سایت جدید تاریخی فرهنگی قرآنی 2

m5736z

blog.ir.

مفهوم شناسی آزادی 

واژه فارسی آزادی حریت . در ادبیات عربی، حر در برابر عبد به معنای برده به کار میرفته است. در آیات قرآنی بارها حر و عبد در برابر هم به کار رفته است. عبد، مملوکی است که هیچ اختیاری ندارد و خود و اعمالش تابع اراده مالک آن است. آزادی و حریت معنای دیگری نیز دارد که ارتباط به عمل انسانی پیدا میکند

در هر انسانی، یک قوه و توان وجود دارد که از آن به اراده تعبیر میشود. اراده، صفت انسانی است که در ذات و ماهیت انسانی وجود دارد. این صفت با عقل ارتباط دارد. ولی فرشتگان که از عقول محض هستند، دارای اراده نیستند؛ این توان و قدرت به انسان این امکان را میدهد که اختیار عمل و ترک عمل را خود داشته باشد. پس میتواند میان متناقضین یکی را انتخاب کند.

 البته براساس آموزه های قرآنی دایره خواستن دارای محدودیتهایی است به این معنا که او میتواند تنها در یک دایره ای مشیت خدا بر آن حکم است اراده و انتخاب داشته باشد؛ بر همین اساس خداوند هنگامی که به مساله مشیت میپردازد، مشیت انسانی را تحت دایره مشیت خود قرار میدهد وَ مَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا  حَكِيمًا و تا خدا نخواهد [شما] نخواهيد خواست قطعا خدا داناى حكيم است )انسان30 تکویر29( در حقیقت این آیات میخواهد این معنا را گوشزد کند که انسان در دایره جبر و تفویض حرکت میکند و این گونه نیست که مجبور محض یا مختار محض باشد.

 به عنوان نمونه انسان میتواند بر روی دو پا بایستد اما نمیتواند بگونه ای ایستاده در هوا قرار گیرد که پاهایش در هوا باشد و بدون بسته شدن به چیزی سقوط نکند. خواسته ها و اراده انسانی محدود به مشیت الهی است.

 انسان دارای انواع و اقسام آزادیها از جمله آزادی اندیشیدن، تفکر و خیال است. هیچ کس نمیتواند کاری کند که انسان تفکر و اندیشه و پندار نداشته باشد؛ از نظر آموزه های وحیانی اسلام، هر انسانی دارای اراده و آزادی به این معنای اخیر است؛ چرا که یک صفت انسانی و طبیعی است.

 اینجاست که آزادیهای غیر حقوقی به شدت مورد توجه قرار گرفته است و عدالتخواهان، در اندیشه تحقق آزادیهای همه جانبه هستند. آزادی به معنای مصون ماندن از اراده مستبدانه دیگری )فرهنگ علوم سیاسی( و امکان انتخاب عقیده، دین، اظهار نظر، حق انتخاب نظام اجتماعی دلخواه، آزادی انتخاب ملیت و مسکن مهمترین خواسته بشر است؛ چرا که انسان می خواهد در یک فضای مناسب و بستر طبیعی، خود واقعی خویش را فعلیت بخشد و بدون هیچگونه اجبار و اکراهی میان بد و خوب و حق و باطل، یکی را برگزیند یا دست کم اختیار عمل یا ترک عملی را داشته باشد.

{يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِي وَاسِعَةٌ فَإِيَّايَ فَاعْبُدُونِ اى بندگان من كه ايمان آورده‏ايد زمين من فراخ است تنها مرا بپرستيد (عنکبوت56) و بقره84 و85( وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ لاَ تَسْفِكُونَ دِمَاءكُمْ وَلاَ تُخْرِجُونَ  أَنفُسَكُم مِّن دِيَارِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَأَنتُمْ تَشْهَدُونَ و چون از شما پيمان محكم گرفتيم كه خون همديگر را مريزيد و يكديگر را از سرزمين خود  بيرون نكنيد سپس [به اين پيمان] اقرار كرديد و خود گواهيد}

 به هرحال، براساس آموزه های وحیانی اسلام، هر انسانی دارای اراده، حق انتخاب و آزاد در انتخاب خوب و بد و زشت و زیبا و حق و باطل و کفر و ایمان است. انسان باید به آزادی به عنوان یک صفت انسانی توجه داشته باشد که ماهیت انسانی را معنا میبخشد، بگونه ای که اگر امکان آزاد تحقق اراده و حق انتخاب و اختیار را نداشته باشد میبایست او را از دایره انسانیت بیرون راند

از اینرو امیرمومنان علی)ع( به انسانها نهیب میزند و میفرماید:لاتکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرا؛بنده دیگری مباش که خدا تو را آزاد آفرید. )نهج البلاغه نامه31( این حریت و آزادی در همه جنبه هاست و اختصاص به حوزه حریت حقوقی یا سیاسی یا اندیشه و مانند آن ندارد؛ بلکه انسان به سبب عقل و اراده، دارای خصوصیاتی است که یکی از تجلیات آن آزادی است.

