سایت جدید تاریخی فرهنگی قرآنی 2

m5736z

blog.ir.

بخش اول                                    معناى لغوى عدل :                                                                                              عدل، برابرى و برابر کردن است، و رعایت حقوق دیگران، در برابر ظلم (تجاوز به حقوق دیگران) بکار مى‌رود، عدل را به این صورت، تعریف کرده اند: إعطاء کلِّ ذى حقٍّ حقَّه.                           باید موجودى را در نظر گرفت که داراى حقى باشد تا رعایت آن «عدل» و تجاوز به آن «ظلم» نامیده شود. ولى گاهى به معناى «هر چیزى را بجاى خود نهادن، یا هر کارى را به وجه شایسته، انجام دادن» بکار مى‌رود و به این صورت، تعریف مى‌شود: وَضْعُ کلِّ شىء فى مَوضعِه و طبق این تعریف، عدل مرادف با حکمت، و کار عادلانه، مساوى با کار حکیمانه مى‌گردد. (آموزش اصول عقاید مصباح یزدی)                                                                                                            تعریف عدل :                                                                                                               عدل به معنای عام و گسترده آن عبارت است از حد وسط میان افراط و تفریط که تمام فضایل اخلاقی اعم از ظاهری و باطنی را در بر می‌گیرد، چنانچه صراط مستقیم که انسان در نماز طالب آن است، نیز همین سیر اعتدالی است. به تعبیر علامه طباطبایی عدل به معنای تساوی، توازن و قرار گرفتن هر چیز در جایگاه شایسته و مناسب خویش به گونه ایست که نفس انسان آن را پسندیده و تائید می‌کند.                                                                    رابطه عادل و قادر بودن خداوند                                                                                     آیا ممکن است خداوند هر کاری را که برآن قادر است انجام دهد؟ مثلا به عده ای بی دلیل ستم کند یا عده ای را بی دلیل مورد مهر قرار دهد ؟ این که خداوند بر هر امری توانا است، و از سوی دیگر عادل هم هست و کاری بر خلاف عدالت نمی کند، این تصور را ایجاد می کند که آیا این اوصاف با هم در تضاد و تعارض قرار نمی گیرند؟                                     عدل که یکی از صفات خداوند است مرادف با حکمت، و کار عادلانه، که مساوى با کار حکیمانه است تعریف شده. بر این اساس خداوند به هیچ کس ظلم نمی کند و هر کس را به خاطر گناه کیفر داده و یا به سبب اعمال شایسته پاداش می دهد.                                     اگر خدا حق دیگران حق الناس را ببخشد و از ستم مردم به یکدیگر صرف نظر کند، خلاف عدل است... و حال آنکه خدا از حق مردم نمی‌گذرد مگر خود صاحب حق بگذرد. ولی خدا از حق خود اگر بخواهد می‌گذرد. درباره توبه نیز باید گفت، توبه ارکانی دارد که بدون آن‌ها توبه حقیقی حاصل نمی‌شود، که رکن رکین آن ندامت و پشیمانی است از گناهان و دیگر عزم بر عدم بازگشت است که این دو از مقومات ذاتی و حقیقی توبه می‌باشند.

چهار معنی و یا چهار مورد استعمال برای عدل:                                                              الف . موزون بودن ا                                                                                      اگر مجموعه ای را در نظر بگیریم که در آن ، اجزاء و ابعاض مختلفی بکار  رفته است و هدف خاصی از آن منظور است، باید شرائط معینی در آن از حیث مقدار لازم هر جزء و از لحاظ کیفیت ارتباط اجزاء با یکدیگر رعایت  شود، و تنها در این صورت است که آن مجموعه می تواند باقی بماند و اثر  مطلوب خود را بدهد و نقش منظور را ایفا نماید.                         عدل به معنی تناسب و توازن، از شؤون حکیم بودن و علیم بودن خداوند  است. خداوند علیم و حکیم به مقتضای علم شامل و حکمت عام خود می داند که  برای ساختمان هر چیزی، از هر چیزی چه اندازه لازم و ضروری است و همان  اندازه در آن قرار می دهد                     ب . معنی دوم عدل، تساوی و نفی هرگونه تبعیض است                                    گ گاهی که می گویند : فلانی عادل است، منظور این است که هیچگونه تفاوتی میان افراد قائل نمی شود. بنابراین ، عدل یعنی مساوات. و اما اگر مقصود این باشد که عدالت یعنی رعایت تساوی در زمینه  استحقاقهای متساوی، البته معنی درستی است، عدل، ایجاب می کند اینچنین مساواتی را، و اینچنین مساوات از لوازم عدل است،   

ج . رعایت حقوق افراد و عطا کردن به هر ذی حق،                                                             و ظلم عبارت است از پامال کردن حقوق و تجاوز و تصرف در حقوق دیگران. معنی حقیقتی عدالت اجتماعی بشری، یعنی عدالتی که در قانون بشری باید  رعایت شود و افراد بشر باید آن را محترم بشمارند همین معنی است. این  عدالت متکی بر دو چیز است. یکی حقوق و اولویتها، یعنی افراد بشر نسبت به یکدیگر و در مقایسه با  یکدیگر، نوعی حقوق و اولویت پیدا می کنند.                                                                                                د . رعایت استحقاقها در افاضه وجود و امتناع نکردن از افاضه و رحمت  به آنچه امکان وجود یا کمال وجود دارد                                                                              

 موجودات در نظام هستی از نظر قابلیتها و امکان  فیض گیری از مبدأ هستی با یکدیگر متفاوتند، هر موجودی در هر مرتبه ای  هست از نظر قابلیت استفاضه، استحقاقی خاص به خود دارد. ذات مقدس  حق که کمال مطلق و خیر مطلق است، به هر موجودی آنچه  را که برای او ممکن است از وجود و کمال وجود، اعطا می کند و امساک  نمی نماید.

عدل الهى 
یکى از مسائل اعتقادى، عدل الهى است در قرآن کریم واژه ى عَدل در مورد عدالت خداوند ذکر نشده، لیکن با تعبیر نفى ظلم از ساحت مقدس خداوند، این حقیقت بیان شده است؛ إِنَّ اللَّهَ لا یَظْلِمُ النَّاسَ شَیْئاً وَ لکِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ خداوند هیچ به مردم ستم نمی‌کند؛ ولی این مردمند که به خویشتن ستم می‌کند
بلاهایى که متوجه انسان مى شود، هیچ گونه منافاتى با عدل خداوند سبحان ندارد. زیرا بلاها بر دو دسته اند :
الف. قسمتى از آن ها به دلیل اعمال خود بشر است؛ وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ (شوری30) و آنچه از مصيبت به شما رسد پس به خاطر دست آورد خودتان است. 

ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُم بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ فساد و پریشانی به کرده بد خود مردم در همه برّ و بحر زمین پدید آمد تا خدا هم کیفر بعضی اعمالشان را به آنها بچشاند، باشد که (از گنه پشیمان شده و به درگاه خدا) باز گردند. (روم 41)
ب. قسمتى از بلاها که از سوى خداوند نازل مى گردد، که سه صورت دارد:                    1. براى ظالمان، به جهت ادب و تنبیه آن هاست؛ کَذلِکَ نَبْلُوهُمْ بِما کانُوا يَفْسُقُونَ آنها را به سبب عصیان و فسقشان آزمایش می کردیم و مورد ابتلاء قرار می دادیم. (اعراف 163)
2. براى مؤ منان، به منظور آزمایش است؛ وَ لِیُبْلىَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلاءً حَسناً برای آنکه مؤمنان را به آزمونی نیکو از سوی خود بیازماید، (انفال 17)
3. براى اولیاى خدا، با هدف ارتقاى مرتبه و منزلت آن هاست؛ وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا و چون ابراهیم را پروردگارش به کارهایى که او را بدانها امر فرمود بیازمود و وى را به انجام آنها موفق ساخت، گفت: من تو را پیشواى مردم قرار خواهم داد. (بقره 124)

 این اقسام سه گانه ى بلا در حدیثى از امیرالمؤ منین علیه السلام بیان شده است؛ إِنَّ الْبَلَاءَ لِلظَّالِمِ أَدَبٌ وَ لِلْمُؤْمِنِ امْتِحَانٌ وَ لِلْأَنْبِیَاءِ دَرَجَةٌ وَ لِلْأَوْلِیَاءِ کَرَامَة : بلا برای ظالم ادب نمودن و تنبیه کردن است ، برای مومن امتحان است. و برای اولیا کرامت می باشیم.

