آشنایی با قرآن2. محتوا و مطالب قرآن. آثار و خواص. آداب قرائت. بيان علوم.
سایت جدید تاریخی فرهنگی قرآنی 2
m5736z
blog.ir.
محتوا و مطالب قرآن کریم
توحید : محتویات و مطالب قرآن مجید را دو نوع مى توان بیان کرد : از مجموع (6236) حدود (1300) آیه درباره توحید و خداشناسى است. اعم از وجود خدا، وحدانیت و صفات او. و اینکه خلقت عالم و اداره آن در دست خداست و جهان، تک محورى، یک قطبى و یک کانونى است الله لا اله الا هو
معاد : حدود (1400) آیه درباره معاد، قیامت، مرگ و برزخ، حشر و نشر، بهشت و جهنم و خلود است
احکام : حدود (۵۰۰) آیه درباره احکام است. از قبیل حلال و حرام، تجارت، جنگ و صلح، قصاص، حدود نماز، روزه، حج و غیره
انبیاء : حدود (2000) آیه در حالات انبیاء، امتها و پیروزى حق بر باطل مى باشد. و بقیه آیات، درباره اخلاق، مواعظ، امثال و نظیر آنها است .
اما به طور مشروح :
1 - بیان ذات خدا، صفات خدا، یگانگى خدا و آنچه باید خدا از آن منزه باشد. و آنچه باید خدا به آن متصف باشد صفات ثبوتیه و سلبیه
2 - معاد و قیامت، حشر و نشر اموات، زندگى در بهشت و جهنم. و ابدیت و برزخ .
3 - ملائکه، یعنى واسطه هاى فیض و نیروهاى با شعور و آگاه، همچنین جن و شیاطین .
4 - سرگذشت پیامبران: یا انسانهایى که وحى الهى را دریافت کرده و به انسانهاى دیگر ابلاغ نموده اند. و میدان حق و باطلى که به وسیله آنها به وجود آمده است .
5 - ترغیب و تشویق براى ایمان به خدا و معاد، و ملائکه، پیامبران و کتب آسمانى .
6 - خلقت آسمانها، زمین، کوهها، دریاها، گیاهان، حیوانات، ابر، باد، باران، شهابها، و غیره و خلقت همه عالم .
7 - دعوت به پرستش خداى یگانه و اخلاص در عبادت. کسى و چیزى را براى خدا شریک قرار ندادن.
8 - احتجاجها و استدلالها در مورد خدا، قیامت، پیامبران و نقل خبرهاى عینى در ضمن احتجاجها.
9 - تقوى، پارسى، و تزکیه نفس، توجه به نفس اماره و خطر وساوس نفسانى و شیطانى و نظیر آن.
10 - اخلاق فردى: شجاعت، استقامت، صبر، عدالت، احسان، محبت، ذکر خدا، محبت خدا، شکر نعمت ترس از خدا، توکل به خدا، رضاى خدا، تسلیم در برابر امر خدا، تعقل و تفکر، صدق و امانت و ...
11 - اخلاق اجتماعى ، از قبیل : اتحاد، توصیه بر حق و صبر، تعاون در نیکیها، امر به معروف و نهى از منکر، جهاد با مال و جان در راه خدا و تشویق بر اطعام مساکین و غیره .
12 - احکام : نماز، روزه، زکات، خمس، حج، جهاد، نذر، سوگند، بیع، رهن، نکاح، هبه، حقوق زوجین، حقوق والدین، طلاق، ظهار، وصیت، ارث، قصاص، حدود، قضاوت، ثروت، مالکیت، حکومت، شورا، حق فقرا و غیره
13 - حوادث و وقایع 23 ساله بعثت رسول اکرم ص .
14 - توصیف کلى در همه اعصار از سه گروه : مؤ منین، کافرین و منافقین .
15 - توصیف قرآن در حدود پنجاه صفت : تسبیح موجودات جهان و نوع آگاهى درون موجودات، تسبیح به خالق و آفریننده خودشان .
16 - جهان و قوانین پایدار جهان، ناپایدارى زندگانى دنیا و عدم صلاحیت آن اینکه ایده آل مطلوب باشد.
17 - معجزات و خوارج عادات انبیا علیهم السلام و تایید کتب آسمانى مخصوصا تورات و انجیل و تصحیح اغلاط آن دو، و امثال این مطالب .
به طور کلی انسان در طول تاریخ برای کسب معرفت و شناخت همواره از دو منبع بهره میبرده. یکی وحی و حجت ظاهری الهی است که خداوند به واسطه پیامبران و از طریق کتب آسمانی، انسان را با حقایق پیدا و نهان جهان آشنا کرده است و منبع دیگر عقل و حجت باطنی است که آدمی از راه دقت در پدیده های طبیعی و تلاش فکری و تجربی به کسب معرفت و دانش نائل شده است. در ابتدا که شناخت انسان ها از جهان بیکران ناقص و محدود بود با استفاده از رهبران دینی و کتاب های آسمانی راه زندگی و نحوه شناخت و آگاهی خود را از محیط به دست می آوردند. با گذشت زمان که کتب آسمانی توسط متنفذین و مستکبران مورد تحریف و تفسیر شخصی گرفت به علوم تجربی و انسانی موجود در کتابها و نوشته های علمی توجه گردید. اما با ظهور دین اسلام و کتاب آسمانی قرآن و اصول و دانش نامتناهی آن بار دیگر توجه به دانش و علوم دینی مورد توجه قرار گرفت. بخصوص با توجه به بیان صریح و معجزه آسای قرآن که هیچگاه در طول تاریخ مورد تحریف قرار نگرفت، و در بیان بسیاری از علوم دینی و قوانین الهی مورد استفاده دانشمندان و محققان قرار می گیرد.
نسبت میان این دو منبع معرفت و بررسی رابطه معرفت دینی و تجربی که از آن در عرف محافل فکری به عنوان رابطه علم و دین نام برده می شود از مهمترین دغدغه های اندیشمندان و متفکران در هر دو حوزه فکری و معرفتی بوده و هست. قرآن کریم در طول تاریخ گهربار اسلام همواره منبع مهم تحقیق و پژوهش برای اندیشمندان اسلامی بوده و از این رهگذر علوم و رشته های متعددی پایه گذاری شده و در گذر زمان به رشد و بالندگی رسیده اند. همچنین این کتاب مهمترین معیار برای سنجش و قضاوت در مورد علومی بوده است که از طریق ترجمه یا غیر آن به جامعه اسلامی راه یافته اند. علاوه بر آن، با گذشت زمان و کشف و آشکار شدن علوم و دانش جدید بر اعتبار کتاب آسمانی مسلمانان افزوده می شود، زیرا بسیاری از رموز و اسراری که در لابه لای آیات قرآنی هست و انسان ها از معنا و مفهوم آن نا آگاه بودند کشف و روشن می گردد. با نگاهی کوتاه به تاریخ تحول فکری اسلامی در می یابیم که سعی دانشمندان اسلامی همواره معطوف به "قرآنی کردن" دانش هایی بوده است که به اقتضای زمان وارد عرصه های فکری جوامع اسلامی شده اند. منطق و فلسفه اسلامی نمونه ای روشن از این گونه دانش هاست که با ورود به حوزه های فکری جوامع اسلامی سیر تحول خود را تا رسیدن به دانش دینی و قرآن به خوبی طی کرد. این دو علم در طول تاریخ توسط دانشمندان و محققان برجسته اسلامی نظیر ابوعلی سینا و فارابی با استفاده از علوم قرآنی کامل و نهایی گشت. امروزه از علوم قرآنی و دانش الهیات در تمامی کشورهای مسلمان و دیگر کشورها جهت تکامل علوم تجربی و انسانی مورد استفاده قرار می گیرد.
بیان علوم در قرآن
آیا این دیدگاه که گفته می شود همه علوم در قرآن وجود دارد، صحیح می باشد؟ درباره اینکه تا چه حدی علوم مختلف در قرآن وجود دارد دیدگاههای گوناگونی مطرح گردیده است که عبارتند از:
1- دیدگاه حداکثری بنابراین دیدگاه، تمام علوم در قرآن موجودند. به دلیل آیه 59 انعام و لا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین و هیچ تر و خشکی نیست، مگر اینکه درکتاب مبین ثبت است. و آیه 88 نحل و نزلنا علیک الکتاب تبیاناً لکل شیء ما کتاب را بر تو نازل کردیم که روشن کننده هر چیزی است. براساس این آیات همگان می توانند با سعی و تلاش و متناسب با رشته تخصصی خود، حتی دانش های مختلف همانند علم فیزیک، شیمی و ... را از قرآن استخراج کنند و حقایق را کشف نمایند. اسکندرانی در «کشف الاسرار التوراتیه» طنطاوی در کتاب «الجواهر فی تفسیرالقرآن» ابن کثیر در «تفسیر القرآن العظیم» و ملامحسن فیض کاشانی از این گروهند.
2- دیدگاه حداقلی بنابراین دیدگاه، قرآن تنها به بیان عقاید و ارزش ها پرداخته است و طرح مسائل علمی با قدسی بودن قرآن و دین، سازگار نیست. عبدالکریم سروش در کتاب « فربه تر از ایدئولوژی» از این گروه است. ناگفته نماند طرح مسائل علمی در قرآن با قدسی بودن آن منافات ندارد، چنان که ظاهر بسیاری از آیات قرآن، درباره کارهای دنیایی مردم، جنگ و صلح آنها دقت در پدیده های طبیعی و زمین و آسمان می باشد.
3- دیدگاه اعتدالی بر اساس این دیدگاه، همه علوم در قرآن وجود ندارد، بلکه قرآن کتاب هدایت است و برخی علوم دیگر به مناسبت های گوناگون، تنها مورد اشاره قرار گرفته اند. علامه طباطبایی و شهید مرتضی مطهری از این گروه میباشند. بنابراین دیدگاه، و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء گرچه مربوط به همین قرآن کریم است، ولی روشن کننده هر چیزی در موضوع خودش است و موضوع قرآن، هدایت بشر است؛ علوم تجربی و ریاضی و فیزیک، بلکه هرچیزی که درباره هدایت لازم باشد در قرآن وجود دارد. قرآن نیز کتاب هدایت و کتاب انسان سازی است و اگر گفته شود همه چیز در آن است. منظور چیزهایی است که مربوط به هدایت انسان می باشد. حال اگر سؤال شود که در آیه کل شیء آمده، اگر منظور آیه، فقط هدایت بود مخصص آن را می آورد، ولی نیاورده، پس مقصودش عموم است، به ویژه کلمه «کل» که نص در عموم است. پس چرا باید آیه را فقط مربوط به علوم هدایتی انسان دانست؟ دراینجا قرینه و قید و مخصص عقلی، این است که اگر همه علوم در قرآن وجود می داشت شمار صفحات آن چند برابر قرآن فعلی می شد و علاوه بر این، باید آن مطالب از قرآن فهمیده می شد و صرف ادعا فایده ندارد، در حالی که فهم علوم و دانش های مختلف، مانند شیمی و فیزیک از قرآن، مشکل است. بنابراین به قرینه عقلی دراین آیه و ظهور آیات دیگر، معنای آیه این است که قرآن کتاب هدایت بشر است و از آنچه در این باره لازم باشد فروگذار نشده است.
این در حالی است که درباره آیه لارطب ولایابس الا فی کتاب مبین گفته اند: منظور از کتاب مبین لوح محفوظ و کتاب علم غیب الهی می باشد که فراتر از این قرآن است. البته می توان گفت همین قرآن موجود نیز دارای لایه ها و بطون فراوانی است؛ البته کلید فهم آنها در اختیار مفسران اصلی و اهل بیت(ع) است. در روایات آمده : قرآن هفت بطن دارد و هر بطنی نیز هفت بطن دارد. بنابراین ما معتقدیم که همه علوم در قرآن نیست، بلکه اشاراتی در قرآن هست که خاستگاه کسب تمامی علوم می تواند باشد. حتی از بعضی آیات استفاده میشود که تمام کهکشان ها درحال حرکت هستند. مثل کل فی فلک یسبحون همه چیز در حال سیر است ولی معنای آن این نیست که قرآن تمام مسائل علوم نجوم را بیان کرده . با چنین نگاهی می توان گفت که تمامی علوم و یا بسیاری از دانش ها از قرآن قابل استخراج است که چنین کاری توسط پیامبراعظم(ص) و امامان(ع) و راسخان فی العلم امکان دارد.