مفهوم آزادی در قرآن

 قرآن درباره ى آزادى مطالب مختلفى را بیان فرموده است که به قسمتى از آن اشاره مى شود: الف نفى عبودیت غیر خدا و پرستش خداى یگانه ، زمینه ساز آزادى انسان است ألاّ نعبد إلاّ اللّه و لا نشرک به شیئا و لا یتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون اللّه ب آزادى از ستم نعمتى بزرگ از ناحیه خداست اذکروا نعمة اللّه علیکم إذأ نجاکم من ال فرعونج رهایى انسان ها از سلطه پذیرى دیگران از اهداف انبیاست ما کان لبشر أن یؤتیه اللّه الکتاب و الحکم و النّبوّة ثم یقول للنّاس کونوا عبادا لى من دون اللّه د پیامبر اکرم ص آزاد کننده ى مردم از قید و بند خرافات است الّذین یتّبعون الرّسول النّبىّ الامّىّ .... و یضع عنهم إصرهم و الاغلال الّتى کانت علیهم

 1- برخی معتقدند که در اسلام، انسان آزاد است و موظف به «اطاعت» از کسی نیست و برای اثبات این ادعا به آیاتی از قرآن استناد می کنند. 

دسته اول، آیات موافق: خطاب به کفار لست علیهم بمصیطر1ای پیامبر! تو بر مردم سیطره و تسلط نداری. .. و ما جعلناک علیهم حفیظا و ما انت علیهم بوکیل 2 ای پیامبر! ما تو را نگهبان و حافظ مردم قرار نداده ایم و تو وکیل مردم نیستی ما علی الرسول الاالبلاغ... 3 بر پیامبر وظیفه ای جز ابلاغ نیست... انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا4 ما راه را نشان داده ایم، هر کس خواست ایمان آورد و هر کس خواست انکار کند.

 دسته دوم، آیات مخالف: خطاب به مومنین و ما کان لمومن ولا مومنه اذا قضی الله و رسوله امرا ان یکون لهم الخیره من امرهم...5 هیچ مرد و زن مؤمن را در کاری که خدا و رسول حکم کنند اختیاری نیست که رأی خلافی اظهار کنند.. النبی اولی بالمؤمنین من أنفسهم... 6 پیامبر از خود مؤمنین نسبت به آنها اولی و سزاوارتر است... فلا و ربک لا یؤمنون حتی یحکموک فیما شجر بینهم ثم لایجدوا فی انفسهم حرجاً مما قضیت و یسلموا تسلیما7 نه، سوگند به پروردگارت که ایمان نیاورند، مگر آنکه در نزاعی که میان آنهاست ترا داور قرار دهند و از حکمی که تو می دهی هیچ ناخشنود نشوند و سراسر تسلیم آن گردند. روشن است که آیات الهی، منزه از تناقض گویی هستند و این دو دسته از آیات، متناقض با یکدیگر نیستند. با بررسی صدر و ذیل و سیاق آیات دسته اول مشخص می شود که مورد این آیات، کفار هستند و خداوند در این آیات، پیامبر را دلداری میدهد که در قبال کفر اینان، ناراحت و رنجور مباش، وظیفه تو ابلاغ حقیقت است و ایمان آوردن مردم تکلیف تو نیست؛ چرا که آنها آزاد و مختار هستند اما آیات دسته دوم ناظر به مؤمنین است که چون ایمان آورند، باید بدون چون و چرا از احکام الهی و حتی دستورات شخص پیامبر اکرم(ص) پیروی کنند 8.

 2- برخی نیز با استناد به آیه لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی9 در دین خدا اجباری نیست، همانا هدایت از گمراهی آشکار است، بیان میکنند که همانطور که انسان در پذیرش اصل دین مختار است، در عمل کردن یا نکردن به احکام آن نیز مختار است اما این تصوری باطل است؛ زیرا وقتی کسی اسلام را پذیرفت، معنایش این خواهد بود که معتقد به این دین و ملتزم به احکام آن است، ولی اگر خود را در عمل به احکام آن آزاد بداند؛ معنایش این خواهد بود که خود را ملتزم به انجام احکام آن نمیداند و این چیزی جز تناقض میان اعتقاد و عمل نیست!

حقیقت این است که آیه مذکور، «آزادی در مرحله قبل از پذیرش دین» را بیان میکند، نه «آزادی در مرحله پس از پذیرش دین» 10. درباره شأن نزول این آیه آمده که پیش از اسلام، مردم یثرب فرزندان خود را برای تعلیم و تربیت به یهودیان یثرب سپرده بودند، چون یهودیان اهل علم و ادب بودند

پس از آنکه پیامبر اکرم(ص) در مدینه حاکم گردید، هنگامی که یهودیان تصمیم گرفتند از مدینه خارج شوند، برخی از فرزندان اهل مدینه نیز که به آنان خو گرفته بودند، قصد کردند تا همراه آنان رهسپار شوند، در این حال، در مقابل رفتار بعضی از اهل مدینه در زمینه مجبور نمودن فرزندان شان به سکونت در مدینه و ایمان آوردن به اسلام، این آیه نازل شد11.

 از سوی دیگر، از آنجا که پذیرش دین و ایمان آوردن واقعی به آن، امری قلبی و باطنی است؛ به طور منطقی اجبار و اکراه در آن راه ندارد. از این رو، قرآن نیز در این باره حکم به عدم اجبار داده است. برخی نیز این آیه را چنین معنا کرده اند که از نظر قرآن، عقاید کاملا آزاد است و انسان میتواند پیرو هر عقیده ای باشد و این کار، منع شرعی ندارد. علامه طباطبایی در پاسخ به این شبهه، سه نکته مهم را مطرح کرده اند:12 اول، آیه مذکور در صدد بیان این مطلب است که چون واقعیت و حقانیت اسلام، روشن و آشکار است، لازم به کاربرد اجبار و تحمیل در پذیرش دین نیست. در واقع، جمله دوم، علت جمله اول است. دوم، اکراه و اجبار فقط در اعمال ظاهر و حرکات بدن تأثیر دارد اما اعتقادات قلبی از منطقه نفوذ آن خارج است. ]...[ در واقع، جمله لا اکراه فی الدین، یک حقیقت تشریعی است که متکی به یک حقیقت تکوینی است و از قبیل حکم ارشادی است؛ یعنی کسی را مجبور به پذیرفتن دین حق نکنید، چه اینکه ممکن نیست از راه اجبار به مقصود خود برسید. سوم، این آیه شریفه، مردم را دعوت به ترک تقلید در عقاید و پیروی از منطق و استدلال میکند، چه اینکه عقیده ای که از روی اکراه صورت میگیرد، حتماً جنبه تقلیدی دارد.

