قرآن و امام حسین علیه السلام. در مسیرحرکت.در شأن امام
بسم الله الرحمن الرحیم
سوره امام حسین (علیه السلام)
در میان شیعه امامیه معروف است که سوره فجر سوره امام حسین (علیه السلام) است و آن به خاطر روایتی است از امام صادق (علیه السلام) که : سوره فجر را در هر نماز واجب و مستحب بخوانید فَاِنّما سورَه لِلحُسَین بنِ عَلی (تفسیرنور الثقلین ج5 ص571)
و دیگر اینکه صاحب نفس مطمئنه را که در آیات آخر این سوره آمده، امام حسین (علیه السلام) معرفی کرده اند و همین امر شاید مهمترین علت شهرت این سوره به نام امام باشد؛ چنان که در روایت دیگری از امام صادق (علیه السلام) می خوانیم:
یا اَیَّتُهَا النَّفسُ المُطمَئِنَّه را نشنیده ای؟ منظور از این آیه، امام حسین (علیه السلام) است.
او صاحب نفس مطمئنه و راضیه و مرضیه است یاران او نیز از دودمان رسالتند و در روز رستاخیز از خداوند راضی و خدا نیز از آنان راضی است .
هرچه امام حسین علیه السلام به ظهر عاشورا نزدیکتر میشد هیجان و برافروختگی صورت ایشان بیشتر میشد. مثل یک کسی که مدتها عزیزش را ندیده، وقتی به وطنش برمیگردد و به کوچهشان میرسد درآن لحظات آخر میدود.
عزاداران امام حسین علیه السلام وقتی به مراکز عزاداری میرسند لب درگاه صدای یا حسین آنها بیشتر میشود. (بحارالانوار ج36 ص 131)
کتاب حاضر سعی کرده تجسم عینی آیات قرآن را در وجود امام حسین علیه السلام، بیان نموده و تمام آیاتی که امام از زمان حرکت از مدینه تا مکه و هنگام قیام و حتی بالای نیزه که در سخنان به آن استناد نموده را با توضیحات مکملی و تفسیریِ کوتاه ارائه دهد.
ضمنا در بخش های مختلفی اخلاق و رفتار و مقامات امام را با قرآن مقایسه کرده و در انتها اثرات قیام را در دوره های تاریخی بالاخص با انقلاب اسلامی و راهپیمایی با شکوه و میلیونی اربعین توضیح داده و بالاخره با مقایسه زیارت عاشورا و آیات قرآن کتاب به پایان رسیده است.
عاشورا ، مهمترین سوره از قرآن ناطق
إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ المومِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بايَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ «توبه 111» همانا خدا جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده، آنها در راه خدا جهاد میکنند پس (دشمنان دین را) به قتل میرسانند و (یا خود) کشته میشوند، این وعده قطعی است بر خدا و عهدی است که در تورات و انجیل و قرآن یاد فرموده، و از خدا با وفاتر به عهد کیست؟ پس از این معاملهای که کردید بسی شاد باشید که این به حقیقت سعادت و فیروزی بزرگ است.
حق تعالی در قرآن کریم به مؤمنین امر میفرماید تا با بذل مال و امکانات و موقعیت اجتماعی و حدّاکثر تلاش و کوشش در راه خدا و بذل جان و استقبال از مرگ و قتل و شهادت خود و دوستان و اقوام و خاندان و استقبال از اسارت و شکنجه و زندان و تبعید و تهدید برای رضای خدا و دفاع از دین خدا مجاهدت نمایندو عالیترین درجه تجسّم عملی و عینی ویژگیهای برجسته و ارزشمندیاست که حق تعالی تحت عنوان ویژگیهای مؤمنین و متقین و ابرار و عبادالرّحمن و حزب الله و رجال الهی و موقنین و صابرین و سابقین و تائبین و مقیمین الصلوة و دهها عنوان دیگر از خواص بندگان خویش در قرآن کریم مطرح فرمودهالتَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاکِعُونَ السَّاجِدونَ الآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنکَرِ وَ الْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ اینان همان از گناه پشیمانان، خداپرستان، حمد و شکر نعمتگزاران، روزهداران، نماز با خضوع گزاران، امر به معروف و نهی از منکر کنندگان، و نگهبانان حدود الهیاند، و مؤمنان را بشارت ده. (توبه 112)اگر در آیات مذکور تدبّر شود، اسراری از توبه، از عبادت، از حمد، از روزه، از نماز، از سجده، از مجاهدت با اموال و انفس و معامله با خدا و از اسرار فوز عظیم و از اسرار امر به معروف و نهی از منکر و از اسرار مراقبت از حدود و ارزشهای الهی بر ما متجلّی خواهد گشت که تا قبل از آن بیبهره بودیمچنین پیوندی بین عاشورا و تمامی آیات عرفانی و اخلاقی در قرآن و ویژگیهای انبیاء و صدّیقین و شهدا و اولیاء و ابرار و متقین و موقنین و صابرین و حزب الله و مؤمنین حقیقی وجود دارد چنین پیوندی بین عاشورا و تمامی آیات در دفاع از دین خدا و اجرای دستورات الهی در برخورد با منافقین و ضالّین و خائنین به اسلام و قرآن وجود دارد گویا حضرت قرآن ناطق و قرآن عملی و قرآن مجسم و قرآن متجلّی و مشهور است که در روز عاشورا تجلّیات آیات وجود خود را برای اهل معرفت به نمایش گذاشته استعالیترین درجة تجسّم عینی و عملی آیات فوق در عاشورا توسط حضرت بوجود آمده و تمامی ظرائف و اسراری که حق تعالی در آیات فوق مطرح فرموده و یا مستتر نموده در عاشورا تجسّم یافته و او حقیقت توبه، و عبادت حقیقی، حقیقت حمد، و روزهداری حقیقی، حقیقت رکوع و سجود حقیقی و حقیقت امر به معروف و نهی از منکرحقیقی و حقیقت محافظت و پاسداری از حدود و ارزشهای الهی را از رسول خدا و اهل البیت او آموخته و خود زاهدترین و عابدترین و عارفترین فرد زمان خود پس از رسول خدا و اهل البیت علیهم السلام بوده است
امـام حـسـیـن (علیه السلام) از بـیعت یزید سر باز زد و قصد داشت از مدینه خارج شود، بـرادرش مـحمد بن حنفیه به خدمت ایشان رسید و عرض کرد: بـه نـظـر مـن تا مى توانى از شهرها و حوزه تسلط یزید دورى کن قاصدهایى به اطراف گـسـیـلدار و مردم را به بیعت خود بخوان اگر با تو بیعت کردند، حکومتى چون حکومت رسول خـدا (صلی الله علیه و آله) تاسیس کن.
ولى اگر به گرد دیگرى جمع شدند، سکوت اختیار کن یا به مکه برو اگر آنجا را محل مطمئنى یافتى همانجا بمان وگرنه به طرف یمن برو که مـردم یـمن یاران جدت، پدرت و برادرت بودند، اگر در آنجا هم ایمن نبودى به کوهها و بیابانها برو تا ببینیم کار این قوم به کجا مى رسد، خدا بین ما و این قوم قضاوت کند. همین پیشنهاد را نیز عبدالله بن عباس میکند (طبرى ج5).
امام این پیشنهادها را نمیپذیرد؛ چرا که دلایل بسیاری داشت که این حرکت هیچ سودمند نخواهد بود؛ زیرا هدف آن حضرت(علیه السلام) تنها گریز از بیعت نبود، بلکه مقاومت و مقابله با خلافت شخص فاسد و فاجری چون یزید است.
میفرماید: اِنّا لِلّه وَ اِنّا اِلَیهِ راجِعونَ وَ عَلَى الاِسلامِ السّلام اِذا بَلیتَ الاُمّة بِراعِ مِثلَ یَزید؛ آنگاه که افرادى چون یزید بر مسند حکومت اسلامى بنشیند، باید فاتحه اسلام را خواند (مقتل خوارزمى ج1 ص184 و نیز لهوف ص20).
آیاتى که امام حسین علیه السلام در مسیر حرکت خود به آنها استناد فرمودندبیعت با یزید هرگز
آیه اول) : احزاب۳۳
حرکت امام حسین (علیه السلام) از مدینه تا کربلا اتفاقات قابل تأمل رخ داد و حضرت در مقابله با هر کدام با تأسی از قرآن حرکت خود را قاطعانه پیش می بردند در مدینه نماینده یزید مأمور شد تا از امام بیعت بگیرد، امام این آیه را فرمودند:
إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ أَهلَ البَیتِ وَ یُطَهِّرَکُم تَطهیراً (احزاب۳۳) همانا خداوند اراده کرده است که پلیدى (گناه) را از شما اهل بیت (پیامبر) دور کند و کاملًا شما را پاک سازد.
یعنی سازش ما اهل بیت با ناپاکان و بنی امیه هرگز (هَیهات مِنَّ الذِّلَّه)
(یُطَهِّرَکُم) بمعناى پاک نگهداشتن است نه پاک کردن از آلودگى قبلى. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) ، علی (علیه السلام)، فاطمه (سلام الله)، حسن و حسین (علیهما السلام) را زیر آن عبا گرد آورده و در همان حال این جملات از سوی خداوند تعالی بر او نازل گشته است.
این واقعه در روز بیست و چهارم ذی الحجه اتفاق افتاده است. روزی که بنا شده بود، پس از مذاکرات بسیار پیامبر با مسیحیان نجران، بنا شده بود در مکانی با آنان گرد آید و مباهله کند. مسیحیان نجران، پس از گفتوگوی بسیار پیامبر با ایشان گفته بودند: گفتوگوهای شما ما را قانع نمی کند. راه این است که در وقت معینی با یکدیگر مباهله نمائیم و بر دروغگو نفرین بفرستیم، و از خدا بخواهیم دروغگو را هلاک و نابود کند. در این هنگام بود که حضرت جبرائیل نازل گردید، آیه مباهله را آورد. شاید سران هیئت نمایندگی نجران گمان میکردند که محمد (صلی الله علیه و آله) با افسران و سربازان خود به میدان مباهله بیاید و شکوه مادی و قدرت ظاهری خود را نشان ما دهد. اما پیامبر وارد شد در حالی که جز جگرگوشههایش کسی همراهش نبود. مسیحیان نجران که صحنه آمدن بی پیرایه پیامبر به صحنه مباهله را دیدند، همگی با بهت و حیرت به چهره یکدیگر نگاه کردند و از اینکه او فرزندان معصوم و بیگناه و یگانه دختر و یادگار خود و داماد و پسرعمویش را به صحنه مباهله آورده، انگشت تعجب به دندان گرفتند و منصرف شده و به دادن مالیات و جزیه تن دادند
اطاعت از سیره ی پدرم علی(علیه السلام)
آیه دوم): هود ۸۸
قالَ یا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلى بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی وَ رَزَقَنِی مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً وَ ما أُرِیدُ أَنْ أُخالِفَکُمْ إِلى ما أَنْهاکُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِیدُ إِلَّا الْإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ ما تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ (شعیب) گفت: اى قوم من! آیا اندیشیدهاید که اگر من دلیل روشنى از طرف پروردگارم داشته باشم و او مرا رزق نیکویى (مثل نبوّت) از سوى خود عطا کرده باشد، (چگونه مىتوانم مخالفت او کنم؟) و من نمىخواهم نسبت به آنچه شما را از آن نهى مىکنم، خود مخالفت کنم (و مرتکب آن شوم) من به جز اصلاح به مقدار توانم، خواستهى دیگرى ندارم و جز به لطف خداوند، توفیقى براى من نیست، (از این روى) بر او توکّل کردهام و به سوى او بازگشتهام.
امام حسین علیه السلام در پایان وصیت نامه اى که قبل از حرکت به کربلا نوشتند به آیه فوق استناد کردند توفیق من جز به (اراده) خداوند نیست که بر او توکل کرده ام به او روى آورده ام.
کفّار اعتراض داشتند که چرا ما از تصرّف در اموالمان آزاد نباشیم؟
حضرت شعیب علیه السلام در این آیه جواب مىفرمایند که اگر من شما را از تصرّفِ بىقید و شرط محدود مىکنم، به جهت اصلاح زندگى و جامعهى شماست، نه به خاطر دشمنى، حسادت، تنگ نظرى و یا امور دیگر، زیرا مصالح فردى نباید موجب ضرر و زیان به مصالح عمومى شود. جمله ی معروف امام حسین علیه السلام در وصیت نامه خود چنین می فرماید :
(إِنّی لَم أَخرُج أَشِرًا وَ لا بَطَرًا و لا مُفسِدًا و لا ظالِمًا وَ إِنَّما خَرَجتُ لِطَلَبِ الاصلاحِ فی أُمَّةِ جَدّی، أُریدُ أَن آمُرَ بِالمَعرُوفِ وَ أَنهی عَنِ المُنکَرِ وَ أَسیر بِسیرَه ِجَدّی وَ أَبی عَلِی بنِ أَبیطالِب) من از روی شرارت و مفسده و یا برای فساد و ستمگری قیام نکردم، من فقط برای اصلاح در امّت جدّم از وطن خروج کردم. قصد دارم به معروف امر کنم و از منکر باز دارم و به سیره و روش پدرم علی بن ابیطالب عمل نمایم.
