟ امر به معروف و نهى از منكر داراى دو مرحله است ، مرحله نخست كه جنبه عمومى دارد، شعاع آن محدود است، و از تذكر و اندرز دادن و اعتراض و انتقاد نمودن و مانند آن تجاوز نمى كند، مسلما يك اجتماع زنده بايد تمام نفراتش در برابر مفاسد داراى چنين مسئوليتى باشند. ولى مرحله دوم كه مخصوص جمعيت معينى است و از شؤون حكومت اسلامى محسوب مى شود، قدرت بسيار وسيعى دارد، به اين معنى كه اگر نياز به شدت عمل و حتى قصاص و اجراى حدود باشد اين جمعيت اختيار دارند كه زير نظر حاكم شرع و متصديان حكومت اسلامى انجام وظيفه كنند. بنابراين با توجه به مراحل مختلف امر به معروف و نهى از منكر، و حدود و مقررات هر يك، نه تنها هرج و مرجى در اجتماع توليد نمى شود، بلكه اجتماع از صورت يك جامعه مرده و فاقد تحرك بيرون آمده به يك جامعه زنده تبديل مى گردد.
6 - امر به معروف از خشونت جدا است ؟ بايد در انجام اين فريضه الهى و دعوت به سوى حق و مبارزه با فساد، دلسوزى و حسن نيت و پاكى هدف را فراموش نكرد، و جز در موارد ضرورت از راههاى مسالمت آميز وارد شد، نبايد انجام اين وظيفه را مساوى با خشونت گرفت. ولى متاءسفانه بعضى افراد به هنگام انجام اين وظيفه، در غير مورد ضرورت، از راه خشونت آميز وارد مى شوند، و گاهى متوسل به الفاظ زشت و زننده مى گردند، و لذا مى بينيم اين نوع امر به معروف ها نه تنها اثر خوبى از خود نمى گذارد، بلكه گاهى نتيجه معكوس ‍ هم مى دهد، در حالى كه روش پيامبر ص و سيره ائمه هدى (ع) نشان مى دهد كه آنها به هنگام اجراى اين دو وظيفه آنها را با نهايت لطف و محبت مى آميختند، و به همين دليل سرسخت ترين افراد به زودى در برابر آنها تسليم مى شدند.
در تفسير (المنار) در ذيل آيه چنين مى خوانيم : جوانى به خدمت پيامبر آمد و عرض كرد: اى پيامبر خدا آيا به من اجازه مى دهى زنا كنم ؟! با گفتن اين سخن فرياد مردم بلند شد و از گوشه و كنار به او اعتراض كردند، ولى پيامبر با خونسردى و ملايمت فرمود: نزديك بيا، جوان نزديك آمد، و در برابر پيامبر نشست ، حضرت با محبت از او پرسيد آيا دوست دارى با مادر تو چنين كنند؟ گفت : نه فدايت شوم ، فرمود: همينطور مردم راضى نيستند با مادرانشان چنين شود، آيا دوست دارى با دختر تو چنين كنند؟ گفت نه فدايت شوم ، فرمود: همينطور مردم درباره دخترانشان راضى نيستند، بگو ببينم آيا براى خواهرت مى پسندى؟! جوان مجددا انكار كرد (و از سؤ ال خود به كلى پشيمان شد) پيامبر سپس دست بر سينه او گذاشت و در حق او دعا كرد و فرمود: (خدايا قلب او را پاك گردان و گناه او را ببخش و دامان او را از آلودگى به بى عفتى نگاه دار). از آن به بعد منفورترين كار در نزد اين جوان زنا بود!... اين بود نتيجه ملايمت و محبت در نهى از منكر.

نقش امر به معروف و نهي از منكر در خانواده به ويژه جوانان

جامعه را افراد خانواده ها تشكيل ميدهند اگر سالم تربيت شده و با آموزه هاي ديني آشنا باشند به طور طبيعي فرهنگ در جامعه رواج پيدا كرده و جامعه مطلوب خواهدبود و اين كار پدر و مادر، علما و دانشمندان، استاد و مربيان و مسئولان و متوليان امور جامعه انجام دهند. كه خداوند متعال در اين رابطه به مؤمنين چنين دستور مي دهد: يا ايها الذين آمنوا قوا انفسكم و اهليكم نارا و قودها الناس و الحجاره) تحريم،6 اي كساني كه ايمان آورده ايد خود و خانواده خود را از آتشي كه آتشگيره اش مردم و سنگها هستند نگه داريد. در تفسير اين آيه مباركه امام صادق(ع) بنام ابوبصير فرمودند: تامرهم بما امرهم الله و تنها هم عما نهاهم الله عنه فان اطاعوك كنت قد وقيتهم، و ان عصوك فكنت قدمضيت ما عليك. آنها را به آموزه هاي الهي فرمان دهيد و از آنچه كه خداوند نهي كرده دور كنيد. در چنين شرايطي اگر تو را اطاعت كنند پس به تحقيق آنها را حفظ كرده اي و اگر نافرماني تو را كنند پس تو به رسالت و وظيفه خود عمل كرده اي. (الكافي) تربيت شده مكتب اهل بيت طهارت و عصمت و خاندان نبوت و امامت علامه مجلسي در تفسير و مفاهيم اين كلام خداوند فرمودند: چهار وظيفه سنگين به گردن متوليان و پدران و مادران در خانواده و فرزندان خداوند متعال قرار دادند:

 1) بدعائهم علي طاعه الله، با دعوت آنان به اطاعت از دستورات خدا
2) وتعليمهم الفرائض: آموزش واجبات به آنان
3) ونهيهم عن القبائح: دور نگه داشتن و نهي از كارهاي بد و زشت
4) وحثهم علي افعال الخير: ترغيب و دستور آنان به كارهاي خوب
در اين زمينه خداوند گفتار لقمان حكيم را كه به فرزندش امر به معروف و نهي از منكر را توصيه مي كند كه فرمود يا بني اقم الصلاه و امر بالمعروف و انه عن المنكر و اصبر علي ما اصابك ان ذلك من عزم الامور اي فرزند من نماز بگذار و به خوبي فرمان ده و از بدي به دور باش و بر هر چه به تو مي رسد صبر كن زيرا اين از كارهايي است كه نبايد سهل اش گرفت.لقمان/17. و پدر مهربان امت اسلامي علي(ع) بنا به فرمايش پيامبر اسلام(ص) يا علي (انت و انا ابواهذه الامه)
در توصيه هايش به فرزندش محمد حنفيه امر به معروف و نهي از منكر را توصيه فرموده و او را به اهل دين متذكر شده و فرمودند «و امر بالمعروف تكن من اهله، فان استتمام الامور عندالله تبارك و تعالي الامر بالمعروف و النهي عن المنكر- الفقيه، ج4، ص 783- نقل از ميزان الحكمه، ج8» به خوبي فرمان ده تا اهل آن باشي زيرا تماميت و كمال كارها در نظر خداي تبارك و تعالي امر به معروف و نهي از منكر است كه حضرت علي(ع) كمال و تماميت و استمراد دين را در اين دو واجب دانسته است و خوبي فرزند را در تقرب به معروفات و دوري از منهيات مي داند. امر به معروف و نهي از منكر حوزه هاي گوناگوني دارد كه باز مهم ترين اش حوزه مسئولان است» «در محيط خانواده هم مي شود نهي از منكر كرد. در بعضي از خانواده ها حقوق زنان رعايت نمي شود، در بعضي از خانواده ها حقوق جوانان رعايت نمي شود، در بعضي از خانواده ها به خصوص حقوق كودكان رعايت نمي شود، اينها را بايد به آنها تذكر داد و از آنها خواست. حقوق كودكان را تضييع كردن، فقط به اين هم نيست كه انسان به آنها محبت نكند، نه سوءتربيت ها، بي اهتمامي ها، نرسيدن ها، كمبود عواطف و از اين قبيل چيزها هم ظلم به آنهاست. و پيامبر اسلام(ص) در اين راستا چنين فرمودند: «من رأي منكم منكرا فليغيره بيده، فان لم يستطع، فبلسانه فان لم يستطع فبقلبه اضعف الايمان» هر كسي از شما بدي را ببيند بايد آن را تغيير بدهد به وسيله دستانش، اگر موثر نشد با زبانش و اگر آن هم نشد با قلبش و اين نهايت درجه ايمان است.

نهي از منكر حاج محمد اسماعيل دولابي (ره
پدر و مادر در بچگي؛ انسان را به اسم لولو از چيزهاي ناگوار،‌ بد و زشت نهي مي‌كنند. مي‌گويند اگر اين كار را بكني مي‌گوييم لولو تو را بخورد. آن وقت انسان حفظ مي‌شود و محفوظ مي‌ماند. پدر و مادر، انسان را حفظ مي‌كنند. انبياء هم آمدند و همين كار را كردند. چون انسان وقتي هفت ساله يا ده ساله كه مي‌شود پدر و مادر هم ديگر علم لازم را ندارند لذا انبياء آمدند و گفتند اين جور نكن، آن جور نكن، آن‌طور نه، اين‌طور نه، آن جور نرو، فلان چيز خوب نيست نخور، فلان چيز را بخور، فلان چيز دواست حتما بخور، حتي لولو را هم كه به بچه مي‌گوييم، خدا و پيغمبر و ائمه (ع) هم فرموده‌اند. قرآن را ديده‌ايد كه چقدر لولو مي‌گويد؟ اين چيز را بخور كه اگر نخوري آتش جهنم و عذاب و مانند اينهاست. انبياء آمدند و گفتند اين براي تو خوب نيست. اين يكي شربت است و غذاي توست. اقرار به خدا و "لا اله الا الله" گفتند. گفتند دو ركعت نماز خواندن تو را به بهشت مي‌برد، در راحتي مي‌برد، به تو عزت مي‌دهد، وجدانت زنده مي‌شود.

