عبادت در قرآن. نيت و عبادت و توسعه رزق.كار و عبادت .برترين نوع عبادت
سایت جدید : تاریخی فرهنگی قرآنی
عبادت در قرآن : ماهیت عبادت
پرستش، نوعی رابطه است که بین انسان و معبود او تحقق پیدا می
کند. انسان، این نوعِ خاص از رابطه را که ستایشگرانه و سپاسگزارانه است، تنها با
خدای خود برقرار می کند. چنین رابطه ای بین انسان و غیر خدا، نه شدنی است و نه
جایز؛ چرا که صورت کامل این ارتباط عبادی، درآگاهانه و دارای ملاک و معیار بودن آن
است. شناخت خدای یگانه، به عنوان کاملترین ذات با کاملترین صفات و منزّه از هر
گونه عیب و نقص و نیز شناخت رابطه او با جهان، واکنشی را در انسان ایجاد می کند که
از آن به پرستش و عبادت تعبیر می شود و با توجه به این ویژگی است که هیچ مخلوقی در
مقام پرستش، نمی تواند معبود انسان واقع شود. از این رو، قرآن کریم تأکید می کند و
اصرار می ورزد که پرستش، مخصوص خداست و باید برای خدا باشد و هیچ گناهی هم مانند
شرک به خدا نیست.
فطری بودن عبادت یکی از اصیل ترین تجلّیات روح و مهم ترین ابعاد وجود آدمی،
حسّ پرستش و نیاز به عبادت است. مطالعه آثار به جا مانده از زندگی انسان در طول
تاریخ، نشان می دهد که هر جا انسان بوده، پرستش هم وجود داشته است؛ گرچه شکل و نوع
و روش عبادت و پرستش و معبودها، تغییر یافته است. بر این اساس، می توان گفت پرستش
و عبادت، در وجود انسان ریشه دارد و پیامبران الهی هم اصل پرستش را نیاورده اند؛
بلکه نوع پرستش را به انسان آموختند و آنها را از پرستش و عبادت غیرخدا باز
داشتند. بر این اساس، پیام قرآن این است که ای انسان، ربّ خود و پروردگارت را
بپرست که او تو و جهانیان را آفریده است و زمام امورشان را به دست دارد.
عبادت، راز آفرینش در قرآن کریم، در مواردی از اموری به عنوان هدف آفرینش
انسان یاده شده است. از جمله در آیه ای می خوانیم که خداوند تبارک و تعالی می
فرماید: «من جنّ و انس را نیافریدم، مگر برای پرستش و بندگی». بر این اساس، تمام
امور دیگر، نظیر علم و دانش و امتحان و آزمایش که از شمار اهداف آفرینش انسان ذکر
شده، همه اموری هستند که در مسیربندگی خدا قرار دارند. در حدیثی از امام صادق(ع)
نقل شده که امام حسین(ع) به اصحابشان چنین فرمودند: «خداوند بزرگ بندگان را
نیافرید، مگر به خاطر این که او را بشناسند هنگامی که او را بشناسند، عبادتش کنند
و هنگامی که بندگی او را کنند، از بندگی کردن به غیر او بی نیاز شوند».
مفهوم عبادت در قرآن در بینش قرآن، عبادت مفهوم خاصّی دارد. استاد شهید
مرتضی مطهری رحمه الله در این باره می نویسد: «هر توجه یاخضوع نسبت به چیزی عبادت
نیست، خضوع نسبت به چیزی اگر جنبه تقدّس پیدا کند، عبادت است». ایشان در جای دیگری
می نویسد: «اگر خضوع انسان در برابر چیزی به عنوان تقدیس و تنزیه و اعلام مبرّا
بودن آن چیز از نقص باشد، این عبادت است و این برای غیرخدا نیست. چون تنها موجودی
که مبرّا از نقص است و شایسته تقدّس است، ذات احدیّت است». «عبادت یعنی خضوع در
نزد پروردگار، تسبیح و تنزیه و تمجید پروردگار». عبادت به معنای خاصّش،... یعنی
همان خلوت با خدا، نماز، دعا، مناجات، تهجّد، نماز شب و مانند آن که جزء متون اسلام
است».
انواع عبادت و محتوای آن از بررسی امور عبادی، چنین به دست می آید که پرستش
و عبادت آدمی، به یکی از دو صورت انجام می گیرد: پرستش زبانی که جمله ها و ذکرهایی
است که بر زبان جاری می شود مثل حمد و سوره در نماز و ذکر در رکوع و سجده و تشهد و
سلام و دعاهای مختلف که به مناسبت هایی خوانده می شود. نوع دوم پرستش و عبادت،
پرستش عملی است مانند قیام و رکوع و سجده و وقوف در عرفه و طواف خانه خدا. بیشتر
عبادت ها هم، مشتمل به هر دو صورت گفتاری و کرداری است. در هر حال، انسان با این
دو روش از عبادت، حقیقت یکسانی را ابراز می کند؛ یعنی با عملی عبادیِ خود، همان را
ابراز می کند که با عبادت زبانی به آن تصریح دارد.
معبود یگانه از شمار اموری که در قرآن کریم و سخنان اهل بیت علیهم السلام
بسیار مورد تأکید است، انحصار عبادت برای خداست، به گونه ای که حتی از شریک قرار
دادن سایر امور و افراد در این کار هم به شدّت نهی شده است. در سوره حمد خطاب به
خداوند می خوانیم: «فقط تو را پرستش می کنیم و تنها از تو یاری می جوییم». در روز
قیامت، همه انسان ها در خواهند یافت که زمام امور عالم به دست خداست و همه به جدّ
اعتراف خواهند کرد که تنها چنین خدایی است که ساحت ربوبی اش، شایسته بندگی و
انحصار در آن است. نیز هم اوست که در همه امور دنیا و آخرت، باید پناهگاه همگان
باشد و از او یاری خواست که یاری رسان است و جز او، کس را چنین نیرویی نیست و در
نتیجه، جز او هم کسی شایستگی بندگی و اطاعتت ندارد.
پرورش حس پرستش از
دقت در مجموعه تعلیمات اسلامی، چنین برمی آید که مکتب الهی اسلام، به تمام ابعاد
وجودی انسان توجه کامل دارد. بر این اساس است که در تحلیل مجموعه تعلیمات دینی، به
این حقیقت می رسیم که بخشی از آن ها به پرورش حسّ حقیقت جویی و بخشی به علم طلبی و
قسمتی هم به پرورش عواطف اخلاقی و حس زیبایی طلبی و سرانجام، قسمتی هم به پرورش حس
پرستش و عبادت مربوط می شود. عبادت و پرستش خداوند متعال و ترک پرستش غیرخدا، یکی
از اصول تعلیمات تمامی پیامبران است و تعلیمات هیچ پیامبری، از عبادت خالی نیست.
در دین اسلام هم عبادت، سرلوحه همه تعلیمات نبی اکرم صلی الله علیه و آله به شمار
می آید. عبادت های اسلامی، با فلسفه های زندگی توأم است و در متن زندگی قرار دارد،
به گونه ای که عبادت های فردی هم متضمن پاره ای از وظایف زندگی است.
عبادت برای همه عبادت آگاهانه، مخصوص انسان است، ولی پرستش ناآگاهانه، امری
است که نه تنها همه انسان ها، که همه موجودات عالم آن را به جای می آورند. در عالم
خلقت، موجودی نیست که پرستنده حق نباشد و آیات بسیاری از قرآن کریم، به این حقیقت
تصریح دارند. در آیه ای از قرآن در این باره می خوانیم: «هرچه در آسمان ها و زمین
است، تسلیم خداوند می باشد». در آیه دیگری هم می فرماید: «در نظام هستی، چیزی نیست
مگر اینکه حمد و تسبیح خدا را به جای می آورند، ولی تسبیح آن ها را شما متوجه نمی
شوید».
عبادت، عامل رستگاری در مکتب الهی اسلام، هدف از آفرینش انسان، نیل به کمال
و رستگاری بیان شده است. ازاین رو، ضروری است در تحقق یابی این هدف بزرگ،
رهنمودهای هم در قالب احکام و مقررات زندگی فردی و اجتماعی برای او ذکر گردد، تا
از طریق به کارگیری این رهنمودها، زمینه تعالی و رشد معنوی انسان فراهم آید. در
مجموعه آیات قرآن کریم، همواره ایمان به خدا و انجام کارهای نیک، دو موضوع مهمّی
است که با هم مورد تأکید قرار می گیرند و با فضیلت ترین کارهای نیک هم، همان اعمال
عبادی خاصّی است که برخی از آن ها با شرایط ویژه ای انجام می پذیرد. در قرآن کریم
می خوانیم: «ای کسانی که ایمان آورده اید، رکوع کرده و سجده به جا آورید و پروردگارتان
را عبادت کنید و کار نیک انجام دهید، تا رستگار شوید».
نیت و عبادت همان گونه که در انجام کارهای معمولی زندگی، افرادْ انگیزه و
هدف های مختلفی دارند، در عبادت هم به رغم یکسان بودن ظاهر عمل، ممکن است انگیزه
های متفاوتی در بین باشد. در فرهنگ اسلامی، ارزشمندی هر کاری، با نوع هدف و انگیزه
آن مورد ارزیابی قرار می گیرد و تفاوت پاداش ها، ناشی از نوع نیّت و انگیزه آنها
است. در عبادت هم، افراد از نظر نوع انگیزه با هم تفاوت دارند. خداوند متعال به
پیامبرش دستور می دهد که: «بگو من مأمورم که فقط خدا را پرستش کنم و هیچ انگیزه و
هدفی را در این کار، شریک و دخیل نمی سازم».
اقسام بندگی امام صادق ع می فرماید: مردم در عبادت خدا سه گروه اند: گروهی
او را به هوای پاداش عبادت پرستش می کنند که این عبادت کنندگان آزمندان است که
عبادتشان از روی طمع ورزی است؛ گروهی هم از ترس آتش جهنم خدا را عبادت می کنند که
این عبادت بردگان است؛ امّا من خدای را به دلیل عشق و محبّت به او می پرستم و این
عبادت کریمان، و مایه امن و امان است، به دلیل اینکه خود خداوند فرموده است که این
گروه از ترس و هراس روز قیامت درامان اند؛ چون خداوند هر کس که او را دوست بدارد،
دوست می دارد، و هر که را که خدا دوست بدارد، ازوحشت روز قیامت درامان است.
تشویق به عبادت سراسر آیات قرآن، تشویق و ترغیب به عبادت است و گاه در ضمن
این کار، به حکمتی از حکمت های عبادت هم اشاره می شود. برای مثال، در آیه ای می
خوانیم: «ای مردم، پروردگارتان را که شما و مردمان پیش از شما را آفریده است،عبادت
کنید؛ باشد که از پرهیزکاران باشید». در این آیه، افزون بر فرا خواندن مردم به
پرستش خداوند، به دو نکته نیز که اصل مسئله عبادت خدا را به صورت منطقی تبیین می
کند، اشاره شده است. اول اینکه خداوند آفریننده انسان هاست و نعمت وجود رابه آنها
بخشیده است. به این دلیل، شایستگی آن را دارد که به برکت این نعمت بزرگی که به
آنها داده، از طرف آنان به وسیله عبادت مورد تکری مواقع گردد. نیز گذشته از آن،
پرستش خداوند متعال، بستری است که انسان ها را در شمار پرهیزکاران قرار می دهد و
آن ها را به خدا نزدیک می سازد.
عبادت، وسیله تقرّب امام علی ع درباره نقش عبادت در نزدیکی انسان به خدا،
می فرماید: «هیچ تقرّب جوینده ای، به چیزی چون عبادت خدا به او نزدیک نشده است».
با توجه به این دست آورد عبادت است که اولیای الهی، همواره به پرستش خدا عشق می
ورزند. رسول خدا ص در این باره توصیه ای بدین شرح دارد که: «برترین مردم کسی است
که عاشق عبادت باشد؛ یعنی ملازم با آن باشد و از صمیم دل، دوستش بدارد و... خویشتن
را وقف آن گرداند و باکی نداشته باشد که دنیایش به سختی بگذرد یابه آسانی».
ضرورت استمرار عبادت عبادت خداوند متعال، امری است که هرگز در یک مرحله
خاصّ به پایان نمی رسد؛ چرا که تکامل انسان، حدّ و اندازه معیّنی ندارد. برخلاف
دیدگاه نادرست برخی از مدعیان عرفان و سلوک که در مرحله به خصوصی، تکلیف به عبادت
را پایان پذیرفته تلقی می کنند، از دید فرهنگ اصیل اسلامی، بندگی خداوند و عبادت
انسان، تا لحظه مرگ تداوم پیدا می کند و در هیچ مرتبه ای از کمال معنوی، به نهایت
نمی رسد. از این رو، همه پیامبران الهی،تا آخرین لحظه حیات خویش، متعهدترین انسان
ها به امور عبادی و پای بندترین اشخاص در انجام وظایف دینی بوده اند. قرآن کریم در
این باره می فرماید: «آن هایی که به مقام قرب الهی می رسند و مرتبه های والای کمال
را طی می کنند، هیچ گاه از عبادت پروردگار عالم سرباز نمی زنند و همواره او را
تسبیح می گویند و در مقابل عظمت او، پیشانی به خاک ساییده، سجده به جای می آورند».
عبادت، نردبان ترقی انسان انسان بدون ایمان و عبادت، موجودی است که قرآن
کریم با اوصافی چون عجول(شتابگر)، قتور(خودخواه)، هلوع(حریص)، کفور(ناسپاس)،
ظلوم(ستمگر) ،جهول(نادان)، خصیم(ستیزه جو)، ضعیف(ناتوان) و... از او یاد می کند.
اما وقتی بلوغ فکری و اعتقادی پیدا کرد و ایمان آورد و به وسیله عبادت و پرستش،
پله های ترقی و تعالی معنوی را یکی پس از دیگری پیمود، از چنگال این نقص ها و دام
های خطرناک نجات پیدا می کند و به صفات ارزشمندی چون آگاهی، رشد، استقامت،
فداکاری، سپاسگزاری، عدالت و... آراسته می شود و از این رهگذر، نه تنها به یک
زندگی پاکیزه و توأم با آسایش و آرامش در دنیا دست می یابد، بلکه به منزلت تقرّب
با خدا و مقام رضوان الهی هم می رسد.
برخورداری همه امّت ها از عبادت در طول تاریخ با توجه به شرایط هر دوره،
عبادت هایی با ویژگی های خاص تعیین گردیده که برخی از آن ها، در بین سایر امّت ها
هم مشترک بوده است؛ نظیر روزه که به تصریح قرآن، در بین امّت های گذشته هم یافت می
شود. در این میان، قرآن در پاسخ به مواردی که تعیین اعمال عبادی، برای عده ای
سنگین به نظر می رسید و بهانه شان این بود که این عمل عبادی خاصّ را که پیامبر به
عنوان تکلیف برای مردم آورده، در بین امت های گذشته معمول و مرسوم نبوده، می
فرماید: «برای هر امّتی مناسکی قرار دادیم که آن ها بدان عمل می کردند. پس نباید
دراین امر با تو به ستیره برخیزند. این پیامبر، آنها را به راه راست فراخوان؛ زیرا
تو خود راه راست قرارداری».
