نفرين هاي قرآني. نفرين واكنشي به ناهنجاري ها. نفرین، پیام خاصّ
سایت جدید تاریخی فرهنگی قرآنی 2
m5736z
blog.ir.
قرآن در حق چه کسانی «مرده باد» گفته است؟
زنده باد و مرده باد از مصادیق دعا و نفرین است. انسان ها هنگامی که توانایی ندارند تا بقا و یا زوال چیزی را به دست خود تحقق بخشند، به دعا و لعن و نفرین متوسل میشوند و از خداوند میخواهند تا بقای امر خوب و مطلوب و نابودی امر بد و نامطلوب را انجام دهد
در عصر حاضر، نفرین و لعن از دایره فردی به دایره اجتماعی کشیده شده و در همه رسانه ها میتوان نوشته ها و فریادهایی چون مرگ بر شاه، مرگ بر خلیفه، مرگ بر آمریکا و اسرائیل یا مرگ بر استکبار را دید و شنید. البته این اختصاص به ایران اسلامی ندارد، بلکه در سرتاسر جهان عبارتهای فوق دیده و شنیده میشود. شگفت اینکه خداوند در دو مورد به صراحت در حق دو گروه از انسان ها نفرین و لعن کرده و مرده باد گفته است.
نفرین و لعن در آموزه های قرآنی
نفرین به معنای دعای بد، ضد آفرین است. نفرین بیانگر نفرت و بیزاری شدید انسان از کس یا چیزی است و از آنجا که توانایی دفع آن را ندارد، به دعا متوسل میشود تا ضمن اعلان بیزاری، از کمک الهی برای از میان بردن و یا رهایی یا دوری از آن بهره مند شود. نفرین در شرایطی انجام می گیرد که انسان به عجز و ناتوانی خود پی برده و از خداوند رب العالمین یاری میجوید تا از شر آن در امان ماند
البته لعن به معنای راندن و دور کردن از روی خشم و غضب نیز گاه در همین معنا بکار می رود؛ چرا که لعن انسان به معنای دعا و نفرین بر ضد دیگری است؛ هرچند که این واژه و اصطلاح وقتی در خصوص خداوند به کار می رود معنایی دیگر دارد؛ چرا که لعن خداوند در دنیا به معنای قطع رحمت الهی و عدم توفیق یابی شخص و در آخرت به معنای کیفر و مجازات است (مفردات ص741)
در آیات قرآنی واژه های چندی برای نفرین مورد استفاده قرار گرفته که از آن جمله میتوان به قتل، قاتل، تبت، تعسا، ویل، بعدا، اطمس، اشددو مانند آن اشاره کرد. از نظر آموزه های قرآنی لعن انسان در حق دیگری و نفرین وی در مواردی جایز دانسته شده است
البته خداوند خود اقدام به لعن و نفرین کرده ولی باید دانست که لعن و نفرین خداوند یک تفاوت ماهوی دارد. خداوند ابلیس را لعن کرده و او را از خود رانده و دور کرده است، از این رو از رحمت الهی و توفیق خداوندی محروم شده است. همچنین نفرین خداوند به معنای دعای بد در حق کسی نیست، بلکه معنای دوری آن شخص از رحمت الهی است و شخصی که خداوند او را نفرین میکند از رحمت خداوند محروم میشود و توفیقی در زندگی نمی یابد.
براساس آموزه های قرآنی، هر کسی را که خداوند لعن کند، مجاز است که انسان نیز در حق او دعای بد و نفرین و لعن زبانی نماید. همچون :
ابلیس : قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا لَكَ أَلاَّ تَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ... وَ إِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلَى يَوْمِ الدِّينِ فرمود اى ابليس تو را چه شده است كه با سجدهكنندگان نيستى گفت من آن نيستم كه براى بشرى كه او را از گلى خشك از گلى سياه و بدبو آفريدهاى سجده كنم فرمود از اين [مقام] بيرون شو كه تو راندهشدهاى و تا روز جزا بر تو لعنت باشد (حجر32 و35) و (نساء117و 118)
ستمگران : وَ شَهِدُواْ أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ أُوْلَئِكَ جَزَآؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللّهِ وَالْمَلآئِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ چگونه خداوند قومى را كه بعد از ايمانشان كافر شدند هدايت مىكند با آنكه شهادت دادند كه اين رسول بر حق است و برايشان دلايل روشن آمد و خداوند قوم بيدادگر را هدايت نمىكند ان سزايشان اين است كه لعنتخدا و فرشتگان و مردم همگى برايشان است (آل عمران86 و 87 )
کافران : وَ قَالُواْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَل لَّعَنَهُمُ اللَّه بِكُفْرِهِمْ فَقَلِيلًا مَّا يُؤْمِنُونَ . وَ لَمَّا جَاءهُمْ كِتَابٌ مِّنْ عِندِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ وَكَانُواْ مِن قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُواْ فَلَمَّا جَاءهُم مَّا عَرَفُواْ كَفَرُواْ بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّه عَلَى الْكَافِرِينَ و گفتند دلهاى ما در غلاف است [نه چنين نيست] بلكه خدا به سزاى كفرشان لعنتشان كرده است پس آنان كه ايمان مىآورند چه اندكشماره اند و هنگامى كه از جانب خداوند كتابى كه مؤيد آنچه نزد آنان است برايشان آمد و از ديرباز [در انتظارش] بر كسانى كه كافر شده بودند پيروزى مىجستند ولى همين كه آنچه [كه اوصافش] را مىشناختند برايشان آمد انكارش كردند پس لعنتخدا بر كافران باد (بقره 88و89)
قاطعان رحم؛ و ترک کنندگان صله رحم : فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِن تَوَلَّيْتُمْ أَن تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحَامَكُمْ . أُوْلَئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَأَعْمَى أَبْصَارَهُمْ پس [اى منافقان] آيا اميد بستيد كه چون [از خدا] برگشتيد [يا سرپرست مردم شديد] در [روى] زمين فساد كنيد و خويشاونديهاى خود را از هم بگسليد اينان همان كسانند كه خدا آنان را لعنت نموده و [گوش دل] ايشان را ناشنوا و چشمهايشان را نابينا كرده است (محمد 22و23) و (رعد25)
