جمهوری اسلامی مورد تأیید خدا و قرآن. بسيج؛ يادگار ماندگار.
سایت جدید تاریخی فرهنگی قرآنی 2
m5736z
blog.ir.
آیا میتوان گفت که جمهوری اسلامی ایران مورد تأیید خدا و قرآن است؟ با استناد به آیات قرآن کریم.
ابتدا باید دانست که خداوند متعال بندگانش را به چه امر نموده و از آنها چه میخواهد؟ سپس باید توجه داشت که مورد سؤال «جمهوری اسلامی ایران و یا ...»، تا چه میزان در راستای اوامر الهی است، بدیهی است که این میزان هر چه بیشتر و سنگینتر باشد، مشمولیت رضایت الهی و انطباق با قرآن کریم در آن بیشتر است.
الف – مهمترین امر خداوند متعال و اولین گام برای کسی خدا را هدف قرارداده است، اعتقاد و عمل به لا إله إلاّ الله میباشد. باید همهی بتها، طاغوتها و إلههای کاذب درونی و برونی نفیشوند، تا پرستش خالصانهی الله جل جلاله محقق گردد. هُوَ الْحَيُّ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصينَ لَهُ الدِّينَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ (غافر، 65): او زنده (و زندگی بخش) است جز او معبودى (خدایی) نيست. پس تنها همو را بخوانيد و دين را خالص براى او سازيد، سپاس خداى راست كه پروردگار جهانيان است. وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفاءَ وَ يُقيمُوا الصَّلاةَ وَ يُؤْتُوا الزَّكاةَ وَ ذلِكَ دينُ الْقَيِّمَةِ (البینة، 5): و آنها (همهی انبیا و رسولان) نفرمودند مگر اينكه خدا را خالصانه پرستش كنند، در حالى كه مسلمان باشند [و ميل به باطل نكنند]، و نماز را بر پا دارند، و زكاة را بدهند، اينست دين درست [و استوار]. پس دعوت به توحید است، یعنی هدف فقط اوست و این مهم محقق نمیگردد، مگر این که کفر و شرک از میان برخیزد. چه در درون و چه برون. و مابقی امور از وحی، نبوت، رسالت، کتاب، تبیین جهان، وضع بایدها و نبایدها (حلال و حرام)، احکام عبادی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، قضایی و ...، همه جهت مساعد نمودن زمینه و شرایط فرد و جامعه برای تحقق همین معناست.
ب – بدیهی است که «عبادت» یا بندگی خدا، منحصر در نماز، روزه یا سایر عبادات فردی نیست و احکام الهی نیز محدود به احکام طهارت، وضو، غسل و ...، نمیباشد، بلکه همهی شئون زندگی فردی و اجتماعی بشر را در بر میگیرد. و نباید مصداق «یؤمنون ببعض و یکفرون ببعض»، بعضی از آیات و احکام را ایمان آورد و پذیرفت و برخی دیگر را نپذیرفت. در زندگی اجتماعی، در هر برههای از زمان، همیشه فراعنهای هستند که به خاطر برخورداری از زر و زور به شکل سنتّی یا مدرن فریاد «الوهیت و ربوبیت» بر میآورند. مانند فرعون و داعیه «يا أَيُّهَا الْمَلَأُ ما عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْري - این بزرگان قوم، من برای شما معبودی جز خودم نمیدانم» و «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى – منم پروردگار برتر شما». و یا مانند امروز که امریکا (تابلوی انگلیس) ادعای ابرقدرتی یا مالکیت و مدیریت جهان را دارد.
در چنین شرایطی مردمان به دو دسته تقسیم میگردند، برخی «ولایت الهی» را میپذیرند [که واحد است] و برخی دیگر ولایت دیگران را پذیرفته و به امر طاغوتهای متفاوت درونی و بیرونی [که کثیر هستند] گردن مینهند. «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ» (البقره، 257): خدا سرپرست و كارساز كسانى است كه ايمان آورده باشند، ايشان را از ظلمتها به سوى نور هدايت مىكند و كسانى كه (به خدا) كافر شدهاند، سرپرستشان طاغوت است كه از نور به سوى ظلمت سوقشان مىدهد، آنان دوزخيانند و خود در آن بطور ابد خواهند بود. غیات نهایی، اهداف و منافع این دو گروه نه تنها با یک دیگر متفاوت است، بلکه متضاد و متناقض نیست هست. مشرکین و طاغوتیان میخواهند مردمان را به بندگی خود بکشند و موحدین میخواهند خود و دیگران را از یوغ این بندگی نجات داده و به سوی خدا دعوت کنند. لذا مقابله و مخاصمه این دو نیز اجتنابناپذیر میگردد: «الَّذينَ آمَنُوا يُقاتِلُونَ في سَبيلِ اللَّهِ وَ الَّذينَ كَفَرُوا يُقاتِلُونَ في سَبيلِ الطَّاغُوتِ فَقاتِلُوا أَوْلِياءَ الشَّيْطانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطانِ كانَ ضَعيفاً» (النساء، 76): كسانى كه ايمان آوردهاند، در راه خدا پيكار مىكنند، و آنها كه كفر را پيشه خود كردهاند در راه طاغوت مىجنگند، پس شما اى مؤمنان با ياران شيطان پيكار كنيد، كه كيد شيطان هميشه ضعيف بوده است.
ج – بندگی خدا مستلزم اطاعت از او در تمامی زمینهها و شئون مختلف زندگی فردی و اجتماعی است و این اطاعت در زندگی اجتماعی (و حتی تا حدود بسیاری در زندگی فردی) میسر نمیگردد، مگر با استقرار حکومت اسلامی. که تلاش کند اوامر او در مقولات متفاوت را [به جای اوامر فراعنه و طاغوتهای زمان] به اجر درآورد. مردم ما بر علیه سلطهی طاغوت (امریکا، انگلیس و صهیونیسم بینالملل) قیام کردند و با ساقط کردن نوکر او (شاه و نظام شاهنشاهی) از حکومت بر کشور و ملت، دست او را کوتاه و این بت بزرگ را شکستند. تا اینجا همان نفی إلههای کاذب [لا إله] است. اما مهم این است که جنبهی اثبات پس از نفی چیست و کدام است؟ آیا به جای حکومت پادشاهی وابسته، نظامهای دیگر سلطهی کفر، شرک و ظلم، از قبیل سوسیالیستی، کمونیستی، امپریالیستی، کاپتیالیستی، لیبرالیستی و ... را پذیرفتند؟ یعنی از فرعونی به سوی فرعونی دیگر و از بتی به سوی بتی دیگر گرویدند؟! یا با فریاد «اللهاکبر» - «لا إله الا الله» و پیروی از «ولایت فقه» نظام اسلامی را برگزیدند؟! این هم جنبهی اثباتی «الا الله» بود. یعنی پاسخ مثبت مستقیم به دعوت خداوند متعال که توسط انبیا و رسول و وحی (قرآن کریم) ابلاغ گردیده است.
د – حال مردم باید در حفظ و اعتلای این نظام و رشد اسلامی بکوشند و جهاد و صبر (استقامت) داشته باشند: «لكِنِ الرَّسُولُ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ وَ أُولئِكَ لَهُمُ الْخَيْراتُ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (88) » (التوبة، 74): ولى پيغمبر و كسانى كه با او ايمان آوردند با مالها و جانهاى خود جهاد كردند، و خيرات (نیکیها) همه خاص ايشان است، و ايشان، آرى، هم ايشانند رستگاران. «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» (آل عمران، 200): اى اهل ايمان در كار دين صبور باشيد و يكديگر را به صبر و مقاومت سفارش كنيد و مهيا و مراقب كار دشمن بوده و خدا ترس باشيد، باشد كه پيروز و رستگار گرديد. مردم در این ایمان، تلاش، جهاد، صبر، استقامت، مقاومت، گرایش به حق تعالی و دین مبین اسلام، تلاش برای اجرای احکام در شئون زندگی فردی و اجتماعی، کفر به طاغوت، تقویت روحیهی «اشداء علیالکفار و رحماء بینهم» و ... کم نگذاشتهاند و هر چه امکان و وسعشان بود را به میدان آورده و میآورند تا گام به گام جلو رفته و ترقی نمایند. و خداوند متعال نیز بیش از وسع و امکان تکلیفی نکرده است و وعدهی نصرت داده است. و البته نه در هر برهه، بلکه در هر لحظه شاهد عنایات، الطاف و نصرت الهی نیز بودیم که خود تجلی این تأیید و رضایت است. پس هیچ جای شک و تردیدی از مورد رضایت خدا و منطق با قرآن بودن نداریم، اگر چه هیچ کس مدعی نیست که حکومت و جامعه کاملاً توحیدی و اسلامی شده است و عدل الهی سراسر کشور و زندگی فردی و اجتماعی را فرا گرفته است، شدت ایمان و بصیرت و تلاش در مردم و مسئولین به حدی است که تمامی ظلم ریشهکن شده است و...، بلکه هنوز خیلی عقب هستیم و باید بر تلاش خود بیافزاییم. مهم این است که حرکت با آن هدف و غایت و در آن راستا باشد که هست. الحمدلله رب العالمین.
ملاحظه: با توجه به ضیق امکان، فقط به چند آیه استناد شد، وگرنه به دهها آیه در زمینههای متفاوت و مصادیق آنها در جمهوری اسلامی ایران میتوان استناد نمود.
تفاوت انقلاب اسلامي با اسلام انقلابي
مفاهيم همچون انقلاب اسلامي و اسلام انقلابي، حکومت ديني و دين حکومتي چه تفاوتهايي با يکديگر دارند؟
1- انقلاب اسلامي
ما اگر انقلاب را دگرگوني بنيادي در همه زمينههاي اجتماعي، اقتصادي، سياسي و فرهنگي بدانيم که هميشه با سرنگوني نظام سياسي حاکم و جايگزيني نظام جديد همراه است ، انقلاب اسلامي عبارت خواهد بود از دگرگوني بنيادي در تمامي عرصهها و ساختار کلي جامعه و نظام سياسي آن منطبق بر جهانبيني و ارزشهاي اسلامي که از حمايت آحاد مردم برخوردار است. امام خميني(ره) در اين زمينه ميفرمايند: «شک نبايد کرد که انقلاب اسلامي از همه انقلابها جداست، هم در پيدايش و هم در کيفيت مبارزه و هم در انگيزه انقلاب و قيام... جمهوري اسلامي با دست تواناي ملت متعهد پايهريزي شده و آنچه در اين حکومت اسلامي مطرح است، اسلام و احکام مترقي آن است. (وصيتنامه امام خميني(ره)، ص 7)
حکومت ديني
به طور طبيعي کساني که معتقد به انقلاب اسلامي هستند کنش و رفتار آنان حکومت ديني را به دنبال دارد. حکومت ديني، حکومتي است که هماهنگ با تعاليم ديني و براساس دين باشد و در هيچ زمينهاي، با آموزههاي ديني ناسازگار نباشد. البته در اين بحث، دين اسلام محور سخن است نه هر ديني. بنابراين حکومت ديني مطلوب، نظامي است که همه ارکان و ابعادش، برگرفته از دين و سازگار با آن باشد. «ومن لم يحکم بما انزلالله فاولئک هم الکافرون» (مائده- 44)
کسي که به آنچه از جانب خدا نازل شده حکم نکند، پس آنان از کافران هستند.
حکومت ديني مراتب و درجاتي دارد که مرتبه عالي و مطلوب آن حکومت امام زمان(عج) و دولت کريمه آن حضرت مي باشد که ديگر حکومتهاي ديني بايد زمينهساز تحقق دولت کريمه امام زمان(عج) قرار گيرد. نکته کليدي در حکومت ديني اين است که صرف حکومت و قدرت سياسي مورد هدف نيست بلکه حکومت وسيله و ابزاري جهت تحقق ارزشهاي والاي اسلامي است. بنابراين همانگونه که در انقلاب اسلامي هدف غايي، اسلام و احکام و ارزشهاي نوراني آن است در حکومت ديني نيز خواستگاه مطلوب و غايي حکومت، تحقق ارزشهاي اسلام است.
2- اسلام انقلابي
اسلام انقلابي به معني وسيله قرار دادن اسلام براي انقلاب است. براساس اين ديدگاه، انقلاب اصل و هدف است و اسلام وسيله و ابزاري است براي مبارزه و انقلاب. نگاه تک بعدي و اسلام را تنها از دريچه انقلاب و مبارزه نگريستن، ويژگي اساسي اين ديدگاه است. شهيد مطهري در اين باره ميفرمايد: «انقلاب اسلامي يعني راهي که هدف آن اسلام و ارزشهاي اسلامي است و انقلاب و مبارزه،صرفا براي برقراري ارزشهاي اسلامي انجام ميگيرد و به بيان ديگر، در اين راه، مبارزه هدف نيست، وسيله است. اما عدهاي ميان انقلاب اسلامي و اسلام انقلابي اشتباه ميکنند. يعني براي آنها انقلاب و مبارزه هدف است، اسلام وسيلهاي است براي مبارزه. اينها ميگويند هرچه از اسلام که ما را در مسير مبارزه قرار بدهد، آن را قبول ميکنيم و هرچه از اسلام که ما را از مسير مبارزه دور کند، آن را طرد ميکنيم. طبيعي است که با اين اختلاف برداشت ميان انقلاب اسلامي و اسلام انقلابي، تفسيرها و تعبيرها از اسلام و انسان و توحيد و تاريخ و جامعه و آيات قرآن، با يکديگر متضاد و متناقض ميشود. فرق است ميان کسي که اسلام را هدف ميداند. مبارزه و جهاد را وسيلهاي براي برقراري ارزشهاي اسلامي، با آن که مبارزه را هدف ميداند و هدفش اين است که من هميشه بايددر حال مبارزه باشم و اصلا اسلام آمده براي مبارزه. در جواب اين گروه بايد گفت که برخلاف تصور شما، با آنکه در اسلام، عنصر مبارزه هست، اما اين بدان معني نيست که اسلام فقط براي مبارزه آمده و هدفي جز مبارزه دارد، در اسلام دستورات بيشماري وجود دارد که يکي از آنها مبارزه است.»(استاد شهيد مطهري مجموعه آثار، ج 24، ص 173)
دين حکومتي
به طور طبيعي کساني که معتقد به اسلام انقلابي هستند، کنش و رفتار آنان دين حکومتي را به دنبال دارد. دين حکومتي به معناي استفاده از دين درجهت اهداف حکومت و اصل و مبنا قراردادن حکومت است، هرچند حکومت و اهداف آن، براساس قوانين ومعيارهاي اسلام نباشد و به تعبير ديگر، نگاه ابزاري به دين و پذيرفتن دين و احکام آن تا آنجا که با حکومت و اهداف آن مخالف نباشد. از اين رو، دين حکومتي، معنايي بسيار متفاوت با حکومت ديني دارد و به عبارت ديگر، اگر دين را هماهنگ و همسو با حکومت و ابزاري در راستاي اهداف آن قرار دهيم، دين حکومتي است و اگر حکومت را براساس معيارهاي اسلام و هماهنگ با ارزشهاي ديني قرار دهيم و در حقيقت، حکومت وسيله و ابزاري در جهت به کار بستن تعاليم اسلامي و ارزشهاي دين باشد، حکومت ديني است
بسيج؛ يادگار ماندگار
يکي از دستاوردهاي برجسته و مهم انقلاب اسلامي ايران، تشکيل ارتش گسترده اسلامي و مردمي يعني بسيج مستضعفان مي باشد. به دنبال پيروزي انقلاب اسلامي و قطع دست استکبار جهاني و منافع آنها در ايران، توطئهها و فتنههاي شياطين عليه ايران روز به روز گسترش يافت. در چنين شرايطي امام خميني در پنجم آذر 1358، فرمان تشکيل بسيج را صادر کردند و فرمودند: "مملکتي که 20 ميليون جوان دارد، بايد بيست ميليون ارتش داشته باشد". هنوز يک سال از صدور فرمان امام نگذشته بود که رژيم بعث عراق با هدف براندازي نظام نوپاي اسلامي و با حمايت استکبار جهاني، عليه ايران دست به حمله همه جانبه زد. در چنين شرايطي بود که جوانان سلحشور، به اشاره امام به صورت خودجوش و تحت تشکلهاي بسيجي به جبههها شتافتند و در طول هشت سال دفاع مقدس، با تقديم خون خود، نهال نوپاي انقلاب اسلامي را آبياري کردند و حماسهها و رشادتهاي بيسابقهاي آفريدند.
