سایت جدید تاریخی فرهنگی قرآنی2
m5736z
blog.ir.
سیماى عملى پیامبر اعظم(ص)
از مسؤولیت‏هاى بزرگ شخص رسول اکرم(ص) مبارزات سیاسى آن حضرت است. پیغمبر اکرم(ص) (هیچ) روزش از مسائل سیاسى خارج (نبود)؛ دولت تشکیل مى‏داد، با اشخاصى که بر ضد اسلام، ستمگر بر مردم بودند، مبارزه مى‏کرد. رسول الله(ص) پایه سیاست را در دیانت گذاشته است، سیاستى که در صدر اسلام بود، یک سیاست جهانى بود. دو اصل توحید و عدل، در عالم به واسطه رسول اکرم(ص) بسط پیدا کرد. دو شیوه را به عیان در قرآن و سنت و در عمل خود رسول الله(ص) مى‏بینیم؛ دعوت به معنویات و اقامه عدل. جنگ‏هاى زیادى که پیغمبر اکرم(ص) فرموده است، همه براى این معنا بوده است که موانع را از سر این مقصد الهى، مقصد اعلى که دارند و آن تحکیم حکومت اسلامى، حکومت الله، حکومت قرآن (بردارند).
ندیدیم در تاریخ کسى گفته باشد که رسول اکرم(ص) در جایى از صحنه کناره‏گیرى کنند و در مسجد بنشینند و ذکر بگویند، بلکه به عکس در همه جا حضور داشتند و در صحنه بودند. پیغمبر اکرم(ص) (در ابتداى بعثت) کسى همراهش نبود، خودش بود و خودش با همه دشمن‏ها، حتى عشیره خودش دشمنش بودند، لکن اتکال به خدا، توجه به او، فناى در او، کار را پیش برد. در سیره نبى اکرم(ص) مى‏بینیم که قضیه قدرت‏طلبى در کار نبود؛ (مسأله) تکلیف (بود). پیغمبر بزرگ اسلام(ص) همه چیزش را فداى اسلام کرد تا پرچم توحید را به اهتزاز در آورد. پیغمبر اسلام(ص) و تمام ذریه او و تمام پیروان او، این‏ها همه دنبال این بودند که اسلام را نگه دارند. براى ملتها از پدر براى اولادش (مهربان‏تر)، از پدرِ مهربان براى اولادش بر ملتهاى عالم بیشتر غصه مى‏خورد. پیغمبر اکرم(ص) براى خاطر این‏که این کفار مسلمان نمى‏شدند و اعتنا به این مسائل نمى‏کردند، غصه مى‏خورد. براى اشخاصى که در ضلالت بوده‏اند، به واسطه رحمتى که داشت، متاثر بود، ولى وقتى که ریشه‏هایى را مى‏دید که این‏ها مشغول فساد هستند و ممکن است که فساد آن‏ها به فساد امت منتهى بشود و این‏ها غده‏هاى سرطانى بودند که ممکن بود جامعه را فاسد کنند، در عین حالى که نبى رحمت بود، باب غضب را باز مى‏کرد.
روى زمین طعام میل مى‏فرمود و روى زمین مى‏نشست و مى‏فرمود: «من بنده‏اى هستم، مى‏خورم مثل خوردن بنده و مى‏نشینم مثل نشستن بنده». دوست داشت با بندگان خدا در جایگاه پست طعام میل فرماید و به فقرا به دو دست خود عطا فرماید. با اهل خانه خود، در کارِ خانه شرکت مى‏فرمود و به دست مبارک، گوسفندان را مى‏دوشید و جامه و کفش خود را مى‏دوخت و خود آسیا مى‏کرد و خمیر مى‏نمود و بضاعت خود را به دست مبارک مى‏برد و مجالست با فقرا و مساکین مى‏کرد و هم‏غذا مى‏شد. خود پیغمبر(ص) و همسر بزرگ (و) عزیزش، حضرت خدیجه(س) در آن چند سال چه رنجهایى بردند؛ مشک را مى‏گذاشتند توى آب و مى‏مکیدند براى این‏که از آن چربى، مثلا از آن چیزى که در مشک هست به آن‏ها برسد!                                   وظیفه ما؛ حفظ اسلام و فداکارى براى آن‏
اسلام یک ودیعه الهى است پیش ملت‏ها که این ودیعه الهى براى تربیت خود افراد و براى خدمت به خود افراد هست و حفظ این بر همه‏کس واجب عینى است. اسلام از همه‏چیز عزیزتر است. پیغمبر اسلام(ص) و تمام ذریه او و تمام پیروان او، این‏ها همه دنبال این بودند که اسلام را نگه دارند. اسلام امانت خدا است. پیغمبر اسلام(ص) مکلف است که این امانت را حفظ کند و از روزى که این امانت را به دست او دادند تا روزى که رحلت فرمودند، در تمام اوقات دنبال همین مقصد بودند و هیچ روزى و هیچ آنى، یک سستى نعوذبالله به خودش راه نمى‏دادند. اولیا ما هم همه اینطور بودند، پیروان پیغمبر(ص) (هم) باید اینجور باشند. ما که ادعا داریم پیرو هستیم، ما که ادعا داریم که دنباله‏رو اولیا و انبیا هستیم، ما هم باید اینطور باشیم. شما به صدر اسلام و مجاهدت پیغمبر عظیم‏الشان(ص) و یاران بزرگوار او نظر کنید که با چه زحمات و کمبودهایى مواجه بودند و چگونه با نثار جان و خون، اسلام را به ثمر رساندند. فاستقم کما امرت و من تاب معک در دو جاى قرآن (آمده) است؛ یکى در سوره شورا و یکى در سوره هود. در روایت وارد شده است که نبى اکرم(ص) فرمود: «شیبتنى سورة هود لمکان هذه الایة»؛ در سوره شورا امر شده است که پیغمبر(ص) استقامت کند، (ولى) در سوره هود امر شده که پیغمبر(ص) و امت استقامت کنند. خداى تبارک و تعالى، استقامت امت را هم در سوره هود (از پیامبر) خواسته است. همین آیه است که پیغمبر(ص) مى‏فرماید مرا پیر کرد، براى این‏که امرِ مشکل و مهمى است، براى آن‏که خداى تعالى، استقامت امت را نیز از آن بزرگوار خواسته است و حضرت بیم آن داشت که ماموریت انجام نگیرد و الا خود آن بزرگوار استقامت داشت؛ استقامت کن و همه کسانى هم که همراهت هستند، استقامت کنند، اگر ببینید که در بین توده‏هاى مردم، در بین اشخاص، دلسردى براى این نهضت پیدا مى‏شود، بدانید استقامت (در) کار نیست یا دارد از دست مى‏رود. کارى بکنید که این توده‏هاى مردم استقامت داشته باشند در این نهضتى که کرده‏اند. این نهضت یک امر الهى است و خدا فرموده است: «فاستقم کما امرت و من تاب معک». ما باید آن مقاومت و روح اسلامى را حفظ کنیم و آن سختى‏ها که به خود پیغمبر اسلام(ص) وقتى که در مکه و مدینه بودند و بر حضرتش گذشته است، به یاد آوریم. باید فکر کنیم که پیغمبر(ص) چه کرده است، او یک بشر است، اما وظیفه دارد و خدا به او امر کرده است که باید استقامت کنى. همانطور که پیغمبر(ص) به استقامت و مقاومت مامور است، هر کس که همراه او است و به او گرویده است، ماموریت دارد استقامت کند؛ «فاستقم کما امرت و من تاب معک».استقامت کنیم تا اسلام و عدالت استقرار یابد
ما باید دائما پیغمبر اکرم(ص) را به یاد بیاوریم، پیغمبر اکرم(ص) قیام کردند، پایدارى کردند، زحمت‏ها را متحمل شدند، در مکه با آن‏ همه زحمت مواجه شده و در محاصره شعب آن همه رنج کشیدند و بعد در مدینه، تمام ایام زندگى‏شان را با رنج و زحمت تمام کردند و حضرت(ص) حتى در بستر بیمارى به جیش اسامه دستور حرکت دادند. ما هم تا آخر، زحمت‏ها و رنج‏هاى توطئه ابرقدرت‏ها را باید تحمل کنیم. ما موظف هستیم تا امر الهى را انجام دهیم. پس، از سختى‏ها نباید هراس داشته باشیم. آیا پیغمبر اکرم(ص) در مقابل سختى‏ها عقب‏نشینى کردند؟ آیا حاضر به تسلیم و سازش شدند؟ ما هم که کار انبیا و پیغمبر اکرم(ص) را انجام مى‏دهیم، باید بایستیم، باید مقاومت کنیم تا اسلام استقرار پیدا کند و عدالت برقرار شود و دست ظالم‏ها کوتاه گردد . از رسول خدا(ص) تبعیت مى‏کنیم‏
راه حق گرفتارى دارد، هر راه حقى مشکلات دارد، مشکلات پیغمبر(ص) از مشکلات ما زیادتر بوده است، مشکلات امیرالمومنین(ع) از مشکلات ما بیشتر بوده، گرفتارى آن‏ها از گرفتارى ما بیشتر بوده، آن‏ها از دوستانشان مخالفت دیدند، این دسته‏اى که در صفین قیام کردند در مقابل حضرت امیر(ع) و ایستادند و شمشیر کشیدند به روى حضرت(ع)، این‏ها از دوستان حضرت(ع) بودند، مخلصین حضرت بودند. شاید گرفتارى حضرت از مخلصینش بیشتر بود (تا) از سایرین. امام حسن(ع) آنقدر گرفتارى که از این دوستان و اصحابش داشت، از دیگران نداشت. اصحابى که توجه نداشتند که امام زمانشان روى چه نقشه دارد عمل مى‏ کند ، با خیال کوچکشان، با افکار ناقصشان در مقابلش مى‏ایستادند و اذیتش کردند. ما از رسول خدا(ص) تبعیت مى‏کنیم، آن‏ها هم تحمل مشاق زیاد کردند، مشقت‏هایى که براى ما شاید ممکن نیست که تحمل کنیم. این‏قدرى که پیغمبر خدا(ص) تحمل مشقت براى خدا کرد، ما نمى‏توانیم، لکن ما هم که قطره‏اى هستیم از این دریاى بى‏پایان، به اندازه یک قطره، یک ذره مى‏توانیم فداکارى کنیم، باید فداکارى کنیم.
سیاستمداری پیامبر(ص)
در عرف جهانی امروز «سیاست ‏» را به معنای نیرنگ و دروغ برای ‏کسب قدرت و سلطه بر مردم تعریف می ‏کنند، اما «سیاست‏» در لغت ، به معنای «اداره کردن امور مملکت و حکومت کردن» است . خداوند متعال پیامبر خاتم (ص) و جانشینان بر حق ایشان ، ائمه معصومین را از بهترین سیاستمداران شمرده است . در «زیارت جامعه»، در وصف ائمه ‏علیهم السلام که پرورش یافتگان مکتب نبوتند، آمده است: و ساسه العباد. فضیل بن یسار می‏گوید: از امام صادق (ع) شنیدم که به بعضی از اصحاب خویش فرمود: خداوند عز و جلّ پیغمبرش را تربیت ‏کرد و نیکو تربیت فرمود. چون تربیت او را تکمیل نمود، فرمود: انک لعلی خلق عظیم، تو بر اخلاق عظیمی استواری. سپس امر دین ‏و امت را به او واگذار نمود تا سیاست و اداره بندگانش را به ‏عهده بگیرد، سپس فرمود: ما اتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا (حشر/7)، آنچه را رسول خدا برای شما آورد، بگیرید، (و اجرا کنید) و از آنچه نهی کرد، خود داری نمایید. رسول‏ خدا (ص) استوار ، موفق و مؤید به روح القدس بود و نسبت‏ به سیاست ‏و تدبیر خلق ، هیچ گونه لغزش و خطایی نداشت و به آداب خدا تربیت‏ شده بود... .
زهد و وارستگی: حضرت محمد (ص) هرگز نسبت‏ به دنیا و لذایذ زودگذر آن میلی نشان ‏نداد ، به آن توجهی نکرد. امام صادق (ع) می‏فرماید: روزی رسول خدا (ص) در حالی که محزون‏ بود از منزل خارج شد فرشته ‏ای بر او نازل شد ، در حالی که کلید گنج‏های زمین را به همراه داشت. فرشته گفت: ای محمد (ص)، این‏ کلیدهای گنج‏های زمین است. پروردگارت می‏فرماید: این کلیدها را بگیر و در گنج‏های زمین را باز کن و آنچه می‏خواهی از آن استفاده‏ نما. بدون اینکه نزد من ذره‏ای از آنها کم شود. پیامبر(ص) فرمود: « دنیا خانه کسی است که خانه (واقعی) ندارد. کسانی دور آن جمع می‏شوند که عقل ندارند(10) ابن سنان می‏گوید: امام صادق(ع) فرمود: مردی نزد پیامبر(ص) آمد ، در حالی که آن حضرت روی حصیری نشسته بود که زبری آن بر بدن آن ‏حضرت اثر گذاشته بود و بر بالشی از لیف خرما تکیه نموده بود ، که بر گونه‏ های گلگونه‏ اش نفوذ کرده بود. آن مرد در حالی که ‏جاهای اثر کرده را مسح می‏نمود ، گفت: کسری و قیصر (پادشاهان‏ ایران و روم) هرگز چنین راضی نمی‏شوند و بر حریر و دیبا می‏خوابند و تو (که سرور مخلوقات خدایی) بر این حصیر! پیامبر(ص) فرمود: به خدا من از آنها برتر و گرامی ‏تر هستم. من‏ کجا و دنیا کجا! مثال زودگذر بودن دنیا ، مثال شخصی است که بر درختی سایه دار عبور می‏کند، لحظه هایی از سایه درخت استفاده‏ می‏کند و وقتی سایه تمام شد ، از آنجا کوچ می‏کند و درخت را رها می‏کند.
خطبه امام صادق(ع) در وصف حضرت محمد(ص):
«بردباری ، وقار و مهربانی خدا سبب شد تا گناهان بزرگ و کارهای‏ زشت مردم، مانع نشود که دوست‏ ترین و شریف‏ ترین پیغمبرانش ، یعنی ‏محمد بن عبدالله(ص) را برای مردم برگزیند. محمد بن عبدالله(ص) در حریم عزت تولد یافت، در خاندان شرافت ‏اقامت گزید، حسب و نسبش آلوده نگشت، صفاتش را دانشمندان بیان ‏کردند و حکیمان در وصفش اندیشه نمودند. او پاکدامنی بی نظیر، هاشمی نسبی بی مانند و بی مانندی از اهل مکه بود. «حیا» صفت او بود و «سخاوت» طبیعتش ، به متانت‏ها و اخلاق نبوت سرشته‏ شده بود. اوصاف خویشتنداری‏های رسالت‏ بر او مهر شده بود تا آن ‏گاه که مقدرات و قضا و قدر الهی عمر او را به پایان رسانید و حکم حتمی پروردگار او را به سرانجامش منتهی ساخت. هر امتی ، امت‏ پس از خود را به آمدنش مژده داد. نسل به نسل از حضرت آدم تا پدر بزرگوارش ، عبدالله ، پدری او را به پدر دیگر تحویل داد. ولادتش در بهترین طایفه ، گرامی‏ترین نواده (بنی‏هاشم)، شریف‏ ترین قبیله (فاطمه مخزومیه) و محفوظ ترین شکم باردار (آمنه دختر وهب) و امانتدارترین دامن بود. خدا او را برگزید ، پسندید و انتخاب کرد ، سپس کلیدهای دانش و سرچشمه ‏های حکمت را به او داد. او را مبعوث نمود تا رحمت ‏بر بندگان و بهار جهانیان باشد.