پیمان شکنان: وَ الَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهْدَ اللّهِ مِن بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ مَآ أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الأَرْضِ أُوْلَئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ و كسانى كه پيمان خدا را پس از بستن آن مىشكنند و آنچه را خدا به پيوستن آن فرمان داده مىگسلند و در زمين فساد مىكنند بر ايشان لعنت است و بد فرجامى آن سراى ايشان راست (رعد25) و (مائده 12و13)
دروغگویان : فَمَنْ حَآجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَ أَبْنَاءكُمْ وَ نِسَاءنَا وَ نِسَاءكُمْ وَ أَنفُسَنَا و أَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةَ اللّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ پس هر كه در اين [باره] پس از دانشى كه تو را [حاصل] آمده با تو محاجه كند بگو بياييد پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و ما خويشان نزديك و شما خويشان نزديك خود را فرا خوانيم سپس مباهله كنيم و لعنتخدا را بر دروغگويان قرار دهيم (آل عمران61)
شایعه پراکنان علیه جامعه اسلامی و بیماردلان متعرض به زنان مسلمان: لَئِن لَّمْ يَنتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لَا يُجَاوِرُونَكَ فِيهَا إِلَّا قَلِيلًا . مَلْعُونِينَ أَيْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِيلًا اگر منافقان و كسانى كه در دلهايشان مرضى هست و شايعهافكنان در مدينه [از كارشان] باز نايستند تو را سخت بر آنان مسلط مىكنيم تا جز [مدتى] اندك در همسايگى تو نپايند از رحمت خدا دور گرديده و هر كجا يافته شوند گرفته و سخت كشته خواهند شد (احزاب 60و61)،
مؤمنان به جبت و طاغوت : أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُواْ نَصِيبًا مِّنَ الْكِتَابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَيَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُواْ هَؤُلاء أَهْدَى مِنَ الَّذِينَ آمَنُواْ سَبِيلًا . أُوْلَئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللّهُ وَمَن يَلْعَنِ اللّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ نَصِيرًا آيا كسانى را كه از كتاب [آسمانى] نصيبى يافتهاند نديدهاى كه به جبت و طاغوت ايمان دارند و در باره كسانى كه كفر ورزيده اند مىگويند اينان از كسانى كه ايمان آوردهاند راه يافته ترند. اينانند كه خدا لعنتشان كرده و هر كه را خدا لعنت كند هرگز براى او ياورى نخواهى يافت (نساء51و52)،
بت پرستان : قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُم بِشَرٍّ مِّن ذَلِكَ مَثُوبَةً عِندَ اللّهِ مَن لَّعَنَهُ اللّهُ وَغَضِبَ عَلَيْهِ وَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَالْخَنَازِيرَ وَعَبَدَ الطَّاغُوتَ أُوْلَئِكَ شَرٌّ مَّكَانًا وَأَضَلُّ عَن سَوَاء السَّبِيلِ بگو آيا شما را به بدتر از [صاحبان] اين كيفر در پيشگاه خدا خبر دهم همانان كه خدا لعنتشان كرده و بر آنان خشم گرفته و از آنان بوزينگان و خوكان پديد آورده و آنانكه طاغوت را پرستش كردهاند اينانند كه از نظر منزلت بدتر و از راه راست گمراهترند (مائده60)
اذیت کنندگان پیامبر : إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُّهِينًا بى گمان كسانى كه خدا و پيامبر او را آزار مىرسانند خدا آنان را در دنيا و آخرت لعنت كرده و برايشان عذابى خفتآور آماده ساخته است (احزاب 57)،
قاطبه بنی امیه : وَ إِذْ قُلْنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلاَّ فِتْنَةً لِّلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي القُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلاَّ طُغْيَانًا كَبِيرًا و [ياد كن] هنگامى را كه به تو گفتيم به راستى پروردگارت بر مردم احاطه دارد و آن رؤيايى را كه به تو نمايانديم و [نيز] آن درخت لعنتشده در قرآن را جز براى آزمايش مردم قرار نداديم و ما آنان را بيم مىدهيم ولى جز بر طغيان بيشتر آنها نمىافزايد (اسراء60)
فرعون و فرعونیان : إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَاتَّبَعُواْ أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَمَا أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِيدٍ. يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَبِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ. وَأُتْبِعُواْ فِي هَذِهِ لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ بِئْسَ الرِّفْدُ الْمَرْفُودُ به سوى فرعون و سران [قوم] وى فرستاديم ولى [سران] از فرمان فرعون پيروى كردند و فرمان فرعون صواب نبود روز قيامت پيشاپيش قومش مى رود و آنان را به آتش درمىآورد و [دوزخ] چه ورودگاه بدى براى واردان است و در اين دنيا و روز قيامت به لعنت بدرقه شدند و چه بد عطايى نصيب آنان مى شود (هود 97تا99)،
مشرکان : وَ يُعَذِّبَ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِكِينَ وَالْمُشْرِكَاتِ الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَيْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَلَعَنَهُمْ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَسَاءتْ مَصِيرًا و [تا] مردان و زنان نفاقپيشه و مردان و زنان مشرك را كه به خدا گمان بد بردهاند عذاب كند بد زمانه بر آنان باد و خدا بر ايشان خشم نموده و لعتشان كرده و جهنم را براى آنان آماده گردانيده و [چه] بد سرانجامى است (فتح6)، و خلاصه در حوزه اعتقادی شرک ورزی و توصیف خداوند به شریک داشتن (انبیاء81 و 12و76؛ فصلت6)
