مصحف فاطمه . احادیث . زیارت نامه و میثاق نامه . فاطمه لیله القدر
سایت جدید : تاریخی فرهنگی قرآنی
m5738z
blog.ir.
مقام اهل بیت(ع)
قالت فاطمه (س) نحن وسیلته فی خلقه، و نحن خاصته و محل قدسه، و نحن حجته فی غیبه، و نحن ورثه الانبیاء. ما اهل بیت پیامبر(ص) وسیله ارتباط خداوند با خلق او هستیم، ما برگزیدگان پاک و مقدس پروردگار می باشیم، ما حجت و راهنما خواهیم بود. و ما وارثان پیامبران الهی هستیم (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج16، ص112)
مقامات فاطمی براساس روایات معصومان(ع) برای فاطمه زهرا(س) مقامات بسیاری در روایات آمده که برخی از آنها با دیگر معصومان(ع) مشترک اما برخی، از اختصاصات آن حضرت است. از جمله مقامات مشترک می توان به عصمت (احزاب33)، مقام سابقون و ابرار (سوره انسان)، مقام شفاعت، مقام رضایت و رضوان الهی، مقام لولاک لما خلقت الافلاک و ... اما برخی از مقامات، اختصاص در میان زنان هستی، او سیده نساء العالمین است
و هیچ کس حتی حضرت مریم(س) با آن همه مقامات، در این اطلاق شریک او نیست؛ زیرا حضرت مریم(س) سیده زنان زمان خویش بوده (آل عمران24)
اجازه گرفتن عزرائیل
در روایت است که رسول خدا(ص) در بستر رحلت قرار گرفته بود ساعت آخر عمر ایشان نزدیک بود. در این لحظه صدای در شنیده شد. فاطمه(س) فرمود: کیستی؟ کوبنده در گفت: من مردی غریب هستم و آمده ام از رسول خدا(ص) بپرسم: آیا به من اجازه ورود می دهد تا به محضرش آیم؟ فاطمه: خدا تو را بیامرزد. بازگرد! رسول خدا(ص) در بستر بیماری است.
مرد غریب رفت پس از ساعتی بازگشت و در خانه پیامبر(ص) را کوبید. در این هنگام رسول خدا(ص) به هوش آمد به فاطمه(س) فرمود: ای فاطمه جانم! آیا می دانی این غریب کیست؟ فاطمه: نه ای رسول خدا(ص)!
پیامبر(ص) فرمود: این کسی است که جمعیت ها را پراکنده می سازد و لذت ها را از هم می پاشد، این فرشته مرگ است که سوگند به خدا برای قبض روح هیچ کس قبل از من و نه بعد از من اجازه نمی گیرد ولی به خاطر مقام ارجمندی که نزد خدا دارم از من اجازه می خواهد، به او اجازه ورود بده.
فاطمه(س) به عزرائیل فرمود: خدا تو را رحمت کند وارد خانه شو! عزرائیل مانند نسیم ملایم و آرامش بخشی وارد خانه شد و گفت: سلام بر اهل خانه رسول خدا! (الانوار البهیه ص23) از این روایت برمی آید که تا فاطمه(س) اذن دخول به عزرائیل نداده بود، ایشان وارد نمی شود.
البته عزرائیل به اراده الهی خود را غریب جا زد تا بر حضرت مخفی باشد وگرنه اگر خدا می خواست وجودش بر آن حضرت(س) مخفی نمی ماند. بسیار اتفاق افتاده که با آن که علی(ع) همان چیزی که پیامبر(ص) می دیدید و می شنید و می دانست ایشان می دیدید و می شنید و می دانست انک تسمع ما اسمع ولی برای آگاهی دیگران می پرسید تا حجت بر دیگران تمام شود (نهج البلاغه خ192، القاصعه)
مراوده جبرئیل با فاطمه(س)، بزرگ ترین فضیلت
جبرئیل از سوی خداوند مأموریت می یابد تا بر آن حضرت(س) نازل شود و با او به سخن بنشیند و همنشین او شود. جبرئیل که بر بسیاری از فرشتگان نازل نمی شد و تنها بر برخی از فرشتگان نازل می شد، بر ایشان نازل می شود تا نه تنها کلامی بگوید و وحی را برساند و برگردد بلکه در خدمت ایشان باشد و همنشین تنهایی آن حضرت(س) پس از شهادت پیامبر(ص) باشد. این مدت 75 یا 95 روز به درازا می کشد و هر روز جبرئیل به خدمت ایشان می رسید.
مسئله آمدن جبرئیل برای کسی یک مسئله ساده نیست حق تعالی او را مامور می کند که برو و این مسائل را بگو. درباره ائمه هم من ندیده ام که وارده شده باشد فقط این است که برای حضرت زهرا س ست
این شرافت و فضیلت را از همه فضایلی که برای حضرت زهرا ذکر کرده اند- با اینکه آنها هم فضایل بزرگی است- این فضیلت را بالاتر از همه که برای غیر انبیا(ع) آن هم نه همه انبیا برای طبقه بالای انبیا(ع) و بعض از اولیایی که در رتبه آنها هست، برای کس دیگر حاصل نشد و با این تعبیری که مراوده داشته است (صحیفه نور ج91 ص278)
مصحف فاطمه یا کتاب فاطمه
در روایتی از جعفر صادق آمده: هنگامیکه رسول خدا رحلت کردند، فاطمه زهرا به علت وفات پدر به قدری محزون شد که تنها خداوند از شدت غم و اندوه او باخبر بود. از این رو خداوند فرشتهای را فرستاد تا او را تسلی دهد و اندوهش را برطرف سازد.
فاطمه زهرا، علی را از این موضوع با خبر ساخت و او همهٔ آن سخنان را نوشت و مصحف فاطمه اینگونه تدوین شد کافی ج۱ ص۲۳۸..
مجموعه مصحف فاطمه(س) مجموعه همین اخبار غیب الهی است که خداوند به سبب مقام رضایت فاطمی(س) او را بدان آگاه می کند.عالم الغیب فلایظهر علی غیبه احدا الامن ارتضی من رسول؛ او دانای غیب است. غیب خود را بر هیچ کس آشکار نمی سازد، مگر بر آن پیامبری که از او خشنود باشد (جن26 و 27)
پس آن حضرت(س) در مقام مرتضی بوده که علم غیب و اخبار آینده برای او از طریق رسول وحی اظهار می شود و آن حضرت(س) املاء کرده و حضرت علی(ع) می نگارد و مصحف فاطمه(س) شکل می گیرد.
بر اساس روایات شیعه مصحف فاطمه شامل مباحث زیر میباشد
1. خبر حوادث آینده الاحتجاج، ج۲، ص۱۳۴
2. وصیت فاطمه زهرا الاحتجاج، ج۱، ص۲۴۱
3. نام تمام فرمانروایانی که تا قیام قیامت به حکومت خواهند رسید الاحتجاج ج۲ص۱۳۴
4. خبر دادن از فرزندان فاطمه زهرا کافی ج۱ ص۲۴۱
5. گزارش احوال محمد(ص) و جایگاه او پس از مرگش، به زهرا کافی، ج۱ ص۲۴۱
مصحف فاطمه چگونه نوشته شد
از امام صادق ع روایت شده است که فرمود: انّ فاطمة کانت محدّثة آن بزرگوار محدّثه بود. یعنى فرشتگان بر او فرود مىآمدند، با او مأنوس مىشدند و با او سخن مىگفتند و آیات الهى را مىخواندند
همان تعبیراتى که نسبت به مریم س در قرآن هست که ان اللَّه اصطفیک و طهّرک و اصطفیک على نساء العالمین این عبارات را فرشتگان به فاطمه زهرا س خطاب مىکردند و مىگفتند: یا فاطمة، انّ اللَّه اصطفیک و طهَّرک؛ خدا تو را برگزیده و پاک قرار داده. تو را بر زنان عالم برترى داده است.
امام صادق ع : یک شب که ملائکه با آن حضرت مشغول صحبت بودند و این تعبیرات را مىکردند، فاطمه زهرا س به آنها فرمود: ألیست المفضّلة على نساء العالمین مریم؟ یعنى آن زنى که خداى متعال فرموده و اصطفیک على نساء العالمین آیا مریم نیست که خدا او را بر زنان عالم برگزید؟ ملائکه در جواب، به فاطمه زهرا س عرضکردند: مریم نسبت به زنان دوران خودش برگزیده بود و تو نسبت به زنان همه دورانها از اوّلین و آخرین برگزیده هستى.
این چه مقام معنوى والایى است! انسان عادّى مثل ما نمىتواند این عظمت و رتبه را به درستى، حتّى در ذهن خود، تصوّر کند. یا در روایتى از امیرالمؤمنین ع، نقل شده که فاطمه زهرا س به ایشان مىگوید: ملائکه مىآیند و مطالبى را به من مىگویند. البته این وحی با وحی تشریعی و پیامبرانه تفاوت دارد و وحی تعریفی و استعدادی است ( 88 ج1 اصول کافی و ص150 بصائر الدرجات)
امیرالمؤمنین به ایشان مىگوید: وقتى صداى ملک را شنیدى، به من بگو تا آنچه را مىشنوى بنویسم. و امیرالمؤمنین، آنچه را که ملائکه به فاطمه زهرا س املا مىکردند نوشت و این، کتابى شد که در نزد ائمّه ما بود و هست و مُصْحَفُ فاطمة یا صَحیفَةُ فاطمة نامیده مىشود.
در روایات متعدّدى است که ائمّه ع، براى مسائل گوناگون خود، به مصحف فاطمه رجوع مىکردند. بعد امام مىفرماید: انه لیس فیها حلال و حرام؛ در این کتاب، احکام حلال و حرام نیست. اما فیها علم ما یکون؛ بلکه همه حوداث جارى بشرى در دورانهاى آینده، در این کتاب هست.
این، چه دانش والایى است! این، چه معرفت و حکمت بىنظیرى است که خداى متعال به یک زن در سنین جوانى بخشیده! این، مربوط به مسائل معنوى است. مصحف فاطمه(س) وجود عینی دارد و سمبلیک و رمزی نیست. اندازه آن 3 برابر قرآن است و اکنون نزد امام زمان (عج) نگهداری میشود.
