40 حدیث امام صادق . اتحاد اسلامی . وصیت حکیمانه . عظمت علمی . دانشگاه جعفری . سخنان حکمت ‌آموز

حدیث امام صادق (ع) در باب مسیر واحد اهل بیت(علیهم السلام)

“حدیثی حدیث ابی، و حدیث ابی حدیث جدی، و حدیث جدی حدیث الحسین، و حدیث الحسین حدیث الحسن، و حدیث الحسن حدیث امیرالمومنین، وحدیث امیرالمومنین حدیث رسول الله (ص)، و حدیث رسول الله قول الله عز و جل. سخن و حدیث من همانند سخن پدرم می باشد، و سخن پدرم همچون سخن جدم، و سخن جدم نیز مانند سخن حسین(ع) و نیز سخن او با سخن حسن(ع) یکی است و سخن حسن(ع) همانند سخن امیرالمومنین علی(ع) و کلام او از کلام رسول خدا (ص) می باشد، که سخن رسول الله(ص)به نقل از سخن خداوند متعال خواهد بود. این حدث امام جعفر صادق (علیه السلام) نشان دهنده وحدت اهل بیت عصمت و طهارت در مسیر شناخت معارف الهی می باشد.بر این اساس سخنان امامان معصوم علیهم السلام در باب مسائل مختلف فردی و اجتماعی از رویکرد و روش واحد آنها منبعث گردیده است و کلام همه این بزرگواران کلام خداوند متعال می باشد.

حدیث امام صادق(ع)در باب عمل به احادیث من حفظ من شیعتنا اربعین حدیثا بعثه الله یوم القیامه عالما فقیها ولم یعذبه. هرکس از شیعیان ما چهل حدیث را حفظ کند (و به آن ها عمل نماید)، خداوند او را دانشمندی فقیه در قیامت محشور می گرداند و عذاب نمی شود. احادیث رسیده از ائمه معصومین(ع) روشنگر مسیر دنیوی و اخروی شیعیان ا در راه رسیدن به کمال و حقیقت هستند. از این رو عمل به این احادیث باید در دستور کار شیعیان این امامان بزرگوار قرار گیرد.

حدیث امام صادق(ع)در باب رفع گرفتاری مومنان قضاء حاجه المومن افضل من الف حجه متقبله بمناسکها، و عتق الف رقبه لوجه الله، و حملان الف فرس فی سبیل الله بسرجها و لحمها. برآوردن حوائج و نیازمندی های مومن از هزار حج مقبول و آزادی هزار بنده و فرستادن هزار اسب مجهز در راه خدا، بالاتر و والاتر است. همان گونه که امام صادق (ع)و دیگر معصومین فرموده اند، برآوردن حاجات مومنان یکی از اصلی ترین خصائص شیعیان آل محمد(ص)محسوب می شود.باشد که این مسیر پر نور را کوشاتر و جدی تر طی نماییم.
حدیث امام صادق(ع)در باب اهمیت نماز اول ما یحاسب به العبد الصلاه، فان قبلت قبل سائر عمله، و اذا ردت، رد علیه سائر عمله. اولین محاسبه انسان در پیشگاه خداوند پیرامون نماز است، پس اگر نمازش قبول شود بقیه عبادات و اعمالش نیز پذیرفته می گردد وگرنه مردود خواهد شد. نماز به عنوان ستون دین و نزدیک ترین مسیر قرب الهی از اهمیت ویژه ای در تعالیم مذهبی ائمه معصومین (ع)برخوردار می باشد. سستی در نماز و ترک آن زندگی دنیوی و اخروی انسان را متزلزل و تباه می سازد.از این رو باید این واجب الهی را به بهترین و شایسته ترین نحو ممکن اداء نمود.
حدیث امام صادق(ع)در باب شخصیت مومن کمال المومن فی ثلاث خصال:الفقه فی دینه، و الصبر علی النائبه، والتقدیر فی المعیشه. شخصیت و کمال مومن در سه خصلت است:آشنا بودن به مسائل و احکام دین، صبر در مقابل شداید و ناملایمات، زندگی او همراه با حساب و کتاب و برنامه ریزی دقیق باشد. این حدیث امام صادق(ع)عملا چارچوب و برنامه ای برای زندگی دنیوی و اخروی ما شیعیان محسوب می شود.اینکه به عنوان یک پیرو مکتب اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام)نسبت به احکام و قوانین شرع آشنا بوده ،در برابر حوادث و ناملایمات زندگی صبر پیشه ساخته و در زندگی خود برنامه ریزی دقیقی داشته باشند.
حدیث امام صادق(ع)در باب فضیلت نماز در مساجد علیکم باتیان المساجد، فانها بیوت الله فی الاءرض، و من اتاها متطهرا طهره الله من ذنوبه، و کتب من زواره. بر شما باد به دخول در مساجد، چون که آنها خانه خداوند بر روی زمین است، و هر کسی که با طهارت وارد آن شود خداوند متعال او را از گناهان تطهیر می نماید و ر زمره زیارت کنندگانش محسوب می شوند.امیدواریم شیعیان مکتب امام صادق با عمل به فرمایشات ایشان و اجداد و فرزندان معصوم این امام بزرگوار،بتوانند گام محکمی در راستای تعالی و سعادت دنیوی و اخروی خود بردارند. نام همه شیعیان اهل بیت در زمره عمل کنندگان به تعالیم این بزرگواران قرار گیرد.

امام صادق(ع) و خدمتکاری خلق امام صادق(ع)نیز درسیره و سنت، همانند دیگر معصومان(ع) در این مسیر کمالی گام برداشته و به عنوان سرمشق انسان، بر آن بود تا خدمتکاری خلق را به خوبی نشان دهد. همان گونه که در خانه علوی(ع) اعضای خانواده درمقام بر و نیکی، سه روز خوراک افطاری خویش را به یتیم و اسیر و فقیر دادند (سوره انسان) و امام صادق(ع) نیز بارها دارایی خویش را در میان بینوایان و فقیران تقسیم کرد و به اشکال گوناگون خود را در خدمت خلق قرار داد. همان گونه که امام سجاد(ع) بارها ناشناخته در میان کاروان های حاجیان قرار می گرفت تا به خدمتکاری ایشان مشغول شود و هرگاه شناخته می شد از آنان جدا و به کاروانی دیگر می پیوست، همچنین امام صادق(ع) در مکه و منی به خدمت خلق مشغول می شد و دمی از آن کناره نمی گرفت. وی شبانه روز خویش را وقف خدمتکاری به مردم کرده بود و هرکسی از خوان علم وعملش به مقدار نیازش بهره مند می شد.

اگر امیرمؤمنان علی(ع) نخلستان می ساخت و چاه آب می کند و بر فقیران و بینوایان وقف می کرد، امام صادق(ع) نیز با مال و جان کمر به خدمت خلق بسته بود. آن حضرت(ع) بر پایه آن که به آن چه می گویند عمل کنند و مصداق «لم تقولون ما لا تفعلون» (صف،2) نباشند، به هرچه گفت، عمل می کرد و همان گونه که دیگران را به خدمت خلق می خواند، خود در خدمت خلق بود. دراین باره جمیل یکی از راویان می گوید: از امام صادق(ع) شنیدم که فرمود: المؤمنون خدم بعضهم لبعض قابل جمیل:قلت: و کیف یکونون خدما بعضهم لبعض؟ قال: یفید بعضهم بعضا؛ مؤمنان خدمتگزار یکدیگرند.گفتم چگونه؟ فرمود: به یکدیگر فایده و سود می رسانند. (کافی، ج2، ص167)

خط قرمز خدمتکاری مردم البته باید توجه داشت که خدمتکاری مردم به بهره کشی و استثمار نینجامد و اینگونه نشود که دیگران سوءاستفاده کنند و خدمت کننده را به سوی بردگی بکشانند. از این رو امام صادق(ع) درباره شرایط و خط قرمز خدمتکاری مردم فرمودند: اخدم اخاک، فان استخدمک فلا و لا کرامه ؛ برادرت را خدمت کن، اما اگر تو را به خدمت و بیگاری گرفت (و طلبکارانه برخورد کرد.) خدمتش مکن. (مستدرک الوسائل، حسین نوری، ج2، ص411) خدمتگزاری به مردم تا زمانی درست است که کرامت شخص خدمت کننده حفظ شود. بسیاری از مردم به تبعیت از سیره پیامبران و امامان(ع) می کوشند تا خود را در مقام خدمتگزاری دیگران قرار دهند. بسیاری از شخصیت ها را می توان در طول تاریخ دید که به خدمت توده مردم مشغول شدند. از امام خامنه ای است که ایشان در مراسم ورود امام خمینی(ره) مسئولیت چای دادن را به عهده گرفت. امام سجاد(ع) بارها به طور مخفیانه در کاروان های حج وارد می شد و کمر به خدمت مردم می بست. کسانی از بزرگان در مراسم عزاداری اباعبدالله(ع) به خدمت مشغول می شوند و کفش عزاداران را جفت می کنند و یا واکس می زنند یا در حرم امامان(ع) به خدمت مشغول شده و خادم افتخاری حرم می شوند.
اما هرگاه شخص احساس کند که خدمت شونده می خواهد از خدمت رسانی او سوءاستفاده کند و او را به بیگاری بکشاند و مانند کسانی با او رفتار کند که در برابر مزد و مواجبی، کار می کنند و به او امر و نهی می کند و یا توبیخ و سرزنش می کند و یا رفتاری را دارد که موجب تحقیر می شود، در این صورت این خدمتگزاری ممدوح نیست و شخص می بایست برای حفظ کرامت انسانی، از این گونه خدمت کردن سر باز زند. رفتار طلبکارانه از سوی خدمت شونده، از جمله خطوط قرمزی است که خدمت رسانی را محدود می کند.

بنابراین، تا زمانی که کرامت انسانی حفظ می شود یا خدمت شونده طلبکارانه رفتار نمی کند و یا قصد تحقیر ندارد و یا این که با شخص خدمتگزار همانند مستخدم و برده یا مواجب بگیر رفتار نمی کند، مجاز است تا شخص این خدمتگزاری را به عنوان یک عمل عبادی بداند و بدان اهتمام ورزد؛ چنان که امامان(ع) این گونه رفتار می کردند و خود را خدمتگزار مردم به خصوص زوار و حاجیان و نمازگزاران و عزاداران می دانستند.
بر این اساس باید با حفظ کرامت در خدمت مردم بود و این گونه نشود که کرامت و بزرگواری شما نسبت به خلق که در شکل تواضع و فروتنی و خدمت صادقانه و بی منت به خلق تجلی یافته، کاسته یا شکسته شود؛ چرا که حفظ کرامت آدمی لازم و ضروری است؛ اما باید دانست هرگز حفظ کرامت با خدمتکاری منافاتی ندارد؛ چرا که برخی برای فرار از خدمت به خلق، می گویند که این کارها موجب می شود تا کرامت آدمی از میان برود. اگر این معنا درست می بود، امام سجاد(ع) نوکری وخدمتکاری کاروانیان حج را نمی کرد و برای حفظ شخصیت و کرامت همانند دیگران رفتار می کرد. این در حالی است که ایشان این گونه خدمتکاری را منافی کرامت نمی دانست.
امام صادق(ع) هم چنین ایجاد مواسات را به عنوان حق افراد جامعه اسلامی بر یکدیگر بیان فرموده و گفته است: یحق علی المسلمین الاجتهاد فی التواصل و التعاون و التعاطف و المواساه لاهل الحاجه و تعاطف بعضهم علی بعض؛ مسلمانان موظفند در راه پیوستگی و کمک نسبت به نیازمندان کوشا و جدی باشند، و از عواطف اخلاقی و کمکهای مالی مضایقه نکنند و به هنگام گرفتاری و نیاز، یار و یاور هم باشند. (اصول کافی، ج2، ص175) در (کافی)

درجلد دوم، درباب سعی در رفع حاجت مومن نقل کرده است: روزی صفوان در محضر امام صادق(ع) نشسته بود که ناگهان مردی که برایش گرفتاری پیش آمده بود به خدمت حضرت رسید و گرفتاریش را شرح داد. امام به صفوان دستور فرمود که فورا حرکت کن و برادر ایمانی خویش را در کارش یاری کن. صفوان رفت و پس از توفیق در اصلاح کار و حل مشکل او به پیش حضرت بازگشت. امام در مورد کار او سؤال نمودند.صفوان گفت: خدا اصلاح کرد. امام خطاب به صفوان فرمود: بدان که همین کار به ظاهر کوچک و حاجتی که برآوردی و وقت کمی از تو گرفت از هفت شوط طواف دور کعبه، محبوب تر و برتر است.
سپس امام صادق(ع) این چنین به سخن خویش ادامه دادند: مردی گرفتاری داشت. حضور امام حسن(ع) رفت و از ایشان استمداد نمود. امام حسن بی درنگ کفشها را پوشیده و راه افتادند. در بین راه به حضرت امام حسین(ع) رسیدند درحالی که ایشان مشغول نماز بودند. امام حسن به آن مرد فرمود: تو چگونه از حسین غفلت نمودی و پیش ایشان نرفتی؟ گفت: من اول می خواستم پیش ایشان بروم و از ایشان درکارم کمک بطلبم، ولی چون گفتند ایشان اعتکاف کرده اند و نمی توانند از مسجد خارج شوند، خدمتشان نرفتم. امام حسن(ع) فرمودند اگر توفیق برآوردن حاجت تو برایش دست داده بود، از یک ماه اعتکاف برایش بهتر بود. امام صادق(ع) در سخنی دیگر درباره نقش خدمتکاری مردم در تحقق اهداف بلند انسانی و رسیدن به پاداش عظیم دنیوی و اخروی فرمود: فضیلت و پاداش برطرف کردن نیاز مؤمن، از هزار حجی که تمام اعمال آن قبول شده باشد و آزادکردن یک بنده در راه خدا و صرف بار هزار اسب در راه خدا با زین و لجامش، بیشتر است. (بحارالانوار، ج47، ص285)