مرتدان : كَيْفَ يَهْدِي اللّهُ قَوْمًا كَفَرُواْ بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَ شَهِدُواْ أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جَاءهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَ اللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ أُوْلَئِكَ جَزَآؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللّهِ وَ الْمَلآئِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ چگونه خداوند قومى را كه بعد از ايمانشان كافر شدند هدايت مىكند با آنكه شهادت دادند كه اين رسول بر حق است و برايشان دلايل روشن آمد و خداوند قوم بيدادگر را هدايت نمىكند آنان سزايشان اين است كه لعنتخدا و فرشتگان و مردم همگى برايشان است (آل عمران 86و87)،
منافقان : وَعَدَ الله الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْكُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا هِيَ حَسْبُهُمْ وَلَعَنَهُمُ اللّهُ وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّقِيمٌ خدا به مردان و زنان دو چهره و كافران آتش جهنم را وعده داده است در آن جاودانهاند آن [آتش] براى ايشان كافى است و خدا لعنتشان كرده و براى آنان عذابى پايدار است (توبه68 ) و (احزاب 60و61)،
عالمان کتمان کننده حق و احکام و معارف الهی : إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِن بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَئِكَ يَلعَنُهُمُ اللّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ كسانى كه نشانههاى روشن و رهنمودى را كه فرو فرستادهايم بعد از آنكه آن را براى مردم در كتاب توضيح دادهايم نهفته مىدارند آنان را خدا لعنت مىكند و لعنتكنندگان لعنتشان مىكنند (بقره159)
و گروه ها و افراد و اشخاص حقیقی و غیرحقیقی که از سوی خداوند لعن و نفرین شده اند مجاز است که مومنان نیز آنها را لعن و نفرین کنند (همان)
در آیات قرآنی آمده است که پیامبرانی از جمله :
حضرت ابراهیم : أُفٍّ لَّكُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ اف بر شما و بر آنچه غير از خدا مىپرستيد مگر نمى انديشيد (انبیاء67)،
حضرت صالح : ثُمَّ أَنشَأْنَا مِن بَعْدِهِمْ قَرْنًا آخَرِينَ فَأَرْسَلْنَا فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ أَفَلَا تَتَّقُونَ... قَالَ رَبِّ انصُرْنِي بِمَا كَذَّبُونِ سپس بعد از آنان نسل[هايى] ديگر پديد آورديم و در ميانشان پيامبرى از خودشان روانه كرديم كه خدا را بپرستيد جز او براى شما معبودى نيست آيا سر پرهيزگارى نداريد..... گفت پروردگارا از آن روى كه مرا دروغزن خواندند ياريم كن (مومنون 31تا 39)،
حضرت موسی : وَ أَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى وَأَخِيهِ أَن تَبَوَّءَا لِقَوْمِكُمَا بِمِصْرَ بُيُوتًا وَ اجْعَلُواْ بُيُوتَكُمْ قِبْلَةً وَ أَقِيمُواْ الصَّلاَةَ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ. وَ قَالَ مُوسَى رَبَّنَا إِنَّكَ آتَيْتَ فِرْعَوْنَ وَمَلأهُ زِينَةً وَأَمْوَالًا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا رَبَّنَا لِيُضِلُّواْ عَن سَبِيلِكَ رَبَّنَا اطْمِسْ عَلَى أَمْوَالِهِمْ وَاشْدُدْ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَلاَ يُؤْمِنُواْ حَتَّى يَرَوُاْ الْعَذَابَ الأَلِيمَ و به موسى و برادرش وحى كرديم كه شما دو تن براى قوم خود در مصر خانههايى ترتيب دهيد و سراهايتان را رو به روى هم قرار دهيد و نماز برپا داريد و مؤمنان را مژده ده. و موسى گفت پروردگارا تو به فرعون و اشرافش در زندگى دنيا زيور و اموال دادهاى پروردگارا تا [خلق را] از راه تو گمراه كنند پروردگارا اموالشان را نابود كن و آنان را دلسخت گردان كه ايمان نياورند تا عذاب دردناك را ببينند (یونس 87و88)،
حضرت محمد : هَاأَنتُمْ أُوْلاء تُحِبُّونَهُمْ وَلاَ يُحِبُّونَكُمْ وَتُؤْمِنُونَ بِالْكِتَابِ كُلِّهِ وَإِذَا لَقُوكُمْ قَالُواْ آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْاْ عَضُّواْ عَلَيْكُمُ الأَنَامِلَ مِنَ الْغَيْظِ قُلْ مُوتُواْ بِغَيْظِكُمْ إِنَّ اللّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ هان شما كسانى هستيد كه آنان را دوست داريد و [حال آنكه] آنان شما را دوست ندارند و شما به همه كتابها[ى خدا] ايمان داريد و چون با شما برخورد كنند مىگويند ايمان آورديم و چون [با هم] خلوت كنند از شدت خشم بر شما سر انگشتان خود را مىگزند بگو به خشم خود بميريد كه خداوند به راز درون سينهها داناست (آل عمران119)،
حضرت نوح : وَ قَالَ نُوحٌ رَّبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا . إِنَّكَ إِن تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَ لَا يَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا كَفَّارًا و نوح گفت پروردگارا هيچ كس از كافران را بر روى زمين مگذار چرا كه اگر تو آنان را باقى گذارى بندگانت را گمراه مىكنند و جز پليدكار ناسپاس نزايند (نوح 26و27) علیه افراد و قوم یا اشخاصی نفرین و دعای بد کردند.
