مديريت از نظرقرآن. مدیریت نبوی. مدیریت داخلی و خارجی خامنه ای(1)
سایت جدید تاریخی فرهنگی قرآنی 2
m5736z
blog.ir.
مديريت از منظر اسلام و قرآن
تمام عرصه هاي حيات بشري جهت سير تکاملي خويش، نيازمند مدير و مدبري کاردان و عالم مي باشد تا امورات و جوانب زندگي انسان به نحو احسن و عالي تنظيم گشته و با برنامه ريزي صحيح و سنجيده حل و فصل شود. حتي در زندگي اجتماعي و خانوادگي نيز تأمين احتياجات اعضا و خانواده نيازمند يک مدير و سرپرست خانوار مي باشد تا با تعيين وظايف و حقوق افراد، زندگي جريان عادي و بهينه خود را طي نمايد. به طور کلي حل تمامي مسائل و بحران هاي روزمره زندگي و جامعه نيازمند مديريت بهينه و کارآمد است. مديريت در فرهنگ فارسي به معناي گرداننده، اداره کننده (کسي که کاري را اداره مي کند)، کارگردان و قوام دهنده است. در فرهنگ اسلامي نيز مديريت عبارت است از ايجاد هماهنگي در اجزاي يک نظام و فراهم کردن زمينه رشد و تعالي انسان ها از طريق ارائه خدمت شايسته به آنها، مطابق قرآن براي سير به سوي خداوند. با اين تعريف مديريت به دو قسمت تقسيم مي گردد: مديريت احساسات و تمايلات نفساني و روحاني شخص و مديريت و رهبري نظام و جامعه اسلامي توسط رهبر ديني.
انسان بايد علاوه بر اداره امورات زندگي شخصي و اجتماعي خويش توان هدايت و مديريت احساسات نفساني و تمايلات مادي و معنوي خود را داشته باشد و با يک برنامه ريزي ديني و مذهبي بتواند غرايز و احساسات خود را در مسيري که شرع و قوانين ديني مشخص ساخته است قرار دهد. و در بعد کلان نيز جامعه اسلامي و ابعاد اقتصادي، فرهنگي و سياسي حيات مسلمانان بايد توسط يک مدير و رهبر آگاه به مسائل ديني و مذهبي اداره و مديريت گردد تا به وسيله اين دو نوع مديريت سعادت زندگي فردي و اجتماعي مسلمانان تأمين گردد. همچنين در کلام علي (ع) آمده: زمامدار در جامعه مانند رشته مهره هايي است که آنها را در کنار هم گردآورده و به هم پيوند مي دهد. اگر رشته ها بگسلد، مهره ها از هم جدا شده و پراکنده مي شوند و مادام که اين رشته ها نباشد هيچ گاه گرد هم نيايند. همان گونه که يک کشتي توسط ناخدا اداره مي شود و از توفان ها و امواج سهمگين دريا به ساحل آرام مي رسد زندگي و امورات آدمي نيز در تمامي ابعاد نيازمند مديريت است.
بحث مديريت در قرآن و سنت ريشه دارد چرا که در قرآن آمده: «يدبّر الامر من السّماء الي الارض». خدا اول مدير و مدبر نظام احسن هستي است و اگر لحظه اي عنايت و لطف باري تعالي از مجموعه عالم برداشته شود، جهان کن فيکون خواهد شد. خداوند با علم و قدرت نامتناهي خود آسمان ها و زمين را با برنامه و هدف قبلي خلق کرده است و جريانات و امورات هستي و موجودات جهان را مديريت و رهبري مي نمايد. و اقتضاي مديريت و تدبر ذات اقدس حق اين است که بر بشر منت گذارده و رسولان خود را با ادله و براهين براي تحقق حاکميت الهي، مبعوث به رسالتشان کند. خداوند در طول تاريخ بشر ارسال رسل و امامان از يک سو و نازل کردن وحي و اصول مذهبي در شکل کتاب آسماني از سوي ديگر زندگي و سعادت انسان ها را مديريت کرده است و هدف برپايي قسط و عدالت اجتماعي در کل جهان است. مديريت انبيا الهي نيز عموماً بر اساس شيوه مديريت اسلامي بوده است. هدف انبياي تربيت انسان هاي حق طلب و ديندار و ايجاد جامعه اي خدا پرست و ايده آل براي حيات شايسته و با ارزشمند انسان ها است که در آن تمامي مردم به حق و حقوق خود رسيده اند و حق هيچ محروم و مستضعفي ضايع نگشته است. مديريت در دين اسلام همان رهبري و اداره تک تک افراد براي ايجاد جامعه اي آرماني و اسلامي است.
يک مدير کاردان و شايسته در اداره و رهبري يک جامعه يا يک سازمان وظايف مختلفي را بر عهده دارد تا با انجام وظايف خود اجتماع يا نظام را به اهداف اساسي و اصلي خود برساند. وظايف گوناگون مديريت به طور کلي به پنج دسته تقسيم مي شود: سازماندهي، برنامه ريزي، نظارت، رهبري و انگيزش. برنامه ريزي مانند پلي است که مبدأ را به مقصد مي رساند. برنامه ريزي يعني انتخاب مأموريت ها، هدف ها و اقداماتي براي نيل به آرمان اصلي نظام که مستلزم تصميم گيري و انتخاب از ميان بديل ها براي اقدام آينده سازمان است. برنامه ريزي يعني تصميم گيري و اتخاذ بهترين راه حل و روش ها با استفاده از امکانات و منابع موجود براي رسيدن به اهداف اصلي در کوتاهترين زمان ممکن. خداوند در قرآن مي فرمايد: «فالق الاصباح و جعل اللّيل سکنّا والشمس والقمر حسبانا ذلک تقدير العزيز العليم».
خداوند، شکافنده سپيده دم است و شب را مايه آرامش و خورشيد و ماه را وسيله شمارش ايام قرار داد. و اين برنامه ريزي و تصميم گيري سنجيده خداوند در مورد نظام آفرينش است. برنامه خداوند براي حيات انسان ها اين است که بعد از کار و تلاش و کوشش روزانه، خستگي خود را در شب به پايان برسانند و شب را مايه و اسباب آرامش انسان ها قرار داده است. در واقع برنامه ريزي نيازمند علم و قدرت و توانايي تدوين برنامه و قدرت اجرايي است. سازماندهي فرايند تعيين موارد استفاده از همه منابع موجود در نظام مديريت به طور منظم است. اين منابع با توجه به هدف ها نظام مديريت و براي دستيابي به آنها به کار مي روند. در سازماندهي وظايف و نقش افراد در کارکرد بهينه سيستم و تحقق اهداف سازماني تعيين مي شود. در واقع موقعيت هر سازمان به نتيجه سازماندهي بستگي دارد. در قران آمده است: «وجاءت سيّاره فأرسلوا واردهم...» اين آيه بيانگر اين است که تقسيم کار يکي از اصول مديريت و زندگي جمعي است. و زماني که سخن از ارتباط و سلسله مراتب اطاعت و فرمانبرداري است چنين بيان شده است: «يا ايّها الذّين امنو اطيعوالله و اطيعوا الرّسول و اولي الامر منکم...» در اين آيه سلسله مراتب رهبري اجتماع و اطاعت از اين رهبر و مديران جامعه بيان شده است.
اطاعت از فرمان خداوند و دستورات پيامبر و جانشينان آن براي رسيدن به اهداف جامعه واجب مي باشد. نظارت مدير بايد همه جانبه باشد و به طور دقيق و کامل انجام گيرد تا همه کارکنان و افراد به وظايف و نقش خود در اجتماع عمل کنند. مدير با نظارت خود از کجروي ها و اشتباهات افراد در انجام وظايف خود جلوگيري مي کند. کنترل مديريتي (نظارت) فرايندي است جهت حصول اطمينان از اينكه فعاليت هاي انجام شده با فعاليت هاي برنامه ريزي شده مطابقت دارد. همچنين در اين دنيا اعمال انسان ها توسط فرشتگان و مأموران الهي کنترل مي شود و اعمال انجام شده را ثبت مي کنند. يعني در حقيقت اين مأموران يک نظارت مديريتي از سوي خداوند انجام مي دهند تا کارها را درست انجام دهند.رهبري هنگامي تحقق مي يابد که شخص بخواهد شخص ديگري را به منظور نيل به هدف هاي پيش بيني شده به کار وادارد. مترادف و همانند واژه رهبري ارشاد و رشد يا هدايت و رشد است، قدرت رهبري همان قدرت بر هدايت و ارشاد است. موفقيت رهبران به ويژگي هاي آن، شيوه رهبري، ماهيت کار و نياز پيروان بستگي دارد.انگيزش يعني جذب و برانگيختن مردم به سوي رفتاري که احساس کنند پاداشي در پي دارد. خداوند در تشويق جهاد مي گويد که هر کس تلاش کند پس براي خود مي کوشد. انگيزش براي تشويق کارکنان به تلاش هاي سازنده، منافع و نتايجي که آن کارها براي افراد دارد از وظايف مدير محسوب مي شود. لازمه يک مديريت خوب پنج عامل فوق مي باشد.
تساهل و تسامح در مديريت نبوي
دقت در مباني و اصول اخلاق مديريتي و حاکميتي مورد توجه نبي مکرم اسلام(ص) و حضرات معصومين (صلوات الله عليهم اجمعين)، کارگشاي مردم در انتخاب صحيح کارگزاران خود در حکومت اسلامي و راهگشاي مديران اجرايي و تقنيني و قضائي نظام در شيوههاي مشروع و اخلاقي مديريت و اعمال حاکميت در حکومت اسلامي خواهد بود.
روشهاي اخلاقي در مديريت نبوي
اخلاق و سيره رفتاري پيامبر اسلام (ص)، معجزه فعلي و باقي آن انسان کامل و تمام عيار و اسوه حسنه بود؛ به گونهاي که پيشرفت و توسعه اسلام مديون اخلاقِ نبوي و مرهون سيره رفتاري نبي اکرم است. چنان که امثال گوستاولوبون به نقش اخلاق پيامبر در جذب و جلب جامعه جاهلي عرب و معطوف ساختن ذهنها و دلها به سوي اسلام اعتراف نمودهاند.(1) پيامبري که در مسائل مربوط به امور فرعي بسيار نرم و خوش خُلق و داراي رأفت بود، در مسائل اصولي هرگز نرمش نشان نميداد. لامارتين شاعر معروف فرانسوي ميگويد: «پيامبر اسلام در ترويج اسلام و جذب جامعه انساني به اسلام نظير و شبيه ندارد و در زمان بسيار اندک توانست با فرهنگ عميق و فراگير اسلام، اخلاق شخصي و اجتماعي و بهرهگيري از همه عناصر انساني مثبت به سرعت اسلام را گسترش دهد».(2) تولستوي، پيامبر اسلام را از بزرگترين مصلحان دنيا و شريعت وي را موافق عقل و حکمت دانست، و کارل مارکس او را از مردان بزرگ و برجسته تاريخ به شمار ميآورد و هوبرت ويل، راستگويي و بيآلايشي پيامبر را عامل هدايت مردم دانسته است.
اصول و روشهاي اخلاقي حاکم بر مديريت نبوي
الف. اصل تعليم حکمت و تهذيب نفوس
پيامبر اسلام (ص) براي اينکه حکومتي مبتني بر عدالت اجتماعي بنا نمايد به فردسازي، تربيت نيروي انساني حکيم، مسئوليتپذير، مهذب و داراي اخلاق حسنه، الهي و توحيدي، عادل و عدالتخواه و عدالت گستر، اهل عشق و حرارت و حرکت، اهل ايثار و نثار، جهاد و اجتهاد و... پرداخت و اصلاح بنيادين و انقلاب حقيقي و بعثتآفرين خود را در پرتو اصلاحانگيزه، انديشه، اخلاق و عمل افراد جامعه قرار داد تا علم صائب و عمل صالح ديني، ضامن تشکيل، تحکيم يا تکوين و تکامل جامعه اسلامي باشد.