بخش دوم                               اعتدال در فرهنگ قرآن

اعتدال از واژه عدل و عدالت، حالتی بین دو طرف از لحاظ کم یا کیف است. این واژه در فرهنگ‌های عربی و مصطلحات قرآنی به معنای تناسب، استقامت، قوام پیدا کردن و موزون بودن نیز آمده (لسان‌العرب، ابن منظور، ذیل وازه عدل)

در فرهنگ فارسی اعتدال به معنای میانه‌روی به کار می‌رود و به رفتار و حالتی می‌گویند که به دور از هرگونه افراط و تفریطی باشد. بنابراین با اصطلاحات قرآنی چون وَسَط، بَینَ ذلک، لا اِلی هولاءِ وَ لا اِلی هولاء، اِستَواء، سَوی و مانند آن نزدیک است.                                  در فرهنگ قرآن و آموزه‌های اسلام، اصولا سبک زندگی اسلامی و مولفه و شاخص اصلی تمدن اسلامی و جامعه مدنی قرآنی، همین مفهوم میانه‌روی و اعتدال است

خداوند به صراحت در وصف امت اسلام و جامعه ایمانی و قرآنی که باید اسوه جوامع دیگر بشری باشد وَ کَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَکُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ و این گونه شما را امتی میانه و معتدل قرار دادیم تا گواهان بر مردمان باشید (بقره 143)
از آموزه‌های قرآنی به دست می‌آید که اعتدال و میانه‌روی امت زمانی تحقق می‌یابد که همه شاخص‌ها و مولفه‌های آن مراعات شود. در اخلاق اسلامی همواره در هر حوزه و در موضوع و مسئله‌ای، به تبیین اعتدال اشاره شده است تا از دو سویه افراط و تفریط برحذر باشیم

در کتب اخلاقی بخش مهمی از آموزه‌ها به ایجاد اعتدال و میانه‌روی در رفتارهای فردی و اجتماعی اختصاص یافته است و تلاش می شود تا مثلا از دو رفتار افراطی و تفریطی تهور و ترسویی پرهیز داده و بر شجاعت به عنوان رفتاری عقلانی، معتدلانه و عادلانه تأکید شود.   از همین‌رو گفته شده که مثلا اعتدال در «غضب»، «شجاعت»، اعتدال در «شهوت»، «عفت» و اعتدال در «عقلانیت»، «حکمت» است.
در حوزه رفتارهای اقتصادی نیز بر عناوینی چون قوام و قصد تأکید می‌شود که همان میانه‌روی است. پس همان‌گونه که از هرگونه اسراف و تبذیر پرهیز داده می شود، همچنین از خساست نهی شده است؛ زیرا خساست، مصرف نکردن و بخل‌ورزی در حق خود است.   در انفاق نیز بر میانه‌روی تأکید می‌شود و از اینکه گشاده‌دستی شود یا بخل و تنگدستی نسبت به دیگران روا شود نهی شده است.

خداوند در آیه 67 فرقان درباره اعتدال در انفاق می‌فرماید: وَ الَّذِینَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کَانَ بَیْنَ ذَلِکَ قَوَامًا کسانی که وقتی انفاق می‌کنند، زیاده‌روی نمی‌کنند؛ چنان‌که وَ لَمْ یَقْتُرُوا یعنی دست خود را هم نمی‌بندند.                                                       بعضی از افراد آن‌قدر دست سفتی دارند که آب از دست آنها نمی‌چکد و این افراد آدم‌های خوبی نیستند و بعضی‌ها هم همین‌طور ریخت و پاش دارند که این هم خوب نیست و حد اعتدال آن یعنی وَ کَانَ بَیْنَ ذَلِکَ قَوَامًا است. به این معنا که آن روشی خوب است که حد اعتدال را رعایت کند.

اعتدال در تکوین و تشریع
از نظر آموزه‌های قرآنی هستی بر مدار عدالت و اعتدال متوازن سامان یافته و تناسب میان اجزاء رعایت شده است. همین اصل در نظام تشریع و قانونگذاری نیز مراعات شده است؛ زیرا تشریع در چارچوب نظام احسن هستی است و بر اینکه قانونگذاری و تشریع در چارچوب فطرت است تاکید شده است. (روم 30)

خداوند در آیه 2 اعلی می‌فرماید الَّذِی خَلَقَ فَسَوَّى که آفرینش موجودات به صورت معتدل از سوی خداوند انجام گرفته است و همین اعتدال در آفرینش آسمان و زمین ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ (بقره29؛ نازعات27و28)                                               و آفرینش موجودات زمینی از گیاهان و غیرگیاهان به صورت معتدل از جانب خداوند مراعات شده است؛ چرا که «أنبتنا» شامل همه موجودات زمینی است وَ أَنبَتْنَا فِیهَا مِن کُلِّ شَیْءٍ مَّوْزُونٍ (حجر19؛ مجمع‌البیان) و مراد از «موزون»، به معنای رعایت اعتدال وتناسب میان اجزاء آنهاست. (روح المعانی)
خداوند درباره اعتدال در آفرینش انسان نیز با عنوان تسویه و استواء بر آن تاکید می‌کند خَلَقَکَ مِن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاکَ رَجُلًا (کهف37؛ حجر28 و 29؛ سجده،9؛ ص71 و 72)

خداوند در آیاتی می‌فرماید که نفس انسانی را به حالت اعتدال آفریده و اجازه نداده تا بخشی از قوا بر بخشی دیگر چیره و غالب باشند وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا (شمس7)                                                ولی به دلایل درونی و بیرونی این مسیر منحرف می‌شود و نفس دچار افراط و تفریط شده و گرفتار فسق و کفر و فجور و اسراف اعتقادی و رفتاری و اقتصادی و مانند آن شده و از جاده عدالت و اعتدال به جاده ضلالت کشیده می‌شود (شمس7 تا10؛ بقره108 و 275؛ مائده 77)        وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا ﴿7﴾ سوگند به نفس و آن کس که آنرا درست کرد فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا ﴿8﴾  سپس پلیدکارى و پرهیزگارى‏اش را به آن الهام کرد قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا ﴿9﴾ که هرکس آنرا پاک گردانید قطعا رستگارشد وَ قَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا ﴿10﴾ و هر که او را (به کفر و گناه) پلید گرداند البته (در دو جهان) زیانکار خواهد گشت.                                             خداوند در آیه 9 نحل خود را ملتزم به بیان صراط مستقیم و راه میانه دانسته است وَ عَلَى اللّهِ قَصْدُ السَّبِیلِ وَ مِنْهَا جَآئِرٌ وَ لَوْ شَاء لَهَدَاکُمْ أَجْمَعِینَ و نمودن راه راست بر عهده خداست و برخى از آن [راهها] کژ است و اگر [خدا] مى‏خواست مسلما همه شما را هدایت مى‏کرد. از همین رو، دین اسلام به عنوان یک حقیقت از آغاز وحی تا فرجام آن، دینی معتدل بوده و در همه شرایع آسمانی نیز این اصل مراعات شده است.                                                  به عنوان نمونه حضرت ابراهیم(علیه السلام) آیین حنیف خود را به دور از افراط و تفریط معرفی کرده وَ قَالُواْ کُونُواْ هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُواْ قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَ مَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ و [اهل کتاب] گفتند یهودى یا مسیحى باشید تا هدایت‏یابید بگو نه بلکه [بر] آیین ابراهیم حق‏گرا[هستم]و وى از مشرکان نبود (بقره135آل عمران95نساء125نحل120و123)
همچنین آیین موسوی و مسیحی، آیینی معتدل و میانه است یَا قَوْمِ ادْخُلُوا الأَرْضَ المُقَدَّسَةَ الَّتِی کَتَبَ اللّهُ لَکُمْ وَلاَ تَرْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِکُمْ فَتَنقَلِبُوا خَاسِرِینَ اى قوم من به سرزمین مقدسى که خداوند براى شما مقرر داشته است درآیید و به عقب بازنگردید که زیانکار خواهید شد (مائده21 و 95 و 60 و 77)                                                                                          اما برخی از پیروان در سیر و سلوک عبادی گرایش به افراط داشته و مثلا مذهب رهبانیت را اختراع و بدعت‌گذاری کردند که جزو آیین مسیحیت نبوده است. (حدید27)                           چنان‌که در مسایل اعتقادی و رفتاری نیز گرفتار وسوسه‌های شیطانی و هواهای نفسانی شده و از جاده اعتدال خارج می‌شدند (مائده72 و 77) اما در همین امت‌ها افراد متعادل و میانه‌روی نیز بودند که در همان چارچوب دین رفتار می‌کردند مِّنْهُمْ أُمَّةٌ مُّقْتَصِدَةٌ وَ کَثِیرٌ مِّنْهُمْ سَاء مَا یَعْمَلُونَ از میان آنان گروهى میانه ‏رو هستند و بسیارى از ایشان بد رفتار مى‏کنند (مائده66) مومنان در اسلام مکلف شده‌اند تا همانند پیامبر(صلی الله علیه و آله) که موظف به اعتدال بود خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ گذشت پیشه کن و به [کار] پسندیده فرمان ده و از نادانان رخ برتاب (اعراف199؛ اسراء26و29) مراعات اعتدال و میانه‌روی را بکنند و از هرگونه افراط و تفریط پرهیز نمایند. (ملک22). از نظر اسلام اصولا شاخص امت و ایمان آن است که افراد در همه حوزه‌ها و موضوعات اعتدال را مراعات کنند و از هرگونه افراط و تفریط در امان باشند. از همین رو شاخصه اسلام را در اعتدال دانسته و امت اسلام را امت میانه و معتدل معرفی می‌کند. وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاس و بدین گونه شما را امتی میانه قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید( بقره143)
البته بسیاری از مردم به دلایل گوناگون از جمله ضعف ایمان و شکست در امتحان‌های الهی از مسیر اعتدال ذاتی و ماهیتی و شخصیتی خود خارج می‌شوند و گرایش به افراط و تفریط پیدا می‌کنند و تنها شماری اندک هستند که همواره بر مدار عدالت و اعتدال زندگی خود را شکل می‌دهند فَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَ مَا یَجْحَدُ بِآیَاتِنَا إِلَّا کُلُّ خَتَّارٍ کَفُورٍ برخى از آنان میانه‏ رو هستند و نشانه ‏هاى ما را جز هر خائن ناسپاسگزارى انکار نمى‏کند (لقمان32)                    در حالی که اگر بخواهیم مهمترین شاخصه هر مسلمان و مومنی را بیان کنیم باید نخست به شاخصه اصلی یعنی عدالت و اعتدال در عقاید و افکار و رفتار اشاره کنیم؛ چرا که براساس آموزه‌های قرآنی، رعایت میانه‌روی در همه امور زندگی از ویژگیهای بندگان خداست که از جمله آنها پرهیز از کفر به عنوان ظلم و بی‌عدالتی و خروج از اعتدال و نوعی اسراف أَمْ تُرِيدُونَ أَنْ تَسْئَلُوا رَسُولَكُمْ كَما سُئِلَ مُوسى‌ مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالْإِيمانِ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِيلِ                                                                                                                 ‌
آيا بنا داريد از پيامبرتان سؤالات و درخواست‌هايى (نابجا) بكنيد، آنگونه كه پيش از اين، موسى (از طرف بنى‌اسرائيل) مورد سؤال قرار گرفت، و هر كس (با اين بهانه‌جويى‌ها از ايمان سرباز زند و) كفر را با ايمان مبادله كند، پس قطعاً از راه مستقيم گمراه شده است.                 (بقره 108) و (مائده 12)                                                                                                                 و پرهیز از خساست و بخل و یا تبذیر و تقدیر و مانند آن است که در آیات قرآنی به آن اشاره شده است. به هر حال دین اسلام از آدم (علیه السلام) تا خاتم(صلی الله علیه و آله) آیینی مبتنی بر اعتدال و میانه‌روی است تا هماهنگی میان تکوین و تشریع وجود داشته باشد.                             خود قرآن و آموزه‌های آن می فرماید کتابی معتدل و به دور از هرگونه انحراف و کژی است وَ تَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ صِدْقًا وَ عَدْلًا لاَّ مُبَدِّلِ لِکَلِمَاتِهِ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ و سخن پروردگارت به راستى و داد سرانجام گرفته است و هیچ تغییردهنده‏ اى براى کلمات او نیست و او شنواى داناست (انعام 115 کهف 1و 2)                                                                                               و تنها بر مدار عدالت و اعتدال مردم را تعلیم و تزکیه می‌کند تا توده‌های مردم به عدالت قیام کنند و اعتدال و میانه‌روی را اصل در زندگی خود قرار دهند. لِیَقومَ النّاسَ بِالقِسط (حدید25)

