جنبش وال استريت و جنبش عدم تعهد بیانات رهبر و سرمایهداری غرب
سایت جدید تاریخی فرهنگی قرآنی 2
m5736z
blog.ir.
جنبش تسخير وال استريت فراز و فرود يك جنبش
بي ترديد 17 سپتامبر 2011 (27 شهريور 90) نقطه عطفي است در تاريخ ايالات متحده آمريكا. به احتمال قريب به يقين آن چند جوان انگشت شماري كه برخي آنها را يك گروه كانادايي با نام «اد باسترز» معرفي كرده اند، تصور آن را هم نمي كردند كه با دادن يك فراخوان اينترنتي كوچك مقدمات يك اتفاق بزرگ آن هم در كشوري مثل آمريكا را فراهم آورند. نه معترضان، بلكه حتي خود مقامات آمريكايي نيز وقوع چنين تحولي در مخيلشان نمي گنجيد.
17 سپتامبر 2012 جنبش تسخير وال استريت يكساله شد. وال استريتي ها كه سال سختي را پشت سر گذاشته اند، تاكيد مي كنند با وجود تمام اين مشكلات به اعتراض ها ادامه خواهند داد. شايد بيشترين نگراني گردانندگان سيستم دو حزبي آمريكا كه اين روزها در حال مناظره يا برگزاري جلسات خصوصي با ثروتمندان و شركت ها براي تامين هزينه هاي انتخاباتي شان هستند! به همين موضوع باز مي گردد. يعني به همين تاكيد معترضان به ادامه اعتراض ها. به هر حال اين كشور طي چند هفته آينده شاهد برگزاري انتخابات رياست جمهوري است و طبق گزارش رسانه هاي آمريكايي اين انتخابات 6 ميليارد دلار هزينه روي دوش ماليات دهندگان گذاشته است.
اعضاي جنبش وال استريت همواره نوك تيز پيكان انتقاداتشان را به سمت همين نكاتي كه در اين چند خط آورده شد معطوف داشته اند؛ به سيستم دو حزبي و ارتباط سياستمداران با شركت ها و ثروتمندان! و سيستم ناعادلانه مالياتي و... مشكلاتي كه هنوز وجود دارند. بنابراين به نظر مي رسد حق با معترضان باشد، اين اعتراض ها هم همچنان ادامه خواهد داشت چون مشكلات هنوز وجود دارند...
محدوديت ها:
«تسخير صلح آميز وال استريت» شعاري بود كه اين گروه سابقاً كوچك براي برپايي نخستين تجمع اعتراضي خود و در اعتراض به دخالت روز افزون شركت ها و ثروتمندان در سياست، تغيير معناي دموكراسي و تجمع قدرت و ثروت در دستان يك درصد از مردم براي خود برگزيدند.
در طول يك سال گذشته دست كم سه نفر از معترضان نيز كشته شده اند. دو نفر از اين افراد جزو كهنه سربازان آمريكايي بودند. سربازاني كه به گفته خودشان پس از بازگشت از عراق و افغانستان و مشاهده رفتار پليس با شهرونداني كه به صورت مسالمت آميز دست به راهپيمايي زده اند، احساس شرم كردند.
ايجاد اين گونه محدوديت ها اما هرگز نتوانست اراده معترضان را سست كند چرا كه به گفته خود معترضان، آنها چيزي براي از دست دادن ندارند و ادامه اين وضع براي آنها قابل تحمل نبود.
خلاقيت:
خلاقيت و تغيير تاكتيك راهي است كه معترضان براي ادامه راه خود در پيش گرفته اند. در اينجا به برخي از اين خلاقيت ها مي پردازيم:
در مورد ممنوعيت استفاده از دستگاه آمپلي فاير طبيعي بود كه درخواست مجوز براي استفاده از آن آب در هاون كوبيدن بود. بنابراين پس از چند بار رد درخواست معترضان دست به ايجاد يك روش جالب براي رساندن صداي خود به معترضان ابداع كردند: بلندگوي انساني.
اكنون معترضان براي رساندن صداي خود به گوش حضار، از بلندگوهاي انساني استفاده مي كنند. بدين شكل كه سخنران پس از ايراد چند جمله سكوت كرده و منتظر مي ماند افرادي كه در رديف هاي بعدي حضور دارند شنيده هاي خود را به افراد پشت سر و آنها هم به پشت سري خود منتقل كنند. و بدين ترتيب همه حاضران از آنچه كه گفته مي شود آگاهي مي يابند.
به عقيده تظاهركنندگان اين محدوديت ها گاهي نتيجه اي عكس هم داشته و به نزديك تر شدن معترضان به يكديگر منجر شده است. تظاهركنندگان حتي يك مركز رسانه اي خياباني نيز راه اندازي كرده اند كه در آن از كامپيوتر، لپ تاپ، دوربين، مودم اينترنت بي سيم و حتي ژنراتور گازوئيلي براي تامين برق استفاده مي كنند.
در مورد قانون ممنوعيت راه اندازي كمپ و چادر در ميادين، پارك ها و خيابان ها نيز معترضان مجبور شدند تجمعات خود را مناسبتي كنند. به عنوان مثال مناسبت هاي ملي يا مراسم سخنراني مقامات بهترين فرصت بود تا مخالفان تجمعات خود را از سر بگيرند.
دراين بين معترضان حتي چندين بار توانستند اقدام به تسخير بنادر بزرگ و مهم كشورشان كرده و تا ساعت ها فعاليت هاي اين مراكز اقتصادي را مختل كنند.
تسخير ساختمان هاي كنگره در ايالات مختلف و سرازيرشدن به دفاتر سناتورهاي آمريكايي براي رساندن شفاهي اعتراضات، يكي ديگر از روش هاي معترضان است كه چندين بار با موفقيت انجام شد.
تسخير خانه هاي مصادره شده از سوي بانك ها و بازگرداندن آن به مردم، يكي ديگر از اقداماتي بود كه معترضان براي نشان دادن نارضايتي از سيستم اقتصادي- سياسي حاكم بر كشورشان از آن بهره مي جويند. البته يادآوري اين نكته ضروري است كه هيچ يك از اين فعاليت ها بدون دخالت و خشونت پليس انجام نگرفت.
جنبش وال استريت و آغاز يك پايان
گسترش چشمگير جنبش وال استريت -با شعار ما 99 درصديم- در اكثر شهرهاي ايالات متحده آمريكا و فراگيري آن در كشورهاي ثروتمند اروپا و ديگر نقاط جهان ، بيانگريك واقعيت ملموس يعني افول نظام سرمايه داري غرب يا همان كاپيتاليسم مي باشد . نظامي كه در آن اقليت مالكان وسرمايه داران بزرگ به عنوان اربابان اكثريت توده هاي مختلف مردم بوده و با استثمار همه جانبه آنان در پي ارضاي ميل قدرت طلبي و زراندوزي هاي بلا اشباع خود هستند .
دموكراسي ، آزادي بيان ، حقوق بشر ، مبارزه با تروريسم و ... ابزارها و شعارهاي معروف نظام سرمايه داري براي دستيابي به اهداف منفعت طلبانه خود بوده و ديگر آن كاركرد اصلي يعني انحراف افكار عمومي و ايجاد زمينه براي استثمار و تاراج بيشتر منابع و ثروت هاي ملل را از دست داده و با بروز جنبش هاي مذكور ، نخ نما بودن چنين ادعاهايي براي همگان به منصه ظهور رسيده است .
پس از فروپاشي بلوك شرق و اتحاد جماهير شوروي در دهه 90 و پايان كمونيسم ، عرصه جهاني صحنه ترك تازي نظام سرمايه داري گرديد و اين كه رويكرد به سمت زندگي غربي و مرام كاپيتاليستي بهترين نوع زندگي و نظام ليبرال دموكراسي بهترين الگوي حكومتي است ، به عنوان قله آمال و سعادت بشر امروز مطرح گرديد.
هژموني آمريكا با شعار نظم نوين جهاني و تلاش براي تحقق دموكراسي آمريكايي به ويژه در جهان سوم يا كشورهاي كمتر توسعه يافته حاكم گرديد. اما هميشه يك مانع جدي به نام انقلاب اسلامي ايران در عدم تحقق كامل استراتژي هاي فوق برسر راه غرب قرار داشته و بيش از آنكه سبب عدم دستيابي كامل آنان به منابع سرشار طبيعي خاورميانه مانند نفت - براي اروپا وآمريكا نقش حياتي دارد - شود ، نظام سرمايه داري را با چالش عميق تئوريك و اثبات كارآمدي مواجه نموده است .
موفقيت هاي چشمگير و مسلسل وار جمهوري اسلامي ايران به ويژه در دهه اخير انقلاب ، بدون وابستگي به شرق وغرب در ابعاد علمي ، اقتصادي ، سياسي ، پزشكي ، نظامي و ... با وجود تحريم هاي سنگين و گسترده غرب عليه ايران ، درست زماني كه امريكا واروپا با وجود شعارهاي فريبنده و پرطمطراق در نظام سرمايه داري دچار بحرانهاي گسترده اقتصادي ، فرهنگي و اجتماعي گرديده اند ، افكار عمومي دنيا را نسبت به برتري اصول وتفكر والاي انقلاب اسلامي و حضرت امام (ره) بر اصول منحط غربي متوجه وبيدار نموده و نظام غرب را در كنترل بيداري ملتها، جلوگيري از ترويج خمينيسم و پاسخگويي به چالشهاي موجود عاجز نموده است .
اعتراض به وال استريت اعتراض به ايدئولوژي غرب است اعتراض در مقابل وال استريت كه به عنوان سمبل ايدئولوژي ايالات متحده در دنيا مطرح است، اعتراض به ايدئولوژي غرب است. بنيادهاي ايدئولوژي سرمايه داري در دو قرن گذشته -20-19- كه به عنوان بهشت موعود و جايگزين بهشت روي زمين كه انبيا در آخرت وعده داده اند، مطرح شده را از شعارهاي نظام سرمايه داري در غرب يعني همان جامعه جهاني و مجموعه تفكر نظام سرمايه داري آمريكا، اسرائيل و انگليس است. با تحليل و بازخواني برخي شعارها در وال استريت، پاريس، ايتاليا و سراسر اروپا متوجه خواهيم شد در اين تفكرات مسئله اخلاق، دين، برابري و عدالتي كه نظام سرمايه داري غرب وعده داده بود، مورد تمسخر قرار گرفته است.
اينها در شعارهايشان مسئله انسان و سرمايه داري را به هر روشي تعريف كردند؛ يعني نظام سرمايه داري يك روش براي خودش و كمونيسم هم يك روش براي خودش دارد، لذا مي گفتند سياست و مدرنيسم ربطي به مذهب و شريعت ندارند و ما خواهان توسعه كار هستيم و شعارها و وعده هايي كه دادند اولين صداهاي آن در قرن 17 و 18 بلند شد. پول خداي اسراييل است، فرهنگ سرمايه داري، دين را هم كالا مي كند، انسان، تاريخ و طبيعت ارزش و اعتبار خود را در نظام سرمايه داري از پول مي گيرند و تفكر يهودي هسته اصلي سرمايه داري غرب شد. ماركس در جايي اشاره دارد كه پاپ هيچ وقت در كنار مردم فقير و مظلومان نبوده، بلكه هميشه در كنار صاحبان قدرت به نظاره له شدن ملت ها نشسته است.در خود كشورهاي سرمايه داري بالاترين آمار خشونت، فروپاشي خانواده ها، درگيري هاي خياباني و طلاق تجربه مي شود كه در گذشته سابقه نداشته است. در تبيين ايدئولوژي وال استريت جنايت هايي كه نظام سرمايه داري غرب انجام داد، كم نيست و همين آمريكا ظرف 80 سال بيش از 150 جنگ عليه ملت ها و حكومت ها به راه انداخت و عقب افتادگي، فقر و كشتار محصول استثمار آنها بوده است. شروع حاكميت واشنگتن و اقتدار سرمايه داري در سطح اروپا و جهان از همين خيابان وال استريت شروع شد، بحران ذاتي نظام سرمايه داري است و آنها ساليان متمادي شعار دادند كه با پيشرفت تكنولوژي تمام معضلات بشر را حل مي كنيم، اما سوال اينجاست كه آيا منظورشان خودشان بود؟ چرا كه بقيه دولت ها را عقب مانده و وابسته اقتصادي، سياسي و فرهنگي خود كردند.
آمريكا بدهكارترين كشور دنياست سرمايه داري وال استريت مظهر ربا خواري است، ارتش آمريكا فقط پول را مي شناسد، لذا حاكميت پول به جاي اينكه در دست بانكداران براي ايجاد زيرساخت هاي مسكن و اشتغال مردم باشد، صرف جنگ هاي آمريكا در كشورهاي مسلمان و آفريقايي شده، بنابراين آمريكا بدهكارترين كشور دنيا محسوب مي شود.