بی نیازی خدا از عبادت مردم در آیات فراوانی تأکیده شده که خداوند متعال،
از طاعت و عبادت تمام خلق بی نیاز است. نیز در آیه ای، موسی بن عمران ع در همان
حال که مردم را به پرستش خدا دعوت می کند، این حقیقت را نیز به آن ها گوشزد می
نماید که اگر شما و تمام افرادی که در روی زمین هستند کافر شوند و در حال کفر
بمانند، به مقالم الهیِ او ضرری نخواهد رسید؛ چرا که خداوند بی نیازِ واقعی است.
از طرف دیگر، در توصیف هدایت و منافع آن در قرآن کریم آمده است: «هر کس هدایت یافت
و به راه راست درآمد، به نفع خود اوست و هر کس که سرباز زد و ازهدایت و آمدن به
راه راست خودداری کرد و در گمراهی و ضلالت باقی ماند، زیانش را خود او می بیند»
حضرت علی ع در اشاره به این حقیقت، درباره عبادت خدا می فرماید: «خداوند از طاعت و
عبادت خلق بی نیاز و از معصیت و نافرمانی آنها نیز ایمن است؛ زیرا معصیت گنهگاران
به او ضرری نمی زند و طاعت و فرمانبرداری آن ها هم برای خدا نفع و سودی ندارد».
حضور قلب در عبادت از شمار آدابی که اولیای الهی در حین انجام عبادت، خود
را ملزم به رعایت آن می دانند، این است که در آن حال، بیشتر خود را در حضور
پروردگار عالم احساس و چنان رفتار می کنند که شایسته است در حضور حضرت حقّ چنین
رفتار شود. قران کریم می فرماید: «هیچ عملی انجام نمی دهید، جز این که در آن حال،
ما بر شما گواه و ناظریم». امام صادق علیه السلام هم، ضمن اشاره به این آیه می
فرماید: «حضرت رسول اکرم ص وقتی این آیه را تلاوت می کرد، به شدت می گریست». خود
رسول خدا ص در تبیین ادب عبادت، بارها به مردم می فرمود: «خدا را چنان بپرستید که
گویی او را می بینید ؛ زیرا اگر شما او را نمی بینید، او شما را می بیند». یا می
فرمود: «خدا را بندگی کن و هیچ چیز را شریک او مگردان و برای خدا چنان کار کن، که
گویی او را می بینی».
منع از پرستش شیطان پیامبران الهی، از طرف خداوند متعال مأموریت داشتند که
در هر دوره ای، معبود واقعی را که ذات پاک پروردگار عالم است، به انسان ها
بشناساند و آن هارا از انحراف در این امر مصون سازند. گذشته از تذکر پیامبران
الهی، به تصریح قرآن کریم خداوند با بنی آدم پیمان بسته و از آن ها تعهد گرفته است
که هرگز از عبادت خدا، به عبادت پدیده های هستی گرایش پیدا نکنند؛ چرا که این کار،
موجب گمراهی و گرفتاری ایشان می شود و آن ها را از نیل به سعادت ابدی، باز می
دارد. قرآن در این باره می فرماید: «ای فرزندان آدم، آیا با شما پیمان نبستم که
شیطان را پرستش نکنید و تنها مرا بپرستید که این همان صراط مستقیمی است که شما را
به سعادت واقعی تان می رساند، اما شیطان و پیروی از او، گروه زیادی از شما را
گمراه کرد؛ آیا در این موضوع نمی اندیشید؟».
پیامبران، روشنگران راه عبادت از آنجا که تقدیر خداوند این است که انسان با
اختیار و اراده آزادانه خویش، مسیر زندگی اش را تعیین کند و با این انتخاب
آزادانه، زمینه کمال حقیقی خود را رقم زند، هیچ گونه جبری در راه ترسیم آینده
انسان مطرح نیست. با این همه، چون خداوند خواستار سعادت ابدی انسان است، افزون
برآمادگی ها و توانمندی های درونی، به وسیله فرستادن کتاب هدایت و پیامبران
بیدارگر، راه درست کمال و تعالی را هم به او نمایان ساخته و از او خواسته است که
در چهارچوب رهنمودهای پیامبران، از مسیر درستی که او را به سعادت ابدی می رساند،
سرباز نزدند.
مثلّث سعادت از مجموعه رهنمودهای قرآنی، چنین برمی آید که سعادت انسان و
رهبری پیامبران و عبادت خدا، اموری هستند که با صراط مستقیم الهی ارتباط تنگاتنگ
دارند؛ چرا که به تصریح قرآن، نیاز واقعیِ انسان و خواست اصلی او، راه یابی و دست
یابی به صراط مستقیم است. از طرف دیگر، پیامبر خدا در صراط مستقیم قرار دارد و
مردمان را به آن هدایت می کند. همچنین به تصریح مکرر قرآن، صراط مستقیم، خدا،
همانا عبادت و بندگی اوست. پس با این حساب، عبادت خدا و صراط مستقیم، حقیقتی است
که از طریق فطرت انسان و پیامبران، انسان را به سوی آن فرا می خواند.
شرک، آفت عبادت همان گونه که هر عملی آفاتی دارد، عبادت نیز از سوی برخی
امور تهدید می گردد که در اصطلاح قرآن، از مجموعه آفت های عبادت، تحت عنوان «شرک»
یاد می شود. شرکت همچون سایر امور، مراتبی دارد و برخی از آنها، بسیار پنهان
هستند. براساس رهنمودهای قرآن، هواپرستی، جاه طلبی، مقام پرستی، پول پرستی و شخص
پرستی، همه آفات عبادت خداوند هستند. بر این اساس، انسانی که به توحید عملی دست
نیافته، هنوز از آفات عبادت ها در امان نیست و چه بسا گرفتار شرک پنهانی باشد.
تنها برگزیدگانی چون حضرت ابراهیم ع از شرکت به دورند که توانست بگوید: «روی دل
خود را حق گرایانه به سوی حقیقتی کردم که آفریننده جهان هستی است و هرگز در ردیف
مشرکان نیستم و قرار نمی گیرم؛ چرا که نمازم، عباداتم و زیستنم و مردنم همه برای
خداوند است؛ آن خدایی که او را شریکی نیست. من به این فرمان داده شده ام و از
اولین تسلیم شدگان به حقّ هستم».
منابع: 1ـ قرآن کریم. 2ـ نهج البلاغه. 3ـ تفسیر نمونه. 4ـ ری شهری، میزان الحکمة. 5ـ طهارت روح (نماز و عبادت در آثار شهید مطهری). 6ـ جوادی آملی، حکمت عبادات. 7ـ هزار و یک نکته از قرآن کریم. 8ـ (نماز و عبادت در تفسیرالمیزان). 9ـ (نماز و عبادت در تفسیر نمونه). 10ـ عبادت در اسلام. 11ـ دانشنامه قرآن،
تقدم عبادت فكري قال الامام العسكري(ع): ليست العباده كثره الصيام والصلوه و انماالعباده كثره التفكر في امرالله. امام حسن عسكري(ع) فرمود: عبادت به زيادي روزه گرفتن و نماز خواندن نيست، بلكه عبادت بسيار تفكر كردن در امر خداست.- تحف العقول، ص 815
فلسفه آفرينش در خدايي شدن انسان نهفته است. از آنجايي كه انسان مسير خدايي شدن و بازگشت به كمال مطلق را از مهبط و قرارگاه زمين آغاز مي كند، مسيري سخت و دشوار را مي بايست بپيمايد كه گاه از آن به دوزخ دنيوي ياد مي شود. انسان از پست ترين عنصر در هستي يعني خاك آفريده شده است. اين پست ترين درعين حال قابل ترين عنصر نيز به شمار مي آيد، از اين رو پذيراي روح الهي شده و توانايي آن را دارد تا مقام خلافت الهي بر همه كائنات، خود را بالا بكشد. راه رسيدن به خدايي شدن و لقاي الهي، مسيري از عبوديت تا متأله شدن است. اما اين تمام مسير بشر نيست، چون پس از خدايي شدن تا ربوبيت يافتن در مقام خلافت الهي، راهي بس كوتاه و شيرين بايد پيموده شود. از اين رو در آموزه هاي قرآني فرصت عمر كوتاه دنيوي، فرصتي بي نظير و بي بديل است كه هرگز تكرار نخواهدشد و انسان هر آنچه را ساخته براي ابديت خود ساخته است. اين مسير تا مظهريت ربوبيت، نيازمند بسترهايي است كه از آن به اهداف ابتدايي، مياني و غايي تعبير مي شود. اين گونه است كه آباداني زمين، برپايي عدالت، تعليم و تزكيه، جامعه مدني و امت و مانند آن به عنوان فلسفه آفرينش و اهداف خلقت انسان معرفي مي شود؛ چرا كه هريك بستري براي ديگري است. انسان در اين مسير است كه شدن هاي كمالي را بواسطه ابتلا و مانند آن تمرين مي كند و در كوره دنيا براي عبوديت و خلافت و ربوبيت آبديده مي شود.
هستي در خدمت انسانيت
كسي كه در مسير كمالي شدن، قرارمي گيرد، متأله (خدايي) مي شود. خدايي شدن، عامل
اصلي دستيابي به خلافت مطلق خداوندي است؛ چرا كه شخص در آن مقام مي تواند مظهر
ربوبيت الهي و پروردگاري خداوندي باشد. اين مسير متأله شدن نيز تنها از گذرگاه و مسير
عبوديت مي گذرد. از اين رو امام صادق مي فرمايد: العبوديه جوهره كنهها الربوبيه؛
عبوديت گوهري است كه باطن آن ربوبيت است. بر همين اساس خداوند درباره فلسفه آفرينش
انسان و جنيان اين گونه مي فرمايد: «و جن و انس را نيافريدم، جز براي آنكه مرا
بپرستند.» (ذاريات، آيه65) پرستش و عبادت به معناي اطاعت از خداوند است (آل
عمران، آيه23) و مصاديقي بسيار براي اطاعت است كه از جمله آن مأموريت در آبادسازي
زمين و كشاورزي است.
نيت و عمل نيت و عبادت و توسعه رزق نيت و قدرت
پيامبر اكرم(ص) فرمودند: «نيه المؤمن خير من عمله و نيه الكافر
شر من عمله» نيت مومن بهتر از عمل اوست و نيت كافر بدتر از عمل اوست. (منتخب
ميزان الحكم، ج2، ص 1030)
الف- نيت به معناي عقيده و ايمان است كه بهتر از عمل خارجي است. چنان كه
كفر قلبي بدتر از فسق عملي است.
ب- نيت عمل خير مؤمن اگر بر آن عمل قدرت نداشته باشد بهتر است از خود عمل
اگر بر آن قدرت يابد. زيرا نيت، خالص براي خداست اما عمل، ممكن است رياكارانه باشد
و كافر نيز نيت بدش بالاتر از اعمال زشتي است كه انجام مي دهد، زيرا ممكن است نيت
هاي بدي بكند كه قدرت بر انجام آنها را ندارد والا انجام مي داد.
ج- نيت، امري قلبي است و بسياري اوقات بااغراض نفساني و دنيوي آميخته است و
اخلاص و تصفيه و پاكيزه كردن آن به طوريكه به هيچ غرض جز رضاي خدا آميخته نباشد،
كاري سخت و دشوار است و جز يگانه مردان روزگار به آن دست نمي يابند و با اين حال
در نزد آنان نيز مراتبي بسيار دارد.بنابراين با توجه به اين كه حسن و كمال عمل از
حسن و كمال نيت سرچشمه مي گيرد، دانسته مي شود كه طبيعت و جوهره نيت با طبيعت عمل
تفاوت دارد و نيت ذاتا و اصالتا خوب است و عمل به تبع آن خوب است. و از همين بيان،
بد بودن نيت كافر نسبت به عمل او نيز معلوم مي شود.
¤ پيامبر(ص) مي فرمايند: نيت مؤمن، رساننده تر از عمل اوست و همين طور فاجر. از
امام باقر(ع) نقل است كه: نيت مؤمن برتر از عمل اوست. چون گاه نيت كارهاي خير مي
كند اما موفق به انجام آنها نمي شود و نيت كافر بدتر از عمل اوست زيرا كافر نيت بد
درسر مي پروراند و به انجام بديهايي اميد مي بندد ولي امكان بكار بستن آنها را نمي
يابد.
علت برتري نيت مومن بر عمل او ¤ امام صادق(ع) در پاسخ به سؤال از علت برتري نيت مؤمن بر عمل او فرمودند: چون عمل، گاه ممكن است براي ريا و خودنمايي به مخلوقين صورت گيرد. اما نيت به طور خالص از آن پروردگار جهانيان است. لذا خداوند براي نيت، آن عطا مي كند كه براي عمل عطا نمي كند. امام صادق(ع) مي فرمايند: آدمي بايد در تمام حركات و سكنات خود نيت خالص داشته باشد، زيرا اگر اين معنا در كار نباشد، در شمار غافلان است. علي(ع) فرمودند: نيت خوب، خود، يك نوع عمل است. همچنين فرموده اند: النيه اساس العمل: نيت، پايه و اساس كار است. از امام چهارم(ع): لا عمل الابنيه . هيچ عملي نيست مگر آن كه در آن نيتي هست. (منتخب ميزان الحكمه، ج 2، ص 8201 تا 1301)
نيت و قدرت در نهج البلاغه: همانا خداي سبحان، ياد خود را روشني بخش دل ها قرار داد. تا گوش پس از ناشنوايي بشنود و چشم پس از كم نوري بنگرد و انساني پس از دشمني رام گردد. (جعل الذكر جلاء للقلوب)- نهج البلاغه، خطبه 222 در اين رابطه شهيد مطهري(ره) معتقد است: ذكر از انواع تلقين است منتها تلقين ياد خدا. خدا ذكر خودش را، ياد خودش را، تلقين ياد خويش را سبب روشنايي دل ها قرار داده است به طوري كه گوش دل و چشم دل به اين وسيله باز مي شود. مقصود اين است كه يك نوع روشنايي در روح انسان پيدا مي شود، چيزي را مي شنود كه قبلاً نمي شنيد، چيزي را مي بيند كه قبلاً نمي ديد. خود اميرالمؤمنين(ع) مي فرمايد كه من همراه پيامبر(ص) كه در حراء بودم گاهي چيزهايي مي ديدم غير از آنچه مردم عادي مي ديدند و نواها و صداهايي مي شنيدم غير از آنچه ديگران مي شنيدند و به پيغمبر(ص) عرضه كردم گفتم: يا رسول الله، من چنين چيزهايي را مي شنوم. به من فرمود: بله تو مي شنوي اين چيزها كه من مي شنوم و مي بيني اين چيزها كه من مي بينم ولي در عين حال تو پيامبر نيستي. پس معلوم مي شود كه اين امور اختصاص به پيغمبران ندارد. (نبوت، مطهري ص 191) شهيد مطهري(ره) نقل مي كنند كه: به رسول خدا عرض كردند، حضرت عيسي(ع) روي آب راه مي رفت و غرق نمي شد. پيغمبر فرمود: اگر يقين او بيشتر مي بود روي هوا هم پرواز مي كرد. (بحارالانوار، ج70، ص 179)
امام صادق(ع) در حديث معروفي مي فرمايد: «ما ضعف بدن عما
قويت عليه النيه » يعني بر هر چيزي كه نيت انسان قوت و نيرو بگيرد بدن ناتواني
ندارد. هرچه را كه انسان نيت و اراده كند- به شرط اينكه اراده باشد- بدن توانايي
انجام آن را دارد. (امالي شيخ صدوق، ص 283) حديث معروفي است كه به طور متواتر از
شيعه و سني از قول پيامبر نقل شده است: «انما الاعمال بالنيات» (وسايل
الشيعه، ج1، ص8) يعني عمل به نيت بستگي دارد. از نظر فقهي معنايش اين است كه خوبي
و بدي عمل تابع خوبي و بدي نيت دارد. اگر نيت خوب باشد، عملش خوب است و اگر نيت بد
باشد عملش بد است. علامه طباطبايي(ره) مي خواهند اين مفهوم را استفاده كنند كه عمل
انسان واقعاً از هرجهت بستگي دارد به نيت. يعني هر كاري كه انسان نيت آن را داشته
باشد توانايي آن كار را هم دارد.