بخش سوم                             شاخصه‌های میانه‌روی و اعتدال

1- اعتدال در حوزه عقاید: توحید مهمترین شاخص در اعتدال شخص است. از همین رو کفر و شرک به عنوان خروج از عدالت و اعتدال و اسراف معرفی شده است. خداوند در آیه 108 بقره، کفر را سبب خروج از راه معتدل یعنی همان اسلام توحیدی می‌داند و شرک مسیحیان را موجب خروج مسیحیان از حد اعتدال معرفی می‌کند؛ زیرا با اعتقاد به الوهیت مسیح(ع)، مسیحیان از دایره اعتدال توحیدی بیرون رفته‌اند                                                          لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ وَ قالَ الْمَسِيحُ يا بَنِي إِسْرائِيلَ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَ رَبَّكُمْ إِنَّهُ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَ مَأْواهُ النَّارُ وَ ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصارٍ آنان که قائل به خدایی مسیح پسر مریم شدند محققاً کافر گشتند، در حالی که خود مسیح گفت: ای بنی اسرائیل، خدایی را که آفریننده من و شماست بپرستید، که هر کس به خدا شرک آرد خدا بهشت را بر او حرام گرداند و جایگاهش آتش دوزخ باشد، و ستمکاران را هیچ کس یاری نخواهد کرد. (مائده72 و 77)                                                                                  از نظر قرآن کسی که از دایره حق خارج شود و گرفتار باطل و ضلالت شود در حقیقت از حالت اعتدال و عدالت بیرون رفته. قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا كَثِيراً وَ ضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبِيلِ بگو: ای اهل کتاب، در دین خود به ناحق غلو نکنید و از پی خواهش‌های آن گروه که خود پیش از این گمراه شدند و بسیاری را گمراه کردند و از راه راست دور افتادند نروید. (مائده77)                 عقاید و رفتارهای باطل فرعونی از همین نظر به عنوان اسراف معرفی می‌شود. فَلَمَّا أَلْقَوْا قالَ مُوسى‌ ما جِئْتُمْ بِهِ السِّحْرُ إِنَّ اللَّهَ سَيُبْطِلُهُ إِنَّ اللَّهَ لا يُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِينَ آن‌گاه که ساحران بساط جادو انداختند، موسی گفت: خدا البته سحر شما را باطل خواهد کرد، که خدا هرگز عمل مفسدان را اصلاح نکند. (یونس81؛‌ غافر43)                                                         2- اعتدال در شخصیت: از نظر آموزه‌های قرآنی انسان در شخصیت خود موجودی مستوی و معتدل است و قوای موجود در انسان به گونه‌ای است که او را در حالت طبیعی و فطری‌اش در اعتدال نگه می‌دارد. در این میان عقل به عنوان مدیری که توانایی برقراری این اعتدال را دارد نقش مهم و ارزنده‌ای ایفا می‌کند. پس انسان معتدل و متعادل از نظر شخصیت کسی است که بتواند عاقلانه و خردمندانه زندگی کند و میان قوای نفسانی گوناگون براساس مدیریت و تدبیر عقل، اعتدال را مراعات کند. وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها . فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها . قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها . وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها . به نفس سوگند و آنكه آن را سامان داد. . پس پليدى‌ها و پاكى‌هايش را به او الهام كرد به راستى رستگار شد، آن كس كه نفس خود را تزكيه كرد. (شمس 7 تا 10) البته برخی از رفتارهای اقتصادی و اعتقادی موجب می‌شود که انسان تعادل شخصیتی خود را از دست دهد و از دایره اعتدال خارج شود.                                                                 از آیه 275 بقره چنین برمی‌آید که رفتار غلط اقتصادی چون ربا موجب می‌شود که شخص از نظر روانی نیز دچار مشکل شود و از حالت تعادل و اعتدال بیرون رود. الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبا لا يَقُومُونَ إِلَّا كَما يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطانُ مِنَ الْمَسِّ .... آن کسانی که ربا خورند (از قبر در قیامت) برنخیزند جز به مانند آن که به وسوسه شیطان مخبّط و دیوانه شده. و آنان بدین سبب در این عمل زشت افتند که گویند فرقی بین تجارت و ربا نیست؛ حال آنکه خدا تجارت را حلال و ربا را حرام کرده.                                                                                      پس هر کس که اندرز (کتاب) خدا بدو رسد و از این عمل دست کشد خدا از گذشته او در گذرد و عاقبت کارش با خدا باشد، و کسانی که دست نکشند اهل جهنّمند و در آن جاوید معذّب خواهند بود.

خداوند در آیه 77 مائده به این نکته مهم در انسان اشاره می‌کند که تمایلات نفسانی موجب خروج از حد اعتدال در دین می‌شود. پس نباید تحت تاثیر تمایلات نفسانی زندگی کرد؛ زیرا چنین رفتاری در نهایت منجر به دین گریزی و خروج از عدالت و اعتدالی می‌شود که دین بدان دعوت می‌کند و فطرت، آن را می‌سازد. قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا....                            اعتدال در مشی و سبک زندگی: از جمله مهم‌ترین قواعد اسلامی در رفتار اجتماعی آن است که انسان مسلمان می‌بایست به دور از هرگونه رفتار افراطی و تفریطی در جامعه باشد.پس درمشی و سبک زندگی خود رفتاری را درپیش می‌گیرد که مبتنی بر اعتدال است. (لقمان19)  3- اعتدال عبادی: در حوزه عبادت نیز بر اموری که موجب میانه‌روی می‌شود تاکید شده است. از جمله هنگام عبادت و دعا و نماز می‌فرماید که صوت نه زیاد بلند باشد و نه بی‌صدا، بلکه میانه‌روی در آهنگ صدا باید مراعات شود قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَيًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‌ وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِكَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَيْنَ ذلِكَ سَبِيلًا بگو که خواه خدا را به اسم اللّه یا به اسم رحمان بخوانید، به هر اسمی بخوانید اسماء نیکو همه مخصوص اوست. و تو در نماز نه صدا را بسیار بلند و نه بسیار آهسته گردان بلکه حدّ وسط را اختیار کن. (اسراء110)                                                                                         پس خواندن نماز با صدای معتدل به دور از آواز بلند یا صدای بسیار آهسته دردستور عبادت‌های اسلامی قرار گرفته است.
4- اعتدال در رفتار اجتماعی و سیاسی: خداوند به صراحت در آیه 19 لقمان لزوم رعایت میانه‌روی در رفتارها و گفتارها و مناسبات اجتماعی را مورد تاکید قرار می‌دهد؛ زیرا آیه به گونه‌ای به قصد و اعتدال در مشی توجه می‌دهد که شامل تمام اقوال و افعال بشود.             به سخن دیگر، واژه مشی تنها اختصاص به راه رفتن ندارد، بلکه مراد، مشی و رفتار شخص در تمام رفتارها و گفتارها و مناسبات اجتماعی است. (المیزان) وَ اقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ إِنَّ أَنْكَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ و در رفتارت میانه روی اختیار کن و سخن آرام گو (نه با فریاد بلند) که زشت‌ترین صداها صوت الاغ است.                                                  خداوند در آیه 1 ممتحنه به صراحت درباره شاخص‌های اعتدال در عملکرد سیاسی مردم و جامعه اسلامی می‌فرماید که رابطه دوستانه مؤمنان با دشمنان خود و خدا، سبب خروج آنان از راه معتدل می‌شود. این بدان معناست که شاخصه اعتدال در حوزه عمل سیاسی عدم ارتباط‌گیری به‌ویژه ولایت‌مدارانه (محبت و سرپرستی) با کافران و دشمنان اسلام است.           یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاء تُلْقُونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ کَفَرُوا بِمَا جَاءکُم مِّنَ الْحَقِّ اى کسانى که ایمان آورده‏اید دشمن من و دشمن خودتان را به دوستى برمگیرید [به طورى] که با آنها اظهار دوستى کنید و حال آنکه قطعا به آن حقیقت که براى شما آمده کافرند.                                                                                          پس اگر کسی یا جامعه‌ای بخواهد با دشمنان ارتباط ولایت‌مدارانه با دشمنان و کافران و مشرکان برقرار کند از دایره اعتدال اسلامی خارج شده است.                                        از نظر قرآن، مراعات عرف عقلانی و شرعی در جوامع، مهم‌ترین عامل در ایجاد اعتدال و بقای رفتارهای هنجاری و معروف خواهد بود.