آیا امامان معصوم (ع) از مصحف برای رتق و فتق امور بهره بردهاند؟
اصولاً امام معصوم مجاز است از علم غیبی برای اداره جامعه استفاده کند؟ استفاده از مصحف به هیچ وجه با علم و عصمت امام منافات ندارد چرا که یک سلسله حقایق و معارف آسمانی و غیبی است که از امامی به امام دیگر منتقل شده و چنین نیست که امامان بر اساس اخبار غیبی بر جامعه حکومت کرده باشند.
وجود مقدس امام زمان از این مصحف بهره میبرد، زیرا امام زمان(عج) آخرین نقطه اتکای همه رسالتها و نبوتهاست و باید از آن دانش نیز در تدبیر جامعه استفاده کند.
قداست نگارش وحی الهی و «مصحف فاطمیه» توسط امیر مؤمنان (ع)
وقتی علی بن أبیطالب دست به قلم می برد که فرمان پیغمبر را اجراء کند و قرآن بنویسد؛ با قداست همراه است و وقتی که گفتار و کلمات نورانی فاطمه زهرا را که از جبرئیل (س) دریافت می کرد بنویسد، آن هم با قداست همراه است. علی می شود منشی پیغمبر، قرآن تحویل می دهد؛ علی می شود منشی فاطمه، مصحف فاطمه تحویل می دهد.
این مصحف فاطمه همانند باطن قرآن، منبع علمی اهل بیت است. وقتی از امام صادق یا امام کاظم یا ائمه دیگر (ع) می پرسیدند: این مطلب علمی و جریان ا خبار غیبی را از کجا می گوئی، این که در قرآن نیست؛ می فرمودند: در مصحف مادرمان فاطمه است، که این باطن قرآن است، همان باطن قرآن به صورت مصحف جلوه کرده است.
فاطمه معصومه، واجد علم لدنی
واضح است که به دلیل جایگاه رفیع حضرت زهرا(س) و این که او قرآن ناطق و کون جامع است، تمام قرآن با همه بطون آن در او متجلی باشد. از این لحاظ اگر مفسرین با تکیه بر روایات، یکی از بارزترین مصادیق برخی آیات و بلکه باطن آن آیات را حضرت فاطمه(س) به شمار آورده اند، جای شگفتی نیست.
از آن جمله در ذیل آیات مرج البحرین یلتقیان بینهما برزخ لایبغیان .. یخرج منهما اللؤلؤ و المرجان (رحمن22) دو دریا را به هم متصل کرد و بین آن دو، فاصله ای قرار داد تا به یکدیگر تجاوز نکنند، پس کدامیک از نعمت های پروردگارتان را تکذیب می کنید و از آن دو، لؤلؤ مرجان بیرون می آید، در حدیثی آمده مبنی بر اینکه منظور از دریا، علی و فاطمه است و منظور از برزخ و حائل میانه آن دو، رسول خدا و منظور از لؤلؤ و مرجان، حسن و حسین است (المیزان19و20)
همچنین در ذیل آیه الله نور السموات و الارض مثل نوره کمشکوه فیها مصباح المصباح (نور36) امام صادق(ع): منظور از مشکاه فاطمه است و منظور از بیت، خانه فاطمه و علی است (المیزان15/102)
بنابراین کفو او تنها می تواند معصوم باشد. از این رو کسی جز علی (ع) نمی تواند همسر او باشد. امام صادق(ع) : اگر امیرالمومنین (ع) با فاطمه (س) ازدواج نمی کرد تا روز قیامت کسی روی زمین کفو و هم شأن او پیدا نمی شد. (بحار/43/10 علل الشرائع/1/585) خود حضرت(س) در وصیت نامه خود آورده : یا علی خدا مرا همسر تو قرارداد تا در دنیا و آخرت با هم باشیم و اختیارم در دست تواست.
یا علی در شب مرا غسل بده و کفن کن و حنوط کن و به خاک بسپار. (بحار/42/412) همچنین جز معصوم کسی نمی تواند او را غسل دهد. (کافی/2/422) این است که فاطمه را علی (ع) غسل داد. فاطمه (س) به حکم مرتبت خلقی و خلقی واجد علم لدنی نیز هست . حضرت (س) فرمود: من علم گذشته و آینده و آن چه که واقع نخواهد شد را می دانم. (بحار/ 34/8)
زیارتنامه و میثاق نامه عظیم حضرت زهرا(س)
زیارتنامه حضرت زهرا(س) همچون زیارت عاشورا، دعای عرفه و دیگر ادعیه و زیارات، دربر دارنده معانی و مفاهیمی است که مراحل رشد و حرکت مؤمنان را در راه عرفان حقیقی و ولایی بازگو می کند و توجه به آنها، می تواند راهنمایی برای حیات فردی و اجتماعی مؤمنان باشد این زیارت پنج فراز دارد
فراز نخست : یا ممتحنه امتحنک الله الذی خلقک قبل ان یخلقک فوجدک لما امتحنک صابره، و زعمنا انا لک اولیاء و مصدقون، و صابرون لکل ما اتانا به ابوک ص و اتانا به وصیه، فانا نسئلک ان کنا صدقناک الا الحقتنا بتصدیقنا لهما، لنبشر أنفسنا بأنا قد طهرنا بولایتک توجه به بلا و میثاق و وفای حضرت زهرا(س) : یا ممتحنه ....... ؛ ای آزموده! تو را آزمود خدایی که تو را آفرید پیش از آن که تو را بیافریند. پس تو را در برابر آزمایشش شکیبا یافت. در این فراز، زائر حضرت ابتدا به ابتلا و امتحانی که صدیقه طاهره(س) داشته اند توجه می کند. این ابتلا و امتحان ، براساس میثاقی است که قبل از خلقت ایشان صورت گرفته شده
زائر در این فراز، به وفای به این میثاق از سوی حضرت عنایت می کند و می گوید که خداوند شما را در برابر آزمایشش شکیبا یافت و شما این میثاق ها را به بهترین وجه به سرانجام رساندید. برای روشن شدن این فراز زیارت که به بلا و میثاق و وفای به عهد حضرت اشاره می کند
فراز دوم: نقش توجه به بلا و میثاق صدیقه طاهره(س) در درک ولایت ایشان و تصدیق آن فراز دوم زیارتنامه حضرت زهرا(س) عبارت است از: و زعمنا انا لک اولیاء و مصدقون؛ و ما پیش خود چنین عقیده داریم که دوستان توییم و باور داریم در این فراز، انسانی که به بلا و وفای ایشان توجه کرده به دو امر عظیم می رسد: اول انا لک اولیاء درک ولایت ایشان، و دوم، انا لک مصدقون. در واقع، درک ولایت و تصدیق ایشان از مدخل توجه به بلا و میثاق آنها امکان پذیر است. اگر انسان از مدخل بلای اولیای خدا وارد شد، آنگاه است که می تواند پای ولایتشان بایستد و آنها را تصدیق کند وگرنه تصدیق کردن ایشان کار سهل و آسانی نخواهد بود!
جریان صدیقه طاهره(س) باعث شد که عده ای از تولی و تصدیق حضرت دست بردارند. به نظر می رسد که شیطان در بسیاری از موارد به شبهه ها و وسوسه های سنگین، کار تصدیق را بسیار دشوار می سازد و اگر انسان متوجه به بلای اولیا نباشد نمی تواند به تصدیق برسد
این افراد که هزاران حدیث در فضیلتشان جعل شده، حضرت به تنهایی در برابرشان ایستاده و آنها را غاصب می نامد، و مسلم است که آن صحابه ای که بلای ولی خدا را درک نکردند نمی توانستند به تصدیق صدیقه طاهره(س) برسند. توجه به بلای اولیای خداست که شبهات را برمی دارد.
در قضیه عاشورا بسیار از بزرگان مانند «ابن عباس» زمینگیر شدند و مثلا سیدالشهداء(ع) را نصیحت می کردند که خانواده اش را با خودش نبرد. این افراد قطعاً چون بلای حضرت را درک نکرده اند به تصدیق حضرت هم نرسیدند
در جریان موسای کلیم(ع) و حضرت نبی(ع) کاملا مشهود است که با این که موسی(ع) با ارشاد و امر خداوند متعال معلمی الهی پیدا کرده ولکن به خاطر سختی آزمایش ها و ابتلائات، توان تصدیق ایشان را ندارد و از همراهی با خضر نبی(ع) باز می ماند.
در جریان بردن امیرالمؤمنین(ع) با دستان بسته به سمت مسجد نقل کرده اند که در بین راه فردی یهودی حضرت را با آن حال دید و شهادتین گفت! وقتی علت امر را از او جویا شدند گفت: قدرت و شجاعت امیرالمؤمنین(ع) را در خیبر دیده بودم، حال که این چنین شخصیتی را دست بسته دیدم یقین کردم که شمشیر زدن او و صبر و شکیبایی اش هر دو برای رضای خداست وگرنه آن کس که باب خیبر را آن گونه از جای درآورد اگر همه کارهایش لله نبود امروز هرگز نمی توانستند او را دست بسته ببرند! درک این بلاست که انسان را به تصدیق می رساند.
از آن طرف حضرت قمر بنی هاشم اباالفضل العباس(ع) نه تنها در اوج تصدیق است بلکه در اوج تسلیم و محو شدن در سیدالشهداست؛ أشهد لک بالتسلیم و التصدیق و الوفاء والنصیحه لخلف النبی ص(11) و شاید به جهت همین است که شب عاشورا که اصحاب باقی مانده، هرکدام جملاتی مفصل در وفاداری به سیدالشهدا(ع) می گویند قمر بنی هاشم(ع) یک کلمه می گوید و می نشیند! آیا او سخن را بلد نبود یا این که خود را به حساب نمی آورد و آن چنان تسلیم سیدالشهداء بود که باعث می شد سخنی بر زبان نراند.
