امام هادى (ع)، جامعه كبيره؛بسترسازي مرجعيت. آموزه ها .چهل حدیث
اخلاق اجتماعي و سياسي
امامان(ع) در مقام اسوه و سرمشق، هر آن چه مي گفتند بدان باور
داشته و بهترين كارهاي نيك و محبوب ترين آن ها را به جا مي آوردند و از مكروهات
عقلاني پرهيز داشتند. از اين رو در همه چيز سرآمد و الگو بودند. اگر از يك امر
مباح نسبت به كودكي منع مي كردند، خود آن روز آن مباح را ترك مي كردند تا برخلاف
سفارش خود عمل نكرده باشند. بنابراين، به حكم آموزه هاي قرآني، بهترين ها را به
قدرت و استواري مي چسبيدند و بدان عمل مي كردند و از سفارش ديگران به چيزي كه خود
عمل نمي كردند، خودداري مي ورزيدند تا متهم نشوند به اينكه اي مؤمنان چرا به آن چه
مي گوئيد عمل نمي كنيد (صف2)
از اين رو، هرگاه امام هادي(ع) مي فرمود: التواضع أن تعطي الناس ما تحب ان
تعطاه؛ فروتني در آن است كه با مردم چنان كني كه دوست داري با تو چنان باشند؛
خود اينگونه بود و در هنگام بخشش آن چه را مي بخشيد كه محبوب او بود؛ زيرا خداوند
در آيه 92 آل عمران، مي فرمايد كه دستيابي به مقام ابرار و نيكوكاران آن است كه
انسان، از محبوب ها انفاق كند. انسان مي بايست در رفتار اجتماعي خويش تواضع و
فروتني داشته باشد و اين تواضع و فروتني به اشكال گوناگون بروز مي كند. يكي از
مصاديق كامل تواضع و فروتني انسان نسبت به ديگران، عمل احساني است. انسان محسن و
نيكوكار كسي است كه از خود مي گذرد و ايثار مي كند. ايثار اشكال گوناگون و مراتب
چند گانه اي دارد، يكي از مصاديق و مراتب آن است كه انسان، در هنگام ايثار، از
محبوب خود ببخشد. اين كه خداوند در آيه 8 انسان درباره يكي از مصاديق ايثار، به
ايثارگري اهل بيت(ع) اشاره مي كند و مي فرمايد: آنان علي رغم دوست داشتن آن، به
بينوا و يتيم و اسير خوراك مي دادند، بيانگر آن است كه خود نيازمند طعام بودند؛
زيرا گرسنه و روزه دار بودند، با همه دوست داشتن طعام براي خود، آن را به ديگران
ايثار مي كنند. علامه طباطبايي در ذيل آيه مي نويسد: منظور از «حب طعام» اشتياق و
اشتهاي زياد به طعام، به خاطر شدت احتياج به آن است. بنابراين، اهل بيت(ع) چيزي را
كه بسيار دوست مي داشتند انفاق مي كنند تا به مقام ابرار برسند و ايثارگري را به
نمايش گذارند و اسوه عيني و سرمشق مردم شوند.
انسان با كارها و اعمال نيك است كه مي تواند جايگاه انساني خويش را بيابد و
اعتباري خاص در نزد خدا كسب كند. مهمترين راه كسب مقامات انساني و امتيازات ويژه،
اعمال نيك است كه بيش ترين مصاديق آن در عمل اجتماعي بروز و ظهور مي كند. از اين
رو خداوند همواره در كنار عبادت خود چون نماز از عبادت در قالب انفاق سخن به ميان
مي آورد كه يك عمل اجتماعي است. انسان هاي مؤمن كه در مسير متاله و خدايي شدن گام
برمي دارند، اعتبار و ارزش را در عمل اجتماعي مي جويند كه كارهاي نيك در راه خدا و
براي وجه اوست؛ زيرا مي خواهند نخست صبغه الله شوند و رنگ خدايي بگيرند و سپس در
مقامات عالي تر وجه الله را تا مقام فناي في الله تجربه كنند و متاله و رباني
شوند. امام هادي(ع) تفاوت دنيا و آخرت را در ارزش گذاري ها اين گونه تبيين مي كند:
اعتبار مردم در دنيا به مال است و در آخرت به عمل. به اين معنا كه مردم در دنيا مي
خواهند با مال و ثروت براي خود امتياز و ارزش اجتماعي كسب كنند كه اين سيره باطل و
غلطي است، بلكه مي بايست با همين ثروت و كارهاي نيك با آن، براي خود امتياز و
اعتبار جاوداني كسب كرد.
انسان اگر بخواهد در دنيا سالم و مؤمن باقي بماند با توجه به فشارهاي دروني هواهاي
نفساني و وسوسه شيطاني بيروني، ماندن در مسير حق و حركت به سوي خدايي شدن بسيار
دشوار است. همه چيز در دنيا آدمي را به فساد و تباهي مي خواند و در مسير تنقص به
جاي كمال و تكامل قرار مي دهد. مشكل عمده بسياري از مردم، محيط هاي اجتماعي ناسالم
است. از اين رو خداوند در آيه 27 نوح از وضعيت اجتماعي عصر نوح شكايت مي كند كه
اجازه نمي داد تا كودكان بر فطرت خويش زاده شوند و باقي بمانند. پس در فكر و عمل،
كافر و فاجر مي شدند. گفتمان هاي غالب باطل و گفتمان سازي هاي دروغين با رسانه ها،
به مردم اجازه نمي دهد تا فكر كنند و سبك زندگي خويش را انتخاب كنند. همين فشارهاي
مضاعف است كه بسياري را به سوي گمراهي سوق مي دهد. اما انسان مؤمن نبايد واهمه
داشته باشد از اين كه با نماز خواندن متهم به تحجر و خرافي گرايي شود او نبايد شرم
كند كه امر به معروف مي كند يا به نهي از منكر مي پردازد. اگر همه آدم و عالم عليه
او باشند، او مي بايست در مسير متاله شدن و خدايي گشتن گام بردارد و از گفتمان
سازي باطل دشمنان دين و آخرت نهراسد.
امام هادي(ع) اين گونه بود و اين گونه دستور مي داد و عمل مي كرد. آن حضرت(ع) در
جايي مي فرمايد: لو سلك الناس و اديا شعبا لسلكت وادي رجل عبدالله وحده خالصا؛
اگر همه مردم مسيري را انتخاب كنند و در آن گام نهند، من به راه كسي كه تنها خدا
را خالصانه مي پرستد، خواهم رفت.
امام خميني(ره) اين فرزند شايسته امام هادي(ع) در اين باره موضع گيري زيبائي دارد.
آن حضرت مي فرمود: آقايان اگر همه افرادي كه مي گويند: «درود بر خميني» بگويند:
«مرگ بر خميني»، من يك قدم از اجراي اسلام دور نمي شوم. زيرا آن حضرت و ديگراني
چون ايشان بر برهان و بينه اي از سوي خداوند هستند كه اجازه نمي دهد تا راه خويش
را از صراط مستقيم كج كنند؛ چنانكه خداوند درباره مقاومت حضرت يوسف(ع) در برابر
وسوسه هاي شيطاني زليخا به برهاني از پروردگارش اشاره مي كند كه بازدارنده او شد.
(يوسف، 24) و حضرت موسي(ع) را در برابر فرعون مقاوم ساخت. (قصص، 32) امام هادي(ع)
در اين باره مي فرمايد: من كان علي بينه من ربه هانت عليه مصائب الدنيا و لو
قرض و نشر؛ هر كه بر طريق خداپرستي، محكم و استوار باشد، مصائب دنيا بر وي سبك
آيد، گرچه تكه تكه شود. اين گونه است كه آن حضرت(ع) در سنت و سيره عملي خود نشان
مي دهد كه چگونه مي بايست زيست و مقاومت كرد و اخلاق سياسي و اجتماعي مطلوب و مورد
رضايت خداوندي داشت و متاله و رباني شد.
زيارت جامعه يادگار امام هادي(ع)
درباره ويژگي هاي انسان كامل مطالب فراواني در قرآن مجيد و روايات و ادعيه و زيارت ها و نيز در كتاب هاي كلامي و فلسفي و عرفان مطرح شده . علت توجه زياد به اين موضوع، نقش و جايگاه خاص انسان كامل به عنوان خليفه خدا است كه هم در عالم تكوين مسئوليت خطيري دارد و هم در عالم تشريع، و از آنجا كه هر فيض و عنايت الهي به واسطه و در پرتو او به ساير موجودات مي رسد، يكي از كاربردهاي آن ارتباط بهتر و صحيح تر با او براي نايل شدن به فيوضات الهي است كه در قالب زيارت و توسل و ياري خواهي از ارواح مقدس و مطهر مطرح است. درباره اوصاف انسان كامل در زيارت نامه ها هم سخن به ميان آمده است. كاربرد ديگر آن در بحث شفاعت است و اين كه آيا در برزخ هم، شفاعت وجود دارد يا مختص به عالم قيامت است؟ و اين كه چند نوع شفاعت وجود دارد و حد و اندازه آن چيست؟ و مباحثي از اين قبيل. زيارت يا مأثور است يا غير مأثور. زيارت غير مأثور از سوي افرادي مثل عالمان دين براي گفتگو با زيارت شونده بيان شده و زيارت مأثور جملاتي است كه اهل بيت عصمت و طهارت آن را بيان فرموده اند. لذا ارزش و اهميت فوق العاده اي دارد، زيرا در سايه آن مي توان به منزلت و جايگاه زيارت شونده پي برد. نيز در پرتو آن با علوم و معارفي كه افراد اندكي توانايي ابراز آن را دارند، آشنا مي شويم؛ علوم و معارفي كه مي توان از آن به عنوان حجتي گويا در مباحث دقيق معرفت الله بهره مند شد.
منشور امامت
زيارت جامعه، بسان سيل از كوهسار وجود امام هادي (ع) سرازير شده و در آن در پوشش
بيان فضائل انسان كامل، معارف عميق توحيدي و ولايي، مطرح شده . امام هادي(ع) در
اين زيارت، ائمه اطهار را با جلوه هاي گوناگون مطرح ساخته تا زائر، آنان را از
زواياي مختلف تماشا كند و آنان را الگوي خود قرار دهد. در اين زيارت، مهمان با
انواع غذاهاي امام شناسي، بزرگ داشته مي شود. در واقع اين بيانات عرشي امام
علي النقي يك دوره امام شناسي است. متن اين عبارت ها به گونه اي است كه صدور آن از
غير معصوم محال است؛ وانگهي مضامين آن با قرآن هماهنگ است و اين، نكته اي است كه
پژوهشگر را از بحث سندي آن بي نياز مي سازد. شخصي به نام موسي بن عبدالله نخعي به
حضرت علي النقي(ع) عرض كرد: يابن رسول الله! مرا به زيارتي با بلاغت كامل آموزش ده
كه هرگاه درصدد بودم يكي از شما را زيارت كنم، از آن طريق باشد. آنگاه حجت علي
الاطلاق خداوند متعال، امام هادي(ع) اين زيارت را بيان فرمودند.
زیارت جامعه کبیره، بیانگر پیوند مرجعیت معنوی، علمی، دینی و سیاسی امامان
معصوم (ع) است و علاوه بر ارزشهای معنوی، بر جایگاه سیاسی ائمه(ع) تأکید میکند زیارت
جامعه کبیره از جمله دعاهایی با مضامین والاست که هر فرد مسلمانی میتواند با توجه
و دقت در آن به جایگاه علمی و معنوی ائمه ع پی ببرد.
زیارت جامعه کبیره پیوند مرجعیت دینی و سیاسی ائمه(ع) است
زیارت جامعه کبیره را محدثان و فقهای شیعه در قرن چهارم از جمله؛ شیخ صدوق در کتاب
«من لا یحضره الفقیه» و شيخ طوسي در «تهذيب» نقل کرده شیخ صدوق در ارتباط با زیارت
جامعه کبیره در کتاب خود آورده که روزی یکی از یاران امام هادی (ع) به محضر ایشان
رسید و از امام(ع) درخواست کرد تا دعایی را به وی تعلیم دهد که کامل باشد و به
وسیله آن بتواند هریک از ائمه اطهار (ع) را که میخواهد، زیارت کند امام دستوراتی
فرمود و این زیارت را بیان کرد. به خاطر محتوای بلند این زیارت است که امام هادی
(ع) به ذکر یکصد مرتبه تکبیر در ابتدای قرائت زیارت جامعه کبیره سفارش میکند و
پدر مرحوم مجلسی نیز گفتن ذکر شریف «الله اکبر» در ابتدای این زیارت را این گونه
بیان میکند که ممکن است توجه به مضامین این دعای شریف، ما را در ارتباط با ائمه
اطهار علیهمالسلام دچار غلو کند.
معارف معنوی زیارت جامعه کبیره : در واقع، این زیارتنامه بیانگر پیوند
مرجعیت معنوی، علمی، دینی و سیاسی امامان معصوم (ع) است به این معنا که علاوه بر
ارزشهای معنوی، دینی و علمی بر جایگاه سیاسی ائمه(ع) تأکید میکند از این رو اگر
فردی جایگاه علمی و معنوی ائمه اطهار(ع) را بشناسد طبعا نسبت به جایگاه سیاسی آنها
سر تعظیم فرود آورده و زمامداریشان را خواهد پذیرفت. براساس این بخش از زیارت مبنی
بر وَ مَهْبِطَ الْوَحْىِ وَخُزّانَ الْعِلْمِ امامان معصوم (ع) آگاهترین
و عالمترین افراد زمان خود بودند و اگر در هر عصری علم جدیدی وجود داشته باشد
ریشههای این علوم به ائمه و حضرت رسول (ص) برمیگردد لذا تمام گنجینههای علم در
نزد آنهاست. چون خداوند متعال این جهان را برای انسانهای شایسته، برجسته و کامل
آفریده است طبعا این برکات نیز بخاطر وجود آنهاست و این گونه نیست که ائمه اطهار
(ع) فقط معدن علم، حلم و طهارت بوده و هیچ تلاشی را در جامعه انجام نمیدادند وَ
دَعَوْتُمْ اِلى سَبیلِهِ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ بلکه در
مسیر هدایت مردم ، ارشاد را سرلوحه کار خود قرار داده و در کسب رضایت الهی حتی
تا پای جان نیز پیش میرفتند از این رو نماز برپا داشته، امر به معروف و نهی از
منکر کرده و در راه خدا آن گونه که شایسته بود جهاد و تلاش کردند بنابراین به لحاظ
معنوی، دینی و اخلاقی، مشاهده میکنیم اهل بیت علیهمالسلام در رتبه بالایی قرار
دارند.