ابن سينا در نمط نهم اشارات مي گويد: عبادت از نظر اهل معرفت، ورزش همت ها و قواي
وهميه و خياليه است كه در اثر تكرار و عادت دادن به حضور در محضر حق، همواره آنها
را از توجه به مسائل مربوط به طبيعت و ماده به سوي تصورات ملكوتي بكشاند و
درنتيجه، اين قوا تسليم «سر ضمير» و فطرت خداجويي انسان گردند و مطيع او شوند به
حدي كه هروقت اراده كند كه درپي جلب جلوه حق برآيد اين قوا در جهت خلاف فعاليت
نكند و كشمكش دروني ميان دو ميل علوي و سفلي ايجاد نشود و (سر باطن) بدون مزاحمت
اينها از باطن كسب اشراق نمايد.(85) (ولاء و ولايت ها، شهيد مطهري(ره)، ص 18)
امام صادق(ع) از رسول اكرم(ص) روايت مي كند كه: «خداوند مي فرمايد: هيچ بنده اي با هيچ چيزي به من نزديك نشده است كه از فرائض نزد من محبوب تر باشد، همانا بنده من به وسيله نوافل و مستحبات (كه من آنها را واجب نكرده ام ولي او تنها به خاطر محبوبيت آنها نزد من انجام مي دهد) به من نزديك مي شود تا محبوب من گردد. همين كه محبوب من گشت. من گوش او مي شوم كه با آن مي شنود و چشم او مي شوم كه با آن مي بيند و زبان او مي شوم كه با آن سخن مي گويد و دست او مي شوم كه با آن حمل مي كند. اگر مرا بخواند، اجابت مي كنم و اگر از من بخواهد مي بخشم. در اين حديث جان مطلب ادا شده است. عبادت موجب تقرب مي شود. تقرب موجب محبوبيت نزد خداست. يعني با عبادت انسان به خدا نزديك مي شود و در اثر اين نزديكي قابليت عنايت خاص مي يابد و در اثر آن عنايت ها گوش و چشم و دست و زبان او حقاني مي گردد. با قدرت الهي مي شنود و مي بيند و مي گويد و حمل مي كند. دعايش مستجاب و درخواست هايش برآورده مي شود. (همان، ص 78) در حديثي امام باقر(ع) مي فرمايد: هرگاه خداي متعال در كسي حسن نيتي ببيند، او را در پناه خود نگاه مي دارد. (ميزان الحكمه، ج2، ص 1029)
تاثير نيت خير وقتي كه پيامبراسلام(ص) براي جنگ تبوك با اصحاب از مدينه خارج شد، فرمود: همانا در مدينه اقوامي هستند كه با ما نه دره اي را پيموده اند و نه گامي برداشته اند و نه با ما براي نابودي دشمن قطعه زميني را در نورديده و نه به آنها گرسنگي و سختي جنگ اصابت كرده است. با وجود اين، آنها در ثواب با ما شريكند. گفتند چگونه آنها با ما شريكند با اينكه آنها در ميان ما نيستند؟ فرمود: آنها معذور بودند به واسطه عذري كه داشتند نتوانستند اما نيتشان اين بود كه با ما باشند.محجه البيضاء،ج 8
بهترين نيت ؛ نيكوترين عمل
امام سجاد (ع) در بخشي از دعاي مکارمالاخلاق ميفرمايند: "و انته بنيتي الي احسن النيات و بعملي الي احسن الاعمال؛ نيّت من را به بهترين نيّتها و عمل من را به نيكوترين اعمال منتهي كن". از اين بيان حضرت معلوم ميشود که "نيّت" مانند "عمل"، احسن و غير احسن دارد و كمال و نقص اعمال، تابع كمال و نقص نيّات است. نيّت پاك آن است كه غير حق در دل راه نداشته باشد، كه به دست آوردن آن كار بسيار دشواري است. امام صادق عليهالسلام ميفرمايند: "النيه افضل من العمل الا و انّ النيه هي العمل؛ نيّت از عمل افضل است، بلكه نيّت تمام حقيقت عمل است"(1). منظور از نيّت و عمل، كميّت آنها نيست، بلكه مقصود كيفيّت آنهاست، همچنانکه قرآن كريم ميفرمايد: "الذي خلق الموت و الحيوه ليبلوکم ايکم احسن عملا" (ملک: 2). در روايتي از امام صادق (ع) نقل شده است كه فرمودند: "عبادت كنندگان سه دستهاند: گروهي خداوند را از ترس عذاب جهنم عبادت ميكنند؛ اين عبادت بردگان است و گروهي خداوند را به طمع بهشت عبادت ميكنند؛ اين عبادت مزدبگيران است و گروهي خداوند را از روي عشق و محبت به او عبادت ميكنند؛ اين عبادت آزدگان است، و اين بهترين عبادت هاست"(2).
با معرفت و ايمان ضعيف نميتوان از خود انتظار نيّتي خالص داشت. آنچه انسان را به كار وادار ميكند انگيزه اوست و انگيزه تابع معرفت و ايمان انسان است و معرفت و ايمان، حقيقت نيّت را تشكيل ميدهند. پس براي به دست آوردن نيت خالصانه، لازم است معرفت و ايمان انسان تقويت شوند. نيت خالص عمل صالح را با خود به همراه ميآورد، زيرا بهترين اعمال آن است كه با بهترين نيّات همراه باشد؛ بنابراين، كليد همه كمالات كسب معرفت و قوي ساختن ايمان است. انسان تا حدّي ميتواند خودكاوي كند و درباره انگيزه و نيّت اعمال خود به تفكر بنشيند، كه اگر جهنم و بهشتي وجود نميداشت، آيا حاضر ميشد نيمه هاي شب بستر گرم را رها سازد و نماز شب بخواند يا گرسنگي روزه ماه رمضان را تحمل كند و خود را از لذايذ مادي محروم سازد تا رضاي خدا را به دست آورد؟ و آيا به خاطر محبت خدا و شكر نعمات الهي از گناهان دوري ميجست؟ معرفت بعضي از انسان ها به حدّي ميرسد كه اگر جهنم نيز نميبود، به شوق بهشت و نعمات فراوان آن خدا را عبادت ميكردند؛ كساني نيز يافت ميشوند كه نه از ترس جهنم و نه به شوق بهشت، بلكه چون خدا سزاوار پرستش است او را پرستش و عبادت ميكنند، تا به او نزديك تر شوند، محبت او را به دست آورند و نعمات او را شكر گويند.
بايد براي به دست آوردن نيت والا تلاش بيوقفهاي را آغاز كرد؛
با عمل صالح و تفكر در راز هستي و در اين حقيقت كه همه هستي از خداست و دوست
داشتنيتر از او كسي نيست و تنها اوست كه سزاوار پرستش است و با استمداد از خدا بر
ايمان و يقين خود افزود و به نيّت خالص دست يافت. البته خلقت بهشت و جهنم و انذار
از عذاب الهي و وعده بهشت، لطف بزرگي از جانب خدا بر بندگان است، زيرا بسياري از
انسانها به آن معرفت عالي دست نمييابند كه خدا را تنها به خاطر محبت به او پرستش
كنند، ولي به شوق بهشت يا ترس از جهنم او را عبادت ميكنند و اگر بهشت و جهنمي نميبود،
اين گروه از نتايج عبادت و ترك گناه بيبهره ميماندند و به كمال آن نيز دست نمييافتند:
"اللهم وفر بلطفک نيتي و صحح بما عندک يقيني، و استصلح بقدرتک ما فسد منّي؛
خدايا! با لطف خودت نيت من را عالي سازد و يقينم را يقين حقيقي قرار بده [و مگذار
يقينم به شك آلوده شود ]و با قدرت خودت راه جبران آنچه را كه در گذشته خراب كرده
ام به من عطا كن [تا آنها را جبران كنم ]".
خدايا! من نميتوانم با ضعف خودم به نيت عالي دست يابم؛ اسباب اين امر را بايد تو
برايم فراهم سازي. منظور از "بلطفك" نعمتهاي خاص و ويژه الهي است؛ يعني،
بايد من را با رأفت و رحمت خودت حمايت كني تا به نيّت صحيح و كامل دست يابم. نيّت
كامل آن است كه خدا فقط براي شكرگزاري و اداي وظيفه بندگي عبادت شود؛ عبادت براي
نيل به ثواب يا ترس از عذاب آخرت هر چند نيت صحيح شمرده ميشود، ولي نيّت كامل
نيست. امام (ع) در ابتداي اين دعا، فصلي به منزله ديباچه كه فهرست كلي مطالب دعا
يا محورهاي اصلي خواسته هاي امام (ع) را در اين دعا مشخص ميكند بيان كردند؛ ملاك
ارزش در اسلام، ايمان و عمل صالح است و براي آنكه آنچه به آنها ايمان داريم در
مقام عمل به عرصه ظهور برسد مقدماتي لازم است.
برترين نوع عبادت
نظام آفرينش و خلقت جهان هستي بر کار و کوشش و تلاش استوار است و بقاي زندگي انسان ها و اجتماع به آن وابسته است. به تعبيري فعاليت و کار پايه و اساسي است که نظام آفرينش روي آن استوار است. در واقع کار جوهره انسان است و همين کار و جهاد معقول و علمي و هدفمند انسان هاست که او را از ديگر مخلوقات متمايز ساخته است. به همين دليل اسلام به کار و جهاد انسان ها اهميت زيادي قائل شده و تاکيد زيادي بر ويژگي حلال و حرام بودن فعاليت هاي اجتماعي و اقتصادي انسان ها دارد. از نظر آموزه هاي قرآن و پيامبر اکرم (ص)، کار و تلاش براي تامين نيازهاي زندگي و حتي به منظور کسب سود، امري قابل قبول و پسنديده است و نوعي ارزش و عبادت تلقي مي شود. از سوي ديگر در اين آموزه ها به ثروت اندوزي اصالت داده نمي شود و انجام هر کاري براي وصول به آن قابل قبول و پذيرفته نيست، بلکه کسب درآمد و ثروت اندوزي با حفظ ارزش هاي معنوي پذيرفته شده است.آموزه هاي قرآن و پيامبر اکرم(ص) به کار و تلاش براي گذران امور زندگي، کسب سود و جمع آوري مال و ثروت تاکيد مي کند آنجا که قرآن کريم آن را در کنار عبادت و پس از آن قرار مي دهد و به آن توصيه مي کند. پيامبر اکرم (ص) و فرزندان او نيز چه در مقام عمل و چه در گفتار به کار و تلاش اهميت زيادي داده اند. امير مومنان مي فرمايد: "تعرضوا للتجاره فان فيها غني عما في ايدي الناس" يعني دست به کار و تجارت بزنيد که موجب بي نيازي از ديگران است.
از نظر آموزه هاي ديني حفظ عزت مومن لازم و ضروري است. قرآن کريم در سوره منافقون مي فرمايد: "و لله العزه و لرسوله و للمومنين" يعني عزت و مجد و عظمت به خدا، رسول او و مومنان اختصاص دارد. از طرفي در منابع اسلامي کار و تلاش و تجارت به منزله يکي از عوامل تامين کننده عزت جامعه اسلامي شناخته شده است. بخصوص اينکه جامعه اسلامي نبايد از لحاظ اقتصادي و تامين نيازهاي اساسي مردم به کشورهاي خارجي و بيگانه نياز داشته باشد، .
قرآن کريم در مورد تلاش و کوشش چه در امور اخروي و چه در امور مادي توصيه فراواني کرده است. اسلام بين تلاش و کوشش در راه زندگي مادي و عمل در راه تهذيب نفس و تکامل معنوي توازن برقرار مي کند. قرآن پس از آنکه دستور مي دهد در روز جمعه هنگام نماز دست از تجارت برداريد و به سوي ياد خدا بشتابيد، بلافاصله مي گويد: "فاذا قضيت الصلاه فانتشروا في الارض وابتغوا من فضل الله" يعني پس از پايان نماز در زمين پراکنده شويد و به دنيال فضل خدا باشيد. اين جمله را مفسران به کار و تجارت و خريد و فروش و مانند آن تفسير کرده اند. گر چه در آيه قبل از انجام معامله هنگام نماز جمعه نهي شد، در اين آيه نهي برداشته مي شود و امر بعد از نهي متضمن جواز است، در عين حال از اموري است که مورد عنايت شرع است. يعني در زمان انجام عبادات بايد امور روزانه و دنيوي را رها کرده و به عبادت و پرستش خدا پرداخت و در ديگر زمان ها فعاليت و کار حلال را ادامه داد. همچنين در قرآن هدف از آفرينش زمين و آسمان و جابهجايي آنها اين بيان شده که انسان به دنبال کسب روزي باشد. در سوره جاثيه آيه 12 آمده است: "الله الذي سخر لکم البحر لتجري الفلک فيه بامره و لتبتغوا من فضله و لعلکم تشکرون" يعني خداوندي که دريا را تحت سيطره شما قرار داد تا امر به معروف او کشتي در آن به حركت در آوريد و به دنبال فضل و بخشش الهي باشيد.