اين دولت به جاي شعارهاي رفاه طلبي و پيشرفت هايي كه سرمي داد تمام هزينه ها و بودجه ها را صرف جنگ و ساخت بمب براي كشتن ملت ها كرد، لذا نظام مشروعيت سرمايه داري غرب امروز به عنوان يك راه حل اقتصادي به بن بست رسيده است. جهاني شدن از نگاه آمريكا يعني غربي شدن، اما امروز مي بينيم كه تبعيض و ورشكستگي بانك هاي آمريكا حاصل پيشرفت تكنولوژي از نگاه آمريكا در نظام سرمايه داري آنهاست. تمام ادعاهاي ايدئولوژيك آمريكا زمين خورده است و شعار توسعه و پيشرفت آمريكا محصول و نتيجه اي جز عقب ماندگي، كشتار، جنگ و استثمار و وابستگي سياسي و فرهنگي كشورها نداشته است؟
99 درصد رسانه هاي آمريكا در اختيار يك درصد سرمايه داران آمريكايي است
بیانات رهبر انقلاب در طول ۲۲ سال اخیر در باره سرمایهداری غرب
نظام سرمایهداری غرب در بنبست کامل آن کسانى که توصیه میکردند ما روشهاى نظام سرمایه دارى را دنبال کنیم، ببینند که امروز نظام سرمایهدارى در یک بنبست کامل است. ممکن است نتایج این بنبست سالها بعد به نتائج نهائى برسد، اما بحران غرب به طور کامل شروع شده است.
بیانات در دیدار دانشآموزان و دانشجویان1390/08/11امروز در خود آمریکا، در خود کشورهاى غربى، در خود نظام سرمایهدارى و به اصطلاح لیبرالدموکراسى - که هم «لیبرال»اش دروغ است، هم «دموکراسى»اش دروغ است - اینها شکستخوردهاند. امروز مردم آمریکا در سرتاسر ایالات آمریکا، و مردم در هشتاد کشور جهان علیه این نظام ایستادگى کردند. ممکن است مردم را سرکوب کنند، اما این آتش خاموش نخواهد شد. نمیتوانند دفاع کنند؛ دستشان خالى است. دنیا جریان دیگرى پیدا کرده است و بدانید به حول و قوهى الهى، مبارزهى حق - که با سردمدارى ملت ایران و با پرچم اسلام آغاز شده است - با باطل، با طاغوتها، با فرعونها و با فرعون استکبار، تا سرنگونى استکبار ادامه پیدا خواهد کرد. تحلیلگران - به قول خودشان - در اتاقهاى فکرشان مىنشینند مطالعه میکنند، بررسى میکنند، مىبینند نقطهى کانونى و مرکزى این حرکت، جمهورى اسلامى است؛ لذا متوجه شماها میشوند؛ متوجه جوانهاى ما، متوجه مسئولان ما که محکم ایستادند و این راه را با جرأت، با قدرت، با توکل به خدا، با خوشبینى به آینده و با امیدِ تمام دارند ادامه میدهند.
بیانات در دیدار نخبگان و برگزیدگان کرمانشاه1390/07/26برجستگىهاى یک جامعه در این زمینههاى ذهنى و فکرى و علمى باید در خدمت تعالى انسان قرار بگیرد. امروز در دنیا اینجور نیست؛ امروز در دنیا نه علم در خدمت تعالى انسان است، نه هنر و نه بقیهى چیزها. خب، یک نمونهى هنر، سینماست. قلهى سینماى دنیا، هالیوود است. این دستگاههاى هنرى دنیا چقدر به اخلاق بشرى، به معنویت انسان، به امیدبخشى به انسان کمک میکنند؟ عکس قضیه است؛ نمیشود گفت صفر، مبالغى زیر صفر! یعنى بنیانهاى اخلاقى را، بنیانهاى فکرى را، تعالى بشرى را تخریب میکنند. امروز در دنیا، هنر در خدمت تعالى انسان نیست؛ علم هم همین جور. علم در خدمت سرمایهدارى است، در خدمت ثروتاندوزان است. دانش بشرى امروز در خدمت کسانى است که کمپانىهاى بزرگ اقتصادى مال اینهاست؛ جنگها را اینها راه مىاندازند، انسانها را اینها میکُشند، کشتارهاى جمعى را اینها میکنند؛ علم در خدمت اینهاست. علم در خدمت مردم محروم افغانستان نیست. علمى که به افغانستان رفته، همان هواپیمائى است که بالاى سرشان میرود، بمبارانشان میکند. علمى که آن روز به عراق آمد، ابزارهاى شیمیائى بود که حلبچه را به آن روز درآورد. در این مناطق، علم اینجورى است. علم در خود کشورهاى غربى هم همین طور است. بله، ثروتِ یک جمعى را، یک اقلیتى را بالا برده؛ خود آن ثروت موجب شده که علم پیشرفت پیدا کند؛ اما علم شده یک ابزارى براى تبعیض و عدم تعادل اجتماعات و عقبرفتگى اجتماعات. ما باید این را برگردانیم.
بیانات در دیدار دانشجویان کرمانشاه1390/07/24امروز بسیارى از مشکلاتى که در کشورهاى اروپائى، مثل انگلیس، مثل فرانسه، مثل آلمان، مثل ایتالیا وجود دارد، ناشى از این است که سیاستهاى شبکهى خبیث صهیونیستى بر دولتهاى این کشورها حاکم است. اینها از سرمایهداران و کمپانىداران صهیونیست که در دنیا زیادند، چشم میزنند و حساب میبرند. در آمریکا هم همین جور است. تملقگوئى به صهیونیستها، یک شیوهى معمول در بین قدرتمندان آمریکاست. در اروپا هم کم و بیش همین جور است. وقتى ملتها - چه ملت آمریکا، چه ملتهاى اروپا - بدانند که خیلى از این بدبختىها ناشى از سلطهى شیطانى و اهریمنى این شبکه است، یقیناً انگیزهشان بیشتر خواهد شد، حرکتشان شدیدتر خواهد شد. ممکن است امروز آمریکا با پلیس، بلکه با ارتش، مردم را سرکوب کند - که سابقه هم دارد؛ چند سال قبل از این در شیکاگو یک حرکتى به وجود آمد، ارتش را وارد کردند؛ گمانم زمان کلینتون بود، حاکمیت آن مجموعهى قبل از بوش - هیچ ابائى ندارند؛ ارتش را وارد میکنند، مردم را سرکوب میکنند، میزنند، میکُشند، زندانهاى سخت میکنند؛ این حرکت سرکوب میشود، اما از بین نمیرود؛ آتش زیر خاکسترى خواهد ماند و یک روزى آنچنان شعله خواهد کشید که همهى این بناى پوشالى استکبارى و سرمایهدارى را خواهد سوزاند و خاکستر خواهد کرد.
بیانات در جمع روحانیون شیعه و اهل سنت کرمانشاه1390/07/20در مرکز مالى آمریکا، در پایتخت اقتصادى آمریکا، یعنى در نیویورک، آن هم در خیابان «وال استریت» که کانون اصلى سرمایهدارى دنیاست، هزاران نفر جمعیت جمع بشوند، بگویند ما سرمایهدارى را نمیخواهیم. اینها نه مهاجرند، نه همه سیاهپوستند، نه از طبقات پائین جامعهاند؛ در میانشان استاد دانشگاه هست، سیاستمدار هست، گروههاى دانشجوئى به اینها پیوستهاند؛ میگویند ما نظام کاپیتالیستى را نمیخواهیم. خب، این همین حرف ماست؛ ما هم که از اول گفتیم «نه شرقى، نه غربى»، یعنى نه نظام کاپیتالیستى، نه نظام سوسیالیستى؛ آن سوسیالیستىاش بود که به جهنم رفت، این هم دارد یواش یواش سرازیر میشود. بعد از این حادثه، اقبال به اسلام بیشتر خواهد شد. این هم یک موج دیگر است؛ موج سوم است.
بیانات در اجتماع بزرگ مردم کرمانشاه1390/07/20
یک مسئله این است که فساد رژیم سرمایهدارى براى آن مردم، محسوس و عینى شده است. ممکن است این حرکت را سرکوب کنند، اما نمیتوانند ریشههاى این حرکت را از بین ببرند؛ بالاخره یک روزى این حرکت آنچنان خواهد بالید که نظام سرمایهدارى آمریکا و غرب را بکلى به زمین خواهد زد.
رژیم فاسد سرمایهدارى نه فقط به مردم کشورهاى افغانستان و عراق و بقیهى جاها رحم نمیکند، بلکه به مردمِ خودش هم رحم نمیکند. مردم در این اجتماعات و تظاهرات چندین هزار نفرى نیویورک یک تابلوئى بلند کردند که رویش نوشته بود: «ما 99 درصدیم». یعنى 99 درصد ملت آمریکا - اکثریت ملت آمریکا - محکومِ یک درصدند. جنگ عراق و افغانستان را آن یک درصد راه مىاندازد، اما کشته و غرامتش را آن 99 درصد میدهد. این آن چیزى است که مردم را بیدار کرده، وادار به اعتراض کرده. البته شیوههاى تبلیغاتى و جنگ روانى مسئولان آمریکائى و سازمان سیا و دیگران، شیوههاى بسیار قهار و جبارى است؛ ممکن است بر اینها فائق بیایند؛ اما بالاخره حقیقت قضیه روشن شد و بیشتر روشن خواهد شد. با این همه ادعا، رژیم سرمایهدارى این است؛ لیبرال دموکراسى غرب این است.
حمایت از اسرائیل را همین یک درصد میکنند. مردم آمریکا انگیزه و علاقهاى به حمایت از اسرائیل ندارند، که پول بدهند، مالیات بدهند، خرج کنند، براى اینکه بتوانند غدهى سرطانى اسرائیل، دولت جعلى اسرائیل را در یک منطقهاى سر پا نگه دارند. بعد هم نوع برخوردشان؛ آن از کتمان و مسکوت نگهداشتن، بعد هم شدت عمل؛ هم در آنجا، هم در بعضى کشورهاى اروپائى. در انگلیس آنچنان شدت عملى به خرج دادند که ده یکِ آن را انسان در کشورهاى عقبافتادهاى که نظامهاى دیکتاتورى با مردم برخورد میکنند، مشاهده نمیکند. اینها آن وقت مدعى طرفدارى از حقوق بشر، مدعى آزادى بیان، مدعى آزادى اجتماعات، مدعى همهى مردم دنیایند. آن کسانى که توصیه میکردند ما روشهاى نظام سرمایه دارى را دنبال کنیم، آنها را یاد بگیریم، آنها را عمل کنیم، به این واقعیتها نگاه کنند، ببینند که نظام سرمایهدارى چیست؛ بنبست کامل. امروز نظام سرمایهدارى در یک بنبست کامل است. ممکن است نتائج این بنبست سالها بعد به نتائج نهائى برسد، اما بحران غرب به طور کامل شروع شده.
بیانات در دیدار دانشجویان در یازدهمین روزماه رمضان1389/05/31ما داریم جلو میرویم، داریم پیشرفت میکنیم. دشمنان ما منحنىشان به طرف ضعف است، منحنى ما به طرف قوّت است. نظام طاغوتى، نظام سرمایهدارىِ متجاوز و ظالم در دنیا- که مظهرش رژیم ایالات متحدهى آمریکاست- امروز از ده سال پیش و از بیست سال پیش، بسیار ضعیفتر است. در نقطهى مقابل، تفکر اسلامى و نظام جمهورى اسلامى، امروز از ده سال پیش، از بیست سال پیش، بسیار قوىتر و بسیار پیشرفتهتر و بسیار آمادهتر است.
بیانات در دیدار دانشجویان در یازدهمین روزماه رمضان1389/05/31
خوشبختانه روند پیشرفت در کشور، در زمینههاى مختلف، روند خوب و مطلوبى است. روند عدالت هم خوب است. خوب، این دهه، دههى پیشرفت و عدالت نامیده شده است. پیشرفت که گفتیم، پیشرفت علمى است، پیشرفت فناورى است، پیشرفت سیاسى است، پیشرفت اخلاقى است؛ همهى اینها مورد نظر است. خوب، یک کارهاى خوبى دارد انجام میگیرد؛ لااقل زیرساختهائى براى کارهاى بزرگ و جهشها دارد فراهم میشود. در مورد عدالت هم حداقل این است که این تفکر دارد همهگیر میشود؛ یعنى همه معتقد میشوند به اینکه باید دنبال عدالت رفت، باید عدالت را اجرائى کرد، باید این آرزوها را اجرائى کرد، در محیط اجراء وارد کرد - که توى صحبتهاى دوستان هم بود - این خودش پیشرفت است. البته این معنایش این نیست که ما به این مقدار پیشرفت در زمینهى عدالت قانع هستیم؛ نه، آرزو و همت خیلى بالاست؛ آرزوها بالاست، همتها هم بالاست؛ اما میخواهم به شما عرض کنم که ما داریم جلو میرویم، داریم پیشرفت میکنیم. دشمنان ما منحنىشان به طرف ضعف است، منحنى ما به طرف قوّت است. نظام طاغوتى، نظام سرمایهدارىِ متجاوز و ظالم در دنیا - که مظهرش رژیم ایالات متحدهى آمریکاست - امروز از ده سال پیش و از بیست سال پیش، بسیار ضعیفتر است. در نقطهى مقابل، تفکر اسلامى و نظام جمهورى اسلامى، امروز از ده سال پیش، از بیست سال پیش، بسیار قوىتر و بسیار پیشرفتهتر و بسیار آمادهتر است.