مرجعیت دینی افراد نیز بر عهده ائمه اطهار (ع) است، اگر کسی میخواهد در مسیر
رضایت الهی حرکت کند راهنمایان صحیح و درست، این بزرگان هستند و در واقع انسان
باید با تبعیت از ائمه اطهار ع به رضایت الهی دست یابد. وَ الْحَقُّ مَعَکُمْ
وَ فیکُمْ وَ مِنْکُمْ وَ اِلَیْکُمْ اگر میخواهیم در مسائل اجتماعی و دینی،
حق را بشناسیم باید دریافت که ائمه چگونه سخن گفته و چگونه حرکت کردهاند بنابراین
سیره، سخن و روش آنها ملاک و میزانی برای تشخیص حق و حقائق است لذا انتم الصراط
الأقوم مسیر محکم و پایداری که هیچ انحرافی در آن راه ندارد همان مسیر ائمه
اطهار (ع) است.
زیارت جامعه کبیره بهترین و مستندترین سند معرفی امام هادی(ع) و سایر ائمه اطهار است.
مهمترین اثر ماندگار ایشان که در بین دانشمندان شیعه مورد اتفاق است، همین زیارت جامعه کبیره است. در زمان امام هادی (ع)به وسیله زیارت جامعه کبیره توصیف مقام امام از زبان یک امام معصوم جاری شده و موقعیت سیاسی زمان امام هادی(ع) اقتضا میکرد آن حضرت با زبان زیارت جامعه موقعیت و جایگاه و صفات امامان را برای آیندگان توصیف کنند. شرایطی که خلفای عباسی ایجاد کردند، بیش از خلفای سابق علیه امامان معصوم اقدامات ستیزه جویانه داشتند، اما طوری این اقدامات را طرحریزی کردند که افراد جامعه در آن زمان دیر متوجه میشدند و در واقع یک حالت منافقانه و شدیدتری نسبت به بنی امیه در مورد امامان داشتند. خلفای عباسی از زمان امام صادق(ع) به تثبیت قدرت روی آوردند و در زمان امام موسی کاظم، امام رضا، امام جواد و امام هادی هر خلیفه عباسی با ابتکار خاصی اقدام میکرد و تمام نقشه آنها در واقع این بود که بتوانند از تولد امام مهدی(ع) منجی بشریت جلوگیری کنند و به این خاطر بود که متوکل خلیفه عباسی، امام هادی و امام حسن عسکری را از مدینه به سامرا و در بین لشکر منتقل کرد که به زعم خام خود بتواند جلوی تولد امام زمان(عج) را بگیرد. آنها میدانستند موضوع امام زمان یک موضوع جهانی است که و برای عدم تحقق آن از هیچ تلاشی فروگذار نکردند، چون آنچه از فرمایش پیامبر نسبت به آینده بشر ذکر شده بود، نشان میداد که آینده توسط امام مهدی(ع) رقم میخورد.
زیارت جامعه جایگاه «امامت» را تثبیت میکند
امام هادی(ع) با زیارت جامعه کبیره این موقعیت و تلاش دشمن را بهم زده و آنچه خلفای عباسی سعی میکردند، چهره امام را مشوه جلوه دهند، برعکس در زیارت جامعه جایگاه امام تثبیت شده و معادلات خلفای عباسی بهم ریخت. تلاش خلفای بنی عباس برای بدجلوه دادن چهره امام معصوم با زیارت جامعه خنثی شد و موقعیت امام در بین شیعیان تثبیت شد. امام هادی در زیارت جامعه کبیره دو مطلب را به راحتی روشن میکند یکی اینکه خود امام هادی به معرفی نبوت، امامت و معاد و معرفی شخصیت خود میپردازد، دوم اینکه امامان معصوم شناخته میشوند. امام در نوجوانی سن 6 تا 8 سالگی به امامت رسیدند و سوال این است که چگونه یک کودک می تواند به جایگاه ملکوتی برسد که پاسخ این سوال با استناد به فرمایش علی ابن ابیطالب داده میشود.: در زمان امام علی برخی از دانشمندان یهود سوال کردند چگونه رسول الله (ص) صفات انحصاری دارد که در کودکی با جبرئیل دیدار میکرده که امام فرمود چگونه است حضرت یحیی پیامبر در کودکی حکم نبوت گرفت و یا حضرت عیسی در گهواره سخن گفت و فرمود انی عبدالله و حکم نبوت نیز دریافت کرد. به همان دلیل نیز امام نیز در کودکی میتواند به چنین جایگاهی برسد.
آیا امامان معصوم علاوه بر مرجعیت دینی مرجعیت سیاسی جامعه را نیز برعهده داشتند
در بخشی از زیارت آمده و ساسة العباد سیاستمداران و
زمامداران مردم در تمامی مسائل اهلبیت (ع) هستند امامانی که مردم را به سوی خدا
دعوت میکنند پیشوایانی هدایتگر هستند که زمام جامعه باید به دست آنها باشد. دقت
به جایگاه ائمه اطهار ع در زیارت جامعه کبیره میتواند یک دوره کامل امام شناسی را
ارائه دهد و از طرف دیگر مضامین والای این زیارت، بیانگر جایگاه معنوی، اخلاقی و
دینی اهل بیت(ع) است که در نهایت، موجب میشود انسان به جایی رسد که کسی جز امامان
معصوم نمیتواند عهدهدار مرجعیت دینی و سیاسی مسلمانان باشد.
بخش دیگری از مضامین این دعای شریف به وظایف شیعیان اشاره میکند و در
واقع، سخن ما باید این گونه باشد سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ وَحَرْبٌ لِمَنْ
حارَبَکُمْ با دشمنان شما دشمن و با دوستان شما دوست بوده و با عبارت وَ نُصْرَتى
لَکُمْ مُعَدَّةٌ انسان به پیشوایان دینی خود عرض میکند ما برای کمک به شما آماده
هسیم لذا شیعه موظف است خود را برای کمک به امام زمان (ع) آماده کند
بنابراین به جای آنکه به دنبال علائم ظهور باشیم باید به گونهای خود را مجهز و تربیت
کنیم تا در هر لحظهای که ایشان ظهور کردند بتوان با جان و دل در رکاب حضرت خدمت
کنیم. یکی از شیوههای یاری امام عصر (عج)، کمک به فقرا، تهذیب نفس، پاکی، امر به
معروف و نهی از منکر در همراهی با ولی فقیه است از این رو هر فرد شیعهای باید به
این مسئله فکر کند که آیا زندگی او شباهتی به زندگی ائمه دارد آیا به به لحاظ
عملکرد به آنها نزدیکتریم یا به دشمنان ائمه، آیا با امامان معصوم انس بیشتری
داریم یا با دشمنانشان؟ و عملا ثابت کنیم که با ائمه اطهار هستیم از این رو باید
چشم، گوش، قلب و دل ما در راستای خشنودی و تبعیت از ائمه اطهار ع باشد. بخش پایانی
زیارت جامعه کبیره به مقام شفاعت امامان بزرگوار میپردازد طبعا کسانی که
جایگاه دینی، معنوی و محبوبیتی نزد خداوند متعال دارند میتوانند واسطه و شفیع ما
گنهکاران در پیشگاه الهی باشند همچنین شیعیان با توسل به آنها مهذب شده، در راه
هدایت قدم برداشته و سعی میکنند هر روز بهتر از دیروز راه ائمه (ع) که همان نزدیک
شدن به قرب الهی است را ادامه دهند.
جامعه كبيره؛ مرامنامه امام شناسي نيايش
ائمه، كتاب معارف امامت
راه هاي گوناگوني براي شناخت مفهوم امام در فرهنگ اسلامي وجود دارد. از آن
جايي كه امام در بينش اسلامي به ويژه شيعه از جايگاه خاص و بلندي برخوردار است،
شناخت آن ضرورت خاصي نيز مي يابد. راه شناخت مفهوم اصطلاح كليدي «امام» آن است كه
به منابع دست اول و اصيل اسلامي از جمله كتاب و سنت معتبر مراجعه كنيم. پس از قرآن
كه كتاب نازل است بي گمان محكم ترين و استوارترين منبع و مستند براي شناخت مفهومي
و معنايي و حتي مصداقي آن، كتاب صاعد است كه ما از آن به دعاهاي ماثور تعبير مي
كنيم. دعاهاي امامان معصوم(ع) از آن جايي كه مخاطب آن خداست و دور از شرايط تحميلي
و مقتضيات ديگر بيان شده، بهترين و كامل ترين منبع براي شناخت اصطلاح واقعي امام
در مفهوم قرآني و برداشت و تفسيري شيعي آن است. در دعاهاي امامان معصوم(ع) با خداي
خود، جلوه هاي بلندي از نقش و جايگاه والاي امام معصوم در هستي و قرب الهي تبيين و
معرفي شده . امامان(ع) در نيايش هاي خود، امامت را چنان كه هست معنا مي كنند و
چنان كه امام در هستي عمل مي كند و موقعيت و منزلت دارد، معرفي مي شوند.
جايگاه امام معصوم در هستي
امام معصوم(ع) در اين نيايش ها كسي است كه در مقام ربوبيت طولي و خلافت الهي
نشسته است و نه تنها در مقام تشريع در ادامه مسير نبوت و رسالت عمل مي كند، بلكه
در مقام انسان كامل و خلافت الهي و ربوبيت طولي بر بشر و هستي در تكوين تصرف مي
نمايد و هر كسي را به كمال لايق و شايسته خود مي رساند و به هر چيزي در هستي مدد
مي رساند تا خود را بشناسد و دريابد و به كمال شايسته برسد. نيايش هاي امامان(ع)
همواره داراي فرازها و بندهايي در اين باره بوده و برخي از نيايش ها حتي با هدف
معرفي مفهوم امامت در تفكر قرآني شيعي صادر شده و امامان معصوم(ع) با استفاده از
دعا مفاهيم بلندي را كه صعب مستصعب است به ديگران از همه نسل ها و عصرها انتقال
داده اند. از جمله اين دعاها مي توان زيارت جامعه كبيره را بيان داشت كه از
امام هادي(ع) در زماني صادر شد كه در مفهوم امامت و جايگاه و نقش او تشكيك ها و
ترديدهايي بوجود آمده بود. اين ترديدها به سبب ادعاهاي برخي از نااهلان و مدعيان
امامت دروغين بود كه از عصر امام زين العابدين(ع) آغاز شده بود و كساني در زمان
امام و به ويژه پس از رحلت آن بزرگوار، اقدام به معرفي خود و يا كساني به عنوان
امام كرده بودند كه هيچ گونه ظرفيت و تواني در اين باره را نداشتند و از هرگونه
لياقت امامت ظاهري و خلافت باطني بي بهره بودند.
مرامنامه امامت شناسي
از اين رو امام هادي(ع) با بهره گيري از قالب دعا به شكل زيارت جامعه مي كوشد
تا مفاهيم امامت در انديشه و باور اسلامي شيعي را به نسل هاي آينده انتقال دهد.
براين اساس مي توان گفت كه زيارت جامعه، مرامنامه امامت شناسي شيعي براساس آموزه
هاي قرآني و باطن و حقايق و اشارت وحياني است. درباره ويژگي هاي انسان كامل مطالب
فراواني در قرآن مجيد و روايات و ادعيه و زيارت ها و نيز در كتاب هاي كلامي و
فلسفي و عرفان مطرح شده . علت توجه زياد به اين موضوع، نقش و جايگاه خاص انسان
كامل به عنوان خليفه خداي سبحان است كه هم در عالم تكوين، مسئوليت خطيري دارد و هم
در عالم تشريع و از آن جا كه هر فيض و عنايت الهي به واسطه او به ساير موجودات مي
رسد. زيارت نامه هايي كه تحت عنوان زيارت جامعه ياد شده اند، مضاميني اند كه به
وسيله آن ها مي توان همه ائمه هدي(ع) را زيارت كرد. شايد علت ديگر اين وجه نام
گذاري، تصوير نسبتا جامعي است كه در اين زيارت ها از ائمه(ع) ارائه شده .
زيارت جامعه
زيارت نامه هايي كه تحت عنوان زيارت جامعه ياد شده اند، مضاميني اند كه به وسيله
آنها مي توان همه ائمه هدي (ع) را زيارت كرد. شايد علت ديگر اين وجه نام گذاري،
تصوير نسبتا جامعي است كه در اين زيارت ها از ائمه (ع) ارائه شده است. مرحوم مجلسي
درباره آن مي گويد: اين زيارت بهترين زيارت جامعه از نظر متن و سند و فصيح ترين و
بليغ ترين آنهاست. پدر ايشان نيز در شرح من لايحضره الفقيه مي گويد: اين زيارت،
بهترين زيارت و كامل ترين آنهاست و من همواره در پرتو آن به زيارت ائمه (ع) در
اعتاب مقدسه نايل مي شدم.
شرح هاي زيارت جامعه
به علت محتوا و مضمون بي نظير و معارف عرشي زيارت جامعه، شرح هاي ارزشمند و در خور
توجهي بر آن نوشته شده است كه در ذيل به نمونه هايي از آن اشاره مي شود:
1- شرح الزياره الجامعه الكبيره ، اثر مولا محمدتقي مجلسي (0701هـ) كه در ضمن
لوامع صاحبقراني طرح شده است؛
2- شرح الزياره الجامعه الكبيره ، اثر بهاءالدين سيدمحمد نائيني مختاري، معاصر شيخ
حر عاملي؛
3- الاعلام اللامعه في شرح الجامعه، اثر سيدمحمد طباطبائي، جد سيدمهدي بحر العلوم؛
4- الانوار اللامعه في شرح الجامعه ، اثر سيدعبدالله شبر؛
5- شرح الزياره الجامعه الكبيره ، اثر شيخ احمد احسائي؛
6- الانوار الساطعه في شرح زياره الجامعه ، اثر شيخ جواد كربلايي؛
7- شرح زيارت جامعه كبيره، اثر ميرزا علي نقي طباطبائي؛
8- شرح زيارت جامعه كبيره، اثر ميرزا محمدعلي چهاردهي؛
9- شرح زيارت جامعه كبيره، اثر محمدهادي شيخ الاسلامي.
10- يكي از شرح هاي زيباي اين زيارت نامه، شرح جوادي آملي تحت عنوان «ادب فناي
مقربان» است.