پرسمان علوم قرآنی
علوم قرآنی دانشی است که تسلّط بر آن، انسان را در فهم معارف قرآن کریم کمک میکند. اگر بخواهیم جایگاه و اهمیت مباحث شیرین علوم قرآنی را در قالب تشبیه و تمثیل بیان کنیم مثل عصا برای نابینا – ابزار کار برای صنعتگر است. هر شخص علاقهمند به قرآن کریم برای تحکیم و تثبیت ارتباط خود با این کتاب آسمانی و انس بیشتر با آن باید کار خود را از علوم قرآنی آغاز کند.
منظور از علوم قرآنی چیست؟
" علوم قرآنی" اصطلاحی است که درباره مسائل مرتبط با شناخت قرآن و شئون مختلف آن طرح میشود. تفاوت این ریشه با "معارف قرآنی" در آن است که علوم قرآنی بحثی بیرونی است و به درون و محتوای قرآنی از جنبه تفسیری کاری ندارد. اما معارف قرآنی کاملاً با مطالب درون و محتوای آن سر و کار دارد و در واقع یک نوع تفسیر موضوعی به شمار میرود. نظیر خداشناسی، جهان شناسی، انسان شناسی، نبوت، امامت، معاد، اخلاق و .....
به عبارت دیگر؛ "علوم قرآنی" شامل مجموعهای از علوم و معارف مربوط به قرآن است که بهطور خاص و ویژه در خدمت فهم قرآن میباشد، مثل: علم رسم، علم قرائات، علم اسباب النزول و ....اینکه گفته شد بطور خاص، علومی را که مختص به قرآن نیست ولی مقدمه فهم قرآن است مانند صرف و نحو، از تعریف خارج میکند. اصطلاح "علوم قرآنی" در قرن پنجم و ششم پدید آمد و علم تفسیر که تا آن زمان، علمی از علوم قرآنی به شمار میآمد، از آن جدا شده.
در یک تقسیم بندی کلی، می توان گفت : مهمترین مباحث علوم قرآنی عبارت است از : تاریخ قرآن (وحی، نزول، تدوین، جمعآوری قرآن و قرائات)، تحریف ناپذیری، اعجاز و تحدّی، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، تأویل و تفسیر. در این میان، برخی از مباحث مانند وحی شناسی، نزول قرآن، شناخت وجوه اعجاز قرآن و تحریف ناپذیری قرآن از اهمیت ویژه ای برخوردار است. چرا که این مباحث، الهی بودن قرآن را اثبات می کند و زمینه ساز تقویت اعتقاد و اعتماد و در نهایت ایمان راسخ خواهد شد.
مباحث قرآنی شامل علوم قرآنی و معارف قرآن است. مهمترین کتاب هایی که ما را با علوم قرآنی آشنا میکند در سطح مقدماتی ، عبارتند از :
-قرآن در اسلام ( علامه سیدمحمدحسین طباطبایی)
-آموزش علوم قرآنی (محمدهادی معرفت )
-درسنامه علوم قرآنی سطح یک ( حسین جوان آراسته) است.
در سطح متوسط :
-درسنامه علوم قرآنی سطح 2 (حسین جوان آراسته)
-علوم قرآنی (محمدهادی معرفت)
-علوم قرآنی (محمدباقر سعیدی روشن)
-تاریخ قرآنی (محمود رامیار)
و پژوهشی در قرآن کریم (سیدمحمدباقر حجتی) است.
و در سطح کتابهای مرجع در علوم قرآنی عبارتند از :
-البرهان فی علوم القرآن (محمد بن عبدالله زرکشی)
-الاتقان فی علوم القرآن (جلال الدین سیوطی )
-التمهید فی علوم القرآن (محمدهادی معرفت)
-وعلوم القرآن عند المفسرین( محققان مرکز فرهنگ و معارف قرآن کریم)
و اما مهمترین کتابها درباره معارف قرآن عبارتند از :
-تفسیر المیزان (علامه سیدمحمدحسین طباطبایی)
-تفسیر نمونه( زیر نظر آیت الله ناصر مکارم شیرازی)
-تفسیرهای موضوعی مانند پیام قرآن ، منشور جاوید
-و تفسیرهای موضوعی آیت الله جوادی آملی
اگر قرآن صامت است چرا باید به آن رجوع شود؟!
الف – چون فرض نمودهاند که قرآن یعنی سطور نوشته شده بر روی چند صفحه کاغذِ قرار گرفته بین دو جلد، آن را صامت و خود را ناطق و برتر گمان نمودهاند! قرآن کریم، به قلب پیامبر اکرم (ص) وحی شده و از طریق کلام او به انسان ابلاغ شده، «قرآن» صامت نیست، بلکه فقط صورت این کتابی که در دست ماست (سطر، صفحه و کاغذ)، صامت است. قرآن عین کلام است و برترین کلام، چون کلام الله است.
ب – اما در مقایسه انسان ناطق با همین صورت کتاب صامت نیز باید گفت: مگر هر ناطقی نسبت به هر کتابی رحجان دارد؟ بالاخره انسان تا وقتی لب به کلام نگشوده، او هم صامت است و وقتی حرف زد، کلامش با کلام مقایسه میشود تا فهمیده شود کدام رحجان دارد و برتر است؟ یعنی دو کلام با هم مقایسه میشوند. در مقایسه بین دو چیز، باید سنخیت لحاظ شود. آیا میتوان گفت: انسانی که چیزی از ریاضی و فیزیک نمیداند، به صرف این که موجودی ناطق است، بر علوم مندرج در کتب ریاضی و فیزیک ارجحیت دارد یا ندارد؟. کسی که نمیداند، باید مراجعه نماید تا بداند. ببنیم چه زیبا بحث «انسان» با «علمِ انسان» را جدا مطرح نموده و میفرماید، بخوان، به نام پروردگارت که به انسان با قلمِ (صنع و خلقت و نیز کتابت) خود، آن چه را نمیدانست آموخت إقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ * الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ * عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ (القلم 3تا5)
ج – اگر قرآن کریم فقط به شکل کتابت نازل شده بود (که اصلاً بدین شکل نازل نشده)، چنین شبههای جای تأمل داشت، اما قرآن اول فرد است، انسان است و سپس کتابت. قرآن کتاب شرح انسان است. خالق او، رب، جهان او، اول و آخر او، حقوق او، روابط او، بایدها و نبایدهای او، عوامل رشد و اسباب سقوط او را بیان کرده است: لَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَیْکُمْ کِتَابًا فِیهِ ذِکْرُکُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ (الأنبیاء10) در حقیقت ما کتابى به سوى شما نازل کردیم که یاد شما در آن است آیا نمىاندیشید. لذا اصل قرآن، همان انسان کامل است و نه کتابت. اگر به رسول وحی نشود و اگر رسول ابلاغ نکند و اگر به رسول (ص) رجوع نشود که قرآنی وجود نخواهد داشت. در این مقایسه، معلوم است که قرآن ناطق (معصوم) بر قرآن صامت (کتابت) رجحان دارد. چنان چه علی ع در هنگامی که یارانش فریب قرآن صامت بر سر نیزه را خورده بودند و از امام خود مۆمنتر شده و به ایشان معترض شدند که: ما با قرآن نمی جنگیم فریاد بر میآورد که: قرآن منم. آن کتابتی بیش نیست که برای فریب بر سر نیزهها رفته است.
قرآن و تحولات اجتماعی
در قانون و قاموس قرآن، تغییرات اجتماعی و انقلاب ها کاملا نظامندند و بر اساس قاعده علی و معلولی و اسباب و مسببات شکل می گیرند. اساسا اعتقاد به جبر و تغییرات اجباری مردود و مطرود است. چنان که قرآن با تأکیدات زیاد و به صورت استمرار و نفی دائمی می فرماید ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم (رعد11) ذلک بان الله لم یک مغیرا نعمه انعمها علی قوم حتی یغیروا ما بانفسهم (انفال35) خداوند از سر جبر تغییری را رقم نمی زند تا مردم خودشان دست به تغییرات بزنند. یادآوری حادثه عاشورا در دنیای اسلام و به ویژه در قلمرو یاران عترت علیهم السلام امروزه یک فرهنگ است. فرهنگی که ریشه در عقل و فطرت انسانی و آیات قرآن و سنت نبوی ص دارد. بخش مهمی از آیات قرآن، که گاه به یک سوم و گاه به یک چهارم و در برخی احادیث در حد نیمی از قرآن شناخته شده، در ارتباط نزدیک با پیامبر و اهل بیت رسول خداست، به طوری که در برخی از روایات آمده که نیمی از قرآن درباره ما و نیمی درباره دشمنان ماست. بیش از هزار آیه چون آیات تطهیر و مباهله و نور و ذی القربی و تبلیغ و ولایت، در روایات معصومین ع بر ائمه ع فضیلت ها و عملکرد و اندیشه و گفتار و رفتار آنان تطبیق و تفسیر شده است. و بخشی از آیات، اختصاص به حضرت سید الشهدا و جریان عاشورا و فرهنگ کربلا دارد.
سوره و الفجر و لیال عشر بر دهه آغازین محرم انطباق یافته است و در آیه و من قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا مصداق شهید مظلوم، سید الشهداء و مظهر کامل اولیای مظلومان، حضرت مهدی موعود است. روایات عترت حروف مقطعه کهیعص را حروف نمادین ماجرای عاشورا می شناسند. در میان معصومین علیهم السلام سیدالشهداء و جریان عاشورا، جایگاهی دارد. این جایگاه بلند اجتماعی، دستاورد رهنمودهای قرآن و سنت درباه سرور جوانان بهشتی است.
پیامبر و شک در حقانیّت قرآن!
فَإِن کُنتَ فِى شَکٍّ مِّمَّآ أَنْزَلْنَآ إِلَیْکَ فَسْئَلِ الَّذِینَ یَقْرَءُونَ الْکِتَابَ مِن قَبْلِکَ لَقَدْ جَآءَکَ الْحَقُّ مِن رَّبِّکَ فَلَا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ (یونس94) اگر در آنچه بر تو نازل کردیم شک دارى، از آن کسانى که کتاب آسمانى پیش از تو را مىخوانند بپرس. یقیناً حقّ از سوى پروردگارت به سوى تو آمده است، پس از شک آوران مباش. برخی از شبهه افکنان، ساده لوحانه گمان کرده اند که این آیه در پی اثبات این معناست که پیامبر اکرم (ص) در آنچه از سوی خداوند بدو وحی می شده است تردید داشته و لذا ایمان پیامبر به حقانیت قرآن را زیر سوال برده اند. با آن که پیامبر ص هرگز در شک نبوده است؟ و عقل نمىپذیرد که پیامبرى، در وحى شک کند؟
1- کلمهى «اِن» (اگر) فرض است و نشانهى حتمیّت و وقوع نیست.
2- در آیهى 104 این سوره: اگر در دین من شکّ دارید. ان کنتم فى شکٍّ من دینى، پس خود آن حضرت شکّ نداشت، وگرنه تحدّى نمىکرد. همچنین قرآن مىفرماید: آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْهِ پیامبر به آنچه به او وحى مىشد ایمان داشت. اگر بنا باشد با این آیه، وحى زیر سؤال و شک برود، باید در حقّانیّت همین آیه هم که مىگوید: «اگر شک دارى»، شک کرد!!
3- گاهى خطاب قرآن به پیامبر است، ولى مخاطبِ مورد نظر دیگرانند. مثل این آیه: إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِندَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلاَهُمَا ... اگر پدر و مادرت در نزد تو به سنّ پیرى رسیدند. در حالى که پدر حضرت رسول قبل از تولّدش و مادر او در سنّ کودکى آن حضرت از دنیا رفتند و در هنگام نزول این آیه، پیامبر پدر و مادرى نداشت تا پیر باشند. آیه از بابِ «به در بگو تا دیوار بشنود» است، که در زبان عربى مىگویند: ایّاک اعنى و اسمعى یا جاره. در مسائل تربیتى هم گاهى خطاب به بزرگان و شخصیّتها مىکنند، تا دیگران حساب کار خودشان را بکنند.
4- گاهى آیهاى خطاب به پیامبر است، ولى مسلمانان مورد خطاباند چنانکه جملهى بعدى آن نیز جمع است. مانند: یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ ... و نیامده «طلّقت. به علاوه مىدانیم که پیامبر هرگز زنى را طلاق نداده است.
5 - اگر بنا باشد با این آیه، وحى زیر سؤال و شک برود، باید در حقّانیّت همین آیه هم که مىگوید: «اگر شک دارى»، شک کرد!!