ب. مدارا در مديريت
قرآن کريم يکي از عوامل مهم مديريتي پيامبر اکرم ص را که از عوامل بنيادين گسترش اسلام بود چنين معرفي مينمايد: «فبما رحمةٍ من الله لنت لهم و لو کنت فظا غليظ القلب لانفضوا من حولک فاعفُ عنهم و استغفر لهم...؛ «.(آل عمران: 159) پيامبر ص با نرمش و مهرباني و اخلاق ليّن با جامعه برخورد ميکرد و حتي در اجراي حدود الهي که لازمه آن قاطعيت، صلابت و سختگيري است، با روش رأفت، دلسوزي، ملايمت و حُسن رفتار، اقامه عدل و اجراي حدود الهي و تحقق شريعت مينمود؛ يعني «در اوج نرمش و ملايمت فردي، در مسائل اصولي و کلي (اسلام) صددرصد صلابت داشت و انعطافناپذير بود.»(3) به بيان ديگر مدارا و مديريت، حلم و حکومت، مِهر و قَهر را به هم آميخته بود و ميفرمود: «امرني ربي بمداراة الناس کما امرني باداء الفرائض؛ خداوند امر نموده است مرا به مدارا و حلم در عين آنکه امر نموده است مرا به اجراي فرايض الهي».(4)
به تعبير استاد شهيد مطهري: «پس سبک و متد و روش و منطقي که اسلام در رهبري و مديريت ميپسندد؛ ليّن بودن و نرم بودن و خوشخو بودن و جذب کردن است، نه عبوس بودن و خشن بودن... پيغمبر با مسلمين آن چنان اخلاق نرمي داشت که عجيب بود، فريفتگي و شيفتگي مسلمين نسبت به پيغمبر فوقالعاده است..».(5)
پيامبر اکرم ص فرمود: «مثل ما بعثني الله من الهدي کمثل الغيث»(6) که رسالت و بعثتش را به «باران» تشبيه کرد، اما زمينها در جذب و جلب باران و رويش و پويش چند دستهاند: 1. زمينهاي شنزار؛ 2. زمينهاي سفت و سنگستان؛ 3. زمينهاي آماده و مستعد که خاک مناسب دارند و گل و گياه ميرويانند. پيامبر براي همه «رحمت» است، براساس نص قرآن کريم که فرمود: «و ما ارسلناک الا رحمةً للعالمين»( انبياء: 107) لکن بهرهمندان از باران رحمت الهي افراد خاص هستند. به تعبير استاد مطهري: «پيامبر نيامده که فقط سلمان و ابوذر را هدايت کند، پيغمبر آمده ابوجهل و ابولهب را هم هدايت کند، اما آنکه از اين پيغمبر استفاده ميکند سلمان است و ابوذر و مقداد و عمار و... ديگر استفاده نميبرند».(7)
از جمله مدارا و رأفت که با عفو و گذشت توأم بود و در اوج قدرت و اقتدار سياسي انجام گرفت، حادثه فتح مکه بود که همه کساني که با پيامبر چه در مکه و چه در مدينه مبارزه کردند، تهمت و افترا و محاصره اقتصادي، جنگ و خونريزي و... داشتند، نگران برخورد انتقامجويانه پيامبر اکرم بودند و در اين فکر بودند که الان آنها را از دم تيغ خواهد گذراند و کشته و اسير خواهند داد. پيامبر اکرم ص فرمود: «ما تظنون؟ و ما أنتم قائلون؟؛ چه ميگوييد و درباره من چه فکر ميکنيد؟» مردم بهتزده و حيران و بيمناک، با صداي لرزان و شکسته و با آگاهي از عواطف بزرگ پيامبر گفتند: ما از تو جز خوبي و نيکي چيزي نديده و سراغ نداريم، تو را برادر بزرگ خويش و فرزند برادر بزرگوار خود ميدانيم... پيامبر نيز چنين گفت: من نيز همان جملهاي را که برادرم يوسف به برادران ستمگر خود گفت به شما ميگويم: «لا تثريب عليکم اليوم يغفر الله لکم و هو ارحم الراحمين»( يوسف: 92) و به يکي از افسران خود که شعار «اليوم يوم الملحمة...» را سر داد فرمود: پرچم را علي به دست بگيرد و شعار «اليوم يوم الرحمة» را سر دهد. لذا عفو عمومي صادر کرد و8)
ج. کرامت انسان
يکي از اصول اخلاقي حاکم بر مديريت پيامبر اسلام صلياللهعليهوآلهوسلم صيانت از کرامت انسانها و عزت نفس آنان بود. کرامت انسان در تحصيل «حيات حقيقي» و «حيات عقلاني و روحاني» است که سنت و سيره فردي و اجتماعي پيامبر اسلام و آموزهها و گزارههاي نبوي همه و همه در آگاهي بخشي به انسانها نسبت به کرامت تکويني و وجودي آنها و ارائه راهکارهاي علمي و عملي در دستيابي به کرامت تشريعي و اختياري آنان بود. چنان که قرآن کريم ميفرمايد: «يا ايهاالذين امنوا استجيبوا لله و للرسول اذا دعاکم لِما يحييکم...»(1) لبيکگويي به نداها و دعوتهاي نبوي و قرار گرفتن تحت تعليم و تربيت پيغمبر اسلام، و عنصري از عناصر حکومتي او بودن باعث زنده شدن حقيقي، زنده شدن در ناحيه عقل و دل و حيات در حرکت و عمل ميباشد. به تعبير استاد جوادي آملي «از اصول حاکم بر بعثت پيامبر اسلام «حي بن يقظان» کردن امت در پرتو تعليم کتاب و حکمت و تربيت و تزکيه نفس است»(2) يا به تعبيري ديگر از معظم له: «علم صائب که محصول عقل نظري و عمل صالح که محصول عقل عملي است «حيات طيبه» را تحصيل نمايد.»(3)
کرامت عقلي، علمي و عملي انسان هدف بعثت و رسالت بود و انسان کاملي چون پيامبر اکرم ص که مظهر کريم و کرامت مطلقه است در نحوه تعامل با مردم، حتي مجرمان و دشمنانش حافظ کرامت آنان بود و اساسا پيامبر با جهل، شرک، ظلم و جرم مبارزه ميکرد، نه با جاهل، مشرک، ظالم و مجرم. لذا با امتيازطلبيهاي عدهاي، تبعيض نژاديها، ظلم به حقوق اساسي و انساني زنان و... مبارزه ميکرد و خود پيامبر در همه امور اجتماعي و حکومتي نقش آفرين بودند و ميفرمودند: «ان الله يکره من عبده ان يراه متميزا بين اصحابه»(4) و هر چيزي که عامل از بين رفتن کرامت و عزت بود با آن مبارزه ميکرد، به افراد اعتماد به نفس و شخصيت ميداد، کسي را تحقير نميکرد و هماره به شخصيت ديگران احترام ميگذاشت، در حديثي وارد شده است: «ما قعد الي رسول الله ص رجل قطّ فقام حتي يقوم(5)؛ اگر مردي وارد ميشد و در خدمت پيغمبر اسلام ص مينشست، هرگز حضرت از مجلس بلند نميشد تا وقتي که خود آن شخص بلند ميشد.»
اميرالمؤمنين از خاطره شيرين مجلس پيامبر چنين نقل ميکند: «ديده نشد پيامبر خدا ص پيش روي کسي پايش را دراز کند.»(6) در سنن النبي آمده که پيامبر احترام فوقالعادهاي به ميهمان ميگذاشت به گونهاي که مشايعت ميهمان تا در خانه از سنت پيامبر بود و وقتي براي رسول خدا ميهمان ميرسيد با او غذا ميل ميفرمود و تا ميهمان از غذا خوردن دست نميکشيد به خوردن ادامه ميداد(7)، نيز وارد شده است پيامبر براي احترام به شخصيت اصحاب و به دست آوردن دلهايشان آنان را به کنيه صدا ميزد و کساني که کنيه نداشتند برايشان کنيه قرار ميداد و مردم نيز به همان کنيه صدايشان ميکردند، هم چنين براي زنان فرزنددار و بيفرزند و براي بچهها کنيه تعيين ميکرد.(8) انس بن مالک ميگويد: «من مدت ده سال در خدمت پيامبر گرامي اسلام بودم و حتي يک اف به من نگفت و هرگز به من نفرمود چرا اين کار را کردي يا آن کار را نکردي... .»(9) و در اوج اقتدار حکومتي حدود سال دهم هجرت که از قدرت و شهرت خاصي برخوردار بود، يک عرب بياباني خدمت رسول اکرم ص ميآمد، چشمش که به حضرت افتاد عظمتش او را گرفت، با اينکه حضرت خودش را نميگرفت و دبدبه و کبکبه نداشت، وقتي خواست با حضرت صحبت کند، زبانش گرفت، به لکنت افتاد، فورا پيامبر اکرم ص از جا برخاست، آن مرد را به سينه خودش چسباند، محکم در آغوشش گرفت، بعد گفت: «اي رفيق! چرا زبانت گرفت؟ از من ترسيدي؟ چرا بترسي؟ من که آدم ترسناکي نيستم، من پسر آن زني هستم که با دست خودش از بزها شير ميدوشيد، من مثل برادري از برادرهاي تو هستم، نترس، با من راحت صحبت کن... ».(10)
پي نوشتها:1. انفال: 24 2. جوادي آملي، عبدالله، هفت اصل بعثت، اصل يکم، روزنامه کيهان، ص6، 29 مرداد 1385 شماره 18596 3. جوادي آملي، عبدالله، حق و تکليف، ص286، جاول، 1384، مرکز نشر اسراء، قم. 4. هديّة الاحباب، ص277، سفينة البحار، ج1، ص415 5. مکارم الاخلاق، ج11، ص15 6. همان، ص22 7. سنن النبي، ص67 8. احياء العلوم، ج2، ص363 9. منتهي الامال، ج1، ص18 10 . نقل از پانزده گفتار، ص107، شهيد مرتضي مطهري.
و. حقگرايي
از جمله مؤلفههاي شخصيت اخلاقي پيامبر اکرم ص و سيره حکومتياش «حقگرايي و حقمداري» بود، حق را شناخته و ذرهاي از آن عدول نميکرد، هرگز به دلايل و انگيزههاي فاميلي، رفاقت، صحابي بودن، همسايه يا همسر بودن و... از يک طرف و دشمن بودن، اسير بودن و... از طرف ديگر، از حق و مسير حق محوري خارج نميشد، در شادماني و خشم جز حق نميگفت(1)، حق را اعمال ميکرد اگر چه (در ظاهر) به ضرر خودش يا دوستانش بود،(2) به يارانش توصيه ميکرد: «سخن حق را از هر که شنيدي بپذير، گرچه دشمن بيگانه باشد، و ناحق را از هر کس شنيدي نپذير، گرچه دوست نزديکت باشد.»(3)
اگر پاي حقي در ميان بود، ديگر کسي را نميشناخت و احدي را ياراي ايستادگي در مقابل آن عزيز نبود، تا آنکه آن حق را ياري ميکرد، بر دسته شمشيرش نوشته شده بود: «... حق را بگو، گرچه (در ظاهر) به زيان تو باشد.»(4)
آري، پيامبر اکرم ص مظهر حق مطلق و جلوه حق بالاصاله و بالذات بود. انگيزه، انديشه، اخلاق و عمل حقمدارانه داشت. حق براي او اصالت داشت چه در قبل از بعثت و چه پس از بعثت و در دوران بعثت، قبل از هجرت و پس از هجرت، قبل از قدرت و بعد از قدرت براي او فرقي نميکرد. لذا در مديريت خود نيز حقگويي و حق مرکزي را شاخصه مديريت خويش و معيار گزينش مديران و کارگزاران خود قرار ميداد و تنها به حاکميت حق ميانديشيد و نه غير از آن.
ز. جوانگرايي
از ويژگيهاي اخلاقي ـ رفتاري پيامبر اکرم ص در حوزه اجتماع يا سيره سياسي ايشان توجه به حقوق فردي و اجتماعي «جوانان» بود و چون «اهليت»، دانايي و توانايي، درک و درد ديني، تعهد و تخصص، درايت و مديريت براي او اصالت داشت، هم به «نسل جوان» در حوزههاي فرهنگي ميدان ميداد و هم آنها را در عرصههاي مديريت به کار ميگرفت، تا از انرژي و توانمندي و خلوص و مجاهدتشان استفاده نمايد و هم شايستهسالاري را محور مديريت خود قرار ميداد نه شيخگرايي و مسنگروي که از معيارهاي جاهلي بود و براي او «شيخ و شباب» در معيارگرايي و اصولمداري حکومتي فرقي نداشت و به تجربه، تعهد و طراوت و شادابي جوان نيز اهتمام ويژهاي ميورزيد و در طول دوران بعثت چه قبل از هجرت و چه بعد از هجرت از نيروهاي کارآمد و شايسته جوان استفاده ميکرد؛ چنانکه «مصعب بن عمير» مبلغ و گوينده نامي اسلام را بنا به درخواست «اسعدبن زراره» به عنوان سفير تبليغي و نماينده فرهنگي خويش به مدينه اعزام کرد.(5)
در سال هشتم هجرت پس از فتح مکه «عتاب بن اسيد» را ـ که جواني بردبار و خردمند بود ـ فرماندار مکه و نماينده سياسي خويش و «معاذبن جبل» را به عنوان نماينده فقهي ـ ديني برگزيد که به تعليم احکام و آموزش قرآن بپردازد، (6) يا «اسامة بن زيد» را که جوان دانا، توانا، با تعهد و تجربه و فرزند شهيد بود به عنوان فرمانده سپاه خويش براي رفتن به سوي لشكريان روم انتخاب کرد. پس از مؤلفههاي محوري «مديريت نبوي»، شايستهسالاري در حوزه جوانگرايي بود چه مديريت فرهنگي ـ ديني، چه مديريت سياسي ـ اجتماعي و چه مديريت اقتصادي ـ تجاري و خود پيامبر ص نيز از دوران جواني قبل از بعثت حوادث مختلفي، مثل تجارت، نصب حجرالاسود و... را مديريت کرد. پي نوشتها: 1. سنن النبي، ص114 2. محجة البيضاء، ج4، ص124 3. همان 4. محجة البيضاء، ج4، ص124 5. سبحاني، جعفر، فروغ ابديت، ص400 6. فروغ ابديت، صص847 و 846
فردي كه به بزرگي جهان و كل امت در جامعه تأثير گذار است
هر حرکت ناشایست سیاسی و امنیتی آمریکا با برخورد قاطع ملت ایران مواجه خواهد شد. روزی که ملتهای شما علت واقعی مشکلات خود یعنی حقارت شما در برابر صهیونیستها را درک کنند، شعلههای خشم آنان، نظام سرمایهداری را به آتش میکشد. در این دوران حساسِ شکلگیری نظامهای نو در منطقه، اوضاع کلی نظام جمهوری اسلامی، یکی از عوامل تاثیرگذاری است که میتواند در حال و آینده منطقه، نقش مهمی ایفا کند بنابراین بازخوانی و تأمل در شاکله کلی نظام اسلامی، اهمیت مضاعفی یافته است. اگر روزی در آینده احتمالا دور، احساس شود که نظام پارلمانی برای انتخاب مسئولان قوه مجریه بهتر است هیچ اشکالی در تغییر ساز و کار فعلی وجود ندارد.