اينگونه بود که بسيج در تاريخ انقلاب اسلامي نه به عنوان يک نهاد نظامي صرف، بلکه به عنوان يک مکتب فرهنگي و ارزشي و کلمه طيبهاي که در بين همه اقشار ملت ايران ريشه دوانيده است، مطرح ميشود. به تعبير مقام معظم رهبري: "بسيج يکي از برکات انقلاب و از پديده هاي بسيار شگفت آور مخصوص اين انقلاب است". ايشان در بيان ديگري با ياد کردن از بسيج به عنوان يکي از افتخارات انقلاب و حضرت امام (ره) ميفرمايند: "يکي از افتخارات انقلاب اسلامي و بخصوص از افتخارات بزرگ امام راحل عظيم الشان، تشکيل ارتش بيست ميليوني بود".
از مهمترين ويژگي هاي بسيج، اسلامي و مردمي بودن آن است. تدين و دينداري خميرمايه اصلي عناصر و اعضاي بسيج بوده و به عنوان يکي از ارکان مهم تشکيل دهنده ساختار آن مي باشد. بسيج نهايت تجلي و بروز يک ارتش مردمي و عالي ترين مرتبه تعامل نيروهاي مسلح يک کشور با توده مردم خود مي باشد. نيروهاي بسيج که با ميل و رغبت و به صورت اختياري و داوطلبانه به عضويت اين نهاد مقدس درمي آيند، از توده مردم سراسر کشور مي باشند، مردمي که نظام حکومتي خويش را خود انتخاب نموده و به آن عشق و علاقه دارند و بين حکومت و خود فاصله اي نمي بينند. مقام معظم رهبري ميفرمايند: "بسيج يک سازمان مشخص رزمي مثل ديگر سازمانها نيست. بسيج يعني متن ملت و همه آحاد مومن و يک حقيقت گسترده در تمام زواياي جامعه".
يکي ديگر از ويژگيهاي مهم اعضاي بسيج، اخلاص، ايثار، صفاي روحي و باطني آنها ميباشد. تدين و تعهد اسلامي آنان و نيز عضويت اختياري و همراه با ميل و رغبت در بسيج، آن هم بدون چشمداشت مالي و حقوقي، از جمله عواملي است که به تقويت اخلاص و صفاي باطني بسيجيان کمک شاياني ميکند. امام راحل (ره) در اين خصوص ميفرمايند: "بسيج شجره طيبه و درخت تناور و پرثمري است که شکوفه هاي آن بوي بهار وصل و طراوت يقين و حديث عشق ميدهد... من همواره به خلوص و صفاي بسيجيان غبطه مي خورم و از خدا ميخواهم تا با بسيجيانم محشور گرداند، چرا که در اين دنيا افتخارم اين است که خود بسيجيام".
مقام معظم رهبري در مورد بسيج و ويژگيهاي آن فرمودهاند: "... اگر بخواهيم بسيج را در يک تعريف کوتاه معرفي کنيم بايد بگوييم: بسيج عبارت است از مجموعهاي که در آن پاکترين انسانها، فداکارترين و آماده به کارترين جوانان کشور، در راه اهداف عالي اين ملت و براي کمال رساندن و به خوشبختي رساندن اين کشور جمع شدهاند ... بسيج عبارت است از تشکيلاتي که در آن افراد متفرق و تنها، به يک مجموعه عظيم و منسجم، به يک مجموعه آگاه، متعهد، بصير و بينا به مسائل کشور و به نياز ملت، تبديل ميشوند. مجموعهاي که دشمن را بيمناک و دوستان را اميدوار و خاطر جمع ميکند؛ در حقيقت همه انسانهاي مؤمن، آگاه، بصير، عاشق ، متعهد و علاقهمند و آگاه به کار، در هر ميداني از ميدانها هستند که براي ملت مفيد است، جزء بسيجاند؛ لذا بسيج يک نام مقدس است".
پيش قراولان دفاع از انقلاب اسلامي
بسيج و بسيجي مفاهيمي هستند که با مفهوم انقلاب اسلامي و ارزش هاي آن به هم گره خورده و در هم تنيده اند . نمي توان تعريف درستي از گفتمان انقلاب اسلامي داد بي آنکه شناخت صحيحي از فرهنگ بسيج داشت و نمي توان بسيج را درک کرد مگر آنکه به مفهوم انقلابي بودن رسيد. بسيج همواره نمادي از مقاومت انقلاب اسلامي بوده است و در بحران ها و تنگناهي به دفاع از کيان انقلاب پرداخته است. هفته بسيج نيز فرصتي است براي يادآوري هاي مفاهيم اصيل بسيج و نگاهي به کارکردهاي اين نهاد مردمي که همواره به مسئوليت هاي خويش در برابر انقلاب عمل کرده است.
در خصوص تاريخ تشکيل بسيج بايد دانست که به دنبال پيروزي انقلاب اسلامي و قطع دست استکبار جهاني و منافع آنها در ايران، توطئهها و فتنههاي شياطين عليه ايران روز به روز گسترش يافت. در چنين شرايطي امام خميني (ره) در پنجم آذر 1358، فرمان تشکيل بسيج را صادر کردند و فرمودند: مملکتي که 20 ميليون جوان دارد، بايد بيست ميليون ارتش داشته باشد.
هنوز يک سال از صدور فرمان امام نگذشته بود که رژيم بعث عراق با هدف براندازي نظام نوپاي اسلامي و با حمايت استکبار جهاني، عليه ايران دست به حمله همه جانبه زد. در چنين شرايطي بود که جوانان سلحشور، به اشاره امام به صورت خودجوش و تحت تشکلهاي بسيجي به جبههها شتافتند و در طول هشت سال دفاع مقدس، با تقديم خون خود، نهال نوپاي انقلاب اسلامي را آبياري کردند و حماسهها و رشادتهاي بيسابقهاي آفريدند. اين گونه بود که بسيج در تاريخ انقلاب اسلامي نه به عنوان يک نهاد نظامي صرف، بلکه به عنوان يک مکتب فرهنگي و ارزشي و کلمه طيبهاي که در بين همه اقشار ملت ايران ريشه دوانيده است، مطرح ميشود.
مقام معظم رهبري در مورد بسيج فرمودهاند: «... اگر بخواهيم بسيج را در يک تعريف کوتاه معرفي کنيم بايد بگوييم: بسيج عبارت است از مجموعهاي که در آن پاکترين انسانها، فداکارترين و آماده به کارترين جوانان کشور، در راه اهداف عالي اين ملت و براي کمال رساندن و به خوشبختي رساندن اين کشور جمع شدهاند ... بسيج عبارت است از تشکيلاتي که در آن افراد متفرق و تنها، به يک مجموعه عظيم و منسجم، به يک مجموعه آگاه، متعهد، بصير و بينا به مسائل کشور و به نياز ملت، تبديل ميشوند. مجموعهاي که دشمن را بيمناک و دوستان را اميدوار و خاطر جمع ميکند؛ در حقيقت همه انسانهاي مؤمن، آگاه، بصير، عاشق ، متعهد و علاقهمند و آگاه به کار، در هر ميداني از ميدانها هستند که براي ملت مفيد است، جزء بسيجاند؛ لذا بسيج يک نام مقدس است. »
بسيج به لحاظ لغوي به معناي سامان و اسباب ساز و سازمان جنگ : عزم و اراده ، آماده سفر شدن و آماده ساختن نيروهاي نظامي يك كشور براي جنگ مي باشد . ( دهخدا ، 1372 )به نظر ما بسيج يك حركت منظم و سازمان يافته اجتماعي است كه با توجه به فرهنگ هر جامعه و به اشكال مختلفي در اثر شرايط خاصي مانند جنگ ، حوادث غير مترقبه و حتي در زمان صلح و آرامش به صورت آماده باش به وجود مي آيد . در جامعه ما نيز بسيج يك نهاد اجتماعي است . همانند خانواده كه به صورت عضوي از ساخت و نظام اجتماعي جامعه است به شمار مي آيد ، نهادي كه با هدف پاسداري از ارزشها و آرمانهاي انقلاب اسلامي به وجود آمده است و انحلال آن جز در صورت انحلال جامعه اسلامي قابل تصور نيست .در اساسنامه بسيج مستضعفين ، بسيج را به اين صورت تعريف كرده اند :
« بسيج نهادي است تحت فرماندهي مقام معظم رهبري كه هدف آن نگهباني از انقلاب اسلامي و دستاوردهاي آن و جهاد در راه خدا و گسترش حاكميت قانون خدا در جهان طبق قوانين جمهوري اسلامي ايران و تقويت كامل بنيه دفاعي از طريق همكاري با ساير نيروهاي مسلح و همچنين كمك به مردم هنگام بروز بلا و حوادث غير مترقبه مي باشد . » ( سپاه از ديد قانون 1362 )
هرچند بسيج در مقطعي بحراني تشکيل شد اما اين نهاد مردمي چه در دوران جنگ و چه هم اکنون به يک گفتمان غالب تبديل شده است که در آن سعي مي شود تا ارزش هاي انقلاب اسلامي به عالي ترين درجه خود برسند.به عبارت ديگر بسيج، بر اساس ارزش هاي انساني و فرهنگ عميق اسلامي شکل گرفته و رمز موفقيت آن، اين است که از اعتقاد ميليون ها انسان برخاسته است. زماني که افراد مسير زندگي و هدف خود را با تفکر بسيج هماهنگ و هم سو مي بينند، به بسيج گرايش مي يابند. ايمان، اخلاص، ايثار و شجاعت، ويژگي هاي بسيجي اند که در دامن فرهنگ اصيل اسلامي رشد کرده اند.
بسيج از بدو پيدايش خود اصلي ترين مولفه كاري خود را خدمت صادقانه و بي منت براي اسلام و مسلمين دانسته وتاكنون نيز در كارنامه درخشان خود نمرات موفقيت آميز بسياري را كسب كرده است. بسيج از همان اوايل انقلاب نشان داد كه دغدغه بس حساس و گسترده اي را در حفظ و نشر آرمان هاي بلند انقلاب دارد. رشادت هاي بي مثال بسيجيان در جبهه هاي جنگ حرف و حديث ها را در مورد وفاداري اين ارگان به نظام پايان داد و نشان داد كه بسيج و بسيجي تا آخرين قطره خون خود در جبهه هاي مقدم مي جنگد .
اما در طي سال هاي دفاع مقدس تنها اين بسيجيان خط شكن بودند كه با دلاوري و صلابت و شجاعت خود صفوف دشمن را به عقب مي راندند. در زمان جنگ بازپس گيري مناطق اصلي اشغال شده توسط دشمن از مهر 60 تا خرداد 61 در 9 ماه با حضور بسيجيان در عمليات هاي بزرگي همچون شكست حصر آبادان، آزادي بستان، عمليات فتح المبين در تمام مناطق غرب رود كرخه، عين خوش و دشت عباس در حدود 3000 كيلومتر نمونه اي كوچك از خدمات ارزنده بسيج به نظام مقدس جمهوري اسلامي است . هم اكنون نيز بسيج علي رغم اينكه در راستاي اهداف فرهنگي و اجتماعي و سياسي گام بر مي دارد نه تنها از كاركردهاي نظامي خود دورنيفتاده بلكه به صورت منسجم تري با همكاري با سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به تقويت بنيه هاي نظامي اين مرز و بوم مي پردازد . هم اكنون بسيج توانسته است با جذب 13 ميليون نفر به يكي از بزرگترين ارتش هاي نظامي فرهنگي جهان تبديل شود .
البته تمامي اين 13 ميليون نفر در واحدهاي نظامي مشغول به فعاليت نيستند اما دو گردان بزرگ عاشورا و الزهرا نشان از عظمت و پايداري نظامي بسيج دارد.بسيج و بسيجيان با حضور در مانور هاي عملياتي متعدد كه روند آنها در چند ساله اخير بسيار منظم و هماهنگ گشته در صدد آموزش هرچه بيشتر مهارت هاي جنگي و نظامي به داوطلبان دارد. البته بايد به اين نكته نيز توجه داشت كه امروز بسيج به شاخه هاي متعددي مانند بسيج دانش آموزي ، بسيج دانشجويي ، بسيج خواهران و ... تقسيم شده است و در طيف ها و اقشار متعدد جامعه مخاطبين خود را پوشش داده است. يكي از مهمترين اين شاخه ها كه درصدد بنيان سازي فكري و ايجاد روحيه انقلاب در نوجوانان عمل مي كند بسيج دانش آموزي در مدارس است .