شايد بتوان از اين آيه اين نکته را برداشت که دادن رزق و روزي وظيفه خداوند نيست، بلکه فضلي از سوي او است، به اين دليل بايد در خشکي و دريا دنبال آن باشيد و براي اکتساب آن تلاش کنيد. در سوره قصص نيز مي گويد: "بهوسيله آنچه خداوند به تو داده است سراي آخرت خود را تضمين کن و البته سهم خود را از زندگي دنيا فراموش مکن." اغلب در قرآن براي اشاره به مفهوم کار، واژه هايي مانند "ضرب في الارض" و "استيجار" به کار رفته است. در بين آيات قرآن وقتي صحبت از اموال دنيا است به عناويني هم چون رحمت، حسنه، خير، طيبات و رزق بر مي خوريم که مال دنيا را تأييد مي کند. اهميت کار از نظر اسلام تا آنجا است که روح اسلام با اين راضي نمي شود که شخص دست از کار و کوشش براي تامين زندگي خود و خانواده اش بکشد و مشغول دعا و عبادت شود؛ در روايات متعدد از اين عمل نهي شده است.
اسلام افراد را از سستي و تنبلي که موجب کند شدن چرخ زندگي مادي فرد، خانواده و جامعه باشد نهي مي کند. امام صادق (ع) مي فرمايد: "اياک والکسل والضجر فانهما مفتاح کل سوء، من کسل لم يود حقا و من ضجر لم يصبر علي حق". از کسالت و دلتنگي بپرهيز، زيرا اين دو کليد تمام بدي ها هستند و کسي که کسالت ورزد حقي را ادا نمي کند و کسي که دلتنگي به خود راه دهد بر هيچ حقي شکيبا نيست. دسته ديگري از روايات کار را به منزله عبادت خداوند دانسته و ثواب عبادت را براي آن لحاظ کرده است. از نظر اسلام حيات فرد و جامعه متوقف بر کار است و در نظر گرفتن ارزش هايي مانند عبادت، تقرب الي الله و جهاد، در مورد آن موجب تشويق افراد به کار و کوشش مي شود و نتيجه آن رشد و شکوفايي بيشتر جامعه است. پيامبر اکرم (ص) فرموده اند: "عبادت هفتاد گونه است که برترين آنها کسب روزي حلال است." در بعضي از روايات کار به منزله جهاد در راه خدا و گاهي تلاش مسلمان براي تامين زندگي خود و خانواده اش از جهاد هم ارزش تر ارزيابي شده است. امام صادق (ع) مي فرمايد: "الکاد علي عياله کالمجاهد في السبيل الله" يعني کسي که براي تامين زندگي خانواده اش کار و کوشش زياد کند، خانواده اش مانند مجاهد در راه خدا است. امام رضا (ع) مي فرمايد: "الذي يطلب من فضل الله ما يکف به عياله اعظم اجرا من المجاهد في السبيل عزوجل". يعني پاداش کسي که مخارج خود و عيالش را از فضل خدا مي جويد از پاداش کسي که در راه خدا جهاد مي کند بيشتر است.از نظر سنت کار و کوشش امري لازم و ضروري تلقي مي شود. پيامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) نيز مسلمانان را به کار و تلاش تشويق مي کنند و از کسالت و بيکاري بر حذر مي دارند.
انبياء و رهبران ديني همواره به کار و کوشش مشغول بودند و در اين زمينه الگوي عملي مسلمانان بودند به نحوي که پيامبراکرم (ص) خود به تجارت و سفرهاي بازرگاني اشتغال داشته است و حتي قبل از نبوت نماينده خديجه در امور تجاري بوده است. در بعضي از روايات هم اين مفهوم وجود دارد که ائمه (ع) تنها براي بهدست آوردن سود و نه براي تامين نياز زندگي، افرادي را براي تجارت از طرف خود گمارده اند. در واقع کار، پيشه انبياء و اوليا است. انبيا و اولياي خداوند نيز براي تامين نيازهاي زندگي خود و خانواده شان کار و تلاش مي کرده اند. آنها چوپاني، کشاورزي، تجارت و ساير فعاليت هاي اقتصادي را انجام مي دادند و بدان افتخارمي کردند. حضرت علي (ع) در کنار اينکه به امور ديني، اجتماعي و سياسي مسلمانان رسيدگي مي نمودند، به فعاليت هاي اقتصادي در نخلستان و باغ ها و کار و کوشش نيز اقدام مي نمودند. بنابراين آموزه هاي ديني و قرآني، زندگي انبيا و امامان و روايات و احاديث موجود مسلمانان را به کار و تلاش و جهاد براي رفع نيازهاي مادي دعوت نموده اند. منابع: ارزش کار و نفي اصالت سود در آموزه هاي قرآني، دکتر محمد امامي، . نظام اقتصادي و اجتماعي اسلام، تأليف انور اقبال قرشي،
ویژگیهای عباد در قرآن مجید
در آیات ذیل خداوند، عباد یعنی کسانی را که بندگی خداوند را میکنند
معرفی میفرماید: “… بالعباد. الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا إِنَّنَا آمَنَّا
فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَ قِنَا عَذَابَ النَّارِ. الصَّابِرِینَ
وَالصَّادِقِینَ وَالْقَانِتِینَ وَالْمُنفِقِینَ وَالْمُسْتَغْفِرِینَ
بِالأَسْحَارِ” (آل عمران/ ۱۷،۱۶،۱۵)؛
عباد و بندگان خدا کسانی هستند که میگویند پروردگارا ما ایمان آوردهایم؛ پس
گناهان ما را بیامرز و ما را از عذاب آتش حفظ کن. (آنها که شکیبا و راستگو و
فرمانبردار(خدا) هستند و انفاق میکنند و در سحرگاهان، آمرزش میطلبند .خداوند
در آخر آیه ۱۵ سخن از عباد مطرح میکند، و در دو آیه بعد، شش مولفه و
خصوصیت آنان را بیان میدارد.
۱- عباد کسانی هستند که با تمام دل و جان متوجه پروردگار خویشاند
و ایمان، قلب آنها را روشن ساخته و به همین دلیل در برابر اعمال خویش به شدت احساس
مسئولیت مىکنند، مىفرماید: همان کسانى که مىگویند پروردگارا! ما ایمان آوردهایم،
گناهان ما را ببخش و ما را از عذاب آتش نگاهدار.
۲- صفت دیگر آنان صبر است. یعنی آنهایی که صبر و استقامت دارند.
البته در آیه، صبر به صورت مطلق بیان شده و شامل همه صبرها میشود؛ صبر بر اطاعت،
صبر بر ترک معصیت، صبر بر مصیبت .
امام صادق ع در تفسیر این آیه فرمود: هر کس در نماز وتر (آخرین رکعت نماز شب)
هفتاد بار بگوید: “استغفرالله ربى و اتوب الیه” و تا یک سال این عمل را ادامه دهد
خداوند او را از استغفار کنندگان در سحر، “المستغفرین بالاسحار” قرار مىدهد و او
را مشمول عفو و رحمت خود مىسازد.
۳- آنها که راستگو و درست کردارند و آنچه در باطن به آن معتقدند
در ظاهر به آن عمل مىکنند و از نفاق و دروغ و تقلب و خیانت دورند.
۴- آنها که خاضع و فروتن هستند و در طریق بندگى و عبودیت خدا بر
این کار مداومت دارند.
۵- آنها که در راه خدا انفاق مىکنند نه تنها از اموال، بلکه از
تمام مواهب مادى و معنوى که در اختیار دارند به نیازمندان مىبخشند.
۶- و آنها که سحرگاهان، استغفار مىکنند. واژه “سحر” (بر وزن
بشر) در اصل به معنى پوشیده و پنهان بودن است و چون در ساعات آخر شب پوشیدگى خاصى
بر همه چیز حکومت مىکند، نام آن سحر گذاشته شده است . در آن هنگام که چشمهاى
غافلان و بیخبران در خواب است و غوغاى جهان مادى فرو نشسته و به همین دلیل حالت
حضور قلب و توجه خاص به ارزشهاى اصیل در قلب مردان خدا زنده مىشود به پا مىخیزند
و در پیشگاه با عظمتش سجده مىکنند و از گناهان خود آمرزش مىطلبند و محو انوار
جلال کبریائى او مىشوند، و تمام ذرات وجودشان زمزمه توحید سر مىدهد، و همانگونه
که با طلوع صبح، ظلمت شب برچیده مىشود و فیض عام پروردگار بر صفحه جهان مىنشیند،
آنها نیز به دنبال زمزمههاى عاشقانه سحرگاهان همراه با طلوع صبح، پردههاى ظلمت
غفلت و گناه از دلهایشان برچیده مىشود و انوار رحمت و مغفرت و معرفت الهى بر دلهایشان
فرو مىنشیند. امام صادق ع در تفسیر این آیه فرمود: هر کس در نماز وتر (آخرین رکعت
نماز شب) هفتاد بار بگوید: “استغفرالله ربى و اتوب الیه” و تا یک سال این عمل را
ادامه دهد خداوند او را از استغفار کنندگان در سحر، “المستغفرین بالاسحار” قرار مىدهد
و او را مشمول عفو و رحمت خود مىسازد. - تفسیر برهان، ج ۱، ص ۲۷۳٫برگرفته از تفسیر المیزان و نمونه
نقش نيت در تغيير كارنامه اعمال
مي گويند وقتي در آخرت به كارنامه خوب و بد خود نگاه مي كنيم، در آن اعمال و
افعالي را مي بينيم كه هرگز انجام نداده ايم. در حالي كه هيچ زنايي نكرده ايم، چند
زنا در آن ثبت شده است. در حالي كه پيامبر و امامي را به شهادت و قتل نرسانيده
ايم، قتل پيامبري در كارنامه ما ثبت شده است. در حالي كه جايي را بمباران نكرده
ايم يا اصلا پرواز با جنگنده ها را بلد نبوديم، چند قتل عام و كشتار دسته جمعي از
طريق بمباران هوايي در كارنامه ما ثبت شده است.
يامي بينيم كه برطبق محتويات نامه اعمال در جهادي شركت كرده ايم و يا در ساخت مسجد
و مدرسه اي مشاركت داشته ايم و يا كودكي را از دست گرگي رهانيده ايم و يا دستگير
ستمديده اي شده ايم و چند كار خوب ديگر در كارنامه ما ثبت شده كه اصلا روح ما از
آن خبر ندارد. آيا واقعا اشتباهي رخ داده است؟ آيا فرشتگان و كاتبان اعمال به خطا
و اشتباه رفته اند؟ چرا كاري كه نكرده ايم به نام ما ثبت و ضبط شده است؟ مگر نه
اين است كه همه اعمال ما از خرد و درشت، از ذره يا غير ذره در كارنامه هاي ما مي
بايست ضبط و ثبت مي شد؟ پس اين چه كارنامه پر از غلط و اشتباهي است كه به دست ما
داده اند؟ اما وقتي پرده هاي دنيا و ظواهر مادي آن به كناري مي رود، معلوم مي شود
كه همه اينها اعمال ما بود كه در كارنامه خوب و بد ما ظاهر شده است. ولي مگر مي
شود كه من اين كارهاي خوب و بد را داشته باشم در حالي كه روح من از آن خبر ندارد؟
واقعاً اين كارنامه اي كه به ما ارائه شده است، هم كارنامه ماست و هم كارنامه ما
نيست. واقعا كارهاي بد و خوب ديگران در كارنامه ما ثبت و ضبط شده است. اما چرا؟
كار و عبادت
در فرهنگ اسلامي و براساس آموزه هاي وحياني كار و تلاش براي امر معاش و گذران
زندگي، نه تنها امري مذموم و دنياپرستا نه تلقي نشده، بلكه امري مقدس، خداپرستانه
و عبادتي بزرگ شمرده شده است. پيشوايان ديني ما، آنجا كه با برداشت هايي ناصواب از
ضمانت رزق انسان ها از جانب خداوند مواجه مي شدند، به شدت با اين افكار برخورد
كرده و به سرزنش آنها مي پرداختند.
امام صادق هنگامي كه از حال يكي از اصحاب خود جويا شد و پاسخ شنيد كه در خانه خود
مشغول عبادت است و زندگي او را عده اي از مسلمانان تامين مي كنند فرمودند: «به خدا
سوگند كسي كه زندگي او را تامين مي كند، عابدتر از اوست» (وسايل الشيعه، ج 17، ص
25) كساني كه به بهانه عبادت و يا به دليل تنبلي و كسالت، زحمت خود را بر دوش ساير
مردم مي اندازند، مورد لعن و نفرين عابدترين انسان يعني پيامبر گرامي اسلام(ص)
قرار گرفته اند. (همان، ص 32) امام صادق(ع) به صراحت اعلام فرمود: من از كسي كه
كسب روزي را رها كرده و لب به دعا مي گشايد و مي گويد خداوندا روزي مرا برسان
ناخشنود و ناراحتم. (همان، ص 28) آري پيشوايان معصوم ما، نه تنها ناراحتي خود را
از دعا كردن افراد به جاي كار كردن آنها اعلام مي كردند، بلكه از دعا كردن براي
رزق و روزي اين افراد خودداري مي نمودند و آنان را به كار و تلاش فرا مي خواندند.