مسئولان قوه مجریه، نمایندگان مجلس، مسئولان قوه قضاییه، با اختیارات کامل و قانونی، وظایف خود را انجام میدهند و ممکن است تصمیماتی بگیرندکه رهبری با آن مخالف باشد اما رهبری نه حق دارد نه می تواند و نه قادر است که در این مسائل دخالت کند مگر در جایی که اتخاذ سیاستی، به کج شدن راه انقلاب منجر می شود که طبعا در این هنگام به مسئولیت های خود عمل خواهد کرد. در تصمیمات و عمل رهبری، عقلانیت باید در خدمت به اصول و واقعبینی باید در خدمت آرمانگرایی قرار گیرد.
مراقبت رهبری در مسئله هستهای در دورهای که نزدیک بود به تعطیلی فعالیتهای هستهای ایران منجر شود و نیز مراقبت در بحث رابطه با آمریکا را از جمله که رهبری، بر اساس وظایف خود، از ایجاد انحراف در حرکت کلی نظام جلوگیری کرده است. مردم حداقل 80 کشور از حرکت والاستریت رو به گسترش حمایت کرده اند و این، برای مقامات امریکایی خیلی تلخ و دشوار است. ممکن است آنها با پلیس و ارتش این حرکت را سرکوب کنند اما این حرکت از بین نمیرود و همچون آتش زیر خاکستر باقی میماند. شما به مردم خود پشت کردهاید و نزد اکثریت آنها منفورید؛ همه ملت ما، در صحنهاند، ما همه جزو ملت و سرباز نظام و اسلام هستیم و این پیکره یکپارچه متحد و مستحکم در مقابل هر طرح و اقدام شیطانی می ایستد و کوچکترین باجی نمیدهد.
در خلوت دقایقی بیاندیشیم
مطبوعات عربي در آغاز پيروزي انقلاب اسلامي نوشتند: «ان الخميني حير الشرق و ازعج الغرب و احرج العرب و شغل العالم» خميني شرق را متحير ساخت، غرب را به لرزه انداخت، عرب را در تنگنا افكند و خود مسئله روز جهان گشت.از همين روي، دشمني جريان استكبار و جبهه يزيديان زمان با انقلاب اسلامي شكل گرفت و كماكان ادامه دارد در همين راستا، امروز آمريكا، رژيم صهيونيستي و چند كشور غربي صريحا از براندازي در جمهوري اسلامي سخن به ميان مي آورند.
تحریم ها فشارها به ایران و در منطقه به سوریه ، برنامه استکبار است برای نگهداشتن خود و اسرائیل و ممانعت از تاثیر پذیری از ایران و ایجاد مشکل برای حزب الله لبنان .
امام رحمت الله آینده را روشن و بسیار امیدوار کننده می دید و بنا داشت این حرکت عظیم را به صاحبش امام زمان (عج) بسپارد که یقینا تحقق می یابد . اگر حق با مظلومان جهان است و آینده طبق آیات قرآن از آن صالحان و مستضعفان ، شک نکنید که ادامه این حرکت بایستی با گام های قوی و استوار برداشته شود و هیچ گونه ترس و رعبی به خود راه نداد و با تهدید های استکبار صحنه را خالی نکرد و همانطور که مقام معظم رهبری استوار و محکم در سخنانش در مقابل استکبار ایستاده و به وصیت امام رضوان الله دقیقا عمل می نماید . لازم است که سلائق حزبی و گروهی اعم از شکست خورده و به ظاهر پیروز را کنار گذاشته و با این عزم جهانی که از سی و اندی سال آغاز شده همراه بود که در غیر اینصورت به بیراهه رفته ایم .
همراه شدن با دشمنانی که مسلما دنبال منافع خود هستند هیچ دلیل منطقی و درستی ندارد . امام بارها فرمودند اگر از شما تعریف کردند بایستی در عقیده و روش خود شک کرد ( مخالفت با : نظام ، رهبر ، سپاه و نیروهای نظامی ، نیروهای ارزشی و هوشیار نظام و ...... ) می شود استکبار و غرب ، سلطنت طلب و ضد انقلاب و .... مخالف باشند و ما هم همینطور چه توجیهی می توان داشت . دولت را قبول نداریم آیا ایران را دوست داریم به وطن عشق نمی ورزیم دولت ها می آیند و می روند نظام و انقلاب را نگهبانی کنیم .
آیات 1 تا 3 سوره ممتحنه مطالعه کنید و عاقبت پیروی و هم عقیده بودن با دشمن را بنگرید ( ......... ارتباط با بیگانه ....... دوستی و هم عقیده با آنان ........... اگر دشمن به شما دست پیدا کند گروه و حزب نمی شناسد و از دم از تیغ میگذراند )
فتنه و انحراف پيوند خوردهاند
در ماه اول تشکيل دولت اول آقاي هاشمي، مقام معظم رهبري در جلسهاي فرمودند که با فساد و اشرافيگري مبارزه کنيد ولي متأسفانه اين موضوع مهم مورد دقت قرار نگرفت، در آن دوره سياست هاشمي اين بود که کشور بايد در حوزه اقتصاد فعال باشد و غير از خود ايشان کسي کار سياسي انجام ندهد و به مسئولان وزارت علوم ميگفتند کسي حق ندارد کار سياسي کند. تا اينکه رهبر معظم انقلاب از اين مسئله به شدت انتقاد کرده و کساني که ميخواهند دانشگاه را غير سياسي کرده و دانشجويان را از فعاليتهاي سياسي منع کنند مورد نکوهش قرار دادند. در اين باره سه ماه پس از رياست جمهوري هاشمي، رهبر انقلاب مکرر صحبت کردند که ما دچار جنگ نرم، شبيخون فرهنگي و امثال آن شديم اما نسبت به صحبتهاي ايشان در هيئت دولت وقت بيتوجهي شد. کوتاه آمدن در مقابل دشمنان، حاکميت دوگانه، تحصن مجلس، مانيفست اکبر گنجي که امروز اسلام و انقلاب را به سخره ميگيرد و دفاعيات نوري در دادگاه که مانيفست دوم بود از دل همين اصلاحات بيرون آمد. در سال 84 زماني که آقاي احمدينژاد در انتخابات رياست جمهوري موفق شد مقام معظم رهبري زيباترين تعبير را فرمودند که قطار انقلاب به ريل خود بازگشت و اين نشان ميدهد که راه و روش اصولگرايي درست بود، بنابراين ما مسئوليت داريم که اين قطار را روي ريل نگه داريم و بايد اين جهتگيري درست را حفظ کنيم؛ متأسفانه بايد گفت دو نفر اول الگوي نادرست داشتند و نفر سوم هم در مسير دچار مشکل شد.
مديريت پوياي ولايت فقيه؛ راهبرد کلان حاکميت اسلامي
در هر جامعه اي تشکيل حکومت و مديريت آن از بديهيات و امري اجتناب ناپذير است و اساسا هر اجتماعي بدون حکومت فاقد کارايي و اعتبار است و هرحکومتي براي اداره و بقاي خويش ناگزير به داشتن مديري لايق و کاردان در راس هرم قدرت در هر حکومت است. اين مهم در حکومت اسلامي نيز ملاک قرار داده شده و اساسا از آن به عنوان مديريت اسلامي ياد مي شود. منظور از مديريت اسلامي اين است که مديران شيوه اسلامي را در مديريت، پيشه خود کنند، در هدف هاي خود عدالت اجتماعي را مد نظر داشته باشند و مقصود نهايي آنها کسب رضايت خداوند باشد و خدمت به خلق را نوعي عبادت بدانند و زندگي و معيشت افراد در راستاي اين مديريت تامين شود. هدف نهايي در مديريت اسلامي «تقرب الي الله» است. مدير اسلامي، هم براي خدا کار مي کند و هم خلق را به سوي او رهنمون مي سازد، اگر مديريت ديني و معنوي مردم را بر عهده داشته باشد هدفش رشد معنويت جامعه است و اگر مديريتش در جهت سياسي و اجتماعي باشد هدفش رشد سياسي و اجتماعي خواهد بود و اگر مديريتش در جهت اقتصادي باشد هدفش، رشد و شکوفايي اقتصادي است. خلاصه اينکه هدف در مديريت اسلامي رشد معنوي، مادي، سياسي، اجتماعي و اقتصادي جامعه است، آن هم در جهت رضايت خداوند.
در متون اسلامي، نگاهي نزديک به آنچه امروز علم مديريت ناميده ميشود وجود دارد. در حوزه مديريت کلان و خرد، اخباري از پيامبر اسلام و امامان شيعه در دست است. تحولات فکري و سياسي جهان اسلام نشان ميدهد که بايد به دلايلي چند، در خصوص نظام سياسي و دولت در اسلام انديشه کرد. به لحاظ عملي مشکل بتوان زندگي را بدون دولت تصور نمود. دولت در جامعه اسلامي، همانند ديگر جوامع بشري، نه تنها بيانگر وجود مجموعه اي از نهادهاست، بلکه حاکي از وجود نگرشها و شيوه هاي خاصي از اعمال و رفتار است که منحصراً مدنيت اسلامي خوانده شده، در واقع جزئي از تمدن اسلامي محسوب ميشوند؛ ميتوان گفت که سياست و دولت به گونه اي ظريف در قسمت عمده زندگي ما نفوذ و رخنه ميکند. زندگي انسانها در درون نظام سياسي و دولت آغاز ميشود و پايان ميپذيرد. بدين سان، دولت در جوامع اسلامي، هر چند مفهومي پيچيده است، واقعيت روزمره اي است که نميتوان ناديده گرفت.
حضرت امام خميني (ره) حکومت اسلامي را پديده الهي ميدانند و آن را راه سعادت معرفي مي کنند. ايجاد و استقرار حکومت اسلامي، آرمان و هدفي بود که مردم ايران از زمان گرايش به دين اسلام در سر ميپروراندند و هيچ گاه موفق به برقراري آن نشده بودند. از اين رو پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1357 به رهبري امام خميني، فرصت نويني پيش روي ملت ايران نهاد تا آرزو و آرمان ديرينه خود را جامه عمل بپوشانند. بر اين اساس ايجاد و استقرار حکومت اسلامي داراي شاخصه هاي مهمي نظير «قرائت اصيل از اسلام»، «حکومت مبتني بر ولايت فقيه» و «تشکيل جامعه اسلامي» بود. به نحوي که هر يک از شاخصه هاي فوق، نقش مهمي در شکل گيري و پيروزي انقلاب اسلامي ايفا کرد. از اين رو پس از پيروزي انقلاب، مردم ايران که طي قرنهاي متمادي در تشکيل حکومت اسلامي ناکام مانده بودند، خواهان برپايي حکومت ديني شدند که در آن قرائت اصيل از اسلام صورت گيرد و تشکيل جامعه اسلامي محقق شود.
از کارکردهاي مديريت اسلامي مي توان به مدل حکومتي ولايت فقيه اشاره کرد. اسلام بر مديريت ولايت فقيه، شورا و مشارکت مردم تاکيد دارد. ولايت فقيه به آن مفهومي که در غرب بر آن تاکيد مي کنند، نيست. ولايت فقيه به معناي مديريت از بالا به پايين بر اساس مفهوم ارزشي است نه ماديات و اموال بيت المال. در اين مديريت هيچ يک از مديران نه تنها هيچ حقي بيشتر از مردم عادي ندارند بلکه در برخي موارد محدوديت هايي براي آنها ايجاد مي شود و فعاليت هايي که براي مردم عادي مشروع است، براي آنها نامشروع و ممنوع مي شود.