مراقبت از خويشتن يااءيّها الّذين ءامنوا عليكم اءنفسكم لا يضرّكم من ضلّ إ ذاهتديتم
بعضى چنين پنداشته اند كه ميان اين آيه ى شريفه و دستور امر به معروف و نهى از منكر كه ازدستورات مسلّم اسلامى است ، نوعى تضاد وجود دارد. زيرا اين آيه مى گويد: شما مراقب حال خود باشيد، انحراف ديگران اثرى در وضع شما نمى گذارد. با كمى دقّت مى توان دريافت كه تضادّى در ميان اين دو دستور نيست ؛ اولا آيه ى مورد بحث مى گويد: حساب هر كس جداست و گمراهى ديگران مانند نياكان و غير نياكان كه مشرك يا منافق هستند، لطمه اى به هدايت افراد هدايت يافته نمى زند، حتى اگر برادر هم باشند يا پدر و فرزند. بنا بر اين ، شما از آن ها پيروى نكنيد و خود را نجات دهيد.ثانيا: آيه ى شريفه در باره ى زمانى است كه امر به معروف و نهى از منكر و موعظه تاءثيرى در افراد تبهكار ندارد و قرآن كريم به مؤ منان مى گويد كه براى شما هيچ جاى نگرانى وجود ندارد؛ زيرا شما وظيفه ى خود را انجام داده ايد و آن ها نپذيرفته اند و يا زمينه ى پذيرش در آن ها وجود نداشته است . بنا بر اين ، زيانى از اين ناحيه به شما نخواهد رسيد. اين معنا در حديثى از پيامبر اكرم ص نقل شده است ؛ إ يتمروا بالمعروف و تناهوا عن المنكر فاذا راءيت دُنيا مؤ ثره و شُحّا متاعا و هوى متّبعا و اعجاب كل ذى راءى براءيه فعليك بخويصة نفسك و ذَرْ عوامهم

مراتب امر به معروف و نهي ازمنكر        مصباح يزدي

در برخي روايات، از جمله بخشي از فرمايش امام محمد باقر(ع): فانكروا بقلوبكم و الفظوا بالسنتكم و ........«با قلب خود انكار كنيد و با زبانتان با آنان سخن گوييد و به پيشاني آنها بزنيد و از ملامت ملامتگران نهراسيد؛ اگر به سوي حق برگشتند و از گناهان خود توبه كردند، ديگر سرزنش آنان سزاوار نيست. همانا اشكال متوجه كساني است كه به مردم ستم روا مي دارند و در روي زمين به ناحق سركشي مي كنند. در اينجا با آنان جهاد كنيد، آنان را از عمق دل، دشمن بداريد و در اين امر، نه در پي كسب قدرت و نه درصدد كسب مال باشيد، و نه بخواهيد از روي سركشي بر ديگران پيروز شويد تا سر به فرمان خدا بگذارند، و براساس طاعت الهي سلوك كنند»:
1-احساس قلبي
نخستين مرتبه نهي از منكر، انكار به قلب است. يعني زماني كه انسان گناه و انحرافي را در جامعه مي بيند، در دل خود آن را تقبيح، و احساس ناراحتي كند. در روايتي امام صادق(ع) فرمود: حسب المومن عزّا اذا راي منكراً أن يعلم الله عز و جل من قلبه انكاره؛«براي عزت مؤمن همين كافي است كه آن گاه كه منكري را مشاهده نمايد، خداوند مي داند كه او در قلب خويش آن را انكار مي كند».
2-اظهار ناراحتي
امير مؤمنان(ع) فرمود: أدني الانكار أن يلقي أهل المعاصي بوجوه مكفهره ؛ «كمترين اقدام در مواجهه با منكر، برخورد سرد و عبوس با اهل آن است». اگر در مقام امر به معروف و نهي از منكر كاري از كسي برنمي آيد، دست كم لازم است كه در برابر گنهكار چهره خود را عبوس كند و ناراحتي خود را از انجام معصيت نشان دهد. اين تكليف حداقلي، از هيچ كس برداشته نيست. البته ممكن است كسي براي تأثيرگذاري بهتر، روش مهربانانه اي نيز در مقابل شخص گنهكار در پيش گيرد تا زمينه راهنمايي و موعظه او فراهم شود. اين مطلب، منافاتي با مطلب فوق ندارد؛ چرا كه عبوس نمودن چهره و نشان دادن مخالفت خود، در مقابل گستاخاني است كه اهل معصيت اند و به معصيت خود مباهات مي كنند. در مقابل چنين كساني نبايد كوتاه آمد، بلكه در نخستين قدم بايد در برابر آنان چهره درهم كشيد.

3. اظهار به زبان
مرتبه سوم، به زبان آوردن و تذكر دادن است، كه خود مراتبي دارد. در مرحله نخست، چنانچه شرايط مناسب بود و زمينه هاي لازم براي تأثيرگذاري وجود داشت، با زبان لين و نرم، تذكر بدهد؛ و اگر تذكر با زبان نرم اثر نداشت، در مرحله بعد، بايد با لحني تندتر، از منكر جلوگيري كرد. در موردي كه تجاهر به گناه نباشد ولي توجه داشت كه در حد امكان، امر به معروف و نهي از منكر در لفافه بيان گردد؛ به گونه اي كه طرف مقابل، حتي متوجه شود كه امر يا نهي كننده، در پي برطرف كردن عيب اوست. اگر هيچ يك از شيوه هاي پيش گفته براي بيان عيوب كسي كارساز نبود، ناگزير بايد به طور مستقيم براي او بيان كرد كه فلان عيب را دارد و بايد خود را اصلاح كند. در اين صورت هم، همين امر و نهي بايد به گونه اي باشد كه در خلوت صورت پذيرد تا كسي ديگر متوجه اين تذكرات نگردد. آري! اگر كار بدان جا كشيده شد كه كسي آلوده به گناهي بزرگ شده است و هيچ راهي جز گفتن در حضور ديگران براي بازداشتن او وجود ندارد، و حتي ممكن است كار بدان جا كشيده شود كه تا عيوبش پشت سر او بيان نشود، تأثيري نداشته باشد، اگر نهي از منكر جز از راه غيبت كردن ميسر نباشد آن غيبت واجب مي شود تا اين سخنان به گوش طرف مقابل برسد و از گناهش دست بردارد.

4. برخورد فيزيكي
اين مرتبه ديگر از امر به معروف و نهي از منكر است كه اگر امر به معروف و نهي از منكر به صورت تذكر و برخورد لفظي اثر نكرد و سخن نرم، ملاطفت و موعظه اثر نبخشيد، يا سبب جرئت و گستاخي بيشتر گناهكار گرديد، بايد با چنين شخصي با تندي برخورد كرد و با اعتراض شديد مانع عصيان او شد. البته بنا بر فرمايش امام باقر(ع)، چنين برخوردي، اعتراض و ملامت ديگران را در پي دارد؛ حتي ممكن است دوستان فرد نهي كننده، او را به دليل پرخاشگري سرزنش كنند. اما از ملامت ملامت كنندگان نبايد ترسيد؛ اگرچه ملامتگران از نزديكترين دوستان امر يا ناهي باشند؛ زيرا اگر مردم از ترس ملامت و سرزنش ديگران، نهي از منكر را ترك كنند، بلا نازل مي شود و تر و خشك با هم مي سوزند. البته در جامعه اسلامي كه دولت اسلامي حاكميت دارد، برخورد فيزيكي بايد از طرف مقام رسمي و با مجوز رسمي صورت گيرد؛ و مردم احساس كنند كه در اين سرزمين، اسلام در خطر است، لازم است براي نهي از منكر قيام كنند تا حقيقت اسلام و احكام آن حفظ شود و ارزش هاي اسلامي در جامعه احيا گردند. 1- ، الفروع من الكافي، ج5، روايت8، ص85.