امروزه که فساد در اشکال گوناگون آن جامعه ما را به نابودی کشانیده و سیاست های نژاد گرایانه و ضد ارزشی پایه های اخوت اسلام و وحدت ملی در جامعه ما را متزلزل ساخته، ظلم و بیدادگری امن و آسایش زندگانی ما را ویران ساخته است، بیش از هر زمان دیگر و بیشتر از هر جامعه دیگر به درس های حسین علیه السلام و عاشورایش نیازمندیم. اگر حسین علیه السلام برای احیای ارزشهای دین جدش از برق شمشیرهای سپاه ظلم و تباهی استقبال نمود و اگر حسین علیه السلام برای ترویج اندیشه اصلاحی و اصلاح گری در میان امت جدش به استقبال مرگ شتافت، ما بعنوان پیروان حسین و عاشورا نمی توانیم صرفا به سوگواری و ماتم اکتفاء نماییم.
وظیفه آزادیخواهان، حرکت در مسیر عاشورا و تعقیب خط سرخ شهادت و شهامت بر سر عهدی است که با خدای خویش بسته و از مرزهای دینی و اعتقادی مان دفاع نماییماگر زینب علیها السلام برای انعکاس صدای عدالتخواهانه و دادگرایانه حسین علیه السلام کوچه های غربت و اسارت را در نوردید و با شهامت و عزت پیام خون حسین علیه السلام و کربلا را به گوش تاریخ زمزمه نمود،
ما اینک وظیفه داریم مخاطبان با درک و با احساس برای دریافت درس ها و آموزه های همیشه جاوید این پیام باشیم و با زنده نگهداشتن خط سرخ عاشورا با زینب علی همصدا گردیم.
تجلیل از حسین علیه السلام و عاشورا تحلیل از درس ها و آموزه های ماندگار این رخداد تاریخی است و زنده نگهداشتن نام و خاطره کربلا حرکت در مسیر عاشورا و حسینی زیستن و عاشورایی مردن است.
امیدورام با گذشت یک عاشورای دیگر روح و روان ما بیش از زمان های دیگر حسینی و عاشورایی گردیده و جان و دل مان برای همیش همراه با حسین و همزاد با عاشورا تابناک و پر خروش باشد تا بر باطل و فساد بشوریم و با ظلم و بیداد درآوزیم و در مسیر ایثار و شهادت پایدار مانیم.
پیام آیه سوره هود 88
۱. هدف انبیا علیهم السلام اصلاح انسانها و جوامع بشرى است. (إِنْ أُرِیدُ إِلَّا الْإِصْلاحَ)
۲. مرز کار انبیا توان و قدرت آنهاست، نه ساعت، روز، ماه و سال. (مَا اسْتَطَعْتُ)
۳. ارادهى کارها از ما، ولى میزان توفیق از خداست. (إِنْ أُرِیدُ، ما تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ) 4.در کارها آخرین تلاش را بکار ببریم، و بدانیم که موفّقیّت به دست خداست مَا اسْتَطَعْتُ وَ ما تَوْفِیقِی ۵. توکّل زمانى نتیجهبخش است که در کنارِ تلاش باشد. (مَا اسْتَطَعْتُ، تَوَکَّلْتُ) ۶. مصلح باید خود صالح و اهل ایمان، توکّل، انابه و سوز باشد. (مَا اسْتَطَعْتُ، عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ) ۷. در این آیه براى آمر به معروف و ناهى از منکر این سفارشها شده است.
زیر بار ظلم نرفتن
آیه سوم ) ۲۱ قصص
فَخَرَجَ مِنها خائِفَاَ یَتَرَّقَبُ قالَ رَبِّ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ موسی (علیه السلام) از شهر مصر با حال ترس و نگرانی و مراقبت از دشمن بیرون رفت، گفت: بارالها، مرا از شر (این) قوم ستمکار نجات ده.
امام حسین علیه السلام آیه فوق را که حضرت موسی از خدا خواست که از ظلم ستمکاران محفوظ بماند را تلاوت نمودند. در تاریخ مینویسند حسین (علیه السلام) در آخر ماه رجب به سمت مکه حرکت کرد.
حضرت هنگام خروج از مدینه این آیه شریفه را تلاوت کردند. شخصیت امامت حسین(علیه السلام) مانند نبوت حضرت موسی(علیه السلام) بروز و ظهور پیدا کرده بود، اما شخصیت جدید او که بر اساس آن میتوانست علت مبقیه شخصیت پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و رسالت او باشد در زمان ورود به مکه شکل گرفت.
لذا آیاتی که امام (علیه السلام) تلاوت میکند دقیقاً با حالات حضرت موسی (علیه السلام) مطابقت دارد. مدینه نیز در منطقه حکومتی یزید قرار داشت، به همین جهت میخواستند در آنجا از حضرت بیعت بگیرند. امام درست مانند حضرت موسی همان آیه را تلاوت میفرماید که جنبه نفی داشت فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً ۱. شجاعت، به معناى در دسترسِ دشمن قرار گرفتن نیست. (فَخَرَجَ)
۲. زندگى اولیاء الله غالباً با آوارگى و سختى همراه بوده است.
۳. سعى و همّت خود را بکار بریم؛ ولى نتیجه را از خداوند بخواهیم. (فَخَرَجَ- قالَ رَبِّ نَجِّنِی)
۴. دعا باید با تلاش و حرکت همراه باشد.
۵- رهبران الهى، در همه حالات از خداوند استمداد مىکنند. (رَبِّ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ)، (رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی)، (رَبِّ بِما أَنْعَمْتَ عَلَیَّ فَلَنْ أَکُونَ ظَهِیراً لِلْمُجْرِمِینَ) و (رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ)
راه هدایت فقط از جانب خداست
آیه چهارم ) قصص۲۲
وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلقاءَ مَدیَنَ قالَ عَسى رَبّی أَن یَهدِیَنی سَواءَ السَّبیل و چون (موسى علیه السلام) بسوى مدین روى نهاد، گفت : امید است که پروردگارم مرا به راه راست هدایت فرماید
هنگامى که امام ۳ شعبان (قبل از حرکت به کربلا) وارد مکه شدند آیه فوق را فرمود حضرت هنگام ورود به منطقه امن مکه که نقطه آغاز تولد شخصیت جدید او محسوب میشود این آیه را تلاوت میکند. عجیب اینکه تولد شخصی و شخصیتی حسین(علیه السلام) در یک روز و آن هم روز سوم شعبان بوده است. هم تولد شخصی حسین (علیه السلام) و هم تولد شخصیتی او در یک روز بوده است. این تقارن عجیبی است این از مواردی است که در تاریخ کمتر دیده میشود.
در مکه هم در امان نبودند یزید مزدورانی را اجیر کرده بود که زیر لباس احرام شمشیر پنهان کرده و مترصد فرصتی بودند که امام را اجبار به بیعت کرده و در صورت امتناع ترور نمایند. امام حسین علیه السلام می دانست که بیعت کردن با فردی مثل یزید یعنی فاتحه ی اسلام را باید خواند لذا حج را نا تمام گذاشته و عمره بجا آورده و از مکه خارج می شوند. (مَدیَنَ) شهرى در جنوب شام و شمال حجاز، و نزدیک تبوک است که در آن زمان از قلمرو حکومت فرعون، بیرون بوده است
- تحرّک، هجرت و بکارگیرى تاکتیکهاى متفاوت از لوازم یک انقلاب است
- اوّل حرکت کنیم، سپس دعا کنیم و امیدوار باشیم. - امیدوارى، در همهى حالات پسندیده است
- فراز و نشیبها، یک سنّت الهى در راه تربیت انسانهاست
- کار خود را با استمداد از پروردگار آغاز کنیم
- در محیط هاى طاغوتزده که زمینهى انحراف و تصمیمات نابخردانه فراهم است، از خدا، هدایت بجوییم. (یَهدِیَنی سَواءَالسَّبِیل)
یاری دادن فرشتگان و جنیان و نپذیرفتن امام
آیه پنجم و ششم) نساء ۷۸
أَینَما تَکونوا یُدرِککُمُ المَوتُ وَ لَو کُنْتُم فی بُروجٍ مُشَیَّدَةٍ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِكَ قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ فَما لِهؤُلاءِ الْقَوْمِ لا يَكادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثاً هرجا که باشید ولو در برجهاى استوار سر به فلک کشیده مرگ شما را فرا مى گیرد اگر به آنان (منافقان) نيكى و پيروزى برسد، مىگويند: اين از سوى خداست، و اگر بدى به ايشان رسد، مىگويند: اين از جانب تو است. بگو: همه چيز از سوى خداست. اين قوم را چه شده كه در معرض فهم هيچ سخنى نيستند؟
امام حسین علیه السلام بسوى مدینه رهسپار شد گروه هایى از جن و فرشته براى یارى آن حضرت حاضر شدند و امام آیات فوق را تلاوت فرمودند و یاری آن ها نپذیرفت. این آیه، هم تشویقى به جهاد و نترسیدن از مرگ در جبههى درگیرى است و هم پاسخى به فال بد زدنهاى منافقان است، که بجاى بررسى و فهم درست مسائل، تلخىها و شکستها را به گردن پیامبر خدا مىاندازند.
شأن نزول : قومى از اعراب به یکدیگر گفتند: با محمد هجرت مى کنیم اگر سرزمین او نسبت به ما و چارپایان ما سازگار افتاد او راست مى گوید و دین او هم راست است و اگر با ما سازگار نیفتاد معلوم میشود دین او درست نیست و خودش هم راستگو نمى باشد چون وارد مدینه شدند حال آنها دگرگون شد و تب عارض آنها گشت و این آیه نازل گردید
۱. با توجّه به قطعى و حتمى بودن مرگ، فرار از جنگ چرا؟ أَینَما تَکُونُوا ...
۲. نباید با سلب مسئولیّت از خود، لغزشها را توجیه کرد و گناهان خود را به گردن دیگرى انداخت
۳. پیروزى و شکست، مرگ و حیات، تلخىها و شیرینىها همه در مدار مقدرات حکیمانه خداست
۴. منشأ همهى حوادث تلخ و شیرین خداست، نه آنچه ثنویّت مىگوید و اهریمن و یزدان را مطرح مىکند
۵. منافقان عناد دارند و سخن حقّ را در نمىیابند .
6. منافقان عناد دارند و سخن حقّ را در نمىیابند. لا یَکادُونَ یَفْقَهُونَ حَدِیثاً
همچنین آیه آل عمران ۱۵۴
ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعاساً يَغْشى طائِفَةً مِنْكُمْ وَ طائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِيَّةِ يَقُولُونَ هَلْ لَنا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَيْءٍ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ يُخْفُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ ما لا يُبْدُونَ لَكَ يَقُولُونَ لَوْ كانَ لَنا مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ ما قُتِلْنا هاهُنا قُل لَو کُنتُم فی بُیوتِکم لَبَرزَ الّذینَ کُتِبَ عَلیهمُ القَتل اِلی مَضاجِعِهم وَ لِيَبْتَلِيَ اللَّهُ ما فِي صُدُورِكُمْ وَ لِيُمَحِّصَ ما فِي قُلُوبِكُمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ
... مىگفتند: آيا چيزى از امر (نصرت الهى) با ماست؟ بگو: براستى كه امر (پيروزى) همهاش به دست خداست. آنها در دلهاى خود چيزى را مخفى مىكنند كه براى تو آشكار نمىكنند، مىگويند: اگر در تصميمگيرى (براى شيوه جنگ،) حقّى براى ما بود، ما در اينجا كشته نمىشديم. (به آنان) بگو: اگر در خانههايتان نيز بوديد، آنهايى كه كشته شدن بر آنها مقرّر شده بود، به سوى قتلگاه خود روانه مىشدند و (حادثه احد) براى آن است كه آنچه را در سينههاى شماست، خدا بيازمايد و آنچه را در دل داريد، پاك و خالص گرداند و خداوند به آنچه در سينههاست داناست.
پس کشته شدن عده ای از شما دلیل این نیست که شما بر حق نیستید، بلکه بخاطر قضا و قدر الهی است که بر کشته شدن گروهی از شما در این مکان خاص جاری شده است، لذا هیچ گریزی از اجل مسمی نیست و به فرض که شما بیرون نمی آمدید باز آنهایی که سرنوشت آنها به قتل بود، در همین نقطه کشته می شدند. این گفتارشان تشکیکی بود به صورت استفهام و وسوسه های نفسانی شان ، آنها را به اعتراض و احتجاج فرا می خواند،
1- از مقدّرات حتمى، امكان فرار نيست. «لَوْ كُنْتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ ...»