خدمات رسانى پیامبر(ص
پیامبر اعظم الگوی خدمت رسانی به امت خود بود. آن حضرت در ساختن مسجد قبا کار می کرد. در زمانی که حمزه به او گفت: شما استراحت کنید، ایشان ادامه فعالیت را متوقف نکرد. در خندق کلنگ می زد، به گونه ای از مهمان خود نجاشی پذیرایی کرد که او گفت: این از اخلاق انبیا است نه اخلاق ملوک. در قافله ای که به سفر می رفتند هرکس کاری را به عهده می گرفت رسول خدا(ص) فرمود: «جمع کردن هیزم از صحرا با من» جمعیت گفتند: «یا رسول الله شما زحمت نکشید و راحت بنشینید، ما خودمان با کمال افتخار همه این کارها را می کنیم.» رسول اکرم (ص) فرمود: «می دانم که شما این کار را انجام می دهید ولی خداوند دوست نمی دارد بنده اش را در میان یارانش با وضعی متمایز ببیند که برای خود نسبت به دیگران امتیازی قائل شده باشد» پس به طرف صحرا رفت و به مقدار لازم خار و خاشاک از صحرا جمع کرد و آورد.
پیامبر اعظم(ص) معمولاً بعد از همه به دنبال قافله حرکت می کرد که اگر احیاناً ضعیف و ناتوانی از قافله جدا شده باشد، تنها و بی مدد کار نماند. در یک واقعه ای در تاریکی شب از دور صدای جوانی به گوش رسید که استغاثه کرده و کمک می طلبید، شتر ضعیف و لاغرش از قافله عقب مانده بود و سرانجام از کمال خستگی خوابیده بود. هر کار کرد شتر را حرکت دهد نمی توانست. به ناچار بالای سر شتر ایستاده بود و ناله می کرد. در این بین رسول اکرم(ص) که معمولاً بعد از همه و به دنبال قافله حرکت می کرد که اگر احیاناً ضعیف و ناتوانی از قافله جدا شده باشد، تنها و بی مدد نماند، به آن جوان گفت: «عصایت را به من بده»، به کمک آن عصا شتر را حرکت داد و سپس او را خوابانید، بعد دستش را رکاب ساخت و به جابرگفت: سوار شو! جابر سوار شد، با هم به راه افتادند، در این هنگام شتر جابر تندتر حرکت می کرد، پیغمبر(ص) در بین راه دائماً جابر را مورد ملاطفت قرار می داد. جابر شمرد و دید مجموعاً بیست و پنج بار برای او طلب آمرزش کرده است
دعوت عملی پیامبر(ص)
روزی آدم بی ادبی وارد مسجد شد و آن هنگامی بود که رسول اکرم(ص) با جمعی نشسته بودند. ایستاد و با کمال بی ادبی آن حضرت را با اسم صدا زد و گفت: ای محمد! تو جادوگر دروغگویی هستی! من زیر این آسمان از تو دروغگوتر سراغ ندارم. اگر نمی ترسیدم از اینکه خاندانم مرا عجول بدانند، هم اکنون تو را با همین شمشیر می کشتم و آیندگان را از شر تو نجات می دادم. یکی از اصحاب از جا پرید تا او را تنبیه کند. رسول اکرم(ص) فرمود: «بنشین «کاد الحلیم ان یکون نبیاً» حلم و بردباری، تالی مرتبه نبوت است.
آرام باش و بنشین. آن گاه خودش با لبخندی توأم با لطف و عنایت و محبت به صورت او نگاه کرد و فرمود: «یااخا بنی سلیم» ای برادر بنی سلیم! او از قبیله بنی سلیم بود و شاید رسول اکرم(ص) خواست او را با نسبت دادن به قبیله بنی سلیم احترام کرده باشد. آنگاه نفرمود: تو چرا چنینی؟ بلکه فرمود: چرا بعضی با ما این طور رفتار می کنند؟ چرا در مجلس ما به ما هجوم می آورند؟ چرا با خشونت با ما سخن می گویند؟ اینک به تو بگویم: اگر کسی در دنیا مرا بیازارد، بعد از مرگ در آتش سوزان جهنم خواهد بود. بعد از جا برخاست و فرمود: همراه من بیا تا آنچه می خواهی به تو بدهم! حضرت می داند درد او چیست؟ در خانه اش آورد و مقداری غذا و پول به او داد، بعد فرمود: از من راضی شدی؟ گفت: بله راضی شدم «جزاک الله عن اهل و عشیره خیرالجزاء خداوند تو را جزای خیر بدهد و برای خاندانت سالم نگه دارد.»بعد حضرت فرمود: تو در جمع اصحاب من سخن گفتی که آنها ناراحت شدند.
حال، نزد آنها بیا و همین حرفی که الان به من گفتی آنجا بگو تا آنها هم خوشحال بشوند. گفت: می آیم. رسول خدا(ص) خطاب به اصحاب فرمودند: این عرب از من راضی شده است. آیا اینطور نیست؟ گفت: بله. (جزاک الله عن اهل و عشیره خیرالجزاء) بعد گفت: وقتی که آمدم تو دشمن ترین مردم پیش من بودی و اکنون که می روم محبوب ترین مردم در نزد من هستی. مسلمان شد و رفت. نوشته اند جمع کثیری از قبیله اش هم مسلمان شدند.
پس از رفتن او پیامبراکرم (ص) به اصحابش فرمود: مثل من با این مردم، مثل آن عربی است که شترش رم کرده، در بیابان فرار می کرد. مردم می خواستند به او خدمت کنند، از اطراف هجوم آورده و هیاهو می کردند که شتر را بگیرند اما شتر بیشتر رم می کرد و می گریخت! آخر صاحبش گفت: ای دوستان! مرا با شترم بگذارید و بروید، من خودم بهتر می توانم آن را رام کنم. بعد قدری علف به دست گرفت و آرام آرام جلو رفت و علف را به شتر نشان داد و شتر هم ایستاد. مرد جلو رفت و افسارش را گرفت و دست نوازش بر سر و صورت و سینه اش کشید و او را خواباند و جهاز بر دوشش گذاشت و سوارش شد... بعد فرمود: اگر من هم شما را به حال خودتان رها می کردم او را می کشتید یا می زدید و از شهر بیرونش می کردید، او هم می رفت و دیگر برنمی گشت و جهنمی می شد. ولی من با یک لبخند و مقداری غذا و چند درهم پول مسلمان و بهشتی اش کردم. آیا این بهتر نبود؟ آری! او حرص بر هدایت مردم دارد، اگرچه از آنها فحش و دشنام بشنود و کتک هم بخورد. - صفیر هدایت، توبه(05)، آیت الله ضیاءآبادی.
                                   محمد(ص)؛ بی انتهاست رحمت بی انتهای تو!
از ابتدای خلقت تا به امروز تباهی ها و سیاهی های بسیاری در دل تاریخ رخ داده است. از همان روزی که قابیل برادر خود را به کام مرگ کشاند و با حسادت خود اولین جنابت تاریخ را مرتکب شد، تا تکذیب تک تک پیامبران، همه حکایت از بی رحمی روزگار نسبت به خوبان و برگزیدگان الهی دارد. قرآن کریم در توصیف برخورد معاصرانِ انبیاء الهی با آن ذوات پاک و نورانی : یا حسرة علی العباد ما یأتیهم من رسول الا کانوا به یستهزئون. دریغا بر این بندگان! هیچ پیامبری بر آنها مبعوث نشد مگر آنکه مسخره اش کردند.(یاسین 30) لَقَد اَخَذنا میثاق بنی اسرائیل و ارسلنا الیهم رُسُلاً کُلَّما جاءَهُم رسولٌ بما لاتهوی اَنفُسُهم فریقاً کذّبوا و فریقاً یقتلون (مائده70) همانا ما از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم و رسولانی را به سوی آنان فرستادیم، هر بار رسولی چیزی را برایشان می آورد که دلخواهشان نبود گروهی را تکذیب می کردند و گروهی را می کشتند. بارها و بارها با مرور و مطالعه قصص انبیاء خوانده ایم که ایوب را مردم زمانه اش تحقیر کردند. خوانده ایم که مردمان زمانه ابراهیم او را به آتش افکندند. شنیده ایم که قوم بنی اسرائیل در غیبت نه چندان طولانی مدت پیامبرشان حضرت موسی، به پرستش گوساله روی آوردند و باز شنیده ایم و خوانده ایم همین قوم دردسرساز به بانوی پاک و مطهر، حضرت مریم نسبت های ناروا دادند. در ریشه یابی این حوادث ناگوار عوامل گوناگونی را می توان دخیل دانست.
از مهمترین آن، مسأله حسادت است. بی شک خدای متعال مقامات و مراتبی به برگزیدگان خود داده است. آنها را به زیور علم بی انتهای الهی آراسته. علمی که دیگران سهمی در آن ندارند. آنها را امین راز و اسرار خود قرار داده و کلید غیب و عوالم را در اختیار آنان قرار داده.
نزول برکات و رحمت خود را به واسطه آنها قرار داده و رفع و دفع عذاب را نیز به یمن وجود آنها منوط فرموده. آنها را به مرتبه ی اصطفاء و اجتباء (برگزیدگی) رسانیده و در قله ی رفیع عصمت از گناه و اشتباه نشانده و این همه را در فرازهای زیارت جامعه می توانیم ببینیم و بخوانیم. اصْطَفَاکُمْ بِعِلْمِهِ وَ ارْتَضَاکُمْ لِغَیْبِهِ وَ اخْتَارَکُمْ لِسِرِّهِ‏ وَ اجْتَبَاکُمْ بِقُدْرَتِهِ وَ أَعَزَّکُمْ بِهُدَاهُ وَ خَصَّکُمْ بِبُرْهَانِهِ وَ انْتَجَبَکُمْ لِنُورِهِ وَ أَیَّدَکُمْ بِرُوحِه ما اقرار می‌‌کنیم که خداوند شما خاندان عصمت را بر اساس علمی که به شایستگی شما داشته از میان مردم برگزیده است؛ در نتیجه، شما، هم مصطفای خدا هم مرتضی هم مختار و هم مجتبای خدا هستید.(زیارت جامعه کبیره)طبیعی است که گروهی بیماردل با شنیدن این همه مقام و مرتبت نتوانند آن را بربتابند و با رفتار منفعلانه ی خود به آن مقام رفیع رشک برند و به تکذیب و توهین و قتل فیزیکی و شخصیتی آنها اقدام کنند. قرآن کریم می فرماید ام یحسدون الناس علی ما اتاهم الله من فضله (نساء 54) بلکه به "مردم" به خاطر نعمتی که خدا از فضل خویش به آنان داده حسد می برند؟ امام باقر در ذیل این روایت می فرمایند: منظور از ناس (مردم) که مورد حسد واقع شده اند ما اهل بیت هستیم.
بر اثر حسادت، دیروز به شکلی حریم مقدس انبیاء و ائمه اطهار مخدوش می شد و امروز این تعرض شکلی دیگر به خود گرفته است. زمانی پیامبر را (العیاذ بالله) شاعر و مجنون و ساحر خطاب می کردند. روزگاری کاریکاتور آن حضرت را منتشر کردند، برای خاندان او ترانه ی موهن ساختند، حرم مطهرشان را با خاک یکسان کردند و ...…و امروز فیلم سراسر توهین و دروغ "مظلومیت مسلمانان" را کارگردانی و پخش نمودند. پیامبر ما آن چیزی نیست که این فیلم سخیف درصدد القاء آن بود. این مساله نیازی به اثبات هم ندارد چون امری بدیهی است (آفتاب آمد دلیل آفتاب)
پیامبر ما، پیامبر مهربانی و رحمت بود. نگاهی به سیره ی نورانی پیامبر این را به ما نشان میدهد که آن حضرت با همسران خود بسی مهربان و با محبت بودند. همواره می فرمودند أَحْسَنُ النَّاسِ إِیمَاناً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً وَ أَلْطَفُهُمْ بِأَهْلِهِ وَ أَنَا أَلْطَفُکُمْ‏ بِأَهْلِی نیکوترین مردم از نظر ایمان، خوش خلق ترین و با لطفترین آنها نسبت به خانواده خویش است و من با لطف ترین شما به خانواده ام هستم. (بحار،جلد 68،ص 387)‏ آن حضرت آنقدر اخلاقشان ستودنی بود که قرآن خُلق عظیم را به ایشان نسبت می دهند. انک لعلی خلق عظیم (قلم4) همانا ای پیامبر تو اخلاقی بزرگ داری.
آن حضرت آن چنان قلب عطوفی داشتند که هرگاه در جنگی اسیری در اختیار می گرفتند، به جای شکنجه و آزار جسمی او، به او محبت می کردند و می فرمودند در ازای آموزش به سپاهیان اسلام، از قید اسارت آزاد خواهند شد. (کتاب تاریخ پیامبر ما،ص 280) پیامبر خوبی ها حضرت محمد(ص)، نه آن چیزی است که دشمنانش به تصویر کشیدند. هموست که مبعوث شد تا مکارم اخلاق را به اتمام برسانند. پیامبر خوبمان در رعایت آداب هیچ هم آوردی نداشتند. هیچ گاه غذایی را با ولع نوش جان نمی کردند. هرگز با درشتی با کسی صحبت نمی کردند. کار شخصی خود را هرگز به کسی واگذار نمی کردند. خود شیر می دوشیدند. خود کفش خود را وصله می زدند و با دستان مبارک خود به انجام امور شخصی می پرداختند. (مناقب ابن شهر آشوب،ج 1،ص 147)
ایشان زمانی مبعوث شدند که عادت زشت مردمان کشتن دختران به جرم دختر بودنشان بود. با این مساله با جدیت مبارزه کردند. تا آن جا که به نقل از عایشه، هرگاه دختر خود یعنی حضرت زهرا را می دیدند، او را می‌بوسید و جای خود را به یگانه دختر خود می‌داد.(الاستیعاب،جلد 2،ص375) روزی عربی بیابانی خدمت پیامبر اکرم ص آمد و حاجتی داشت. وقتی که جلو آمد روی حساب چیزهایی که شنیده بود، ابهت پیامبر ص او را گرفت و زبانش به لکنت افتاد. پیغمبر ص ناراحت شدند و سۆال کردند: آیا از دیدن من زبانت به لکنت افتاد؟ سپس پیامبر ص او را در بغل گرفت و به طوری فشردند که بدنش، بدن پیغمبر ص را لمس نماید. آن گاه فرمودند: آسان بگیر. از چه می ترسی؟ من از جبابره نیستم. من پسر آن زنی هستم که با دست خودش از پستان گوسفند شیر می دوشید. من مثل برادر شما هستم. (حکایتها و هدایتها، شهید مطهری) آیا می توان این تندیس مهر و عطوفت را خشن، بی رحم و نامهربان معرفی کرد؟!