6- براى اهل کتاب، شک و سؤالى مطرح بود و از پرسیدن خجالت مىکشیدند، خداوند با این بیان راه سؤال را به رویشان گشوده است.
7- ممکن است از باب مماشات و همراهى با طرف در بحث باشد، مثل حضرت ابراهیم که به ستاره پرستان گفت: «هذا ربى» این (ستاره) خداى من است.
8 - رسول اکرم ص چون این آیه را شنید، فرمود: من شکّ ندارم. امام صادق ع نیز فرمود: و اللَّه پیامبر شک نداشت.
قرآن کریم برای آینده و مدرن برنامه ای دارد؟
دلیلهای زیادی را میتوان آورد که قرآن جاودانه و برای تمام زمانها بوده و مخصوص یک زمان نمیباشد:
1ـ خطابات عام قرآن : بسیاری از آیات قرآن خطابهایی دارد که برای تمام مردم و هر مکلفی میباشد. یا ایها الذین آمنوا و یا ایها الناس و یا ایها الانسان
2ـ طرز بیان قصههای قرآن: در قرآن داستانهای فراوانی از پیامبران و امتهای گذشته ذکر شده، ولی چون هدف قرآن هدایت انسانهاست، این داستانها را به طور کامل و مرتب بیان نکرده و آنچه را برای هدایت مفید بوده، آورده است تا بندگان از آن جریانات پند گیرند. بنابراین نمیشود گفت این جریانات برای گذشته بوده و ربطی به آینده ندارد، پندگیری از یک جریان برای همیشه است.
3ـ آیاتی که قرآن را جاودانه معرفی میکند: قرآن کتابی جهان شمول است و اختصاصی به زمان، مکان، نژاد، آداب و سنن خاص ندارد؛ زیرا قرآن خود را چنین معرفی مینماید ان هو الا ذکری للعالمین [4] قرآن جز یک پند برای عالمیان نیست. نذیراً للبشر [5] بیم دهنده تمام انسانها است. لازمة این کلیّت و دوام و نیز نیازمندی همیشگی بشر به آن، این است که هیچ گاه گرد کهنگی بر آن نشیند و همیشه تازه باشد.
4. روایات: از روایات استفاده میشود، محتوای قرآن کریم به گونهای تنظیم شده تا همانند سفرهای همگان در هر عصری بر سر آن بنشینند، و از نعمتهای معرفتی آن استفاده برند:
1ـ از امام صادق ع : تازگی قرآن خدای تبارک و تعالی آن را برای زمان موقّت یا مردم خاص نفرستاده و چون همیشگی و همگانی است، در هر زمان جدید است، و در نزد هر مردمی تا روز قیامت شیرین و پر جذبه است [6]
2ـ امام باقر ع : قرآن همانند خورشید و ماه همیشه در جریان است، و زندگی انسانها را تا پایان دنیا روشن میسازد [7]
3ـ باطن داشتن قرآن کریم: قرآن علاوه بر ظاهر، دارای باطن است. و ظاهر قرآن همان دلالت ظاهری قرآن است که از قرائن، از جمله شأن نزول آیه به دست میآید و جنبة خصوصی دارد؛ ولی باطن قرآن با قطع نظر از قرائن موجود، برداشتهایی کلی است که از متن قرآن به دست میآید، و همه جانبه و جهان شمول است، لذا پیوسته مانند جریان خورشید و ماه در جریان است. اگر چنین نبود قرآن از استفاده دائمی ساقط میگردید. لذا همین برداشتهای کلی و جهان شمول است که تداوم قرآن را برای همیشه تضمین کرده و آن را همواره زنده و جاوید نگاه داشته است [8] و اگر چنین نبود میبایست با از بین رفتن گروهی، آیة مخصوص آنها نیز باطل میشد. امام باقر ع میفرماید: اگر آیهای در مورد قومی نازل شود و آن قوم بمیرد، آیه هم میمیرد، و برای قرآن چیزی باقی نمیماند، ولی قرآن تا آسمان و زمین باقی است، جریان دارد. پس بنابراین باید از قرآن معنایی به دست آورد که برای عموم افراد تا قیامت باشد :
بتپرستی: اولاً: بتپرستی مخصوص زمان پیامبر اکرم (ص) نبوده، زیرا هم اکنون تعداد زیادی از افراد در کشورهایی چون ژاپن، هند و ... بتپرست هستند
ثانیاً: بتپرستی در هر زمانی جلوهای دارد، در آن زمان چوب و سنگ بود، و هم اکنون صورتهای دیگری چون دنیاپرستی، پولپرستی، مقامپرستی و... دارد [9]
اما این که قرآن در رابطه با آینده سخنی ندارد، باید گفت: کتابهایی که اعجاز قرآن را بیان کردهاند، یک بخش را اختصاص به اعجاز علمی دادهاند که قرآن مطالبی را بیان کرده که برای آن زمان مشخص نبود، و بعداً با پیشرفت علم معنای آیه خوب روشن شده است، مانند دشواری تنفس با افزایش ارتفاع که امروزه، علم به آن رسیده است [10] خداوند در آیة 125 انعام میفرماید: ... خداوند هر که را خواهد گمراه کند، سینة او را آنچنان تنگ میکند که گویا میخواهد به آسمان برود.
جامعیت قرآن : یکی از ویژگیهای مهم قرآن جامع و کامل بودن آن است. جامعیت قرآن بدین معناست که این کتاب آسمانی، در تمامی ابعاد مربوط به شان هدایتگری انسان، به سوی کمال و فلاح، تام و کامل است و هیچ گونه نقص یا نارسایی در آن راه ندارد. خداوند متعال کلیه تعالیم و حقایق لازم برای هدایت و نجات مادی و معنوی انسان را در کتاب خود بیان کرده است: و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء؛ و کتابی را بر تو فرو فرستادیم که بیانگر همه چیز است نحل89). امیرالمؤمنین (ع) در سخنی تاکید میکند که خداوند بوسیله قرآن، هدایت خود را به کمال رسانده و پیامبر نیز تمام احکام هدایتگر خدا را بیان کرده است: خدای متعال نور هدایت خود را تمام و دین خود را بهوسیله قرآن کامل کرده است. زمانی جان پیامبر را گرفت که ابلاغ هدایتهای قرآنی را به پایان برده بود. پس خدای سبحان را چنان بزرگ دارید که او خود خویشتن را بزرگ داشته؛ زیرا چیزی از دین خود را بر شما پوشیده نداشته . هیچ چیز نیست که او را خشنود سازد یا سبب کراهت او گردد، مگر آنکه برای آن نشانی روشن و آیهای محکم قرار داده که از مکروهات باز میدارد و به آنچه خشنود است فرا میخواند (نهجالبلاغه خ182).
گاه امام علی (ع) از جامعیت قرآن این گونه تعبیر کرده : بدانید که علم آینده و سخن گذشته، و درمان دردهایتان و سامان زندگیتان در قرآن است (خ157) فی القرآن نبأ ما قبلکم و خبر ما بعدکم و حکم ما بینکم؛ خبر و گزارش آنچه پیش از شما و آنچه پس از شماست و حکم آنچه اکنون در میان شماست همه در قرآن است (غررالحکم، ج2، ص311). در جای دیگری پس از گزارش ویژگیهای دوران جاهلیت، به رسالت پیامبر و نزول کتابی آسمانی اشاره میکند که شامل مطالب کتابهای آسمانی پیشین و تصدیق کننده آنها و بیانگر احکام حلال و حرام است: پس پیامبر رونوشت آنچه را در صحیفههای نخستین بود و تصدیقکننده پیامبران و کتابهای پیشین است و شرح و بیان حلال و حرام را برایشان آورد... در آن، علم گذشته و آینده، تا قیامت موجود است (تفسیر القمی ج1 ص2). در سخنی دیگر امام با بیان اینکه قرآن منبع تشریع و قانونگذاری اسلامی است و احکام و حدود خدا در آن آمده است، از جامعیت قرآن پرده برمیدارد: قرآن امرکننده و بازدارنده است، حدود در آن مشخص و سنتهای خدا در آن مقرر و مثلها بیان شده و دین در آن تشریع شده است (التفسیر ج1 ص7).
پی نوشت : [4]. انعام90. [5]. مدثّر36. [6]. تفسیر موضوعی، قرآن در قرآن،ج 1ص 313. [7].همان. [8] - معرفت، ج 3، ص 29. [9] - تفسیر نمونه، ج 8، ص 260. [10] - معرفت، علوم قرآنی، ص 425.
زبان دل در گرو قرآن مخاطب قرآن عقل انسان است و قرآن با زبان منطق و استدلال با او سخن می گوید. اما قرآن به جز این زبان، زبان دیگری نیز دارد که مخاطب آن عقل نیست بلکه دل است و این زبان دوم، احساس نام دارد. کسی که می خواهد با قرآن آشنا شود و به آن انس بگیرد، باید با هر دو این دو زبان آشنا باشد و از هر دو در کنار هم استفاده کند. تفکیک این دو از یکدیگر، خطا و اشتباه را به دنبال خواهد داشت. منظور ما از دل، احساسی بسیار عظیم و عمیق در درون انسان است که گاهی به آن احساس هستی می گوییم؛ یعنی احساسی از ارتباط انسان با هستی مطلق. کسی که زبان دل را بداند و با آن انسان را مخاطب قرار دهد، او را از اعمال هستی و کنه وجودش به حرکت درمی آورد، آن وقت دیگر تنها فکر و مغز انسان تحت تأثیر نیست بلکه سراسر وجودش تحت تأثیر قرار می گیرد.
یکی از عالی ترین غرایز و احساسات هر انسان، حس مذهبی و فطرت خداجویی اوست و قرآن این حس شریف و برتر را مخاطب خود قرار می دهد. قرآن توصیه می کند که او را با آهنگ لطیف و زیبا بخوانند. با همین نوای آسمانی است که قرآن با فطرت الهی انسان سخن می گوید و آن را تسخیر می کند. چرا تلاوت قرآن عبدالباسط این قدر در تمام کشورهای اسلامی گسترش یافته است؟ برای اینکه عبدالباسط با صدا و آهنگ عالی و با دانستن انواع قرائت ها و آهنگ ها و شناختن آهنگ هر سوره آن را می خواند.
در احادیث آمده است که بسیاری از ائمه(ع) از جمله امام سجاد(ع) و امام باقر(ع) قرآن را با صدا و آهنگ بلند و دلپذیر می خواندند، به گونه ای که صدایشان به کوچه می رسید و هر کس از کوچه می گذشت، برای شنیدن صوت قرآن می ایستاد. هنگامی که امام در خانه اش قرآن را با آهنگ لطیف و زیبا قرائت می کرد، پشت در خانه جمعیت جمع می شد و راه، بند می آمد. به بیان قرآن، کتاب الهی دو زبان دارد؛ قرآن گاهی خود را کتاب تفکر و منطق و استدلال معرفی می کند و گاهی کتاب احساس و عشق. به دیگر سخن، قرآن فقط غذای عقل و اندیشه نیست غذای روح هم هست
آهنگ پذیری قرآن
مسئله آهنگ پذیری قرآن خیلی عجیب است. تا آنجا که نشان داده اند در زبان ها جز شعر چیز دیگری آهنگ نمی پذیرد، آهنگ واقعی که یک نفر موسیقیدان بتواند برای آن آهنگ بسازد، شعر است که آهنگ می پذیرد. البته هر نثری را می شود با آواز بلند خواند اما آن کسی هم که آهنگها را نمی شناسد می فهمد که اگر این راه ساده بخوانند بهتر از آن است که با آواز بخوانند. ولی یک چیز آهنگ پذیر آن چیزی است که وقتی آن را با آهنگ می خوانند آن را بهتر بیان می کند تا وقتی که ساده می خوانند. به این می گویند آهنگ پذیری؛ یعنی آهنگ، آن را بهتر می توان بیان کند از غیر آهنگ. قرآن از طرفی ما می بینیم شعر نیست، چون نه وزن دارد نه قافیه و نه هجاهایش هماهنگ با یکدیگر است.
از نظر محتویات هم، چون شعر اصلا به تخیل بستگی دارد، تخیل در آن نیست، آن تشبیهات و خیالات شاعرانه در آن نیست. قرآن یگانه نثری است آهنگ پذیر. همین قرائتهایی که می خوانند. کسانی که اهل قرائت هستند- با آهنگ می خوانند. حالا شما یک کلام دیگر، خود خطبه های پیغمبر را بیایید با آهنگ بخوانید، اصلا نمی پذیرد. تنها قرآن است که آهنگ پذیر است و این همان مطلبی است که از صدر اسلام به آن توجه شده است. اینکه توصیه شده است که قرآن را به صوت حسن بخوانید برای همین بوده است که در قرآن چنین استعداد و پذیرشی بوده و با آهنگ بهتر می توانسته است خودش را نشان بدهد و نمایان کند.