آنچه در فرايند انقلاب اسلامي به عنوان مولفه اساسي در تحقق آرمانهاي انقلاب مطرح است، مقوله « رهبري و ولايت فقيه » است. در جمهوري اسلامي، ولايت فقيه نقش تعيين کنندهاي در سياستگذاري، نظارت، هدايت و اجراي آرمان ها، اهداف و در حقيقت تعيين سرنوشت کشور و کارآمدي نظام اسلامي دارد. رهبر معظم انقلاب اسلامي در ترسيم حرکت تکاملي انقلاب اسلامي الگوي جامعي را در سالهاي گذشته تبيين نموده اند که مروري بر آن ميتواند موقعيت حساس امروز انقلاب اسلامي را در اين سير تکاملي مشخص نمايد. مقام معظم رهبري در فراز هايي از سخنان خويش در ديدار مسئولان و کارگزاران نظام، ضمن اشاره به اهداف متعالي اسلام و انقلاب اسلامي، سير تکاملي تحقق عيني اين اهداف را در پنج گام ترسيم نمودند، که عبارتند از:
ا- تحقق انقلاب اسلامي: ايشان گام اول در فرايند طولاني و دشوار اهداف انقلاب اسلامي را پيروزي انقلاب اسلامي دانستند.
2- تحقق نظام اسلامي: بعد از تحقق انقلاب اسلامي، تحقق نظام اسلامي است که طرح مهندسي و شکل اسلامي رادر کشور ايران پياده کرده است. انقلاب اسلامي، توانست با براندازي نظام 2500 ساله شاهنشاهي، نظامي ديني و مردمي را جايگزين نمايد و ساختارهاي گوناگون نظام بر اساس الگوي جديد طراحي و تحقق دهد.
3- تحقق دولت اسلامي: در اين دوره نظام اسلامي در صدد است تا منش و روش دولتمردان و کارگزاران نظام اسلامي را طبق الگوهاي اسلامي تطبيق دهد.در اين نگاه، دولت به معناي عام آن يعني هيئت وزراء، قواي سه گانه و مسئولان کشور مد نظر است، نه صرفاً قوه مجريه.
4- تحقق کشور اسلامي: در اين مرحله با تحقق دولت اسلامي، مدل والگويي تمام عيار از کشور اسلامي در ايران طراحي و عملياتي ميگردد. آثار و دستاوردهاي تحقق کشور اسلامي عبارت است از استقرار عدالت، رفع تبعيض، ريشه کن کردن فقر، ايجاد عزت حقيقي براي مردم و ارتقاي جايگاه ايران در روابط بين الملل.
5- تحقق دنياي اسلامي: با تحقق کشور اسلامي و ارائه مدلي از نظام اسلامي، ملتهاي ديگر شيفته وفريفته الگوي ايران اسلامي در سراسرجهان خواهند شد و نظامهاي اسلامي در ديگر کشورها بر اساس وعده الهي، با برپايي انقلاب و حاکميت جهاني مهدي(عج) تحقق خواهد يافت.بدون شک و به يقين ميتوان ادعا نمود ، نقش رهبري و مديريت ولايت فقيه در نيم قرن اخير انقلاب اسلامي در ايران (از شکل گيري تا شکوفايي و تمدنسازي)، نقش بيبديل تعيين کنندهاي است. مهمترين ابعاد نقش و کارکردهاي ولايت فقيه در انقلاب اسلامي را ميتوان در حوزه ها و سطوح زير تبيين نمود:
1ـ رهبري ديني: در تاريخ کشورمان حوزه و روحانيت، همواره به عنوان متوليان اصلي هدايت ديني در جامعه بودهاند. يکي از کارکردهاي ولايت فقيه در انقلاب اسلامي، مرجعيت رسمي تبيين ارزشها و تثبيت باورهاي ديني و استنباط احکام ديني خصوصا احکام حکومتي بوده است.
2ـ رهبري سياسي: مبارزه با طاغوت و قدرتهاي چپاولگر خارجي در نيم قرن اخير؛ از قيام 15 خرداد، پيدايش انقلاب و تاسيس نظام اسلامي و بسيج تودهها در عرصه مبارزات سياسي، با رهبري ولايت فقيه بوده است.
3ـ مدير سياسي جامعه و نظام: حضور ولايت امر و امامت امت در راس نظام جمهوري اسلامي با توجه به شکلگيري نظام جمهوري اسلامي در ايران در سه دهه گذشته بيشتر آشکار گرديده است.
4ـ رهبري معنوي دفاع و مقابله با تهاجم بيگانه: نقش ولايت فقيه در بسيج کنندگي مردم ايران در مقابله با تهاجم خارجي در جنگ تحميلي عراق عليه ايران و ترغيب و تهييج ايرانيان عليه متجاوزان خارجي مثالزدني است.
5ـ توسعه و مرزباني از فرهنگ ديني: در طول تاريخ همواره يکي از رسالتهاي اساسي روحانيت، حراست از کيان اسلام و توسعه فرهنگ اهلبيت(ع) به اقصي نقاط جهان بوده است. از شيخ مفيد و شيخ مرتضي تا عصر امام خميني(ره) و امام خامنه اي، ارزشهاي ديني را روحانيت ضمن پاسداري با صلابت و حکمت از فرهنگ ديني، موفق به گسترش آن براي تمامي تشنگان حقيقت در سراسر جهان شده است.
6ـ مقابله با تهاجم فرهنگي: دشمنان قسم خورده، راهبرد اندلسي کردن ايران و نيز استحاله سازي فرهنگي با بهرهگيري از جريانات جعلي و نيز تحريف مقدسات اسلامي با فرقهسازي درصدد تضعيف کارآمدي و نفوذ اسلام و کاهش قدرت الهامبخشي اسلام سياسي اهل بيت بودهاند. بر اين اساس ولايت فقيه به عنوان ديدهبان قدرت نرم انقلاب و طبيب اصلي کشور در مواجهه با ويروسهاي داخلي و خارجي، مردم را به هوشياري، بصيرت افزايي و عمقبخشي معرفت ديني دعوت کردهاند.
7ـ توليد علم و جنبش نرمافزاري: ولايت فقيه به عنوان ايدئولوگ و تئوريپرداز انقلاب، همواره در طول تاريخ انقلاب، ضمن توليد گفتمان و انديشههاي متناسب با نيازهاي انقلاب، همواره در ترغيب فرهيختگان در عرصه توليد علم و جنبش نرم افزاري متناسب با نياز جامعه خصوصا نيازهاي فکري جوان، همواره پيشتاز بوده است.
8- وحدت و همگرايي ملي: مهمترين ظرفيتهاي دستيابي به وحدت و همگرايي ملي در ايران را بايد در موقعيت سرزميني و تاريخي، موقعيت زبانيـ فرهنگي، دين و مکتب اسلام، قانون اساسي، مشروعيت قانوني و مردمي، منافع ملي، دشمن مشترک، خودآگاهي ملي، مردم سالاري و... جستجو کرد. اما در ميان همه اين عوامل مهمترين عنصر نقشآفرين در تجميع تمامي اين عوامل را بايد در قدرت بينظير ولايت و رهبري حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبري جستجو کرد.
9ـ عبور نظام از فتنه ها: در طول سه دهه گذشته پيدايش فتنههايي از جنگ گنبد و ترکمن صحرا،تا غائله مهدي هاشمي و منتظري در عصر امام و از فتنه 18 تير 78 تا فتنه سبز 88، مهمترين عنصر افشاگر و خنثي کننده فتنهها، اشارات و رهنمودهاي مديريتي ولايت فقيه در جمهوري اسلامي بوده است.
10- ساير موارد: از ديگر کارکردهاي ولايت فقيه عرصههايي چون: قضاوت، قانونگذاري، تحزب، ساماندهي معنوي امور حج، کارکرد رسانهاي و هنري، ارتباط معنوي حوزه و دانشگاه، احياي فرهنگ امر به معروف و نهي از منکر، زنده نگهداشتن روح عاشورايي و انقلابي، تهذيب اخلاق و تقويت فضاي معنوي جامعه، تعيين سياستهاي نظام، مهندسي فرهنگي جامعه، تقويت عمق استراتژيک انقلاب و... بوده است.
اكونوميست: آيت الله خامنه اي در مديريت بحران ها بي نظير است
«آيت الله خامنه اي رهبر ايران به روشي غيرمتعارف اما كارساز بحران ها را مديريت مي كند و اين يكي از دلايل اصلي مقاومت و پايداري حكومت اسلامي در برابر مسائلي است كه از نگاه ديگران بحران و مشكل بسيار جدي ارزيابي مي شود».
هفته نامه انگليسي اكونوميست، اين تحليل را در ارزيابي علت مقاومت پيروزمندانه جمهوري اسلامي بر سر چالش هسته اي با غرب منتشر كرد و با اشاره به بي نظير بودن مديريت رهبر انقلاب در غلبه بر بحران ها نوشت: جمهوري اسلامي توانست حوادث تابستان سال 2009 را به خوبي مهار كند. پس از سركوب جنبش سبز، ايران هدف تحريم هاي شديد و ترور و خرابكاري عليه تاسيسات اتمي اش قرار گرفت. اما با همه اين اتفاقات، اكنون گروه 1+5 از موضع احترام متقابل، با ايران پاي ميز مذاكره نشسته است. يكي از دلايل مهم استقامت ايران در مقابل مسائلي كه در نگاه ديگران بحران بسيار حاد تلقي مي شود، مديريت كارساز و غيرمتعارف آيت الله خامنه اي است.
اكونوميست در ادامه اين تحليل با اشاره به شكست آشوبگري 3 سال پيش ضد انقلاب مي افزايد: چند هفته پيش كروبي را به سفري تفريحي در كاشان بردند. فشار بر اپوزيسيون تا حدود زيادي كاهش يافته و به تعبير يكي از فعالان جنبش سبز، حكومت ايران پروژه مهار اپوزيسيون را به خوبي اجرا كرده است.
اين نشريه اضافه كرد: ايران اكنون مطمئن است كه متحد خود در سوريه را از دست نخواهد داد. نوري المالكي نخست وزير عراق كه اخيرا از تهران ديدن كرد، يك سياستمدار شيعه است كه سال ها در ايران زندگي كرده و با حكومت هاي رقيب جمهوري اسلامي، به ويژه تركيه و عربستان سعودي، روابط بسيار بدي دارد.
هفته نامه مذكور با تاكيد بر اين كه رهبري ايران مديريت كاملي بر مسائل مهم سياست خارجي و داخلي دارد، نوشت: آيت الله خامنه اي بمب اتمي را حرام اعلام كرده و اين يك حكم ديني نقض ناپذير است. نهادهاي امنيتي آمريكا نيز پذيرفته اند كه ايران سرگرم توليد سلاح اتمي نيست.
اكونوميست تاكيد كرد: اعتقادات مذهبي مردم باعث شده تا آنها از گروه هاي مخالف جدا شوند. جمهوري اسلامي بر خلاف رژيم هاي ديگر منطقه كه اعتقادي به مذهب ندارند، برپايه اعتقادات ديني مردم به ويژه اقشار فرودست شكل گرفته و همچنان از اين حمايت مردمي بهره مند است.
چرا باید بگوئیم "امام خامنه ای"؟؟
*یک رسانه غربی یا شرقی را پیدا نمی کنید که گفته باشد " امام خمینی " : آن موقع ما امتحان کردیم رسانه های غربی آیا می پذیرند ما یک آگهی بدهیم به نام امام خمینی ؟.. می خواستیم 000/60 مارک بدهیم که یک آگهی چاپ کنند ، قبول نکردند؟!
* شهریور 1358 که در مجلس خبرگان قانون اساسی شهید بهشتی کلمه امامت را در قانون اساسی گذاشت ، ریاست مجلس با آقای منتظری بود. امام خمینی فرمود شما نمی توانی مجلس را اداره کنی ، برو کنار، آقای بهشتی اداره کند .وقتی شهید بهشتی آمد اصل پنجم را مطرح کند که ولی فقیه نائب امام زمان وامامت امت اسلامی است ، کشور ریخت بهم ، بازرگان اعلام استعفای دسته جمعی دولت را کرد . امیر انتظام اعلام کرد.................
که مجلس خبرگان قانون اساسی باید منحل شود . سر یک کلمه کشور ریخت به هم ؟! امامت محوری ، امت گرایی، عدالت گستری، ودو قطب مستکبرین و مستضعفین اساس تئوری امام خمینی بود.
* امام خمینی از دنیا رفتند.
آقای هاشمی رفسنجانی آمدند پنج روز بعد از رحلت امام خمینی در دومین خطبه اولین نمازجمعه بعد از رحلت امام ، راجع به ولایت فقیه دو جمله گفتند. یک : " ما نمی خواهیم بعد از رحلت امام خمینی به جانشین ایشان "امام" بگوئیم . این همه دعوا داشتیم با شرق وغرب ؛ امام حاضر شد شهید بهشتی را قربانی کند برای این کلمه ؛ قانون اساسی پنج بار روی امامت ولی فقیه تاکید کرده ؛ امام این را از سال 48 مطرح کرده ،شما میگویی نمی خواهیم ؟ به اسم اعزاز امام خمینی گفتند به جانشینش نمی گوئیم "امام؟!" انگار یکی به شما بگوید من چون خیلی شما را دوست دارم، افکار شما را میخواهم با شما دفن کنم ؟!.جمله دومشان این بود" خبرگان مرجع تعیین نکرده است ." یعنی جانشین امام خمینی نه مرجع است ونه امام.