                                                    رموز موفقیت پیامبر (ص)
یکی از خصوصیات بارز و ملکوتی حضرت محبت سر شار و فراوانی ایشان به دوستان و اطرافیان بلکه تمام انسانها می باشد به طوری که خداوند متعال در توصیف ایشان می فرمایند «وَما أرْسَلْناکَ إلاّ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ»«و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم. حضرت رسول اکرم (ص) دارای ویژگی های ممتاز و منحصر به فردی بوده اند به طوری که سیره اخلاقی و رفتاری این پیامبر الهی همچون سایر پیامبران مقرب درگاه ایزدی زبان زد عام و خاص بوده :خوش برخوردیانس خادم رسول خداص می گوید: وقتی آن حضرت به کسی روی می کرد، صورت خود را از او بر نمی گرداند تا آنکه مخاطب او، وی را ترک می گفت و هر گاه کسی قصد آن داشت تا با آن حضرت رازی در میان نهد، سر خود را به سوی او خم می کرد و همچنان می ماند تا وقتی که آن شخص از ایشان بخواهد که راست شود." ( خاتم پیامبران، محمد ابوزهره، ج 1، صص 370 - 371.) (وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً) (بندگان (خاص خداوند) رحمان، کسانى هستند که با آرامش و بى‏تکبّر بر زمین راه می ‏روند و هنگامى که جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گویند)، به آنها سلام مى‏گویند (و با بى‏اعتنایى و بزرگوارى می ‏گذرند) (فرقان :63)عفو و گذشتعف و گذشت یکی از صفات الهی هست که اولیا و مقربان درگاه حق خود را به این صفت الهی متصف می کنند . (وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ )( باید عفو کنند و چشم بپوشند آیا دوست نمى‏دارید خداوند شما را ببخشد؟! و خداوند آمرزنده و مهربان است! (نور:22) عایشه در وصف اخلاق رسول خداصلی الله علیه وآله می گوید: او نه بد اخلاق بود و نه دشنام گوی و نه پرخاشگر و غوغاگر در کوچه و بازار. او بدی را با بدی مقابله نمی کرد، بلکه عفو و گذشت داشت. (خاتم پیامبران، محمد ابوزهره،ج 1، ص 364.) انس خادم رسول خداص می گوید: وقتی آن حضرت به کسی روی می کرد، صورت خود را از او بر نمی گرداند تا آنکه مخاطب او، وی را ترک می گفت و هر گاه کسی قصد آن داشت تا با آن حضرت رازی در میان نهد، سر خود را به سوی او خم می کرد و همچنان می ماند تا وقتی که آن شخص از ایشان بخواهد که راست شودمهرورزی در دعوتاساس دعوت رسول اکرم بر مبنایی انسان دوستی و صلح و محبت بوده .به طوری که پیامبر اکرم ص در طول 23 سال تبلیغ اسلام، پایه دعوت اسلامی خویش را بر اساس اصل مهرورزی قرار داده بود. وَما أرْسَلْناکَ إلاّ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم.»انبیاء / 107. ،محبت سرشار و اخلاق نیکو :یکی از خصوصیات بارز و ملکوتی حضرت محبت سر شار و فراوانی ایشان به دوستان و اطرافیان بلکه تمام انسانها می باشد به طوری که خداوند متعال در توصیف ایشان می فرمایند «وَما أرْسَلْناکَ إلاّ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ»«و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم.»انبیاء / 107. ، حضرت با توجه به این که خود معدن اخلاق و محبت و مصداق اصلی آیه کریمه (رُحَماءُ بَیْنَهُمْ ،)( و در میان خود) (فتح :29) حضرت نه تنها خود بلکه دیگران را هم به این اخلاق و خصیصه الهی تشویق می نمودند . پیامبر ص (ألا اُخْبِرُکُمْ بِاَشبَهِکُم بى؟ قَالوا: بَلى یا رَسولَ اللّه‏ِ. قالَ: اَحسَنُکُم خُلقا وَ اَلیَنُکُم کَنَفا وَ اَبَرُّکُم بِقَرَابَتِهِ وَ اَشَدُّکُم حُبّا لاِِخوانِهِ فى دینِهِ وَ اَصبَرُکُم عَلَى الحَقِّ وَ اَکظَمُکُم لِلغَیظِ وَ اَحسَنُکُم عَفْوا وَ اَشَدُّکُم مِن نَفْسِهِ اِنْصافا فِى الرِّضا وَ الْغَضَبِ) آیا شما را از شبیه ترینتان به خودم با خبر نسازم؟ گفتند: آرى اى رسول خدا! فرمودند: هر کس خوش اخلاق‏تر، نرم‏خوتر، به خویشانش نیکوکارتر، نسبت به برادران دینى‏اش دوست‏دارتر، بر حق شکیباتر، خشم را فروخورنده‏تر و با گذشت‏تر و در خرسندى و خشم با انصاف ‏تر باشد. (کافى، ج 2، ص 240، ح 35)محبت فاتح قلوب :به یقین یکی ازاسراری که باعث پیروزی و موفقیت حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و ال و سلم )بود ، محبت و اخلاق نیکو همراه با نرم خویی و احسان به دیگران بود، چرا که ما شاهد آن هستیم قرآن کریم و رسالت نبوی در سرزمینی طلوع می کند که خشن ترین و بی باکترین و جاهل ترین انسان های زمان در آن زیست می کرده اند ،برای هر انسانی در مرحله اول روشن است که رخنه کردن در قلوب این چنین انسانهای کار ساده ای نیست ،چرا که سالیان سال مردم آن سرزمین با خرافات و کج اندیشی و خون ریزی اجین شده اند، در این بین شاهد هستم که حضرت محمد مصطفی(صلی الله علیه و آله) قبل از تبلیغ علنی آیین پاک الهی به خوش خولقی و امانت داری شهرت داشتند،‌به طوری که این اخلاق نیکو باعث اعتماد و ستایش آن مردم قرار می گیرد .(فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلینَ) به (برکت) رحمت الهى، در برابر آنان [مردم‏] نرم (و مهربان) شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو، پراکنده مى‏شدند. پس آنها را ببخش و براى آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامى که تصمیم گرفتى، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد.(آل عمران :159) عایشه در وصف اخلاق رسول خداص می گوید: او نه بد اخلاق بود و نه دشنام گوی و نه پرخاشگر و غوغاگر در کوچه و بازار. او بدی را با بدی مقابله نمی کرد، بلکه عفو و گذشت داشت. محبت حضرت محمد (ص) داری زوایا و نمونه های فراوانی بود از جمله :محبت حضرت به مشرکان مکهزمان فتح مکه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: من آنچه را برادرم یوسف در مورد برادران ستمگر خود انجام داد، همان می کنم و همانند او می گویم: «لاَ تَثْرِیبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللَّهُ لَکُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّ حِمِینَ»(یوسف :92)؛ امروز ملامت و سرزنشی بر شما نیست، خداوند گناهان شما را می بخشد و او مهربان ترین مهربانان است. هنگامی که آن رهبر مهربان، مردم هراسناک و نگران را آرام نمود، اضافه کرد که: امروز روز نبرد و انتقام نیست، بلکه «اَلْیَوْمُ یَوْمُ الْمَرْحَمَةِ؛ امروز روز رحمت و محبت است. »زوایای مختلف محبت حضرت :محبت ایشان را اگر بخواهیم به طور خلاصه و تیتر وار بیان کنیم باید محبت ایشان را نسبت به خانواده ، نسبت به همسایه ،‌نسبت به همسر ،‌نسبت به فرزندان ،‌ نسبت به اسیران ،‌نسبت به اهل کتاب ،‌نسبت به حیوانات بر شمرد که توضیح و شرح هر کدام از این موارد خود مقالات متعددد را می طلبد. سخن پایانی امیدوارم که همه ما با تمسک به سیره اخلاقی و الهی حضرت رسول اکرم ص موجبات سعادت دنیا وآخرت خودمان را مهیا کینم .
فرصت‌سازی در سیره پیامبر اعظم (ص
پیامبر عظیم الشان اسلام، نهاد نمازجمعه را بنیانگذاری فرمود. حضرت این فرصت را با الهام از وحی الهی اخذ نمود و به توسعه آن همت گمارد. شخصیتی آ‌سمانی و الهی که از این فرصت بهره‌ها جست. بررسی سیره رفتاری رسول اعظم (ص) به عنوان اولین امام جمعه عالم اسلام، می‌تواند افق‌های نورانی این فریضه الهی را تبیین نماید. از این رو، این نوشتار کوشیده است تا فرازهایی از رفتار اولین امام جمعه را مورد مداقه قرار دهد. لازم به ذکر است عناوین و سرفصل‌های بحث، از فرمایشات رهبر حکیم و معظم انقلاب اخذ گردیده است؛پیامبر اعظم (ص) که آخرین فرستاده خدا و خاتم‌الانبیا است، در سراسر حیات پر برکت اما نه چندان طولانی خود، کوشید تا در عرصه‌های مختلف زندگی چگونه زیستن را با گفتار، رفتار و کردار خود به بشریت - آن هم نه فقط انسان‌های زمان خود که بشریت همه اعصار و قرون بعد از خود- بیاموزد و در این راه،‌چه رنج‌ها و مرارت‌ها کشید که قلم تاب شرح آن را ندارد.محمد مصطفی (ص) آینه تمام نمای همه خوبی‌هاست، فصاحتش، فصاحت موهوب بود و نه فصاحت مصنوع، به جز معجزه‌المعجزات قرآن و اهل بیت مکرمش- این دو میراث حیات‌بخش و انسان‌ساز جاوید، میراث گران سنگ دیگری چه از گفتار، چه از شیوه‌های سلوک و رفتار و چه از منش و شخصیت و کردار،‌ از خود بر جای نهاد تا نه تنها مسلمانان که همه بشریت، در مسیر روشن سلامت و سعادت گام بردارند. او که اساس حکومتش را بر دل‌های طالبان نور و روشنایی و رحمت نهاده بود، این حکومت را با تایید خدا، به نیروی سخن، با اعجاز قرآن و قدرت بیان، به گونه‌ای عرضه داشت که جان‌های شیفته را مسخر خود ساخت. اکنون پس از قرن‌ها آن دولت پاینده خلل نیافته، که: "الاسلام یعلو و لا یعلی علیه." (1)یا ایها النبی انا ارسلناک شاهدا و مبشرا و نذیرا و داعیا الی الله باذنه و سراجا منیرا و بشر المومنین بان لهم من الله فضلا کبیرا (2) ای پیامبر! تو را گواه فرستادیم و بشارت دهنده و اندرزکننده و تو را دعوت کننده به سوی خدا به فرمان او قرار دادیم و چراغی روشن بخش و مومنان را بشارت ده، که برای آنان از سوی خدا فضل بزرگی است. وجود مکرم نبی بزرگوار اسلام، بزرگترین انسان تاریخ و عظیم‌ترین پدیده عالم وجود و مظهر اسم اعظم ذات اقدس الهی است یا به تعبیری،‌خود اسم اعظم الهی وجود مبارک اوست؛ از این جهت که آن ماموریتی که بر دوش این انسان بزرگ گذاشته شده، هدایت مردم به سوی نور، برداشتن بار‌های سنگین از دوش بشر و تمهید یک دنیای مناسب است. هدایت انسان و دیگر وظایف لایتناهی بعثت انبیاء، وظیفه بسیار بزرگی بود؛ یعنی هم مخاطب و هم وظیفه بزرگترین است.ما در اینجا اخلاق پیامبر را به اخلاق شخصی و اخلاق حکومتی تقسیم می‌کنیم. پیامبر اسلام (ص) به عنوان یک انسان، خلقیات و رفتارش، گوشه‌ای از آن عظمتی است که در وجودش متجلی است. رفتاری که در هر عرصه، در راه انجام رسالت او ایجاد فرصت می‌کند، تا بتواند پیام جاودانه خویش را به بشریت، در طول اعصار و قرون برساند. پیامبر (ص) در آن محیط فاسد اخلاقی عربستان قبل از اسلام و در دوره جوانی، معروف به عفت و حیا می‌شود و پاکدامنی او را همه قبول دارند. اهل نظافت و تمیزی ظاهر، رفتار با عظمت و شجاعت بود و هیچ جبهه عظیمی از دشمن، اورا متزلزل و ترسان نمی‌کرد. صریح بود و سخن را با صراحت و صدق بیان می‌کرد. در زندگی زهد و پارسایی پیشه او بود، بخشنده بود؛ هم بخشنده مال هم بخشنده انتقام، یعنی انتقام نمی‌گرفت و گذشت و اغماض می کرد. (3)بسیار مهربان و پرگذشت و فروتن و اهل عبادت بود و تمام زندگی آن بزرگوار، از دوران نوجوانی تا هنگام وفات، در شصت و سه سالگی این خصوصیات را در آن حضرت می‌توان دید. اینجاست که خداوندگار عالم خطاب به ایشان می‌فرماید: "و انک لعلی خلق عظیم" (4) (تو صاحب خلق عظیمی هستی) رسول اعظم (ص) با خلق محمدی، تمامی تهدیدها را به فرصت تبدیل می‌سازد و از تمامی فرصت‌ها به نحو شایسته و بایسته‌ای بهره گرفته تا مخاطب عنود و جمول خود را در پرتو نور هدایت قرار دهد. فرصت‌سازی و استفاده از فرصت‌ها، از ویژگی‌های پیامبر اکرم (ص) است که هجرت به مدینه و تاسیس حکومت اسلامی از مهمترین فرصت‌سازی‌های پیامبر خاتم و درخشان‌ترین دوره حکومت در تاریخ بشر است.هدف پیامبر (ص) از هجرت به مدینه مبارزه با محیط ظالمانه و فاسد سیاسی و اقتصادی و اجتماعی حاکم بر جهان آن روز بود. هدف پیامبر (ص) فقط مبارزه با کفار نبود، بلکه دغدغه پیامبر (ص) جهانی بود و این هدف را دنبال می‌کرد، هرجا که زمینه مساعد بود، بذر اندیشه و عقاید را می‌پاشید، با این امید که در زمان مساعد ، این بذر سبز خواهد شد و به ثمر خواهد رسید. هدف این بود که پیام آزادی و بیداری و خوشبختی انسان به همه دل‌ها برسد و این جز با ایجاد یک نظام نمونه و الگو، امکان‌پذیر نبود. این یک فرصت است که باید ایجاد شده و از آن استفاده نمود. قرآن چنین تصویری را ارائه می‌دهد اذا جاء نصرالله و الفتح و رایت الناس یدخلون فی دین الله افواجا (5)مردم فوج، فوج و دسته دسته به پیامبر اسلام ایمان آورده و مسلمان می‌شدند.