2- اعتقاد به مقدّرات حتمى پروردگار، به انسان آرامش مىدهد. «لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ»
3- حوادث تلخ و شكست در جبههها، يكى از راههاى امتحان و شناسايى روحيهها و درجات ايمان است. 4- حوادث تلخ و شيرين، صحنهاى براى تجلّى روح و فكر شماست وگرنه خداوند همهى روحيهها و افكار را از قبل مىداند. «وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ»
صفات منافقان و یزیدیان
آیه هفتم) توبه ۵۴
وَ ما مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقاتُهُمْ إِلَّا أَنَّهُمْ کَفَرُواْ بِاللّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ لاَ یَأْتُونَ الصَّلاَةَ إِلاَّ وَ هُمْ کُسَالَى وَ لا يُنْفِقُونَ إِلَّا وَ هُمْ كارِهُونَ
و چيزى منافقان را از پذيرفته شدن انفاقشان منع نكرد، جز اينكه به خدا و پيامبرش كافر شدند و نماز را جز از روى كسالت و بىحالى به جا نمىآورند و جز از روى كراهت و بىميلى انفاق نمىكنند.
امام حسین علیه السلام خصوصیات سپاه کفر و نفاق را که یزید بنا کرده و عدم بیعت را اعلام می دارند یزیدی که ارتباطی با نماز و قرآن ندارد و سگ باز و شراب خوار و قمار بازی بیش نیست و نمایندگانش هیچ تقیدی به اسلام و نماز ندارند و نماینده اش نماز صبح را به علت مست بودن 4رکعتی میخواند و ....
حرکات فیزیکى نماز ! کُسالى، کارِهُونَ خواندن نماز از شدت مستی و بی هوشی
در داستان یوسف، زلیخا تمام درها را با دست خود بست و از یوسف کام خواست. اما یوسف علیه السلام به سوى در فرار کرد و زن هم به دنبال او مىدوید. در این صحنه یوسف و زلیخا از نظر ظاهر و حرکات فیزیکى، هردو مىدویدند، امّا انگیزهى یکى فرار از گناه و انگیزهى دیگرى گناه کردن بود. و این است معناى نقش نیّت و انگیزه در اعمال انسان.
- با کفر، کسالت و کراهت، اعمال خیر پذیرفته نیست. ما مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقاتُهُمْ - خداوند در قرآن، بارها منافق را کافر دانسته است. (أَنَّهُمْ کَفَرُوا) - متخلّفان از جنگ تبوک، به ظاهر مسلمان، ولى در باطن کافرند. (أَنَّهُمْ کَفَرُوا) - ارزشدهنده به کارها، نیّت و نشاط و عشق است. آرى انگیزه مهّم است، نه حرکات فیزیکى! (کُسالى، کارِهُونَ) - هدف اسلام از انفاق، رشد انتخابى و معنوى است، نه تنها سیر کردن شکم زیرا با کمک منافقین شکمهایى سیر مىشود، امّا رشد معنوى براى کمک کننده حاصل نمىشود. کَفَرُوا بِاللَّهِ ... وَ هُمْ کارِهُونَ - از نشانههاى نفاق، نماز با کسالت، (کُسالى) و انفاق با کراهت است. (کارهون)
فریبکارى، بى نشاطى در نماز
آیه هشتم و نهم) نساء ۱۴۲
إِنَّ الْمُنافِقِينَ يُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا كُسالى یُرَآؤُونَ النَّاسَ وَ لاَ یَذْکُرُونَ اللّهَ إِلاَّ قَلِیلًا
همانا منافقان با خدا مكر و حيله مىكنند در حالى كه خداوند (به كيفر عملشان) با آنان مكر مىكند. و هرگاه به نماز برخيزند با كسالت برخيزند، آن هم براى خودنمايى به مردم و خدا را جز اندكى ياد نمىكنند.
امام حسین علیه السلام فرمودند که اسلام فقط پوسته ای از آن باقیمانده و با خلافت یزید که شخص فاسدی است فاتحه اسلام را باید خواند. و جواب نمایندگان یزید را با این آیه پاسخ می دهد.
فریبکارى، بى نشاطى در نماز، ریاکارى و غفلت از یاد خدا، از نشانههاى نفاق است. - منافقان بدانند که با خدا طرفند. - کیفر خدا متناسب با عمل است. - نماز منافقان، نه روحیّه و نشاط دارد، نه انگیزه، نه مقدار. «کُسالى، یُراؤُنَ، قَلِیلًا.
نکته ها منافق، کسى است که در ظاهر احکام دینى را به جاى مىآورد، امّا انگیزههاى او الهى نیست. نماز مىخواند، امّا از روى ریاکارى، کسالت و غفلت.
او گمان مىکند با این روش خدا را فریب مىدهد، در حالى که نمىداند خودش را فریب داده و خداوند به درون او آگاه است و جزاى فریبکارى او را مىدهد. قرآن نسبت به مؤمنان جملهى (أَقامُوا الصَّلاةَ) به کار مىبرد ولى دربارهى منافقان (قامُوا إِلَى الصَّلاةِ) و تفاوت میان (أَقامُوا) و (قامُوا) تفاوت میان برپاداشتن و به پا خاستن است.
1- فريبكارى، بى نشاطى در نماز، رياكارى و غفلت از ياد خدا، از نشانههاى نفاق است. يُخادِعُونَ، يُراؤُنَ،
2- منافقان بدانند كه با خدا طرفند. «وَ هُوَ خادِعُهُمْ»
3- كيفر خدا متناسب با عمل است. «يُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ»
4- نماز منافقان، نه روحيّه و نشاط دارد، نه انگيزه، نه مقدار. «كُسالى، يُراؤُنَ، قَلِيلًا»
آگاهی دادن به شکاکی ها
آیه دهم ) نساء ۱۴۳
مُّذَبْذَبِینَ بَیْنَ ذَلِکَ لاَ إِلَى هَؤُلاء وَ لاَ إِلَى هَؤُلاء وَ مَن یُضْلِلِ اللّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ سَبِیلًا (منافقان) در این میان (بین کفر و ایمان) سرگشته اند، نه جزو آنان (مؤمنان) و نه جزو اینان (کافران) و هرکس که خداوند در گمراهى واگذاردش، هرگز براى او بیرون شدنى نخواهى یافت
(تَذَبذُب) حرکت چیزى است که در هوا آویخته باشد و هیچ جایگاه و پایگاه محکم و استوارى در روى زمین نداشته باشد. امام حسین علیه السلام برای کسانی که فریب خورده بودند و در شک و تردید به سر می بردند خود را معرفی کرده که جد و پدرش کیست و ... یعنی امام دست از هدایت منحرفان حتی در مقابل نمایندگان یزید بر نداشتند و سخنانی ایراد نمودند تا شاید هدایت شوند.
1) منافقان، استقلال فکر و عقیده ندارند به هر حرکتى مىچرخند، به دیگران وابسته و بىهدف سرگردانند. (مُذَبْذَبِینَ)
2) منافق، آرامش ندارد چون پیوسته باید موضع جدید، تصمیم فورى و عجولانه بگیرد. (مُذَبْذَبِینَ بَیْنَ ذلِکَ)
3) در مواضع اعتقادى و بینش فکرى، قاطعیّت لازم است. (مُذَبْذَبِینَ بَیْنَ ذلِکَ)
4) منافق، مورد قهر خداوند است. (مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ)
5) نفاق، درد بى درمان است. (فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سبیلا)
تفسیر المیزان صفت دیگر منافقین این است که بین دو گروه مؤمن و کافر متردد هستند و با هر دو طرف آمد و شد دارند، اما نه به کفار بستگی و تعلق دارند و نه به مؤمنان، لذا نه مؤمن حقیقی هستند و نه کافر محض، و علت واقعی این مذبذب بودن منافقین این است که به علت لجاجت، خداوند آنها را گمراه کرده و لذا راهی بسوی هدایت ندارند و اینکه به جای مذبذب نفرمود، متذبذب برای آن بود که بفهماند این حالت سرگردانی را خودشان بر نگزیده اند، بلکه مهر الهی موجب این تحریک واضطراب برای آنها شده تا سعی و تلاششان در زندگی به یک هدف ثابت و آرامش بخش منتهی نگردد.
پایان زندگی مرگ است تهدید چه معنایی دارد
آیه یازدهم) آل عمران ۱۸۵
کل نَفْسٍ ذَآئِقَةُ الْمَوْتِ وَ إِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا مَتاعُ الْغُرُورِ
هركسى چشندهى مرگ است. و بى گمان روز قيامت پاداشهاى شما به طور كامل پرداخت خواهد شد. پس هركس از آتش بر كنار شد و به بهشت وارد گشت، قطعاً رستگار است و زندگانى دنيا، جز مايهى فريب نيست.
این آیه را امام حسین علیه السلام در جواب مصلحت اندیشان و سازشکاران تن پرور و گاهی هم وقتی تهدید ماموران یزید را می شنیدند تلاوت می فرمودند.
این آیه به اولیای الهی که مورد آزار و اذیّت و تکذیب کفّار قرار مىگیرند، روحیهى صبر و مقاومت مىبخشد، زیرا مىفرماید: همه مىمیرند و لجاجتها موقّتى است و پاداش تحمّل این مشکلات را خداوند بىکم و کاست عطا مىکند.
امام صادق عليه السلام دربارهى «كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ» فرمودند: همهى اهل زمين و آسمان مىميرند و فقط فرشته مرگ (ملكالموت) و فرشتگان حاملان عرش و جبرئيل و ميكائيل باقى مىمانند، سپس ملك الموت مأمور مىشود كه روح آنان را نيز بگيرد و تنها خود باقى مىماند و خداوند به او خطاب مىكند كه بمير، او نيز مىميرد.
1) مرگ در راه است، پس این همه لجاجت و استکبار در برابر حق، براى چه؟ (کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ)
2) مرگ، عدم نیست، یک امر وجودى قابل درک و راه انتقال از دنیا به آخرت است. (ذائِقَةُ الْمَوْتِ)
3) گناهان و عوامل سوق دهنده به دوزخ، داراى جاذبههایى است که باید انسان با نیروى ایمان و عمل صالح خود را برهاند. (زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ)
4) جزاى کامل در آخرت است، و پاداشهاى دنیوى بىارزش. (تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ ... مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا مَتاعُ الْغُرُورِ)
تقدم جان بر مال
آیه بیست و سوم) یونس ۴۱
وَ إِنْ كَذَّبُوكَ فَقُلْ لى عَمَلى وَ لَکُمْ عَمَلُکُمْ أَنْتُمْ بَریئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَ أَنَا بَرىءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ و اگر تو را تکذیب کردند بگو: عمل من برای من و عمل شما برای شما (هر کس جزای خود را خواهد یافت) شما بری از کردار من هستید و من بیزار از کردار شما.
«لِی عَمَلِی ...» : سزا و جزای کارم را میبینم، و شما سزا و جزای کارتان را میبینید. «أَنتُم بَرِیئُونَ ...» : شما مقصّر نبوده و مورد مؤاخذه قرار نمیگیرید در مقابل کاری که من میکنم، و من هم مقصّر نبوده و مورد مؤاخذه قرار نمیگیرم در مقابل کاری که شما میکنید شما از آنچه میکنم بیزار و گریزانید، من هم از آنچه میکنید بیزار و گریزانم
حضرت در برخورد با عبیدالله بن حر جعفی، که خواست اسب و تجهیزاتش را به امام هدیه دهد روی برگرداند و خود را از جنگ با یاران یزید معذور دارد، همین آیه را تلاوت فرمود. امام حسین علیه السلام بعضی از اصحاب پس از آنکه دعوت امام را نپذیرفتند روى گرداند و فرمود حال که در راه ما از نثار جان دریغ مى کنى، ما نیز به مال تو نیازى نداریم. سپس این آیه را تلاوت نمود: ما کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلّینَ عَضُداً؛ من هرگز گمراه کنندگان را یار و مددکار نمى گیرم
1- مردم را نمىتوان به ايمان آوردن مجبور كرد. وظيفهى پيامبران ارشاد و هدايت است، نه اجبار. 2- رهبر بايد خود را براى تكذيب گروهى از مردم آماده كند. «وَ إِنْ كَذَّبُوكَ» 3- در مقابل تكذيب كنندگان احساس شكست نكنيم، چون پاداش هدايت و ارشاد را مىبريم و مخالفان نيز به كيفر تكذيب و لجاجت خود مىرسند ولى برندهى اين معامله ما هستيم. «لِي عَمَلِي وَ لَكُمْ عَمَلُكُمْ» 4- پيامبر در برابر تكذيبكنندگان موضعگيرى قاطعى داشت. «فَقُلْ لِي عَمَلِي وَ لَكُمْ عَمَلُكُمْ» 5- سود و زيان هركس تنها به خود او بر مىگردد. «لِي عَمَلِي وَ لَكُمْ عَمَلُكُمْ» 6- اسلام دين استدلال و اخلاق است، نه سازش با كفّار. اگر حقّ را پذيرا نشدند، بيزارى خود را از رفتار و عقايد آنان اعلام كنيم. 7- رضاى به كار ديگران، انسان را شريك در پاداش يا كيفر مىكند. (دليل آنكه مزد هر كس مخصوص خود اوست، اين است كه من و شما هيچ يك به كار ديگرى راضى نيستيم)
نیاز امام به یاران مخلص
آیه بیست و چهارم (کهف۵۱
ما أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لا خَلْقَ أَنْفُسِهِمْ وَ ما کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً من آنان (ابليس و فرزندانش) را نه در آفرينش آسمانها و زمين و نه در آفرينش خودشان به شهادت نطلبيدم و من گمراه گنندگان را دستيار خود نمىگيرم
امام حسین علیه السلام از عبیدالله بن حر جعفی پس از آنکه دعوت امام را نپذیرفت و سپس این آیه را تلاوت نمود ما کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلّینَ عَضُداً؛ من هرگز گمراه کنندگان را یار و مددکار نمى گیرم
به حضرت على علیه السلام هم پیشنهاد دادند : تا استقرار یافتن حکومتت، معاویه را بر امارت ثابت نگهدار و پس از قدرت یافتن، او را کنار بگذار!