فراز سوم: پایداری بر نبوت و ولایت پس از درک بلا و تصدیق ولی الله فراز سوم زیارتنامه حضرت زهرا(س) عبارت است:
و صابرون لکل ما اتانا به ابوک ص و اتانا به وصیه؛ و شکیباییم به تمام آنچه پدرت و همچنین آنچه را وصیتش آورده. اگر انسان توانست این دو گام را بردارد و از مدخل بلا و میثاق به مقام درک و تصدیق برسد، آن گاه می تواند پای نبوت و ولایت الهیه بایستد
این پایداری و صبر بر دستاوردهای نبی اکرم(ص) و وصی ایشان، محصول قدم های قبلی است. در واقع، انسان زایر با درک و عمل به هر فراز زیارت وارد فراز بعد می گردد تا به کمال مطلوب در زیارت و در راه قرب الهی و معصوم برسد. کسی که می فهمد همه وجود او صدق است و او پای این دین ایستاده، فراز سوم وارد خواهد شد و همین است که آنان که صدیقه طاهره(س) را تصدیق نکردند پای ولایت و نبوت هم نایستادند! آن کس که ولایت را قبول ندارد در واقع نبوت نبی اکرم(ص) را درک نکرده و نپذیرفته است؛ ما آمن بی من کفر بک (بحارالانوار ج63، ص139)
فراز چهارم: نقش تولی به ولایت صدیقه طاهره (س) در طهارت عباد فراز پنجم زیارتنامه حضرت زهرا (س) عبارت از:
لنبشر أنفسنا بانا قد طهرنا بولایتک؛ تا مژده دهیم خود را به این که ما به وسیله دوستی تو حتما پاک شده ایم. زائردر فراز پنجم، به طهارت می رسد و به وسیله ولایت صدیقه طاهره (س) پاک می گردد: قد طهر ناب ولایتک همچنان در روایتی که در زیر آیه نور آمده (نور53)
حضرت زهرا(س) به مشکاه انوار هدایت الهیه تأویل شده یعنی اگر ولایت ایشان در جان ما جاری گشت و متولی حقیقی به ایشان شدیم آنوقت است که درحوزه انوار هدایت ایشان قرار میگیریم و واقع شدن در انوار هدایت الهی به معنی رسیدن به کمال مطلوب است که لازمه اش طهارت کامل خواهد بود (کلینی (ره) در کافی الله نور السموات و الارض مثل نور کمشکوه فاطمه ع )
فراز پنجم: صدیقه طاهره(س) واسطه الحاق عباد به نبوت و ولایت فراز چهارم زیارتنامه حضرت زهرا(س) عبارت است از: فانا نسئلک ان کنا صدقناک الا الحقتنا بتصدیقنا؛ اکنون از تو می خواهیم که اگر به راستی در آن عقیده به تو راست می گوییم با همین راستگویی مان ما را به آن دو بزرگوار برسانی
زائر پس از گذراندن فرازهای گذشته، ما را به نبی(ص) و ولی(ع) خدا ملحق سازد؛ یعنی الحاق ما به نبوت نبی اکرم(ص) و ولایت امیر المؤمنین(ع) (لهما) به وسیله صدیقه طاهره(س) و با تصدیق ایشان تحقق می یابد. به بیان دیگر، زهرا(س)، حلقه اتصال همه عالم به نبی(ص) و ولی(ع) هستند.
از این رو است که نخستین کار دشمنان اسلام این بود که کوشیدند رابطه عالم را با حلقه اتصالشان به خدا قطع نمایند ولکن بلای او(س) بود که این حلقه را دوباره گره زد! بلاهایی که حضرت زهرا(س) تحمل می کنند بلاهای سنگینی است که درک آنها به سادگی اتفاق نمی افتد. بلای فراق رسول اکرم(س) از یک سو و بلای خانه نشین شدن امیرالمؤمنین(ع) از سوی دیگر و نیز ماجرای کوچه و ماجرای خانه از جانب دیگر، بزرگترین مصائب را رقم زد. شاید بتوان گفت شهادت حضرت در سنین جوانی و مخفی بودن قبر ایشان، بزرگ ترین شاهد حقانیت ایشان است.
حضرت با تحمل این بلاها و یتیم گذاشتن فرزندان خود می رود تا راه غلبه جبهه توحید بر جبهه کفر را هموار کند. این بلاها همه یک طرف و بلای حضرت در بلای سیدالشهدا(ع) هم طرف دیگر! قبل از ولایت سیدالشهدا(ع) سخت ترین میثاق را از صدیقه طاهره(س) برای بلای فرزندش گرفته اند؛ حملته امه کرها وضعته کرها
در روایات مربوط این آیه شریفه آمده که پیش از ولایت امام(ع)، جبرئیل به رسول الله(ص) می گوید: به فاطمه(س) بگویید که ما چنین فرزندی به تو عطا خواهیم کرد به شرط آن که چنین بلای عظیمی را تحمل نماید
و وقتی حضرت زهرا(س) در قبول این شرط به بحث پرداختند حضرت حق سبحانه و تعالی بشارت دادند که در ازای تحمل این بلا، امامت و وجود حضرت بقیه الله(عج) را در نسل صدیقه طاهره(س) قرار می دهند و پس از آن بود که حضرت بر این میثاق راضی شدند (کتاب الحجه، باب مولود الحسین بن علی ع)
برای همین، حضرت صادق(ع) در تفسیر این آیه فرمودند: کدام مادری است که در هنگام وضع حمل، کراهت و نگرانی داشته باشد؟ مگر صدیقه طاهره(س) که بلای سنگین عاشورا را با آن میثاق و این ولادت، تحمل نمودند.
و از همین جاست که بنا بر بعضی روایات هم، وقتی ایشان در روز قیامت به صحنه محشر وارد میگردد، همه محشر را بهم میریزد. حضرت زهرا(س) هزینه پیشرفت اسلام و اتصال عالم به نبوت و ولایت را با تحمل این مصائب عظیم پرداخته اند.
امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و دیگر اولاد معصومشان و بقیه فرزندان و سادات، بزرگترین مصیبتها را در کل عالم تحمل کردند و صدیقه طاهره(ع) هم میثاقی عظیم بر تحمل این بلاها به خداوند متعال داده و به نحو اتمّ و اکمل به آن وفا کرده اند
توضیحات تکمیلی فراز نخست : یا ممتحنه امتحنک الله الذی خلقک
از فراز دوم دعای ندبه کمک می گیریم (دعای ندبه چهار فراز دارد: فرازاول، الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی ... است که به منزله براعت استهلال کل دعاست. فراز دوم، از اللهم لک الحمد علی ما جری به قضائک شروع می شود و تا اول فبعض اسکنته جنتک ادامه دارد. فراز سوم، از اول فبعض اسکنته جنتک تا اواخر دعا را در برمی گیرد
عبارت و نحن نقول الحمدالله رب العالمین در واقع، تفصیل فراز دوم است. نتیجه طی این مراحل، رسیدن به استغاثه های فراز پایانی دعاست) اللهم لک الحمد علی ما جری به قضائک فی اولیائک الذین استخلصتهم لفنسک و دینک، اذا اخترت لهم جزیل ما عنک من النعیم المقیم، الذی لا زوال له و لا اضمحلال، بعد ان شرطت علیهم الزهد فی درجات هذه الدنیا الدنیه، و زخرفها و زبرجها، فشرطوا لک ذلک، و علمت منهم الوفاء به، فقبلتهم و قربتهم، و قدمت لهم الذکر العلی، و الثناء الجلی، واهبطت علیهم ملائکتک، و کرمتهم بوحیک و رفدتهم بعلمک و جعلتهم الذریعه الیک و الوسیله الی رضوانک.
خدایا ستایش از آن توست بر آن چه جاری شد به آن قضا و قدر تو درباره بندگان مقربت. آنان که خالص گردانیدی آنان را برای خود و دین خود. چون انتخاب کردی برای آنها آن نعمت شایان و پایداری که نزد توست؛ آن نعمتی که زوال و نابودی برایش نیست، (و این) پس از آنی (بود که) با آنها شرط کردی تا کناره گیرند از درجات (و ریاست های) این دنیای پست و از زیب و زیورش و آنها نیز این شرط تو را پذیرفتند
و تو نیز وفای آنها به این شرط دانستی و پذیرفتی شان و مقرب درگاهشان کردی و از پیش برای ایشان نامی بلند و ثنایی آشکار مقرر کردی و بر ایشان فرشتگانت را فرو فرستادی و آنها را به وحی خود گرامی داشتی و به علم خود یاریشان کردی و واسطه درگاهت و وسیله ای به سوی خشنودیت قرارشان دادی.
این که انسان این قضا را درک کرده و پس از درک، حمد کند، کار آسانی نیست. اولیا چه کسانی هستند؟ شاید اخلص با استخلص یک فرق جزیی داشته باشد و آن این که در استخلاص، نوعی رنج و مشقت وجود دارد و با بلا و رنج همراه است.
این استخلاص، نخست، پس از میثاق است و تحمیلی نیست؛ بعد ان شرطت علیهم الزهد فی درجات هذه الدنیا الدنیه که این میثاق، میثاق زهد و پیمان بلاست، که همه مراحل دنیا را شامل می شود و شاید ماسوی الله را بپوشاند. دوم آن که علم به وفای آنها، پیش از تحقق این ابتلائات است؛ و علمت منهم الوفاء به اما نتیجه این میثاق و وفاء آنها چیست؟
فقبلتهم و قربتهم و قدمت لهم الذکر العلی و الثناء الجلی خدای متعالی آنها را پذیرفته است و مقرب درگاه الهی شده اند و پیش از آن که در عالم دنیا ظهور پیدا کنند، نام آنها را بالا برده و ثنای آنان در کتابهای آسمانی است. در واقع، نتیجه آن «میثاق و بلاء و وفا»، دو امر است: یکی ضیافت اختصاصی و دیگری شفاعت. اگر انسان این مراحل را بپیماید می تواند به حمد بر بلای اولیای خدا برسد.
نقش «ابتلا» در درک فضیلت و کیفیت سلوک با ولی الله
کسی که فارغ البال در حاشیه ایستاده، چگونه می تواند بلاء را درک کند و ضیافت را در متن بلای ولی خدا ملاحظه کند؟ کسی می تواند از این ضیافت بهره مند شود که بلای اولیای خدا جان او را بگیرد و عظمت بلا را درک کند
او بعد از درک عظمت بلا و تنزل بلا در جان او و ابتلاء به بلای اولیاء الهی، دو چیز را می تواند بفهمد: یکی این که زیبایی این بلاء را در ضیافت ببیند که در همین گودی قتلگاه ضیافت فوق العاده ای برای چهارده معصوم(ع) برپاست. سپس پی ببرد که همه عالم از ملایکه و کروبیون گرفته تا انسان و جن و حیوان و نبات و جماد، از این ضیافت برخوردار هستند
بنا بر روایات ما حتی انبیاء اولوالعزم هم برخوردار از عاشورا هستند. اگر کسی مبتلا به بلای اولیای خدا شود مثل زینب کبری(س) و مثل اصحاب اهل بیت امام حسین(ع) به جایی می رسد که مثل سعید بن عبدالله در روز عاشورا سپر می شود تا سیدالشهداء(ع) نمازشان را بخوانند. اوست که می سوزد و مبتلا به بلای ولی خدا شده و اوست که می تواند شفاعت و ضیافت را بفهمد و در گوشه ای از این ضیافت بنشیند.