بسيج دانش آموزي كه غالبا توسط خود دانش آموزان نيز پايگاه هاي آن اداره مي شود در چند ساله اخير عملكرد بسيار مطلوبي در جذب نوجوانان به موضوعات اسلامي و رشد روحيه معنوي دانش آموزان داشته است.
بسيج كارآمدترين سازمان مردمي در جهان است
سردار محمديوسف شاكري در گفتگو با خبرنگار ايرنا افزود: بسيجيان ثابت كردند كه مي توانند با همت و تلاش روزافزون خود، اقتدار ايران اسلامي را به نمايش بگذارند.وي ادامه داد: كلمه بسيج كلمه اي مقدس و برگرفته از آموزه هاي ناب اسلامي قرآني است كه مي تواند سرمنشاء تحول در جامعه امروزي باشد.وي با تاكيد بر نقش بسيج در عرصه هاي مختلف علمي، اقتصادي، فرهنگي، عمراني و نظامي در سال هاي اخير اظهار كرد: نقش بسيج در توسعه ايران اسلامي انكارناپذير است و بسيجيان با اهتمام بيشتر موجبات اعتلاي ايران اسلامي را فراهم كرده اند.سردار شاكري، تكريم بسيج را تعظيم انديشه هاي الهي امام خميني (ره) عنوان كرد و افزود: امام راحل با درك درست از واقعيت هاي جهان امروز بسيج را بنيان نهاد و زمينه افتخار ايران اسلامي را تا قرن هاي متمادي ايجاد كرد.سردار شاكري همچنين شكست دشمن در مقابل نظام مقتدر جمهوري اسلامي را نتيجه تلاش بسيجيان در عرصه هاي جنگ نرم و سخت دانست و اضافه كرد: استكبار جهاني از گسترش اين فرهنگ به ديگر كشورهاي منطقه هراسان است و روز به روز براي مقابله با اين فرهنگ تلاش مي كند كه البته ناكام خواهد ماند.
بسيج جهاني
بدون شک با گذشتن از دوران اوايل انقلاب هم وظيفه جمهوري اسلامي و نهادهاي مردمي همچون بسيج در صدور ارزش هاي اسلام ناب محمدي (ص) افزايش مي يابد.اسلام، ديني جهاني است که در مکان يا زماني خاص محدود نمي شود. ديني که نويد آزادي، اخلاق و سعادت را براي تمامي انسان ها به ارمغان آورده است. دورانديشي امام خميني رحمت الله نيز برآمده از همين باورهاي ديني است و فرياد رساي آزاديخواهي او همچنان در گوش تاريخ طنين انداز است. ندايي که مستضعفان عالم را به يکپارچگي فرا مي خواند و بسيج را بهترين الگو براي آنان مي داند. بسيج در تفکر حضرت امام رحمت الله ، بهترين محور وحدت ملت هاي مظلوم است. ايشان مي فرمايد: «هان اي ملت هاي جهان که مستضعفيد! از جاي برخيزيد و حق خود را بستانيد و از عربده هاي قدرتمندان نهراسيد که خداوند با شماست و زمين، ارث شماست. وعده خداوند متعال، تخلف ناپذير است.» «من اميدوارم که اين بسيج عمومي اسلامي، الگو براي تمام مستضعفين جهان و ملت هاي مسلمان عالم باشد».در انديشه بنيانگذار انقلاب اسلامي، بسيج مرز نمي شناسد، بسيج آرام و قرار ندارد، بسيج پرچم مقابله با استکبار و استبداد را بر دوش مي کشد، بسيج بايد عزم راسخ و همت بلند داشته باشد و چشم انداز آن نجات بشريت و سرکوبي استکبار است.
امام راحل (ره) در اين خصوص فرمودند: «بسيج تنها منحصر به ايران اسلامي نيست بايد هسته هاي مقاومت در تمامي جهان به وجود آيد و بايد در مقابل شرق و غرب ايستاد»بسيج در چنين فرهنگ و گفتماني آمادگي کامل را براي حفظ انقلاب و حراست از دستاوردهاي حياتبخش و انسان ساز انقلاب اسلامي دارا مي باشد، آغوش پر مهر و محبت خويش را با اخلاص و صداقت براي جذب و تربيت نوجوانان و جوانان باز نگه داشته و صلح و صفاي خويش را با آنان تقسيم مي کند. بسيج بهترين الگو براي مشارکت در عرصه هاي سرنوشت ساز کشور در عرصه هاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي، امنيتي، علمي و... مي باشد. بديهي است ايفاي چنين نقشي منوط به داشتن بصيرت و آگاهي و هوشياري عميق و همه جانبه است.
مهمترين رمز موفقيت و ماندگاري بسيج و بسيجيان اتصال به کانون مشروعيت نظام يعني مقام ولايت مطلقه فقيه است، بسيج بازوي پرتوان ولي امر و امامت امت است، بر اين باور ثابت قدم خواهد ماند، ملامت ملامت گران و سرزنش خناسان در عزم و اراده آنان تأثير نمي گذارد، خستگي نمي شناسد، بارهاي بر زمين مانده را بر دوش مي کشد، در هر ميداني که نياز به حضور او احساس شود سر از پا نشناخته حضور هوشمندانه و مؤثر پيدا مي کند، بسيجي اهل خطر است و غبارها را از چهره انقلاب و انقلابيون پاک مي کند، بسيج خار چشم دشمنان و ايادي وابسته به استکبار است و با بينش و بصيرت فافذ خويش قله هاي ترقي را مي پيمايد و گام به گام با ولي امر و مقتداي خويش، مقام معظم رهبري حرکت مي کند.
اما اين روزها و با آغاز موج بيداري اسلامي که برآمده از همين استقامت بسيج در سه دهه گذشته در راستاي دفاع از ارزش هاي انقلاب اسلامي است به نظر مي رسد که حرکت به سوي تشکيل بسيج جهاني ضروري است.اخيرا رئيس بسيج سازمان مستضعفين نيز گفت: بسيج 100 ميليوني جهان اسلام را براي تحقق بخشيدن به وعده امام راحل (ره) براي آزادي قدس شريف تشکيل ميدهيم.رئيس سازمان بسيج مستضعفين با اشاره به تحقق پي در پي وعدههاي صادق امام خميني (ره) خاطرنشان کرد: امام راحل فرمودند که نظام سوسياليسم و سرمايه داري پايدار نيست. امروز يکي از اين نظام ها به طور کامل فرو پاشيده و ديگري طليعه نابودي اش به وضوح رويت ميشود.وي افزود: فتح سنگرهاي کليدي جهان و سقوط ديکتاتورها و طواغيت منطقه ديگر وعده صادق امام راحل بودکه تحقق آنها هر روز بروز و ظهور بيشتري مييابد.
وي با اشاره به سخن امام راحل (ره) که «جنگ ما فتح قدس شريف را در پي دارد» ابراز داشت: امروز در پي بيداري مستضعفان جهان، گزينه تشکيل بسيج 100 ميليوني براي آزادي قدس روي ميز قرار گاه مستضعفين است و ما با اماممان پيمان ميبنديم که تا آزادي قدس و رهايي تمام بشر از چنگال طواغيت، همچون پيشکسوتان شهيدمان مردانه و شجاعانه در صحنه بمانيم.وي خاطرنشان کرد: در محضر امام راحل (ره) و ملائکه الهي ميگوييم که يقين داريم آرمان آزادي قدس قطعا محقق شده و اين انقلاب مقدمه ساز انقلاب جهاني حضرت حجت خواهد بود.
از اين روست که بايد با توجه به پديد آمدن موج بيداري اسلامي اميدوار بود که در آينده اي نه چندان دور بسيج منطقه اي و جهاني را در امت واحده اسلامي تشکيل شود. بسيج که شايد ارگان خاصي نداشته باشد اما تفکري است که به تدريج در دورن جامعه بيدار اسلامي حرکت خواهد کرد و ان شاالله به ظهور پرچمدار حقيقي مبارزه با ظلم و ستم منتهي مي گردد.
گفتمان بسيج در منطقه و جهان با بيداري اسلامي احيا شده است
يکي از مولفه هاي اصلي بسيج نگاه حسيني به تحولات سياسي است . امروز با شکل گيري روحيه بسيجي در جهان اسلام حزب الله جهاني در حال شکل گيري است و پايه هاي استبداد و استعمار در جوامع اسلامي در حال فروريزي است . فرهنگ بسيجي يک گفتمان است که ريشه هاي قرآني دارد، امروز اين گفتمان با بيداري اسلامي سراسر جهان را در برگرفته است. امروز جهان اسلام بسيج شده اند تا بر اساس حق گرايي و تکليف گرايي استقلال و آزادي را در کشور خود نهادينه کنند و با الگوبرداري از جمهوري اسلامي به سمت مردم سالاري ديني حکومت نمايند .
غرب وکشور هاي مرتجع عرب 9 ماه است تلاش مي کند ميان دولت و ملت سوريه شکاف ايجاد کند اما موفق نشده است، معارضين در سوريه ريشه مردمي ندارند، ريشه آنها در واشنگتن، رژيم صهيونيستي و رياض است . جمهوري اسلامي به دليل اينکه سوريه حلقه اي از حلقه مقاومت در برابر رژيم صهيونيستي است از بشار اسد دفاع مي کند. جمهوري اسلامي هرگز نمي تواند با توطئه اي که عليه سوريه در خارج از مرزهاي کشور طراحي مي شود همراهي کند .
هر چند به قطعنامه اخير شوراي حکام ايرادات زيادي وارد است و جمهوري اسلامي بارها به سئوالات آنها پاسخ داده است اما پاسخ منفي شوراي حکام به تحرکات آمريکا و رژيم صهيونيستي و حذف بندهاي ديکته شده آنان قدري حيثيت بر باد رفته آژانس را ترميم کرد . دشمن درانتخابات آينده سياست مشارکت حداقلي مردم و راه يابي نامحرمان به مجلس را دنبال مي کند ، لذا فعال کردن شکاف هاي سياسي در داخل را يک راهبرد مي داند .
بسيج حركتي برآمده از حقيقت عاشوراست
بسيج، حرکتي مردمي است که با حضور همه قشرها، از دل ملت و براي ملت تشکيل شده و در همه عرصه هاي دفاع، علم، هنر، سازندگي، سياست، فرهنگ، ياري مستضعفان، توليد، فناوري، ورزش، درخششهاي بين المللي و در هر کار خير، حضوري پربرکت داشته است.
بسيج رهروِ پرافتخار مکتب عاشورا، يادگار ماندگار و الهام بخش ملت ايران در تاريخ، و حرکتي «از دل مردم و براي مردم» امروز شعارهاي مردم مصر و تونس در نيويورک و کاليفرنيا تکرار مي شود و مردم مصر و تونس نيز به صراحت، حزب الله، حماس و جهاد را الگوي خود مي خوانند و همه مي دانند که اين گروهها نيز، درس استقامت و شکستن بتهاي استکبار را از معلم اول عصر جديد بشر، يعني امام بسيجي ملت ايران و ملت صبور و مقتدرش فرا گرفته اند. اباعبدالله الحسين (ع) و يارانش، با همه وجود و در اوج فداکاري و ايثار، براي اعلاي کلمه حق و نجات خلق به ميدان آمدند و در تاريخ بذر «معرفت، بصيرت، اخلاص و موقع شناسي» پاشيدند و اين حقايق، زمينه ساز شکل گيري جريان فزاينده اي شد که از ظهر عاشورا تا امروز و تا هميشه تاريخ بشر، رو به گسترش بوده است. بسيج ، حرکتي برآمده از روح و حقيقت مکتب عاشورا است . بسيج، حرکتي مردمي است که با حضور همه قشرها، از دل ملت و براي ملت تشکيل شده و در همه عرصه هاي دفاع، علم، هنر، سازندگي، سياست، فرهنگ، ياري مستضعفان، توليد، فناوري، ورزش، درخششهاي بين المللي و در هر کار خير، حضوري پربرکت داشته است.
بسيج يک مجموعه حزب الله واقعي است . بسيج سياسي است اما «سياست زده، سياسي کار و جناحي» نيست. بسيج مجاهد است اما بي انضباط و افراطي نيست، عميقاً متدين و متعبد است اما متحجر و خرافي نيست، با بصيرت است اما از خودراضي نيست، اهل جذب حداکثري است اما غيور است و درباره اصول تسامح نمي کند، طرفدار علم است اما علم زده نيست، اخلاق اسلامي دارد اما اين اخلاقش رياکاري نيست، در آباد کردن دنيا فعال است اما خود اهل دنيا نيست.
بسيج تفکري است که در خارج عينيت يافته و بهواسطه فرهنگ و خصوصياتش، مي تواند تعيين کننده سرنوشت ايران و فراتر از ايران باشد. موج رو به گسترش بيداري و خيزش ملتهاي منطقه، استقامت و شکستن اسطوره هاي دروغين را درس بزرگ امام و ملت بسيجي ايران به ملتهاي جهان است و با يادآوري شعارهاي مشابهي که در شهرهاي مختلف آمريکا و کشورهاي منطقه شنيده مي شود . اين حقايق، نشان مي دهد که تفکر و فرهنگ ملت ايران، عينيت يافته و الگوساز شده است. کساني که با حقيقت الهام بخش انقلاب اسلامي آشنا بودند، سي سال در انتظار اين خيزش پربرکت بهسر مي بردند و مستکبران عالم نيز سي سال از تصور بروز خيزشهاي الهام گرفته از انقلاب اسلامي بر خود ميلرزيدند و در وحشت بهسر مي بردند اما اکنون جمهوري اسلامي به کانون اصلي حرکت بيداري ملتها تبديل شده و همين واقعيت، دشمنان را خشمگين کرده است.
مرعوب کردن ملتها و سران کشورها ، روش اصلي قدرت طلبان جهاني است و بيشتر علت عصبانيت مستکبران از جمهوري اسلامي می باشد ملت ايران پرده رعب و وحشت از مستکبران را کنار زد و به ملتها نشان داد که هيمنه زورگويان جهاني، صوري و ظاهري است و مي توان آنها را درهم شکست، به همين علت قدرتهاي ستم پيشه جهان از دست نظام اسلامي، عصباني و خشمگينند. جمهوري اسلامي نيازي به اين کارها ندارد چرا که بقا، ايستادگي و صداقت نظام اسلامي، به خودي خود الهام بخش و هدايتگر ملتهاست. تلاش قدرتهاي غربي را براي سرکوب و منحرف کردن حرکت اسلامي ملتهاي منطقه، تلاشي ناکام است .