  1. غاشیه22     2. انعام107    3 . مائده99    4. انسان3    5.  احزاب6    6 .احزاب6   7. نساء65   8.  محمدتقی مصباح یزدی، پرسش ها و پاسخ ها، ج۳، ص20-.17    . 9 بقره256 .... 10   پرسش ها و پاسخ ها، ج۳، ص19    11. پیرامون جمهوری اسلامی، ص111-.110    12 . بررسی های اسلامی، ص52

 حدود آزادی در قرآن کریم

 از آن‌جا که بحث «آزادی» وصفی از اوصاف نفسانی انسان است، جهان بینی هر شخص، به انسان شناسی او را تحت تأثیر قرار می‌دهد و هر انسان شناسی خاص، مفهوم ویژه‌ای از آزادی به ما عرضه می‌کند، از این رو آزادی از نظر اسلام با آزادی مورد نظر مکاتب غربی غیر دینی و غیر اسلامی تفاوت فراوان دارد. آزادی «آزادی» هیچ‌گاه نمی‌تواند مطلق و نامحدود باشد، جهان بینی الهی می‌گوید: جهان دارای مبدأ و معاد است و برای انسان ، وحی و رسالتی آمده و انسان در عین طبیعی بودن، دارای حیثیت وجودی فرا‌طبیعی می‌باشد و انسان مسافری است که عوالمی را پشت سر گذاشته و عوالمی را پیش رو دارد و با مرگ نابود نمی‌شود.[1] بنابراین، گرچه انسان تکویناً موجودی مجبور نیست، ولی آزادی او در دایرة دین الهی و دستورهای حیات بخش آن است

آزادی دارای انواع و اقسامی است

 ۱ـ آزادی اندیشه و تفکر و تعقل زیر بنای انتخاب صحیح هدف، برخوردار بودن از هدایت الهی می‌باشد کذلک یبین الله لکم الایات لعلکم تتفکرون [2] اینگونه خداوند آیاتش را برای شما روشن می‌گرداند، باشد که (در کار دنیا و آخرت) بیندیشید. و در آیات دیگری منابع و موضوعات اندیشیدن و تفکر را برای اندیشمندان معرفی می‌کند که برخی از آن‌ها عبارتند از:

 الف) آفاق، (ق6 و 7). ب) انفس، (اسراء41). ج) تاریخ گذشتگان، (طه128) و ... 2 ـ آزادی سیاسی قرآن کریم، حق دخالت در نظام سیاسی و برخورداری از حق انتخاب را به رسمیت می‌شناسد و از هرگونه استبداد نهی می‌کند و لزوم دخالت مردم در تعیین و سرنوشت امور خویش، را یادآور و آزادی سیاسی آنان را به رسمیت شناخته و تأمین کرده است، و شاورهم فی الامر [3] و نیز سوره‌ها و آیات (فتح10، و توبه6 و 85 و...) 3 ـ آزادی عقیده و انتخاب دین قرآن کریم در راستای تکریم و احترام به اراده انسان و اندیشه و شعور او هرگونه تحمیل عقیده و اجبار در امر انتخاب دین را نهی می‌کند. اساساً در اسلام تحقیق در انتخاب دین و پذیرش اصول دین یک امر ضروری محسوب می‌شود. لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی ...[4]، در دین هیچ اجباری نیست و راه از بیراهه به خوبی آشکار شده است ... و نیز آیات 217 بقره و ... . 4ـ آزادی بیان آزادی بیان از نظر قرآن یک سنت الهی و توصیه اولیای او به شمار می‌رود و اساساً آیات و سوره‌های قرآن سرشار از گفتگوهای منطقی، شنیدن سخن مخالفان، آزادی بیان و ... می‌باشد، چنان‌که آیات به آن اشاره دارد [5] (زمر18) الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ  هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ به سخن گوش فرامى‏دهند و بهترين آن را پيروى مى‏كنند اينانند كه خدايشان راه نموده  و اينانند همان خردمندان . و آیه 61 آل عمران

 البته باید توجه داشت که هرگونه سوء استفاده از آزادی و توطئه بر ضد ارکان اسلام و اصول اساسی آن ممنوع بوده و باید میان دشمنان حقیقی اسلام که در پوشش شعار و سازمان‌های به اصطلاح حقوق بشر بیشتر به دنبال استفاده ابزاری از آزادی هستند و آزادی خواهان واقعی تفاوت قائل شد. باید توجّه داشت که آزادی در عرصههای مختلف دارای حدود و موازینی است و آزادی لجام گسیخته و بدون قید، هرج و مرج به دنبال دارد. از جمله قرآن کریم درباره تعدی نکردن به حدود و احکام الهی و رعایت مرزهای الهی میفرماید: تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ فَلا تَعْتَدُوها وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ [6] ... اینها (احکام) حدود و مرزهای الهی است از آن تجاوز نکنید، هر کس از آن تجاوز کند ستمگر است.