روایاتی از امام صادق(ع) درباره خدمت به خلق امام صادق(ع) فرمود: قال الله عزوجل: الخلق عیالی فاحبهم الی الطفهم بهم و اسعاهم فی حوائجهم؛ خدای متعال می فرماید: مردم، خانواده من هستند.پس محبوبترین آنان نزد من کسانی هستند که با مردم مهربان تر و در راه برآوردن نیازهای آنان کوشاتر باشند. (الکافی، ج2، ص199) امام فرمود: من کان فی حاجه اخیه المؤمن المسلم کان الله فی حاجته ما کان فی حاجه اخیه؛ کسی که در فکر برآوردن نیاز برادر مؤمن مسلمان خود باشد تا زمانی که در فکر نیاز او هست، خداوند نیز در (فکر)نیاز وی باشد (نیازش را برطرف می کند). (امالی شیخ طوسی، ص79، ج741)
امام صادق(ع) فرمود: الماشی فی حاجه اخیه کالساعی بین الصفا و المروه : کسی که در راه برطرف ساختن حاجت نیاز برادر خود قدم بردارد، مانند کسی است که سعی میان صفا و مروه به جای آرد. (تحف العقول، ص303) امام صادق(ع) فرمود: لقضاء حاجه امری مؤمن أفضل من حجه و حجه و حجه ، حتی عد عشر حجج؛ برآوردن نیاز مؤمن، به یقین برتر از یک حج و یک حج و یک حج است، (امام تا ده حج شمردند). (امالی شیخ صدوق، ص791)

امام صادق(ع) فرمود: ما من مؤمن یخدم أخاه و هو یقدر علی نصرته الا خذله الله فی الدنیا و الاخره ؛ هرگاه مؤمنی بتواند برادر خود را یاری رساند اما کمکش نکند، خداوند در دنیا و آخرت او را تنها گذارد. (بحارالانوار، ج47، ص113)امام صادق(ع) فرمود: من صار الی أخیه المومن فی حاجته او مسلما فحجبه لم یزل فی لعنته الله الی ان حضرته الوفاه ؛ کسی که برای طلب حاجت خود یا برای سلام و احوال پرسی نزد برادر مؤمن خود رود و او خود را از وی مخفی کند، تا زنده است، پیوسته مشمول لعنت و نفرین خدا شود. (الاختصاص، ص13)
امام صادق(ع) فرمود: ان الرجل لیسالنی الحاجه فابادر بقضائها مخافه ان یستغنی عنها فلا یحدلها موقعاً اذا جاءته؛ هرگاه مردی از من درخواست حاجتی کرد، در رفع حاجت و نیاز او شتاب می ورزم؛ زیرا بیم آن می رود که کار از کار بگذرد و اقدام من در کمک به او دیگر به کارش نیاید. (عیون الاخبار الرضا ج2، ص971) امام صادق(ع) فرمود: انی لارساع الی حاجه عدوی خوفاً ان ارده فیستغنی عنی؛ من در برآوردن نیاز دشمن خود(نیز) شتاب می کنم؛ زیرا می ترسم دست رد به سینه او زنم و او از من بی نیاز شود. (بحارالانوار، ج87، ص702) امام صادق(ع) فرمود: ما امن بالله و لابمحمد ولا بعلی من اذا اتاه اخوه المومن فی حاجه لم یضحک فی وجهه فان کانت حاجته عنده سارع الی قضائها؛ به خدا و محمد و علی ایمان نیاورده است کسی که در هنگام نیاز برادر مؤمنش با خوشرویی با او برخورد نکند؛

پس اگر توان دارد احتیاج او را شخصا برطرف نماید و اگر قادر نیست با کمک دیگری مشکل او را حل کند؛ اگر نسبت به تقاضای برادر مؤمنی بی تفاوت باشد و به درخواست او عمل نکند پس بین ما و او ولایتی نخواهد بود. (بحارالانوار، ج57، ص671) امام به مردی گفت: چرا ما را تحقیر می کنی؟ آن مرد گفت:پناه می برم به خدا از این که شما و یا امری از امور شما را سبک بشمارم)، پس حضرت به او فرمود:وای بر تو، آیا ندای آن شخصی را نشنیدی که نزدیک جحفه از تو کمک خواست که او را به اندازه یک میل (برابر 2کیلومتر) بر مرکبت سوار نمایی و او به خدا سوگند یاد کرد که خسته و وامانده شده است؟ به خدا سوگند! تو حتی سرت را بلند نکردی و او را تحقیر کردی، هر کس مؤمنی را خوار کند ما را تحقیر کرده و حرمت الهی را شکسته است. (وسائل الشیعه، ج8، ص295)
امام فرمود: من مشی فی حاجه اخیه المومن کتب الله عزوجل له عشر حسنات و رفع له عشر درجات و حط عنه عشر سیئات و اعطاه عشر شفاعات. کسی که برای برطرف کردن نیاز برادر مؤمن خود گام بردارد؛ خدای سبحان برای او ده حسنه می نویسد و مقام او را ده درجه بالا می برد و از ده گناه او می گذرد و شفاعت ده نفر را از او می پذیرد. (بحارالانوار، ج47، ص213) حضرت فرمود: من احب الاعمال الی الله عزوجل ادخال السرور علی المومن؛ اشباع جوعته او تنفیس کربته؛ او قضاء دینه. از با ارزش ترین کارها نزد خداوند متعال، شاد کردن مؤمنین است؛ مثل سیر نمودن آن ها، یا نجات دادن آنان از سختی ها و گرفتاری ها، یا ادای بدهی آنها. (الکافی، ج2، ص291)

امام صادق (ع)و اتحاد اسلامی

نقش قرآن و اهل بیت علیهم السلام در اتحاد و انسجام اسلامی، نقشی ناشناخته و مبهم نیست. بدون تردید، «اعتصام به حبل الهی» مهم ترین راهکار پیشگیری از اختلاف و تفرقه در جامعه اسلامی و جامعه بشری است. سوره آل عمران: وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ کُنْتُمْ عَلی شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ و همگی به ریسمان الهی چنگ زنید و پراکنده نشوید و نعمت خدا را بر خود به یاد آورید. آن‌گاه که دشمن یکدیگر بودید، پس میان دلهای شما الفت انداخت و در سایه نعمت او با هم برادر شدید. و بر لب گودالی از آتش بودید، پس شما را از آن رهانید. این گونه خدا آیات خود را برای شما بیان می کند، باشد که هدایت یابید.» تلاوتِ سوره شریف آل عمران نشان می دهد که این سوره، منشور اتحاد و همبستگی ادیان توحیدی و امت بزرگ اسلامی است و پس از «الم»، با شعار معروف توحید«اللّه لا اله اِلاّ هو الحی القیوم» آغاز می شود.

و از نقش قرآن در اتحاد جامعه اسلامی و اختلاف زدایی سخن می گوید و در مورد متشابهات قرآن از کسانی به نام «راسخان در علم» یاد می کند، که آنان تفسیر و مصادیق اصیل آیات قرآن را می دانند و خردمندان سخن آنان را می پذیرند. رجوع به قرآن، راهکار اختلاف زدایی در جامعه اسلامی است.امّا اگر در تفسیر و تأویل کتاب الهی اختلاف پیش آید، راهی جز مراجعه به اهل بیت نبوی وجود ندارد؛ همانها که عِدل و شریک و مفسّر آیات الهی هستند. در همه عالم، قانون اساسی کشورها مرجع حل اختلافاتِ گروهها و جناحهای گوناگون است و اگر در تفسیر قانون اساسی اختلاف پیش آمد، راهکاری برای حل اختلاف پیش بینی کرده اند.

قرآن، قانون اساسی و کتاب مواضع مشترک امت اسلامی و مجموعه جهان بینی و ایدئولوژی و آیین نامه مسلمانی است و اگر در تفسیر آن اختلافی پدید آید، اهل بیت پیامبر اعظم ص مصداق دوم «حبل اللّه » و یادگار ماندگار نبوی برای حل مشکلات امت هستند. بشریت بدون توحید راهی به سوی فلاح ندارد و امت اسلامی بدون شناخت و اطاعت از آل محمّد ص دین و دنیای خویش را با خطر مواجه می سازد. ابو سعید خدری نقل کرده است که پیامبر گرامی ص فرمود: إِنِّی أَوْشَکَ أَنْ أُدْعَی فَأُجِیبَ فإِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ، کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتی، کِتَابَ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ بَیْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّ اللَّطِیفَ الْخَبِیرَ أَخْبَرَنِی أَنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا بمَاذَا تُخَلِّفُونی؛ به راستی نزدیک است که مرا [به سوی دار باقی]بخوانند پس اجابت کنم. حقا من دو شیء گران در میان شما می گذارم. کتاب خدا و عترتم. کتاب خدا که ریسمانی کشیده بین آسمان و زمین است و خاندانم، که اهل بیتم هستند. و همانا خدای آگاه، به من خبر داده که این دو از یکدیگر جدا نمی‌شوند، تا در حوض (کوثر) بر من وارد شوند، پس بنگرید که پس از من چه می کنید.»

در برخی روایات تصریح شده که «نحن الحبل»منظور از حبل اللّه ماییم.
امام‌صادق علیه السلام به عنوان بزرگ ترین مفسّر قرآن و یادگار رسالت، در عصر خویش محور برادری و اتحاد و عامل همبستگی امت اسلامی است. بشریت تنها با شناخت اندیشه و عمل و اخلاق آن بزرگوار می تواند راهی به سوی اتحاد جهانی و برادری جوامع بشری بر روی خویش بگشاید. اگر بپذیریم توحید، زیربنای فکری اتحاد جامعه بشری است، همه تلاشهای امام‌صادق علیه السلام در قلمرو توحید نظری و عملی و توحید در ذات و صفات و افعال الهی، اقداماتی زیر بنایی در جهت وحدت و همدلی بشریّت محسوب می شود. و اگر بپذیریم اعتقاد به عدل الهی، پشتوانه اخلاق و عدالت اجتماعی و عامل اتحاد اسلامی است، همه رهنمودهای امام صادق ع در زمینه عدل الهی و روشنگری در قلمرو جبر و تفویض، بخشی از کارنامه صادق آل‌محمّد در زمینه نشر مبانی فکری و روانی اتحاد اسلامی است. ابو احمد زاهد سمرقندی بدون ذکر واسطه از امام صادق ع نقل کرده که مردی درباره اساس دین از آن بزرگوار پرسید، حضرت فرمود: «إِنَّ أَسَاسَ الدِّینِ اَلتَّوْحِیدُ وَ الْعَدْلُ؛ اساس دین توحید و عدل است.» در یک سخن می توان گفت توحید، جهان بینی اتحاد اسلامی برای عموم انسانهاست و عدل مولود عقیده به توحید عملی و پشتوانه ایدئولوژی برادری دینی و عدالت اجتماعی است. کارنامه اهل بیت ع در موضوع اتحاد اسلامی و فراخوان جوامع بشری به همدلی و همفکری و همکاری براساس توحید و عدل کارنامه‌ای درخشان و بلند و پر حجم است و بررسی رفتار و گفتار امام صادق ع در زمینه های زیر می تواند،

نقش آن امام بزرگوار را در اتحاد مسلمین بیش تر روشن سازد:

امام صادق ع و اصلاح ذات البین؛ 2. امام صادق ع و نشر اخلاق برادری؛ 3. امام صادق ع و حل اختلافات فکری پیروان اهل بیت ع 4. امام صادق ع و ارائه راهکار حل اختلافات حقوقی شیعه؛ 5. امام صادق ع و پاسداری از اصل صداقت و راستی؛ 6. امام صادق ع و تأکید بر اصل همزیستی و مدارا با اهل سنّت و فرق گوناگون اسلامی؛ 7. امام صادق ع و رعایت امانت در رابطه با عموم انسانها؛ 8. امام صادق ع و تأکید بر پاسداری از عهد و میثاق در روابط انسانها، صرف نظر از دین و مذهب و رفتار طرف مقابل؛ 9. امام صادق ع و تأکید بر صله ارحام و حفاظت از پیوندهای خویشاوندی؛ 10. امام صادق ع و عدم طرح مسائل اختلاف انگیز، مثل قضا و قدر و خلق قرآن و...؛ 11. امام صادق ع و تأکید بر نماز جمعه و جماعت و اعیاد اسلامی؛ 12. مبارزات فکری، فرهنگی امام صادق ع با حامیان تفکّر مادّی مثل ابن ابی العوجاء، ابن طالوت، ابن اعمی و عموم؛ 13. مبارزات امام صادق ع با اندیشه های انحرافی، غلات، اهل رأی و قیاس، صوفیان، و جاعلان حدیث؛ 14. مبارزات امام صادق ع با نظام فاسد سیاسی؛ 15. اقدامات فرهنگی امام صادق ع در برابر اوضاع فاسد اجتماعی؛ 16. ساماندهی تشکیل پیروان عترت ع در برابر خلافت عباسی؛ 17. کنترل انقلابیون تندرو و ناآشنا با شرایط اجتماعی؛ 18. گرفتن وجوهات شرعی و حمایت مالی از محرومان جامعه اسلامی؛ 19. گسترش فقه ناب اسلامی در برابر فتاوی انحرافی؛ 20. امام صادق ع و نشر فرهنگ قرآن و علوم قرآنی.