جريان آگاهي و بيداري اسلامي که فعلاً در منطقه عربي شکل گرفته، دنيا را تحت تأثير قرار داده و حرکتهايي که در آمريکا و اروپا ديده مي شود نشان دهنده تغييرات عظيمي است که دنيا در آينده شاهد آن خواهد بود. حرکتهاي اسلامي ملتها بدون شک ماندگار و پيش رونده است و با بيداري پي در پي ملتها، دست نشاندگان استکبار يکي پس از ديگري از عرصه خارج مي شوند و شوکت و اقتدار اسلام روز به روز بيشتر خواهد شد.حرکت رو به پيشرفت ملت ايران در 32 سال اخير و پيروزي ملت بر چالشهاي گوناگون دشمنان، نکته اي مهمی است . ملت ايران با همين فرهنگ و آموزه ها، بسياري از ناممکن ها را ممکن کرده و با استمرار همين روحيه، پيروزي قطعي را نصيب خود خواهد کرد.
تلاش تازه دشمنان براي ايجاد چالش در مقابل ملت ايران ، ملت ما با تکيه بر ايمان و استقامت و هوشياري، به غلبه بر تهديد و تحريم و اينگونه مسائل عادت کرده است و پروردگار به فضل خويش، پيروزي چنين ملتي و در نهايت پيروزي امت اسلامي و اسلام عزيز را مقدر کرده است.
شمه ای از حکمت بسیج
سلام بر بسيج ، سلام بر «مدرسه عشق و مکتب شاهدان و شهيدان گمنام، سلام بر ميقات پابرهنگان و معراج انديشه پاک اسلامي که تربيت يافتگان آن نام و نشان در گمنامي و بي نشاني گرفته اند.» سلام بر فتح الفتوح امام (ره) و سلام بر اقيانوس ملت و مأمن شورآفريني جوانان و اميد آفريني دوستان و بيم آفريني دشمنان. سلام بر نهالي که در مکتب اسلام و انبياء الهي روييد و در فضاي نبوت و امامت رشد کرد و با خورشيد انقلاب اسلامي درخشيد و با دم مسيحايي مقتدايش در پنجم آذر 58 به اوج خود رسيد و مسلح به سلاح ايمان به آسمان ايثار سفرکرد و تک ستاره آسمان ايثار شد و فضيلتهاي غبار گرفته چند صد ساله را به امت مظلوم و تشنه حقيقت ارزاني داشت و پيام مظلوميت و مهجوريت قرآن را به اوج آسمانها برد و نور انقلاب اسلامي را بر فراز بام هاي دنيا ارسال نمود. در بيانات و ديدگاه هاي بنيانگذار بسيج (حضرت امام ره) سابقه بسيج به درازاي تاريخ بشريت است و ريشه هاي روشني در فرهنگ قرآني دارد.
خداوند در قرآن مي فرمايد : اگر خداوند بعضي را توسط بعضي ديگر دفع نکرده بود، ديرها، کليساها، کنشت ها و مسجدهايي که نام خدا در آن ها به فراواني برده مي شود ويران مي گرديد و خدا هرکس را که ياريش کند، کمک مي کند و ....(1) و يا به سوي نبرد روانه شويد خواه بر شما آسان باشد، خواه سخت و با دارايي و اموال و جان خويش در راه خدا جهاد کنيد ، اگر بدانيد خير شما در اين است.(2) و واعدّوا لهم مااستطعتم من قوه ... در برابر دشمنان تا مي توانيد نيرو و اسبان سواري آماده کنيد تا دشمنان خدا و خودتان و جز آنها که شما نمي شناسيد و البته خدا مي شناسد را از قدرت بترسانيد و ...(3)و يا اي کساني که ايمان آورده ايد شما را چه شده است که چون به شما
گفته مي شود در راه خدا بسيج شويد کندي به خرج مي دهيد؟ آيا به جاي آخرت به زندگي دنيا دل خوش کرده ايد؟ متاع زندگي دنيا در برابر آخرت ، جز اندکي نيست.(4) و يا سبکبار و گرانبار بسيج شويد و با مال و جانتان در راه خدا جهاد کنيد. اگر بدانيد براي شما بهتر است.(5) وَ لاَتَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُواوَ أَنْتُمُ اٌْْْْلاْءَعْلَوْنَ إِن کُنْتُم مُؤْمِنِينَ، و اگر مؤمنيد ، سستي مکنيد و غمگين مشويد که شما برتريد(6)
اين ها تنها يک نکته از آن معني بود و سراسر قرآن ، فرمان به بسيج عمومي براي دفاع در برابر ظلم و جور و آمادگي براي آباداني و اصلاح در ابعاد مختلف است و علاوه بر آن براي دانستن ضرورت و حکمت بسيج کافي است تا نهج البلاغه را ورق بزنيم خصوصاً آنجا که مي فرمايند کسي که جهاد را ناخوشايند دانسته و ترک کند کوچک و ذليل مي شود.(7) و يا به خدا سوگند ، هرملتي که در درون خانه خود مورد هجوم قرار گيرد ذليل خواهد شد.(8) و يا تَزُولُ الْجِبَالُ وَلاتَزُل ! عَضَّ عَلَي نَاجِذِکَ . أَعِرِ اللهَ جُمجُمَتَکَ .تِدْ فِي اٌلْاَرْضِ قَدَمَکَ . اٌرْمِ ببَصَرِکَ اَقصَي اٌلْقَوْمِ، وَ غُضَ بَصَرَکَ.وَ اٌعْلَمْ أََنَ النَصْرَمِنْ عِنْدِاٌللهِ. اگر کوهها از جاي کنده شوند تو ثابت و استوار باش ، دندان ها را برهم بفشار، کاسه سرت را به خدا عاريت ده ، پاي بر زمين ميخکوب کن ، به صفوف پاياني دشمن بنگر، از فراواني دشمن چشم بپوش ، و بدان که پيروزي از سوي خداوند است.(9) و احاديث و روايات ديني ما همه و همه حکايت از اين واقعيت دارد
که ذکر آن ها در اين مقال نمي گنجد ولي براي درک بهتر حکمت بسيج نياز به واکاوي سيره قرآن ، نهج البلاغه ، و احاديث و روايات و ائمه داريم و فرمان علني حضرت امام در پنجم آذر ماه 58 مبني بر تشکيل ارتش بيست ميليوني ناشي از همين ژرف انديشي ، آينده نگري و دور انديشي و سالها تدبّر و تلمّذ در مکتب قرآن و انبياء بود، خصوصاً اين که بسيج در کلام امام در قلمروهاي مختلف اجتماعي، سياسي، عبادي و حتي عشق و عرفان زيباترين مضمون ها را به خود مي گيرد و عنوان مصداق کامل و يا اين که دفتر تشکل آن را همه مجاهدان از
اولين تا آخرين امضاء نموده اند ؛ و يا اين که مي فرمايند : قضيه بسيج همان مسأله اي است که در صدر اسلام بوده است.(10) از آن مضامين بلند است که در آن مفهوم بسيج بسي فراتر از تمام معناهايي است که برايش متصور است و هابيل اولين شهيدي است که در اين مضمون،خداوند خلعت بسيجي را به قامت او انداخت و در اين نگرش بيداري قوم بني اسراييل و قيام آن بر عليه فرعون به فرمان حضرت موسي عليه السلام و بسيج اصحاب فقير و مستضعف صفّه در برابر ظلم و ستمهاي اشراف بت پرست مکّه به فرمان پيامبر اسلام و هجرتهاي آن حضرت و دعوت عمومي همه ائمه اطهار(ع) براي اتحاد و همبستگي مسلمين عليه حکّام ظالم و براي گره گشايي از امور و ..... همه و همه ماهيت بسيجي دارد و در عصر کنوني هم بسيج مردم در ماجراي تحريم تنباکو به تبعيت از فتواي ميرزاي شيرازي که يک باره خواب ساليان سال استکبار را آشفته و پريشان نمود، قيام مردم ورامين ، قم و شهرهاي ديگر در حوادث سال 42 در تبعيت و حمايت از روحانيت معظم در برابر ظلم هاي رژيم پهلوي و استمرار اين قيام ها تا سرنگوني رژيم شاهنشاهي در 22 بهمن 57 نيز ريشه در فرهنگ و تفکّر بسيجي و بسيج داشته و دارد.
آري بسيج در مکتب ولايت همان مجاهداني اند که عرفان و انديشه و حماسه را با هم آميخته و مقصد خويش را لقاي الهي برگزيده اند، و در مدرسه عشق با فرهنگ عاشورايي يک دست سلاح و يک دست قرآن ، از جنوب ايران کربلا ساخت و در غرب آن عاشورا به پا کرد و جان خود را به پاي درخت مدنيت همراه با اسلاميت فدا کرد و چون بنيان مرصوص با دشمنان دين به ميدان رفت تا فتنه اي نماند. بسيج در منظر ملت نيز يادآور جانفشاني ها ، رشادتها، از خودگذشتگي ها و فتوحات دلاورمرداني است که اقتدار و گمنامي را با هم آميختند و رمز اقتدار ملت ما در اوج تنهايي کشورمان بود که انقلاب اسلامي را بيمه کرد و امروزه حضورش در ديگر عرصه هاي نياز کشور ضرورتي اجتناب ناپذير است که نيازهاي دائمي، باورها و ارزشهاي فرهنگي پديدآورنده آن بايد به روشني تعريف شوند و اين نيازها ممکن است اقتصادي، سياسي،فرهنگي و يا نظامي باشند که بر همگان است که با روحيه اي بسيجي قدر اين الطاف جليّه خداوند را که بر ملت ارزاني داشته بيش از پيش بدانند و بدانند که غفلت از بسيج غفلت از استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي است.
هر كس با ماست؛ بسم الله
اين حركت جديد ما نيز در منطقه نه صرفا به عنوان يك حضور سمبليك و صورى است، بلكه حضور ما در اين منطقه، عمل نيز در پى دارد. با اسراييل وارد جنگ خواهيم شد و عملياتمان را عليه آنها شروع خواهيم كرد. هر كس با ماست؛ بسم الله! هر كس با ما نيست، خداحافظ ! متن زير، آخرين سخنراني سردار شهيد حاج احمد متوسليان براي قواي محمد رسول الله در پادگان "زبداني" واقع در خارج از شهر دمشق است. كمتر از ده روز پس از ايراد اين سخنان، حاج احمد در جاده طرابلس به بيروت به همراه ۳ تن از همراهانش به اسارت مزدوران مسيحي رژيم صهيونيستي در آمد.
بسم الله الرحمن الرحيم
بعد از انجام عمليات فتح المبين در ايران، روند مسايل سياسى جهان، تغييرات عمدهاى پيدا كرد و كامل كننده اين تغييرات، عمليات پيروزمندانه الى بيت المقدس بود. در پى اين دو عمليات بود كه ابر قدرت آمريكا و امپرياليزم بين المللى به اين نتيجه رسيدند كه عراق نه تنها قادر نيست در مقابل انقلاب اسلامى ايران بايستد و آن را به زانو در بياورد، بلكه موجوديت خود او نيز در منطقه به خطر افتاده و هر آن بيم آن مى رود كه با سقوط جريان صدامى در منطقه امپرياليزم و منافع آن متحمل ضربات سنگينى بشوند. به همين دلايل، امپرياليزم به فكر افتاد كه بايد اين جريان بعثى را به نحوى از نابودى نجات دهد. بنابراين تصميم گرفتند تا هماهنگى خاصى در بين ايادى خودشان در منطقه ايجاد نمايند. شما عزيزان خودتان شاهد اين هماهنگى هستيد و سكوت سران مرتجع منطقه در مقابل تجاوز اسراييل، دليل اين مدعاست.
ژنرال الكساندر هيگ - وزير خارجه آمريكا - گفته است: ما بايد سه مسأله جنگ ايران و عراق، بى ثباتى كشورهاى خليج فارس و بحران در جنوب لبنان را هر چه سريعتر حل كنيم! البته ما نيز بر اين اعتقاد هستيم؛ ولى بر طبق آن خط مشى اى كه اسلام به ما ارايه مى دهد. آمريكا آرام نمى نشيند و هر روز توطئه اى جديدتر و خدعه آميزتر از قبل را بر ملتهاى مسلمان تحميل مى نمايد؛ غافل از آنكه تا در اقصى نقاط جهان گوينده "لااله الا الله" هست، همان جا نيز مرز اسلامى ماست. ما اين هنرنمايى هاى فرسوده و نقاشى هاى از بين رفته در طول تاريخ بر روى صفحات لجن مالى شده اى را كه به نام مرزهاى جغرافيايى در بين ممالك اسلامى علم كرده اند، هرگز قبول نداريم.
آقاى هيگ - وزير خارجه آمريكا - يك هفته قبل از حمله اسراييل به جنوب لبنان در روز سىام مه ۱۹۸۲ مى گويد: ما تا هفته آينده، اين سه مسأله را حل خواهيم كرد. اسحاق شامير - وزير خارجه اسراييل - نيز براى آنكه اعتراضى به وزير خارجه آمريكا كرده باشد، بر آشفته مى گويد: شما آمريكايى ها، چرا طرحها و برنامه هاى نظامى محرمانه ما را افشا مى كنيد؟! مجموعه اين بيانات، نشاندهنده توطئه اى است كه از قبل طرح ريزى شده است و ابرقدرت آمريكا و فرزند نامشروع و ناخلفش اسراييل، هر دو از اين تجاوز جنايتكارانه به لبنان، با خبر و همدست يكديگر بوده اند. آنها از اين تجاوز، چنين تحليلى نيز داشته اند كه اولين نتيجه اين حمله، ايجاد فشارهايى بر ايران است؛ به اين معنا كه پيام اين فشارها به ايران، اين خواهد بود كه جنگ با عراق را حل و فصل نماييد تا ايران و عراق دوش به دوش همديگر عليه اسراييل بجنگند!
