سایت جدید تاریخی فرهنگی قرآنی 2
m5736z
blog.ir.
  اراده ازلی الهی
و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین* و نمکن لهم فی ‌الارض. در این آیه یک اصل مطرح شده اراده ازلی الهی بر این تعلق گرفته که مستکبرین ریشه‌کن شوند و مستضعفین و عبادالله الصالحین، وارثین ارض و حاکمین در زمین باشند؛ آن هم در پهنای زمین. آیه این اصل را مطرح می‌کند. اینجا خداوند به طور حتم فرموده است نرید این اراده باید تحقق پیدا کند. در زمان حضرت رسول(ص) همچنین در فتراتی از زمان که از جمله عصر حاضر گوشه و نموداری از اراده ازلی الهی تحقق یافت؛ اما این وعده الهی حتما بطور شمول محقق شود و همه جهان را فرا گیرد. قطعا این اراده باید تحقق پیدا کند و این اراده جز با ظهور حضرت حجت (عج) امکان پذیر نیست. حضرت علی ع در نهج‌البلاغه می‌فرماید: لتعطفن الدنیا علینا بعد شماسها عطف الضروس علی ولدها : این دنیا که امروزه از ما روگردان است روزی به ما رو خواهد آورد همانند ناقه‌ای که به فرزندش از روی علاقه، روی می‌آورد. آن وقت حضرت این آیه را تلاوت فرمود: و نرید ان نمن .......... ابن ابی‌الحدید در شرح این خطبه می‌گوید: و الامامیه تزعم ان ذلک وعد منه بالامام الغائب الذی یملک الارض فی آخر الزمان و اصحابنا یقولون انه وعد بامام یملک الارض و یستولی علی الممالک . بین ما و علمای اهل سنت فرقی نیست در اینکه این آیه حتما به دست یکی از فرزندان حضرت زهرا علیها السلام تحقق خواهد یافت و به طور شمولی بر تمام زمین مستولی خواهد شد و همه مستکبران را نابود خواهد کرد و صالحین وارث زمین خواهند گردید.
حکومت جهانی امام مهدی (عج ) که سرآغاز عصر جدیدی در حیات بشری می باشد همان فلسفه دعوت تمامی انبیا ائمه و صلحا در طول تاریخ است. دعوت به پذیرش وحدانیت و اولوهیت و حاکمیت الله که در شعار قولوا لااله الاالله تفلحوا و یا در عبارت اعبدوا الله واجتنبوا الطغوت ظهور دارد در دعوت و برنامه حکومت آخرین ولی خدا در آخرالزمان تکرار می شود . با این تفاوت که این بار با کلیه موانع اعم از طاغوت ها و احبار و رهبان یا جهل و غرور با شدت برخورد می شود و از طرف دیگر آمادگی ذهنی زیادی در پذیرش دعوت به وجود آمده است زیرا هر یک از ادیان و مکاتب به گونه ای منتظر! و برای تعجیل در ظهور  آگاهانه و یا ناآگاهانه اندیشه ای داشتند. به این ترتیب امام دین حق را بر تمام ادیان غلبه خواهد داد بدعت ها افکار شرک آلود و گمراهی ها را محو و قرآن ملاک و معیار تفکر و عمل قرار می گیرد تا آن جا که در تمام زمین الله پرستیده می شود و عبودیت فقط برای او خواهد بود. یا رب الحجه بحق الحجه اشف صدر الحجه
                                                   مسئولیت‌های انسان از دیدگاه امام زمان(عج)
هر انسانی در قبال خدا، خود و جامعه مسئولیت‌هایی دارد که اگر آن‌ها را به درستی انجام ندهد خود و دیگران را در خطر قرار می‌دهد. امام زمان(عج) در دعای معروف توفیق الطاعه به بخش‌های مهم و اصلی این مسئولیت‌ها و خطرات توجه داده است. اسلام، سبک زندگی واقع‌بینانه و حقیقت‌گرایانه دستگاه و نظام اسلامی، مجموعه‌ای کامل و تمام از نظریات واقع‌ بینانه و حقیقت‌ نگرانه‌ای است که می‌کوشد تا از درون مرزهای واقعیت بینی، انسان را به حقیقتی برساند که کمال مطلق و مقصد غایی اوست. سبک زندگی که در این نظام ارائه می‌شود، به شدت از دو عنصر اصلی واقع‌بینی و حقیقت‌گرایی متاثر است. هرگاه به مسئولیت فردی و اجتماعی توجه می‌دهد به خطرات آن نیز نگاهی دارد و به دور از واقع‌بینی و توانمندی و ظرفیت موجود، مسئولیتی را بر دوش شخص در حوزه فردی و اجتماعی نمی‌گذارد. بر پایه همین شرط است که همواره از اصل استطاعت سخن به میان آمده و مسئولیت‌ها در این چارچوب تعریف و تبیین و توصیه شده است (بقره286 تغابن16) چرا که از هر کسی با توجه به توان و استطاعت، انتظار مسئولیت و نقش‌پذیری می‌رود و انتظار فراتر، از مصادیق ظلم می‌باشد که از نظر حکم عقل عملی قبیح است. نگاهی به برجسته‌ترین مسئولیت ها و خطرات آن امام زمان(عج) با نگاهی به واقعیت انسان، مهم‌ترین مسئولیت‌ها و نقش‌های هر انسان و بلکه هر عضو انسانی و صنف انسانی را با توجه به مسئولیت‌های فردی و اجتماعی او در قبال خود، خدا، انسان و طبیعت بیان کرده. البته از آنجایی که مسئولیت‌ها و نقش‌های هر انسانی بسیار متنوع و متعدد است، ایشان تنها به برجسته‌ترین و مهم‌ترین نقش‌ها و مسئولیت‌ها توجه داشته و به شکلی خواسته است مردم را به خطرات احتمالی آنها توجه دهد. این مطلب را امام زمان(عج) در شکل دعای بیان می‌کند. دعایت توفیق الطاعه در حقیقت تبیین مهم‌ترین مسئولیت‌ها و نقش‌های انسان در زندگی فردی و اجتماعی در برابر خود و خدا و انسان و طبیعت است. در این دعا به شکلی بسیار زیبا، سبک زندگی مطلوب یک انسان مسلمان ارائه شده است. این سبک زیستی که از سوی امام زمان(عج) ارائه می‌شود در همان چارچوب واقعیت‌بینی و حقیقت‌نگری ارائه می‌شود. می‌توان با نگاهی گذرا به نیایش توفیق الطاعه سه محور اساسی مسئولیت‌های انسان در برابر خود، خدا و دیگران را در دو حوزه زندگی شخصی و اجتماعی شناسایی کرد. در این دعا هر چند که به طور مستقیم از خطرات سخن به میان نیامده ولی تاکید بر مسئولیت‌ها و نقش خاص برای هر انسان، عضو و صنفی به معنای توجه بخشی به خطراتی است که در آن محتمل است. مسئولیت‌های انسان در برابر خدا امام زمان(عج) چنانکه کفعمی در کتاب شریف مصباح نقل می‌کند و محدث قمی در مفاتیح‌الجنان می‌آورد، در گام نخست به مسئولیت‌های انسان در برابر خداوند اشاره می‌کند و می‌فرماید: 1- اللهم ارزقنا توفیق الطاعه و بعد المعصیه: خدایا توفیق طاعت خود و دوری از معصیت را به ما روزی گردان. در حقیقت مسئولیت نخست انسان در برابر خداوند است و این مسئولیت در چارچوب طاعت از خداوند معنا می‌یابد. خداوند در قرآن بارها از انسان‌ها می‌خواهد که اطاعت خود از خدا را در چارچوب دین اسلام نشان دهند (آل عمران32 و132 نساء59 مائده92) زیرا این اطاعت زمینه‌ساز رسیدن انسان به خداوند می‌باشد و این امکان را به بشر می‌دهد تا با تخلق به اخلاق الهی و صفات و اسمای خداوندی، خدایی شده و در مقام خلافت الهی قرار گیرد و به کمال مطلق خود برسد و از نقص رهایی یابد. (بقره30 و38) بنابراین، بزرگ‌ترین خطر برای هر انسانی، عصیان از اطاعت است، چنان که ابلیس این‌گونه عمل کرد و موجبات لعن و رانده شدن خود را فراهم آورد. ریشه این عصیان می‌تواند تکبر و استکبار یا جهل و غرور یا هر امر دیگری باشد. بنابراین انسان باید همواره بکوشد تا گرفتار عصیان نشود و از خطر بزرگ سقوط در شقاوت و دوری از خداوند پرهیز کند (بقره93 یونس15 و91 مریم14) 2‌- و صدق النیه: صداقت در نیت از دیگر مسئولیت‌های انسان در برابر خداوند است؛ زیرا اگر حسن فاعلی در کسی تحقق نیابد، عمل او هر چند که از حسن فعلی برخوردار باشد و از مصادیق عمل صالح باشد تأثیری نخواهد داشت. هر کار نیکی می‌بایست با نیت خیر و خدایی همراه باشد. از این‌رو در آموزه‌های قرآنی بر نیت خالص تأکید بسیاری شده و از انسان‌ها خواسته شده که در انجام کارهای نیک، غیر خدا را شریک نگیرند؛ چرا که در این صورت آن عمل نیک و کار خوب هیچ‌گاه بالا نمی‌رود و موجب رشد و بالندگی انسان نمی‌شود؛ زیرا عمل نیک و صالحی بالا می‌رود و انسان را می‌سازد که همراه با نیت خالص و خیر الهی باشد. (فاطر10 انسان8تا10) پس اگر کار نیک و عمل صالح با صدق نیت و خلوص و وجه‌الله بودن همراه نشود، از مصادیق شرک است و هیچ فایده و تأثیری نخواهد داشت. این خطری است که کارهای خوب انسان را تهدید می‌کند؛ چنانکه عمل ریایی نیز این‌گونه است و موجب تباهی اعمال نیک عبادی و اعمال صالح می‌شود (ماعون6). 3‌- و عرفان الحرمه: مسئولیت دیگر انسان شناخت حرام از حلال است؛ هر چیزی که خداوند آفریده خیر است و شر نیست. از آنجایی که بخش کوچکی از امور و اشیاء موجود در جهان برای انسان دارای ضرر و زیان است می‌بایست آنها را بشناسد و از آن پرهیز کند. در حقیقت، شناخت مجموعه کوچکی از محرمات به انسان این اجازه را می‌دهد تا از آنها پرهیز کرده و خود را از آسیب‌های یقینی و یا احتمالی آن حفظ کند. هرچند که برای حضرت آدم(ع) تنها یک چیز به عنوان میوه درخت ممنوع، حرام بود ولی برای ایشان و فرزندانش پس از هبوط به دنیا، اموری دیگر حرام شده است که باید آن محرمات را بشناسد و از آنها اجتناب ورزد. بنابراین، بزرگ‌ترین خطری که انسان را در برابر اطاعت از خداوند تهدید می‌کند، عدم شناخت محرماتی است که موجب عصیان، دوری و گناه می‌شود و آسیب‌های جدی به انسان وارد می‌سازد. 4‌- و اکرمنا بالهدی و الأستقامه: در این عبارت به مسئولیتی اشاره شده است که می‌تواند زندگی انسان را متحول سازد؛ زیرا انسان پس از هبوط در دنیا، اگر بخواهد به کرامت انسانی خود بازگردد و خلافت الهی را به عهده گیرد، نیازمند هدایت الهی از طریق عقل و وحی است، زیرا شرایط زندگی دنیا می‌تواند عقل را با فجور و عصیان و گناه در پرده قرار داده یا ممهور کند. بنابراین، خطر بزرگی که انسان را در دنیا تهدید می‌کند، فقدان هدایت عقلانی و وحیانی است. افزون بر این خطری که انسان بدان تهدید می‌شود، خطر عدم استقامت است. استقامت به معنای پایداری در مسیر قوام و راستی است. بسیاری از انسان‌ها گام‌هایی را برای خودسازی برمی‌دارند ولی هرگز به پایان نمی‌رسند و در میان راه یا خسته می‌شوند و یا بریده می‌گردند و یا برای رسیدن، گام‌هایشان سست می‌شود. فقدان عزم و استقامت، بزرگ‌ترین دشمن دیرین بشر بوده و هست. از این رو حضرت آدم(ع) به سبب همین فقدان عزم و استقامت در دام ابلیس گرفتار می‌شود (طه115) و حضرت پیامبر(ص) هنگامی که مامور می‌شود تا خود و امت خویش را در مسیر استقامت نگه دارد، از این فرمان پیر می‌شود (هود112) چرا که مسئولیت بزرگ و پرخطری است. مسئولیت‌های انسان در برابر اعضا و جوارح از جمله مسئولیت‌های انسان مسئولیت در برابر اعضا و جوارح خودش است؛ زیرا این مسئولیت‌ها اگر به درستی اعمال شود، انسان فرصت رشد و کمال را به دست می‌آورد و می‌تواند به رسیدن به مقامات بلند انسانی امید داشته باشد. البته باید توجه داشت که هر عضوی همان اندازه که برای رساندن انسان به کمال نقش مهم و اساسی ایفا می‌کند مانند گوش و چشم که دانش‌های مفید را به انسان می‌دهد و ابزارهای مهم شناختی و معرفتی می‌باشد، همان اندازه خطرناک و خطرساز هم هست. 5. و سدد السنتنا بالصواب و الحکمه: سداد و استحکام زبان در مسیر درستی و فرزانگی و هدفمندی از جمله مسائلی است که باید شخص بدان توجه داشته باشد. به این معنا که زبان برای این به انسان داده شده تا آنچه درست است را بگوید و از نادرستی پرهیز کند. مشکل زبان این است که با پرگویی، به نادرستی و بیهودگی می‌افتد و به جای آنکه سخنان مطابق با واقع و درست بر زبان آورد و به گوش دیگران برساند و زمینه رشد و بالندگی خود و دیگران را فراهم آورد، سخنان کذب و نادرست بر زبان می‌راند و یا به بیهودگی می‌افتد و سخنان حکیمانه بر آن جاری نمی‌شود که هدف مثبت و مفیدی را برساند. در برخی از روایات آمده که زبان بزرگ‌ترین دشمن بشر است. بسیاری از گرفتاری‌ها و بدبختی‌های انسان به سبب زبان است. کسی که زبان خود را نگه دارد و محکم سخن گوید خداوند بر زبان او قول صواب و حکمت را جاری می‌سازد (نساء9 احزاب70 بقره269) 6. و املأ قلوبنا بالعلم و المعرفه: دل‌های ما را با علم و معرفت پرکن؛ چرا که قلب، مرکز علم و دانش و معرفت است؛ همچنان که محل عواطف و احساسات است. خداوند بارها در قرآن از بیماری قلب سخن به میان آورده است. زنگار گرفتن قلب به سبب گناهانی است که انسان مرتکب می‌شود و اجازه نمی‌دهد تا به عنوان منبع شناخت و معرفت و علم و دانش شود. علم به معنای دانش به کلیات، و معرفت به معنای دانش به جزئیات نیاز انسان است تا مسیر خود را بشناسد و در آن مسیر حرکت کند و خود را به کمال مطلق برساند. اگر قلب انسان به علم و معرفت پر نشود، زنگار می‌گیرد و از رشد و بالندگی باز میماند. بی‌گمان اصل انسانیت را باید در قلب او جست؛ زیرا همه اعضا و جوارح دیگر در خدمت قلب هستند (بقره7 و10 و74 و88 اعراف 179و195) اگر انسان بتواند قلب خود را مدیریت کند همه اعضا و جوارح خود را مدیریت کرده است و از جهل و نادانی گریخته و به بصیرت دست یافته است. کسانی به این علم و معرفت می‌رسند که دارای تقوا باشند. (بقره282) 7. و طهر بطوننا من الحرام و الشبهه: شکم‌های ما را از حرام و شبهات پاک گردان؛ زیرا اگر به حرام و غذاهای شبهه‌ناک نزدیک شویم، همه وجود ما آلوده به زنگار می‌شود و دیگر توانایی تشخیص حق از باطل و خوب از بد را از دست می‌دهیم؛ چرا که لقمه به شکل خون در همه اعضای بدن ما حرکت می‌کند و مغز و قلب ما را تحت تاثیر خود قرار می‌دهد. غذای آلوده، فکر آلوده و پلید را می‌سازد و قلب را مریض می‌کند و عقل را از انسان می‌گیرد. بنابراین، خطری که شکم را به عنوان یک عضو انسانی تهدیدمی‌کند، حرام و شبهه است.