حضرت فرمود: ما کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً خدا، بىنیاز مطلق است و به هیچ یاورى حتّى در آفرینش نیاز ندارد و اگر امورى را به دیگران مىسپارد، مانند واگذارى تدبیر به فرشتگان، (فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً)
این کار امامان علی علیه السلام و فرزندش امام حسین از روى عجز و ناتوانى نیست، بلکه از روى حکمت و در مسیر تربیت و رشد انسان است و برای آیندگان که درس بگیرند و با ظلم و ظالم مدارا نکنند .
1- خداوند در آفرينش، نيازى به شاهد ندارد. «ما أَشْهَدْتُهُمْ»
2- اسرار هستى و آفرينش را جز خدا كسى نمىداند. ما أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ ...
3- كسى كه آفريده، حقّ ولايت دارد. أَ فَتَتَّخِذُونَهُ أَوْلِياءَ ... ما أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ ...
4- كارگزاران الهى بايد امين باشند. «ما كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً»
5- آنان كه در راه و خط خدايند، نبايد از منحرفان كمك بگيرند و بايد استقلال سياسى و اقتصادى خود را حفظ كنند. «ما كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً»
تهمت به ولی خدا اختلاف افکنی
آیه دوازدهم) ۴۱ یونس
وَ إِنْ کَذَّبُوکَ فَقُلْ لِی عَمَلِی وَ لَکُمْ عَمَلُکُمْ أَنْتُمْ بَرِیئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَ أَنَا بَرِیءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ
و اگر تو را تکذیب کردند، پس بگو: عمل من براى من و عمل شما براى شما باشد. (و هر یک از ما و شما، جزاى کار خود را خواهد دید.) شما از آنچه من انجام مىدهم بیزارید و من نیز از آنچه شما انجام مىدهید، بیزارم.
در آستانه عید قربان که امام حسین (علیه السلام) به دلیل شدت فشار ها و ناامنی موجود تصمیم به خروج از مکه و حرکت به سوی کربلا گرفتند نماینده یزید که مأمور شده بود یا بیعت از امام بگیرد یا او را به شهادت برساند در راه مکه راه را بر امام و اهل بیتش بست و درگیر شدند به امام گفتند: می ترسیم شما بین مردم و حکومت یزید شکاف و اختلاف بیفکنی!
در اين آيات بحثى كه در آيات گذشته در زمينه انكار و تكذيب لجوجانه مشركان گذشت همچنان دنبال مى شود در نخستين آيه، طريق جديدى براى مبارزه به پيامبر (صلی الله) تعليم داده، اين اعلام بيزارى و بى اعتنائى كه تواءم با اعتماد و ايمان قاطع به مكتب خويشتن است، اثر روانى خاصى، مخصوصا در منكران لجوج، دارد، و به آنها مى فهماند كه هيچ اصرار و اجبارى در مورد قبول و پذيرش آنها نيست، آنها با عدم تسليم در مقابل حق، خود را به محروميت مى كشانند و تنها به خويشتن ضرر مى زنند
1) مردم را نمىتوان به ایمان آوردن مجبور کرد. وظیفهى پیامبران ارشاد و هدایت است، نه اجبار.
2) رهبر باید خود را براى تکذیب گروهى از مردم آماده کند. (وَ إِنْ کَذَّبُوکَ)
3) در مقابل تکذیب کنندگان احساس شکست نکنیم، چون پاداش هدایت و ارشاد را مىبریم و مخالفان نیز به کیفر تکذیب و لجاجت خود مىرسند ولى برندهى این معامله ما هستیم. (لِی عَمَلِی وَ لَکُمْ عَمَلُکُمْ)
4) پیامبر در برابر تکذیبکنندگان موضعگیرى قاطعى داشت.
5) سود و زیان هرکس تنها به خود او بر مىگردد.
6) اسلام دین استدلال و اخلاق است، نه سازش با کفّار. اگر حقّ را پذیرا نشدند، بیزارى خود را از رفتار و عقاید آنان اعلام کنیم. (أَنْتُمْ بَرِیئُونَ، وَ أَنَا بَرِیءٌ)
آیه ی استرجاء
آیه سیزده) ۱۵۶ بقره
الَّذِينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعونَ (صابران) كسانى هستند كه هرگاه مصيبتى به آنها رسد، مىگويند: ما از آنِ خدا هستيم و به سوى او باز مىگرديم.
در وسط راه بود که خبر خیانت مردم کوفه و شهادت پسرعم امام (مسلم بن عقیل) به ایشان رسید. فرزدق شاعر معروف در بین راه مکه و عراق به امام چنین گفت: چگونه به طرف عراق می روی در حالی که پسرعموی تو را کشته اند؟ امام بلافاصله پس از شنیدن خبر آیه استرجاء را تلاوت فرمودند
صابران، به جاى خود باختگى و پناهندگى به دیگران، تنها به خدا پناه مىبرند. زیرا از دید آنها، تمام جهان کلاس درس و میدان آزمایش است که باید در آن رشد کنیم. دنیا جاى ماندن نیست، خوابگاه و عشرتکده نیست و شداید و سختىهاى آن نیز نشانهى بىمهرى خداوند نیست. ناگوارىها براى آن است که زیر پاى ما داغ شود تا تندتر و سریعتر حرکت کنیم، بنابراین در تلخىها نیز شیرینى است زیرا شکوفا شدن استعدادها، کامیابى از پاداشهاى الهى را بدنبال دارد مصیبتهایى که از طرف اوست، تصرف مالک حقیقى و خداوند در مملوک خود است.
ياد خدا به هنگام ناگوارىها، آثار فراوان دارد:
الف: انسان را از كلام كفر آميز و شكايت باز مىدارد. ب: موجب تسليت و دلدارى و تلقين به انسان است. ج: مانع وسوسههاى شيطانى است. د: اظهار عقايد حقّ است ه: براى ديگران درس و الگو شدن.
مردم در برابر مشكلات و مصايب چند دستهاند: الف: گروهى جيغ و داد مىكنند. «إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً» ب: گروهى بردبار و صبور هستند. «وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ» ج: گروهى علاوه بر صبر، شكرگزارند. «اَللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ حَمدَ الشّاكِرينَ لَكَ عَلى مُصابِهِم» اين برخوردها، نشانهى معرفت هر كس نسبت به فلسفهى مصايب و سختىهاست. همان گونه كه كودك، از خوردن پياز تند، بىتابى مىكند و نوجوان تحمّل مىكند، ولى بزرگسال پول مىدهد تا پياز خريده و بخورد.
پیمان شکنی کوفیان
آیه چهاردهم) ۱۰ فتح
إِنَّ الَّذِینَ یُبایِعُونَکَ إِنَّما یُبایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ فمَن نَکَث فانّما یَنکُث عَلى نَفسِهِ وَ مَنْ أَوْفى بِما عاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْراً عَظِیماً
همانا کسانى که با تو بیعت مىکنند، در واقع با خدا بیعت مىکنند، دست خداوند بالاى دست آنهاست، پس هر کس پیمان شکنى کند، به زیان خود پیمان مىشکند و هر کس به آنچه با خداوند عهد بسته وفا کند، خداوند به زودى پاداش بزرگى به او خواهد داد
در نزدیکى کربلا همین که حر به امام گفت: چرا آمده اى؟ فرمود : نامه هاى دعوت شما مرا به این جا آورد ولى حالا پشیمان شده اید و این آیه فوق را تلاوت فرمود پس از مرگ معاویه، امام حسین علیه السلام) بیعت با یزید را مشروع ندانست و با توجه به فرمان یزید برای کشتن او در صورت خودداری از بیعت، در ۲۸ رجب سال ۶۰ قمری از مدینه به مکه رفت. در مدت چهار ماه حضور در مکه، نامههای فراوانی از سوی مردم کوفه بیعت برای پذیرش زمامداری دریافت کرد و پس از آنکه فرستادهاش مسلم بن عقیل، همدلی کوفیان را تأیید کرد، و در زمان حادثه تنها شد و بیعت شکستند. در ۸ ذیالحجه، پیش از آنکه از پیمانشکنی بعدی کوفیان و کشته شدن مسلم باخبر شود، به سمت کوفه حرکت کرد.
(بیعت) به معناى پیمان و تعهّد است. کسى که با دیگرى بیعت مىکند، گویا مال و جان خود را براى اهداف او در معرضِ بیع و فروش قرار مىدهد
-1 خداوند به حمایت کسى نیازى ندارد، پس، از پیمان شکنى بپرهیزید که با خدایى طرف هستید که فوق قدرتهاست. یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ فَمَنْ نَکَثَ ...
-2 پیمان شکنى، خودشکنى است. (فَإِنَّما یَنْکُثُ عَلى نَفْسِهِ)
-3 عاقبت خوبان و بدان را براى مردم بیان کنید تا خود با مقایسه انتخاب کنند. فَمَنْ نَکَثَ ... وَ مَنْ أَوْفى بِما عاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ
شهادت نماینده ی با وفای امام
آیه پانزدهم) ۲۳ احزاب
مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلًا میان مؤمنان مردانى هستند که آنچه را با خداوند پیمان بسته بودند صادقانه وفا کردند (و خود را آمادهى جهاد نمودند)، برخى از آنان پیمانشان را عمل کردند (و به شهادت رسیدند) و بعضى دیگر در انتظار (شهادت) هستند، و هرگز (عقیده و پیمان خود را) تغییر ندادند
کلمهى (نحب) داراى معانى زیادى است ولى در این جا به معناى نذر و عهد و پیمانى است که چه بسا انجام آن منجر به مرگ یا خطر بزرگى شود در برابر گروهى که خواهان زندگى در رفاه بودند، (یَوَدُّوا لَوْ أَنَّهُمْ بادُونَ فِی الْأَعْرابِ) گروهى در انتظار شهادتند.
در مسیر کربلا هنگامى که خبر شهادت نامه رسان خود (قیس بن مسهر صیداوى) را شنید، گریه کرد و این آیه را تلاوت فرمود . امام حسین علیه السلام در کربلا هم هنگام وداع با اصحابش و گاهى بالاى سر شهدا این آیه را تلاوت مىفرمود. حضرت زینب سلام الله هم وقتی ابن زیاد و یزید لعنت الله، امام را کشته و نابود خطاب کرد این آیه و همچنین آیه وَ لا تَحسَبَنّ الّذینَ قُتِلوا فی سَبیل الله اَمواتَا بَل اَحیاءُ عِندَ رَبّهم یُرزَقون را تلاوت نمودند.
«شیخ طوسى» گویند: چنین روایت شده که این آیه درباره حمزة بن عبدالمطلب و جعفر بن ابىطالب و على بن ابىطالب علیهالسلام نازل شده و منظور از این قسمت آیه «فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ» حمزه و جعفر است و مقصود از «وَ مِنْهُمْ مَنْ ینْتَظِرُ» در آیه على بن ابىطالب علیهالسلام مى باشد. همهى اصحاب پيامبر و مؤمنان در يك درجه نيستند - دفاع از حقّ تا مرز شهادت، نشانهى صداقت در ايمان است. تعهّد، لازم الاجرا و عمل به آن نشانه صداقت است بزرگداشت شهدا، پيام و درسى قرآنى است. انتظار شهادت نيز يك ارزش است باب شهادت باز است. شهادت برخى مؤمنان، عامل عقب نشينى يا دلسردى ديگر مؤمنان نمىشود.
(مؤمن با اينكه شهادت دوستان و عزيزان خود را مىبيند، باز خود در انتظار شهادت است) مؤمنان واقعى پايبند عهد و پيمان خود با خدا هستند و هيچ چيز حتّى شهادت دوستان و عزيزان، روحيه آنان را تغيير نمىدهد
هدایت در میدان نبرد
آیه شانزدهم) ۴۱ قصص:
و جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ لا یُنْصَرُونَ آنان (فرعونیان) را پیشوایانى قرار دادیم که به آتش (دوزخ) دعوت مىکنند و (البتّه در) روز قیامت، یارى نخواهند شد. همین که فرماندار کوفه (ابن زیاد) نامه رسمى براى حر فرستاد که راه را بر حسین علیه السلام ببندد و او نامه را به امام عرضه داشت امام آیه فوق را تلاوت فرمود
وَ أَتْبَعْناهُمْ فِی هذِهِ الدُّنْیا لَعْنَةً وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ هُمْ مِنَ الْمَقْبُوحِینَ و در این دنیا، لعنتى بدرقهى آنان کردیم و روز قیامت، آنان از زشت چهرهگان خواهند بود.