بیانات در دیدار کارگران نمونه سراسر کشور1389/02/08اهمیت به تلاش و فعالیت کارگر است؛ فهمیده بشود که این یک جهاد است؛ این مهم است. کارگر در پشت دستگاه، یا در حین طراحى و نقشهپردازى، یا در کارِ در مزرعه، یا در هر نقطهاى که کار دارد تولید مىشود و محصولى دارد به وجود مىآید، باید احساس کند و بداند که یک عمل بزرگ را، یک عمل مهم را، یک ارزش را دارد به وجود مىآورد؛ اسلام این را مىخواهد بیان کند. این، اعتقاد قلبى ماست. خیلى فاصله است بین این نگاه و نگاه دنیاى مادى، اعم از دنیاى سرمایهدارى یا دنیاى سوسیالیستى که به کارگر به عنوان یک ابزار نگاه مىکند. امروز در دنیاى سرمایهدارى، گاهى بعضى از کارگرها از لحاظ برخوردارى مادى وضعشان هم خوب است- البته عمومیت ندارد، بعضاً اینجور است که وضعشان خوب است- لیکن همان هم از چشم کارفرما، از چشم سیاستگذاران کار و تولید، یک ابزار است؛ مثل یک پیچ و مهره؛ تا وقتى ارزش دارد که بتواند به آنها ارزش مادى تحویل بدهد، پول تحویل بدهد. خیلى فاصله است بین این نگاه به کارگر، و این نگاه که کارگر را یک مجاهد فی سبیل الله مىداند؛ براى کارى که او انجام مىدهد، فراتر از همهى اجرهاى مادى، یک اجر الهى، یک ارزش الهى، یک پاداش الهى در نظر مىگیرد؛ اینها خیلى باهم فاصله دارد؛ این لازم است، این آن نیاز حقیقى است.
بیانات در دیدار کارگران نمونه سراسر کشور1389/02/08مسئلهى دیگر در زمینهى کار، رابطهى کارگر و کارفرماست. هر دو روشى که در دنیاى متعارفِ زمان ما معمول بود- روش سوسیالیستى و روش سرمایهدارى- غلط است. در منطق تفکر سوسیالیستى، کارگر و کارفرما دوتا دشمن بودند در مقابل هم؛ دوتا دشمن، به خون هم تشنه؛ این تحلیلشان بود. راه حلى هم که نشان دادند، راه حل ضایعِ باطلِ غلطى بود: مالکیت دولت بر همهى منابع تولید و ابزارهاى تولید؛ که بعد از گذشت چند دهه، به آن فضاحت انجامید. آن یک نگاه بود، که نگاه دشمنى و ستیزهگرى بین کارگر و کارفرما بود. نگاه دیگر، نگاه منطق غربى است که کارفرما سلطان کارگر است، صاحباختیار کارگر است، کارگر ابزارى است در دست او و در اختیار او. این هم تحقیر شخصیت انسان است؛ غلط
اندر غلط. هر دو نگاه، غلط است.
بیانات در دیدار کارگران نمونه سراسر کشور1389/02/08دنیائى هم که در مقابل ایران صفآرائى مىکند و دندان نشان مىدهد و پنجهى خونین حواله مىکند و بداخلاقى مىکند و در همهى جاهائى که دستش برسد، مىخواهد یک اشکالى ایجاد کند، دنیاى استکبارى است؛ دنیاى تحت تأثیر و در مشت نظام سرمایهدارىِ ظالم و ستمگر است. این را نمىتواند تحمل کند، چون این از قاعدهى آنها خارج است؛ لذا با او دشمنى مىکند، که مىبینید دشمنىها را در این سى سال. آنچه که کم نبوده و همه دیدهاند و چشمشان پر است، دشمنىها و عنادها و خباثتهاى دشمنان ماست. آنها نتوانستند کارى بکنند، بعد از این هم مطمئن باشید هیچ کارى نمىتوانند بکنند.
بیانات در دیدار جمعی از مردم آذربایجان1388/11/28سردمداران کشورهاى مستکبر- چند تا دولت مستکبر- مىنشینند در بارهى نظام جمهورى اسلامى اظهار نظر مىکنند و اینجور وانمود مىکنند که جامعهى جهانى با جمهورى اسلامى مخالف است. کدام جامعهى جهانى؟ کدام جامعهى جهانى با جمهورى اسلامى مخالف است؟ چهار تا، پنجتا دولت مستکبر- که غالباً ملتهاى خودشان هم حرف آنها را قبول ندارند- با نظام اسلامى، با جمهورى اسلامى مخالفند. نظامهائى که در پنجهى کمپانىدارهاى صهیونیست است، توى مشت زالوهاى بینالمللى است، البته که با جمهورى اسلامى- که فریاد عدالت سر داده است- مخالفند؛ باید هم مخالف باشند. آن روزى که شبکهى اختاپوسى سرمایهدارى جهانى از ما تعریف کند و با ما مخالف نباشد، آن روز ما باید عزا بگیریم.
بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری1388/07/02اسلام آمریکائى فقط آن نیست که آمریکاپسند باشد؛ هر چیزى که خارج از این اسلام ناب است؛ اسلام سلطنتى هم همینجور است، اسلام التقاطى هم همینجور است، اسلام سرمایهدارى هم همینجور است، اسلام سوسیالیستى هم همینجور است، اسلامهائى که با شکلها و رنگهاى مختلفى عرضه بشود و آن عناصر اصلى در او وجود نداشته باشد، همهاش مقابل اسلام ناب است؛ در واقع اسلام آمریکائى است. انسان مشاهده مىکند در این معارضههائى که با نظام در طول این سى سال انجام گرفته، این اسلامهاى گوناگون حضور داشتهاند؛ هم اسلام التقاطى وجود داشته، هم اسلام سلطنتى وجود داشته، هم اسلام سوسیالیستى وجود داشته؛ انواع و اقسام این اسلامها در مواجههى با نظام جمهورى اسلامى وجود داشتهاند. خوب، در این نگاه به اسلام و درک و فهم از اسلام، فرد و جامعه باهم ملاحظه مىشوند، معنویت و عدالت باهم ملاحظه مىشوند، شریعت و عقلانیت با یکدیگر ملاحظه مىشوند، عاطفه و قاطعیت در کنار هم دیده مىشوند؛ اینها همه باید باشد. قاطعیت در جاى خود، عواطف در جاى خود، شریعت در جاى خود، عقلانیت- که آن هم خارج از شریعت البته نیست- در جاى خود؛ همه در کنار هم بایستى مورد استفاده قرار بگیرند؛ انحراف از این منظومهى مستحکم، موجب انحراف از نظام اسلامى خواهد بود.
بیانات در دیدار استادان و دانشجویان کردستان1388/02/27
جهانى شدن، اسم خیلى قشنگى است و هر کشورى فکر مىکند بازارهاى جهانى به رویش باز مىشود. اما جهانى شدن به معناى تبدیل شدن به یک پیچ و مهرهاى در ماشین سرمایهدارى غرب، نباید مورد قبول هیچ ملت مستقلى باشد. اگر قرار است جهانى شدن به معناى درست کلمه تحقق پیدا بکند، باید کشورها استقلال خودشان- استقلال اقتصادى و استقلال سیاسى- و قدرت تصمیمگیرى خودشان را حفظ کنند؛ و الّا جهانى شدنى که دهها سال پیش از طریق بانک جهانى و صندوق بینالمللى پول و سازمان تجارت جهانى و امثال اینها- که همه ابزارهاى آمریکائى و استکبارى بودند- به وجود آمده، ارزشى ندارد. بنابراین، یک اصل مهم، مسئلهى استقلال است؛ که اگر این نباشد پیشرفت نیست، سرابِ پیشرفت است.
بیانات در دیدار مردم مریوان1388/02/ 26 امروز همهى دنیا شاهدند که سیستم سرمایهدارى غرب، چقدر در مقابلهى با حوادث و بحرانها توخالى و ناتوان است. خودِ این سیستم بحرانآفرین است و وقتى بحران به وجود مىآید، از خودش نمىتواند دفاع کند. این سیستمِ اقتصادى غرب است که همهى افتخارشان به این سیستم اقتصادى بوده است؛ اقتصاد سرمایهدارى. و سعى داشتهاند این سیستم را به هزار شیوه و هزار زبان، به عنوان نسخهى منحصربهفردِ اقتصاد، به ملتها تحمیل کنند.
پیام نوروزى رهبر انقلاب به مناسبت آغاز سال 1388/01/01
سال 87 که بر ما گذشت، سال بسیار پرماجرائى بود؛ هم در زمینهى مسائل بینالمللى، و هم در زمینهى مسائل کشور. در سطح بینالمللى حوادث بزرگ و مهمى اتفاق افتاد که بىگمان در مجموعهى سیاستهاى جهانى داراى تأثیرات عمیق و مؤثرى است، که از جملهى آنها در زمینهى اقتصادى، بحران عظیم مالى و اقتصادى است که از کشور آمریکا شروع شد و به اروپا و دیگر کشورها و از جمله به کشورهاى منطقهى ما رسید. این مسئله براى مردم جهان، مسئلهى بسیار مهمى است؛ نه فقط در زندگى روزمرهى آنها و برنامهریزىهاى اقتصادى آنها تأثیر مىگذارد، بلکه در دیدگاههاى آنها نسبت به نظریات اقتصادى و اقتصاد سرمایهدارى احتمالًا تأثیرات شگرفى را بر جاى خواهد گذاشت. خوشبختانه کشور ما و ملت ما توانستند تا حدود زیادى از آثار زیانبار این طوفان سهمگین جهانى خود را برکنار بدارند، و البته همچنان مراقبتهاى لازم بایستى ادامه پیدا کند.
جنبش وال استريت و گمشده اي به نام حقوق اقتصادي
يکي از پايه هاي اساسي اقتصاد آزاد مفهوم آزادي است. آزادي به انسان حق مالکيت مي بخشد و به او مي گويد تو آزاد هستي تا هر کاري که مي تواني انجام دهي تا حداکثر سود مورد نظر خود را در جامعه و اقتصاد به دست بياوري! حال مهم نيست که اين سود آوري از توليد مواد مخدر باشد و يا تجارت انسان و ساختن ديسکو و مراکز دنس و... اما نتيجه اين سود طلبي نه تنها به عدالت اقتصادي و اجتماعي تبديل نشده است بلکه در جامعه اي همچون آمريکا شاهد زندگي ميليون ها فقير هستيم و از ديگر سو طبقه متوسط اين جامعه نيز به شدت از وضعيت اقتصادي ناراضي هستند تا جايي که جنبش 99 درصدي ها معتقد است که 1 درصدي ها روز به روز فربه تر مي شوند و با زندگي انگل وار خود از کار و تلاش مردم سوء استفاده مي کنند. امروز اقتصاد غربي با يک بحران واقعي روبه رو شده است که ريشه هاي آن را بايد در مفاهيمي همچون اصالت آزادي و فردگرايي جستجو کنيم.
صدايي که ديگر نبايد شنيده شود! مسئله آزادي بيان و آزادي هاي سياسي همواره يکي از مهمترين ادعاهاي غربي ها بود چنانچه آنها بارها فرانسه و انگليس و ... را مهد دموکراسي و آزادي بيان و... مي دانستند. اما امروز شاهد هستيم که هرگونه اعتراضي از سوي مردم به سياست هاي دولتها با شديدترين ابزار سرکوب مي شود. صدايي که روزي قرار بود مصادر قدرت سياسي را تعيين کند امروز نبايد شنيده شود و با شديدترين ابزارها بايد سرکوب گردد. در جامعه آمريکايي نيز وضع به همين منوال است. پليس خشن آمريکا بدترين برخوردها را با معترضان سياسي دارد و مفهوم دموکراسي در چنبره مطامع و منافع کارتل ها گم شده است. دست هاي پشت پرده انتخابات در آمريکا را رقم مي زند و حضور و يا عدم حضور مردم در انتخابات ها هيچ تاثيري بر روند حرکت اين کشور ندارد. امروز شعار آزادي سياسي در غرب به بن بست رسيده است.
وقتي انسان پست تر از حيوان مي شود مسئله فسادهاي اخلاقي در جوامع غربي ديگر به انتهاي خود رسيده است و اين جوامع مصداق آيه 179 سوره اعراف شده اند که : أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ.فساد و فحشا در غرب به جايي رسيده است که اين جوامع پا را از آزادي روابط جنسي زن و مرد فراتر گذاشته و رسما به دنبال ترويج همجنس گرايي هستند در حالي که حتي حيوانات نيز از اين اعمال ابا دارند!درسالهاي اخير مسئله همجنس گرايي به يک موضوع عادي تبديل شده است تا جايي که اين جوامع رسما ازدواج اين افراد را قانوني دانسته و حتي اجازه مي دهند اين افراد در مناصب بالاي سياسي حضور پيدا کرده و براي کل مردم تصميم گيري نمايند.ثمره آزادي غربي در حوزه فرهنگي و اجتماعي به حدي پست و شرم آور است که صداهاي نقادانه بسياري امروز در خود اروپا بلند شده است و معتقد است انتهاي اين راه غربيها جز حضيض ضلالت و دنائت نيست.