.5 جهاد
براساس روايت امام باقر(ع)، وظيفه از سخن گفتن و ملامت و حتي تندي كردن فراتر مي رود. چنين افرادي دشمن اسلام اند و با چنين افرادي كه گستاخانه و به طور علني، احكام اسلام را انكار، و به مقدسات اسلام اهانت مي كنند، بايد مبارزه كرد و با آنان دشمني ورزيد. در اين مقام نبايد بعد محبت و رأفت دين را در نظر گرفت؛ زيرا رأفت اسلام شامل اين افراد نمي شود. از اين روي خداوند مي فرمايد: فقاتلوا ائمه الكفر؛1 «با پيشوايان كفر پيكار كنيد»؛ اما قسم دوم جهاد، هنگامي صورت مي گيرد كه به مسلمانان حمله شود و آنان در مقام دفاع برآيند؛ نوع سوم جهاد نيز زماني مصداق مي يابد كه بين دو دسته از مسلمانان جنگ درگيرد و راهي براي اصلاح نباشد، مگر اينكه به كمك دسته اي كه مظلوم واقع شده، بشتابند، يا حاكم اسلامي دستور دهد با كساني كه بر ضد حكومت اسلامي شوريده اند، جهاد كنند، كه اين را، در اصطلاح، جهاد با اهل بغي گويند.1. توبه(2)، 21

حركت هاي شهادت طلبانه نيز مي تواند از مصاديق جهاد به شمار آيد كه جنبه امر به معروف و نهي از منكر نيز دارد. حركت و قيام امام حسين(ع) است. هدف ايشان از قيام اين بود كه جامعه را از طريق امر به معروف و نهي از منكر اصلاح كند. چنين حركتي كه به شهادتش انجاميد، مصداق كامل امر به معروف و نهي از منكر بود. اين امر به معروف و نهي از منكر تنها به اخم كردن، تذكر زباني يا به حركت فيزيكي ساده، محدود نشد؛ بلكه حركتي بود كه با عظمت، شكوه و با عمقي خاص، تاريخ را متحول ساخت و تا جامعه انساني باقي است، آثار آن باقي خواهد ماند. البته چنين مصاديقي- به ويژه درحد اعلاي آن، كه براي امام حسين(ع) واقع شد- به ندرت رخ مي دهد.
بيان دوم براساس بيان دوم از مراتب امر به معروف و نهي از منكر كه از تعليم جاهل آغاز مي شود و تا جهاد ادامه مي يابد، بيشتر به مراتب عملي و راهكارهاي تحقق بخشيدن به هدف اين فريضه توجه مي شود.
تعليم جاهل: نخستين مرتبه امر به معروف و نهي از منكر، برحسب اين بيان، آموزش واجبات شرعي به ناآگاهان است. اين مطلب كه در زبان روايات، از آن به تعليم جاهل تعبير شده است، 1 بيشتر به آموزش احكام و تكاليف شرعي براي نوجوانان و امثال ايشان باز مي گردد.

واکنش  غرب و اسلام        مصباح يزدي

غربي ها گاهي در مسائل مادي رفتارهاي تحسين برانگيزي از خود نشان مي دهند؛ براي نمونه، آنان نظم و انضباط را به خوبي رعايت مي كنند، يا در رعايت بهداشت و نظافت شهرها، اهتمام بيشتري در قياس با كشورهاي ديگر دارند. اما آنجا كه مسائل اخلاقي و معنوي مطرح مي شود از خود ضعف نشان مي دهند. اينان نه تنها هيچ احساس مسئوليتي در قبال يكديگر ندارند، بلكه اگر كسي دخالتي در امور ديگري كند، آن را بي ادبي تلقي مي كنند.
اما اسلام با هر دو نگرش درباره عدم لزوم نظارت در امور معنوي و بعضي از امور مادي كه به فرد مربوط مي شود، مخالف است. اسلام مردم را به گونه اي تربيت مي كند كه هميشه به فكر ديگران باشند؛ حتي در نماز كه فرد در حال برقراري رابطه با معبود خويش است، مسلمانان بايد از ضمير جمع استفاده كنند نه مفرد. نظارت اجتماعي هم فقط به امور مادي محدود نمي شود، بلكه مسلمانان بايد به امر معنوي نيز توجه داشته باشند. اگر كسي كاري انجام مي دهد كه سبب فساد معنوي جامعه مي شود، بايد وي را از آن كار نهي كرد. بلكه در امور معنوي نهي از منكر لزوم بيشتري دارد؛ زيرا آنچه به روح انسان و امور معنوي او باز مي گردد، مهم تر از ماديات و اموري است كه به جسم و دنياي او مربوط مي شود. ماديات، فاني و تمام شدني، اما امور معنوي، باقي و پايدارند؛

در حالي كه نهي ديگران، از امور دنيايي و مادي، كه ضرر و درد آنها موقتي و تمام شدني است، ضرورت دارد، از اين روي، امر به معروف و نهي از منكر در اسلام فقط به ضررهاي مادي بازنمي گردد، بلكه اسلام مي گويد جلو گناه را هم بگيريد؛ زيرا گناهكار به عذاب ابدي آخرت دچار مي شود. در مكتب اسلام همه مؤمنان به منزله يك پيكرند؛ همان گونه كه خود را از گناه دور مي سازند، وظيفه دارند ديگران را نيز از گناه دور كنند. در اسلام، افزون بر بينش اخلاقي و عاطفي كه انسان را وامي دارد تا مانع از سوختن ديگري بر اثر گناه شود، امر الهي و دستور خداوند نيز وجود دارد كه مؤمنان نگذارند افراد جامعه بر اثر گناه بسوزند. اين كار از مهم ترين واجبات است و همان گونه كه ذكر گرديد، در روايات، فريضه عظيمي خوانده شده است كه ديگر فرايض به واسطه آن پايدارند. اگر در جامعه به امر به معروف عمل شود، به واجبات ديگر نيز عمل خواهد شد، و اگر اين كار ترك شود، بقيه واجبات نيز ترك مي شوند. 1. كليني، الفروع من الكافي، ج5، روايت1، ص 55.

اسلام ملاك وحدت در جامعه اسلامي را ايمان به خدا مي داند و از اين رو بر افرادي كه با اين ملاك وحدت در جامعه حضور دارند، به گونه خاصي حساس است. اين حساسيت به قدري است كه هر فردي را در برابر فرد ديگر مسئول قرار داده است تا همگان به نقشي كه در تشكيل جامعه دارند توجه كنند و به اين وحدت خدشه وارد نشود. امر به معروف و نهي از منكر دراسلام چنين ماهيتي دارد و از اين رو براي فرد مسلمان، اين مفهوم با معناست؛ در جامعه اسلامي، مسلمانان مؤظفند در برابر يك حركت ناهنجار اجتماعي از ديدگاه ارزش هاي اسلامي، به نام منكر، حساس باشند و تكليف خود را در اين زمينه انجام دهند. براساس آيين اسلام، امر به معروف و نهي از منكر، در كنار فرايضي همچون روزه، حج، نماز و جهاد، از فروع دين شمرده مي شود؛ بنابراين امر به معروف و نهي از منكر، جزء ضروريات دين اسلام است. اگر كسي در جامعه اسلامي دچار ناهنجاري مي شود و خود را به گناه آلوده مي سازد، بايد دست او را گرفت و اجازه نداد كه گناه دامان او را به كلي بگيرد.

امر به معروف و نهي از منكر نظارت متقابل اجتماعي چالش و نقدفرد گرايي

اسلام، راهكار اجتماعي كارآمدي را براي نظارت متقابل اجتماعي افراد جامعه نسبت به يكديگر در جامعه اسلامي در نظر گرفته و آن فريضه «امر به معروف و نهي از منكر» است. قرآن كريم در اين باره مي فرمايد:
«والمؤمنون و المؤمنات بعضهم اولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر» مردان و زنان مؤمن، بعضي ولي بعضي ديگرند، آن ها يكديگر را به معروف امر مي كنند و از منكر باز مي دارند. چنانچه ولايت در اين آيه به معني دوستي و محبت مؤمنان نسبت به يكديگر باشد؛ مي توان نتيجه گرفت از آنجا كه مؤمنان دوستدار و دلسوز يكديگرند و به سرنوشت يكديگر علاقه مند هستند، امر به معروف و نهي از منكر مي كنند. از سوي ديگر، اگر ولايت در اينجا به معني نوعي تسلط واقتدار قانوني مؤمنان نسبت به يكديگر باشد، باز هم مي توان دريافت كه خداوند براي آنكه حس تعهد و مسئوليت متقابل را در ميان مؤمنان نسبت به رفتارهاي يكديگر برانگيزاند، ولايت به اين معنا را جعل و وضع كرده است. براساس اين معنا، نظارت متقابل اجتماعي از جنبه ديني، عملي قانوني است كه امر الهي به آن تعلق گرفته است16. به طوركلي، اسلام چند راهكار براي جلوگيري از انحراف و قانون شكني در نظام اجتماعي و حقوقي خود درنظر گرفته است:
اول، اعمال مجازات كه حق آن منحصراً دراختيار حكومت اسلامي است.
دوم، امر به معروف و نهي از منكر كه يك وظيفه عمومي و همگاني است.
سوم، مجهز كردن انسان به نيروي تقوا به عنوان عامل بازدارنده دروني، بدين صورت كه:
«هر فرد ديندار به راهنمايي دين به اين حقيقت پي برده است كه زندگي وي محدود به زندگي چندروزه اين جهان گذران نيست، بلكه حياتي نامحدود و بي پايان درپيش دارد كه با مرگ از بين نمي رود و تنها راه سعادت هميشگي و راحتي ابدي وي اين است كه از مقررات ديني كه پروردگار متعال به وسيله پيامبران خود فرستاده پيروي كند؛ زيرا مي داند كه مقررات ديني ازطرف پروردگار دانا و توانا و بينايي است كه درون و بيرون انسان در نزد او آشكار مي باشد و لحظه اي از آفريده هاي خود غافل نيست و روزي خواهد آمد كه همين انسان را در پيشگاه خود بازداشته، به حساب رفتار پنهان و آشكار او رسيدگي خواهد كرد و پاداش اعمال نيك و بد او را خواهد داد. بنابراين، ممكن نيست از پنهان داشتن عملي استفاده كرده، از فرمان خداي تعالي شانه خالي نمايد.»18 قرآن كريم در آيه اي ديگر، همين حكم اجتماعي را ملاك برتري جامعه اسلامي بر جوامع ديگر معرفي كرده است: «كنتم خير امه اخرجت للناس تامرون بالمعروف و تنهون عن المنكر»
شما به اين دليل باارزش ترين جامعه ها هستيد كه امر به معروف و نهي از منكر مي كنيد. هدف اصلي و نهايي جامعه آرماني اسلامي، كمال حقيقي انسان است كه جز در سايه جهان بيني توحيدي ممكن نيست .زندگي اجتماعي انسان و تشكيل جامعه در حكم وسيله اي است براي كسب پاره اي از كمالات كه در زندگي اجتماعي وجود دارند و دراساس موضوع آنها، همان ارتباطات و مناسبات اجتماعي است