5. اعتدال در رازگویی: در هر کاری اعتدال خوب است به ویژه کارهای اجتماعی مهم و اساسی که با حیثیت یا امنیت و یا جان و مال دیگران در ارتباط است. در اسلام آمده که در دوستی با دیگران اگر رازی از رازهای خودت را می‌گویی می‌بایست به گونه‌ای رفتار کنی که همه رازها گفته نشود تا بعد علیه تو استفاده شود.                                                 همچنین در روابط با دیگران باید حد اعتدال را مراعات کرد و رفاقت و مصاحبت و صمیمی بودن و دوست گرمابه و گلستان بودن نباید موجب شود که مگوها گفته شود.

بخش چهارم                اصول و قواعد اعتدال در مسائل اقتصادی

1- اعتدال اقتصادی: از نظر قرآن، رفتار اقتصادی می بایست معتدل و مبتنی بر قوامیت اقتصادی برای جامعه وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً وَ ارْزُقُوهُمْ فِيها وَ اكْسُوهُمْ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفاً و اموالی که خدا قوام زندگی شما را به آن مقرّر داشته به تصرّف سفیهان ندهید و از مالشان نفقه و لباس به آنها دهید و با آنان سخن نیکو و دلپسند گویید. (نساء5)

همچنین آموزه‌های اسلامی بر عدالت و اعتدال در تولید ثروت، توزیع و مصرف آن تاکید دارد به گونه‌ای که به محیط زیست آدمی و نیز منابع، ضرر و زیان و فسادی نرسد. پس در مصرف لازم ‌است به گونه‌ای رفتار کرد که منابع و نعمتهای الهی تباه نشود. يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَيِّباتِ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ ای اهل ایمان، حرام نکنید طعامهای پاکیزه‌ای که خدا بر شما حلال نموده، و (از حدود و احکام خدا) تجاوز نکنید، که خدا تجاوزکنندگان را دوست نمی‌دارد. (مائده87)                                          خدا در آیه اخیر می‌فرماید که از حلال‌ها استفاده کنید؛ ولی نه به گونه‌ای که از حد بگذرانید.

در آموزه‌های رفتاری اسلام در همه حوزه‌ها، اصل میانه‌روی و اعتدال، یک اصل اساسی بنیادین است. آموزه‌های اسلامی در حوزه مسائل اقتصادی مانند دیگر حوزه‌های عمل و رفتار، بر اعتدال بویژه در مصرف تاکید می‌کند.
2- اعتدال در انفاق: خداوند به صراحت از اعتدال در انفاق سخن به میان آورده و حتی به پیامبرش فرمان می‌دهد که نباید دستخوش احساسات و عواطف انسانی قرار گیرد و بیرون از دایره اعتدال انفاق کند. پس نه آن اندازه انفاق کند که خود در تامین زندگی خود بماند و نه آن که بخل ورزد و چیزی را به دیگری انفاق نکند.                                                     و به دور از هرگونه افراطی چون تبذیر و ریخت و پاش و اسراف، یا تقتیر، بخل، خساست و مانند آن باشد. وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى‌ عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً اسراء29 و نه هرگز دست خود (در احسان به خلق) محکم به گردنت بسته‌دار، و نه بسیار باز و گشاده‌دار، که (هر کدام کنی) به نکوهش و درماندگی خواهی نشست. و سوره های (فرقان،63 و 67 و 75؛ بقره219)

3- اعتدال در مصرف: چنانکه گذشت اسلام بر قناعت و زهد و مانند آن تاکید می‌کند که معنای آن اعتدال در مصرف است. این اعتدال در مصرف می‌بایست به گونه‌ای باشد که حق و حقوق اعضا و جوارح به خوبی ادا شود و ظلمی به هیچ یک از قوا و اعضا نشود. پس تغذیه سالم و طیب و پاک و حلال همه آنها از وظایف یک مسلمان است.                               همان‌گونه که از نظر اسلام ریخت و پاش و تبذیر وَ آتِ ذَا الْقُرْبى‌ حَقَّهُ وَ الْمِسْكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذِيراً و (ای رسول ما) تو خود حقوق خویشاوندان و ارحام خود را ادا کن و نیز فقیران و رهگذران بیچاره را به حق خودشان برسان و هرگز (در کارها) اسراف روا مدار. (اسراء26)                                                                                                            یا زیاده‌روی در مصرف و اسراف حرام است قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَ أَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَ ادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ بگو: پروردگار من شما را به عدل و درستی امر کرده (نه به اعمال زشت)، و (نیز فرموده که) در هر عبادت روی به حضرت او آرید و خدا را از سر اخلاص در دین بخوانید چنانکه شما را در اول بیافرید دیگر بار (در محشر) به سویش باز آیید. (اعراف29)                                                                       همچنین عدم تامین نیازهای هریک از اعضا و تغذیه نامناسب حرام است. وَ الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً و آنان هستند که هنگام انفاق (به مسکینان) اسراف نکرده و بخل هم نورزند، بلکه احسان آنها در حد میانه و اعتدال باشد. (فرقان 67)

امام حسن مجتبی(علیه السلام) در رابطه با تلاش اقتصادی و حدومرز آن فرمود: «در طلب (روزی) چنان مکوش که کوشش بر تو چیره گردد (و همه وقت و توانت را بگیرد)، و بر تقدیر اعتماد نکن، مانند اعتماد کسی که (کارها را) وانهاده است، زیرا که طلب روزی بیشتر سنت و اعتدال در کسب عفت است، وعفت ورزی هیچ روزیای را از بین نمیبرد، و آزمندی و حرص زدن، هیچ زیادتی را جذب نمیکند، زیرا که روزی تقسیم شده است، و حرص ورزی موجب درافتادن در گناهان است (بحارالانوار، ج 78، ص 106 2- همان، ج 103، ص 33)

در همین رابطه امام صادق(ع) می فرماید: «باید کسب تو برای تامین زندگی، از حد آدمهای کم کار بگذرد، و به اندازه اشخاص حریص دنیادوست و دل به دنیا داده نیز نرسد، پس خود را در کسب و کار، در حد انسانی با انصاف و آبرودار نگاه دار، و از اشخاص سست و ناتوان بالاتر بیاور، و به کسب آنچه برای انسان مورد نیاز است بپرداز.

                        اصول و قواعد اعتدال در مسائل اجتماعی و سیاسی و قضائی

در رفتارهای اجتماعی نیز اسلام بر اعتدال تاکید ویژه‌ای دارد. همه قواعد و اصول اسلامی که در قالب احکام کلی و جزئی بیان شده براساس آن است که انسانی معتدل پرورانده و جامعه و امت وسط و میانه‌رو شکل گیرد که در چارچوب حق به دور از هرگونه افراط و تفریطی زندگی می‌کند.

1- اصالت صحت، اصل حاکم اعتدال‌گرایی: در اسلام قواعد کلی مطرح است تا زندگی امت اسلام بر مدار اعتدال سامان یابد. این قواعد البته اختصاص به حوزه عمل سیاسی و اجتماعی ندارد، بلکه شامل حوزه‌های دیگر از جمله اقتصاد نیز می‌شود. به عنوان نمونه اصل اصالت صحت می‌‌گوید که عمل دیگران را بر درستی و راستی حمل کنیم. پس اگر مالی را در دست شخصی دیدیم اصل آن است که مال اوست.                                                            اگر معامله‌ای انجام شد اصل آن است که بر مدار سلامت و عقلانیت و عرفیات صورت گرفته و صحیح است. اگر زن و مردی را با هم دیدیم اصل این است که نوعی حرمت میان آنان از قبیل زناشویی و حسب و نسب وجود دارد و رابطه آن دو بیرون از مدار عقل و شرع و عرف نیست. این اصل به ما کمک می‌کند تا به دور از هرگونه افراط و تفریط زندگی دیگران را تفسیر عقلانی، شرعی و عرفی کنیم.

2. اصالت برائت: یکی دیگر از اصول اجتماعی اسلام قاعده و یا اصل برائت است. به این معنا که دیگران از هرگونه اتهام و پلیدی و زشتی مبرا و منزه هستند مگر آن‌که دلایل و شواهد محکمه‌پسندی باشد و اتهام ثابت شده باشد. این اصل به ما کمک می‌کند که همواره بر اساس اعتدال رفتار کنیم و درباره دیگران اتهام نزنیم و تا چیزی ثابت نشده آنها را به امری متهم نکنیم.                                                                                          این‌گونه است که فارغ از هرگونه افراط و تفریط می‌توان درباره دیگران قضاوتی به دور از بدگمانی داشت و با آنان زندگی مسالمت‌آمیز داشت.