امام صادق ع و برخورد هوشیارانه ایشان با نمایندگان و کارگزاران دولت عباسی زمینه «جهاد فرهنگی» بزرگی را فراهم آورد. هر کدام از محورهای فوق، بخشی از کارنامه امام ششم را نشان می دهد، که چگونه امام صادق ع همچون دیگر پیشوایان پاک اسلام در جهت «عبادت الهی» و «عدالت اجتماعی» و «تحکیم روابط امت اسلامی» و هدایت جامعه بشری گام برداشتند. برای نمونه یک برنامه وحدت آفرین آن پیشوای پاک یادآوری می شود: مفضّل بن عمر می گوید: قال ابو عبداللّه ع إِذَا رَأَیْتَ بَیْنَ اثْنَیْنِ مِنْ شِیعَتِنَا مُنَازَعَةً فَافْتَدِهَا مِنْ مَالِی؛ هرگاه بین دو نفر از شیعیان ما درگیری [مالی] دیدی، آن را با پرداخت اموال من حل کن.» صرف وجوهات شرعی در جهت اتحاد و برادری پیروان اهل بیت و حل اختلافات درونی، یکی از برنامه های معروف صادق آل محمّد ص است.

آن بزرگوار در زمینه اخلاق وحدت آفرین رهنمودهایی عمیق ارائه داده و «زیر بنای روانی» و «راهکار مهرورزی» را روشن کرده است. از جمله می فرماید: ثَلَاثَةٌ تُورِثُ الْمَحَبَّةَ الدِّینُ وَ التَّوَاضُعُ وَ الْبَذْلُ؛ سه چیز است که دوستی و محبت پدید می آورد. دینداری، فروتنی و بخشندگی. این رهنمود امام امروز هم می تواند منشور اتحاد و برادری تلقّی گردد و مایه مهربانی و مهرورزی در سراسر دنیا و تاریخ بشر باشد. امام صادق ع نه زمینه قیام مسلحانه و کنترل نظامی دنیای اسلام را فراهم می دید و نه سازش با حکّام ستمگر و دنیاگرای بلاد اسلامی را مشروع می دانست؛ از این رو «جهاد فرهنگی» و ساختن نیروهای لازم برای گسترش فرهنگ قرآن و عترت علیهم السلام را اولویت بخشید و با ایجاد تشکّلی قوی از هواداران عترت و هدایت افکار عموی در جهت اهداف نبوی ص گام برداشت. و ذخیره ای عظیم برای همه عصرها و نسلها باقی گذاشت.

وصیت حکیمانه امام صادق(ع)

منصورعباسی راجع به امام صادق(ع) می گفت:هذا الشجی المعترض فی حلوق الخلفا الذی لایجوز نفیه ولایحل قتله (بحارالانوار، ج47، ص 167) حاصل مضمون کلامش اینکه: این امام صادق(ع) مثل استخوان گیرکرده در گلوست که نه می شود از حلق پاینش داد و نه می شود از دهان بیرون آورد. او نه تحملش برای من ممکن است و نه کشتنش آسان و بالاخره با دسایس شیطانی، امام را مسموم کرد و پس از شهادت آن حضرت به فکر افتاد کاری کند که جانشین امام در میان مردم نباشد تا مزاحمی از آل علی(ع) نداشته باشد. به فرماندار مدینه محمدبن سلیمان نوشت:تحقیق کن و ببین جعفربن محمد(ع) چه کسی را وصی خود قرارداده است؟ او را به قتل برسان. او پس از چندی نامه نوشت که «جعفر» (ع) پنج نفر را وصی خود قرارداده است. اول خود جناب خلیفه! دوم من فرماندار مدینه! سوم پسرش موسی، چهارم پسر دیگرش عبدالله، پنجم همسرش حمیده. منصور از کیفیت این وصیت در تعجب و حیرت فرو رفت که چه کند؟ اینها را که نمی شود کشت! معلوم شد که امام با این وصیت نقشه خائنانه او را نقش بر آب کرده و در عین حال وصی خود را که امام موسی بن جعفر کاظم(ع) است مشخص فرموده اند و اهل بصیرت پی بردند که منصور و محمدبن سلیمان به طور مسلم منظور امام نبوده اند؛ حمیده، همسرشان نیز زن است و عبدالله فرزندشان را هم می دانستند که صلاحیت امامت ندارند. مطمئن شدند که امام پس از آن حضرت، امام موسی بن جعفرکاظم(ع) است. - صفیر هدایت، 43، توبه، آیت الله ضیاءآبادی

عظمت علمی امام صادق (ع)

در باب عظمت علمی امام صادق (علیه السلام) شواهد فراوانی وجود دارد و این معنا مورد قبول دانشمندان تشیع و تسنن است. فقها و دانشمندان بزرگ در برابر عظمت علمی آن حضرت سر تعظیم فرود می ‏آوردند و برتری علمی او را می‏ستودند.«ابو حنیفه»، پیشوای مشهور فرقه حنفی ، می ‏گفت: من دانشمندتر از جعفر بن محمد ندیده‏ام نیز می ‏گفت: زمانی که «منصور» (دوانیقی) «جعفر بن محمد» را احضار کرده بود، مرا خواست و گفت: مردم شیفته جعفر بن محمد شده‏اند، برای محکوم ساختن او یک سری مسائل مشکل را در نظر بگیر. من چهل مسئله مشکل آماده کردم. روزی منصور که در «حیره» بود، مرا احضار کرد. وقتی وارد مجلس وی شدم دیدم جعفر بن محمد در سمت راست او نشسته است وقتی چشمم به او افتاد آنچنان تحت تأثیر ابهت و عظمت او قرار گرفتم که چنین حالی از دیدن منصور به من دست نداد. سلام کردم و با اشاره منصور نشستم. منصور رو به وی کرد و گفت: این ابو حنیفه است. او پاسخ داد: بلی می‏شناسمش. سپس منصور رو به من کرده گفت: ای ابو حنیفه! مسائل خود را با ابو عبدالله(جعفر بن محمد) در میان بگذار. در این هنگام شروع به طرح مسائل کردم. هر مسئله‏ای می‏پرسیدم، پاسخ می ‏داد: عقیده شما در این باره چنین و عقیده اهل مدینه چنان و عقیده ما چنین است.

در برخی از مسائل با نظر ما موافق، و در برخی دیگر با اهل مدینه موافق و گاهی ، با هر دو مخالف بود. بدین ترتیب چهل مسئله را مطرح کردم و همه را پاسخ گفت: ابو حنیفه به اینجا که رسید با اشاره به امام صادق (علیه السلام)گفت: دانشمندترین مردم، آگاهترین آنها به اختلاف مردم در فتاوا و مسائل فقهی است. «مالک»، پیشوای فرقه مالکی می ‏گفت: مدتی نزد جعفر بن محمد رفت و آمد می‏کردم، او را همواره در یکی از سه حالت دیدم: یا نماز می‏خواند یا روزه بود و یا قرآن تلاوت می ‏کرد، و هرگز او را ندیدم که بدون وضو حدیث نقل کند. در علم و عبادت و پرهیزگاری ، برتر از جعفر بن محمد هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و به قلب هیچ بشری خطور نکرده است. شیخ (مفید) می‏نویسد: به قدری علوم از آن حضرت نقل شده که زبانزد مردم گشته و آوازه آن همه جا پخش شده است و از هیچ یک از افراد خاندان او، به اندازه او علم و دانش نقل نشده است. ابن حجر هیتمی» می‏نویسد:به قدری علوم از او نقل شده که زبانزد مردم گشته و آوازه آن، همه جا پخش شده است و بزرگترین پیشوایان (فقه و حدیث)مانند: یحیی بن سعید، ابن جریح، مالک، سفیان ثوری ، سفیان بن عیینه، ابو حنیفه، شعبه و ایوب سجستانی از او نقل روایت کرده‏اند.«ابو بحر جاحظ»، یکی از دانشمندان مشهور قرن سوم، می ‏گوید: جعفر بن محمد کسی است که علم و دانش او جهان را پر کرده است و گفته می ‏شود که ابوحنیفه و همچنین سفیان ثوری از شاگردان اوست، و شاگردی این دو تن در اثبات عظمت علمی او کافی است.

«سید امیر علی » با اشاره به فرقه‏های مذهبی و مکاتب فلسفی در دوران خلافت بنی ‏امیه می ‏نویسد: فتاوا و آرای دینی تنها نزد سادات و شخصیتهای فاطمی رنگ فلسفی به خود گرفته بود. گسترش علم در آن زمان، روح بحث و جستجو را برانگیخته بود و بحثها و گفتگوهای فلسفی در همه اجتماعات رواج یافته بود. شایسته ذکر است که رهبری این حرکت فکری را حوزه علمی ‏ای که در مدینه شکوفا شده بود، به عهده داشت. این حوزه را نبیره علی بن ابی طالب بنام امام جعفر که «صادق» لقب داشت، تاسیس کرده بود. او پژوهشگری فعال و متفکری بزرگ بود، و با علوم آن عصر بخوبی آشنایی داشت و نخستین کسی بود که مدارس فلسفی اصلی را در اسلام تاسیس کرد. در مجالس درس او، تنها، کسانی که بعدها مذاهب فقهی را تاسیس کردند، شرکت نمی ‏کردند، بلکه فلاسفه و طلاب فلسفه از مناطق دور دست در آن حاضر می ‏شدند. «حسن بصری »، موسس مکتب فلسفی «بصره» و «واصل بن عطأ» موسس مذهب معتزله، از شاگردان او بودند که از زلال چشمه دانش او سیراب می ‏شدند.«ابن خلکان»، مورخ مشهور، می ‏نویسد: او یکی از امامان دوازده گانه در مذهب امامیه، و از بزرگان خاندان پیامبر است که به علت راستی و درستی گفتار، وی را صادق می ‏خواندند. فضل و بزرگواری او مشهورتر از آن است که نیاز به توضیح داشته باشد. ابوموسی جابر بن حیان طرطوسی شاگرد او بود.جابر کتابی شامل هزار ورق تالیف کرد که تعلیمات جعفر صادق را در برداشت و حاوی پانصد رساله بود.

شرائط خاص فرهنگی
از نظر فکری و فرهنگی نیز عصر امام صادق (علیه السلام) عصر جنبش فکری و فرهنگی بود. در آن زمان شور و شوق علمی بی سابقه‏ای در جامعه اسلامی به وجود آمده بود و علوم مختلفی اعم از علوم اسلامی همچون: علم قرائت قرآن ، علم تفسیر ، علم حدیث، علم فقه، علم کلام، یا علوم بشری مانند: طب ، فلسفه ، نجوم ، ریاضیات و پدید آمده بود، به طوری که هر کس یک متاع فکری داشت به بازار علم و دانش عرضه می‏کرد.بنابراین تشنگی علمی عجیبی به وجود آمده بود که لازم بود امام به آن پاسخ گوید.عواملی را که موجب پیدایش این جنبش علمی شده بود می ‏توان بدین نحو خلاصه کرد:
1- آزادی و حریب فکر و عقیده در اسلام. البته عباسیان نیز در این آزادی فکری بی تاثیر نبود؛ اما ریشه این آزادی در تعلیمات اسلام بود، به طوری که اگر هم عباسیان می ‏خواستند از آن جلوگیری کنند، نمی‏توانستند

2- محیط آن روز اسلامی یک محیط کاملاً مذهبی بود و مردم تحت تاثیر انگیزه‏های مذهبی بودند.تشویقهای پیامبر اسلام به کسب علم، و قرآن و تعلیم و تفکر و تعقل، عامل اساسی این نهضت و شور و شوق بود

3 - اقوام و مللی که اسلام را پذیرفته بودند نوعاً دارای سابقه فکری و علمی بودند و بعضاً همچون نژاد ایرانی (که از همه سابقه‏ای درخشانتر داشت)و مصری و سوری ، از مردمان مراکز تمدن آن روز به شمار می ‏رفتند.این افراد به منظور درک عمیق تعلیمات اسلامی ،به تحقیق و جستسجو و تبادل نظر می‏پرداختند

4- تسامح دینی یا همزیستی مسالمت‏آمیز با غیر مسلمانان مخصوصاً همزیستی با اهل‏کتاب مسلمانان، اهل را تحمل می ‏کردند و این را برخلاف اصول دینی خود نمی‏دانستند. در آن زمان اهل کتاب، مردمی دانشمند و مطلع بودند. مسلمانان با آنان برخورد علمی داشتند و این خود مناظره را به دنبال داشت.