قرآن به چه کسانی ارث رسید؟
خداى متعال در آیه 32 فاطر به حاملان قرآن، این کتاب بزرگ آسمانى اشاره کرده همان کسانى که بعد از نزول قرآن بر قلب پاک پیامبر(ص) این مشعل فروزان را هم در آن زمان و هم در قرون و اعصار دیگر، حفظ و پاسدارى نمودند. مى فرماید: سپس، این کتاب آسمانى را به گروهى از بندگان برگزیده خود به ارث دادیم ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا.
تعبیر به «ارث» در اینجا، و موارد دیگرى شبیه آن در قرآن مجید، به خاطر آن است که،«ارث» به چیزى گفته مى شود که: بدون داد و ستد و زحمت به دست مى آید، و خداوند این کتاب بسیار بزرگ را این گونه در اختیار مسلمانان قرار داد. در اینجا روایات فراوانى از طرق اهل بیت(علیهم السلام) وارد شده، که در همه آنها «بندگان برگزیده خدا» به امامان معصوم(ع) تفسیر شده است. به گواهى قرآن مجید، خداوند بزرگ، مواهب عظیمى به امت اسلامى داده، که از مهمترین آنها همین میراث بزرگ الهى قرآن است. امت مسلمان را بر سایر امم برگزیده، و این نعمت را به آنها داده، ولى به همان نسبت که آنها را مورد لطف خاص خویش قرار داده، مسئولیت سنگین نیز بر عهده آنها گذارده است.
تنها در صورتى مى توانند، حق پاسدارى این میراث عظیم را انجام دهند که، در صف سابقین بالخیرات (فاطر32) در آیند. یعنى از تمام امتها در انجام نیکیها پیشى گیرند، در فراگیرى علم و دانش سبقت جویند، در تقوا و پرهیزگارى، در عبادت و خدمت به خلق، در جهاد و کوشش، در نظم و حساب، و در ایثار و فداکارى، در همه این امور پیشگام باشند، در غیر این صورت، حق آن را ادا نکرده اند. مخصوصاً تعبیر به «سابقین بالخیرات» آن چنان مفهوم وسیع و گسترده اى دارد که، تقدم در همه جنبه هاى مثبت زندگى، اعمال نیک را شامل مى شود. آرى، حاملان چنان میراثى تنها چنین کسانى مى توانند باشند. حتى آنها که به این هدیه بزرگ آسمانى پشت مى کنند، و حرمتش را نگاه نمى دارند، به مصداق ظالم لنفسه بر خویشتن ستم مى کنند چرا که محتواى آن چیزى جز نجات و خوشبختى و پیروزى آنها نیست، آن کس که نسخه شفابخشى را پشت سر مى افکند، به ادامه درد و رنج خود کمک کرده، و آنکس که، به هنگام طى طریق ظلمانى چراغ روشن خود را مى شکند، خویشتن را به بیراهه و پرتگاه سوق مى دهد، چرا که خداوند از همگان بى نیاز و مستغنى است.
آثار و خواص قرآن
در حقیقت قرآن به عنوان آخرین وحى الهى که بر افضل انبیاء نازل شده ، نور هدایت ابدى براى بشر و تجلى کلام خداوند مىباشد. قرآن؛ شاهد زنده بر نبوت رسول اکرم ص و قوىترین برهان بر حقانیت او و دلیل دائمى و حجت همیشگى به شمار مى آید. قرآن؛ مهمترین سرمایه معنوى یک مسلمان است که با داشتن آن، همواره سرفراز و از بیگانگان بى نیاز و دست نیاز دیگران به سوى او دراز است . قرآن ؛ ارزنده ترین اندوخته اى است که در رویدادهاى خطرناک زندگى و هجوم امواج سهمناک کفر و الحاد و انحراف و کج روى، انسان را نجات مىدهد و خیر و صلاح و رشد او را تاءمین مى کند.
قرآن گرانقدرترین موهبت خدایى و گوهر گرانبهایى است که منشاء آثار سعادت انسانى مى شود و در پرتو آن ، مى توان از چنگال عفریت جهل رها گردید و به کمال مطلوب دنیا و آخرت نائل شد و با ملکوتیان و جهان ابدیت نیز رابطه برقرار کرد. قرآن ؛ فرشته نجات و پاره کننده بندهاى اسارت از گردن توده گرفتار و بى نوا و برقرار کننده نظام هاى صحیح و مجرى عدالت اجتماعى و کوبنده اساس شخص پرستى و اختلاف طبقاتى و خاموش کننده فریادهاى گوش خراش ضلالت و گمراهى و زنده کننده روش هاى ستوده و کرامت هاى اخلاقى است . قرآن ؛ در بردارنده اصول قوانین اجتماعى و انفرادى بشر، از قبیل عبادات ، تجارات ، نکاح و غیره است . قرآن دستور دهنده عادلى است که اصول وظایف زندگانى بشر را از آغاز تا انجام بیان فرموده و تمام دستورات و قوانین این کتاب مقدس آسمانى بر پایه عقل و منطق استوار است .
مسئولیت ما در برابر قرآن
1. شناخت مفاهیم قرآن ما باید خود را بشناسیم (و کشف کنیم و دریابیم) که انسان هستیم. انسانى که استعدادها و نیازهاى مادى و معنوى دارد و از ابعاد گوناگون برخوردار است. باید قرآن را بشناسیم و ابعاد گوناگون سیاسى ، فرهنگى ، اخلاقى ، اجتماعى ، عقیدتى ، تجارى و اقتصادى اش را کشف کنیم . خداوند متعال کسانى را که قرآن مى خوانند، اما در آیاتش تدبر و تفکر نمى کنند، مورد سرزنش قرار داده؛ یک انسان آگاه که دین و (قرآن) را نیک شناخته و فهمیده باشد در برابر شیطان و موانع کمال از هزار عابد (بدون شناخت و فهم) محکمتر است .آنکه دائما قرآن بخواند ولى آن را نشناسد و در مفهوم آن تفکر نکند، مانند کسى است که در شب ظلمانى ، چراغ را در پشت سر خود قرار داده و در بیابان پرفراز و نشیب حرکت کند. آیا یک چنین انسانى چراغ برایش سودى دارد؟ آیا او با چنان موقعیتى به مقصد مى رسید؟!
2. عمل به دستورهاى آن باید قرآن همواره در صحنه زندگیمان حضور داشته باشد و عملا ما را از تاریکى ها به سوى نور هدایت کند. چنانکه قرآن به طور مکرر به این مساله مهم تصریح کرده کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الى النور اى پیامبر محبوب این قرآن کتابى است که آن را به سوى تو فرستادیم تا (به وسیله آن) مردم را از تاریکى ها(ى شرک و جهل) به سوى نور قلبى (ایمان به خدا و قیامت ، عدالت اجتماعى ، آگاهى کامل) در آورى .
فضیلت قرآن
در عالم هستى هیچ کتابى در فضیلت و برترى به پایه قرآن نمى رسد؛ زیرا نه تنها قرآن خلاصه و عصاره تعلیمات همه انبیاء الهى است، بلکه از همه موجودات آفرینش برتر و والاتر است. پیامبر اسلام ص القرآن افضل کل شى ء دون الله فضیلت قرآن به جز خدا از همه چیز برتر و بالاتر است.فضیلت قرآن از همه کتاب هاى آسمانى بیشتر و بالاتر است ؛ زیرا کتاب هاى دیگر آسمانى براى برهه اى از زمان و مردم خاصى فرود آمده بود اما قرآن براى همه زمان ها تا روز قیامت و براى همه انسان ها در همه مکان ها حتى براى غیر انسان ها مانند جن نازل شده و همه موظف هستند به دستورات آن عمل کنند. قرآن بهترین کلام و هدیه اوست ، و نیز تکلم خدا با بشر است. انسان عاقل و فهمیده به هیچ عنوان حاضر نیست بین او و قرآن فاصله بیفتد. مگر نه این است که گوش و چشم انسان مى خواهند لذت ببرند. چرا لذت را با شنیدن و دیدن آیات و کلام الهى تامین نکنند تا بخواهند از راه باطل چشم و گوش را به لذت مادى سرگرم کنند. اگر براى انسان، روشن و واضح شد که قرآن، هم کلام الهى و هم تکلم خداوند با بشر است، چرا به استقبال آن نمیشتابد! اگر کسى مزاج روحى خود را با گناه مسموم کند از شهد و شیرینى قرآن لذت نمى برد.
چرا که گناهان مانع مى شوند وى طعم گوارى کلام الهى را بچشد. قرآن اثر جود و بخشش الهى است که بر قلب بهترین افراد بشر نازل شده، پیامبر اسلام ص: قرآن در گمراهى ، مایه هدایت و در نابینایى ، مایه روشنى و موجب بخشش لغزش ها است . قرآن انسان را از نابودى حفظ مى کند و از انحراف رهایى مى بخشد. فتنه ها را روشن مى سازد آدمى را از دنیا به آخرت مى رساند و کمال دین در آن نهفته است . هر کس از قرآن فاصله گرفت در آتش افتاده .قرآن همان قانون خدایى و ناموس آسمانى است که اصلاح دین و دنیاى مردم را به عهده گرفته و سعادت جاودانى آنان را تضمین کرده . آیات آن سرچشمه هدایت، راهنمایى و کلماتش معدن ارشاد و رحمت . کسى که به سعادت همیشگى علاقمند است، و سعادت و خوشبختى هر دو جهان را مى خواهد داشته باشد. بر وى لازم است که روز و شب با استوارتر سازد. و آیاتش را به حافظه خود سپرده و با مغز و فکر خویش درآمیزد تا در پرتو آن کتاب آسمانى، به سوى رستگارى و سعادت جاودانى رهنمون شود.
آثار گوش سپاری و استماع قرآن
خداوند در آیات، گوش سپاری به قرآن را یکی از عوامل راهیابی به حقایق قرآنی و اعتراف به حقانیت آن می داند. به این معنا که اگر انسان ها به محتوای قرآن گوش سپارند به سادگی به حقانیت آن آگاه می شوند و اقرار میکنند، چنان که گروهی از راهبان پس از استماع قرآن به این حالت و مقام درآمدند و قرآن را پذیرفتند و ایمان به آن آوردند. از دیگر آثار و پیامدهای گوش سپاری به قرآن، اظهار خضوع و خشوع شنوندگان در برابر عظمت و حقایق قرآنی است که در آیات 106 و 107 با گزارشی از برخی از اهل کتاب این معنا مورد تأکید قرارگرفته . همان گونه که سکوت در هنگام قرائت قرآن موجب میشود تا آدمی از رحمت الهی بهره مند شود و زمینه ای برای رحمت الهی در جان آدمی فراهم آید(اعراف204) همچنین استماع و گوش سپاری به آیات قرآنی برای مردم کافر، عامل مهم در غضب و برافروختگی آنان می باشد (حج27)
قرآن، وحی نامه اعجاز آمیز الهی است و متن قرآن از آن جایی که حتی الفاظ آن از سوی خداوند وحی شده، متنی مقدس است و همگان در صدور آن از جانب خداوند تبارک و تعالی، قطع و یقین دارند، از این رو حتی استماع و شنیدن الفاظ آن بسیار مهم و تاثیرگذار است و شفا و درمان گری آن به شکل مختلف در جسم و جان آدمی اثبات شده است.
