نام های قیامت. قرآن و مرگ. 1
سایت جدید : تاریخی فرهنگی قرآنی
m5736z
blog.ir.
☫ ﷽ ☫
بخش 1 : مرگ در دنیا، برزخ و قیامت
ما با هر خوابیدنی، مرگ و توفّی کامل را تجربه می کنیم؛ زیرا خداوند در هر خوابی، نفس و روان آدمی را توفّی می کند و از کالبدش بیرون می کشد و به سوی خود می برد. ولی در مرگ دایمی، نفس در نزد خداوند نگه داشته می شود و اجازه بازگشت به سوی کالبد را نمی یابد. آنچه بیان شد مرگ در جهان ماده است؛
اما مرگ در جهان برزخ و نیز قیامت حالتی دیگر دارد و به معنای خروج نفس از کالبد جسمانی نیست؛ زیرا انسان در جهان برزخ، بدن و کالبد مادی و جسمانی ندارد، هر چند که دارای کالبد جسمانی مادی لطیف یا غیرمادی است که اطلاعات کاملی در باره آن نداریم. .مرگ های گوناگون در جهان های دیگر، همچون قیامت و پیش از ورود به نشآت دیگر چون بهشت و دوزخ، نوع و حالت مرگ نیز متفاوت است؛ در برخی از آیات قرآنی از مرگ هایی سخن به میان آمده که نه مرگ است و نه حیات و دوزخیان بین مرگ و زندگی دست و پا می زنند: ثُمَّ لا يَمُوتُ فِيها وَ لا يَحْيى و در آن دوزخ نه بمیرد (تا راحت شود) و نه زنده ماند (و برخوردار از زندگانی باشد). (اعلی 13)
دوزخیان، مرگ کامل را دیگر تجربه نخواهند کرد تا به کمک مرگ از رنج دوزخ رهایی یابند بلکه همواره در آتش دوزخ جاودانه زنده بوده و مرگ های خاصی را تجربه میکنند که عذاب آورست. إِنَّهُ مَنْ يَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِمًا فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَ لَا يَحْيَى که همانا هرکس به خدای خود طاغی و گنهکار وارد شود جزاء او جهنّم است که در آنجا نه بمیرد تا از عذاب برهد و نه زنده شود که از لذت زندگی برخوردار باشد (طه 74 در حقیقت در دوزخ اسباب مرگ خاصی پی در پی بر دوزخیان وارد می شود و آنان به رغم نمردن دایمی و مطلق، آن مرگ های دردآور را تجربه می کنند. در مقابل، بهشتیان پس از ورود به بهشت، دیگر مرگی را تجربه نخواهند کرد و مرده نمی شوند. أَفَمَا نَحْنُ بِمَيِّتِينَ (و از خوشحالی گوید) آیا دیگر ما را مرگی نخواهد بود؟ (صافات 58)
همه موجودات هستی فانی شده و مرگ را تجربه خواهند کرد كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ (رحمن، 26 و 27) هر چند که این تجربه مرگ برای اولیای خاص الهی یک بار اتفاق می افتد لَا يَذُوقُونَ فِيهَا الْمَوْتَ إِلَّا الْمَوْتَةَ الْأُولَى وَ وَقَاهُمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ (دخان 56)
و انسان به سبب دارا بودن نفس و روح دمیده در کالبد می بایست این مرگ را تجربه کند تا روح از کالبد جسمانی خارج شود و مسیر کمالی خود را در کالبدهای دیگری نیز تجربه کند. كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَ إِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ هر نفسی شربت مرگ را خواهد چشید و محققاً روز قیامت همه شما به مزد اعمال خود کاملاً خواهید رسید، (آل عمران، 185) و (انبیاء، 35؛ عنکبوت، 57)
اختیار مرگ انسان های دارای دو اجل مُعلّق و مُسمّی (حتمی) هستند.
اجل مُسمّی (حتمی) زمانی است که حکم قطعی خداوند برای پایان دوره ای از زندگی در جهان مادی و دنیوی صادر شده و غیرقابل بازگشت، تاخیر و یا حتی تقدیم است.
به این معنا که این اجل هرگز پیش و پس نمی افتد و مشخصا در همان زمان خودش اتفاق می افتد. وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ و هر قومی را دورهای و اجل معینی است که چون اجلشان فرا رسد لحظهای پس و پیش نخواهند شد. (اعراف، 34) و (یونس، 49؛ نحل، 61؛ منافقون، 11)
اجل مُعلّق، این گونه نیست و نه تنها پیش و پس می افتد بلکه می توان گفت که این مرگ بسته به رفتار خودمان است. از این رو می توان با قطع صله رحم و صدقه و انفاق و انجام گناهانی، آن را پیش انداخت و یا با صله رحم و صدقه و احسان و انفاق آن را پس انداخته و زمان زندگی خویش را افزایش داد تا به اجل مسمی برسد. روایات بسیاری درباره امکان تقدیم و تاخیر در اجل معلق وارد شده و به نظر می رسد که می توان این معنا را از آیه 4 سوره نوح به دست آورد. می توان گفت که انسان می تواند با کارهای خوب و تقواپیشگی، مرگ خویش را از اجل معلق تا اجل مسمی به تاخیر افکند و گرفتار عذاب های زودرس الهی و مرگ های ناگهانی نشود. يَغْفِرْ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَيُؤَخِّرْكُمْ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ أَجَلَ اللَّهِ إِذَا جَاءَ لَا يُؤَخَّرُ لَوْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ تا خدا به لطف و کرم از گناهان شما در گذرد و اجلتان را تا وقت (عمر طبیعی) معیّن به تأخیر افکند، که اجل الهی چون وقتش فرا رسد اگر بدانید دگر هیچ تأخیر نیفتد.
اجل مسمی به معنای پایان فرصت عمر در دنیاست و هرگز اندکی پیش و پس نخواهد شد. اما کسانی که خودکشی می کنند، آنان تنها مرگ معلق خویش را رقم می زنند ولی مرگ مسمای آنان اتفاق نمی افتد. وضعیت ایشان همانند کسانی است که با گناهان و بی تقوایی و طغیان نسبت به خدا و پیامبرش، گرفتار عذاب و مرگ ناگهانی میشود.
مرگ اختیاری از نوعی دیگر در روایت آمده : موتوا قبل ان تموتوا (بحار/69/95) بمیرید پیش از آنکه با مرگ طبیعی بمیرید. در این حدیث از نوعی مرگ نام برده شده که انسان آگاهانه آن را انتخاب می کند و خود را برای حضور در محضر لقای حق آماده می سازد. مراد از چنین مرگی، تلاش برای کامل شدن و خودسازی و در اختیار گرفتن زمام نفس اماره است تا انسان با رسیدن به مرحله تأله و خدایی شدن، قابلیت درک فیض حضور رب را در جهان دیگر بیابد و به هنگام فرا رسیدن اجل، به آسانی از پل مرگ عبور کرده و بتواند حیاتی نورانی را تجربه کند. بزرگان معرفت و عرفان راه رسیدن به چنین مرگ اختیاری را مخالفت با هرگونه هواها و هوسهای نفسانی و عمل بر طبق آموزه های وحیانی و معارف اهل بیتعلیهم السلام دانسته اند.
انتظار مرگ و آرزوی مرگ
هرکسی می بایست منتظر مرگ باشد هرچند که هر دمی مرگ را به نوعی تجربه می کند. اما انتظار مرگ برای آن است که انسان خود را بسازد و بداند این دنیا پایانی دارد و هرنفسی می بایست کالبد مادی دنیوی خویش را ترک کند. انتظار مرگ امری بسیار مثبت است اگر به قصد خودسازی و آمادگی برای جهان های دیگر باشد. خداوند به کسانی که مدعی کمال هستند و می گویند آخرت و بهشت از آن ایشان است، پیشنهاد می دهد تا برای بیان صداقت و اثبات ادعای خود، آرزوی مرگ کنند. إِن زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیَاءُ لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ . وَ لَا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ اگر مىپندارید که شما دوستان خدایید نه مردم دیگر، پس تمنّای مرگ کنید اگر راست میگویید. و حال آنکه در اثر آن کردار بد که به دست خود (برای آخرت خویش) پیش فرستادهاند ابدا آرزوی مرگ نخواهند کرد (بلکه از مرگ سخت ترسان و هراسانند) و خدا به (کردار) ستمکاران داناست. (جمعه،6 و 7)
از نظر قرآن کسانی که اولیای الهی هستند، علامت صداقت و راستی ایشان همان درخواست و آرزوی مرگ است و کسانی که مدعی چنین مقام و منزلتی هستند، از چنین آرزوئی دست می کشند و هرگز منتظر مرگ نیستند و از آن می گریزند چه رسد که آرزوی مرگ کنند. مجاهدان، کسانی هستند که از مرگ نمی هراسند و منتظر و در آرزوی آن هستند؛ زیرا می دانند که اگر بکشند یا کشته شوند به یکی از دو پیروزی و حسنه بزرگ می رسند یا به کمال مطلقی می رسند که دیگر مرگی را تجربه نخواهند کرد (دخان56) و از همان آغاز مرگ خویش در نزد خداوند، زندگی جاودانه را خواهند داشت (آل عمران، 169) یا آنکه پیروز می شوند و از برکات جامعه اسلامی بهره مند شده و رضایت و خشنودی خدا را به دست می آورند. (توبه، 52)
برای کسانی که اولیای الهی هستند مرگ شیرین تر از عسل اَحلی مِنَ العَسَل است و همانند اصحاب حسین علیه السلام در انتظار مرگ لحظه شماری میکنند و به استقبال آن می شتابند ولی برای کسانیکه دنیاگرا و مادیگرا هستند انتظاری بس خوفناک و دردناک است و موجب می شود تا خود را گم کنند و دچار انواع و اقسام غفلت ها و بدبختی ها و حتی خودکشی شوند. بنابراین، نوع نگاه انسان به دنیا و آخرت و زندگی و مرگ و نیز نوع کارهای خوب و بد انسان در دنیا معلوم می کند که انسان چگونه مرگی را تجربه می کند و با مرگ چگونه مواجه می شود.
طبیعتا مومن، با مرگ از زندان به بوستانی آباد وارد می شود. امام حسین علیه السلام می فرمایند: دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است! مرگ براى مؤمنین یک پلى میباشد که که ایشان بوسیله آن وارد بهشت خود میشوند و براى کفار یک پلى میباشد که بواسطه آن داخل جهنم خود میگردند. بنابراین برای مومن مرگ خواستنی و دوست داشتنی است، حضرت علی علیه السلام می فرمایند: پسر ابى طالب مانوستر است بمرگ از کودک به پستان مادرش. .پس با این معیار، روشن می شود که ابتدا باید از آباد بودن آخرتمان به اندازه کافی مطمئن شویم، سپس چنین ادعایی بکنیم
و البته اگر می توانیم آخرت را بیش از پیش آباد کنیم، باید دعایمان درخواست عمر طولانی از خدای متعال باشد. البته کسی که از دست دادن مطامع دنیوی و امور مادی سبب شده، که دچار ناامیدی شود و طلب مرگ کند، او مرگ را انتقال به باغ و بوستان نمی داند. بلکه مرگ را پوسیدن می داند و تصور می کند که راه نجات او در این است! اما هیهات هیهات که مرگ پوسیدن نیست. بلکه صرفا یک انتقال است. انتقالی که خوب یا بد بودنش در گرو اعمال ماست. و آن کس که از دست دادن مطامع دنیوی آنچنان او را به ناامیدی می کشاند، که طلب مرگ می کند، نمی تواند انتقال خوبی داشته باشد. و باید از مرگ گریزان باشد. چون چنین کسی دل در گرو دنیای فریبنده دارد که او را فرسنگ ها از نجات دور کرده است.