دانشگاه بزرگ جعفری

امام صادق (ع) با توجه به فرصت مناسب سیاسی که به وجود آمده بود، و با ملاحظه نیاز شدید جامعه و آمادگی زمینه اجتماعی ، دنباله نهضت علمی و فرهنگی پدرش امام باقر (ع) را گرفت و حوزه وسیع علمی و دانشگاه بزرگی به وجود اورد و در رشته‏های مختلف علوم عقلی و نقلی آن روز، شاگردان بزرگ و برجسته‏ای همچون:هشام بن حکم، محمد بن مسلم، ابان بن تغلب، هشام بن سالم، مومن طاق، مفضل بن عمر، جابر بن حیان و تربیت کرد که تعداد آنها را بالغ بر چهار هزار نفر نوشته‏اند. هر یک از این شاگردان شخصیتهای بزرگ علمی و چهره‏های درخشانی بودند که خدمات بزرگی انجام دادند. گروهی از آنان دارای آثار علمی و شاگردان متعددی بودند. به عنوان نمونه «هشام بن حکم» سی و یک جلد کتاب نوشته و «جابر بن حیان» نیز بیش از دویست جلددر زمینه علوم گوناگون بخصوص رشته‏های عقلی و طبیعی و شیمی (که آن روز کیمیا نامیده می ‏شد) تصنیف کرده بود که به همین خاطر، به عنوان پدر علم شیمی مشهور شده است. کتابهای جابر بن حیان به زبانهای گوناگون اروپایی در قرون وسطی ترجمه گردید و نویسندگا تاریخ علوم همگی از او به عظمت یاد می ‏کنند.

شخصیت علمی امام صادق (علیه السّلام)

یکی از نیازهای درونی انسان، داشتن الگویی در زندگی است و این ویژگی در خوشبختی یا هلاکت او بسیار تأثیر دارد. بنابراین هر کس باید سخت بکوشد تا بهترین الگوها را در زندگیش بیابد. قرآن کریم، پیامبر اکرم را «اُسوه حسنه» یعنی نیکوترین الگوی انسان ها می داند.[1] پس از او هر یک از پیشوایان معصوم ـ ع ـ بهترین الگوهای بشر به شمار می آیند. صادق آل محمد ص در زمانی می زیست که شور علمی فراوانی در جامعه اسلامی وجود داشت و علوم مختلفی مانند: تفسیر، حدیث،‌فقه،‌کلام، طب، فلسفه، نجوم و.. به بازار معرفت عرضه شده بود. علاوه بر این، عصر امام ششم را می توان عصر برخورد اندیشه ها و پدید آمدن فرقه ها و مذاهب مختلف دانست. در آن زمان فرقه هایی مانند معتزله، جبریه، مُرجئه، غُلات، زنادقه و... به وجود آمدند و هر یک به تبلیغ اندیشه های خود پرداختند.[2] و این موضوع می توانست جامعه اسلامی را از یافتن معارف حقیقی اسلام منحرف کند و مردم را به گمراهی بکشاند اما خورشید شخصیت علمی امام صادق چنان بر آسمان اندیشه حقیقت جویان تابید که دوست و دشمن را در هاله ای از شگفتی فرو برد. آن حضرت در عرصه دانش و فرهنگ و تبلیغ باورهای درست دینی بسیار کوشید که نمونه هایی از آن ذکر می شود.

1. تأسیس دانشگاه بزرگ جعفری

ششمین پیشوای معصوم ع از فرصت سیاسی مناسبی که پدید آمده بود به شایستگی بهره برد و به لحاظ نیاز شدید جامعه اسلامی به مقوله فرهنگ، نهضت علمی پدر بزرگوارش امام باقر ع را پی گرفت و دانشگاه عظیمی در رشته های مختلف علوم عقلی و نقلی آن روز بنیان گذارد و شاگردان بزرگی مانند هشام ابن حکم، محمد ابن مسلم، ابان ابن تغلب، هشام ابن سالم و... تربیت کرد که تعدادشان به چهارهزار نفر می رسید.[3] گروهی از آنان علاوه بر تربیت شاگردان فراوان دیگری آثار علمی متعددی پدید آوردند مثلاً هشام ابن حکم سی و یک مجلد کتاب در مباحث مختلف نوشت،[4] جابربن حیان نیز، بیش از دویست مجلد کتاب در موضوعات گوناگون نگاشت و کتاب هایش در قرون وسطی به زبان های مختلف اروپایی ترجمه شد.[5]

2. حضور جدی و گسترده در عرصه تبیین مسائل فقهی

حضرت صادق ـ ع بسیار کوشید تا حافظه جامعه اسلامی را از احکام واقعی الهی سرشار کند زیرا از قدیمی ترین ادوار اسلامی، ‌تبیین فقه، حدیث و تفسیر به طور کلی از دو جانب صورت می گرفت نخست از سوی حاکمان غاصب و ظالم که احکام الهی را به نفع خود و مصلحت حکومتشان تحریف می کردند و به آن رسمیت می دادند و مخالفانشان را بر نمی تابیدند اما در جانب دیگر پیشوایان معصوم ـ علیهم السّلام ـ و پیروانشان بودند که در تبلیغ احکام اسلامی چیزی جز بیان حقایق و مصلحت دین را در نظر نداشتند. و کار آنان هر چند در بیشتر دوره ها پنهانی و غیر رسمی بود اما در عصر ـ حضرت جعفر صادق ع اوضاعی پدید آمد که آن حضرت توانست در فضایی نسبتاً آزاد افکار علمی و فقهی اش را مطرح کند بنابراین فقه جعفری، در برابر فقه فقیهان رسمی یعنی درباری فقط تجلی بخش نوعی مخالفت عقیدتی با آنان نبود بلکه با وجود این، دو مضمون معترضانه داشت. نخست این که بی نصیبی حکومت وقت را از آگاهی های لازم دینی ثابت کرد و دوم این که موارد تحریف دین در فقه رسمی را که از مصلحت اندیشی های فقیهان درباری نشأت گرفته بود، مشخص کرد. عظمت علمی و فقهی حضرت صادق ـ ع آنچنان است که بسیاری از فقیهان و دانشمندان بنام از او به بزرگی یاد کرده اند.

ابوحنیفهپیشوای مشهور حنفیان در این باره می گوید: من دانشمندتر از جعفر بن محمد ندیده ام زیرا زمانی که منصور دوانیقی او را احضار کرده بود مرا نیز خواست و گفت: مردم شیفته جعفر بن محمد شده اند، باید از او مسائل پیچیده ای بپرسی تا در پاسخ به آنها درمانده و محکوم شود. من چهل مسئله مشکل آماده کردم تا آن که روزی منصور که در«حیره» بود احضارم کرد وقتی به مجلس او رفتم دیدم جعفر بن محمد، جانب راست او نشسته است از دیدنش بسیار مبهوت شدم، حالتی که هیچ گاه حتی از دیدن منصور در من پدید نیامده بود. سلام گفتم و به اشاره منصور نشستم، منصور به جعفر بن محمد رو کرد و گفت: این ابوحنیفه است. پاسخ داد: بلی می شناسمش. منصور گفت: ای ابوحنیفه!‌مسائلت را با ابوعبدالله (امام صادق ع ) مطرح کن!پرسش هایم را یکی یکی از او پرسیدم، و او هر یک را به خوبی پاسخ می داد و آنچنان بر مباحث مسلط بود که مثلاً درباره فلان مسئله می فرمود: در این باره، عقیده شما چنین است و باور اهل مدینه چنان و نظر ما چیز دیگری است . در برخی مسائل، با ما و در بعضی دیگر با اهل مدینه موافق بود اما گاهی نیز با ما و آنان هر دو مخالفت می کرد.[8] مالک، پیشوای فرقه مالکی می گوید:هیچ چشمی، برتر از جعفر بن محمد را در علم و عبادت ندیده و هیچ گوشی نشنیده و هیچ قلبی نیافته است.[9] «ابوبحر جاحظ» یکی از دانشمندان مشهور قرن سوم می گوید: جعفر بن محمد کسی است که دانش او، جهان را پر کرده است و گویند ابوحنیفه و سفیان ثوری از شاگردان او به شمار می آیند و این موضوع در اثبات عظمت علمی او کافی است.[10]

پی نوشت: [1] احزاب 21. [2] پیشوایی، مهدی، سیره پیشوایان ص354 ـ 355؛ ناشر، مؤسسه تحقیقاتی و تعلیماتی امام صادق ع. [3] مفید، الارشاد ص271، [4] . صفایی، ‌سید احمد، هشام بن حکم، مدافع حریم ولایت، ص 19، ط 2، 1359 هـ . ش. [5] . ابن ندیم، الفهرست، ص 512 ـ 517، المکتبه التجاریه الکبری، قاهره. [8] . ذهبی، شمس الدین محمد، تذکره الحفاظ، ج 1، ص 166، دار احیاء التراث العربی ، بحارالانوار، ج47، ص 217، ط 2، [9] . حیدر، اسد، پیشوای ششم حضرت صادق ع، ج 1، ص 53. [10] .همان، ص55.

مروری بر نظرات علمی امام صادق (ع

گروهی از دانشمندان مطالعات ادیان جهان در استراسبورگ فرانسه تحقیقی انجام دادند و مسائل بسیار مهم علمی را که امام صادق (ع) به آنها پرداخته بود، مورد بررسی قرار دادند. بخشی از این تحقیقات در کتاب «امام صادق مغز متفکر شیعه» ترجمه ذبیح الله منصوری نیز منعکس شده است. مقاله حاضر اشاره گذرایی به برخی ازنظرات علمی امام (ع) می باشد؛ امام صادق (ع) درطول یک سوم قرن بر مردم، امامت داشتند. ایشان تلاش بسیاری برای بیدار کردن افکار و عقول، احیای تفکرات شیعی، نشر علوم مختلف، تنظیم خط فکری تشیع علوی، جهت دهی مردم به سوی سعادت و ایجاد تحول در جامعه اسلامی داشتند و از دو طریق خدمت بزرگی را به اسلام عرضه کردند:‏

الف-آموزش انواع علوم اسلامی، اساسی، پایه و...

‏ب- ساختن الگوهای ماندگار و تأثیرگذار. ‏به خاطر اقدامات برجسته ایشان مذهب شیعه را به نام «شیعه جعفری»نامیدند؛ در برخی نقل های تاریخ تعداد دانش آموختگان مکتب امام (ع) را از چهار هزار نفر تا دوازده هزار نفر ذکر کرده اند. در ذیل به چند نکته علمی از بیانات امام‌صادق(ع) اشاره می کنیم:‏

‏1- علم:‏ امام صادق (ع) فرمود: هر چیز که به آدمی بیاموزد علم است، بعد از احکام دین برای یک مسلمان واجب تر از علم و ادب چیزی نیست.‏

‏2- ادب:‏ امام صادق (ع) فرمود:« ادب عبارت از جامه ای است که آنچه را می گویند و می نویسند، می پوشاند تا در گوش و ذهن شنونده و خواننده جالب تر جلوه کند.» بالای سر امام (ع) در محلی که برای تدریس می نشست این بیت دیده می شد: «لیس الیتیم من مات والده - ان الیتیم یتیم العلم و الادب» ‏(یتیم آن نیست که پدرش مرده، بلکه آن است که از علم و ادب بی بهره باشد.)‏

‏3- علوم مختلف و ترجیح آنها بر یکدیگر:‏ از امام (ع) پرسیدند: بین علوم متعدد کدام یک از آنها بر دیگری ترجیح دارد؟ فرمودند: از لحاظ کلی، هیچ علمی بر علوم دیگر مرجح نیست؛ لیکن موارد استفاده از علوم فرق می کند و آدمی باید از بعضی علوم زودتر و بیشتر استفاده نماید. دو علم که در زندگی بیشتر مورد نیاز است «دین و پزشکی» است. روزی خواهد آمد که انسان از علومی که اکنون استفاده نمی شود بهره می گیرد.‏

‏4- نیاز به علم: از امام (ع) پرسیدند: چه موقع انسان از علم غنی می شود؟ ‏فرمودند: اگر انسان هزارها سال عمر کند و پیوسته مشغول تحصیل باشد تمام یافتنی ها را فرا نخواهد گرفت. بنابر این هرگز زمانی نمی رسد که کسی احساس کند از علم، غنی و بی نیاز است.فقط آنهایی احساس می کنند از علم بی نیازند که جاهل باشند.‏