نتيجه گيري لذا در نهايت بايد عنوان کنيم که ريشه فاسد آزادي غربي که از عقلانيت مادي و منقطع از وحي نشات گرفتهاست ميوه هاي فاسد نيز به عمل آورده است.آزادي در غرب ديگر يک واقعيت نيست بلکه آرماني است که آنها روز به رو ز از آن دور و دورتر مي شوند. در چنين فضايي لازم است تا انديشمندان مستقل و متعهد انقلابي وارد عرصه شده و مفهوم آزادي اصيل انساني را که در ذيل رابطه انسان و خدا تعريف مي شود تبيين کرده و راه نجاتي را در پيش روي جهان معاصر بگشايند. انشاالله
جنبش عدم تعهد
متن کامل بیانات رهبرمعظم انقلاب حضرت آیتالله خامنهای
میهمانان عزیز! امروز آرمانهاى اصلى جنبش عدم تعهد با گذشت شش دهه همچنان زنده و پابرجاست؛ آرمانهائى مانند استعمارزدائى ، استقلال سیاسى و اقتصادى و فرهنگى، عدم تعهد به قطبهاى قدرت و ارتقاء همبستگى و همکارى میان کشورهاى عضو. واقعیتهاى امروز جهان با آن آرمانها داراى فاصله است؛ ولى ارادهى جمعى و تلاش همهجانبه براى عبور از واقعیتها و دست یافتن به آرمانها، هرچند پُر چالش، لیک امیدآفرین و ثمربخش است.
ما در گذشتهى نزدیک، شاهد شکست سیاستهاى دوران جنگ سرد و نیز یکجانبهگرائىِ پس از آن بودهایم. جهان با عبرتآموزى از این تجربهى تاریخى، در حال گذار به نظام بینالمللى جدیدى است و جنبش عدم تعهد میتواند و باید نقش نوینى ایفاء نماید. این نظام باید بر پایهى مشارکت همگانى و برابرى حقوق ملتها استوار باشد؛ و همبستگى ما کشورهاى عضو این جنبش براى شکلگیرى این نظم نوین، از ضرورتهاى بارز عصر کنونى است.
خوشبختانه چشمانداز تحولات جهانى، نویدبخش یک نظام چند وجهى است که در آن، قطبهاى سنتى قدرت جاى خود را به مجموعهاى از کشورها و فرهنگها و تمدنهاى متنوع و با خاستگاههاى گوناگون اقتصادى و اجتماعى و سیاسى میدهند. اتفاقات شگرفى که در سه دههى اخیر شاهد آن بودهایم، آشکارا نشان میدهد که برآمدن قدرتهاى جدید با بروز ضعف در قدرتهاى قدیمى همراه بوده است. این جابهجائى تدریجى قدرت، به کشورهاى عدم تعهد فرصت میدهد تا نقش مؤثر و شایستهاى را در عرصهى جهانى بر عهده بگیرند و زمینهى یک مدیریت عادلانه و واقعاً مشارکتى را در پهنهى گیتى فراهم آورند. ما کشورهاى عضو این جنبش توانستهایم در یک دوران طولانى، با وجود تنوع دیدگاهها و گرایشها، همبستگى و پیوند خود را در چهارچوب آرمانهاى مشترک حفظ کنیم؛ و این دستاورد ساده و کوچکى نیست. این پیوند میتواند دستمایهى گذار به نظمى عادلانه و انسانى قرار گیرد.
شرائط کنونى جهان فرصتى شاید تکرارنشدنى براى جنبش عدم تعهد است. سخن ما آن است که اتاق فرمان جهان نباید با دیکتاتورى چند کشور غربى اداره شود. باید بتوان یک مشارکت دموکراتیک جهانى را در عرصهى مدیریت بینالمللى شکل داد و تضمین کرد. این است نیاز همهى کشورهائى که مستقیم یا غیرمستقیم از دستاندازى چند کشور زورگو و سلطهطلب زیان دیدهاند و مىبینند.
شوراى امنیت سازمان ملل داراى ساختار و سازوکارى غیرمنطقى، ناعادلانه و کاملاً غیر دموکراتیک است؛ این یک دیکتاتورىِ آشکار و یک وضعیت کهنه و منسوخ و تاریخ مصرف گذشته است. با سوء استفاده از همین سازوکار غلط است که آمریکا و همدستانش توانستهاند زورگوئیهاى خود را در لباس مفاهیم شریف بر دنیا تحمیل کنند. آنها میگویند «حقوق بشر»، و منافع غرب را اراده میکنند؛ میگویند «دموکراسى»، و دخالت نظامى در کشورها را به جاى آن مىنشانند؛ میگویند «مبارزه با تروریسم»، و مردم بىدفاع روستاها و شهرها را آماج بمبها و سلاحهاى خود میسازند. در نگاه آنها، بشریت به شهروندان درجهى یک و دو و سه تقسیم میشوند. جان انسان در آسیا و آفریقا و آمریکاى لاتین ارزان، و در آمریکا و غرب اروپا گران قیمتگذارى میشود. امنیت آمریکا و اروپا مهم، و امنیت بقیهى بشریت بىاهمیت دانسته میشود. شکنجه و ترور اگر به دست آمریکائى و صهیونیست و دستنشاندگان آنها صورت گیرد، مُجاز و کاملاً قابل چشمپوشى است. زندانهاى مخفى آنها که در نقاط متعددى در قارههاى گوناگون شاهد زشتترین و نفرتانگیزترین رفتارها با زندانیان بىدفاع و بىوکیل و بىمحاکمه است، وجدان آنان را نمىآزارد. بد و خوب، کاملاً گزینشى و یکطرفه تعریف میشود. منافع خود را به نام «قوانین بینالمللى»، و سخنان تحکمآمیز و غیرقانونى خود را به نام «جامعهى جهانى» بر ملتها تحمیل میکنند و با شبکهى رسانهاىِ انحصارىِ سازمانیافته، دروغهاى خود را راست، و باطل خود را حق، و ظلم خود را عدالتطلبى وانمود میکنند و در مقابل، هر سخن حقى را که افشاگر فریب آنها است، دروغ، و هر مطالبهى برحقّى را یاغیگرى مینامند.
دوستان! این وضعیت معیوب و پر زیان، غیرقابل ادامه است. همه از این هندسهى غلط بینالمللى خسته شدهاند. جنبش 99 درصدى مردم در آمریکا بر ضدّ کانونهاى ثروت و قدرت در آن کشور، و اعتراض عمومى در کشورهاى اروپاى غربى به سیاستهاى اقتصادى دولتهاشان نیز نشان لبریز شدن پیمانهى صبر و تحمل ملتها از این وضعیت است. باید این وضعیت نامعقول را علاج کرد. پیوند مستحکم و منطقى و همهجانبهى کشورهاى عضو جنبش عدم تعهد میتواند در یافتن و پیمودن راه علاج، تأثیرات عمیقى بر جاى بگذارد.
حضار محترم! صلح و امنیت بینالمللى از جملهى مسائل حادّ جهان امروز ما است و خلع سلاحهاى کشتار جمعى و فاجعهبار، یک ضرورت فورى و یک مطالبهى همگانى است. در دنیاى امروز، امنیت، پدیدهاى مشترک و غیرقابل تبعیض است. آنها که سلاحهاى ضد بشریت را در زرادخانههاى خود انبار میکنند، حق ندارند خود را پرچمدار امنیت جهانى قلمداد کنند. این - بىشک - نخواهد توانست نیز امنیت را براى خود آنها به ارمغان آورد. امروز با تأسفِ فراوان دیده میشود که کشورهاى دارندهى بیشترین تسلیحات هستهاى، ارادهاى جدّى و واقعى براى حذف این ابزارهاى مرگبار از دکترین نظامى خود ندارند و آن را همچنان عامل رفع تهدید و شاخصى مهم در تعریف جایگاه سیاسى و بینالمللى خود میدانند. این تصور، به کلّى مردود و مطرود است.
سلاح هستهاى نه تأمینکنندهى امنیت و نه مایهى تحکیم قدرت سیاسى است، بلکه تهدیدى براى این هر دو است. حوادث دههى 90 قرن بیستم نشان داد که داشتن این تسلیحات نمیتواند رژیمى همانند شوروى سابق را هم حفظ کند. امروز نیز کشورهائى را میشناسیم که با داشتن بمب اتم، در معرض امواج ناامنىهاى مهلکند.
جمهورى اسلامى ایران استفاده از سلاح هستهاى و شیمیائى و نظائر آن را گناهى بزرگ و نابخشودنى میداند. ما شعار «خاورمیانهى عارى از سلاح هستهاى» را مطرح کردهایم و به آن پایبندیم. این به معنى چشمپوشى از حق بهرهبردارى صلحآمیز از انرژى هستهاى و تولید سوخت هستهاى نیست. استفادهى صلحآمیز از این انرژى، بر اساس قوانین بینالمللى، حق همهى کشورها است. همه باید بتوانند از این انرژى سالم در مصارف گوناگونِ حیاتى کشور و ملتشان استفاده کنند و در اِعمال این حق، وابسته به دیگران نباشند. چند کشور غربى که خود دارندهى سلاح هستهاى و مرتکب این کار غیرقانونىاند، مایلند توان تولید سوخت هستهاى را نیز در انحصار خود نگه دارند. حرکتى مرموز در حال شکلگیرى است تا انحصار تولید و فروش سوخت هستهاى را در مراکزى با نام بینالمللى ولى در واقع در پنجهى چند کشور معدود غربى، تثبیت و دائمى کنند.
طنز تلخ روزگار ما آن است که دولت آمریکا که دارندهى بیشترین و مرگبارترین سلاحهاى هستهاى و دیگر سلاحهاى کشتار جمعى و تنها مرتکبِ بهکارگیرى آن است، امروز میخواهد پرچم مخالفت با اشاعهى هستهاى را به دوش بگیرد! آنها و شرکاى غربىشان رژیم صهیونیستىِ غاصب را به سلاحهاى هستهاى مجهز کرده و براى این منطقهى حساس، تهدیدى بزرگ فراهم کردهاند؛ اما همین مجموعهى فریبگر، استفادهى صلحآمیز از انرژى هستهاى را براى کشورهاى مستقل برنمیتابند و حتّى با تولید سوخت هستهاى براى رادیوداروها و دیگر مصارف صلحآمیز انسانى، با هرچه در توان دارند، ستیزهگرى میکنند. بهانهى دروغین آنان، بیم از تولید سلاح هستهاى است. در مورد جمهورى اسلامى ایران، آنان خود میدانند که دروغ میگویند؛ اما سیاستورزى، آنگاه که کمترین اثرى از معنویت در آن نباشد، دروغ را هم مجاز میشمرد. آیا آن که در قرن بیستویکم زبان به تهدید اتمى میگشاید و شرم نمیکند، از دروغگوئى پرهیز و شرم خواهد کرد؟!
من تأکید میکنم که جمهورى اسلامى هرگز در پى تسلیحات هستهاى نیست، و نیز هرگز از حق ملّت خود در استفادهى صلحآمیز از انرژى هستهاى چشمپوشى نخواهد کرد. شعار ما «انرژى هستهاى براى همه، و سلاح هستهاى براى هیچکس» است. ما بر این هر دو سخن پاى خواهیم فشرد و میدانیم که شکستن انحصار چند کشور غربى در تولید انرژى هستهاى در چهارچوب معاهدهى عدم اشاعه، به سود همهى کشورهاى مستقل و از جمله کشورهاى عضو جنبش عدم تعهد است.
تجربهى سه دهه ایستادگىِ موفقیتآمیز در برابر زورگوئىها و فشارهاى همهجانبهى آمریکا و متحدانش، جمهورى اسلامى را به این باور قطعى رسانده است که مقاومت یک ملت متحد و داراى عزم راسخ، قادر است بر همهى خصومتها و عنادها فائق آید و راه افتخارآمیز به سوى هدفهاى بلند خود را بگشاید. پیشرفتهاى همهجانبهى کشور ما در دو دههى اخیر واقعیتى است که در برابر چشم همگان قرار دارد و رصدکنندگان رسمى بینالمللى مکرراً بدان اذعان کردهاند؛ و این همه در شرائط تحریمها و فشارهاى اقتصادى و تهاجم تبلیغاتى شبکههاى وابسته به آمریکا و صهیونیسم اتفاق افتاده است. تحریمهائى که یاوهگویان، آن را فلجکننده نامیدند، نه تنها ما را فلج نکرده است و نخواهد کرد، بلکه گامهاى ما را محکمتر، و همت ما را بلندتر، و اطمینان ما را به درستى تحلیلهاى خود و نیز به توانائى درونزاى ملتمان راسختر کرده است. ما یارى خداوند را در این چالشها بارها و بارها به چشم دیدهایم.
میهمانان گرامى!