به عنوان نمونه هنگامي كه فردي از امام صادق(ع) درخواست مي كند در حق او دعا كنند
تا خداوند روزي او را به راحتي برساند، امام درخواست او را رد كرده و پاسخ مي
دهند: «براي شما دعا نمي كنم. آنچنان كه خداوند متعال به تو دستور داده است جوياي
رزق خودباش» (همان، ص 20)
براين اساس «دعا» جايگزين «كار» نيست بلكه مكمل آن است. در فرهنگ اسلامي كسي كه براي تامين هزينه خانواده خود به زحمت مي افتد، همچون مجاهد في سبيل الله به عبادت مشغول است.» (همان، ص 67) در مقابل از نظر امام صادق(ع) كساني كه در اثر سستي و تنبلي از تامين زندگي خود ناتوانند مورد سرزنش قرار گرفته، ناتوان تر از مورچه خوانده شده اند، چرا كه مورچه براي گذران زندگي خود، دانه ها را به لانه خود مي كشد.(همان، ص 22)امام علي(ع) بارها فرمود كسي كه «آب و خاك» در اختيار داشته باشد و در عين حال در فقر به سر برد، نشان آن است كه خداوند او را از رحمت خود دور كرده است. (همان، ص 41) و بالاخره در روايات منقول از پيامبر گرامي اسلام(ص) و پيشوايان معصوم(ع) تاكيد بر عبادي بودن كار و اهميت و ضرورت آن، به اندازه اي است كه در مجامع روايي ما، بابي تحت عنوان باب «استحباب طلب الرزق و وجوبه مع الفروره» آمده و به ذكر رواياتي از اين دست اختصاص يافته است. (همان، ص 19)
فراز عبادت در اسلام عبادت و پرستش خداوند يكتا و ترك پرستش هر موجود ديگر ، يكي از اصول تعليمات پيامبران الهي است ، تعليمات هيچ پيامبري از عبادت خالي نبوده است . چنانكه ميدانيم در ديانت مقدسه اسلام نيز عبادت سر لوحه همه تعليمات است ، چيزي كه هست در اسلام عبادت به صورت يك سلسله تعليمات جدا از زندگي كه صرفا به دنياي ديگر تعلق داشته باشد وجود ندارد، عبادات اسلامي با فلسفههاي زندگي توام است و در متن زندگي واقع است. گذشته از اينكه برخي عبادات اسلامي به صورت مشترك و همكاري دسته جمعي صورت ميگيرد ، اسلام به عبادتهاي فردي نيز آنچنان شكل داده است كه متضمن انجام پارهاي از وظايف زندگي است ، مثلا نماز كه مظهر كامل اظهار عبوديت است چنان در اسلام شكل خاص يافته است كه حتي فردي كه ميخواهد در گوشه خلوت به تنهايي نماز بخواند خود به خود به انجام پارهاي از وظايف اخلاقي و اجتماعي از قبيل نظافت ، احترام به حقوق ديگران ، وقت شناسي ، جهت شناسي ، ضبط احساسات ، اعلام صلح و سلم با بندگان شايسته خدا و غيره مقيد ميگردد . از نظر اسلام هر كار خير و مفيدي اگر با انگيزه پاك خدايي توام باشد عبادت است ، لهذا درس خواندن ، كار و كسب كردن ، فعاليت اجتماعي كردن اگر لله و في الله باشد عبادت است . در عين حال ، اسلام نيز پارهاي تعليمات دارد كه فقط براي انجام مراسم عبادت وضع شده است از قبيل نماز و روزه و اين خود فلسفهاي خاص دارد .
دنیاى عبادت از نگاه حضرت علی علیه السلام
عبادت واقعى نوعى خروج و انتقال از دنياى سه بعدى و قدم نهادن
در دنيائى ديگر است، دنيائى که به نوبه خود پر است از جوشش و جنبش، و از واردات
قلبى و لذت هاى خاص به خود. از ديدگاه نهج البلاغه، دنياى عبادت دنياى ديگرى است،
دنياى عبادت آکنده از لذت است، لذتى که با لذت دنياى سه بعدى مادى قابل مقايسه
نيست. دنياى عبادت پر از جوشش و جنبش و سير و سفر است اما سير و سفرى که " به
مصر و عراق و شام " و يا هر شهر ديگر زمينى منتهى نمى شود، به شهرى منتهى مى
شود " کاو را نام نيست. "
دنياى عبادت شب و روز ندارد زيرا همه روشنائى است، تيرگى و اندوه و کدورت ندارد،
يکسره صفا و خلوص است. از نظر نهج البلاغه چه خوشبخت و سعادتمند است کسى که به اين
دنيا پاگذارد و نسيم جانبخش اين دنيا او را نوازش دهد، آن کس که به اين دنيا گام
نهد ديگر اهميت نمى دهد که در دنياى ماده و جسم بر ديبا سر نهد يا بر خشت: «طوبى
لنفس ادت الى ربها فرضها ....استغفارهم ذنوبهم، اولئک حزب الله، الا ان حزب الله
هم المفلحون؛ خوشا به حال آن کس که وظيفه واجبش را نسبت به پروردگارش ادا کرده،
سختى و مشکلات را تحمل نموده، خواب را در شب کنار گذارده، تا آنگاه که بر او غلبه
کند روى زمين دراز بکشد و دست زير سر بگذارد و استراحت کند در ميان گروهى باشد که
از خوف معاد، چشم هايشان خواب ندارد پهلوهايشان براى استراحت در خوابگاهشان قرار
نگرفته، همواره لبهايشان بذکر پروردگار در حرکت است، گناهانشان بر اثر استغفار از
بين رفته، آنها حزب الله اند، آگاه باشيد که حزب الله رستگارانند.» (نامه 45 )
نماز گناهان را مانند برگ درخت مى ريزد و گردنها را از ريسمان گناه آزاد مى سازد،
پيامبر خدا نماز را به چشمه آب گرم که بر در خانه شخص باشد و روزى پنج نوبت خود را
در آن شستشو دهد تشبيه فرمود، آيا با چنين شستشوها چيزى از آلودگى بر بدن باقى مى
ماند؟
چهره عبادت و عباد در نهج البلاغه
از نظر نهج البلاغه، عبادت تنها انجام يک سلسله اعمال خشک و بى روح نيست. اعمال
بدنى صورت و پيکره عبادت است، روح و معنى چيز ديگر است، اعمال بدنى آنگاه زنده و
جاندار است و شايسته نام واقعى عبادت است که با آن روح و معنى توام باشد. عبادت
واقعى نوعى خروج و انتقال از دنياى سه بعدى و قدم نهادن در دنيائى ديگر است،
دنيائى که به نوبه خود پر است از جوشش و جنبش، و از واردات قلبى و لذتهاى خاص به
خود. در نهج البلاغه مطالب مربوط به اهل سلوک و عبادت فراوان آمده است به عبارت
ديگر ترسيم ها از چهره عبادت و عبادت پيشگان شده است، گاهى سيماى عباد و سلاک از
نظر شب زنده داري ها، خوف و خشيت ها، شوق و لذت ها، سوز و گدازها، آه و ناله ها،
تلاوت قرآن ها ترسيم و نقاشى شده است، گاهى واردات قلبى و عنايات غيبى که در پرتو
عبادت و مراقبه و جهاد نفس نصيب شان مى گردد بيان شده است، گاهى تاثير عبادت از
نظر " گناه زدائى " و محو آثار تيره گناهان مورد بحث قرار گرفته است، گاهى
به اثر عبادت از نظر درمان پاره اى از بيمارى هاى اخلاقى و عقده هاى روانى اشاره
شده است و گاهى ذکرى از لذت ها و بهجت هاى خالص و بى شائبه و بى رقيب عباد و زهاد
و سالکان راه به ميان آمده است.
حسنات تأثير عبادت از نظر گناه زدائى در نهج البلاغه
از نظر تعليمات اسلامى، هر گناه اثرى تاريک کننده و کدورت آور بر دل آدمى باقى مى
گذارد و در نتيجه ميل و رغبت به کارهاى نيک و خدائى کاهش مى گيرد و رغبت به گناهان
ديگر افزايش مى يابد. متقابلا عبادت و بندگى و در ياد خدا بودن وجدان مذهبى انسان
را پرورش مى دهد، ميل و رغبت به کار نيک را افزون مى کند و از ميل و رغبت به شر و
فساد و گناه مى کاهد يعنى تيرگيهاى ناشى از گناهان را زايل مى گرداند و ميل به خير
و نيکى را جايگزين آن مى سازد. در نهج البلاغه خطبه اى هست که درباره نماز، زکوة و
اداء امانت بحث کرده است، پس از توصيه و تاکيدهائى درباره نماز، مى فرمايد: «و
انها لتحت الذنوب حت الورق، ...... فما عسى ان يبقى عليه من الدرن؟؛ نماز
گناهان را مانند برگ درخت مى ريزد و گردنها را از ريسمان گناه آزاد مى سازد،
پيامبر خدا نماز را به چشمه آب گرم که بر در خانه شخص باشد و روزى پنج نوبت خود را
در آن شستشو دهد تشبيه فرمود، آيا با چنين شستشوها چيزى از آلودگى بر بدن باقى مى
ماند؟» (خطبه 199) خوشا به حال آن کس که وظيفه واجبش را نسبت به پروردگارش ادا
کرده، سختى و مشکلات را تحمل نموده، خواب را در شب کنار گذارده، تا آنگاه که بر او
غلبه کند روى زمين دراز بکشد و دست زير سر بگذارد و استراحت کند در ميان گروهى
باشد که از خوف معاد، چشم هايشان خواب ندارد پهلوهايشان براى استراحت در
خوابگاهشان قرار نگرفته، همواره لبهايشان بذکر پروردگار در حرکت است، گناهانشان بر
اثر استغفار از بين رفته، آنها حزب الله اند، آگاه باشيد که حزب الله رستگارانند
يک حديث درباره تاثير عبادت در درمان رذايل اخلاقى
امام على ع در خطبه 192 نهج البلاغه پس از اشاره به پاره اى از اخلاق رذيله از
قبيل سرکشى، ظلم و کبر مى فرمايد: «و عن ذلک ما حرس الله عباده المومنين بالصلوات
.....و تخفيضا لقلوبهم و اذهابا للخيلاء عنهم؛ چون بشر در معرض اين آفات اخلاقى و
بيماري هاى روانى است خداوند بوسيله نماز و زکات و روزه بندگان مومن خود را از اين
آفات حراست و نگهبانى کرد. اين عبادات دستها و پاها را از گناه باز مى دارند،
چشمها را از خيرگى بازداشته به آنها خشوع مى بخشند، نفوس را رام مى گردانند، دلها
را متواضع مى نمايند و باد دماغ را زايل مى سازند.»
انس و لذت در پرتو عبادت از نظر امام على عليه السلام
امام على ع در خطبه227 مى فرمايد: «اللهم انک آنس الانسين لاوليائک،.... و ان صبت
عليهم المصائب لجووا الى الاستجارة بک؛ پروردگارا تو از هر انيسى براى دوستانت
انيسترى، و از همه آنها براى کسانى که به تو اعتماد کنند براى کارگزارى آماده ترى،
آنان را در باطن دل شان مشاهده مى کنى و در اعماق ضميرشان بر حال آنان آگاهى و
ميزان بصيرت و معرفتشان را مى دانى، رازهاى آنان نزد تو آشکار است و دلهاى آنها در
فراق تو بيتاب است. اگر تنهائى سبب وحشت آنان گردد ياد تو مونسشان است و اگر سختي
ها بر آنان فرو ريزد به تو پناه مى برند». «و ان للذکر لاهلا اخذوه عن الدنيا
بدلا؛ همانا ياد خدا افراد شايسته اى دارد که آن را به جاى همه نعمت هاى دنيا
انتخاب کرده اند.» (خطبه/222)
شکر؛ بهترين عبادت
چرا بايد از کسي که لطفي به ما کرده است سپاسگزاري کنيم؟ سپاسگزاري، "شکر" است. شکر را اگر با کسره بخوانيد، ميشود چيزي که فنجان چايتان را شيرين ميکند، نه فقط چاي، که قهوه تلختان را هم شيرين خواهد کرد و خدا را چه ديديد، شايد همان قهوه، خاطره انگيزهترين قهوهاي شد که مينوشيد! اما اين شکر را بايد با ضمه بخوانيد تا معادل اين متن بشود. با همه اين حرفها، چه اين شکر چه آن شکر، هر دو در يک چيز مشترکند، شيريني! واقعيت اين است که شکر با ضمه هم خيلي چيزها را شيرين ميکند. چيزهايي بسيار بزرگتر و دلچسبتر از فنجاني چاي يا قهوه. در نوشيدن قهوه، شايد نوعي آسودگي و آرامش را تجربه کنيد؛ در عادت به شاکر بودن هم، زندگي آرام و محبتي را خواهيد چشيد که کم شيرين نيست و خيليها در به در دنبالش هستند! اگر جور ديگري فکر ميکنيد همچنان به خواندن مطلب ادامه دهيد
چرا تشکر ؟؟؟؟ خدا نعمت سلامتي داده؛ يا مردم دور و اطراف و کوچه و خيابان وقتي وسط پياده رو کيسه پرتقالها پاره ميشود، خم ميشوند و پرتقالهايي را که هر کدام دارد به سمتي قل ميخورند برايمان جمع ميکنند.(اگر چه اينها دو تا نيستند! مردم دور و اطراف و کوچه و خيابان هم اگر لطفي به ما کنند و چيزي از آنها به ما برسد، از خدا بوده و فقط مستقيم و غيرمستثني است که فرق ميکند). اگر کسي کاري برايمان کرد يا کمکي به ما کرد، بايد از او تشکر کنيم. اين، يکي از واضحترين علامتها براي تشخيص انسان بودن است. واقعا چطور بايد توضيح داد کسي که مدام دلش ميخواهد مورد لطف قرار بگيرد ولي حس تشکر کردن از آنهايي را که به او لطف ميکنند ندارد، آدم متمدن و انساني نيست؟! تشکر کنيد تا محبوب و محترم باشيد؛ چه کسي از ديدن آدم طلبکاري که هر چه با او صحبت کنيد، برنميگردد و يک "خيلي ممنون" خفيف بگويد لذت ميبرد؟ چه کسي از بودن با آدم پررويي که حتي به اندازه گفتن يک متشکرم، خشک و خالي هم با ادب و سخاوتمند نيست خوشحال ميشود؟ کر کنيد تا بهترين عبادت را کرده باشيد؛ شکر بهترين عبادت خداست ظاهرا ما آدمها، طايفه فراموشکاري هستيم، حواسمان به آنچه داريم، اصلا نيست و خيلي وقتها يادمان ميرود از سوي کسي و توسط چه کساني به اين داراييها رسيدهايم، دقيقا به همين خاطر است که خدا ميگويد: "بندههاي شکرگويم، خيلي کمند."
آیا خدا به عبادات ما احتیاج دارد؟
صفت حکمت ايجاب مي کند که هيچ عملي لغو و بيهوده انجام نشود و
حتما همراه آن غرض و فايده اي موجود باشد. اين قاعده درباره خداي متعال نيز صادق
است بنابراين افعال الهي لغو نبوده و همراه غرض و فايده است و خداي متعال کساني که
افعال او را عبث بدانند، توبيخ مي کند: «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ
عَبَثاً[مومنون/115] آيا گمان كرديد شما را بيهوده آفريده ايم؟» «وَ ما خَلَقْنَا
السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما لاعِبينَ[انبياء/16] ما آسمان و زمين، و
آنچه را در ميان آنهاست از روى بازى نيافريديم!» اما بايد دقت نمود که خدا را به
مخلوقات قياس نکرد. چرا که مخلوقات و موجوداتي مانند انسان، به دليل نقص هايي که
در وجود خود دارند، اگر بخواهند کاري را حکيمانه انجام دهند، آن را به گونه اي
سامان مي دهند که نيازي از خودشان را مرتفع کرده و نقصي را جبران کنند. در حالي که
خداي متعال هيچ گونه نقص و نيازي نداشته تا افعال او براي رفع نيازي از ذاتش باشد.
بنابراين اغراض و اهداف الهي از اعمالش ، به بيرون از ذات او باز مي گردد و براي
رفع نقص و ضعف ديگران و بخشش به آنهاست.