‏5- جهل مرکب:‏ ‏تا کسی در جهل مرکب فرو نرفته باشد، وجود خداوند را انکار نمی کند. هر کسی که عقل دارد و دانا باشد ولو دانایی او از حدی تجاوز نکند، می فهمد که در وجود خدا جای تردید نیست.‏

‏6- علم و عقیده:‏ ‏عمل هرکس باید با عقیده او موافق باشد و عقیده هر کس باید از افکارش استخراج شده باشد. انسان در آغاز، صدیق به وجود می آید و عملی بر خلاف عقیده خود نمی کند؛ ولی بعدها در بعضی اشخاص این پدیده به وجود می‌آید که عملشان بر خلاف عقیده آنها باشد و دروغ بگویند. کودک خردسال دروغ نمی گوید و عملش مطابق با عقیده او می باشد. اگر از کسی خوشش بیاید، خود را در آغوش وی می اندازد و اگر از کسی بدش بیاید از او روی برمی‌گرداند. هرچه بخواهد سوی آن دست دراز می کند و اگر چیزی را نخواهد محال است که بتوانند به او بدهند. اینها نشان می دهد که انسان، صدیق به وجود می آید و اعمالش مطابق با پندارش است. اما بعد از اینکه به سن رشد رسید در بعضی اشخاص، کردار، بر خلاف پندار می شود و گویی دروغ جای راست گفتن را می گیرد.»‏

‏7- پیدایش دنیا:‏ ‏جهان از یک جرثومه به وجود آمد و آن جرثومه دارای دو قطب متضاد سبب پیدایش ذره گردید و آن‌گاه ماده به وجود آمد و ماده تنوع پیدا کرد و تنوع ماده ناشی از کمی یا زیادی ذرات آنها می باشد. (این تئوری با تئوری اتم راجع به پیدایش جهان که امروز دانشمندان به آن معتقدند هیچ تفاوتی ندارد. دو قطب متضاد، در شارژ مثبت و منفی درون اتم است و آن دو شارژ، سبب تکوین اتم گردیده و اتم هم ماده را به وجود آورده و تفاوتی که بین عناصر دیده می شود ناشی از کمی یا زیادی چیزهایی است که درون اتم عناصر موجود می باشد.)‏

‏8- در مورد زمین:‏ زمین، پیرامون خود می گردد و آنچه سبب توالی روز و شب می شود گردش خورشید در اطراف زمین نیست، بلکه گردش زمین در پیرامون خود باعث این می شود که روز و شب به وجود آیند و نیمی از زمین تاریک و نیم دیگر روشن است.» امام صادق(ع) در آن روزگار، در نقطه ای دور از مراکز علمی، با اطلاع از مکانیک نجومی و آگاهی از اینکه اثر نیروی جاذبه، با دو شکل - یکی به شکل نیروی فرار از مرکز و دیگری به شکل نیروی جذب به سوی مرکز بروز می کند - بیان کرد که اجرام آسمانی دور خود می گردند. ایشان حقیقت گردش زمین به دور خود را اعلام کرد؛ این نظریه با پیشرفت های علمی از قرن پانزدهم میلادی به بعد، زمانی به ثبوت رسید که فضانوردان قدم به ماه گذاشتند.

9- پیدایش جهان:‏ جابربن حیان پرسید: ‏«ممکن است روزی بفهمیم جهان با چه ابزاری ساخته شده؟»‏ امام صادق (ع) فرمود: «بلی. طوری که تا امروز تجربه شده علم دارای دوره های رکود و جنبش است؛ امکان دارد در آینده دوره های جنبش علمی بیاید و در آن ادوار، نوع بشر بفهمد که جهان با چه ابزاری ساخته شده.»‏

‏10- علوم دنیاهای دیگر:‏ ‏غیر از جهانی که ما زندگی می کنیم دنیاهایی وجود دارد و در آن دنیا علومی است که شاید با علوم این جهان فرق کند.‏ از امام ‏(ع) پرسیدند:«اگر علم آموختنی است چرا علوم دنیاهای دیگر با علوم این جهان فرق دارد؟ فرمودند: در دنیاهای دیگر دو نوع علم وجود دارد و نوعی از آن شبیه علوم این جهان است؛ اگر کسی از این جهان به آن دنیاها برود، می تواند آن علوم را فراگیرد اما در بعضی از دنیاهای دیگر شاید علومی وجود دارد که اندیشه مردم این دنیا قادر به ادراک آنها نیست، برای اینکه آن علوم را با عقل مردم این جهان نمی توان ادراک کرد.‏

‏11- اهمیت تاریخ:‏ امام صادق(ع) در اسلام اولین کسی بود که روایات تاریخی را با دیده نقادی نگریست و نشان داد که روایات تاریخی را نباید بدون تعمق و نقد پذیرفت.از همین رو، ابن جریر طبری وقتی برای نوشتن تاریخ قلم به دست گرفت، دانست باید چیزهایی را بنویسد که عقل می پذیرد و از ذکر افسانه و بافته های عوام خودداری کند.

12-خواص اشیا:‏ ‏وقتی بتوانیم قسمتی کوچک از یک شیء را به طور دقیق مورد تحقیق قرار دهیم از روی خواص آن به خواص جسم بزرگ پی می بریم. برای ما تحقیق در مورد آب موجود در دریاهای جهان امکان ندارد ولی اگر قطره ای از آب یک دریا را مورد تحقیق قرار دهیم می توانیم از آنچه فهمیده می شود به خواص تمام دریا پی ببریم.‏ ‏دکارت اولین کسی است که در تحقیق علمی جدید گفت: برای اینکه بتوان به حقیقت علمی اشیاء پی برد باید جسم را به قسمت های کوچک و باز هم کوچک تر تقسیم کرد و سپس کوچک ترین قسمت جسم را مورد تحقیق قرارداد و به خواص آن پی برد. از این رو با کشف خواص کوچک ترین قسمت جسم، خواص همه آن جسم قابل شناخت است.‏

‏13- رابطه نور و اشیا:‏ ‏نور ازطرف اشیاء به سوی چشم ما می آید و آن نور که از طرف هر شیء به سوی ما می آید فقط قسمتی به چشم ما می تابد و به همین جهت ما اشیاء دور را به خوبی نمی بینیم و اگر تمام نوری که از یک شیء دور، به سوی چشم می آید، به دیده برسد ما شیء دور را نزدیک خواهیم دید و اگر بتوان چیزی ساخت که بدان وسیله تمام نوری را که از یک شیء دور بیاید به چشم تابانید - در صحرا شتری را که در فاصله سه هزار ذرع می چرخد در فاصله شصت زرعی خواهیم دید - یعنی پنجاه برابر آن را نزدیکتر مشاهده خواهیم کرد.» درمورد سرعت نور نظریه امام صادق (ع) بسیار جالب توجه است:«سرعت نور که به طرف چشم ما می آید فوری است و از انواع حرکات است و نور، حرکت است. نور قوی می تواند اجسام را به حرکت درآورد و نوری که در طور سینا بر حضرت موسی(ع) آشکار شد از نورهایی بود که اگر مشیت الهی تعلق می‌گرفت، کوه را به حرکت درمی آورد. (تئوری لیزر) راجر بیکون، استاد دانشگاه آکسفورد می گوید: اگر چیزی بسازیم که تمام نور اشیاء دور دست را به چشم ما برساند ما آنها را پنجاه برابر نزدیکتر خواهیم دید.‏

‏14- ستارگان نورانی:‏ ‏در بین ستارگانی که شب در آسمان می بینیم ستارگانی هستند که آن قدر نورانی می باشند که خورشید در قبال آنها تقریباً بی نور است.‏

‏15- اجزای خاک و بدن انسان:‏ ‏آنچه درخاک هست در بدن انسان هم یافت می شود. چهار قسمت زیاد و هشت قسمت کمتر؛ از آن چهار قسمت و هشت قسمت دیگر خیلی کمتر از هشت قسمت اول است.»‏ دانشمندان می گویند: کره زمین از یکصد ودو عنصر به وجود آمده و همه آن عناصر در بدن انسان وجود دارد. آن هشت قسمت که به فرموده امام (ع) در بدن انسان خیلی کم است عبارتند از: مولیبدن- سیلیسیوم - فلوئور- کوبالت - منگنز - ید -مس-روی.‏ آن هشت چیز که در بدن انسان نسبت به هشت عنصر فوق نسبت زیادتری دارد عبارتند از: ‏منیزیم - سدیم - پتاسیم - کلسیم - فسفر-کلر - گوگرد – آهن.‏ و آن چهار عنصر که در بدن انسان خیلی زیاد می باشد عبارتند از: اکسیژن - کربن -هیدروژن - ازت‏

‏16- محیط زیست: محیط پیرامون خود را آلوده نکنید.‏

‏17- حوادث غیر مترقبه:‏ ‏«زمانی دراوضاع دنیا بی نظمی مشاهده می کنید که ناگهان توفان می شود و سیل جاری می گردد و زلزله خانه ها را ویران می نماید. اینها را دلیل بر بی‌نظمی جهان ندانید و آگاه باشید که هریک از این وقایع غیر منتظره از یک یا چند قاعده ثابت و غیر قابل تغییر پیروی می نمایند و بر اثر آن قواعد ثابت این وقایع روی می دهد.‏

‏18- حرکت اشیا و موجودات:‏ ‏هر چه هست حرکت دارد، حتی جمادات دارای حرکت هستند. گرچه چشم ما حرکت آنها را نمی بیند ولی نمی توان چیزی را یافت که حرکت نداشته باشد و هرچه هست مجذوب خالق می باشد. اگر لحظه ای حرکت متوقف گردد انسان می میرد ولی بعداز مرگ هم حرکت به طرزی دیگر ادامه پیدا می کند، چون جسم آدمی می پوسد.‏

‏19- توصیه به مادران در خصوص کودکان:‏ ‏«مادران، کودکان شیرخوار خود را در طرف چپ خود بخوابانند.»‏مرکز تحقیقات دانشگاه کورنیل آمریکا پس از یک قرن تحقیق در مورد نوزادان به این نتیجه رسید که در روزهای اول بعد از تولد، وقتی نوزاد به طرف چپ مادر می خوابد آرام تر از طرف راست است و اگر نوزاد را در طرف راست بخوابانید در فواصل نزدیک از خواب بیدار می شود و شیون می کند. عادتی که جنین، قبل از تولد به شنیدن صدای ضربان قلب مادر دارد به صورتی است که بعد از تولد هم اگر صدای ضربان قلب مادر را نشنود احساس اضطراب می کند.

‏20- عمر طولانی:‏ ‏آدمی برای این آفریده شده که عمری طولانی داشته باشد و خود او عمرش را کوتاه می کند. اگر انسان بر طبق قوانین دین اسلام عمل نماید و از منهیات بپرهیزد و در خوردن و آشامیدن بر طبق دستور قرآن اسراف ننماید از عمر طولانی بهره مند خواهد شد.‏

نشاط علمی مکتب امام صادق(ع در زمان امام صادق (ع) نشاط علمی فوق العاده ای پیدا شد و همان نشاط علمی عاملی برای گسترش مرزهای مختلف دانش اسلامی و حتی علوم کاربردی جامعه مسلمین شد. در دوران این امام همام فضایی برای تعالی جامعه اسلامی مهیا شد که از لحاظ بسط و گسترش فضای علمی و اقتصادی نسبت به دوران قبل و بعد خود بی‌نظیر بود.حال سئوال اینجاست که چه عاملی باعث شد این تحول شگرف ایجاد شود و به روایت تاریخ جامعه اسلامی الگویی برای تمامی ملتهای آن روز شود؟ پاسخ این سئوال اساسی با توجه به الگو بودن ائمه معصوم(ع)، قطعاً راهکاری بی بدیل برای جامعه انسانی می‌باشد.‏از مجموع بررسی فضای تاریخی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی یا به عبارتی پارادایم حاکم بر آن دوره می‌توان استنتاج نمود این است که دو عامل را می توان کشف نمود که در ذیل به توضیح اجمالی آن خواهیم پرداخت.‏

الف- شرایط و بستر اولیه اقتصادی زمان امام صادق(ع) سطح زندگی عامه مردم و جامعه تا حدی بهبود یافته بود. دهک های متوسط و متوسط به پایین توان تهیه غذا و امکانات اولیه حیات را داشتند. دادو ستد یا به عبارتی بازار اقتصادی رونق داشت واز رکود خارج شده بود.اکثر مردم علاوه بر تهیه امکانات اولیه، به پس انداز و گسترش سرمایه روی آورده بودند. حتی خود حضرت امام صادق(ع) نیز لباسهای فاخر می‌پوشید و سوار بر مرکب راهوار می شد. این مطلب دلیلی بر این است که سطح پایین جامعه همانند امام که پیشوای آنان است زندگی می کردند.