رسول اکرم (ص) به هیچ عنوان نمی‌خواهد که در فضای زندگی جامعه اسلامی و در میان مسلمانان، اندکی کینه و حقد و دشمنی باشد. او در ایجاد محبت و صمیمیت بین مردم سعی داشت،‌حتی آن وقتی که دایره اسلام وسیع‌تر شد و رسول اکرم (ص) مکه مکرمه را فتح نمود ، مردم آن شهر را عفو کرد. مردم مکه همان کسانی بودند که پیامبر (ص) را از شهر خود بیرون کرده بودند. پیامبر از اهالی مکه، سیزده سال ناراحتی را تحمل کرده بودند و چقدر از مسلمانان و نزدیکان پیامبر را به شهادت رسانده بودند، البته مسلمانان هم متقابلا از آنها کشته بودند. اگر آنها با همان وضعیت، میزبان لشکر فاتح رسول خدا (ص) می‌شدند، تا سال‌های متمادی،‌امکان اینکه بین آنها آشتی برقرار شود، وجود نداشت لذا به محض اینکه پیامبر (ص) وارد مکه شد، اعلام عفو عمومی کرد که: انتم الطلقاء؛ یعنی من همه شما را عفو کرده و آزاد ساختم" فضای جامعه اسلامی باید از این خصوصیات پر باشد و آیین ما سرشار از مولفه‌هایی است که نبی مکرم اسلام (ص) با روش‌ها و تعلیمات و حضور خود در میان قشرهای مختلف انجام می‌داد، همه اینها نمونه‌هایی از تبدیل تهدید به فرصت است.همکاری و همدردی و دلسوزی و محبت متقابل بین مسلمانان،‌یکی از کارهای بزرگ رسول اکرم (ص) بود. آن بزرگوار تا حد ممکن نمی‌گذاشت درجامعه اسلامی،‌مسلمان‌ها- حتی در یک مورد- نسبت به کسی بغض و کینه و عداوت داشته باشند؛ یعنی پیامبر (ص) با حکمت و علم خود، حقیقتا یک محیط شیرین و سالم و فضای سرشار از محبت را به وجود می‌آورد. یکی از فرصت‌هایی که پیامبر اکرم (ص) ایجاد می‌کرد این بود که فضای مهربانی و سرشار از مهر و محبت بسازد، تا همه مردم در آن نسبت به یکدیگر محبت داشته و با حسن ظن و خوشبینی به یکدیگر نگاه کنند. مسلمانان نسبت به یکدیگر باید با علاقه و دلسوزی و بدون ذره‌ای بی‌تفاوتی سر و کار داشته باشند. این‌طور نیست که اگر شما دیدید مسلمانی دچار حادثه‌ای شد از کنار او بی‌تفاوت بگذرید. همکاری و همدردی و دلسوزی و محبت متقابل بین مسلمانان، یکی از کارهای بزرگ رسول اکرم (ص) بود.یک وقت شخصی دستور می‌دهد یا توصیه می‌کند که مثلا مردم حسن خلق و گذشت و صبر و استقامت در راه خدا داشته باشند و ظلم نکنند و دنبال اقامه عدل و داد باشند؛ یعنی توصیه و دستور دادن مطرح است که البته کار لازمی است و پیامبر اسلام (ص) هم تعلیم می‌داد و درس معرفت و زندگی به مردم می‌آ‌موخت اما یک وقت مطلب از آموزش و یاد دادن بالاتر است، ایجاد یک فرهنگ و سنت و منش است، با عقاید غلط مردم به مبارزه بر می‌خیزد، با احساسات جاهلی و ته مانده‌های رسوب کرده اخلاق غیر اسلامی مبارزه می‌کند و رو به رو می‌شود، به جامعه و مردم شوک وارد می‌کند و در مقاطع مناسب و با روش‌های مناسب، کاری می‌کند که فضای جامعه و محیط زندگی مردم، با این صفت و روش خوب کاملا ممزوج می‌شود. قرآن درباره معاشرت و اخلاق فردی پیامبر (ص) می‌فرماید:فبما رحمه من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک (6)خداوند پیامبر(ص) را به خاطر نرمش او و به خاطر منش و رفتار در برخورد با مردم ستایش می‌کند و می‌فرماید: تو غلیظ و خشن نیستی. قرآن کریم در جای دیگر خطاب به پیامبر (ص) می‌فرماید: یا ایها النبی جاهد الکفار و المنافقین و اغلظ علیهم و ماواهم جهنم و بئس المصیر) (7) ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنها سخت بگیر، جایگاهشان جهنم است و چه بد سرنوشتی است.) می‌فرماید: با کفار و منافقان با خشونت رفتار کن. همان ماده "غلظ" که در آیه قبلی بود، در اینجا هم هست، منتهی آنجا با مومنین است، در معاشرت است،‌ در رفتار فردی است اما اینجا در اجرای قانون و اداره جامعه و ایجاد نظر است. آنجا غلظت بد است، اینجا غلظت خوب است. آنجا خشونت بد است،‌اینجا خشونت خوب است. پیامبر اکرم (ص) در حدیبیه، با کفار قریش قرارداد بست، حتی با بعضی از کفار، قراردادهای بلند مدت داشتند؛ یعنی هیچ انگیزه دعوایی در کار نبود، این موضوع در خود قرآن هم مشخص است: لا ینهاکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبروهم و تقسطوا الیهم (8) خدا شما را از نیکی کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانی که در امور دین با شما پیکار نکردند و شما را از شهرهایتان بیرون نراندند، نهی نمی‌کند. شما می‌توانید با آنها ارتباطات حسنه داشته باشید.آن کفاری که با شما دعوا و سابقه سوئی ندارند و به شما ظلم نکردند و اخراجتان نکردند، شما می‌توانید با آنها ارتباطات حسنه داشته باشید.
پیامبر اکرم (ص) درباره جوانان توصیه کرده با جوانان انس گرفته و از نیروی جوانان برای کارهای بزرگ استفاده کرده است. امیر‌المومنین (ص) را فقط به عنوان یک چهره دوران چهل ساله و پنجاه ساله و شصت ساله نبینیم، درخشش آن حضرت در دوران جوانی، همان الگوی ماندگاری است که همه جوانان می‌توانند آن را سرمشق خودشان قرار دهند. پیامبر اکرم (ص) نه فقط از کسی مثل علی (ع) بلکه در دوران ده سال و چند ماه حکومت خود، از عنصر جوان و نیروی جوان، حداکثر استفاده را کرده است. پیامبر اکرم (ص) در یکی از حساس‌ترین لحظات عمر خود، مسئولیت بزرگی را به یک جوان هجده ساله داد. درجنگ‌ها خود پیامبر اکرم (ص) فرماندهی را عهده‌دار می‌شد اما آن‌وقت که در آخرین هفته‌های زندگی احساس کرد از این عالم خواهد رفت و لشکرکشی به سرزمین امپراتوری روم به وسیله خود او امکان ندارد- چون کار بسیار بزرگ و دشواری بود و لازم بود نیرویی برای این کار برگزیده شود که هیچ مانعی نتواند جلوی آن را بگیرد- این مسئولیت را به یک جوان هجده ساله داد. پیامبر (ص) می‌توانست فرماندهی را به یکی از اصحاب پنجاه ساله ، شصت ساله و دارای سابقه جبهه و جنگ واگذار کند اما یک جوان هجده ساله را انتخاب کرد، او "اسامه بن زید" بود.
پیامبر (ص) از ایمان و سابقه فرزند شهید بودن او هم استفاده کرد. آن نقطه‌ای که اسامه را فرستاد، همان نقطه‌ای بود که پدر اسامه بن زید- یعنی زید بن حارث- دو سال قبل از آن، در آن نقطه به شهادت رسیده بود. پیامبر (ص) فرماندهی سپاهی بزرگ و گران را به آن جوان هجده ساله داد که همه اصحاب بزرگ و پیرمرد و سرداران سابقه‌دار پیامبر (ص) در آن سپاه عضو بودند. پیامبر (ص) به او فرمود تا آن محلی را که پدرت در آنجا شهید شد؛ یعنی در "موته" که محلی در امپراتوری روم آن روز و در کشور شام امروز بود، می‌روی و آنجا را اردوگاه قرار می‌دهی و دستورات جنگی را به او داد. از نظر پیامبر (ص) نیروی جوان این‌قدر حائز اهمیت است.تشکیل مجالس مقننه به شکل فعلی، در کشورهای اسلامی در یک قرن اخیر رایج شده؛ ولی در اصل، اسلام منادی و پیشرو، بر پایه حکومت‌های مردمی و شورایی در چهارچوب وحی و قوانین الهی است. پیامبر گرامی اسلام(ص) به فرمان الهی: و شاورهم فی الامر (9)در مهمات حکومتی اسلام، مشورت می‌فرمودند و حتی در صورت غلبه رای جمع بر نظر مبارک ایشان، در مواردی به نظر اصحاب عمل می‌کردند. شاید بتوان گفت که این امر، یکی از رموز پیشرفت سریع و بی‌سابقه مسلمین در آغاز تاریخ اسلام بوده است. پی نوشتها: 1- وسایل الشیعه، ج 26، ص 14 2- احزاب 47-45 3- خطبه‌های مقام معظم رهبری،‌23/2/79 4- قلم، 4 5- نصر، 1 و 2 6- آل عمران،‌159 7- توبه، 73 و تحریم 98- ممتحنه، 8 9- آل عمران، 159
                                   محمد (ص)الگوئی تمام عیار برای حال و آینده
پیامبر(ص) مظهر اتم و اکمل الوهیت و ربوبیت الهی است، از این رو حقیقت وجودی ایشان بر همه هستی، فرشتگان، پیامبران و کتب آسمانی دیگر هیمنه دارد و از سوی خداوند به عنوان سرمشق نیکو و صراط مستقیم رسیدن به این مقامات بلند انسانی معرفی شده است. بنابراین، شناخت آن حضرت(ص) و آشنایی با افکار، اندیشه ها، کنش ها و واکنش های ایشان، به عنوان سبک زندگی کامل و درست، ضروری است. بهترین منبع شناختی که هیچ شک و تردیدی در صحت آن راه نمی یابد، قرآن است که از سوی خداوند وحی شده است.
هیمنه پیامبر(ص) بر هستیبی گمان پیامبر(ص) در اوج انسانیت قرار دارد؛ چرا که او در مقام تدنی و قرب الهی تا آنجا پیش رفته که در مقام تدلی، قاب قوسین او ادنی (نجم8 و 9) قرار گرفته به گونه ای که هیچ کس در مقام مظهر الوهیت و ربوبیت، این گونه متاله و ربانی نشده است. بر همین اساس خداوند او را سرمشق و اسوه نیک و کامل بشریت قرار داده و از همگان خواسته تا از وی پیروی کنند (احزاب 21) تا در مسیر بازگشت در دایره از اویی به سوی اویی (بقره 156) رجعت خویش را با پروردگاری او (علق 8) در چارچوب حبی و اطاعتی ایشان بروند (آل عمران 31 انفال 1) و منتهای سیر خویش را در هستی با مظاهر ربوبیت او طی کنند. (نجم 42) بنابراین، آن حضرت(ص) در کمالیت و فعلیت بخشی به تمام اسمای سرشته در ذات خویش (بقره 31) به تمامیت رسیده و متاله و ربانی تمام می باشد که فراتر و برتر از آن قابل تصور نیست. از این روست که به مقام بلند عبده ستوده می شود و سیر زمینی و آسمانی، زمانی و مکانی را طی می کند (اسراء 1) و با تلاش خویش و عنایت الهی به ملاقات خداوندی در مقام فنای صفاتی و اسمایی می رسد (انشقاق 6) و با ذات هو پیوند می خورد(اسراء 1 و نجم 9)بر این اساس، وجود او در همه هستی، اتم و اکمل مظهر الهی است و خود او و کتابی که آورده مهیمن بر همه هستی بوده و از هیمنه سلطه، شهود، رقابت و حفاظت برخوردار می باشد.
بنابراین، پیامبر(ص) به عنوان خلیفه اتم و اکمل الهی (بقره 30) بر همه هستی افزون بر تسخیر تکوینی دارای هیمنه تکوینی و تشریعی بوده و همه موجودات می بایست بر ایشان سجده اطاعت و خلافت برند تا بتوانند تحت هیمنه او به کمال برسند، چنان که آیات پیش گفته از جمله 31 آل عمران و آیه نخست انفال به صراحت بر آن دلالت دارد و فرمان الهی در آیه 21 احزاب بر اسوه حسنه قرار گرفته ایشان تأکید دارد. خداوند در قرآن به صراحت از هیمنه قرآن سخن به میان آورده و می فرماید: و انزلنا الیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه من الکتاب و مهیمنا علیه؛ ما این کتاب (قرآن) را به حق بر تو نازل کردیم، درحالی که کتب پیشین را تصدیق می کند و مهیمن، مسلط، شاهد، حافظ و نگهبان آنهاست.(مائده48)براین اساس، همان گونه که پیامبر(ص) مصداق اسم الهی مهیمن و مظهر اتم و اکمل آن است، (حشر23) قرآن ایشان نیز مهیمن بر همه کتاب الهی است. (مائده48) خداوند در آیاتی درباره هیمنه آن حضرت سخن به میان آورده است؛ از جمله درباره شهادت و گواهی آن حضرت(ص) حتی نسبت به پیامبران دیگر می فرماید که اگر پیامبران، شاهدان و گواهان امت خویش هستند، پیامبر(ص) شاهد شاهدان و گواه بر این پیامبران است.(نحل89) به هرحال، هیمنه پیامبر(ص) و قرآن بر همگان حتی پیامبران و کتب آسمانی آنان امری بدیهی براساس آموزه های قرآنی است. پس آن حضرت(ص) همان گونه که بر آنان شاهد و گواه است و او شهید بر آنان می باشد و همه هستی برای او از باب علم شهودی، حضور دارد، همچنین مراقب است تا ایشان براساس اهداف آفرینش حرکت کرده و براساس آن در آنان تصرف ربوبی می کند تا آنها را به مقام بایسته و شایسته کمالی شان برساند.
شاخصه های اخلاق محمدی(ص)اگر پیامبر(ص) اسوه حسنه و سرمشق بی چون و چرای خداوندی برای بشر است (که هست) می بایست انسان این سرمشق بی بدیل را بشناسد و از وی در تمام زندگی خود استفاده کند. شناخت زندگی پیامبر(ص) با تمام جزئیات آن برای تقلید و سرمشق گرفتن امری بایسته و شایسته است. بهترین راه شناخت نیز توصیفاتی است که خداوند بیان می کند و یا خود پیامبر(ص) در سنت و سیره گفته و به نمایش گذاشته و روایات معتبر از امامان معصوم(ع) آن را بیان کرده و یا در قالب سنت و سیره اهل بیت عصمت و طهارت به بشریت منتقل شده. بی گمان قرآن بیانگر خلق عظیم پیامبر(ص) است؛ زیرا وجود کتبی و نوشتاری آن نسخه بی بدیل خداوندی است. با این همه استنطاق و پرس وجو از قرآن برای تبیین بخش هایی از این خلق عظیم اسوه حسنه الهی.