برتري علمي امام هادي(ع)
«متوكل» از عالم بزرگ عصر خويش «يعقوب بن اسحاق» مشهور به «ابن سكيت» خواست كه از امام هادي(ع) سؤالاتي بپرسد تا حضرت(ع) از جواب بازماند و از مقام و شوكت امام(ع) بكاهد. در كاخ عباسي انجمن علمي فراهم شد كه در آن، متكلمين، فقها و در رأس آنان متوكل در آن جمع بودند. ابن سكيت اين سؤال را مطرح كرد: چرا خداوند معجزات پيامبران را گوناگون قرار داد؟ امام(ع) فرمودند: خداوند موسي را با معجزه عصا و يد بيضا، در زماني مبعوث كرد كه سحر، عنصر غالب جامعه بود، تا سحر آنان را مغلوب اعجاز خود كند و آنان را مبهوت و درمانده كند و حجت را به آنان تمام نمايد. عيسي را با اعجاز درمان برص و كوري و زنده كردن مردگان به اذن خدا در زماني فرستاد كه طب و پزشكي در جامعه غالب بود. خداوند پيامبر اسلام(ص) را با قرآن و شمشير در زماني برانگيخت كه شعر و شمشير بر جامعه مسلط بود. پيامبر(ص) نيز با قرآن تابان و شمشير بران، شاعران را مبهوت و شمشيركشان را منكوب كرد و حجت حق را برايشان ثابت كرد. در مقابل جواب امام(ص)، ابن سكيت پرسيد: پس الان حجت چيست؟ حضرت امام فرمود: عقل، كه دروغ پرداز بر خداوند را مي شناسد و او را تكذيب مي كند. ابن سكيت اظهار درماندگي و ناتواني كرد و از ادامه بحث خودداري كرد. يحيي بن اكثم شروع به توبيخ كردن او كرد و گفت: ابن سكيت را چه به مناظره
سدي دربرابر تحريف ها در دوران امامت امام هادي ع که چون اجداد بزرگوارش، منبع حکمت و معدن علم و دانايي بود، مکاتب عقيدتي بسياري رواج يافته و نظرات مختلفي پيرامون اصول عقيدتي اسلام مطرح شده بود. نظرات باطلي که مکتب اصيل اسلامي را با خطر تحريف روبهرو ميکرد. امام هادي ع با عظمت علمي و نور هدايت و روشنگري خود، راه را بر بسياري از اين تحريف ها بسته و پياپي نظر اسلام ناب را به جامعه عرضه مي داشت. ايشان همواره نظرات ناب اسلام را به شکلي صحيح بيان مي کرد و شک و ترديدهايي را که مکاتب گوناگوني مغرضانه بر اصول اعتقادي اسلام وارد مي کردند، بي اثر مي نمود
ظرافت و تيزبيني در مورد گنجينه علمي و گستره دانايي امام هادي ع، زبان، ناتوان و قلم، شکسته است. در باره دقت و تيزبيني علمي آن حضرت نقل کرده اند که متوکل عباسي نذر کرده بود اگر خداوند بيماري اش را شفا بخشد، مال بسياري صدقه دهد. بيماري او درمان شد و وقت انجام نذر رسيد. در اينکه چه اندازه از مال را بسيار مي گويند، از علما پرسيد. اما هيچ کس نتوانست پاسخ محکم و روشني بدهد. پس اين مسئله را از امام سئوال کرد. امام فرمودند: "هشتاد درهم صدقه بدهد؛ چرا که خداوند در قرآن مي فرمايد: خدا در موارد بسياري شما را ياري کرد و شماره جنگهاي پيامبر(ص) هشتاد جنگ است که پيامبر در آنها ياري شده . و بدينگونه يک بار ديگر امام، همگان را در حيرت عظمت علمي خود نهاد
راه سبك سازي مصيبت و گرفتاري از نظر امام هادي(ع)
انسان همواره در زندگي گرفتار مصيبت هاي گوناگوني است؛ دردها و رنج هايي كه برخي
از آنها ريشه در آزمون الهي و ابتلائات و امتحانات خداوندي دارد و برخي ديگر ريشه
در گناهان و خطاهاي انساني. با اين همه هر كسي دوست دارد تا گرفتار مصيبت نشود و
اگر به طور طبيعي گرفتار آن شد، به شكلي آن را بر خود آسان و سبك نمايد و از اين
آزمون يا كيفر الهي به سلامت و سربلند بيرون آيد، بي آنكه آثار سوء و بد آن وبال
ابدي انسان شده و شقاوت آدمي را سبب شود. اهل بيت(ع) از جمله امام هادي(ع) به
عنوان پيشوايان هدايت انسان به سوي راه راست سعادت ابدي، براساس آموزه هاي وحياني،
راه هايي را بيان كرده اند
انسان در چنبره مصائب و بلايا
زندگي انسان در دنيا همواره در چنبره
اي از مشكلات، مصائب و بلاياست و انسان هرگز نمي تواند رنگ خوشي، آسايش و آرامش
كامل را در دنيا به خود ببيند؛ زيرا از سويي دنيا محل تضاد و تزاحم است و هرگز نمي
توان اميد داشت كه هيچ تضاد و تزاحمي مانع از سير و حركت طبيعي نشود و كارها
همواره بر آساني باشد و از سوي ديگر، گاه آزمون هاي الهي و گاه ديگر كيفرهاي
خداوند كه نتيجه طبيعي خطاها و گناهان ماست انسانها را در برمي گيرد. به هر حال،
انسان در دنيا براي ابديت ساخته مي شود؛ زيرا انسان موجودي است كه مي بايست سير
كمالي خويش را در دنيا با تلاش و مجاهدت هاي خود بپيمايد و صفات كمالي سرشته در
ذات خود را در اين آزمون ها و بلاها تجلي و ظهور بخشد؛ زيرا تا زماني كه امور به
طور طبيعي پيش مي رود، انسان تنها به همان داشته هاي ظاهري خود بسنده مي كند و
تلاشي براي شناخت ديگر توانايي ها و استعدادهايش انجام نمي دهد؛ اما هنگامي كه
گرفتار مشكل و مصيبتي مي شود در آن زمان است كه براي رهايي، از همه وجود خويش بهره
مند مي شود و مي كوشد تا در خود و استعدادهاي خود راهي براي رهايي بيابد. اين گونه
است كه در مشكلات و مصيبت ها انسان، خود واقعي خويش را آشكار مي كند و نشان ميدهد
كه تا چه اندازه از علم و قدرت بهره مند است. بنابراين، يكي از اهداف و فلسفه هايي
كه براي مشكلات و مصيبت ها مي توان بيان كرد، بروز و ظهور توانايي هاي نهفته در انسان
است.
برخي از مصيبت ها نتيجه طبيعي رفتارهاي
ماست؛ زيرا هر خطا هر چند از روي ناداني و جهالت، آثار طبيعي و وضعي دارد. به
عنوان نمونه اگر انسان نادانسته نوشيدني مسكري را به عنوان آب بنوشد، مستي به سراغ
او خواهد آمد. يا اگر كسي نادانسته و ناخواسته داروي بيهوشي يا زهري را بخورد،
آثار وضعي و طبيعي آن بيهوشي و مرگ خواهد بود. بنابراين، هر چند كه در خطا و
اشتباه، شخص گناهي را مرتكب نشده و تكليفي بر او نيست و مجازات نمي شود، ولي به
طور طبيعي مي بايست تبعات و پيامدهاي خطا و اشتباه خود را تحمل كند. خداوند در
آياتي چند بيان مي كند كه بيشتر مصيبت هايي كه انسان در زندگي دنيوي خود دچار آن
مي شود، ريشه در گناهاني دارد كه مرتكب مي شود. خداوند مي فرمايد: هر مصيبتي كه به
شما برسد دستاورد خود شماست و خدا از بسياري از گناهان درمي گذرد.(شوري، آيه 3)
اين بدان معناست كه اگر خداوند مي خواست در همين دنيا مجازات گناهان ما را به شكلي
كيفر دهد، جز مصيبت و بدبختي هيچ چيزي نداشتيم و تمامي زندگي ما سرشار از رنج و
مصيبت و بلا بود و ديگر رنگ آسايش و آرامش را در دنيا تجربه نمي كرديم؛ ولي خداوند
چون ارحم الراحمين است بر بندگان خويش رحم مي كند و تنها به برخي از گناهان ما را
مي گيرد و مجازات مي كند تا به خود آييم و راه خويش را تغيير داده و مسير درست
كمالي و هدايت را بپيماييم. امام صادق(ع) ذيل اين آيه فرمودند: هر نكبت و بلا و
حتي سردرد و بيماري كه براي انسان پيش مي آيد، بر اثر گناهان است و آنچه خداوند
گذشت مي كند، از آنچه مؤاخذه مي كند بيشتر است (بحارالانوار ج73 ص 315) همچنين
امام محمدباقر(ع) فرمودند: بر اثر گناه روزي، اندك و فقر، حاكم مي گردد. (همان، ص
318)
امام هادي(ع) و راه رهايي از مصيبت
امام هادي(ع) در مقام تبيين و تفسير و
تأويل قرآن، به مسئله مصيبت هايي كه انسان و جوامع انساني بدان گرفتار مي شوند،
اشاره مي كند. ايشان براي اينكه سبك زندگي اسلامي را آموزش دهد و مردم را براساس
آن تربيت كند، حقايق مربوط به مصيبت ها را اين گونه بيان مي كند: حسن به مسعود مي
گويد: به محضر مولايم حضرت ابوالحسن الهادي عليه السلام رسيدم. در آن روز چند
حادثه ناگوار و تلخ برايم رخ داده بود؛ انگشتم زخمي شده و شانه ام در اثر تصادف با
اسب سواري صدمه ديده و در يك نزاع غيرمترقبه لباسهايم پاره شده بود. به اين سبب،
با ناراحتي تمام در حضور آن گرامي گفتم: عجب روز شومي برايم بود! خدا شر اين روز
را از من باز دارد! امام هادي (ع) فرمود: يا حسن هذا و انت تغشانا ترمي بذنبك من
لاذنب له؛ اي حسن! اين [چه سخني است كه مي گويي] با اينكه تو با ما هستي، گناهت را
به گردن بي گناهي مي اندازي! [روزگار چه گناهي دارد!] حسن بن مسعود مي گويد: با
شنيدن سخن امام به خود آمدم و به اشتباهم پي بردم. گفتم: آقاي من! اشتباه كردم و
از خداوند طلب بخشش دارم. امام در ادامه فرمود: يا حسن ان الله هو المثيب و
المعاقب و المجازي بالاعمال عاجلا و آجلا؛ اي حسن! به طور يقين خداوند متعال پاداش
ميدهد و عقاب ميكند و در مقابل رفتارها در دنيا و آخرت مجازات مي كند (بحارالانوار
ج 56 ص2)
آن حضرت (ع) درجايي ديگر مي فرمايد: من كان علي بينه من ربه هانت عليه مصائب
الدنيا و لو قرض و نشر؛ هر كه برطريق خداپرستي محكم و استوار باشد، مصائب دنيا بر
وي سبك آيد، گرچه تكه تكه شود (تحف العقول، ص 511) دراين دو روايت به دو نوع مصيبت
و بلا اشاره شده . مصيبتي كه برخاسته از رفتارها و دستاوردهاي ماست و مصيبتي كه
ريشه در آزمون هاي الهي داشته و به عنوان سنت الهي انسان گرفتار آن است. درحقيقت
نوع نخست، نتيجه اعمال ماست و نوع دوم مقتضيات زندگي دنيوي است. درباره نوع نخست
مصيبت ها و گرفتاري ها امام (ع) پيشنهاد مي كند كه به بازسازي افكار و اعمال خود
بپردازيم و با تغيير در رفتار و افكار، زمينه رفع و دفع آن بلاها و مصيبت ها را از
زندگي خود و جامعه فراهم آوريم. اگر تقواي الهي پيشه كنيم. همه اين بلاها و مصيبت
ها كه ريشه در گناه دارد، برداشته شده و رفع و دفع مي شود و نعمت و آسايش و آرامش
نسبي بر زندگي ما حاكم مي شود، چنانكه خداوند ميفرمايد كه اگر تقوا پيشه گيريم
بركات الهي بر انسان و جامعه بشري جاري مي شود (اعراف 96)
پرچمدار فرهنگ و انديشه اسلامي
در اين دوران، مکتبهاي عقيدتي گوناگوني چون «معتزله» و «اشاعره» گسترش يافته و پراکندگي آراي فراواني در سطح فرهنگي جامعه پديد آمده بود. مباحثي کلان چون: جبر و تفويض، ممکن يا ناممکن بودن رؤيت خداوند، تجسيم و... افکار عمومي جامعه را دستخوش تاخت و تازهاي فکري کرده بود.سرچشمه اين تحولات فکري در رويکرد دولت عباسي به مسائل علمي و فرهنگي و نيز هجوم فلسفه و کلام ديگر ملل به سوي جامعه مسلمانان خلاصه مي شود. دستگاه حکومتي، کتابهاي علمي دانشمندان ملل ديگر را به عربي ترجمه مي کرد و در اختيار مسلمانان مي گذاشت. اين روند از زمان مأمون آغاز شد و به تدريج ادامه يافت و به اوج خود رسيد.در دوره عباسي کتابهاي بسياري از زبانهاي يوناني، سرياني، هندي، نبطي و لاتين ترجمه گرديد.
عباسيان لحظه اي دانشمندان غيرمسلمان را از خود دور نمي کردند. متوکل و مهتدي، دانشمندان را بر تخت مي نشاندند و با آنان شراب مي نوشيدند و اميران و وزيران خود را در برابر آنها ايستاده نگه مي داشتند؛ به گونه اي که هيچ بزرگي در مقابل آنها حق نشستن نداشت.نزديکي بيش از حد خلفا با غيرمسلمانان و احترام بيش از اندازه به آنها، عقايد شوم و ضد اسلامي حاکمان را به روشني برملا مي ساخت. به خوبي آشکار است که اين احترام و صرف آن همه بودجه هاي هنگفت، صرفاً جهت دانش پروري و علم دوستي نبوده است. آنان با جمع آوري کتابهاي علمي گوناگون جايگاهي مناسب را در گسترش مناظره هاي علمي فراهم آوردند و اهداف مشخص و از پيش تعيين شده اي را در اين موضوع دنبال مي کردند؛ البته آنچه از بررسي زندگي علمي امام هادي(ع) در مناظره هاي علمي به دست مي آيد، برتري مباني اعتقادي شيعه را در اين برهه از زمان آشکار مي سازد.
اخلاق نيك از نظر امام هادي(ع) نيكوترين منش ها در زندگي
انسان ها را اموال نمي سازد بلكه انسان ها را اعمالشان مي سازد. هركسي كه بخواهد
بهترين رفتار وكردار و منش و كنش را در زندگي داشته باشد، بايد پندار نيك، كردار
نيك و گفتار نيك را بشناسد و براساس آن، رفتار خويش را سامان دهد تا سازه نيك
اخلاقي با اخلاق خدايي از خود بسازد. شناخت حق و خلق و خوي پسنديده از مهمترين
وظايف هر كسي است. برخلاف تصور غربيان، اخلاق امر نسبي نيست بلكه هر خردمندي به
حكم مستقلات عقل نظري و عملي به اين معنا مي رسد كه عدل در همه حال خير و خوب است
و ظلم در همه حال بد و ناپسند و زشت است. فضايل اخلاقي و نيز رذايل اخلاقي امري
ثابت است و هيچ تفاوتي از نظر عقل و عقلا نيست؛ هرچند كه برخي از جوامع به سبب
محيط فاسد چنين مي پروراند به گونه اي كه ديگر كودكان نيز فطرت سالم خويش را از
دست مي دهند و از نظر فكر، كافر و از نظر رفتاري فاجر مي شوند. (نوح، 72) ولي اگر
اين محيط فاسد نباشد، همه انسان ها داراي فطرت سالمي هستند كه احكام عقل و فطرت
ايشان، فضيلت اخلاقي را مي شناسد و بدان سو گرايش دارد.