اعمال زشتی که مرگ ناگهانی را رقم می زنند در روایات داریم که یک سنخ از اعمال، موجب طول عمر می شوند. مثلاً صله رحم مستحب است، طول عمر می آورد. می توانم با یک سنخ اعمال طولانی اش کنم و از آن طرف می توانم کوتاهش کنم. زنا موت ناگهانی می آورد. بسیاری از سکته ها به خاطر چیست؟
روایت از امام صادق علیه السلام یعیش النّاس باحسانهم اکثر ممّا یعیشون باعمار هم، طول عمر زندگی مردم به سبب اثر وضعی احسان ها و نیکوکاری هایی که می کنند، بیشتر است از طول زندگی آنها به اعمار؛ یعنی مقدّراتشان در عمر. وَ یَموتون بِذُنوبِهِمْ اَکْثَرَ مِمّا یَموتونَ بِآجالِهِمْ؛ از آن طرف مرگ انسان ها به سبب گناهانشان، بیشتر است از مرگ آنها به سبب مقدّراتشان. یعنی زندگی هایی که در دنیا به سبب عمل نیک می شود و مرگ هایی که به سبب عمل زشت و گناه به وجود می آیند، بیشترند از آن چیزی که از نظر عمر برایت مقدّر شده .
مرگ و جاودانگی انسان
از نظر آموزه های قرآنی از ویژگی های دنیا، وجود مرگ و زندگی است. خداوند مرگ و زندگی را برای موجودات دنیوی آفریده الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا ؛ (ملک2) همه موجودات دنیوی مرگ را تجربه می کنند، چنانکه زندگی را تجربه می کنند كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ
اما نکته ای که مهم است اینکه زندگی موجودات همواره در دنیا با حضور همزمان مرگ همراه است و هر دم ترکیبی از زندگی و مرگ است. اما این مرگ تا کی ادامه دارد؟ تا زمان اجل موجودات.
به این معنا که مرگ به حیات خود به عنوان یک آفریده و آیت الهی تا زمان اجل ادامه می دهد و وقتی اجل و زمان آن رسید، پایان می یابد و دیگر حیات بی مرگ آغاز خواهدشد.
اما اگر به کمال نرسیده باشد و اهل دوزخ باشد این مرگ همواره تا ابد با او همراه خواهد بود و در آخرت نیز ادامه می یابد؛ در دوزخ مرگ او هم دم به دم است و گویی هر دم اجل او می رسد و می میرد و زنده می شود ثم لا یموت فیها و لا یحیی؛چشیدن مرگ خداوند در آیات قرآنی از چشیدن مرگ از سوی انسان خبر می دهد و می فرماید: کل نفس ذائقه الموت؛ هر نفس چشنده مرگ است (صافات13؛ انبیاء53؛ عنکبوت75) ذوق به معنای چشیدن و خوردن آمده است؛
در آخرت و دوزخ یا چیزی بین مرگ و زندگی دست به گریبان هستند. معده اینها ناقص است و نمی تواند مرگ را به درستی هضم کند. لذا آنان بین مرگ و زندگی دست و پا می زنند. .انسان کامل و مرگ به هرحال، این مرگ نیست که انسان را می بلعد یا می چشد یا می خورد بلکه این انسان است که در زمان اجل مسمی که مقام پایان زندگی و گذر از دنیا به آخرت است، مرگ را می چشد. پس اگر هاضم قوی داشته باشد و اخروی شده و به کمال رسیده باشد می تواند مرگ را نیست و نابود کرده و در خود به عامل بقای جاودانه تبدیل نماید وگرنه همواره در آخرت و قیامت دم به دم دست به گریبان مرگ است و هرگز رنگ زندگی به معنای واقعی حتی در حد دنیوی آن را نخواهد دید. انسان کامل، آن وجه الهی را در خود جلوه داده و فعلیت بخشیده است. از این رو بقای او به بقای وجه الهی اوست و در حقیقت با خدای حی قیوم محض است که زندگی می کند و هیچ مرگ و نیستی در آن راه نخواهد یافت. وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ و زنده ابدی ذات خدای با جلال و عظمت توست. (رحمن27)
مفهوم مرگ در ادعیه صحیفه سجادیه
در ادعیه معصومین از مرگ بسیار یاد شده است. این میزان از آنروست که یاد مرگ، داروی غرور آدمی و تلقین عجزی است که یادآور خویشتن ما به ماست. معصومین با تلقین مکرر این حقیقت، سعی در تربیت نفس و انقیاد آدمی در مسیر بندگی داشتهاند. این یاد، برکات فراوانی را در پی دارد که همه در پرتو شناخت واقعی ما از خود ماست. امام سجادعلیه السلام در ادعیه فراوانی از مرگ و لحظه مردن یاد نمودهاند. این موارد غیر از یادآوری عالم برزخ و قیامت است. شاید بتوان گفت دعایی نیست که آن حضرت یادی از مرگ و عوالم پس از آن نکرده باشند
تعابیر ایشان درباره مرگ بهگونهای است که بر جان و روح شنونده اثر فراوانی میگذارد. تعابیری همچون ،آه و حزن که مرا بهسوی اردوگاه مردگان میبرند. یا ؛ خدایا به تو از مرگی که همه را به اندیشه و عبرت فرا خواند، پناه میجویم. تنها خداوند نامیراست و همه بندگان مقهور موت میباشند.
آن حضرت به مرگ یقین و باور قلبی دارد. ایشان در دعاهای فراوانی از لحظهای که مرگ را مشاهده میکند، به خداوند پناه برده، از خداوند میخواهد مرگ بهترین و مبارکترین مهمانی باشد که با آن روبهرو میشود.وی از فتنه حیات و ممات به خداوند پناه برده و سلامتی در مرگ و حیات را از پروردگار تقاضا میکند و امید شفاعت هنگام مرگ را دارد.
ایشان از اینکه غافلانه جان دهد، هراسان است و از اینکه مرگ را همواره در برابر خود میبیند، انتظار آرامش ندارد؛ زیرا تنها مرگ برای اضطراب و تشویش آدمی کفایت میکند؛ هرچند خود مرگ، مقدمه مصائبی عظیمتر است.
در این ادعیه، سعی بر تربیت و بیداری آدمی بوده تا خود را دریابد و در جمع توشه فضایل تلاش نماید. این سختی و هراسی که برای مرگ تصویر شده، امر عجیبی نیست و حقیقت مرگ جدایی و فراق است. گاهی یکی از اموال و خویشان آدمی از دست میرود و تا روزها و گاهی تا سالها روح انسان را پریشان میسازد. با مرگ، تمامی تعلقات آدمی یکباره از او جدا میشود و او میماند و حقیقت خویش که اگر اهل صلاح نباشد، همین دریافت یکباره حقیقت بسیار سنگین و هولناک است.دنیا و آخرت زوجی هستند که انسان باید نسبت خود را با آن دو بفهمد و معنای زندگی خود را در این میانه بیابد.
یکی از مسائلی که فراوان در صحیفه کامله به آن توجه شده، مرگ و نحوه مردن و یادآوری این حقیقت است؛ تا آنجاکه دعای مستقلی به آن اختصاص یافته است. دعای چهلم این کتاب شریف، زمزمه آن حضرت هنگام یاد مرگ یا وقتی است که خبر مرگ کسی را میشنیدند. این دعا با حجم اندک خود، خواننده را به فکری طولانی فرو میبرد.
حضرت در دعای 42 صحیفه مرگ را بهخوبی به تصویر کشیده، از خداوند میخواهد به برکت قرآن، مشکلات پیشِ روی آن را از میان بردارد. ایشان میفرماید: خدایا بر محمد و آلمحمد درود فرست و بهبرکت قرآن در وقت مرگ، دشواری جان کندن و سختی ناله و خرناسههای پیاپی در هنگام مرگ را بر ما آسان ساز.
آنگاه که جانها به گلوگاهها رسد و گویند: کو پزشک معالج؟ (یا کیست که این روح را بالا برد؟) و فرشته مرگ از پس پردههای غیب برای گرفتن جان آشکار شود و جان را از کمان آرزوها با تیرهای وحشت جدایی نشانه رود و جامی زهرآلود از شوکران مرگ به او بنوشاند و وقت کوچیدن و رفتن ما به سرای آخرت نزدیک شود و اعمال بسان گردنبندی بر گردنها بیاویزد و گورها تا موعد روز دیدار جایگاه ما قرار گیرد. در این بیان بهزیبایی حالت بنده گرفتار در پنجههای مرگ به تصویر کشیده شده که تنها فریادرس او عمل صالح وی است. .آن حضرت در دعاهای متعدد، مردن مطلوب را با خواستههای خود در این رابطه ترسیم کردهاند. این خواستهها گاهی بهصورت ایجابی و گاهی سلبی است. این ویژگیها عبارتند از:
1- مرگ سعید؛ مرگی که زندگانی را طوری به پایان میبرد که با رضایت و عنایت حق همراه است. چنین مرگی سعید و نیکبختانه است.2- مرگ زیبا؛ مرگی که پیشاپیش و از سمت راست آن نوری در حرکت است. چنین مرگی بهمعنای درخواست زندگیِ پر از نور و زیبایی است.3- انس با مرگ؛ ایشان از خداوند میخواهد اعمال صالحی داشته باشد و توشهای از اعمال نیک فراهم آورد تا روز قیامت که هنگام ملاقات با ملکوت خود است، با یاد مرگ انس پیدا کنیم و بسان خویشاوندی به او عشق ورزیم.4- مرگ با غفران و رحمت حق؛ حضرت از خداوند میخواهد مرگ برای او دربی از دربهای مغفرت الهی و کلیدی از کلیدهای رحمت پروردگار باشد.
5- مرگ با سرور و عزت؛ ایشان از خداوند میخواهد با غم و اندوه نمیرد و در هنگام دیدار مرگ، احساس خواری ننماید.6- بر ملت و آیین اسلام مردن؛ ایشان دعا میکند بر دین الهی و دین پیامبر او محمد مصطفیصلی الله علیه و آله جان به جان آفرین تسلیم نماید.7- مرگی فارغ از دیون؛ بدهی پس از مرگ پیامدهایی دارد. حضرت از خداوند، رهایی از این تبعات را درخواست میکنند.8- آمادگی برای مرگ؛ وی هم برای خود و هم برای تابعان پیامبر تا روز قیامت مرگی با آمادگی تقاضا میکنند.9- مرگ همراه با توبه پذیرفتهشده؛ امام از خداوند میخواهد پایان آنچه را نویسندگان اعمال ما برمیشمرند، توبهای پذیرفتهشده قرار دهد که پس از آن ما را بر گناهی که انجام دادهایم، مؤاخذه نکند. ایشان همچنین مرگ با حالت توبه خالصانه را تقاضا مینماید.10- جان دادن با صدق؛ حضرت از خداوند میخواهند با حالت بندگی کامل دار فانی را وداع گوید. ایشان نهتنها به فکر مرگ خویش است ـ که به بهترین وجه انجام شود ـ برای مردگان گذشته و آینده نیز طلب مغفرت میکند تا خداوند از گناهان آنان درگذرد؛ حتی برای بندگانی که آبروی آن حضرت را بردهاند.11- ختم به خیر گردیدن عمر این خواستهها بهمعنای بیزاری از حیات دنیوی نیست. در نگاه ایشان، عمر طولانی اگر با خشم خداوند، عمل ناشایست و حیات ناپاک عجین باشد، بههیچوجه مطلوب نیست.
حضرت در دعای مکارمالاخلاق از خداوند میخواهد: خداوندا تا هنگامیکه عمر من مصروف طاعت توست، به من عمر ده. از آن هنگام که عمر من چراگاه شیطان شد، دیگر مرا به نزد خودت ببر، پیش از آنکه خشم تو بهسوی من بشتابد یا غضب بر من مستولی شود.