راه های شناخت زندگی مادی و معنوی پیامبر(ص)شناخت حقیقت محمدی به حکم مقدمه واجب، واجب است؛ زیرا خداوند در آیه 21 احزاب به بندگان خویش فرمان داده تا از پیامبر(ص) به عنوان اسوه حسنه پیروی کنند و او را سرمشق زندگی خویش قرار دهند تا افزون بر مقام عبودیت و اطاعت، از محبت الهی برخوردار شوند(آل عمران 31) پس برای این که شخص بتواند پیامبر(ص) را سرمشق خویش قرار دهد، واجب است که شناختی از حقیقت محمدی(ص) و سنت و سیره او در قول و فعل و نیز ظاهر و باطن داشته باشد. برای شناخت حقیقت محمدی راهی جز مراجعه به قرآن نیست که کلام خداوندی است. همان گونه که تنها راه شناخت حقیقت الهی بهره گیری از توصیفات بندگان مخلص (به فتح لام) خداوند است(صافات 159 و 160) راه شناخت حقیقت محمدی(ص) نیز بهره گیری از توصیفات الهی و بندگان مخلص خداوند است که اهل بیت عصمت و طهارت به عنوان نفس آن حضرت (آل عمران 61) و بندگان مطهر و مکرم الهی (احزاب 33، واقعه 79) در این مقام نشسته اند. تاکید بر بهره گیری از این راه از آن روست که اگر بخواهیم به شکل علم احاطه (بقره 255، طه 110) شناختی از ظاهر و باطن و حقیقت قول و فعل آن حضرت(ص) داشته باشیم، باید از کسی بهره و مدد گیریم که دارای این علم احاطی نسبت به آن حضرت(ص) باشد تا بتوانیم از آن منابع و مدارک معتبر، زندگی ایشان را بشناسیم و از آن برای رسیدن به اخلاق محمدی(ص) و تخلق به اخلاق الهی بهره گیریم.
سیره شخصی پیامبر(ص) ذکرالله اقامه نمازپیامبر(ص) به سبب آنچه به عنوان هیمنه آن حضرت(ص) گفته شده، نه تنها عروه الوثقی الهی(بقره256 لقمان22) و حبل الله (آل عمران103و 112) و صراط مستقیم خداوندی است که انسان را به خدا میرساند، بلکه بهترین و کامل ترین و نیکوترین سرمشق و اسوه ای است که خداوند برای ربانی شدن در میان بشر قرار داده و برانگیخته است. بر این اساس، کسی که بخواهد متاله و ربانی و محبوب خداوند شود، (آل عمران31 طه90) می بایست سیره شخصی و اجتماعی پیامبر(ص) را همانند بینش ها و نگرش های آن حضرت(ص) مدنظر قرار داده و براساس آن سبک زندگی خویش را سامان دهد.(احزاب21)از جمله نکات مهم در زندگی شخصی آن حضرت(ص) میتوان به مسأله عبادت های آن حضرت(ص) به عنوان ذکرالله اشاره کرد؛ چرا که نماز به معنای کامل ترین و زیباترین نماد و شیوه عبادت از سوی خداوند در قرآن معرفی شده است. از این رو اهتمام آن حضرت(ص) به این ذکر الهی بسیار دایمی بود. آن حضرت(ص) از سوی خداوند مأمور می شود تا نماز را برپا دارد (هود114؛ اسراء78؛ عنکبوت2) نمازهای آن حضرت(ص) به نمازهای یومیه در اوقات مقرر خود (مجمع البیان ج5 و 6ص306) و نمازهای واجب شب(اسراء79) و نمازهای مستحب تقسیم می شد. آن حضرت(ص) نمازهای خویش را با مراعات تمام آداب و شرایط به جا می آورد و مراعات جهر و اخفات را نیز می کرد.(اسراء10)با آنکه مخالفان تلاش می کردند تا از اقامه نماز در مراکز عمومی و عبادتگاهی چون کعبه و مسجدالحرام جلوگیری کنند، ولی آن حضرت به نحو مستمر و مکرر نمازهایش را در حضور و در برابر مخالفان و دشمنان خویش اقامه می کرد و از نهی و ممانعت آنان نمی هراسید(علق9 و 10؛ مجمع البیان، ج9و 10، ص782) ایشان تا زمانی که مأمور بود به طرف بیت المقدس نماز گزارد، به این فرمان عمل می کرد و زمانی که تغییر قبله به سوی کعبه و مسجد الحرام از سوی خداوند ابلاغ شد، ایشان با همه تعریض ها و نکوهش ها، بر حکم خداوند عمل کرد و از هیچ هیاهو و جنگ روانی نهراسید و از حقیقت ابلاغی گامی عقب نشینی نکرد. (بقره 142تا144)اهداف و آثاری که پیامبر(ص) برای نماز قایل بود، موجب می شود که ایشان و امام باقر(ع) نماز را به عنوان عمود و عماد یعنی ستون دین و تکیه گاه آن معرفی کنند. (فروع کافی، محدث کلینی، ج 3، ص 266) نماز برای پیامبر(ص) زمینه ساز دریافت وحی (مزمل 2 تا 6) و برای دیگران بسترساز دریافت الهام و وحی غیر تشریعی می شود؛ زیرا آثار آن در انسان های دیگر به شکل عمومی ظهور خواهد یافت؛ چرا که وحی اگر به صورت تشریعی پس از پیامبر(ص) تمام می شود(احزاب 40) ولی نبوت عامه و وحی غیرتشریعی همواره بوده و ادامه خواهد یافت؛ چنانکه پیش از این نیز به افرادی از جمله حضرت مریم(ص) و مادر موسی(ع) وحی غیرتشریعی نازل شده (قصص 7) و الهامات تقوایی از سوی خداوند همواره ادامه داشته. (شمس 8)
نماز همچنین موجب دستیابی پیامبر (ص) به مقام شفاعت و مقام محمود شده است (اسراء 79) و برای دیگران نیز چنین خواهد بود. نماز موجب دوری انسان از ناپسندها، فحشاء و منکرات می شود (عنکبوت 45) و مهمترین ذکر الهی می باشد(المیزان، ج 16، ص 142) پیامبر(ص) خود همواره بر حفظ آداب نماز توجه و اهتمام ویژه ای داشت. از این رو خداوند بیان می کند که او در هنگام تکبیرات نماز، دست های خویش را بالا می برد تا این ادب نماز را به درستی به جا آورد. (کوثر 2؛ مجمع البیان، ج 9 و 10، ص 837) اقامه نماز جماعت حتی در میدان جنگ و در حالت خوف به امامت خود آن حضرت(ص)، بیانگر توجه و ارزش و جایگاه نماز جماعت از دیدگاه آن حضرت(ص) و تاثیر فردی و اجتماعی آن دارد. (نساء 102) ایشان به نماز جمعه نیز بسیار اهمیت می داد (جمعه 9 و 11) چنان که به نمازهای عید قربان و عیدفطر توجه داشت (کوثر1؛ مجمع البیان، 9 و 10، ص 837) بر جنازه مومنان حاضر شده و نماز میت را اقامه می کرد و نسبت به منافقان از نمازگزاری بر جسدشان خودداری می کرد(توبه 84) در روایات داستان های بسیاری درباره سیره آن حضرت در مسئله نمازگزاری ایشان نقل شده است . در آیات قرآنی درباره سیره های شخصی دیگر چون خواب (انفال 43؛ مزمل 1و 2)، خوراک (انبیاء 7 و 8؛ فرقان 7 و 9)، لباس و پوشش (مدثر 4)، همسرگزینی و ازدواج (رعد 38؛ احزاب 6 و 28 و 29) و امور دیگر نیز پرداخته شده است.
سیره اجتماعی پیامبر (ص)مجموعه آیات بسیاری از سبک زندگی اجتماعی آن حضرت (ص) گزارش داده است . اصولا پیامبر(ص) براساس فطرت و عقل، انسان معتدلی بود و هرگز راه افراط و تفریط را طی نمی کرد. ایشان را میتوان الگوی تمام و کمال عدالت و اعتدال و میانه روی معرفی کرد؛ زیرا افزون بر فطرت و عقل، به حکم امضایی خداوند مامور بود که این گونه عمل کند (اسراء 29) تا نشان دهد دین اسلام جز دین فطرت و عقل نیست(روم 30) از این رو در انفاق و احسان به دیگران همواره راه اعتدال را در پیش می گرفت(اسراء 29) در برابر حق خاضع و در مقابل باطل مقاوم بود و هیچ کوتاه نمی آمد. لذا بر حقانیت راهی که به او وحی شده اعتماد داشته (کهف 25 تا 27) با استقامت و صبر تمام به ابلاغ دین و گسترش آن اقدام می کرد(هود 112شوری 15)
مردم را به کارهای معروف و پسندیده دعوت و از کارهای زشت و منکر باز می داشت، چنانکه خود عامل به معروف و تارک منکر بود(اعراف 157 و 199) نسبت به مخالفان از در مدارا و مماشات وارد می شد تا ایشان را به سوی حق دعوت کند و با پناهندگی به آنان اجازه می داد تا سخن حق را بشنوند (توبه 6) گاه از طریق مبارزه منفی با مخالفان و دشمنان و بی اعتنایی به شبهات و دروغ پردازی های آنان (انعام 70 و 112 و 137، حجر2 و3) و گاه با به کارگیری بهترین روش ها یعنی نیکی به جای بدی (مومنون 92 و 96) و گاه با موضع گیری های سخت گیرانه و حتی جهاد علیه آنان می کوشید(توبه 73) تا راه حق را برای مردم باز کند و سلطه دشمنان را از گرده مردم بردارد(اعراف 157)هدف آن حضرت(ص) بیدار کردن فطرت و توجه دادن انسانها به توحید و راه و روش خدایی و متاله و ربانی شدن و قرار گرفتن در موقعیت خلافت الهی بود(انعام 40 تا 46 و63 و 64 )
آن حضرت(ص) خود را موظف به پاسخ گویی نسبت به همه پرسش های منطقی و معقول مردم می دانست و با گشاده رویی به همه پرسش ها پاسخ می داد و تلاش می کرد تا ایشان را به سوی حق و راه آن رهنمون سازد(بقره 189 و 215 و 219 و 220) آن حضرت(ص) همواره در پی حق بود و برای او زمانی اکثریت معنا و مفهوم داشت که در این مسیر گام بردارند، بنابراین به صرف اکثریت و یا اقلیت بودن از چیزی پیروی یا مقابله نمی کرد. و آنچه ملاک و معیار بود حق و حقانیت بود نه اکثریت یا اقلیت (انعام 114 و 116) بر همین اساس، از حق هر جا یافت میشد پیروی میکرد و با باطل در هر جایی که باشد مبارزه میکرد حتی اگر باطل در میان خویشان و همسران و فرزندان ایشان نمود می یافت و از کفر و نفاق و شرک و دیگر مظاهر باطل به شدت پرهیز و با آنها و مظاهرش مبارزه می کرد(انعام 56 و 150 و احزاب 1 و 48) چنان که گفته شد، فطرت سالم و عقل سلیم همواره به حق دعوت می کند و هواهای نفسانی به باطل می خواند.
از این رو ایشان با هواهای نفسانی و خواسته های آن مبارزه می کرد و هرگز پیروی از هواهای نفسانی را نمی پذیرفت(نجم 3 و 4) از طلاق پرهیز داشت و با آن که مجاز بود، به آن اقدام نمی کرد (احزاب52) به خانواده و همسر احترام می گذاشت و آنان را تکریم میکرد با آنکه گاه موجبات اذیت و آزار او را به شدت فراهم می کردند و اسرار خانوادگی را افشا می نمودند(تحریم) نسبت به مال و منال دیگران چشم نداشت و به زندگی و امکانات مادی و رفاهی بی توجه بود (حجر 88طه 131) مردم را به تزکیه نفس دعوت می کرد و خود در این راه پیشگام بود و مردم را آموزش می داد و تربیت می کرد(جمعه2، بقره 129 و 151، آل عمران 164) اهل تفکر و تدبر بود و مردمان را نیز بدان می خواند (یونس 101) با برگزیده برترین روش ها در مباحثه و مناظره مسایل اعتقادی، راه و روش حق را بیان می کرد(نحل 125، کهف 9 و 22) اهل عفو و گذشت بود (مائده 12 و 13) ولی به حمایت از ظالم و خائن نمی پرداخت(نساء 107) مصلحت اندیش بود ولی هرگز این مصلحت اندیشی جز برای رفاه و آسایش و حل و فصل امور اجتماعی مردم نبود (نور 62) نه آنکه با این مصلحت اندیشی احکام صریح خداوند چون متعه و قصاص و مانند آن را تعطیل کند و برخلاف احکام الهی برای رضایت ملت ها و دولت های بیگانه عمل کند و از آنان پیروی نماید(بقره 120)ایشان به عنوان رحمت برای جهانیان (انبیاء 107) براساس آموزه های فطری و عقلانی، فطرت مردم را بیدار و عقل ایشان را فعال می ساخت تا زنجیرهای بردگی و بندگی دیگران را از گرده خویش بردارند (اعراف 157) و خود را از ظلم نفس و دیگران رهایی بخشند و حیات و زندگی سعادتمند را در دنیا و آخرت تجربه کنند و از حیات طیب و پاک برخوردار شوند. (نحل 97) بنابراین، ایشان با نگاهی انسانی با ایثار هستی خویش (شعراء 3) بر آن بود تا انسانیت را از رنج دایمی رهایی بخشد. پس سیره ما نیز در زندگی شخصی و اجتماعی می بایست این گونه باشد تا اگر محمد(ص) نشدیم دست کم محمدی شویم.
اخلاق نبوی حاج محمد اسماعیل دولابی (ره)یک یهودی هر شب که پیغمبر خدا (ص) از بغل دیوار منزلش رد می شد یک سطل خاکستر آتش دار از اجاقش بر می داشت و از بالا روی سرحضرت می ریخت . یهودی بودند و نفوذ داشتند و زیاد هم بودند. آن زمان پیغمبر خدا (ص) تازه حرکت کرده بود. هروقت حضرت ازمسجد می آمدند که به طرف منزل بروند او این کار را می‌کرد. یک شب همین طوری که اصحاب نشسته بودند، حضرت خبرگیری کرد حضرت از روی مزاح فرمود : یک رفیقی داشتیم شب ها یاد ما می کرد یعنی با خاکستر یاد ما می‌کرد . آن وقت جواب دادند : مریض شده در رختخواب است . حضرت فرمود: پس بلند شوید عیادتش برویم و بلند شدند . اخلاق این جور است . وقتی رفت و در را زد ، آن مریض در اتاق بود . یکباره شنید که محمد به عیادت آمده است ! شما ببین و فکر کن که به آن مرد یهودی که دراتاقش مریض افتاده بود چه گذشت ! ازته اتاق صدا زد اَشْهَدُ اَنَّکَ مُحَمَدٌ رَسُولُ الله » شهادت می دهم که تو رسول خدایی. این طور است . اخلاق خوب اشخاص را مضطر می کند ، تسلیم می کند انسان می‌کند. کتاب طوبای محّبت ج۶
پیامبر اکرم (ص) از نگاه امام صادق (ع
امام صادق (ع) به نقل از سلمان فارسی فرمود: پیامبر اکرم (ص) فرمود: خداوند متعال مرا از درخشندگی نور خویش آفرید خداوند متعال خطاب به رسول اکرم (ص) فرمود: ای محمد! قبل از اینکه آسمان‏ها ، زمین ، عرش و دریا را خلق کنم، نور تو و علی را آفریدم... ثقة ‏الاسلام کلینی (ره) می‏نویسد: امام صادق (ع) فرمود: «هنگام ولادت ‏حضرت رسول اکرم (ص) فاطمه بنت اسد نزد آمنه (مادر گرامی پیامبر) بود. یکی از آن دو به دیگری گفت: آیا می‏بینی آنچه را من‏ می‏بینم؟ دیگری گفت: چه می‏بینی؟ او گفت: این نور ساطع که مشرق و مغرب را فرا گرفته است! در همین حال، ابوطالب (ع) وارد شد و به ‏آنها گفت: چرا در شگفتید؟ فاطمه بنت اسد ماجرا را گفت. ابوطالب به او گفت: می‏خواهی بشارتی به تو بدهم؟ او گفت: آری. ابوطالب گفت: از تو فرزندی به وجود خواهد آمد که وصی این نوزاد خواهد بود.