حضرت عیسی(ع) و حضرت داود(ع) : لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَى لِسَانِ دَاوُودَ وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ذَلِكَ بِمَا عَصَوا وَّكَانُواْ يَعْتَدُونَ كَانُواْ لاَ يَتَنَاهَوْنَ عَن مُّنكَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ مَا كَانُواْ يَفْعَلُونَ از ميان فرزندان اسرائيل آنان كه كفر ورزيدند به زبان داوود و عيسى بن مريم مورد لعنت قرار گرفتند اين [كيفر] به خاطر آن بود كه عصيان ورزيده و [از فرمان خدا] تجاوز مىكردند [و] از كار زشتى كه آن را مرتكب مىشدند يكديگر را بازنمىداشتند راستى چه بد بود آنچه مىكردند. بطور خاص قوم یهود را به سبب کفر ورزی، تجاوزگری ، عصیان، ترک نهی از منکر و فسق و فجور لعن کرده اند. (مائده 78و79)
موجبات نفرین 2
در آیات قرآنی بیش از 33 مورد را می توان یافت که به عنوان علل و عوامل استحقاق لعن و نفرین معرفی شده و خداوند به سبب همین علل و عوامل آنان را نفرین کرده. استکبار و توطئه غرور آمیز علیه قرآن و آموزه های وحیانی یکی از علل و عواملی است که خداوند دارنده این صفت را مستحق لعن و نفرین دانسته
خداوند در آیات 18 تا 25 مدثر ضمن بیان این عامل، شخص را مستحق مرده باد دانسته و با واژه قتل از او یاد کرده فقتل کیف قدر: مرگ بر او باد! چگونه برای مبارزه با حق، مطلب را آماده کرد؟ قتل الخراصون (ذاریات10)، قتل اصحاب الاخدود (بروج4)، قتل الانسان ما اکفره (عبس17)، قتل کیف قدر (مدثر 19).
نفرین نسبت به کسانی انجام می گیرد که برخلاف ارزش ها، هنجارها و بارهای راستین عقلانی، عقلایی و وحیانی عمل میکنند و به هنجارشکنی دست میزنند
از مجموعه این آیات و مانند آن به دست می آید که هرگونه حرکت برخلاف اصول عقلانی، عقلایی و وحیانی که حرکت بر خلاف اهداف و فلسفه آفرینش است، تبعات سنگینی به دنبال دارد که از جمله آن نفرین خدا، فرشتگان، پیامبران و مؤمنان است. مؤمنان نیز به پیروی از خداوند و پیامبران لازم است تا نفرین را روشی برای مبارزه با هرگونه اعتقادات و رفتارهای ضدحق و هنجارها و ارزش ها بدانند و بر آن عمل کنند
از این جاست که می توان به حکم الهی درباره نفرین دست یافت؛ زیرا خداوند گاه نفرین را جایز و گاه دیگر واجب و لازم دانسته است.البته گاه این جواز به وجوب نفرین میرسد و آن زمانی است که تنها راه مبارزه با هنجار شکنان، نفرین باشد؛ چرا که نفرین، واگذاری امر مجازات به خداوند است. این که کسی نسبت به دشمنان ستمگر و مستکبر، خواهان مرگ از سوی خداوند میشود، روشی برای تبری جویی است که لازم است انجام گیرد. این جاست که تبری جویی لازم و واجب میشود. هرگاه نفرین، تنها راه تبری جویی از زشتیها و بدیها و مانند آن است، لازم است به آن به عنوان یک امر واجب نگریسته شود
اما برای این که جزئیات بیشتری از علل و عوامل و موجبات نفرین از نظر آموزه های قرآنی داشته باشیم، خداوند از جمله زمینه های نفرین در حوزه اعتقادی به اموری چون کفر ورزی (ابراهیم2؛ مریم37؛ مؤمنون24؛ محمد8 عبس71)، شرک ورزی و توصیف خداوند به شریک داشتن (انبیاء81 و 12و76؛ فصلت6)، تکذیب پیامبران (مؤمنون32 و 62؛ قمر9 و 10 منافقون1و2)، تکذیب معارف الهی (مؤمنون13 تا93)، تکذیب قیامت (طور11 قیامت23 تا53 مرسلات51)، افتراء به خدا (مائده46 توبه30)، افتراء به قرآن (مدثر11 تا52) و تحریف حقایق دین (بقره97 ابراهیم2و3) اشاره میکند.
در حوزه عمل و رفتارهای فردی به اموری چون ریاکاری و خودنمایی در عبادات از جمله نماز (ماعون 4و 6)، تکبر (قیامت33 تا53) دین فروشی عالمان دینی (بقره97)، ترک نماز (قیامت13 تا53 ماعون 4و 5)، قساوت قلب و غفلت از خدا (زمر22)، غفلت از نماز (ماعون4و5)، کراهت از حق و حقایق نازل شده (محمد8 و 9)، ناخشنودی از وحی (همان)، کفران نعمت های الهی (عبس71تا23)، دنیاطلبی (بقره97 و ابراهیم2و3) بعنوان موجبات نفرین خدا و مردم اشاره کرده است.
از موجبات نفرین در حوزه عمل اجتماعی می توان به اموری چون استکبار ورزی (مدثر81 تا52)، بازداشتن مردم از راه خدا و حرکت در مسیر حق و حقیقت (ابراهیم2 و 3)، تحریف حقایق قرآن برای گمراهی مردم (همان و بقره97)، توطئه علیه دین و طراحی مقابله با رهبران دینی(مدثر11 تا 20)، شکنجه و عذاب مؤمنان (بروج4و 8)، عیب جویی از دیگران (همزه1) گمراه گری و اغوای مردم (یونس88 نوح62 و72)، گناه و فسق (مائده،21 تا25 دخان22؛ جاثیه7 عبس71 و32)، لواط و هم جنس بازی (عنکبوت28 تا30)، منع زکات و حقوق مالی دیگر (ماعون4و 7)، کم فروشی و خیانت در معامله (مطففین1و2)، فسادانگیزی در زمین (عنکبوت، آیه03)، ظلم و ستم در حق خود و دیگران (مؤمنون14 زخرف57) آن اشاره کرد.