در اين ميان، پيامبران و پس از ايشان عالمان دين به كمك آدمي مي آيند و او را با
فضايل اخلاقي آشنا مي سازند. از اين رو عالمان خداترس در پيشگاه الهي از قرب و
منزلت بالايي برخوردار هستند. (فاطر82) وظيفه هر مسلماني است كه يا عالم باشد يا
متعلم باشد و مانند جانوران، خود را رها نكند. اگر چيزي نمي داند بپرسد تا بشناسد
و براساس علم عمل كند. از عالمان نيز تعهد و التزام گرفته شده كه به آموزش اين
امور بپردازند تا خود و ديگران از سود آن بهره مند شوند. امام هادي(ع) مي فرمايد:
ياتي علماء شيعتنا القوامون بضعفاء محبينا و اهل ولايتنا يوم القيامه ، والانوار
تسطع من تيجانهم؛ علماء و دانشمنداني كه به فرياددوستان و پيروان ما برسند و از
آنها رفع مشكل كنند، روز قيامت در حالي محشور مي شوند كه تاج درخشاني بر سر دارند
و نور از آنها مي درخشد. (بحارالانوار، ج 2، ص 6، حديث 31) در آيات و روايات به
مسايل اخلاقي توجه خاصي شده است؛ زيرا پيامبر(ص) ماموريت خود را اتمام مكارم
اخلاقي دانسته است. از اين رو عمده توجه اسلام به اخلاق است بلكه حتي احكام شرعي
ديگر نيز يا متوجه امور اخلاقي است يا بسترساز آن است. به عنوان نمونه خداوند حكم
نماز را عامل مهمي در اخلاقي شدن مردم مي داند و از صفات نمازگزاران اين مي داند
كه به محرومان و سائلان توجه دارند و حقوق ايشان را مي پردازند. (ذاريات81 و 91)
نمازگزار است كه زكات مال مي دهد و اهل انفاق است (بقره2و3) اين دسته از افراد
اخلاقي، به حكم شريعت و تقواي الهي حتي نسبت به كافر اسير در دست خويش رحم مي كنند
و از غذاي خويش ايثار مي كنند. (انسان، 8و9)
براين اساس امام هادي(ع) به مسائل اخلاقي توجه ويژه مبذول داشته و در سنت و سيره
خويش بدان پرداخته . آن حضرت درباره خشم مي فرمايد: الغضب علي من لاتملك عجز، و
علي من تملك الوم» غضب و تندي درمقابل آن كسي كه توان مقابله با او را نداري و
زورت به او نمي رسد، علامت عجز و ناتواني است. ولي درمقابل كسي كه زورت به او مي
رسد، علامت پستي و رذالت است. (مستدرك الوسائل: ج12،ص11،ح67331) درهمين رابطه
درباره تواضع و فروتني مي فرمايد: التواضع ان تعطي الناس ما تحب ان تعطاه، فروتني
در آن است كه با مردم چنان كني كه دوست داري با تو چنان باشند. (المحجه البيضاء،
ج5، ص522) اين قاعده كلي كه آن حضرت (ع) در اين حديث كوتاه فرموده است خود بسياري
از آموزه هاي ديگر اخلاقي را در بردارد و به انسان كمك مي كند كه شيوه درست زيستن
و منش نيك را بشناسد و بدان عمل كند؛ زيرا مي فرمايد كه هرچه را براي خود مي پسندي
براي ديگران بپسند، پس از هرچه براي خود نمي پسندي و دوست نداري كه ديگران با تو
چنين معامله و برخوردي داشته باشند، تو هم نمي بايست با ديگران آنچنان روا داري كه
ايشان را ناپسند مي افتد. از اين رو آن حضرت(ع) اهل تواضع و فروتني را از شيعيان
علي(ع) برمي شمارد؛ زيرا متواضع، متخلق ترين انسانهاست. آن حضرت مي فرمايد: من
تواضع في الدنيا لاخوانه فهو عندالله من الصديقين و من شيعه علي بن ابي طالب حقا؛
كسي كه در معاشرت با برادران ديني خود، تواضع كند، به راستي چنين كسي نزد خدا از
صديقين و از شيعيان علي بن ابي طالب (ع) خواهدبود. (احتجاج، ج1، ص064)
انسان لازم است اطاعت از خداوند را در دستور كار خود قرار دهد؛ زيرا خداوند جز به
نيكي و نيكويي و كارهاي پسنديده و خير و خوب دعوت نمي كند؛ بنابراين رضايت خدا و
اطاعت از او عين اطاعت و رضايت از خلق نيز خواهدبود؛ زيرا خداوند به نيكي دعوت مي
كند و خلق نيز از نيكي ناخشنود نمي شود و اگر كسي ناخشنود از اطاعت انسان از خداست
بدانيد كه آن شخص يا فاسد است يا در آن انديشه به فساد رفته است وگرنه نمي بايست
از اطاعت يك انسان از خدا، خشمگين و ناراحت شود. امام هادي(ع) مي فرمايد: من اطاع
الخالق لم يبال يسخط المخلوقين؛ هركس مطيع و پيرو خدا باشد از قهر و كارشكني ديگران
باكي نخواهد داشت. (بحارالانوار؛ ج05، ص771، ح65) يكي از مهم ترين اموري كه رضايت
خداوندي در آن است برخورد نيك و احسان به والدين و عدم نافرماني ايشان است.
بنابراين صله رحم در بهترين شكل آن بايد نسبت به والدين انجام گيرد و بهترين جلوه
هاي اخلاقي را مي بايست در روابط شخص با والدين جست وجو كرد. اما اگر كسي برخلاف
اين خلق حسن و فرمان الهي رفتار كرد و عاق والدين شد بداند كه در زندگي مادي و
اخروي براي خود بدبختي و شقاوت را خريده است. امام هادي(ع) مي فرمايد: «العقوق
يعقب القله و يودي الي الذله؛ نارضايتي پدر و مادر، كم تواني را به دنبال دارد و
آدمي را به ذلت مي كشاند. (مسندالامام الهادي، ص 303)
پرهيز از حسد و دروغ نيز از فرمان هايي است كه قرآن را به پيروي از آن پيشواي
مسلمانان امام هادي(ع) مي دهد. ايشان درباره نقش حسادت و دروغ در زندگي بشر مي
فرمايد: الحسد ماحق الحسنات و الزهو جالب المقت؛ حسد، كارهاي خوب را از بين مي برد
و دروغ، دشمني مي آورد. (بحارالانوار، ج96، ص002) از ديگر آموزه هاي اخلاقي آن
حضرت مي توان به اين موارد به طور اجمال اشاره كرد. آن حضرت مي فرمايد: العجب صارف
عن طلب العلم، داع الي الغمط والجهل، خودپسندي مانع تحصيل علم است و انسان را به
سوي ناداني و خواري مي كشاند. (ميزان الحكمه، ج6 ص64) ايشان مي فرمايند: عليكم
بالورع فانه الدين الذي نلازمه و ندين الله تعالي به و نريده ممن يوالينا
لاتتعبونا بالشفاعه. با ورع و باتقوا باشيد كه اين ورع و تقوا همان ديني است كه
همواره ما ملازم آن هستيم و پايبند به آن مي باشيم و از پيروان خود نيز مي خواهيم
كه چنين باشند. از ما (با عدم رعايت تقوا) شفاعت نخواهيد و ما را به زحمت
نيندازيد. (وسايل الشيعه، ح51، ص 842) درباره حرص و آز نيز مي فرمايد: ما استرح
ذوالحرص، انسان حريص، آسايش ندارد. (مستدرك الوسائل، ج21، ص26) آن حضرت همچنين
درباره خودبيني مي فرمايد: «العجب صارف عن طلب العلم داع الي الغمط و الجهل؛ عجب و
خودبيني مانع تحصيل علم خواهدبود و در نتيجه شخص را در پستي و ناداني نگه مي دارد.
(بحارالانوار، ج96، ص991، ح72) از نظر آن حضرت بخل از بدترين خصوصيات اخلاقي انسان
است و مي فرمايد: «البخل اذم الاخلاق، والطمع سجيه سيئه؛ بخيل بودن بدترين اخلاق
است؛ و نيز طمع داشتن خصلتي ناپسند و زشت مي باشد. (همان) درباره سرزنش و گلايه از
ديگران مي فرمايد: العتاب مفتاح الثقال، والعتاب خير من الحقد؛ گلايه كليد
گرانباري است، ولي گلايه بهتر از كينه توزي است. (مسندالامام الهادي، ص 403)
چهل حدیث از امام هادی علیه السلام قالَ الا مامُ اءبو الحسن ، علىّ الهادى صلوات اللّه و سلامه علیه :
1. مَنِ اتَّقىَ اللّهَ یُتَّقى ، وَمَنْ اءطاعَ اللّهَ یُطاعُ، وَ مَنْ اءطاعَ الْخالِقَ لَمْ یُبالِ سَخَطَ الْمَخْلُوقینَ، وَمَنْ اءسْخَطَ الْخالِقَ فَقَمِنٌ اءنْ یَحِلَّ بِهِ سَخَطُ الْمَخْلُوقینَ. بحارالا نوار: ج 68، ص 182، ح 41، اءعیان الشّیعة : ج 2، ص 39. فرمود: كسى كه تقوى الهى را رعایت نماید و مطیع احكام و مقرّرات الهى باشد، دیگران مطیع او مى شوند و هر شخصى كه اطاعت از خالق نماید، باكى از دشمنى و عداوت انسان ها نخواهد داشت ؛ و چنانچه خداى متعال را با معصیت و نافرمانى خود به غضب درآورد، پس سزاوار است كه مورد خشم و دشمنى انسان ها قرار گیرد
2. قالَ علیه السلام : مَنْ اءنِسَ بِاللّهِ اسْتَوحَشَ مِنَ النّاسِ، وَعَلامَةُ الاُْنْسِ بِاللّهِ الْوَحْشَةُ مِنَ النّاسِ. عُدّة الداعى مرحوم راوندى : ص 208.فرمود: كسى كه با خداوند متعال مونس باشد و او را انیس خود بداند، از رفاقت با مردم احساس دوری مى كند و علامت و نشانه انیس بودن با خداوند بیم دوست بودن با مردم است(که موجب غفلت از خداشود.)
3 .قالَ علیه السلام :السَّهَرَ اءُلَذُّ الْمَنامِ، وَالْجُوعُ یَزیدُ فى طیبِ الطَّعامِ.بحارالانوار: ج 84 ص 172 به نقل از اءعلام الدین دیلمى . فرمود: شب زنده دارى ، خواب بعد از آن را لذیذ مى گرداند؛ و گرسنگى بر خوشمزگى طعام مى افزاید یعنى هر چه انسان كمتر بخوابد بیشتر از خواب لذت مى برد و هر چه كم خوراك باشد مزّه غذا گواراتر خواهد بود.
4 قالَ علیه السلام : لا تَطْلُبِ الصَّفا مِمَّنْ كَدِرْتَ عَلَیْهِ، وَلاَ النُّصْحَ مِمَّنْ صَرَفْتَ سُوءَ ظَنِّكَ إ لَیْهِ، فَإ نَّما قَلْبُ غَیْرِكَ كَقَلْبِكَ لَهُ.بحار الا نوار: ج 75، ص 369، ح 4، اءعلام الدّین : ص 312، س 14. فرمود: از كسى كه نسبت به او كدورت و كینه دارى ، صمیّمیت و محبّت مجوى. همچنین از كسى كه نسبت به او بدگمان هستى ، نصیحت و موعظه طلب نكن ، چون كه دیدگاه و افكار دیگران نسبت به تو همانند قلب خودت نسبت به آن ها مى باشد.
5. قالَ علیه السلام : الْحَسَدُ ماحِقُ الْحَسَناتِ، وَالزَّهْوُ جالِبُ الْمَقْتِ، وَالْعُجْبُ صارِفٌ عَنْ طَلَبِ الْعِلْمِ داعٍ إ لَى الْغَمْطِ وَالْجَهْلِ، وَالبُخْلُ اءذَمُّ الاْ خْلاقِ، وَالطَّمَعُ سَجیَّةٌ سَیِّئَةٌ.بحارالا نوار: ج 69، ص 199، ح 27. فرمود: حسد موجب نابودى ارزش و ثواب حسنات مى گردد.تكبّر و خودخواهى جذب كننده دشمنى و عداوت افراد مى باشد.عُجب و خودبینى مانع تحصیل علم خواهد بود و در نتیجه شخص را در پَستى و نادانى نگه مى دارد.بخیل بودن بدترین اخلاق است ؛ و نیز طَمَع داشتن خصلتى ناپسند و زشت مى باشد
6. قالَ علیه السلام : الْهَزْلُ فكاهَةُ السُّفَهاءِ، وَ صَناعَةُ الْجُهّالِ.الدرّة الباهرة : ص 42، س 5، بحارالا نوار: ج 75، ص 369، ح 20. فرمود: مسخره كردن و شوخى هاى - بى مورد - از بى خردى است و كار انسان هاى نادان مى باشد
7. قالَ علیه السلام : الدُّنْیا سُوقٌ رَبِحَ فیها قَوْمٌ وَ خَسِرَ آخَرُونَ. اءعیان الشّیعة : ج 2، ص 39، تحف العقول : ص 438. فرمود: دنیا همانند بازارى است كه عدّه اى در آن براى آخرت سود مى برند و عدّه اى دیگر ضرر و خسارت متحمّل مى شوند
8 .قالَ علیه السلام : النّاسُ فِى الدُّنْیا بِالاْ مْوالِ وَ فِى الاَّْخِرَةِ بِالاْ عْمالِ.اءعیان الشّیعة : ج 2، ص 39، بحارالا نوار: ج 17.فرمود: مردم در دنیا به وسیله ثروت و تجمّلات شهرت مى یابند ولى در آخرت به وسیله اعمال محاسبه و پاداش داده خواهند شد
9 .قالَ علیه السلام : مُخالَطَةُ الاْ شْرارِ تَدُلُّ عَلى شِرارِ مَنْ یُخالِطُهُمْ.مستدرك الوسائل : ج 12، ص 308، ح 14162.فرمود: همنشین شدن و معاشرت با افراد شرور نشانه پستى و شرارت تو خواهد بود.