همانگونه که در اصل خلقت انسان، اين انسان بوده که از موجودي پست و بي مقدار، به
شرافت رسيده و داراي کرامت شده است: «هَلْ أَتى عَلَى الْإِنْسانِ حينٌ مِنَ
الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً[انسان/1] آيا زمانى طولانى بر انسان
گذشت كه چيز قابل ذكرى نبود؟!» «إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ
نُطْفَةٍ[حج/5] ما شما را از خاك آفريديم، سپس از نطفه» دستورهاي الهي براي عبادت
نيز بايد با همين نگاه دقيق، مد نظر قرار بگيرد.
خداي متعال به دليل حکمتش هر موجودي را که خلق مي کند،
به مسير سعادت خويش هدايت مي کند: «رَبُّنَا الَّذي أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ
خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى[طه/50] پروردگار ما همان كسى است كه به هر موجودى، آنچه را
لازمه آفرينش او بوده داده سپس هدايت كرده است!» و به همين خاطر غرض خلقت انسان را
که براي به سعادت رسيدن اوست، در عبادت بيان کرده است:«وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ
الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ[ذاريات/56] من جنّ و انس را نيافريدم جز براى
اينكه عبادتم كنند (و از اين راه تكامل يابند و به من نزديك شوند.»و روشن است که
انسان با عبادت، از وابستگي و فرو رفتن در شهواتي پست بيرون آمده و به موجودي بي
نهايت متصل مي شود که تمام شرافت ها در همين اتصال موجود است. انساني که مي تواند
در برهه اي بسيار کوتاه در انواع خباثت ها و رذالت ها غوطه بخورد و ذاتي پليد و
غير قابل تحمل پيدا کند، با عبادت و طي کردن مسير ديني که براي رساندن انسان به
مکارم اخلاق بيان شده، به چنان شرافت و کرامتي مي رسد که جانشين خداي متعال شده و
صفاتش، جلوه اي از صفات خداي متعال مي شود. بنابراين عبادات بي غرض نيست و غرض آن
جز در سعادت ما نيست که اگر خداي متعال، طالب عبادت بود، فرشتگان مشغول تقديس و
تنزيه او بودند، بدون اين که کوچکترين نافرماني و تمردي داشته باشند.
«وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً
قالُوا أَ تَجْعَلُ فيها مَنْ يُفْسِدُ فيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ
نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ [بقره/30] (به خاطر بياور) هنگامى را كه
پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روى زمين، جانشينى [نمايندهاى] قرار خواهم
داد.» فرشتگان گفتند: «پروردگارا!» آيا كسى را در آن قرار مى دهى كه فساد و
خونريزى كند؟! (زيرا موجودات زمينى ديگر، كه قبل از اين آدم وجود داشتند نيز، به
فساد و خونريزى آلوده شدند. اگر هدف از آفرينش اين انسان، عبادت است،) ما تسبيح و
حمد تو را بجا مىآوريم، و تو را تقديس مى كنيم.»
راز نمازهای طولانی و عبادتهای زیاد پیامبر(ص) چه بود
در حالات پيامبر(ص) ميخوانيم که آن قدر براى نماز و عبادت مىايستاد که پاهايش ورم مىکرد. به آن حضرت(ص) عرض شد: چرا خود را اينگونه زحمت مىدهى؟ پيغمبر(ص) در پاسخ فرمود: آيا بنده سپاسگزار خدا نباشم؟! نقش و اهميت نماز در دين نشان دهنده عظمت و استحکام اين حبل متين و ريسمان استوار ميان زمين و آسمان است. ريسمان ديگر اعمال ارزشي براي صعود انسان به افق بلند سعادت کافي نيست، ولي نردبان نماز، افزون بر آن که به تنهايي وسيله عروج است، ميتواند ثقل و سنگيني بقيه اعمال را نيز متحمل شود. هيچ وسيلهاي مستحکمتر و دائمىتر از نماز براى ارتباط ميان انسان با خدا نيست، خداوند در قرآن ميفرمايد: براي ياد من و ذکر من نماز بپاداريد، «اقم الصلوة لذکري»، ناآشناترين انسانها رابطه خود را با خدا به وسيله نماز آغاز مىکنند و برجستهترين اولياى خدا نيز بهشت خلوت انس خود با محبوب را در نماز مى جويند. مرغ ماءلوف که با خانه خدا انس گرفت/ گر به سنگش بزني جاي دگر مي نرود (سعدي)
مهمترين راهکارهاي انس با نماز
يکي از بهترين راهکارهاي انس با نماز، شناخت خالق و آشنايي با الطاف و مراحم
کريمانه اوست که هر لحظه به سوي انسان روان ميسازد و زندگي انسان را در سايه مهر
و محبت خود هدايت ميکند. از مهمترين راهکارهاي انس با نماز و چشيدن لذت
نمازگزاري تقويت خداباوري و دلدادگي مي باشد. يکي از ويژگيهاي بارز انسان، فقر
ذاتي و نيازمندي هميشگي او نسبت به خالق هستي است، به فرموده پروردگار «يَا
أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ
الْحَمِيدُ»؛ شما به خداوند نيازمند هستيد و او از شما بى نياز است. حال که او
«غني» است که هست، «غني» و هيچ نياز و احتياجي ندارد، امر، فعل و رهنمود او، به جز
حکمت و کرم به مخلوق نيست.
تقويت خداباوري و دلدادگي
همه ما آفريده خدا هستيم و بنده او، خدايي که تار و پود وجود ما را با لطف و عنايت
خود به هم پيوند زده و بند بند وجودمان را با کرَم خويش آراسته است، خدايي که براي
زندگي بهتر بندگان خود عجايب و شگفتيهاي فراواني در زمين و آسمان تعبيه کرده که
با مرور زمان، يافتههاي دانشمندان، عظمت خالق و عجز و کوچکي انسان را بيش از پيش
نمايان ميسازد. نيز شگفتيهايي که در بدن و خلقت خاکي انسان تعبيه شده که اگر بشر
دو پا بخواهد نسخهاي مشابه آن بسازد، نيازمند تجهيزات و فضايي گسترده و با صرف
هزينههاي هنگفتي است که به فرض موفقيت، قطعاً بسياري از کارکردها و م?لفههاي آن
نسخه اصلي را نيز دارا نخواهد بود، شگفتيهايي که در زمين و آسمان و دريا و خشکي
حيرت و تعجب همگان را برانگيخته است.
وقتي انسان به اين عظمتها بنگرد، به حقارت و ناچيزي خود بيشتر واقف شده، از اينکه
خداي بزرگ با تمام عظمت و قدرت و شوکت خود، به او فرصت زندگي و انتخاب و شناخت
داده است، جبهه شکر ميسايد و محبت و دوستي او را به دل خواهد گرفت و عاشق او
خواهد شد. اين دلدادگي و عشق و محبت، زماني بيشتر رخ خواهد داد که بداند خداي قادر
متعال با تمام بزرگي و عظمتش، بيشتر از هر کس و هر چيزي به انسان نزديک بوده و به
او عشق ميورزد و منتظر مراجعه انسان و مشتاق شنيدن صداي اوست، چه افتخاري از اين
بالاتر که خداي مهربان، از ميان تمام مخلوقات خود، انسان را براي همنشيني و هم
سخني با خود برگزيده است و فرصت و رخصت خلوت کردن و خواندن او را در هر زمان و
مکاني را به او داده است.
يکي از ويژگيهاي بارز انسان، فقر ذاتي و نيازمندي هميشگي او
نسبت به خالق هستي است، به فرموده پروردگار «يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ
الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ»؛ شما به خداوند
نيازمند هستيد و او از شما بى نياز است. حال که او «غني» است که هست، «غني» و هيچ
نياز و احتياجي ندارد، امر، فعل و رهنمود او، به جز حکمت و کرم به مخلوق نيست خالق
با عظمتي که منتظر انسان است و مشتاق شنيدن صداي مناجات او، مگر نه اين است که هر
عاشقي از خلوت با معشوق و سخن گفتن با او لذت ميبرد؟ پس ما چگونه عاشقي هستيم که
حتي لحظات و دقايقي را براي معشوقش صرف نميکند و در پيشگاهش به نماز نميايستد؟
نمازي که محکمترين رشته الفت بين بندگان و خداست و تجلي بخش محبت و انس به خداي
کريم و لحظههاي عاشقي با معبود و محبوبي که همنشيني و قرابت با او با هيچ لذتي
همسان نيست، به همين سبب است که سيد ساجدان و زينت عابدان، ميفرمايند: حق نماز
اين است که بدانى نماز، در آمدن به پيشگاه معبود يگانه است و تو در نماز پيش روى
او ايستادهاى، پس آنگاه که بر اين حقيقت آگاه شدي، سزاوار آنى که در نماز ايستى،
ايستادن کسى که خواهنده و ترسنده، بيمناک و اميدوار و مستمند و زارى کننده است و
خداى را بزرگ مىدارد. و چه دردناک و تلخ است، وقتي خدايي با آن همه عظمت به سوي
ما ميآيد و مشتاق ديدار و حضور ما بوده، ولي ما از او فاصله ميگيريم، چه زيبا ميفرمايد
امام سجاد(عليه السلام): «يَا رَبِّ إِنَّکَ تَدْعُونِي فَأُوَلِّي عَنْکَ وَ
تَتَحَبَّبُ إِلَيَّ فَأَتَبَغَّضُ إِلَيْکَ وَ تَتَوَدَّدُ إِلَيَّ فَلا أَقْبَلُ
مِنْکَ کَأَنَّ لِيَ التَّطَوُّلَ عَلَيْکَ...»؛ اي پروردگارم تو مرا ميخواني ولي
من از تو رو ميگردانم و تو با من دوستي ميکني ولي من با تو دشمني ميکنم و تو به
من محبت کني و من نميپذيرم، گويا من منتي بر تو دارم.
*زبان حال مخلوق همه انسانهايي که با حقيقت وجود
خود آشنا هستند، نياز خود را ميدانند و موظف به سپاسگزاري و تشکر از کسي که به
آنان نعمت و تحفهاي عطا کرده ميدانند و اين قدرشناسي نوعي زبان حال است که
نشانگر لياقت هديه گيرنده است.. اين قدرشناسي و درخواست تداوم عنايت، زماني رنگ جديتري
به خود ميگيرد که همه چيز انسان وابسته به او باشد و بر پايه عنايات و توجهات او
قرار داشته باشد. خدايي که ولي نعمت ماست و هرچه داريم از لطف و عنايت و احسان
اوست و همه جيره خوار خوان کَرَم او هستند و اگر لحظه و آني دست عنايت خويش را از
سر بندگان بردارد، همه به فلاکت و بدبختي خواهند افتاد.
فضل خداي را که تواند شمار کرد؟/ يا کيست آنکه شکر يکي از هزار کرد؟...
الوان نعمتي که نشايد سپاس گفت/ اسباب راحتي که نشايد شمار کرد
*تلألؤ قرآنسورههاي فراواني همانند الرّحمن و روم پر است از
ياد آلا و نعمتهاي الهي «قُلْ مَن يَرْزُقُکُم مِّنَ السَّمَاوَاتِ
وَالْأَرْضِ قُلِ اللهُ»؛ بگو چه کسي از آسمانها و زمين روزيتان ميدهد؟ بگو:
خدا! (سبا24). سخن نهايي را خداوند در اين آيه بيان کرده است: «وَ إِن
تَعُدُّواْ نِعْمَةَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا»؛ و اگر نعمتهاي خدا را بشماريد،
هرگز نميتوانيد آن را احصا کنيد، خداوند غفور و رحيم است. اميرمؤمنان(ع) در
ناتواني انسان از حمد خدا و شمارش نعمتهايش ميفرمايد: «اَلْحَمْدُلِلَّهِ
اَلَّذِي لاَ يَبْلُغُ مِدْحَتَهُ اَلْقَائِلُونَ وَلاَ يُحْصِي نَعْمَاءَهُ
اَلْعَادُّونَ»؛ خداوندي را سپاس که گويندگان هرگز به کنه مدح و ثناي او نميرسند
و شمارندگان، نعمتهاي او را نميتوانند بشمارند».
مهرباني و لطف و کرم الهي، از زبان مبارک امام عارفان امام حسين(ع) شنيدني است:
«مرا نشو و نما دادى و پيش از اين نيز بـه من مهر ورزيدى، به وسيله رفتار نيکويت و
نعمتهاى شايانت که پديد آوردى خلقتم را از منى ريخته شده و جايم دادى در سه پرده
تاريکى (مشيمه و رحم و شکم) ميان گوشت و خون و پوست و گـواهـم نساختى در خلقتم و
واگذار نکردى به من چيزى از کار خودم را سپس بيرونم آوردى بدانچه در علمت گذشته
بود، از هدايتم به سوى دنيا خلقتى تمام و درست و در حال طفوليت و خردسالى در
گهواره محافظتم کردى و روزيم دادى از غذاها شيرى گـوارا و دل پرستاران را بر من
مهربان کردى و عهدهدار پرستاريم کردى مادران مهربان را و از آسيب جنيان نگهداريم
کردى و از زيادى و نقصان سالمم داشتى، پس برترى تو اى مهربان و اى بخشاينده.
*نماز و حس نيازمندي اقامه نماز نوعي قدرشناسي به درگاه خالق کريمي است که لحظه به لحظه عنايتش را بر ما مستدام ميدارد و انسان با عبادت خود، ضمن سپاسگزاري از نعمتهاي موجود، جبهه شکر به درگاه الهي ميسايد، از اين رو در حالات پيامبر گرامى(ص) ميخوانيم که آن قدر براى نماز و عبادت مىايستاد که پاهايش ورم مى کرد، آن قدر نماز شب مىخواند که چهرهاش زرد ميشد، به آن حضرت عرض شد: چرا خود را اين گونه زحمت مىدهى؟ حضرت در پاسخ فرمود: افلا اکون عبداً شکوراً؛ آيا بنده سپاسگزار خدا نباشم؟!
آفات عباداتمان چیست؟!