بهانه کافران و انداختن تقصیر به گردن آباء و اجدادشان که باعث انحراف انان شده اند و تقاضای چندین برابر عذاب از خدا برای آنان و نفرین آنان قالوا انا اطعنا سادتنا و کبرائنا فاضلونا السبیلا . ربنا آتهم ضعفین من العذاب والعنهم لعنا کبیرا ( آیات انتهایی احزاب)
نفرین واکنشی به ناهنجاری ها
یکی از آموزه های قرآنی که اصول عقلانی نیز آن را تایید میکند، تولی و تبری است که به اشکال مختلف از جمله در شکل احکام اخلاقی و حقوقی امر به معروف و نهی از منکر خودنمایی میکند. درحقیقت واکنش هایی چون لعن و نفرین، نوعی تولی و تبری و امر به معروف و نهی از منکر نسبت به هنجارشکنان و هنجارشکنی است
لعن و نفرین هر انسانی نسبت به ظالمان، هرگز به عنوان «عمل» و «کنش» ابتدایی محسوب نمی شود، بلکه عکس العمل و واکنشی است که در اثر ستم ستمکاران در احساس و اندیشه خود می یابد؛ همان گونه که قرآن کریم نقض عهد و پیمان تبهکاران را نسبت به ارزش های الهی و انسانی باعث لعن خداوند و سیه دلی آنان می شمرد فبما نقضهم لعناهم و جعلنا قلوبهم قاسیه به سبب نقض پیمان، ما آنان را نفرین و لعن کردیم و دلهایشان را سنگ و سخت قرار دادیم (مائده31)
به هرحال، نفرین کم ترین، ساده ترین و ابتدایی ترین واکنش انسان به ناهنجاری ها، بدی ها و زشتی هاست. خداوند در آیه 76 سوره انبیاء به واکنش حضرت ابراهیم(ع) نسبت به بت پرستان اشاره می کند که برخلاف ساده ترین اصول عقلانی و عقلایی، بتان ناتوان از هر عملی را خدا دانسته و به پرستش آن ها می پردازند
آن حضرت(ع) بت پرستان و بتان ایشان را نفرین میکند اف لکم و لما تعبدون من دون الله افلاتعقلون علامه طبرسی در مجمع البیان، اف را به معنای تباه و هلاکت بار معنا میکند (مجمع البیان ج7و8 ص68) بنابراین طبیعی ترین و ساده ترین واکنش به بی خردی بت پرستان، نفرین و بیزاری زبانی است که آن حضرت(ع) نشان میدهد.
آثار دنیوی و اخروی نفرین
نفرین تنها یک واکنش بی تاثیر و حرف مفت نیست، بلکه واکنشی است با آثار و تبعات سخت و شدید که شخص باید مواظب باشد گرفتار آن نشود
تباهی اموال و قساوت قلب و سنگدلی از آثار و پیامدهای نفرین است. رَبَّنَا اطْمِسْ عَلَى أَمْوَالِهِمْ وَاشْدُدْ عَلَى قُلُوبِهِمْ پروردگارا تا [خلق را] از راه تو گمراه كنند پروردگارا اموالشان را نابود كن و آنان را دل سخت گردان، (یونس88) چگونه نفرین حضرت موسی(ع) موجب شد تا فرعون و فرعونیان نتوانند از همه نعمت ها و مواهبی که در اختیار داشتند بهره ببرند و خود و اموالشان تباه شود
سرگردانی انسان ها نیز از آثار نفرین است. چنانکه دعای بد و نفرین حضرت موسی(ع) موجب سرگردانی یهودیان به مدت چهل سال شد فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ إِنْ هَذَا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ سَأُصْلِيهِ سَقَرَ و گفت اين [قرآن] جز سحرى كه [به برخى] آموخته اند نيست اين غير از سخن بشر نيست زودا كه او را به سقر در آورم (مدثر24 تا26)
هلاکت و نیستی كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنَا وَقَالُوا مَجْنُونٌ وَازْدُجِرَ فَدَعَا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانتَصِرْ.... إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا صَرْصَرًا فِي يَوْمِ نَحْسٍ مُّسْتَمِرٍّ پيش از آنان قوم نوح [نيز] به تكذيب پرداختند و بنده ما را دروغزن خواندند و گفتند ديوانهاى است و [بسى] آزار كشيد تا پروردگارش را خواند كه من مغلوب شدم به داد من برس پس درهاى آسمان را به آبى ريزان گشوديم.... ما بر [سر] آنان در روز شومى به طور مداوم تندبادى توفنده فرستاديم (قمر9 تا16) از دیگر آثار نفرین حق و اهل حق است.
بسیاری از گرفتاری های ما بی آن که متوجه باشیم به سبب آه و نفرین پدر و مادر یا دوست و رفیقی است که به او ظلم و ستم کرده ایم و او از سردرد به خداوند پناه برده و مجازات عمل را به خداوند واگذار کرده است. واگذار کردن به خدا تا چه اندازه ممکن است خطرناک باشد و تا چه اندازه می تواند این واگذاری و نفرین از روی ناتوانی، خانمانسوز و هلاک کننده باشد.