آداب گوش سپاری
در آیاتی که بیان شده این معنا نیز مورد تأکید قرار گرفته که گوش سپاری و استماع آیات قرآنی خود آدابی دارد که می تواند قدرت تأثیرگذاری قرآن را افزایش دهد. از جمله این آیات می توان به سکوت و خاموشی در هنگام قرائت قرآن اشاره کرد که در آیه 204 اعراف و 92 احقاف بیان شده . البته فقها و مفسران بر این باورند که سکوت و خاموشی در هنگام قرائت قرآن در برخی از موارد واجب می شود و در برخی موارد مستحب است، البته برخی بر این باورند که سخن گفتن در این هنگام مکروه است. از دیگر آداب استماع و گوش سپاری قرآن، لزوم داشتن حالت خضوع و خاکساری است که در آیات 106 تا 109 اسراء و 85 مریم و 12 انشقاق به آن اشاره شده . به سجده افتادن در هنگام استماع آیات قرآن نیز به عنوان یکی از آداب استماع و گوش سپاری در آیات مطلوب دانسته شده . گریستن هنگام شنیدن آیات قرآنی نیز امری مطلوب و دارای فضیلت معرفی می شود. در همین آیات با اشاره به برخی از اهل کتاب که هنگام گوش سپاری به قرآن این گونه رفتار می کردند از آنان تمجید و ستایش شده تا دانسته شود که مطلوبیت آن تا چه اندازه است. از نظر خداوند هرگونه بی اعتنایی، بی ادبی و بی احترامی و نیز استهزای قرآن هنگام استماع آن، عملی زشت و گاه گناهی بزرگ است. از این رو مؤمنان را از هم نشینی با کسانیکه قرآن را به استهزا میگیرند منع کرده (نساء 140 انعام86)
فضیلت استماع قرآن از صفات مؤمنان نیز گوش شنوا داشتن نسبت به قرائت قرآن در آیه35 روم برشمرده شده است؛ زیرا یکی از عوامل تأثیرگذار در ایمان و تقویت و افزایش ایمان همین استماع و گوش سپاری به قرآن است. چنان که خداوند در آیات ۲۹ تا ۳۱احقاف استماع قرآن به وسیله گروهی از جنیان و رهنمون ساختن آن به حق و صراط مستقیم را عامل ایمان آنان به قرآن دانسته و در آیات 1و 2و ۱۳ سوره جن، همین استماع قرآن و هدایت آنان به سوی رشد را عامل ایمان آوری گروهی از جنیان می داند. البته علت این که در مورد جنیان به ایمان آوری ایشان پس از گوش سپاری تأکید می شود، آن است که اصولاً جنیان قادر به خواندن قرآن نیستند و از طریق گوش سپاری به محتوای آن آگاه می شوند. جنیان تنها از طریق انسانها می توانند به کمال خود دست یابند و آنان هر چند که موجودات عاقل و مکلف همانند انسان ها هستند ولی مسخر انسان ها می باشند، زیرا سجده ای که خداوند همه موجودات از جمله جنیان و ابلیس را بدان فرمان داده بود، سجده اطاعت و پذیرش ربوبیت انسان هاست.
فضیلت تلاوت رسول خدا ص : هر کس در هر شب ، ده آیه از قرآن را بخواند جزو غافلان و آنان که از پروردگارشان بى خبرند نوشته نمى شود. هر کس پنجاه آیه از قرآن را بخواند در لیست آشنایان و یادکنندگان خدا ثبت مى گردد. هر کس صد آیه تلاوت کند جزو عبادت کنندگان و هر کس دویست آیه بخواند نام وى در لیست خاشعین و افرادى که در پیشگاه پروردگارشان اظهار ذلت و کوچکى کنند خواهد آمد. هرکس سیصد آیه از قرآن بخواند از سعادتمندان و هر کس پانصد آیه تلاوت کند از کوشش کنندگان در عبادت و پرستش کنندگان ، نوشته خواهد شد. هرکس هزار آیه بخواند مانند کسى خواهد بود که مقدار زیادى از طلاى ناب و خالصى در راه خدا بذل و احسان کرده است.
تلاوت غافلان امام صادق ع تلاوت کنندگان بدون عمل و کسانى که تلاوت را اصل و هدف مى دانند بر سه دسته تقسیم مى کند: برخى از مردم ، قرآن را تلاوت مى کنند تا مردم بگویند: فلانى قارى قرآن است . برخى دیگر قرآن را تلاوت مى کنند و قصد آنان این است تا به مال و منال، عنوان و مقام و دنیا برسند. در هیچ یک از این ها خیرى نیست . عده اى دیگر نیز قرآن را تلاوت مى نمایند و نیت آنان این است که در نماز و شب و روز از آن بهره گیرند نباید قرآن را (فقط) در تلاوت آن منحصر ساخت. بلکه باید تلاوت را مقدمه عمل به دستورات آن قرار داد. پیامبر اکرم ص : هرکس حرام هاى قرآن را حلال بشمارد ایمان ندارد.و بیشترین منافقان این امت قاریان هستند
آثار تلاوت تلاوت و پاکیزگى دهان قارى علاوه بر داشتن طهارت، مى بایست دهانش را از آلودگیها پاک کند، تا هم نزد خدا عزیز باشد و هم نزد مردم و ثواب بیشترى نیز به او عطا شود. یکى از خصوصیات رسول گرامى اسلام ص این بود که هنگام عبادت، خصوصا تلاوت قرآن و نماز شب، دندان هایشان را مسواک مى زد و مسلمانان را بارها به این امر تشویق و توصیه مى نمود.
تلاوت و آراستگى ظاهر سزاوار است قاریان قرآن با بدن و لباس پاک و پاکیزه باشند. آلودگى ظاهرى را از خود دور کنند و بدن و لباس را تمیز بشویند. همچنین بهتر است قاریان قرآن وقت تلاوت ، خود را معطر کنند و با سر و روى آراسته قرآن را قرائت نمایند، سعى کنند که این آداب را همیشه در قرائت رعایت نمایند. به ویژه قاریانى که در محافل و مجالس مذهبى تلاوت قرآن مى کنند، با رعایت این آداب ، مى توانند الگویى براى دیگران باشد.
تلاوت کفاره گناهان اگر انسان به هنگام تلاوت قرآن توجه اش معطوف به خدا و دستورات قرآن باشد، خداوند متعال گناهان او را مى آمرزد. روزى رسول گرامى اسلام ص خطاب به سلمان فرمود: اى سلمان ! بر تو است که تلاوت قرآن کنى؛ زیرا آن کفاره گناهان و پوششى براى آتش جهنم و امانى از عذاب قیامت است. مومن زمانى که قرآن مى خواند خداوند با نظر رحمت به او مى نگرد.خداوند درهاى رحمتش را به روى او مى گشاید و چیزى بعد از فرا گرفتن علم، بهتر و محبوبتر در نزد پروردگار از قرائت قرآن نیست، و با کرامت ترین افراد بعد از انبیاء، در نزد خداوند، علما و بعد از آن ها قاریان و حاملین قرآن هستند. خارج مى شوند از دنیا مثل خارج شدن انبیاء و از قبرهایشان با انبیاء محشور مى شوند و با آن ها از صراط مى گذرند، آنان ثوابى مثل ثواب انبیاء دریافت مى کنند. و با شرافت ترین امت من دو طایفه هستند، یکى حاملین و عاملین قرآن، دیگرى شب زنده داران.چه نیکو است که حامل قرآن خود، از شب زنده داران باشد. تلاوت یک آیه براى قارى قرآن، ثواب و ارزش آن بهتر از آنچه زیر عرش تا زمین .
تلاوت باعث دفع بلا از جمله امتیازاتى که تلاوت کننده قرآن دارد این است که خداوند سبحان به برکت قرآن و تلاوت آن ، بلاى دنیا و عذاب آخرت را، که به واسطه گناه و نافرمانى ، بر اجتماع حتم شده از اجتماع بر طرف مىکند. پیامبر اسلام ص: خداوند از تلاوت کننده کننده قرآن (و اجتماع) بلاى دنیا و عذاب و گرفتارى آخرت را دفع مى کند.
تلاوت با حالت حزن یکى از مستحبات تلاوت قرآن ، آمیختن تلاوت با حزن و گریه است. قارى قرآن باید هنگام تلاوت، خود را محزون و اندوهگین، فروتن و با گریه جلوه دهد. امام صادق ع: قرآن همراه با اندوه شده پس با صداى حزین بخوانید.در همین مورد حفص مى گوید: ندیدم کسى را مانند امام کاظم ع که بر خود بیمناک و هم امیدوار باشد. قرآن را با حزن و اندوه مى خواند. هنگامى که قرآن را تلاوت مى کرد گویا انسانى را مخاطب خود ساخته. هنگامى که آن حضرت قرآن را تلاوت مى فرمود صدایش را حزن انگیز مى کرد و مى گریست و شنوندگان تلاوت حضرتش نیز مى گریستند.تلاوت قرآن با صوت حزین اثر معنوى و روحانى خاصى را به قارى مى بخشد و زمینه بسیار خوبى براى گریه اش فراهم مى کند.
راه محزون شدن قارى قرآن این است که در وعده ها و عهد و پیمان هاى قرآن دقت کند و سپس به اعمال خویش بنگرد که اگر در اجراى امرها و ترک نهى ها کوتاهى کرده است ، محزون شود و گریه کند. امیرالمؤ منین ع درباره صفات متقین مى فرماید: پرهیزکاران ، با خواندن قرآن جان خویش را محزون مى سازند.علماى اخلاق حزن را چنین تعریف کرده اند: حسرت و ناراحتى براى از دست دادن شخصى که او محبوب انسان بوده ، یا از دست رفتن چیزى که مطلوب او بوده . حزن جهت ترس از خدا: حزن متقین و قاریان حقیقى قرآن ، به علت وعید الهى است ، و این که مبادا این تهدیدها گریبان گیر آن ها شود.
آداب قرائت قرآن
فاقروا ما تیسر من القرآن تا آنجا که میتوانید قرآن بخوانید (مزمل20) اگر با آداب و ترتیب خاصی که در متن قرآن آمده است انجام گیرد، بیشترین تأثیر معنوی و تربیتی را برای انسان به ارمغان می آورد. آیاتی که این آداب را آموزش میدهد :
1- طهارت 79واقعه لایمسه الا المطهرون مس و لمس کلمات قرآن مجید، جز بر پاکان که غسل یا وضو دارند، روا نیست و هنگام تلاوت کلام الله داشتن طهارت شرعی مستحب است. همچنان که بهره معنوی بردن و منور شدن از قرآن، وابسته به طهارت روح و اعتقاد قلبی به آن است.
2- استعاذه استعاذه یعنی پناه جستن به خدا 98نمل فاذا قرأت القرآن فاستعذ بالله من الشیطان الرجیم پس چون قرآن می خوانی (نخست) از شیطان رانده شده به خدا پناه ببر. هرکس که خواست قرائت قرآن را شروع کند، بر طبق این دستور باید با اعوذبالله من الشیطان الرجیم آغاز کند. بدیهی است چون انسان به آفریدگار دانا و توانا پناه جست، از اندیشه های بد و وسوسه هایی که به ذهن وارد می شود، در امان می ماند و آرامش فکر و تجمع حواس پیدا می کند و میتواند دریافتی صحیح و بهره ای روحانی از قرآن خواندن داشته باشد.
3- سکوت و استماع اعراف204 و اذا قرأ القرآن فاستمعوا له و انصتوا لعلکم ترحمون و چون قرآن خوانده شود، بدان گوش دهید و خاموش مانید. امید که بر شما رحمت آید. هنگام قرائت قرآن باید سکوت کرد و کلام وحی را استماع نمود. هرچند که هنگام خواندن هر کتابی لازمه فهمیدنش توجه و تمرکز بر آن است، اما مراعات این دستور نسبت به کلام وحی لازم تر است، زیرا در واقع زمان تلاوت قرآن، خداوند با خواننده سخن می گوید، پس باید نیکو استماع نماید، و با تمرکز بیاندیشد تا بهره معنوی بیشتری از آیات الهی ببرد.
4- تلاوت تلاوت کلمه ای است که برای دقیق و با تأمل خواندن قرآن کریم و دیگر کتب آسمانی استعمال شده و معنی آن اخص از قرائت است، یعنی هر تلاوتی قرائت هست اما هر قرائتی تلاوت نیست. معنی اصلی تلاوت متابعت و پیروی است و چون در مورد قرائت قرآن به کار می رود، متضمن این نکته لطیف هست که قاری باید از تعلیمات قرآن پیروی کند. مصداق کامل چنین تلاوتی تلاوت پیامبر (ص) بود، چنانکه اوست که در میان ناخواندگان فرستاده ای از خودشان برانگیخت، تا آیات او را بر آنان بخواند و پاکشان گرداند یتلوا علیهم آیاته (جمعه2)
5- ترتیل ترتیل واژه دیگری است که در کتاب خدا برای خواندن آن به کار رفته و به معنی «هموار و آرمیده و پیدا» خواندن کلام است. به تعبیری دیگر «ادای حروف و رعایت وقوف آن است» که در این صورت حروف باید از مخارج خود ادا شود و وقوف نیز رعایت گردد. مزمل4 و رتل القرآن ترتیلا و قرآن را شمرده شمرده بخوان.