امر به معروف و نهي از منكر، ويژگي مثبت اهل كتاب

هرچند قرآن كريم اهل كتاب را بارها به دليل ويژگي هاي منفي شان مذمت كرده است، در مواردي نيز گروهي از آنان را تمجيد كرده است. در آيه ليسوا سواء من أهل الكتاب امه قآئمه يتلون آيات الله آناء الليل و هم يسجدون؛3 «آنها با هم يكسان نيستند؛ از اهل كتاب، جمعيتي هستند كه (به حق و ايمان) قيام مي كنند و پيوسته در اوقات شب، آيات خدا را مي خوانند درحالي كه سجده مي كنند»، اشاره شده است كه اهل كتاب، با يكديگر برابر نيستند. بلكه برخي از آنان از تلاوت كنندگان آيات الهي و سجده كنندگان بر خداوندند. در ادامه، در آيه يؤمنون بالله واليوم الأخر و يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و يسارعون في الخيرات و اولئك من الصالحين؛4 «به خداوند و روز بازپسين ايمان مي آورند و به نيكي فرمان مي دهند و از ناشايستي بازمي دارند و به نيكوكاري مي شتابند و اينان از شايستگان اند»، خداوند متعالي اين دسته از اهل كتاب را به سبب ايمانشان به خدا و قيامت و نيز امر به معروف و نهي از منكر تمجيد كرده، كه حاكي از مطرح بودن اين فريضه در اديان ديگر است.

امر به معروف و نهي از منكر، توصيه انبيا و اولياي الهي: برخي آيات قرآن كريم تصريح دارند كه فريضه امر به معروف و نهي از منكر، از توصيه هاي اساسي انبيا و اولياي الهي بوده است؛ به گونه اي كه لقمان پس از توصيه به فرزندش درباره اقامه نماز، او را به امر به معروف و نهي از منكر فرمان داده: يا بني أقم الصلاه و أمر بالمعروف و انه عن المنكر؛5 «اي فرزندم، نماز را به پا دار و امر به معروف و نهي از منكر كن».
امر به معروف و نهي از منكر، عامل رهايي از عذاب الهي: ممكن است در مقاطعي، علي رغم تلاش آمران و ناهيان، ستم پيشگان دست از رويه خود برندارند. در اين صورت، براساس صريح برخي از آيات قرآن كريم، آن آمران و ناهيان، چون به تكليف خويش عمل كردند، از عذاب رها مي گردند، اما آنان كه در معصيت غوطه ور گرديدند، به عذاب مبتلا مي گردند: فلما نسوا ما ذكروا به أنجينا الذين ينهون عن السوء و أخذنا الذين ظلموا؛6 «پس چون پندي كه به ايشان داده بودند، از ياد بردند، كساني را كه ناهيان از منكر بودند، نجات داديم و ستمكاران را به عذاب گرفتار كرديم.» 1- آل عمران ۱۰۴. 2- اعراف ۱۵۷ 3- آل عمران ۱۱۳. 4- همان، ۱۱۴. 5- لقمان۱۷. 6- اعراف ۱۶۵.

امر به معروف و نهي از منکر، انسان و جامعه

«کنتم خَيرَ اُمَهٍ اُخرجَت لِلنَّاسِ تَامُرُونَ بِالمَعرُوفِ وَتَنهَونَ عَنِ المُنکَر.» (نيکو ترين امتي هستيد که قيام کردند. مردم را به نيکو کاري دستور دهيد و از بدکاري باز داريد.) دستورات عبادي و توصيه هاي دين، چه فروع دين و چه فضايل اخلاقي، با توجه به جهت تاثيرگذاري و ميزان سازندگي در مراتب مختلفي هستند که از کميت و کيفيت توصيه هاي شارع، مي‌توان اين درجه بندي را فهميد. يکي در جهت فردي، ديگري در جهت اجتماعي، برخي تعالي بخش ارتباط انسان با خدا و برخي از آنها در ارتباط انسان با خلق و... نسبت به ساير دستورات ديني نقش بيشتري در تربيت بشر دارند. گروهي از دستورات نقش اصلي و کليدي دارند مانند: نماز، امر به معروف و نهي از منکر و تولي که بيش از سايرامور مورد عنايت هستند. که در اينجا مي توان بنا به ميزان و جهات اثرگذاري، آنها را به دو بخش تقسيم کرد: 1- اصالت معنوي 2-‌ اصالت ساختاري. مثلاً نماز اصالت معنوي دارد و رموز عرفاني و رابطه عابد با خدا را در دل خود دارد و مبناي محاسبه اعمال در روز قيامت است. (کافي) " بدون نماز، دين چهره ندارد" ( غررالحکم /2212 ) و موجب تقرب هر پرهيزکاري است. (خصال /10).

اصالت ساختاري مانند امر به معروف و نهي از منکر که موضوع اين نوشتار است. پايداري نظام هاي ارزشي يا هر نظامي با هر گونه ساختار فرهنگي يا ايماني، براي حفظ بقا و شکل خود محتاج امر به معروف و نهي از منکر است. به عبارت ديگر،چه در مرحله اجرا و چه براي تداوم جامعه انساني که مراتبي هر چند کم، از ارزش هاي انساني دارا باشد، امر و نهي، ضامن تداوم آن است. چه آن جامعه لائيک باشد چه مذهبي و مکتبي. هرچند مبناي ايدئولوژيکي در آنها متفاوت است مثلاً مبنا در جوامع لائيک، قرارداد اجتماعي و تحقق آزادي براي همه در حد حفظ آزادي ديگران است و براي کسي تعالي عرفاني و رنگ خدايي گرفتن، اهميتي ندارد. به اين معنا که : "سرم را نشکن تا سرت را نشکنم"، "اگر به من آسيب بزني به تو آسيب مي زنم" ، اما مبنا در جوامع مذهبي، اجراي امر الهي و ارزش هاي اخلاقي و انساني است. از نظر شکل اجرا نيز متفاوت هستند. در جوامع لائيک، گروه ويژه مانند پليس و سازمان هاي اطلاعاتي اين کار را انجام مي دهند اما در جوامع مکتبي، تک تک افراد جامعه مسئوليت دارند. در ميزان اجرا نيز متفاوتند؛ در جوامع غير مکتبي امر به معروف به شکل خنثي و منفي معنا دارد يعني نفس عدم تخلف معروف است. و پرداختن به امور ممدوح و فضايل انساني مورد سفارش و امر نمي باشد اما در جامعه مذهبي نهي از منکر مقدمه تعالي به معروف است " آل عمران 110" فارغ از اين تفاوت ها،اين دو اصل ساختاري مورد پذيرش همه جوامع هستند، حتي در زندگي حيوانات به شکل غريزه، اين دو اصل براي حفظ بقا و زندگي اجتماعي در نهاد آنها قرار داده شده است که قرآن به عکس العمل دو حيوان در ملک سليمان اشاره دارد؛ هدهد نمل24 و مورچه نمل18

دو فريضه ضامن حفظ اصول و فروع دين: اگر امر و نهي در جامعه نباشد، اصل توحيد، نبوت و امامت فرو مي ريزند. و اما توحيد: اگر محصول کلمه لا اله الا الله، فلاح است، زماني رستگاري تحقق مي يابد که امر و نهي الهي اجرا شود اما بدون امر و نهي در جامعه انساني که پيوسته گرفتار غفلت است و احزاب شيطان در کمين تصرف قدرت هستند، اين شعار اصيل، تحقير خواهد شد کما اينکه در کلمات مبارک پيامبراسلام (ص) به اين امر اشاره گرديده: «کلمه لا اله الا الله عذاب الهي را از انسان دور مي کند به شرط آنکه اين کلمه مبارک مورد تحقير و استخفاف قرار نگيرد.»عرض شد: «چگونه ممکن است کلمه توحيد مورد استخفاف قرار گيرد؟» فرمود: «اگر گناهان علني انجام گيرد و کسي گناهکار را نهي نکند.» ( ميزان الحکمه ج -6 ص 266)