 همان گونه که هستی انسان محدود است و اوصاف و کمال او از قبیل حیات، علم، قدرت، اراده و مانند آن متناهی است، آزادی او نیز محدود خواهد بود. تنها مرجع تعیین حدود آزادی نیز خداوند متعال است.[7] بنابراین، از دیدگاه قرآن محدوده آزادی تا جایی است که مخالف اسلام یا عفت عمومی و مصالح حکومت اسلامی نباشد.[8] پی نوشت ها : [1] . مطهری، گفتارهای معنوی، ص 14. [2] . بقره219 [3] . آل عمران158. [4] . بقره256. [5] . هاشمی رفسنجانی، اکبر، فرهنگ قرآن، ‌ج 1، ص 160-181. [6] . بقره229. [7] . جوادی آملی، عبدالله، فلسفه حقوق بشر، ص 40 ـ100. [8] . امام خمینی (ره)، صحیفه نور، تهران ج21، ص194. محدوده ى آزادى

 1. آزادى بیان در امر به معروف و نهى از منکر محدود به موارد خیرخواهى و نصیحت است ولتکن منکم أمّة یدعون إلى الخیر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر2. آزاد بودن فریادخواهى و اظهار تظلّم لا یحبّ اللّه الجهر بالسّوء من القول إلاّ من ظلم3. آزادى بیان محدود به دورى جستن از پخش مطالب مشکوک است و لا تقف ما لیس لک به علم إنّ السّمع البصر و الفؤاد کلّ اولئک کان عنه مسئولا4. آزاد نبودن مؤ منان در مسخره کردن دیگران؛ یا اءیّها الّذین امنوا لا یسخر قوم من قوم 5. آزادى اظهار نظر، محدود به اجتناب از اهانت به مقدسات اقوام و ملت هاستو لا تسبّوا الّذین یدعون من دون اللّه فیسبّوا اللّه عدوا بغیر علم6. آزادى گفتار و اعمال، محدود به پرهیز از سوء استفاده ى دشمنان است لا تقولوا راعنا و قولوا انظرنا و اسمعوا7. ممنوعیت ورود به منازل بدون خبر قبلى لاتدخلوا بیوتا غیر بیوتکم حتّى تستانسوا8. محدود بودن آزادى عمل در برخورد با اولیاى الهى و لزوم رعایت احترام آنان لا تقدّموا بین یدى اللّه و رسوله 9. محدویت آزادى در معاشرت با خانواده و عاشروهنّ بالمعروف10. ممنوعیت شرکت در مجلس گناهاذا رایت الذین یخوضون فى ایاتنا فاعرض ‍ عنهم حتى یخوضوا فى حدیث غیره و امّا ینسینّک الشیطان فلا تقعد بعد الذکرى مع القوم الظالمین 11. پرهیز از سؤ الات بى جا. یا ایها الذین امنوا لا تسئلوا عن اشیاء ان تبد لکم تسؤ کم 12. پرهیز از فرزند کشى به خاطر تنگ دستى و لا تقتلوا اولادکم خشیة املاق13. پرهیز از معامله باطل یا ایها الذین امنوا لا تاکلوا اموالکم بینکم بالباطل الا ان تکون تجارة عن تراض منکم14. پرهیز از دادن ثروت به دست بى خردان و لا تؤتوا السفهاء اموالکم التّى جعل اللّه لکم قیاما

 آزادگی چیست، آزاده کیست؟

 آزادی به معنای قدرت عمل و ترک عمل و قدرت انتخاب، از صفات انسانی است. خاستگاه آزادی انسان در صفت اراده است که از سوی خداوند به انسان بخشیده شده است. در میان موجودات هستی دو موجود یعنی انسان و جن دارای اراده هستند. انسانها به سبب وجود اراده، دارای اختیار و حق انتخاب هستند

اگر اراده شخصی در انجام و یا ترک عملی از او سلب شود، آن شخص از دایره انسانیت و مفهوم و ماهیت انسانی بیرون خواهد بود و نمیتوان او را انسان نامید. البته نمی توان صفاتی که ماهیت انسان را تشیکل میدهد از او سلب کرد، ولی میتوان فضا و بستری را فراهم آورد که امکان فعلیت خارجی نیابد. محدودیتهایی که به سبب اجبار، اکراه و یا اضطرار پدید میآید، مانع اصلی در این راه است .

 مولفه و شاخصهای آزادگی

 آزادگی به معنای فعلیت بخشی اراده، زمانی معنای واقعی می یابد که انسان در مسیر واقعی آفرینش حرکت ارادی خود را سامان بخشد؛ چرا که انسان میان حق و باطل و شکر و کفر میتواند یکی را انتخاب کند إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا ما راه را به او نشان داديم خواه شاكر باشد و پذيرا گردد يا ناسپاس )انسان3(. انتخاب یکی از دو راه وَ هَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ و هر دو راه [خير و شر] را بدو نموديم (بلد10) زمانی در مسیر حق خواهد بود که انسان کمالات واقعی را بجوید و با بهره گیری از صراط مستقیم فطرت درونی و وحی بیرونی، در چارچوب عبودیت خداوندگاری، خود را به کمال برساند و خدایی و ربانی شود وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ و جن و انس را نيافريدم جز براى آنكه مرا بپرستند )ذاریات56) و (79آل عمران)

بر اساس آموزه های وحیانی اسلام، بندگی اخلاق و خدا، عین آزادی و آزادگی است؛ چرا که هدف خداوند در تکوین و تشریع، آن است که انسان بتواند در بستری زندگی و رشد کند که همه صفات و فضایل اخلاقی را فعلیت بخشد؛ زیرا انسان خدایی شده، همان انسان اخلاقی است. پس اگر ذات باری تعالی به عبودیت دعوت میکند، در حقیقت به آزادی و حریت از غیر، دعوت میکند