لازم میدانم در اینجا از یک مسئلهى بسیار مهم سخن بگویم؛ که اگرچه مربوط به منطقهى ما است، ولى ابعاد گستردهى آن از این منطقه فراتر رفته و سیاستهاى جهانى را در طول چندین دهه تحت تأثیر قرار داده است و آن، مسئلهى دردآور فلسطین است. خلاصهى این ماجرا آن است که یک کشور مستقل و داراى شناسنامهى روشنِ تاریخى به نام «فلسطین»، بر اساس یک توطئهى وحشتناک غربى با سردمدارى انگلیس در دههى 40 قرن بیستم، از ملت آن، غصب و به زور سلاح و کشتار و فریب، به جماعتى که عمدتاً از کشورهاى اروپائى مهاجرت داده شدهاند، واگذار گردیده است. این غصب بزرگ که در آغاز با کشتارهاى جمعىِ مردم بىدفاع در شهرها و روستاها و راندن مردم از خانه و کاشانهى خود به کشورهاى هممرز همراه بود، در طول بیش از شش دهه همچنان با همین جنایتها ادامه یافته است و امروز هم ادامه دارد. این، یکى از مهمترین مسائل جامعهى بشریت است. سران سیاسى و نظامى رژیم غاصب صهیونیست، در این مدت از هیچ جنایتى پرهیز نکردهاند؛ از کشتار مردم و ویران کردن خانهها و مزارع آنان و دستگیرى و شکنجهى مردان و زنان و حتّى کودکان آنان، تا تحقیر و توهین به کرامت این ملت و سعى در نابودى و هضم آن در معدهى حرامخوار رژیم صهیونیستى، و تا محورهای بیانات در شانزدهمین اجلاس سران جنبش عدم تعهددوحمله به اردوگاههاى آنان در خود فلسطین و در کشورهاى همسایه که میلیونها آواره را در خود جاى میداده است. نامهاى «صبرا» و «شتیلا» و «قانا» و «دیر یاسین» و امثال اینها با خون مردم مظلوم فلسطین در تاریخ منطقهى ما ثبت شده است. اکنون نیز پس از شصت و پنج سال، هنوز همچنان همین جنایتها در رفتار گرگان درندهى صهیونیست با باقىماندگان در سرزمینهاى اشغالى ادامه دارد. آنها پىدرپى جنایتهاى جدیدى مىآفرینند و منطقه را با بحران تازهاى روبهرو میکنند. کمتر روزى است که خبرى از قتل و جرح و زندانى کردن جوانهائى مخابره نشود که به دفاع از وطن و کرامت خود برخاسته و به ویرانگرى مزارع و خانههاى خود اعتراض کردهاند. رژیم صهیونیستى که با به راه انداختن جنگهاى فاجعهبار و کشتار مردم و اشغال سرزمینهاى عربى و سازماندهى تروریسم دولتى در منطقه و جهان، دهها سال ترور و جنگ و شرارت به راه انداخته، ملت فلسطین را که براى احقاق حق خود به پا خاسته و مبارزه میکنند، تروریست مینامد و شبکهى رسانههاى متعلق به صهیونیزم و بسیارى از رسانههاى غربى و مزدور نیز با زیر پا گذاشتن تعهّد اخلاقى و رسانهاى، این دروغ بزرگ را تکرار میکنند. سردمداران سیاسىِ مدعى حقوق بشر نیز چشم بر این همه جنایت بسته و بدون شرم و پروا، از آن رژیم فاجعهآفرین حمایت کرده و در نقش وکیلمدافع آن ظاهر میشوند.
سخن ما آن است که فلسطین متعلق به فلسطینىها است و ادامهى اشغال آن، ظلمى بزرگ، تحملناپذیر و خطرى عمده براى صلح و امنیت جهانى است. همهى راههائى که غربیها و وابستگان آنها براى «حل مسئلهى فلسطین» پیشنهاد کرده و پیمودهاند، غلط و ناموفق بوده است و در آینده نیز چنین خواهد بود. ما راهحلى عادلانه و کاملاً دموکراتیک را پیشنهاد کردهایم: همهى فلسطینىها، چه ساکنان کنونى آن، و چه کسانى که به کشورهاى دیگر رانده شده و هویت فلسطینى خود را حفظ کردهاند، اعم از مسلمان و مسیحى و یهودى، در یک همهپرسىِ عمومى، با نظارتى دقیق و اطمینانبخش شرکت کنند و ساختار نظام سیاسى این کشور را انتخاب نمایند و همهى فلسطینیانى که سالها رنج آوارگى را تحمل کردهاند، به کشور خود باز گردند و در این همهپرسى و سپس تدوین قانون اساسى و انتخابات، شرکت نمایند. آنگاه صلح برقرار خواهد شد.
در اینجا مایلم پندى خیرخواهانه به سیاستمداران آمریکائى که تاکنون همواره به عنوان مدافع و پشتیبان رژیم صهیونیستى در صحنه حاضر شدهاند، بدهم: این رژیم تاکنون براى شما دردسرهاى بیشمار داشته است؛ چهرهى شما را در میان ملتهاى منطقه، منفور و شما را در چشم آنان شریک جنایات صهیونیستهاى غاصب معرفى کرده است؛ هزینههاى مادى و معنوى که در طول سالهاى متمادى از این رهگذر به دولت و ملت آمریکا تحمیل شده است، سرسامآور است؛ و احتمالاً در آینده اگر همین روش ادامه یابد، هزینههاى شما سنگینتر هم خواهد شد. بیائید به پیشنهاد جمهورى اسلامى دربارهى همهپرسى بیندیشید و با تصمیمى شجاعانه، خود را از گره ناگشودنى کنونى نجات دهید. بىشک مردم منطقه و همهى آزاداندیشان گیتى از این اقدام استقبال خواهند کرد.
میهمانان محترم!
اکنون به سخن آغازین باز میگردم. شرائط گیتى حساس و جهان در حال گذار از یک پیچ تاریخىِ بسیار مهم است. انتظار میرود که نظمى نوین در حال تولد یافتن باشد. مجموعهى غیرمتعهدها حدود دو سوم اعضاء جامعهى جهانى را در خود جاى داده است و میتواند در شکلدهى آینده نقشى بزرگ ایفاء کند. تشکیل این اجلاس بزرگ در تهران نیز خود حادثهاى پرمعنا است که باید در محاسبات به کار آید. ما اعضاء این جنبش با همافزائى امکانات و ظرفیتهاى گستردهى خود میتوانیم براى نجات جهان از ناامنى و جنگ و سلطهگرى، نقشى تاریخى و ماندگار بیافرینیم.
این مقصود فقط با همکاریهاى همهجانبهى ما با یکدیگر امکانپذیر است. در میان ما، کشورهاى بسیار ثروتمند و نیز کشورهاى داراى نفوذ بینالمللى کم نیستند. علاج مشکلات با همکاریهاى اقتصادى و رسانهاى و انتقال تجربههاى پیشبرنده و تعالىبخش، کاملاً امکانپذیر است. باید عزمهامان را راسخ کنیم؛ به هدفها وفادار بمانیم؛ از اخم قدرتهاى زورگو نترسیم و به لبخند آنان دل خوش نکنیم؛ ارادهى الهى و قوانین آفرینش را پشتیبان خود بدانیم؛ به شکست تجربهى اردوگاه کمونیستى در دو دهه پیش، و شکست سیاستهاى به اصطلاح لیبرال دموکراسى غربى در حال حاضر - که نشانههاى آن را در خیابانهاى کشورهاى اروپائى و آمریکایی و گرههاى ناگشودنى اقتصاد این کشورها همه مىبینند - با چشم عبرت بنگریم. و بالاخره سقوط دیکتاتورهاى وابسته به آمریکا و همدست رژیم صهیونیستى در شمال آفریقا و بیدارى اسلامى در کشورهاى منطقه را فرصتى بزرگ بشماریم. ما میتوانیم به ارتقاء «بهرهورى سیاسى جنبش عدم تعهد» در مدیریت جهانى بیندیشیم؛ میتوانیم براى تحول در این مدیریت، سندى تاریخى تهیه کنیم و ابزارهاى اجرائى آن را فراهم نمائیم؛ میتوانیم حرکت به سمت همکاریهاى مؤثر اقتصادى را طراحى و الگوهاى ارتباط فرهنگى میان خود را تعریف کنیم. بىشک تشکیل دبیرخانهى فعال و پرانگیزهاى براى این تشکیلات، خواهد توانست به حصول این مقاصد کمکى بزرگ و پر تأثیر تقدیم کند.
نقش جنبش عدم تعهد در کاهش میزان نفوذ آمریکا در سازمان ملل
برگزاری موفقیت آمیز اجلاس سران کشورهای غیر متعهد در اوایل شهریورماه سال جاری در تهران بهانه ای شد برای درخواست مجدد رهبران ۱۳۰ کشور عضو جنبش برای ایجاد تحولات و اصلاحات در ساختار و عملکرد سازمان ملل متحد. موضوع اصلاحات در سازمان ملل اصلاً تازگی ندارد.
زیاده روی واشنگتن دراستفاده از نفوذ خود بر کشورهای سرمایه داری و در عین حال تازه استقلال یافته از طریق اعظای کمک و وام باعث شد که بر رای آنها در سازمان ملل تسلط داشته باشد. با وجود آنکه در سال ۱۹۴۹ حکومت ژنرال چیانکایچک در چین سقوط کرد و کنترل اوضاع به دست کمونیستها افتاد و لی تحت حمایت های آمریکا جزیره تایوان که ملی گرایان چین به آنجا گریخته بودند با استفاده از حمایتهای واشنگتن تا سال ۱۹۷۱ صاحب کرسی چین بود و ۲۲ سال بعد ، حق به حق دار رسید و حکومت تحت کنترل مائو در پکن توانست کرسی دائمی چین را در شورای امنیت تصاحب کند. نکته جالب در رفتار آمریکا و پیروان غربی آن این است که در سالهای بعد از فروپاشی شوروی از حق وتوی خود به کرات برای وتوی قطعنامه هائی که در جهت پشتیبانی از فلسطین و تقبیح اقدامات اسرائیل به تصویب میرسیدند استفاده کرد.
موضوع مهم در اینجا آن است که اخیراً روسیه و چین تصمیمات شورای امنیت در خصوص دخالت مستقیم در سوریه را وتو کردند و این موضوع باعث اعتراض آمریکا گردید و سیستم شورای امنیت را برای برقراری صلح در جهان نا مطلوب اعلام کرد !! در دوران بعد از جنگ سرد آمریکا دیگر آن قدر اعتماد به نفس پیدا کرده بود تا از سازمان ملل تنها انتظار پشتیبانی از خواسته های گوناگونش را نداشته باشد، بلکه واشنگتن شورای امنیت و کل سازمان ملل را ابزار برای تعقیب اهداف بین المللی خود در جهان تک قطبی تلقی میکرد. با توجه به افزایش تعداد کشورهای مستقل ، آمریکا و دیگر متحدان غربیش نمیتوانستند دیگر مثل دوران جنگ سرد سازمان ملل را آن طوریکه مابل بودند کنترل کنند. در این حال تنها اهرم باقی مانده شورای امنیت بود و ( همچنان هست).
به عنوان مثال آمریکا از طریق شورای امنیت کاندیداهایی را که نمیتوانند برای منافعش مفید باشند از تصدی مقام دبیرکلی کنار میگذارد. در میان دبیر کل های سازمان ملل پتروس غالی مستقل از واشنگتن عمل میکرد و نقش ویژه ای را برای این سازمان در دوران بعد از جنگ سرد قائل بود . به همین دلیل بیش از یک دوره نتوانست در مقام دبیر کلی باقی بماند و با ابراز مخالفت های آمریکا دیگر برای این مقام انتخاب نشد. تریگو لی ، اهل نروژ اولین دبیر کل منتخب سازمان ملل ، چنان در مواضع طرفداری از غرب پیش رفت که شوروی و کشورهای متحدش در سازمان ملل ، مکاتبه و ارتباط با وی را قطع کرده و خواستار استعفایش شدند.
به نظر میرسد که جنبش کشورهای غیر متعهد تحت ریاست جمهوری اسلامی ایران ، در موقعیتی است که میتواند نامزد مورد علاقه خود را برای تصدی پست دبیرکلی سازمان ملل متحد به مجمع عمومی سازمان ملل معرفی کند و شورای امنیت را مجبور کند که یا علناً با خواست اکثریت کشورهای جهان که عضو این جنبش هستند مخالفت کند و یا دبیرکلی را انتخاب کند که پشتوانه حمایت اکثریت را دارد و برای اولین بار سازمان ملل دارای دبیرکلی متخب با روشهای دموکراتیک باشد. این کار میتواند طلیعه شروع اصلاحات دموکراتیک و سازنده در سازمان ملل متحد باشد
مشروح سخنان احمدینژاد در افتتاحیه اجلاس نم
شورای امنیت مستقل نیست/ مردم آمریکا اسیر چند حزب سلطه طلبند
چگونه میتوان تصور کرد که با وجود امتیاز انحصاری وتو در دست دولتهایی مثل آمریکا و انگلیس که همواره یک طرف تمام مناقشات بودهاند، امکان عمل مستقل و عدالتمدار برای شورای امنیت باقی بماند. صدها سال پی در پی، رنج نوع انسان و ملتها ادامه یافته است و در دوره اخیر پس از عبور از بردهداری و استعمار، مشابه همان شرایط اما به شکلی دیگر بر سر ملتها سایه انداخته است، بخش عمده ثروت و مراکز اصلی اقتصادی جهان در اختیار چند گروه سرمایهدار از چند دولت قرار دارد و اکثریت ملتها ضمن اینکه در فقر به سر میبرند و باید تاوان سوءاستفادهها و سوء مدیریتهای آنان را نیز بپردازند.