10 .قالَ علیه السلام : أ هْلُ قُمْ وَ أ هْلُ آبَةِ مَغْفُورٌلَهُمْ ، لِزیارَتِهِمْ لِجَدّى عَلىّ ابْنِ مُوسَى الرِّضا عَ بِطُوس ، اءلا وَ مَنْ زارَهُ فَأ صابَهُ فى طَریقِهِ قَطْرَةٌ مِنَ السَّماءِ حَرَّمَ جَسَدَهُ عَلَى النّارِ.عیون اءخبار الرّضا ع : ج 2، ص 260، ح 22. فرمود: اهالى قم و اهالى آبه یكى از روستاهاى حوالى ساوه آمرزیده هستند به جهت آن كه جدّم امام رضا علیه السلام را در شهر طوس زیارت مى كنند.و سپس حضرت افزود: هر كه جدّم امام رضا علیه السلام را زیارت كند و در مسیر راه صدمه و سختى تحمّل كند خداوند آتش را بر بدن او حرام مى گرداند.
11 .عَنْ یَعْقُوبِ بْنِ السِّكیتْ، قالَ: سَاءلْتُ الْهادى ع : ما بالُ الْقُرْآنِ لا یَزْدادُ عَلَى النَّشْرِ وَالدَّرْسِ إ لاّ غَضاضَة ؟ اءمالى شیخ طوسى : ج 2، ص 580، ح 8. قالَ علیه السلام : إ نَّ اللّهَ تَعالى لَمْ یَجْعَلْهُ لِزَمانٍ دُونَ زَمانٍ، وَلالِناسٍ دُونَ ناسٍ، فَهُوَ فى كُلِّ زَمانٍ جَدیدٌ وَ عِنْدَ كُلِّ قَوْمٍ غَضُّ إ لى یَوْمِ الْقِیامَةِ. یكى از اصحاب حضرت به نام ابن سِكیّت گوید: از امام هادى علیه السلام سؤ ال كردم : چرا قرآن با مرور زمان و زیاد خواندن و تكرار، كهنه و مندرس نمى شود؛ بلكه همیشه حالتى تازه و جدید در آن وجود دارد؟امام علیه السلام فرمود: چون كه خداوند متعال قرآن را براى زمان خاصّى و یا طایفه اى مخصوص قرار نداده است ؛ بلكه براى تمام دوران ها و تمامى اقشار مردم فرستاده است ، به همین جهت همیشه حالت جدید و تازه اى دارد و براى جوامع بشرى تا روز قیامت قابل عمل و اجراء مى باشد
12. قالَ علیه السلام :الْغَضَبُ عَلى مَنْ لا تَمْلِكُ عَجْزٌ، وَ عَلى مَنْ تَمْلِكُ لُؤْمٌ. مستدرك الوسائل : ج 12، ص 11، ح 13376. فرمود: غضب و تندى در مقابل آن كسى كه توان مقابله با او را ندارى ، علامت عجز و ناتوانى است ، ولى در مقابل كسى كه توان مقابله و رو در روئى او را دارى علامت پستى و رذالت است .
13 قالَ علیه السلام : یَاْتى عَلماءُ شیعَتِنا الْقَوّامُونَ بِضُعَفاءِ مُحِبّینا وَ اءهْلِ وِلایَتِنا یَوْمَ الْقِیامَةِ، وَالاْ نْوارُ تَسْطَعُ مِنْ تیجانِهِمْ.بحارالا نوار: ج 2، ص 6، ضمن ح 13. فرمود: علماء و دانشمندانى كه به فریاد دوستان و پیروان ما برسند و از آن ها رفع مشكل نمایند، روز قیامت در حالى محشور مى شوند كه تاج درخشانى بر سر دارند و نور از آن ها مى درخشد.
14 قالَ علیه السلام : لِبَعْضِ قَهارِمَتِهِ: اسْتَكْثِرُوا لَنا مِنَ الْباذِنْجانِ، فَإ نَّهُ حارُّ فى وَقْتِ الْحَرارَةِ، بارِدٌ فى وَقْتِ الْبُرُودَةِ، مُعْتَدِلٌ فِى الاْ وقاتِ كُلِّها، جَیِّدٌ عَلى كلِّ حالٍ. كافى : ج 6، ص 373، ح 2، وسائل الشّیعة : ج 25، ص 210، ح 31706. به بعضى از غلامان خود فرمود: بیشتر براى ما بادمجان پخت نمائید كه در فصل گرما، گرم و در فصل سرما، سرد است و در تمام دوران سال معتدل مى باشد و در هر حال مفید است.
15 قالَ علیه السلام : التَّسْریحُ بِمِشْطِ الْعاجِ یُنْبُتُ الشَّعْرَ فِى الرَّأ سِ، وَ یَطْرُدُ الدُّودَ مِنَ الدِّماغِ، وَ یُطْفِى ءُ الْمِرارَ، وَ یَتَّقِى اللِّثةَ وَ الْعَمُورَ. بحارالا نوار: ج 73، ص 115، ح 16. فرمود: شانه كردن موها به وسیله شانه عاج ، سبب روئیدن و افزایش مو مى باشد، همچنین سبب نابودى كرم هاى درون سر و مُخ خواهد شد و موجب سلامتى فكّ و لثه ها مى گردد.
16 قالَ علیه السلام : اُذكُرْ مَصْرَعَكَ بَیْنَ یَدَىْ اءهْلِكَ لا طَبیبٌ یَمْنَعُكَ، وَ لا حَبیبٌ یَنْفَعُكَ. اءعلام الدّین : ص 311، س 16، بحارالا نوار: ج 75، ص 369، ح 4. فرمود: بیاد آور و فراموش نكن آن حالت و موقعى را كه در میان جمع اعضاء خانواده و آشنایان قرار مى گیرى و لحظات آخر عمرت سپرى مى شود و هیچ پزشكى و دوستى و ثروتى نمى تواند تو را از آن حالت نجات دهد.
17 قالَ علیه السلام : إ نَّ الْحَرامَ لایَنْمى ، وَإ نْ نَمى لا یُبارَكُ فیهِ، وَما اءَنْفَقَهُ لَمْ یُؤْجَرْ عَلَیْهِ، وَ ما خَلَّفَهُ كانَ زادَهُ إ لَى النّارِ. - كافى : ج 5، ص 125، ح 7. فرمود: همانا اموال حرام ، رشد و نموّ ندارد و اگر هم احیاناً رشد كند و زیاد شود بركتى نخواهد داشت و با خوشى مصرف نمى گردد.و آنچه را از اموال حرام انفاق و كمك كرده باشد اجر و پاداشى برایش نیست و هر مقدارى كه براى بعد از خود به هر عنوان باقى گذارد معاقب مى گردد.
18 قالَ علیه السلام : اَلْحِكْمَةُ لا تَنْجَعُ فِى الطِّباعِ الْفاسِدَةِ. - نزهة النّاظر و تنبیه الخاطر: ص 141، ح 23، اءعلام الدّین : ص 311، س 20. فرمود: حكمت اثرى در دل ها و قلب هاى فاسد نمى گذارد.
19 قالَ علیه السلام : مَنْ رَضِىَ عَنْ نَفْسِهِ كَثُرَ السّاخِطُونَ عَلَیْهِ. - بحارالا نوار: ج 69، ص 316، ح 24. فرمود: هر كه از خود راضى باشد بدگویان او زیاد خواهند شد
20 قالَ علیه السلام : اَلْمُصیبَةُ لِلصّابِرِ واحِدَةٌ وَ لِلْجازِعِ اِثْنَتان.- اءعلام الدّین : ص 311، س 4، بحارالا نوار: ج 75، ص 369. فرمود: مصیبتى كه بر كسى وارد شود و صبر و تحمّل نماید، تنها یك ناراحتى است ؛ ولى چنانچه فریاد بزند و جزع كند دو ناراحتى خواهد داشت.
21 قالَ علیه السلام : اِنّ لِلّهِ بِقاعاً یُحِبُّ اءنْ یُدْعى فیها فَیَسْتَجیبُ لِمَنْ دَعاهُ، وَالْحیرُ مِنْها.- تحف : ص 357، بحارالا نوار: ج 98، ص 130، ح 34. فرمود: براى خداوند بقعه ها و مكان هائى است كه دوست دارد در آن ها خدا خوانده شود تا آن كه دعاها را مستجاب گرداند كه یكى از بُقْعه ها حائر و حرم امام حسین علیه السلام خواهد بود.
22 قالَ علیه السلام : اِنّ اللّهَ هُوَ الْمُثیبُ وَالْمُعاقِبُ وَالْمُجازى بِالاَْعْمالِ عاجِلاً وَآجِلاً.- تحف : ص 358، بحارالا نوار: ج 59، ص 2، ضمن ح 6. فرمود: همانا تنها كسى كه ثواب مى دهد و عِقاب مى كند و كارها را در همان لحظه یا در آینده پاداش مى دهد، خداوند خواهد بود.
23 قالَ علیه السلام : مَنْ هانَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ فَلا تَاءمَنْ شَرَّهُ. - تحف العقول : ص 383، بحارالا نوار: ج 75، ص 365. فرمود: هركس به خویشتن اهانت كند و كنترل نفس نداشته باشد خود را از شرّ او در امان ندان .
24 قالَ علیه السلام : اَلتَّواضُعُ اءنْ تُعْطَیَ النّاسَ ما تُحِبُّ اءنْ تُعْطاهُ. - محجّة البیضاء: ج 5، ص 225. فرمود: تواضع و فروتنى چنان است كه با مردم چنان كنى كه دوست دارى با تو آن كنند.
25 قالَ علیه السلام : اِنّ الْجِسْمَ مُحْدَثٌ وَاللّهُ مُحْدِثُهُ وَ مُجَسِّمُهُ.- بحارالا نوار: ج 57، ص 81، ح 51، به نقل از توحید شیخ صدوق . فرمود: همانا اجسام ، جدید و پدیده هستند و خداوند متعال به وجود آورنده و تجسّم بخش آن ها است.
26 قالَ علیه السلام : لَمْ یَزَلِ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَیْئىٌ مَعَهُ، ثُمَّ خَلَقَ الاَْشْیاءَ بَدیعاً، وَاخْتارَ لِنَفْسِهِ اءحْسَنَ الاْ سْماء. - بحارالانوار: ج 57، ص 83، ح 64، به نقل از احتجاج طبرسى . فرمود: خداوند از ازَل ، تنها بود و چیزى با او نبود، تمام موجودات را با قدرت خود آفریده ، و بهترین نام ها را براى خود برگزید
27 قالَ علیه السلام : اِذا قامَ الْقائِمُ یَقْضى بَیْنَ النّاسِ بِعِلْمِهِ كَقَضاءِ داوُد علیه السلام وَ لا یَسْئَلُ الْبَیِّنَةَ.- بحارالا نوار: ج 50، ص 264، ح 24، به نقل از مناقب و خرائج . فرمود: زمانى كه حضرت حجّت (عجّ) قیام نماید در بین مردم به علم خویش قضاوت مى نماید؛ همانند حضرت داود علیه السلام كه از دلیل و شاهد سؤ ال نمى فرماید
28قالَ علیه السلام : مَنْ اَطاعَ الْخالِقَ لَمْ یُبالِ بِسَخَطِ الْمَخْلُوقینَ وَ مَنْ اءسْخَطَ الْخالِقَ فَقَمِنٌ اءنْ یَحِلَّ بِهِ الْمَخْلُوقینَ.- بحارالا نوار: ج 50، ص 177، ح 56، و ج 71، ص 182 ح 41. فرمود: هركس مطیع و پیرو خدا باشد از قهر و كارشكنى دیگران باكى نخواهد داشت .
29 قالَ علیه السلام : اَلْعِلْمُ وِراثَةٌ كَریمَةٌ وَالاْ دَبُ حُلَلٌ حِسانٌ، وَالْفِكْرَةُ مِرْآتٌ صافَیةٌ.- بحارالا نوار: ج 71، ص 324، مستدرك الوسائل : ج 11، ص 184، ح 4. فرمود: علم و دانش بهترین یادبود براى انتقال به دیگران است ، ادب زیباترین نیكى ها است و فكر و اندیشه آئینه صاف و تزیین كننده اعمال و برنامه ها است
30 قالَ علیه السلام : الْعُجْبُ صارِفٌ عَنْ طَلَبِ الْعِلْمِ، داعٍ إ لىَ الْغَمْطِ وَ الْجَهْلِ.- بحارالا نوار: ج 75، ص 369، س 4.فرمود: خودبینى و غرور، انسان را از تحصیل علوم باز مى دارد و به سمت حقارت و نادانى مى كشاند.
31 قالَ علیه السلام : لا تُخَیِّبْ راجیكَ فَیَمْقُتَكَ اللّهُ وَ یُعادیكَ. - بحارالا نوار: ج 75، ص 173، ح 2. فرمود: كسى كه به تو امید بسته است ناامیدش مگردان ، وگرنه مورد غضب خداوند قرار خواهى گرفت.
32 قالَ علیه السلام : مَا اسْتَراحَ ذُو الْحِرْصِ.- نزهة النّاظر و تنبیه الخاطر: ص 141، ح 21، مستدرك الوسائل : ج 2، ص 336، ح 11. فرمود: شخص طمّاع و حریص نسبت به اموال و تجمّلات دنیا هیچگاه آسایش و استراحت نخواهد داشت
33. قالَ علیه السلام : الْعِتابُ مِفْتاحُ التَّقالى ، وَالعِتابُ خَیْرٌ مِنَ الْحِقْدِ.- نزهة النّاظر: ص 139، ح 12، بحارالا نوار: ج 78، ص 368، ضمن ح 3. فرمود: (مواظب باش كه ) عتاب و پرخاش گرى ، مقدّمه و كلید غضب است ، ولى در هر حال پرخاش گرى نسبت به كینه و دشمنى درونى بهتر است (چون كینه ، ضررهاى خظرناك ترى را در بردارد.
34 قالَ علیه السلام : الْغِنى قِلَّةُ تَمَنّیكَ، وَالرّضا بِما یَكْفیكَ، وَ الْفَقْرُ شَرَهُ النّفْسِ وَ شِدَّةُ القُنُوطِ، وَالدِّقَّةُ إ تّباعُ الْیَسیرِ وَالنَّظَرُ فِى الْحَقیرِ. - الدّرّة الباهرة : ص 14، نزهة الناظر: ص 138، ح 7، بحار: ج 75، ص 109، ح 12. غنا برای افراد وقتی است که کم آرزو و توقّع باشند و به آنچه موجود و حاضر است راضى و قانع گردند ، و فقیر و تهى دست شما کسی است كه به آرزوهاى نفسانى اهمیّت می دهد.
35 قالَ علیه السلام : الاِْمامُ بَعْدى الْحَسَنِ، وَ بَعْدَهُ ابْنُهُ الْقائِمُ الَّذى یَمْلاَُ الاَْرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً كَما مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً. - بحارالا نوار: ج 50، ص 239، ح 4، به نقل از إ كمال الدین صدوق . فرمود: امام و خلیفه بعد از من (فرزندم ) حسن ؛ و بعد از او فرزندش مهدى موعود علیهما السلام مى باشد كه زمین را پر از عدل و داد مى نماید، همان طورى كه پر از ظلم و ستم گشته باشد.