از قرائت تا تلاوت
هر انسانی که با قرآن رو به رو می شود ، براساس آموزه های قرآنی باید سه مرتبه را بگذراند تا به تمام کمال دست یابد و کامل کننده شود. نخست آن می بایست قرآن را قرائت کند، فرمان الهی، اقرء باسم ربک است تا از این راه به شناخت کامل از هستی و خود و خدا دست یابد. شناخت کامل زمانی برای آدمی پدید می آید که تا می تواند و شدنی است از آیات قرآنی بخواند و از تکرار آن خسته نشود تا زمانی که قرآن بخشی از وجود وی شود (مزمل20) در روایات است که شخص مومن باید آنچنان قرآن بخواند که با هر آیه به مرتبه کمالی دست یابد اقرء فارق؛ بخوان و بالا رو. این قرائت نیز آن چنان باید باشد که آیات را از خداوند بشنود و او مخاطب هر آیه باشد و چنان که تنزیل بر قلب محمدی (ص) شد، تنزیل بر قلب او نیز شود، امام صادق (ع) در نماز ایاک نعبد و ایاک نستعین را آن اندازه تکرار می کند که از خداوند می شنود. البته این به معنای اتصال مبدأ وحی است؛ زیرا در مقام تبتل (انقطاع) قرار گرفته بود؛ چرا که اگر انسان از همه کس و همه چیز بریده شود و بتول (منقطع) از ما سوی الله گردد، در مقام تبتل، تنها با خدا خواهد بود و لی مع الله وقت لایسعه ملک مقرب و لانبی مرسل؛ برای من با خدا وقتی است که هیچ ملک مقربی چون جبرئیل و هیچ پیامبر مرسلی بدان مقام نرسد؛ زیرا این حالات و اوقات اختصاصی است.
در آن مقام است که هوالذی یطعمنی یسقینی؛ طعام می دهد و می نوشاند. البته رسیدن به این مقام زمانی اتفاق می افتد که شخص پس از قرائت قرآن به مرتبه دوم یعنی ترتیل آن اقدام کند و به حکم و رتل القرآن ترتیلا عمل نماید؛ زیرا ترتیل، به معنای قرائت آیات با طمانینه است که تنها با عمل بدان شدنی است. بنابر این تنها قرائت کفایت نمی کند، زیرا این قرائت نیازمند ترتیل است که به معنای عمل به تک تک آیات برای تحقق بخشی در ذات خود است. آن گاه که در یک فرآیندی ترتیل انجام گرفت و صنعت الهی بر اساس برنامه و طرح الهی با بهترین مصالح یعنی عمل صالح ساخته شد، آن گاه است که انسان کامل باید در مقام تلاوت قرآن بنشیند و دیگران را به مسیر کمالی که پیموده دعوت کند.
خشوع و تدبر در تلاوت قاری
ادب باطنی است که به ترتیب در پی می آید:
فهمیدن اصل کلام تلاوت کننده، باید بداند که با چه سخن بزرگی مواجه است، سخنی که نشانه لطف و رحمت و عنایت آفریدگار هستی به آدمی است. سخنی که حقایق بسیار بلندی را تا مرز فهم و درک انسانها تنزل داده است. قاری قرآن بایستی کلام الهی را درس بگیرد و بیاموزد و به قرائت آن اکتفا نکند، چنانکه در سوره اعراف آیه 169 آمده است و درسوا ما فیه یعنی کلام الهی را فرا گرفتند. همچنین قاری قرآن بایستی آیات الهی را با گوش جان بشنود و آن را به خاطر بسپارد، چنانکه در سوره حاقه آیه 12 آمده است و تعیها اذن واعیه؛ قرآن را گوش های حافظ به یاد می سپارند». درک عظمت کلام الهی، جز با اندیشه در محتوای آن میسر نیست.
آگاهی به عظمت متکلم شایسته است که قاری قرآن، در آغاز تلاوت، به عظمت گوینده قرآن توجه کند و بداند که قرآن سخن بشر نیست، در هنگام تلاوت باید به خود گوشزد کرد که گوینده این سخنان، آفریدگار همه چیز و روزی دهنده همه جنبندگان است و همه، تحت سیطره او قرار دارند و در فضل و رحمت او غوطه ورند. اگر نعمت دهد از فضل اوست و اگر مجازات کند از عدلش، و در نهایت هم اوست که می گوید: اینان اهل بهشت و اینان اهل دوزخند. اندیشیدن به حقایقی از این قبیل، عظمت و تعالی گوینده قرآن را در دل مینشاند و کلام او را مؤثر می سازد. چرا که برای آدمیان، گذشته از اصل کلام، گوینده آن نیز اهمیت داشته و اعتبار کلام تا حد زیادی به اعتبار و شأن متکلم بستگی دارد.
تدبر کسی که قرآن می خواند و کسی که به آن گوش می دهد، لازم است که در آیات کتاب الهی به تدبر و تفکر بپردازند و با اندیشیدن در مضامین آیات، خود را در معرض تابش نور الهی قرار دهند و در یک فضای معنوی تنفس کنند. تدبر در آیات قرآنی انسان را در دنیایی از معارف والا و مفاهیم بلند قرار می دهد که هیچ چیز با آن برابری ندارد و آیات قرآنی به عنوان کلیدهای سعادت انسانی در اختیار او قرار می گیرند.
و نیز در جای دیگر اهل معنا را به توجه و تذکر در آیات قرآنی که به آسانی در اختیار آنهاست و هیچ گونه پیچیدگی ندارد فرا می خواند و لقد یسرنا القرآن للذکر فهل من مدکر همانا قرآن را برای توجه به آن آسان قرار دادیم آیا توجه کننده ای هست؟ (3)
حضور قلب و ترک حدیث نفس حضور قلب از توجه بیشتر سرچشمه می گیرد. زیرا تعظیم کلامی که قرائت می شود، ریشه در توجه انسان به آن کلام دارد و اندیشه خود را در چیز دیگری مصروف نمی دارد و این تمرکز اندیشه و همت، سبب شادی و انبساط خاطر می شود. می گویند در معنا و تفسیر آیه یا یحیی خذالکتاب بقوه : با جدیت و کوشش کتاب را بگیر (4) یعنی اینکه در هنگام تلاوت قرآن وجود خود را از تمامی افکار خالی کن و همت را به آن مصروف بدار. کسی که قرآن می خواند، باید به آنچه می خواند عنایت و توجه داشته باشد و منظور آن است که هنگام تلاوت تمام حواس قاری به آیات الهی باشد و هیچ هم و غم دیگری را به دل راه ندهد.
تفهم منظور از تفهم آن است که از هر آیه ای آنچه سزاوار آن است برداشت و استنباط کند (یعنی مراد از تفهم آن است که برای هر آیه ای، توضیح و شرحی مناسب با موضوع آن بدست آورد) تفهم در ادامه تدبر است. چه بسا کسی تدبر کند اما حصول نتیجه ای نباشد، یعنی باید آن قدر تدبر کرد تا مفهوم آیه را دریافت. براین اساس آیات قرآن مشتمل بر مطالب گوناگونی است (از صفات آفریدگار گرفته تا صفات آدمیان و...) که دانستن هریک چراغی است فرا راه تکامل انسان.
ترک موانع فهم قاری قرآن بایستی در رفع موانع و حجب شیطانی بکوشد. مهم ترین حجابهای فهم چهار مورد است:
حجاب اول: برخی از افراد (قاریان)، تمام تلاش و توجه خویش را صرف تلفظ صحیح کلمات قرآن می کنند تا مبادا حرفی را از مخرج نادرست، ادا کنند، در چنین وضعیتی دیگر برای توجه به معانی، مجالی باقی نمی ماند که این کار به عهده شیطان است که موکل بر قرآن شده تا با وسوسه، مردم را از درک معانی کلام الهی بازداشته و مردم را وا دارد که در ادا به حروف تردید نمایند.
حجاب دوم: اینکه تلاوت کننده در مسایل، متقلد نظریه ای باشد که به تقلید آن را یاد گرفته و نسبت به آن جمود و تعصب داشته باشد. این چنین اعتقاد و تعصبی مانع از ارتقاء است و به او اجازه نمی دهد که غیراز مورد اعتقادش به مطلب دیگری بیندیشد.
حجاب سوم: این است که قاری و تلاوت کننده قرآن بر گناهی اصرار ورزد و یا متکبر و یا مبتلا به هوای نفس باشد. این گناهان سبب تاریکی دل می گردد و مانند غبار بر آینه قلب نشسته، از تجلی حق جلوگیری می کند و این بزرگ ترین حجاب دل است و بیشتر مردم به این حجاب گرفتارند.
حجاب چهارم: این است که تفسیر ظاهری آیه را بخواند و بپذیرد که کلمات قرآن در معانی خود منحصر به آن است که از ابن عباس و مجاهد و امثال آنها نقل شده است. و بقیه، تفسیر به رأی است و این خود از حجاب های بزرگ فهم قرآن است.
تخصیص تخصیص یعنی اینکه تلاوت کننده در نظر بگیرد که مقصود از هر خطاب قرآن، خود اوست پس اگر نهی از امری را در قرآن می خواند یا وعده و وعیدی را می شنود خود را مخاطب بداند و اگر داستان های انبیاء و اقوام گذشته را قرائت می کند آنها را به منزله افسانه تلقی نکند، بلکه بداند که مقصود از آنها عبرت است و قاری بایستی از لابلای آنها آنچه را مورد نیاز است برگیرد. در قرآن کریم می خوانیم: «و لقد یسرنا القرآن للذکر فهل من مدکر؛ یعنی ما قرآن را برای پند گرفتن آسان ساختیم. پس آیا پند گیرنده ای هست؟ (5)
تأثیر تأثیر آن است که قرائت کننده قرآن، از آیات گوناگون کلام الهی متأثر شود و به حسب مضمون هر آیه حالت حزن و اندوه یا نشاط و شادی برایش حاصل شود، چنانکه پیامبر اکرم(ص) خود از آیات الهی متأثر بود. در این صورت قلب، آماده تأثیرپذیری می شود. قاری باید به تناسب معنای آیه حالتی مناسب در دل احساس کند، اگر به آیه عذاب می رسد احساس وحشت نماید و اگر به آیه مغفرت می رسد، شاداب باشد.
ترقی ترقی یعنی اینکه تلاوت کننده قرآن به مرحله ای ارتقاء یابد که گویا کلام را از خداوند می شنود. تلاوت کننده با قلب خود شهادت دهد که پروردگار با الطافش او را مخاطب ساخته و مشمول نعمات خود قرار داده است، در این مرحله مقام قاری، مقام حیا و تعظیم و گوش دادن و فهم است. درجه امام صادق(ع) می فرماید والله لقد تجلی الله لحلقه فی کلامه و لکن لا یبصرون به خدا قسم، خداوند در کلام خود تجلی کرد ولی آنان نمی بینند.
تبری تبری آن است که تلاوت کننده قرآن، در هنگام تلاوت از نیرو و توان و توجه خود دوری کند و با چشم خشنودی و تزکیه به خود ننگرد، هنگامی که آیات بهشت و مدح صالحان را می خواند به خود تطبیق ندهد، بلکه برای اهل یقین و صدیقین گواهی دهد و ابراز اشتیاق نماید که به آنان بپیوندد و زمانی که آیه غضب و مذمت گناهکاران و مقصران را می خواند به خود تطبیق دهد و در خشیت و خوف، خود را مخاطب سازد. امیرالمؤمنان علی(ع) ؛ اذا مروا بآیه تخویف اصغوا الیها مسامع قلوبهم وظنوا ان زفیر جهنم وشهیقها فی اصول آذانهم؛ هنگامی که به آیه ای بر می خورند که در آن ذکر تهدیدی است، با گوش قلب آن را می شنوند و چنین می اندیشند که صدای آتش جهنم در گوش هایشان است (6) در پایان از خداوند منان خواهانیم که ما را از فواید معنوی آداب باطنی قرآن برخوردار بگرداند. پی نوشت ها : 1- ص، 92 2- محمد،42 3- قمر، 71. 4- مریم، 21. 5- قمر، 42. 6- نهج البلاغه، خ 191.
نظر استاد مطهری درباره عبارت «تغنوا بالقرآن»:
هر آواز خوش و لطیفی که احساسات را برانگیزد، به معنی اعم غناست، ولی غنای مذموم آن غنایی است که احساسات شهوانی انسان را برمی انگیزد آن چیزهایی است که وقتی پیدا شد عقل انسان را خفیف و سبک و کوچک می کند اما اگر چیزی احساسات عالی و لطیف انسان را برانگیزد که عقل انسان را قوی و روشن و ضمیر انسان را روشن تر کند، اشک انسان را جاری کند، انسان را به یاد خدا بیندازد، این هم غناست چون با احساسات انسان سروکار دارد اما غنای مذموم نیست.