ایشان نعمت حیات را تا زمانیکه همراه با طاعت الهی باشد، نسیم الهی دانسته و خواستار آن است که این عمر را در سپاس الهی صرف نماید و جسم و عمرش را در مسیر طاعت الهی به انجام رساند و زندگی ستوده و طیب را دارا باشد.
حضرت میگوید: «خداوندا ما را براساس سنت پیامبر زنده بدار. گو اینکه شخص بدون برپایی دین مبین مردهای بیش نیست. ازهمینرو آن بزرگوار، عمری طولانی را برای فرزندان خود از خداوند طلب مینماید.نتیجه : با واکاوی مفهوم مرگ در دو مجموعه دعایی امام سجادعلیه السلام، سعی بر تصویرسازی مرگ مطلوب بوده است؛ مرگی که در آن حیات دنیوی با سعادت و ابدیت مقرون با رحمت و عفو الهی مورد انتظار است. چنین مردنی برای حضرت امری مطلوب است.
از این منظر، هیچیک از مرگ و حیات مطلوبیت ذاتی ندارند؛ بلکه مطلوب، اطاعت و بندگی حقتعالی و در امان بودن از غضب اوست. نکته دیگر آنکه، زندگی و مرگ در فرهنگ صحیفه بسان قرآن کریم اعم از زندگی و مرگ ظاهری است و حیات و ممات باطنی را نیز دربر میگیرد.
شعور و شنوایی مردگان
براساس آموزه های قرآنی، هر موجودی به حکم وجود از برخی صفات چون عقل و شعور برخوردار است؛ از این رو همه موجودات هستی، اهل تسبیح خداوند هستند. ولی آنچه شعور و عقل کامل آدمی را موجب می شود، همان روح و نفس (جان و روان) آدمی است لذا خداوند کافران حق ناپذیر، ناشنوا و غیر قابل تفهیم را چونان مردگان می داند إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ همانا تو نتوانی که مردگان (و مرده دلان کفر) را سخنی بشنوانی و یا کران (باطن) را که از گفتارت روی میگردانند به دعوت (به حقیقت) شنوا کنی. (نمل 80) و (روم،51 و 52) و در آیات36و 121 و 122 انعام نیز مشرکان را به سبب تأثیرناپذیری از پند و نصحیت ها، به عنوان انسان های مرده معرفی می کند
خداوند در آیاتی از جمله آیه 22 فاطر مردگان و زندگان را در شنیدن و فهم و درک یکسان نمی داند. این بدان معناست که شعور کامل آدمی به سبب همان روح و روانی است که از تن بیرون رفته و از آن جایی که کافران و مشرکان از شعور و ادراک نسبت به مفاهیم قرآنی برخوردار نمی باشند، پس همانند مردگان بی شعور هستند.اما باید توجه داشت که کافران به سبب اینکه در دنیا در سطح شعوری بسیار پایین تر از انسان های مؤمن قرار دارند و عقلشان به حد عقل اولوالالباب نرسیده است، با مرگ، برخی از پرده ها و حجاب ها از پیش ایشان برداشته می شود و به سطحی از شعور می رسند که برتر از شعور آنان در حیات مادی و دنیوی است. از این رو خداوند مرگ را کشف الغطاء ایشان می داند (ق 22) که حقایق بسیاری برای آنان از بهشت و دوزخ و عذاب های آن کشف میشود و آنان آتش دوزخ را به عیان در برابر خود می بینند (تکاثر 6) و عاجزانه از خداوند در خواست بازگشت و اصلاح امور خود را می کنند که با پاسخ رد خداوند مواجه می شوند. (مؤمنون، 99 و 100) پیامبر گرامیصلی الله علیه و آله هنگامیکه مشرکان جنگ بدر را در چاه ریخت با آنان سخن گفت
در روایت است پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله در جنگ بدر وقتی از اجساد مشرکین را در چاهی انداخت، بالای آن چاه ایستاد و به آنان خطاب کرد: آنچه پروردگار ما به ما وعده داد عمل کرد و حق بود آیا به حق دریافتید آنچه پروردگارتان به شما وعده داده بود؟ یکی از صحابه عرض کرد یا رسول الله با مردگان حرف می زنی؟ ؟پیامبر فرمود: شما از آنان شنواتر نیستید. مردگان توان شنیدن و فهمیدن را دارند، گرچه گوش و مغز مادی آنان از کار افتاده باشد، از این رو آنان را تلقین می کنند. امیرالمؤمنینعلیه السلام پس از فرو نشستن گرد و غبار پیکار جمل فرمان داد «کعب بن سوره» قاضی بصره (در زمان حکومت عمر و عثمان) را در میان کشتگان یافته او را نشاندند... آنگاه حضرت از وی سؤالی پرسید. سپس همین کار را با «طلحه» تکرار کرد. مردی از یاران گفت: این دو کشته چیزی نمی شنوند. آن حضرت فرمود: یا رجل فوالله لقد سمعا کلامی کما سمع اهل القلیب کلام رسول الله؛ به خدا سوگند این دو نفر سخنم را شنیدند، آن گونه که اهل چاه حفر شده در بدر کلام رسول الله را شنیدند. (معاد در قرآن، جوادی آملی، ج4، ص 229 و 230) .دفن و تلقین مردگان هنگامی که جان از تن بیرون آمد، باید به کالبد و جسد مرده نیز احترام گذاشت و حرمت تن او را نگه داشت. لذا می بایست بر مردگان مسلمان نماز خواند و جسد را تکفین و تدفین کرد و بر او تلقین خواند. خداوند از سنت های اسلامی را نماز بر میت مسلمان دانسته و در زمان پیامبر این سنت توسط ایشان انجام می گرفت. وَلَا تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَدًا وَلَا تَقُمْ عَلَى قَبْرِهِ إِنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُوا وَهُمْ فَاسِقُونَ (توبه، 84) اما نماز خواندن بر میت کافر و مشرک و منافق نه تنها سنت نیست بلکه حرام است و پیامبرصلی الله علیه و آله و امت از آن باز داشته شده اند. بنابراین، کفر و شرک و نفاق، موجب محرومیت میت از تکریم از طریق نمازخوانی بر او می شود. همچنین کفر و شرک و نفاق، موجب حرمت دعا برای ایشان و حضور بر سر قبر و تکریم آنان است.
همچنین درباره مسئله تلقین باید گفت که روح مردگان هنوز به سبب علقه ای که با تن دارد، در اطراف جسد است و از این رو پس از مرگ و هنگام دفن بر او تلقین می خوانند. البته مردگان دنیاپرست که علقه ای بسیار به تن و خاک و دنیا دارند، دیرهنگام به حقیقت مرگ خویش پی می برند و در یک شوکی از مرگ قرار دارند. دنیاگرایان پس از مرگ، همانند حال خواب، یک سلسله خاطرات به همراه دارند و از انتقال به جهان دیگر آگاه نیستند، ولی پس از شنیدن تلقین میت و مشاهده امور ویژه درمی یابند که به برزخ منتقل شده اند. (معاد در قرآن ج4، ص 231) .اما مؤمنان این گونه نیستند و به سرعت با مسئله مرگ کنار می آیند و در می یابند که در جهانی دیگر هستند. با مرگ میان جسم و جان جدایی واقع می شود، [اما] روح، علاقه خود را با بدن که سالها با او متحد بوده و زیست کرده بکلی قطع نمی کند. [و لذا می شود بر سر قبر مردگان با آنها سخن گفت و آنان این سخنان را درک کرده و متوجه می شوند.] (مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج2، ص 524)
باید توجه داشت که دفن و خاکسپاری مردگان سابقه دیرینه ای دارد و براساس آیه31 مائده، این شیوه را نخستین بار قابیل پس از کشتن برادرش هابیل از کلاغ آموخت و آن را انجام داد. در حقیقت آموزگار بشر در خاکسپاری و دفن مردگان، کلاغ بوده است که البته خداوند الهام بخش این شیوه به بشر بوده است. از آیات قرآنی به دست می آید که بهترین جای دفن مردگان زمین است؛ از این رو می فرماید ما زمین را بستر مناسب جهت زیست زندگان و دفن مردگان قرار دادیم أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ كِفَاتًا آیا ما زمین را جامع (حوایج و کفایت بر مسکن و هر امر بشر) قرار ندادیم؟ أَحْيَاءً وَأَمْوَاتًا تا زندگان روی زمین تعیّش کنند و مردگان درونش پنهان شوند. (مرسلات 25 و 26)
توبه هنگام مرگ پذیرفته نیست ﻭَﻟَﻴْﺴَﺖِ ﺍﻟﺘَّﻮْﺑَﺔُ ﻟِﻠَّﺬِﻳﻦَ ﻳَﻌْﻤَﻠُﻮﻥَ ﺍﻟﺴَّﻴِﺌَﺎﺕِ ﺣَﺘَّﻰ ﺇِﺫَﺍ ﺣَﻀَﺮَ ﺃَﺣَﺪَﻫُﻢُ ﺍﻟْﻤَﻮْﺕُ ﻗَﺎﻝَ ﺇِﻧِّﻰ ﺗُﺒْﺖُ ﺍﻟاَﻦَ ﻭَﻟَﺎ ﺍﻟَّﺬِﻳﻦَ ﻳَﻤُﻮﺗُﻮﻥَ ﻭَﻫُﻢْ ﻛُﻔَّﺎﺭٌ ﺃُﻭْﻟَﺌِﻚَ ﺃَﻋْﺘَﺪْﻧَﺎ ﻟﻬﻢ ﻋَﺬَﺍﺑﺎً ﺃَﻟِﻴﻤﺎً (نسا18) ﻭ ﭘﺬﯾﺮﺵ ﺗﻮﺑﻪ، ﺑﺮﺍﻯ ﻛﺴﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﻛﺎﺭﻫﺎﻯ ﺯﺷﺖ ﻣﻰﻛﻨﻨﺪ ﺗﺎ ﻭﻗﺘﻰ ﻛﻪ ﻣﺮﮒ ﯾﻜﻰ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﻓﺮﺍ ﺭﺳﺪ، ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻣﻰﮔﻮﯾﺪ: ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺍﻵﻥ ﺗﻮﺑﻪ ﻛﺮﺩﻡ، قبول نیستﻭ ﻧﯿﺰ ﺑﺮﺍﻯ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﻛﺎﻓﺮ ﺑﻤﯿﺮﻧﺪ، ﺑﻠﻜﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﺁﻧﺎﻥ ﻋﺬﺍﺏ ﺩﺭﺩﻧﺎﻙ ﻣﻬﯿّﺎ ﻛﺮﺩﻩﺍﯾﻢ.