36 قالَ علیه السلام : إ ذا كانَ زَمانُ الْعَدْلِ فیهِ أ غْلَبُ مِنَ الْجَوْرِ فَحَرامٌ أ نْ یُظُنَّ بِأ حَدٍ سُوءاً حَتّى یُعْلَمَ ذلِكَ مِنْهُ. - بحارالا نوار: ج 73، ص 197، ح 17، به نقل از الدّرّة الباهرة : ص 42، س 10. فرمود: در آن زمانى كه عدالت اجتماعى ، حاكم و غالب بر تباهى باشد، نباید به شخصى بدگمان بود مگر آن كه یقین و معلوم باشد
37 قالَ علیه السلام : إ نَّ لِشیعَتِنا بِوِلایَتِنا لَعِصْمَةٌ، لَوْ سَلَكُوا بِها فى لُجَّةِ الْبِحارِ الْغامِرَةِ. - بحارالا نوار: ج 50، ص 215، ح 1، س 18، به نقل از اءمالى شیخ طوسى . فرمود: همانا ولایت ما اهل بیت براى شیعیان و دوستانمان پناهگاه امنى مى باشد كه چنانچه در همه امور به آن تمسّك جویند، بر تمام مشكلات (مادّى و معنوى ) فایق آیند.
38قالَ علیه السلام : یا داوُدُ لَوْ قُلْتَ: إ نَّ تارِكَ التَّقیَّةَ كَتارِكِ الصَّلاةِ لَكُنتَ صادِقاً. - وسائل الشّیعة : ج 16، ص 211، ح 21382، مستطرفات السّرائر: ص 67، ح 10. فرمود: به یكى از اصحابش - به نام داود صرّمى - فرمود: اگر قائل شوى كه ترك تقیّه همانند ترك نماز است ، صادق خواهى بود.
39 قالَ: سَاءلْتُهُ عَنِ الْحِلْمِ؟ فَقالَ علیه السلام : هُوَ اءنْ تَمْلِكَ نَفْسَكَ وَ تَكْظِمَ غَیْظَكَ، وَ لا یَكُونَ ذلَكَ إ لاّ مَعَ الْقُدْرَةِ. - نزهة النّاظر و تنبیه الخاطر: ص 138، ح 5، مستدرك الوسائل : ج 2، ص 304، ح 17. یكى از اصحاب از آن حضرت پیرامون معناى حِلم و بردبارى سؤال نمود؟حضرت در پاسخ فرمود: این كه در هر حال مالك نَفْس خود باشى و خشم خود را فرو برى و آن را خاموش نمائى و این تحمّل و بردبارى در حالى باشد كه توان مقابله با شخصى را داشته باشى.
40 قالَ علیه السلام : اِنّ اللّهَ جَعَلَ الدّنیا دارَ بَلْوى وَالاْ خِرَةَ دارَ عُقْبى ، وَ جَعَلَ بَلْوى الدّنیا لِثوابِ الاْ خِرَةِ سَبَباً وَ ثَوابَ الاْ خِرَةِ مِنْ بَلْوَى الدّنیا عِوَضاً. - تحف : ص 358 فرمود: همانا خداوند، دنیا را جایگاه بلاها و امتحانات و مشكلات قرار داد؛ و آخرت را جایگاه نتیجه گیرى زحمات ، پس بلاها و زحمات و سختى هاى دنیا را وسیله رسیدن به مقامات آخرت قرار داد و اجر و پاداش زحمات دنیا را در آخرت عطا مى فرماید.
زبان داني امام هادي (ع)
يکي از امتيازات امام دهم که جلوه هاي آن بر اساس مشاهدات اصحاب امام ع در زندگاني آن حضرت وجود دارد، آگاهي کامل از همه زبان هاي معاصر خويش است. امام مثل ساير امامان بر همه زبانهاي دنيا تسلط کامل داشته . امام در گفتگويي با عموم مردم، سخنان هر انساني با هر زباني را به درستي متوجه شده و بدون نياز به مترجم، پاسخ او را به زبان خودش داده اند. در اينجا تنها تعدادي از اين گفتگوهاي آن امام بزرگوار براي روشن شدن اين حقيقت بيان مي شود؛ مطابق احاديثي که ذکر شده و در آن برخي نمونه هاي «زبان داني» امام گزارش شده، آن حضرت با زبانهاي مردم دنيا آشنا بوده اند.
هفتاد و سه زبان: مرحوم قطب الدين راوندي و ابوحمزه توسي به نقل از ابوهاشم جعفري حکايت مي کنند: روزي از روزها به محضر مبارک حضرت وارد شدم و پس از عرض سلام، نشستم. پس از گذشت لحظاتي، حضرت با من به زبان هندي صحبت فرمود؛ ولي من نتوانستم پاسخ فرمايشات وي را بدهم، چون به زبان هندي آشنا نبودم. در همين اثنا، متوجه شدم که ظرفي پُر از سنگريزه در کنار امام قرار دارد. حضرت يکي از آن ريگ ها را برداشت و درون دهان مبارکش نهاد و آن را مقداري مکيد و سپس همان ريگ را به من عطا نمود و فرمود داخل دهان خود بگذار. به دستور حضرت، آن ريگ را داخل دهان خود نهادم و قبل از آنکه از محضر شريف آن حضرت مرخص شوم، حالتي را در خود احساس کردم، مثل اينکه مي توانم غير از عربي هم سخن بگويم و در همان موقع به هفتاد و سه زبان، سخن گفتن را فرا گرفتم که يکي از آنها زبان هندي بود.
تکلم به زبان ترکي : ابوهاشم جعفري گفته است: درمدينه، امام با «بغا» از نگهبانان متوکل عباسي که ترک زبان بود، به ترکي سخن گفتند. وي از اسب پياده شد و جاي اثر پاي اسب امام را بوسيد. او را قسم داده و خواستم از سخنان امام به من خبر دهد. بغا پرسيد: هذا نبي؟ اين شخص پيامبر است؟ گفتم: پيامبر نيست. گفت: او مرا با نامي که در سرزمين هاي ترک نشين در کودکي صدا مي زدند و هيچ کس تا امروز از آن خبر نداشت صدا زد! چگونه شگفت زده نشوم! در اين گفتگوي امام با «بغا» به زبان ترکي، آگاهي امام از گذشته هاي دور او و خبر غيبي آن حضرت، او را به احترام فوق العاده نسبت به شخصيت مقدس الهي امام واداشته است.
زبان فارسي و اسلاوي: علي بن مهزيار گفته: به محضر امام شرفياب شدم و به فارسي با من سخن گفتند. روزي غلام خود را خدمت امام فرستادم. او که سقلابي بود، در هنگام بازگشت بسيار شگفت زده بود. پرسيدم: چه خبر شده؟ گفت: چگونه شگفت زده نشوم! امام پيوسته به زبان سقلابي (اسلاوي) همانند يکي از خود ما سخن مي گفت، به گونه اي که تصور کردم او سقلابي است و در آنجا بزرگ شده . ابوهاشم جعفري نيز گفته من با متطيب در محضر امام به فارسي سخن گفتم. امام روي به من نموده و با تبسم فرمود: گمان مي کني غير از تو کسي فارسي را به خوبي نمي داند؟ متطيب به امام عرض کرد: جانم فداي شما باد! شما فارسي را خوب مي دانيد؟ امام پاسخ دادند: آري. وي همچنين گفته : در محضر امام بودم، غلامي در خدمت امام بود. من با او فارسي سخن گفتم و او نفهميد. امام سخنم را به عربي برگردانده و به اطلاع او رساندند. مطابق احاديثي که ذکر شد و در آن برخي نمونه هاي «زبان داني» امام گزارش شد، آن حضرت با زبانهاي مردم دنيا آشنا بوده اند و در گفتگوها و مناظرات و مذاکرات با هر کس با زبان خودش سخن مي گفته اند. بنابراين هر يک از امامان براي هدايت انسان ها به هر زباني که خواسته اند، با تسلط کامل سخن گفته و بي نياز از واسطه و مترجم بوده اند. در اين امتياز نيز امامان سرآمد زمان خويش بوده و با زبانهاي متفاوت،حقايق الهي و معارف اسلامي را بيان کرده اند.
نسيمي از آموزه هاي اخلاقي امام هادي(ع)
درياي معارف بلند امام هادي(ع) پيرامون مسائل اخلاقي و
اجتماعي.
آموزه اول: ثمره ترس از خداامام هادي(ع): من اتق الله يتقي- هر كس از خدا
پروا كند، همگان از او پروا خواهند كرد. (تحف العقول ص510) پرواي از خدا و ترس از
او (تقوا) در حقيقت وجود آدمي، سپري فولادين مي سازد كه در عين نفوذناپذيري، بي
نهايت تاثيرگذار در ساير اشياء عالم از جمله انسانها است.
امام صادق(ع) فرموده اند: از نشانه هاي مومن اين است كه از هيچ چيز نمي ترسد بلكه
همه اشياء حتي حشرات، خزندگان، درندگان زمين و پرندگان آسمان از او بيمناك و خائف
بوده و در برابرش تسليمند. زيرا كه وي در پرتو دين خدا قدرتمند و عزيز شده است.
(ميزان الحكمه ج 1ص115) از امام علي(ع) نقل شده كه از خدا بترس تا ديگران نيز از
تو واهمه داشته باشند. (غرر ج1ص340) امام خميني(ره) مي فرمودند: والله قسم من جز
از خدا از هيچ كس نترسيدم. در داستان ديدار شواردز نادزه وزيرخارجه ابرقدرت آن
روز(شوروي سابق) در ملاقاتش با امام(ره) در جماران نقل مي كنند كه از خوف امام
دستهايش مي لرزيد و با زحمت فراوان سعي مي كرد اضطراب و ترس خود را از ديگران مخفي
كند.
آموزه دوم: ثمره اطاعت از خداامام علي النقي(ع): من اطاع الله يطاع- هر كس
كه مطيع خدا باشد، همگان از او پيروي خواهند كرد. (تحف العقول ص 510) به دنبال
همين سخن ارزشمند، حضرت تاكيد مي فرمايند: هر انساني كه خدا را اطاعت كند، از خشم
و ناخشنودي مردم باكي ندارد. (همان)
همانطور كه در آموزه اول بيان شد، در اينجا نيز ميان اطلاعات بنده از خداي مهربان
و تبعيت مردم از آن بنده، نسبتي قوي و رابطه اي عميق برقرار است. زيرا محصول
سرسپردگي و بندگي خدا، عين عزتمندي و بزرگواري است به همين دليل مردم در برابر
انسان بزرگوار و باعزت سرتعظيم فرود مي آورند. امام اول(ع) فرمودند: فردي كه از
خدايش بيشتر فرمانبرداري كند، كرامت و عزتش نيز بسيار خواهد شد و نيز چنين شخصي
كارش بالا گرفته و بزرگ مي شود. (غرر ج2 ص 13-14) در حديث معروف از امام
صادق(ع)آمده است: العبوديه جوهره كنهها الربوبيه ، بندگي خدا و پيمودن صراط قرب به
حق، گوهري است كه نهايت آن خداوندگاري يعني قدرت و توانايي است. (ولاء ما و
ولايتها ص47)
آن كس كه تو را شناخت جان را چه كند؟ فرزند و عيال و خانمان را چه كند؟
ديوانه كني هر دو جهانش بخشي ديوانه تو هر دو جهان را چه كند؟(همان)
آموزه سوم: ثمره نعمت ها
امام هادي(ع): براي نعمت ها همسايه خوبي باشيد و با سپاسگزاري و قدرداني از آنها
بر نعمت هاي خويش بيفزاييد. و بدانيد كه نفس آدمي آنچه را به او داده مي شود به
راحتي مي پذيرد و در برابر آنچه از آن بازداشته مي شود به شدت مقاومت مي كند.
(ميزان الحكمه ج2 ص5001)
چند نكته درباره تعريف شكر نعمت
1- نعمت دهنده را خوب شناسايي كنيم و بدانيم كه همه آنها منحصراً از سوي خداي
مهربان است.و مابكم من نعمه فمن الله (نحل/ 35)
2- شناخت نعمت ها و اينكه شماره آنها از حد و حساب خارج است: و ان تعدوا نعمه الله
لاتحصوها (نحل/81)
3- از بابت برخورداري از نعمت ها در دل احساس شادماني و رضايتمندي نماييم.
4- نعمت ها را خوب پاس داشته و از آنها مراقبت كنيم و در مصرف آنها اسراف و تبذير
نكرده بلكه آنها را درست، بجا، به موقع، به اندازه بكار بگيريم و به عبارت ديگر
نعمت ها را بايد در راهي هزينه كرد كه خدا راضي است.
5- در زبان و عمل سپاسگزار باشيم تا از دستمان نرود: لان شكرتم لازيدنكم و لان
كفرتم ان عذابي لشديد- (ابراهيم/7) به قول سعدي سگ حق شناس به از آدمي ناسپاس است.
سگي را لقمه اي هرگز فراموش نگردد گر زني صد نوبتش سنگ
وگر عمري نوازي سفله اي را به كمتر چيزي آيد با تو در جنگ
روشهاي شكرگزاري الهي عبارتند از:1- در امور دنيايي به پست تر و پايين تر
از خود و در امور معنوي و دين به بالاتر از خود نگاه كن.
2- به مردگان توجه كن كه نهايت آرزويشان اين است كه دوباره به دنيا برگردند و عمل
خيري انجام دهند، پس فرض را بر اين بگذار كه خود، همين الان از قبر نجات يافته اي
و حالا دست به كار خير شو و از معصيت دوري نما.
3- فرض كن كه به بلايي بزرگ دچار شده بودي كه اصلا اميد نجات برايت نبود، حالا از
آن بلا خلاصي پيدا كرده اي و سعي كن اين فرصت را غنيمت بشماري.
4- اگر دچار سختي و مصيبت شده اي، خدا را شكر كن كه به بدتر از آن گرفتار نشده اي.
5- از آن جهت كه در دين و اخلاقت آفت و آسيبي نديده اي خدا را بسيار شاكر باش.