از سوى ديگر، اگر ايران فريب اين توطئه خدعه آميز را نخورد و ما به جنگ ادامه داديم، اذناب مرتجع و دست نشانده آمريكا در كشورهاى منطقه، ما را به عنوان كشورى ضداسلام! محكوم كنند؛ با اين تحليل مكارانه كه دشمن صهيونيستى به ممالك اسلامى لبنان و سوريه تجاوز نموده و عراق مايل است عليه اسراييل بجنگد؛ ولى ايران نمى خواهد! طبيعتا همين مسأله، ما را وا مى داشت كه به آتش بسى ننگين تن بدهيم. كما اينكه به احتمال ۸۰ درصد قصد داشتند در عراق كودتايى انجام بدهند، صدام را بر كنار نمايند و آتش بس يكجانبه اى را در جنگ اعلام كنند و طى مقطعى پانزده روزه از سرزمينهاى اشغالى ايران خارج شده، آنگاه بحث شناسايى آغازگر جنگ و شناختن مجرم كه از اهم خواسته هاى ايران بوده و هست را به حكميت دو ارگان گرگ صفت محول كنند؛ يكى، شوراى امنيت سازمان ملل متحد و آن ديگرى، ديوان عالى عدالت بين المللى يا همان "دادگاه لاهه"! ما هم خوب مى دانيم كه سگ زرد برادر شغال است و هر دو با هم يكى هستند. آمريكا و اسراييل در نهايت ناباورى مشاهده مى كنند كه ايران، با آنكه در حال جنگ با عراق است، در جبهه ديگرى نيز وارد عمل مى شود و نيرويى تقويت شده و قدرتمند به لبنان اعزام مى نمايد و با اين اعزام نيرو، دشمنان انقلاب اسلامى در منطقه با حالتى بهت زده، همه نقشه هاى خود را نقش بر آب و تمامى معيارها و محاسباتشان را برعكس و وارونه شده مى بينند!
وقتى كه در شب بيست و يك خرداد ماه، ما وارد فرودگاه بين المللى دمشق شديم، افرادى كه براى استقبال آمده بودند، فكر مى كردند كه ما براى بازديدى تشريفاتى و حضور در ضيافتى دو ساعته به سوريه آمده ايم!
برادرها! تمامى مردم لبنان، شما را مرجع و ملجأ خود مى دانند و معتقدند كه فقط شما مى توانيد آنها را نجات دهيد. الان در لبنان مردم مدام مى پرسند: كى مى آييد؟ كى عمل مى كنيد؟! هر لبنانى را كه مى بينيم، اولين حرفش اين است كه آيا شما پاسداران انقلاب اسلامى ايران هستيد؟ وقتى پاسخ مثبت مى دهيم، بلافاصله مى پرسند: پس كى به اينجا مى آييد؟! عزيزان، انشاءالله با به كار بردن تمام تاكتيك هايى كه تاكنون آموخته ايم و به كار بردن تمامى امكاناتى كه در اختيار داريم، با ايمان به الله و اعتقاد به خدا، تن به اين آتش بس ها نخواهيم داد. ما به آنچه كه برادرمان رفسنجانى در اين رابطه گفته است، صحه مى گذاريم كه گفت: "ما در آنجا سلاح و نيرو داريم و اراده و تصميم به دست ماست و خودمان نيز عمل مى كنيم و ما هرگز تن به سازش نخواهيم داد."
با افراد و كشورها تا آن زمانى كه عليه كفر "يعنى اسراييل" بجنگند، ما نيز همراه و همكار خواهيم بود و اكنون برادران سورى مان در اين جهت هستند و ما هم در كنارشان هستيم و با اين برادران همكارى مى كنيم و مى جنگيم و اعتقاد داريم كه انقلاب اسلامى را بايد به جهان صادر كنيم. انشاءالله خداوند به همه شما برادرها توفيق بدهد و به همه ما نيز اين توفيق را بدهد كه بتوانيم قوانين انفرادى و اجتماعى اسلام را هم درون خودمان و هم در اجتماع مان پياده كنيم... اين حركت جديد ما نيز در منطقه نه صرفا به عنوان يك حضور سمبليك و صورى است، بلكه حضور ما در اين منطقه، عمل نيز در پى دارد. با اسراييل وارد جنگ خواهيم شد و عملياتمان را عليه آنها شروع خواهيم كرد. هر كس با ماست؛ بسم الله! هر كس با ما نيست، خداحافظ!
ما با ايمان مان مى جنگيم؛ جندالله با ايمانش مى جنگد. بگذار بوق هاى تبليغاتى رسانه هاى صهيونيستى و سران اسراييل به ما بگويند شما براى خودكشى آمده ايد! ما ثابت مى كنيم كه خون ما باعث خواهد شد كه سرزمين هاى مقدس اسلامى از دست امپرياليزم آمريكا و اين رژيم غاصب و فاسد صهيونيستى آزاد بشود.
اينها - اسراييلىها - وقتى باورشان شد كه نيروهاى ما به عزم جنگ با آنها دارند به سوريه مى آيند، فورا اعلام آتش بس كردند! آتش بس؟! الان تمام فشارها دارد وارد مى شود كه كشورهاى ديگر هم تن به آتش بس بدهند؛ آن هم در شرايطى كه ارتش اسراييل با تجاوز به لبنان، در منطقه اى به طول هشتاد كيلومتر و به عرض چهل كيلومتر پيش مى آيد و سرزمين مقدس اسلامى را اشغال مى كند. تا به امروز مؤمنين سخت ترين مقاومت ها را در مقابل اسراييل از خودشان نشان داده اند و هنوز ارتش صهيونيستى نتوانسته وارد شهر "صور" شود. چرا؟ چون در صور شيعيان سكونت دارند و آنها معتقدند كه نيروهاى ايرانى، امروز يا فردا از راه مى رسند و به همين دليل است كه اين چنين در مقابل ارتش سفاك اسراييل مقاومت كرده اند. تا اين لحظه نگذاشته اند كه آنها وارد صور بشوند. با آن كه برادران و خواهران ما در محاصره دشمن قرار گرفته اند، ولى بحمدالله هنوز دشمن نتوانسته است به مناطق شيعه نشين وارد بشود.
سخت ترين مقابله هاو مبارزه ها توسط همين شيعيان محروم صورت گرفته؛ آن هم در موقعيتى كه ساير جريانات، حتى آن كسانى كه معتقدات ناسيوناليستى و ملى گرايى داشتند، در مقابل دشمن پا به فرار گذاشتند. اين مسلمانان واقعى هستند كه اكنون دارند در مقابل تجاوز صهيونيست ها ايستادگى مى كنند و ما نيز به يارى خدا هر شهرى را كه توسط اسراييلى ها محاصره شده، با در محاصره انداختن نيروهاى دشمن آزاد خواهيم كرد و اسراييل را به سقوط مى كشانيم! روزى را نزديك خواهيم نمود كه اسراييل چنان بترسد و در فكر اين باشد كه مبادا از لوله سلاحمان، به جاى گلوله، پاسدار بيرون بيايد. باشد كه ما شبانگاهان بر سرشان بريزيم؛ همچون عقابان تيزپروازى كه شب و روز برايشان معنا ندارد و باشد آنجايى به هم برسيم كه با گرفتن هزاران اسير از صهيونيستها به جهانيان ثابت كنيم كه ما به اتكا به سلاح ايمانمان مى جنگيم؛ نه به اتكاى هواپيما، نه با موشك هاى سام، نه با تانك، نه با توپ، نه با آتش جنگ افزارهاى مادى مان، انشاءالله.
بسيج همزاد انقلاب است
شايد به يك معنا بشود گفت كه حضور بسيجى مردم، خود موجب پيروزى انقلاب شد، يا موجب پديد آمدن انقلاب شد. جوانهاى داوطلب، علاقهمند، قبل از انقلاب در همه جا، در همين شهر بجنورد كه بنده اطلاع دارم، در عرصههائى وارد شدند، ايستادگى كردند، حضور مؤثر پيدا كردند. اين تلاشها در سرتاسر كشور جمع شد، شد حركت عظيم انقلابى ملت ايران. بنابراين به اين معنا، ولادت بسيج، قبل از ولادت انقلاب است؛ اما با پيروزى انقلاب، بسيج به شكل كنونى كه خصوصيات منحصربهفرد اين پديدهى شگفتآور را عرض خواهم كرد، تولد يافت. بنابراين ميتوان بسيج را همزاد انقلاب معرفى كرد.
خب، اين پديده، پديدهى بىنظيرى است. آيا ملتهاى ديگر، انقلابهاى ديگر، حضور مردمى نداشتند، كه شما ميگوئيد حضور بسيج يك پديدهى بىنظير است؟ چرا، در انقلابهاى ديگر، در حوادث بزرگى كه در كشورهاى جهان به وجود آمده است، تودهى مردم حضور داشتند؛ منتها با تفاوتهاى بسيار عميق و تأثيرگذارى. اگر تاريخ را نگاه كنيد، مىبينيد دو انقلاب در اين دو سه قرن اخير در حد انقلاب ما در دنيا معروف است؛ يكى انقلاب كبير فرانسه است، يكى انقلاب كمونيستى در شوروى است. در هر دوى اينها مردم بودند، اما حضور مردم در آن انقلابها كه پرحجم و انبوه هم بود با حضور بسيجى در انقلاب ما متفاوت است. من حالا اندكى از خصوصيات حضور بسيجى را عرض ميكنم.
اولاً اين مجموعهى عمومى مردمى از اول داراى سازماندهى بود؛ اين يك خصوصيت منحصربهفرد است. اين سازماندهى كمك كرد به اين كه اين حركت عظيم مردمى راه خودش را گم نكند. وقتى سازماندهى بود، يعنى هدايت در آن هست، بصيرت در آن هست، تمركز در تصميمگيرى هست، ارادهى مردم هست؛ اما از تندروى، از زيادهروى، از كجروى، از خطاهاى فاحش، جلوگيرى ميكند.
معنوي ترين انقلاب قرن
پيروزي انقلاب اسلامي ايران در بهمن ماه 1357 بر بسياري از تحولات سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي كشورهاي جهان تأثير نهاد. انقلاب اسلامي داراي ريشه هاي عقيدتي، فكري و تاريخي است، اصلي ترين عنصر فرهنگي در انقلاب كه آن را از ديگر جنبشها و انقلابها جدا مي كند، خصيصه ديني و معنوي آن است، در حالي كه ديگر انقلابها فقط خصيصه مردمي و اقتصادي دارند، اما انقلاب اسلامي ايران يك انقلاب ديني، فرهنگي، اعتقادي و مردمي است. از عوامل تعيين كننده و مهم در شكل گيري انقلاب اسلامي، اصل ولايت و رهبري مي باشد. رهبري يكي از اركان مهم شكل گيري انقلاب اسلامي و به عنوان هماهنگ كننده و سازمان دهنده بسيج و اتحاد مردم است. امام خميني (ره) رهبري حركات و اقدامات مردم را به عهده داشتند و همين رهبري شايسته و كارآمد بود كه انقلاب را به اهداف و آرمانهاي خود نايل ساخت.
انقلاب اسلامي ايران به عنوان يكي از عظيم ترين و ارزشمندترين وقايع قرن بيستم تلقي مي شود كه نقطه عطف تاريخ معاصر جهان اسلام و كشور ايران مي باشد. انقلاب اسلامي به مثابه جنبشي ديني، از آرمانها و اصول اسلامي نشئت مي گيرد كه منجر به تشكيل حكومت ديني و اجراي اصول و احكام اسلامي در بطن جامعه شد. اين انقلاب يك انقلاب ديني، فرهنگي، اعتقادي و مردمي بود كه بر خلاف ايدئولوژي هاي سياسي سده بيستم، تلاش براي وارد كردن اصول ديني و اسلامي به عرصه حيات سياسي و اجتماعي داشت. ظهور اين انقلاب، بر بسياري از تحولات سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي تأثير عميق نهاد، به گونهاي كه بيداري اسلامي و آگاهي ديني در بين ملل و مسلمانان جهان افزايش يافت و موجب هراس و وحشت نظام هاي اقتدارگراي غرب بخصوص جوامع اروپايي و آمريكا ايجاد شد. عليرغم تمامي تحريمها و توطئه هاي دشمنان، همچنان با قدرت به مسير خود ادامه مي دهد و به موفقيت هاي اقتصادي و پيشرفت و ترقي دست مي يابد.
حضرت امام خميني به عنوان رهبر ديني و انقلابي، حركات و قيام مردم را از 15 خرداد 1342 تا 22 بهمن 1357 و بعد از وقوع انقلاب تا 15 خرداد 1367 به عهده داشت و در تمامي اين مراحل چون پدري دلسوز، خواستهها و آرمانهاي مردم را به صورت حكومتي عدالتمدار و مدافع حقوق مستضعفين عملي ساخت. رهبري حضرت امام در تسريع حركات و قيام مردم و تحقق اهداف ديني آنان نقش برجستهاي داشت. ايدئولوژي انقلاب اسلامي از سويي ارزش هاي فرهنگي بيگانه و اخلاقي غرب را طرد و نفي مي كرد و از طرفي خواهان تشكيل و اجراي يك سامان سياسي نوين بر اساس ارزشهاي ديني و هنجارهاي اخلاقي بود. از اين رو خصيصه ديني انقلاب، برنامهها و سياست هاي فرهنگي جمهوري اسلامي را تحت تاثير خود قرار داد.
اصلي ترين عنصر فرهنگي در انقلاب ايران كه آن را از ديگر جنبشها و انقلابها جدا مي كند، خصيصه ديني و معنوي آن است. از اين جهت يادآور نهضتها و مجاهدت هاي مسلمانان در اوايل ظهور اسلام است. مسجد و حوزه علميه به عنوان پايگاه انقلاب، حركات و خواستههاي مردم را سامان مي دادند، حضور گسترده مردم براي اجراي اصل توحيد و ايدئولوژي اسلامي به رهبري امام خميني بيانگر ماهيت ديني و روحاني انقلاب است. در حالي كه ديگر انقلابها فقط خصيصه مردمي و اقتصادي داشت، اما انقلاب اسلامي ايران يك انقلاب ديني، فرهنگي، اعتقادي و مردمي بود. ايدئولوژي انقلاب اسلامي بر خلاف ايدئولوژي هاي سياسي سده بيستم، تلاش براي وارد كردن اصول ديني به بطن حيات سياسي و اجتماعي بود، در حالي كه ديگر جنبشها با دارا بودن خصيصه اقتصادي خواستار افزايش سود و منفعت اجتماعي بودند و حتي در بسياري مواقع با ايدئولوژي ديني تضاد داشتند.