در واقع، آن کسی که می سوزد می تواند شفاعت و ضیافت را بفهمد وگرنه اصلاً ضیافتی نمی بیند و نمی تواند کیفیت سلوک ولی خدا را فهم کند؛ به حادثه عاشورا مثل جنگ های عادی دیگری که در تاریخ ثبت شده می نگرد و نمی تواند بفهمد که این ماجرا، ماجرایی دیگر است!
ماجرایی است که خداوند میثاق آن را گرفته و امام حسین(ع) پای این میثاق ایستاده و هرگز نمی داند که این بلا همه عالم را دربرمیگیرد! اگر کسی مبتلا به بلای سید الشهدا(ع) شد، آن وقت میتواند بگوید: فاسئل الله بحقکم و بالشأن الذی لکم عنده ان یعطینی بمصابی بکم أفضل ما یعطی مصاباًبمصیبته (زیارت عاشورا) در این صورت، بلاء و مصیبت، مهمترین نردبان سلوک انسان است و هیچ چیز مثل بلا انسان را رشد نمی دهد و لذا ان اشد الناس بلائاً انبیاء ثم الذین یلونهم (اصول کافی، ایمان و کفر، باب شده ابتلاء المومن)
این بلای خدا بر انبیائش، نردبان قرب آنهاست و هیچ وسیله دیگری نمی تواند مثل بلا قرب بیاورد و بدون قرب هم ادعای فهم ضیافت و سلوک ولی خدا باطل و اشتباه است.
در روایات شریفه وارد شده ابراهیم خلیل(ع) پس از این که اسماعیل ذبیح الله(ع) را برای قربانی برد و خدا فرمود: قد صدقت الرؤیا انا کذلک نجزی المحسنین (صافات105) عرض کرد: خدایا! دوست می داشتم که فرزندم را در راه تو قربانی کنم و به ثواب اعظم مصائب برسم. خداوند متعال ابتدا ماجرای عاشورا را با او در میان گذاشت و او را متوجه مصیبت بزرگ پیامبر خاتم(ص) کرد
شاید بتوان از فرمایش باری تعالی به ابراهیم خلیل(ع) این گونه برداشت کرد که: نه تو ظرف اعظم مصائب هستی و نه اعظم مصائب قربانی کردن اسماعیل است. بلکه ظرف اعظم مصائب وجود نازنین رسول الله(ص) است و آن مصیبت هم مصیبت ایشان در ماجرای سیدالشهدا(ع) است.
در زیر روایت هم آمده : اگر می خواهی به ثواب اعظم مصایب برسی، باید مبتلا به بلای او بشوی. در واقع، گمان می رود که اصل این ماجرا برای ابراهیم خلیل(ع) برای این است که بتواند عاشورا را درک کند و به شفاعت امام حسین(ع) برسد.
بنابراین، از مدخل پیوند روحی با عاشورا، تحولات آغاز می شود و شفاعت شروع می گردد. این که در پایان زیارت عاشورا گفته می شود: اللهم لک الحمد حمد الشاکرین لک علی مصابهم حاکی از آن است که بلاء سیدالشهداء(ع) چنین آدمی را رشد داده
به همین جهت می تواند بگوید: لک الحمد خدایا عجب مصیبتی! بعد می تواند در سجده آخر، شفاعت اخروی را درخواست کند:اللهم ارزقنی شفاعه الحسین یوم الورود که نتیجه آن، ثبات قدم با سیدالشهدا(ع) و اصحابش در نزد خداست؛ و ثبت لی قدم صدق عندک مع الحسین و اصحاب الحسین الذین بذلوا مهجهم دون الحسین ع
نقش ابتلای عباد، در حمد و رضا بر بلای اولیای الهی
در یک تقسیم بندی کلی می توان عبادالله را از جهت «کیفیت حمد و رضایشان بر بلای اولیای خدا» به سه طیف تقسیم کرد: گروه نخست، کسانی که مبتلای به بلا نشده و فقط از دور ناظر ابتلاء بودند و بلکه در این نظرشان نیز کیفاً و کماً شدت و ضعف دارند. این دسته چون نمی توانند بلا را درک کنند پس به انتفای موضوع، هرگز شکر و رضای حقیقی نیز ندارند. گروه دوم، کسانی هستند که در بلای خود شاکرند؛ یعنی درجات نهایی حمد را طی کرده اند؛ و بلای ولی خدا را نیز درک می کنند و بلکه مبتلای به بلای او نیز هستند ولی نمی توانند بلای ولی خدا را تحمل کنند و راضی باشند! اگر کسی به بلای اولیای خدا مبتلا شد آن وقت این بلا، بیش از بلای خودش بر او سخت و گران می شود و آن وقت ممکن است که نتواند پای این بلای سنگین بایستد!
ابراهیم خلیل(ع) هم پس از آن که پای بلای اسماعیل(ع) ایستاد اگر بتواند بر بلای سید الشهداء(ع) نیز راضی و شاکر باشد، آن وقت است که به ثواب اعظم مصائب می رسد؛ یعنی جریان ذبح اسماعیل(ع) مقدمه ای بر درک و شکر بر بلای سیدالشهداء(ع) است.
مرحوم مفید(ره) روایتی را در «اختصاص» ذکر کرده که مضمون آن این است که برخی از اصحاب نزدیک حضرت پس از آنکه قضیه بیعت گرفتن و جریان آتش زدن در منزل حضرت پیش آمد، دچار ضعف هایی شدند که این ضعف قطعاً به این معنا نبوده که در حقانیت علی(ع) شک کنند بلکه شاید بتوان گفت که ایشان بلای حضرت را درک می کردند و لکن قادر به تحمل آن نبودند؛
در حالیکه خود امیر المؤمنین(ع) که با وجود کاسته شدن از صبرشان محور بلا است؛ قل یا رسول الله عن صفیتک صبری و رق عنا تجلدی الا ان فی التأسی لی بعظیم فرقتک و فادح مصیبتک موضع تعز(9) ای پیامبر خدا صبر و بردباری من از دست دادن فاطمه س کم شده و توان خویشتنداری ندارم اما برای من که سختی جدایی تو را دیده و سنگینی مصیبت تو را کشیده ام شکیبایی ممکن است. و با توجه آن که فصبرت و فی العین قذی و فی الحلق شجی (نهج البلاغه، خ3) ولی در همان حال رضای و مبتهج است.
طیف سوم کسانی اند که مانند اصحاب سیدالشهدا(ع) در روز عاشورا بلای ولی خدا را درک می کنند و راضی و مبتهج به آن هستند؛ بنابراین، اساس ربوبیت خدای متعالی نسبت به همه عوامل از بستر قضا او بر اولیایش می گذرد و این قضاء بر اولیاء هم از بستر بلا و میثاق عبور می کند. این بلا- چنان که گفته شد- بلای اجباری نیست بلکه بلایی است که حضرت حق- سبحانه و تعالی- میثاق آن را گرفته و اینها هم پای آن ایستاده اند
محصول این بلا هم یکی فقبلتهم و قربتهم و قدمت لهم الذکر العلی و الثناء الجلی و اهبطت علیهم ملائکتک و کرمتهم بوحیک و رفدتهم بعلمک است و سپس وجعلتهم الذریعه الیک و الوسیله الی رضوانک می باشد. پس همه عالم، مهمان بلای اولیای خدا هستند؛ یعنی ربوبیت خداوند متعال بر عوالم از مجرای بلای اولیای خدا می گذرد و هرکس هرچه دستگیرش شود در شعاع بلای اولیای خداست و همگان ریزه خوار سفره بلای آنهایند
حال می توان گوشه ای از پیام بلند فراز اول زیارتنامه حضرت زهرا(س) را درک کرد؛ یا ممتحنه امتحنک الله الذی خلقک قبل ان یخلقک فوجدک لما امتحنک صابره. در این فراز، از یک سو به امتحان الهی نسبت به صدیقه طاهره(س) توجه داده می شود و از سوی دیگر، صبر و وفای ایشان به آن امتحان بیان می شود.
فاطمه(س) لیله القدر
از امام صادق(ع) نقل شده که ذیل سوره قدر آیه شریفه «انا انزلناه فی لیله القدر» فرمود: اللیله فاطمه و القدر الله تعالی فمن عرف فاطمه حق معرفتها فقد ادرک لیله القدر و انما سمیت فاطمه لان الخلق فطموا عن معرفتها. مراد از «لیله حضرت فاطمه زهرا(س) و مقصود از «قدر» خداوند تبارک و تعالی است
پس هر کس فاطمه زهرا(س) را آن گونه که سزاوار است و حق معرفت او است بشناسد، به یقین شب قدر را درک کرده و آن حضرت به این جهت فاطمه نامیده شده زیرا مردم قدرت درک معرفت و حقیقت وجود او را ندارند (بحارالانوار ج 34 ص56)
نبی مکرم اسلام در حق میوه دل خود فرمودهاند من عرفها حق معرفتها، ادرک لیله القدر و انما ....... هر کس حقیقت فاطمه را بشناسد، شب قدر را درک کرده (یعنی کسی نمیتواند او را بشناسد)
ادراک لیله القدر
فاطمه (س) گوهر بیهمتای آفرینش، پاره تن پیامبر خاتم، کفو ولایت، سرچشمه امامت، سرور زنان شایسته عالم و انسیه حوراء است. آن روزگار که تولد فرزند دختر، ننگ عرب جاهلیت به شمار میرفت و قبور دختران معصوم زنده به گور شده فخر ریش سفیدان قبایل بود، خداوند متعال اراده فرمود میلاد کوثر جاری تا قیامت را برای بشریت تا جمال و جلال زن به برکت وجود نازنین صدیقه طاهره بر سراسر عالم چون خورشیدی تابناک بتابد و مقام مادر را در اعلی علیین هستی جای دهد
چرا فاطمه، فاطمه نامیده شد؟ برای اینکه خلق از شناخت حقیقت او دور و منقطع و عاجزند
اگر به کمک این روایت، لفظ فاطمه را جایگزین لیل و لفظ الله را جایگزین قدر نماییم چنین میشود: انا انزلناه فی فاطمه الله و برای بیان منزلت بینظیر و عظمت بیبدیل حضرت فاطمه (س) آیه بعد و ما ادراک ما لیله القدر و حقیقتا باید گفت و ما ادراک ما الفاطمه الزهراء البتول.