وقتی ایشان جای (امام) گذاشت "رهبر" ، " امت " شد "ملت ". یعنی عملا سیستم ملت – رهبر انگلیسی ها را پذیرفتیم و سیستم امت – امامت.امام خمینی را کنار گذاشتیم. وقتی " امت " شد "ملت" ، عناصر امت یعنی " خواهران وبرادران قرآنی " که وظایفی مثل امر به معروف ونهی از منکر نسبت به هم دارند، تبدیل شدند به عناصر ملت یعنی " شهروند" و "هموطن" .(دقت کنید در تاسیس فروشگاههای "رفاه" و" شهروند" یا به عبارت بهتر "رفاه شهروند")
اما کلمه سوم یعنی " عدالت"!مقدسترین کلمه ای که آقای هاشمی در دوران ریاست جمهوری شان ابداع و تحمیل کردند به نظام اسلامی، کلمه "توسعه" بود. فرق عدالت وتوسعه این بود که عدالت را خدا وپیغمبر(ص) وعلی مرتضی(ع)تعریف میکنند،اما توسعه را صندوق بین المللی پول وبانک جهانی وصهیونیستهای عالم.
در عرصه بین الملل هم دو کلید واژه ی قرآنی "مستکبرین " و مستضعفین " را ایشان اصلاح کردندوگفتند مستکبرین فحش وتوهین آمیزاست !به جایش بگوئیم "قدرتهای جهانی"؟! خب وقتی گفتی "مستکبرین " باید با آنها"مبارزه "کنی ، اما وقتی گفتی "قدرتهای جهانی" باید با آنها" تعامل" کنی. مستضعفین را هم کردند "قشر آسیب پذیر" یعنی آدمهای بی عرضه ای که خودشان پذیرای آسیب هستند؟
پنج کلید واژه ی قرآنی امام خمینی (ره) که اساس گفتمان نهضت اسلامی بود، توسط ایشان تغییرپیدا کرد به همان کلید واژه هایی که دشمنان می خواستند. تا موقعی که کلید واژه های قرآنی امام خمینی (ره) راس آنها امام بودن ولی فقیه است احیاء نشود، هر کاری که بکنیم، وصله پینه کردن است.
شما هر لعنتی که به .... بکنید، این قدر جگر دشمنان نمی سوزد که بگویید " امام خامنه ای".
مشکلی که هست هم این است که همه میگویند "دیگران بگویند ما هم می گوییم ؟!" اصولگراها می گویند صدا وسیما شروع کند ،ما هم میگوئیم ؟!صدا وسیما می گوید ما که از روحانیون نمی توانیم جلو بیافتیم ! روحانیون می گویند تا مدیران ارشد نظام خودشان نگویند که ما نمی توانیم جلوی مردم بگوییم! مدیران ارشد میگویند وقتی جوانان انقلابی نمی گویند ،ما بگوییم وهزینه بدهیم ؟!و....بعضی هم میگویند نگوئیم چون قبلا کسی (حشمت الله طبرزدی ) این کار را کرد وسابقه ی خوبی ندارد این کار در ذهن مردم ! خب خوبها باید پرچمدار این کار شوند که این کار به اسم آنها ثبت شود وآن سابقه پاک شود.
* آیت الله سید محمدباقر حکیم پا می شود می رود نجف؛ از آنجا نامه می نویسد به " حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای " . یک هفته بعد شهیدش می کنند. آن مرد بزرگ می فهمد که باید از آنجا پیغام دهد " امام خامنه ای ". سید حسن نصرالله می فهمد در سخت ترین شرائطی که دارد، باید بگوید امام خامنه ای ؟! ما اینجا نشسته ایم و نمی گوییم.؟! اگر نعمت خدا را قدر ندانیم ، می فرماید "ان عذابی لشدید" روز قیامت هم آنجا ندا داده می شود که " وقفوهم انهم مسئولون،ما لکم لا تناصرون". هی حرف را انداختنداز این طرف به آن طرف ... و آخر نگفتند. حالا وظیفه ما چیست؟
آيت الله خامنه اي؛ امام جوانان عدالتخواه جهان جوانان در هر انقلابي به عنوان پيش برنده و جلودار حركت پرشور انقلابي محسوب مي شوند و به همين خاطر بيشترين تاثير را در تحولات سياسي ايفا مي نمايند. با مقايسه كوتاه در انقلاب هاي شكل گرفته در قرن گذشته مي توان به اهميت حضور اين قشر اجتماعي پي برد. در انقلاب اسلامي ايران كه به عنوان بزرگ ترين انقلاب عليه ديكتاتوري و استبداد در سده هاي اخير به رهبري امام خميني(ره) شكل گرفت، نقش جوانان را به عنوان مهم ترين بدنه اين انقلاب مي توان محسوب نمود. چراكه حوادث و رويداد هاي پس از اين انقلاب به محوريت و عملكرد موثر جوانان و دانشجويان شكل گرفت. تسخير لانه جاسوسي به دست دانشجويان پيرو خط امام و همچنين جنگ تحميلي كه بيشتر شهداي آن را قشر جوان تشكيل مي داد، شاهد اين مدعاست.
انقلاب هاي شكل گرفته در منطقه كه با عنوان بيداري اسلامي نام برده مي شود، نيز از اين قاعده مستثني نمي باشد. نقش جوانان به عنوان پيشقراولان حركت هاي شكل گرفته در تونس، مصر، ليبي، يمن، بحرين و عربستان هم در چارچوب نقش اثرگذار در حركت هاي انقلابي معنا مي گردد. نكته قابل ذكر در اين مورد اين مي باشد كه جوانان در كشور هاي نامبرده جهت پيشبرد اهداف خويش نياز به تجارب و راهبرد هاي افرادي دارند كه خود نيز با اين گونه حركات آشنا بوده و آن را از نزديك لمس كرده باشند. كه اين مهم برايشان در ديدار با رهبر معظم انقلاب حاصل شد.
در رابطه با اين ديدار ذكر چند مورد ضروري به نظر مي رسد:
1. تأكيد ويژه رهبر معظم انقلاب بر اهميت ويژه اين برهه از تاريخ قابل تامل به نظر مي رسد. ايشان با نام بردن از اين برهه تاريخ با عنوان «پيچ بزرگ تاريخي» به اهميت و ويژه بودن زمان كنوني اشاره مي نمايند. مهمتر آنكه ايشان قيام هاي شكل گرفته در منطقه را كه عليه ديكتاتوري وابسته شكل گرفته است را مقدمه اي براي مبارزه نهايي عليه ديكتاتوري و استبداد جهاني مي دانند و اين نشان از اين نكته دارد كه ديكتاتورهاي وابسته در منطقه به عنوان پايه هاي ديكتاتوري و استبداد جهاني هستند كه چنانچه اين پايه ها سست شود چيزي جز سقوط هيمنه ي استبداد جهاني را نتيجه نخواهد داد.
2. نكته ديگري كه مي توان به آن اشاره نمود اين است كه اگر چه غرب با تمام توان سعي در به انحراف كشيدن اهداف اين قيام ها را دارد اما هدف مشترك جوانان اين كشور ها همواره يك چيز بوده است. غرب در تلاش است كه با منحرف كردن اهداف اين جنبش از اسلامي بودن به ليبرالي و سكولار، حركت مردم را به نفع خود به پايان برد. يا به عنوان موردي ديگر غرب با علم كردن حركت عده اي اغتشاش گر در سوريه كه به واقع خواسته آنان چيزي به غير از خواسته بحق مردم مي باشد، حكومتي را كه به عنوان يكي از مهم ترين مخالفان رژيم صهيونيستي مي باشد را از ميان راه بردارد و مسير را براي استبداد خود مهيا سازد.
اما اين حركات با هوشياري مردم سوريه و همچنين مردم خاورميانه خنثي گشته است. مثالي ديگر! بحرين؛ كشوري كه مبارزاتش را در غريبي تمام و با سانسور شديد رسانه اي ادامه مي دهد. اما غرب با تحريف اخبار رسانه اي حركت هاي مردم بحرين را به اختلافات قومي قبيله اي و شيعه و سني تقليل داده است كه كار را به جايي مي رساند كه جوان بحريني در ديدار با رهبر انقلاب آن گونه از غريبي مردم كشور سخن مي گويد. اما همه اين جوانان به واقع با يك هدف روبه رو هستند و آن هم رهايي از ظلم و ستم و استبداد جهاني و سرنگوني رژيم اسرائيل است. به گونه اي كه جوانان مصري يكي از اهداف اصلي قيام خود را لغو پيمان كمپ ديويد اعلام مي دارند و از آن به عنوان سند ذلت مردم ملت مصر نام مي برند.
3. اما نكته سوم كه در صحبت هاي رهبر انقلاب به آن اشاره شد، نقش مهم جوانان و توانايي فوق العاده عظيم آنها در مسير پيشبرد اهداف بيداري اسلامي است. ايشان ضمن بيان اين نكته كه جوانان نبايد نقش خود را در حركت هاي شكل گرفته در منطقه دست كم بگيرند، به تبيين جايگاه جوانان پرداختند. همان طور كه در مقدمه يادداشت، نگارنده به آن اشاره نمود، جوانان در انقلاب اسلامي ايران چه در زمينه هاي علمي وچه در زمينه هاي سياسي و فرهنگي همواره به عنوان سپر انقلاب عمل مي نمودند و رهبر انقلاب نيز ضمن اشاره به اين منظور جوانان كشور هاي اسلامي را به خود باوري بيشتر و اعتماد به نفس بالاتر در برابر فشارها و تهديدهاي غرب راهنمايي كردند. پس در اين مورد نيز رهبر انقلاب جوانان را به عنوان مهم ترين عناصر انقلاب مشخص كردند.
نكات فوق و همچنين ديگر نكاتي كه در اين يادداشت به آن اشاره اي نشد نشان از اين نكته دارد كه جوانان كشور هاي اسلامي با استعانت از مدل انقلاب اسلامي ايران در تلاشند كه اهداف انقلاب خود را به مقصد برسانند. و در آخر ذكر اين نكته خالي از لطف نيست جوانان كشور هاي اسلامي با توجه به توانايي هاي مقام معظم رهبري، ايشان را به عنوان رهبر و امام جنبش هاي اسلامي منطقه پذيرفته اند و اين نشست را نيز به عنوان خط دهي و كلاس درس براي ادامه جنبش ها و انقلاب هاي اسلامي منطقه محسوب مي كنند.
خانم زهرا مصطفوي دختر بنيانگذار كبير انقلاب اسلامي:امام بعد از عزل منتظري فرمودند: جانشين داريم؛ آقاي خامنه اي . وقتي شنيدم كه آقاي خامنهاي انتخاب شدهاند، قلباً خوشحال و آرام شدم و گويي مرگ پدر را فراموش كردم. معتقدم بهترين فرد، ايشان بودند و هستند. انشاءالله كه عمر طولاني داشته باشند.
بيشترين ناراحتي امام از آقاي منتظري و ماجراي قطعنامه بود
- من اصلاً در مورد قضيه آقاي منتظري ناراحت نشدم و فكر ميكردم حق همين است كه امام ايشان را كنار بگذارند، چون ديده بودم كه امام چقدر از دست ايشان اذيت شدند. رنج امام حد و اندازه نداشت. باورشان نميشد كسي كه آنقدر مبارز و متدين بوده، اينطور تحت تأثير قرار بگيرد. فوقالعاده زياد هم تلاش كردند تا ايشان را از بعضي ارتباطات و كارها منع كنند. امام كمتر مسائل بيرون را در اندرون نقل ميكردند، ولي در ارتباط با ايشان از بس منقلب و ناراحت بودند، ميآمدند و ميگفتند.
من در طول زندگي امام، دو بار ناراحتي فوقالعاده زياد ايشان را ديدم. يك بار همين قضيه آقاي منتظري بود كه امام خيلي اذيت شدند، يكي هم قبول قطعنامه. من تهران نبودم و از تلويزيون خبر بركناري آقاي منتظري را شنيدم. خوشحال شدم و فكر ميكردم حق همين بود و ايشان نبايد جانشين امام باشند. خدا شاهد است همان روز اول بعد از رحلت امام با آن همه ناراحتي از آن مصيبت بزرگ، وقتي شنيدم كه آقاي خامنهاي انتخاب شدهاند، قلباً خوشحال و آرام شدم و گويي مرگ پدر را فراموش كردم. حتي كسي به من گفت: «خوشحالي ميكني كه جاي پدرت جانشين انتخاب شد؟» گفتم: «اين حرف چيست؟ بالاخره هركسي رفتني است، ولي شخص بسيار خوبي جاي ايشان آمد». تا الآن هم معتقدم بهترين فرد، ايشان بودند و هستند. انشاءالله كه عمر طولاني داشته باشند.
* نظر امام درباره رهبري آيتالله خامنهاي - به خاطرم هست، 3-4 روز بعد از جريان آقاي منتظري كه ايشان از قائممقامي كنار رفتند، پيش امام نشستم و گفتم: «اگرچه زشت است كه من اين حرف را بزنم، اما بالاخره آدميزاد از اين دنيا ميرود و من به نظرم ميرسد فردي را نداريم كه جانشين شما باشد. آيا بهتر نيست كه شورايي باشد؟» تا اين حرف را زدم، گفتند: «چرا نداريم؟» گفتم: «به نظر ميآيد چنين فردي نيست.» گفتند: «چرا، آقاي خامنهاي».