ويژگي هاي فكري، معنوي و سياسي انقلاب
انقلاب اسلامي داراي ريشه هاي عقيدتي، فكري و تاريخي است، با وجود آنكه ويژگي هاي انقلاب اسلامي ايران در چند مورد خلاصه نمي شود، اما تلاش خواهد شد كه به مهمترين اين خصيصهها اشاره شود. اولين اين ويژگي، اصالت معنوي و تاريخي است، معنويت و تقدسي كه در مكتب اسلام وجود دارد، از ابعاد برجسته انقلاب مي باشد. اصل توحيد و عبوديت انسان در برابر خدا، معنويت خاصي بر كالبد انقلاب دميده است. آرمان هاي انقلابي مردم، در ارزشها و قواعد اسلامي ريشه دارد و محتواي انقلاب و خطمشي مبارزه مردم از مكتب اسلام نشئت مي گيرد. نقش روحانيت در روند انقلاب اسلامي حائز اهميت است، روحانيت از رهبري انقلاب جدا نيست و مقام رهبري خود در رأس روحانيت قرار دارد. در طول تاريخ، همواره در مسائل و مشكلات مردم به روحانيت پناه مي بردند و روحانيون و علماي شيعه در صف اول مبارزات قرار داشتند و مردم را از اوضاع و شرايط سياسي و اجتماعي آگاه مي ساختند. علما و دانشمندان اسلام در تربيت انسان هاي مومن و متعهد نقش مهمي ايفا نمودند، شاگرداني كه در بسياري موارد رهبري مبارزات را به عهده داشتند.
از عوامل تعيين كننده و مهم در شكل گيري انقلاب اسلامي، اصل ولايت و رهبري مي باشد. ولايت به معناي رابطه ميان رهبر و پيروان است كه رهبري او را پذيرفتهاند. ولايت در اسلام امري قلبي است كه با اعتقادات و باور و ايمان افراد ارتباط دارد. رهبري يكي از اركان مهم شكل گيري انقلاب اسلامي و به عنوان هماهنگ كننده و سازمان دهنده بسيج و اتحاد مردم است. امام خميني (ره) رهبري حركات و اقدامات مردم را به عهده داشتند و مردم ولايت و رهبري ايشان را با ايمان قلبي عميق پذيرفتند. باور و اعتماد مردم به رهبري امام خميني (ره) امري بيسابقه در تاريخ بود و چنين ارتباط معنوي و روحاني بين رهبر و مردم در هيچ كدام از انقلابها ديده نشده است و همين رهبري شايسته و كارآمد بود كه انقلاب را به اهداف و آرمان هاي خود نايل ساخت.
دوران رهبري امام (ره) را به چهار مرحله متفاوت مي توان تقسيم نمود: دوره اول، حضور امام به عنوان رهبر سياسي و مذهبي و كسب مقبوليت ايشان از سوي مردم. دوره دوم، با تبعيد امام به تركيه و عزيمت ايشان به نجف همراه بود. دوره سوم، رهبري امام از تظاهرات گسترده ديماه 1357 تا پيروزي انقلاب. دوره چهارم، دورهاي كه رهبري ديني و اجتماعي را بعد از انقلاب به عهده داشت و حساس ترين و مشكلترين دوره تلقي مي شود. از ديگر خصيصه هاي انقلاب اسلامي، ايثار و شهادت مي باشد، همواره مردم انگيزه جهاد و از خودگذشتگي را داشتند كه ريشه در تعاليم و آموزه هاي ديني و احكام اسلامي دارد. ايثار در فرهنگ اجتماعي، سياسي و اقتصادي اسلام نشانه پيوستگي به خدا و از خصوصيات انسانهاي مومن و معتقد است. در نظام ارزشي اسلام، شهادت معياري است كه اعمال و رفتار انسان با آن سنجيده مي شود. با وجود تهديدهاي حكومت جور، مردم با ايثار و جهاد از آرمانها و اعتقادات خود دفاع مي كردند و شرايط سخت اجتماعي و سياسي از مجاهدت هاي مردم كاهش نميداد، آنها شهادت و جهاد را مسيري براي نيل به خداوند مي دانند.
از ديگر ويژگي هاي انقلاب كه در مجموع آن را از انقلاب هاي جهان متمايز مي سازد، آن نقش و حضور زنان در انقلاب است. بانوان سهم بزرگي در حركات و اقدامات مردمي داشتند، به همين دليل رهبر عظيم الشأن انقلاب همواره با تكريم و تحسين از نقش فعال بانوان ياد كردهاند. جدا از نقش تربيتي و پرورشي زنان در انقلاب، آنان همواره پابهپاي مردان در فعاليت هاي سياسي و فرهنگي شركت داشتند و با حفظ اصول و موازين اسلامي در كنار شوهران خود در تظاهرات شركت مي كردند. بانوان بسياري در جريان انقلاب شهيد شدند، دربهدري، بيخانماني، مرگ همسر، پدر و برادران خود را تحمل كردند، چنين نقش تاريخي براي زن در جهان بيسابقه بود.
دگرگونی بنیادی در ارزشهای فرهنگی
امام حسین(ع) مظهر جهاد وایثار، حماسه و خشم مقدس است. طاغوت و عوامل وابسته به او قصد داشتند عنصر اسلامی را در اعماق باورها، اندیشه ها و گرایش های امت مسلمان ایران به صورتی رخوت آور و مسخ شده درآورند و در نتیجه بسیاری از سرمایه های عظیم معنوی و اسلامی را در بین افراد جامعه آن چنان کوچک و محدود و واژگونه جلوه دادند که روح و حقیقتش تهی گردید و تنها قالبی بسیار تحریف شده از آن باقی ماند اما رهبر نستوه انقلاب اسلامی عاشورای ملت را زنده کرد و چهره تابناک امام حسین(ع) را از آن زوایای تاریک تاریخ و از پشت ابرهای تیره وارد صحنه کرد. مردمی که سالیان متمادی در بی تفاوتی بسر می بردند و در برابر سرنوشت اجتماعی خود احساس مسؤولیت نمی کردند و اسلام را صرفاً در گوشه مساجد و محافل دینی می شناختند و دین را جدای از مسایل سیاسی و اجتماعی تلقی می کردند در پرتو رهبری قاطع امام خمینی ناگهان اسلام را به گونه ای اصیل و ناب فرا گرفتند. دانستند که اسلام در متن جامعه و سیاست تحول ایجاد می کند و همه در برابر سرنوشت خویش مسؤولند.(9)
رهبر عالیقدرمان امام خمینی عاشورای ما را زنده کرد. در عاشورای دو روز قبل از پانزده خرداد سال 1342 جملات نوحه گری و سینه زنی همه ساله ناگهان به شعارهای تند علیه طاغوت زمان تبدیل شد. همان نیروهایی که سالیان دراز بر باد می رفت و نابود می شد و کسی خبر نداشت که چگونه این نیروهای عظیم در بطن جامعه وجود دارد ناگهان این نیروها بالا آمد و به صورت یک موج و یک اعتراض شد و دشمن را لرزاند یک دفعه صفحه عوض گردید و مردم آن شعار معروف را سر دادند که: «خمینی خمینی خدا نگهدار تو، بمیرد بمیرد دشمن خونخوار تو»(10) بنابراین یکی از بزرگترین برکات انقلاب اسلامی مردم ایران دگرگونی بنیادی در ارزشهای فرهنگی، در معیارهای قضاوت و ارزش گذاری مقام و شخصیت و وضع اجتماعی، فضیلت ها، کرامت ها و رفعت های انسانی بود.
انقلاب اسلامی در راه متجلی کردن حقایق و شناخت شخصیت ها و متبلور کردن ارزشهای واقعی به جای ارزش های طاغوتی و شیطانی بزرگترین خدمت را به بشریت کرده است.(11) شهید مظلوم آیة اللّه دکتر بهشتی در این زمینه خاطر نشان ساخته است: اگر انقلابی در ایران روی داده، جهت این انقلاب روشن است. حاکمیت صدق، حق، عدل، عفت، تقوا، مهر، عطوفت، برادری الهی، قهر و غضب فی اللّه، دوستی با دوستان خدا، دشمنی با دشمنان خدا است. انقلاب برای حاکمیت این ارزشهای متعالی و مبارزه با نفی ضد ارزشهایی بوده که سال ها و قرن ها بر زندگی ما مردم، بر اخلاق، بر روابط، در زندگی خصوصی، خانواده گی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ما حاکم بود. انقلاب برای این بود که آن ضد ارزش ها را از حاکمیت بیندازد و ارزشهای اصیل متعالی و الهی و نور را به جای ظلمات حاکم کند.(12)این همان آرمان ها و ارزش هایی است که امام خمینی درباره اش فرموده اند:«جمهوری اسلامی ایران نباید تحت هیچ شرایطی از اصول و آرمانهای مقدس و الهی خود دست بردارد.»(13) با توجه به این که نیروی محرکه انقلاب اسلامی حماسه عاشورا، روح ایمان و اعتقادات مذهبی است بنابراین باید هویت اسلامی، ارزشهای دینی و فرهنگی آن حفظ شود و کانونهایی که در جهت بارور کردن انقلاب و آشنا کردن نسل جوان با فضایل و مکارم نقش بسیاری داشتند، باید به عنوان سنگر دفاع از انقلاب و ارزش های آن حفظ و تقویت شود. لازم است منظومه منوّر عاشورای حسینی با پیام پیروزی خون بر شمشیر در الگوی رفتاری و مناسبات اجتماعی و سیاسی حضور دائم داشته باشد.امام خمینی در سخنرانی های متعدد تکلیف را برای امت خود روشن کردند و یادآور شدند که نهضت ما در امتداد قیام حسینی است:«تکلیف ماها را حضرت سیدالشهداء(ع) معلوم کرده است.»(14)البته امت اسلامی این درسها را بخوبی آموختند و خود که بهترین شاگردان مکتب عاشورا بودند چنان به رشد و تعالی رسیدند که معلمان فرهنگ عاشورا گردیده تا به نسل ها و عصرهای بعد بیاموزند و حجت را بر همه تمام کنند که نهضت سیدالشهداء می تواند سرلوحه تمام امور قرار گیرد.
چنانچه ابا عبداللّه از یاران خود تقدیر می کند و می فرماید:«همانا یارانی باوفاتر از یاران خود سراغ ندارم و بهتر از ایشان را نمی شناسم...»(15) امام نیز از امت خود تقدیر می کند:«من با جرأت مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول اللّه(ص) و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین(ع) و حسین بن علی(ع) می باشند آن مسلمانان عراق و کوفه که با سید الشهداء آن شد که شد. آنان که در شهادت دست آلوده نکردند یا گریختند از معرکه و یا نشستند تا آن جنایت تاریخ واقع شد. اما امروز می بینیم که ملت ایران از قوای مسلح نظامی و انتظامی و سپاه و بسیج تا قوای مردمی از عشایر و داوطلبان و از قوای در جبهه ها و مردم پشت جبهه ها با کمالشوق و اشتیاق چه فداکاری ها می کنند و چه حماسه ها می آفرینند.»(16)
پی نوشتها: 1. صحیفه نور، ج 19، ص 270 ـ 269. 2. مجوعه مقالات اولین کنگره بین المللی امام خمینی و فرهنگ عاشورا، دفتر دوم، ص 223. 3. نک: کوثر(مجموعه سخنرانی های امام خمینی) ج 1، ص 165 ـ 164. 4. فرازهای فروزان، از نگارنده، ص 412. 5. صحیفه نور، ج 1، ص 65. 6. همان، ص 40. 7. مقتل خوارزمی، ج 2. 8. پابه پای آفتاب، رضا ستوده، ج 4، ص 68. 9. مباحثی پیرامون فرهنگ انقلاب اسلامی، دانشمند شهید دکتر محمد جواد باهنر، ص 61. 10. همان، ص 68. 11. همان، ص 103. 12. ارزشها در نگاه شهید بهشتی، ص 111. 13. صحیفه نور، ج 21. 14. همان، ج 17، ص 92. 15. الارشاد، ج 2، ص 93 ـ 92. 16. صحیفه انقلاب (وصیت نامه سیاسی الهی امام خمینی)، ص 12.
نهضت عاشورا ،روح انقلاب اسلامي امام، ريشه ي شجره ي طيّبه ي انقلاب
اگر نظام جمهوري اسلامي و اين انقلاب بزرگ و جهاني را، و رستاخيز عظيمي كه در دنيا به وجود آمده، و رستاخيز عظيم تري كه در درون انسانها پديد آمده، و اين تحولي كه مسها را طلا كرده است، كلمه ي طيبه و شجره ي طيبه بدانيم ـ كه هست ـ ريشه ي اين شجره ي طيبه، همين شخصيت عظيمي است كه همه چيز از او روييد. او بود كه اين درخت مبارك را روياند. او همه چيز بود، و اگر نبود، ما هيچ چيز نداشتيم. در گذشته، همين ايران و ملّت و موقعيت جغرافيايي و همين فقه و قرآن و نهج البلاغه بود؛ اما در واقع چيزي نداشتيم و روزبه روز عقب تر مي رفتيم و بيشتر بر سرمان مي خورد وشخصيت ما هضم مي شد. بعد كه او پديد آمد و قدم در صحنه گذاشت، مثل وجودي كه ماهيات را هستي و تحقق مي بخشد، و مثل خورشيدي كه مي تابد و اشيا را آشكار مي كند، و مانند روحي كه به كالبدي دميده مي شود و اجزاي آن را زنده مي سازد، ما را زنده و نمايان كرد و به حركت درآورد؛ آن وقت ارزش جغرافيايي و تاريخي و فرهنگ گذشته و قرآن و نهج البلاغه و ملّت ما احيا شد و به كارمان آمد. او كليد بود. او ريشه ي اين درخت محسوب مي شد. اين ريشه بايد محفوظ بماند. اگر اين نظام از ريشه ي خود ـ يعني از امام عزيز(ره) ـ جدا شود، مثل درختي است كه «اجتثّت من فوق الارض»15؛ يعني از روي زمين آن را اره كرده باشند و بين تنه و ريشه ي آن فاصله انداخته باشند. ممكن است چهار روزي هم نمود و هيكلي داشته باشد، اما سرنوشتش معلوم است: ديگر رابطه ي حياتي و تغذيه يي بين اين دو نيست.