عبادت خاشعانه عبادت خاشعانه همراه با خشيت الهي، نشانه معرفت والاي انسان
پرستشگر است و نشانه اهل تقوا که امام علي ع ، اين صفت را در کنار صفاتي همچون قوت
در دينداري و خشوع در عبادت از اوصاف متقين شمرده است: اَمَّا اللَّيْلُ
فَصافُّونَ اَقْدامَهُمْ تالينَ لاَِجْزاءِ الْقُرْآنِ يُرَتِّلُونَهُ
تَرْتيلاً،……يَطْلُبُونَ اِلَى اللّهِ تَعالى فى فِکاکِ رِقابِهِمْ؛ اما شب به
عبادت مي ايستند، اجزاي قرآن را شايسته تلاوت مي کنند، دل و جان خود را با خواندن
آيات قرآن محزون مي سازند و در پي درمان دردهاي خويش اند. چون به آيات شوق انگيز
مي رسند، به پاداش هاي الهي دل مي بندند و چون به آيه هاي هراس انگيز مي رسند، با
گوش جان به آن ها گوش مي دهند، گويا شيون و ناله دوزخيان را با گوش هايشان مي
شنوند، در پيشگاه خداوند به عبوديت خم مي شوند و چهره بر خاک مي سايند و با نهايت
خاکساري از خداوند دهايي از دوزخ را مي طلبند».(1)
محور همه اعمال و ستون دين روايات وارد شده درباره نماز و اهميت آن بيانگر آن است
که اگر نماز پذيرفته شود، باقي اعمال نيز پذيرفته مي شود و اگر نماز پذيرفته نشود،
اعمال ديگر هم مردود است. امام علي ع در اين زمينه فرموده است: وَ اعلَم أنَّ
کُلَّ شَيءٍ مِن عَمَلِکَ تَبَعٌ لِصَلاتِکَ؛ و بدان که هر چيز از کار که به
جاي آري، تابع و وابسته نماز توست انساني اين گونه در پيشگاه خداوند به
عبادت مي ايستد که جانش را در چشمه معنويت شستشو داده باشد که بندگي خدا، انسان را
از بند بندگي ديگران آزاد مي کند و به عزت و بي نيازي مي رساند. انساني که بنده
خدا شده باشد، در حقيقت آزاد شده است.
عبادت خالصانه اما وقتي آدمي براي جلب توجه ديگران عبادت کند، در حقيقت به
شرک در عبادت روي آورده است. اين گونه عبادت ها نه تنها انسان را به خدا نزديک نمي
کند؛ بلکه از خدا دورتر نيز مي کند و مستوجب عذاب نيز مي شود: «لاَ يَنفَعُ
عَبدَاً ـ وَ إن أجهَدَ نَفسَهُ وَ أخلَصَ فِعلَهُ ـ أن يَخرُجَ مِنَ الدّنيَا
لاقياً رَبَّهُ بِخَصلةٍ مِن هَذِهِ الخِصالِ لم يَتُب مِنها أن يُشرِکَ بِاللهِ
فِيمَا افتَرَضَ اللهُ عَليهِ مِن عِبَادِتِهِ؛ اگر انسان يکي از صفات ناپسند را
داشته، بدون توجه خدا را ملاقات کند، هر چند خود را به زحمت اندازد يا عملش را
خالص گرداند، برايش فايده اي نخواهد داشت و از جمله آن صفات ناپسند اين است که
شريکي براي خداوند در عبادات واجب برگزيند».(2) انساني که عبادتش در نهان به گونه
اي است و در برابر چشم مردم به گونه ديگر، دچار اين آفت و آسيب اخلاقي شده است و
از پرستش ريايي بهره اي نمي برد. حالا با خودت انديشه کن. عبادت تو چگونه است؟ ...
«وَ مَن لَم يَختَلِف سِرُّهُ وَ عَلانيَتَهُ وَ فِعلُهُ وَ مَقَالَتُهُ فَقد
أدَّي الأمَانَةَ وَ أخلَصَ العِبَادَةَ؛ کسي که پنهان و آشکارش و کردار و گفتارش
يکسان باشد، امانت الهي را ادا کرده و در بندگي و پرستش راه اخلاص پيموده است».(3)
غرور آفت عبادت عبادت هم مانند ديگر چيزها، آفتي دارد که اگر آنسان
به آن دچار شود همه عبادتش را از بين برده است و آن، عُجب و خودپسندي و غروري است
که آدمي را از عبادت بيشتر محروم مي کند. آدمي که دچار عُجب و خودپسندي شده باشد،
خود را در بالاترين درجات بندگي احساس مي کند، ميان خود و ديگران فاصله مي اندازد
و ديگران را به ديده تحقير مي نگرد. چنين انساني هم از ثواب خدا محروم مي ماند و
هم از عبارتش بهره اي نمي برد.
رانده شدن شيطان از درگاه الهي نيز ريشه در همين صفت ناپسند و زشت داشت که هم موجب
رانده شدن او از درگاه الهي شد و هم موجب حبط و نابودي اعمالش شد. امام علي ع
ماجراي او را اين گونه بيان مي کند: «فَاعْتَبِروا بِمَا كَانَ مِنْ فِعْلِ اللهِ
بِإِبْلِيسَ، ….. فَمَنْ بَعْدَ إِبْلِيسَ يَسْلَمُ عَلَى اللهِ بِمِثْلِ
مَعْصِيَتِهِ؟؛ از نحوه برخورد خداوند با ابليس عبرت بگيريد. خداوند، عمل دراز مدت
و کوشش فراوان ابليس را به خاطر عُجب، تباه و نابود ساخت، در حالي که او شش هزار
سال خدا را عبادت کرده بود که معلوم نيست از سال هاي دنيا بود يا از سال هاي آخرت؛
و اين همه به خاطر يک ساعت تکبر ورزيدن و ترک فرمان الهي بود.
اينک کيست که پس از ابليس (با آن سابقه و با آن برخورد خدا با او) ايمن باشد و با داشتن گناهي همانند گناه ابليس دچار مواخذه نشود؟ (4) برترين عبادت نيايش در پيشگاه خداوند، امري فطري و نهفته در درون بشر است که لذتي روحي و آرامشي رواني را براي آدمي به ارمغان مي آورد. قرآن نيز به انسان توصيه مي کند از صبر و نماز استعانت بجويد: وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ از صبر و نماز ياري جوئيد؛ و با استقامت و مهار هوس هاي دروني و توجه به پروردگار، نيرو بگيريد.(5) امام علي ع از اين برترين عبادت با تعبيرهاي مختلفي ياد کرده است که در حقيقت هر يک از آن ها، يکي از ويژگي هاي اين عبادت برتر ـ نماز ـ است: نماد آيين و وسيله تقرب به خدا نماد و شعار اسلام، نماز است که در حقيقت جوهره اين آيين پر نور و جاويد مي باشد: وَ إقَامُ الصَلاةِ فَانَّهَا المِلَةُ؛ و برپايي نماز، همان آيين و دينداري است (6) امام علي ع در ضمن خطبه اي ارکان دين و اسلام را بر شمرده است که عبارتند از: ايمان، جهاد، توحيد، اخلاص و نماز. نماز، هماهنگي و همصدايي با همه کائنات در ذکر و تسبيح خداست که بايد حق آن را شناخت و با اهتمام ورزيدن به آن و جدي گرفتنش، آن حق عظيم را ادا کرد: «وَقَدْ عَرَفَ حَقَّهَا رِجَالٌ مِنَ ..... وَإِقَامِ الصَّلاَةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ؛ حق نماز را کساني از مومنان مي شناسند که نه زيور وکالاي دنيوي آنان را از نماز باز مي دارد و مشغول مي سازد، نه نور چشمي هايي از فرزندان و ثروت، همان ها که خداوند درباره شان مي فرمايد: مرداني که نه تجارت و داد و ستد، آنان را از ياد خدا و برپايي نماز و پرداخت زکات، باز نمي دارد و سرگرم نمي کند».(7) پي نوشت ها : 1. نهج البلاغه، خطبه 193. 2. همان، خطبه 153. 3. همان، نامه 26. 4. همان، خطبه 192. 5. بقره: 45. 6. همان، خطبه 110. 7. همان، خطبه 199.
ضرورت انجام عبادات و تحصیل حسنات بیشتر
(بدان ای عزیز سالک!) نهایت سعی و کوشش خود را (در انجام عبادات و تحصیل حسنات) به
کار گیر، زیرا عقلا از تحصیل و به دست آوردن فواید ارجمند و بزرگ، کسل نشوند و به
تنبلی نگرایند، چرا که روز بزرگی در پیش و مقام هولناکی در جلو دارند که خطر آن بس
عظیم و هول آن بس زیاد است و در این روز به بسی چیزها ما نیازمندیم و تو نمیدانی
که شاید در آن روز، برای اینکه میزان حسنات تعادل یابد تا به فضل خدا داخل بهشت
گردی، تنها به یک حسنه محتاج باشی و آن را به دست نیاوری و پدر و مادر و اولادی که
عمر و مال، بلکه دین خود را فدای آنها نمودی، در این روز که «یوم لا ینفع مال و
لابنون» روزی که مال و فرزندان سودی نمیرسانند. (شعراء 88) است، حاضر به دادن آن
یک حسنه درباره تو نشوند. المراقبات، میرزا جواد ملکی تبریزی، ج 1، ص 67
محبت اهل بیت(ع) فقط با اطاعت خدا
از جابر جعفی نقل شده است که امام باقر(ع) ضمن سفارشهای خود فرمود: ای جابر! به
شیعیان ما از جانب من سلام برسان و آنان را آگاه ساز که هیچ خویشاوندی در میان ما
و خدای عزوجل وجود ندارد و تقرب و نزدیکی به سوی او پذیرفته نیست مگر به وسیله
اطاعت و فرمانبرداری از او. ای جابر! کسی که اطاعت خدا و اظهار محبت دوستی به ما
کند دوست ما است، ولی آن کس که نافرمانی خدا را کند و معصیت نماید، دوستی ما سودی
به حال او ندارد. ای جابر! چه کسی است که از خداوند درخواست کند وخداوند به او عطا
نفرماید، و چه کسی است که بر خداوند توکل کند و خداوند او را کفایت نکند، و چه کسی
است که بر خداوند اعتماد و اطمینان کند و خداوند او را نجات و رهایی نبخشد.
بحارالانوار، ج 75، ص 83
معناي اطاعت و عبادت
«وخضعوا له بعبادته» آنان درمقام عبادت نيز در خضوع و خشوع عبادت مي كنند. عبادت، گاهي به معناي انجام مناسك خاص مثل: نماز، روزه، حج و... به كار مي رود و گاهي به يك معناي عام كه هم شامل اين گونه كارها مي شود و هم شامل كارهايي كه نشانه اطاعت مطلق و بندگي خداوند در آن باشد. براي اطاعت امر خدا هم اگر قصد قربت باشد، عبادت اطلاق مي شود؛ اگرچه مربوط به خوردن، آشاميدن، حركت يا رفتار ديگري باشد. يعني اگر كاري باشد كه مرضي خداست و به قصد تقرب انجام مي گيرد، به معني عام، عبادت است. بنابراين، عبادت منحصر به نماز و روزه نيست؛ اما در اين جا اطاعت و عبادت در كنار هم قرار داده شده است و به اين مطلب اشاره دارد كه اطاعت معناي خاصي است و عبادت معناي ديگري؛ اطاعت در اوامر توسلي به كار مي رود و عبادت در اوامر تعبدي. در واقع، دراين جا حضرت دو تا وصف را ذكر مي فرمايد؛ اول اين كه شيعيان در مقام اطاعت خدا چنان تسليم هستند كه هيچ نوع مقاومتي از خود نشان نمي دهند. وقتي مي فرمايد: نماز بخوان يا خمس مالت را بده، آنان ديگر تأمل نمي كنند و در انجام فرامين خداوند درنگ نمي كنند. ديگر اين كه، شيعيان در مقام پرستش، يعني انجام كارهايي كه اصلا آهنگ آن آهنگ پرستش است، مثل نماز، خضوع و خشوع دارند. يعني، آنان عبادت را صرفا به عنوان مراسم ظاهري انجام نمي دهند.
راهكار مطيع خدا شدن
شيعيان در مقام تسليم هستند و اوامر
الهي را كاملا اطاعت مي كنند و در عبادتشان هم اهل خضوع و خشوع هستند. اما وقتي
حضرت اين دو وصف را براي شيعيان ذكر مي كنند، براي انسان اين سؤال مطرح مي شود كه
من چه كار كنم كه بتوانم مطيع خدا باشم؟ همه اوامر خدا را اطاعت كنم و در مقام
عبادت نيز خضوع و خشوع داشته باشم؟ چه كار كنم تا در نماز حضور قلب داشته باشم؟
حضرت در ادامه دو راه مهم را ذكر مي فرمايند. قابل ذكر است اين دو راه با «فاء»
تفريع ذكر شده كه نشانه اين است كه اين دو راه براي وصول به آن مقام عبادت و اطاعت
مطلق، به نوعي مقدمه است. ما هر كاري را كه مي خواهيم انجام دهيم، بايد شناختي
نسبت به آن كار داشته باشيم و فوايدي كه بر انجام آن مترتب مي شود يا ضررهايي را
كه بر ترك آن مترتب مي شود بدانيم. آدميزاد اين طوري است كه اول يك تصوري از كاري
دارد، بعد فكر مي كند كه حالا اگر اين كار را انجام بدهم چه فايده اي دارد. معمولا
ما به دنبال كاري مي رويم كه لذت داشته باشد. به عبارت ديگر آن فايده اي را كه
براي آن كار تصور مي كنيم همان لذتش است. هم چنين، به فوايد و زيان هاي ترك آن كار
نيز مي انديشيم. مثلا اگر رعايت بهداشت نكنيم چه طور مي شود؟ بنابراين، تصور اين
كه منفعتي دارد و تصديق به اين منفعت و تصديق به اين كه ترك آن ضرر دارد، انگيزه
مي شود تا آدمي اراده كند كاري را انجام بدهد يا ندهد.
عبادت بيولايت ظلمت است
سئل الحسين بن علي ع فقيل له كيف اصبحت يا ابن رسول الله فقال اصبحت ……و ان شاءعفي عني فاي فقير افقرمني. (الامالي صدوق ص 609- بحار الانوار 75 ص 116 مواعظ باب 20) شخصي سئوال كرد از امام حسين ع چگونه شب را به صبح آورديد (در چه حالي هستيد) ؟ امام فرمودند: ( از حالات دنيايي، جسماني و .. هيچ نفرمودند بلكه ابعاد برتري را مطرح نمودند) «زمانه را پشت سر ميگذارم در شرايطي كه براي من پروردگاري است مافوق من (برتر از من)، بالاتر از من قرار دارد و آتش عذاب و جهنم و نار دوزخ جلوي روي من است و مرگ مرا ميطلبد (هر آن اجل مرا به سوي خود ميخواند) حساب و بررسي اعمال، دقت در رسيدگي امور كاملا نظارهگر من است و مرا در محاصره خود دارد و من در گرو عمل خودم هستم. (حساب عالم دقيق است و من در يك حسابرسي دقيقي در اين عالم به سر ميبرم كه تمام رفتار و حسنات و سكنات من تماما به گونهاي است كه من در گرو آن هستم.) و آنچه را دوست دارم نميتوانم ايجاد كنم و آنچه را دوست نميدارم و نميپسندم نميتوانم دفع كنم و كارها دست ديگري است، امور در اختيار يك صاحب قدرتي است. اگر بخواهد عذابم ميكند و اگر بخواهد از من در ميگذرد و مرا عفو ميكند. پس با چنين شرايط كدام فقير از من فقيرتر است. كدام نيازمند از من نيازمندتر است.» چرا امام اينگونه پاسخ مي دهد؟ در صورتي كه در جواب بايد گفت خوبم الحمدلله و يا ... امام حسين ع ميخواهد چگونه زيستن را به ما يادآوري كند و ميفرمايد: اي انسان خود را در امور دنيوي خلاصه نكن. (امور مادي و طبيعي) اگر كسي حال ما را پرسيد بگويم سر درد داشتم خوب شد، مشكل مالي داشتم حل شد و از اين قبيل، اينها همه هست ولي انسان خيلي بالاتر از اين حرفهاست. اين سئوال يك روز توسط زنهاي مدينه از خانم حضرت زهرا س هم پرسيده ميشود كه ايشان يك خطبه ميخواند؛ (صبح كردم در حالي كه به خدا قسم از مردان شما بيزارم و از اين جامعهاي كه شما درست كردهايد سخت متنفرم و ... ادامه خطبه) و ايشان هم جواب «حالتان چطور است» را چنين ميدهد و درد جامعه را مطرح ميكند به جهت هدايت. امام حسين ع به جهت هدايت است كه اينگونه جواب ميفرمايند؛ كه من فقيرم و فقيرتر از هر فقيري چرا كه فقير در مقابل غني است.