ب- رهبری علمی جامعه؛ عامل حیاتی دیگر که بیش از همه مهم است، خود پویایی علمی و مدیریت صحیح آن است. خود علم باعث رونق بیشتر فضای اقتصادی محیط می شود و به تبع آن به رشد بیشتر خود علم نیز کمک می‌کند. مثلاً باوجود اختناق و تقابل شدید فرهنگی بین دنیای اسلام و غیر مسلمانان حصر علمی وجود داشت که امام صادق (ع) با اتخاذ تدابیر و راهکارهایی این حصر را شکستند و مرزهای دانش هر رشته را گسترش دادند و فضای علمی را به‌سوی فضای اجتهاد علمی که منجر به تولید علم است، هدایت نمودند.‏یکی از این راهکارها، تأکید ایشان به جهاد علمی، قبل از جهاد اقتصادی است.اهمیت این موضوع برای جناب شیخ الائمه(ع) به قدری بود که حتی در توضیح مباحث عرفانی برای قشر عرفای جامعه، علم و اقتصاد را به هم پیوند می داد.

به عنوان مثال ایشان در تفسیر مربوط به جنود عقل و جهل می‌فرمایند:یکی از سپاهیان عقل، غنا و یکی از سپاهیان جهل، فقر است.1 " با این تعبیر مشخص می‌شود که "فقر" و "جهل" لازم و ملزوم هم هستند.بر این اساس می‌توان این‌گونه نتیجه گرفت که عقب‌ماندگی اقتصادی، هم فقر دینی در جامعه ایجاد می‌کند و هم موجب بروز فقر فرهنگی در جامعه می‌شود. با توجه به این موضوع عکس نقیض آن یعنی طرف دیگر سکه هر دو یعنی" دانش" و "اقتصاد قدرتمند" نیز لازم و ملزوم هم خوهند بود.امروز نیز در جامعه انقلاب اسلامی ایران و در شرایط خاص کنونی، رهبر فرزانه انقلاب تأکید بسیار خاصی روی تولید علم بومی و تشکیل فضای علمی و دانش بنیان دارند.‏مدل حکومتی جمهوری اسلامی که بر پایه تعالیم اسلامی شکل گرفته است، در بعد اقتصادی نیز باید کارآمد باشد‏

سخنان حکمت ‌آموز امام جعفر صادق(ع)

در مال و توانگری به آن کس که از تو پست‌تر است بنگر تا به آنچه داری قانع شوی. بدان که عمل کم، اما همراه با یقین، نزد خداوند بسی ارزشمندتر از عمل بسیار با یقین اندک است. پارسایی‌ای سودمندتر از دوری از حرام‌هایی که خداوند مقرر فرموده است، وجود ندارد و آن ترک آزاد مؤمنان است و غیبت ایشان.شادمانی‌ای بالاتر از اخلاق خوش و مالی سودمندتر از قناعت و جهلی بالاتر از تکبر و خودپسندی وجود ندارد. حواریون از حضر عیسی(ع) پرسیدند: «ای رسول خدا! با چه کسانی همنشینی کنیم؟» فرمود: «با کسانی که دیدار آنان شما را به یاد خدا بیندازد، کلامشان بر علم شما بیفزاید و رغبت شما را به جهان باقی زیاد کند». دوری گزیدن از مردمان در آیین ما پسندیده نیست. در معاشرت با مؤمنان و عیادت از بیماران و یاری رساندن به مستمندان و رفع نیازهای مردمان و شرکت در مراسم سوگواری آنان، کرامت‌های بی‌شماری نهفته است که با دوری گزیدن از آنان میسر نمی‌شود.
بر شماست نماز کردن در مساجد و با مردمان نیکو و مؤمن معاشرت کردن که آدمی تا زنده است از معاشرت با مردم بی‌نیاز نیست که رسول گرامی(ص) فرمود وای بر مسلمانی که صبحی را به شام برساند و با امور مسلمین اهتمام نورزد و صدای یاری خواستن کسی را بشنود و پاسخ ندهد که او مسلمان نیست. آن کس نزد خداوند از همه محبوب‌تر است که نفعش بیشتر به مسلمانان برسد. برای خدا با یکدیگر دوستی و محبت داشته باشید و به یکدیگر رحم و در امر دین با هم مشورت کنید. گوشه‌نشینی، محرومیت از فضایل بی‌شمار است و معاشرت با مردمان نیکو خصال و هدایت گمراهان، شیوه پیامبران (ع).

عزلت و گوشه‌نشینیِ پسندیده، در میان مردمان نیز ممکن است و معاشرتِ ناپسند، در خلوت هم میسر. زیان‌های معاشرت با ناصالحان، تمایل به دنیا و تخلّق به آداب آنها و ضایع کردن عمر و وقت است. چه بسیارند کسانی که از خلق دوری می‌کنند، لکن افکارشان همواره متوجه مال و شهرت و دنیاست و اخلاق زشت را در خود تقویت می‌کنند و چه بسا کسانی که با دیگران معاشرت می‌کنند و گاه از رفتار و آداب آنها مکدر هم می‌شوند، اما اخلاق زشت دیگران بر آنان تأثیر نمی‌گذارد، زیرا هدف ایشان در معاشرت با خلق خدا، رضایت خدا و میل به هدایت آنان است.
خوشا به حال بنده‌ای که با همگان مدارا و با آنان معاشرت کند، اما در دل جز به یاری خدا متکی نباشد، از فواید خلق بهره گیرد و از مفاسد آنان دوری کند و بداند دوری از خلق چاره‌ کار آدمی نیست و صفاتی چون خودپرستی را در او تقویت می‌کند.همواره ایمان داشته باشید که پس از هر سختی‌ای، گشایشی هست و در تنگ شدن حلقه‌های بلا، آسایشی نهفته است. مردم طالب دنیا، اگر دنیا را در کسی یافتند، برایش کمالات و محاسنی که ندارد، قائل می‌شوند و از عیوب او چشم می‌پوشند. ساز و برگ آخرتتان را خود از پیش بفرستید که هیچ‌کس جز شما قادر به انجام این کار نیست. خواب خود را در شب و کلام خود را در روز کم کن. بپرهیز از خواب زیاد که تو را به روزی محتاج می‌کند.
به آنچه خداوند به تو داده است، قناعت کن و هرگز چیزی را که به آن نخواهی رسید، آرزو مکن که آن کس که قناعت ورزید، گنج یافت. به هنگام توانگری متکبر و قدر ناشناس مباش و به هنگام تنگدستی، بی‌تابی مکن. بداخلاق مباش که مردمان از نزدیک شدن به تو کراهت داشته باشند. سست اراده مباش که مردم تو را حقیر شمارند، با کسی دشمنی و او را تحقیر و مسخره مکن. پیرو ابلهان و بی‌خردان مباش و بر کفایت هیچ‌کس اعتماد مکن.در هر کاری بیندیش که راه ورود به آن و خروج از آن چیست تا پشیمان نشوی. سلامت در صبر و تأنی و عجله موجب ندامت و پشیمانی است. آن کس که در امری در غیروقتش اقدام کند، در وقت نامناسب نتیجه آن را می‌بیند. از صفات پیامبران است که هر کس داشت، باید همواره شکر کند و هرکس نداشت، با دعا از خدا بخواهد:پرهیزکاری، قناعت، صبر، شکر، سخاوت، شجاعت، غیرت، راستگویی، نیکویی به مردم، امانتداری، ایمان، اخلاق خوش و جوانمردی.

نصایح انسان ساز شخصی خدمت امام صادق (ع) آمد و عرض کرد، پدر و مادرم قربانت! مرا نصیحت فرما!حضرت فرمود:

1 - وقتی که خداوند کفیل روزی تو است چرا غم روزی می خوری؟
2- وقتی که روزی و رزق قسمت معینی دارد، چرا حرص می ورزی؟
3- وقتی که حساب (قیامت) حق است، چرا در فکر اندوختن و جمع مال هستی؟
4- وقتی که خداوند در ازای چیزهایی که بخشیده ای جایگزین می کند، پس چرا بخل می ورزی؟
5- وقتی که مرگ حق است، چرا اینقدر شادمانی می کنی؟
6- وقتی که همه کارها در دید و منظر خداست چرا مکر و حیله می کنی؟
7- وقتی که مجازات و آتش جهنم حق است چرا گناه و معصیت می کنی؟
8- وقتی که عبور از پل صراط حق است چرا عجب و خودپسندی در خود راه می دهی؟
9- وقتی که همه چیز به قضا و قدر الهی است، چرا اندوه و ناراحتی داری؟
10-وقتی که دنیا فانی و از بین رفتنی است، چرا به آن اطمینان و اعتماد داری؟-خصال، ج2، ص 217

بگذار به حساب خودش!
حضرت امام جعفر صادق ع فرمودند: مؤمن نیستید، مگر اینکه خوف و رجاء داشته باشید و شما خوف و رجاء ندارید، مگر اینکه به آنچه به خاطر آن می ترسید یا به آن امیدوار هستید، عمل کنید. در باب اینکه حقیقت ایمان چیست، روایات زیادی هست اما این روایت مؤمن حقیقی را مطرح می نماید که دو نشانه دارد. اگر این دو نشانه در او نباشد، بداند مؤمن نیست. اوّل خوف به معنای بیم و دوّم رجا به معنای امید. اگر فقط بیم باشد و امید نباشد و یا فقط امید باشد ولی بیم نباشد، انسان بداند که حقیقت ایمان در او نیست. خوف و رجاء دو صفت درونی و جوانحی می باشد، یعنی انسان در قلب خود خوف و رجاء داشته باشد. حالا این سؤال مطرح می شود: بیم از چه کسی و امید به چه چیزی؟ خوف، بیم و ترس از کیفر و امید به پاداش و ثواب الهی. این دو امر درونی باید در اعمال بیرونی انسان آشکار شود؛ به این معنا انسانی که از کیفر و عذاب الهی یعنی جهنم می ترسد آنچه را خداوند حرام کرده است انجام نمی دهد که ترک واجبات و انجام گناه و معصیت و محرّمات است. از طرف دیگر، امید به پاداش، ثواب و بهشت خداوند دارد؛ به این معنا که اوامر الهی و واجبات را انجام می دهد. البته انسان مؤمن بعد از ترک حرام و انجام واجبات به مرتبه و درجه بالاتر، یعنی ترک مکروهات و حتی شبهات و انجام مستحبّات می رسد.

انسان اگر به اعمال خود نگاه کند، بدون هیچ پیچیدگی و به راحتی می تواند بفهمد که حقیقتاً مؤمن است یا اینکه اسم مؤمن روی خود گذاشته است. اغلب ما انسان ها، آنچه را که داریم قدرش را نمی دانیم و شکرش را به جا نمی آوریم و فقط به آنچه نداریم فکر می کنیم و آرزوی آن را در دل می پرورانیم، چه بسا اگر به آن چه آرزو داریم دست یابیم، تازه گرفتاری هایمان شروع شود. حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند: «چه بسیارند نعمت هایی که خداوند متعال به بنده خود عطا می کند، بدون آن که بنده آرزوی آن نعمت ها را کرده باشد؛ و چه بسیار آرزومندانی که چیزهایی را آرزو می کنند که خیر و صلاح آنان در آن آرزو نیست.» گاهی آرزو و درخواست نعمتی از خداوند نکردی ولی چون خیر تو در آن بود به تو داده است. گاهی نیز آرزو و درخواستی کردی و به بعضی از آن ها رسیدی؛ اما دیدی وامصیبتا و بی خود آرزو کرده ای. مانند مال، مقام، فرزند، فلان همسر و... انسان که علم و قدرت کافی ندارد و خیر و صلاح خویش را آن چنان که باید نمی داند، چه باید بکند؟! بهترین و تنها راه حل این است که آرزوها و حاجت های خود را نیز به عهده او بگذارد؛ زیرا خیر خود را تشخیص نمی دهد که چه بخواهد تا به نفع او باشد؛ پس باید نفع و خیر را از خدا بخواهد تا او خودش انتخاب کند.

ولی انتخاب راه درست و صحیح برعهده خود انسان است. نمی شود که کارهای انسان شر باشد ولی از خداوند طلب خیر کند؛ زیرا نتیجه عمل شر، شر است. ولی ثمره و میوه خوبی، خیر و برکت است. انسان بگوید: «حسبنا الله و نعم الوکیل» و یا«افوّ ض امری ا لی الله»... شخصی خدمت امام صادق ع رسید و از حضرت درخواست کرد که به او کاری بیاموزد که به خاطر آن کار، به خیر دنیا و آخرت برسد و طولانی هم نباشد. امام صادق ع فرمودند: دروغ نگو. مبدأ بسیاری از فسادها و شرور، چه فردی و چه اجتماعی دروغ است. منشأ تمامی ادیان فاسده و منحرفه، دروغ است. بعضی برای برطرف شدن مشکلات و یا برآورده شدن حاجات و یا رسیدن به مقامی معنوی چهل روز اعمالی را انجام می دهند و از انجام بعضی کارها خودداری می کنند. انسان بداند اگر چهل روز دروغ نگوید، کارش درست می شود و هر گرهی که دارد باز می شود، چون بزرگ ترین گره و بدترین شرور دروغ است؛ زیرا دروغ توفیق انجام بسیاری از اعمال خوب را از انسان می گیرد و پرهیز از آن، توفیق اعمال صالح را به انسان می دهد. اگر انسان ها صادق بودند، دیگر خیانت، غلّ و غشّ، نفاق، تکبّر، تهمت و ریا وجود نداشت.