اکثر کشورهای سرمایهداری ورشکستهاند قریب به اتفاق کشورهای سرمایهداری، دارای بدهیهای خارجی بیش از تولید ناخالص داخلیاند و این یعنی اینکه در واقع ورشکستهاند و به طور گسترده و بدون اجازه از منابع سایر ملتها استفاده میکنند در حالی که خود آن ملتها به این منابع نیازمندترند و با خلق دارائیهای کاغذی، تورم مستمر را به همه ملتها تحمیل و بدون زحمت ثروت آنها را تصاحب میکنند؛ برخی گزارشها از 32 هزار میلیارد دلار دارائی کاغذی خلق شده توسط دولت آمریکا حکایت دارد.
تبدیل فروش سلاح به عنوان تجارتی پردرآمد، به امری عادی و تحمیل جنگها و اختلافات به ملتها و کشورها برای پر رونق باقی ماندن بازار سلاح: قاچاق انسان، کشت و توزیع مواد مخدر و تروریسم، آشکارا مورد حمایت و تقویت و گسترش قرار میگیرند و بدین ترتیب صلح و امنیت پایدار را به آرزوی دست نیافتی مبدل کردهاند؛ روشن است که برای تشریح ابعاد خسارتها و مشکلات و نابسامانیها به وقت بیشتری نیاز هست. رئیسجمهور با بیان اینکه برای اصلاح این روند، بارها و بارها، عدالتطلبان و آزادیخواهان و مصلحان از جمله رهبران فقید جنبش عدم تعهد قیام کردهاند و خیزشهای متعدد برپا شده و تلاشهای فراوانی انجام گرفته است، اظهار داشت: علیرغم آثار بسیار ارزشمند و مثبت این تلاشهای مقدس، هنوز روند امور به طور اساسی به نفع ملتها و در جهت عدالت و صلح پایدار تغییر نکرده است.
علت این رخدادها چیست؟ برخی اصرار دارند که فریبکارانه علت را به ضعف ملتها نسبت دهند، اما آیا غیر از این است که علت عدم تحقق صلح پایدار و آرمانهای بشری را باید در مبانی اندیشه و عملکرد مدیریت حاکم بر جهان جستجو کرد. علیرغم تشکیل سازمان ملل که امیدهای فراوانی ایجاد کرد و همچنین تلاشهای گسترده دلسوزان، مدیریت حاکم بر جهان مانع از آن بوده است که شرایط بهبود یابد و با استقرار صلح و امنیت پایدار زندگی بهتری برای مردم دنیا فراهم شود.
انحصار در مدیریت شورای امنیت کاملاً روشن است
کشتهشدن سازمانیافته مردم در عراق، افغانستان و پاکستان و توجیه سازمان ملل
با وجود آمریکا و انگلیس امکان عمل مستقل برای شورای امنیت نیست
کدام ملت مستقل توانسته است بدون نگرانی و یا دادن امتیاز، حقوق اساسی خود را با اتکاء به شورای امنیت استیفا نماید، اصولاً چگونه میتوان تصور کرد که با وجود امتیاز انحصاری وتو در دست دولتهایی مثل آمریکا و انگلیس که همواره یک طرف تمام مناقشات بودهاند، امکان عمل مستقل و عدالتمدار برای شورای امنیت باقی بماند. دولتها و ملتهای مستقل مرجعی برای احقاق حق خود ندارند و شورای امنیت حتی اختیارات مجمع عمومی را نیز تصاحب کرده و سلطه خود را بر آن تحمیل نموده است. همه میدانیم که حاکمان امروز بر امور جهان، همان بردهداران و استعمارگران دیروزند که با روش و شعارهای جدید بر مراکز قدرت و ثروت جهان مسلط شدهاند بدون اینکه برنامهها و روحیه سلطه طلبی و خودخواهی آنان تغییر کرده باشد، خاطرنشان کرد: مستکبران خود را اصل و نژاد برتر و دیگر ملتها را برده و نژادِ پست میشمارند و به خود اجازه میدهند با ایجاد اختلافات و درگیریهای قومی، نژادی و مذهبی منابع ملتها را نابود و زمینه سلطه خود را بر آنان فراهم نمایند. حاکمان امروز جهان خود را مجاز میدانند ملتها را تحقیر و حقوق آنان را تضییع کنند و برای حل مشکلات اقتصادی خود جنگ راه بیندازند و کثیری از مردم جهان را قتل عام نمایند، همچنین به خود حق میدهند مانع پیشرفت سایر جوامع شوند، ثروت ملتها را تصاحب کنند و شخصیت و استقلال آنان را لگدمال نمایند.
مردم آمریکا اسیر چند حزب انحصاری و سلطهطلبند
کسانی که امروز بر امور جهان مسلط هستند، حتی به مردم خود نیز رحم نمیکنند، با نگاهی به وضعیت مردم آمریکای شمالی و اروپا میبینیم که مردم در این کشورها اسیر چند حزب انحصاری و سلطهطلبند و فریاد آنها در اعتراض به مدیریتهای انحصاری و سلطهطلب به جایی نمیرسد. مبنای مدیریت مستکبران به جای گسترش محبت و عشق و علاقه به انسانها و ملتها، کینهورزی بر آمده از خودخواهی و ترویج اختلاف و دشمنی در جهان است، اینان فقط و فقط به منافع مشروع و نامشروع خود میاندیشند و در اندیشه آنان ارزشهای الهی و انسانی و از جمله عدالت، آزادی، کرامت انسانی و حقوق اساسی ملتها فاقد اصالت و جایگاهی بوده و باید قربانی سود و منافع نامحدود آنها شوند. معلوم است که این مدیریت به ضرر همه ملتها و حتی خود آنان و ادامة آن قطعاً ناممکن است، باید تغییر مهمی اتفاق بیفتد و شرایط به نفع انسان تغییر کند، باید برای برپایی دنیای جدید با سازوکارهای منصفانه، منطق فراگیر برمبنای همزیستی مسالمتآمیز و از طریق تفاهم و همکاری و مشارکت در تصمیمات مهم جهانی همگی بپا خیزیم.
مهمترین موضوع و مسئله اصلی، در این راستا را مدیریت جهانی است که باید به طور مبنایی و اصولی اصلاح شود و اگر سالها همگی بنشینیم و بدون اصلاح اساسی مدیریت حاکم بر جهان هزاران تصمیم کوچک و بزرگ خوب بگیریم و برای اجرای آنها تلاش نمائیم، دوره ما هم به سر خواهد رسید، بدون آنکه تغییری اساسی و تعیین کننده اتفاق بیفتد. احمدینژاد خاطرنشان کرد: باید در مدیریت جهانی به نفع ملتها و در جهت عدالت تغییرات اساسی صورت پذیرد و روشن است که مدیریت آینده باید حائز دو ویژگی اساسی یعنی عشق به ارزشهای مشترک الهی و انسانی مانند عدالت، آزادی، کرامت انسانی، احقاق حق، احترام متقابل و مهرورزی به نوع انسان در سراسر جهان باشد.
لزوم مشارکت همگانی در مدیریت جهان
تعامل بر پایه عدالت مأموریت اعضای جنبش عدمتعهد است
تحقق مدیریت مشترک جهانی که تضمین صلح پایدار بر اساس عدالت، آزادی و کرامت انسانی است، خلاصة آرزوهای بنیانگذاران فقید جنبش عدم تعهد است؛ مسئولیت خطیری که اینک بر دوش یکایک ما سنگینی میکند.
نقش تعیینکننده جنبش عدمتعهد در مناسبات جهانی
بهکارگیری همه ظرفیتهای ایران برای مشارکت در اصلاح مدیریت جهانی
متن بیانیه شانزدهمین نشست سران کشورهای عضو جنبش عدم تعهد:
«ما سران کشورهای عضو جنبش عدم تعهد در شانزدهمین نشست خود در نهم و دهم شهریور 1391 در تهران، جمهوری اسلامی ایران، گرد هم آمده ایم و شرایط بین المللی را با هدف کمک موثر به حل مشکلات عمده ای که موجب نگرانی همه کشورهای عضو جنبش و کل بشریت است، مرور کردیم و با الهام از بینش، اصول و اهداف جنبش عدم تعهد که در کنفرانس های واندونگ (1955) و بلگراد (1961) مورد تاکید قرار گرفته اند و مبنای تلاش هایمان برای دستیابی به جهانی توام با صلح، برابری، همکاری و رفاه برای ملت ها هستند و نیز با تمسک به تجارب جنبش در گذشته و توان بالقوه کنونی آن، با تاکید مجدد بر اینکه جنبش، اصول و اهداف جنبش عدم تعهد و شرایط کنونی بین المللی همچنان معتبرند، با تکیه بر دستاوردهای گذشته جنبش در مبارزه بر علیه امپریالیسم، استعمار، استعمار نو، نژادپرستی، آپارتاید، استکبار و تمامی اشکال مداخله خارجی، تجاوز، اشغال، سلطه جویی و تاکید بر لزوم کنارماندن از ائتلاف های معطوف به قدرت و رویارویی ها که همچنان محورهای اصلی در سیاست های جنبش خواهند بود، با تجدید عهد با اصول و اهداف جنبش عدم تعهد و نیز تعهد به تلاش در جهت کمک سازنده برای افکندن طرحی نو در روابط بین المللی بر مبنای اصولی همچون همزیستی مسالمت آمیز، همکاری منصفانه بین ملت ها و حق برابری کشورها، با تاکید بر اصول شامل: حاکمیت ملی کشورها برابری دولت ها، تمامیت ارضی کشورها و عدم دخالت در امور آنها؛ با اتخاذ تدابیر لازم برای جلوگیری ازاقدامات تجاوزکارانه و دفع این اقدامات یادیگر انواع نقض صلح، تشویق و ترغیب همگان به حل و فصل اختلافات بین المللی به طرق صلح آمیز یا به هر طریقی که صلح و امنیت بین المللی و عدالت به خطر نیفتد؛ ضمن خودداری از تهدید و یا استفاده از زور بر علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی هر کشور به هر طریقی که مغایر اهداف و اصول منشور سازمان ملل متحد باشد، با توجه به نکات فوق اعلام می کنیم:
1- شکل گیری نظامی منصفانه، جامع، شفاف و موثر برای مدیریت مشترک جهانی، بر مبنای عدالت و انصاف و مشارکت همه کشورها، جهت مواجهه با چالش ها و مخاطرات کنونی که از تهدیدات امنیتی، خطرات زیست محیطی، تغییر آب و هوا، مهاجرت، بیماری های واگیردار، اقدامات اقتصادی بین المللی و غیره ناشی می شود، ضروری است. برای برپایی چنین نظامی اعضای جنبش عدم تعهد می بایست مواضع خود را هماهنگ و نیروهای خود را بسیج نموده و در جهت تامین منافع کشورهای در حال توسعه گام بردارند. در این رابطه، اولویت هایی باید به شرح زیر باید در نظر باشد:
الف- حوزه مدیریت مشترک جهانی بسیار گسترده بوده و علاوه بر موضوعات مربوط به توسعه، بسیاری از دیگر مسائل و موضوعات مورد توجه و نگرانی کشورها را نیز شامل می شود. جهان با چالش هایی در زمینه های امنیتی، اجتماعی، زیست محیطی، بهداشتی، پناهندگان، مواد مخدر، جرائم سازمان یافته فراملی، حملات سایبری و تروریسم، مواجه است. حفظ صلح و امنیت بین المللی همچنان در صدر دستور کار بسیاری از کشورها قرار دارد. ساختار کنونی تصمیم گیری بین المللی در زمینه صلح و امنیت ناکارآمد است و در برابر تغییر از خود مقاومت بیشتری نشان می دهد.
ب- سازمان ملل متحد به عنوان نهادی جهانشمول باید نقشی اساسی در شکل دهی به چارچوب حقوقی و اساسی مدیریت جهانی ایفا نماید. لذا، این سازمان می تواند و باید نقشی مهم در تلاش برای یافتن راه حل های مشترک برای مسائل مشترک مانند ایجاد هماهنگی بین تمامی سازمان های منطقه ای و بین المللی دیگر داشته باشد. برای اینکه سازمان ملل متحد در خط مباحث مربوط به مدیریت جهانی قرار گیرد تقویت و اصلاح آن باید در مرکز توجه باشد. برای دستیابی به چنین هدفی، احیاء و تقویت نقش مجمع عمومی سازمان ملل، از جمله در زمینه حفظ صلح و امنیت بین المللی تجدید ساختار شورای امنیت با این هدف که این دو نهاد منعکس کننده واقعیت های جهان امروز باشند، ضروری است.
ج – اهمیت و جایگاه فزاینده کشورهای در حال توسعه از نظر اقتصادی باید در ساختارهای مدیریتی نهادهای کلیدی بین المللی انعکاس یابد. تصمیمات کلیدی مربوط به موضوع مدیریت جهانی دیگر نمی توانند در انحصار گروه کوچکی از کشورهای توسعه یافته بمانند. با توجه به اینکه سیاستگذاری در قبال شمار کثیری از موضوعاتی انجام می شود که همه کشورها را تحت تاثیر قرار می دهند، ضروری است که کشورهای در حال توسعه حضور و نقش بیشتری در نهادهای مهمی که در صدد هماهنگی سیاست ها در سطح بین المللی هستند، داشته باشند.