امام علی)ع( در بیان شرایط واقعی حریت میفرماید: من قام بشرائط العبودیه أهل للعتق، من قصر عن أحکام الحریه اعید الیالرقهر کس شرایط بندگی خدا را بجا آورد سزاوار آزادی میشود و هر کس در عمل به شرایط آزادگی کوتاهی کند، به بندگی )غیر خدا( مبتلا میشود. غرر الحکم، ج 1، ص 113 ، ح 413

 در حقیقت آزادی حقیقی را باید در بندگی از خدا و اخلاق جستجو کرد و بردگی و بندگی را در غیر خدا و ضد اخلاق یافت. پس انسان آزاد کسی است که بر اساس اصول اخلاق عقلانی و عقلایی و شرعی رفتار کند و معروف و پسندیده ها را بپذیرد و به اجرا درآورد و از منکر و ناپسندها پرهیز کند. چنین انسانی در دایره مشیت الهی قرار گرفته و در مسیر تکوین به درستی گام برمیدارد و خدایی شدن را تجربه میکند. از اینرو حقیقت آزادگی را در عبودیت الهی و جلوه های آن یعنی اتمام مکارم اخلاقی در انسان دانسته اند. انسانهایی که مکارم اخلاقی را به تمام در خود تحقق میبخشند،

 بندگان واقعی خداوند هستند که از صفت آزادگی واقعی نیز بهره مندند. بر این اساس در آیات و روایات، آزادگی مرتبط با تحقق صفات و خصلتهای دانسته شده که از اصول برتر اخلاق انسانی است. به عنوان نمونه امام صادق)ع( تحقق خصلت آزادی را در هر انسانی زمانی میداند که چهار خصلت برتر اخلاقی در او تحقق یافته باشد

آن حضرت)ع( میفرماید: خمس خصال من لم تکن فیه خصله منها فلیس فیه کثیر مستمتع اولها: الوفاء والثانیه التدبیر و الثالثه الحیاء و الرابعه حسن الخلق و الخامسه و هی تجمع هذه الخصال، الحریه؛پنج خصلت است که در هر کس یکی از آنها نباشد خیر و بهره زیادی در او نیست:  وفاداری - تدبیر - حیا - خو ش اخلاقی و پنجم: که چهار خصلت دیگر را نیز در خود دارد آزادگی )خصال ص284 ح33

 شکی نیست که چهار صفتی که در این روایت بیان شده همه اصول عقلانی اخلاق و مهمترین مکارم اخلاقی بشر است. اگر کسی بتواند این چهار خصلت را در خود تحقق بخشد، حقیقت معنای آزادی و آزادگی را درک و تجربه کرده است. از این رو امام)ع( کسی را که این صفات را نداشته باشد کسی میداند که در او خیری نیست؛ چرا که تمام خیر انسان در همین اصول اصلی و اساسی است که انسانیت را به نمایش میگذارد.

 انسان آزاده انسانی اخلاقی است و به تمام معنا میتوان او را نماد اخلاق دانست. چنین انسانی از هرگونه امور ضد اخلاقی از پیمان شکنی، بی حیایی، بدرفتاری و تندخویی و مانند آن بدور است. امیرمومنان علی)ع( در بیان شاخصهای آزادگی به تناقض روشن میان رفتارهای زشت با آزادگی اشاره میکند و به عنوان نمونه مکر و فریب و کینه توزی را از صفات انسانهای آزاده نمیداند؛ چرا که انسان آزاده انسانی اخلاقی است و این امور کاملا با اصولی اخلاقی در تضاد و تناقض است. آن امام)ع( میفرماید: الحریه منزهه من الغل و المکر؛آزادگی از کینه توزی و مکر منزه است. )غرر الحکم ج1 ص385 ح1485

 در همین چارچوب علی)ع( نسبت آزادی با تقوا را معلوم میدارد و میفرماید که انسان آزاده کسی است که اهل تقواست و از نابهنجاریها و زشتیها و بدیها پرهیز میکند و رفتارهای نابهنجار و ضداخلاقی ندارد. آن حضرت)ع( میفرماید: تقوای خدا، کلید پاکی و درستی و اندوخته ای برای معاد و باعث آزادی از هربندگی و رهایی از هر نابودی است. به وسیله تقواست که جوینده به مطلوبش میرسد و گریزان )از عذاب و کیفر الهی( رهایی مییابد و به خواستها نائل میشوند. )نهج البلاغه خ 230

 آن حضرت همچنین از ویژگیهای آزادگی را رفتارهای سالم و صحیح اقتصادی میداند و آزاده را کسی میداند که توفیق یافته تا از راه حلال درآمد داشته و زندگی و اقتصاد خود را سر و سامان دهد. پس اگر کسی از راههای نادرست و خلاف اخلاق به کسب درآمد بپردازد و حرامخواری کند، نمیتواند مدعی آزادی و آزادگی باشد

حضرت در همین رابطه میفرماید: من توفیق الحر الکتسابه المال من حله؛از موفقیت آزاده این است که مال را از راه حلال به دست آورد. )غرر الحکم، ج ص36 ح393

 در آیات قرآنی آزادی در حوزه عمل اقتصادی تا زمانی مجاز است که به اصول عقلایی و اخلاقی صدمه ای وارد نسازد. از اینرو اموری چون ربا )بقره275 تا 279 ( رشوه )بقره188 (اسراف )اعراف31 (، تبذیر و ریخت و پاش )اسراء26 و 27 و هرگونه کسب حرام و از راههای نامشروع )بقره188 و نساء2 و 29 (ممنوع دانسته شده است؛ زیرا این گونه رفتارهای ضداخلاقی موجب نابودی اقتصاد میشود که مایه قوام جامعه است)نساء5