علت هلاکت بی گناهان قوم نوح
اباصلت هروی نقل کرده است که از امام رضا(ع) پرسیدم: علت هلاکت همه مردم در زمان حضرت نوح در حالی که در بین آنها، انسان های بی گناه و کودکان نیز بودند چیست؟! امام رضا(ع) در پاسخ فرمود: هیچ کودکی در بین غرق شدگان نبود زیرا خداوند عزوجل، به مدت چهل سال، مردان و زنان قوم نوح را عقیم کرده بود. پس هنگامی که غرق شدند (همه شان بزرگسال بودند) و کودکی در میان آنان نبود! خداوند متعال، هرگز بی گناهی را با عذاب خود هلاک نمی نماید
اما سایر افرادی که از قوم نوح غرق شدند (دو گروه بودند): یا پیامبر خدا، حضرت نوح را تکذیب نموده بودند و یا به تکذیب تکذیب کنندگان راضی بودند! و کسی که در کاری غایب بوده ولی از کاری که آنها کرده اند، راضی باشد، همانند کسی است که حاضر بوده و آن کار را انجام داده باشد.- مسند امام رضا ج1 ص54
تضاد نفرین با خلق محمدی(ص)
پیامبر(ص) در دشوارترین شرایط لب به نفرین نمی گشود و حتی گستاخی و خیرگی مشرکان را جز با دعا و دلسوزی پاسخ نمی گفت و میگفت انی لم ابعث لعانا و انما بعثت رحمهمن مبعوث نشده ام که نفرین کنم، بلکه آمده ام تا موجب رحمت باشم. المحجه البیضاء ج 4 ص921
بعد از آنکه کفّار آن همه پیغمبر اکرم را آزار دادند، اسلام آوردند. در اوّل بعثت، اصحاب به پیغمبر پیشنهادی دادند و گفتند: آقا! مگر حضرت نوح پیغمبر نبود؟ حضرت نوح، امّت خود را نفرین کرد. قریب هزار سال دید اینها نه هدایت میخواهند و نه چیز دیگری، به همین خاطر آنها را نفرین کرد و بر اثر نفرین او همه هلاک شدند. تو هم قوم خود را نفرین کن، تا خدا هلاکشان کند و همه از بین بروند. ببینید حضرت چه جوابی میدهد، گفت: اَللّهُمَّ أهدِ قَومی فَاِنَّهُم لایعلَموُن؛ خدایا! قوم من را هدایت کن، اینها نمیفهمند! وَانصُرنی عَلَیهِم اَن تُجیبوُنی اِلی طاعَتِک؛ و من را یاری کن تا بر آنها چیره شوم، به گونهای که در راه طاعت و بندگی تو جوابگوی من باشند. پیغمبر اصلاً سراغ آن حرفها نرفت که بخواهد کسی را نفرین کند.
احدی نمیتواند مانند ائمّه طاهرین (ع) باشد! شما ائمّه طاهرین (ع) را نگاه کنید! واقعاً بشر عادّی نمیتواند اینگونه باشد، این را بدانید، مسلّم نمیتواند! احدی صبر و حلم و بردباری و استواری اینها را ندارد. آنها منحصر به فرد هستند. حتّی انبیاء عظام هم صفات آنها را نداشتهاند. پس نمیتوان به راحتی لعن و نفرین کرد، چون احتمال دارد آن شخص پشیمان شود، توبه کند، یا این حالت او از بین برود، شاید در راه بیاید و به اسلام خدمت کند و شاید ... .
برخورد امام حسین(ع) با عبیدالله بن حر جعفی
همینها موجب شده بود که امام حسین (ع) در سفری که به سمت کربلا میآمد همین کار را انجام دهد. ما داریم خودش شخصاً به سراغ عبیدالله بن حرّ جعفی رفته است. عبیدالله اصلاً باور نمیکرد که امام حسین خودش آمده باشد. آمد و دعوتش کرد. او در جواب آن حرفها را به حضرت گفت. امام حسین آمد به او گفت: برو! بس است، حال که نمیآیی من را یاری کنی از این بیابان برو! چون اگر صدای استغاثه من را بشنوی و به یاری من نیایی خیلی کارت خراب میشود. این را بدانید و در تاریخ هم نوشتهاند: اوّلین کسی که آمد به سوی قبر حسین(ع)، همین عبیدالله بود. حسین چه چیزی را دارد میبیند؟ اوّلین کسی که مرثیه گفت برای حسین(ع)، شعر گفت در عزای حسین، عبیدالله بن حرّ جعفی است. [1]. کنزالعمّال ج2 ص93 [2]. کنزالعمّال ج3 ص614 [3]. حلیة الأولیاء ج5 ص11
دلیل نفرین کردن ائمه(ع)
راجع به معاندین، اصلاً دعای به خیر نمیتوانیم بکنیم. نفرین کردن آنها چگونه است؟ نسبت به معاند اشکالی ندارد. نمیتوانیم راجع به مستضعف استغفار و طلب مغفرت کنیم، از این طرف هم نفرین، نسبت به معاند مطرح میشود.
نفرین بر منحرف کننده دیگران آنچه که از آثار یعنی از عمل معصومین (ع) در باب نفرینهایی که انجام دادهاند به دستمان میآید، این است که هر معاندی را نفرین نمیکردند. کسانی که معاند و منحرف بودند و این انحراف، موجب اثرگذاری روی غیر بود را نفرین میکردند. تا اینکه، مستضعفان به اینها گرایش پیدا نکنند.
معاندِ بی ضرر معاندِ بدبختی که هیچکس هم قبولش ندارد و مترود است باشد، چه ضرری دارد؟ انحراف او تنها ضرر به خودش میرساند امّا ضرری برای جامعه ندارد. ائمه و پیغمبراکرم کارهایشان حساب شده بود و حکمت داشت.
نفرین افراد با ایمان! به یک سنخ نفرینهایی از ائمه نسبت به افرادی برخورد میکنیم که اگر از نظر تحقیقی و فنّی ببینیم، متوجّه میشویم که این اشخاص نه معاند بودند و نه منحرف؛ بلکه چه بسا از نظر ایمانی هم از افراد برجسته بودند، ولی نفرین میشدند. مثلاً میبینیم که حضرت، زراره، محمدبنمسلم و سفّان بن یحیی و... را نفرین یعنی دعای به ضرر میکنند. در ملاء عام هم نفرین میکردند، مثلاً اصحاب نشسته بودند؛ ایشان میفرمودند: اللهم العن کذا... چرا؟ اینطور نیست که هر جا نفرین کرده باشند دلالت بر این است که او انسان بدی بوده و... اصلاً اینطور نیست.
نفرین برای حفظِ جانِ یاران ائمه در موقعیتهای حکومتیای قرار میگرفتند که گاهی زمامداران درصدد کشف و شناسایی یاران و اصحاب ایشان بودند تا یا حبسشان کنند و یا آنها را بکشند. ائمه برای حفظ جان یارانشان، آنها را هم در ملاء عام و هم در مجلسی که میدانستند از جاسوسانِ حکومت وجود دارند نفرین میکردند. چون جاسوسان گزارش میدادند همین نفرین موجب میشد که آنها جانشان حفظ شود.