و ما ادریک ما لیله القدر، لیله القدر خیر من الف شهر چه می فهمی که لیله القدر چیست؟ لیله القدر بهتر از هزار ماه است. یعنی شب قدر بهتر از هزار مؤمن است زیرا فاطمه مادر مومنان است، تنزل الملائکه و الروح فیها، ملائکه و روح در این شب فرود می آیند و ملائکه مؤمنانی اند که علم آل محمد(ص) را واجدند و مراد از روح القدس فاطمه است
باذن ربهم من کل امر سلام هی حتی مطلع الفجر از هر امری به اذن پروردگارشان در حالی که سلام می گویند تا فجر طلوع کند یعنی تا حضرت قائم خروج کند (ممدالهمم476)
مطلب دوم آن که در روایات مربوط به سوره قدر آمده که
نبی اکرم(س) در خواب دیدند که بنی تمیم و عدی از منبر حضرت بالا می روند و مردم را از دین خدا برمی گردانند. صبح فردا پس از آن که حضرت غصه دار شدند و جبرئیل(ع) علت غصه داری را سؤال نمودند. رفت و بازگشت و سوره قدر را برای حضرت آورد
این یعنی آن که خداوند متعال در مقابل دولت باطلی که قصد نابودی هدایت نبی اکرم (ص) را دارد شب قدر را به پیامبر دادند: بعضی صدیقه طاهره (ع) شب قدر حضرت نیز هستند. در روایتی دیگر، اصحاب به نبی مکرم اسلام (س) عرض کردند: برخی از امتهای سابق، هزار ماه شمشیر می زدند و در ازای آن اجر می گرفتند؛ خداوند در امت اسلام چه چیزی به جایش قرار داده ؟
حضرت پس از نزول سوره قدر فرمودند: خداوند شب قدر را به جای هزار ماه در امت ما قرار داده خیر من ألف شهر پس وجود حضرت زهرا (س) شب قدر همه عالم است و حلقه اتصال جهان به نبی اکرم (ص) و وصیش (ع) و هستند. به عبارت دیگر، الحاق ما به نبوت و ولایت، به دست صدیقه طاهره (س) واقع می شود؛ الا الحقتنا بتصدیقنا لهما و این الحاق، تنها برای کسی که سالک فرازهای سابق بوده است، امکان پذیر است.
توضیح سخن این که از مراتب سیر وجودی در قوس نزولی خلقت به لیل و لیالی تعبیر می شود و در قوس صعودی به یوم و ایام. لذا حضرت فاطمه (س) همان گونه که لیله القدر است یوم الله نیز می باشد. چرا که انسان کامل است و انسان کامل ظرف حقایق قرآن است
بلکه می توان گفت که انسان کامل، قرآن ناطق است. پس یازده قرآن ناطق از این شب مبارکه ای که شب قدر و مادر امامان می باشد، نازل شده. این است که حق تعالی به رسولش فرمود: انا اعطیناک الکوثر، ما به تو خیر کثیر بخشیدیم. (همان) البته صاحبان بصیرت می دانند که روایات فوق نافی لیله القدر بودن خود حضرت ختمی مرتبت (ص) نیست. در برخی روایات آمده که شب ها همه مخصوص حضرت زهرا (س) است.
از امام صادق (ع) سؤال شد که چگونه به هر یک از معصومین روزی اختصاص یافته، شنبه مربوط به رسول اکرم (ص) یکشنبه متعلق به امیرالمومنین (ع) و دوشنبه به امام مجتبی (ع) و امام حسین(ع)، سه شنبه به امام زین العابدین (ع) و امام باقر (ع) و امام صادق(ع) چهارشنبه متعلق به حضرت امام کاظم (ع) و امام رضا(ع) و امام جواد (ع) و امام هادی (ع) پنج شنبه به حضرت امام عسکری(ع) و جمعه مربوط به وجود نورانی حضرت حجت بن الحسن (عج) است و دراین باره هیچ روزی به حضرت صدیقه کبری (س) تعلق نیافته است.؟
حضرت درجواب فرمودند: آیا در سوره دخان خوانده ای انا انزلناه فی لیله مبارکه بعد فرمود آن لیله مبارکه مرتبط با مادرمان حضرت فاطمه زهرا (س) است (همان59) و وقتی شب قدر مربوط به حضرت فاطمه باشد، شب های دیگر چنین خواهد بود. غرض این که حضرت فاطمه (س) انسان کامل و قرآن ناطق است پس علم لدنی است و بدین جهت میزان قسط نیز هست. همان گونه که فرزندش امام صادق (ع) فرمود: نحن موازین القسط. یعنی ما ترازوهای قسط هستیم. از این رو فاطمه نیز مهبط وحی است
عظمت و فخامت شب قدر و میزان تأثیرگذاری آن در جهان خلقت و شریعت و بدین سان، اولیاءالله در میان خلق و مؤمنان پنهان هستند و اینکه فاطمه زهرا علیها السلام ناشناخته ماند و در زمان حیات ظاهری اش، مجهول و مظلوم واقع شد و پس از ارتحال از جهان فانی به سوی جهان باقی نیز قبر مطهّرش مجهول و ناشناخته است، خود حکایتی از عظمت و اهمیت این شخصیت
حضرت زهرا(س)، حقیقت شب قدر
مرحوم مجلسی نقل کردند که اللَّیْلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ اللَّهُ فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَکَ لَیْلَةَ الْقَدْرِ شب قدر ماه رمضان ارتباطی با ولی خدا دارد، حقیقت شب قدر درک ولی خدا و مقام ولایت الهیه است (بحار ج34 ص91 )
انسان اگر به آن محیط امن ولایت الهیه وارد نشود که ولایه علی بن أبی طالب حصنی فمن دخل حصنی أمن من عذابی شب قدری ندارد، خطرپذیر است، باید وارد آن حصن بشود که از مخاطرات نجات پیدا کند کما اینکه لا اله الا الله حصنی، ولایت علی ابن ابیطالب هم حصن است
روایت سلسله الذهب را قریب به چهار هزار نفر در نیشابور می نوشتند، وقتی کجاوه حضرت حرکت کرد گفتند: یک حدیث نقل کنید، حضرت با سند از آباءشان، از نبی مکرم اسلام(ص)، از جبرائیل عن الله تبارک و تعالی نقل کردند: لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی و سر را بیرون آوردند و گفتند: بشروطها و أنا من شروطها، پذیرش و ولایت اولیای الهی شرط و مقوم توحید است
اگر انسان به محیط ایمن والهی و آن وادی امن وارد نشود، خطر پذیر است، شیطان، نفس، دیگران تهدیدش می کنند و حقیقت شب قدر هم همین باشد
اینکه شب قدر در ماه رمضان است، بعید نیست معنایش این باشد که درک حقیقت آن مقام ولایت الهیه هم در این ماه است، اگر انسان توانست خودش را به آن وادی ایمن و ولی خدا برساند، درکنار او بیش از هزار ماه جلو رفته است و اگر نرساند، هزار ماه هم که خودش بدود آن کار را نمی کند
یک شب که با ولی خدا سالک باشی و به آن وادی ایمن راه یابی، آن یک شب از هزار شب که خودت راه بردی بهتر است. درک شب قدر هم غیر از بیدار بودن است ممکن است آدم بیدار باشد، ابوحمزه بخواند، دعای جوشن کبیر بخواند، همه کارها را بکند ولی به درک شب قدر نرسیده باشد
درک شب قدر ورود به محیط ایمن الهی است که در این روایت می فرماید: فمن عرف فاطمه حق معرفتها فقد أدرک لیله القدر این روایت نقشه گنج است، بعد از یافتن آدرس گنج باید دنبال گنج یاب رفت صرف نقشه گنج برای رسیدن به گنج کافی نیست
سپس هشدار می دهند که خیال نکنید به معرفت تام حضرت می رسید وَ إِنَّمَا سُمِّیَتْ فَاطِمَهًْ؛ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا که در روایت دارد که نام ایشان از طرف خدا بوده است.