یزید صائغ می گوید به امام صادق ع عرض کردم: شخصی شیعه است ولی این صفات را دارد که وقتی سخن می گوید دروغ می گوید؛ آن هنگام که وعده ای داده و قراری می گذارد، خلف وعده می کند؛ وقتی که چیزی نزد او به امانت بگذراند، خیانت در امانت می کند. جایگاه ایمانی این مرد چیست؟ امام صادق علیه السلام فرمودند:«جایگاه و منزلت او در ایمان در نزدیکترین محل به جایگاه کفر است، ولی هنوز کافر نشده است.»این اعمالی که به نظر مهم نمی آید، ایمان را فرسایش می دهد، به گونه ای که اگر ایمان بماند آن قدر به کفر نزدیک است که با یک حرکت از ایمان خارج شده و در نتیجه به کفر می رسد. پس انسان هر چقدر از ایمان دور شود، به همان نسبت به کفر نزدیک تر می شود و نعوذ بالله زمانی که به وادی جهنمی کفر سقوط کرد، قرین و همدم شیطان می شود و...

40 حدیث امام صادق .

امام صادق ع: وَ لَیْسَ مِنْ شیعَتِنا مَنْ یَظْلِمُ النّاسَ؛ و کسى که به مردم ستم کند، شیعه ما نیست

1. محاسبه روزانه نفس حَقٌّ عَلى کُلِّ مُسْلِم یَعْرِفُنا أَنْ یَعْرِضَ عَمَلَهُ فى کُلِّ یَوْم وَ لَیْلَة عَلى نَفْسِهِ فَیَکُونَ مُحاسِبَ نَفْسِهِ، فَإِنْ رَأى حَسَنَةً اسْتَزادَ مِنها، وَ إِنْ رَأى سَیِّـئَـةً اسْتَغْفَرَ مِنْها لِئَلاّ یَخْزى یَوْمَ الْقِیمَةِ. بر هر مسلمانى که ما را بشناسد سزاوار است که در هر شبانه روز عملش را بر خود عرضه دارد و خود حسابگر خویش باشد، اگر حسنه دید بر آن بیفزاید، و اگر گناه دید از آن آمرزش خواهد تا این که روز قیامت رسوا نشود.

2. استقامت لَوْ أَنَّ شیعَتَنا اسْتَقامُوا لَصافَحَتْهُمُ الْمَلائِکَةُ وَلاَظَلَّهُمُ الْغَمامُ وَ لاَشْرَقُوا نَهارًا وَ لاَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ وَ لَما سَأَلُوا اللّهَ شَیْئًا إِلاّ أَعْطاهُمْ.» اگر شیعیان ما استقامت مى‌ورزیدند، هر آینه فرشتگان با آنها دست مى‌دادند و ابر بر آنها سایه می‌انداخت و در روز مى‌درخشیدند و از فراسر و زیر پاى خود روزى مى‌خوردند و چیزى از خدا نمى‌خواستند، مگر این که به آنها مى‌داد.

3. مفاسدِ نیرنگ و حسادت مَنْ غَشَّ أَخاهُ وَ حَقَّرَهُ وَ ناواهُ جَعَلَ اللّهُ النّارَ مَأْواهُ وَ مَنْ حَسَدَ مُؤْمِنًا إِنْماثَ الاْیمانُ فى قَلْبِهِ کَما یَنْماثُ الْمِلْحُ.» هر که با برادرش نیرنگ ورزد و او را کوچک شمارد و با او درافتد، خداوند آتش را جایگاهش گرداند، و هر که بر مؤمنى حسد برد، ایمان در دلش آب شود، چنان که نمک در آب حلّ شود.

4. پارسایى، کوشش و کمک به مؤمنان لاتَذْهَبَنَّ بِکُمُ الْمَذاهِبُ فَوَاللّهِ لا تُنالُ وِلایَتُنا إِلاّ بِالْوَرَعِ وَ الاْجْتِهادِ فِى الدُّنْیا وَ مُواساةِ الاْخْوانِ فِى اللّهِ، وَ لَیْسَ مِنْ شیعَتِنا مَنْ یَظْلِمُ النّاسَ.» مسلکها و مذهبها شما را نبرند، به خدا سوگند به ولایت ما نتوان رسید جز با پارسایى و کوشش در دنیا، و یارى دادن برادران براى خدا و کسى که به مردم ستم کند، شیعه ما نیست.

5. نتیجه اعتماد به خدا مَنْ یَثِقْ بِاللّهِ یَکْفِهِ ما أَهَمَّهُ مِنْ أَمْرِ دُنْیاهُ وَ آخِرَتِهِ وَ یَحْفَظْ لَهُ ما غابَ عَنْهُ، وَ قَدْ عَجَزَ مَنْ لَمْ یُعِدَّ لِکُلِّ بَلاء صَبْرًا وَ لِکُلِّ نِعْمَة شُکْرًا وَ لِکُلِّ عُسْر یُسْرًا هر که به خدا اعتماد ورزد، خدا مهمِّ دنیا و آخرتش را کفایت کند و هر چه از او غایب است برایش حفظ کند. درمانده و ناتوان است هر که براى هر بلا صبرى، و براى هر نعمت شکرى، و براى هر دشوارى آسانى‌اى ندارد.

6. دستورهاى اخلاق عملى صِلْ مَنْ قَطَعَکَ، وَأَعْطِ مَنْ حَرَمَکَ، وَ أَحْسِنْ إِلى مَنْ أَساءَ إِلَیْکَ وَ سَلِّمْ عَلى مَنْ سَبَّکَ وَ أَنْصِفْ مَنْ خاصَمَکَ، وَ اعْفُ عَمَّنْ ظَلَمَکَ کَما أَنَّکَ تُحِبُّ أَنْ یُعْفى عَنْکَ، فَاعْتَبِرْ بِعَفْوِ اللّهِ عَنْکَ أَلا تَرى أَنَّ شَمْسَهُ أَشْرَقَتْ عَلَى الاْبْرارِ وَ الْفُجّارِ وَ أَنَّ مَطَرَهُ یَنْزِلُ عَلَى الصّالِحینَ وَ الْخاطِئینَ.» با کسى که از تو بریده بپیوند، و به آن که از تو دریغ کرده بخشش کن، و با کسى که به تو بدى کرده نیکى کن و به کسى که به تو دشنام داده سلام کن و با کسى که به تو دشمنى ورزیده انصاف ورز و کسى که تو را ستم ورزیده عفو کن، همچنان که دوست دارى که از تو گذشت شود. به عفو خدا از خودت عبرت گیر، آیا نبینى که آفتابش بر نیکان و بدان هر دو مى‌تابد و بارانش بر شایستگان و ناشایستگان مى‌بارد؟!

7. آهسته سخن گوی وَ اخْفِضِ الصَّوْتَ، إِنَّ رَبَّکَ الَّذى یَعْلَمُ ما تُسِّرُونَ وَ ما تُعْلِنُونَ، قَدْ عَلِمَ ما تُریدُونَ قَبْلَ أَنْ تَسْأَلُوهُ.» صدایت را فرودآر، زیرا خدایى که نهان و آشکار را مى‌داند سؤال ناکرده مى‌داند که شما چه مى‌خواهید.

8. بهشت و جهنّم، خیر و شرّ واقعى «أَلْخَیْرُ کُلُّهُ أَمامُکَ، وَ إِنَّ الشَّرَّ کُلَّهُ أَمامُکَ، وَ لَنْ تَرَى الْخَیْرَ وَ الشَّرَّ إِلاّ بَعْدَ الاْخِرَةِ، لاِنَّ اللّهَ جَلَّ وَ عَزَّ جَعَلَ الْخَیْرَ کُلَّهُ فِى الْجَنَّةِ وَ الشَّرَّ کُلَّهُ فِى النّارِ، لاِنَّهُما الْباقیانِ.» تمام خیر در برابر تو و تمام شرّ نیز در برابر توست. و خیر و شرّ را نبینى، مگر بعد از آخرت، زیرا که خداوند عزّوجلّ تمام خیر را در بهشت و تمام شرّ را در دوزخ قرار داده، زیرا که این دواند که باقى‌اند.

9. جلوه و چهره اسلام «أَلاِْسْلامُ عُرْیانٌ فَلِباسُهُ الْحَیاءُ وَ زینَتُهُ الْوَقارُ وَ مُرُوءَتُهُ الْعَمَلُ الصّالِحُ وَ عِمادُهُ الْوَرَعُ وَ لِکُلِّ شَى ْء أَساسٌ وَ أَساسُ الاِْسْلامِ حُبُّنا أَهْلَ الْبَیْتِ» اسلام، برهنه است، لباسش حیا و زیورش وقار و جوانمردى‌اش عمل صالح و ستونش پارسایى است. و براى هر چیزى پایه‌اى است و پایه اسلام، دوستى ما اهل بیت است.

10. عمل براى آخرت إِعْمَلِ الْیَوْمَ فِى الدُّنْیا بِما تَرْجُوا بِهِ الْفَوْزَ فِى الاْخِرَةِ. امروز در دنیا کارى کن که به وسیله آن امیدِ کامیابى در آخرت را دارى.

11. پاداش یارى دوستان اهل بیت (ع) لا یَبْقى أَحَدٌ مِمَّنْ أَعانَ مُؤْمِنًا مِنْ أَوْلِیائِنا بِکَلِمَة إِلاّ أَدْخَلَهُ اللّهُ الْجَنَّةَ بِغَیْرِ حِساب.» در روز قیامت کسى نماند که یک کلمه به مؤمنى از دوستان ما کمک کرده باشد، جز این که خداوند او را بى حساب به بهشت داخل گرداند.

12. پرهیز از ریا و جدال و دشمنى إِیّاکَ وَ الْمُراءَ فَإِنَّهُ یُحْبِطُ عَمَلَکَ وَ إِیّاکَ وَ الْجِدالَ فَإِنَّهُ یُوبِقُکَ وَ إِیّاکَ وَ کَثْرَةَ الْخُصُوماتِ فَإِنَّها تُبْعِدُکَ مِنَ اللّهِ.» از ریاکارى بپرهیز که عملت را از بین برد و از جدال بپرهیز که هلاکت گرداند و از خصومت‌ها و دشمنی‌ها بپرهیز که تو را از خدا دور کند.

13. پاکیزگى روح، ابزار تشخیص مؤمن إِذا أَرادَ اللّهُ بِعَبْد خَیْرًا طَیَّبَ رُوحَهُ فَلا یَسْمَعُ مَعْرُوفًا إِلاّ عَرَفَهُ وَ لا مُنْکَرًا إِلاّ أَنـْکَرَهُ، ثُمَّ قَذَفَ اللّهُ فى قَلْبِهِ کَلِمَةً یَجْمَعُ بِها أَمْرَهُ.» چون خدا خیر بنده‌اى را خواهد روحش را پاک گرداند، به طورى که هیچ معروفى به گوشش نرسد، مگر آن که آن را بفهمد و هیچ منکرى را نشنود، جز آن که زشتش داند و سپس کلمه‌اى به دلش الهام کند که کارش را بدان فراهم آرد.

14. درخواست عافیت از خدا فَسْئَلُوا رَبَّکُمُ الْعافِیَةَ وَ عَلَیْکُمْ بِالدَّعَةِ وَ الْوَقارِ وَ السَّکینَةِ وَ الْحَیاءِ.» از پروردگارتان عافیت بخواهید و نرمش و وقار و آرامش و حیا را حفظ کنید.

15. نفسِ دعا، عمل است أَکْثِرُوا مِنَ الدُّعاءِ، فَإِنَّ اللّهَ یُحِبُّ مِنْ عِبادِهِ الَّذینَ یَدْعُونَهُ، وَ قَدْ وَعَدَ عِبادَهُ الْمُؤْمِنینَ الاِْسْتِجابَةَ وَ اللّهُ مُصَیِّرٌ دُعاءَ الْمؤْمِنینَ یَوْمَ الْقِیمَةِ لَهُمْ عَمَلاً یَزیدُهُمْ بِهِ فِى الْجَنَّةِ.» زیاد دعا کنید، زیرا خداوند بندگان دعا کن خود را دوست دارد و به بندگان مؤمنش وعده اجابت داده است، و خداوند در روز قیامت دعاى مؤمنان را از کردارشان محسوب دارد و ثوابش را با بهشت می‌افزاید.