سه تقسیم برای نفرین یک نفرین شخصی است، مثلاً پیغمبراکرم شخص خاصّی را نفرین کرده است. عمروعاص ، معاویه و مروان و... که در اینجا تکلیف دیگران مشخص است. قسم دوّمی طایفهای است. مثلاً از پیغمبر این روایت که به قاتلان امامحسین (ع) لعن کرده
نفرین سراسری! لعن و نفرین و امثال اینها نسبت به شخص خاص یا گروه خاصّی نیست، بلکه سراسری است. یعنی هرکس اینطور است لعنت بر او باشد. این دیگر مافوق دو مورد گذشته است. اینگونه نفرینها در لسان پیغمبراکرم و ائمهای که وارد شده پیام خاصّی دارد و آن این است که پیام محدودی نیست. آن پیام سیاسی، اجتماعی است و باید قوّی هم باشد. همهگیر است و دیگر کسی از این دایره بیرون نیست.
نفرین سراسری در آینۀ روایات
رُوِیَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ(ص) عادَی الله مَنْ عَادَى عَلِیّاخدا با آن کسی که با علی دشمنی میکند دشمن است. این پیام نفرینی است. قَاتَلَ اللَّهُ مَنْ قَاتَلَکَ وَ عَادَى مَنْ عَادَاکَ خدا با آن کسی که با تو بخواهد بجنگد، مبارزه میکند و خدا با کسی که بخواهد با تو بجنگد، دشمنی میکند. در بالا دشمنی بود و حالا اینجا تعبیر جنگیدن را اضافه کرد. ُ اللَّهُمَ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُخدایا با آنکه با او دوستی میکند دوستی کن و بعد با آنکه با او دشمنی میکند دشمنی کن و آنکه او را یاری میکند یاری کن و کسی که او را رها میکند رها کن.
مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌ مَوْلَاهُ، ..... وَ أَحِبَ مَنْ أَحَبَّهُ، وَ أَبْغِضْ مَنْ أَبْغَضَهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَه؛ تعبیر مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌ مَوْلَاهُ اضافه است بر آنهایی که در بالا بود.
پیغمبراکرم این را به علی فرمودند یَا عَلِیُّ أَنْتَ أَخِی وَ أَنَا أَخُوکَ یَا عَلِیُّ أَنْتَ وَلِیِّی وَ خَلِیفَتِی وَ إِمَامُ أُمَّتِی بَعْدِی وَالَى اللَّهَ مَنْ وَالاکَ وَ عَادَى اللَّهَ مَنْ عَادَاکَ وَ أَبْغَضَ مَنْ أَبْغَضَکَ وَ نَصَرَ مَنْ نَصَرَکَ وَ خَذَلَ مَنْ خَذَلَکَ. همه را در بالا فرموده بودند؛ میخواهد همینطور گام به گام به همه بفهماند. اینجا حجّت را بر همه تمام میکند. در روایتی خطاب به مسلمانان فرمود فَاعْلَمُوا مَعَاشِرَ النَّاسِ أَنَ اللَّهَ قَدْ نَصَبَهُ لَکُمْ وَلِیّاً وَ إِمَاماً ای مردم بدانید که خدا او را منصوب کرد تا امام باشد مُفْتَرَضاً طَاعَتُهُ عَلَى الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ وَ عَلَى التَّابِعِینَ لَهُمْ بِإِحْسَانٍ وَ عَلَى الْبَادِی وَ الْحَاضِرِ وَ عَلَى الْأَعْجَمِیِّ وَ الْعَرَبِیِّ وَ الْحُرِّ وَ الْمَمْلُوکِ وَ الصَّغِیرِ وَ الْکَبِیرِ وَ عَلَى الْأَبْیَضِ وَ الْأَسْوَدِ تمام را مطرح میکند یعنی هیچ نقطۀ تاریکی نگذاشت.
نفرین، پیام خاصّ یک سنخ نفرینها را میبینیم که از پیغمبر صادر شده و طرفش شخص و گروه خاصّی نیست، بلکه سراسری است. این نفرینها پیام خاصّی دارد، یعنی مطلب باید پیام خاصّ خودش را داشته باشد و پیام سیاسی، اجتماعی نیست که استثنا بردار باشد. در روایاتی از ائمه و به خصوص از پیغمبراکرم وارد شده است. معلوم میشود، مهمترین مطلبی که برای پیامبر بوده است که باید چنین پیامی را تا روز قیامت به همه برساند این پیام است؛ که پیغمبر نفرین کرده و خدا هم بر آن نفرین مضاعف کرده است.
لعن کردن حرام است؟!
لعن با هر شکل و صورتى از دیدگاه شرع ، نادرست و حرام است ، مگر مواردى که خود شریعت تجویز کرده باشد. شخص با ایمان اهل لعنت کردن نیست (محدث نورى مستدرک الوسائل ج1 ص178 پیامبر اکرم (ص) یکى از آفات و بیمارى هاى زبان که با استفاده نادرست از نیروى خشم پدید مى آید، "لعن" است. خارج شدن نیروى خشم از مرزهاى فرمانروایى خرد، پیامدهاى ناشایست بسیارى به بار خواهد آورد که لعن یکى از آن ها است . نفرین نیز همانند "لعن" از دیگر آفاتى است که در نیروى خشم بشر ریشه دارد. لعن و نفرین بیمارى هایى هستند که شخص مبتلا، باید در پاک ساختن کردار خویش از آن ها بکوشد.
تعریف لعن و نفرینلعن در لغت به معناى خوار کردن ، راندن و دور کردن از روى خشم و غضب ، و در علم اخلاق ، به معناى طلب و درخواست دور شدن شخص از رحمت خداوند است . وقتى انسان ، شخصى را لعن مى کند، مى خواهد که او از درگاه لطف و رحمت خداوند دور شود و ملعون به کسى گفته مى شود که از رحمت خداوند به دور است ؛ البته لعن از سوى خداوند به این معنا است که کسى را از درگاه رحمت خویش دور سازد که در آخرت به صورت عقوبت و کیفر نمایان مى شود (علامه مجلسى بحارالانوار ج70 ص319)
اما نفرین به معناى درخواست هر گونه بدى و شر از خداوند براى دیگران است ؛ حال چه درخواست دورى از رحمت و چه امر ناخوشایند دیگرى باشد؛ بدین سبب مى توان نفرین را داراى معنایى شامل تر از لعن دانست ؛ یعنى هر لعنى ، نفرین است ؛ ولى هر نفرینى ، لعن نیست .