3. اصل احراز صلاحیت: اگر در تعامل با مردم عادی جامعه لازم است که اصل برائت اجرا شود، اما برای مسایل مهم باید اصل را احراز صلاحیت قرار داد. مثلا اگر بخواهیم به کسی مسئولیت اقتصادی بدهیم و مال را در اختیار او بگذاریم باید او را امتحان کرده و بیازماییم که آیا صلاحیت مسئولیت را دارد یا نه؟ اگر کسی در اختیار ماست که باید آموزش ببیند باید این آموزش‌ها داده شود تا انس به کار بگیرد و صلاحیت پیدا کند.                                    پس باید صلاحیت برای مسئولیت‌های اجتماعی در حوزه عمل اقتصادی یا سیاسی و نظامی احراز شود سپس مسئولیت به او واگذار گردد. این رویه عین رویه عقل است که حکم به اعتدال در قالب احتیاط می‌کند.                                                                           هر مسئولیتی صلاحیت‌های خاص خود را دارد که باید احراز شود. قالَتْ إِحْداهُما يا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ یکی از آن دو دختر (صفورا) گفت: ای پدر این مرد را (که به شجاعت و امانت آراسته است) به خدمت خود اجیر کن که بهتر کسی که باید به خدمت برگزینی کسی است که توانا و امین باشد (قصص26)  نساء6؛ یوسف55     

خداوند در آیه1و2 ممتحنه و آیات دیگر بیان می‌کند که در حوزه عمل سیاسی و روابط بیرونی و بین‌المللی، نمی‌توان به کافران اعتماد کرد؛                                               زیرا آنان صلاحیت ارتباطی را ندارند که بتوان بر آن تکیه کرد و روابط دوستانه بیش از تعاملات اقتصادی و مانند آن داشت. اِن يَثْقَفُوكُمْ يَكُونُوا لَكُمْ أَعْداءً وَ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ وَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالسُّوءِ وَ وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ. اگر بر شما مسلّط شوند، دشمنان (سرسخت) شما خواهند بود و دست و زبانشان را به بدى، به سوى شما خواهند گشود و دوست دارند كه شما (از دين خود دست برداشته و) كفر ورزيد.

4. قاعده عسر و حرج: این قاعده نیز گواه دیگری بر اعتدال‌گرایی در همه اصول و احکام اسلامی است؛ زیرا هرگونه عاملی که انسان را در عسر و حرج قرار دهد و زندگی را بر او سخت کند، سلب شده است.                                                                                     پس انسان مسلمان در اعتدال به دور از هرگونه افراط و تفریطی می‌تواند به قوانین اسلام عمل کند. وَ جاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباكُمْ وَ ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ و حق جهاد در راه او را (با دشمنان دین و با نفس امّاره) به جای آرید (و در طلب رضای او به قدر طاقت بکوشید) او شما را برگزیده (و به دین خود سرافراز کرده) و در مقام تکلیف بر شما مشقت و رنج ننهاده (حج78؛ مائده6)                                                                                   و اگر شرایط برای شخصی سخت شد می‌تواند آن وظیفه را ترک کند. مقصود از قاعده «نفی عسر و حرج» این که خداوند احکامی که موجب مشقت و سختی می‌شود، در دین قرار نداده. ... فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَ مَنْ كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ ... پس هر که دریابد ماه رمضان را باید آن را روزه بدارد، و هر که ناخوش یا در سفر باشد (به شماره آنچه روزه خورده است) از ماهای دیگر روزه دارد، (بقره 185)

5. قاعده لاضرر: این نیز یک قاعده است که برای ایجاد اعتدال در سبب زندگی بیان شده است. این قاعده در همه حوزه‌ها می‌تواند اعتدال را موجب شود؛ چرا که هر عمل فردی یا اجتماعی، عبادی یا غیرعبادی اگر موجب ضرر باشد در اسلام وضع نشده است و لازم نیست که انسان خود را به ضرر بیندازد تا آن را انجام دهد.                                                      این نیز ناظر به اعتدال‌گرایی است. پس هر نقصانی در مال، آبرو، جان و یا در یکی از شئون وجودی انسان از طریق رفتاری به وجود آید، به حکم این قاعده لازم نیست که انسان آن را انجام دهد.                                                                                                  يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا تَدايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلى‌ أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَ لْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَ لا يَأْبَ كاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَما عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْيَكْتُبْ وَ لْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَ لْيَتَّقِ اللَّهَ.... ای اهل ایمان، چون به قرض و نسیه معامله کنید تا زمانی معیّن، سند و نوشته در میان باشد، و بایست نویسنده درستکاری معامله میان شما را بنویسد، و نباید کاتب از نوشتن خودداری کند، که خدا به وی نوشتن آموخته پس باید بنویسد، و مدیون باید مطالب را املاء کند، و از خدا بترسد و از آنچه مقرّر شده چیزی نکاهد، و ..... (بقره282)                                             6. اعتدال در اوقات روزانه زندگی :                                                                                       یک بعدی و نامتعادل حرکت کردن در زندگی هیچگاه انسان را به سر منزل مقصود نخواهد رساند، بدین لحاظ امام کاظم(علیه السلام) در زمینه ایجاد تعادل و توازن در زندگی میفرماید: «بکوشید تا اوقات خود را به چهار بخش تقسیم کنید:
1- بخشی برای عبادت و مناجات با خدا.
2- بخشی برای امور زندگی و تامین معاش.
3- بخشی برای رفت و آمد با برادران و اشخاص مورد اعتماد، که عیبهای شما را به شما بگویند، و در باطن دوست شما باشند.
4- بخشی برای پرداختن به لذت
هایی که حرام نباشد.
و به سبب این بخش (پرداختن به استراحت و درک لذت) است، که برای انجام کارهای سه بخش دیگر، آماده می
شوید و توان پیدا میکنید. (بحارالانوار، ج 78، ص 321)

بخش پنجم                        مرز اعتدال و جریان معتدل

برای پیدا کردن مرز اعتدال، ابتدا باید دو جریان افراطی و تفریطی را شناخت.                   نمونه بارز آن در بحث تحریفات عاشورا دیده می‌شود. برای رسیدن به راه اعتدال پرهیز از تحجر و جمود است، که در مجموع به عنوان دو بیماری خطرناک فراروی انسان قرار دارد. اگر ما نتوانسته‌ایم از راه ائمه‌اطهار(علیهم السلام) درست پیروی کنیم و از راه اعتدال باز ماندیم، یا به سوی جهالت رفته‌ایم یا به سوی جمود (اسلام و مقتضیات زمان، ج1، ص184)
جریان خوارج به عنوان اولین جریان جمودآمیزی که در تاریخ اسلام پیدا شد، جریان اخباری‌گری به عنوان جمود و از اجتهاد به عنوان اعتدال. ما امروز باید وظیفه خودمان را در میان جمودها و جهالت‌ها به‌دست آوریم.                                                                  یعنی از جهت این‌که مسلمان هستیم، از نظر مقتضیات زمان نه باید جاهل و مفرط و تندرو باشیم و نه باید جامد و متقشر باشیم. باید معقول بود. اعتدال هم در فرد و هم در جامعه لازم است. اجماع در حد خودش حالت اعتدالی دارد که اگر انحرافی از این اعتدال پدید آید سقوط خواهد کرد. جامعه مانند بدن احتیاج به اعتدال دارد.

خطر افراط و تفریط : دو بیماری خطرناک همواره آدمی را در این زمینه تهدید می‌کند: بیماری جمود و بیماری جهالت. نتیجه بیماری اول، توقف و سکون، باز ماندن از پیشروی و توسعه است و نتیجه بیماری دوم، سقوط و انحراف است. فرد متحجر و جامد از هرچه نو است متنفر است و جز با کهنه، خو نمی‌گیرد، و جاهل هر پدیده نوظهوری را با نام مقتضیات زمان به نام تجدد و ترقی موجه می‌شمارد.                                                                       جامد هر تازه‌ای را فساد و انحراف می‌خواند و جاهل، همه را یکجا به حساب تمدن و توسعه علم و دانش می‌گذارد. جامد میان هسته و پوسته است، بین وسیله و هدف فرق نمی‌گذارد.   از نظر او قرآن نازل شده است برای اینکه جریان زمان را متوقف کند و اوضاع جهان را به همان‌جایی که هست میخکوب نماید.                                                                       
این دو بیماری را باید به عنوان دو هشدار اساسی در نظر داشت که نمی‌گذارد اسلام ناب، خوب عرضه شود و همواره باید در مراحل مختلف زندگی، برای از میان برداشتن این دو مانع از سر راه ترقی و پیشرفت اسلام ناب کوشش کرد. از جمله خاصیت‌های بشر، افراط و تفریط است و پرهیز از افراط و تفریط و گرایش به اعتدال در هر کاری خالی از دشواری نیست. گویی همیشه راه اعتدال یک خط باریک است که اندکی بی‌توجهی موجب خروج از آن است.