 به هر حال، دین بر آن است تا آزادی در چارچوب اصول عقلانی و عقلایی و اخلاقی شکل گیرد؛ چرا که دینداری و اخلاق عین آزادی و آزادگی است و عقل جز به آزادی و آزادگی دعوت نمیکند، همچنان که از نظر آموزه های اسلامی هر عاقلی دیندار و اخلاقی است )اصول کافی، کتاب عقل و جهل(

 اینکه امام حسین)ع( در کربلا در نصیحت مشفقانه به دشمنان مدعی اسلام و آزادی و آزادگی میفرماید: ان لم یکن لکم دین و کنتم لاتخافون المعاد فکونو احرارا فی دنیاکم اگر دین ندارید و از قیامت نمیترسید، لااقل در دنیای خود آزاد مرد باشید )بحارالانوار( به این معناست که اصولا دینداری و عبودیت خداوند مقتضی حریت در عمل و رفتارهای اخلاقی است؛ اما حتی اگر به فطرت خود مراجعه شود باز انسان آزاده که گرفتار بردگی و بندگی غیرخدا نیست،

 انسانی اخلاقی است و رفتارهایی دور از شأن انسانیت نخواهد داشت؛ در حالی که دشمنان آن حضرت)ع( در رفتارهای ضداخلاقی وقیحانه، گوی سبقت را از همگان ربوده بودند و حتی به اصول عقلانی و اخلاق عقلی و فطری نیز پایبند نبودند. انسان مدعی آزادگی، انسانی اخلاقی است و همین اخلاق است که او را از رفتارهای نابهنجار و زشت و وقیحانه باز میدارد و اگر بخواهیم مدعیان آزادگی را از غیر آنان باز شناسیم باید به حوزه عملکردهای اخلاقی و رفتاری آنان نگاه کنیم؛ هر چه انسان، اخلاقی تر و در رفتارها هنجاری تر باشد،

 بیانگر اراده قوی انسانی در او و آزادگی است و هر چه که ضد اخلاقی تر باشد، بیانگر آن است که از آزادگی هیچ بهره و نصیبی نبرده است. انسان لازم است در همه حال آزاده باشد و هرگز ذلت بردگی و بندگی غیر خدا را نپذیرد و حق اختیار و انتخاب خود را به دیگری واگذار نکند و اجازه ندهد که کسی دیگر درباره او تصمیم بگیرد و او را به کاری یا ترک کاری مجبور کند.

 اگر دشمنان انسانیت و آزادی بطور مستقیم جلوی آزاد اندیشی را نمیگیرند و نمیتوانند بگیرند چرا که امر ذاتی و ماهوی انسان است، ولی میتوانند شرایط و بستر را بگونه ای فراهم آورند که انسان جز تقلید از آنچه القا میشود در اندیشه نیاورد و جز به آن نیندیشد

از این رو خداوند به انسانها هشدار میدهد که شرایط را به گونه ای فراهم آورند که گرفتار تقلیدگری در اندیشه ورزی نشوند و به آزادی اندیشه دست یابند. )بقره170 انبیاء67 لقمان21 ( چرا که آزاداندیشی امری ارزشمند است )همان( و اگر چنین فضایی برای آدمی فراهم آید انسان با اراده و اختیار و عقل و خردورزی، دینداری و اصول اخلاقی را پذیرفته و بندگی خدا را عین آزادگی خواهد دانست. )زمر17 و 18

 از نظر اسلام رهایی مردم از خرافات و قید و بندهای اسارت آور، از وظایف پیامبران و دین است؛ چرا که انسانهای آزاد شده از این بندها انسانهای با ایمان و اخلاقی خواهند بود که در کمال آزادی رفتاری هنجاری خواهند داشت. )اعراف157( پس لازم است که جامعه اسلامی بکوشد تا چنین شرایطی فراهم آید و انسا ها از هرگونه قید و بندی آزاد شوند و بتوانند با مشورت و بهره گیری از عقول یکدیگر، جامعه ای سالم ایجاد کنند )آ ل عمران159( و نظام اجتماعی و سیاسی مردمی و به دور از استبدادگری در جهان برای خود بسازند. )همان و شوری38

 نکته دیگر اینکه انسان آزاد، نه تنها در برابر دیگران ضعف و سستی اراده نشان نمیدهد و حافظ آزادگی خود است، بلکه در برابر امور تکوینی و مصیبتها نیز عنان اختیار و آزادی را از کف نمیدهد و همواره با عقل و اراده بر امور زندگی خویش تدبیر میکند و انتخابی درست و حق مدارانه دارد. امام صادق)ع( در این باره نیز میفرماید: آزاده در همه حال آزاده است: اگر بلا و سختی به او رسد شکیبایی ورزد و اگر مصیبتها بر سرش فرو ریزند او را نشکنند هر چند به اسیری افتد و مقهور شود و آسایش را از دست داده و به سختی و تنگدستی افتد

چنانکه یوسف صدیق امین، به بندگی گرفته شد و مقهور و اسیر گشت اما این همه به آزادی او آسیب نرساند. )کافی ج2، ص89 ، ح6( سخن از آزادی و آزادگی براساس آموزه های وحیانی اسلام، بسیار است از نظر اسلام آزادگی، خیر دنیا و آخرت بشر را به همراه دارد و میبایست همواره به آن توجه داشت.