ما نبايد بگذاريم نظام اسلامي از ريشه ي خودش ـ يعني امام(ره) ـ جدا شود. ممكن است بگوييد امام از ما جدا شد و در عالم ملكوت به سر مي برد و ما با او مرتبط نيستيم. ولي بايد بگويم شخصيت امام(ره) مثل شخصيت پيامبران، فقط به وجود خارجي او نبود. آن روزي كه حضرت موسي از مردم خودش گرفته شد، آيا بني اسرائيل و امت موسي به كلي از منبع خودشان جدا شدند؟ خير، ارتباط و اتصال درشخصيتهاي معنوي و روحي كه به وجود خارجي آنها وابسته نيست. آن روزي كه رسول اسلام، حضرت محمّدبن عبدالله رحلت فرمود، آيا امت اسلام بي پيامبر شد؟ ما كه در قرنها و نسلهاي بعد آمديم، آيا ديگر پيامبر نداشتيم؟ چرا، ما هم پيامبر داشتيم؛ در حالي كه جسم او نزد ما نبود و در عالم ملكوت و بالاتر از آن بسر مي برد. هويت شخصيتهاي معنوي، به جسم و حضور دنيويشان نيست؛ بلكه به فكر و راه و رهنمود و سرانگشت اشاره شان ـ كه همواره باقي است ـ وابسته است. پيامبر و اوليا و همين امام بزرگوار ما با انگشتشان به يك طرف اشاره مي كردند و راه را نشان مي دادند. البته خودشان هم جلوتر از همه حركت مي كردند؛ نه اين كه بايستند و بگويند شما برويد. در حال حاضر، اين انگشت اشاره همچنان موجود است. اينها تعيين كننده ي هويت امام و منبع و ريشه ي حياتي يك جامعه است كه دايماً مي شود از آن تغذيه كرد؛ زيرا ديگر وابسته به جسم او نيست. بيانات در مراسم بيعت گروه كثيري از جانبازان و نيروهاي جهادي احداث ساختمان مرقد مطهر رهبر كبير انقلاب اسلامي، به همراه وزير راه و ترابري، مسئولان بنياد مستضعفان و جانبازان انقلاب اسلامي، و مسئول حرم مطهر حضرت امام خميني ( ره ) ــ 28/4/68
نهضت عاشورا، روح انقلابروح نهضت ما و جهتگيري كلي و پشتوانه ي پيروزي آن، همين توجه به حضرت ابي عبدالله (ع) و مسايل مربوط به عاشورا بود. شايد براي بعضيها، اين مسأله قدري ثقيل به نظر برسد؛ ليكن واقعيت همين است. هيچ فكري ـ حتّي در صورتي كه ايمان عميقي هم با آن همراه باشد ـ نمي توانست توده هاي عظيم ميليوني مردم را آن چنان حركت بدهد كه در راه انجام آنچه احساس تكليف مي كردند، در انواع فداكاري ذره يي ترديد نداشته باشند. اساساً مادامي كه ايمان، با محبت و عشق عميق و رنگ و بوي پيوند عاطفي همراه نباشد، كارايي لازم را ندارد. محبت است كه در مقام عمل و تحرك ـ آن هم در حد بالا ـ به ايمان كارايي مي بخشد. بدون محبت نمي شد ما نهضت را به پيش ببريم. بالاترين عنوان محبت ـ يعني محبت به اهل بيت ـ در تفكر اسلامي، در اختيار ماست. اوج اين محبت، در مسأله ي كربلا و عاشورا و حفظ يادگارهاي گرانبهاي فداكاري مردان خدا در آن روز است كه براي تاريخ و فرهنگ تشيع، به يادگار گذاشته شده است.
در آن روزهايي كه مسايل اسلامي، با ديدهاي نو مطرح مي شد و جاذبه هاي خوبي هم داشت و براي كساني كه با دين و اسلام سر و كار زيادي نداشتند، موضوع مباركي هم بود و گرايشهاي نو در تفكر اسلامي، چيز بدي نبود ـ بلكه براي عالم اسلام و بخصوص قشر جوان ذخيره محسوب مي شد ـ يك گرايش شبه روشنفكرانه به وجود آمده بود كه ما بياييم مسايل ايماني و اعتقادي اسلام را از مسايل عاطفي و احساسي ـ از جمله مسايل مربوط به عاشورا و روضه خوانيها و گريه ـ جدا كنيم!! شايد بسياري در آن روزها بودند كه با توجه به اين كه در ماجراي ذكر عاشورا و روايت فداكاري اباعبدالله(ع) چيزهايي وارد شده بود و احياناً به شكلهاي تحريف آميزي بيان مي شد، اين حرف برايشان مطلوب و شيرين بود و اين گرايش رشد مي كرد؛ ليكن در صحنه ي عمل، ما به وضوح ديديم كه تا وقتي اين مسأله از طرف امام بزرگوارمان، به صورت رسمي و علني و در چارچوب قضاياي عاشورا مطرح نشد، هيچ كار جدي و واقعي انجام نگرفت. در دو فصل، امام(ره) مسأله ي نهضت را به مسأله ي عاشورا گره زدند: يكي در فصل اول نهضت ـ يعني روزهاي محرّم سال 42 ـ كه تريبون بيان مسايل نهضت، حسينيه ها و مجالس روضه خواني و هيئات سينه زني و روضه ي روضه خوانها و ذكر مصيبت گويندگان مذهبي شد و ديگري، فصل آخر نهضت ـ يعني محرّم سال 57 ـ بود كه امام(ره) اعلام فرمودند: «ماه محرّم گرامي و بزرگ داشته بشود و مردم مجالس برپا كنند». ايشان، عنوان اين ماه را ماه پيروزي خون بر شمشير قرار دادند و مجدداً همان طوفان عظيم عمومي و مردمي به وجود آمد؛ يعني ماجراي نهضت كه روح و جهت حسيني داشت، با ماجراي ذكر مصيبت حسيني و ياد امام حسين گره خورد.
مردم، رهبري و مكتب ؛ سه ركن انقلاب
برخي از تحليلگران در جمعبندي علل وعوامل پيروزي انقلاب اسلاميعقيده دارند عوامل فرهنگي، مهمترين عامل شكلگيري انقلاب اسلامي بوده است. بايد بهاين نكته توجه نمود كه علل فرهنگي تنها دلايل وقوع اين انقلاب نبودهاند، بلكه جزءمهمترين دلايل بودهاند. مايكل فيشر در كتاب «ايران از اختلاف مذهبي تا انقلاب» بهاين نكته اشاره ميكند كه هر چند علل انقلاب، اقتصادي و سيـاسي بـود، لكن درمقـابل، شكل انقلاب و محـل وقوع آن تا حد زيادي نتيجه سنت مذهبي اعتراض بود. نيكي.آر.كدي در كتاب «ريشههاي انقلاب» به اين موضوع اشاره ميكند و ميگويد: «انجام اصلاحات سياسي و اقتصادي و در عين حال تأثير منفي آن بر گروههاي مختلفاجتماعي از يكسو و سركوب گروههاي سياسي و فقدان آزادي از سويديگر زمينهسازانقلاب بودند، اما درعين حال تحول در انديشه انقلابي و راديكال كه تشيع آن را به صورت ايدئولوژي مطرح كرده است از علل اصلي شكلگيري انقلاب است».
دربررسي چند علتي انقلاب، نقش عوامل فرهنگي و مذهبي ويژه و قابل تأمل است. ويميگويد: «همانطور كه ديديم انقلاب اسلامي ايران به درجات مختلف، همه نظريات موجوددر مورد انقلاب در علوم اجتماعي را به چالش كشيده است. بررسي آثار مختلف و همانطورتواناييهاي طبيعي مكتب شيعه نمونههاي عالي تبييني در نظريههاي انقلاب را باترديد جدي مواجه ميكند و ثابت ميكند كه اكثر تعميمهاي مستحكم در ساختارهاي نظرينتوانستند بستري كه انقلاب اسلامي در آن رخ داده است را دريابند. ميتوان گفت كههيچيك از تبيينهاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و يا روانشناختي نميتوانند بهتنهايي كنش انقلاب تودهاي را در آن تبيين كنند، اما در عين حال بهنظر ميرسد كهرهيافت چند علتي به شرط آنكه علل و عوامل مختلف در آن چارچوب نظري دقيق قراربگيرند، بيشتر ميتواند به فهم و تبيين اين رويداد مهم تاريخي كمك كند».
تأملي در مطالبات مردم در جريان مبارزات مردمي از خرداد 1342 تابهمن 1357 نيز نشان ميدهد كه در مجموع، عوامل فرهنگي بيشترين مطالبات مبارزين ومردم را در بر ميگرفته است. به اعتقاد دكتر منوچهر محمدي جهت اصلي انقلاب احيايفرهنگ ايراني ـ اسلامي بود و سر پيروزي انقلاب نيز در توجه به اين نكته است. وياظهار ميدارد: «بر كسي پوشيده نيست كه انقلاب اسلامي قبل از آنكه يك انقلاب سياسييا اقتصادي باشد، يك انقلاب فرهنگي و براي احياي ارزشهاي ديني خود بوده است. رژيمشاه با تكيه بر دو عنصر غربزدگي و در خدمت گرفتن برخي از عناصر فرهنگي ايران قبل ازاسلام تلاش زيادي در از بين بردن ارزشهاي سنتي ديني، عقيدتي و فكري از جامعهعميقاً مذهبي ايران نمود. اين حركت در زمان پهلوي اوّل آغاز و تا پيش از ظهورانقلاب اسلامي ادامه داشت. اگر چه رژيم در عمل موفق به قطع ريشههاي عميق فرهنگيمردم مسلمان ايران نشد، لكن تاحدود زيادي مظاهر فرهنگ غربي خصوصاً قسمت مبتذل آن رابه عنوان ارزش مسلط درنظام سياسي ـ اجتماعي كشور حاكم ساخت. انقلاب اسلامي بابازگشت به ارزشهاي مورد قبول جامعه برخلاف تصورات بسياري از انديشمندان غربي درخصوص سپري شدن دوره دينداري و دينمداري موجب شگفتي همگان گرديد.... به اين ترتيبميتوان ملاحظه كرد كه رمز پيروزي انقلاب اسلامي را بر رژيم شاه تنها ميتوان درعظمت و مديريت و ميزان اعمال سه ركن انقلاب يعني مردم، رهبري و مكتب جستجو كردكهتوانست برخلاف پيشبينيها و محاسبات تحليلگران و در مقابل حيرت جهانيان نظامقدرتمند و كهن شاهنشاهي را به زانو درآورده و آن را سرنگون سازد».
هر چند در مورد انقلاب اسلامي تئوريهاي متفاوتي ارائه شده است وبسياري از انديشمندان سعي كردهاند در چارچوبها و قالبهاي علـمي، تئوري انقلاباسلامي را بـررسي كنند، اما در واقع بهلحاظ اختلاف ديدگاهي كه بين اينانديشمندان و ديدگاههاي مكتب متعالي اسلام و امامخميني(قدسسره) كه پايهگذاراصلي انقلاب بود، وجود دارد هيچ كدام از اين افراد قادر به درك ماهيت و واقعيتانقلاب اسلامي نشدهاند. ميشل فوكو، يكي از نظريهپردازان اصلي مكتب پست مدرن، دركتاب «رهبر اسطورهاي قيام ايران» انقلاب اسلامي را نخستين انقلاب فرامدرن عصرحاضرو اوّلين شورش بزرگ عليه نظامهاي زميني و مدرنترين شكل قيام ميداند. از منظرفوكو انقلاب سال 1979 متضمن امتناع كل يك فرهنگ و كل يك ملت، از رفتن زير بارگونهاي نوسازي است كه در نفس خود كهنهگرايي محسوب ميشود. به اعتقاد وي چنينانقلابي به مثابه انقلاب بدون تشكيلات غيرحزبي و در نوع خود بينظير است.
انقلاب اسلامي نوعي واكنش آگاهانه در برابر نابودي ارزشهاياجتماعي و به تعبير برخي صاحبنظران، مقاومت در برابر استحاله فرهنگي است. ملتايران و بويژه روشنفكران، فرهيختگان، اهل ادب و فرهنگ، مصلحينجامعه و دلسوختگانفرهنگي از اينكه ميديدند جامعه و مردم ايران به شدت سنن و ارزشهاي اجتماعي،قومي، فرهنگي و مذهبي خويش را از دست دادهاند و با شتاب درجهت نوعي از خود بيگانگيفرهنگي و به تعبير آل احمد، غربزدگي پيش ميروند، به شدت نگران و متأثر بودند. استحاله فرهنگي رژيم شاه، موجب نگراني بسياري از دينداران و مذهبيون نيز شده بود. بيشك ايدئولوژي اسلامي و در ديدي وسيعتر ويژگيهاي جهانبينياسلامي، علت اصلي شكلگيري تفكر مبارزه بود و در جريان وقوع انقلاب اسلامي، تئوريجهاد در برابر طاغوت، شكلي عملي به خود گرفت. چنانچه انقلاب اسلامي را بر اساس علتغايي وقوع آن تفسير كنيم، در مييابيم كه اصولگرايي اسلامي، علت العلل وقوع آن است؛در حالي كه بسياري از تحليلگران انقلاب از نقش ويژه آن غفلت ورزيدهاند. در مقابل،تحليلگراني كه به خوبي با مباني جهانبيني اسلامي آشنا بودهاند، قيام بر اساسمباني مكتب را اصليترين علت وقوع انقلاب ميدانند .
مدام است انقلاب روح خدا
قريب به بيست و پنج سال از ارتحال جانسوز خميني کبير مي گذرد. مردمي از جنس خدا که از خدا به سوي ما آمد ، به سوي خدا پرکشيد و با انقلاب اسلامي جامعه اي را رنگ و بوي خدايي بخشيد. مردي که غم فقدان وي قلوب مردم ايران را چنان جريحه دار کرد که هنوز اشک ماتم در آخرين وداع امام بر گونه ها دارند. عظمت و محبوبيت امام خميني (ره) در ميان امت به حدي والاست که زبان از بيان آن قاصر است و قلم تاب به تصوير کشيدن اين همه حب و دوستي را ندارد. امام خميني (ره) پيش از آنكه يك سياستمدار بزرگ باشد امام امت بود. روح الله خميني (ره) نايب بر حق ولي خدا بر زمين بود. پيرجماران دست در دست خدا داشت و سعي مي كرد تا امت ايران را نيز به سوي خدا حركت دهد. امام خميني (ره) محبوب دل ها بود نه به خاطر آنكه مردم غرق در شخصيت مادي ايشان باشند بلكه مردم ايران به آن دليل حاضر بودند تا آخرين قطره خون در راه امام پيكار كنند كه ايشان مرد خدا بود. اما امروز هنوز هم روح خدايي امام خميني (ره) نه تنها در ميان ملت ايران جاري و ساري است بلکه انديشه ها و تلاش هاي خالصانه وي در راه رضاي خدا امت اسلام را بيدار کرده و نقشه هاي دشمنان را برهم ريخته است. گويي انقلابي اسلامي امام خميني (ره) پاياني ندارد. بيش از دو دهه از درگذشت بنيانگذار انقلاب اسلامي مي گذرد با اين حال همچنان انديشه هاي امام (ره) نه تنها در ايران بلكه در سرتاسر منطقه و جهان تاثير گذار است.امروز اوضاع منطقه و جهان به اذعان بسياري از تحليلگران بسيار متفاوت از چند دهه پيش است و اين تغييرات به دليل موجي است كه انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خميني (ره) ايجاد كرده است . امروز بيداري اسلامي كه همان تبلور ايده صدور انقلاب امام خميني (ره) است منطقه و جهان را در مي نوردد.