(نساء 10) 8. و اکفف ایدینا عن‌الظلم و السرقه: دست‌های ما را از ظلم و سرقت باز دار؛ چرا که دست‌ها همواره به تجاوز به حقوق دیگران خو می‌گیرد و این بزرگ‌ترین خطری است که دستان ما را تهدید می‌کند. انسانی که به ظلم و سرقت خو گیرد، وجودش را از غذاهای حرام انباشته می‌کند و اجازه نمی‌دهد تا در مسیر کمال رشد و بالندگی خود قرار گیرد. 9. و اغضض ابصارنا عن الفجور و الخیانه: چشم‌های ما را از فجور و خیانت بپوشان؛ زیرا چشم اگر عادت کند تا به هر چیزی بنگرد و پرده‌های حیا و عفت را بشکافد و با چشم ‌چرانی، راه خیانت را بپیماید، در حرام میافتد که جز خواری و ذلت و شقاوت چیزی را به همراه نخواهد داشت. از این رو خداوند از پوشاندن چشمان از فجور وخیانت بارها سخن می‌گوید و در قرآن بدان دعوت می‌کند (مومنون6و7) چرا که سلامت چشم، سلامت قلب را به همراه خواهد داشت؛ چنان که سلامت شکم از غذاهای حرام و سلامت قلب و جان و روان آدمی را به دنبال دارد. 10. و اسدد اسماعنا عن اللغو و الغیبه: استحکام و استواری گوش از لغو و غیبت یکی دیگر از مسئولیتهای بشر در برابر اعضای خود است. انسان مسئول است تا به جای لغو و بیهوده، گوش خود را با حکمت و سخنان مفید پر کند و اجازه ندهد تا غیبت بشنود و مطالب نادرست و درست درباره دیگران که ایشان را ناخوش می‌آید بشنود و دل را بدان کدر و تیره سازد. (مومنون3 حجرات12) مسئولیت‌های انسان در برابر اقشار مردم این مسئولیت‌ها متوجه شخص به عنوان نقش اجتماعی که به عهده دارد می‌باشد. هر انسانی با توجه به نقش و مسئولیت‌ های اجتماعی، مسئولیت‌هایی در برابر دیگران دارد که می‌بایست به درستی انجام دهد؛ در اینجا به برخی از مسئولیتها و نقش‌های انسان در حوزه عمل اجتماعی و نیز خطراتی که این نقش‌ها را تهدید می‌کند اشاره می‌شود: 11- و علی‌المتعلمین بالجهد و الرغبه: کسی که در مقام تعلم و کسب دانش است هزگز نباید از جهاد علمی که جهاد کبیر است دست بر دارد (فرقان52) و در این راه همواره باید با انگیزه‌های غیرمادی و دست‌یابی به حکمت هستی و انسان تلاش و کوشش کند. بنابراین، خطری که متوجه این صنف از مردمان یعنی دانش‌جویان و دانش‌پژوهان است، تنبلی و تکاسل در کنار بی‌انگیزگی و بی‌هدفی است. 12- و علی المستمعین بالاتباع و الموعظه: شنوندگان می‌بایست سخن حق را بپذیرند و از آن پیروی کرده و از نکات آموزنده و پند‌آموز آن درس زندگی بگیرند. کسی که تنها گوش می‌دهد ولی جان و دلش تحت تاثیر شنیده‌های حق قرار نمی‌گیرد و به جای پند و اندرز گرفتن به مخالفت می‌پردازد، چنین شیوه نادرست، او را به هلاکت می‌اندازد. یهودیان این گونه بودند که سخنان را می‌شنیدند و به جای پندپذیری و پیروی، به مخالفت با آن می‌پرداختند (بقره104 نساء64) 13- و علی العلماء بالزهد و النصیحه:‌ دنیا‌طلبی و رغبت باطنی به آنچه وابسته به دنیاست، بزرگ ترین آفت دانشمندان است. لذا آنان باید بکوشند تا ملکه زهد و بی‌رغبتی به زینتهای حقیقی و اعتباری دنیا را در خویش تقویت کنند، به گونه‌ای که در باطن به دنیا و متعلقاتش بی‌میل شوند و زندگی دنیا را جز برای آبادساختن آخرت نخواهند و بدین وسیله زمینه‌ساز اصلاح خویش و رفتار مردم منتظر باشند. واژه «نصح» به معنی خلوص تمام و نزاهت از هر شائبه و ناخالصی است. از این بخش نورانی چنین برمی‌آید که دانشمندان باید هم در اندیشه و قول و فعل خویش از هر شائبه آلوده‌کننده‌ای پیراسته باشند و هم با یکرنگی و خلوص، خیرخواه امت باشند و جز به خیر و صلاح آنان نیندیشند، سخن نگویند و کار نکنند. چنین عالمانی از انتظار راستین برخوردارند، زیرا امام منتظر آنان در زهد و نصیحت برترین انسان عصر خویش است و آن کس که با امامش سنخیت ندارد، منتظر او نیست. 14- و علی مرضی المسلمین بالشفاء و الراحه: مسلمان اگر بخواهد به مسئولیت‌های فردی و اجتماعی و دینی خود عمل کند نیازمند سلامت و آسایش و آرامش است. از این رو خداوند به مسلمان این امکان را بخشیده است تا در سلامت و آرامش و آسایش به خدمت خدا و خلق مشغول شود. اما کسی که مریض است و از آرامش و آسایش برخوردار نمی‌باشد نمی‌تواند مسئولیت‌های فردی و اجتماعی و عبادی و غیرعبادی خود را انجام دهد. از این روست که بزرگ‌ترین نعمت، سلامت و راحتی دانسته شده است. دولت اسلامی وظیفه دارد شرایط را به گونه‌ای فراهم آورد تا مسلمانان در بهترین حالت از سلامت جسمی و روحی و روانی باشند تا بتوانند به مسئولیت‌های انسانی خود عمل کنند. 15- و علی موتاهم بالرأفه و الرحمه: تکریم و حرمت مردگان می‌بایست در دستور کار انسان و جامعه اسلامی باشد؛ زیرا هرگونه کوتاهی در حق ایشان به معنی نادیده گرفتن حقوق انسانی زندگان نیز می‌باشد. ارتباط روحی میان زندگان و مردگان در جامعه اسلامی به گونه‌ای است که نمی‌توان مردگان را به معنای واقعی، نیست شده دانست بلکه حضور آنان به ویژه مخلصان و عباد صالح و شهیدان و عالمان در زندگی زندگان امری انکارناپذیر است. بنابراین دعا در حق ایشان به عنوان رأفت و رحمت، در حقیقت پذیرش حضور آنان در زندگی زندگان و تأثیرپذیری از آنهاست. 16- و علی مشایخنا بالوقار و السکینه: خطری که پیران را تهدید می‌کند، فقدان وقار و سکونت و آرامش است. بنابراین لازم است تا انسان در هنگام پیری توجه بیشتری به مسئله وقار و سکونت خود داشته باشد و به کوچک‌ترین چیزی از کوره در نرود و خشم نگیرد. سنگینی و وقار در پیران می‌تواند باعث حفظ حرمت و تکریم آنان شود و از پرخاشگری و اهانت جوانان در امان باشند هرچند که بر جوانان و فرزندان است که نسبت به پیران و والدین تکریم و احسان کنند ولی بر پیران است تا خود شخصیت خود را حفظ کرده و با وقار و سنگینی در جامعه زندگی کنند و به کوچک‌ترین امری خشمگین نشوند و بهانه‌گیری نکنند. وقار به معنای متانت و سنگینی و در برابر خفت و سبکی است. براساس این بخش از دعای نورانی ولی‌عصر(عج) بر کهنسالان بایسته است در اندیشه و عمل، متانت خویش را حفظ کنند و از هر عملی که از قدر و قیمت آنها بکاهد و جایگاهشان را پایین آورد بپرهیزند. همچنین بر آنان است که سکینه در پیش گیرند. سکینه همان استقرار و آرامش جسمی و روحی است. اگرچه اقتضای طبیعت کهنسالی کم‌صبری و بی‌قراری است، اما بر پیران منتظر امام غایب شایسته و بایسته است تا به هنگام غضب و یا هر زمینه تحریکی دیگری که آنان را به اضطراب و بی‌ثباتی در گفتار و رفتار می‌کشاند، آرامش و وزانت خویش را حفظ کنند. 17- و علی‌الشباب بالانابه و التوبه: جوانان در معرض گناه و فجور بیشتری هستند؛ زیرا زمان جوانی اوج رشد و شکوفایی جنسی و غیرجنسی می‌باشد و قوای جسمی ایشان بیشترین فعالیت و تحرک را دارد. بنابراین بر جوانان است که همواره هوشیار باشند و هرگاه مرتکب خطا و اشتباه و گناهی شدند به توبه و به درگاه خداوند بازگردند. 18- و علی النساء بالحیاء و العفه: زنان در معرض خطر بی‌حیایی و بی‌عفتی هستند. بنابراین لازم است تا به این دو مسئله توجه بیشتری کنند. سلامت زنان در حیا و عفتشان است و آنها اگر خود را حفظ کنند جامعه نیز سلامت می‌یابد و مشکلات بسیاری از جامعه رخت می‌بندد؛ اگر جامعه زنان خود را نگه دارد و از حجاب و مانند آن بهره گیرد می‌توان امید داشت که از سلامت جامعه برخوردار خواهیم بود. 19- و علی الاغنیاء بالتواضع و السعه: مشکل و آفت اساسی ثروتمندان، تکبر و بخل ایشان است. از این رو خواهان تواضع و فروتنی و دست و دلبازی آنان می‌شود. اگر ثروتمندان تواضع کنند و تکبر را کنار بگذارند و حق مردم تهی‌دست و نیازمند را از وسعت روزی خویش بدهند، دل‌های ایشان نیز وسیع می‌شود. سعه در این جا به معنای دست و دلبازی و عدم بخل و خساست است. 20- و علی الفقراء بالصبر و القناعه: از سوی دیگران بزرگ‌ترین خطری که فقیران با آن مواجه هستند، فقدان صبر و قناعت است. نداشتن صبر موجب می‌شود که نسبت به خداوند گستاخ شوند و حتی خود را به تکدی‌گری زده و ذلت و خواری را بپذیرند. قناعت و بهره‌مندی از داشته‌ها بی‌توجه به داشته‌های دیگران می‌تواند ایشان را به سلامت نگه دارد و موجب کفرشان نشود؛ زیرا نزدیک است که فقر به سبب همین فقدان صبر و قناعت به کفر و خواری انسان بکشد. 21- و علی الغزاه بالنصر و الغلبه: رزمندگان خواهان پیروزی و چیرگی بر دشمنان هستند، ولی باید توجه داشته باشند که پیروزی و غلبه تنها در سایه وحدت و ایمان خواهد بود. 22- و علی الاسراء بالخلاص و الراحه: اسیران و شاید زندانیان غیرعمد نیازمند رهایی و راحتی از اسارت و زندان دشمن و بازگشت به خانه خود هستند. توجه به اسیران جامعه می‌بایست در دستور کار باشد و هرگز جامعه اسیران خود را از یاد نبرد. 23- و علی‌ الامراء بالعدل و الشفقه: مشکل و خطر بزرگی که قشر رهبران و مدیران ارشد کشوری را تهدید می‌کند، ظلم و بی‌رحمی است. بنابراین باید همواره با عدالت و شفقت نسبت به مردم رفتار کنند و خود را از ظلم و بی‌رحمی در حق ملت دور نگه دارند. 24- و علی الرعیه بالانصاف و حسن السیره: مشکل ملت‌ها در برابر رهبران سیاسی و اجتماعی خود این است که بیرون از دایره انصاف داوری می‌کنند و برخلاف سیره عقلایی و چارچوب‌های قانونی رفتار می نمایند. از این رو قضاوت‌های آنان بعضا بسیار بد و نادرست است و به توانایی و ظرفیت کشوری و مدیریتی رهبران توجه نمی‌کنند و خواهان عدالت فوری و تمام و کمال هستند بی‌آنکه در تحقق آن خود مشارکت سازنده و فعالی داشته باشند. قوانین و مقررات را دور می‌زنند و امید دارند که قانون همه جادر حق دیگران اعمال شود و خود آن را دور بزنند و در سایه همین رفتار ناپسند و سیره نادرست، به همه امیدها و آرزوهای خودشان برسند. درحالی که راه رسیدن به سعادت جمعی، ارزیابی دقیق از داشته‌ها و داده‌ها و رفتار و سلوک خود به عنوان عضوی از جامعه است. مشارکت فعال در اجرای قوانین و مقررات و انصاف و داوری مبتنی بر ظرفیت‌ها و امکانات می‌تواند جامعه را به سوی رشد و شکوفایی حرکت دهد. 25- و بارک للحجاج و الزوار فی الزاد و النفقه: لازم است تا درباره گردشگران دینی توجه خاص شود و شرایط زیستی و محیطی خاصی برای عبادت ایشان فراهم آید. حضور در اماکن ناشناخته و سفر در مسیرهای پر خطر نیازمند آن است که توجه خاصی به گردشگران و مسافران دینی شود و همواره زاد و توشه آنان بررسی و در صورت کمبود جبران شود. 26- و اقض ما اوجبت علیهم من الحج و العمره بفضلک و رحمتک یا ارحم الراحمین. همه ما نیازمند سفرهای زیارتی و رسیدن به مقصد عظمای الهی هستیم. مکه نشانه ای برای مقصد انسانی است که می‌بایست همواره مورد توجه باشد و رسیدن به خانه خدا را به عنوان رسیدن به خدا در دستور کار قرار دهیم.