د – بحران های چند سال اخیر عدم کفایت ها و نارسایی های نهادهای مالی و اقتصادی بین المللی را تاثیر سوئی بر توانایی های آنها برای پرداختن به بحران ها و حرکت در جهت ایجاد هماهنگی های لازم در سطح کلان دارد، عیان ساخته است. از آنجا که این نهادها طی دوره بعد از جنگ دوم ایجاد شده اند، قادر به حل و فصل چالش های جهان کنونی نیستند و این امر تاثیرات سوئی در کشورهای در حال توسعه دارد.
ه – در جامعه بین المللی هر ملتی دارای ارزش ها و نظرات خاص خود است. زندگی صلح آمیز و توام با همکاری در صورتی میسر است که تنوع در جامعه جهانی به رسمیت شناخته شده و مورد احترام باشد. لذا تلاش برای تحمیل ارزش ها بر سایر اعضای جامعه بین المللی باید پرهیز شود.
2- اشغال سرزمین فلسطین و جنایات مستمر رژیم صهیونیستی بر اراضی اشغالی همواره علت اصلی وضعیت بحرانی در خاورمیانه بوده است. هر راه حلی برای این بحران مستلزم پایان بخشیدن به اشغال، اعاده حق لاینفک مردم فلسطین در خصوص حق تعیین سرنوشت آنها و ایجاد کشوری پایدار و مستقل در فلسطین با پایتختی قدس شریف است. اعاده حقوق ملی مردم فلسطین، تنها راه برقراری صلح پایدار و منصفانه در منطقه است.
3- نژاد پرستی و تبعیض نژادی توهین آشکارای به کرامت و برابری انسانهاست. اشکال جدید نژاد پرستی و جنایات مرتبط با آن در قسمت های مختلف جهان موجب نگرانی بسیار است. لذا، ضروری است که با اتخاذ تصمیمات قاطع و داشتن اراده سیاسی به تمامی اشکال و نمادهای نژاد پرستی و تبعیض نژادی، بیگانه هراسی، اسلام هراسی و مانند آن و نیز بردگی تحت اشکال جدید و قاچاق انسان در هر جایی که اتفاق افتد، پرداخته شود.
4- تمامی انواع حقوق بشر غیر قابل تفکیک و مرتبط با هم هستند. مسائل حقوق بشری باید بر اساس همکاری و رویکردی سازنده، غیر تقابلی، غیر گزینشی، عادلانه، منصفانه، بی طرفی، متوازن، عینی و دور از ملاحظات سیاسی مد نظر قرار گیرند. احترام به تنوع فرهنگی، حاکمیت ملی و تمامیت ارضی، عدم مداخله در امور داخلی کشورها، با مد نظر قرار دادن ویژگی های فرهنگی، مذهبی، اجتماعی، تاریخی و سیاسی هر کشور از دیگر اصولی است که باید مبنای پرداختن به موضوعات حقوق بشری باشد. توجه ویژه به حقوق و ظرفیت های زنان و جوانان و مشارکت آنان در فرآیندهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ضرورت دارد.
5-تسلیحات هسته ای غیر انسانی ترین سلاح هایی هستند که تا کنون ساخته شده اند. حفظ و نگهداری توان هسته ای تاکتیکی و راهبردی و مدرن سازی مستمر آنها و دکترین های نظامی نوین که توجیه گر استفاده از آنها، خصوصا بر علیه کشورهای فاقد سلاحهسته ای هستند، بزرگترین تهدید علیه افراد بشراند. پیمان منع اشاعه سلاح های هسته ای حقی را برای کشورهای دارنده تسلیحات هسته ای جهت حفظ زرادخانه های خود به طور نامحدود بوجود نمی آورد. کشورهای یاد شده باید به تعهدات خود در چارچوب ماده 6 پیمان منع اشاعه برای نابودی کلیه سلاح های هسته ای خود در یک چارچوب زمانی مشخص عمل کنند و در این راستا تدوین کنوانسیون جامع امحاء سلاح های هسته ای ضرورت دارد.
6- تمامی کشورها باید بتوانند از حق مسلم و انکار ناپذیر خود برای توسعه، تحقیر، تولید و استفاده از انرژی هسته ای برای مقاصد صلح جویانه، بدون تبعیض و منطبق با تعهدات حقوقی مربوطه بهره مند گردند. بنابراین، هیچ چیزی نباید به نحوی تفسیر گردد که حق کشورها برای توسعه انرژیاتمی برای مقاصد صلح آمیز را منع نموده و یا محدود نماید. تصمیمات و انتخاب کشورها، از جمله جمهوری اسلامی ایران در زمینه استفاده صلح آمیز از فناوری هسته ای و سیاست هایشان در زمینه چرخه سوخت باید محترم شمرده شود.
7- مصونیت فعالیت های صلح آمیز هسته ای باید محترم شمرده شود و هرگونه حمله و یا تهدید به حمله بر علیه تاسیسات صلح آمیز هسته ای فعال یا درحال ساخت به منزله خطری جدی علیه انسانها و محیط زیست بوده و نقض جدی حقوق بین الملل، اصول و اهداف منشور ملل متحد و مقررات آژانس بین المللی انرژی اتمی به شمار می آید. لذا، تدوین سندی جامع و بین المللی که حمله و یا تهدید به حمله علیه تاسیسات هسته ای مورد استفاده برای تولید انرژی را منع کند مورد نیاز مبرم است.
8- کشورهای عضو جنبش عدم تعهد توافق می نمایند که از شناسایی، تصویب یا اجرای اقدامات یا قوانین قهرآمیز یکجانبه یا فرامرزی، شامل تحریم های یکجانبه اقتصادی و دیگر اقدامات تهدید آمیز علیه کشورها و اعمال محدودیت های خودسرانه علیه سفر اشخاص که هدفشان اعمال فشار به کشورهای عضو جنبش عدم تعهد – از طریق اعمال تهدید بر علیه حاکمیت و استقلال و آزادی در تجارت و سرمایه گذاری – است خودداری کنند.
کشورهای عضو جنبش همچنین توافق دارند که مانع از تهدید حق کشورها برای تصمیم گیری بر مبنای اراده آزاد خود و در چارچوب نظام های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی خود شوند چرا که چنین اقدامات و یا قوانینی به منزله نقض آشکار منشور ملل متحد، قوانین بین الملل،نظام تجاری چند جانبه و هنجارها و اصول حاکم بر روابط دوستانه میان کشورها است. در همین راستا کشورها توافق کرده اند با چنین اقدامات و قوانین و کاربرد آنها مخالفت نموده و آنها را محکوم نمایند و به نحوی مجدانه در صدد خنثی کردن چنین تلاش هایی باشند. همچون مجمع عمومی و دیگر نهادهای سازمان ملل متحد، اعضای جنبش عدم تعهد نیز از کشورها می خواهند در همین راستا عمل نمایند. اعضای جنبش همچنین خواستار آن هستند که کشورهایی که چنین اقداماتی اتخاذ می کنند یا چنین قوانینی را وضع می کنند بخواهند که بلافاصله و به طور کامل اقدامات یاد شده را لغو نمایند.
9- تمامی اقدامات تروریستی از جمله تروریسم دولتی، باید بدون هرگونه ابهامی محکوم شود. همه دولت ها باید در رابطه با تهدید تروریزم که بر صلح، امنیت، ثبات و توسعه بسیاری از کشورهای عضو جنبش عدم تعهد تاثیر منفی می گذارد، به تهدات بین المللی خود پایبند باشند و در جهت تحقق جهانی عاری ازتروریسم بکوشند. تمامی قربانیان تروریسم از جمله دانشمندان و محققین ایرانی که قربانی اقدامات تروریستی ضد بشری شده اند شایسته عمیق ترین ابراز همدردی هستند.
10- ضروری است که با تلاش های معطوف به تحمیل تک فرهنگی یا تحمیل مدل های خاص، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، حقوقی یا فرهنگی مخالفت شود و گفتگوی میان ادیان، فرهنگ ها و تمدن ها که می توان به تقویت صلح، امنیت، ثبات و توسعه، احترام به تنوع گرایی بر اساس عدالت، اخوت و برابری و کاهش تقابل کمک کند، ارتقاء یابد.
11- جنبش عدم تعهد باید تمامی امکانات خود و اعضا را برای اجرای تصمیمات و اراده سران کشورهای عضو که در اسناد جنبش منعکس می شوند به کار گیرند. بر همین اساس جنبش می باید در صدد ایجاد سازوکاری مستحکم برای پیگیری اهداف و اجرای مصوبات خود باشد.»
اعتراف رسانه ها و شخصیت ها : بدون شك امروز رسانه ها قدرت بي نظيري در خلق و شكل دهي افكار عمومي جهان دارند. اگرچه اين ابزارهاي الكترونيكي پيش از آغاز اجلاس ادعا مي كردند ايران هرگز در برپايي آن موفق نخواهد بود اما ناگزير به اعتراف شدند كه ايران با برگزاري اين نشست به جنگ سياست انزوا رفته است. يا شبكه الجزيره كه گفت: ميزباني ايران، هجمه تبليغاتي منزوي شدن اين كشور را درهم شكسته است.
خبرگزاري آسوشيتدپرس هم نوشت: اين اجلاس، ويترين مناسبات جهاني ايران است. و شبكه فاكس نيوز هم گزارش داد: ايران رياست بزر گ ترين بلوك رأي دهنده سازمان ملل را در اختيار مي گيرد. اما در طول نشست شاهد بوديم كه چطور رسانه به عاملي براي زير سوال بردن رسالت واقعي خود تبديل شده بود.
شركت بيش از يكصد كشور جهان در اجلاس تهران آشكار كرد فشار آمريكا و اسرائيل اثري نداشته است. جامعه بين الملل هفته گذشته در تهران بود. نشريه آلماني يونگه ولت در گزارشي با عنوان «ايران در انزوا نيست» به نشست جنبش عدم تعهد در تهران پرداخت و نوشت: 120 كشور در نشست تهران شركت كردند. براي ايران برگزاري اجلاس سران جنبش عدم تعهد موفقيت بزرگي در سياست خارجي است، زيرا اين گردهمايي آشكارا دروغ تبليغاتي غرب را در مورد «انزواي» ايران در جامعه بين المللي نشان مي دهد. بدون اين هم البته اين «انزوا» فقط نتيجه قرنطينه اجباري است كه دولت آمريكا و ياران اروپاييش مي كوشند به تمام جهان تحميل كنند. اما واقعيت ها نشان مي دهد كه اين كار حتي با زورگيري هاي اقتصادي و فشار شديد سياسي انجام پذير نيست. اينكه ايران براي سه سال آينده رياست جنبش را برعهده گرفت از خود برگزاري اجلاس كم اهميت تر نيست.
يونگه ولت خاطرنشان كرد: موفقيت ايران از اين جهت بزرگتر است كه قبل از برگزاري اجلاس آمريكا و اسرائيل كوشيدند نه تنها در پشت پرده بلكه با صراحت كامل اخلال ايجاد كنند. اقدام جالب توجه و نامعمول به دليل بي شرمي به كار گرفته شده، تلفن بنيامين نتانياهو بود كه كوشيد دبير كل سازمان ملل بان كي مون را از شركت در اين اجلاس باز دارد. نتانياهو نه تنها به بان كي مون تندي زيادي كرد و گفت «جاي شما در تهران نيست»! بلكه اين تهديد را به رسانه ها داد تا به عنوان خبر منتشر كنند. البته بيهوده بود. پيش از اسرائيل، سخنگوي وزارت خارجه آمريكا گفته بود ايران شايسته ميزباني اعضاي جنبش عدم تعهد نيست.
روزنامه صهيونيستي جروزالم پست نيز در تحليل مشابهي نوشت: كنفرانس «نم» در تهران ثابت كرد، دولتي كه منزوي است اسرائيل است و نه ايران. رهبر عالي ايران در اين نشست اسرائيل را به شدت كوبيد و گرگ خونخوار خواند ولي هيچ كس در سالن اجلاس از جايش تكان نخورد و اعتراض نكرد.
اين روزنامه مي نويسد: «سكوت جهان در برابر چنين رفتاري، براي اسرائيل دلسردكننده است و اين اقدام كشورها باعث شجاع تر شدن ايران مي شود. سران ايران به صورت زهرآگين صحبت كردند و نمايندگان دنيا در حالي كه آرام بر روي صندلي شان نشسته بودند، ترجمه صحبت ها را با احترام گوش مي كردند. هيچ كس بيرون نرفت، هيچ كس صحبت ها را قطع نكرد، هيچ كس اعتراض نكرد. مسلماً كسي از بنگلادش، كوبا و آفريقاي جنوبي انتظار چنين كاري را ندارد. اما درباره كشورهايي همچون هند، كلمبيا و تايلند كه با اسرائيل پيماني محكم دارند چطور؟ چرا آنها آرام نشستند؟ اين چه معنايي مي تواند داشته باشد؟»
اين روزنامه با انتقاد از حضور «بان كي مون» نوشت: «نماينده سازمان ملل هم فقط به اين جمله اكتفا كرد كه تهديد كشورهاي عضو سازمان براي نابود كردن يكديگر را رد مي كند؛ ولي حضور او در اين اجلاس حرف هايش را بي اثر كرد.»
اين روزنامه صهيونيستي افزود: «به صورت مشخص مي توان گفت، حضور 120 كشور در ايران به معناي تأييد و اطمينان كشورها از سياست خارجي ايران است و حضور اين كشورها در اين برهه از زمان در اين كشور، ايران را شجاع تر از گذشته مي كند. حضور 120 كشور در ايران باعث مي شود از ايران به عنوان كشوري كه در بين ساير كشورها داراي احترام و نفوذ است ياد شود و نه كشور منفور و منزوي.»