صرفنظر از سخن امام، من واقعاً و قلباً به رهبر معظم انقلاب اعتقاد دارم. خدا شاهد است كه اين اعتقاد قلبي من است كه الآن بهترين فرد را داريم و چه انتخاب خوبي بود. هيچكس نميتوانست اين طور محكم در برابر آمريكا و دشمنان بايستد و از ملت دفاع كند. گاهي اوقات وقتي ايشان مطلبي را ميگويند، خيلي ياد امام ميكنم و ميبينم گويا همان گفتههاست. من بسيار به ايشان اعتقاد دارم و لذا هرچه بگويند اطاعت ميكنم.
من معتقدم كه در رأس يك كشور اسلامي قطعاً بايد ولي فقيه باشد و فقط ولي فقيه است كه ميتواند به معناي حقيقي، كشور را حفظ كند؛ انتخابي هم كه مردم به صورت مستقيم يا غيرمستقيم ميكنند، انتخاب درستي است. مردم تشخيص درستي دارند.
با بصيرت، غبارآلودگي فتنه نميتواند
انسان را گمراهکند مجموعه جوانان يک کشور وقتي بصيرت دارند، آگاهانه حرکت ميکنند و قدم برميدارند، همه تيغهاي دشمن در مقابل آنها کند ميشود، بصيرت اين است. بصيرت وقتي بود، غبارآلودگي فتنه نميتواند آنها را گمراه کند، آنها را به اشتباه بيندازد. اگر بصيرت نبود، انسان و لو با نيت خوب، گاهي در راه بد قدم ميگذارد. شما در جبهه جنگ اگر راه را بلد نباشيد، اگر نقشهخواني بلد نباشيد، اگر قطبنما در اختيار نداشته باشيد، يک وقت نگاه ميکنيد ميبينيد در محاصره دشمن قرار گرفتهايد،راه را عوضي آمدهايد، دشمن بر شما مسلط ميشود. اين قطبنما همين بصيرت است.
مديريت انتخاب كارگزاربي گمان، ما همه چيز را مديريت مي كنيم، چون كه خودمان نيز مديريت مي شويم، زيرا جهان به گونه اي نظام يافته كه هيچ كس جز خداوند از دايره پاسخ گويي بيرون نيست. (انبياء، آيه23) پس همان گونه كه طبق سنت الهي، خودمان و جهان را مديريت مي كنيم؛ زيرا مشيت الهي به اين تعلق گرفته تا خودمان با اراده و اختيار، خود و جهان خويش را در دنيا و آخرت بسازيم؛ به شكلي خودمان نيز در دايره مديريت ديگران قرار مي گيريم و اين گونه است كه به جاي فعال مايشاء كه صفت انحصاري خداوند همانند صفت تكبر و مانند آن است، ما گرفتار نوعي جبر مي شويم كه از سوي ديگران تحميل مي شود.
بنابراين همان اندازه كه دست هاي ما براي انجام كاري باز است به همان مقدار با محدوديت هايي مواجه هستيم كه سنت هاي الهي و قوانين حاكم بر جهان و اراده و مشيت هاي خودي و غيرخودي بر ما تحميل مي كند. پس مي بايست در ميانه لاجبر و لاتفويض يعني بين المنزلتين خودمان و ديگران يا ديگر چيزها را مديريت كنيم. براين اساس مي توان گفت كه ما دچار نوعي محدوديت هاي خواسته و ناخواسته اي هستيم كه خواسته و اراده و انتخاب ما را محدود مي سازد و بايد با همين داشته ها كارهايي را به سامان برسانيم كه در آموزه هاي قرآني از آن به مظهريت در الوهيت و ربوبيت ياد شده و به ما فرمان داده شده تا رباني شويم و جهان را به عنوان خليفه الهي پروردگاري كنيم. (بقره، آيه30؛ آل عمران، آيه79)
شيوه انتخاب كارگزار
از آن جايي كه سنت الهي و قوانين حاكم بر نظام هستي به گونه اي است كه انسان بايد در اجتماع شكل گيرد و خودش و جهانش را بسازد و به عنوان سازه نهايي در آخرت تحويل خداوند دهد، لذا ناچار است كه از ديگران به عناويني چون همسر، همكار و مانند آن استفاده كند و اصل را بر تعاون و همكاري قرار دهد. (مائده، آيه2) از اين رو در انتخاب معاون و همكار، در هر كاري بايد باتوجه به هدف و شرايط، كارگزاري را برگزيد. اما نمي توان هر كسي را براي هر كاري به كار گرفت و به عنوان همكار با او كاركرد و لذا محدوديت هايي را بايد پذيرفت و بدان تن داد.
كار، هر چه مهم تر و داراي ارزش و اعتبار بالاتري باشد مي بايست شرايط سخت گيرانه تري را اعمال كرد.
در آموزه هاي قرآني روش انتخاب همكار و كارگزار بيان شده است. ما در اينجا به چند نكته اي اشاره مي كنيم كه خداوند در سوره يوسف براي انتخاب كارگزار بيان كرده است.
ويژگي هاي لازم براي انتخاب كارگزار و همكار
با توجه به آياتي از جمله 54و 55 سوره يوسف مي توان چند ويژگي و شرط برجسته را در انتخاب همكار و كارگزار مورد توجه قرارداد. اينكه مي بايست درباره شخص، تحقيقاتي ميداني انجام داد و اطلاعاتي از پيشينه فكري و اخلاقي و كاري او به دست آورد جزو مسلمات عقلي و بديهي و قرآني است. بررسي سوابق خانوادگي و شخصيتي همكار و كارگزار مهم است و اگر اطلاعاتي در اين زمينه نداشته باشيم نمي توانيم از موقعيت پرورشي و تربيتي او آگاهي درستي بدست آوريم. از ديگر مسايل مهم در سوابق شخص، مسئله امانت داري است. هر چه شخص در حوزه هاي مختلف مورد ارزيابي قرارگيرد و ميزان وفاداري او معلوم شود بهتر است. اگر كسي بتواند در حوزه اخلاق جنسي امين باشد، مي توان گفت كه از شرايط مناسب تري براي كار برخوردار است.
بايد توجه خاصي به حوزه اخلاق همكار و كارگزار داشته باشيم، زيرا آنچه در تعاملات و روابط انساني، مهم و اساسي است حوزه اخلاق و رفتار است. بنابراين، هر نكته اي اخلاقي به ويژه روابط جنسي و اخلاقي او مي تواند در نوع معاشرت و تعامل شخص با ديگران و خود مدير نيز مؤثر باشد. ديگر آنكه با او جلسه مصاحبه اي گذشت و اطلاعاتي درباره شخصيت و علم و دانش و بيان و مانند آن به دست آورد. در اين جلسه مي توان قدرت بدني و جسمي او را نيز ارزيابي كرد. در مصاحبه بايد جلسه به طور خصوصي و به دور از حضور ديگران برگزار گردد و پس از ارزيابي و سنجش قدرت ها و توانمندي ها اگر شايسته معاشرت هاي خاص و خصوصي است او را افزون بر مسئوليت هاي عمومي براي همراهي و همدلي نيز به خدمت گرفت و از ويژگي هاي او براي ارتقاي شخصي و شخصيتي خود بهره برد. مصاحبه بايد به گونه اي انجام گيرد كه خصوصيات او روشن شود و آستانه تحمل و صبر وي به دست آيد.
پس از انتخاب كارگزار و همكار مناسب براي كار خاص، همه امكانات مناسب با آن كار در اختيار او قرار داده شود و براساس مسئوليت ها او را تكريم كرده و مكانت و منزلت او را به طور رسمي به ديگران ابلاغ كرد.
اگر شخص را براي كار مربوط به خانه و خانواده استخدام مي كنيم او را بايد در مورد عناصري چون امانت اخلاقي و حفاظت براسرار و رازها بيازماييم و اطلاعات كاملي از او در اين زمينه به دست آوريم.
در صورت احراز صلاحيت هاي كامل، به شخص امكاناتي را دهيم تا بتواند به سادگي د رحوزه مسئوليت خويش عمل كند و كارها را به او واگذار و تفويض كنيم و نيازي نيست كه هر روز امور خرد و درشت را به او گوشزد نماييم. البته اين بدان معنا نيست كه او را زير نظر قرار ندهيم، زيرا نظارت، امري لازم و ضروري است و حتي كساني كه از نظارت دروني وجدان بيدار و تقوا برخوردارند ممكن است به طوري زير نظر قرار گرفته شوند و رفتار آنان هرازگاهي سنجش و ارزيابي شود. حتي بر كارگزاران بسيار امين نيز مي بايست افرادي به عنوان رقيب عتيد باشد تا ضمن كنترل و مديريت از بالا اجازه دهند تا شخص آزادانه كار خود را انجام دهد و در صورت نياز هرازگاهي موارد كلي به شكل خاص تذكر داده شود. بيان همه مطالبي كه در سوره يوسف در انتخاب و مديريت كارگزاران و همكاران بيان شده در اين مطلب كوتاه شدني نيست و از اين رو به همين مقدار بسنده مي شود.
امام خمینی و انقلاب اسلامی از منظر اندیشمندان جهان :
رهبر معظم انقلاب اسلامی: این دوران (عصر امام خمینی)دوران اسلام و دوران غلبه ارزشهای الهی و معنوی است، این دوران، دوران امام خمینی، قدس سره، میباشد و انشاءالله جوانهای ما این آینده را خواهند دید.
فیدل كاسترو، رهبر انقلاب كوبا : انقلاب اسلامی ایران، استثنایی بود. فداكاری و شهامت شما نیز عجیب بود. شما به ما درس خوبی دادید؛ شهادتطلبی، شجاعت و... تلقی خودتان را از اسلام به كشورهای منطقه صادر كردید. انقلاب را به تمام جهان صادر كردید. ایران با نیروهای مذهبی و مردمی، قابلیت استقامت در مقابل همه توطئهها را دارد.
محمد حسین هیكل (نویسندة معروف عرب): گویی شخصیتی از شخصیتهای آزمون بزرگ صدر اسلام (فتنة الكبری)با معجزه ای به دنیا بازگشته تا پس از پیروزی امویان و به خون غلتیدن شهیدان اهل بیت(ع)، سپاه علی(ع) را رهبری كند.1
نشریه پروفیل، چاپ اتریش: پیام امام[ره] در میان مسلمانان، نه فقط شیعیان، (بلكه) در همة مناطق جهان طنین افكند.2
موسوینی، رئیس جمهور وقت اوگاندا: آیتالله خمینی[ره] رهبر روحانی و بزرگی بود كه نه تنها مسلمانان ایران، بلكه تمام جهان، از ایشان الهام میگرفتند.
عبدالله ویدات، رهبر جوانان مسلمان شاخه آفریقای جنوبی: امام خمینی[ره] تنها متعلق به شما نیست، بلكه مستضعفین جنوب آفریقا نیز با شنیدن نام امام قلبهایشان به لرزه می افتد. دنیا بداند كه امام خمینی[ره] امید مستضعفان جهان است.
روژه گاردی، متفكر بزرگ فرانسوی: انقلاب اسلامی ایران، الگوی جدیدی از تكامل انسان و اجتماع را ارائه داده است، كه این الگو، با میراث روحی ملتها توافق دارد و همین، دلیل دشمنی غرب با اوست. آیة الله خمینی[ره] به زندگی ایرانیان معنی بخشید.
مفتی دانشگاه الأزهر مصر: امام خمینی[ره]، مسلمانی راستین است. او برادر اسلامی ماست. مسلمانان با وجود اختلاف مذاهبشان، برادران اسلامی همدیگرند و همراه امام خمینی[ره]، در زیر پرچم اسلام، حركت میكنند.
اسقف كاپوچی، اسقف بیت المقدس: قلب آزادگان دنیا و تمام مستضعفان و محرومان دنیا برای امام خمینی[ره] می تپد. او فقط به ایران تعلق ندارد، بلكه تمام محرومان دنیا چه مسلمان و چه غیر مسلمان، او را نجات دهنده خود میدانند.
دكتر محمدعلی، استاد دانشگاه شهر جبوالا و سردبیر مجله «مسلمان» در مكزیك: امام خمینی[ره] به جهان نشان داد كه ابر قدرتها، مالكین جهان محسوب نمی گردند و برای جهان، جایگزینی بهتر از آنها وجود دارد و آن، اسلام است. در حال حاضر، اسلام مركز اصلی توجه افكار عمومی و سیاستهای جهانی است. ابر قدرتها، كه تا پیش از انقلاب اسلامی، به هیچوجه ارزش و بهایی به اسلام نمی دانند و آن را صرفاً یك دین یا یك سری آداب و قوانین می پنداشتند، اكنون در تمام معادلات خود، جای بزرگی به آن میدهند. بنیادگرایی و جنبشهای اسلامی، همه كشورهای اسلامی و گاه غیر اسلامی را فرا گرفته و عرصه را بر «امپریالیسم» و رژیمهای دست نشانده آن در جهان تنگ كرده است. انشاءالله، نزدیك است روزی كه تنها اسلام، حرف آخر را بزند.