ما از لفظ «غنا» که نباید وحشت داشته باشیم، به علاوه ما می دانیم که از همان صدر اسلام، عملا این عنایت بوده است که قرآن را با آواز خوش بخوانند و خوش آوازهای صحابه پیغمبر می آمدند و قرآن را می خواندند، حتی خود پیغمبر اکرم گاهی اصحاب را می گفت قرآن را بر او بخوانند. خودش قرآن بر او نازل شده بود، او که قرآن را می دانست، ولی از شنیدن قرآن لذتی می برد که از دانستن آن قهرا انسان همان لذت را نمی برد چون خود شنیدن موضوعیت دارد، آن برای دانستن که نیست، برای فکر نیست. فکر می داند، چیزی که می داند دیگر تکرارش لغو است. ولی دل هرچه تجدید شود می خواهد احساساتش تحریک گردد. بسیاری از اوقات خود پیغمبراکرم بعضی از صحابه را امر می کردند که قرآن را باز کن برای من بخوان و او قرآن می خواند و پیغمبراکرم(ص) گوش می کردند.
نظر استاد مطهری در مورد حدیث «رب تال القرآن و القرآن یلعنه»
در حدیث هم هست «رب تال القرآن و القرآن یلعنه» بسا کسانی که قرآن را تلاوت می کنند ولی قرآن خودش آنها را لعن می کند، چون برضد قرآن عمل می کنند. این مطلب حرف درستی است ولی به معنی آن است که قرآن را باید عمل کرد و باید هم تلاوت کرد. اصلا خود تلاوت قرآن موضوعیت دارد، به خاطر اثری که در خصوص تلاوت قرآن موجود است و این اثر هم باز مربوط به همان سبک و زیبایی قرآن است چون این کلام با کلمات دیگر فرق می کند یعنی همان معنی را اگر شما از زبان دیگر بشنوید آن اندازه در شما اثر نمی گذارد که از زبان قرآن بشنوید؛ باز نه چون قرآن کلام خداست و به شکل مرموزی این اثر را می گذارد، بلکه جنبه مرموزی و اعجازآمیزش همان جنبه زیبایی آن است. همان جنبه تناسب فوق العاده و تحریک فوق العاده ای است که این کلام می تواند در روح شنونده ایجاد کند. یعنی شیرینی و تناسبش با ذائقه انسان، به طوری که سیر ناشدنی است، لهذا قرآن را خیلی باید تلاوت کرد ولی قبل از تلاوت، خیلی خوب و لازم است که هر مسلمانی- و لااقل هر مسلمانی که علاقمند به قرآن است- با زبان قرآن آشنا شود.
عدم اختلاف در قرآن کریم
افلا یتدبّرون القران و لو کان من عند غیر اللّه لوجدوا فیه اختلافا کثیراآیه، مردم را ترغیب به تدبّر و تامّل در قرآن کریم مى کند. به این که در آیات الهى دقت کنند و ببینند که هیچ اختلافى در آیات قرآن وجود ندارد. همین عدم اختلاف در قرآن، مردم را به این مطلب هدایت مى کند که قرآن کتاب الهى است و از طرف غیر خدا نیست. زیرا اگر از جانب غیر خدا بود، از اختلاف سالم نمى ماند، چون نظام طبیعت بر اساس حرکت و تغییر استوار است. هیچ انسانى نیست که مشاهده نکند هر روز عاقلتر از دیروز است، هر عمل یا صنعت و یا هر نظریه و راءیى که دارد، در مرحله ى اخیر آن استوارتر از اولى است. معارف و حقایق قرآن در ضمن آیاتى نازل شده که حدود ۲۳ سال به طول انجامیده و در حالات مختلف شب و روز، حضر و سفر، صلح و جنگ، سختى و خوشى، تنگى و گشایش نازل شده، با این وصف، نه در بلاغت و نه در معارف و نه در قوانین فردى و اجتماعى این کتاب، هیچ گونه فراز و نشیب و اختلافى وجود ندارد. بنابراین، اگر کسى در قرآن کریم تدبر کند، حکم خواهد کرد که این سخنان از کسى نیست که تحوّل و تکامل هستى در او مؤ ثّر باشد، بلکه گوینده ى آن خداوند واحد قهّار است .
عظمت قرآن کریم إنّا اءنزلناه فى لیلة مبارکة قرآن کریم از سه جهت داراى عظمت است:
1 ذات آنکه سخن الهى است. 2 نزول آن در شب پر برکت شب قدر است. 3 محل نزول آن که قلب مبارک پیامبر اکرم ص است.
مجد و شرافت قرآن کریم بل هو قرءان مجید فى لوح محفوظ مجد و شرافت قرآن بسیار است . از جمله :
1 یکى از دو ثقلین است که تمسک به آن مایه ى سعادت بشر است .
2 معجزه ى جاویدان پیامبر تا دامنه ى قیامت است .
3 به بهترین و محکمترین راه ها هدایت مى کند إنّ هذا القرءان یهدى للّتى هى اقوم
4 یکى از شفعاى روز قیامت است .
5 تلاوت هر سوره ى آن ، بلکه هر آیه ى آن از فضیلت خاصى برخوردار است .
حق تلاوت قرآن کریم این تعبیر، بسیار پر معناست و خطّ روشنى را براى ما در برابر قرآن کریم و کتب آسمانى مشخّص مى سازد. الّذین اتیناهم الکتاب یتلونه حق تلاوته اولئک یؤمنون به زیرا مردم در برابر آیات الهى چند گروهند:
الف قشرى گرایان که تمام اصرارشان بر اداى الفاظ و حروف از مخارج آن است. آنها هماره در فکر وقف و وصل و حروف یرملون و شدّ و مدّند و کمترین اهمیتى به محتوا و معنا نمى دهند، تا چه رسد به عمل کردن به آن.
ب علم گرایان که از الفاظ فراتر رفته و در معانى دقت مى کنند و در ریزه کارى ها و نکات قرآن مى اندیشند و از علوم آن آگاهند، اما در عمل کردن ناکامند.
ج مؤ منان راستین که قرآن را کتاب عمل و برنامه ى کامل زندگى خود مى شمارند. خواندن الفاظ و اندیشه در معانى و درک مفاهیم این کتاب بزرگ را مقدمه اى براى عمل مى دانند. از این رو، هنگام قرائت قرآن روح تازه اى در کالبد آن ها دمیده مى شود. در حدیثى از امام صادق ع در تفسیر این آیه یرتّلون آیاته و یتفقّهون به و یعملون بأحکامه و یرجون وعده و یخافون وعیده و یعتبرون بقصصه و یاءتمرون باءوامره و ینتهون بنواهیه ما هو و اللّه حفظ آیاته و درس حروفه .... حفظوا حروفه و أ ضاعوا حدوده و انّما هو تدبّر آیاته و العمل بأ رکانه قال اللّه تعالى : کتاب انزلناه إ لیک مبارک لیدبّروا ایاته آیات آن را با دقت بخوانند و حقایق آن را درک کنند و به احکام آن عمل کنند و به وعده هاى آن امیدوار و از وعیدهاى آن ترسان باشند، از داستان هاى آن عبرت بگیرند و به اوامرش گردن نهند و نواهى آن را بپذیرند. به خدا سوگند منظور فقط حفظ کردن آیات و خواندن حروف نیست، آنها حروف قرآن را حفظ کردند، اما حدود آنرا ضایع ساختند. منظور این است که در آیات قرآن بیاندیشند و به احکامش عمل کنند. چنانکه قرآن کریم مى فرماید: این کتاب پربرکت که ما بر تو نازل کردیم تا در آیاتش تدبّر کنند.
حم تنزیل من الرّحمن الرّحیم این کتاب نازل شده از ناحیه ى رحمن و رحیم است. اگر از میان همه ى اسما و صفات خداوند نام دو صفت رحمان و رحیم را ذکر کرد که اولى رحمت عامه ى خداوند را بیان مى کند که شامل مؤ من و کافر مى شود و دومى از رحمت خاصه ى خدا خبر مى دهد که تنها شامل مؤ منان است، اشاره به این نکته دارد که تنزیل کتاب آسمانى مایه ى اصلاح دنیا و آخرت مردم است .
طهارت باطنى و تماس با قرآن کریم لا یمسّه إ لاّ المطهّرون این آیه دو تفسیر و یک تاویل دارد. مراد از مطهّرون، فرشتگان هستند؛ یعنى فرشتگانى که به امر الهى به کتاب مکنون و لوح محفوظ راه دارند. تفسیر دومش این است که آیه ى شریفه بیانگر حکم فقهى است و اگر چه به صورت نفى بیان شده، لیکن مفاد آن نهى است؛ یعنى کسانى که طهارت شرعى ندارند، نباید به نوشته هاى آیات قرآن دست بزنند. اما تاویل، یعنى معناى باطنى آن است که حقیقت قرآن را جز کسانى که طهارت توحیدى و ایمانى و قلبى دارند، درک نمى کند. علامه ى طباطبایى: منظور از مسّ قرآن، دست کشیدن به خطوط آن نیست، بلکه علم به معارف آن است که جز پاکان خلق، کسى به معارف آن عالم نمى شود و منظور ازمطهّرونکسانى هستند که خداوند قلب آنها را از رجس پاک گردانیده إنّما یرید اللّه لیذهب عنکم الرّجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیرا
ویژگى هاى دیگری از قرآنقرآن کریم سرآغاز همه ى نعمت ها
در سوره الرحمنکه فهرست گونه اى از نعم خداوند است ، اولین نعمتى را که خداوند ذکر مى کند، نعمت قرآن است الرّحمن علّم القران تعلیم قرآن، آشنا شدن به قرآن، نعمت فهمیدن قرآن سرآغاز نعمت هاى جهان هستى است. بعد کم کم سخن از بهشت و نعمت هاى آن است .
مراتب سه گانه بهره گیری از قرآن
قرآن، راهنمای کامل قرآن راهنمای آدمی به سوی کمال و تمام انسانیت است. انسان با بهره مندی از آموزه های شناختی و دستوری آن می تواند راه و هدف خویش را بیابد و با عمل به آموزه های آن، خود را چنان بسازد که هدف آفریدگار و آفرینش است. عبودیت راهی به سوی الوهیت و ربوبیت آدمی است. این عبودیت تمام و کمال نیز تنها در صراط مستقیمی به دست می آید که در آموزه های وحیانی قرآن ترسیم شده است. آدمی در این مسیر عبودیت، تقرب به الوهیت می یابد و با رنگ خدایی گرفتن در گام نخست، اسمای الهی را صفت خویش می سازد و در گام بعدی، اسمای الهی را جزو ذات خود قرار می دهد و در مقام الحی القیوم می نشیند و متاله و خدایی می گردد. آن گاه در گام سوم، ماموریت می یابد تا در مقام ربوبیت ظاهر شود و ربانی گردد و ربوبیت دیگران را با خلافت الهی به عهده گیرد. بنابراین، می توان گفت که قرآن کتاب شناختی و پرورشی است که انسان با هر آیه ای که قرائت میکند، خود و هستی و خدا را می شناسد و با هدف و راه کمال آشنا میشود و با عمل به آموزه های وحیانی که از آن به سعی و عمل صالح یاد میشود، خود را می سازد؛ چرا که انسان عمل را می سازد و عمل نیز انسان را می سازد و پرورش میدهد و تا مقام تقرب عبودیتی که کنه و جوهر و ذاتش الوهیت است خودسازی میکند. آنگاه که با شناخت به همه گزاره های شناختی و عمل به همه آموزه های دستوری، متاله و کامل شد و تمامی اسمای الهی را جزو ذات خویش نمود، در مقام کامل کننده و مکمل ظهور می یابد و در مقام ربانی و ربوبیت می نشیند و خلافت الهی را به تمام و کمال به عهده می گیرد.