6- در نعمت هاي ظاهري و باطني خدا، بسيار فكر و تأمل كن كه از حد و اندازه خارج
است. (مجموعه آثار شيخ عباس قمي ج1 ص954)
شكر منعم واجد آيد در خرد ورنه بگشايد در خشم ابد (مثنوي دفترسوم- 1762)
شكر قدرت قدرتت افزون كند جبر نعمت از كفت بيرون كند(دفتر اول 839)
شكر نعمت خوش تر از نعمت بود شكر باره كي سوي نعمت رود(دفتر سوم- 5982)
آموزه چهارم: ويژگي هاي غني و فقرامام هادي(ع): الغني قله تمنيك والرضا بما
يكفيك، الفقر شره النفس و شده القنوط. توانگري و ثروت آن است كه آرزوهايت را كم
كني و به آنچه تو را كافي است راضي باشي. فقر نيز عبارت از سيري ناپذيري نفس و
نوميدي شديد است.(ميزان الحكمه ج2 ص977 به نقل از بحار ج87 ص863)
حضرت معناي دقيق غنا و فقر را بيان مي فرمايند. ما آدميان، ثروت را در داشتن هرچه
بيشتر دنيا مي پنداريم كه علاوه بر اينكه مصائب فراواني دارد هيچ گاه نيز از آن
سيراب نمي شويم. ثروت حقيقي و غنا ، قطع وابستگي دل به دنيا و مظاهر آن و كاستن از
آرزوها و خواسته هاي دنيوي است. بي ترديد چنين شخصي استغناء طبع داشته و چشم طمع
از ديگران بريده و سر نياز به سوي كسي فرود نمي آورد. با اين نگاه فقر نيز مفهوم
خود را باز مي يابد. فقر واقعي نداشتن مال و منال نيست بلكه حرص به دنيا و چشم طمع
به داشته هاي ديگران است كه چنانچه اين اشتها و خواسته نفس را مهار نكنيم، در بست
ما را زمين گير كرده و چون در دنيا هيچ گاه سيراب نمي شود نتيجه اش قطعاً نااميدي
و سرخوردگي و بيماريهاي روحي و رواني خواهد بود. در روايات اسلامي، آزمندي و طمع،
نااميدي شديد، جهل و ناداني، بي ايماني و كفر، كم عقلي، از جمله مصاديق مهم فقر
محسوب مي شود و از فقر نفس و سيري ناپذيري آن با عنوان بدترين نوع فقر ياد شده
است. (غرر ج2 ص882)
در مقابل اظهار فقر در پيشگاه خداوند بزرگ و درك اين كه هيچ چيز از ما نيست و همه
چيز از خداست، از مصاديق مهم فقر مثبت تلقي شده است و پيامبر(ص) مي فرمايند: كه به
چنين فقري افتخار مي كنم. (ميزان الحكمه ج2ص 708)
دولت فقر خدايا به من ارزاني دار كاين كرامت سبب حشمت و تمكين من است
اگرت سلطنت فقر ببخشد اي دل كمترين ملك تو از ماه بود تا ماهي
تو دم فقر نداني زدن از دست مده مسند خواجگي و منصب توران شاهي(ديوان حافظ)
آموزه پنجم: ثمره خودپسنديامام دهم(ع): من رضي عن نفسه كثرالساخطون
عليه.هركس از خودراضي شد، مردم ناراضي و خشمگين نسبت به او زياد خواهد بود. (منتهي
الامال ج2ص 475)
بزرگان فرموده اند: از خودپسندي و خويشتن بيني اجتناب كن كه گناهي است كه تخم آن
كفر، زمين آن نفاق، آب آن فساد، شاخه هايش جهل و ناداني، برگ هايش ضلالت و گمراهي
و ميوه هايش لعنت و جاودانگي در جهنم است. (معراج السعاده، ص 122) شخص از خودراضي
كه در مقابل خدا خود را عددي بحساب مي آورد به طور مسلم در رفتار و روش خود در
مواجهه با مردم صدبرابر بيشتر از موضع بالا برخورد مي كند و مرتب به خودنمايي مي
پردازد و از مردم توقع احترام و اطاعت و زبوني را دارد. مردم نيز فطرتا از انسانهاي
متكبر و خودپسند بيزار هستند. به همين دليل در دل مردم هيچ جايگاهي نداشته و چه
بسا كينه آنها را نيز به دل خواهند گرفت. به فرموده امام اول(ع) ميوه خودپسندي
كينه و دشمني مردم است. (غرر ج2ص08)
به چسم كسان در نيايد كسي كه از خود بزرگي نمايد بسي
مگو تا بگويند شكرت هزار چه خود گفتي از كس توقع مدار (بوستان سعدي، ص283)
بزرگان نكردند در خود نگاه خدابيني از خويشتن بين، مخواه
زخاك آفريدت خداوند پاك پس اي بنده افتادگي كن چو خاك (همان ص 462-562)
آموزه ششم: ثمره صبر
امام هادي: المصيبه للصابر واحده و للجازع اثنان. بلا و مصيبت براي شخص صبركننده
يكي است و براي شخص كم تحمل و كم صبر دوتا خواهدبود. (منتهي الآمال ج2 ص 475)
ظاهرا دوتا بودن مصيبت جزع كننده و انسان كم تحمل، يكي مصيبت وارده بر اوست و
ديگري مصيبت نابودشدن اجر و پاداش اخروي اوست. علاوه بر آنكه بي تابي كردن، خود
نوعي درد و رنج روحي است و غم آدمي را شدت مي بخشد. (همان)
نقل كرده اند كه كسري بر بوذرجمهر حكيم غضب كرد و دستور داد او را در جاي تاريكي
حبس كنند و به دست و پايش زنجير ببندند. پس از مدتي كسي را فرستاد كه از او خبر
گيرد و حالش را جويا شود. مأمور وقتي آمد او را با سينه گشاده و نفس آرميده ديد،
از او پرسيد تو در اين زندان با سختي زندگي مي كني، اما چنان وانمود مي كني كه
گويا در آسايش و راحتي به سر مي بري. حكيم گفت: من معجوني ساخته ام از شش چيز و آن
را مصرف مي كنم لذا مرا با اين حال خوش مشاهده مي كني. مأمور گفت آن معجون را به
ما نيز ياد بده تا استفاده كنيم. حكيم گفت: آن شش چيز عبارت از:
1- فقط بايد اعتماد به خداوند داشت.
2- هرچيز مقدر شده همان خواهدشد (بيخود نگران نباش)
3- براي كسي كه دچار بلا و مصيبت شده بهترين دارو صبر است.
4- اگر صبر نكنيم چه كنيم.
5- اين را درنظر بگيريم كه ممكن بود مصيبتي از آن بالاتر و سخت تر به ما برسد.
6- از اين ساعت تا ساعت ديگر فرج است (از اين ستون به آن ستون فرج است)
چون اين مطلب را به كسري اطلاع دادند امر كرد از زندان رها كردند و وي را احترام
نمودند. (همان ص 575)
آموزه هفتم: بيچارگي محتضرامام علي النقي(ع): اذكر مصرعك بين يدي اهلك فلا
طبيب يمنعك ولا حبيب ينفعك. ياد كن آن وقتي را كه بر روي زمين افتاده اي در برابر
خانواده خود، پس پزشكي نيست تا تو را از مرگ نجات دهد و نه دوستي كه به حال تو
سودمند باشد. (منتهي الامال ج 2 ص 675)
نقل است كه وقتي بيماري عمر بن عبدالعزيز سخت شد، پزشك نگاهي به او كرد وگفت: او
مسموم شده و وي را از مرگ در امان نمي بينم. عمر چشمهايش را باز كرد و گفت: آقاي
دكتر آن كسي هم كه مسموم نشده، از مرگ در امان نيست. سپس او را نشاندند و چنين
گفت: خدايا منم آن كه هر امري كردي كوتاهي نمودم و از هر چه نهي كردي نافرماني
كردم.
و نيز گويند: هارون الرشيد موقع مردن كفن خويش را با دست خود انتخاب و آماده كرد و
همواره به آن نگاه مي كرد و مي گفت: مال و ثروتم مرا بي نياز نكرد و قدرت و سلطنتم
از بين رفت.
و نيز حكايت است كه يكي از بزرگان در حال احتضار ديد زنش گريه مي كند، پرسيد چرا
گريه مي كني؟ گفت: به حال تو گريه مي كنم. گفت: به حال خودت گريه كن كه من چهل سال
براي اين حالت خويش (براي چنين روزي) گريسته ام. (مجموعه ورام ج 1 ص 215-315)
آموزه هشتم: جان هاي پاك، پايگاه حكمتامام دهم(ع)؛ الحكمه لا تنجع في الطباع
الفاسده . حكمت در جانهاي فاسد تأثير نمي كند. (منتهي الامال ج 2 ص 775)حضرت
امير(ع) در همين رابطه فرموده اند: در گردن هاي خوكان جواهر نياويزيد. حضرت
عيسي(ع) در ميان بني اسرائيل خطبه مي خواند و فرمود: اي بني اسرائيل حكمت را بر
افرادجاهل بازگو نكنيد كه در آن صورت به حكمت ظلم كرده ايد و به اهلش تعليم دهيد و
در غير آن صورت به ايشان ستم نموده ايد.
كي درآيد فرشته تا نكني سگ ز در دور و صورت از ديوار(همان)
علي(ع) مي فرمايند: حكمت در دل منافق درنيايد جز آن كه همان گونه بيرون رود بلكه
حكمت با پاكدامني قرين و همراه است. (غرر ج 1 ص 782-882)
آموزه نهم: جاده دوطرفه محبتامام هادي(ع): از كسي كه آزرده اش كرده اي، صفا
و يكرنگي انتظار نداشته باش و از كسي كه تير بدگمانيت را به او نشانه رفته اي،
انتظار خيرخواهي نداشته باش. زيرا دل ديگران با تو همچون دل توست نسبت به ديگران. (ميزان
الحكمه ج 1 ص 91) از علي(ع) نقل است كه دوستي ها را از دلها بپرسيد كه آنها
گواهاني اند كه رشوه نمي گيرند. و نيز فرمودند: دوستي كن با دوست خود تا تو را
دوست بدارد و به او اكرام كن تا تو را اكرام كند. او را بر خويش مقدم دار تا او
نيز تو را بر خود و خاندانش مقدم بدارد. (غرر ج 1 ص 912-122)
از پيامبر(ص) منقول است كه: هر كس مي خواهد بداند كه چه منزلتي پيش خدا دارد،
بنگرد كه منزلت و اعتبار خدا نزد او چگونه است. زيرا بنده به همان اندازه پيش خدا
قدر و منزلت دارد كه بنده براي خدا نزد خود قدر و اعتبار قائل است. (مجموعه ورام
ج1 ص 324)
محبت و دوستي يك امر روحي و دروني است و عمدتاً رفتارهاي ما دوستي را محك مي
زند.رابطه محبت انسان با خدا و نيز انسان با انسان دوطرفه است.
به نظر مي رسد كه عامل اصلي دوستي انسان با خدا در مرتبه اول ايمان به خدا و سپس
اطاعت و پيروي از اوست و عامل دوري آنها در مرتبه اول كفر و شرك به خدا و سپس
عصيان و تمرد از اوست.
عامل دوستي انسان با انسان، خيرخواهي و تعاون نسبت به يكديگر است و عامل دوري آنها
بدخواهي و ظلم نسبت به همديگر است. اگر توقع كمك و احترام از ديگران داري، ابتدا
از خود شروع كن، رحم كن تا ديگران به تو رحم كنند. ارحم ترحم (ميزان الحكمه ج 1
ص814)
آموزه دهم: بهترين ها
امام هادي(ع): خير من الخير فاعله و اجمل من الجميل قائله و ارجح من العلم
حامله.از خوبي بهتر كسي است كه خوبي مي كند و از زيبايي زيباتر كسي است كه زيبا مي
گويد و از علم برتر كسي است كه دارنده آن است. (ميزان الحكمه ج1 (ص743 به نقل از
بحار ج87 ص 073) درهمين زمينه امام صادق(ع) مي فرمايند: بهتر از راستگويي خود
راستگو و بهتر از خوبي كسي است كه خوبي مي كند. (همان) امام باقر(ع) فرمود: روز
قيامت انساني را براي محاكمه مي آورند. به او گويند براي نجات خود دليل بياور. در
پاسخ گويد: خداوندا مرا آفريدي و هدايت كردي و روزي و امكانات گسترده به من دادي.
من نيز از آنها استفاده كردم و نسبت به انسانهاي ديگر برخورد نيك نمودم و از
امكانات خود به آنان بخشيدم و بر آنها آسان گرفتم به اميد اينكه امروز مرا مشمول
رحمت خود قرار دهي.
خداوند به فرشتگان خطاب مي كند: بنده من راست مي گويد او را وارد بهشت كنيد.
(داستان دوستان ج 2 ص 262) شخصي به نام عبدالرحمان در مدينه مدتي معلم كودكان و
نوجوانان بود. يكي از فرزندان امام حسين(ع) به نام جعفر به مكتب او مي رفت. معلم
آيه- الحمدلله رب العالمين- را به جعفر آموخت. امام حسين(ع) بخاطر مقام معلم، هزار
دينار و هزار حله (پيراهن مرغوب) به معلم هديه داد. شخصي از امام پرسيد، آيا آن
همه پاداش به معلم رواست؟ امام حسين(ع) فرمود: آنچه كه دادم چگونه برابري مي كند
با ارزش آنچه كه او به پسرم آموخت. (همان ج1 ص27)
روش امام هادي(ع) در تزکيه
مردم
يکي از مسئوليتهاي پيامبران و امامان(ع) هدايت است که به دو شکل ارايه طريق و
ايصال الي المطلوب انجام ميگيرد. آنان براي انجام اين مسئوليت گاه تعليم ميدهند
و گاه تزکيه ميکنند. روش تعليم و تزکيه آنان نيز به دو شکل است که بيانگر شيوه
تکويني و تشريعي است؛ يعني گاه تنها ارائه راه و آموزش و تربيت از طريق علم حصولي
در قالب تشريعي و گاه ديگر از طريق تصرفات و شيوه تکويني انجام ميگيرد. امام هادي(ع) از دو شيوه
هدايتي در قالب تشريعي و تکويني بهره برده است؛ ولي آنچه قابل بيان در تبيين شخصيت
ايشان است، تنها اشاره به همين شيوه تشريعي است؛ زيرا بسياري از تصرفات آنان در
مقام تعليم يا تزکيه به گونهاي بوده که تاريخ نتوانسته و يا نميتواند آن را
گزارش کند.
روشهاي تزکيه
تزکيه به معناي پاک کردن، رشد و نمو، اصلاح، ايجاد شايستگي و تحقق موجبات مدح(لسان
العرب، ابنمنظور، ج6، ص 64-65، «زکا») وقتي درباره نفس به کار ميرود به معناي
تلاش براي دستيابي به سببهايي است که به پاکي نفس ميانجامد. از نظر آموزههاي
قرآني و اخلاقي تزکيه داراي دو قسم است: 1.با عمل شايسته که اين طريقه پسنديده
است؛ 2-با گفتار و ستايش که اگر نسبت به خويشتن باشد، مذموم است. (مفردات الفاظ
قرآن کريم، راغب اصفهاني، ص 380، «زکا»)
البته هر انساني وظيفه دارد که به تعليم و پرورش خود بپردازد، ولي حقيقت آن است که
براساس توحيد افعالي، علم و زکات (پاکي) را خداوند در هر موجودي از جمله انسان
ايجاد ميکند و انسانها تنها بستر دانش و تزکيه نفس را فراهم ميآورند. از اين رو
خداوند ميفرمايد هيچ کسي به پاکي نميرسد، مگر آنکه خداوند او را تزکيه کند.