والنتین پروماكوف، اندیشمند برجسته كشور روسیه: آیة الله خمینی[ره]، مفهوم فرهنگی «فرمانبری» جامعه را تغییر داد و دیوار ترس را شكست و مردم را به سوی چشمه پاك فطرت الهی هدایت كرد. انقلاب اسلامی نیز در سراسر جهان به نام «خمینی» پیوند خورده است؛ زیرا اوست كه انقلاب مردم ایران را به یك رویداد بزرگ جهانی تبدیل كرده است. او همانند انبیاء فقط با حضور خود، «دین»، «سیاست»، «انقلاب»، «خدا» و «مردم» را و ارتباط ناگسستنی آنها را با انسان متفكر، نشان داد و معنی قیام خویش و قیام انبیای الهی را یادآور شد. او جهان بینی مذهبی را احیای و نور ایمان را روشن ساخت و بزرگترین حماسه عظیم فداكاری عصر ما را بهوجود آورد. شعار معروف «نه شرقی، نه غربی» توسط ایشان موجب استقرار و ایجاد استقلال برای حكومت اسلامی شد و این، به دور از اختیار ابر قدرتها، اتفاق افتاد.
كلیم صدیقی، رئیس وقت پارلمان مسلمانان انگلیس: امام خمینی، تجلی منحصر به فرد مبارزه طلبی اسلام در قبال استیلای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی غرب بود.3
رابین وود زورث: او، مسیح معاصر بود و دقیقاً اشعة صلابت و سازشناپذیری عیسی بن مریم(ع)، بود.4
اوریانا فالاچی، خبرنگار معروف ایتالیا: تأثیرپذیری شدید از مقام و عظمت و تحمل و بردباری شكوهمند آیة الله خمینی[ره] و درك احساس عطیه و موهبت الهی، در اولین دیدار با ایشان احساس شد.5
پروفسور ویلیام بیمان، از دانشگاه براون آمریكا: ایشان با عقاید مذهبی، كه غرب آنها را كهنه و قرون وسطایی می دانست، جهان را تكان داد.6
یك استاد برجسته دانشگاه هامبورگ آلمان: نهضت امام خمینی[ره] از همان نوپایی خود، موجب برهم خوردن معادلات از پیش تعیین شده استعمارگران، در صحنه سیاست جهانی گردید. با دگرگونیها و تحولاتی كه ایشان فراهم كرد، تمام پیشبینیهای استكبار جهانی، غلط از آب درآمد. از جمله حركتهایی كه در راستای خط فكری امام(ره)بهوجود آمد، میتوان به قیام اسلامی در «فلسطین اشغالی» اشاره داشت. بیگمان، مبارزة مسلمانان شمال آفریقا و دیگر جنبشهای اسلامی نیز نتیجه انقلاب اسلامی در ایران میباشد؛ چرا كه ظهور امام(ره)در عرصه این كره خاكی، انگیزهای شد تا مردم، به ویژه مسلمانان، خود را به خوبی باور كنند. آنها فهمیدند كه در برابر ستمگران نباید خاموش نشست، باید مبارزه كرد و در سایه اتحاد و همبستگی به سوی پیروزی شتافت. نهضت امام(ره)موجب شد، حتی كلیساها نیز نقش از دست رفته خود را باز یافته و در جهت اصلاح جوامع منحط غربی، به تكاپو افتند.
عبدالرزاق احمد، معاون وزیر كار دولت وقت اتیوپی: انقلاب ایران به رهبری امام خمینی[ره]، نقطه عطفی در ماهیت اسلام در قالب كشورهای اسلامی محسوب می گردد؛ زیرا اسلام بدون حكومت كه نتواند قوانین شریعت را در جامعه به اجرا درآورد، دینی فراتر از مسیحیت نخواهد بود. این، نقطه عطف و برجسته انقلاب امام خمینی[ره] است. در صحنه بین المللی نیز نقش امام كم نبود. بیدارسازی عمومی مسلمانان در كل و ساكنان آفریقا به صورت خاص و نیز افزایش نیروی فلسطینیها در مبارزاتشان برای آزادی در مقابل صهیونیستها به عنوان چند نمونه میباشد.
پروفسور حمید مولانا، استاد و رئیس یك مركز تحقیقاتی در آمریكا: امام خمینی مردی بود كه تودهها را با كلام خود مسحور كرد. وی به زبان عادی سخن می گفت و به طرفداران فقیر و محروم خود اعتماد به نفس میبخشید. این احساس آنها را قادر ساخت تا هر كس را كه سر راهشان بایستد از بین ببرند. وی به مردم محروم خود اعتماد به نفس میبخشید. این احساس آنها را قادر ساخت تا هر كس را كه سر راهشان بایستد، از بین ببرند. وی به مردم نشان داد كه حتی می توان در برابر قدرتهایی مثل آمریكا ایستاد و نهراسید.7 به عقیده من هیچ صدایی در قرن بیستم مثل صدای امام، جهان را به لرزه درنیاورد. حضرت امام پس از جنگ جهانی، اولین شخصیتی بودند كه به صورت جهانی «طلسم سكوت» را در مقابل طاغوت و ظلم شكستند، اگر این طلسم نشكسته بود، امروز شوروی نیز زنده بود.8
لنسر، پروفسور اتریشی: [امام خمینی] ... در نزدیك شدن انسان به خدا، فصل جدیدی را گشود و با حمایت مردم، انقلاب اسلامی را كه نقطه عطف مهمی در تاریخ قرن بیستم است، به سرانجام پیروزمندانه رساند.9
آنتونیو مدرانو، نویسنده اسپانیایی: جهانیان، همچنان، تحت تأثیر انقلاب معنوی او قرار دارند.
میخائیل گورباچف: او، فراتر از زمان میاندیشید و در بعد مكان نمیگنجید. او توانست اثر بزرگی در تاریخ جهان برجای بگذارد.11
احمد هوبر، محقق و متفكر سوئیسی: ایشان از گذشته آمده بود و در حال زندگی می كرد، ولی بیانگر و نمایانگر آینده بود.12 امروز در اروپا احساس می شود سقوط دیوار برلین با انقلاب و قیامی كه شما آغاز كردید، مرتبط است. (تأثیرات) این قیام اسلام، امروز در اروپا محسوس است، در اروپا حدود 12 تا 15 میلیون مسلمان زندگی میكنند كه صد هزار نفر آنها در سوئیساند.12
رابرت كالستون، دانشمند كانادایی: از نظر من كه یك غربی و فردی غیر مسلمان هستم، این معجزه است كه یك انقلاب مكتبی و الهی بتواند در جهان امروز این طور تحقق پیدا كرده و در جهت استقرار عدالت به پیش برود، این انقلاب، بدون شك، از جانب خداوند حمایت میشود.13
روزنامه «تایمز» لندن: برای اولین بار، یك كشور مسلمان به طور موفقیت آمیزی قدرتهای بزرگ غربی را به مبارزه طلبید، آنان را تحقیر كرد و به منافع مادیشان خسارت وارد كرد.14
دكتر میشل جانسون، متخصص روابط بین الملل: از نظر سمبلیك، انقلاب ایران، نخستین پیروزی مسلمین بر غرب، از قرن 16 به این سو محسوب میشود. نكته اینجاست كه اسلام، عامل هدایت كننده این انقلاب بوده و هیچ یك از ایسمهای غربی، «ناسیونالیسم»، «كاپیتالیسم»، «كمونیسم» و «سوسیالیسم» در آن نقشی نداشتند.15
هنری كسینجر، استراتژیست و مشاور یهودی الأصل رئیس جمهور آمریكا در دهه 70 میلادی: آیتالله خمینی، غرب را با بحران جدی برنامهریزی مواجه كرد، تصمیمات او آنچنان رعدآسا بود كه مجال هر نوع تفكر و برنامهریزی را از سیاستمداران و نظریهپردازان سیاسی میگرفت. هیچكس نمیتوانست تصمیمات او را از پیش حدس بزند، او با معیارهای دیگری، غیر از معیارهای شناخته شده در دنیا، سخن میگفت و عمل میكرد. گویی از جایی دیگر الهام میگرفت، دشمنی آیتالله خمینی با غرب، برگرفته از تعالیم الهی او بود. او در دشمنی خود نیز خلوص نیت داشت.16
طلال عتریسی، استاد دانشگاه لبنان: رهبری امام خمینی و پیروزی انقلاب اسلامی، اساس حركت و تمدن جهان كنونی می باشد.17
ماسیمو فینی، روزنامه نگار معروف ایتالیایی: حقیقت انقلاب اسلامی و تفكر آیة الله خمینی بسیار عمیق است و جهان غرب از درك عمیق آن درمانده است.18
محمد العاصی، امام جماعت سابق مسجد واشنگتن: [امام خمینی] شرق و غرب را لرزانید و میراثی بر جای گذاشت كه هنوز زنده و فعال است.19 پروفسور یاوس اوسوس، رییس «اتحادیة راه اسلامی در اروپا» و استاد برجسته دانشگاههای آلمانی امام خمینی، بیدارگر همه موحدان در عصر ما است، احیای دین و معنویت در روزگاری كه سیطرة مادیت و ابزار مادی و اندیشههای ضد معنوی، جامعه بشری را در چنبرة خود گرفته بود، مدیون امام خمینی و یاران انقلاب اسلامی است.20
آلوین تافلر، استراتژیست آمریكایی: وقتی آیة الله [امام] خمینی فتوای قتل سلمان رشدی را صادر كرد، در واقع برای حكومتهای دنیا پیامی تاریخی فرستاد كه بسیاری از دریافت و تحلیل آن عاجز ماندند و مضمون واقعی پیام امام چیزی نبود مگر فرا رسیدن «عصری جدید» از حاكمیت جهانی، كه غربیها باید آن را با دقت موردنظر و بررسی قرار دهند، زیرا در ادامه حركت امام خمینی، قلمرو اندیشه های بشری هم جایگاه حكومتهای دولتی را تغییر می دهد و هم اقتدار دولتهای ملی و محلی را.
رئيس موسسه اسلامي لندن: امام خميني رهبر بيچون و چراي امت و تاريخ معاصر اسلام است چرا كه ايشان همه كفر را يكجا به مبارزه طلبيد و به همين دليل است كه غرب و شرق براي ترور شخصيت اين رهبر كم نظير، تمام قدرت شيطاني، تبليغاتي خود را به كار ميگيرند. در نتيجه تاثير انقلاب اسلامي و تحت رهبري امام خميني، مسلمانان سراسر جهان به يك زبان و فكر تازه سياسي براي محاوره دست يافتند، اين زبان و اين افكار سياسي جديد به كالبد فرهنگي سياسي اسلام جان تازهاي بخشيد و مسلمانان را در سراسر دنيا وارد معادلات سياسي كرد. امام خميني با رهبري يكي از بزرگترين انقلابهاي جهان توانست تنها با تكيه بر قدرت لايزال خداوند، اسلام و ايمان مردم، يكي از بزرگترين ديكتاتورهاي مورد حمايت كامل شرق و غرب را شكست دهد.
پاپ ژان پل دوم، رهبر كاتوليكهاي جهان: بر ما لازم است كه ضمن اداي احترام در برابر همه دستاوردهاي آيتالله خميني كه با رهبري سياسي و ديني خود براي ملت و امت خويش به ارمغان آورد، تامل عميق و تشكر و تقدير نماييم. فرانچسكو فرانجيلا، دبيركل سازمان جهاني گردشگري: به نظر من امام خميني كه داراي شخصيت جهاني بود، نه تنها تاريخ معاصر ايران بلكه تاريخ معاصر جهان را تحت تاثير افكار و انديشههاي والاي خود قرار داده است.
دبيركل كنگره آفريقا: رهبر ايران در واقع مورد تحسين و احترام تمام مردم جهان بود، او براي مظلومين و مستضعفين، رهبري افسانهاي و براي ملل مستقل، مرجعي الهامبخش بود. تعليمات و ديدگاههاي روشنفكرانه او راهنما و اميدبخش مردمي بود كه با مقاومت و مبارزه به سوي آزادي و عدالت اجتماعي حركت كنند.
فرانچسكو گابريلي، اسلامشناس ايتاليايي: او (امام خميني) سمبل حمله به امپرياليسم، قرن است، امام خميني مظهر و قهرمان اين عكسالعمل است.
نظرسیاستمداران جهان درباره رهبری خامنه ای
پوتین: مسیح را در ایران دیدم چند سال پیش پوتین، رئیسجمهور وقت روسیه، برای نخستین بار در طول سی سال انقلاب به ایران سفر کرد. پوتین، شخصیتی بسیار چارچوبمند و منضبط بر اصول دیپلماسی است، اما با این حال چندبار پرسیده بود که دیدار با رهبر جمهوری اسلامی آیا انجام میشود یا نه. دیدار انجام شد. در این دیدار رهبری به نکاتی از تاریخ شوروی و قبل از آن اشاره میکنند که برای رئیسجمهور وقت روسیه جدید بوده است، پس از دیدار، مسئولین دستگاه دیپلماسی میگفتند رفتار وی تغییر کرده بود و شخصاً و نه از طریق وزیر خارجة خود، به وزیر خارجه وقت کشورمان گفته بود که شما حتماً سفری به روسیه داشته باشید تا با هم گفتوگو کنیم.