ﺃﻳْﻨَﻤَﺎ ﺗَﻜُﻮﻧُﻮﺍْ ﻳُﺪْﺭِﻛﻜُّﻢُ ﺍﻟْﻤَﻮْﺕُ ﻭَﻟَﻮْ ﻛُﻨﺘُﻢْ ﻓِﻰ ﺑُﺮُﻭﺝٍ ﻣُّﺸَﻴَّﺪَﺓٍ ﻭَﺇِﻥ ﺗُﺼِﺒْﻬُﻢْ ﺣَﺴَﻨَﺔٌ ﻳَﻘُﻮﻟُﻮﺍْ ﻫَﺬِﻩِ ﻣِﻦْ ﻋِﻨﺪِ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﻭَﺇِﻥ ﺗُﺼِﺒْﻬُﻢْ ﺳَﻴِّﺌَﺔٌ ﻳَﻘُﻮﻟُﻮﺍْ ﻫَﺬِﻩِ ﻣِﻦْ ﻋِﻨﺪِﻙَ ﻗُﻞْ ﻛُﻞٌّ ﻣِّﻦْ ﻋِﻨﺪِ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﻓَﻤَﺎﻝِ ﻫَﺆُﻟَﺂﺀِ ﺍﻟْﻘَﻮْﻡِ ﻟَﺎﻳَﻜَﺎﺩُﻭﻥَ ﻳَﻔْﻘَﻬُﻮﻥَ ﺣَﺪِﻳﺜﺎً (نسا78) ﻫﺮ ﻛﺠﺎ ﺑﺎﺷﯿﺪ، ﻣﺮﮒ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﺭﻣﻰﯾﺎﺑﺪ ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﺩﺭ ﺩﮊﻫﺎﻯ ﻣﺴﺘﺤﻜﻢ ﯾﺎ ﺳﺘﺎﺭﮔﺎﻥ ﺑﺎﺷﯿﺪ. ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ (ﻣﻨﺎﻓﻘﺎﻥ) ﻧﯿﻜﻰ ﻭ ﭘﯿﺮﻭﺯﻯ ﺑﺮﺳﺪ، ﻣﻰﮔﻮﯾﻨﺪ: ﺍﯾﻦ ﺍﺯ ﺳﻮﻯ ﺧﺪﺍﺳﺖ، ﻭ ﺍﮔﺮ ﺑﺪﻯ ﺑﻪ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺭﺳﺪ، ﻣﻰﮔﻮﯾﻨﺪ: ﺍﯾﻦ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺗﻮ ﺍﺳﺖ. ﺑﮕﻮ: ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺍﺯ ﺳﻮﻯ ﺧﺪﺍﺳﺖ. ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻡ ﺭﺍ ﭼﻪ ﺷﺪﻩ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﻌﺮﺽ ﻓﻬﻢ ﻫﯿﭻ ﺳﺨﻨﻰ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ؟
ﻭ ﻫُﻮَ ﺍﻟْﻘَﺎﻫِﺮُ ﻓَﻮْﻕَ ﻋِﺒَﺎﺩِﻩ ﻭ ﻳُﺮْﺳِﻞُ ﻋَﻠَﻴْﻜُﻢْ ﺣَﻔَﻈَﺔً ﺣﺘَّﻰ ﺇِﺫَﺍ ﺟَﺂﺀ ﺃَﺣَﺪَﻛُﻢُ ﺍﻟْﻤَﻮْﺕُ ﺗﻮَﻓَّﺘْﻪُ ﺭُﺳُﻠُﻨَﺎ ﻭَ ﻫُﻢْ ﻟَﺎﻳُﻔَﺮِّﻃُﻮﻥَ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﻭﺳﺖ ﻛﻪ ﻗﻬﺮ ﻭ ﺍﻗﺘﺪﺍﺭﺵ ﻣﺎﻓﻮﻕ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﮕﻬﺒﺎﻧﺎﻧﻰ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﻣﻰﻓﺮﺳﺘﺪ، ﺗﺎ ﺁﻧﻜﻪ ﭼﻮﻥ ﻣﺮﮒ ﯾﻜﻰ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﻓﺮﺍ ﺭﺳﺪ، ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﮔﺎﻥ ﻣﺎ ﺟﺎﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯﮔﯿﺮﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻛﺎﺭ ﺧﻮﺩ، ﻫﯿﭻ ﻛﻮﺗﺎﻫﻰ ﻧﻜﻨﻨﺪ.
بخش 2 : معاد و رستاخیز
در قرآن مجید هیچ مسئله ای بعد از توحید به اهمیت مسئله ی معاد نیست. معاد مصدر است و به معنای بازگشتن معاد در اصل مَعوَد، یعنی محل عود و بازگشتن و آن همان صحنه ی قیامت و محشر است و به معنای بازگشتن و عودت روح انسان به بدنش. معاد یعنی بازگشت انسان به جای اصلی خود، جای اصلی او خداست که همه به سوی او باز می گردند. انا لله و انا الیه راجعون
معاد اصطلاح علوم دینی عبارت است از روزی که اوضاع جهان و نظام هستی دگرگون شده و تمامی انسان ها به امر خداوند و با قدرت کامله او سر از خاک برون آورده و پس از حضور در محضر او و سؤال و جواب از اعمالشان در طول حیات دنیوی، به مقتضای اعمال و افعالی که انجام داده اند، پاداش و یا کیفر دریافت می نمایید. در قرآن مجید نزدیک به یک سوم آیات قرآن یعنی حدود 1200 آیه درباره ی معاد آورده شده است. معاد به همان اندازه توحید در زندگی انسان نقش دارد. از این روست که معاد و رستاخیز از اصول دین اسلام دانسته شده است؛ زیرا باور به معاد سبک زندگی انسان را تغییر می دهد و رفتار انسانی را متحول می سازد و پای بندی او را به قوانین عقلانی و عقلایی و شرعی افزایش می دهد و اهداف زندگی مادی دنیوی را به سوی اهداف متعالی چون متاله و ربانی شدن تغییر می دهد.
برای بسیاری باور معاد سخت و دشوار است. این در حالی است که قرآن از مسئله معاد به عنوان آسان ترین واقعه در هستی یاد می کند و در مقایسه با آفرینش ابتدایی و ابداعی، امکان بلکه وقوع معاد را بسیار سهل و آسان تر از آن می داند. در آیات قرآنی، دلایل بسیاری بر مسئله معاد جسمانی و آسانی نظری و وقوع عینی آن سخن گفته شده و با اشاره به وقوع معاد در زندگی مادی دنیوی، دلایل و شواهد بسیاری را بر امکان بلکه وقوع معاد جسمانی در جهانی دیگر بیان کرده است. .نقش باور به معاد در سبک زندگی انسان بینش و نگرش انسان به خود و جهان، تأثیر بسزا و شگرفی در چگونگی زندگی انسان و تعامل با رخدادها و وقایع روزمره دارد. اگر انسان به خداوند اعتقاد داشته باشد و باورش بر پروردگاری خداوند قوی باشد، آثار آن در زندگی این خواهد بود که خداوند را مالک هستی می داند که از روی رحمانیت و رحیمیت آفریده ها را آفریده و به هدف و قصدی حکیمانه آن را پرورش و ربوبیت می کند تا هر موجودی به کمال بایسته و شایسته اش برسد
بر این اساس معتقد به قوانین الهی در جهان و تاریخ و جامعه می شود و به سنت های الهی گردن می نهد و ضمن انجام تکالیف و وظایف عبودیت، نسبت به رخدادها و وقایع جهان شکیبایی و صبر پیشه می کند و خود را در چارچوب خواسته های الهی قرار می دهد تا این گونه رضایت خداوندگاری را به دست آورده و اهداف آفرینش را در خود و جهان تحقق بخشد
چنین بینش و نگرشی به معنای پذیرش معاد و رستاخیز است؛ زیرا جهان را قابل آن نمی داند که بتواند همه اهداف آفرینش از جمله محاسبه و مجازات منعم علیهم و مغضوب علیهم را در خود تحقق بخشد. انسان مومن و موحد، دلایل بسیاری را می یابد که بر لزوم و وجوب معاد و رستاخیز پس از مرگ تأکید می کند.
اما کسی که خداوند را باور ندارد یا اهل توحید در همه ابعاد از جمله ربوبیت و پروردگاری نیست، منکر معاد و رستاخیز خواهد بود و مرگ را پایان حیات و زندگی به طور مطلق خواهد دانست و به جای آنکه از مرگ به وفات تعبیر کند به فوت یعنی نیستی و نابودی مطلق یاد می کند. چنین شخصی، همه معنای زندگی را در همین زندگی مادی دنیوی خلاصه می داند و تلاش می کند تا به هر شکلی شده براساس لذت عمل کند و این دو روزه دنیا را خوش بگذارند
بر این اساس، چیزی به عنوان تکلیف در مقابل دیگری در خود احساس نمی کند و اگر به دیگران خدمتی انجام می دهد براساس اصالت لذت و بده و بستان است. برهمین اساس همواره قوانین خشک و عقلانی حاکم بر جامعه آنان خواهد بود و چیزی به نام ایثار، عفو، احسان و محبت در آن جامعه وجود نخواهد داشت
از نظر قرآن، معاد برای کسانی که معتقد به آن هستند در اشکال گوناگونی ظهور می یابد. برخی معاد را زمینه بروز و ظهور صفات ذات الهی در خود می دانند که در جهان مادی آن را کسب کرده و متاله و ربانی شده اند. اینان در حقیقت عاشق خدایی شدن است و تمام توجهشان به وجه الله و وجه الله شدن است. اینان عاشقانی هستند که می کوشند تا اِلی رَبّها ناظِرَه باشند (قیامت22 و 23) و خداوند را به نظاره نشینند و خود را آینه تمام نمای صفات و اسمای ذات الهی قرار دهند.
این دسته همواره به جمال الهی می نگرند و می کوشند تا در خود صفاتی از فعل الهی را بروز دهند که بیانگر جمال الهی است؛ زیرا بهشت که چند شکل است و در برخی از آیات هشت بهشت گفته شده تفاوت های ماهوی بسیاری دارد که هر یک لایق دسته ای است. در آیات قرآنی از این دسته به عنوان اصحاب یمین یاد شده. این گروه در زندگی خویش اهل احسان، ایثار، بخشش، کرامت، عفو، مهر و مودت به دیگران هستند
البته گروه سومی هستند که ایشان نیز از اصحاب یمین شمرده می شوند؛ آنان همواره در خوف و خشیت بسر می برند و متأثر از جلال الهی به جای جمال الهی یا کمال الهی هستند. اینان نیز به کارهای خیر اگر متوجه می شوند برای رهایی از جلال الهی و اسماء و صفات فعل جلالی الهی است.
خداوند درباره این افراد در آیات60 و 61 مؤمنون می فرماید که ایشان از خوف جلال الهی در معاد، در کارهای خیر پیشی می گیرند. این دسته از مردمان بیشتر اهل تقوا، گریه، ابتهال، تضرع و مانند آن هستند. وَالَّذِينَ يُؤْتُونَ مَا آتَوْا وَقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَى رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ أُولئِکَ يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ و آنان که آنچه وظیفه بندگی و ایمان است به جای آورده و باز از این که (روزی) به خدای خود رجوع میکنند دلهاشان ترسان است. چنین بندگانی تعجیل در خیرات میکنند و اینان هستند که به کارهای نیکو سبقت میجویند. (دهه 60 در حالات علامه طباطبایی مشهود بود)
بنابراین، در کسانی که به معاد و آخرت ایمان دارند، سه نوع بینش و نگرش وجود دارد که مبتنی بر محبت به کمال ذات الهی، عشق به صفات فعل جمال الهی و ترس و خوف از صفات فعل جلال الهی است
از این رو تفاوت های معناداری حتی در سبک زندگی این سه گروه می توان یافت. امیرمؤمنان علیعلیه السلام عبادت مردم را به سه دسته تقسیم می کند و می فرماید: ان قوما عبدوا الله رغبه فتلک عباده التجار، و ان قوما عبدوالله رهبه فتلک عباده العبید و ان قوما عبدوا الله شکرا فتلک عباده الاحرار؛ عده ای خدا را برای رسیدن به ثواب عبادت می کنند که این عبادت بازرگانان و تجار است؛ و جمعی خدا را از روی ترس عبادت می کنند که عبادت غلامان و بردگان است؛ و گروهی خدا را به جهت سپاسگزاری از نعمت هایش بندگی می کنند و این عبادت آزادگان است.