سیمای پیامبر اکرم (ص): امام جعفر صادق (ع) فرمود: امام حسن (ع) از دایی‏اش، هند بن ابی‏هاله‏ که در توصیف چهره پیامبر (ص) مهارت داشت ، درخواست‏ نمود تا سیمای دل آرای خاتم پیامبران (ص) را برای وی توصیف ‏نماید. پاسخ گفت: رسول خدا (ص) در دیده ‏ها با عظمت می‏نمود و در سینه ‏ها محبتش وجود داشت. قامتش رسا، مویش ‏نه پیچیده و نه افتاده، رنگش سفید و روشن، پیشانیش گشاده، ابروانش پرمو و کمانی و از هم گشاده، در وسط بینی برآمدگی ‏داشت، ریشش انبوه، سیاهی چشمش شدید، گونه هایش نرم و کم ‏گوشت، دندان هایش باریک و اندامش معتدل بود. آن حضرت هنگام راه‏ رفتن با وقار حرکت می‏کرد. وقتی به چیزی توجه می‏کرد، به طور عمیق‏ به آن می‏نگریست. به مردم خیره نمی‏شد، به هر کس می‏رسید سلام ‏می‏کرد؛ همواره هادی و راهنمای مردم بود. برای از دست دادن امور دنیایی خشمگین نمی‏شد. اکثر خندیدن آن حضرت تبسم بود، برترین مردم نزد وی کسی بود که، بیشتر مواسات و احسان و یاری ‏مردم نماید
برترین مخلوق : امام صادق (ع) فرمود: یهودی خدمت رسول خدا (ص) رسید و به دقت او را نگریست. پیامبر اکرم(ص) فرمود: ای یهودی! چه حاجتی داری؟ یهودی گفت: آیا تو برتری یا موسی بن عمران؛ آن پیامبری که خدا با او تکلم ‏کرد و تورات را بر او نازل نمود و به وسیله عصایش ‏دریا را برای او شکافت و به وسیله ابر بر او سایه افکند؟ پیامبر(ص) فرمود: خوشایند نیست که بنده خود ستایی کند، ولکن (در جوابت) می‏گویم که حضرت آدم (ع) وقتی خواست از خطای خود توبه ‏کند، گفت: اللهم انی اسئلک بحق محمد و آل محمد لما غفرت لی ‏خدایا! به حق محمد و آل محمد از تو می‏خواهم که مرا عفو نمایی. خداوند نیز توبه ‏اش را پذیرفت. حضرت نوح (ع) وقتی از غرق شدن در دریا ترسید گفت: « اللهم انی اسئلک بحق محمد و آل محمد لما انجیتنی من الغرق ‏خدایا به حق محمد و آل محمد از تو در خواست‏ می‏کنم. مرا از غرق شدن نجات بدهی. خداوند نیز او را نجات داد. حضرت ابراهیم(ع) در داخل آتش گفت:« اللهم انی اسئلک بحق محمد و آل محمد لما انجیتنی منها »؛ خدایا! به حق محمد و آل محمد از تو می‏خواهم که مرا از آتش نجات دهی. خداوند نیز آتش را برای اوسرد و گوارا نمود. حضرت موسی(ع) وقتی عصایش را به زمین انداخت و در خود احساس ترس ‏نمود گفت: اللهم انی اسئلک بحق محمد و آل محمد لما انجیتنی خدایا! به حق محمد و آل محمد از تو در خواست می ‏نمایم که مرا ایمن گردانی. خداوند متعال به او فرمود: قلنا لا تخف انک انت الاعلی(طه68) نترس. مسلماً تو برتری. ای یهودی، اگر موسی(ع) امروز حضور داشت و مرا درک می‏کرد و به ‏من و نبوت من ایمان نمی‏آورد، ایمان و نبوتش هیچ نفعی به حال او نداشت. ای یهودی! از ذریه من شخصی ظهور خواهد کرد به نام مهدی (عج) که در ‏زمان خروجش، عیسی بن مریم برای یاری او فرود می‏آید و پشت‏ سر او نماز می‏خواند
پیامبر و بچه های کوچه بچه ها توی کوچه بازی می کردند. پیامبر (ص) که برای نماز راهی مسجد بود، به بچه ها نزدیک شد و سلام کرد. بچه ها که اخلاق پیامبر را می شناختند دویدند جلو و عبای پیامبر را گرفتند و اصرار کردند که با ما بازی کن. پیامبر لبخندی زد و با بچه ها مشغول بازی شد. بچه ها دوست داشتند شتربازی کنند. پیامبر اکرم بچه ها را نوبتی پشت خودش سوار می کرد و توی کوچه راه می برد. تا اینکه یکی از یاران پیامبر که در جستجوی آن حضرت بود، حضرت را در حال شتربازی با بچه ها یافت و گفت یا رسول الله! همه در مسجد منتظر شما هستند، وقت نماز دیر می شود. پیامبر دوست نداشت با بی توجهی به میل بچه ها بازی را رها کند و به مسجد برود. به همین خاطر فکری کرد و به صحابی خودش (یار پیامبر) فرمود به خانه من برو و برای بچه ها گردو بیاور.‏ صحابی طبق فرمایش پیامبر به خانه ایشان رفت و برای بچه ها مقداری گردو آورد. پیامبر به بچه ها گفت قبول می کنید شترتان را به این گردوها بفروشید؟ بچه ها گردو ها را گرفتند و پیامبر را رها کردند.‏توجه به کودکان : روزی رسول خدا (ص) نماز ظهر را با جماعت اقامه نمود، ولی برخلاف معمول دو رکعت آخر را به سرعت به پایان رساند. پس از نماز از آن حضرت (ص) پرسیدند ‎آیا حادثه ناگواری رخ داده که این گونه در دو رکعت آخر نماز عجله کردید؟ پیامبر (ص) در پاسخ فرمود: آیا شما صدای ناله کودک را نشنیدید؟ معلوم شد در نزدیکی محل اقامه نماز، نوزادی گریه می‏ کرده و کسی نبوده تا با نوازش، او را آرام کند. مهر و محبت پیامبر(ص) موجب شد تا نمازش را کوتاه کند و آن کودک را مورد لطف و نوازش قرار دهد‎.‎ روزی پیامبر در مسجد مشغول خواندن نماز بود‏‎ .‎ناگهان امام حسین(ع) به سوی محراب دوید و به هنگام سجده پیامبر بر پشت آن حضرت سوار شد. هنگامی که پیامبر(ص) سر از سجده برداشت، حسین (ع) را با دست هایش ‏گرفت و در کنار خود بر زمین ‏نهاد. وقتی که به سجده دوم رفت باز حسین(ع) بر پشت آن حضرت سوار شد. این صحنه چندین بار تکرار شد تا پیامبر از نماز فارغ گردید. یک نفر یهودی از دور، این منظره را دید. نزدیک آمد و به پیامبر عرض کرد شما با فرزندان خود به گونه ‏ای رفتار می ‏کنید که در میان ما چنین رفتاری نیست. ‎پیامبر به او فرمود: اگر شما به خدا و رسولش ایمان بیاورید، به کودکان مهر و محبت می‏ورزید. همین صحنه و گفتار موجب شد که آن یهودی مسلمان شود‎.‎
رحمت رحمانی پیامبر(ص) براساس آموزه های قرآنی، هستی به سبب رحمت الهی آفریده شده و همگان از دوست و دشمن از این سفره گسترده و خوان رحمت الهی در وجود و بقا بهره مند هستند، به گونه ای که ابلیس متمرد، مستکبر، رجیم، رانده شده و ملعون و شیاطین تحت ولایت او از جنس جن و انس نیز از این رحمت الهی بهره مند می باشند. هر چند که در آخرت خداوند تنها رحمت خاص خود را به مؤمنان ارزانی می دارد. رحمت رحمانی او فراگیر است و کسی بیرون از دایره رحمت رحمانی الهی قرار نمی گیرد؛ زیرا خروج یا بیرون بودن از این دایره به معنای نیستی است؛ چرا که همه تحت حاکمیت و در دایره ملک و حکومت او هستند. پیامبر(ص) به عنوان مظهر اکمل و اتم الوهیت و ربوبیت الهی و به عنوان انسان متاله و ربانی، برخوردار از این رحمت رحمانی فراگیر است. از این رو خداوند ایشان را به عنوان رحمه للعالمین یعنی رحمت برای همه هستی و جهانیان توصیف و معرفی کرده است. (انبیاء107)به سبب همین فراگیری رحمت پیامبر(ص) است که آن حضرت خود را برای هدایت همگان حتی ابلیس رانده شده به رنج می افکند تا همگان از جن و انس ایمان آورده و تحت مظهریت ربوبیت ایشان به کمال برسند و متخلق به اخلاق الله، متاله و ربانی شوند. خداوند در بسیاری از آیات بیان می کند که آن حضرت(ص) برای هدایت مردم تحت همین رحمت رحمانی خویش، بسیار اذیت و آزار دید و رنج و شقاوتی سخت را از سوی انسان و جنیان تحمل کرد. (طه1؛ شعراء3) آن حضرت(ص) خود در این باره می فرماید: ما اوذی نبی مثل ما اوذیت؛ هیچ پیامبری مانند من در راه رسالت، آزار و رنج ندید.
خوش خلقیاز دیگر شاخصه های اخلاق محمدی(ص) خوش خلقی است که زیر مجموعه همین رحمت رحمانی است؛ ولی به سبب آنکه مهمترین شاخصه در رفتار اجتماعی است مورد توجه ویژه قرار می گیرد. آن حضرت(ص) خوش خویی را به جایی می رساند که حتی دشمنان و منافقان از آن سوءاستفاده می کنند؛ زیرا به سخنان آنها با آنکه می دانست یاوه گو و بیهوده گو هستند گوش می داد تا ایشان را به سوی حق دعوت کند و از گمراهی رهایی بخشد. از این رو دشمنان وی را با تمسخر و استهزاء اذن می نامیدند، هر چند حضرت با این خوش خویی می خواست خیری به آنان برساند.(توبه16)خلق عظیم (قلم4) آن حضرت به گونه ای بود که هرگز تبسم از لبهایش محو نمی شد و با همگان با گشاده رویی برخورد می کرد و ترشرویی نداشت. از آن جهت مردم پروانه وار به دورش گرد می آمدند و از شمع وجود و معارفش بهره می بردند. خداوند در بیان این منش و خوی ایشان می فرماید: پس به برکت رحمت الهی، با آنان نرمخو و پرمهر شدی و اگر تندخو و سخت دل بودی قطعا از پیرامون تو پراکنده می شدند. پس، از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه و در کارها با آنان مشورت کن و چون تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن، زیرا خداوند توکل کنندگان را دوست می دارد(آل عمران159)
آن حضرت(ص) براساس همان شاخص اصلی رحمت و مهرورزی است که نرم خو، نرم دل و اهل رأفت و بخشش و گذشت بود و از همگان حتی دشمنان خویش می گذشت و عذر و بهانه های آنان را با آنکه می دانست بهانه جویی می کنند، می پذیرفت و به رویشان نمی آورد. همین خوشخویی موجب شده بود که حتی در رودربایستی گیر کند و با آنکه مردم گاه و بی گاه مزاحم ایشان می شدند و خواب و استراحت را بر حضرت سخت و تنگ می کردند، با آنان مدارا می کرد و به روی خودش نمی آورد که خسته و در رنج است. پس خواب و خورد و خوراک را بر خود حرام می کرد تا مردم از وجودش بهره بیشتری ببرند. این فشار تا آنجا بود که حتی خداوند به سبب اینکه آن حضرت حیا می ورزد و در رودربایستی قرار می گیرد و حرفی از خستگی و مشقت نمی زند، به مومنان گوشزد می کند که رعایت حال آن حضرت را بکنند؛ (احزاب35) زیرا او نیز همانند شما بشری است که نیازمند خورد و خوراک و خواب و استراحت است(فرقان7) برخی از همسران پیامبر نیز از این خوش خویی حضرت(ص) سوء استفاده می کردند و ایشان را در خانه مورد اذیت و آزار قرار می دادند.