و اين مهم است كه من نيازمند كه چه كسي و چه چيزي هستم؟ و لذا دانايي ما در مقابل ناداني ما قابل مقايسه نيست و امام علي ع ميفرمايند: در امور معنوي به بالاتر از خود نگاه كنيد. (چرا كه بدانم چيزي نميدانم) پس براي رشد كردن بايد انسان خود را نيازمند بداند و عاملي را كه نياز او را برطرف ميكند نيز بشناسد. چون اگر نشناسم در خانه ديگري را ميزنم و بيراهه ميروم. رب يعني تربيتكننده، مالك، مصلح، صاحب و ... بايد مطيع رب كه مطاع است باشيم. ربي كه كامل است. انعام آيه (161-162-164): قل انني هدني ربي الي صراط مستقيم ... بگو: مسلما پروردگارم مرا به راه راست هدايت نمود ... قل ان صلاتي و نسئكي و محياي و مماتي لله رب العالمين ... بگو: بيگمان، نماز و عبادات من و زندگي و مرگ من هم براي خدا پروردگار جهانيان است. (يعني راه راست را او به من نشان داده، پروردگار عالميان است، نماز و عبادات من و زنده بودن و مردنم، شكل زندگيم، چگونه بودنم براي اوست و او تربيت كرده است) قل اغير الله اغي ربا و هو رب كل شيء ... بگو: آيا جز خدا پروردگاري بجويم، در حالي كه او پروردگار همه چيز است؟ ... (يعني چه كسي غير از خدا ميخواهد تو را تربيت كند؟ پيامبران، معصومين، اولياي الهي، همه مربيان ما هستند به اذن خدا) تمام موجودات در عالم، همه در يد قدرت اوست
بقره آيه 257 (آيه الكرسي): الله ولي الذين امنوا يخرجهم من الظلمت الي النور و الذين كفروا اولياوهم الطاغوت يخرجونهم من النور الي الظلمات اولئك اصحاب النار هم فيها خالدون- خداسرپرست مومنان است و آنان را از تاريكيها به سوي روشنايي بيرون ميآورد و كساني كه كافر شدند سرپرستانشان طغيانگرانند كه از نور به تاريكيهايشان ميبرند، آنها دوزخياند و در آن جاودانند. در اينجا، هم رب بودن مطرح است و هم نور و ظلمت و نار. يعني اگر شناخت درستي داشته باشي داخل نور ميشوي وگرنه روبهروي تو آتش است. امام حسين ع خود نور است «ان الحسين مصباحالهدي و سفينه النجاه- همانا حسين (ع) چراغ هدايت است و كشتي نجات.» توضيح اينكه نار و نور از نظر لغت معناي روشنايي ميدهد و يكي است ولي آنجا كه روشن ميكند نور است و آنجا كه ميسوزاند نار است ولي همين نار روشنايي هم دارد و حسين (ع) خود نور است و چراغ هدايت كه باعث نجات همه انسانها ميشود و اين ما هستيم كه بايد معرفت او را پيدا كنيم و خود سوار كشتي نجات شويم يعني دست در دست او بگذاريم، يعني اقتضاي نورانيت را در خود ايجاد كنيم تا سر از نور در بياوريم وگرنه سر از عالم نار (جهنم كه محل آتش است) در ميآوريم و امام در بيانشان سخني از نار ميكند كه جنبه انذار دارد. ميخواهد هشدار دهد تا از آن دور شويم و به نور برسيم و سر از نور در آوريم. آل عمران 185:... فمن زحزح عن النار و ادخل الجنه ... هر كسي مرگ را ميچشد، و جز اين نيست كه روز قيامت اجرهايتان به تمامي داده ميشود. پس هر كه از آتش دور داشته و به بهشت در آورده شود به راستي رستگار شده است و زندگي دنيا جز مايه فريب نيست.» در اينجا خداوند ميفرمايد هر كسي در آنجا از آتش دور باشد يعني از زندگي دنيا كه ميفرمايد جز فريب چيز ديگري نيست و در روز قيامت، دنيا به كار نميآيد. روزي است كه «يوم لاينفع مال و لابنون الا من اتي الله بقلب سليم - روزي كه نه مال سود ميدهد و نه فرزندان، مگر كسي كه دلي سالم به پيشگاه خدا بياورد.» پس ناري نبودن، نوري شدن است. همانطور كه بايد گفت لا اله تا الا الله بيايد، همانگونه كه تا تبري نداشته باشيم تولي درست نيست، يعني نفي الهههاي باطل تا مطرح شدن الله، از بديها بايد كنار بود تا به خوبيها برسيم، در آنجا هم بايد از نار جدا بشويم تا به نور برسيم و براي رسيدن به نور بايد در دنيا مال داد ، جان داد، صبوري كرد و تقوا را پيشه خود قرار داد كه در آيه 186 آل عمران بدان اشاره فرموده است: «لتبلون في اموالكم و انفسكم ... و ان تصبروا و تتقوا ... به طور قطع با مال و جانتان آزمايش خواهيد شد، و حتما از كساني كه پيش از شما كتاب داده شدند و نيز از مشركان سخنان دل آزار بسيار خواهيد شنيد، و اگر صبوري كنيد و پرهيزكار باشيد، همانا اين (مقاومت) از استوارترين كارهاست.» و امام حسين عليه السلام نور است و بيامام حسين، همه چيز تاريك است حتي عبادات. عبادت بيولايت، ظلمت است.
عبيدالله لعنت الله عليه از همين تاريكيها استفاده كرد و عمر بن سعد را كه پدرش يازدهمين فردي است كه اسلام آورده و از بنيانگذاران كوفه است.(سعد) و خود اهل عبادت است، به مال دنيا و پست حكومتي دنيا (ري) فريب ميدهند و در مقابل امام زمانش ميايستد. شبث بن ربعي را وعده ميدهد اگر در مقابل حسين بايستي در كوفه مسجدي زيبا ميسازم و تو را امام جماعت آن قرار ميدهم و ... اينها خوشحال شدند و شمشير عليه امام كشيدند و ... در اين مورد علي عليه السلام در نهج البلاغه ميفرمايد: «هر كاري كه عاقبتش نار باشد هيچ منفعتي ندارد، پولي كه مقامي كه آخرش نار است دنبال آن نرو. « (نهج البلاغه كلمات قصار 380 فيضالاسلام) در دنيا بايد تلاش كرد و كسب نور نمود كه ديگر آن طرف كاري نميشود كرد. خطبه 42 نهجالبلاغه: «... و ان اليوم عمل و لا حساب، و غدا حساب ولا عمل- امروز، تنها عمل است و حساب و كتابي نباشد، ليك فردا تنها حساب است و مجال كاري نباشد.» يعني در دنيا حساب نيست، حساب در آخرت است. قرآن در ادامه آيه 13 ميفرمايد: «آنگاه ميان آنها ديواري زده شود كه آن را دري است كه اندرون آن رحمت است و بيرونش رو به عذاب دارد.» و لذا امام تا اينجا فرمودند: من پروردگاري دارم، ربي دارم، مطاعي دارم و اين رب من فوق من است و نتيجه نافرماني از او آتش است و نتيجه فرمانبري نور است و مرگ، مرا ميطلبد و حسابي در كار است و اين حساب نتيجه عمل در دنيا است. يعني با قلب سليم بايد وارد آخرت شد و قلب سليم نتيجه عمل در دنياست ولي اگر به دنبال متعلقات دنيايي برويم و وابسته به آن شويم ناقص متولد ميشويم مثل تولد جنين كه اگر ناقص متولد شود دنيا برايش جهنم است و اگر كامل متولد شود در دنيا شاد است و شادي در دنيا، شادي به معناي لذتهاي الهي باعث نور ميشود و شادي در آخرت را در بر دارد. تولد ناقص در آخرت يعني پيروي از دنيا و وابستگي به آن يوم لاينفع مال و لابنون- روزي كه نه مال سود ميدهد و نه فرزندان. اما تولد كامل يعني : الا من اتي الله بقلب سليم (مگر كسي كه دلي پاك و سالم به پيشگاه خدا بياورد) نكته ديگر اينكه ما در تولد جنين مسئوليم، بايد انتخاب درستي از همسر داشته باشيم و ساير شرايط اخلاقي و زناشويي را آگاه باشيم و بدان عمل كنيم وگرنه عاق اولاد ميشويم. پس مرگ هم مرا طلب ميكند كه امام ميفرمايد: و الموت يطلبني و خداوند در قرآن ميفرمايد: آيه 26 سوره جاثيه: «بگو: خداست كه شما را زنده ميكند، سپس ميميراند، آنگاه در روز رستاخيز كه ترديدي در آن نيست گرد ميآورد ولي بيشتر مردم نميدانند.»
سئوال در قيامت كتبي و شفاهي نيست، وجودي است. وجود سالم، قلب سليم است با همراهي نور و تولد ناقص همراهي با نار است.
آيه 158 سوره آل عمران: «و لئن متم او قتلتم لالي الله محشرون- و اگر بميريد يا كشته شويد البته به سوي خدا محشور ميگرديد» حالا مرگ مرا ميطلبد براي چه؟ امام ميفرمايد: و الحساب محدق بي- حساب و بررسي دقيق اعمال. سوره ياسين آيه 12: «انا نحن نحي الموتي و نكتب ما قدموا و آثار هم و كل شيء احصيناه في امام مبين - اين ماييم كه مردگان را زنده ميكنيم و هرچه را از پيش فرستادهاند و آنچه از ايشان به جاي مانده مينويسيم و همه چيز را در لوحي نمايان بر شمرديم.» پس حساب در بين است و امام با اين فرمايش كوتاه در پاسخ به آن شخص كه ميپرسد چگونه صبح كرديد؟ از قبل از تولد و دنيا و اعمال و مرگ و آخرت و حسابرسي ميفرمايد و حتي ميفرمايد حسابگران به اشتباه نميافتند چرا؟ «و انا مرتهن بعملي- من در گرو اعمالم هستم، وجود من شاهد است.» مثل همان جنين ناقص كه وجودش ميگويد كه مثلا چشم، گوش، كليه و يا و ... را ندارد و يا نشان ميدهد همه چيز دارد پس حسابرسي، وجودي است. سئوال در قيامت كتبي و شفاهي نيست بلكه وجودي است. اگر قلب سالم داشتي كاملي وگرنه ناقصي. كامل بودن با همراهي نور و ناقص بودن با آتش ... نتيجه اينكه دنيا ابزاري است كه بايد از آن درست استفاده كرد تا كامل شد و با قلبي سليم به آخرت رفت. علي عليه السلام در نهجالبلاغه ميفرمايد: «يرون اهل الدنيا يعظمون موت اجسادهم، وهم اشد اعظاما لموت قلوب احيائهم- زاهدان درحالي كه نظارهگر وضع اهل اين جهاناند كه چگونه مرگ تن خود را بزرگ ميشمرند. خود بيش از هرچيز بزرگ شمار مرگ قلبهاي زندگي خويشاند.» يعني ميشود انسانهايي از نظر جسماني زنده باشند و وقتي بپرسي در چه حالي، ميگويد خيلي خوبم، جسمي سالم و در دنيا گرفتاري مادي و ... ندارم، غذا و خواب، آسايش بدني همه خوب است اما از ديد علي عليه السلام همين انسان ممكن است از نظر قلب، مرده باشد.
دلمردگاني هستند كه با جسم زنده در اين حيات مادي حركت ميكنند. نهجالبلاغه حكمت 381 فيض الاسلام: «الا و ان من البلاء الفاقه، و اشد من الفاقه مرض البدن وا شد من مرض البدن مرض القلب. بدانيد كه فقر و تنگدستي نوعي بلاست اما سختتر از تنگدستي بيماري تن است و سختتر از بيماري تن ، بيماري قلب و نيز بدانيد كه گشايش مادي نوعي نعمت است و برتر از ثروت مادي، تندرستي و برتر از تندرستي، تقواي قلب است.» پس بايستي بيش از سلامتي جسم به سلامتي قلب، روح و نفس توجه داشت كه آنطرف، جسم سالم نقشي ندارد بلكه قلب سليم و سالم به كار ميآيد. البته نه اينكه من به سلامتي جسم نبايد توجه كنم، بايد توجه كنم ولي سلامتي روح از اهميت بيشتري برخوردار است كه ما آن را فراموش كردهايم كه اصلا يك چنين نعمتي هم خداوند به ما ارزاني داشته كه عظيمترين سرمايه ماست و ما آن را فراموش كردهايم. مولا علي عليه السلام ميفرمايد: من در تعجبم كه مردم به دنبال گم گشتههاي خود هستند (اگر مالي، چيزي و وسيلهاي ... گم شده باشد.)
ولي در فكر خودشان نيستند، خودشان (نفس، قلب ، روح) گم شدهاند. آنها كه در مقابل امام حسين عليه السلام ايستادند كساني بودند كه جسمي سالم و قلبي بيمار داشتند، نه تنها بيمار بلكه يادشان رفته بود كه قلبي هم دارند، چرا كه پردهاي از ظلمت و تاريكي به واسطه آلودگي و بخصوص خوردن لقمه حرام، جلوي چشمان آنها را گرفته بود. امام در جواب خواهرش زينب سلام الله عليها كه پرسيد آيا مگر اينها شما را نميشناسند؟ امام ميفرمايد چرا: ولي شكمهايشان پر از لقمه حرام است. علي عليه السلام در غررالحكم ميفرمايد: «حسن الخلق للبدن و حسن الخلق لنفس» و وقتي از امام سئوال ميشود حالتان چطور است؟ امام سراغ بدن نميرود بلكه سراغ نفس و حالات آن ميرود. قرآن هم ميفرمايد « و نفس و ما سويها فالهمها فجورها و تقويها قد افلح من زكيها و قدخاب من دسيها