                                                     شمیم ظهور در جریان بیداری اسلامی
با آغاز رسمی و علنی مبارزات ملت ایران به رهبری امام خمینی (ره) از سال 42 به تدریج گفتمان مهدویت و منجی طلبی بار دیگر در امت اسلام ترویج شد و گفتار ها و کردارهای امام‌خمینی (ره) نوید تشکیل یک حکومت که هدف آن تلاش برای نزدیکی ظهور است را به جهانیان و علی الخصوص امت اسلامی داد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل نظام مقدس جمهوری اسلامی آرمان مهدویت و انتظار به صورت جدی‌تری فعال شد و بسیاری از نهادها و سازمانها نیز هدف خود را در مقدمه چینی برای ظهور منجی بشریت قرار دادند. اما امروز شاهد موج بیداری اسلامی در منطقه هستیم و گزاف نیست اگر بگوییم که این موج که برآمده از تفکرات انقلاب اسلامی است امروز نوید ظهور منجی بشریت را به جهان میدهد. حرکتی که ملت های مسلمان منطقه به پیروی از الگوی ایران اسلامی انجام می دهند دقیقا منطبق با منطق ظهور است. امروز ملت اسلام بیدار شده است و در صدد مقابله با نمادهای ظلم و جور و کفر است. سقوط دیکتاتورهای وابسته به غرب در کشورهای اسلامی و سرکار آمدن افرادی که نطق های خود را با فریاد رسای الله اکبر آغاز می کنند بشارتی برای ظهور است و نشان می دهد که انقلاب اسلامی ایران در یک مسیر درست در حال حرکت است و توانسته است در منطقه و حتی جهان نیز تاثیر گذار باشد و موجی را علیه بنیان های ظلم و استکبار پدید آورد. اگر نگاهی دقیق به مفهوم انتظار داشته باشیم به این نکته پی می بریم که موج بیداری اسلامی در مسیر انتظار پویا و فعال است.
پر واضح است که یک انقلاب عظیم جهانی نیازمند بستر سازی است و این بسترسازی نیز به صورت تدریجی صورت می پذیرد و نه دفعی. نمی توان انتظار داشت که ظهور در مقطعی رخ دهد که هیچ گونه بسترهایی برای آن آماده نشده است. یک انقلاب بزرگ جهانی نیازمند آمادگی های گسترده ای در حوزه های مختلفی است. به عنوان مثال سطح افکار مردم جهان باید چنان بالا رود که بدانند مسئله نژاد یا مناطق مختلف جغرافیایی و تفاوت رنگ و زبان ها و .... نمی تواند بشر را از هم جدا سازد و قرآن کریم هم شایستگی و صلاحیت را شرط آن انقلاب دانسته است. از سوی دیگر مردم جهان باید از ظلم و ستم نظام های موجود خسته شوند و تلخی این زندگی مادی و یک بُعدی را احساس کنند و از حل شدن مشکلات کنونی مأیوس گردند و به این واقعیت برسند که تنها حکومتی که می تواند حلال مشکلات باشد حکومت منجی عالم بشریت است.
یک جفا در این میان نسبت به امام منتظر(عج)، صالحان و مستضعفان، از همه بزرگ تر و سنگین تر است. لو انّ اشیاعنا وفّقهم الله لطاعته علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم لما تأخّر الیمن بلقائنا و لتعجّلت لهم السّعاده بمشاهدتنا اگر شیعیان ما که خداوند آنان را به اطاعت خود موفق کند در وفای به عهدی که بر عهده آنهاست همدل بودند، قطعاً میمنت ملاقات ما به تأخیر نمی افتاد و در سعادت دیدار ما تعجیل می شد. این کلمات پر قیمت ما را به این معنا دلالت می کند که وفادار نماندن به میثاق الهی یا تفرقه نسبت به آن، برکت و سعادت را از حیات طیبه شیعیان به تاراج می برد. این بیان شریف، تاریخ ظهور و تشکیل دولت کریمه حضرت ولی عصر(عج) را به ما نمی گوید اما نقشه راهنماست؛ نقشه راه و راهبرد کوتاه کردن فاصله ها تا روز موعود است؛ آدرس میان بر است که می تواند از شکست ها پیروزی و از فاصله و فراق، حضور و ظهور بسازد. لو انّ اهل القری آمنوا و اتّقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض و لکن کذّبوا فاخذنا هم بما کانوا یکسبون پیمان شکنان جبهه حق، سبب اتصال آسمان و زمین) برکت ملکوت برای برهوت ناسوت( را به غربت انداختند و پشت خود را خالی کردند و آنگاه در برابر مستکبران، مستضعف ماندند.
مشیت خدا بر آن نبود که دوستداران و دلباختگان امام عصر(عج) سرگردان رها شوند. به همین دلیل آن حضرت به تأسی از پدر بزرگوار خویش که شیعیان را به پیروی از فقیهان دیندار، مراقب نفس، مخالف هوا پرستی و مطیع فرمان مولا امر کرده بود به شیعیان فرمودند: در حوادث واقعه به راویان احادیث ما رجوع کنید که آنها حجت من بر شما هستند همچنان که من حجت خدا بر ایشانم. این ارجاع و امر به اطاعت از فقهای پارسا آن قدر در عصر غیبت مهم و راهبردی بود که امام هادی ع فرمود اگر این نبود که پس از غیبت قائم آل محمد، برخی علما هستند که به سوی او می خوانند و مردم را به سوی او راهنمایی می کنند و از دین او با حجت های الهی پاسداری می کنند و بندگان ضعیف خدا را از افتادن در دام ابلیس و یارانش نجات می دهند، یقینا هیچ کس نمی ماند جز اینکه از دین خدا برمی گشت. اما عالمان، زمام دل های ضعیفان شیعه را می گیرند همان گونه که ناخدای کشتی، سکان آن را به دست می گیرد؛ آنها نزد خداوند عزیز و بلند مرتبه از همه برترند. دو نقشه بیشتر وجود ندارد. نقشه راه ولایت فقیه و ایمان و الفت بر مدار آنکه ما را به روز موعود نزدیک میکند و نقشه بدلی که بازی مطابق آن، نخبگان را طعمه شیطان میکند. نقشه سرویس های اطلاعاتی و جاسوسی طواغیت عالم، درست در نقطه مقابل نقشه راه ظهور و معکوس آن طراحی شده است. می شود انتظار و اشتیاق را بر مدار صداقت تمرین کرد و به آن تراز دست یافتنی رسید که امام صادق ع فرمود. مؤمن، محکم تر از پاره آهن است. همانا آهن هنگامی که داخل آتش شود، نرم می شود و مؤمن اگر کشته شود و برانگیخته شود و باز کشته شود، قلب او دگرگون نمی شود. معصیت و نافرمانی، ما را از مقام عاشق صادق ساقط می کند. عاشق، مترصد و گوش به زنگ است... اگر نه، هزار بار هم که پیام و پیامک و نامه بفرستند و دلالت کنند، از جا نمی جنبد
                                          انتقال محبت حضرت مهدی (عج) به فرزندان
محبت به امام زمان (عج) یکی از ارزش‌های مهم در فرهنگ اسلامی به شمار می‌آید. این ارزش، افزون بر واجب بودن در آموزه‌های دینی، کارکردهای مثبتی برای جامعه اسلامی به ارمغان می‌آورد. در این فرایند، نقش خانواده در انتقال محبت امام زمان (عج) از نهادها و سازمان‌های دیگر برجسته‌تر می‌نماید. این مهم، راهکارهای ویژه‌ای را طلب می‌کند، که توجه به وراثت زیستی و طبیعی، الگوهای نقش، فرهنگ‌سازی، ارزش‌انگاری و ... را می‌توان از آن جمله دانست. فرایند انتقال محبت امام زمان(عج) ، آسیب‌هایی را نیز فرا روی خود دارد؛ که سطحی‌نگری در معنای محبت، به وجود نیاوردن انگیزه در فرزندان، عدم ارزش‌انگاری محبت امام زمان(عج)، نظام‌مند نبودن و افراط و تفریط در انتقال آن از جمله این آسیب‌هاست. محبت و دوستی اهل‌بیت، بویژه محبت امام زمان(عج) ، از ارزش‌های برجسته جامعه دینی به شمار می‌آید که انتقال این ارزش مهم، همانند ارزش‌های دیگر از کارکردهای نهاد خانواده است. شناخت این راهکارها و آسیب‌ها، به خانواده‌ها کمک می‌کند تا بتوانند محبت اهل‌بیت (ع) را با تأثیرگذاری بیشتری به فرزندان خود هدیه دهند و نیک‌بختی دنیوی و اخروی آنها را تضمین کنند. مطالبی در بحث ضرورت انتقال محبت بیان شده که اهداف را نیز تا حدی روشن می‌کند،: ۱. خانواده‌ها به یکی از مهم‌ترین وظایف خویش در امر تربیت فرزندان أدَّبوا أولادَکم علی ثلاث خصالٍ، حبّ نبیِّکم و حبِّ اهلِ ‌بیته و قرائةِ القرآنِ بپردازند که متأسفانه پرداختن به مشکلات زندگی و تلاش برای رفاه و لذت بیشتر، بسیاری از والدین را از وظایف مهم تربیتی دور کرده است. آشنا کردن والدین با این وظیفه، و معرفی کردن راه‌کارهای عملی به آنها که در بحث راهکارها می‌آید. ۲. پرورش نسلی منتظر که در سایه محبت به حضرت، زمینه ظهور را فراهم آورند. ۳. مبارزه با تهاجم فرهنگی غرب که تمام توجه‌اش به عشق‌های زودگذر به انسان، لوازم، لباس و ... است و جایگزین کردن عشق و محبت به حضرت که تمام ویژگی‌های معشوق حقیقی را داراست. ۴. ارایه راه‌کاری آسان و کارآمد به والدین برای انتقال محبت حضرت تا زمینه انتقال دیگر ارزش‌های دینی و هنجارهای رفتاری در فرزندان نیز فراهم آید. ۵. جلوگیری از گرایش شدید مراکز مشاوره به سمت و سوی راهکارهای غیربومی و دینی برای برطرف ساختن مشکلات تربیتی و ارایه راه‌حلی آسان و عملی که با آموزه‌های دینی هماهنگ باشد. متأسفانه در برخی مراکز مشاوره خانواده، گاه راه‌ حل‌هایی برای رفع مشکلات تربیتی فرزندان ارایه می‌شود که نه با فرهنگ دینی و نه با فرهنگ بومی ما هماهنگی دارد. ۶. شواهد متعددی نشان می‌دهد که بسیاری از انسان‌ها در سرتاسر دنیا، تشنه معارف دینی و الهی هستند. این مساله، از گریز از فرهنگ مادی غرب سرچشمه می‌گیرد که با فطرت انسان‌ها ناسازگار است و نمی‌تواند نیازهای وجودی آنها را برطرف سازد. از این‌رو، روز به روز به تعداد افرادی که خواهان راه‌کارهای دینی در اداره جامعه، خانواده و... هستند، افزوده می‌شود. از طرفی ما وظیفه داریم پاسخی به آن نیازها بدهیم؛ . ضرورت انتقال محبت اهل‌بیت (ع) به فرزندان
در هر جامعه‌ای، مسائل و معضلات فراوانی وجود دارد که برخی از آنها حساس‌تر و مبنایی‌تر است. ابتدا آنها را باید حل کرد، سپس به سراغ بقیه رفت. در این بخش، به ضرورت پرداختن به این موضوع می‌پردازیم. ۱. اهمیت و نقش محبت اهل‌بیت(ع) و سعادت‌مندی انسان‌هابر اساس جهان‌بینی‌ ما، در ورای این دنیا، آخرتی در پیش است که نیک‌بختی ما در آن‌جا، در همین دنیا رقم می‌خورد. پس این ما هستیم که می‌توانیم آینده‌ای روشن و پر از نیکی برای خودمان آماده کنیم. بر اساس مبانی دینی، محبت اهل‌بیت(ع) و ارادت به ایشان، از جمله راه‌های میانبُر و سریع برای رسیدن به سعادت اخروی است. چه بسا بتوان ادعا کرد که اگر محبت اهل‌بیت(ع) در دل کسی نباشد، بعید است بتواند در آخرت نجات یابد؛ البته حساب جاهل قاصر جداست؛ یعنی کسی که نمی‌داند و زمینه برایش فراهم نیست. از میان روایات متعدد،: الف) زمخشری از مفسران اهل‌سنت، در تفسیر معروف خود به نام الکشاف در ذیل آیه قُل لَّا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى می‌فرماید: کسی که بر محبت آل محمد بمیرد، شهید است، آمرزیده می‌شود، توبه ‌کننده به شمار می‌آید، با ایمان کامل مرده است، ملک الموت او را به بهشت بشارت می‌دهد و... . ب) از پیامبر اکرم (ص) فرموده است: [دوستی من] و اهل ‌بیتم، در هفت منزل سخت و خطرناک برای شما سودمند است: هنگام مرگ، در قبر، هنگام نشور، هنگام حساب و کتاب، نزد میزان و هنگام عبور از صراط. شاید بر همین اساس، یکی از وظایف والدین، انتقال محبت اهل‌بیت (ع) به فرزندان شمرده شده است؛ چنان‌که علی(ع) از پیامبر (ص) نقل می‌فرماید: فرزندان خود را بر سه صفت تربیت کنید: دوستی پیامبرتان، محبت اهل‌بیت او و قرائت قرآن. حال که محبت اهل‌بیت(ع) این‌قدر مهم است و نقش مهمی در رستگاری انسان‌ها دارد، ضرورت دارد والدین و نظام تربیتی آموزشی جامعه ما، تلاشی دو چندان برای انتقال این محبت به فرزندان از خود نشان دهند. ۲. مانع بروز ناهنجاری‌های اجتماعی و فردی در مکتب اسلام، گرچه برای جلوگیری از انحرافات به کنترل بیرونی مثل حد، قصاص، امر به معروف و نهی از منکر و... اشاره شده، عمده توجه به کنترل درونی است؛ یعنی افراد باید طوری تربیت شوند که مانع درونی در خودشان بیابند و حتی در نبود ناظر بیرونی، مرتکب خطا نشوند. محبت اهل‌ بیت(ع)، بویژه محبت وجود حضرت ولی ‌عصر(عج)، یکی از عوامل عمده در ترک اعمال ناشایست است؛ چراکه وقتی انسان به حضرت محبت داشت، سعی می‌کند از اعمالی که این محبت را از بین می‌برد بپرهیزد و هماهنگ با میل محبوب خود حرکت کند. بنابراین، اگر عشق و محبت