به گونه ای که خداوند به آن حضرت(ص) اختیار می دهد که آنها را طلاق بدهد تا افراد مؤمن و پاکی را خداوند جایگزین این همسران بدخو و بدخلق کند. (آیات سوره تحریم) چنان که گفته شد، اصل عدالت اصل حاکم بر همه هستی است. اعتدال ریشه در همین عدالت دارد که خداوند از پیامبر(ص) می خواهد که این گونه باشد و آن حضرت(ص) نیز بر اعتدال بود و از هر گونه افراط و تفریط پرهیز می کرد. بر این اساس، با آنکه اصل خوشخویی اقتضا می کرد که گاه احسانی کند که بر خلاف اعتدال است؛ ولی براساس آنچه قرآن گزارش و فرمان می دهد و پیامبر(ص) اطاعت می کند، ایشان در احسان نیز رویه اعتدال را مراعات می کرد و از هرگونه افراط و تفریط به دور بود. (اسراء92) این گونه است که آن حضرت اهل اسراف و زیاده روی (انعام141؛ اعراف13) یا تبذیر و ریخت و پاش (اسراء72) نبود و همواره بر عدالت و اعتدال عمل می کرد و فرمان می داد (مائده، آیه8؛ انعام152) حتی اگر به ضرر خودش یا خویشان خودش بود. امتی که ایشان ساخت امت معتدل و میانه رو بود و هرگز از دایره عدالت و میانه روی بیرون نمی رفت. (بقره143)
عقلانیتمی توان دین محمدی(ص) و سبک زندگی ایشان را که به جامعه جهانی ارایه داده، دین معروف دانست که از هر منکر و نابهنجاری به عنوان ضدارزش ها پرهیز می داد. اصول اخلاقی محمدی را می توان در چارچوب هنجارهای ارزشی عقل و شرع شناسایی و تعریف کرد. براین اساسی خداوند ایشان را مصداق عقل مطلق معرفی می کند که به احکام عقلانی و عقلایی پایبند و وفادار بود و از جاهلان یعنی غیرعاقلان پرهیز می کرد و رفتار ضدعقلانی ایشان را تقبیح می نمود. (اعراف199) امام صادق(ع) در روایتی، عفو در این آیه را به معنای اعتدال و حد وسط می گیرد (تفسیر نورالثقلین، ج2، ص111، حدیث 407) بنابراین می توان گفت که عقل، حکم به عدالت و اعتدال می کند و پیامبر(ص) نیز آن را به عنوان یک هنجار و معروف اجتماعی پذیرفته و در تمام زندگی خویش به کار می گیرد. اینکه ایشان اهل برهان و جدال احسن و پند و اندرز بود در همین چارچوب کلی اصول اخلاقی تعریف می شود. (نحل125) بر همین اساس است که به دور از هرگونه تبعیض و تفاوت و با نگاهی یکسان، مردم را به حق و عدالت و ایمان دعوت می کرد و میان آنها تفاوتی نمی گذاشت؛ زیرا همه را آفریده الهی می دانست که شایسته تخلق به اخلاق الهی هستند و می بایست خدایی شوند. (انبیاء109؛ شوری51؛ مجمع البیان، ج5و 6، ص533؛ و نیز ج7 و 8، ص107) به هر حال، زندگی آن حضرت برمدار شاخصه های مهمی چون توحید، معاد، عدالت و مانند آن در بینش و نگرش شکل گرفته بود و آن حضرت(ص) در رفتارهای خویش همواره بر مدار رحمت و رافت و نرمی و خوشخویی و اعتدال می زیست و هیچ گاه این اصول را فدای امور دیگر نمی کرد. هر مؤمنی که مدعی پیروی از خط پیامبری است می بایست این گونه باشد و هرگز از دایره خوشخویی و عدالت و اعتدال و ایمان به خدا و معاد بیرون نرود.
خصوصیاتی ناگفته از پیامبر اکرم(ص)
اگر کسانی در زندگی خود به دنبال الگویی مطمئن باشند، نمی‌توانند الگویی مناسب‌تر از پیامبر اعظم(ص) برای زندگی خود بیابند، این الگو می‌تواند ما را برای دست‌یابی به حیات طیّبه در رفتارهای فردی و اجتماعی رهنمون شود و الگوی تربیتی بی‌بدیلی برای ارتباط ما با جامعه به شمار آید، چرا که قرآن کریم ایشان را بهترین الگو و اسوه اخلاق و رفتار انسان‌ها معرفی کرده است که همگان باید به آن حضرت تأسّی کنند: «لَقَدْ کانَ لَکمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ». با نگاه به قرآن کریم در می‌یابیم که آیات متعددی در سیره و روش پیامبر اکرم(ص) در چگونگی ارتباط ایشان با جامعه وجود دارد :
*خلق عظیماخلاق نیکو و خوش خلقی از اساسی‌ترین ویژگی‌های حضرت رسول اکرم(ص) به شمار می‌رود، قرآن کریم نیز از اخلاق حسنه ایشان به خوبی و عظمت یاد می‌کند: «وَ إِنَّک لَعَلی خُلُق عَظِیم»، خُلق عظیم نبوی عامل عمده نفوذ و محبوبیت ایشان در بین امّت و علت اساسی موفقیت ایشان در نشر دین بوده است.«خُلق» از ماده خلقت از نظر تمامی اهل لغت به معنی سجیّه است، سجیّه هم به معنای صفاتی است که از انسان جدا نمی‌شود و همچون خلقت و آفرینش انسان می‌شود، «عظیم» نشانگر کمال و بی مانندی این صفت است زیرا هیچ پیامبری به چنین صفتی توصیف نشده است و گویای آن است که اخلاق و خوی پیامبر(ص) عجین با شخصیت و سرشت آن حضرت(ص) بود نه امری موقت و گذرا. این لفظ گویای اخلاق بلند حضرت در تمامی عرصه‌هاست و اگر در برخی روایات بر سخاوت و حسن خلق حضرت و در برخی دیگر بر عفو و سعه صدر حضرت تأکید کرده، این تنها تأکید بر برخی از مصادیق است نه منحصر کردن در آنها. آری! پیامبر اکرم(ص) به حق معجزه اخلاق بود و علاوه بر عنایت خداوند همین ویژگی برترین راز محبوبیّت پیامبر(ص) و نفوذ حضرت در عمق دلها بود. پیامبری که رسالتش تکمیل فضائل اخلاقی است خود باید «خلق عظیم» داشته باشد. «بعثت بمکارم الاخلاق و محاسنها».*عشق و محبت به جامعهاز جمله علل و اسباب ارتباط مؤثر با جامعه، محبت ورزی است؛ زیرا اگر مردم با یکدیگر برخوردی از روی محبت و صفا داشته باشند، هرگز با یکدیگر دچار مشکل نخواهند شد. لذا خداوند تبارک و تعالی در حق رسول اکرم(ص) می‌فرمایند: «لَقَدْ جَاءَکمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکم بِالْمُؤْمِنِینَ رَئُوفٌ رَّحِیم»، پیامبر اکرم(ص) از صمیم جان دلسوز مردم بود و تمام آرزویش هدایت مردم بود، در این آیه شریفه نهایت سوز و عشق پیامبر(ص) به مردم با واژه‌های ذیل بیان شده است:- «مِّنْ أَنفُسِکمْ»؛ پیامبری برخاسته از بین شما و دارای روح انسانی همانند شما، این واژه گویای شدّت ارتباط پیامبر(ص) با مردم است، گویی که پاره‌ای از جان مردم در شکل پیامبر(ص) ظاهر شده است.-«عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ»؛ رنج و گرفتاری شما مایه رنج و تأثر شدید اوست، او غمخوار شماست، یعنی او نه تنها از ناراحتی شما خشنود نمی‌شود که بی‌تفاوت هم نخواهد بود، او به شدّت از رنج‌های شما رنج می‌برد و اگر اصرار بر هدایت شما و جنگ‌های طاقت فرسا و پر زحمت دارد، آن هم برای نجات شما و برای رهایی‌تان از چنگال ظلم و ستم و گناه و بدبختی است.- «حَرِیصٌ عَلَیْکم»؛ او در سعادت و سربلندی شما سر از پا نمی‌شناسد، «حرص» در لغت به معنای شدّت علاقه به چیزی است، در آیه متعلّق حرص حذف شده و این دلیل بر عموم است، یعنی او به هرگونه خیر و سعادت شما عشق می‌ورزد، حریص بر هدایت شماست، حریص بر تعلیم شماست. - «بِالْمُؤْمِنِینَ رَئُوفٌ رَّحِیم»؛ او نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است، «رئوف» است نسبت به فرمانبرداران، «رحیم» است نسبت به گنهکاران.*رفق و مدارا با جامعهنرم‌خویی و ملاطفت با مردم، در سیره رفتاری پیامبر(ص) فراوان به چشم می‌خورد، برخوردهای نرم و ملاطفت آمیز آن حضرت با دیگران، مایه قوام مناسبات اجتماعی و عنصری مهم در اصلاح جامعه بوده است، رسول خدا(ص) با رفتار نرم و ملاطفت آمیز، توانست جامعه را دگرگون کند و وحدت و همدلی را در میان مردم برقرار سازد که در غیر آن امکان ایجاد پیوند اجتماعی میسر نمی‌شد. خداوند می‌فرماید: «فَبِما رَحْمَة مِنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کنتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِک فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْلَهُمْ»، از آیه شریفه استفاده می‌شود، پیامبر دارای اخلاقی خوش و اهل مدارا با مردم و به دور از هرگونه سنگدلی و خشونت بود و سرچشمه این خلق و خوی رحمت الهی بود که خداوند در دل پیامبر(ص) نهاده بود و این از عوامل گرایش مردم به حضرت بوده و این ویژگی یک رهبری موفق است.
* تواضع و ساده زیستی پیامبر(ص)بر روی خاک نشستن و با محرومان دمساز بودن از جمله رفتارهای متواضعانه‌ای است که در سیره پیامبر اعظم(ص) فراوان دیده می‌شود، رسول خدا(ص) نمونه کامل فروتنی بود، ایشان در عین آن که از منصب والایی برخوردار بود، عالی‌ترین تواضع را داشت، او در حقیقت امر خداوند را امتثال می‌کرد که: «وَ اخْفِضْ جَنَاحَک لِلْمُؤْمِنِین»، «وَ اخْفِضْ جَناحَک لِمَنِ اتَّبَعَک مِنَ الْمُؤْمِنین». تعبیر «خفض جناح» کنایه زیبایی از تواضع و محبت و ملاطفت است، همان‌گونه که پرندگان به هنگامی که می‌خواهند نسبت به جوجه‌های خود اظهار محبت کنند، آنها را زیر بال و پر خود می‌گیرند و هیجان انگیزترین صحنه عاطفی را مجسم می‌سازند، آن‌ها را در مقابل حوادث و دشمنان حفظ می‌کنند و از پراکندگی نگه می‌دارند. تواضع راز رفعت و محبوبیت است، رسول اکرم(ص) فرمود: «انّ التواضع یزید صاحبه رفعة فتواضعوا یرفعکم اللّه»، تواضع و فروتنی وسیله سربلندی و سرافرازی است، تواضع کنید تا خدای متعال مقام شما را بلند گرداند.پیامبر(ص) به همه سلام می‌کرد و آغازگر آن بود، ابن شهر آشوب می‌نویسد: پیامبر(ص) به هر کس برخورد می‌کرد، آغازگر سلام بود، حضرت عنایتی خاص به سلام بر کودکان داشت تا به امّت بیاموزد که شخصیّت کودکان نیز پاس داشتنی است، فرمود: پنج خصلت را تا هنگام مرگ ترک نخواهم کرد... از جمله آن‌ها سلام کردن بر کودکان است تا پس از من روش عمومی باشد و به عنوان سنت اسلامی مردم به آن رفتار کنند، او با همگان غذا می‌خورد و دعوت همگان را برای این امر می‌پذیرفت، ولو فقیرترین باشند، کارهای شخصی درون خانه را خودش انجام می‌داد، شتر را تغذیه می‌کرد، خانه را جارو می‌زد، شیر گوسفند را می‌دوشید، کفشش را تعمیر می‌کرد، لباسش را وصله می‌زد.
* مشورت با یاران«مشورت» نوعی حرمت گذاشتن به شخصیت مشورت شده است، افزون بر آن، در پرتو مشورت، استفاده از عقل و اندیشه دیگران شکل می‌گیرد، خداوند خطاب به پیامبر(ص) می‌فرماید: «وَ شَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکلْ عَلَی اللّهِ»، رسول خدا(ص) در کارها با مسلمانان مشورت می‌کرد، با اینکه حضرت «عقل کل» بود، ولی با دو انگیزه مشورت را پیشه ساخته بود: یکی تکریم شخصیت اصحاب و دیگری اسوه قرار گرفتن این مهم، تا آنها که در رأس حکومت قرار دارند، مشورت را دون شأن و مقام خویش ندانند.این نکته گفتنی است که در مشورت‌ها تصمیم گیرنده نهایی شخص نبی اکرم(ص) بود، بنابراین خداوند متعال در سوره آل عمران فرمود: «فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ...»، به هنگام تصمیم نهایی باید توکّل بر خدا داشته باشی، این گویای آن است که بررسی مطالعه جوانب مختلف مسائل اجتماعی باید به صورت دست جمعی انجام گیرد، اما هنگامی که طرحی تصویب شد، باید اجرای آن اراده واحدی به کار افتد، در غیر اینصورت هرج و مرج پدید خواهد آمد. زیرا اگر اجرای یک برنامه به وسیله رهبران متعدد بدون الهام گرفتن از یک سرپرست صورت گیرد، قطعاً مواجه با اختلاف و شکست خواهد شد، به همین جهت در دنیای امروز نیز مشورت را به صورت دست جمعی انجام می‌دهند، اما اجرای آن را به دست دولت‌هایی می‌سپارند که تشکیلات آنها زیر نظر یک نفر اداره می‌شود.*با مردم بودنخداوند در سوره فرقان یکی از شاخصه‌های مربی نمونه را با مردم بودن دانسته و می‌فرمایند: «ما هیچ یک از رسولان را پیش از تو نفرستادیم، مگر اینکه غذا می‌خوردند و در بازارها راه می‌رفتند و بعضی از شما را وسیله امتحان بعضی دیگر قرار دادیم، آیا صبر و شکیبایی می‌کنید (و از عهده امتحان بر می‌آیید)؟! و پروردگار تو همواره بصیر و بینا بوده است». از این آیه چند درس می‌توان گرفت:الف) تمام انبیا، زندگی مردمی داشتند، «لَیَأْکُلُونَ الطَّعامَ وَ یَمْشُونَ...».ب) مربّی باید با مردم حشر و نشر داشته باشد، «یَمْشُونَ فِی الْأَسْواقِ».ج) زندگی ساده انبیا، برای مردم آزمایش است، «یَمْشُونَ فِی الْأَسْواقِ وَ جَعَلْنا بَعْضَکُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً».آری! اگر پیامبران، زندگی مرفّه و کاخ و طلا داشتند، مردم به خاطر دنیا طلبی، گرد آنان جمع می‌شدند که چنین گرایشی ارزش نداشت،. ارزش در این است که انسان از فردی در ظاهر عادّی، اطاعت کند، بنابراین مربی بایستی با مردم حشر و نشر داشته باشد و برای خود امتیازی قائل نباشد تا بتواند مردم را به خود جلب کند
سیره اعتدالی و عقلانی حضرت محمد(ص)
دین اسلام چنانکه قرآن بیان و بر آن تأکید کرده، همان راه روشن فطرت است. (روم30) از این رو، همواره بر عقل سلیم به عنوان یک منبع اصیل تأکید و بلکه آن را به عنوان مبنای تشخیص حق از باطل معرفی کرده است؛ زیرا ایمان واقعی در چارچوب عقل شکل می گیرد و این عقل است که حکم می کند خدایی، پیامبری و دینی هست لذا در روایات از جدایی ناپذیری دین و حیا از عقل سخن به میان آمده و گفته شده که هر جا عقل حضور یافت دین و حیا نیز در آنجا حاضر است. (اصول کافی، ج 1، کتاب عقل و جهل، حدیث دوم) بر این اساس، عقل و فطرت بر عدالت و فطرت می رود و حکم می کند. از این رو فلاسفه، حسن عدل و قبح ظلم را امری عقلانی دانسته اند؛ زیرا فطرت بر اعتدال است و هنگامی که عقل در آدمی بر فطرت سالم فعال می شود آن نیز حکم به عدل و اعتدال می کند. آیین اسلام در آیات بسیاری بر عدالت و اعتدال فرمان می دهد. از جمله در آیه 90 نحل می فرماید: ان الله یأمر بالعدل والاحسان و ایتاء ذی القربی و ینهی عن الفحشاء و المنکر و البغی یعظکم لعلکم تذکرون؛ خداوند به عدل و احسان و بخشش به خویشان فرمان می دهد و از فحشاء و زشتی و تجاوز نهی می کند. خداوند شما را موعظه و پند می دهد شاید متذکر شوید.