دلایل روشن از معاد در جهان مادی خداوند هرچند که در همه جا حاضر است و همه هستی، آینه و نشانه هایی از اوست؛ ولی توجه انسان به آینه و غفلت از صورت ظاهر در آینه موجب می شود تا انسان حقیقت و ملکوت هرچیز را نبیند و سرگرم ظاهر شود. همین غفلت از صورت ظاهر در آینه آیات هستی است که آدمی را نسبت به خداوند و فلسفه آفرینش و همچنین معاد غافل می کند و او گرفتار نسیان از هدف و مسیر درست زندگی می شود.
خداوند به اشکال گوناگون بر آن است تا مردم را از غفلت بیرون آورد و متوجه ملکوت و وجه الله هر چیزی کند. از این رو به بلاء و ابتلاء و مصیبت و مهر و خشم می کوشد تا انسانها را بیدار کند. .از نظر قرآن، تفکر و تدبر در آیات آفاق و انفس (فصلت 53) یعنی نشانه های درون و بیرون می تواند مردم را از غفلت بیرون آورد و زمینه ساز بازگشت به مسیر اصلی و هدف زندگی شود. سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ ۗ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ ما آیات (قدرت و حکمت) خود را در آفاق جهان و نفوس بندگان کاملا هویدا و روشن میگردانیم تا ظاهر و آشکار شود که خدا (و آیات حکمت و قیامت و رسالتش همه) بر حق است. آیا همین حقیقت که خدا بر همه موجودات عالم پیدا و گواه است کفایت (از برهان) نمیکند؟
اگر انسان به هر چیزی بنگرد و در آن دقت و نظر کند درمی یابد که ملکوت هرچیزی خداوند است؛ چنان که این معنا به ابراهیمعلیه السلام نشان داده شده است. وَكَذَلكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ (انعام 75) و این چنین ما به ابراهیم ملکوت و باطن آسمانها و زمین را ارائه دادیم (تا یکتایی پروردگارش را دریابد) و تا به مقام اهل یقین رسد.
درباره معاد جسمانی و امکان وقوع آن نیز دلایل و شواهد بسیاری در زندگی مردم و جهان پیرامون یعنی در آفاق و انفس وجود دارد که انسان می تواند با تفکر و تدبر در آن حقیقت معاد جسمانی را در جهانی دیگر دریابد
در آیات قرآنی افزون بر نقل داستان هایی از چگونگی معاد و احیای دوباره مردگان به اموری اشاره می شود که از حوزه نقل به حوزه عقل منتقل می شود. به این معنا که افزون بر بیان داستان های نقلی از گذشته و چگونگی احیای مردگان و رستاخیز آنان، به دلایل و شواهدی اشاره می شود که در دسترس همگان است. این گونه است که خداوند از نقل و عقل برای تبیین مسئله معاد و رستاخیز استفاده می کند.در حوزه نقل، می توان به داستان هایی چون احیای الاغ عزیر پس از یک سده (بقره 259)، احیای اعجازآمیز عزیر پس از یکصد سال (همان)، احیای پرندگان پس از ذبح و جمع آوری اجزای آنان به وسیله حضرت ابراهیمعلیه السلام و رد شبهه آکلو ماکول (بقره 260)، احیای مردگان صاعقه گرفته بنی اسراییل (بقره 55 و 56)، احیای مقتول بنی اسرائیل (بقره 72 و 73) و بیداری اصحاب کهف پس از خواب طولانی سیصدساله (کهف 9 تا 21) اشاره کرد که در قرآن از آن حکایت شده است.
در حوزه عقل نیز دلایل و شواهد بسیاری بیان شده که هرکسی می تواند با تدبر و تعقل و نظر در آنها، امکان معاد و رستاخیز را اثبات و تبیین نماید. از مهمترین دلایل و شواهدی که بر امکان و وقوع معاد می توان ارایه داد، مسئله توحید است.
پذیرش عقلانی توحید با نگاهی به جهان آفرینش این امکان را به فلاسفه می دهد تا حقانیت معاد را بفهمند و اثبات کنند. قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ قُلِ اللَّهُ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ (یونس 34) بگو که آیا هیچ یک از بتان و خدایان شما بر این کار قادر است که در آغاز خلق را بیافریند و سرانجام برگرداند؟ بگو: تنها خدای یکتاست که در اول خلایق را خلق کرده آن گاه همه را (به سوی خود) بازمیگرداند، پس کجا میگردانندتان؟ همچنین آیا(مومنون82 تا 85)
همچنین خداوند در آیه 62 انعام با اشاره به حاکمیت خدا بر همه چیز، آن را دلیل و نشانه هایی از قدرت خود بر بازگرداندن آدمیان به خود می داند و شاهدی بر اصل امکان معاد می شمارد. ثُمَّ رُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلَاهُمُ الْحَقِّ أَلَا لَهُ الْحُكْمُ وَهُوَ أَسْرَعُ الْحَاسِبِينَ سپس به سوی خدای عالم که به حقیقت مولای بندگان است بازگردانده میشوند. آگاه باشید حکم (خلق) با خداست و او زودترین حسابرسان است.
افزون بر این می توان به مسئله ربوبیت خداوند بر موجودات قُلْ أَغَيْرَ اللَّهِ أَبْغِي رَبًّا وَهُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْءٍ وَلَا تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ إِلَّا عَلَيْهَا وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ مَرْجِعُكُمْ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ (انعام 164) بگو: آیا غیر از خدا را به ربوبیّت گزینم در صورتی که خدا پرورنده همه موجودات است؟ و هیچ کس چیزی نیندوخت مگر بر خود، و هیچ نفسی بار (گناه) دیگری را بر دوش نگیرد. سپس بازگشت همه شما به سوی پروردگارتان است و او شما را به آنچه خلاف در آن میکردید آگاه خواهد ساخت. همچنین(مومنون 82 تا 87)،
رحمت الهی که مقتضی رساندن انسان به کمال خود و بهره مندی از حیات جاوید پس از مرگ است فَانْظُرْ إِلَى آثَارِ رَحْمَتِ اللَّهِ كَيْفَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ ذَلِكَ لَمُحْيِي الْمَوْتَى وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ پس (ای بشر دیده باز کن و) آثار رحمت (نامنتهای) الهی را مشاهده کن که چگونه زمین را پس از مرگ (و دستبرد خزان باز به نفس باد بهار) زنده میگرداند! محققا همان خداست که مردگان را هم (پس از مرگ) باز زنده میکند و او بر همه امور عالم تواناست. (روم 50)،
عدالت خدا در پاداش دادن به خوبان و کیفر دادن به بدکاران در محکمه عدل و قابل اجرا چنان که بایسته و شایسته خوبان و بدکاران باشد إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا إِنَّهُ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ لِيَجْزِيَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ بِالْقِسْطِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ شَرَابٌ مِنْ حَمِيمٍ وَعَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْفُرُونَ بازگشت شما همه به سوی او خواهد بود، این به حقیقت وعده خداست که او در اول، خلق را میآفریند و آنگاه (به سوی خود) بر میگرداند تا آنان را که ایمان آورده و عمل صالح کردند به عدل و احسان، ثواب و جزای خیر دهد و آنان که کافر شدند به کیفر کفرشان به شرابی از آب جوشان دوزخ و عذابی دردناک معذّب خواهند گشت. (یونس 4) همچنین (سجده 14 و 15 و 16)
علم خدا به اجزای متلاشی شده هر چیز بَلْ عَجِبُوا أَنْ جَاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ فَقَالَ الْكَافِرُونَ هَذَا شَيْءٌ عَجِيبٌ أَإِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا ذَلِكَ رَجْعٌ بَعِيدٌ قَدْ عَلِمْنَا مَا تَنْقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ وَعِنْدَنَا كِتَابٌ حَفِيظٌ (که منکران ایمان نیاوردند) بلکه از آمدن رسولی از خودشان که آنها را هشدار و اندرز دهد به شگفت آمده و کفار (نادان) گفتند: این (دعوی رسالت و خبر از قیامت) بسیار چیز عجیبی است. آیا ما پس از آنکه مردیم و یکسره خاک شدیم (باز زنده میشویم)؟ این بازگشت بسیار بعید است. (تعجب نکنند که) ما به آنچه زمین از آنها بکاهد کاملا آگاهیم و کتابی نگاهدارنده (لوح محفوظ که مشتمل بر همه حقایق عالم است) نزد ماست. (ق 2تا 4)،
قدرت مطلق خداوند و توان او بر هر کاری وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا هَلْ نَدُلُّكُمْ عَلَى رَجُلٍ يُنَبِّئُكُمْ إِذَا مُزِّقْتُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّكُمْ لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ و کافران (به تمسخر و استهزاء مؤمنان، با مردم) گفتند که آیا میخواهید شما را به مردی رهبری کنیم که شما را خبر میدهد که پس از آنکه مردید و ذرّات جسمتان متفرق و پراکنده گردید از نو باز زنده خواهید شد. أَفَلَمْ يَرَوْا إِلَى مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ ا ِنْ نَشَأْ نَخْسِفْ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ نُسْقِطْ عَلَيْهِمْ كِسَفًا مِنَ السَّمَاءِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِكُلِّ عَبْدٍ مُنِيبٍ آیا (کافران منکر قیامت) به آسمان و زمین که بر آنها از پیش و پس احاطه کرده ننگریستند (تا از حکمت خلقت پی به زندگانی ابدی قیامت برند) که اگر ما بخواهیم آنها را به زمین فرو میبریم یا یک قطعه از آسمان را بر سرشان فرود آوریم؟ همانا در آن آیتی (از حکمت و قدرت ما) بر هر بنده خدا شناس با اخلاص به خوبی پدیدار است. (سباء 7 و 9) همچنین (بقره 259)،
مالکیت خداوند بر موجودات الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ آنان که چون به حادثه سخت و ناگواری دچار شوند (صبوری پیش گرفته و) گویند: ما به فرمان خدا آمدهایم و به سوی او رجوع خواهیم کرد. (بقره 156) همچنین (مائده 18)،
عزت خدا و غلبه او بر هر چیز وَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَى وَلَكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَىٰ كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْيًا وَ اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ و چون ابراهیم گفت: بار پروردگارا، به من بنما که چگونه مردگان را زنده خواهی کرد؟ خدا فرمود: باور نداری؟ گفت: آری باور دارم، لیکن خواهم (به مشاهده آن) دلم آرام گیرد. خدا فرمود: چهار مرغ بگیر و گوشت آنها را به هم درآمیز نزد خود، آن گاه هر قسمتی را بر سر کوهی بگذار، سپس آن مرغان را بخوان، که به سوی تو شتابان پرواز کنند؛ و بدان که خدا (بر همه چیز) توانا و داناست. (بقره 260)
و هدفمندی خلقت و حقانیت آن و حکمت خداوند الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ آنها که در هر حالت، ایستاده و نشسته و خفته خدا را یاد کنند و دائم در خلقت آسمان و زمین بیندیشند و گویند: پروردگارا، تو این دستگاه با عظمت را بیهوده نیافریدهای، پاک و منزهی، ما را به لطف خود از عذاب دوزخ نگاهدار؛ (آل عمران 191) همچنین (انعام 73 یونس 4 و 5)
به عنوان دلایل و شواهد عقلی اشاره کرد که بر اثبات معاد و رستاخیز دلالت دارند. فراتر از این دلایل عقلانی پیش گفته، خداوند راه های آسان تری برای اثبات امکان و وقوع معاد ارایه کرده که در همه جا قابل شناسایی و ردگیری است. از جمله این دلایل و شواهد بر رستاخیز می توان به چگونگی فراهم شدن و نزول آب آشامیدنی از ابرها اشاره کرد. در این گردش و فرآیند نزول باران و آب می توان چگونگی امکان و نیز قدرت خداوند را از معاد و رستاخیز به دست آورد. اَفَرأَيْتُمُ الْماءَ الَّذِي تَشْرَبُونَ . أَ أَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ . لَوْ نَشاءُ جَعَلْناهُ أُجاجاً فَلَوْ لا تَشْكُرُونَ آيا آبى را كه مىنوشيد ديدهايد؟ آيا شما آن را از ابر بارانزا فرو آورديد يا ما فرو فرستندهايم؟ اگر بخواهيم آن را شوروتلخ مىگردانيم، پس چرا سپاسگزارى نمىكنيد؟(واقعه68 .70) همچنین حیات بخشی به موجودات از دیگر دلایلی است که در اختیار همگان است. خداوند در آیه 19 روم به مسئله تبدیل موجود فاقد حیات به موجودی زنده از سوی خود اشاره می کند و آن را دلیل و شاهدی بر مدعای معاد و امکان و وقوع رستاخیز برمی شمارد. يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ يُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ كَذلِكَ تُخْرَجُونَ زنده را از مرده بيرون مىآورد، و مرده را (نيز) از زنده بيرون مىكشد، و زمين را بعد از مرگش زنده مىكند، و شما نيز (روز قيامت) اين گونه بيرون آورده مىشويد.