به حضرت حجت(عج) در سطح خانواده‌ها و جامعه گسترش یابد، بسیاری از معضلات اجتماعی و فردی حل خواهد شد و لازم نیست هزینه‌های گزافی صرف جلوگیری از ناهنجاری ‌های اجتماعی شود. ۳. از منتظران شدنما به منتظر بودن مأمور شده‌ایم. امام علی(ع) می‌فرماید  انْتَظَرُوا الْفَرَجَ... فَإِنَّ أَحَبَّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ انْتِظَارُ الْفَرَجِ؛ منتظر فرج باشید و بدانید که محبوب‌ترین اعمال نزد خدا، انتظار فرج است. از طرفی، انتظار، صرف ادعا نیست، بلکه امری است مشکل. امیر مؤمنان می‌فرماید: کسی که منتظر امر ماست، مثل شهیدی است که در خون خود شناور است. بنابراین، باید در عمل ثابت کرد که منتظر هستیم؛ مثل شهیدی که عملاً وارد عرصه جهاد می‌شود و سختی‌ها را تحمل می‌کند. به نظر می‌رسد یکی از راه‌های اثبات ادعای منتظر بودن، انتقال محبت حضرت به فرزندان است (صداقت در انتظار)؛ به طوری که این جزء برنامه زندگی باشد و در رأس نیازهای فرزندان بدان توجه شود. در آن صورت، از برکات دعای امام صادق(ع) بهره‌مند خواهیم شد که فرمود: خداوند بنده‌ای را رحمت کند که ما را نزد مردم محبوب سازد. ۴. محبت، زمینه پذیرش دیگر احکام و اخلاق دینی از راه محبت اهل بیت(ع)، بویژه حضرت امام زمان(عج) میتوان دیگر احکام دینی و آموزه های اخلاقی را به فرزندان منتقل کرد؛ چون وقتی امام خوبی ها نزد آنها محبوب شد، در عمل به سوی او گرایش می یابند و او را الگو و مرجع خود قرار می دهند. این از ویژگی های انسان است که اگر کسی نزد او محبوب شد، سعی میکند در گفتار و رفتار به او توجه کند و از او الگو گیرد. شاید حضرت علی(ع) بر اساس همین نکته میفرماید  مَن أحَبَّ شیئاً لَهِجَ بذکرِه کسیکه چیزی را دوست داشته باشد، همواره به یاد اوست. بنابراین، محبت حضرت، بستری فراهم می آورد که فرزندان به سمت خوبی ها گرایش یابند. ۵. اهمیت خانواده الف) خانواده، نخستین کانون و مدرسه ای است که فرزند بیشترین روزهای عمر کودکی خود را در آن می گذراند. ب) فرزند، بهترین دوران عمر تربیتی را در خانواده میگذراند. حضرت علی(ع) فرموده: قلب نونهال، مثل زمین خالی می ماند که هرچه در آن بکاری می پذیرد. ج) بهترین نوع ارتباط در خانواده حاکم است (عاطفه محوری). با توجه به اهمیت شگفت خانواده و وجود زمینه در فرزند، شایسته است خانواده ها و والدین در تربیت دینی فرزند که انتقال محبت حضرت حجت یکی از مصادیق آن است، بسیار بکوشند. ۶. نجات خانواده از آسیب ها انتقال محبت حضرت به فرزندان، هم فضای خانه را نورانی و خوشبو می کند، هم پایه های خانواده را مستحکم می سازد و هم آینده خانواده فرزندان را بیمه میکند. ۷. نیاز خانواده ها به جرات می توان ادعا کرد که اگر والدین بکوشند محبت اهل بیت (ع)، بویژه حضرت مهدی (عج) را از راه صحیح به فرزندان خود انتقال دهند، بسیاری از مشکلات تربیتی فرزندان را حل خواهند کرد و نیازی به اضطراب، دغدغه خاطر و صرف هزینه های فراوان نخواهند داشت. البته راه صحیح تربیت و انتقال محبت مهم است که در بخش راه‌کارها به آن خواهیم پرداخت. مفاهیم کلیدی ارزش هایی که فرد می پذیرد و نقش های گوناگونی که از او انتظار می رود، همه و همه در چارچوب محیط خانواده آموخته می شود. نخستین وابستگی های عاطفی، در خانه برای کودک شکل می گیرد و زبان را در خانه می آموزد پس نقطه آغازینِ درونی شدن ارزش ها و هنجارها برای کودک، خانه است. شاید به همین دلیل در روایات پیشوایان دینی ما، خانواده، بهترین و محکم ترین بنا معرفی شده است. حضرت رسول (ص) می فرماید  مَا بُنِیَ فِی الْإِسْلَامِ بِنَاءٌ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَعَزُّ مِنَ التَّزْوِیجدر اسلام بنایی، در نزد خدا محبوب‌تر و محکم‌تر از ازدواج، بنا نشده است. یکی از ارزش های مهم جامعه اسلامی ما که خانواده باید آن را به فرزندان انتقال دهد، محبت و دوستی پیامبر (ص) و اهل‌بیت(ع) او، بویژه امام زمان (عج) است. محبت حضرت مهدی،(عج) ارزشی است که می‌تواند از راه خانواده به فرزندان انتقال یابد. اصولاً انتقال محبت آن حضرت (عج)، در راستای کارکرد اجتماعی کردن و انتقال ارزش های جامعه به فرزندان است. محبت اهل بیت (ع) در جامعه ما ارزش بوده، وظیفه انتقال این ارزش به نسل های بعد، بر عهده عوامل اجتماعی کننده، بویژه خانواده است. اگر دوستی و محبت بین افراد اجتماع نبود، زندگی با یکدیگر امکان نداشت. محبت، گوهری است که نوع انسانی را به همدیگر نزدیک می سازد. در روایات دینی ما، محبت روی دیگر دین است. امام صادق (ع) می فرماید  هَل الدّینُ الّا الحُبُّ؟ آیا دین چیزی جز دوستی است؟ نیز از آن حضرت است که  الدّینُ هو الحُبُّ و الحُبُّ هو الدّینُ دین، دوستی است و دوستی، دین است. این روایات، نقش برجسته محبت و محبت ورزی را در اجتماع دینی و کارکردهای مثبت آن در بقا و حفظ هم‌بستگی اجتماعی بیان می کند. در این میان، محبت ورزیدن به اهل بیت (ع)، ویژگی خاص خود را دارد و در روایات پیشوایان دینی ما، نشانه ایمان شمرده شده است. پیامبر(ص) می فرماید لایُؤمنُ احدُکم حتّی أکُونَ احبَّ الیه من نفسِه وَ أهلی أحَبَّ الیه من اهلِههیچ‌کدام از شما ایمان کامل ندارد، مگر این‌که مرا از خودش و اهل بیتم را از اهل‌بیت خودش بیشتر دوست داشته باشد. نیز محبت اهل ‌بیت، نشانه دستیازی به خیر دنیا و آخرت دانسته شده است: مَن رَزَقَه الله حُبُّ الائمةِ من اهلِ بیتی فقد أصابَ خیرَ الدنیا و الآخرةِ، فلایَشُکَنَّ أنَّه فی الجَنَّةِ؛ خداوند به هر کس محبت اهل ‌بیتم را روزی دهد، او خیر دنیا و آخرت را به دست آورده و نباید شک کند که از اهل بهشت است. نیز از پیامبر اسلام (ص) نقل شده که فرمود: حُبّی و حبُّ اهلِ بیتی نافعٌ فی سبعةِ مواطنَ أهوالُهنَّ عظیمةٌ: عند الوفاةِ و فی القبرِ و عندَ النشورِ و عندَ الکتابِ و عندَ الحسابِ و عندَ المیزانِ و عندَ الصّراطِ؛ دوستی من و دوستی خاندانم در هفت جا که وحشت آن زیاد است، به شما نفع می رساند: هنگام مرگ، در قبر، هنگام برانگیخته شدن، هنگام نوشتن اعمال، هنگام حساب، هنگام سنجش اعمال و هنگام عبور از صراط. روایات در این‌باره بسیار است.
راهکارهای انتقال محبت حضرت
الف) دقت در انتخاب همسر و مادر فرزندان پیش از ازدواجپیامبر اسلام(ص) فرمود تَزَوَّجُوا فی الحِجزِ الصالح، فانَّ العِرقَ دسّاسٌ؛ با خانواده خوب و شایسته وصلت کنید، زیرا خون اثر دارد. ب) لقمه حلالخوردن و آشامیدن، شرط حیات انسان و امری است که امر و نهی نمی‌پذیرد. اما اینکه انسان چه چیزی را بخورد و چه چیزی را نخورد، مهم است. از این رو مکتب اسلام، برای این مساله اهمیت فراوان قایل شده و آیات و روایات فراوانی در این زمینه وجود دارد: فَکُلُواْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللّهُ حَلالاً طَیِّبًا؛ نیز در حدیث شریف است که پیامبر (ص) فرمود: طَلبُ الحلالِ فریضةٌ علی کلِّ مسلمٍ؛ طلب روزی حلال بر هر مسلمانی واجب است. همچنین مسلمانان از پیامدهای بد غذای حرام برحذر شده‌اند: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَأْکُلُواْ أَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبَاطِلِ؛ ای اهل ایمان! مال یکدیگر را به ناحق نخورید. بنابراین، والدین پیش از به دنیا آمدن فرزند، باید بدانند چه غذایی می‌خورند تا بستری مناسب را آماده کنند که در آینده فرزندشان آمادگی پذیرش محبت اهل‌بیت (ع) را بیابند. ج) آداب زمان بسته شدن نطفهدر این زمینه سفارش‌های بسیاری شده است؛ از جمله خواندن دعاهای وارده، با طهارت بودن، زمان خاص و رعایت مکان. حتی کنترل افکار و خطورات ذهنی هم می‌تواند نطفه فرزندی را شکل دهد که در آینده دستورات دینی و محبت حضرت حجت را به راحتی بپذیرد. د) آداب بارداریهمه رفتار و گفتار انسان، مثل رفت و آمدها، شنیدنی‌ها، گفتنی‌ها، نگاه‌ها، اندیشه‌ها، خواندنی‌ها و ...، همه به نحوی در نوزاد اثر می‌گذارد. هـ) آداب شیردادنشیردادن نوزادان آدابی دارد؛ مثل با وضو بودن، رو به قبله بودن و ... . یکی از رمزهای موفقیت بزرگان دین که به مقامات عالی دینی رسیدند، رعایت همین مسایل از سوی مادران و پدران ایشان بوده است. ۸. الگوهای نقش منظور از الگوهای نقش، کسانی هستند که فرزند رفتار آنها را سرمشق خویش قرار می‌دهد و برای او الگو به شمار می‌آیند؛ مثل والدین، دوستان و ... . والدین در این‌باره دو نقش برعهده دارند:
                                             مهدی (علیه السلام)، ده انقلاب در یک انقلاب
کارنامه همه ایدئولوژ‌ی‌های بشری در عصر حاضر و در طول تاریخ دارای نقاط سیاه بسیاری است. بسیاری از آنها به یک نکته صحیح توجه کردند و نکات مهمتر را نادیده گرفتند . آخرین جمع‌بندی مغرب زمین این است که تمام ایدئولوژی‌ها امتحان خود را پس داده‌اند و ما دیگر احتیاج به ایدئولوژی نداریم، هرچه در این مدت فریب خوردیم کافی است و انقلابی در ابعاد جهانی نمی‌تواند وجود خارجی داشته باشد. اما درست در این نقطه بن‌بست و در این زمانی که افراد احساس خلاء شدید می‌کنند، یک انقلاب واقعاً کبیر از راه خواهد رسید که جهان را یک جا در خواهد نوردید. مهدی موعود (ع)از راه خواهد رسید و دست همه بشریت را "برای متحول کردن موقعیت انسانی" خواهد فشرد.
شرق و غرب عالم خانه مهدی است، اگرچه پیام او از حیث مضمون، نه شرقی و نه غربی، ولی از حیث مخاطب به هر دو پهنه توجه دارد. او مادری رومی و مسیحی داشت که در جنگی اسیر شد و خود اسلام و شرافت را برگزید. او از نظر نژاد از دو نژاد مختلف است و مساله قیام او یک تحول انسانی بشری است، نه یک مساله نژادی و عربی. مادر او و مادر تعداد دیگری از امامان شیعه (ع) از نظر طبقه‌ بندی‌های ظاهری اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، جزء طبقات پائین بوده‌اند و عظمت این مساله مشخص می‌شود که معیارهای غلط اجتماعی در این نهضت جهانی، دخیل نیستند. در این مجال سعی بر بیان، بعضی از شاخصه‌های انسانی جامعه مهدوی (عج) که ایشان بنا خواهند کرد رفته است، هرچند در حد اشاره باشد.
حکومت مهدی (عج)، حکومت دینی و جهانی است و در عین حال حکومت کلیشه‌ها نیست، بدین معنا که جهان مملو از آدمهای یکنواختی باشد که همه مثل ماشین یک جور حرف می‌زنند و یک جور عمل می‌کنند. در آن زمان، همه هم‌شکل و هم سلیقه نیستند، البته روابط انسانی بر اساس مناسبات و معیارهای الهی تنظیم می‌شود و همه حقوق و حدود را می‌شناسند ولی یکنواخت نیستند. انسانهای با فضیلت و تربیت‌شده‌ای هستند که هم، حق را می‌شناسند و هم تکلیف را و علی‌رغم تفاوت با یکدیگر، متناسب و متعادلند. اختلاف نظر در جامعه مهدوی وجود ندارد چون همه واقعیت را وجدان می‌کنند .
مفهوم اطاعت‌پذیری از امام در جامعه مهدی (عج) مطلقاً به معنی تعطیل کردن عقل فردی، درک و تشخیص و احساس مردم و ماشینی شدن، جامعه نیست. این اطاعت‌ در رهبری انقلاب جهانی، ضامن اجرایی حقوق و ضامن تعالی شخصیتی آحاد شهروندان آن جامعه جهانی است. همه تأکیدها در انقلاب جهانی ایشان بر "حقوق مردم" است و پرچم اصلی انقلاب، پرچم "عدالت" است . در روایات آمده است که کار اصلی مهدی (عج)، رساندن مردم به حقوق مادی و معنویشان است. یعنی شعار اصلی ایشان "عدالت" است و جوامع بشری را بعد از آنکه مملو از ظلم و جور شده باشد از عدالت آکنده خواهند کرد و حقوق انسانها، احقاق می‌شود. هدف اصلی و فلسفه نهضت تربیتی ایشان، نجات مردم، احقاق حقوق بشریت و رفع تبیعض‌های نژادی و ... است. قدرت او سرتاسر، شرق و غرب عالم را فرا خواهد گرفت و هیچ سرزمینی خارج از این حکومت قرار نمی‌گیرد.