در علل الشرایع صدوق روایتی دارد که جابر از حضرت سؤال کرد که چرا به حضرت می گویند زهرا؟ فرمود: لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَهَا مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ فَلَمَّا أَشْرَقَتْ أَضَاءَتِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ بِنُورِهَا وَ غَشِیَتْ أَبْصَارَ الْمَلَائِکَهًِْ وَ خَرَّتِ الْمَلَائِکَهًْ لِلَّهِ سَاجِدِینَ وَ قَالُوا إِلَهَنَا وَ سَیِّدَنَا مَا هَذَا النُّورُ وقتی این نور که منشعب از عظمت الهی است، تجلی کرد حجاب ملائکه شد، با اینکه خود ملائکه نورانی هستند به سجده افتادند، هَذَا نُورٌ مِنْ نُورِی وَ أَسْکَنْتُهُ فِی سَمَائِی خَلَقْتُهُ مِنْ عَظَمَتِی أُخْرِجُهُ مِنْ صُلْبِ نَبِیٍّ مِنْ أَنْبِیَائِی أُفَضِّلُهُ عَلَى جَمِیعِ الْأَنْبِیَاءِ او را در آن نقطه آسمان منصوب به خودم و آن رفعت منصوب به خودم جای دادم، سپس از مسیر رسول الله (ص) به عالم دنیا تنزلش دادم
بنابر این معرفت امام و معرفت صدیقه طاهره س درک حقیقت شب قدر است ابتلاء و بلاء حضرت زهرا س حلقه اتصال ما با عوالم بالاتر است حلقه اتصال عالم با نبوت و ولایت است اگر ابتلاء ایشان نبود فتنه های شیطان همه را جدا می کرد
حضرت به خاطر وسعت و عظمتش حلقه اتصال و پیوند همه اولیاء و همه خوبان به مقام نبوت و ولایت است در باطن عالم هر کسی متصل می شود از این راه متصل می شود، حلقه اتصالی باطنی است شاید معنای شب قدر بودن حضرت هم همین باشد
رییس مذهب شیعه (ع) میفرماید: التَّقدیرُ فی لَیلَةِ تِسعَ عَشرَةَ و الإبرامُ فی لَیلَةِ إحدی و عِشرینَ و الإمضاءُ فی لَیلَةِ ثلاثَ و عِشرینَ؛ مقدّرات در شب 19 تعیین، در شب 21 تأیید و در شب 23 امضا میشود. آیت الله جوادی آملی
به هر حال، حقیقت وجودی حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها، سرّی از اسرار خداست؛ رُوحِیَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیَّ شب قدر هم در این ماه است و انسان باید این شب را درک کند. از طریق معرفت صدیقه طاهره سلام الله علیها میشود به آن شب راه یافت
آنهایی که چشمشان را بر وجود مقدس صدیقه طاهره بستهاند، نه تنها به شب قدر نرسیدند، بلکه از پیامبر خدا و امیرالمؤمنین هم جدا شدند. آنهایی که ایستادند و تماشا کردند و به روی خودشان نیاوردند و از خانهای که جبرئیل در آن رفت وآمد داشت فاصله گرفتند و جدا شدند، هرگز نمیتوانستند به شب قدر راه پیدا کنند. ابتلا و بلای حضرت، حلقه اتصال ما و حلقه اتصال عالم به نبوت و ولایت است
اگر ابتلای ایشان نبود بقیه جدا میشدند؛ فتنههای شیطان همه را جدا میکرد. کسی که حلقه اتصال همه است، هرچه و هرکه را بخواهد، میتواند به وصل برساند. طریقش بلائی است که حضرت تحمل کرده است؛ بلای حضرت به خاطر وسعت و عظمتش، حلقه ی اتصال و پیوند همه اولیا به مقام نبوت و ولایت است. در باطن عالم هر کسی متصل میشود از این راه متصل میشود؛ بلای صدیقه طاهره سلام الله علیها حلقه اتصال باطنی است. شاید معنای شب قدر بودن حضرت هم همین باشد؛ چراکه در مقابل آن دولتهای طولانی، حضرت کار را روشن کرد.
ما مفتخریم که ادعیه حیات بخشی که او را قرآن صاعد می خوانند از ائمه معصومین ما است
مناجات شعبانیه امامان و دعای عرفات حسین بن علی ع و صحیفه سجادیه این زبور آل محمد و صحیفه فاطمیه که کتاب الهام شده از جانب خداوند تعالی به زهرای مرضیه است از ما است (وصیت نامه سیاسی الهی ص5)
در حدیث است که روزی علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام نزد پیامبر(ص) بودند. فرمود: خداوندا تو می دانی که اینان اهل بیت من و گرامی ترین مردم نزد من هستند، پس دوست بدار هر کس که آنان را دوست بدارد و دشمن بدار هر کس را که با آن ها دشمن باشد و یاری کنندگان آن ها را یاری کن و از تمام بدی ها پاکشان گردان. از تمام گناهان محفوظشان بدار و به واسطه روح القدس آن ها را تأیید نما. و فرمود:
یا علی تو امام امت و جانشین من هستی. مؤمنین را به سوی بهشت هدایت می کنی. گویا دخترم فاطمه(س) را می بینم که در روز قیامت بر مرکبی از نور سوار شده، در جانب راستش هفتاد هزار ملک و در جانب چپش هفتاد هزار و پیش رویش هفتاد هزار و پشت سرش هفتاد هزار فرشته حرکت می کنند و زنان مؤمن امتم را به سوی بهشت می برند.
پس هر زنی که نمازهای پنجگانه را بخواند و ماه رمضان روزه بگیرد، حج خانه خدا را به جای آورد و زکات اموالش را بپردازد و از شوهرش اطاعت کند و علی(ع) را دوست بدارد، به واسطه شفاعت فاطمه داخل بهشت خواهد شد. فاطمه(س) بهترین زنان جهان است. این دلبستگی و سفارش اکید به حفظ حرمت او به واسطه مقامی است که حضرت زهرا(س) در پیشگاه حق تعالی و نظام تکوین و تشریع هستی و قوس نزول و صعود وجود، دارا می باشد
امام جواد(ع) : خدای تعالی پیوسته در یکتایی خویش، تنها بود. سپس محمد(ص) و علی(ع) و فاطمه(س) را آفرید. آن گاه پس از درنگی به طول هزار زمانه، تمام آفریده ها را هستی داد و آن سه را به آفرینش اینان گواه گرفت
سپس پیروی آفریده ها از آن سه را واجب کرد و کارشان را به این نیک گوهران سپرد. بنابراین پیامبر(ص) و علی(ع) و فاطمه(س) هر آن چه را بخواهند، حلال می دارند و البته جز خواسته خدای تعالی را نمی خواهند. (غم خانه فاطمه زهرا، ترجمه بیت الاحزان53)
و این همه توصیه و سفارش به الگوپذیری از آن حضرت و اطاعت از او و محبت نسبت به او و فرزندانش دارای حکمتی درخور است. رسول خدا(ص) فرمود در قیامت خدای تعالی به او وحی می فرستد: فاطمه! به عزت و جلال و بلند مرتبگی خود سوگند که دو هزار سال پیش از آن که آسمان ها و زمین را بیافرینم، بر خویشتن پیمان بسته بودم تا دوستدار تو و عترت تو را در آتش عذاب نکنم (همان75) از این روست که پیامبر فرمود: یا فاطمه، خداوند تعالی به خشم تو خشمگین می شود و به رضای تو راضی (بحار/34/22)
مقام و منزلت و ضرورت تاسی به حضرت فاطمه (س) آیت الله جوادی آملی
حضرت فاطمه(س) در اثر آگاهی از اسمای حُسنای الهی به مقام منیع خلیفه خدا شدن نائل آمد، زیرا تمام عناصر محوری استخلاف، در هویّت حضرت جمع شد، چون بِه آل آل عمران و تطهیر احزاب و مودّت مردمی که اجر رسالت شوری است و ایثار و اطعام مسکین و یتیم و اسیر هلأتی و سرانجام کوثر الهی را به نحو جمع سالم جمع کرد و کُون جامعی بود که شایسته هبوط امین وحی جبرئیل (ع) و دریافت مُصحف شد که در آن ملاحِم سالف و آنف، ثبت و غیب و شهادت مشهود بود
ادراک کُنه چنین انسان کامل و جامعی میسور نیست؛ لِأنَّ الخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعرِفَتِها لیکن آنچه مقدور نیست، مورد دستور نیست و آنچه مورد تکلیف است، مَعسور نیست. سرّ لزوم شناخت بانوی آفتاب، ضرورت مودّت وی چونان سائر اهل بیت عصمت و طهارت(ع) است و وِداد بدون معرفت محبوب متصوّر نیست. هر اندازه عرفان آن گوهر ملکوتی بیشتر، مودّت قلبی نسبت به آن ذات قُدسی افزونتر خواهد بود. پیمودن سریع مدراج ملکوتی در سایه درک ولایت فاطمی
حضرت فاطمه (س) که از منظر برخی از معصومان (ع) باطن لیلهُالقدر است، بیانگر روند تکاملی اسلام و جهش تصاعدی حاملان راستین قرآن و عترت (ع) است؛ زیرا مُلک سلیمان با همه احتشام، بر بال غُدُوُّهَا شَهرٌ وَ رَواحُهَا شَهرٌ مستقر بود، لذا سرعت آن محدود بود؛ لیکن ملکوت حضرت ختمی مرتبت (ص) بر شهبالِ لِیلَهُالقَدرِ خَیرٌ مِنْ اَلْفِ شَهرٍ استوار است،
لذا جهش آن طوری است که می توان یک شَبه ره صد ساله را پیمود و پیمانه این پیمودن به دست هم پیمانان ولایت فاطمی (س) است که در صدد ادراک لیلهُالقدراند و گرنه برای لیلهُالقبری ها چنین سیری میسور نیست؛ اگر مرکب رسول خدا (ص) هنگام معراج، بُراق بود که هر قدم او به شعاع دید بود: خُطاهُ مَدُّ البَصَر مَطیّه رهوار امّت هنگام عروج نِسبی، نماز است که عمود دین می باشد و با اقامه صحیح آن می شود ظاهر و باطن لیلهُالقدر را به قدر هستی خویش ادراک کرد و از آن سکوی پرواز، استعانت جست و طبق ظرفیّت ظریف و طریف روح مجرّد، طرفه فاطمی(س) را زیارت نمود؛ توسل ممتاز به صدیقه کبری (س) به عنوان باطن شب قدر
اگر انسان کاملی خود باطن لیلهُالقدر باشد، تمام گام های استوار او چنان است. هر لحظه، راه هزار ماهه می رود. کدام چابک سواری به گرد وی می رسد تا به گِرد او طواف کند. مرکب توده دوستان بانوی آفتاب چوبین است و اسب چوبین چون پای چوبین استدلالیون بی تمکین است؛ لیکن کَرم دوده طاها و یاسین بکند کار خویش؛
زیرا خود آن بانو در خطبه فاطمیّه، خاندان عصمت را که به تجمّل می نشینند و به جلالت می روند، وسیله معرفی کرد فَاحْمَدُوا الله الَّذِی بِنُورِهِ وَ عَظَمَتِهِ ابتَغی مَنْ فِی السَّمواتِ وَ مَنْ فِی الأرض إلیهِ الوَسیله فَنَحْنُ وَسِیلَتَهُ فِی خَلْقِه وَ نَحنُ آل رَسُولِهِ وَ نَحنُ حجّه غَیبِه وَ وَرَثَهِ اَنبیائِه .