زنده شدن گیاهان، نماد زنده شدن مردگان
و حیات مجدد آنان پس از مرگ و آبادانی زمین با باران و برآمدن گیاهان و رشد آنها دلیل و شاهدی دیگر بر امکان و وقوع معاد است. همان گونه که خداوند با آب باران، زمین مرده و گیاهان مرده را زنده می کند و به آن ها جان می بخشد، همچنین انسان های مرده را در رستاخیز زنده می کند و چون گیاه از خاک بر می انگیزاند.
و در آیاتی از جمله 57 اعراف و 5 حج و 19 و 50 روم و 9 فاطر و 39 فصلت و 11زخرف به آن اشاره شده است. وَ هُوَ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّياحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ حَتَّى إِذا أَقَلَّتْ سَحاباً ثِقالًا سُقْناهُ لِبَلَدٍ مَيِّتٍ فَأَنْزَلْنا بِهِ الْماءَ فَأَخْرَجْنا بِهِ مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ كَذلِكَ نُخْرِجُ الْمَوْتى لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ و اوست كه بادها را پيشاپيشِ (باران) رحمتش به بشارت مىفرستد، تا آنكه (باد) ابرهاى سنگين (پر آب) را به آسانى حمل كند (و آن را) به سرزمين مرده روانه كنيم، پس به اين وسيله، آب (باران) نازل كرديم و به واسطهى آن هرگونه ميوهاى را (از زمين) رويانديم و برآورديم. مردگان را نيز اين گونه (از زمين) بيرون خواهيم آورد، باشد كه شما (با ديدن حيات زمين پس از مرگ) متذكّر شويد. (57)
از نظر قرآن مطالعه رویش و رشد گیاهان گوناگون بر زمین مرده، زایل کننده هرگونه تردید و گمان در امکان معاد و قدرت خداوند بر احیای مجدد مردگان و رستاخیز آنان است. وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَكاً فَأَنْبَتْنا بِهِ جَنَّاتٍ وَ حَبَّ الْحَصِيدِ «9» وَ النَّخْلَ باسِقاتٍ لَها طَلْعٌ نَضِيدٌ و از آسمان، آبى پر بركت نازل كرديم، پس به وسيله آن باغها و دانههاى دروشدنى رويانديم. و نيز درختان بلند خرما با خوشههاى پر و بر هم چيده
وَ النَّخْلَ باسِقاتٍ لَها طَلْعٌ نَضِيدٌ تا رزق بندگان باشد و به باران، زمين مرده را زنده كرديم، خروج (از گور نيز) اين گونه است. رِزْقاً لِلْعِبادِ وَ أَحْيَيْنا بِهِ بَلْدَةً مَيْتاً كَذلِكَ الْخُرُوجُ تا رزق بندگان باشد و به باران، زمين مرده را زنده كرديم، خروج (از گور نيز) اين گونه است (ق 9 تا 11) همچنین (حج 5 تا 7) (عبس 24 تا 33) .مطالعه و دقت نظر در چگونگی حیات و نمو دانه ها و گیاهان در زمین این امکان را برای همگان فراهم آورده تا به قدرت الهی پی برند و امکان معاد را دریابند. أَ َفَرَأَيْتُمْ ما تَحْرُثُونَ . أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ . لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْناهُ حُطاماً فَظَلْتُمْ تَفَكَّهُونَ
آيا آنچه را كشت مىكنيد، ديدهايد؟ آيا شما آن را مىرويانيد يا ما رويانندهايم؟ اگر بخواهيم آن را خار و خاشاك مىگردانيم، پس شما از روى تعجّب مىگوييد (واقعه 63 تا 64) همچنین (نباء 1 و 2 و 14تا 17)
انسان هرچند که می تواند با نگاهی به آفاق، این حقیقت را دریابد بلکه می تواند حتی با نگاهی به خود و خودشناسی، حقیقت معاد را نیز با شواهد و دلایلی متقن و حضوری و شهودی دریابد؛ زیرا حیات یافتن انسان از مواد فاقد حیات، خود دلیل بر قدرت خداوند بر احیای مجدد انسان پس از مرگ اوست. قُلِ اللَّهُ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يَجْمَعُكُمْ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ لا رَيْبَ فِيهِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ بگو: خداست كه شما را زنده مىكند و سپس مىميراند و آنگاه براى روز قيامتى كه شكى در آن نيست همه را جمع مىنمايد ولى اكثر مردم نمىدانند. (جاثیه 26) و (بقره 28)
انسان از عناصری چون خاک، نطفه و علقه آفریده شده است که بیانگر امکان مجدد رستاخیز و معاد آن می باشد. يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَ غَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَيِّنَ لَكُمْ وَ نُقِرُّ فِي الْأَرْحامِ ما نَشاءُ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلًا
ای مردم، اگر شما در (روز قیامت و قدرت خدا بر) بعث مردگان شک و ریبی دارید (برای رفع شک خود بدین دلیل توجه کنید که) ما شما را نخست از خاک آفریدیم آن گاه از آب نطفه، آن گاه از خون بسته، آنگاه از پارهای گوشت با آفرینشی تمام و ناتمام، تا (در این انتقال و تحولات قدرت خود را) بر شما آشکار سازیم و (از نطفهها) آنچه را مشیّت ما تعلق گیرد در رحمها قرار میبخشیم تا به وقتی معین، آن گاه شما را به صورت طفلی (چون گوهر از صدف رحم) بیرون آریم (حج 5) و (مومنون 12 تا 16 قیامت 35 تا40 غافر 67 و 68)
اگر انسان در چگونگی خلقت و آفرینش خود دقت نظر کند به سادگی تجدد حیات در خود را خواهد یافت. جالب این است که انسان هر دمی می میرد و زنده می شود چنان که در هنگام خواب نوعی مرگ را تجربه می کند و هنگام بیداری نیز نوعی معاد را می آزماید. اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها وَ الَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنامِها فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَ يُرْسِلُ الْأُخْرى إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ خداست آن که وقت مرگ ارواح خلق را میگیرد و آن کس را که هنوز مرگش فرا نرسیده نیز در حال خواب روحش را قبض میکند، سپس آن را که حکم به مرگش کرده جانش را نگاه میدارد و آن را که نکرده (به بدنش) میفرستد تا وقت معیّن (مرگ). در این کار نیز ادلهای (از قدرت الهی) برای متفکران پدیدار است. (زمر 42)
از نظر قرآن، چیزی که نباید هیچ گونه تردید و شکی درآن روا داشت همین معاد و رستاخیز است؛ زیرا وقتی انسان به خلقت هستی و آفرینش آن از سوی خداوند توجه می یابد می بایست خود به خود به معاد و رستاخیز دوباره آنها ایمان آورد.
قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكائِكُمْ مَنْ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ قُلِ اللَّهُ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ بگو که آیا هیچ یک از بتان و خدایان شما بر این کار قادر است که در آغاز خلق را بیافریند و سرانجام برگرداند؟ بگو: تنها خدای یکتاست که در اول خلایق را خلق کرده آن گاه همه را (به سوی خود) بازمیگرداند، پس کجا میگردانندتان؟ (یونس 34) و (ابراهیم 19 و 20 نمل 64 و 67)
بلکه انسان با نگاهی به آفرینش هستی و خود باید در یابد که معاد و رستاخیز از خلقت ابتدایی و آغازین برای خداوند آسان تر است. وَ هُوَ الَّذِي يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَيْهِ وَ لَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلى فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ و او خدایی است که نخست خلایق را بیافریند و آنگاه (به عالم معاد) باز گرداند و این اعاده (مثل ایجاد) بر او بسیار سهل و آسان است و آن ذات یکتا را در آسمانها و زمین مظهر و مثالی عالیتر (از حد وصف و تعقل) است و مقتدر کامل و دانا (به حقایق امور) تنها اوست. (روم 27) و (عنکبوت 19 تا 21)
از این رو خداوند از مردم می خواهد تا دراین معجزه آشکار و پیش روی خود دقت و تامل نمایند تا حقیقت معاد و امکان آن برای ایشان روشن شود.
وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلًا وَ نَسِيَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ يُحْيِ الْعِظامَ وَ هِيَ رَمِيمٌ و براى ما مثلى آورد و آفرينش خود را فراموش كرد؛ گفت: چه كسى اين استخوانها را در حالى كه پوسيده است زنده خواهد كرد؟ قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ (به او) بگو: همان كسى كه بار اول آن را آفريد، (بار ديگر) آن را زنده خواهد كرد و او بر هر آفريدهاى آگاه است. (یس 78 تا 80) و (واقعه 60 تا 73)
از دیگر نشانه ها، شواهد و دلایل امکان معاد و رستاخیز ، درخت سبز آتش زاست که در آن نشانه قدرت خداوند را درحیات مجدد و رستاخیز می توان به نظاره نشست. الَّذِي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ آن كه براى شما از درخت سبز، آتش آفريد پس هرگاه بخواهيد از آن آتش مىافروزيد. (یس 80) باشد با نگاهی به این شواهد و دلایل روشن و کافی درخود و محیط زیست خویش، درک درستی از حقیقت معاد داشته و زندگی خود را براساس این تفکر و بینش و نگرش سامان دهیم.
بخش 3 : رستاخیز زمین، یادآور رستاخیز جهان
انسان عاقل و ذاکر به هر چیز که می نگرد خدا را در پیش و پس و همراه آن می بیند. هنگامی که بارانی می بارد و زمین زنده و گیاهان سبز می شوند و خاک مرده زنده می گردد، آدمی یاد خدا و هدف و فلسفه آفرینش می افتد. از این رو در روایات آمده است: اذا رایتم الربیع فاذکروا النشور، هنگامی که بهار را دیدید رستاخیز را یاد کنید..
خداوند در آیاتی از جمله آیه 24 روم می فرماید: و از نشانه ها و آیات الهی آن است که برق را به جهت خوف و طمع شما نشان می دهد و از آسمان باران و آب فرو می فرستد پس به وسیله آب باران، زمین پس از مرگش زنده می شود. به درستی که در آن نشانه هایی است برای کسانی که خردورزی می کنند.
از نظر قرآن، رویش گیاهان و فصل بهار به عنوان فصل رویش ها و رستاخیزها، بیانگر قدرت، تدبیر، تقدیر، علم همه جانبه، ظرافت و لطافت و مانند آن است. أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَتُصْبِحُ الْأَرْضُ مُخْضَرَّةً إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ آيا نديدى كه خداوند از آسمان، آبى فرو فرستاد، آنگاه زمين سرسبز گشت؟ همانا خداوند داراى لطف و آگاهى است (حج 63) تاکید خداوند در این آیه بر دو اسم لطیف و خبیر بیانگر این معناست که رستاخیز انسان همانند رستاخیز گیاهان با تمام دقت، لطافت، زیبایی و آگاهی بر جزئیات انجام می شود.