سؤالی که این جا مطرح می‌شود این است که: آیا این فتوحات از نوع فتوحاتی است که قیصرها و فرعونها در طول تاریخ بدنبال آن بوده‌اند؟ جواب این سوال را حضرت امیر (ع) به این صورت داده‌اند که: مهدی (عج) می‌آید تا تمام بردگان را در سراسر زمین آزاد کند. این فکر که برده ‌داری در دنیای امروز امری منسوخ است، صحیح نیست، زیرا اگرچه برده‌ داری به شکل صریح و سنتی در عصر ما کمیاب است (هرچند که وجود دارد) ولی امروزه برده‌ها را با روش‌های پیچیده و مدرن می‌فروشند، اکثریت بشر، بردگانی هستند در دست برده ‌دارانی که با شیوه‌های جدید برده ‌داری می‌کنند و ملت‌ها و نسل‌ها را خرید و فروش می‌کنند. حال روشن است که چرا حضرت امیر (ع) فرمودند: مهدی برده‌ای را روی زمین نخواهد گذاشت مگر آنکه آزادش خواهد کرد. برده‌‌های اقتصادی و برده‌های سیاسی و برده‌های گوناگون. مهدی(عج)، هیچ بدهکاری را در دنیا باقی نخواهد گذاشت مگر آنکه قرض او را ادا کند. هیچ ظلمی را باقی نخواهد گذاشت مگر آنکه از ایشان رد مظالم کند و آن ستم‌ها را جبران کند. سرنوشت و حقوق همه مردم برای ایشان مهم است.
انقلاب و اصلاح او آنقدر انسانی است که مهدی هیچ بی‌گناهی را نمی‌کشد حتی اگر در سپاه دشمن باشد. انقلاب او، انقلابی قاطع است، با هیچ ستمگری سر سازش ندارد ولی انقلابی کاملاً انسانی است و یک شورش کور که مردم را تنها یک آلت دست می‌بیند و چشمش فقط به پیروزی و قدرت خیره است، نمی‌باشد. "انسان" و حتی یک انسان نیز برای او مهم است. کوچکترین ذره حق برای او مهم است. او می‌گوید هیچ کاری واجب‌تر از احقاق حق ولو کوچکترین حق برای عادی‌ترین فرد، نیست. انقلاب او در واقع انقلاب مردم است و با رهبری صالح و تمام عیار صورت می‌گیرد.
 مهدی(عج) دو چهره دارد. چون دو مخاطب دارد. چهره اولی، چهره‌ای است که مهدی(عج) با توده‌های مردم با همه بشریت و با انسان‌های مظلوم و محروم دارد، او آن چنان با ایشان متواضع و مهربان است که گویی با دست خود عسل (عین لفظ روایت) در دهان محرومان جهان می‌نهد و چهره دوم که در برابر مافیای ستم جهانی بروز می‌کند؛ با آنها جز با زبان سلاح و از تیغ شمشیر سخن نخواهد گفت و حتی از آنها توبه هم نخواهد پذیرفت. زیرا دیگر دوران موعظه و توبه آنها پایان یافته، به اندازه کافی، هزاران سال از آنها خواسته شده است که توبه کنند. وقت عمل به وعده‌هایی است که همه انبیاء (علیهم السلام) قبلاً داده‌اند.
بر طبق روایات ما در رستاخیز مهدی هرچه هست، صلح و دوستی، برادری و رحمت و یگانگی است. مهدی می‌جنگد، اما جنگ برای صلح، زیرا می‌داند که نمی‌شود به این جنگ‌ها پایان داد، مگر با جنگی که همه‌ این جنگها را یکسره کند، او برای صلحی توأم با عدالت می‌جنگد. شعار جامعه مهدوی، محبت است و درجامعه‌ای که مهدی (عج) می‌سازد، مردم به یکدیگر خدمت می‌کنند، بی‌آنکه نیرنگی در کار باشد. هرجا به محض آنکه جرمی صورت گیرد، حد خدا جاری می‌شود و هیچ تبعیضی پذیرفته نخواهد بود. روش ایشان در حکومت این است که با کارگزاران حکومت اسلامی و جهانی، بسیار سخت‌گیر و با مردم، بویژه مستمندان بسیار مهربان است. با مردم، آسان، برادرانه و متواضعانه برخورد می‌کند. حق همه حق‌داران را می‌ستاند، آرمانهای همه انبیاء را تحقق می‌بخشد. حرکت او در واقع یک انقلاب نیست، بلکه چندین انقلاب در دل یک انقلاب جاگرفته است. انقلاب مهدی(عج) از همه جهات یک استثناء در تاریخ بشر است و تنها یک انقلاب سیاسی نیست، بلکه تحولی همه جانبه و عمیق در همه ابعاد مادی و معنوی زندگی بشر است، در این مقاله به چندین بعد این انقلاب جهانی می‌پردازیم:
انقلاب در حقوق زن و ارتقای عقلانیت و حقوق علمی
ایشان 313 تن را بر می‌گزیند که در واقع کادر اصلی انقلاب جهان و مدیران اصلی حکومت ایشان هستند. در روایت است که 50 تن از آنان زن هستند، اینان در عالی‌ترین سطوح مدیریت جهانی به فعالیت می‌پردازند. پس نقش زنان را در این انقلاب بوضوح می‌توان حس کرد. مهدی کاری خواهد کرد که زن بدون اینکه دست از عفت خود بکشد، به عزت برسد. پس 3 انقلاب بزرگ عقلانی و انقلاب حقوقی (حقوق زن و ...) و انقلاب علمی را در نهضت مهدوی مشاهده می‌کنیم.
انقلاب اقتصادی در این زمان (زمان ظهور) یک انقلاب اقتصادی و فن‌آورانه رخ می‌دهد. سراسر زمین برای او در نور دیده می‌شود، آنچه در دل زمین است و آنچه بر روی زمین است در زمان ایشان به نفع بشریت محروم به فعل می‌رسد. زمین محصول بسیاری می‌دهد و هیچ خرابه‌ای در زمین نمی‌ماند مگر آنکه در حکومت مهدی (عج) آباد شود، اینطور نیست که در بخشی از دنیا اقلیتی سیر و اکثریتی گرسنه و مفلوک وجود داشته باشد. در زمان او هیچ جای جهان نیست که پا بگذارد مگر آنکه سرسبز است و همه دنیا آباد است، زمین گیاهان بسیار رویاند. آب نهرها فراوان شود. در این عصر تنعم و وفور نعمت، البته با رعایت عدل و اعتدال و نه توأم با اسراف و تبذیر و ستم، فراگیر می‌شود.
انقلاب در روابط انسانی انقلاب دیگر، انقلابی است که در روابط انسانی و مناسبات بین افراد صورت می‌گیرد. روابط صمیمانه و انسانی، آنچنان پیشرفت می‌کند که اگر کسی احتیاج پیدا کند از دارایی‌های دیگری به مقدار نیاز بر می‌دارد، بطوریکه آن دیگری ناراحت نمی‌شود. در آن روز همه چیز مال همه است. توطئه دیگر معنی ندارد، همه به فکر یکدیگرند و برادری خارج از الفاظ، معنی پیدا خواهد کرد. انقلاب او اگرچه انقلاب بزرگ و خونینی است، اما هرگز بدنبال کینه‌توزی نیست؛ بلکه یکی از بزرگترین آرمانهایش کینه‌شویی است.
انقلاب بر ضد تبعیض در آن زمان یا همه با هم سیر می‌شوند و یا اگر به قدر کافی نیست، همه با هم گرسنگی می‌کشند. وقتی مهدی(عج) بیاید اموال را به طرز صحیح تقسیم می‌کند و بر طبق روایت، یکسان به همه بشریت. اموال را چنان تقسیم می‌کند که در همه دنیا یک گرسنه و محتاج پیدا نمی‌شود، امروزه حتی در مرفه‌ترین جوامع دنیا (علیرغم اینکه آن رفاه هم در نتیجه ظلم و فاصله‌های طبقای جهانی بوجود آمده است) در عین حال هزاران شهروند از ابتدایی‌ترین امکانات زندگی محروم هستند. در جهان امروز فاصله طبقاتی به معنای دقیق کلمه وجود دارد. اما در آن عصر، این رفاه بدون تبعیض در همه جا جریان خواهد یافت.
انقلاب اجتماعی در عین حال همه بشریت مرفه خواهند شد، روح سود پرستی و خود محوری نیز برانداخته خواهد شد. در آن جامعه همه به هم خدمت می‌کنند. این ابعاد اجتماعی، اگرچه با شکوه هستند در عین حال واقع‌بینانه نیز هستند. البته تکامل در این حد به دست امثال بشر امروزی شدنی نیست. اما اولاً این تکامل آرمان اسلامی است و ثانیاً عملی خواهد شد.
انقلاب امنیتی بعد دیگر در نهضت جهانی مهدوی(عج) یک انقلاب امنیتی است. برحسب روایات در دوران مهدی(عج) یک دختر جوان (که مثلاً در برابر خشونت و تهاجم، آسیب‌پذیر است) به تنهایی از گوشه‌ای به گوشه دیگر دنیا سفر می‌کند، بی‌آنکه تهدیدی علیه امنیت او وجود داشته باشد و در آن زمان مردم به تدریج واژه "ترس" را از یاد می‌برند!
انقلاب عمرانی از منظر عمرانی دنیا به دست او زنده و آباد خواهد شد، صفا و شادابی بر همه جوامع بشری حکومت خواهد کرد، اما شادی از نوع شادی انسانی، شادی که نه به قیمت آزار دیگران و پایمال کردن حقوق بدست آید.
انقلاب بر ضد جهل انقلابی بزرگ در درک دین صورت می‌گیرد، شناخت دین در عصر مهدی (عج) اوج می‌گیرد و متحول می‌شود. براساس روایت، وقتی که حضرتش قیام کند، متأسفانه کسانی در جهان اسلام در برابر او می‌ایستند و علیه ایشان به قرآن! استدلال می‌کنند؛ اینان کسانی هستند که نه حقیقت دین را بدرستی می‌شناسند و نه خدمتی به معارف دین می‌کنند. کوچکترین سختی در راه دین نمی‌کشند، اما سود مادی از دین می‌برند. روایتی متذکر می‌شود که انقلاب علیه جهل و قشری‌گری و انقلاب علیه بدعت‌ها و شبهات هر دو به دست ایشان صورت می‌گیرد. جهل به جنگ او خواهد آمد و او دین خدا را همانگونه که نازل شده به مردم می‌آموزد و تفسیرهای غلط از دین را برخواهد انداخت.
انقلاب فرهنگی انقلاب عظیم فرهنگی نیز در دوران مهدی(عج) و به دست ایشان اتفاق خواهد افتاد، طبق روایت، همه معارفی که اکنون نزد بشر است، در برابر معارفی که مهدی(عج) خواهد آورد، تنها 2 حرف از 27 حرف است، این بدین معنی است که بشر امروز با همه پیشرفت‌هایش هنوز کم سواد محسوب می‌شود.
                                            این انقلاب داعیه دار مهدویت است
انقلاب اسلامی از ابتدا داعیه دار آماده سازی جهانی برای ظهور آخرین منجی بوده است . گفتمان "انقلاب اسلامی" پس از طرح در عرصه جهانی، به وضوح "امپراتوری جهانی سازی" (امپریالیسم جهانی) را به تمام معنای آن به چالش کشید و به سرعت به "دیگری" جهان غرب (به معنای فکری و فرهنگی آن و نه صرفا غرب جغرافیایی) تبدیل شد. انقلاب اسلامی بویژه زمانی که "رسالت جهانی" خود را روشن می سازد و امام راحل( رض) اعلام می دارند: این واقعیت و حقیقت را بارها اعلام نموده ایم که در صدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه جهانخواران بوده و هستیم. در نگاه غرب و غرب گرایان از یک جابه جایی ساده قدرت سیاسی در گوشه ای از دنیا فراتر می رود.
دعوت انقلاب اسلامی ایران از همان ابتدا تلاش برای بستر سازی برای استقرار حکومت مهدوی بود. این مهم را به وضوح می توان از کلام و اندیشه های رهبر کبیر انقلاب به خوبی استنباط کرد. ایشان بارها و به کرات از لزوم تلاش برای تحقق فرج سخن به میان آوردند. به عنوان مثال ایشان در پیام خویش به زائرین بیت الله الحرام کمتر از یک سال از پیروزی انقلاب اسلامی صراحتا بر ماهیت جهانی حکومت اسلامی تاکید ورزیدند. در بخشی از این پیام آمده است نهضت ایران مخصوص به خودش نبوده و نیست. برای اینکه اسلام اختصاص به طایفه خاصی ندارد. ما که نهضت کردیم برای جمهوری اسلامی بوده است. نهضت برای اسلام نمی تواند محصور به یک کشور باشد و نه حتی به تمام کشورهای اسلام. در واقع باید گفت انقلاب اسلامی ایران از ابتدا رسالت خاصی برای خویش قائل بوده است. این رسالت را می بایست در بسط تئوریک مفاهیم مهدویت، تشکیل حکومت ولی فقیه به عنوان شمه ای از حکومت معصوم و تلاش برای جهانشمول کردن مفاهیم مهدوی دانست.
طی سه دهه گذشته انقلاب اسلامی ایران توانسته است در هر سه بخش از رسالت خویش موفقیت های چشمگیری پیدا کند. در ابتدا حکومت ولی فقیه است که این مهم امروز در ایران اسلامی تحقق پیدا کرده است و ما توانسته ایم از الطاف این حکومت بهره مند شویم ضمن آنکه هم در پیش از انقلاب و هم در مقطع فعلی کنکاش در موضوع مهدویت صورت می پذیرد . البته باید گفت طی سی و یک سال گذشته آرمانشهر مهدوی به مقوله ای تئوریک تبدیل گشته و تحقیق و تفحص های بسیاری در خصوص ابعاد پیدا و پنهان حکومت حضرت صاحب عج صورت گرفته است. همچنین ایران اسلامی توانسته است جهانیان را با تجریه ای تازه در دنیای مدرنیته و پست مدرنیته آشنا سازد. تجربه ای که بر خلاف تجربه غرب در آن ارتباط آسمان و زمین قطع نمی گردد ضمن آنکه زندگی دنیوی انسان به دیار نسیان سپرده نمی شود. هم اکنون تجربه تازه مردم سالاری دینی در ایران از شرق دور تا غرب آمریکای لاتین مورد حمایت افکار عمومی و علی الخصوص نخبگان است .