 1( وسائل الشیعه14 / 510 ) 2( بحار الأنوار36 / 11 ) 3( نهج البلاغه خ27 ) 4( عنکبوت57 ؛ انبیاء35 ؛ آل عمران185 ) 5( معانی الأخبار289 ) 6( بحار الأنوار 44 / 367 ) 7( همان ص368 ) 8( همان ص 368 ) 9( اَل مناقببِ شَهر آشوب4 / 68 ) 10 ( بحار الأنوار45 / 76 ) کَتبََ عُبیدُ الله بنِ زِیاد إلیَ عُمَرِ بن سَعد 11 و 12 (بحار الأنوار41

                                                            زندان از دیدگاه قرآن

 کلمه سجن که به معناى زندان است، در 9 مورد از قرآن کریم به مناسبت زندانى شدن حضرت یوسف علیه السلام به کار رفته است؛ گاه خود این واژه و گاه مشتقات آن. در یک مورد نیز در داستان فرعون آمده : اگر معبودى را جز من برگزینى، تو را از زندانیان قرار مى دهم لئن اتّخذت إلها غیرى لا جعلنّک من المسجونیناز این تعبیرات به خوبى استفاده مى شود که در عصر موسى ع و فرعون، حتى قبل از آن در عصر یوسف ع و عزیز مصر، زندان به معناى واقعى وجود داشت که با گناه و بى گناه را در آن مى افکندند،

 اما آنچه مسلّم است ، در قرآن کریم حدّاقل در یک مورد، حکم زندان دیده مى شود که با تعبیر امساک آمده است : کسانى از زنان شما که مرتکب فساد و فحشا شوند، چهار شاهد از مسلمانان را بر کار آن ها بطلبید، اگر آنان گواهى دادند، آن زنان را در خانه هاى خود حبس کنید تا مرگشان فرا رسد. یا اینکه خداوند راهى براى آنها قرار دهد؛ و اللاّتى یاتین الفاحشة من نسائکم فاستشهدوا علیهنّ اربعة منکم فان شهدوا فأمسکوهنّ فى البیوت حتّى یتوفّاهنّ الموت او یجعل اللّه لهنّ سبیلا معروف در میان مفسران آن است که این آیه پیش از نزول آیه ى سوره ى مبارکه ى نور و تعیین کیفر صد تازیانه یا رجم نازل شده و ناظر به مجازات زنانى است که مرتکب فساد و فحشا مى شدند و حکمشان را حبس ابد معین کرده است

                                                       آزادی بدون مبانی و اصول، معنا ندارد

 آزادی در اسلام به آن معنایی که در نزد غربیان مطرح است وجود ندارد، تا انسان بر اساس هوی و هوس و امیال نفسانی خود عمل کند، بلکه در اسلام آزادی به معنای رهایی از قید بندگی غیر خدا است تا بتواند به جایگاه الهی خود نایل شود. آزادی یکی از نعمات بزرگی است که خداوند متعال در اختیار بشر قرار داده است مسلما می توان گفت که گوهر انسانیت و سرشت آدمی، همین آزادی است و یکی از اهداف ارسال انبیای الهی، آزاد کردن انسانها و حراست از آزادی بوده است. قوانین الهی به هیچ وجه، مانع آزادی نیست، بلکه بستر مناسبی برای آن فراهم می کند

محدودیت هایی که در اسلام وجود دارد برای انسان مصونیت می آورد. در حقیقت انسان با تقید به اخلاق خود را از بندگی نفس می رهاند و به ترقی و تکامل روحی نایل می شود و به آزادی واقعی می رساند. لذت های روحی انسان جز از طریق اتصال به دین خدا بدست نمی آید منظور این است که آدمی خود را از قیدهای نفسانی خلاص کند و با تزکیه نفس ، اخلاق و معنویت خود را حفظ نماید و مالک هوای نفسانی شود. شرط رسیدن به آزادی، برخوردداری از تقوای الهی است. کسب آزادی واقعی جز بر اساس تقوا میسر نیست.

 عزت، ویژگی آزادگی انسان

 انسانی که از بندگی و بردگی غیرخدا آزاد شده باشد و با شعار الله اکبر همه چیز را خوار و ذلیل بشمارد، هرگز چیزی بر او مسلط نمیشود و اراده او را در اختیار نمیگیرد. چنین حالتی همان عزت است؛ زیرا عزت حالتی است که مانع مغلوب شدن انسان میشود و عزیز کسی است که قاهر است و مقهور و مغلوب نمیشود. از نظر آموزه های وحیانی قرآن، عزت حقیقی و همیشگی از آن خدا و رسول و مؤمنان است. )مفردات الفاظ قرآن کریم، ص563 عز). هر انسانی بطور طبیعی عزت را کمال میداند؛ زیرا گرایش به آزادگی دارد و نمیخواهد کسی یا چیزی بر او مسلط و چیره شود و او را خوار و ذلیل کند.

 همین گرایش طبیعی به عزت و گریز از ذلت است که انسانها را به نوعی دچار سرکشی و عصیان و عدم فرمان پذیری میکند، چرا که دوست نمیدارد فرمانبر کسی باشد که بر او سلطه و چیرگی دارد و اراده او را محدود و آزادی اش را مقید میکند و اجازه نمیدهد تا هر آنچه را دوست میدارد انجام داده یا ترک کند. گریز از فرمان و اراده دیگری به عنوان یک امر کمالی در ذات انسانها نهفته است و هر کسی دوست میدارد که اراده خود را اعمال کند و از اراده دیگری رهایی یابد

در حقیقت هر انسانی بطور طبیعی خواهان عزتی است که بتواند سلطه خود را بر خود و اعمالش داشته باشد و تحت سلطه دیگری نباشد و رفتار نکند مَن كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا إِلَيْهِ يَصْعَدُ  الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ هر كس سربلندى مى‏خواهد سربلندى يكسره از آن خداست ‏سخنان پاكيزه به سوى او بالا  مى‏رود و كار شايسته به آن رفعت مى‏بخشد )فاطر10(

اما مشکل انسان این است که نمیتواند به سادگی از اراده و سلطه دیگری خارج شود؛ زیرا محدودیتهای انسانی که از آن به فقر ذاتی تعبیر میشود، اراده و همچنین اختیار و انتخاب و آزادی او را محدود ساخته است. از این رو، انسانها همواره در این اندیشه هستند که اراده کامل را به دست آورده و حق انتخاب و اختیار داشته باشند و آزاد بتوانند مقاصد خود را تحقق بخشند و از سلطه و چیرگی اراده دیگری رهایی یابند.