و اما نبوت: فلسفه نبوت، امر به عبادت خدا و نهي از اطاعت طاغوت است و خود انبياء مصداق ولايت الهي هستند و نبوت اصل دين است «ان اعبدواالله واجتنبوا الطاغوت» (نحل / 36) امامت و ولايت فقيه نيز در طول نبوت، رسالتشان همان رسالت انبياء است که وجود مقدس حضرت اباعبدالله الحسين (ع) قيام خود را در راستاي تحقق اصل امر به معروف و نهي از منکر معرفي مي کند: «الا ترون ان الحق لا بعمل به و ان الباطل لا يتناهي عنه.» (تحف العقول/245) همچنين بنيانگذار انقلاب اسلامي، حضرت امام خميني (ره) نيز براي تحقق امر الهي قيام کرد و فلسفه قيام خود را آيه شريفه قرآن بيان فرمود؛ «انما اعظمکم بواحده ان تقوموا لله مثني و فرادي» (سبا/46) و با الهام از حادثه کربلا و قيام عاشورا به نصيحت عمال متکبر پرداخت و بر خلاف انتظار فرصت طلبان که مي گفتند بعد از پيروزي بهتر است ايشان به قم بروند دنبال درس و بحث خود، به عنوان مصداق ولايت الهي سکاندار حکومت اسلامي شدند و از تحقق طاغوت جلو گيري کردند. با تعطيلي امر به معروف و نهي از منکر، اصل معاد نيز سازندگي خود را از دست خواهد داد چون انسان ها با انديشيدن به آمال و آينده در پي انجام وظايف خود خواهند بود. اما بي مبالاتي به گناه در جامعه و ضايع ساختن عمر گرانمايه که آتش آن دامن ديگران را نيز خواهد گرفت اصل معاد را مورد بي اعتقادي قرار خواهد داد و نسل هاي بعد به پوچي زندگي معتقد خواهند شد. در بيان اهل بيت ع اصالت اين دو فريضه مورد توجه قرار گرفته است که روايات ذيل نمونه هايي از آنهاست: 1- امام علي (ع): «قوام الشريعة الامر بالمعروف و النهي عن المنکر....» (غررالحکم : 6817) پايندگي شريعت به امر به معروف و نهي از منکر و.... است.

2- امام باقر (ع): «.... فريضه عظمه بها تقام الفرائض و تامن المذاهب و تحل المکاسب و ترد المظالم و تعمرالارض و ينتصف من الاعداء و يستقيم الامر» (کافي 5/56/1) فريضه بزرگي که ديگر فرايض به واسطه آن برپا مي شود و راه ها امن مي گردد و در آمدها حلال مي شود و حقوق و اموال به زور گرفته شده، به صاحبان برمي گردد و زمين آبادان مي شود و از دشمنان، انتقام گرفته مي شود و کارها سامان مي پذيرد. از آنچه ذکر شد، اصالت ساختاري دو فريضه امر و نهي ثابت گرديد. بر اين اساس چنين نتيجه گرفتيم که هر تصميمي که به شکل عمومي در جامعه اتخاذ شود، فرهنگي باشد يا قضائي يا امنيتي، اگر به شکل مستقيم يا غير مستقيم، امر به معروف و نهي از منکر را تعطيل يا تضعيف نمايد، نبايد شک کرد که جامعه رو به موت است و آرام آرام اژدهاي ستم و شرارت در حال بيداري و سرکشي است. آن وقت انتظار اعجاز از توسلات و دعاها و نماز و روزه و حج و... خيالي باطل و انتظار تبديل سنت خدا خواهد بود (و سنت خدا تغيير نمي کند).

ضرورت انسان شناسي در امر و نهي: امر به معروف و نهي از منکر صرفاً يک دستور ساده نيست که با يک اراده امر يا نهي جريان يابد. بلکه عوامل گوناگوتي از برنامه ريزي علمي و توانايي متعارف مؤمنان گرفته تا عوامل معنوي در تأثير آن نقش دارند که بدون ملاحظه آنها نمي توان منتظر بروز برکات آن در جامعه انساني بود. مخصوصاً زماني که جامعه در سايه تمدن، شکل اجتماعي پيچيده به خود بگيرد. در امر به معروف و نهي از منکر سخن از احياي انسان است. وقتي موضوع، انسان باشد تحليل کاري بس دشوار است که نمونه آن تحليل فلاسفه غرب در علوم انساني است که بسياري از متفکران آنها به جاي رسيدن به کرامت انسان ها سر از ميمون در آورده اند و سال ها بافته ها و تخيلات خود را به متون درسي ما تزريق کردند.

انسان شناسي جز با استمداد از علم خالق ابوالبشر و تعلم در محضر شاگردان مباشر و واسطه هاي او امکان پذير نيست. امر و نهي انسان ها قواعد طبيعت حيواني را ندارد چرا که جامعه حيوانات مسخر انسان است که با اراده اي ضعيف و اصوات مخصوص به هر سو رانده مي شوند. حتي شيرهاي درنده در سيرک ها مامور سرگرمي انسان ها هستند و آنها هرگز نپرسيده اند و نخواهند پرسيد: اين فردي که با علائم مخصوص چوبدستي خود، ما را مي راند، کيست؟ فاضل است يا رذل؟ ظالم است يا عادل؟ و...محور زندگي انسان ها حفظ حيات و نوع نيست. وضعيت ايده آل او در حدود (لولا دفع الله الناس بعضهم ببعض - بقره / 251) نيست. نوع نگاه به انسان متاثر از مکاتب فلسفي متفاوت است. گروهي بر اساس ايدئولوژي عقل پسند، جامعه انساني را معماري مي کنند و اولين سخن آنها اين است که (قولوا لا اله الا الله تفلحوا - بحار/ج18ص 202) و رستگاري را بر اساس توحيد، شايسته اندام او مي دانند و جز به کرامت انسان نمي انديشند. و در مقابل، جوامعي مقهور حکومت قاهر قوي ترين و خشن ترين و فريبکار ترين اعضاي قوم يا کشور مي شوند که مبتني برديدگاه فلسفي غرب است بدون توجه به کرامت انسان.

انسان موجودي است مختار و انتخابگر با ظرافت ها و لطافت هاي روحي و عمل ها و عکس العمل هاي گوناگون که نه تابع هر امري مي گردد و نه سرسپرده هر نهيي. شايد به مرحله اي رسيده باشد که با اينکه مي داند به سرعت به سوي جهنم مي شتابد، اما همان راه را برگزيده است و نصيحت سودي ندارد. و شايد جاهلانه در راه باطلي که گمان مي برد حق است حتي جان خود را هم فدا کند و گاهي معلول عقده هايي که جامعه به او وارد کرده است به قيمت آبرو و جان خود و تنها به بهانه اعتراض به بي توجهي اطرافيان دست به قتل نفس بزند. تاريخ، تجربه هايي خلاف اينها را نيز فراوان سراغ دارد. کساني که در اوج ضلالت و شرارت تبديل به سرچشمه مهر گشتند. امروز علومي با موضوع روان انسان ها به وجود آمده اند که زواياي گوناگون شخصيت انسان ها را در سنين مختلف کاوش مي کنند که البته دست اسلام عزيز در اين موضوعات کاملاً پر است. اين است که بايد مقتضيات او کاملاً شناخته شود، سپس امر يا نهي گردد. بايد شرايط ايماني و فرهنگي و همچنين حال و هواي زندگي فردي او منظور گردد. در زواياي وجودي انسان ها گاهي تنها يک پنجره باز است و همه درها بسته شده که قرآن از آن به قساوت ياد مي کند. بايد از همان يک پنجره وارد شد به شرط اينکه آن را پيدا کنيم.

گاهي تمام باب هاي ايمان مسدود است و تنها از دريچه فرهنگ و عادات اجتماعي، مي توان او را کنترل نمود و با گذشت زمان هاي طولاني، او را بازيابي نمود. وقتي دستگاه هاي نظارتي و ضبط و ثبت ملکوت را از اخبار وحياني مي شناسيم، متوجه اسراري مي شويم که تمام تجربه هاي مربيان آگاه به اين امور از ابتدا تا کنون موفق به کشف همه آنها نشده اند جز معصومين (ع) که معلم به علم لدني و الهي هستند. اگر امر به معروف و نهي از منکر، فريضه هايي هستند که نسبت همه کارهاي خوب ديگر به آنها چون آب دهان به درياست (نهج البلاغه حکمت 374)، به نظر مي رسد اين فريضه به دست آگاهان جامعه انجام نمي شود. کساني که آگاه به شأن انسان ها و ادراک شخصيت آنها در حالات گوناگون باشند. حتي انبياي عظام (ع) نيازمند آموزش لازم هستند. خداوند عالم به حضرت موسي (ع) آموزش مي دهد که ابتدا سراغ چه کسي برود؟ با چه ادبياتي؟ چه ميزان از تلاش موسي سهم مردم است؟ اگر فرعون طغيان کرد چه کند؟ و... بدون انسان شناسي و ملاحظه حال تارکين معروف و مرتکبين منکر و معلنين معصيت، اجراي اثربخش اين دو فريضه خصوصاً اگر جامعه با امواج مخالف روبرو باشد، غير ممکن يا بسيار کند خواهد بود. اراده ما بر امر و نهي انساني است که به عنوان محترم ترين و مقرب ترين شخص نزد فرعون بر خلاف اراده او عمل مي کند.( تحريم/11) و ساحران اجير شده دستگاه حکومتش به او کافر مي شوند. (شعرا/47) و حال آنکه همسر پيامبري، مثال تاريخي در کفر و شرک مي شود (تحريم/10).