در برگشت به کشور روسیه، خبرنگاری از وی درباره نظرش راجع به رهبری ایران میپرسد و وی در پاسخ میگوید: «من مسیح را ندیدهام، اما تعاریف او را در انجیل شنیده و خواندهام، من مسیح را در رهبری ایران دیدم».
کوفی عنان: با دیدنش همه را فراموش کردم
در دوران نوجوانی که بودهام در مورد شخصیتهای کاریزما مطاله میکردم و همیشه این سئوال برای من مطرح بود که اگر زمانی من روبهروی یک شخصیت کاریزما قرار گیرم چه عکسالعملی خواهم داشت. وی افزود: کسانی که مرا به سازمان ملل آوردند، شخصیتهای برجستة دنیا بودند و من به آنها علاقهمند بودم و هر کدام مثل ژاک شیراک، برای من امتیازاتی داشتند. من به شدت تحت تأثیر ژاک شیراک بودم. طوریکه وقتی ایشان صحبت میکرد بدون مکث حرفهایی صریح میزد. «گورباچف» و «هلموت کهل» هم همینطور بودند. اینها کسانی بودند که نیاز به مکث نداشتند. من اینها را دوست داشتم.
در ملاقات با (حضرت آیتالله العظمی) خامنهای احساس کردم که کسی را مثل او ندیدهام. شخصیت معنوی ایشان چنان مرا گرفت که از خود پرسیدم چرا شخصیتی مثل من دبیر کل سازمان ملل باشد و از معنویات چیزی نداشته باشد! با دیدن آقای خامنهای هم آن شخصیتهایی که مرا جلب کرده بودند فراموش کردم و تحت تأثیر شخصیت معنوی ایشان قرار گرفتم. من شخصیتهای معنوی در دنیا زیاد دیده بودم، ولی هیچیک، از مسائل سیاسی اطلاع نداشتند. با دیدن آقای خامنهای قداست آن شخصیتهای سیاسی از ذهن من پاک شد. من تعجب میکنم ایران با چنین شخصیتی چرا در بعضی جاها میلنگد. بعید میدانم به سازمان ملل هم بروم شخصیت ایشان از ذهن من پاک شود.
سید حسن نصر الله: شخصیتی عظیم و استثنایی
سید حسن نصر الله دبیرکل حزب الله لبنان اظهار داشته: ما با شخصیتی عظیم و استثنایی روبهرو هستیم که بسیاری در میان امت، چیزی درباره او نمیدانند و کمتر کسی با این شخصیت آگاه هستند ما می دانیم که این رهبر در میان امت و حتی در ایران چقدر مظلوم است. حتی در بارزترین و روشنترین بعد در شخصیت ایشان یعنی بعد رهبری و سیاسی ایشان مظلوم است. شما در برابر شخصیتی قرار دارید که دشمنان، او را محاصره کرده اند و دوستان نیز حق او را آنگونه که باید ادا نمیکنند.
کاندولیزا رایس: خنثی کردن نقشه ها
کاندولیزا رایس وزیرسابق امور خارجه آمریکا و مشاور ارشد جرج بوش گفته رهبر ایران میتواند نقشههایی را که بهترین ذهنها، با صرف بیشترین بودجهها، در زمانی بسیار طولانی کشیده و مجریانی ماهر اجرای آن را به عهده گرفتهاند، با یک سخنرانی یکساعته خنثی کند.
دکوئیار: شخصیتی به هوشمندی او ندیدم
خاویر پرز دکوئیار دبیرکل سازمان ملل در بحبوحه جنگ تحمیلی به ایران آمد، دیداری هم با رئیسجمهور (آقای خامنهای) داشت. دکوئیار پس از آن دیدار پرسیده بود: رئیسجمهور شما از کدام دانشگاه علوم سیاسی فارغ التحصیل شده است. ، در این مدت شخصیتهای سیاسی و رئیسجمهورهای بسیاری را دیدهام اما تاکنون شخصیتی به سیاستمداری و هوشمندی او ندیدهام.
بنیصدر: در گفتوگو با آبزرور گفت:
اگر ایشان [امام خمینی(ره)] زنده بود، صدها بار به آقای خامنهای احسنت میگفت. دلیل این تحسین این است که آقای خامنهای به خوبی توانسته نظامی که آقای خمینی ایجاد کرد را حفظ کند.
بنیصدر در حالی این اعتراف را انجام داده که پیش از آن نیز وابستگان آمریکا و رژیم صهیونیستی بهصورت مستقیم و غیرمستقیم بارها تأکید کردهاند که مدیریت آیتالله خامنهای موجب شکست طرحهای آنان شده است.
ولايت مطلقه فقيه، مستلزم شرك؟!
برخي از جاهلان يا مغرضان، ولايت مطلقه را به گونه اي ديگر معنا كرده اند. آنان گفته اند ولايت مطلقه مخصوص خدا است؛ چون تنها موجود مطلق در عالم، خدا است. بنابراين جز خدا هيچ موجود ديگري ولايت مطلق ندارد و قايل شدن به «ولايت مطلقه فقيه» مستلزم شرك است! اين سخن براي آشنايان به تعاليم اسلامي، به خنده و شوخي نزديك تر است تا به سؤال و اشكال علمي.آن اطلاقي كه مخصوص خداي متعال است و در آن جهت هيچ موجودي با او شريك نيست، اطلاق از نظر وجود است. در فلسفه اسلامي از اين معنا به «صرف الوجود» تعبير مي كنند و مقصود از آن اين است كه خداي متعال موجودي است بي نهايت كه هيچ حدي او را محدود و مقيّد نمي كند. اما در بحث فعلي ما و بحث «ولايت فقيه» صحبت بر سر «اطلاق وجودي»نيست، بلكه مدعا «اطلاق ولايت» است. خدا ولايت مطلق را براي پيغمبر و امامان معصوم(ع) مقرر مي كند، امام معصوم(ع) هم براي جانشين خود قرار ميدهد:
من كان منكم ممّن قد روي حديثنا و نظر في حلالنا و حرامنا و عرف احكامنا فليرضوا به حكماً فا نّي قد جعلته عليكم حاكماً فاذا حكم بحكمنا فلم يقبله منه فانّما استخفّ بحكم اللّه و علينا ردّ و الرّادّ علينا الرّادّ علي اللّه و هو علي حدّ الشّ ركب اللّه ؛6 هر كس از شما كه حديث ما را روايت كند و حلال و حرام ما را در نظر داشته باشد و احكام ما را بشناسد، پس بايد به او به عنوان حاكم راضي شوند كه من او را حاكم بر شما قرار دادم. پس هرگاه حكمي كرد و از او قبول نكردند، حكم خدا را سبك شمرده اند و ما را رد كرده اند و آن كس كه ما را رد كند خدا را رد كرده و گناه آن در حد شرك ورزيدن به خدا است.
نفش رهبری ایران: ولايت فقيه کانون اقتدار اسلام و عزت مسلمانان در عصر غيبت است
مديريت شايسته نظام اسلامي و حرکت رو به رشد اسلامي ايران، موقعيت ويژه رهبري را به عنوان مدير عالي نظام اسلامي، اسلام شناس، رهبر فکري و سياسي امت اسلامي و جريان بيداري اسلامي، مرجع تقليد با نفوذ معنوي در ميان اتباع اهل بيت(ع)می باشد : ولايت فقيه کانون اقتدار اسلام و عزت مسلمانان در عصر غيبت است .
ايشان به عنوان ولي فقيه واجب الاطاعه، با رويکرد توسعه همه جانبه ايران با هويت اسلامي و انقلابي، کشور را به خوبي مديريت کرده اند و با وجود مشکلاتي که در کشور بوده، هيچ گاه و حتي يک روز هم روند کار و تلاش و حرکت روبه رشد کشور معطل نشده است. مديريت عالي و تدبير حکيمانه مقام معظم رهبري در طول دوران ولايت21 ساله ؛ رهبر معظم انقلاب اسلامي به عنوان يک شخصيت تاريخ ساز و رهبر بي نظير ، عالم رباني مجاهد و بيداگر و تمدن ساز ظهور و بروز داشته اند، ایشان اسلام شناسي تمام عيار هستند و اسلام شناسي معظم له نيز از نوع اجرايي، عملياتي و ميداني است، اگر ما شهيد مطهري، شهيد بهشتي و امثال اين بزرگان را اسلام شناس و متفکر ميدانيم، اسلام شناسي رهبري اجرايي و در صحنه است که افکار را هدايت و راهبري مي کند.
ارائه الگوهاي شايسته بر پايه نظام هاي اسلامي و ايستادگي شجاعانه در برابر جريانات انحرافي، شاخص برجسته ديگر مقام معظم رهبري است ؛ نظام اسلامي ما نظامي فکري است، مقام معظم رهبري نيز در اين عرصه نقش بسيار منحصر به فردي را ايفا کرده اند و بسياري از ايده پردازيها همچون جنبش نرم افزاري، توليد علم، مردمسالاري ديني، تحول در حوزه و مطالبي از اين دست، از سوي معظم له ايده پردازي و مطرح شد. پروژه هايي همچون اسلام هراسي، ايران هراسي و شيعه هراسي را از جمله نقشه هاي دشمنان براي مقابله با اين جريان اصيل، امروز اين پروژه ها تبديل به پروژه رهبر و ولايت هراسي شده است. ايده نظام منهاي ولايت فقيه از سوي جريان هايي همچون ملي مذهبي ها و اصلاحاتی ها و لندن نشينها طراحي و از زبان برخي افراد در داخل کشور نيز بيان و دنبال مي شود. هجوم به جريان بيداري منطقه براي تضعيف اخوت و برادري مسلمانان از ديگر حربه هاي دشمنان است، آنها از سويي شعار نه غزه و نه لبنان سر مي دهند و از سويي ديگر گسترش اختلافات بين شيعه و سني را به عنوان يک برنامه مهم دنبال مي کنند.
رهبري امام خميني (ره) رهبري به سبک پيامبران بود
رهبري که نه تنها فکر و انديشه جهان را به خود خيره داشته، بلكه قلوب بسياري از مسلمانان و آزادگان جهان را به تسخير خويش در آورد. رهبري پيامبر گونه ايشان به گونه اي بود که توانست انقلاب اسلامي ايران را به پيروزي برساند و نظامي با آرمان هاي مهدوي را استقرار نهد. مهمترين ويژگي و بارزه در رهبري امام را مي بايست در ديني و توحيدي بودن سبک رهبري ايشان جستجو کرد. رهبري امام رهبري ديني بود که بر اساس جهان بيني اسلامي نضج مي گرفت. در اين رهبري هدف غايي چيزي نيست جز سعادت و کمال انساني . در واقع رهبري امام پيامبر گونه بود.ايشان در واقع در تلاش بودند تا در مقطعي که جهان در انديشه هاي مادي غوطه ور بود انسان را به سوي معنويت رهسپار کند. در واقع همان طور که امام بارها و بارها مي گفت ايشان در صدد ايجاد نظامي مهدوي بودند تا بدين وسيله راه را براي ظهور حضرت صاحب (عج) فراهم آورند و از اين روزنه انسان را به حقيقت رهنمون کنند. مهمترين عامل در رهبري امام همين موضوع بود که منجر مي شد امام در ساير زمينه ها نيز موفق عمل کند و در برابر نظام طاغوتي 2500 ساله پيروز شود. سبک رهبري امام همواره پيروزمندانه بود چرا که اين سبک مطابق با اراده و خواست الهي بود.
انديشه هاي امام خميني (ره) منجر به آن شد تا افق تازه اي در پيش روي بشريت گشوده شود. انديشه ها هستند که سبک ها را پديد مي آورند . اگر ما مي گوييم سبک رهبري ايشان الهي و توحيدي بوده به دليل آن است که ايشان انديشه ديني و توحيدي داشته اند. امام تکيه بر خدا داشت. امام از ابتداي مبارزات انقلابي خويش بر اين عقيده بودند که طاغوت مي بايست از بين برود و تا آخرين روز ها نيز همچنان بر همين هدف تاکيد مي کردند . در واقع امام هدفي جز رسيدن به خدا و رساندن خلق به سعادت نداشت. البته همين امر منجر به آن مي شد که ايشان مبدا انديشه هاي نويني گردد. در حالي که غرب بر آزادي بي قيد و بند تاکيد مي کرد و شرق بر اجتماعي بودن افراد، امام تلفيقي الهي از آزادي انسان ، حقوق فردي و اجتماعي را به جهانيان ارائه کرد. در واقع امام مبدا يک نظام فکري و سياسي جديد بود. درست است که اسلام چيزي جز حاکميت خداوند بر انسان نيست اما اين حاکميت به معناي عدم مشارکت افراد در ابعاد سياسي نيست. قرآن کريم با نام خداوند آغاز مي شود اما به الناس ختم مي گردد.در واقع امام مانند حلقه اي ميان خدا و مردم عمل کرد و از همين رو همان طور که انسان را به سوي سعادت سوق داد آزادي و اختيار انساني را نيز نفي نکرد.