بر اساس همین مبنای اصیل عقل و فطرت است که هرگونه ظلم، تجاوز، بغی، افراط، تفریط، اسراف، تبذیر و مانند آن به عنوان رفتارهای غیرعادلانه مردود و مذموم شناخته شده و حکم نهی و عذاب بر آن بار شده است. (اسراء 27؛ کهف 28؛ انعام 141؛ اعراف 31؛ غافر 43 و آیات دیگر) پیامبر در سیره اعتقادی که خداوند گزارش می کند جز در مدار حق و عدالت نمی گردد و از هرگونه ظلمی از جمله ظلم بزرگ شرک (لقمان 13) اجتناب کرده و دیگران را فرمان به پرهیز از آن می دهد. (یوسف 108) از آن جایی که آن حضرت(ص) متاله و ربانی و در عصمت مطلق و در اعتدال عقلانیت محض است، خداوند بر پیروی از سیره آن حضرت (ص) و اجتناب از پیشتازی بر آن حضرت(ص) در رفتار و گفتار تأکید می کند (حجرات 1) و خواهان پیروی و اطاعت از ایشان می شود و راه او را تنها راه نجات بیان می کند. (یوسف 801) از این رو ایشان به عنوان اسوه حسنه برای کسانی که خواهان سعادت دنیوی و اخروی هستند معرفی می شود. (احزاب 21)
پیامبر(ص) در تمام زندگی اش بر عدالت و اعتدال بود و او در زندگی اجتماعی مانند مردمان عادی می زیست و از هرگونه تشریفات پرهیز می کرد (فرقان 7 و 8؛ حجرات 4 و 5) اهل تصنع و تکلف و ظاهرسازی در هیچ چیز نبود و بر اعتدال و عدالت کامل حرکت می کرد. (ص، آیه 68؛ المیزان، ج 71، ص 822) سیره آن حضرت(ص) عمل به هنجارهای عقلانی و شرعی و اجتناب از هرگونه ناهنجاری هایی بود که عقل و عقلاء و شریعت از آن نهی می کرد. از این رو دیگران را نیز به سبک زندگی ای دعوت می کرد که مبتنی بر اعتدال و عدالت بود. (اعراف 751) او از هرگونه خیانت در امانت از جمله امانت الهی ولایت و خلافت الهی پرهیز می کرد (احزاب، آیه 27) و همواره از خیانت به عنوان یک ظلم بزرگ یاد می کرد و دیگران را نیز به امانت داری و پرهیز از خیانت دعوت می کرد. (آل عمران 161) البته وی در اجرای عدالت میان مردم به گونه ای عمل می کرد که مردم متحمل هیچ گونه تحمیلی نشوند بلکه آنان را به اجرای آن ترغیب می نمود. (حدید 52؛ شوری 15)
در سیره اخلاقی آن حضرت(ص) جز خوش اخلاقی و خوشخویی چیزی گزارش نشده است. (آل عمران 159؛ قلم 4) از این رو انسانی نرمخو و به دور از هرگونه خشونت غیرعقلانی و منطقی در گفتار و رفتار بود. (آل عمران 159) با همگان از فقیر و غنی چنان رفتار می کرد که مردم را این روش پسند می افتاد. (انعام 25؛ کهف 82) برای هدایت و سعادت مردم دلسوزی می کرد و بر آن حریص بود (توبه 821؛ نحل 73؛ کهف 6) به سبب کفر و بی دینی مردم اندوهگین می شد (کهف، آیه 6؛ شعراء، آیه 3) و این دلسوزی و مهربانی را حتی نسبت به کافران و دشمنان و منافقان داشت،
البته تا زمانی که آنان به جنگ نمی پرداختند و خیانت نمی ورزیدند و اسرار امنیتی و نظامی را افشا نمی کردند؛ زیرا آن حضرت(ص) در امور اعتقادی دارای قاطعیت بود و سازش ناپذیرانه عمل می کرد و هرگز در این باره کوتاه نمی آمد. (یونس 104، یوسف 108، کافرون 1 تا 6) لذا در برابر خواسته های دشمنان و کافران بهانه جو کوتاه نمی آمد و تسلیم نمی شد و بر انجام وظایف الهی پافشاری می کرد. (یونس 15) چرا که حکم عقل و فطرت و شریعت بر آن است. پیامبر(ص) در برابر مردم اهل تواضع بود و هرگز تکبر و استکبار نمی ورزید. (انعام 54) بی گمان بزرگ ترین نعمتی که خداوند به انسان می دهد توفیق است چنان که بزرگ ترین عملی که از زمین به آسمان می رود، اخلاص است. آن حضرت(ص) مظهر اتم و اکمل اخلاص بود و جز خداوند به هیچ چیز نمی اندیشید و دلبستگی نشان نمی داد. (یوسف، 401؛ مؤمنون 27)
به سخنان همگان گوش می داد به گونه ای که حتی از سوی دشمنان و مخالفان به ساده لوحی و گوش شنوا داشتن نسبت به هر کس و هر چیزی متهم می شود. (توبه 16) زیرا بسیار دلسوز به حال مردمان و سعادت آنان بود. به هر حال، در سیره و سبک زندگی حضرت(ص) می توان همه نشانه های عقلانیت، عدالت و اعتدال را یافت. از این رو به عنوان برترین موجود و اشرف مخلوقات الهی معرفی شده و خداوند خواهان آن شده است که همه از طریق پیروی و اطاعت از ایشان به مقام عدالت و اعتدال اتم و اکمل برسند و اگر کسی در جهان به حکم تکوین نتواند محمد(ص) شود، می تواند محمدی شود؛ چنان که اگر خدا نتوان شد ولی خدایی و متأله می توان شد و آثار آن را در ربوبیت و خلافت در خود و دیگران یافت. این فرمان الهی است که می بایست با اطاعت از پیامبر(ص) و اسوه قرار دادن سبک زندگی و سیره ایشان، خدایی و ربانی شد. (آل عمران 97) پس هرگونه تخطی از سیره و سنت آن حضرت(ص) به معنای انحراف از صراط مستقیم انسانیت و عدول از خدایی شدن و هبوط و سقوط در ولایت شیطان است.
تقلید محض از پیامبر(ص)، حرکت در صراط مستقیم هدایت پیامبر(ص) از سوی خداوند به عنوان اسوه و سرمشق بشر برگزیده شده است. از این رو شناخت همه جانبه آن حضرت(ص) برای همگان امری بایسته است. اهمیت و ارزش تقلید در آموزه های قرآنی انسان موجودی تقلیدپذیر است؛ چرا که این صفت برای آدمی فواید و آثار بسیاری دارد. از جمله آثار تقلید انتقال دانش و تجربیات است. البته تقلید نیز مانند هر ویژگی و صفت انسانی ممکن است مورد سوءاستفاده قرار گیرد و یا به نادرستی از آن بهره گرفته شود. لذا در آموزه های قرآنی و نیز علوم تربیتی و اجتماعی، تقلید باتوجه به متعلقات آن مورد ارزیابی و سنجش قرار می گیرد؛ چرا که برخی از افراد جامعه به جای تقلید از هنجارها و آداب و سنت های نیک و پسندیده، به تقلید از ناهنجاری ها و رفتارهای زشت و ناپسند رو می آورند و جامعه را با خطرات جدی و پدیده های نادرست مواجه می سازند و زمینه فروپاشی اجتماعی را فراهم می آورند.
از نظر عقلی تقلید چهارگونه است: تقلید جاهل از جاهل، تقلید عالم از عالم، تقلید عالم از جاهل، تقلید جاهل از عالم. از نظر قرآن سه قسم نخست از اقسام چهارگانه تقلید، باطل و تنها گونه چهارم آن درست و صحیح است.از آموزه های قرآنی برمی آید که در تقلید صحیح باید شروطی احراز شود که از آن جمله این است که مقلد باید خود به علم و عقل دریابد که این پیروی و ملازمت از عالم بر پایه اصول و مبانی عقلانی درست و صحیح است. شرط دیگر آن است که شخص مقلد، علم و عقل کسی را که می خواهد از او تقلید کند، احراز نماید و بر او آشکار شود که آن شخص، انسانی عالم و عاقل است. سومین شرطی که آیات قرآنی برای صحت و جواز تقلید بیان کرده آن است که تقلید در امور مشروع از نظر شریعت معتبر باشد و از نظر عقلانی و عرفی، معقول خردمندان و مقبول عرف عقلایی باشد. بنابراین لازم است تقلید تنها در اموری باشد که از نظر عقل و شریعت و عرف معقول، مشروع و معروف (مقبول) باشد. (سوره مائده 104، و نیز سوره بقره 170 و سوره نحل 43 و 44 و سوره انبیا7 و آیات دیگر)
خداوند در آیه 43 نحل، در جواز و صحت و بلکه لزوم تقلید جاهل از عالم عاقل می فرماید: فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لاتعلمون؛ اگر نمی دانید، از اهل ذکر بپرسید. در این آیه توجه خاصی به اصطلاح اهل ذکر شده است. ذکر یکی از نام های قرآن است؛ چنان که ذکر بیانگر این معناست که شخص همواره در یاد خدا و اهداف آفرینش است و به آن سمت نظر دارد و حرکت می کند. چنین شخصی از نظر قرآن، خردمند و عاقل، مؤمن و معتقد، اهل رفتارهای معقول، مقبول و مشروع است و از هر نظر قابل اعتماد است و می توان از وی پرسید و براساس پاسخ وی عمل کرد. بنابراین می تواند به عنوان مرجعیت علم و عمل محل مراجعه و تقلید قرارگیرد. همانگونه که از آیات قرآنی به دست می آید، جایگاه سه چیز در تقلید بسیار مهم و اساسی است. این سه چیز عبارتند از عقلانیت، عقلائیت و مشروعیت. بنابراین شخصی که به وی مراجعه و از او تقلید می شود باید خود دارای چنین صفاتی باشد و دیگر آن که قول و عمل وی نیز مبتنی بر پاسخ و کاری معقول از نظر عقل، معروف (مقبول)
 شناخت پیامبر(ص) بایسته همگانی
با توجه به دیدگاه قرآن درباره تقلید می توان به آسانی دریافت که چرا پیامبرگرامی(ص) بهترین اسوه برای تقلید و الگوبرداری است تا انسان، زندگی دنیوی و اخروی خویش را براساس سبک زندگی آن بزرگوار سامان دهد؛ چرا که وی به سبب عصمت از هرگونه خطا، اشتباه، سهو و گناه در فهم و عمل و رفتار و نیز کمال و تمامیت عقل و مکارم اخلاقی و دیگر شرایط تقلید، می تواند از هر نظر جامع و اسوه حسنه و کامل باشد. (احزاب، آیه21)از این رو شناخت آن حضرت می تواند به شناخت از بهترین سرمشق و اسوه کامل و نیک از عقل و عقلاء و شرع بینجامد و انسان را برای حرکت در مسیر صحیح کمال یاری و مدد رساند. بر این اساس بر همگان لازم است تا برای دست یابی به راه و روش درست زیستن و متاله و خدایی شدن، از مسیری استفاده کنند که مسیر مستقیم و مبرا از نقص و کژی است. از این رو خداوند به صراحت راه رسیدن به محبوبیت الهی یعنی رسیدن به مقام عبودیتی که کنه و گوهرش ربوبیت و مظهریت آن و خلافت الهی است را راه پیامبر(ص) و محبوبیت و خشنودی وی قرار داده و می فرماید: قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله؛ بگو اگر خدا را دوست می دارید مرا پیروی کنید تا شما هم محبوب خدا شوید. پس راه مستقیم و صراط راست الهی جهت محبوب شدن در نزد خداوند این است که تقلید و پیروی از پیامبر(ص) شود. این پیروی همان تقلید محض در همه امور است؛ چرا که تنها در این صورت است که خشنودی و محبوبیت الهی رقم می خورد.برای شناخت افکار، اندیشه ها، اعمال و رفتار پیامبر(ص) جهت تقلید و پیروی، می توان از راه های گوناگونی بهره برد که از جمله مطمئن ترین و آسان ترین و معتبرترین راه ها، مراجعه به آیات قرآنی است که در آن صراط مستقیم محمدی(ص) بیان و تبیین شده است و انسان می تواند با بهره گیری و تقلید و پیروی از آن به محبوبیت الهی دست یابد و محبوبیت و عشق دو سویه پدید آید. (مائده 54) خداوند در آیه 21 سوره احزاب، سیره پیامبر(ص) را الگو و سرمشق مناسب زندگی برای همگان بویژه خداجویان رستاخیزباوری می داند که یاد خداوند همه وجودشان را گرفته است و او را مقصد و مقصود خویش دانسته اند. بنابراین، هر کسی که خدا را می جوید، باید از مسیرش حرکت کند که پیروی و الگوبرداری از اسوه کامل و نیک الهی یعنی حضرت پیامبر(ص) است.این پیروی و اطاعت باید به گونه ای باشد که در هیچ گوشه ای از آن نقص و کژی و خللی راه نیابد، لذا خداوند در آیه 1 سوره حجرات بر لزوم پیروی از سیره پیامبر(ص) و اجتناب از هرگونه پیشتازی بر آن حضرت(ص) در گفتار و رفتار تأکید می کند و می فرماید پیشتازی بر آن حضرت(ص) همانند عقب افتادن، عین گمراهی و ضلالت است. از آیه 20 سوره مزمل چنین برمی آید که حتی پیروی از آن حضرت(ص) در اموری که از واجبات اختصاصی ایشان است نیز امری مستحب است.
از این رو پیروی برخی از یاران از سیره آن حضرت(ص) در شب زنده داری و تهجد را امری پسندیده معرفی کرده و چنین پیروان و یارانی را مورد تشویق قرار می دهد؛ چرا که این افراد با آن که بر ایشان واجب نیست تا همانند پیامبر(ص) تهجد و شب زنده داری کرده و دو سوم یا نصف یا یک سوم شب را بیدار باشند و به نماز و قرآن مشغول شوند، ولی این پیروی و همراهی، امری بسیار پسندیده و ستوده است؛ چرا که زمینه متاله شدن و تحقق اسمای کمالی را به سبب پیروی مطلق و کامل برای آنان فراهم می آورد. از نظر قرآن، از نشانه های صداقت و درستی در ایمان پیروان، آن است که اشخاص در همه امور از پیامبر(ص) پیروی کنند. بنابراین، پیرو و مقلد خوب کسی است که حتی در مقام پیامبر قرار گیرد و مردم را به توحید خالص و پیراسته از هرگونه شرک دعوت کند و در این راه همانند پیامبر(ص) عمل کند. (یوسف، آیه108) بطوری که هر کسی این پیروان را می بیند به این نتیجه برسد که آنان پیرو واقعی پیامبر(ص) هستند؛ زیرا در همه چیز می کوشند تا خود را همانند پیامبر(ص) کنند.