قرآن مجید همچنان که در مورد پیشوایان هدایت و نور، کلمهى (أَئِمَّةً) را بکار برده است، (وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا) این کلمه را بر جلوداران ضلالت و نار نیز اطلاق فرموده است، (وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ)
«أَئِمَةً»: جمع امام، پیشوایان، مراد سردستگان کفر و ضلال و پیشاهنگان کاروان گمراهان است که در دنیا به آنان خطّ و نشان میدهند و در دنیا پیشاپیش ایشان به سوی بدبختی حرکت، و در قیامت نیز در جلو پیروانشان به جانب جهنّم راه میافتند و آنان را به دوزخ میکشانند و بدانجا وارد میگردانند. و از این رو است که در قیامت، هر کس با رهبرى که در دنیا انتخاب کرده به دادگاه عدل الهى احضار مىشود. (یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ) فرعون نیز به عنوان یکى از همین پیشوایان در آن روز قومش را به دوزخ وارد مىکند
روحيّهى استكبارى، انسان را رهبر دوزخيان مىسازد - نقش حكومتها را در شكلدهى ساختار فرهنگى و عقيدتى جامعه نمىتوان ناديده گرفت - تبليغات مستكبران، در واقع دعوت به دوزخ است - مستكبرانى كه امروز به عِدّه و عُدّه دل خوش دارند، در قيامت، بىكس و ياور خواهند بود - كيفرهاى الهى، مخصوص آخرت نيست. لعنت و نفرين مردم، تبلور قهر الهى است.
چنانكه دعاى خير مردم و نام نيك، نشانهى لطف خداوند است. - نفرين بر ظالم حتّى بعد از نابودى او لازم است - زشت كارىهاى دنيوى، به زشتروئىهاى اخروى مىانجامد
وسوسه و احاطه ی شیطان در سپاه دشمن
آیه هفدهم) مجادله ۱۹
اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ أُولئِکَ حِزْبُ الشَّیْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ
شیطان بر آنان چیره و مسلط شده است، پس یاد خدا را از خاطرشان برده است. آنان حزب شیطانند. آگاه باشید که حزب شیطان همان زیانکارانند
امام حسین علیه السلام در کربلا درباره لشکر یزید براى دخترش سکینه این آیه را تلاوت فرمود. حضرت على علیه السلام مىفرماید:
اگر حق و باطل به طور روشن مطرح باشند، مشکلى پیش نمىآید ولى مخلوط کردن حق و باطل سبب بروز فتنه و تسلّط شیطان مىشود. امام حسین نیز در کربلا به لشکر یزید فرمود: (استحوذ الشیطان على أولیائه) روش شیطان این گونه است که : گام به گام انسان را به سوى خود مىکشاند. (خُطُواتِ الشَّیْطانِ)
گاهى مطلبى را القا مىکند، نظیر کسى که از دور سنگى پرتاب مىکند. أَلْقَى الشَّیْطانُ گاهى تماس مىگیرد ولى نفوذى ندارد. (مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ) گاهى در دل نفوذ مىکند. (یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ) گاهى در دل نفوذ مىکند و همانجا مىماند. (فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ گاهى انسان برادر شیطان مىشود. (إِخْوانَ الشَّیاطِینِ) و گاهى مرید شیطان مىشود و شیطان بر او تسلّط کامل مىیابد (اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطان)
مؤمن در صورت تماس با شيطان، متذكر ياد خدا مىشود، امّا منافق كه از مرحله تماس به مرحله سلطهپذيرى شيطان رسيده، ديگر متذكر هم نمىشود - سوگند دروغ، مقدّمه سلطه شيطان است - هر چه از ياد خدا غافل شويم، به مدار حزب شيطان نزديك مىشويم - خود را در اختيار هر حزب و گروهى قرار ندهيم كه بعضى گروهها، حزب شيطاناند - خسران واقعى، پيروى از شيطان است، نه زيانهاى مالى.
رسوا کردن دشمن در میدان جنگ
آیه هیجدهم ( یونس ۷۱
واتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ إِنْ کانَ کَبُرَ عَلَیْکُمْ مَقامِی وَ تَذْکِیرِی بِآیاتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَکَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ وَ شُرَکاءَکُمْ ثُمَّ لا یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَیَّ وَ لا تُنْظِرُونِ.
و بر آنان سرگذشت نوح را بخوان، آنگاه که به قوم خود گفت: اى قوم من! اگر ماندن و موقعیّت من (در میان شما) و یادآورىام نسبت به آیات خداوند بر شما سنگین و تحمّل ناپذیر است، پس (بدانید که) من تنها بر خداوند توکّل کردهام (و از چیزى هراس ندارم) پس شما و شریکانتان فکرتان را جمع کنید تا چیزى از کارتان بر شما پوشیده نماند، سپس در بارهى من تصمیم بگیرید و مهلتم ندهید این آیه، استقامت و پشت گرمى حضرت نوح علیه السلام را به امدادهاى الهى مىرساند که از تهدیدها و نقشههاى دشمن هراسى نداشت. نقل شده که امام حسین علیه السلام نیز در کربلا، قبل از ظهر عاشورا این آیه را بر سپاه کوفه خوانده. در روز عاشورا نیز در بحبوحه جنگ آیاتی را تلاوت فرمودند که علاوه بر رسوا کردن دشمن، به بیان اهداف و مقاصد خویش از جنگ پرداختند تا آنان که در لشکر یزید بودند این کلمات را شنیده باشند و خود راه خود را انتخاب کنند
آشنا کردن مردم با خبرهاى مهم و مفید گذشته و تاریخ و فلسفهى آن، از وظایف رهبران الهى است. انبیا از مردم و با مردم بودند و حتّى تا آخرین لحظه با مخالفان خود برخورد عاطفى داشتند. دل اگر آمادگى نداشته باشد، حتّى تذکّر و یادآورى انبیا هم بر او سنگین است (کَبُرَ عَلَیْکُمْ مَقامِی وَ تَذْکِیرِی). ایمان به هدف، بزرگترین اهرم مقاومت انبیا و مبارزهطلبى آنان است
انبیاء مخالفان خود را به مبارزه مىطلبیدند. انبیاء با توکّل به خدا، قدرتهاى مخالف را تحقیر و به مؤمنان شجاعت مىدادند و همه قدرتها را پوچ مىدانستند. ارزیابى درست، جمعآورى قوا و تصمیم قاطع، از اصول مبارزه است. انبیاء از شهادت نمىترسیدند
انبیا مخالفان خود را به مبارزه مىطلبیدند. انبیاء با توکّل به خدا، قدرتهاى مخالف را تحقیر و به مؤمنان شجاعت مىدادند و همه قدرتها را پوچ مىدانستند. ارزیابى درست، جمعآورى قوا و تصمیم قاطع، از اصول مبارزه است. (أَمْرَکُمْ وَ شُرَکاءَکُمْ ثُمَّ لا یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّةً)
تقاضای امام از دشمن
آیه نوزدهم) اعراف ۱۹۶
اِنَّما وَلیُّ اللهِ الَّذی نَزَّلَ الکِتابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّی الصّالِحین سرور من خداوند است که این کتاب آسمانی را فرو فرستاده و او دوستدار شایستگان است.
امام حسین علیه السلام بعد از شهادت یارانش در ظهر عاشورا آیه را تلاوت کرده و فرمودند کار مرا یک سره نمایید و مهلتم ندهید.
خداوند به واسطهى قرآن، پیامبر را یارى و بیمه کرد - توجه صالحان به سرپرستى خداوند، سبب مقاومت و نهراسیدن آنان است - رابطهى خداوند با انسان مؤمن، بسیار نزدیک است - نزول کتاب آسمانى، پرتوى از ولایت الهى است
معبود واقعى کسى است که هم برنامه مشخّصى مىدهد، (نَزَّلَ الْکِتابَ) هم در اجرا، رهروان را سرپرستى مىکند. (یَتَوَلَّى الصَّالِحِینَ) (صدور قانون باید همراه با حمایت از مجریان صالح و شایسته باشد - مشکلات انسان، یا از نداشتن برنامه است و یا از نداشتن سرپرست، و مؤمن هیچ یک از این دو مشکل را ندارد. نَزَّلَ الْکِتابَ ... یَتَوَلَّى الصَّالِحِینَ شایسته سالارى، شیوهى مورد تأیید قرآن است (یَتَوَلَّى الصَّالِحِینَ) ولایت الهى نسبت به اولیاى صالح همیشگى و عمومى است. (یَتَوَلَّى الصَّالِحِینَ) و کافر، از مدار حمایتها و امدادهاى الهى محروم است. (وَ أَنَّ الْکافِرِینَ لا مَوْلى لَهُمْ) مؤمنان صالح و نیکوکار، در بنبست قرار نمىگیرند. (یَتَوَلَّى الصَّالِحِینَ) آیهى دیگر (اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا)
در آيات قبل، ناتوانى معبودهاى باطل بيان شد. اين آيه به معرّفى خداوند مىپردازد. صالح بودن، از جايگاه والايى نزد خداوند برخوردار است، تمام انبيا از صالحان بودهاند و آرزوى ملحق شدن به آنان را داشتهاند، چنانكه حضرت يوسف فرمود: تَوَفَّنِي مُسْلِماً وَ أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ و ما نيز در پايان هر نماز، به آنان سلام مىفرستيم. به طور کلّی با توجّه به مصادیق ولایت و پذیرش یا ردّ آنها، دو گونه ولایت وجود دارد ولایتهای مطرود و ولایتهای مقبول، ولایتهایی است که اِعمال یا پذیرش آنها نسبت به فرد یا افرادی مطرح شده و خدای تعالی آن را تأیید کرده است. امام ولایت داشتند از طرف خدا و با ولایت مطرود به مخالفت پرداختند.
پناه بردن امام به معشوق
آیه بیستم) غافر ۲۷
وَ قالَ مُوسى إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ مِنْ کُلِّ مُتَکَبِّرٍ لا یُؤْمِنُ بِیَوْمِ الْحِسابِ
و موسی گفت: به خدای آفریننده من و شما (و همه عالم) از شرّ هر (کافر) متکبری که به روز حساب ایمان نمیآورد پناه میبرم.
موسى با گفتنِ (عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ) ضمن اعلام پناهندگى خود به خدا، به مردم گفت : فرعون خداى شما نیست ضربالمثل (هر کجا نمک خوردى نمکدان نشکن) همه جا درست نیست،
زیرا موسى سالها سرسفرهى فرعون بود ولى چون فرعون حقّ را نپذیرفت، عاقبت به قهر الهى گرفتارش کرد.
امام حسین علیه السلام نیز بعد از نصایح و ارشاد و معرفی خود و اتمام حجت با فریب خوردگان و زرخریدگان و هشدار به سپاهیان مقابل در انتها نیز فرمودند من به پروردگار خود و پروردگار شما از شر هر متکبری که به روز حساب ایمان ندارد، پناه می برم و با این اذکار بود که به میدان نبرد شتافت و جانانه در راه خداوند متعال به شهادت رسید
-1 در برابر تهدیدهاى دشمن به خدا پناه ببریم. (إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی)
-2 به کسى پناه ببریم که امور همهى ما به دست اوست و همه تحت ربوبیّت او هستیم. (بِرَبِّی)
-3 شخص فرعون مهم نیست، خصلت فرعونى مهم است که تکبّر باشد و باید از آن به خدا پناه برد. (کُلِّ مُتَکَبِّرٍ)
-4 انبیا شجاع بودند. موسى در برابر تهدید قتل به فرعون گفت: تو متکبّر هستى. (مُتَکَبِّرٍ)
-5 ایمان نداشتن به حساب و کتاب، انسان را متکبّر مىکند. (مُتَکَبِّرٍ لا یُؤْمِنُ)
مهلت دادن خدا به کافران
آیه بیست و یکم ) آلعمران ۱۷۸
وَ لاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِّأَنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُواْ إِثْمًا وَ لَهْمُ عَذَابٌ مُّهِینٌ و البته نباید کسانى که کافر شدند تصور کنند اینکه به ایشان مهلت مىدهیم براى آنان نیکوست ما فقط به ایشان مهلت مىدهیم تا بر گناه [خود] بیفزایند و [آنگاه] عذابى خفت آور خواهند داشت. امام در شب عاشورا در اطراف خیمهها و حضرت زینب (س) در مقابل یزید این آیه را قرائت کردند
در تاریخ مىخوانیم: هنگامى که به فرمان یزید امام حسین علیه السلام به شهادت رسید، خاندان آن حضرت را به اسارت به کاخ یزید در شام بردند. یزید در مجلس خود با غرور تمام خطاب به حضرت زینب سلام الله علیها گفت، دیدید که خدا با ماست، و خدا برادرت را کشت و ما پیروز شدیم، حضرت زینب در پاسخ او، این آیه را تلاوت کرد و فرمود: من تو را پست و کوچک و شایسته هرگونه تحقیر مىدانم. هر آنچه مىخواهى انجام بده، ولى به خدا سوگند که نور خدا را نمىتوانى خاموش کنی. و آیه أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ... را تلاوت فرمودند
قرآن، واژهى لایحسبنّ (گمان نکنید) را بارها خطاب به کفّار و منافقان و افراد سست ایمان بکار برده است؛ زیرا این افراد از واقعبینى و تحلیل درست و روشن ضمیرى لازم محرومند. آنها آفرینش را بیهوده، شهادت را نابودى، دنیا را پایدار، عزّت را در گرو تکیه به کفّار و طول عمر خود را مایهى خیر و برکت مىپندارند که قرآن بر همهى این پندارها خط بطلان کشیده است.