آنچه در توسّل، معتبر و متوقّع است، این نیست که خداوند به سبب آن وسیله به بنده خود نزدیک شود یا کلام او را بشنود یا به رفع نیاز او توانا گردد، تا گفته شود خدای سبحان بر بنده خود اَقْرَب مِنْ حَبلِ الوَرید است و نیز خدای سبحان بِکُلّ شَیء سمیع است یا عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدِیر است و مانند آن؛
بلکه به سبب آن وسیله، شخص محتاج شایسته تقرّب گردد و لائق شود که کلام او مورد اعتنا واقع شود و نیاز وی برطرف گردد. به هر تقدیر؛ اصل اِبتغای وسیله مورد دستور خداوند است: وَ ابتَغُوا إلیهِالوَسیله. تعیین مصداق عام یا مطلق به عهده عموم یا اطلاق خود دلیل لفظی نیست، بلکه با دلیل جداگانه می توان وسیله بودن چیزی یا شخصی را ثابت کرد که در این خطبه، وسیله بودن اهل بیت عصمت (ع)بیان شد. چگونگی تأسی عارفان شاهد و اندیشوران متفکر به حضرت زهرا (س)
حضرت فاطمه (س) با سیره رائج و سنّت معصومانه دارج خود اسوه همگان بوده و هست، لیکن در رفتارهای خاصّ خویش قُدوه صنف مخصوص است؛ مثلاً در سیر درونی و ذکر، اسوه عارفان شاهد و در اندیشه و فکر ذهنی، قُدوه حکیمان و متکلّمان و فقیهان و صاحبان فنون دیگر است. تحلیل خطبه معروف آن حضرت (س)، سند صلاحیّت اِئتسای خردمندان علوم عقلی و نقلی به آن ذات قُدسی است.
به عنوان نمونه جمله ابْتَدَعَ الأشیاء لا مِنْ شِیءٍ کانَ قَبلَهَا … است؛
این تعبیر تابنده حلّ برخی از شبهات مادیّ گرایان مُلحِد را به عهده دارد، زیرا شبهه الحادی آنان عبارت از این است: اگر جهان مبدأ فاعلی دارد و آن مبدأ چیزی راآفرید، آیا اوّلین مخلوق خود را از «شیئی» آفرید یا از «لا شیء»؟ اگر از «شیء» خلق کرد، پس آن «شیء» که مادّه خام آفرینش جهان بود، ازلی است و نیازمند به مبدأ فاعلی نیست و اگر از «لاشیء» آفرید، لاشیء عدم محض و صلاحیّت مادّه خام خلقت را ندارد و هیچ چیزی از دو طرف نقیض، بیرون نیست؛ یعنی ارتفاع نقیضان ممتنع است.
پاسخ چنان شبهه ای در این کلام نورانی ارائه شد و آن اینکه نقیض «مِنْ شیء»، «مِنْ لاشیء» نیست، بلکه نقیض آن،«لا مِنْ شیء» است؛ یعنی خداوند جهان را به طور ابداع و بدون آنکه نیازی به مادّه خام داشته باشد، انشاء فرمود
همین تعبیر فنّی که درس آموز اهل حکمت و کلام است، بعد از حضرت فاطمه(س) میراث علمی حضرت علیّ بن أبیطالب(ع) واقع شد و در خطبه های علوی تجلّی نمود. این گونه از اصول بدیع عقلی که زمینه تفریع مجتهدانه حکیمان و متکلّمان است، در بیانات آن بانوی آفتاب کم نیست؛ چه اینکه تفسیر آیات ارث و اشارات به عموم و اطلاق آن از یک سو و عدم تقیید آن به قید خاصّ از سوی دیگر و استقرار توارث بین اعضای خاندان نبوّت از سوی سوّم، می تواند قدوه فقیهان و مفسّران باشد که تحریر آن از حوزه این پیام خارج است. چگونگی تکثر گرایی با حفظ اتحاد و انسجام جامعه در ساحت اندیشه فاطمی
حضرت فاطمه (س) کثرت گرایی و پلورالیزم سیاسی و اجتماعی را در ظلّ اصالت وحدت و لزوم انسجام امّت و هماهنگی ملّت مسلمان با سنّت حسنه خود پذیرفت و آن را امضاء کرد و از هر گونه چالش داخلی و تنش محلّی و منطقه ای پرهیز نمود و همانند امیر مؤمنان از تشتّت و شقّ عصای مسلمانان جدّاً تحاشی داشت و استحکام نظام اسلامی را در برابر دشمنان خارجی لازم می دانست
اجمال آن اینکه هیچ گونه کثرت در متن دینِ حقّ، راه ندارد، به طوری که صراط مستقیم متعدد باشد و هر کس بتواند از هر صراطی به مقصد برسد و نیز هیچ گونه تکثّری در معرفت صائب نیست، به طوری که معرفت صحیح نسبی باشد و هر کس هر برداشتی از متون مقدّس داشت صواب باشدو هر قرائتی از دین درست و مطابق با واقع باشد؛
بلکه اصل دین، واحد و صراط مستقیم،یگانه و قرائت صحیح،یکتا است و مجالی برای کثرتِ حقیقی در این حرم های اَمن و حریم های محدود نخواهد بود؛ لذا مباحث کلامی به دور از تحجّرِ مُفْرِطانه و تهتُّکِ مُفَرِّطانه هماره دائر خواهد بود و از تضارب عاقلانه و عادلانه آراء، بسیاری از مطالب روشن می شود؛ لیکن کثرت سیاسی در سطح بینالملل و اجتماعی، در قلمرو خاصّ و زندگی مسالمت آمیز، با گرایش های متعدّد و عقائد متنوّع، هم معقول است و هم منقول؛ لذا مقبول خواهد بود.
سیره عترت طاهرین (ع) که بانوی آفتاب از مصادیق بارز آن است، هماهنگ با قرآن حکیم است که معادل آن هستند. در قرآن برنامه ای ویژه برای پیروان اسلام معهود و مخصوص است: إنَّمَا المُؤمِنُونَ اِخوَه ، و برنامه ای برای رهروان اسلام ابراهیمی است:
یا اَهلَ الکِتاب تَعالَوا إلی کَلِمَهٍسَواء بِینَنا وَ بِینَکُمْ … و دستوری برای جامعه جهانی با هر دین و آئین و مرامی است: لا یَنهاکُمُ اللهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدّین وَ لَمْ یُخرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ اَنْ تَبَرّوهُمْ وَ تُقسِطُوا اِلیهِمْ إنَّ اللهَ یُحِبُّ المُقسِطین.
وقتی اسلام ندای عدالت و صلای برّ و قِسط را نسبت به کسانی که خارج از مرز اسلامند سر می دهد، هرگز فتوا نمی دهد که برادرانِ معتقد به خدای واحد، دین واحد، قرآن واحد، قبله واحد، معاد واحد، وحی و نبوّت واحد و بسیاری از معارف و عقائد و اخلاق و احکام و آداب و سُنَنِ همسان و مشترک، از فیض وحدت و فَوزِ اتّحاد محروم گردند، چون چنین کتاب آسمانی که از علوم غیب و شهادت سخن می گوید و هدف اصلی آن خردمند پروری است، هرگز کار نابخردانه را امضاء نمی کند و اختلاف و تشتّت، منشائی جز فقدان عقل ندارد: وَ تَحسَبُهُمْ جَمِیعَاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتّی ذلِکَ بِاَنَّهُمْ قُومٌ لا یَعقِلُون .
اگر نفع کاذبی در اختلاف باشد، عائد دشمن مشترک می شود و هرگز بهره مخالفان نخواهد شد. گفتار نَغز و پر مغز حضرت علی بن أبیطالب(ع) این است:
فَإیّاکُمْ وَالتَّلَوُّنِ فِی دِینِ الله فَإنَّ جَماعَهًفِیما تَکرَهُونَ مِنَ الحَقّ خِیرٌ مِنْ فُرقَهٍفِیما تُحِبُّونَ مِنَ الباطِل وَ إنَّ الله سُبحانَهُ لَمْ یُعطِ اَحَداً بِفُرقَهٍمِمَّنْ مَضی وَ لا مِمَّنْ بَقی … چنین تعبیر جامعِ گذشته و حال و آینده، بیانگر استقرار سنّت تبدیل ناپذیر الهی بر این است که صلاح و فلاحی در تفرقه نیست و هر جا نجاح نباشد،جز طلاح چیز دیگر نخواهد بود و منشأ هرگونه صلاح تقواست و مبدأ هرگونه طلاح طغوا است
آنچه از عالمان دین باور و مسئولان حوزوی و دانشگاهی متوقّع است، همانا اتّحاد ظاهر و باطن خویش است تا توفیق برقراری اتّحاد دیگران را به دست آورند. در چنین فضای باز و پاکی، محاوره فرهنگی به صورت حکمت، موعظه حسنه و جدال احسن ظهور می کند و بارور می گردد و گرنه هر گونه حِواری جز مِراء مذئوم و جدال مذموم نخواهد بود و ثمر تلخ آن جز نزاع و فَشَل و ذهاب شکوه شوکت نیست. معنای الگو بودن یک شیء کهن
حضرت فاطمه (س) اسوه سالکان کوی حقّ، بویژه برای زن و معارف مربوط به زنان است، چنانکه هر کدام از دو وزنه وزین قرآن و عترت (علیهمالسَّلام) قدوه محقّقان علمی و متحقّقان عملی است؛ معنای الگو بودن یک شیء عتیق و کهن که مصون از اِندراس و کهنگی و منزّه از گذشت تاریخ مصرف و مبرّای از افیون و افسون و افسانه است؛ دعوت به انجماد، تحجّر، ارتجاع و رکود نیست؛
چه اینکه تحلیل آن به تجویز تفسیر به رأی و توجیه اختلاف قرائت، به معنای پلورالیزم، تفسیری بدون اصل ثابت نخواهد بود؛ زیرا کتابی که مدّعی حیات بخشی است، با قفل قلب و یُبس دل و رکود ذهن موافق نیست و دفتری که داعیه ثبات و دوام دارد، با زمانمندی و زوال مخالف است، بلکه معنای عریق آن مرهون ارزیابی عقل در هندسه دین و شریعت است. جایگاه رفیع زن در معارف نورانی اسلام
حضرت فاطمه (س) چونان معصومان دیگر، در متن صراط مستقیم بوده و هرگز در معرفت آنکه از مو باریکتر است، اشتباه نکرده است و در پیمودن آنکه از لبه تیز تیغ و شمشیر بُرندهتر است، تسامح و تساهل نورزیده است؛ بنابراین همانند قرآن مُمثَّل است که از تطاول تحریف به زیاده یا نقصان مصون مانده است.