امروز اگر ديده مي شود كه انديشه هاي استقلال طلبانه و آزاديخواهانه اسلامي امام خميني (ره) در سرتاسر منطقه فراگير شده است به دليل شخصيت والاي معنوي امام و حركت ممتد ايشان بر مسير مستقيم الهي است. اگرچه روح الله خميني (ره) در جهاني كه ماديگري بر آن حاكم شده بود عليه يك نظام شاهنشاهي 2500 ساله قيام كرد اما اين قيام در حقيقت دقيقا در راستاي سنت هاي الهي و عمل به وظيفه بوده است و از همين روست كه اگر چه دو دهه از درگذشت جانكاه رهبر كبير انقلاب مي گذرد با اين حال انديشه ها ، رفتار ها و گفتار ايشان در دنياي امروز نيز كاركرد و بازخورد دارد و براي بسياري از ملل مسلمان يك راهبرد اساسي محسوب مي گردد. امام خميني (ره) اگرچه به اقدامات بزرگ اجتماعي در عصر خود دست زد و انقلاب اسلامي ايران را رهبري كرد با اين حال اين اقدامات از يك انقلاب دروني معنوي نشات مي گرفت كه جهان همچنان از انوار اين انقلاب فردي و معنوي بهره مي برد.از ديدگاه امام خميني (ره) نقطه آغاز هر اصلاحي خود انسان است كه ماحصل تزكيه و تهذيب نفس و اعتدال داشتن در رويه هاي زندگي است. ايشان در صحيفه امام، جلد 15، صفحه 491 ، مي فرمايند:« هر اصلاحي نقطه اولش خود انسان است. چنانچه خود انسان تربيت نشود، نمي تواند ديگران را تربيت كند... و اميدوارم كه اين مجاهده نفساني براي همه ما حاصل بشود و به دنبال آن مجاهده براي ساختن يك كشور...»
پرواضح است آنچه که نظام جمهوري اسلامي را از ساير نظام هاي سياسي در جهان ممتاز و برجسته مي سازد دستيابي به حکومتي دموکراتيک و مردم مدار توام با توجه آموزه هاي ديني است.در عصر امروز جهانيان طعم تلخ حکومت هاي به اصطلاح دموکراتيک غربي را چشيده اند و در کنار تمام وجه هاي توسعه اي به اين واقعيت تلخ تن داده اند که حرکت به سوي دموکراسي هاي سکولار گام گذاشتن در کوچه اي بن بست است که امروز تمدن غرب به انتهاي آن رسيده است.در چنين اوضاعي فرياد آزاديخواهانه و مردم مدار اسلامي مي تواند پژواک گسترده اي در ميان ملت هاي منطقه و جهان داشته باشد.بي شک حکومتي به واقع مردمي که هم به سعادت دنيوي افراد مي انديشد و هم در سايه دين اطمينان بخش آينده بشريت است مي تواند به اصلي ترين جايگزين تمدن به اخر رسيده غرب باشد.هم اکنون وضعيت نظام مردم سالاري ديني در ايران که مبناي آن انديشه هاي امام خميني (ره )به شاخصي براي ملت هاي منطقه بدل شده است و آزاديخواهان با مشاهده صلابت و استواري ملت ايران در راه ارزش هاي انقلاب اسلامي که ارزش هاي الهي است جان تازه اي مي گيرند .
ايران طي سه دهه گذشته توانسته است در برابر جبهه استکبار قرار گيرد و از حقوق خود دفاع کند و از همه مهمتر دموکراسي را مستقر سازد و در اين اثنا به برجسته ترين مقام ها در عرصه هاي علمي ، اقتصادي ، فرهنگي و... دست يابد.اما در پايان مي توان گفت که دليل اصلي استمرار حرکت انقلاب اسلامي الهي بودن انديشه هاي بنيانگذار آن است. آنچه که باعث مي شد تا امام راحل (ره ) براي پيروزي انقلاب و سرنگوني حکومت 2500ساله شاهنشاهي در ايران تلاش کند نه کسب قدرت بود نه علاقه به دردست داشتن حکومت و نه هيچ چيز ديگر . آنچه که باعث مي شد تا امام (ره ) اين گونه طي 15 سال شبانه روز براي سرنگوني حکومت شاهنشاهي تلاش کند تنها يک وظيفه الهي بود. امام مي دانست که براي سعادت و تکامل معنوي بشر بايد مردم در آزادي باشند و نبايد از حکومت طاغوت نيز پيروي کرد . اين نکته براي امام (ره ) کافي بود تا براي ايجاد حکومت الهي بر روي زمين 15 سال شديدترين مبارزات سياسي را انجام دهد و به جنگ پادشاهي برود که از سوي تمامي قدرت هاي استکباري در جهان حمايت و هدايت مي شد. همين نکته براي امام (ره ) کافي بود تا ايشان بدون هيچ پشتوانه مادي چه از سوي غرب و چه از سوي شرق به جنگ حکومتي برود که تنها شنيدن نام ارتش آن حکومت لرزه بر تن کشورهاي منطقه مي انداخت
جهان متاثر از انديشه هاي امام خميني(ره) و انقلاب اسلامي است
امروز شاهد تأثير نفوذ پيام بزرگ امام(ره)، از شرق تا غرب عالم هستيم و تمام سياست هاي جهان متاثر از تفکر و قيام ايشان است. تاثير قيام امام خميني(ره)،: اگر قيام امام(ره) نبود، امروز جهان وضعيت ديگري داشت و عالم به گونه اي ديگر بود. قدرت امام خميني(ره) در ساقط کردن رژيم طاغوت: امام(ره) مدلي براي کار خود داشتندو ما برخي از اين موارد را با توجه به عمق وجودي وي نمي توانيم درک کنيم . قيام پيامبر گرامي اسلام(ص) و نهضت امام خميني(ره)،: با توجه به اينکه کار و هدف امام خميني(ره) خدايي است، اصل و مدل قيام ايشان با حفظ مراتب، برپايه اصول قيام رسول الله(ص) است. امام(ره) بر اساس ايمان به يک حقيقتي قيام کردند و قيام ايشان قيام به وظيفه بود: تأثير قيام امام خميني(ره) به حدي است که اگر به کشورهايي که امام(ره) را نديده و تنها صداي ايشان را شنيده اند نگاه کنيم، خواهيم ديد که دل آنان مملو از عشق، علاقه و اطاعت از بنيانگذار کبير انقلاب اسلامي است. تاثير نهضت امام خميني(ره) و انقلاب اسلامي منحصر در ايران نيست؛ امروز شاهديم که بيش از 120 مليت در المصطفي حضور دارند و مشغول کسب معارف ناب محمدي(ص) هستند.
الهامگيري از انقلاب اسلامي
انقلاب اسلامي ايران عدالتخواهي، خدامداري و معنويت را به انسان معاصر ارزاني داشت و خلاف انقلاب هاي فرانسه و روسيه که با ايدئولوژي دست ساز به بشر نويد خوشبختي را دادند، انقلاب اسلامي، دين و ايدئولوژي الهي را به عنوان يک الگوي آرماني و عملي متناسب با فطرت بشري ارائه کرد که منجر به تحولات بسياري در ابعاد نظري و عملي در تحولات بين المللي در سطوح منطقهاي و جهاني گرديد. انقلاب اسلامي ضمن آنکه ساختار يک نظام 2500 ساله را به هم ريخت، تغييرات ملموسي نيز در روابط بين الملل ايجاد کرد و با تحول موضوعات بين المللي، ايدههاي جديدي را وارد عرصه جهاني ساخت و به موازات اين تحولات، حيات تازهاي به مسلمانان، مستضعفين و آزاديخواهان جهان بخشيد و الگوي فکري، مديريتي و مبارزات نوين و کارآمدي را به آنها شناساند.با توجه به پيامدها و تأثيرات شگرف انقلاب اسلامي ايران از دوران شکلگيري تا زمان معاصر و روحيه استکبارستيزي آن از ابتدا تاکنون هميشه و در همه حال در کانون توجه موافقان و مخالفان خود بوده است. براي دوستان اميدآفرين، الهامبخش و به عنوان يک الگو و هميشه يار و ياور بوده است. براي دشمنان بيمآفرين، رقيب جدي و رسواکننده توطئههاي آنان در همه عرصهها بوده است.
انقلاب اسلامي با تکيه بر قدرت نرم خود كه برگرفته از انديشه، فرهنگ و تفكر اصيل اسلامي است، تغييرات و تحولات اساسي در ساختار و كاركرد نظام بينالملل و رفتار ملت هاي جهان به وجود آورد؛ و با به چالش كشيدن نظم بينالملل و قواعد حاكم بر آن، نشان داد كه ليبراليسم و سوسياليسم هر دو در جهت تسلط بر ملتهاي جهان عملکرده و ماهيت هردوي آنها سلطهجويانه و ماديگرايانه است.پس از پيروزي انقلاب اسلامي، تشکل هاي مردمي متعددي به طور خودجوش شكل گرفت و ارتباط اين تشكل ها با ديگر نقاط جهان برقرار شد كه البته خشم و عکس العمل هاي تند بسياري از محافل غربي را که در رأس آنها آمريكا قرار داشت را برانگيخت ولي مردان و زنان ايراني بدون توجه به اين برآشفتگي ها، به صدور معنوي بيداري اسلامي ادامه دادند تا حدي که به برکت الگوي ارائه شده از سوي انقلاب اسلامي براي حضور سياسي اجتماعي ، مردم ديگر كشورها به تدريج به آنچه از دست داده بودند، آگاه شدند. نه تنها مسلمانان كه ده ها هزار غربي در پرتو بيدارگري و روشنگري امام ، با ارزش هاي الهي اسلام آشنا و به دين مبين اسلام مشرف شدند.
با ظهور انقلاب اسلامي ايران با رهبري حضرت امام (ره) و همراهي مردم و با محوريت اسلام به عنوان يک دين آسماني و پويا و داراي نظرات مختلف علميو عقلايي براي اداره جامعه در همه حوزهها فضاي خاصي براي منطقه ايجاد كرد. نظريه ولايت فقيه در باب اداره جامعه، نامشروع دانستن رژيمصهيونيستي در منطقه در حوزه بينالملل، خلق حماسهآفرينيهاي شجاعانه در دفاع مقدس در برابر مزدوران آمريکايي و متحدان غربي و شرقي آن، ايجاد جمهوري اسلامي برپايه ظرف جمهوري و محتواي اسلامي به عنوان يک حکومت جديد، مقاومت جانانه در برابر تمام تحريمها، ترورها و دشمنيها در طول عمر سي و دو ساله انقلاب، دستيابي به فناوري بومي هستهاي با توجه به تمامي تحريمها و فشارها، ارسال چندين ماهواره به فضا با استفاده از توانمنديهاي داخلي، حفظ انسجام ملي و وحدت اسلامي در داخل و شعار وحدت در کل منطقه و. . . عوامل متعددي در صدور و طراحي فکري مردم منطقه براي الهامگيري از انقلاب اسلامي ايران هستند.
اگرچه انقلاب ايران در چارچوب ارائه نظريه روابط بينالملل ظاهر نشد، اما مؤلفههاي فکري و نظري مطرح شده در انقلاب نشان ميدهد که مهمترين ويژگي انقلاب ايران ايجاد تغيير و دگرگوني در نظم بينالمللي است و از اين جهت که با رهيافت انتقادي و با نگاه بيروني در پي طرح مباحث نظري و ارائه ادبيات جديدي در روابط بينالملل بود. طرح مولفههاي نويني چون امت اسلامي، عدالت در عرصه بين الملل، استکبارستيزي، حمايت ازمستضعفين و…. نمونه هايي از مفهوم پردازي هاي جديدي است که به دنبال انقلاب اسلامي ايران در حوزه هاي نظري روابط بين الملل مورد توجه واقع شد. جوانان در جريان انقلاب اسلامي، هويت ملي و ديني خود را باز يافتند و براي ساختن آينده ايران احساس مسئوليت کردند. اعتماد امام خميني (ره) به جوانان و متقابلا ايمان آنها به رهبرشان باعث شد که پس از پيروزي انقلاب نيز قشر جوان با عزمي استوار و اتکاي به نفس فراوان، وارد عرصه هاي مختلف شوند.
امام خميني (ره) همواره بر اين نکته تأکيد داشتند که همانگونه که انقلاب با همت جوانان پيروز شد، اين جوانان بايد در صحنه هاي مختلف انقلاب حضوري فعال داشته باشند. بدون شک جوانان همانگونه که در پيروزي انقلاب اسلامي و شکل گيري آن نقش بسزايي داشتند در تداوم انقلاب اسلامي و تثبيت آن نيز داراي نقش محوري هستند و همراهي آنان تضميني براي آينده انقلاب اسلامي و پيشبرد اهداف آن در تمام زمينهها خواهد بود.همانطور که پس از انقلاب، در جنگ تحميلي حضور جوانان و فداکاري آنان توطئه دشمنان را خنثي کرد و در عرصههاي علمي نيز پس از جنگ در سازندگي کشور نقش جوانان نقشي بيبديل بوده است از اين رو توجه جدي به جوانان و فراهم کردن زمينههاي پيشرفت همه جانبه آنان تضميني براي پيشرفت انقلاب اسلامي و تحقق اهداف آن است و بدون همراهي جوانان دستيابي به اهداف انقلاب اسلامي امکان پذير نخواهد بود. در جريان نهضت اسلامي و مبارزه براي پيروزي انقلاب اسلامي براي اولين بار در ايران تجلي واقعي و بومي جمهوريخواهي به منصه ظهور رسيد. مردم تحت رهبري امام خميني و با اعتماد و اعتقادي كه به ايشان داشتند هدف از مبارزه خود را نابودي رژيم سلطنتي و استقرار نظام جمهوري اسلامي اعلام نمودند. در جريان مبارزات ،مردم خواسته ها و اهداف خودشان را در قالب شعارها مطرح كردند. در شعارهاي انقلاب اسلامي جمهوريخواهي به دو صورت سلبي و ايجابي بروز و ظهور پيدا كرد. در وجه سلبي آن استبداد، اختناق و ديكتاتوري شاهنشاهي نفي و در وجه ايجابي استقلال، آزادي و نهايتا برقراري جمهوري اسلامي با راي مردم مورد تاكيد قرار گرفت.