مهدویت از نگاه رهبری انقلاب ایران، امتداد حرکت انبیاء و مقدمه‏ ظهور امام عصر (عجل الله تعالی فرجه )
انقلاب ما در راه آن هدفی که امام زمان برای تأمین آن هدف مبعوث می‏شود و ظاهر می‏شود یک مقدمه‏ لازم و یک گام بزرگ بوده . ما اگر این گام بزرگ را بر نمی‏ داشتیم، یقینا ظهور ولی ‏عصر (صلوات الله علیه) به عقب می‏افتاد. شما مردم ایران و شما مادران شهید داده و پدران داغدار و افرادی که در طول این مبارزه زحمت کشیدید بدانید؛ و شما ای امام بزرگوار امت بدانید (که بهتر از همه‏ ما می‏دانید) شما موجب پیشرفت حرکت انسانیت به سوی سرمنزل تاریخ و موجب تسریع در ظهور ولی‏ عصر(ص) شدید. شما یک قدم این بار را به منزل نزدیکتر کردید. با این انقلاب که مانع را که همان دستگاه و نظام پلید ظلم در این گوشه‏ دنیا بود و سرطان بسیار خطرناک و موذی و آزاردهنده‏ای بود این را کندید و قلع و قمع کردید (1) جمهوری اسلامی نتیجه‏ برداشت صحیح از اعتقاد به امام زمان و الگوی کوچکی برای آن حکومت عظیم جهانی است (2)
انقلاب اسلامی ، از بین برنده‏ مفهوم انتظار مخرب کسانی که مغرض و یا نادان بودند، این طور به مردم یاد داده بودند که انتظار، یعنی اینکه شما از هر عمل مثبت و از هر اقدام و هر مجاهدت و هر اصلاحی دست بکشید و منتظر بمانید تا صاحب عصر و زمان خودش بیاید و اوضاع را اصلاح کند و مفاسد را برطرف نماید! انقلاب، این منطق و معنای غلط و برداشت باطل را، یا کمرنگ کرد و یا از بین برد (3)
انقلاب اسلامی ، نمونه‏ کوچکی از انقلاب مهدوی همه‏ خصوصیاتی که در ظهور مهدی (عج) هست در یک مقیاس کوچک در انقلاب اسلامی ملت ایران هم هست. در آنجا هم مخاطب حضرت بقیه الله همه‏ مردم عالمند؛ یعنی در آن لحظه‏ای که به خانه‏ کعبه پشت می‏دهد و تکیه می‏کند و دعوت خود را با صدای بلند فریاد می‏کند، صدا می‏زند «یا اهل العالم». انقلاب اسلامی ما هم، از آغاز اعلام کرد که مخصوص یک ملت و یک قوم و یک کشور نیست، همچنانی که آن بزرگوار با همه‏ قدرت‏های بزرگ جهان ستیزه می‏کند و در می‏افتد، انقلاب ما هم با دست خالی و فقط با تکیه به نیروی ایمان با همه‏ قدرت‏های عظیم جهانی مقابل شد. همان طوری که ظهور حضرت مهدی هم حساب‏های مادی و معمولی را به هم می‏ریزد، انقلاب ما هم همه‏ حساب‏ها را به هم ریخت (4)
همنوایی شعارهای انقلاب اسلامی با انقلاب امام عصر(عج) شعارهایی که امام زمان (عج) بر سر دست خواهد گرفت و عمل خواهد کرد، امروز شعارهای مردم ماست؛ شعارها یک کشور و یک دولت است. این خودش یک گام بسیار بلندی به سوی اهداف امام زمان است .
انقلاب اسلامی ، مقدمه پیدایش حکومت فراگیر مهدوی سال‏ها ما کوشش می‏کردیم تا به مردم تفهیم کنیم حضرت مهدی(عج) در یک زمینه‏ مساعد و مناسبی ظهور خواهد کرد نه در یک زمینه نامساعد؛ اما کسانی بودند که در آن زمان فکر می‏کردند دنیا باید پر از ظلم و جور شود تا اینکه حضرت مهدی(عج) بیاید. در حالی که ما می‏گفتیم چون حکومت حضرت مهدی (عج) یک حکومت اسلامی صددرصد می‏باشد، قبل از این صددرصد می‏بایستی ده‏درصد، بیست‏درصد، سی‏درصد، هفتاددرصد، نوددرصد به‌وجود بیاید تا اینکه به آن صددرصد برسیم و لذا شما الان می‏بینید حکومت ما چند درصد حکومت اسلامی است. هر چه هست به همین ترتیب پیش خواهد رفت تا اینکه حکومت مهدی(عج) برسد؛ که آن حکومت صددرصد اسلامی است، آن هم نه فقط در این نقطه از عالم بلکه در همه جا (6)
انقلاب اسلامی ، ترجمان انتظار واقعی امروز با انقلاب اسلامی ما که در خط ایجاد عدالت در سطح جهان است انقلاب حضرت مهدی (ارواحنا فداه) یک گام بزرگ به هدف خود نزدیک شد. نه فقط ب‌وجود آمدن حکومت اسلامی آن عاقبت موعود را به عقب نمی‏اندازد بلکه آن را تسریع هم می‏کند و این است معنای انتظار (7)
انقلاب اسلامی، راهی به سوی ظهور امام عصر(عج) این راه گرچه کوتاه مدت نیست، اما همان راهی است که بالاخره به نجات بشریت منتهی خواهد شد. همان راهی است که ان‏شاءالله زمینه‏های ظهور مهدی موعود(ص) را فراهم خواهد کرد.     پی نوشتها : 1 - در مکتب جمعه ص202 و 201،   2- خطبه‏های نماز جمعه،    3- سخنرانی در سمینار « تبیین حکم تاریخی حضرت امام خمینی (ره)» ، 4- در مکتب جمعه ص250،     6 - مصاحبه‏ها ص223،  7- در مکتب جمعه ، ص 250،   
                                                دشمنان امام زمان
مهمترین وظیفة شیعه شناخت و پیروی از جانشین پیامبر (ص) و امام زمانش است و با توجه به این نکته ضرورت طرح مباحث مهدویت را می توان با سه رویکرد اساسی دنبال کرد. رویکرد اول: امام شناسیقال رسول الله(ص) : من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته الجاهلیههر کس بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است. این حدیث اِشعار دارد که نبود شناخت و معرفت امام زمان آنقدر مهم است که انسان متدین را بی دین می کند و یا بهتر بگوئیم،‌ دین او مورد قبول حضرت حق واقع نمی گردد و انسان را به سوی کمال و قرب حق نمی کشاند . خداوندا خود را به من بشناسان که اگر خود را به من نشناسانی پیامبرت را نمیشناسم ، خدایا پیامبرت را به من بشناسان که اگر پیامبرت را به من نشناسانی امامت را نمی شناسم ، خدایا حجت خود را به من بشناسان ، اگر حجت خود را به من نشناسانی، از دینم گمراه می شوم. منظور از شناخت و معرفتباید توجه داشت که منظور از شناخت و معرفت اعم از شناخت شخصی و شأنی امام است. شناخت شخصی و فردی امام بسیار مهم است و شناخت، منحصر در خصوصیات فردی و شخصی امام نیست بلکه خصوصیات شأنی و جایگاهی را هم شامل می شود و در سعادت و شقاوت انسان تأثیر مستقیم دارد برای معرفت پیدا کردن و شناخت شخصی و شأنی امام می بایست تحقیق و بررسی نمود تا انسان به شناخت صحیحی نائل شود که ذیل مصادر کلامی، ادامه اصل نبوت در علم کلام، شناخت امام بصورت عام و در مباحث مهدویت شناخت حضرت مهدی(عج) به عنوان آخرین امام بصورت خاص مورد بررسی قرار می گیرد. رویکرد دوم : دشمن شناسیدشمنان اسلام و مذهب شیعه و امام زمان (عج) در عصر کنونی را در دو حوزه دینی و غیر دینی می توان شناسائی کرد. الف ) حوزه دینی :از بین ادیان جهانی، بیشترین دشمنی را با اسلام، صهیونیستهای یهودی و صهیونیستهای مسیحی که فرقه هائی از مسیحیت پروتستان با نام ایوانجلیسم و نو انجیلی هستند، با اسلام و مسلمانان دشمنی خاصی داشته و هیچگاه این موضوع را در گفتار و رفتار انکار ننموده اند این دشمنان نیز در حوزه آخرالزمان و منجی گرائی، نظرات خاص خودشان را دارند و قصد تحقق این نظرات را نیز در عالم دارند یعنی اعتقادات آخرالزمانیِ صهیونیسم مسیحی و یهودی، همانند یهودیان و مسیحیان سنتی (که باید دست روی دست گذاشت تا منجی مان بیاید) نمی باشد،‌
صهیونیستها معتقدند که باید برای آمدن منجی کارهائی را انجام دهند مثلاً ایوانجلیست ها می گویند برای نزول عیسی (که مدعی اند منجی شان است) باید یهودیان عالم را در فلسطین جمع نمود و برای آنها حکومت تشکیل داد و آنها را یاری داد تا دشمنانشان (که مسلمانان هستند) را نابود کنند و مسجدالاقصی را تخریب و بجای آن معبد موسوم به سلیمان را ساخت تا اینکه منجی بیاید، و اینگونه ادعا میکنند که منجی مسلمانان دشمن منجی غربی ها و مسیحیان است و باید منجی مسلمانان و پیروان او را نابود کرد تا جهان متعلق به خودشان گردد، ناگفته پیداست که این اهداف صهیونیستی در تعارض با دین های آسمانی خصوصاً اسلام و مسلمانان می باشد اما متأسفانه صهیونیستهای مسیحی و یهودی شدیداً این فکر را با رسانه ها و شبکه های ماهواره ای و فیلم های سینمائی ترویج می نمایند و از حوزه فرهنگ سازی نیز گذشته و عملاً به لشکرکشی به خاورمیانه دست میزنند و هدف خود را نیز زمینه سازی برای نزول منجی معرفی می نمایند یعنی با اسم دین مبارزه با ادیان و به اسم منجی به مبارزه با منجی عالم می روند! همچنین در بخشی دیگر از جبهه دینی می توان از یهودیان صهیونیست نام برد که اعتقادات آخرالزمانی شان تقریباً با ایوانجلیست های مسیحی یکی است بجز قسمت آخر آن، یعنی یهودیان به ایوانجلیست ها این خادمان حلقه بگوششان هم فرصت حیات نمی دهند و معتقدند منجی بنی اسرائیل که آمد، حکومت جهانی یهود برپا می شود و تمامی ساکنان زمین بجز نژاد بنی اسرائیل کشته خواهند شد. ب) حوزة غیر دینی:مکتب دیگری که درباره آینده جهان در غرب و آمریکا نظرات جدی و خشنی دارد، لیبرال دموکراسی است، استراتژیست های این گروه که پایگاه اصلیشان در آمریکا حزب دموکرات است، نظرات خطرناکی درباره آینده جهان عنوان می نمایند. از جمله این افراد فرانسیس فوکویاما، ژاپنی الاصل آمریکائیست که در نظریه و کتاب معروفش "پایان تاریخ" عنوان نمود، تمامی ادیان و مکاتب در طول تاریخ، ما را به اینجا رساندند که بفهمیم لیبرال دموکراسی تنها دین و راه زندگی است و مابقی ادیان و مکاتب باید نابود شوند و بشر در آینده یک دین، یک حکومت و یک کشور دارد و در یک حکومت جهانی راه و رسم زندگی بشر، روش لیبرالی یعنی سبک زندگی آمریکایی است و نه چیز دیگر. فرد دیگر این جبهه نظریه پردازی به نام ساموئل هانتیگتون آمریکایی است که با ارائه نظریه برخورد تمدن ها راه را برای اقدامات صهیونیستهای لیبرال هموار نمود؛ او جهان را به چند حوزه تمدنی تقسیم می نماید و اعلام میکند هر تمدنی که قویتر است حق است! و چون تمدن غربی بر پایه لیبرال دموکراسی از همه قویتر است پس باید حاکم باشد و مخالفیتش نابود شوند. برای نابودی دیگر تمدن ها هم دو راه پیشنهاد می کند : 1- هزم شدن فرهنگی: مثلاً تمدن ارتودکس که شامل روسیه و حوزه پیرامونی اش می شود را در مقابل تهاجم فرهنگی غرب بی دفاع می داند و اعلام می کند که بزودی روسیه جزئی از فرهنگ غرب می شود و تمام ماهیت دینی، ملی، سنت ها و .... به روش ها و فرهنگ و ارزش های غربی تبدیل می شوند. 2- نبرد نظامی برای از بین بردن تمدن: درباره تمدن اسلامی با محوریت ایران، عنوان میکند با تهاجم فرهنگی نمیشود تمدن اسلامی ایرانی را بطور کامل از میان برداشت بلکه باید با جنگی تمام عیار مسلمانان و آثار اسلامی را از بین برد تا اثری از این تمدن باقی نماند! با توجه به دو رویکرد دینی و غیر دینی فوق که در رأس آنها صهیونیستهای یهودی قرار دارند و هدف مشترکشان نابودی اسلام و مسلمانان است و رهبری هر دو جریان در آمریکا (با مشخصه دو حزب سیاسی نامبرده) در اختیار صهیونیست ها قرار دارد، صحنه نبرد آینده و دلیل دشمنی های غرب با اسلام و ایران اسلامی روشنتر می شود. بصورت خلاصه باید گفت دشمنان اسلام در حوزة دینی و غیر دینی ، نظراتی نسبت به آینده و منجی دارند و بر اساس آن نظرات دست به اقداماتی می زنند که این اقدامات در حوزة فرهنگ، سیاست ، اقتصاد و نظامی گری در جهت دشمنی و ضربه زدن به اسلام و مسلمانان و فرهنگ اسلامی است .
میدانیم که یکی از شرایط ظهور حضرت مهدی(عج) پذیرش مردمی برای حکومت الهیِ عادلانة جهانی است، که در فرج و ظهور آقا امام زمان (عج) تأثیر مستقیم دارد، درست در مقابل این دیدگاه اقدامات فرهنگی دشمنان اسلام قرار دارند، آنها برای اینکه ظهور حضرت مهدی(عج) به تأخیر افتد و حاکمیت آنها بر مردم جهان ادامه داشته باشد، دست به منحرف کردن مردم و ترویج گناهان در سطح جهان می زنند و با اینکار به نتیجه مورد نظر خود (که همانا گمراهی بشریت و خواست آنها برای ظلم و فساد و حکومتی مستکبر و جهانی و بی تفاوتی آنها در قبال اعمال ظالمانه حکّام بین المللی و زرسالاران جهانی می باشد)، می رسند و این انحراف در تفکر و تیرگی باطنی، منجر به نتیجه غم انگیزی برای مظلومین و انسنهای آزاد در سراسر جهان یعنی تأخیر در ظهور منجی بشریت حضرت مهدی(عج) میگردد. شیعه در طول تاریخ با امید زنده بودن و انتظار ظهور منجی، عامل امید و نیروی حرکت‌ بخش این او در مقابل گردنکشان تاریخ بوده و هست و به همین دلیل، وقتی استعمار به عمق نیروی این عامل واقف شد، در صدد خشکاندن اساس آن برآمد که فرقه‌سازی از آن جمله است و ایجاد بهائیت، نماد آشکار آن به شمار می‌رود. بهائیان به عنوان دشمن‌ترین دشمنان حضرت ولی‌عصر(عج) با هرچه که ذره‌ای یاد آن امام غایب از نظر را زنده سازد،‌ به شدت مخالفت می‌ورزند و می‌کوشند همه کانون‌های مهدوی را با خشونت هرچه تمام‌‌تر، نابود سازند.