اهل کفر، داشتن امکانات، بدست آوردن پیروزىها و زندگى در رفاه خود را نشان شایستگى خود مىدانند، در حالى که خداوند آنان را به دلیل آلودگى به کفر و فساد، مهلت مىدهد تا در تباهى خویش غرق شوند پیام های آیه : كفر، مانع شناخت حقيقت است. - كوتاه يا بلند بودن عمر و زمان رفاه، بدست خداست - همهى انسانها دنبال خير هستند، لكن بعضى در مصداق اشتباه مىكنند. - مهلتهاى الهى، نشانهى محبوبيّت نيست - نعمتها به شرطى سودمند هستند كه در راه رشد و خير قرار گيرند، نه در راه شرّ و گناه - طول عمر مهم نيست، چگونگى بهره از عمر مهم است - زود قضاوت نكنيم، پايان كار و آخرت را نيز به حساب آوريم - رفاه و حاكميّت ستمگران، نشانهى خشنودى خداوند از آنان نيست. چنانكه دليلى بر سكوت ما در برابر آنان نيز نمىباشد - عذابهاى آخرت، انواع و مراحل متعدّدى دارد. «عَذابٌ مُهِينٌ» در آيهى قبل نيز فرمود «عذاب الیم». امام سجاد عليه السلام در دعاى «مكارمالاخلاق» : خدايا! اگر عمر من چراگاه شيطان خواهد شد، آن را كوتاه بگردان.
تلاوت بعد از حادثه کربلا
آیه بیست و دوم ( از اول کهف تا آیه ۱۳)
نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدىً
ما داستان آنان (اصحاب کهف) را به درستى براى تو حکایت مىکنیم آنان جوانمردانى بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند و ما بر هدایتشان افزودیم
نَقُصُّ ماده «قصص» است که اصل این ماده دلالت دارد بر «تتبع و پیگیری چیزی»،
چنانکه وقتی مادر موسی وی را به دریا میاندازد و میخواهد به دخترش سفارش کند که وی را تعقیب کند و کار وی را پیگیری کند تعبیر «قُصِّیه» به کار میبرد. امام از اول سوره کهف بالای نیزه در بازار شام شروع به تلاوت نمودند و مردم متحیر بودند.
مردم نسبت به فساد و جامعهى فاسد سه دستهاند
الف: گروهى در فساد جامعه هضم مىشوند. (آنان که هجرت نکنند و ایمان کامل نداشته باشند.) کُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِینَ
ب: گروهى که در جامعهى فاسد، خود را حفظ مىکنند. (مثل اصحاب کهف) «إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ
ج: گروهى که جامعهى فاسد را تغییر مىدهند و اصلاح مىکنند. (مثل انبیا و اولیا) یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ
در روایات آمده است که اصحاب کهف، جزو اصحاب و یاران حضرت مهدى (عجّلاللّه تعالى فرجه) خواهند بود
1. داستانسرایى و قصهى حق وحقیقى گفتن، کار هر کس نیست. «نَحْنُ نَقُصُّ
2. داستان اصحاب کهف مهم و مفید است. «نبأ»، خبر مهم و مفید است
3. بهرهگیرى از حقایق و عبرتهاى تاریخ، از روشهاى تربیتى قرآن است
هشدار امام به ستمکاران
آیه بیست و پنجم ) شعراء ۲۲۷
إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ ذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيراً وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ مگر آن شاعران که اهل ایمان و نیکوکار بوده و یاد خدا بسیار کردند و برای انتقام از (هجو و) ستمی که در حق آنها (و سایر مؤمنان) شده (به نظم سخن و طبع شعر) به انتقام و دفاع برخاستند (و به شمشیر زبان با دشمنان دین جهاد کردند، آنان را مؤمنان پیروی خواهند کرد)
خداوند در کمین ستمگران است. و آنان که ستم کردند به زودی خواهند دانست که به چه کیفر گاهی و دوزخ انتقامی بازگشت میکنند
امام صادق عليه السلام فرمود: مصداق روشن ظلم، ظلم در حقّ آلمحمّد عليهم السلام است در حديث مىخوانيم: سر مبارك امام حسين عليه السلام بالاى نيزه اين آيه را تلاوت فرمود: وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ... و هشدار می دادند که روزگار این طور نمی ماند و انتقام سختی در انتظار دارید.
روایت شده ابن زیاد، پس از آن که سر مطهر امام حسین(علیه السلام) را تحویل گرفت، آن را به (خولی بن یزید اصبحی) داد و گفت: این را ببر نگهدار و هر وقت خواستم، بیاور
خولی دو زن داشت، اول نزد یکی از آن ها رفت. هنگامی که زن فهمید سر حسین(علیه السلام) را آورده، وی را از منزل بیرون کرد. نزد زن دیگرش رفت و به او گفت: این سر یک خارجی است که بر ابن زیاد خروج کرده و از گفتن اسمش خودداری کرد؛ آن سر را روی خاک، زیر (اِجّانه) (ظرفی که با آن لباس می شویند، مثل طشت) گذاشت. پاسی از شب گذشت، زن بیرون آمد. دید که نوری قوی از آن سر به سوی آسمان بالا می رود ! نزدیک آمد. صدای قرائت قرآن از آن سر بریده می شنید تا طلوع فجر و آخرین آیه ای که شنید، این بود: (وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ)؛... در آن شب، قضایایی رخ داد که در نهایت آن زن به دست شوهرش شهید شد
1- با هنر و شعر، به مقابلهى ستمگران برويم. «وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا» 2- خداوند در كمين ستمگران است. «وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا»
ماجرای کربلا عجیب تر است
آیه بیست و ششم) کهف ۹
أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً
آیا پنداشتهاى که اصحاب کهف و رقیم، از نشانههاى شگفت ما بودند؟
آنچه که از تاریخ نقل شده این است که سر بریده و مقدس حضرت ابی عبدالله الحسین(ع) به هنگامی که در شهر دمشق عبور داده می شد این آیه شریفه سوره کهف را تلاوت فرمود .
شاید سرّ تلاوت این آیه مشترکات میان اصحاب کهف و امام حسین (علیه السلام) و یاران وى است. اما با وجود این مشترکات، خداوند، داستان حسین (علیه السلام) را شگفتتر ساخته است.
سر مطهر با زبان فصیح گفت : أَعجَبُ مِن أَصحابِ الکَهفِ قَتلی وَ حَملی کشتن من و گرداندن سرِ من در شهرها از داستان اصحاب کهف نیز تعجب آورتر است.
صوت قرآن رسد از نیزه یار نغمه دارد لب خونین نگار
به لبش سوره کهف آمده باز بر سر نیزه کند راز و نیاز
(زید بن ارقم) میگوید : در غرفة خود نشسته بودم. دیدم سرِ بریده امام را به سر نیزه زده و می برند؛ هنگامیکه محاذی منزل من رسید، شنیدم که این آیه را می خواند . از تعجب موهای بدنم راست شد! صدا زدم: (رَأسُکَ وَ اللهِ یَاابْنَ رَسُولِ اللهِ أعْجَبُ وَ أعْجَبُ؛ به خدا سوگند! سر بریده تو ای فرزند رسول خدا، عجیب تر و عجیب تر است. این ماجرا عجیبتر از جریان اصحاب کهف است.
بر اساس نقل مورخان و محدثان، سر مبارک امام حسین آیاتی از سوره کهف و بعض آیات دیگر را به مناسبت بعد از شهادت و بر بالای نیزه و در جاهای دیگر تلاوت کرده اند. رقیم کوهی است که غار اصحاب کهف در آنجا است، بعضی گفتهاند: رقیم نام قریهای بوده که اصحاب کهف از آن خارج شدند، به عقیده بعضی رقیم نام لوح سنگی است که قصّه اصحاب کهف در آن نوشته شده است و سپس آن را در غار اصحاب کهف نصب کردهاند و یا در موزه شاهان نهادهاند،
دفع شر دشمنان
آیه بیست و هفتم) بقره ۱۳۷
(فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فِی شِقاقٍ فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ
اگر آنها (نیز) به مانند آنچه شما بدان ایمان آوردهاید، ایمان بیاورند، همانا هدایت یافتهاند، و اگر سرپیچى نمایند، پس جز این نیست که آنها (با حقّ) در ستیزند و خداوند شرّ آنان را از تو دفع مىکند و او شنوندهى داناست.
سلمة بن کهیل میگوید : سر بریده امام را بالای نیزه دیدم که این آیه را می خواند
اگر اهل کتاب، یهود و نصارى، به جاى سرسختى و خودمحورى و تکیه بر مسائل نژادى و قبیلهاى، همانند شما مسلمانان به تمام انبیا و کتب آسمانى ایمان بیاورند و تعصّبات نابجا را کنار بگذارند، حتماً هدایت مىیابند،
ولى اگر همچون گذشته، تنها خود را بر حقّ بدانند و دیگران را منحرف بشمارند، آنان در ستیز باحقّ و جدایى از حقّ خواهند بود.
البتّه شما مسلمانان به راه خود دلگرم باشید و از تحقیرها و توطئههاى آنان نترسید. چون خداوند شر آنان را از شما دفع و شما را در برابر آنان حمایت و کفایت مىکند، زیرا که او شنواى داناست
۱. مسلمانان، الگوى هدایت یافتگان واقعى هستند. «بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ» زیرا به تمام انبیا و کتابهاى آسمانى، ایمان و اعتقاد دارند. خداوند متعال، حمایت و کفایت خود را از مسلمانان اعلام نموده است فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ.
۲. ایمان نیاوردن یهود و نصارى از روى عناد، لجاجت و ستیزهجویى است، نه منطق و استدلال. «وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فِی شِقاقٍ
بنا بر ظاهر، عبارت «فَسَيَكْفيكَهُم»، طولانیترین واژه قرآنی هم هست که از این واژهها تشکیل شده:
«ف» «س» «یکفی» «ک» «هم» عبارت 5 کلمه ای
تفویض امور : إلهی رضاً برضاک
آیه بیست و هشتم) کهف ۳۹
ابن شهرآشوب از حافظ سروى نقل مى کند که گفت : وقتی یزید در پی اعتراض سفیر روم به ظلم رفته بر اباعبدالله، دستور به کشتن او داد ، سر مبارک با صدای بلند فرمود : لا حول و لا قوه الا بالله این عبارت در قرآن نیامده، اما عبارت لا قُوَّة إِلّا باللّه یک بار به کار رفته است هر دگرگونی و نیرویی، تنها به دست خدا است. از این رو انسان، با گفتن این ذکر، خود و امور زندگانیاش را به خدا میسپارد امام حسین(ع) در روز عاشورا پیوسته این ذکر را بر زبان جاری میکرد
تفویض امور : امام با گفتن إلهی رضاً برضاک، تسلیماً لأمرک، صَبراً عَلى قَضائِک، یا رَبِّ لا معبود سواک، عاقبت ستمگران را به خدا واگذار نمودند.
ابن شهرآشوب از حافظ سروى نقل مى کند که گفت : وقتی یزید در پی اعتراض میهمان مسیحی اش سفیر روم به ظلم رفته بر اباعبدالله، دستور به کشتن او داد، سر مبارک با صدای بلند فرمود: لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ. هر دگرگونی و نیرویی، تنها به دست خدا است از این رو انسان، با گفتن این ذکر، خود و امور زندگانیاش را به خدا میسپارد.
وَ لَوْ لا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَکَ قُلْتَ (ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ) إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْکَ مالًا وَ وَلَداً
و چرا آنگاهکه وارد باغت شدى، نگفتى: ماشاءاللّه (آنچه خدا بخواهد)، هیچ نیرویى جز به (قدرت) خدا نیست؟ اگر مرا از نظر مال و فرزند، کمتر از خویش مىبینى!