بخش ششم                             اهمیت رعایت اعتدال و میانه روی

ضرورت اعتدال نظام عالم براساس هندسه ای دقیق پی ریزی گشته است.                            همه پدیده های عالم از بزرگترین کهکشان گرفته تا کوچکترین ذرات اتم، از قانون عادلانه خلقت که «حقیقت» نامیده می شود، پیروی می کنند،                                             به تعبیر امام علی (علیه السلام) : ... بِالحَق قاَمَتِ السَّمواتُ وَ‌ الارْضُ فیما بَیْنَ العِبادِ. آسمانها و زمین در میان بندگان، به حق برپا شده است.                                                              آفریننده حکیم «عالم تکوین» فرمانده توانای «عالم تشریع» نیز هست وَ هُوَ الَّذِي فِي السَّماءِ إِلهٌ وَ فِي الْأَرْضِ إِلهٌ وَ هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ (زخرف 84) و او کسی است که در آسمان خداست و در زمین نیز خداست و او بسیار با حکمت و دانش است.                                                 آفرینش انسان نیز از چنین قانونی پیروی می کند و هرگز نارسایی و نوسان در اصل خلقت او وجود ندارد از او نیز خواسته شده که هماهنگ با عالم آفرینش در صراط مستقیم «عدال و اعتدال» گام نهد و هیچ گاه به افراط و تفریط نگراید.                                                 امیرمومنان علیه السلام می فرماید عَلیکَ بِالْقَصدِ فِی الاُموُرِ فَمَنْ عَدَلَ عَنِ الْقَصدِ‌ جارَ وَ مَنْ اَخَذَ بِهِ عَدَلَ بر تو باد به میانه روی در کارها؛ هر کس از میانه روی روی گرداند، ستم می کند و هر کس به آن چنگ زند، عدالت ورزد.
نمونه های کاربردی
اصل اعتدال، باید به شکل کلی و فراگیر بر سراسر زندگی فردی و اجتماعی انسان حاکم باشد و همیشه و همه جا افکار، کردار و گفتار او را در برگیرد.                                       در این جا سه محور یاد شده را توضیح می دهیم.
الف- افکار منشأ همه تصمیمات آدمی، فکر و اندیشه اوست؛ اگر فکر معتدل و مستقیم باشد، رفتار فرد راه اعتدال می پوید و اگر اندیشه به بیماری عدم اعتدال گرفتار شود، اعمال انسان نیز به آفت افراط و تفریط دچار می شود.                                                                  امیرمومنان (علیه السلام) نقش کلی و حیاتی اندیشه را چنین بیان می کند: مَنْ فَکَّرَ قَبْلَ الْعَمَلِ کَثُرَ صَوابُهُ هر کس پیش از اقدام اندیشه کند، درستی عملش افزون می گردد. و در سخنی نغز و حکیمانه، به سنجش راستگرایی و چپگرایی با اعتدال اندیشه پرداخته، می فرماید: اَلیَمینُ وَ الشِّمالُ مَضَلَّةٌ وَ الطَّریقُ الوُسطی‌ هِیَ الجادَّة؛ راست روی و چپ روی، گمراهی است و راه میانه، جاده زندگی است.                                                                           این راه میانه، همان تفکر ناب توحیدی است که در میان کلافهای سردرگم، اندیشه های خرافی کفر، شرک، دوگانه پرستی، تثلیث رهبانیت، جبر و تفویض، تناسخ، تجسم، مادیگری، گزافه پرستی و... با عنوان «صراط مستقیم» خودنمایی می کند و همه موحدان حق جو را در خویش جای می دهد و به سر منزل مقصود (یعنی قرب الهی) می رساند.
تندروهای افراطی، به کلی منکر آفریدگار جهان و نظم و حکمت حاکم بر آن می شوند، حتی واقعیت های محسوس را منکر می شوند و به تعبیر قرآن : وَ إِذا قیلَ لَهُمْ ما ذا أَنْزَلَ رَبُّکُمْ قالُوا أَساطیرُ الْأَوَّلینَ (نحل24) و هنگامی که از آنان پرسش شود: پروردگارتان، چه فرو فرستاده؟ پاسخ دهند: (اینها) افسانه گذشتگان است!                                                         ولی همین پرسش اگر از صاحبان اندیشه معتدل و مستقیم پرسیده شود، چنین پاسخ می دهند: وَ قیلَ لِلَّذینَ اتَّقَوْا ما ذا أَنْزَلَ رَبُّکُمْ قالُوا خَیْراً  لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هذِهِ الدُّنْيا حَسَنَةٌ وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ... (نحل30) از متقیان می پرسند: پروردگار شما چه چیز نازل کرده؟ پاسخ دهند: خیر و خوبی؛ برای کسانی که نیکی کردند، در این دنیا نیکی است و سرای آخرت از آن هم بهتر است.
تفریط گرایان کندرو نیز هر موجود ناتوان و ناقصی را به خدایی می گیرند و از کهکشان گرفته تا سنگ و چوب را می پرستند و افراد بی سروپا را برابر با خدا فرمان می برند و تا آنجا پیش می روند که مانند یهودیان نابکار معتقد می شوند که خدا در صحنه آفرینش بیکاره و دست بسته در گوشه ای نشسته ناظر کارکرد دیگران در ملک خویش است                         قالَتِ الْیَهُودُ یَدُاللَّهِ مَغْلُولَه غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ (مائده 64) یهودیان گفتند: دست خدا بسته است، دست های خودشان بسته باد و به سبب آن چه گفتند لعنت شدند! بلکه دست های خدا باز است. امام صادق (علیه السلام) در تفسیر این آیه فرمود: یهود گفتند: خداوند ( با آفرینش نخستین) دست از آفرینش کشید و فزونی و کاستی ایجاد نمی کند ولی خداوند با این آیه اظهارات آنان را تکذیب کرد. (البرهان، ج1، ص .286)                          جمله نغز و گرانمایه لا جَبرَ وَ لا تَفویضَ بَل اَمرُ بَینَ اَمرین ( بحارالانوار، ج 4، ص .197)      نیز نشان دهنده تفکر اصولی و مستقیم اعتدال در فرهنگ اسلام اصیل و ناب است.

ب- کردار
رفتار عادلانه، نتیجه اندیشه معتدل است و مؤمنان با تصحیح افکار و عقاید خویش، به تعدیل کردار خود می پردازند و در هیچ کاری به افراط و تفریط نمی گرایند.                              رهنمود کلی قرآن مجید در این مورد چنین است: وَ لَا تُطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ ﴿شعراء ۱۵۱﴾ آنان که در زمین فساد مى‏کنند و اصلاح نمى‏کنند الَّذِینَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَ لَا یُصْلِحُونَ ﴿۱۵۲﴾ فرمان مسرفان را اجرا نکنید، همان ها که در زمین فساد می کنند و اصلاح نمی کنند

امیر مؤمنان علی (علیه السلام) نیز در این باره می فرماید: وَ لْیَکُنْ أَحَبَّ الاْمُورِ إِلَیْکَ أَوْسَطُهَا فِی الْحَقِّ وَ أَعَمُّهَا فِی الْعَدْلِ ... باید دوست داشتنی ترین کارها نزد تو، میانه ترین آنها در حق و گسترده ترین آنها در عدالت باشد. آیات و روایات و احکام و مقررات اسلامی نیز به طور گسترده و پیگیر درصدد تنظیم همه امور فردی و اجتماعی مسلمانان بر محور حق و اعتدال و پیشگیری از نامیزانی و افراط و تفریط اند گاه نیز به خاطر اهمیت موضوع با شاخص بودن آن به تعیین مصداق می پردازد :
1- خواب و خوراک: خرد آدمی حکم می کند که هر موجود زنده ای باید به اندازه نیاز خویش از منابع غذایی بهره ببرد و در عین حال هرگونه افراط و تفریط در خورد و خوراک، زیان آور و نامعقول است.                                                                                              قرآن مجید در این زمینه می فرماید: ... کُلُوا وَ اشْرَبوُا وَ لا تُسْرِفُوا إنه لا یُحِبُّ الْمُسرِفینَ (اعراف 31) بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید که خداوند اسرافکاران را دوست ندارد.خوردن و آشامیدن بیش از حد و گنجایش، سبب ویرانی جسم و روح آدمی می شود.                     امام صادق (علیه السلام) درباره پرخوری می فرماید لَیسَ شَیْءٌ اَضَرَّ عَلی قَلْبِ المُؤمِنِ مِنْ کَثْرَهِ الاکْلِ وَ هِیَ مُورِثَهٌ لِشَیْئَیْنِ قَسْوَهِ القَلْبِ وَ هَیْجانِ الشَّهوَهِ (مصباح الشریعه، باب .34)                          برای قلب مؤمن، چیزی زیان بارتر از پرخوری نیست، چنین کاری سبب سنگدلی و تحریک شهوت می شود.این دو پدیده شوم سنگدلی و شهوترانی منشأ بسیاری از مفاسد فردی و اجتماعی می شود که به طور یقین قابل مهار و کنترل نیستند.                                        همین طور خواب بیش از اندازه و یا کم خوابی مذموم و زیان آور است.
2- کار و عبادت: انسان، موجودی دوبعدی است و بایستی نیازمندی های جسمی و روحی خود را از راه های مشروع و معقول تأمین کند؛ هم به جسم و نیازهای مادی آن توجه کند و هم در پرورش روح و تهذیب آن بکوشد هم آخرت خود را مدنظر داشته باشد و هم دنیای خویش را ضایع نسازد. برای تأمین نیازمندی های زندگی و مشارکت در رفع نیازهای اجتماعی باید به کار و تلاش بپردازد.

و برای خودسازی و تأمین سعادت اخروی به دریافت معارف دینی و پرستش و نیایش با پروردگار همت گمارد.                                                                                         قرآن مجید، در این باره می فرماید: وَ ابْتَغِ فِيما آتاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيا... (قصص 77) در آنچه که خدا به تو داده، سرای آخرت را بطلب و بهره دنیایی ات را فراموش نکن مؤمنان واقعی، عمر خود را میان دنیا و آخرت تقسیم می کنند و برای هر یک به اندازه لازم وقت می گذارند،

هم زندگی دنیایی خود را به شکلی ساده و آبرومند اداره می کنند و هم با عشق و علاقه، به عبادت و آمادگی برای سرای آخرت می پردازند و هیچ یک را فدای دیگری نمی کنند، چنانکه امام کاظم ع فرمود: لَیسَ مِنّا مَن تَرَکَ دُنیاهُ لِدِینِه وَ دینَهُ لِدُنیاه (تحف العقول، ص 433) کسی که دنیایش را برای دینش و دینش را برای دنیایش ترک کند، از ما نیست.