                                                 مبلغ بايد در ارتباط با خوديها رعايت نمايد:‏

1- طلب آمرزش: در برخي از آيات، پيامبر اکرم (ص) مامور شده که براي مومنان اعم از زنان، جنگاوران و گنهکاران استغفار کند. در مورد زنان مي‌فرمايد: اگر زنان بر ترک شرک و دزدي و زنا و کشتن فرزند و تهمت و معصيت با پيامبر خدا بيعت کنند، خداي متعال به پيامبر دستور مي‌دهد: «با آنها بيعت کن و برايشان طلب آمرزش کن (ممتحنه:125). (نور: 62). در اين صورت، مطمئن باشيد که خداي متعال توبه پذير و رحيم است و آنها را مشمول عفو و رحمت و مغفرت خويش قرار مي‌دهد: اگر آنها هنگامي که به خود ظلم کردند نزد تو مي‌آمدند و از خدا طلب آمرزش مي‌کردند و پيامبر براي آنها طلب آمرزش مي‌کرد، خداي را توبه پذير و رحيم مي‌يافتند (نساء: 64). در اين آيه نشان داده شده که پيامبر پيش خداي تواب و رحيم آبرو دارد و اين هر دو، نسبت به گنهکاران لطف و عنايتي دارند و آنها بايد از اين زمينه استفاده کنند و خود را در معرض دعاي پيامبر و توبه پذيري خداوند قرار دهند. مبلغي که مي‌خواهد پيام خدا و رسول را به مردم ابلاغ کند، بايد همان لطف و خيرخواهي باشد و همواره دعاي خيرش را بدرقه راه مخاطبان و گروندگان قرار دهد.‏

‏2- مراعات عواطف و احساسات مؤمنان : رهبر ديني و پيشواي روحاني مردم بايد به منظور کسب موفقيت بيشتر عواطف و احساسات مردم را مراعات کند و از کارهايي که هر چند خلاف شرع نيست، ولي عرف مردم آنها را نمي‌پسندند خودداري کند. البته مشروط بر اينکه رعايت افکار و عواطف و احساسات مردم، مستلزم مخالفت فرمان خدا نباشد که در اين صورت مبلغ بايد به جاي اينکه از مردم بترسد از خدا بترسد. به عنوان مثال اگر پاره‌اي از تجملات و تشريفات مباح زندگي را مردم نمي‌پسندند و موجب بدبيني و انتقاد و گريز و نفرت آنها مي‌شود بايد از آنها بپرهيزد و ساده‌زيستي را شعار خود قرار دهد. ‏(احزاب: 37).

3- پرهيز از سيطره جويي : مبلغ بايد توجه داشته باشد که وظيفه عمده او تذکر و يادآوري است. او مي‌خواهد وجدان خفته مردم را بيدار کند و آنها را به فطرت الهي باز گرداند و نعمتهاي فراموش شده را اعم از نعمتهاي مادي و معنوي به يادشان آورد و چراغ معرفت يعني عقل را در نهادشان برافروزد. در اين صورت بايد همچون ياري مهربان و دوستي صميمي و معلمي دلسوز و رفيقي شفيق و انيسي خليق در کنارشان باشد. روشن است که با سيطره‌ جويي و پرخاشگري و خشونت، رسالت الهي خود را نمي‌تواند به انجام برساند. خداي متعال به پيامبر گرامي خود مي‌فرمايد: «فذکر انما انت مذکر لست عليهم بمسيطر؛ پس تذکر ده که تو تنها تذکر دهنده‌اي و بر آنها سلطه‌گر نيستي»(غاشيه: 21 و 22).

 اما وظيفه مبلغ در ارتباط با غيرخوديها : هدف انبياء اين است که هم خوديها را حفظ کنند و هم غير خوديها را در حوزه جاذبه خود قرار دهند. تندروي و خشونت هم خوديها را نوميد مي‌کند و هم غيرخوديها را از ساحت تبليغ و هدايت و ارشاد دور مي‌سازد. فرعون کسي بود که ادعاي خدايي مي‌کرد و مردم مصر را به سوي شرک و گمراهي سوق مي‌داد. خداي متعال موسي و هارون را مامور مي‌کند که براي ارشاد و هدايت او دست به کار شوند و خود را براي هر گونه پيشامدي آماده سازند؛ ولي حتما بايد از تندروي و پرخاش خودداري کنند در غير اين‌صورت پيشاپيش سند شکست خود را امضا کرده‌اند و هرگز اميدي به موفقيت خود نبايد داشته باشند ولي اگر با نرمي و ملايمت سخن گويند ممکن است موفق شوند. دستور خدا به موسي و هارون چنين است: «اذهبا الي فرعون انه طغي فقولا له قولا لينا لعله يتذکر او يخشي؛ برويد به سوي فرعون که او سرکشي کرده است با او به نرمي سخن بگوييد باشد که تذکر پذيرد يا از خدا بترسد»(طه:43 و 44).‏ موسي و هارون از ديکتاتوري و استبداد فرعون وحشت داشتند و مي‌ترسيدند که او پيشدستي کند و به آزار و شکنجه آنها فرمان دهد يا خوي سرکشي خود را بروز و ظهور بخشد. مع ذلک خداي متعال به آنها دلگرمي بخشيد و به آنها اعلام کرد که فرستاده پروردگار اويند و بايد بني‌اسرائيل را آزاد کند و از شکنجه آنها بپرهيزد و بداند که: «درود و سلام بر کسي است که هدايت پذيرد و عذاب خدا دامنگير کسي است که به تکذيب و مخالفت روي آورد».‏مبلغ راستين دين اگر با زبان ديگري با غير خوديها رو به رو شود و تندي و خشونت پيشه کند، هرگز نمي‌تواند به وظيفه الهي خود عمل کند. به همين جهت است که خداي متعال رمز موفقيت آخرين پيامبر خود را حسن خلق و نرمخويي و مهرباني و پرهيز از درشتخويي معرفي کرد و فرمود: «فبما رحمه من الله لنت لهم و لو کنت فظا غليظ القلب لانفضوا من حولک؛ به واسطه رحمت الهي بود که براي مردم نرمخو و مهربان شدي و اگر درشتخو و سنگدل بودي، از اطراف تو پراکنده مي‌شدند»(آل‌عمران: 159).

 بايدها و نبايدهاي تبليغ و وظايف مبلغان شرايط تاثير گذاري كلام آيت الله جوادي آملي

در مقطع كنوني عصر ما كه تبليغات مسموم بيگانگان از هر سو هويت اعتقادي و باورهاي معنوي جامعه اسلامي، خصوصاً نسل جوان را در معرض تهديد قرار داده؛ وظيفه خطير و رسالت سنگين مبلّغان علوم ديني در نشر معارف حقّه اسلام و انديشه هاي تابناك ائمه معصومين (عليهم السّلام) از حساسيت بيشتري نسبت به زمان هاي ديگر برخوردار است. ايام فاطميّه و گراميداشت ميراث بزرگ معنوي حضرت صديقه كبري (س) و تابش جاودانه انديشه ناب سياسي و اجتماعي آن حضرت در تحليل جايگاه امامت از يك سو و تحمّل مصائب فراوان ايشان در مصاف با ياغيان مهاجم به مكتب نبوي (ص) و علوي (ع) از سوي ديگر يكي از مناسب ترين فرصت ها براي مبلّغان ديني و روحانيون انديشور است كه به تبيين حقائق انقلاب فاطمي بپردازند. عالم متفكّر و فقيه ژرف انديش، « حضرت آيت الله جوادي آملي (مدظلّه) » كه همچون شمع فروزان حكمت و معرفت،روشني بخش حوزه هاي علميّه و طلاب و روحانيون جوياي حقيقت بوده و نصايح دقيق ايشان همواره نصب العين حركت هاي جهادي فرهنگي محسوب مي شود، در مطلب پيش رو به تبيين شرائط تبليغ و جايگاه مبلّغ در فرهنگ ديني پرداخته اند .