نکته ها پیامبر اکرم ص فرمود: هر نعمتى که خداوند از مال و فرزند به بندهاش مىبخشد، اگر بگوید:
«ماشاءالله و لاقوة الا بالله»، خدا آفات و ناراحتىهاى او را دفع مىکند تا به آرزویش برسد.
سپس این آیه را تلاوت فرمود. همچنین در روایات آمده: جملهى «لا حول و لا قوة الا بالله» سبب دفع بلا و دوام نعمت مىشود و گنجى از گنجهاى بهشت است.
گناه قاتلان کربلا
آیات بیست و نهم) کهف ۹تا۱۳
أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیَاتِنَا عَجَبًا ﴿٩﴾ إِذْ أَوَى الْفِتْیَةُ إِلَى الْکَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَهَیِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا ﴿١٠﴾
فَضَرَبْنَا عَلَى آذَانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَدًا ﴿١١﴾ ثُمَّ بَعَثْنَاهُمْ لِنَعْلَمَ أَیُّ الْحِزْبَیْنِ أَحْصَى لِمَا لَبِثُوا أَمَدًا ﴿١٢﴾ نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى ﴿١٣﴾
مگر پنداشتى اصحاب كهف و رقيم [=خفتگان غار لوحه دار] از آيات ما شگفت بوده است (۹)
آنگاه كه جوانان به سوى غار پناه جستند و گفتند پروردگار ما از جانب خود به ما رحمتى بخش و كار ما را براى ما به سامان رسان (۱۰)
پس در آن غار ساليانى چند بر گوشهايشان پرده زديم (۱۱)
آنگاه آنان را بيدار كرديم تا بدانيم كدام يك از آن دو دسته مدت درنگشان را بهتر حساب كرده اند (۱۲)
ما خبرشان را بر تو درست حكايت مى كنيم آنان جوانانى بودند كه به پروردگارشان ايمان آورده بودند و بر هدايتشان افزوديم (۱۳)
(حرث بن وُکَیدَۀ) میگوید: من در میان مأموران حمل رأس امام حسین علیه السلام بودم، شنیدم این آیات را قرائت کرد؛
و نیز شنیدم که آیه وَ سَیَعْلَمُ الذین ... را خواند؛ من در پیش خودم تعجب کرده و مشکوک شدم. در همان حال صدای امام را شنیدم که فرمود: (یَا ابْنَ وُکَیْدَةَ أ مَا عَلِمْتَ إنَّا مَعْشَرَ الْأئِمَةِ أحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّنَا)؛ ای فرزند وُکیده! آیا نمی دانی که ما امامان نزد خدا زنده ایم؟. پیش خود تصمیم گرفتم که سر امام را از مأموران سرقت کنم و جای دیگری ببرم و احترام بگذارم. امام صدا زد: ای فرزند وُکیده! نمی توانی این کار را بکنی! گناه ریختن خون من به وسیله آن ها از گرداندن سرم بزرگ تر است! آن ها را به حال خود واگذار!.
نادیده گرفتن آیات الهی
آیه سی ام) ( غافر۷۰_ ۷۱)
الَّذینَ کَذَّبُوا بِالْکِتابِ وَ بِما أَرْسَلْنا بِهِ رُسُلَنا فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ * إِذِ الْأَغْلالُ فی أَعْناقِهِمْ وَ السَّلاسِلُ یُسْحَبُونَ؛
کسانی که کتاب الهی و آیات ما را دروغ شمردند به زودی (نتیجة کار خود را) می دانند، در آن هنگام که غل و زنجیرها برگردن آنان قرار گرفته و آنها را می کشند.)
امام حسین علیه السلام از عاقبت و سرانجام کار سپاه مقابل خود هشدار دادند و با شرائطی که پیش می آمد باز هم خطبه ها خواندند و زمانی که نصایح خود را بی نتیجه دید فرمودند شکم های شما از مال حرام پر شده و سخن حق را نمی توانید بپذیرید. (اشاره به وعده ها و پول هایی که در میان سپاه از طرف عبیدالله و یزید بین سپاه کوفه و ..... توزیع شده بود)
در این آیه انواع عذاب براى کافران مطرح شده است:
الف) شکنجهى جسمى در غل و زنجیر. الْأَغْلالُ ...
ب) شیوهى بردن به دوزخ که با تحقیر است. یُسْحَبُونَ
ج) اول در آب داغ، سپس در آتش دوزخ. فِی الْحَمِیمِ ثُمَّ فِی النَّارِ
د) آتش برافروختهى دوزخ که هرگز سردى و تخفیف ندارد. یُسْجَرُونَ
ه) سؤال از شرکاى خیالى که مایهى شرمندگى آنان است. قِیلَ لَهُمْ أَیْنَ
آیاتی که امام سجاد علیه السلام در کاخ یزید جهت آگاهی تلاوت، و به آن استناد فرمودند
31. مَوَدَّةَ فِی القُربی
پیرمردی از شامیان در مقابل قافله اسیران ایستاد و گفت : شکر خدای را که شما را کشت و یزید را بر شما پیروزی داد. امام زین العابدین(علیه السلام) به آن مردی که از تبلیغات زهرآگین اموی در امان نمانده بود، فرمود :ای شیخ، آیا قرآن خوانده ای؟ گفت: آری فرمود: این آیه را قراءت کرده ای ﷽ قُل لا أَسئَلُکُم عَلیهِ اَجراً إِلا َّالمَوَدَّةَ فِی القُربی
گفت: آری امام (علیه السلام) فرمود: آن خویشاوندان که خدای تعالی به دوستی آنها امر فرموده و برای رسول الله اجر رسالت قرار داده ماییم.
32. پس آیه تطهیر را امام سجاد علیه السلام که در حق اهل بیت پیغمبر (صلی الله علیه و آله) است برای پیرمرد و حاضرین در مجلس یزید تلاوت فرموند
اِنَّما یُریدُ الله لِیُذهِبَ عَنکُم الرّجسَ اهلَ البَیت و یُطهّرکُم تَطهیرا (سوره احزاب) مراد از این آیه ماییم که خداوند ما را از هر آلایش ظاهر و باطن پاکیزه داشته است و حالا ای مردم حال و روزگار ما خاندان را می بینید که یزیدیان و .... چه کردند و ما را خارجی معرفی می کنند در حالی که اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله در قرآن اشاره گردیده است.
سپس آیه خمس را تلاوت کردند و به معرفی خود پرداختند و بعضی از روایات استفاده می شود که حتی امام سجاد (علیه السلام) به هنگام اسارت در شام با همین آیه به شامیان استدلال فرمود و گفت:
منظور از آیه آتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ مائیم که خدا به پیامبرش دستور داده که حق ما ادا شود (و این چنین شما شامیان همه این حقوق را ضایع کردید). پیرمرد بسیار تعجب کرد و گریست و گفت چقدر من بی خبر مانده ام. سپس به امام(علیه السلام) عرض کرد : اگر توبه کنم آیا توبه ام پذیرفته است؟ امام به او اطمینان داد این پیرمرد را به خاطر همین آگاهی به دستور یزید شهید کردند.
33 . آیه خمس :
وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى وَ الْیَتامى وَ الْمَساکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ ... و بدانید هر چیزى را که [از راه جهاد یا کسب یا هر طریق مشروعى] به عنوان غنیمت و فایده به دست آوردید [کم باشد یا زیاد] یک پنجم آن براى خدا و خویشان پیامبر، و یتیمان و مسکینان و در راه ماندگان است، ذِی القُربی ، ما هستیم. فقها، خمس را در هفت چيز واجب مىدانند: 1. سود و منفعت كسب و درآمد ساليانه، 2. گنج، 3. معادن، 4. گوهرهايى كه از غوّاصى به دست مىآيد، 5. مال حلال مخلوط به حرام، 6. زمينى كه كافر ذمّى از مسلمان بخرد، 7. غنيمت جنگى
بسيار روشن است كه خداوند نياز به خمس ندارد، بنابراين سهم خدا، براى حاكميّت قانون خدا و ولايت رسول، تبليغات و رساندن نداى اسلام به گوش جهانيان، نجات مستضعفان و جلوگيرى از مفسدان است برپايهى روايات، سهم خدا در اختيار رسول و سهم رسول پس از او، در اختيار امام است.
و اين سه سهم در زمان غيبت امام، در اختيار نوّاب خاص و يا نوّاب عامّ او يعنى مجتهد جامع الشرايط و مرجع تقليد قرار داده مىشود.
ذى القربى، به معنای صاحب قرابت و نزدیک بودن با ارحام، به دليل روايات بسيار از شيعه و نيز برخى روايات اهلسنّت، همهى بستگان پيامبر صلى الله عليه و آله نيستند، بلكه مراد، امامان اهلبيت عليهم السلام مىباشند كه مقام امامت و رهبرى دارند و خمس، متعلّق به رهبر و حكومت اسلامى است، نه فاميل پيامبر. ذی القربی در سوره های بقره 177. اسراء 26. روم 38. شوری 23 آمده است.
34. حق نزدیکان و فقیران و آیه وَ آتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَ الْمِسْکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَ لَا تُبَذِّرْ تَبْذِیرًا (اسراء ۲۶) و (ای رسول ما) تو خود حقوق خویشاوندان و ارحام خود را ادا کن و نیز فقیران و رهگذران بیچاره را به حق خودشان برسان و هرگز (در کارها) اسراف روا مدار.
تبذیرا بذر: تخم و پاشیدن تخم. به شخص اسرافکار از آن «مبذّر» مى گویند که مال را مى پاشد و بیهوده مصرف مى کند. وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذِیراً
آیاتی که حضرت زینب در اسارت در مقابل یزید تلاوت کرده و استناد نمودند
35. فرصت دادن به ستمگران
ای یزید، لحظه اى بیندیش و فکر کن! مگر فراموش کرده اى کلام خدا را که مىفرماید:وَ لَا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُوا إِثْمًا وَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ . گمان نکنند آنان که به راه کفر بازگشته اند که آنچه ما براى آنها پیش مىآوریم و آنها را مهلت مىدهیم به نفع آنان و به خیر و سعادتشان است، که این مهلت دادن براى آن است که بر گناهان خود بیفزایند و براى آنان عذاب ذلت آمیز ابدى در پیش است (آل عمران۱۷۸) در تاريخ مىخوانيم: هنگامى كه به فرمان يزيد امام حسين عليه السلام به شهادت رسيد، خاندان آن حضرت را به اسارت به كاخ يزيد در شام بردند. يزيد در مجلس خود با غرور تمام خطاب به حضرت زينب سلام الله علیها گفت: ديديد كه خدا با ماست، و خدا با شما چه کرد و حسین را کشت. حضرت در پاسخ او، اين آيه را تلاوت كرد و فرمود: من تو را پست و كوچك و شايسته هرگونه تحقير مىدانم. هر آنچه مىخواهى انجام بده، ولى به خدا سوگند كه نور خدا را نمىتوانى خاموش كنى. به زودى خودت به جمع آنان ملحق مى گردىو در آن جایگاه، عذابى ابدى است که آرزو مىکنى ای کاش دستهایم شل و زبانم لال مى گشت و هرگز چنین یاوه هایى را به زبان نمى آوردم و هرگز چنین کارهاى ناشایستى را انجام نمى دادم.پروردگارا! حق ما را از دشمنان ما بگیر و از آنان که بر ما ظلم کردند انتقام بکش و آتش قهر و غضبت را بر کسانى که خون ما و حامیان ما را ریختند، فرو فرست.قسم به خدا که اى یزید! به همین زودى است که در عرصه محشر به محضر رسول الله (صلی الله علیه و آله) وارد شوى، در حالىکه بار گرانى از مسؤولیت ریختن خون فرزندان او و هتک حرمت خاندان و پاره هاى تن او را بر گردن گرفته اى. آن روز، همان روزى است که خداوند تمامى آنان را جمع مىنماید و پریشانى و پراکندگى آنان را سامان مىبخشد و حقشان را مىستاند. امام علی(علیه السلام) : چه بسیار که نعمت و موقعیت به آنها داده شد و خود را گم کردند. مصیبت یا به خاطر گناه است و یا برای امتحان. و نعمت یا برای متدین بودن است و یا برای گناهکار بودن. لذا برای کافران آسایش و راحتی قرار می دهد و مؤمنان را هر چه از نظر رتبه و درجه برتر و بالاتر باشند، به بلا و گرفتاری بیش تری دچار می سازد
36. شهیدان شاهد و زنده
وَ لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّـهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ گمان مبر آنانکه در راه خدا کشته شدند، مردگاناند؛ بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگار خود، روزى مى خورند (آل عمران ۱۶۹) حضرت زینب سلام الله در قبال این که یزید امام حسین و شهدا را مُرده و کشته و نابودی خطاب کردند، زنده بودن شهدا را طبق آیه متذکّر شدند. خطبه های حضرت زینب در مجلس یزید یزید در حالى که با چوب خیزران بر لب و دندان مبارک امام مىزد این اشعار را سرود : ما بزرگان بنى هاشم را کشتیم و آن را به حساب جنگ بدر گذاشتیم؛ این روز در مقابل آن روز قرار گرفت. بنى هاشم با پادشاهى بازى کردند، وگرنه نه خبرى از رسالت بود و نه وحی نازل مى شد من از فرزندان خندق نباشم اگر از فرزندان احمد انتقام کارهاى او را نگیرم.در این حال حضرت زینب(سلام الله) برخاست و این چنین خطبه خواند: به نام خداوند بخشنده و مهربان خداوند جهانیان را حمد و سپاس مىگویم و بر پیامبر اسلام و خاندان او درود و سلام مىفرستمخداوند متعال حقیقت را نیکو بازگو فرمود آنجا که در قرآن بیان داشت : ای یزید، لحظه اى بیندیش و فکر کن! مگر فراموش کرده اى کلام خدا را که مىفرماید و آیه فوق را تلاوت نمود. ای فرزند آزاد شدگان منظور در فتح مکه است که پیامبر(ص) جد آنها ابوسفیان را آزاد کرد و فرمود اذهبوا انتم الطلقا بروید شما آزادید. آیا این راه و رسم انصاف و عدالت است که زنان و کنیزان خود را در پس پرده نگاه داری و زنان و دختران رسول خدا را میان عده ای بیگانه حاضر کنی .... و یزید در همین حال با عصای خود بر لب و دندان ابا عبدالله سید جوانان اهل بهشت می کوبی؟!به خدا سوگند که با ارتکاب این جنایت بزرگ، پوست خود را شکافتی و گوشت بدن خود را پاره نمودیبزودی با همین بار سنگین که ریختن خون پاک فرزندان رسول خدا و بی احترامی به حرمت اهل بیت و جگر گوشه های اوست بر آن حضرت وارد خواهی شد. تو کوچکتر از آنی که بخواهم با تو سخن بگویم و چون نسبت به مردم تکلیف روشنگری و اتمام حجت دارم، با چون تویی سخن میگویم و در این خطبه حزب الله و حزب شیطان را معرفی می کند (لهوف سید ابن طاووس) اما چه توقع و انتظارى است از فرزند آن جگرخوارى که جگر پاکان را جوید و بیرون انداخت و گوشتش از خون شهیدان اسلام روییده است؟ چگونه مىتوان از فردى انتظار کوتاه آمدن داشت که همواره با بغض و دشمنى و کینه و عداوت، به خاندان ما نگریسته است؟
37. پایان کار کسانیکه زشتکارى
ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذِینَ أَساؤُا السُّواى أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُنَ (روم ۱۰)پایان کار کسانیکه زشتکارى و گناه انجام داده اند به جایى رسید که آیات خدا را دروغ شمردند و آنها را به استهزا و مسخره گرفتند. آرى، کلام خدا صدق و راست و عین واقعیت و حقیقت است. یزید در حالى که با چوب خیزران بر لب و دندان مبارک امام مىزد این اشعار را سرود: "ما بزرگان بنى هاشم را کشتیم و آن را به حساب جنگ بدر گذاشتیم؛ یزید گفت : این روز در مقابل آن روز قرار گرفت. بنى هاشم با پادشاهى بازى کردند، وگرنه نه خبرى از رسالت بود و نه وحی نازل مى شد من از فرزندان خندق نباشم اگر از فرزندان احمد انتقام کارهاى او را نگیرم.