آسانی و سنگینی و اتقان قرآن
قرآن، کتاب هدایت انسان است. همین ویژگی موجب میشود تا از قابلیت هائی چون آسانی و روانی برخوردار باشد تا همه انسان ها به عنوان مخاطبان آن بتوانند از قرآن استفاده کنند؛ زیرا اگر این گونه نباشد، نمی تواند مسئولیت هدایتی بشر را به عهده گیرد. در 97 مریم، قرآن را کتابی آسان و قابل فهم و درک بشر دانسته. در 58دخان، 7 و 22 و 32 و 40قمر با آوردن یسر، بر آسانی آیات قرآنی برای بشر تاکید کرده و آن را قابل درک و فهم برای همگان دانسته. درهمین آیات در تبیین علت آسان سازی فهم معارف و مطالب متعالی قرآن برای بشر، به موهبت و عنایت خاص الهی به بشر توجه داده . به این معنا که قابل فهم سازی و آسان سازی مطالب سنگین و بلند برای بشر، موهبت الهی است که انسان می بایست آن را به یادآورد. البته در این آیات تنها علت آسان سازی را این معنا ندانسته بلکه به علل دیگری نیز توجه داده . خداوند دراین باره می فرماید که به قصد پندگیری بشر و بشارت به اهل تقوا و انذار افراد لجوج و امکان بهره مندی همگانی از معارف بلند و مطالب متعالی، آیات قرآنی، آسان یاب شده . خداوند برای رسیدن به این منظور، ازقصه و داستان های تاریخی و واقعی بهره گرفته تا همه بشر درهمه سطوح فهم و ادراک بتوانند از این آموزه های بلند قرآنی بهره مند شوند (قمر 9تا 40)
از نظر قرآن درمقام اثبات نمی توان از دو دلیل مهم درآسان سازی بی توجه گذشت به این معنا که زبان تکلمی پیامبر(ص) و زبان عربی و ساختار بیانی و ادبی آن، این امکان را داده تا معارف بلند و متعالی درشکل آسان و قابل فهم برای همگان ارایه شود. بنابراین نمیتوان نقش اساسی زبان عربی درآ سان سازی و تسهیل بیان معارف و محتوای بلند قرآن (مریم 97و دخان 58) و نیز نقش پیامبر (ص) به عنوان واسطه آسان شدن محتوای بسیار عالی قرآن بی توجه بود. (همان)
آیه 97 مریم درصدد تبیین این معناست که حقایق و معارف قرآن بلندتر از آن است که دست افراد عادی به آن برسد، ولی این حقایق به زبان پیامبر(ص) آسان گشته است تا دیگران از آن بهره لازم را ببرند. (المیزان، ج 14، ص 116)
از دیگر ویژگی های قرآنی، اتقاق و استحکام آن است (آل عمران 85 و یونس1) این اتفاق درکنار روشنی و آسانی قرآن، جلوه ای از حکمت الهی است (همان و لقمان2 و یس2) این گونه است که قرآن در کمال آسانی و روشنی و در عین اتقان و استحکام و بلندی، در اختیار بشر قرار گرفت تا حجت بر همگان تمام شود. (نساء174 و نور34 و 46 و کهف 52 تا 55) این کتاب وحیانی در میان همه کتب آسمانی و غیر آن، بهترین کتاب است، زیرا در بردارنده بهترین سخن، درباره دین و هدایت مردم است. (زمر،23) خداوند در قرآن، به خصوصیات و ویژگی های قرآن اشاره دارد و آن را کتابی دارای برهان (نساء174)، بینایی و بصیرت برای همه بشریت (انعام 104 و جاثیه20) بیان حقایق و دلایل در اشکال و انواع مختلف برای فهم همگان (اسراء40 و 41)، دارای بینات و دلایل آشکار (بقره99 و 158 و 209 و آیات دیگر)، تبیان هر چیزی (نحل89)، تفصیل و تشریع هر چیزی و پیراسته از هرگونه ابهام و پیچیدگی (اعراف52 و 173 و 174) و فرقان و جداکننده حق و باطل (بقره185)، مبین و روشنگر (نساء 174) و نور روشنگر (همان و مائده15) معرفی می کند. این بدان معناست که قرآن، کتابی آسان و روان و پیراسته از تعقید و پیچیدگی است.
نفوذ قرآن
دین مبین اسلام بر پایه یک سلسله قواعد و قوانین اخلاقی و عملی استوار است که ریشه تمامی آنها به قرآن کریم ختم می شود. قانون نامه ای که تاکنون و تا پایان دنیا نه کسی همانندش را آورده و نه توان خلقش را دارد؛ کتابی که به فرموده خداوندگار هستی هدایت گری تواناست و هر ره گم کرده ای که به دستورات و فرامینش عمل کند از ظلمت رهایی می یابد و رستگار می شود: ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم همانا این قرآن، خلق را به استوارترین طریقه هدایت می کند (اسرا9) کتاب انزلناه الیک التخرج الناس من الظلمات الی النور قرآن وسیله ای است تا مردم از ظلمات به نور هدایت شوند (ابراهیم1) خدای رحمان قرآن را برای ترسیم برنامه خیر و سعادت و کمال زندگی بشری به سوی بهترین آیین جهان یعنی اسلام فرستاد تا به تعبیر مولای متقیان علی(ع) محبت را به انسانها هدیه کند: خداوند آن را برای خود برگزید و با دیده عنایت پروراند، بهترین آفریدگان خود را مخصوص ابلاغ آن قرار داد، تا این دین سراسر محبت را برای انسانها به ارمغان بیاورد (نهج البلاغه خ 198)
در آغاز رسالت پیامبر اعظم(ص)، کفار قریش سعی می کردند تا نوای آسمانی حضرت را کسی نشنود. و افراد غریبی را که به مکه وارد می شدند توصیه می کردند که پنبه در گوش کنند تا مبادا صوت قرآن آنها را متحول سازد ولی هر بار که آیه های نورانی بر لسان دلربای پیامبر(ص) جاری می شد چنان جذبه ای داشت که غریبه ها، مشتاق به شنیدن آن می شدند و برای همیشه از بت و بت پرستی رو می گرداندند و به شهر و دیار خود میرفتند و قوم و خویشان را از دین نجات بخش جدید آگاه می ساختند و آنان نیز به رستگاری رهنمون می شدند. مشرکین مکه وقتی این اوضاع را می دیدند که کسی را یارای ایستادن در برابر کلام خدا نیست و سخنان محمد(ص) نفوذ خاصی بر روی مردم آشنا و غریبه دارد و یکی پس از دیگری به او می پیوندند، به ستوه آمدند و به سراغ یکی از بزرگانشان به نام عتبه که در فصاحت استاد بود رفتند و او را به نزد پیامبر(ص) فرستادند تا راهی برای خاموش کردن و مبارزه با او را پیدا کنند. چند نفر خواستند وی را همراهی کنند تا مبادا او نیز تسلیم شود ولی عتبه گفت: خودم تنها می روم تا ببینم چه باید کرد؟ وقتی خدمت پیامبر(ص) رسید، گفت: ای محمد از این اشعارت برایم بخوان. رسول خدا فرمود: من اهل شعر نیستم. گفت: سخنت را بخوان. فرمود: سخن من نیست سخن رب العالمین است. گفت: بسیار خوب همین را برای من بخوان.
خواننده ای که پیامبر(ص) باشد دیگر عاقبت آن معلوم است. عتبه با آن دیدگاه و غلظتش گوش گرفت. پیامبر(ص) هم حم دخان را برایش خواند تا رسید به این آیه: فان اعرضوا فقل انذرتکم صاعقه مثل صاعقه عاد و ثمود اگر روی گرداندند پس بگو شما می ترسانم بصاعقه ای چون صاعقه عاد و ثمود یعنی: عتبه با آن قلدری تکان خورد دیگر نمی توانست تحمل کند دستش را نزدیک لبان مبارک پیامبر(ص) آورد و آن بزرگوار را قسم داد که ادامه ندهد. گیج و منگ به سوی مشرکین برگشت، ابوجهل و دیگران به او شماتت کردند و گفتند: آیا به محمد(ص) گرویدی؟ گفت: نه، لیکن کلامش نه شعر است نه خطابه و اصلا کلام بشر نیست مرا آتش زد! (قلب قرآن ص38)
پیام آور صلح و دوستی برای تبلیغ دین رنج و مرارت بسیار کشید، مشرکان برای جلوگیری از نفوذ کلام الهی از هیچ آزار و اذیتی بر او و یارانش دریغ نکردند،جنگها و فتنه های بیشمار به راه انداختند ولی غافل از آن که فرمان حکمران هستی این است که فتنه باید ریشه کن شود و حق نمایان گردد جاء الحق و ذهق الباطل قرآن بعد از حیات پربرکت رسول الله هم چنان جاویدان مانده و در طول تاریخ راه رسیدن به کمال را به پناهندگانش نمایان کرده است.
هماره این کتاب سدمحکمی بوده در برابر هجوم اندیشه های کفر و الحاد. سردمداران ظلم و جور هیچ وقت نتوانسته اند با بودن کلام الهی در میان مردمانشان آسوده حکومت کنند و چه نیرنگ ها کردند تا جلوی نفوذ دلنشین آیات نورانی قرآن را بگیرند اما تیرشان به سنگ خورده و عاقبت سرنگون شدند.
بزرگترین دلیل پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی و استواری تداوم این نظام الهی به زعامت امام راحل، سرلوحه قرار دادن قرآن در رأس تمامی امور است و تا کتاب خدا بر کشور ما حکومت نماید هیچ تهدیدی نمی تواند به مملکت عزیزمان آسیبی برساند. حفظ و تلاوت، نگاه کردن و گوش دادن به آیات نورانی خداوند نه تنها اجر و ثواب عظیم دارد که موجب آرامش دل انسان می شود و آدمی را از هرگونه اضطراب و شک دودلی و افسوس به دور نگه می دارد. به مسلمان و غیرمسلمان سفارش شده است که در آیات آن تدبر کنند و راه رستگاری را برگزینند لیدبروا آیاته.
آیه الکرسی کلام عرشی
در آیه الکرسی 16 مرتبه از خداوند، سخن آمده، لذا پیامبر اکرم(ص) و ائمّه معصومین اهمیت خاصی برای آن قائل بوده اند. حضرت علی(ع): اگر بدانید این آیه چه اندازه اهمیت دارد، در هیچ حال آنرا ترک نمی کردید. رسول خدا(ص): آیه الکرسی از گنجینه ای در زیر عرش به من بخشیده شده و قبل از من به هیچ پیغمبری داده نشده . و از زمانی که این سخن را از پیامبر شنیدم، شبی بر من نگذشت که این آیه را نخوانم. ابوذر غفاری از رسول اکرم سؤال کرد: برترین آیاتی که بر شما نازل شده، کدام ایه است؟ فرمود: بزرگترین آیه در قرآن آیه الکرسی است. امام باقر (ع): قرآن کلام برتر و بزرگ است و سوره ی بقره سید قرآن و ایه الکرسی سیّد بقره است. سپس فرمود: در ایه الکرسی پنجاه کلمه است و در هر کلمه پنجاه برکت و خیر وجود دارد.
رسول اکرم(ص): هر کس موقع خواب آیه الکرسی بخواند، خداوند فرشته ای را برای نکهبانی و محافظت او می گمارد تا شب را به سلامت به صبح آورد. رسول اکرم به حضرت علی (ع) فرمود: یا علی مواظب باش که در تعقییب نماز های واجب حتماً آیه الکرسی را بخوانی، زیرا بر این عمل غیر از پیامبر و یا صدیق و شهید مواظبت نمی کند. امام صادق (ع): برای هر چیزی نقطه ی اعلایی وجود دارد، و ایه الکرسی اعلا و برتر قرآن شریف است». امام صادق فرمود: « دو برادر به محضر رسول اکرم رفتند و گفتند ما برای تجارت قصد مسافرت شام داریم، برای حفظ خود چه کنیم؟ حضرت در پاسخ فرمود: زمانی که به منزل وارد شدید، پس از بجا آوردن فریضه عشا و قتی به بستر خواب رفتید، در ابتدا تسبیحات حضرت فاطمهو سپس آیه الکرسی را بخوانید، تا صبح از هر حادثه و بلایی در امان خواهید بود».
امام صادق فرمود: « وقتی حیوان درنده ای را دیدی آیه الکرسی بخوان، ان شاالله آن حیوان از تو منصرف خواهد شد». امام صادق (ع) فرمود: «هرگاه اراده کردی به جایی بروی که از آن خائف و ترسانی، آیه الکرسی را بخوان».
گویند: هرکه ایه الکرسی را بنویسد و بر بازوی خویش بندد، به هرجا وارد شود عزیز و محترم خواهد بود.
از حضرت علی روایت شده: « اگر کسی از شما از درد چشم خود بنالد، ایه الکرسی را بر آن بخواند و در قلب خود معتقد باشد که خوب می شود، خداوند او را شفا می بخشد.انشاالله». گفته شده است: هیچ چیزی بیشتر از قرائت قرآن مخصوصاً آیه الکرسی در تقویت نیروی حافظه موثر نیست. برگرفته از کتاب کلید های نجات