ضرورت تبليغ و رساندن پيام به قلب انسان ها
همه ما، مخصوصاً شما آقاياني كه تصدّي اين سمت را داريد، مسئوليد. بيگانه اگر چيزي در قلب نوجوان يا جوان ريخت، اين دلها را مالك مي شود و اگر دل را ديگري برد، كشور را نمي شود اداره كرد ! براي اينكه رهبري ابدان با قلوب است و قلوب هم كه به دست ديگري است.اين بيان نوراني حضرت امير كه فرمود: قلب الحدث كالأرض الخاليه كلّما القي فيها قبلته، ناظر به اين است؛ پس ضرورت اصل تبليغ مشخص است. مطلب ديگر آن است كه تبليغ غير از سخنراني است، غير از كتاب نوشتن است؛ تبليغ يعني انسان حرف را برساند به دل مردم: في انفسهم قولاً بليغاً (3). اين عرضه هم مال هر كسي نيست كه به دل جوان راه پيدا كند، حرف را در دل او جا بگذارد ! ممكن است يك مقداري سخنراني بكند، حرّافي بكند، گوش او را پر بكند؛ ولي اين تبليغ نيست، حواستان جمع باشد ! تا به دل نرسانديم؛ وظيفه مان را عمل نكرديم. في انفسهم قولاً بليغاً ، نه في آذانهم ! آن براي حقوق گرفتن خوب است؛ اين راه حسين بن علي نيست، حواستان جمع باشد ! فرمود: شما حرف را بايد به دل مردم برسانيد، نه به گوش مردم ! مگر حرف هر كسي در دل مردم اثر مي كند؟! خيلي آدم خوب سخنراني مي كند، اتو كشيده حرف بزند، كلمات آهنگين بگويد؛ مگر اين به دل فرو مي رود؟ اين فقط به گوش مي رسد. حرفي كه به گوش رسيد، حرف انبياء نيست !

طهارت روح و قوّت گفتار، شرايط تأثير گذاري كلام
مطلب سوّم آن است كه ما چه كار بكنيم حرف ما در دل جوانها برود؟ و آن طهارت روح مي طلبد. حرف كاسبكار، مسلمان تربيت نمي كند، اين را حواسمان جمع باشد ! كسي از اوّل كيسه دوخته براي يك كاري؛ اين نمي تواند در جان جوانان اثر بكند! مگر حرف لفظ نيست؟ مگر محتوا يا مفهوم نيست؟ نه لفظ اثر دارد، نه مفهوم ! يك روح طيّب و طاهر مي خواهد كه با هم مرتبط باشند و جان را عوض بكنند.
يك كتابي است به نام ( العقد الفريد )، مال ابن اثير.اين ابن اثير سه تا برادرند؛ يكي در تفسير كار كرده، يكي در تاريخ كار كرده، يكي هم در غرائب و مفردات قرآن. آن ابن اثيري كه ن هايه نوشته، تقريباً از مجمع البحرين ما قوي تر است. هم اقدم بر مجمع البحرين طريحي است و هم اغناي از اوست. آن يكي بخش ادبي را نوشته به نام الع قد الفريد. اين ابن اثير در العقد الفريد نقل مي كند كه كسي از يك واعظ معروف شهر سؤال كرد كه ما پاي سخنان خيلي ها مي رويم، مردم هم پاي سخنراني هاي خيلي مي روند؛ ولي فلان شخص وقتي حرف مي زند، در دلها اثر مي كند، ديگران اين جور نيستند؛ چرا؟
ايشان گفت: ليست النائحه المستأجره كالثّكلي. فرمود: مي داني چرا آن يكي كه حرف مي زند، در ديگران اثر مي كند، ديگران كمتر؟ گفت: نه. گفت شما در آن مجلس ماتم كه اگر خداي ناكرده يك جواني رخت بر بست؛ در مجلس ماتم، مخصوصاً مجلس ماتم زنانه يك مداح را مي آورند، همان طوري كه در مجلس مردانه يك نائح و مداحي را مي آورند كه نوحه سرايي كند، در مجلس ماتم زنانه هم يك نائحه اي را مي آورند كه براي زنها نوحه سرايي كند. اين نائحه كه نوحه سرايي مي كند، سائر زنها نوحه او را گوش مي دهند، كم و بيش متأثر مي شوند. امّا وقتي مادر اين جوان كه داغ دارد، دهان باز مي كند؛ همه زنها گريه مي كنند.
گفت: سرّش اين است كه بقيّه مزدورند،اما اين مادر داغ دارد: ليست النائحه المستأجره كالثّكلي، ( ثكلي ) يعني مادر بچه مرده. حرف نائحه را مردم نمي پذيرند، حرف ثكلي را مي پذيرند. اگر داغ داريم، مي توانيم اثر بكنيم و گرنه همين حرف را ديگري هم ممكن است بزند؛ ولي حيف است كه انسان بي داغ باشد و بخواهد در اردوي حسين بن علي شركت كند، اين نيست ! آدم مي تواند داغدار باشد و در اردوي حسيني شركت كند؛ هم دنيا درآن است، هم آخرت ! پس تا آدم داغدار نباشد، حرفش در جان اثر نمي كند؛ و تا در جان اثر نكرد، جوان تربيت نمي شود ! او با يك عكس و يك منظره بر مي گردد !

لزوم طراوت و تازگي تبليغ اسلامي در برابر تبليغات رنگانگ بيگانگان
كاري كه شما آقايان داريد، خيلي سخت است؛ كاري كه ديگران دارند خيلي آسان ! او با چشم جوان كار دارد، با گوش جوان كار دارد، با لامسه جوان كار دارد، با ذائقه جوان كار دارد، با محسوس كار دارد. يك كالاي نقد به او مي دهد؛ فيلم مبتذل، صداي مبتذل و كار مستهجن را به او نشان مي دهد. اينها گوش پذير است، چشم پذير است، دهان پذير است، لمس پذير است. حرف هاي شما از چشم دور است، از گوش دور است، از حس دور است، از ذائقه دور است، از لامسه دور است، از همه اينها دور است ! آن وقت بايد به قدري قوي باشد كه مستقيماً در دل بنشيند. در حقيقت شما حرف غيب مي زنيد، آنها حرف حس و شهادت ! آن وقتي كه فيلم را نشان مي دهد، تبليغ مي كنند! چشمش لذت مي برد، گوشش لذّت مي برد، بدنش لذّت مي برد، ذائقه اش لذت مي برد ! شما داريد يك چيز به او مي گوييد كه همه اينها را مي رنجاند ! بايد جبران بشود؛ آن قدر طراوت و تازگي داشته باشد و طيّب باشد كه جانش را بربايد و در او اثر كند ! و اينها هم پاكند و اثر مي كند.

حرف خوب و خوب حرف زدن، دو عنصر محوري در بيان مبلّغ
حرف هاي علمي، حرف هاي عميق به درد جوان و نوجوان نمي خورد ! وقتي يكي نمي فهمد، خوابش مي برد و در جلسه بعد شركت نمي كند؛ آن بايد بفهمد ! حرفي را او مي فهمد كه آن مبلّغ اين دو عنصر محوري را درآن ا عمال بكند؛ يكي اينكه خوب حرف بزند، يكي اينكه حرف خوب بزند. حرف با سند، با محتوا، مستند به قرآن، روايات، عقل، نقل؛ آن حرف خوب زدن است. با ادبيات روز، با گزينه هاي روز، با تعبيرات روز؛ خوب حرف زدن است. اگرآن مطالب عميق را به اندازه اي كه مقدور شماست بتوانيد رقيقش كنيد، تنزّل بدهيد، با مثال قابل فهم بشود؛ موفقيد و گرنه آن چه كه در كتاب ها هست، يا در قرآن هست، يا در نهج البلاغه هست؛ همان ها را بخواهيد منتقل كنيد، اين جوان نمي فهمد !

براي او جاذبه ندارد؛ چون جاذبه ندارد، پاي سخنراني شما خوابش مي برد. بايد اين كار را مؤسسه شما انجام بدهد كه شما را هنرمند بپروراند ! يعني بتوانيد آن مطالب علمي و عميق را در قالب داستان، مثل، با ادبيات، با شعر منتقل كنيد كه بفهمد؛ وقتي فهميد، لذت مي برد. اشعار وقصّه ها سهم تعيين كننده اي دارد. مي بينيد قرآن كريم اگر فقط براي انبياء و اولياء و گروهي از انسانها بود، اينقدر داستان نقل نمي كرد ! چون هديً للنّاس (4) است، براي توده مردم هم هست، داستان در قرآن كريم زياد است. همان معارف بلند را به صورت داستان نقل مي كند كه قابل تفهيم و درك باشد براي نوجوان. ادبيات سهم تعيين كننده اي دارد؛ ان شآء الله با ادبيات خوب، با اشعار خوب، با تمثيل خوب، با داستان هاي خوب آن مطالب را منتقل مي كنيد، رقيق مي كنيد، در يك جامه خوبي به اين جوان ها منتقل مي كنيد و اينها هم كاملاً مي پذيرند. به اينها هم فرصت بدهيد، ميدان بدهيد مقاله بنويسند، مقاله بخوانند، شما گوش بدهيد كه به صورت گفتمان باشد، نه يك جانبه ! آنها هم احساس رشد و بلوغ بكنند، بلوغ علمي و بلوغ فرهنگي داشته باشند؛ اين خيلي اثر دارد !