اقسام لعن لعن به دو صورت انجام مى گیرد: الف - لعن از راه اخباریعنى انسان خبر مى دهد و حکم کند که فلان شخص از رحمت خداوند دور است و خداوند او را از درگاه رحمت خویش طرد کرده است . در این قسم از چیزى خبر مى دهد و بر کسى حکم مى کند. هر گاه لعنت از دهان گوینده خارج شود، میان این دو نفر [لعنت کننده و لعنت شده] رفت و برگشت مى کند؛ پس اگر کسى که لعنت شده ، سزاوار لعن باشد، به او مى رسد وگرنه به کسى که لعنت فرستاده است ، بر مى گردد ب - لعن از راه انشاءبه این معنا که انسان لعن را ایجاد کند؛ مانند آن که بگوید: خداوند لعنتش کند یا لعنت خدا بر او باد! در این جا دیگر خبر نمى دهد؛ بلکه چیزى را تقاضا مى کند؛ یعنى از خداوند مى خواهد که او را از رحمت خویش دور سازد. لعن از جهت معین بودن یا نبودن ملعون به دو صورت انجام مى گیرد:
1 - لعن فرد یا افراد معین گاه انسان ، فرد یا افرادى را که لعن مى کند، با نام مشخص مى سازد؛ مانند آن چه در برخى زیارت ها گفته مى شود: اللهم العن اباسفیان و معاویه و یزید ابن معاویه
2 - لعن فرد یا افراد نامعین گاه فرد یا افراد مورد لعن فقط با وصف و بدون تعیین نام و مشخصات لعنت مى شوند؛ مانند آن چه خداوند متعالى در قرآن فرموده : فلعنه الله على الکافریندر این جا به نام و مشخصات کسى اشاره نشده و فقط به وصف کفر تصریح شده و افرادى که ببه این صفت متصف هستند، لعنت شده اند. نکوهش لعن از دید شرع
پیامبر اکرم (ص ) در وصف مۆمن به حضرت على (ع) مى فرماید: یا على من صفات المۆمن ...لا لعان (مستدرک الوسائل ج11 ص179 ح12686) اى على! از صفات مۆمن این است که اهل لعنت کردن نیست. بر اساس روایت دیگرى حضرت رسول(ص) در خطبه اى فرمود: الا اخبر کم بشرارکم قالوا بلى یا رسول الله ؛ قال الذى یمنع رفده و یضرب عبده و یتزود وحده فظنوا ان الله لم یخلق خلقا هو شر من هذا. ثم قال : الا اخبر کم بمن هو شر من ذلک ؟ قالوا بلى یا رسول الله قال : الذى لا یرجى خیره و لا یومن شره . فظنوا ان الله لم یخلق خلقا هو شر من هذا. ثم قال : الا اخبرکم بمن هو شر من ذلک ؟ قالوا بلى یا رسول الله قال : المتفحش اللعان الذى اذا ذکر عنده المومنون لعنهم و اذا ذکروه لعنوه(کلینى کافى ج2 ص290 ح7)
آیا شما را از بدترینتان آگاه سازم ؟ عرض کردند: آرى ، اى پیامبر خدا! پیامبر فرمود: کسى که میهمانش را براند، زیر دست را بزند و تنها به سفر برود. مردم گمان کردند که خداوند آفریده اى بدتر از این ندارد؛ پس پیامبر فرمود: آیا شما را از کسى که از این بدتر است آگاه کنم ؟ گفتند: آرى ، اى رسول خدا! پیامبر فرمود: کسى که به خیر و خوبى اش امیدى ، و از شرش ایمنى نیست
مردم گمان کردند که خداوند مخلوقى بدتر از این ندارد؛ پس پیامبر فرمود: آیا شما را آگاه سازم از کسى که بدتر از این است ؟ گفتند: آرى ، اى رسول خدا! پیامبر فرمود: کسى که اهل ناسزا گفتن و لعنت کردن است ؛ آن که وقتى نام مۆ منان نزد او برده مى شود، ایشان را لعن مى کند و وقتى مۆ منان هم او را یاد مى کنند، لعنتش مى کنند. حکم لعن از دید شرع
لعن با هر شکل و صورتى از دیدگاه شرع ، نادرست و حرام است ، مگر مواردى که خود شریعت تجویز کرده باشد. خداوند در قرآن کریم مى فرماید: قال الله اذن لکم ام على الله تفترون (یونس59) بگو آیا خداوند به شما اجازه داد یا بر خدا دروغ مى بندید. اگر از خدا بخواهى فلانى را لعنت کند، تباهى و دورى از رحمت را براى کسى طلبیده است که چه بسا مستحق آن نباشد که این نیز ناپسند و ناروا است ؛ چرا که خداوند رحمت خویش را بر سر بندگان خود گسترده است ؛ البته لعن کسى که خداوند، خود، او را از رحمت خویش دور کرده ، جایز و بى اشکال است ؛ مانند لعن شیطان که از درگاه خداوند رانده شده است .
خداوند بزرگ در قرآن کریم مى فرماید: ان الذین یکتمون ما انزلنا من البینات و الهدى من بعد ما بیناه للناس فى الکتاب اولئک یلعنهم الله و یلعنهم اللاعنون (بقره159) کسانى که راهنمایى ها و هدایت هاى فرستاده شده از طرف ما را کتمان مى کنند، خداوند آن ها را لعن مى کند و لعن گویان نیز به آن ها لعنت مى فرستد. هم چنین اگر شخص یا اشخاص معین یا نامعین مستحق لعن و نفرین نباشند، تقاضاى دورى از رحمت خداوندى براى ایشان نیز حرام است