 براساس آموزه های وحیانی قرآن، تنها راه رهایی و رسیدن به آزادی و آزادگی و در نتیجه عزت، بندگی خداوند است؛ چرا که تنها موجودی که عزت دارد و سرچشمه و خاستگاه عزت است خداوند است و هر راه دیگری جز بردگی و بندگیهای بسیار نیست، به گونه ای که هرگز به عزت نخواهد رسید و بلکه حتی به اشکال گوناگون ذلیل و خوار شده و اراده و آزادی او محدودتر و تنگتر میشود. پس عزت از آن خداست و اوست که خاستگاه هر عزتی است

وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ و اگر مؤمنيد سستى مكنيد و غمگين مشويد كه شما برتريد  (نساء139) این بدان معناست که انسان میبایست عزت را در بندگی خداوند و رهایی از بردگی و بندگی غیر او بجوید؛ چرا که هر راه دیگری انسان را به ذلت میکشاند و آزادی او را سلب کرده و او را بنده و برده امور بسیاری میکند

انسانی که بنده خداست؛ از هر بندگی دیگری آزاد است و به جای این که اولا پاسخگوی بسیاری باشد، تنها پاسخگو در برابر خداوند است يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللّهُ  الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ اى دو رفيق زندانيم آيا خدايان پراكنده بهترند يا خداى يگانه مقتدر  )یوسف39 (

و ثانیا از آنجایی که خداوند جز کمال برای مخلوق و آفریده خود نمیخواهد، و نیازی به دیگری ندارد، این بندگی هیچ سودی جز برای خود بنده ندارد و موجب آزادی و کمالات انسان میشود؛ از این رو پیامبران بندگی خداوند را عین رهایی از بندهای گوناگون و بردگیهای متنوع و مختلف معرفی میکنند و آن را عین آزادگی بر میشمارند. وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَآئِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلاَلَ  الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُواْ بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ  وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِيَ أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ و براى آنان چيزهاى پاكيزه را حلال و چيزهاى ناپاك را بر ايشان حرام مى‏گرداند و از  [دوش] آنان قيد و بندهايى را كه بر ايشان بوده است برمى‏دارد پس كسانى كه به او  ايمان آوردند و بزرگش داشتند و ياريش كردند و نورى را كه با او نازل شده است پيروى  كردند آنان همان رستگارانند )اعراف157( اینگونه است که شخص، آزاد و رها میشود و کسی نمیتواند بر او مسلط شود و او را به خواری و ذلت بکشاند.

 خداوند همه کمالات را برای انسان میخواهد و برنامه هدایتی در دو قالب تکوین و تشریع، برای رسیدن به این هدف و رهایی از نواقص است که در انسان به طور طبیعی وجود دارد. انسان به دلیل فقر ذاتی نیازمند خداوندی غنی و حمید است که نیازی به بنده خود ندارد و صمدانیت او مانع از آن میشود تا جایی را خالی گذارد و نیازی داشته باشد فَمِنكُم مَّن يَبْخَلُ وَمَن يَبْخَلْ فَإِنَّمَا يَبْخَلُ عَن نَّفْسِهِ  وَاللَّهُ الْغَنِيُّ وَأَنتُمُ الْفُقَرَاء پس برخى از شما بخل مى‏ورزند و هر كس بخل ورزد تنها به زيان خود بخل ورزيده و  [گرنه] خدا بى‏نياز است و شما نيازمنديد (محمد38)

پس برای اینکه انسان کاوشی در پیرامون شعار مقدس حسینی هیهات مناالذله راه های کسب عزت یکی از سخنان مشهور امام حسین)ع( در مواجهه با ستم حاکمان، عبارت هیهات منا الذله است که به معنای دور بودن از ذلت و خواری است که ستمگران و مستکبران بر شخص یا جامعه تحمیل میکنند

انقلاب اسلامی با این شعار آشناست و در طول سی و اندی سال از انقلاب هرگز تن به هیچ گونه ذلت و خواری نداده و عزتمداری را سرلوحه راهبردهای اساسی خود قرار داده است. امروز انقلابیون لبنان ، بحرین، حجاز و دیگر مناطق جهان در راستای کرامت و عزت و رهایی از ذلت و خواری، به اشکال گوناگون این شعار حسینی را تکرار میکنند و در برابر ستمگران و مستکبران جهانی و ایادی وابسته به آنان با خون و شهادت از عزت خود دفاع کرده و زندگی با خواری و ذلت را ننگ و عار میشمارند.

 * انسانی که بنده خداست؛ از هر بندگی دیگری آزاد است و به جای این که اولا پاسخگوی بسیاری باشد، تنها پاسخگو در برابر خداوند است؛ و ثانیا از آنجایی که خداوند جز کمال برای آفریده خود نمیخواهد، و نیازی به دیگری ندارد، این بندگی هیچ سودی جز برای خود بنده ندارد