(نساء، 49) اين تزکيهاي که خداوند انجام ميدهد همان تصرفاتي است که
موجب ميشود تا انسان پاک شود و داراي نفس سليم بدون هيچگونه غل و غش و بيماري
گردد. هر چند که انسانها به اراده و اختيار خود بستر بهرهمندي از تزکيه الهي را
فراهم ميآورند ولي اين تصرفات الهي است که به اين امر واقعيت ميبخشد. از آموزههاي قرآني به دست
ميآيد که پيامبران و اولياي الهي به عنوان مظاهر الهي به اين امر اقدام ميکنند؛
يعني آنان نيز به عنوان مظاهر الهي و خليفه خداوند از تصرفاتي برخوردارند که
ديگران را تزکيه ميکنند.اين که خداوند در آيات قرآني از جمله آيات 129 و 151 و
174 بقره و 77 آلعمران و آيه 2 جمعه از مسئوليت و وظيفه تعليم و تزکيه
پيامبران(ع) خبر ميدهد، به دو معناي تعليم و تزکيه تشريعي و تکويني است. به اين
معنا که گاه در مقام بيان قرار ميگيرند و اموري را که بايد انسانها به عنوان
دانش و ارزش بدانند به آنان ميگويند تا با استفاده از آن دانش و ارزش، به خودسازي
و تکامل خود بپردازند؛ و گاه ديگر در مقام تصرف برميآيند و در کون و کائنات تصرف
کرده و به يک معنا علم و پاکي را در جان ايشان ميافکنند.
روش تزکيه تشريعي امام دهم
امام هادي(ع) در طول زندگي خود بر آن بوده تا به اشکال گوناگون و در قالبهاي
مختلف به تعليم و تزکيه مردم بپردازند. از آنجايي که حوزه اخلاقي بيشترين مسئله را
براي مردم و جامعه ايجاد ميکند و نقص در اين حوزه به ديگر حوزهها از جمله حوزههاي
اجتماعي و اقتصادي و حقوقي و سياسي و نظامي و مانند آن سرايت ميکند، تزکيه نفس و
ارتقاي اخلاق از اصليترين و مهمترين برنامههاي اسلام و رهبران آن قرار گرفته
است. البته بسياري از مردم به تزکيه نفس خود به معناي ناپسند ميپردازند.
به اين معنا که خود را به اخلاق پسنديده مدح و ستايش کرده و هرگونه عيب و نقص
اخلاقي را از خود دور ميدانند. چنين نگرشي نسبت به خود، مهمترين عامل در ترک
پرورش وتزکيه نفس واقعي است؛ زيرا کسي که خود را جامع اخلاق و محاسن و مکارم ميداند
و نقص و عيبي را در خود نميبيند به بازسازي اخلاقي و تربيت خود نميپردازد و همين
عجب و خودپسندي مانع جدي در سر راه تزکيه واقعي نفس خواهد بود. از اين رو امام
هادي(عليهالسلام)فرمودند: العجب صارف عن طلب العلم، داع الي الغمط و الجهل؛
خودپسندي، آدمي را از طلب دانش باز ميدارد و به ناسپاسي و انکار حق ميخواند
(بحارالانوار، ج72، ص199)
کسي که سير است و يا خود را عالم کامل ميداند، در پي غذا و علم نميرود. اما اگر
کسي گرسنه بود و اين احساس گرسنگي را داشته باشد و يا از جهل خود آگاه باشد و
بخواهد اين نقص را به کمال تبديل کند، آنگاه اقدام اساسي براي تأمين تغذيه مناسب
جسم و روح انجام ميدهد. لذا آن امام همام(ع) فرمودند: السهر الذللمنام و الجوع
يزيد فيطيب الطعام؛ بيخوابي، خواب را لذيذتر ميکند و گرسنگي، خوراک را گواراتر
ميسازد. (بحارالانوار، ج78 ص 369)
امام(ع) ميفرمايد: الجهل و البخل أذم الاخلاق؛ جهل و بخل بدترين صفات اخلاقي است.
(مآثر الکبراء، ج3 ص222) ولي مصيبت اين است که بسياري از مردم از اين حقيقت گريزان
هستند و رفتار مناسبي در برابر جهل و نقص خود پيش نميگيرند. از همينرو وقتي در
مشکلات و مصيبتي قرار ميگيرند براساس نقص و جهل خود عمل ميکنند و در ايشان از
حلم و صبر خبري نيست. اگر بخواهيم حقيقت و نيز اخلاق و منش خودمان را دريابيم ميبايست
به حالات خود در بحرانها و مصيبتها توجه کنيم؛ زيرا در اين حالت است که خود
واقعي خودمان را بروز ميدهيم. کسي که نفسش را تزکيه نکرده، در برابر بحرانها نه
تنها واکنش مثبتي ندارد، بلکه مصيبت خود را مضاعف ميکند؛ زيرا يکي اصل مصيبت است
و ديگري بيتابي و ناله بر مصيبت. امام(ع) در اينباره فرمودند: المصيبه للصابر
واحده و للجازع اثنتان؛ مصيبت براي کسي که صبر ميکند، يک مشکل بيش نيست، ولي براي
کسي که بيتابي ميکند، دو تاست. (بحارالانوار، ج78 ص369)
پس انسان بايد از خودش شروع کند تا بتواند در جامعه در بحرانها و مشکلات کم
نياورد. برخي به جاي اينکه خودشان را اصلاح کنند همواره به نقد رفتار ديگران ميپردازند
و همان خودپسندي آنها مانع از آن مي شود که عيب خود را ببينند انسان ميبايست در
جامعه بگونهاي باشد که نخست عيب خود را ببيند تا ديگر سرگرم عيب ديگران نشود. کسي
که اينگونه شد ديگر به سرزنش ديگران نميپردازد که چرا چنين و چنان گرديد؟ او با
سرگرم شدن به عيب خود از عيب ديگران باز ميماند و ديگر عتاب و سرزنش نيز از او
رخت برميبندد و در نهايت ديگران هم به او کينه نخواهند داشت؛ اما خودپسندي و عيبجويي
به عتاب ميانجامد و همين موجبات آزار ديگران را فراهم آورده و در نتيجه به دشمني
ديگران نسبت به او منجر خواهد شد.از طرف ديگر اگر گاهي مورد اعتراض ديگران قرار ميگيريم
و يا عتاب و سرزنشي در حق ما روا ميشود، به اعمال ما باز ميگردد. پس بايد همواره
مراقبت کنيم و نشانهها را ردگيري نماييم و بدانيم که ريشه اين کنش ديگران چيست؟
زيرا ممکن است که خودمان زمينه و بستر اين رفتار را فراهم آورده باشيم.
انسان عاقل همانطور که خود و رفتارش را در نظر دارد، به رفتارها و افکار ديگران
توجه دارد و به محاسبه و تحليل آن ميپردازد تا بهترين کنش و واکنش را نسبت به
ديگران داشته باشد. وقتي کسي به خودش احترام نميگذارد به طريق اولي احترامي براي
ديگران قايل نيست. پس نميبايست به چنين افرادي نزديک شد و يا به گونهاي رفتار
کرد که دهانش باز شود. از همينرو خداوند در قرآن ميفرمايد که از کنار جاهل به
کرامت عبور کنيد و اجازه ندهيد که او با سفاهت و بيعقلي اش موجب مزاحمت و اهانت و
آزار شما شود. (فرقان، آيه72) امام(ع) نيز در سخني به اين نکته اشاره ميکند و ميفرمايد:من
هانت عليه نفسه فلا تأمل شره؛ هرکس قدر خودش را نداند و در نظر خودش بي مقدار
باشد، از شرش ايمن مباش. (تحفالعقول، ص774)
پس اگر بخواهيم از شر ديگران در امان باشيم بايد موقعيتسنج و مردمشناس باشيم و
با هر کسي که ميزان درک و فهم و عقل و ايمان و خلق و خوياش ارتباط و تعامل داشته
باشيم و گاهي بايد اصولا به آنها نزديک نشد تا از شر آنان در امان ماند. پس هميشه
اجتماع و مردمداري خوب نيست؛ چرا که ارتباط ميبايست سنجيده و معقول و مطلوب
باشد.
ضرورت محاسبه و مراقبه
امام هادي (ع)ميفرمايند که ما بايد از هر موقعيتي در زندگي براي خودسازي و تزکيه
نفس بهره گيريم و اگر بخواهيم در هر کاري از جمله تزکيه نفس موفق باشيم و اندکاندک
خود را پاکسازي کنيم، بايد به مراقبه و محاسبه بپردازيم؛ زيرا اين کار موجب مي شود
تا نقاطقوت و ضعف خود را بشناسيم و به شکلي در انديشه درمان و چارهجويي آن
باشيم. امام هادي(ع) درباره نقش محاسبه در بهبود وضعيت شخص فرمودهاند: المقادير
تريک ما لم يخطر ببالک؛ حسابرسيها، آنچه را که به ذهنت خطور نميکند به تو نشان
خواهد داد. (همان، ص368) آدم بايد حساب آخر کار و آخرت کارش را داشته باشد. اگر
ترس از قيامت و معاد و بازخواست در فکر و انديشه و جان آدمي رسوخ کند بسياري از
کارها را انجام نميدهد و به تزکيه نفس ميپردازد. امام(ع) براي اينکه رويه
حسابرسي و حساب آخر کار را داشتن در جان آدمي رسوخ کند ميفرمايد: اذکر مصرعک بين
يدي اهلک و لاطبيب يمنعک و لاحبيب ينفعک؛ به يادآور لحظهاي را که در مقابل
بستگانت جان ميدهي، که نه طبيب، کاري ميتواند بکند و نه از دوست کاري ساخته است.
(بحارالانوار،ج78 ص370)
توهین به ساحت امام هادی(ع) سؤالات
زیادی را در ذهن ایجاد کرده است که چرا دشمنان دست روی شخصیت امام هادی(ع) گذاشتهاند؟!
البته شکی در این نیست که سابقه حمله و هجمه دشمنان به ائمه معصومین(ع) ریشه در
تاریخ اسلام دارد. در دوران معاویه توهین به امام علی(ع) از سوی این دستگاه اجباری
شد، چنانچه قبل و بعد از منابر، یعنی حداقل سه نوبت در روز از تریبونهای عمومی،
آن حضرت ناجوانمردانه مورد توهینهای حکومتی بنی امیه قرار میگرفتند. شاید یکی از
مهمترین آسیبهای فرهنگی ما در عرصه شناخت اهل بیت(ع) آن است که به جز امام علی،
امام رضا و امام حسین(ع) نسبت به سایر ائمه معصومین(ع) شناختی مناسبتی و سطحی
داریم .
در حالیکه در مراکز شیعه شناسی غرب بسیار بیشتر از ما که مدعی اسلامی بودن هستیم
روی تفکر و اسلام ما کار تحقیقاتی و مطالعاتی انجام میدهند و به خوبی دریافتهاند
حمله به امام هادی، یعنی حمله به ضعفهای اعتقادی ما که در واقع خودمان مسبب آن
هستیم و چون ما امام هادی(ع) را نمیشناسیم آنها چنین هجمهای به ایشان وارد کردند
تا از این طریق بنیاد اعتقادی و دینی ما را سست و متزلزل کنند.
دشمنان از جهل عمومی ما در رابطه با شناخت این امام همام سوء استفاده میکنند تا
مبانی فکریمان را تخریب و تعدیل نمایند، چنانچه در نظریه تلقیح در علم رسانه هم
آمده است، بیشتر افراد باورهایی دارند که در معرض چالش و بحث قرار نگرفته است لذا
هنگامی که به این باورها و اعتقادات حمله یا شبههای وارد شود، ممکن است دچار
تردید گردند و به آسانی تسلیم شوند، درنتیجه تغییر عقیده بدهند، زیرا آنها
متعصبانه و بدون شناخت باورها را پذیرفتهاند و عادت ندارند تا به دفاع از آنها
بپردازند.
بر اساس همین نظریه، رسانههای معاند جمهوری اسلامی به لطایف الحیلی سعی در تخریب
بنیانهای اعتقادی و مقدسات ارزشی ما دارند. چنانچه شبکههای ماهوارهای هم با
چنین رویکردی راهاندازی شدهاند تا هربار تلنگری به اعتقادات دینی ما بزنند،
البته قبل از این نیز از طرف سلطنتطلبها حمله به امام حسین(ع) را داشتیم، آنها
در شبکههای ماهوارهای خود از طریق شبنامهها و ...
این شبهه را القا میکردند که امام حسین(ع) و یزید ملعون بر سر یک زن با هم بهنزاع
پرداختند یا مسئله برای کسب قدرت بوده است و تو ایرانی بهخاطر چند عرب؟! هر سال
اینگونه بر سر و مغز خود میزنی؟! بحمدالله این شبهه به دلیل اعتقادات و علم مردم
در رابطه با این امام همام و حماسه کربلا عقیم ماند، آنها به امام حسین (ع) حمله
کردند، چون میدانند سرچشمه غیرت و تکاپوی شیعه از کربلا برمیخیزد، همان اوایل
دهه ۶۰ در کنفرانس تل آویو، به این نتیجه رسیدند که باید امام حسین
(ع) و امام زمان(ع) را به شدت بکوبند که وجود بنیادها و نهادهای خودجوش مردمی و
احساس وظیفهای که در مردم در این رابطه وجود نداشت، بهرغم سوء استفادههای دشمن
مانع مهمی بر سرهجمههای آشکار و پنهان آنها بود، اما سالهاست که سنگر دفاع از
امام هادی(ع) وسایر ائمه معصومین(ع) را خالی گذاشتهایم و کم کار شدهایم.
در صورتیکه دشمن میداند بزرگترین عامل پیروزی تشیع، ثقلین است؛ اینکه امام
خمینی(ره) فرمودند: ما هرچه داریم از محرم و صفر داریم، بهخاطرهمین موضوع است.
ما از شناخت نصفه و نیمهای که نسبت به امام حسین(ع) داشتیم، توانستیم استقلال خود
را در مقابل استکبار جهانی حفظ کنیم و از شناخت اندکی که نسبت به ساحت امام
زمان(عج) داریم، امیدوار به آینده هستیم، وگرنه با وجود این همه تحریم، ارعاب و
تخریب خارجی و داخلی، همه کارشناسان دنیا متفقالقول براین باورند که هر ملتی به
غیر از ایران بود، قطعاً نابود میشد و به زانو در میآمد؛ پس مقصر اصلی حمله به
ساحت امام هادی(ع) خود ما و جهل ما و مهمتر از همه کمکاریهای ما است.
مشخص است چراکه تاریخ عبرت آموز بزرگی است اما این مهم وظیفه ما را در دفاع از
حریم اهل بیت(ع) و ولایت فقیه کم نمیکند. باید شناخت و اطلاعاتمان را بالا ببریم
تا دشمن برای نابود کردن ما حتی فکر نزدیک شدن به ساحت حریم اهل بیت(ع) را هم در
ذهن نگنجاند و پاشنه آشیلی برای خود طراحی نکند.