جروزالم پست در پايان با لحني حسرت بار نوشته است: اگر حداقل بعضي از كشورها شركت نمي كردند و دبير كل سازمان ملل هم اين اجلاس را تحريم مي كرد و مي گفت كه «در اين زمان جاي من در ايران نيست»، آنگاه اسرائيل مي توانست نتيجه بگيرد كه ايران منزوي شده است. اما امروز چه؟ امروز كه سران و شخصيت هاي مهم كشورهاي مختلف به سمت ايران حركت كرده اند، ديگر استدلال هاي اسرائيل عليه ايران رنگي نخواهد داشت و كار دشوارتر خواهد شد.
از سوي ديگر، پايگاه صهيونيستي «دبكا» در تحليلي، سفر محمد مرسي به تهران را «يك فاجعه تاريخي براي اسرائيل» خواند و نوشت: «محمد مرسي، رئيس جمهور مصر در اجلاس غيرمتعهدها سخنان آيت الله خامنه اي درباره تغيير ساختار سازمان ملل و حق وتو را تكرار كرد. مرسي از حقوق فلسطينيان دفاع كرد، از اسرائيل انتقاد كرد و احمدي نژاد را بوسيد و در آغوش كشيد.»
يديعوت آحارونوت روزنامه صهيونيستي نيز، بيانات رهبر معظم انقلاب درباره اسرائيل را «پايان آبروي اسرائيل» در جهان ارزيابي كرده است.
جروزالمپست: رهبر ایران گفت که ایران هرگز به دنبال سلاح هستهای نخواهد بود شورای امنیت سازمان ملل را غیرمنطقی و غیرمنصفانه خواند که آمریکا از آن برای تحمیل رفتار قلدرانه خود به دنیا، استفاده میکند.
«خبرگزاري رويترز: نشست عدم تعهد در تهران كودتاي ديپلماتيك عليه انزواي ايران است»،
«نيويورك پست: برگزاري نشست غيرمتعهدها در تهران آخرين ميخي است كه ايران بر تابوت سياست هاي ضد ايراني آمريكا مي كوبد»،
«واشنگتن پست: اجلاس تهران نشانه زوال حيثيت و اعتبار بين المللي واشنگتن است»،
«لس آنجلس تايمز: ايران با برپايي اجلاس تهران به آمريكا دهن كجي كرده است»، «نوبل آبزرواتور: نشست نم مهر باطل شدي است كه ايران بر ادعاهاي غرب درباره انزواي اين كشور مي زند»،
«آسوشيتدپرس: ايران اجلاس تهران را با سيلي به تحريم هاي شوراي امنيت سازمان ملل آغاز كرد»، «روزنامه اسرائيلي اورشليم پست: تحريم ها و فشارهاي آمريكا به كجا رسيد؟ اجلاس تهران نمايش عدم انزواي ايران است»،
«الاهرام مصر: نشست عدم تعهد در تهران، خواب و خوراك را از واشنگتن و تل آويو گرفته است»، «روزنامه سوئيسي تاگس اسنايگر: برخلاف ادعاي آمريكا درباره انزواي ايران، اجلاس تهران نشان مي دهد كه اين كشور امروزه در مركز تصميم گيري هاي جهاني قرار دارد»،
«نيويورك تايمز: بسياري از كشورهاي عضو جنبش عدم تعهد به اجلاس تهران با چشم همايش اميد به آينده نگاه مي كنند
وحدت ايران و مصررسانه ها اين هم را سانسور كردند كه مرسي ايران را كشور دوست و برادر و شريك استراتژيك مصر خوانده است. اين اتفاق كه هرگز به مذاق غرب خوش نمي آيد مسئله اي بود كه رسانه هاي وابسته شان را مجبور كنند تا هرچه بيشتر بر طبل اختلاف ايران و مصر بكوبند و سعي كنند نتايج اجلاس را در نظر افكار عمومي جهان به انحراف بكشانند.
گام نخست با «شعار اسرائيل بايد از صحنه روزگار محو شود» آغاز شد. اسرائيل غده اي سرطاني براي جهان انسانيت بود. اين سخني است كه امام راحل بر آن تأكيد داشتند. ايشان بيداري ملت ها را بستر لازم و البته ضروري براي نابودي اين رژيم غاصب قلمداد مي كردند. امروز اجلاس تهران با مشاركت حداكثري كشورهاي جهان به اين باور رسيد و با بيانيه اي ضدصهيونيستي كه در رسانه هاي جهان منعكس شد، گام ديگري را براي اثبات اين حقانيت برداشت.
شكست سرويس هاي تروريستي براي ايجاد ناامني در زمان برگزاري اجلاس نم اثبات ديگري بر فعاليت هاي تروريستي دول غربي به همراه رژيم صهيونيستي در ايران است. تا جايي كه سرويس هاي اطلاعاتي و تروريستي غرب در زمان برگزاري اجلاس نم بارها تلاش كردند از راه هاي مختلف در ايران ايجاد ناامني كنند كه تمامي اين تلاش ها با شكست مواجه شد. اين گروه ها از ماه ها قبل براي اجراي برنامه هاي خود تدابيري انديشيده بودند اما همه اين تلاش ها و برنامه هاي تدارك ديده با شكست مواجه شد.
در واقع دشمنان قسم خورده نظام تلاش داشتند چنان چه جنگ نرم رسانه اي كه به راه انداخته بودند، پاسخ نداد به اقدامات تروريستي دست بزنند و اجلاس تهران را با چالش مواجه كنند. اما نه تنها چنين اتفاقي نيفتاد بلكه اجلاس تهران موجب صدور بيانيه ضدصهيونيستي در شانزدهمين اجلاس اعضاي جنبش عدم تعهد شد؛ تصوري كه هرگز به ذهن سران غربي خطور نمي كرد.
بيانيه ضدصهيونيستي يعني بيداري اسلامي
كشورهايي كه جرأت نمي كردند حرفي از اسرائيل بزنند امروز بيانيه ضدصهيونيستي صادر مي كنند و اين نشان دهنده بيداري ملت ها در برابر اين بيماري و غده سرطاني است. «اگر استكبار جهاني هوشيارانه تر عمل مي كرد و همه جانبه براي عدم حضور مقامات ديگر كشورها اقدام نمي كرد و يا تلاش نمي كرد با طراحي اقدامات تروريستي تهران را ناامن جلوه دهد شايد امروز تا اين اندازه شاهد موفقيت اجلاس نمي بوديم.» وي همچنين تصريح مي كند: «بعد از شكل گيري پرابهت اجلاس براي درمان نااميدي به مسائل حاشيه اي و كم اهميت نشان دادن ماهيت اجلاس از طريق رسانه ها پرداختند در صورتي كه خودشان هم به اين نتيجه رسيدند اين كه ادبيات ضدصهيونيستي جاافتاد و بستري فراهم شد تا سران عضو جنبش عدم تعهد كه در هيچ يك از جلسات سازمان ملل با ادبيات ضدسلطه صحبت نمي كردند، دست به اين كار بزنند و همين اتفاق عقب نشيني تاكتيكي رژيم صهيونيستي عليه ايران را موجب شد.»
انزواي ايران استراتژي است، نه هدف«آنچه اهداف بلندمدت اين كشورها را بيشتر هدف قرار داد، رشد و توسعه روابط اقتصادي ايران با اين كشورها در خلال اجلاس بوده است. اين امر در شرايطي كه كشورهاي غربي تلاش مي كنند ايران را به وسيله تحريم ها، هرچه بيشتر منزوي سازند، اهميت بيشتري مي يابد. اما بايد به اين نكته توجه كنيم كه انزواي جمهوري اسلامي براي كشورهاي غربي يك استراتژي است نه يك هدف. در واقع ورود هرچه بيشتر برخي كشورهاي حوزه خليج فارس به معادلات منطقه اي، افزايش قدرت اقتصادي كشورهايي مثل ليبي و عراق از خلال فروش نفت، توسعه نفوذ و روابط ديپلماتيك تركيه در حل بحران هاي منطقه اي و تلاش در جهت تشكيل مثلث اخواني ها در سوريه، تركيه و مصر، تمامي اين موارد تلاش دارند ايران را به عنوان يك قدرت منطقه اي زير سوال ببرند.»
هدف جنگ آمريكا با جمهوري اسلامي و تسلط بر خاورميانه بسيار فراتر از تسلط بر منابع نفتي اين منطقه به خاطر تامين سوخت است بلكه هدف اصلي حضور آمريكا در خليج فارس، تسلط بر منابع نفتي منطقه به عنوان يك اهرم قدرت و به معناي كنترل كردن اروپا و چين خواهد بود.
ايران سال هاست حقانيت را تعقيب مي كند
ايران اسلامي با انقلاب خود نشان داد بحث تغيير ساختار سازمان ملل را سال هاست پيگيري مي كند. بحث استقلال و صلح جهاني همچنين صلح عادلانه را در بحران هاي منطقه همواره دنبال كرده و حقانيت را سال هاست تعقيب مي كند. «كشورها علي رغم فشارهايي كه به آنها وارد شد تمايل خود را براي شركت در اجلاس تهران نشان دادند. اجلاس شانزدهم عدم تعهد ثابت كرد ايران منزوي نيست بلكه كشوري پويا و پرتحرك در عرصه بين المللي است و علي رغم همه تلاش هاي آنها مشاهده مي كنيم مسائل خاصي كه به زعم آنها به عنوان خط قرمز مطرح بود، طرح شد.»
اميد است جمهوري اسلامي ايران نقش موثرتري در آينده ايفا كند. همه اين اتفاقات موجب شده ساير قدرت ها ايران را به عنوان خطر آينده تلقي كنند كه مي تواند جنبش را در يك عرصه خاص فعال تر از برهه هاي پيش عليه قدرت هاي استكباري به حركت درآورد. اين توانايي نه تنها در عرصه سياست بين الملل بلكه در حوزه اقتصادي نيز قابل بازيابي است. فراموش نكنيم كشورهاي عضو جنبش از لحاظ منابع انساني و طبيعي از غناي بالايي برخوردارند كه مي توانند بخش اعظم اقتصاد جهان را مديريت كرده و فضاي جديدي را در نظام بين الملل ايجاد كنند.
نگاهي به ظرفيت هاي اقتصادي كشورهاي عضو نشان مي دهد كه اعضاي جنبش عدم تعهد به راحتي مي توانند با نهادسازي هاي مالي، تجاري، ترانزيتي و صنعتي، گردش تجاري و اقتصادي قابل ملاحظه و چشمگيري را مستقل از ساير كشورها فراهم آورند. بنابر آمارهاي موجود، مجموع توليد ناخالص داخلي كشورهاي عضو جنبش عدم تعهد به حدود 10 تريليون دلار مي رسد و به اين ترتيب يك هفتم ارزش اقتصاد جهان در اختيار كشورهاي عضو جنبش عدم تعهد است. از اين رو گسترش روابط اقتصادي با ديگر اعضاي جنبش مي تواند دستاوردهاي مهمي در اقتصاد كشور داشته باشد.
كشورهايي مثل تركيه، فرانسه، مصر و... پس از اجلاس جنبش عدم تعهد تلاش دارند نظام منافع اقتصادي و سياسي خود را در پس بحث هاي مرتبط با حقوق بشر در منازعات منطقه اي در مورد سوريه پنهان سازند. در واقع آنها از رهگذر اخلاقي نمودن اين منازعه سعي در ورود نظامي به اين منازعه سياسي دارند. بنابراين ايران با توجه به دستاوردهاي چشمگير اجلاس عدم تعهد بايستي در منازعه پيرامون بحران سوريه دو استراتژي مشخص را دنبال نمايد. از يكسو بر سياسي بودن اين منازعه و راه حل آن تاكيد نمايد و از سوي ديگر نظام منافع اقتصادي، سياسي پنهان در پشت اين ژست اخلاقي را برملا سازد.
«جريان سازي سياست خارجي ايران از طريق اجلاس جنبش عدم تعهد 3 نقطه اصلي سياست خارجي كشورهاي غربي را هدف قرار داده است. اين امر را در بيشتر بندهاي بيانيه تهران مي توان مشاهده كرد. كاهش حاكميت ملي، افزايش وابستگي متقابل جهاني از طريق اقتصاد و بالا گرفتن كشمكش هاي بي نظم و هرج و مرج گونه، همگي اهدافي است كه مستقيما با منافع سياسي و بالاخص اقتصادي آمريكا مرتبط است و نفس وجود جنبش عدم تعهد و برگزاري باشكوه آن در تهران دقيقا اين اهداف را مورد حمله قرار داده است. دخالت هاي فرامنطقه اي و لشكركشي هاي نظامي به بهانه از ميان بردن بي نظمي دروني كشورها و مبارزه با تروريسم، توسعه وابستگي كشورهايي مثل عربستان، عراق و ليبي به فروش نفت (بالاخص فروش آن به كشورهاي غربي) و فرايند يكدست سازي كشورهاي عربي حوزه خليج فارس همگي مثال هايي است كه رودررويي هاي بزرگ تري را ميان ايران و كشورهاي غربي در آينده محتمل مي سازد.»