3- مصرف و هزینه : مؤمن موظف است در حد توان و نیروی خویش به گردش چرخ اقتصادی جامعه مدد رساند و علاوه بر تأمین هزینه های زندگی در رونق و سازندگی میهن اسلامی سهیم شود. در اسلام، راه های درآمد حلال و مجاز از راه های حرام و ممنوع مشخص شده و هر کس درآمد مشروعی به دست آورد، مالک آن می شود و مجاز است طبق نظر عقل و شرع آن را به مصرف برساند در این میان افراط و تفریط در مصرف و هزینه، امری نامعقول است

قرآن مجید در این باره چنین رهنمود می دهد: وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى‌ عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً (اسراء29) دستت را به گردنت زنجیر کن (انفاق و بخشش را ترک منما) و به طور کامل آن را مگشا تا سرزنش شده و حسرت زده، در گوشه ای بنشینی!

سیاست اقتصادی فردی و اجتماعی مسلمانان باید براساس این آیه تنظیم گردد و در هر برنامه ای از خست و تنگ نظری از یک سو و تبذیر و زیاده روی از سوی دیگر، باید اجتناب کنند و با برنامه ریزی حساب شده، حد اعتدال و میانه را برگزینند که بطور قطع موفقتر خواهد بود.

 

بخش هفتم                          عقلانیت و اعتدال در اخلاق اجتماعی

اسلام در حوزه عمل و رفتار اجتماعی بر دو عنصر عقلانیت و اعتدال تکیه می‌کند، هر چند که در حوزه معرفت و احسان و ایثارگری فراتر از اعتدال تجویزاتی دارد، ولی مبنای رفتارها به ویژه رفتار اجتماعی می‌بایست عقلانیت و اعتدال باشد.
جایگاه عقل و اعتدال در رفتار اجتماعی از نظر قرآن
عقل به معنای قوه فهم و ادراک و کاشف حقایق و تشخیص‌دهنده حق و باطل، خوب و بد، پاکی و ناپاکی تعریفی که آموزه‌های وحیانی اسلام از عقل به دست می‌آید.                       چگونه شما مردم را به نیکوکاری دستور می‌دهید و خود را فراموش می‌کنید و حال آنکه کتاب خدا را می‌خوانید، چرا اندیشه نمی‌کنید؟ اَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ‌ (بقره44) و (مائده100)
بنابراین در اهمیت و ارزش عقل همین بس که انسانیت انسان به آن است و انسان برای رسیدن به هر کمالی از آن بهره‌مند می‌شود، زیرا اگر عقل نبود انسان توانایی شناخت حقایق و قدرت تشخیص حق و باطل را نداشت و در انتخاب مسیر کمالی و رشدی دچار خطا و اشتباه می‌شد و نمی‌توانست خوب و بد را بشناسد و از پاکی و ناپاکی و نیز زیبایی و زشتی آگاه شود.

انسان از دارایی عظیمی چون عقل می‌بایست بهره برد نه آن که آن را بی‌استفاده بگذارد و بیهوده رها سازد. خداوند در هیچ یک از آیات قرآنی، عقل را به شکل اسمی به کار نبرده و همه جا آن را در قالب فعلی چون فعل ماضی و مضارع مانند «یعقل»، «عقلوا»، «یعقلون» و «تعقلون» به کار گرفته است، زیرا آن چه ارزشی است همان به کارگیری و استفاده از عقل یعنی تعقل و خردورزی است.
نتیجه این خواهد بود که عقل انسانی نظام هستی را بر عدالت یافته است و از انسان می‌خواهد تا خود را با این نظام احسن سازگار و موافق سازد. پس به طور طبیعی انسان به حکم عقل و خرد می‌بایست موجودی معتدل نیز باشد؛                                                    زیرا اعتدال به معنای رعایت تناسب و موازنه و استوا به گونه‌ای است که نتیجه طبیعی آن اجتناب از افراط و تفریط، دست یابی به قوامیت و استقامت است.                                                                                 از همین‌روست که آموزه‌های قرآنی که خود دارای اعتدال است                                             وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلًا لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ کلام خدای تو از روی راستی و عدالت به حد کمال رسید و هیچ کس تبدیل و تغییر آن کلمات نتواند کرد و او خدای شنوا و داناست. (انعام 115) و (کهف 1 و 2)

زیرا قیم به معنای معتدل و مستقیم و مستوی است که در آن تناقض نیست. (مجمع‌البیان) در چارچوب نظام احسن هستی که آن نیز بر اعتدال است  الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى آن خدایی که (عالم را) خلق کرد و (همه را) به حد کمال خود رسانید. (اعلی2؛ حجر19)                           بر آن است تا انسانی که خداوند او را معتدل آفریده الَّذِي خَلَقَكَ فَسَوَّاكَ فَعَدَلَكَ آن خدایی که تو را به وجود آورد و به صورتی تمام و کامل بیاراست و به اعتدال (اندام و تناسب قوا) برگزید (انفطار 7) و (کهف37؛ حجر28 و 29؛ سجده9) در همان نظام احسن زندگی خود را سامان داده و به کمال برسد.
اسلام به عنوان کتاب راهنمای الهی برای بشر بر آن است تا انسان دارای اراده و اختیار و انتخاب و آزادی را به مسیر دعوت کند که همان صراط‌مستقیم عدالت در هستی است تا انسان به آزادی و اختیار خود، کمال را که در قالب عدل تحقق می‌یابد به‌دست آورد

اسلام به عنوان دینی که برای تعلیم و تزکیه وَ يُزَكِّيكُمْ وَ يُعَلِّمُكُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ (بقره151) یعنی آموزش حقایق هستی و تربیت انسان در چارچوب عدل و اعتدال از سوی خداوند نازل شده بر آن است (یونس105)                                                                  تا همانند عقل، انسانی را بر عدالت و اعتدال تربیت کند. وَ أَنْ أَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً وَ لا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ و (خدا مرا امر کرده به) این که روی به جانب دین حنیف (اسلام و آیین پاک توحید) آور و هرگز هم آیین مشرکان مباش.                                                                                              پیامبر(صلی الله علیه و آله) در بیان این معنا فلسفه بعثت خود را اتمام مکارم اخلاقی در بشر می‌داند که بی‌گمان فضیلت عقلانی عدالت و اعتدال در اوج این مکارم اخلاقی قرار می‌گیرد.

عدالت در روابط اجتماعی

بحث از عدالت و جوانب آن از مباحثی است که در قرآن کریم و سیره ائمه معصومین (علیهم السلام) تأکید بسیاری بر آن شده تا جایی که این مسئله در نگاه قرآنی به اصلی‌ترین رکن اجتماعی اسلام بدل گشته است.

جالب آن که این موضوع در نگاه بعضی از دین‌اندیشان تنها به مسئله اقتصادی محدود می‌ماند درحالی که عدالت به گستره تمام روابط فردی و اجتماعی انسان موضوعیت دارد چه نسبت به خود چه نسبت به دیگران و چه در اقتصاد و سیاست و فرهنگ و مسائل خانوادگی و... اما به نظر می‌رسد برجسته‌ترین وجه آن از نظر تقدم زمانی برای جامعه‌سازی قرآنی عدالت اقتصادی است که زمینه و بستر برپایی عدالت در عرصه‌های دیگر است.
قرآن کریم در باب عدالت، امر به آن را از جانب خدا معرفی کرده و می‌فرماید إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ ... خداوند به اجرای عدالت فرمان می‌دهد (نحل 90) و در جای دیگری می‌فرماید ... اِعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى‌ ... به عدالت رفتار کنید که آن نزدیک‌ترین راه رسیدن به تقوی است... (مائده 8) از نصوص قرآنی در این‌باره می‌توان این نکته را برداشت کرد که خدا خود در همه مواضع عادل است و به عدالت نیز در همه موضوعات و جوانب آن امر کرده است.
در روابط اجتماعی نیز این اصل براساس نگاه دینی باید در جامعه وجود داشته باشد در روایات و سیره ائمه طاهرین(علیهم السلام) نیز این نگاه به طریق و با راهکار عینی آن توصیه و ترویج شده است                                                                                        پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) در این‌باره می‌فرمایند: ای علی! آن چه برای خود نمی‌پسندی برای دیگران مپسند و آن چه برای خود دوست داری برای برادر و دوست خود دوست بدار؛ تا به عدالت رفتار کرده باشی... و ساکنان آسمان‌ها تو را دوست داشته باشند، و دل‌های ساکنان زمین‌ جای محبت تو باشد (الحیاه ج9 ص791، تحف‌العقول، ص14).
توجه به نکته در روایت فوق بسیار مهم و راهگشاست به این معنا که به‌طور طبیعی اگر انسان معیار رفتار خود را طوری تنظیم کند که همان گونه که دوست دارد با او رفتار شود با دیگران رفتار کند به طرز گسترده‌ای اعمال و رفتار اجتماعی انسان تغییر خواهد کرد           مثلاً همان گونه که دوست دارد ظلم نبیند پس خود نباید ظلم بکند یا همان گونه که از تحقیر خود توسط دیگران تبری می‌جوید دیگران را نیز نباید تحقیر بکند و...
در روایتی از امام صادق(علیه السلام) : برادران و دوستان در میان خود به سه چیز نیاز دارند؛ اگر آن‌ها را به کار بستند (برادری پایدار خواهد بود) وگرنه از یکدیگر جدا خواهند شد و نسبت به هم کینه خواهند ورزید، (تحف‌العقول 238)                                                              1‌- در حق هم انصاف دادن   2‌- باهم مهربان بودن  3‌- ریشه حسادت را کندن
هم‌چنین در روایت دیگری از امام سجاد(علیه السلام)  : ای محمدبن مسلم! مسلمانان را هم چون خانواده خود بدان، یعنی: بزرگشان را پدر خود فرض کن و کوچکشان را فرزند خود و همسال خود را برادر! (در این صورت) آیا به کدام یک از اینان دوست‌داری ستم کنی؟ و کدام یک را دوست داری طرف دعوا قرار دهی؟ و کدامیک را دوست داری راز نهانش را آشکار سازی.