از این رو طبیعت و سبزه و گیاه و آب و ماهی در آموزه های عرفانی قرآن، معنای دیگری می یابد و انسان را با حقیقت و ملکوت اشیاء آشنا می سازد.
اصحاب کهف نشانه وقوع معاد
از جمله آیات الهیه که دلالت بر معاد دارد، داستان اصحاب کهف و رقیم است. جمله این آیات از آیه ششم تا آیه 26 از سوره کهف آمده أَمْ حَسِبْتَ أَن أَصْحَـ'بَ الْکَهْفِ وَ الرقِیمِ کَانُوا مِنْ ءَایَـاتِنَا عَجَبًا؛ آیا تو چنین مى پندارى که قصه اصحاب کهف و رقیم، از آیات عجیبه ما بوده؟ (کهف 9). فَضَرَبْنَا عَلَى ءَاذَانِهِمْ فِى الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَدًا؛ و ما بنا بر دعا و درخواست آنان ، سالیانى بر گوشهاى آنان زدیم که بخفتند و به راحتى فرو رفتند (کهف 11)، و سگ آنان هم با خودشان به خواب رفت ، و مدت سیصد و نُه سال قمرى که سیصد سال شمسى مى شود به خواب رفتند: (ثَلَـاثَ مِائَةٍ سِنِینَ وَ ازْدَادُوا تِسْعًا، (کهف 25) تا آنکه میفرماید: وَ کَذَ'لِکَ بَعَثْنَـ'هُمْ لِیَتَسَآءَلُوا بَیْنَهُمْ قَالَ قَآئلٌ مِنهُمْ کَمْ لَبِثْتُمْ قَالُوا لَبِثْنَا یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قَالُوا رَبکُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ؛ و اینچنین ما آنها را برانگیختیم و بیدار کردیم براى آنکه در میان خود به گفتگو و مکالمه پردازند. یک نفر از آنان به دیگران گفت : شما چقدر درنگ کرده اید؟ یک روز یا مقدارى از یک روز! چند نفر دیگر از آنان در پاسخ گفتند:خداوند و پروردگار شما داناتر است به مقدار درنگ شما! (کهف 19). و نیز مطلب را قرآن کریم ادامه میدهد تا آنکه میفرماید: وَ کَذَ'لِکَ أَعْثَرْنَا عَلَیْهِمْ لِیَعْلَمُوا أَن وَعْدَ اللَهِ حَق وَ أَن الساعَةَ لاَ رَیْبَ فِیهَا؛ و اینچنین ما مردم را و اهل مدینه و شهر را بر احوال آنها آگاه کردیم تا بدانند که وعده خداوند حق است ، و آمدن ساعت قیامت و فرا رسیدن موعد معهود جاى شک و تردید نیست (کهف 21). و از اینجا به دست مى آید که داستان اصحاب کهف، و پنهان شدن آنها در مغاره و خوابیدن 309 سال و برانگیختن آنانرا پس از این مدت طولانى، و آمدن به شهر همه و همه براى اعلام و اعلان قضیه معاد و کیفیت آن، و عدم استبعاد آن بوده است.
آثار تربیتى اعتقاد به معاد
حکایت شده: فردی وارد شهری شد و دید مردم آن شهر هیچ گناهی مرتکب نمیشوند؛ بسیار تعجب کرد و جویای علت شد. پس از جست وجوی بسیار متوجه شد که در این شهر هر کس میمیرد، خانوادهاش او را جلوی در خانه دفن میکنند.
گذر شب و روز و تداعی پیوسته این خاطرهها و پایان آنها، سبب آن شده که میل و رغبتی به گناه نکنند. بدون تردید یکی از مهمترین و موثرترین عوامل وارستگی انسان، ذکر الموت یاد مرگ و قیامت است. کسی که همواره به یاد مرگ و قیامت باشد، بیشک مراقب اعمال و رفتار و پندار خود خواهد بود
قهرا چنین انسانی تلاش میکند تا کارش را بر طبق رضای حق تعالی و مطابق با دستورات الهی انجام دهد.کسی که دارای آرزوی دراز است به فکر مرگ و پس از مرگ نیست، زیرا میکوشد که آن آرزوهای طولانی را لباس عمل بپوشاند، به آنها تحقق بخشد و به فکر آرزوهای خود است و به ناچار مرگ را از یاد میبرد.
از آنجا که یاد مرگ، نقش بسیار سازندهای در زندگی انسان دارد، رسول مکرمصلی الله علیه و آله، یادکنندگان مرگ و قیامت را هم درجه و همرتبه شهدا معرفی میکند: به رسول خداصلی الله علیه و آله عرض کردند: آیا کسی با شهدا محشور خواهد شد؟ فرمود: بلی، کسی که در شبانه روز بیست مرتبه مرگ را یاد کند. زیرکترین مردم چه کسی میباشد؟ فرمود: آن کس که بیشتر یاد مرگ کند و زیادتر مهیّای آن شده باشد.
اهمّیت یاد مرگ به اندازهای است که حضرت مسیحعلیه السلام در جواب حواریین که سئوال کردند؛ اولیایی که هیچ ترس و اندوهی بر آنها نیست چه کسانی هستند؟
یکی از ویژگیهای اولیای خدا را دوست داشتن یاد مرگ و رها نمودن یاد دنیا معرفی میکند و میفرماید: یاد مرگ را دوست دارند و یاد زندگی را رها میکنند. فکر کردن در مورد مرگ به قدری دارای تأثیرات مفید است که از برترین اندیشهها و برجستهترین عبادتها شمرده شده؛ همچنان که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله میفرمایند: برترین عبادت یاد مرگ است و برترین تفکّر یاد مرگ است .
بهعلاوه، یاد مرگ و قیامت، زندگی دنیا را از انسان سلب نمیکند بلکه به آن معنای دیگر و جهت درست میدهد. آیات و روایات، با تعبیرات مختلف، انسان را به یادآوری مرگ و قیامت توصیه و از عواقب غفلت و بیتوجهی به آن، برحذر میدارد.
علی علیه السلام: اذکروا هادم اللذات و منغض الشهوات و داعی الشتات؛ به یاد آورید منهدم کننده لذتها، تیره کننده خواهشها و خواننده به سوی پراکندگی را.
و در جای دیگر با هشدار به اینکه موت فراگیر است، امام صادقعلیه السلام در مورد تأثیر عمیق یاد مرگ بر بیداری روح و جان آدمی می فرماید: ذکر الموت یمیت الشهوات فی النفس …… الدنیا؛ یاد مرگ خواهشهای باطل را از دل زایل میکند و ریشههای غفلت را میکند و دل را به وعدههای الهی قوی و مطمئن میگرداند و طبع را رقیق و نازک میسازد و عَلَمهای هوا و هوس را میشکند و آتش حرص را فرو مینشاند و دنیا را حقیر و بیمقدار میسازد
به همین دلیل است که هر امر مربوط به مرگ، میتواند عامل بیداری و دوری فرد از غفلت محسوب گردد؛ امام صادق علیه السلام: من کان معه کفنه فی بیته لم یکتب من الغافلین کسی که کفنش با او در خانهاش باشد، از غافلان به شمار نمیآید.
هنگامی که جنازه کسی را برداشتی، فکر کن که گویا تو خود آن کسی هستی که [در تابوت است و] آن را برداشتهاند. زهد و بی رغبتی به دنیا از دیگر آثار توجه به مرگ است.
غفلت از مرگ، دنیا را در نظر انسان زیبا و با ارزش جلوه میدهد و او را سخت شیفته و واله خویش میگرداند، به طوری که عقل او را از درک هر حقیقت و واقعیتی همچون مرگ محروم میسازد؛ انسان غافل، در راه رسیدن به خواستههای نفسانی از هیچ سعی و تلاشی فروگذاری نمیکند و از پای نمینشیند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: اکثروا من ذکر الموت فانه یزهد فی الدنیا؛ مرگ را بسیار یاد کنید؛ زیرا یاد مرگ از میل و رغبت به دنیا میکاهد. ابوعبیده میگوید: به امام باقرعلیه السلام عرض کردم: چیزی بفرمایید که از آن سود برم. فرمودند: ای ابا عبیده! زیاد مرگ را یاد کن! چه هر انسانی آن را بسیار یاد کند، نسبت به دنیا بیرغبت میشود .
پس همه عقاید دینى در رفتار انسان مؤثر؛ هر چند تأثیر آنها یکسان نیست. از میان عقاید دینى، اعتقاد به رستاخیز و معاد یکى از نافذترین و مؤثرترین باورها در جهت دادن به رفتار آدمى و تربیت و اصلاح اوست.
ایمان به معاد، ریشه یأسها و نومیدیها را که آفت جان انسانهاست مى سوزاند و انسان را امیدوار مى سازد که هیچ یک از اعمال نیک او از صفحه هستى پاک نمى شود و مصائب و ناکامیهایش در این دنیا هیچ کدام بى پاسخ نخواهد ماند.
از سوى دیگر یادآورى آن دادگاهى که عدالت محض بر آن حکمفرماست و صالح و طالح و ابرار و اشرار در آن به یک چشم نگریسته نمى شوند، و هر کس را به مقتضاى اعمالش ثواب یا عقاب مى کنند، براى مؤمنان ، آرامش خاطر و بهجتى وصف ناشدنى به ارمغان مى آورد و آینده روشنى را به آنها نوید مى دهد. در لابلاى داستانهاى قرآن نیز از این اثر تربیتى ایمان به معاد مى توان نمونه هایى را سراغ گرفت
بخش 4 : هشدار نام های معاد و قیامت
یکی از مبانی اخلاق اسلامی در قرآن کریم، آیات مربوط به معاد می باشد. قرآن به شکل های گوناگون این موضوع را پایه و مبنایی برای انگیزه های اخلاقی انسان قرار داده است. به بیان دیگر خدای متعال با این نام گذاری ها برای روز قیامت، درصدد بیان ضرورت اصلاح اعمال اخلاقی انسان ها و هشدار در مورد آن برآمده است. در واقع یکی از راهکارهای قرآن در توجه دادن به «آخرت» نام گذاری های دقیق روز قیامت است
تمام اسامی قیامت، هشدار دهنده هستند. قرآن با این نام گذاری ها، خصوصیات و ویژگی های آن روز بزرگ را در حد درک بشر بیان می کند. در قرآن کریم بیش از نود اسم و صفت برای روز قیامت شمرده شده، که باور به آنها نقش تعیین کننده ای در سلوک اخلاقی و عارفانه انسان در ابعاد فردی و اجتماعی دارد. عناوین روز قیامت را به هفت دسته می توان تقسیم کرد.
1. نامهایی که بیان کننده حالات روحی افرادند 2. یادآوری کننده روز قیامت اند.3. گویای بی تاثیر بودن عمل در آن هستند 4. توضیح دهنده بعضی از عذاب های روز قیامتند.5. روز آگاهی یافتن از نتایج اعمال انسان است 6. بیانگر صفات روز قیامتند.7. بیانگر بی فایده بودن کمک دیگران در آن روز است
1. يَوْمِ الْقِيَامَه روز ایستادن لا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيَامَةِ (قیامت 1) دو وجه برای این نام گذاری ذکر شده: چون در این روز انسان ها سر از قبر بیرون می آورند و می ایستند و دوم انسان ها در برابر میزان عدل الهی می ایستند. .2. یوم تُبْلَى السَّرَائِرُ روز آشکار شدن رازها يَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ . ماله من قوه و لاناصر (طارق10-9) روزی که رازها از پرده بیرون افتد آنگاه او را یارو یاوری نیست.3. یَوْمِ الْجَمْعِ روز جمع شدن یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ (تغابن9) روزی که برای روز محشرگردتان آورد.