لزوم به كار گيري هنر و ادبيات در برنامه هاي تبليغي
وجود مبارك موساي كليم (ع) با آن بيّنات الهي اعزام شد. يد بيضاء داشت، عصا اژدها مي شد و معجزات ديگر؛ امّا هميشه نمي شود با عصا يا با يد بيضاء مردم را هدايت كرد ! به ذات أقدس له عرض كرد: خدايا ! من سخنراني مي كنم، فصيحم؛ امّا برادر من بهتر از من با ادبيات روز آشناست: هو افصح منّي لساناً (5). نقص در وجود مبارك موساي كليم نبود، اوفصيح بود؛ امّا عرض كرد: برادرم افصح است. ادبيات، سهم تعيين كننده دارد. خط خوب داشتن، خوب سخنراني كردن، شعر صحيح خواندن، غلط نخواندن، كلمات را درست اداء كردن، قبل از اينكه انسان سخنراني كند به لغت مراجعه كند، الفاظ را درست اداء بكند؛ الفاظ كهنه فرسوده را كمتر به كار ببرد، الفاظ را صحيح اداء بكند؛ اين اثر بيشتري دارد.
سرمايه يك سخنران و يك مبلّغ، ادبيات اوست ! او وقتي نمي تواند يك مقاله بنويسد ويا يك سخنراني نمي تواند بكند و چند تا غلط ادبي درآن است، او نمي تواند وارث پيامبر باشد ! يك ادبيات خيلي قوي مي خواهد، يك آشنائي به لغت مي خواهد؛ امّا همه اينها كه لازم است، به معناي اين نيست كه آدم از مسئوليت فرار بكند يا كار را سنگين تلقّي بكند ! همه اين ها ايجاب مي كند ما از وقت هاي فارغمان حداكثر بهره را ببريم و تا مطالعه نكرديم سخن نگوييم.

ضرورت استفاده از برهان در نفي و اثبات امور
به ما گفتند: قولوا قولاً سديداً (6)؛ به ما گفتند: انسان در اين مدار بسته زندگي مي كند، باز نيست؛ يعني شرقش هم بسته است، غربش هم بسته است؛ از هر دو طرف بخواهد عبور كند، اينجا ورود ممنوع است. بخواهد يك چيزي را نفي بكند؛ به او اجازه نمي دهند، مگر عالمانه ! بخواهد چيزي را تصديق بكند، تثبيت بكند؛ به او اجازه نمي دهند، مگر عالمانه ! هر دو را ذات أقدس له در قرآن كريم فرمود؛ هم فرمود: لا تقف ما ليس لك به علم (7)، هم فرمود: بل كذّبوا بما لم يحيطوا بعلمه و لمّا يأتهم تأو يله (8). كسي بخواهد دهان باز كند، سر تكان بدهد، بگويد نه؛ بايد برهان داشته باشد و گرنه ساكت است. بگويد آري، بايد برهان داشته باشد. اين دو سيم خاردار را قرآن نصب كرد. فرمود: چيزي را كه دهان باز كرديد، روي منبر مي خواهيد بگوييد؛ بايد برهان داشته باشيد ! بدون دليل حرف نزنيد. بخواهيد يك چيزي را نفي بكنيد، بدون دليل نباشد.هم، بل كذّبوا بما لم يحيطوا بعلمه را ممنوع كرده، فرمود: تكذيب و نفي بايد محققانه باشد. هم تثبيت و اثبات را بدون تحقيق نفي كرده: لا تقف ما ليس لك به علم. پس ما مرزمان بسته است، اين طور نيست كه دهان باز كنيم، هر چه دلمان خواست بگوييم ! شما مي بينيد هر از چند گاهي اين مراجع بزرگوار ما اظهار نظر مي كنند كه در مداحي هايتان مواظب باشيد، اغراق نگوييد، افراط و تفريط نكنيد، يك چيزهايي كه در شأن اهل بيت (عليهم السّلام) نيست نگوييد؛ با آن جلال و شكوه اهل بيت، آن عظمت حسين بن علي (ع) نيازي به اين حرف ها نيست ! بنابراين مرزها بسته است.

همراه بودن با دليل و برهان، ويژگي قول سديد
به ما گفتند: آن كه اثر دارد، «سديد » است، نه ( شديد ): يا أيّها الّذ ين آمنوا اتّقوا الله و قولوا قولاً سديداً (9)، نه شديداً ! حرف هايتان مثل سد باشد؛ قول سديد است كه اثر دارد. قرآن از دو طرف سيم خاردار كشيده! مگر آدم مي تواند هر چيزي را تكذيب و تصديق بكند؟ شما به لطف الهي كه در حوزه ها هستيد، با حوزه ها مأنوسيد سعي كنيد ان شآء الله حق را صحيحاً با طهارت منتقل كنيد، آنگاه مي بينيد كه چه پاداشي در دنيا و چه پاداشي در آخرت به شما خواهند داد ! روح و ريحان است و پاداش مبلّغين را ذات أقدس له مي داند؛ حشر با انبياء هست، حشر با اولياء هست، حشر با صلحاء و صديقين و شهداء هست، حفظ يك كشوري است كه مديون خون شهداء است. و جريان حسين بن علي (ع) سهم تعيين كننده اي در استقلال اين كشور داشت و دارد.

لزوم استفاده از سرمايه هاي عظيم معنوي در تبليغ
بنابراين با داشتن اين سرمايه عظيم،اگر آدم نتواند حرف خود را ابلاغ كند، بدا به حال او ! شما دو قدم آن طرف تر وقتي هند مي رويد در اين عصر كه عصر علم است، بدترين انحاء بت پرستي را در هند دارند رواج مي دهند. احترام به ادرار گاو را مثل زمزم مي دانند !! اين ملّت دارد گاو پرستي اش را حفظ مي كند؛ ما زمزممان را بخواهيم منتشر بكنيم، مي بينيم كم داريم !ما با داشتن اين همه معارف آن وقت نتوانيم جوان هايمان را حفظ بكنيم !! پس بهترين راه اين است: باور بكنيم با طهارت، اين ها را بپذيريم و معتقد بشويم و ا خلاص العمل ل لّه باشد.  (1) نهج البلاغه/ نامه 31 (2) الكافي/ 5/ 280 (3) نساء/ 63 (4) انعام/ 91 (5) قصص/ 34 (6) نساء/ 9 (7) اسراء/ 36 (8) يونس/ 39 (9) احزاب/ 70

  استعداد قلب جوانان در پذيرش آموزه ها
بيان نوراني امير المؤمنين (ع) در نامه اي كه براي فرزندشان مرقوم فرمودند، ضرورت تبليغ احكام به نوجوان ها و جوان ها را مشخص مي كند. حضرت در آن نامه كه در نهج البلاغه است؛ فرمود:قلب الحدث كالأرض الخاليه كلّما القي فيها قبلته (1). قلب جوان مثل زمين موات است، چيزي در آن كشت نشده؛ هر كس سبقت كند و بذري درآن بيفشاند، اين مي پذيرد؛ بعد فرمود: قبل از اينكه ديگران در دل هاي جوان و دل شما كه جوانيد بذري بيفشانند، من دارم اين معارف و احكام را براي شما بيان مي كنم.

مالكيّت بر قلب جوانان به وسيله احياي آن
بيان نوراني رسول گرامي (ص) وقتي ضميمه سخنان سودمند امير المؤمنين (ع) بشود، يك مطلب تازه اي به همراه دارد. آن مطلب اين است كه وجود مبارك رسول خدا فرمود: من احيا ارضاً ميتهً فهيله (2)؛ هر كسي مواتي را آباد بكند، زمين مرده اي را آباد بكند، مال اوست. پس طبق آن بيان نوراني حضرت امير، دلهاي نوجوان ها و جوان ها كه خالي است، مثل سرزمين موات است؛ هر بذري درآن بيفشاند، اين قبول مي كند. او فقط قدرت جذب دارد، نه قدرت تحليل ! حنظل بكاري، حنظل در مي آيد؛ سيب و گلابي بكاري، سيب و گلابي در مي آيد. بيان نوراني رسول گرامي (ص) اين است كه هر كسي زمين مواتي را آباد كرد،مالك آن مي شود. از اين دو حديث يك مطلب ديگري استنباط مي شود و آن اين است كه اگر كسي زمين مرده را احياء كرد، مالك مي شود؛ لكن مي شود با فشار و زور از دستش گرفت و غصب كرد. امّا زمينه مرده را اگر كسي زنده كرد، نمي شود غصب كرد ! اگر كسي يك زميني را كه موات بود، يك درخت تلخي كاشت؛ مي شود با فشار او را بيرون كرد و اين درخت را كند و درخت شيرين كاشت. حالا اگر كسي يك جواني را خداي ناكرده گمراه كرد، چه جور مي شود؟ زمين مرده را كسي زنده كند، مال اوست؛ زمينه مرده را هم اگر زنده كند، مال اوست ! مگر اين كمونيست ها كه آمدند، جوان ها را آلوده كردند؛آيا ممكن بود كسي از اينها بگيرد؟ مگر اين منافقان را كه آلوده كردند، اين بيانات نوراني امام نتوانست در اينها اثر كند؟ بنابراين اين سرمايه ها هست و در معرض خطر است. الآن هم متأسفانه شما مي بينيد باز افكار چپي ها گاهي در اين دانشگاه ها منتشر مي شود !