   از این‌گونه روایات می‌توان نتیجه گرفت که «از خود انگاشتن» دیگران در جامعه، اصلی اساسی و رکنی بنیادین در روابط اجتماعی از نگاه اسلام است که هم از لحاظ روانی باعث پیوند روحی و محبتی بین اعضا و افراد جامعه خواهد شد و هم از لحاظ اجتماعی وحدت و انسجام اجتماعی را درپی خواهد داشت که در آن جامعه به تبع این اصل، از ظلم و تحقیر تا تهمت و پرده‌دری و بی‌آبرو کردن دیگران خبری نخواهد بود چه آن که این اصل رضای خداوند از خلق خود را نیز همراه دارد

 

 

 

بخش هشتم                    شاخص‌ها و نمونه‌های عقلانیت و اعتدال‌گرایی

برای اینکه این مطلب بهتر روشن شود، لازم است تا برخی از شاخصه ها و نمونه‌هایی که عقلانیت و اعتدال‌گرایی در آن‌ها در آیات قرآنی به عنوان یک رفتار اجتماعی مطرح شده بیان شود.
1. عقلانیت و اعتدال در مسایل اقتصادی: خداوند بارها در آیات قرآنی به اشکال گوناگون از مردم خواسته تا در رفتار اقتصادی میانه‌روی و اعتدال را مراعات کنند که حکم عقل نیز است. این که اقتصاد را به این نام نامیده‌اند خود گواه صادقی است که میان دخل و خرج باید توازن و اعتدال و تناسب باشد؛ زیرا قصد و اقتصاد به معنای میانه‌روی و وسطیت است.     این اعتدال و اقتصاد می‌بایست در حوزه مصرف و انفاق به شدت مراعات شود؛ زیرا اگر این گونه عمل نشود، به رشد اقتصادی جامعه ضربه وارد می‌شود و جامعه دچار بحران خواهد شد. (آیه 219 بقره، 29 اسراء و آیات 63 و 67 فرقان و 87 مائده) که قبلا اشاره شده.
2- عقلانیت اعتدالی در رفتار اجتماعی و عمل سیاسی: هم‌چنین در حوزه رفتارهای اجتماعی، مشی معتدلانه در گفتارو رفتار مورد تاکید است و از مردمان خواسته شده که به دور از هرگونه رفتارهای تند و سریع، تفاخر‌آمیز، تکبرآمیز، ذلت‌آور و نیز سخنان بلند چون فریادهای خران پرهیز کنند. (لقمان13 و 19) قبلا بیان شد.
3- عقلانیت اعتدالی در دعوت و تبلیغ: در مسایل تبلیغی نیز می‌بایست هماره بر اصول اساسی عدالت و اعتدال حرکت کرد که حکم عقل و شرع است. و اگر آنها را به راه هدایت خوانید نخواهند شنید (یعنی بتان چون گوش و بت‌پرستان چون هوش ندارند دعوت اسلام را نپذیرند. وَ إِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدى‌ لا يَسْمَعُوا وَ تَراهُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ وَ هُمْ لا يُبْصِرُونَ و اگر آنان (بت‌پرستان يا بت‌ها) را به هدايت فراخوانى، نمى‌شنوند و مى‌بينى كه آنان به تو نگاه مى‌كنند، و حال آنكه نمى‌بينند (گويا به تو مى‌نگرند، ولى نگاهشان خالى از هرگونه شعور و دقّت است). خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِينَ طریقه عفو و بخشش پیش‌گیر و امت را به نیکوکاری امر کن و از مردم نادان روی بگردان. (اعراف198 و199)                 از نظر قرآن رفتاری غیراعتدالی که از آن به خارج از عرف عقلایی تعبیر کرده همان رفتار جاهلی است که باید از آن پرهیز کرد؛ زیرا اگر بخواهیم دیگران را که با اصول عرفی و عقلایی رفتار نمی‌کنند به دین بخوانیم نمی‌بایست به همان اصول جاهلی رفتار کنیم.      پس اگر آنان به جهالت دشنام به خدای تبارک و تعالی می‌‌دهند نمی‌بایست ما هم خدایان آنان را دشنام دهیم. دشنام مقدسات و اهانت به تابوهای هر امت و ملتی موجب می‌شود که انسان از مدار حق و عدالت خارج شود. پس به طریق اولویت نمی‌توان به مقدسات هم‌کیشان خود اهانت کرد و دشنام و فحش و ناسزا گفت که بیرون از عرف عقلایی و اخلاق اجتماعی است.

از نظر آموزه‌های قرآنی، عرف عقلایی ملاک و معیاری است که می‌بایست مراعات کرد؛ زیرا چنین عرف و معروفی که عقلا آن را مراعات می‌کنند بیانگر حکم عقل است و منشأ عقلایی و عقلانی دارد و به عدالت نزدیک‌تر است. پس می‌بایست عرف عقلایی و معروف آنان را معیاری برای رفتار اجتماعی و اخلاقی خود قرار داد.
فراتر از اعتدال در معرفت و احسان و ایثارگری
در حوزه معرفتی و شناختی وسطیت و میانه‌روی معنایی ندارد؛ چنان که در حوزه عمل شخصی مرتبط با جامعه چون احسان و ایثار خروج از اعتدال یک فضیلت است؛ زیرا اگر گفته شد که در مقام عمل انسان می‌بایست اعتدال به معنای میانه‌روی، وسطیت، اجتناب از افراط و تفریط را داشته باشد، به این معنا نیست که در مقام معرفت و شناخت یا حتی در برخی از اعمال شخصی افراط نداشته باشیم، بلکه افزون خواهی در حوزه معرفتی و احسان و ایثار عین فضیلت و کمال است

بی‌گمان مراعات همین آموزه‌های تعلیمی و تربیتی قرآن می‌تواند جامعه‌ای عادلانه و متوسط را ایجاد کند که میزان و معیار درست یک جامعه مدنی انسانی به جهانیان باشد و آنان بتوانند از این نمونه عینی الگوبرداری کرده و جوامع مشابه و همانندی را در جای جای جغرافیای جهان ایجاد کنند؛                                                                                               زیرا این گونه است که می‌توان براساس مفاد آیه 25 سوره حدید به فلسفه بعثت توجه و اهتمام کرد و موجبات گرایش توده‌های مردم از هر زبان و ملت و قوم و نژاد و فرهنگ را به سوی عدالت و برپایی آن فراهم آورد و زمینه‌ساز دولت جهانی عادلانه مهدوی (عجل الله تعالی فرجه) شد. لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ ... همانا ما پیمبران خود را با ادلّه و معجزات فرستادیم و با ایشان کتاب و میزان عدل نازل کردیم تا مردم به راستی و عدالت گرایند، و آهن (و دیگر فلزات) را که در آن هم سختی (جنگ و کارزار) و هم منافع بسیار بر مردم است (نیز برای حفظ عدالت) آفریدیم.

شاخص‌های عقلانیت و اعتدال
در اینکه آموزه‌ها و تعالیم حیاتبخش اسلام برپایه عقل و منطق استوار است و روش و منش پیامبران، ائمه و اولیای خدا بر مبنای اعتدال و به دور از هرگونه افراط و تفریط بوده است شکی نیست. اما اگر بخواهیم شاخص‌ها و ویژگی‌های عقلانیت و اعتدال را تبیین کنیم، به یک سلسله مباحث گسترده، دنباله‌دار و پی‌درپی خواهیم رسید که گنجایش و ظرفیت ستون این اجازه را نخواهد داد. محورهایی را که عمدتا از احادیث الهام گرفته شده :
1- روی مرز خود حرکت می‌کند.
2- عادلانه و بدور از هرگونه افراط و تفریط عمل می‌کند.
3- طبیب‌وار با مردم تعامل دارد.
4- قول و فعلش یکی است.
5- از تجربه‌های دیگران پند می‌گیرد.
6- دیگران را حقیر نمی‌شمرد.
7- غیبت نمی‌کند و تهمت نمی‌زند.
8-گفتاری اندک، جالب و مستدل دارد.
9- اعتماد به افکار خود (استبداد رای) ندارد، و متحجر نیست.
10- هرچیزی را در جای خودش قرار می‌دهد.
11- با هوای نفس خود مخالفت می‌کند.
12- غضب و خشم خود را مهار می‌کند.
13- قدرت انتخاب بد از بدتر و اهم و مهم را دارد.
14- عجب و خودپسندی در او راه ندارد.
15-خود سر نیست و مشورت می‌کند.
16- لجاجت و سرکشی نمی‌کند.
17- به عیوب خود بیشتر از عیوب دیگران می‌پردازد.
18- مدارا و خوش رفتاری و حسن سلوک دارد.
19- دیگران را استهزاء نمی‌کند.
20- اطاعت و بندگی خدا را می‌کند.
21- خود را جای دیگران در تصمیم‌گیری‌ها قرار می‌دهد. سایت جدید

ادامه در سایت جدید