                                                      استعمار و بهره گیری از آخرالزمان
استعمار، زاییده تخیل ما نیست، دورانی از تاریخ جهان است .از درون آن، دو دنیای پیشرفته و عقب مانده بیرون آمده است. دورانی که برای تأمین منافع عده ای خاص، نابودی بیش از 15 میلیون انسان در قاره آمریکا و اسارت و بردگی 18 میلیون بینوا در آفریقا را به همراه داشته است (که البته این جزئی از آثار زیانبار این دوران است) در این باره آرنولد توین بی (مورخ انگلیسی) می گوید: سرزمین فقیری مثل انگلستان، بدون غارت امکان نداشت به یک امپراطوری جهانی دست یابد و پیشتاز انقلاب صنعتی شود. بله، کار استعمار، زراندوزی و استعمارگران زرسالاران هستند که برای قوام و هستی خود نیاز به چپاول و غارتگری دارند! و این چنین است که ساموئل هانینگتون در راهکارش برای ادامه حیات زرسالاران دنیای غرب چنین می گوید: غرب باید توان اقتصادی و نظامی لازم برای حفظ منافع خود در رابطه با این تمدن ها (اسلام و کنفوسیوس) داشته باشد. از مناطق مهم برای تأمین هدف استعمارگران، منطقه خاورمیانه می باشد که به علت برخورداری از 70% نفت جهان و 40% از ذخائر گاز دنیا، به پول سازترین نقطه تبدیل گشته و چشم زراندوزان را به خود خیره کرده است. آنها برای حفظ امپراطوری خود، (خصوصاً در هزاره سوم که دوران بحران سوخت میباشد و به گفته هنری برانژ مملکتی که نفت دارد امپراطوری را دارا خواهد بود). باید بر این منطقه تسلط پیدا کنند در مورد علت حمایت بریتانیا از فرزند نامشروع خود اسرائیل چنین می گوید: حق دارید بپرسید دلایل حمایت انگلیس از یهود و تمایل دولت آن ها جهت تحقق آرزوهای یهود در فلسطین برای چیست؟ جواب این است : انگلستان به ویژه انگلیسی های قدیم از جمله مردمانی هستند که بیشتر از هر کسی از تورات اثر پذیرفته اند و آیین حاکم بر انگلیس به ما کمک بسیاری کرد تا رۆیاها و آرزوهایمان را محقق سازیم.  این جماعت گستاخ زودتر از همه مسلمانان دریافته اند که نمی توان از انرژی نهفته و پتانسیل «منجی گرایی» غافل شد و سال هاست که درصدد بر آمده اند که آن را در خدمت اهداف خود در آورند. در این راستا طرح مباحثی مجعول چون ضرورت آمادگی برای ظهور عیسی مسیح، تخریب مسجد الاقصی، ساختن مجدد هیکل سلیمان و ایدئولوژی آرماگدون چیزی جز تسلط بر خاورمیانه و به زیر سلطه کشیدن اسلام اصیل (که در حال حاضر با دو شاخصه حسینی و مهدوی بودن خاری در چشم آنان می باشد) نیست.
مهدی، آن گونه که غرب معرفی می کند ! استعمار، آغازی برای مدعیان دروغی مهدویت
جهان غرب با استفاده از رسانه های فراگیر سعی می کند که مفاهیم مورد نظر خویش را در جهت بهره برداری خاص خود به مخاطبانش القا کند. مفاهیم دینی نیز از این قاعده مستثنی نیست؛ چنان که امروزه در رسانه های نوشتاری و دیداری غرب، شاهد القائات نادرست و سیاه نمایی های بسیاری علیه اسلام و مفاهیم دینی اخلاقی هستیم. نخستین تاثیر استعمار بر ملل مستعمره، نفوذ در فرهنگ است. ایجاد رخنه در عقاید و تبدیل بنیادهای اصیل اندیشه ای در میان مردم، مسئله ای است که استعمارگران از آن به مثابه راه رسیدن به اهداف شوم خویش، بهره میبرند. بعد از آغاز غیبت صغرا، عدّه اى، به خیال کسب مال و مقام، شروع به ادّعاى نیابت و بابیت حضرت مهدى(عج) کردند و افرادى مانند شریعى، شلمغانى، نمیرى، کرخى، حلاج، ابن ابى العزاقر و... خود را نایب و باب امام زمان(عج) نامیدند و بعد از اندک مدّتى، کم کم، ترقى کردند، خود را امام و حتّى پیامبر خواندند(1) ادّعاى نیابت و حتّى ادّعاى مهدویت که براى رسیدن به مال و مقام دنیوى و فریب دادن مردم ساده دل بود، بعد از آغاز غیبت کبری نیز ادامه یافت و عدّه اى با فریب مردم، مدّتى به فتنه انگیزى پرداختند و بعد از بین رفتند تا اینکه نوبت به استعمار رسید. دولت هاى استعمارى که در طول جنگ هاى صلیبى، طعم شکست را چشیده بودند، بعد از آغاز رنسانس و آغاز نفوذ به کشورهاى آفریقایى و آسیایى، به این نتیجه رسیدند که براى نفوذ در کشورهاى اسلامى، چاره اى جز ایجاد اختلاف هاى دینى ندارند. همفر (جاسوس انگلیسى) به هنگام توضیح موادّ موافقت نامه ى مقامات بلند پایه ى وزارت مستعمرات بریتانیا براى شکست و نابودى اسلام، به 14 بند از آن اشاره مى کند. در بند ششم چنین آمده است: تبلیغ عقاید و مذاهب من درآوردى و ساختگى در مناطق اسلامى با برنامه ریزى آگاهانه و منظّم به گونه اى که تبلیغ پس از ارزیابى زمینه هاى مساعد فکرى در اقشار مردم صورت گیرد... و اختلافات و منازعات شدیدى بین این فرقه ها برپا گردد تا بدان جا که هر فرقه اى خود را مسلمان واقعى و دیگران را مرتد و کافر و واجب القتل پندارد(2) اشخاص دیگرى مدّعى مهدویّت شدند که سیاست خارجى، آن ها را تحریک نمود وگرنه فرومایگى آن ها مانند آفتاب آشکار شد. مانند سیّد على محمد باب، میرزا یحیى ازل، حسین على عبدالبهاء، یوسف خواجه کاشغرى که گفت من امام زمان هستم و پیشواى تراکمه گردید و بیست و نه هزار ترکمن را در کنار رود گرگان با قشون ایران مصاف داده و نظایر بسیار در اطراف جهان از آن ها دیده شده است استعمار غرب، روش هاى گوناگونى را براى تحقق این اهداف، در پیش گرفت. یکى از آن ها، روشى بود که در یک برهه از زمان، مبارزان مسلمان براى مبارزه با استعمار از آن استفاده کرده بودند. آن روش، ادّعاى مهدویّت از سوى برخى از مسلمانان آفریقا بود. استعمار مى خواست از این حربه، براى شکست خود اسلام استفاده کند. استعمار انگلیس، طعم مبارزه با مهدى سودانى یا متمهدى سودانى را که با ادّعاى مهدویّت، عدّه اى را به دور خود گرد آورد و جنگ هاى بسیارى با دولت مصر و حتّى انگلیس کرد(3) به یاد داشت و حتّى در نهایت، از این حرکت نیز براى رسیدن به اهداف خود استفاده کرد و با تشویق عدّه اى براى ادّعاى مهدویّت، ایجاد تفرقه میان مسلمانان را آغاز کرد.. استعمار، در هندوستان نیز احمدخان قادیانى را به این ادّعا برانگیخت و فرقه قادیانیّه را ایجاد کرد. این فرقه، بعدها، به دو فرقه تقسیم شدند و هم اکنون نیز در پاکستان به حیات خود ادامه مى دهد.(6) پی نوشت: 1. بحارالأنوار ج51 ص367 ـ 381. 2.خاطرات همفر، (جاسوس انگلیسى در ممالک اسلامى) ص193. 3. ادیان و مهدویت ص71. 6.  فرق و مذاهب کلامى ص345 ـ 347.
                                                      راه‌های در امان ماندن از گزند مدعیان 1 ـ ثبات قدم در دین‌داریعصر غیبت و دوران آخرالزمان، آکنده از انواع فتنه‌ها، شرارت‌ها، ضلالت‌ها و مفاسد است. آن‌گاه که واپسین حجت خدا، رخ در پس پردة غیبت نهان کرد، بدعت‌ها، هواپرستی‌ها، فتنه‌انگیزی‌ها و عداوت‌ها اوج‌ گرفت؛ باطل‌پیشه‌گانِ گردن‌کش بر مسند قدرت نشستند و خداجویان و حق‌طلبان، اقلیتی ناچیز را تشکیل دادند. طبعاً در این زمان، پای فشردن بر شاخص‌های حیات طیبه دینی و اجرای حدود الاهی، حق‌مدار ماندن، تقوا داشتن، دست به چرب و شیرین دنیا نیالودن، از پرتگاه فتنه‌ها جستن و به دام بدعت‌ها گرفتار نیامدن، امری شگرف است که جز با برخورداری از اراده پولادین و دین‌شناسی بنیادین و توفیق الاهی، حاصل نمی‌شود. آنچه مدعیان دروغین مهدویت را در عصر ارتباطات از مدعیان دوران‌های پیشین متمایز می‌سازد عبارت‌ است از: برخورداری از انسجام تشکیلاتی، رعایت اصول حفاظتی و رازداری در اجرای برنامه‌ها و برخورد با افراد غیر گروه، وجود رابطة شدید «مرید و مرادی» بین اعضا و مدعیان دروغین، برخورداری آنان از حمایت بیگانگان و برخی محافل مشکوک، سوء استفاده از احساسات و تعصبات مذهبی و استفاده از ابزار ارتباط جمعی برای نفوذ هر چه بیشتر در جامعه 2 ـ زدودن دروغ و خرافه‌پردازی از آموزه‌های مهدویتبدون شک، نمی‌توان برای تبیین آموزه مهدویت به هر روش ناصواب تمسّک جست. حتی اگر از رهگذر استفاده از این روش‌ها، مخاطبان برای مدتی، رفتارهایی دینی از خود بروز دهند، این امر هیچ گاه دوام نخواهد داشت. پیامد شوم دروغ و خرافه‌پردازی، بسیار بیشتر از آثار کوتاه و به ظاهر مثبت آن خواهد بود؛ زیرا افزون بر این که این امر، محتوای دین را دستخوش آسیب و تحریف می‌کند و حقایق را با خرافات می‌آمیزد، به هنگام آشکار شدن حقایق، تنفر و بی‌اعتمادی مخاطبان را به آموزة مهدویت برخواهد انگیخت.
3 ـ بازخوانی دوباره آموزه‌‌ها مهدویتمفاهیم و آموزه‌هایی مانند غیبت، انتظار، ارتباط و ملاقات، علایم و شرایط ظهور و ... هم‌چون دیگر آموزه‌های دینی، به تبیین و تفسیر صحیح و مستند کارشناسان نیازمندند؛ زیرا ممکن است بدفهمی آنها، بدعت‌ها، فرقه‌ها و نحله‌های منحرف بسیاری را پدید آورد. از این رو، فهم و تفسیر صحیح مسائل مهدویت، از مهم‌ترین بایسته‌های مهدویت‌ پژوهی و رسالت مهم کارشناسان و مراکز علمی فرهنگی است. البته این بدان معنا نیست که مفاهیم را از آن چه جوهره آن است، تهی سازیم؛ بلکه مفاهیم باید به گونه‌ای تحلیل شوند که در آن، عقلانیت با معنویت، قدرت با اخلاق، دانش با ارزش و عمل با علم، جمع شود. 4 ـ تبیین نقش، جایگاه و مسئولیت علما و خواص در احیاء و نشر فرهنگ مهدویتعصر غیبت با چالش‌های «فترت»، «حیرت»، «فتنه» و «یأس» همراه است. از همین رو است که سکّان رهبری مردم را به فقها سپرده‌اند تا با اصول راهبردی، به مقابله با این چالش‌ها برخیزند. از این رو در عصر غیبت، علما، وظیفه سنگینی به عهده دارند و آن، این که باید در جهت پیرایش فرهنگ مهدوی بکوشند و آن را بازخوانی کنند تا پاک بودن ساحت آن از بدعت‌ها و نیز توانمندی آن در حماسه سازی مغفول نماند. حضور عالمانِ مسئولیت پذیر راه را برای تفکرات عوامانه، مطالب ضعیف، دروغ و ویرانگر می‌بندد. خطر قرار گرفتن در دام مدعیان دروغین برای تمامی اقشار جامعه وجود دارد؛ اما اقشار مذهبی به خاطر باورهای اعتقادی، بیشتر در معرض خطر قرار دارند. امروزه دشمنان دین و افکار اصیل اسلامی فهمیده‌اند که بهره‌گیری از زور و ابزارهای سخت و خشن در تغییر نگرش‌های اصیل جامعه نتیجه‌ای ندارد و از این رو به بهره‌گیری از روش‌های نرم و خزنده و نفوذ از روزنه ایجاد شبهه در اعتقادات و گسترش تفکرات انحرافی با پوشش دینی و مذهبی روی آورده‌اند بصیرت، هوشیاری و بیداری بایستی مبنای کار خواص قرار گیرد تا از یک طرف، اندیشة مهدویت مهجور نشود و از دیگر سو، به بهانه ترویج آموزه مهدویت، دروغ گفتن، صواب تلقی نگردد، که چنین اندیشه‌ای بسیار خطرناک و زمینه‌ساز تحریف و بدعت‌های فراوان خواهد شد. 5 ـ جلوگیری از سیطرة نااهلان بر اندیشه مهدویت تنها کسانی می‌توانند عهده‌دار هدایت دیگران شوند که خود در مسیر هدایت گام نهاده و به هدایت رسیده باشند. اندیشه مهدویت، زمانی به سر منزل مقصود می‌رسد که کسانی عهده دار آن شوند که هدایت الهی را درک کرده، از دین و دانش، بهره کافی برده، و در عمل به آن ملتزم باشند. از این رو است که نه عالمان بی‌عمل و نه جاهلان بی‌خبر از شیوه صحیح دعوت افراد به آموزه مهدویت، نمی‌توانند به ترویج این آموزه بپردازند. حضور و ظهور افراد غیر متخصص در عرصه بیان و بلاغ آموزه مهدویت، زمینه‌ساز تحریف‌های لفظی و معنوی در اندیشه مهدویت می‌باشد.