در این حال حضرت زینب(سلام الله) برخاست و این چنین خطبه خواند: به نام خداوند بخشنده و مهربان. خداوند جهانیان را حمد و سپاس مىگویم و بر پیامبر اسلام و خاندان او درود و سلام مىفرستم. آیه 10 سوره روم را تلاوت کرده و ادامه می دهند : در مسجد اموی حضرت زینب ناگهان دست برد و گریبان خود را پاره نمود. سپس با آه و ناله جانسوز که دلها را جریحه دار می نمود فرمود: ای حسینم ! ای محبوب رسول خدا ! ای فرزند مکه و منا ای پسر فاطمه زهرا، بزرگ سرور زنان! ای پسر دختر رسول خدا محمد مصطفی صلی الله علیه و آله! و نوحه سرایی کرد و از نوحه سرایی او همه اهل مجلس به گریه افتادند ولی یزید ساکت بود. ای یزید، از اینکه زمین و آسمان را بر ما تنگ گرفته اى. و ما را همچون اسیران از سویى به سوى دیگر مىبرى، گمان دارى که ما در نزد خدا خوار و پست شده ایم و تو در پیشگاه او قرب و منزلت یافته اى؟ و با این تصور خام و باطل، باد به غبغب انداخته و با نگاه غرورآمیز و شادمانه به اطراف خود مى نگرى؟ از اینکه دنیایت آباد شده و امور طبق مراد تو مى چرخد و مقام و منصبى را که حق ما خاندان رسول اکرم ص است، در دست گرفته اى، شادمانى؟ اگر چنین تصور باطلى بر وجود تو حکمفرما شده است،
1. تكذيب كنندگان و مسخرهكنندگان، هيچ بهرهاى از كارشان جز عذاب سوء ندارند. ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذِينَ أَساؤُا السُّواى- كَذَّبُوا- يَسْتَهْزِؤُنَ 2. سقوط انسان، مراحلى دارد: ابتدا گناه، «أَساؤُا السُّواى» سپس تكذيب، «كَذَّبُوا» و آنگاه استهزا . يَسْتَهْزِؤُنَ
38. لعنت خدا بر ستمکاران
حضرت زینب سلام الله ادامه می دهند : پسر سفیان! اگر چه تو امروز کشتار و اسارت ما را غنیمت شمرده اى و به آن مى بالى، اما طولى نمىکشد که مجبور مىگردى غرامت و تاوان آن را پس بدهى، و آن روزى است که آنچه از پیش فرستاده اى خواهى یافت ذلِکَ بِما قَدَّمَتْ یَداکَ وَ أَنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ و خداوند هرگز به بندگان خود ستم نمى ورزد (حج10) ای یزید، ما از بیدادگرى هاى تو، به پیشگاه او شکایت مىبریم و او تنها پناهگاه و امید ماست پس هر مکرى که مىتوانى بساز و هر تلاشى که مىتوانى انجام بده؛ ولى بدان به خدا سوگند! هرگز توان آن را ندارى که ذکر خیر ما را از یادها ببرى و قدرت آن را ندارى که وحى ما را نابود سازى و دوره ى ما را به پایان رسانى و نمىتوانى ننگ و عار اعمالت را از دامن خود بزدایى. اى یزید! بدان که عقلت ضعیف و ایام حکومتت اندک و اجتماعت رو به پراکندگى و پریشانى است روزى خواهد رسید که منادى ندا خواهد کرد: آگاه باشید که لعنت خدا بر ستمکاران باد.
شايد به خاطر آن كه ظلمِ كم نيز از خداوندِ عادل، ظلمِ بسيار محسوب مىشود، در آيهى شريفه، كلمهى «ظلام» آمده.
1. خداوند عادل است و قهر يا مهر او نتيجهى عملكرد ماست. «ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ
2. ديگران را عامل گناه و خلاف خودمان ندانيم، كه هرچه هست از خودماست. «قَدَّمَتْ يَداكَ
3. ايمان بعضىها موسمى و سطحى است و حوادث تلخ و شيرين آن را تغيير مىدهد. وَ مِنَ النَّاسِ ...
4. حساب عقيده و عملى كه بر اساس منطق است، از حساب فراز و نشيبهاى مادّى جداست. (دين را براى نان نخواهيم) فَإِنْ أَصابَهُ خَيْرٌ ...
5. انسان در معرض هجوم حوادث تلخ و شيرين است. أَصابَهُ ... أَصابَتْهُ
6. فقر و ناملايمات وسائل آزمايشند. «أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ
7. ارتداد و بازگشت از راه خداوند، قهر شديد الهى و عذاب دوزخ را به دنبال دارد. «انْقَلَبَ عَلى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ
39 . حضرت زینب چندین بار آیات را در کربلا و در اسارت تلاوت می کردند
مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلًا (احزاب 23) از میان مؤمنان مردانى هستند که آنچه را با خداوند پیمان بسته بودند صادقانه وفا کردند (و خود را آمادهى جهاد نمودند)، برخى از آنان پیمانشان را عمل کردند (و به شهادت رسیدند) و بعضى دیگر در انتظار (شهادت) هستند، و هرگز (عقیده و پیمان خود را) تغییر ندادند. امام حسین علیه السلام هم در کربلا هنگام وداع با اصحابش و گاهى بالاى سر شهدا این آیه را تلاوت مىفرمودند.
اى پسر سفیان! اگر چه تو امروز کشتار و اسارت ما را غنیمت شمرده اى و به آن مى بالى، اما طولى نمىکشد که مجبور مىگردى غرامت و تاوان آن را پس بدهى، و آن روزى است که آنچه از پیش فرستاده اى خواهى یافت "و خداوند هرگز به بندگان خود ستم نمى ورزد (حج10) ما از بیدادگرى هاى تو، به پیشگاه او شکایت مىبریم و او تنها پناهگاه و امید ماست پس هر مکرى که مىتوانى بساز و هر تلاشى که مىتوانى انجام بده؛
ولى بدان به خدا سوگند! هرگز توان آن را ندارى که ذکر خیر ما را از یادها ببرى و قدرت آن را ندارى که وحى ما را نابود سازى و دوره ى ما را به پایان رسانى و نمىتوانى ننگ و عار اعمالت را از دامن خود بزدایى.
اى یزید! بدان که عقلت ضعیف و ایام حکومتت اندک و اجتماعت رو به پراکندگى و پریشانى است روزى خواهد رسید که منادى ندا خواهد کرد: آگاه باشید که لعنت خدا بر ستمکاران باد
یزید گفت: با هیچ کدام از شماها سخنی نگفتم، مگر اینکه جواب درستی به من میدهید. بعد از خطبهی حضرت زینب سلام الله علیها که سبب رسوایی یزید شد. او از شامیان نظر خواست که با این اسیران چه کنم؟ شامیان در پاسخ گفتند: آنها را از دم شمشیر بگذران. یکی از انصار به نام لقمان بن بشیر گفت: ببین اگر رسول خدا بود با آنان چه میکرد؛ تو نیز همان طور رفتار کن. امام باقر علیه السلام که کودکی بود، در مجلس حضور داشت، سخنان قاطعی گفت که یزید را از قتل اسرا منصرف کرد. یزید سر بر زیر انداخت و سپس دستور داد آنان را از مجلس بیرون ببرند.
40 . نور خدا خاموش شدنی نیست
در جواب یزید که خود را پیروز و امام حسین علیه الیلام را مرده و کشته می دانستند و فکر می کردند که همه چیز به پایان رسیده این آیه را تلاوت نمودند.
یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ (صف 8) آنان تصمیم دارند که نور خدا را با دهانها (و سخنان و افتراها) ى خود خاموش کنند، در حالى که خداوند کامل کننده نور خویش است، هرچند کافران ناخشنود باشند.
حضرت زینب (سلام الله علیها) تلاش میکند تا بهترین تصویر را از کشته شدگان و شخصیت آنان ارائه دهد همچنان که تلاش دارد تا تصویری از جانبازی شهدا و قساوت و شقاوت دشمنان ارائه کند که هیچ اما و اگری باقی نماند و دستگاه تبلیغاتی و رسانههای دشمن نتوانند آن را دگرگون سازند و یا تصویری دروغین به خورد مردم دهند.
امام حسین(علیه السلام) با شهادت خویش و فرزندان و یارانش، کاری که از عهده کمتر کسی برمیآمد انجام داد و خود را قربانی خدا و رضایت او کرد. و عامل بیداری در تمام ادیان و در تمام اعصار برای تمام ملل شد و این شهادت و شجاعت و از خودگذشتگی سرمشقی برای جهانیان گردید و هیچوقت خاموش شدنی نیست.
اینجاست که حضرت زینب (سلام الله علیها) میفرماید:
یا محمداه! ای رسول خدا، ای که فرشتگان زمین و آسمان بر تو درود میفرستند این حسین توست که اعضایش را پاره پاره کردند، سرش را از قفا بریدند این حسین توست که جسدش در صحرا افتاده، در حالی که بادها بر او میوزند و خاک را بر او مینشانند. در روایات بدون شک متواتر مىخوانیم که پیروزى اسلام بر دیگر ادیان آسمانى، در زمان ظهور حضرت مهدى عجل الله تعالی فرجه تحقّق خواهد یافت. دشمن براى خاموش کردن نور خدا از راههاى مختلف استفاده می کند : 1. تهمت ارتجاع و کهنه گرایى مىزنند. 2. مىگویند این سخنان خیال و پندار است. 3. سخنان پیامبر را دروغ و افترا مىنامند 4. آیات وحى را سطحى و بى ارزش قلمداد مىکنند. 5. براى خداوند رقیب تراشى مىکنند. 6. به راه و مکتب مؤمنان طعنه مىزنند و آنان را تحقیر مىکنند.دنباله آیات در تاریخی فرهنگی قرآنی 2m
+ نوشته شده در ساعت 6 توسط زارع پور (تهیه و تلخیص)
|