16. دوستى بینوایان مسلمان وَ عَلَیْکُمْ بِحُبِّ الْمَساکینِ الْمُسْلِمینَ، فَإِنَّ مَنْ حَقَّرَهُمْ وَ تَکَبَّرَ عَلَیْهِمْ فَقَدْ زَلَّ عَنْ دینِ اللّهِ وَ اللّهُ لَهُ حاقِرٌ ماقِتٌ وَ قَدْ قالَ أَبُونا رَسُولُ اللّه(صلى الله علیه وآله وسلم) «أَمَرَنى رَبّى بِحُبِّ الْمَساکینِ المُسْلِمینَ مِنْهُمْ». بر شما باد به دوستى مستمندانِ مسلمان، زیرا هر کس آنان را کوچک بدارد و بر آنها تکبّر ورزد، به راستى که از دین خدا لغزیده و خدا کوچک کننده و زبون کننده اوست. و پدر ما رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم فرموده: «پروردگارم به من دستور داده است که مستمندانِ مسلمان را دوست بدارم.

17. ریشه کفر إِیّاکُمْ أَنْ یَحْسُدَ بَعْضُکُمْ بَعْضًا فَإِنَّ الْکُفْرَ أَصْلُهُ الْحَسَدُ. از حسدورزى به یکدیگر بپرهیزید، زیرا ریشه کفر، حسد است.

18. اعمال محبّت آور ثَلاثٌ تُورِثُ الْمحَبَّةَ: أَلدَّیْنُ وَ التَّواضُعُ وَ الْبَذْلُ.» سه چیز است که محبّت آورد: قرض دادن و تواضع (فروتنى) و بخشش.

19. اعمال دشمنى آور ثَلاثَةٌ مَکْسَبَةٌ لِلْبَغْضاءِ: أَلنِّفاقُ وَ الظُّلْمُ وَ الْعُجْبُ. سه چیز است که دشمنى مى‌آورد: دورویى، ستم و خودبینى.

20. نشانه‌هاى بردبار، شجاع و برادر ثَلاثَةٌ لا تُعْرَفُ إِلاّ فى ثَلاثَةِ مَواطِنَ: لا یُعْرَفُ الْحَلیمُ إِلاّ عِنْدَ الْغَضَبِ وَ لاَ الشُّجاعُ إِلاّ عِنْدَ الْحَرْبِ، وَ لا أَخٌ إِلاّ عِنْدَ الْحاجَةِ. سه کس‌اند که شناخته نشوند جز در سه جا: بردبار شناخته نشود جز به هنگام خشم، و شجاع شناخته نشود جز به وقت جنگ، و برادر و دوست شناخته نشود جز به وقت نیاز.

21. نشانه‌هاى نفاق ثَلاثٌ مَنْ کُنَّ فیهِ فَهُوَ مُنافِقٌ وَ إِنْ صامَ وَ صَلّى:مَنْ إِذا حَدَّثَ کَذَبَ، وَ إِذا وَعَدَ أَخْلَفَ وَ إِذَا ائْتُمِنَ خانَ.» سه چیز است در هر که باشد منافق است، اگر چه روزه بدارد و نماز بخواند: آن که چون سخن گوید دروغ گوید، و چون وعده کند خلاف ورزد و چون امینش دانند خیانت نماید.

22. به سه کس اعتماد نکن! لا تُشاوِرْ أَحْمَقَ، وَ لا تَسْتَعِنْ بِکَذّاب وَ لا تَثِقْ بِمَوَدَّةِ مُلُوک. با احمق مشورت نکن، و از دروغگو یارى مجو، و به دوستى زمامداران اعتماد مکن.

23. نشانه‌هاى سرورى و بزرگى ثَلاثٌ مَنْ کُنَّ فیهِ کانَ سَیِّدًا: کَظْمُ الْغَیْظِ وَ الْعَفْوُ عَنِ الْمُسیى ءِ وَالصِّلَةُ بِالنَّفْسِ وَ الْمالِ. سه چیز است که در هر که باشد آقا و سرور است: خشم فرو خوردن، گذشت از بدکردار، کمک و صله رحم با جان و مال.

24. نشانه‌هاى بلاغت ثَلاثَةٌ فیهِنَّ الْبَلاغَةُ: أَلتَّقَرُّبُ مِنْ مَعْنَى الْبُغْیَةِ، وَ التَّبَعُّدُ مِنْ حَشْوِ الْکَلامِ، وَ الدَّلالَةُ بِالْقَلیلِ عَلَى الْکَثیرِ. سه چیز است که در آن بلاغت و شیوایى است: معنى مقصود را رساندن، و از سخن بیهوده دورى جستن، و بالفظ کم، معنى بسیار را رساندن.

25. نجات در سه چیز است أَلنَّجاةُ فى ثَلاث: تُمْسِکُ عَلَیْکَ لِسانَکَ، وَ یَسَعُکَ بَیْتُکَ وَ تَنْدَمُ عَلى خَطیئَتِکَ. نجات در سه چیز است؛ زبانت را نگهدارى و در خانه‌ات بمانى ! و بر خطایت پشیمان شوى.

26. انس و صفا در سه چیز است أَلاُْنْسُ فى ثَلاث: فِى الزَّوْجَةِ الْمُوافِقَةِ وَ الْوَلَدِ الْبارِّ وَ الصَّدیقِ الْمُصافى. انس در سه چیز است: زن موافق و فرزند نیکوکار و دوست خالص و با صفا.

27. نشانه‌هاى کرم و بزرگوارى ثَلاثَةٌ تَدُلُّ عَلى کَرَمِ الْمَرْءِ: حُسْنُ الْخُلْقِ، وَ کَظْمُ الْغَیْظِ وَ غَضُّ الطَّرْفِ. سه چیز است که دلیل بزرگوارى شخص است:خوشخویى، فروبردن خشم، و فروهشتن چشم.

28. سه چیز، تباهى مى‌آورند ثَلاثَةٌ تُکَدِّرُ الْعَیْشَ: السُّلْطانُ الْجائِرُ، وَ الْجارُ السَّوْءُ وَ الْمَرْأَةُ الْبَذِیَّةُ. سه کس زندگى را تیره کنند:زمامدار ستمگر، و همسایه بد، و زنِ بى شرم و بدزبان.

29. حقّ و ناحقّ «مَنْ طَلَبَ ثَلاثَةً بِغَیْرِ حَقّ حُرِمَ ثَلاثَةً بِحَقٍّ:مَنْ طَلَبَ الدُّنْیا بِغَیْرِ حَقٍّ حُرِمَ الاْخِرَةَ بِحَقٍّ، وَ مَنْ طَلَبَ الرِّیاسَةَ بِغَیْرِ حَقٍّ حُرِمَ الطّاعَةَ لَهُ بِحَقٍّ وَ مَنْ طَلَبَ الْمالَ بِغَیْرِ حَقٍّ حُرِمَ بَقاءَهُ لَهُ بِحَقٍّ.» هر که سه چیز را به ناحقّ خواهد از سه چیز به حقّ محروم شود:1 ـ هر که دنیا را به ناحقّ خواهد از آخرتِ به حقّ محروم شود.2ـ هر که به نا حقّ ریاست طلبد از طاعتِ به حقّ محروم شود. 3ـ هر که به ناحقّ مالى را طلبد از ماندگارى به حقّ آن محروم شود.

30. پرهیز از سه چیز إِنْ یَسْلَمِ النّاسُ مِنْ ثَلاثَةِ أَشْیاءَ کانَتْ سَلامَةً شامِلَةً: لِسانِ السَّوْءِ وَ یَدِ السَّوْءِ وَ فِعْلِ السَّوْءِ. اگر مردم از سه چیز در سلامت باشند، سلامت کامل خواهند داشت: زبان بد و دست بد و کار بد.

31. کمال احسان به سه چیز لا یَتِمُّ الْمَعْرُوفُ إِلاّ بِثَلاثِ خِصال: تَعْجیلُهُ وَ تَقْلیلُ کَثیرِهِ وَ تَرْکُ الاْمْتِنانِ بِهِ. احسان و نیکى کامل نباشد، مگر با سه خصلت: شتاب در آن، کم شمردن بسیار آن، و منّت ننهادن بر آن.

32. ایمان سودمند مَنْ لَمْ تَکُنْ فیهِ ثَلاثُ خِصال لَمْ یَنْفَعْهُ الاِْیمانُ:حِلْمٌ یَرُدُّ بِهِ جَهْلَ الْجاهِلِ، وَ وَرَعٌ یَحْجُزُهُ عَنْ طَلَبِ الْمحارِمِ وَ خُلْقٌ یُدارى بِهِ النّاسَ. هر که سه خصلت در او نباشد، ایمان به او سودى نرساند:1 ـ حلمى که با آن، نادانى نادان را برطرف کند. 2ـ پارسایى‌اى که از طلبِ حرام بازش دارد. 3ـ و اخلاقى که به وسیله آن با مردم مدارا کند.

33. درباره دانش أُطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ تَزَیَّنُوا مَعَهُ بِالْحِلْمِ وَ الْوَقارِ وَ تَواضَعُوا لِمَنْ تُعَلِّمُونَهُ الْعِلْمَ وَ تَواضَعُوا لِمَنْ طَلَبْتُمْ مِنْهُ الْعِلْمَ، وَ لا تَکُونُوا عُلَماءَ جَبّارینَ فَیَذْهَبَ باطِلُکُمْ بِحَقِّکُمْ. دانش بیاموزید و با آن خود را به بردبارى و سنگینى بیارایید و با دانش‌آموزان خود فروتن باشید، و در برابر استاد خویش تواضع کنید، و از عالمان متکبّر و مستبدّ نباشید، که رفتار ناحقّتان حقّ شما را از بین بَرَد.

34. اعتماد بر حسب شناخت إِذا کانَ الزَّمانُ زَمانَ جَوْر وَ أَهْلُهُ أَهْلَ غَدْر فَالطُّمَأْنینَةُ إِلى کُلِّ أَحَد عَجْزٌ. هر گاه زمان، زمانِ جور و ستم باشد و اهل زمانه اهل غدر و نیرنگ، اعتماد و دلبستگى به هر کسى عجز و درماندگى است.

35. نتیجه تمایل به دنیا و اعراض از آن أَلرَّغْبَةُ فِى الدُّنْیا تُورِثُ الْغَمَّ وَ الْحُزْنَ وَ الزُّهُدُ فِى الدُّنْیا راحَةُ الْقَلْبِ وَ الْبَدَنِ. رغبت و تمایل به دنیا مایه غم و اندوه، و زهد و بى میلى به دنیا سبب راحتى قلب و بدن است.

36. صفات آمر به معروف و ناهى از منکر إِنَّما یَأْمُرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهى عَنِ المُنْکَرِ مَنْ کانَتْ فیهِ ثَلاثُ خِصال: عالِمٌ بِما یَأْمُرُ، عالِمٌ بِما یَنْهى، عادِلٌ فیما یَأْمُرُ، عادِلٌ فیما یَنْهى، رفیقٌ بِما یَأْمُرُ، رَفیقٌ بِما یَنْهى. کسى امر به معروف و نهى از منکر مى‌کند که در او سه ویژگى باشد: 1 ـ به آنچه امر کند دانا باشد و بدانچه نیز نهى کند دانا باشد. 2ـ در آنچه امر کند عادل باشد و در آنچه نیز نهى کند عادل باشد. 3ـ به آنچه امر کند با نرمش امر کند و بدانچه نیز نهى کند با نرمش نهى کند.

37. طلب از زمامدار ستمگر مَنْ تَعَرَّضَ لِسُلْطان جائِر فَأَصابَتْهُ مِنْهُ بَلِیَّةٌ لَمْ یُوجَرْ عَلَیْها وَ لَمْ یُرْزَقِ الصَّبْرَ عَلَیْها. هر که از زمامدار ستمگر، طالب فضل و احسانى شود، از او بلایى بیند که بر آن پاداش نیابد و صبر بر آن، روزى او نشود.

38. بهترین هدیه أَحَبُّ إِخْوانى إِلَى َّ مَنْ أَهْدى إِلَى َّ عُیُوبى. محبوبترین برادرانم نزد من، کسى است که عیبهایم را به من اهدا کند.

39. دعوت به خود با وجود اعلم مَنْ دَعَا النّاسَ إِلى نَفْسِهِ وَ فیهِمْ مَنْ هُوَ أَعْلَمُ مِنْهُ فَهُوَ مُبْتَدِعٌ ضالٌّ. هر که با وجود داناتر از خود، مردم را به اطاعت از خود دعوت کند بدعت گزار و گمراه است.

40. صله رحم و آثار آن إِنَّ صِلَةَ الرَّحِمِ وَ الْبِرَّ لَیُهَوِّنانِ الْحِسابَ وَ یَعْصِمانِ مِنَ الذُّنُوبِ فَصِلُوا إِخْوانَکُمْ وَبِرُّوا إِخْوانَکُمْ وَ لَوْ بِحُسْنِ السَّلامِ وَ رَدِّ الْجَوابِ. به راستى که صله رحم و نیکوکارى، حساب را آسان کند و از گناهان جلوگیرى نماید، پس با برادران خود صله رحم و نیکى کنید، گرچه به نیکو سلام دادن و جواب سلام باشد.