4. یوْمَ الْفَصْلِ روز جدا شدن إِنَّ یوْمَ الْفَصْلِ کانَ میقاتا (نبأ17) بی گمان روز جدایی، هنگام معین است هَذا یَوْمُ الْفَصْلِ جَمَعْنَاکُمْ وَالْأَ وَّلِینَ (مرسلات38) این روز جدایی است که جمع کردیم شما و پیشینیان را. یا به اعتبار جدایی خوب از بد در این روز است، یا به دلیل جدایی منافق از مومن که در دنیا قابل تمیز از هم نشیند و..... .5. يَوْمُ الْخُلُودِ روز جاودانه ادْخُلُوها بِسَلامٍ ذلِكَ يَوْمُ الْخُلُودِ (ق34) (گوییم) به سلامت (و امن و ایمان) وارد آن (بهشت) شوید. این روز آغاز جاودانگی است. .6. يَوْمَ الْحَسْرَةِ روز حسرت خوردن وَأَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِيَ الْأَمْرُ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ وَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ (مریم39) و آنان را از روز حسرت بترسان که امر (الهی) تحقق یابد و آنان غافل باشند و ایمان نیاورند ..7. یَوْمَ التَّنَادِ روز فریاد وَ یَا قَوْمِ إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ یَوْمَ التَّنَادِ (غافر23) و ای قوم من! من بر شما از روز فریادخوانی بیمناکم «ندا» به معنای صدا زدن از دور است. روز قیامت افراد فکر می کنند که با صدا زدن و فریاد کشیدن می توانند دیگران را به کمک فراخوانند.8. یَوْمُ التَّغَابُنِ روز خسارت یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ ذَلِکَ یَوْمُ التَّغَابُنِ (تغابن9) روزی که برای محشر گردتان آورده آن روز تغابن است... تغابن به معنای خسارت و پشیمانی است. انسان تا در صحنه قیامت حاضر نشود و فقر خود را نیابد نمی تواند واقعیت ضرر و خسرانی را که در دنیا مرتکب شده و سرمایه ارزشمندی را که تباه کرد درک کند. در روز محشر است که این خسران و تباهی تجسم و عینیت یافته و انسان ها آن را فهم و درک می کنند ..9. يَوْمٌ لا بَيْعٌ فِيهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ روز فقدان دوستی و معامله و شفاعت يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لا بَيْعٌ فِيهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ (بقره254) ای مومنان! پیش از آنکه روزی فرا رسد که در آن نه خرید و فروشی هست و نه دوستی و شفاعتی، از آنچه روزی تان کرده ایم، انفاق کنید.
10 . یَومَ الحِساب روز حساب اِنَّ الَّذینَ یَضِلّونَ عَن سَبیلِ اللّهِ لَهُم عَذابٌ شَدیدٌ بِما نَسوا یَومَ الحِساب بی گمان کسانیکه از راه خدا گمراه می شوند، عذاب سخت و سنگینی (در پیش) دارند، چرا که روز حساب را فراموش کرده اند. روز حساب امروز زمان کردار است نه حساب و فردا (قیامت) وقت حساب است نه عمل ان الیوم عمل و لا حساب و غدا حساب و لا عمل (نهجالبلاغه،خ42) این نام مقدس به ظهور کامل میرسد. خداوند در قرآن مجید هشت بار خود را سریع الحساب معرفی کرده لِیَجزِیَ اللهُ کُلَّ نَفسٌ ما کَسَبتْ إنّ الله سَریع الحساب (ابراهیم 51) و گاهی خود را اسرع الحاسبینانعام62 دانسته.
11. یَوْمَ یَفِرُّالْمَرْءُ مِنْ اَخیهِ روز فرار خویشان از همدیگر یَوْمَ یَفِرُّالْمَرْءُ مِنْ اَخیهِ ، وَ اُمِّهِ وَ اَبیهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنیهِ لِکُلِ امرِیً مِنهُم یَومَئِذ شَأنٌ یغنیه (عبس37-43) روزی که انسان از برادرش بگریزد و از مادرش و پدرش و از همسرش و از پسرانش برای هر کسی از آنان در چنین روز، کاری باشد که او را از همه باز دارد .حضرت علی علیه السلام در بیان دیگری از دشواری حسابرسی در روز قیامت در خصوص حق الناس به خدا پناه برده میفرماید اللهم انی اعوذ بک من نقاش الحساب خدایا پناه می برم به تو از حسابرسی در روز قیامت که نظیر منقاشی که تیغ را از دست بیرون میآورد، اعمال انسان را مورد دقت و حساب قرار میدهی.
12. الْحَاقَّةُ بمعنای حقیقت و روز واقع شدنی، الْحَاقَّةُ . مَا الْحَاقَّةُ . وَمَا أَدْرَاکَ مَا الْحَاقَّةُ (حاقه1تا3). آن امر راستين. چيست آن امر راستين. و تو چه مىدانى كه چيست آن امر راستين. قوم ثمود و عاد آن حادثه كوبنده را تكذيب كردند. پس قوم ثمود به خاطر طغيانگرى نابود شدند
13. ساعه به معنای زمان معین شده، حَتَّى إِذَا جَاءَتْهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً تا آن گاه که ساعت قیامت ناگهان آنها را فرا رسد (انعام31 و40)
14. صاخّه به معنای روز فریاد و صیحه، فَإِذَا جَاءَتِ الصَّاخَّةُ (به یاد آرید) آن گاه که ندای مهیب قیامت (به گوش همه خلق) برسد. (عبس33)
15. طامّه به معنای روز حادثه بزرگ، فَإِذَا جَاءَتِ الطَّامَّةُ الْكُبْرَى پس چون آن واقعه بزرگ (و حادثه عظیم قیامت) پدید آید. (نازعات34)
16. غاشِیه به معنای روز فراگیر و همگانی، هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ الْغَاشِيَةِ (ای رسول ما) آیا خبر هولناک قیامت و بلیّه عالم گیر محشر بر تو حکایت شده است؟(غاشیه1)
17. قارِعَه به معنای روز عذاب کوبنده، الْقارِعَةُ . مَا الْقارِعَةُ . وَ ما أَدْراكَ مَا الْقارِعَةُ حادثه كوبنده. آن حادثه كوبنده چيست؟ و تو چه دانى آن حادثه كوبنده چيست؟
18. نبا عظیم به معنای خبری مهم و رخدادی بزرگ، عَمَّ يَتَساءَلُونَ . عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ . الَّذِي هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ درباره چه از يكديگر مىپرسند؟ از خبر بزرگ. همان كه ايشان در باره آن اختلاف دارند. (نباء2)
19. واقِعَه بمعنای روز تحقق یافتنی، إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ . لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ آن گاه كه آن واقعه (عظيم قيامت) روى دهد. كه در واقع شدن آن دروغى نيست (و سزا نيست كسى آن را دروغ شمارد). (واقعه)
20. يَوْمَ الْآزِفَه به معنای روز نزدیک و حتمی وَ أَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْآزِفَةِ إِذِ الْقُلُوبُ لَدَى الْحَنَاجِرِ كَاظِمِينَ و (ای رسول) امت را از روز نزدیک (قیامت) بترسان که (از هول و ترس) آن روز جانها به گلو میرسد (غافر18)
21. يَوْمِ الْبَعْثِ به معنای روز رستاخیز و برانگیخته شدن از خاک، لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِي كِتَابِ اللَّهِ إِلَى يَوْمِ الْبَعْثِ شما تا روز قیامت که هم امروز است در کتاب خدا (یعنی عالم علم خدا) مهلت یافتید (روم56)
22. يَوْمَ التَّلَاقِ به معنای روز دیدار و ملاقات، رَفِيعُ الدَّرَجَاتِ ذُو الْعَرْشِ يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ لِيُنْذِرَ يَوْمَ التَّلَاقِ که او دارای شئون و مراتب رفیع و صاحب عرش (عظیم) است، روح (همان فرشته جان بخش) را از امر خود بر هر که از بندگانش بخواهد میفرستد تا خلق را از روز ملاقات (ثواب و عقاب) بترساند. (غافر15)
23. یوم الحق به معنای روز استواری و حق، ذَلِكَ الْيَوْمُ الْحَقُّ فَمَنْ شَاءَ اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ مَآبًا چنین روز حتمی و محقق خواهد بود، پس هر که میخواهد نزد خدای خود (در آن روز) مقام و منزلتی یابد (امروز در راه ایمان و طاعت بکوشد). (نبا39)
24. یوم الخروج به معنای روز بیرون آمدن از قبر، يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالْحَقِّ ذَلِكَ يَوْمُ الْخُرُوجِ روزی که خلق آن صیحه به حق را بشنوند آن روز هنگام خروج (از قبرها) است. (ق42)
25. یوم الدین به معنای روز جزا و پاداش و کیفر، مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ مالک (و پادشاه) روز جزاست (روز کیفر نیک و بد خلق). (حمد4)
26. یوم الفتح به معنای روز پیروزی، قُلْ يَوْمَ الْفَتْحِ لَا يَنْفَعُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِيمَانُهُمْ وَلَا هُمْ يُنْظَرُونَ بگو که (امروز باید ایمان آرید که) روز فتح، ایمان آنان که کافر بودند سود نبخشد و آنها را مهلت ندهند. (سجده29)
27. یوم الموعود به معنای روز وعده داده شده، وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ . وَ الْيَوْمِ الْمَوْعُودِ سوگند به آسمان كه داراى برجهاى بسيار است. به روز موعود سوگند. (بروج2)
28. یَومُ الوَعید به معنای روز وعده هولناک فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَيَلْعَبُوا حَتَّى يُلَاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ ای رسول، کافران را بگذار تا (به عالم حیوانیت) فرو روند و (به بازیچه دنیا) سرگرم باشند تا روزی را که به آنها وعده شده ببینند. (زخرف83)
29. يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ به معنای روز معین و یوم عظیم به معنی روز بزرگ إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ تا به وقت معین و روز معلوم (شاید مرا تا قیامت یا نفخه صور اول یا ظهور دولت ولی عصر یا ظهور حکومت عقل انسان بر نفس و هوای او باشد). (حجر38)
البته برخی روز الوقت المعلوم را به معنای آخر الزمان و مسایل پیش از قیامت دانسته اند که زمین و زمان زیر و رو می شود. از این نام ها می توان به برخی از ویژگی ها و صفات قیامت و رستاخیز پی برد و آن را روزی بزرگ و عظیم دانست که سرنوشت جاودانگی بشر در آن روز رقم خواهد خورد.
يَوْمِ الْوَقْتِ السُّوال مطابق آیات قرآن، انسانها هم از اعمالشان سئوال میشوند مورد محاسبه قرار میگیرند وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (نحل93) و هم از نعمتهایی که خداوند روزی انسان کرده ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ (تکاثر8) و نیز فرموده از ابزار ادراکی شما، که وسیله شناخت شما از عالم و از یکدیگر بود و با آن میتوانستید روابط بین خود و خدا، خود و دیگران و رابطه خودتان با خودتان را تنظیم کنید سئوال خواهیم کرد وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا و (ای انسان) هرگز آنچه را که بدان علم و اطمینان نداری دنبال مکن که چشم و گوش و دل همه مسئولند. (اسراء36)
+ نوشته شده در ساعت 12 توسط زارع پور (تهیه و تلخیص)
|