روز زن و گرامیداشت مقام مادر در زاد روز بانوی آفتاب، وقتی تبیین می شود که اجمالی از پیامد مشئوم اومانیسم و به دنبال آن فمینیسم بازگو گردد تا خطر الحاق به کنوانسیون رفع تبعیض زن و مرد معلوم شود؛ گرچه جزم علمی در این باره سهل نیست، لیکن حدس تاریخی آن هم صعب نخواهد بود و آن اینکه تحقیر بشر و تعجیز او در تعیین برنامه های سعادتمندانه و سپردن همه امور به قضا و قدر، غافل از آنکه اقدام مسئولانه و قیام آگاهانه هر فردی در جدول تقدیر او جا دارد، سبب شد تا گروهی دیگر بدون رعایت استناد امور به قضا و قدر، انسان مدارانه فکر کنند
و بشر محوری تصمیم بگیرند و انسان را معیار حقّ و باطل، صدق و کذب،خیر و شرّ و بالأخره حُسن و قُبح بدانند و آزادی مطلق را حقّ مسلّم او بپندارند؛ چه اینکه ممکن است حدس شود تضعیف زن و تبعید وی از ساحت سیاست و اجتماع و تحریم بسیاری از مزایای فرهنگی بر او و تحریم وی از بسیاری از امور مُباح،مایه تمرّد تندروهای افراطی و پیدایش فمینیسم شده باشد، هر چند دلیل معتبری بر این حدس ها اقامه نشده است.
قرآن حکیم که عترت طاهرین (علیهم السَّلام) معادل آنند، انسان اعم از مرد و زن را تکریم می کند: لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَم … (15) و سبب کرامت وی را خلافت الهی می داند: إنّی جاعِلٌ فِی الأرضِ خَلِیفَه (16). خلیفه آن است که قانون مستخلفُ عنه خود را اجرا کند، نه هوای وهم و هوس نفس خویش وگرنه از خلافت معزول و در نتیجه از کرامت محروم می گردد.
چون خلافت بشر از خدای سبحان به روح مجرّد و ملکوتی او بر میگردد و روح مجرّد منزّه از ذکورت و اُنوثت است؛ چه اینکه انبیاء برای تعلیم کتاب و حکمت و برای تزکیهآمدهاند و همه این امور به جان مجرّد انسانی رجوع می نماید، نه به پیکر او؛ لذا هیچ کمال اعتقادی، اخلاقی که به روح مجرّد بر می گردد، نه مشروط به ذکورت است و نه ممنوع به اُنوثت.
البته در کارهای عملی و اجرائی که مربوط به بدن و جوارح است، کاملاً مرزها متفاوت و احکام و قوانین جداست. به برخی از این مقررّات ویژه زنان اشاره می شود تا معلوم گردد که نباید احکام روح با دستورهای بدن خلط بشود و تفاوت قوانین بدنی با تساوی قوانین روحی اشتباه نشده و حکم به برابری مطلق صادر نشود؛
به عنوان نمونه جریان ارث، با اینکه کمبود سهم برخی از زنان ترمیم شده است، پیام الهی در این باره چنین است: … لا تَدْرُونَ اَیُّهُمْ اَقرَبُ لَکُمْ نَفعاً (17) و جریان آهنگ نرم و رقیق زنانه به این صورت ترسیم شد: … فَلا تَخْضَعْنَ بِالقُولِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِمَرَض(18). به طوری که استقصای کامل تفاوت احکام زن و مرد دشوار است و هیچ کدام آنها نشان قُرب مرد به خدا و بُعد زن از آن حضرت نیست؛ به نحوی که قابل ترمیم و جبران نباشد.
اهمیّت تسبیحات حضرت زهرا (س)
وجود مبارک صدیقه کبری یک نحله و هدیه ملکی از پدر بزرگوارش دریافت کرد به نام فدک که آن را با بدترین وضع غصب کردند؛ آن نحله ملکی، یعنی فدک که در اختیار حضرت بود، حضرت منافعش را در اختیار محرومان و مستضعفان قرار می داد
و یک نحله ملکوتی از وجود مبارک پیامبر دریافت کرد و آن تسبیح معروف فاطمه زهرا(س) است. مخصوصاً امام صادق (ع) فرمودند: اگر نحله و عطیه ای بالاتر از این تسبیح بود، پیامبر به حضرت زهرا (س) تعلیم می داد؛ که این تسبیح جزء برترین و بهترین تعلیم های ملکوتی است و نحله ای است که به آن حضرت داد و شاگردان آن حضرت هم یاد می گیرند
خدای سبحان قرآن را به پیامبر داد، دیگران استفاده می کنند. به دستور خدای سبحان پیامبر تسبیح معروف را به وجود مبارک فاطمه(س) اهداء کرد، تعلیم خاص داد؛ دیگران بهره می برند. این یک تعلیم عمومی نبود، آنگاه به برکت آن معلّم و این متعلّمه، دیگران بهره می برند.
تسبیحات حضرت زهرا (س)، موجب طرد شیطان و رضای خدا
خواصی است که برای این تسبیح است: تطرد الشّیطان و ترضی الرّحمن. این تسبیح، شیطنت را و خیال شیطانی را و وسوسه ها را از آدم دور می کند و رضای پروردگار را تأمین می کند. این نکات را خوب عنایت کنید که مبادا بی تسبیح از کنار سجاده بر خیزید
۱ ؛ مبادا با سرعت و عجله این کلمات را بگوئید
۲. یک مقداری بدون اینکه پا ها را حرکت بدهید و از آن حالت نمازگزار بیرون بیائید، در کمال طمأنینه و آرامش این 100 ذکر را بر زبان جاری کنید.
پاداش تسبیحات حضرت فاطمه (س) روایاتی در کتاب صلاه در ابواب التّعقیب از وجود مبارک امام صادق و سائر ائمه (ع) درباره فضیلت تسبیح، کیفیّت تسبیح، آثار تسبیح، عدد تسبیح و تتمیم تسبیح آمده و این روایات در این باب جمع شده. حضرت فرمود: مائه فی اللّسان و الف فی المیزان این تسبیح از نظر زبان صد تاست؛ از نظر میزان و ترازوی عمل، هزارتاست. گرچه صد ذکر است، ولی هزار ذکر در میزان و ترازوی اعمال ثبت می شود. ظاهراً بر اساس من جآء بالحسنه فله عشر امثال ها که خدای سبحان یک کار خیر را ده برابر پاداش می دهد؛ این حدأقل است، ممکن است بهره های بیشتری هم ببرند.
توصیه امامان (ع) به نماز و تسبیحات حضرت زهرا (س)
امام صادق (ع): انّا نأمر صبیاننا بتسبیح فاطمه کما نأمرهم بالصّلاه. ما بچه هایمان را همانطوری که به نماز امر می کنیم، به تسبیح فاطمه (س) هم امر می کنیم. این یک امر جدای از نماز نیست، دنباله نماز است؛ و چون نماز ستون دین است، این هم جزء تعقیب های ستون دین است، بعد به ابا هارون ظاهراً فرمود: فالزمه فنّه ما یلزمه عبد فشقی هیچ کس ملازم این تسبیح نبود که گرفتار شقاوت بشود. تو ملازم این تسبیح باش
فضیلت » لا اله الا الله » پس از تسبیحات حضرت فاطمه (س)
در بعضی از نصوص آمده که اگر کسی 34 بار الله اکبر بگوید، 33 بار الحمد لله، 33 بار سبحان الله: و اتبعها بلا اله الا الله مرّهً غفر. اگر کسی این 100 را با یک ذکری که لا له لا الله است به عنوان صد و یکمین تتمیم بکند و آن را دنبال اینها بگوید؛ آمرزیده می شود. پس برابر این روایت، آن تسبیحی که به فاطمه (س) نحله و عطا شده ؛ همان تسبیحات أربع در می آید. یعنی تکبیر است و تحمید و تسبیح و تهلیل. همان است که می گوئیم: سبحان الله و الحمد للّه و لا اله الا الله و الله اکبر؛ این تسبیحات أربع در نماز ما مطرح است. منتها تقدیم برخی و تأخیر برخی، این مربوط به دستورهای خاص الهی است
ویژگی مهم تسبیحات حضرت زهرا (س)
در روایات دیگر آمده که این تسبیح ذکر کثیر است. یا أیّها الّذین آمنوا اذکروا الله ذ کراً کثیراً، یکی از مصادیق بارز و شفاف ذکر کثیر همین تسبیح فاطمه است. آنگاه در حدیث دیگر که مرحوم صاحب وسائل در تعقیبات نماز ذکر کرده، فرمود: این همان است که خدا فرمود اذکرونی اذکرکم؛ یعنی برخی ها به یاد نعمت خدایند، مثل اینکه نعمت لباس به ایشان رسیده، شاکرند. نعمت غذا رسیده، شاکرند. نعمت مسکن و مال دیگر رسیده، شاکرند؛ اینها به ذکر نعمت خدا مشغولند اذکروا نعمتی الّتی انعمت علیکم، درباره این آیات اینها دارند امتثال می کنند
برخی ها به ذکر نعمت الهی بسنده نمی کنند، به ذکر ولی نعمت مشغولند. نه یاد نعمت خدایند، بلکه به یاد خود خدایند. آنهائی که به یاد نعمت خدایند؛ نعمتشان افزوده میشود: شکر نعمت، نعمتت افزون کند کفرنعمت از کفت بیرون کند امّا بالاتر از یاد نعمت الهی، یاد ولی نعمت است، نه یاد نعمت. یک اذکروا نعمتی الّتی انعمت علیکم داریم، یک اذکرونی اذکرکم داریم. آنجا که سخن از یاد نعمت خداست، پاداشش افزایش نعمت است
آنجا که سخن از یاد ولی نعمت است، پاداشش یاد خود ولی نعمت است. اگر کسی به یاد خدا بود، خدا هم به یاد اوست؛ آنگاه و لذکر الله اکبر. در این حدیث آمده است که این تسبیح فاطمه (س) که ذکر کثیر است، مشمول اذکرونی اذکرکم است. اگر کسی زیاد به یاد خدا بود، خدا هم زیاد به یاد اوست و اگر خدا دائماً یا کثیراً به یاد کسی بود، هرگز آن شخص در اثر وسوسه آسیب نمی بیند. اینها برکات تسبیح فاطمه زهرا (س) است که متمّم نماز است.