                                              نفوذ خرافات میان مردم تا موعود گرایی سیاسی
«موعود» آموزه مشترک ادیان شرقی و غربی است، اما هیچ یک از تحریف مصون نمانده‌اند. در این میان، اندیشه مهدویت در اسلام به‌ویژه تشیع، شفاف‌ترین صورت و سیمای «موعود» است، اما طی سال‌های اخیر از سوی برخی آلایش‌ها و آسیب‌ها تهدید شده است. در اسلام، آموزه موعودگرایی یا مهدویت نیز در دو فرقه اصلی جهان اسلام نیز به تفصیل مورد بررسی قرار گرفته است، به عبارت دیگر آموزه مهدویت از عصر حضور ائمه (ع) طرفدارانی داشته است . در ادوار تاریخ اسلامی عده‌ای با بهره‌مندی کاذب از این باور و معرفی خویش به عنوان موعود آخرالزمان یا مرتبط با امام مهدی، انحرافاتی در تحرکات سیاسی و حق طلبانه جامعه ایجاد کرده‌اند. در میان باورهای انحرافی که درباره موعود و مهدویت پدید آمده است نقش تشکیلاتی و سازمانی عوامل استعمار و صهیونیسم و نیز سایه تفکرات مدرنیت و غربیت مشهود است. طی سال‌های اخیر نیز باور به ظهور امام زمان(عج) و نحوه تعامل حضرت حجت با جامعه شیعی از سوی برخی آلایش‌ها و آسیب‌ها تهدید می‌شود. افراد بسیاری مدعی رابطه با امام زمان(عج) بوده و از طرح این ادعا برای خود بازاری تدارک دیده‌اند. برخی پا را فراتر گذاشته و خود را نماینده حضرت در بین مردم جا زده‌اند و عده‌ای در نهان و آشکار خود را شخص صاحب‌الزمان توصیف می‌کنند. وجه مشترک تمامی این مدعیان تقدس مآبی، زهد فروشی، غلو و درشت‌‌گویی، اظهارات رمز آلود و ایهام گویی و اوصافی از این دست است، شگفت اینجا است که این اوصاف را با تفحص در گفتار و کردار مدعیان پیشین و پر سر و صدایی که از سوی استعمار حمایت می‌شدند نیز می‌توانیم ببینیم.
ارتباط موعودگرایی انحرافی با استکبار
اما آیا ظهور تفکرات و خرافه‌های مدرنیستی و بت‌های ذهنی غربیت در باورهای موعود‌ گرایانه شیعی، تنها ناشی از تحرکات اجانب بوده؟ البته چنین نیست؛ رواج این تفکرات در سرزمین ‌های اسلامی که بر باورهای موعود گرایانه موثر افتاد؛ اما هر چه انحراف و خرافه بیشتر می‌شود، طمع‌ ورزی بیگانگان بر بهره مندی از این فرصت جدیت می‌یابد. این مکاتب نه تنها از منظر نظری از مدرنیته تأثیر می‌‌پذیرفتند، بلکه از سوی استعمار نیز حمایت و هدایت می‌شدند. در سده اخیر نیز تأثیرپذیری طبیعی از مدرنیته در میان متفکران جهان اسلام مشاهده می شد و در کنار آن مأموریت‌پذیری عده‌ای دیگر برای اجرایی کردن مدرنیت مدرن را نیز مشاهده می کنیم. ظهور مکاتب دین‌پیرایانه و دانش‌ گریزانه و فرهنگ‌ ستیزانه افرادی چون علی محمد باب، میرزاحسینعلی بهاءالله و احمد کسروی را باید از دسته اخیر دانست. آشنایی با ابعاد تأثیر پذیری جامعه اسلامی از مدرنیته و نیز ظهور خرافه‌های مدرنیستی در آموزه‌های موعود گرایانه می‌تواند نقطه عزیمتی برای جامعه اسلامی باشد تا آینده خود را بر مبنای حرکت درست به سوی موعود تنظیم کند.
فیلم های آخرالزمانی هالیوودی می خواهند با تهدید و خشونت در دل مردم رعب و وحشت ایجاد کنند. حتی شاهدیم که بسیاری از فیلم ها و سریال های ما هم به غلط این راه را رفته اند در حالی که دین اسلام مردم را به آرامش دعوت می کند و این مفاهیم با دین و فرهنگ ما سازگار نیستند. سینمای هالیوود براساس انسان محوری و حذف خدا بنا شده در برخی فیلم های آخرالزمانی مثل «طالع نحس» و «مومیایی» گاه شیطان را محور قرار می دهند. اغلب این فیلم ها مبتنی بر خرافه هستند و در حال حاضر بیشترین القای خرافه از سوی سینمای هالیوود شکل می گیرد. معمولا مؤلفه های عمده فیلم های آخرالزمانی هالیوودی را در چند مورد می توان دسته بندی کرد: 1- نشان دادن یک آمریکایی و یا یک یهودی به عنوان نجات دهنده بشریت 2- نشان دادن تصویر مخدوش از مسلمانان به عنوان نیروی ضد منجی 3- القای غلبه نهایی تمدن غرب و شکست محتوم مسلمین 4- نشان دادن چهره برتر از یهودیان و معرفی آنان به عنوان نیروی عمده در آخرالزمان 5- القای تصویری اهریمنی از مسلمین 6-غیرالهی نشان دادن منجی با قداست زدایی از آن. کلام آخر آن که ما امروز ائتلافی میان فرهنگ لیبرال دموکراسی و صهیونیسم می بینیم که توسط شیپور جهانی آن یعنی هالیوود به گوش جهانیان نواخته می شود. صهیونیسم بین الملل با ترویج خرافات و افسانه های دروغ از طریق سینما، به نوعی جهانی سازی اسطوره ای دست زده و قصد آن دارد تا باورهای خرافی خود در زمینه: «شیطان»، «پایان دنیا»، «ظهور منجی یهود»، «سفر به سرزمین موعود»، تشکیل امپراطوری جهانی» و «اسطوره های بنیانگذار سیاست اسرائیل» را به سایر اقوام و ادیان و ملل نیز تسری می دهد. از نگاه شیعه در مدینه فاضله مهدوی مردم عقلشان کامل می شود. چون تا زمان ظهور دو باب علم درک می شود و بعد از آن 24 باب. این تعریف در ضدیت با فضای فیلم های آخرالزمانی هالیوودی قرار می گیرد که دائماً بر مدار خشونت و کشتار می چرخند. سینمای دینی ما باید بدیلی در برابر این چنین رویاپردازی های هالیوودی ارائه دهد تا بیش از این ذهن مردمان مسلمان ما با این ایستارهای مسیحی- صهیونیستی آلوده و مسموم نشود.
                                               نگرانی استکبار و سلطه گران
اقویا و حکومت‏ها، از ظهور مفاهیم اسلامى و روشن شدن حقایق قرآن سخت ‏بیمناکند، زیرا آنجا که قرآن است و آنجا که اسلام است و آنجا که نداى برابرى و مساوات ان اکرمکم عند الله اتقاکم همانا گرامى ترین شما در نزد خدا پرهیزکارترین شما است. بلند است، و آنجا که بانگ: و لقد بعثنا فى کل امة رسولا ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت و همانا ما در میان هر امتى پیغمبرى فرستادیم تا به خلق ابلاغ کند که خداى یکتا را بپرستید و از بتان دورى کنید. اکنون که رسما نظام اسلام بر تمام دنیا حاکم نیست، و نفوذ اسلام و برنامه‏هاى آن در نفوس باقى است، فقهاء، روات احادیث اهل بیت علیهم السلام به صورت صنف خاصى شکل گرفته است،
چرا؟ براى اینکه قلوب، در تحت تصرف ولایتى امام علیه السلام قرار دارد  و هر چه دشمنان بخواهند با تمهیدات و نقشه‏ها قلوب را از علما و نواب امام منصرف سازند، نمى‏توانند. باید این چراغ روشن بماند و حجتهاى امام در بین مردم باقى بمانند، و همانطور که خدا زمین و خلایق را بدون حجت نخواهد گذارد، امام نیز مردم و شیعیان را بدون حجتى از جانب خود نخواهد گذاشت، و این رشته نیابت و هدایت و حکومت از جانب ‏امام همانطور که از آغاز و از عصر غیبت کبرى تا حال منقطع نشده، تا زمان ظهور آن حضرت نیز منقطع نخواهد شد: لئلا یکون للناس على الله حجة تا مردم بر علیه خداوند حجتى نداشته باشند. حاصل اینکه امام در عصر غیبت‏ بر امور نظارت دارند، و بطور مطلق از کارها کناره‏گیرى ندارند. اگر گفته شود: حال که چنین است، اگر چه ظهور کلى حضرت صاحب الامر (ارواحنا فداه) متوقف بر حصول شرایط و مقدمات و اذن خداوند متعال است، ولى اگر اینگونه مداخلات و توجیهات و مقابلات و تشرف دادن اشخاص به سعادت لقاء و شرفیابى به حضور آن حضرت بیشتر باشد، که یک ظهور جزئى همیشه در بین باشد، اصلاحات مهمى انجام خواهد شد و بسیارى از مصالح تامین و مفاسد زیادى دفع مى‏گردد.
شیوه رفتار امام زمان(عج) با دشمنان
پس از قرن‏ها انتظار و تحمّل رنج، سرانجام روزگار ستم و تاریکى‏ ها به سر آمده، پرتو خورشید سعادت، نمایان مى‏ گردد و شخصیت بزرگى که با یارى الهى، بناى زدودن آثار ستم و جور را دارد، ظهور مى‏ کند. آن حضرت، دست به اصلاحات گسترده و دگرگونى‏هاى بنیادى در دو بُعد معنوى و مادى مى‏زند و جامعه بشرى را چنان سامان مى‏ بخشد که خشنودى خداوند را در پى داشته باشد. در این میان، اگر اشخاص، احزاب و گروه‏هایى بخواهند با ایجاد مشکلات، مانع این قیام عظیم شوند یا با اخلالگرى حرکت قیام او را کند نمایند، دشمنان سرسخت بشریّت و دین الهى محسوب مى‏شوند و کیفر آنان جز نابودى به دست قدرتمند حضرت مهدى نخواهد بود. افراد اخلالگر در انقلاب امام، کسانى هستند که دستشان به خون بشریّت آلوده است یا انسان‏هاى بى‏تفاوتى هستند که در برابر جنایات تجاوز گران، سکوت پیشه کرده، ولى در برابر حضرت، پرچم مخالفت بر مى‏دارند و یا کج فهمانى هستند که درک خود را بر سخن حضرت برترى مى‏دهند. طبیعى است که باید آنان با قاطعیت تمام سرکوب شوند تا جامعه بشرى براى همیشه از شرّ آنان مصون بماند. از این رو، روش و سیاست حضرت مهدى(عج) با آنان بسیار قاطعانه و بدون اغماض است. الف) قاطعیت امام(ع) در رویارویى با دشمنان پیامبر(ص) با ملایمت و نرمى و مهربانى رفتار مى‏کرد تا دل‏ها را به دست آورد و مردم با آن حضرت اُلفت گیرند؛ ولى حضرت ‏قائم (عج)، طبق دستورى که دارد، رفتار مى‏کند و توبه کسى را نمى‏پذیرد. پس واى بر کسى که با او مخالفت کند. ب) برخورد با گروه‏هاى مختلف هنگامى که حضرت مهدى(عج) قیام مى‏کند، با گروه‏ها و دسته‏هاى گوناگونى برخورد خواهد کرد. برخى از آنان قوم و نژاد خاصى هستند، گروهى پیرو ادیان دیگرى‏ غیر از اسلامند و گروهى هر چند به ظاهر مسلمانند، ولى منافقانه رفتار مى‏کنند و یا از مقدس نماهاى کج فهمى هستند که با حضرت مخالفت مى‏نمایند و یا پیرو فرقه‏هاى باطل مى‏باشند.
1. قوم عرب امام صادق(ع) مى‏فرماید: آن‏گاه که قائم ما قیام کند، بین او و عرب و قریش راهى جز شمشیر (و جنگ نظامى) نخواهد بود.
2. اهل کتاب عبداللَّه بن بکیر از امام کاظم(ع) درباره تفسیر آیه وَ لَهُ أسْلَمُ مَنْ فى السَّمواتِ و الأرض طَوْعاً و کرْهاً (20) هر آن که در آسمان و زمین است چه از روى اختیار یا اجبار مطیع فرمان خداست. سؤال کرد. امام فرمود: این آیه درباره قائم(عج) فرود آمده است؛ هنگامى که علیه یهود، نصارا، صابئیان، مادى گرایان و برگشتگان از اسلام و کافران در شرق و غرب کره زمین قیام ‏مى‏کند و اسلام را به آنان پیشنهاد مى‏نماید. هر کس از روى میل پذیرفت، دستور مى‏دهد که نماز بخواند و زکات بدهد و بر طبق آن چه فرد مسلمان مأمور به انجام آن است، رفتار نماید و هر کس مسلمان نشود، مى‏کشد تا آن که در شرق و غرب جهان، یک کافر برجاى ‏نماند.
3. فرقه‏هاى باطل و منحرف      4. مقدس نماها        5. ناصبى‏ها       6. منافقان      امام صادق(ع) مى‏فرماید: هنگامى که حضرت قائم(عج) قیام کند، همه ناصبیان و دشمنان اهل بیت را بر آن حضرت عرضه مى‏کنند. اگر به اسلام که همان ولایت اهل بیت است اقرار کردند، آنان را رها مى‏کند و گرنه به قتل مى‏رسند، یا آنان را به پرداخت جزیه هم‏چنان‏ که اهل ذمّه مى‏پردازند ملزم مى‏کند. 7. شیطان وهب بن جمیع مى‏گوید: از حضرت صادق(ع) پرسیدم: این که خداوند به شیطان فرمود: فإنَّکَ من المُنظرینَ إلى یَوْمِ الوَقْتِ الْمَعلُوم آرى، به تو (شیطان) مهلت داده خواهد شد تا به وقت معیّن و روز معلوم، این وقت معلوم چه زمانى خواهدبود؟ فرمود: آیا پنداشته‏اى این روز، روز قیامت است؟ خداوند تا روز قیام قائم‏ ما، به شیطان مهلت داده است. وقتى خداوند او را مبعوث مى‏کند (و اجازه قیام مى‏دهد)، حضرت به مسجد کوفه مى‏رود. در آن هنگام شیطان در حالى که با زانوان خود راه مى‏رود، به آن‏جا مى‏آید و مى‏گوید: اى واى بر من از امروز! حضرت مهدى پیشانى او را مى‏گیرد و گردنش را مى‏زند و آن هنگام، روز وقت معلوم است که مهلت شیطان بپایان مى‏رسد