تلاوت تصویری.قرآن آنلاین . تلاوت زارع پور.کدام موسیقی حرام؟
موسیقی وسیلهای است بسیار مؤثر که اگر در خدمت نباشد، لاجرم در مقابل حق خواهد بود و اینگونه نیست که موسیقی بیتفاوت باشد و به اصطلاح مانعه الخلوّ است؛ یعنی یا در خدمت است یا در ظلمت.
قرائت قرآن و موسیقیوقتی سراغ موسیقی میرویم، باید توجه داشت که چرا دین با این موضوع به این شکل برخورد کرده است. نه تنها در موسیقی، بلکه در تجسیم هم همین حکم را کرده است. از طرفی قرائت قرآن به هر صورت جزو موسیقی است. ما هر تعریفی از موسیقی داشته باشیم، قرائت کاملترین نوع موسیقی است. موسیقی ردیفی و آواز ایرانی را در نظر بگیرید که بسیار کامل است. اجزایی که موسیقی آوازی را تشکیل میدهد، بهجز ساز؛ حروف، کلمه و کلام است. بنابراین کسی که آواز میخواند و شعری از حافظ، سعدی، مولانا یا هر شاعر دیگر انتخاب میکند، این شعر را در میزان خاصی از موسیقی و با لحنی که اصطلاحاً از آن تعبیر به دستگاه میشود، مثلاً در سهگاه، نوا، شور، دشتی انتخاب میکند و میخواند.
اما در قرائت اینگونه نیست. در قرائت قرآن مثلاً در حجاز یا در سهگاه؛ هم کلماتش را باید به نحو موسیقایی خاص بیان کنند و هم حروف و هم کلامش را. ولی در آواز فقط جمله است که ساختار موسیقی دارد، اما در قرائت هم جمله، هم کلمه و هم حروف. یعنی به اصطلاح مخرجی خاص دارد. با اینکه آواز مبنای موسیقی و تمام بحث فقه ما در مورد موسیقی آواز است، میبینیم که موسیقیمان در شکل مذهبی و دینیاش تحول و تکامل بیشتری دارد. اینکه در ابتدا با آن برخورد میشود، در واقع به وجهی از آن برخورد میشود که ما باید آن وجه را پیدا کنیم که آن بخش چه تعارضی با دین میتواند داشته باشد.
هنر و مبانی فقهی
این امر مهمترین بخشی است که اندیشمندان و فرهیختگان ما باید به آن بپردازند. هنر این نیست که ما بیاییم یک محتوا را انتخاب کنیم و هر فرمی را که برایش ریختیم اشکالی نداشته باشد. اصلاً اینگونه نیست. خود فرم در هنر و خود قالب معنی دارد، در مبانی هنرهای تجسمی، مثلاً کادرها، هرکدام مفهوم و تأثیر خاصی دارند. اصولاً نسبت بین فرم و قالب و محتوا یک نسبت منطقی و یک نسبت معنایی است.
اصولا زیباشناسی در هنر، بخشی از همین تناسبات است. نمیتوان در موسیقی یک شعر خوب را روی موسیقی قرار داد، بلکه برعکس این است. چون موسیقی تأثیرش تأثیر عقلی نیست و تأثیر حسی است، یعنی شما وقتی میشنوید، قبل از آنکه تعقل بکنید، بر شما تأثیر میگذارد، بنابراین باید دید خود موسیقی چه مفهومی دارد. این نسبتها چه تأثیری دارند. در واقع این امر به حکمت هنر اسلامی و زیباییشناسی موسیقی ایرانی برمیگردد و در اینجاست که رابطة بین حکمت هنر اسلامی و موسیقی و زیباییشناسی با مبانی فقهی به هم گره میخورد.
موسیقیدانان مسلمان
در صدر اسلام یعنی در قرن دوم به بعد علمای اسلامی بحثهای مفصل و مستوفی انجام دادند و الحق آثار گرانبهایی تا قرن نهم خلق کردند. متأسفانه از آن به بعد این امر کمرنگ شده، به حدی که اکنون مردم نه این افراد و نه آثارشان را میشناسند و حتی شناختی از آنچه در گذشته داشتیم یعنی از قرن سوم نیز ندارند. در این دوره افرادی مثل ابراهیم زلزل و اسحاق موصلی، بحثهای بنیادی را شروع کرده و میگویند جامعهای که تفکر توحیدی و اسلامی بر آن حاکم است، بالطبع باید همه موضوعات آن منطبق با این تفکر باشد. اسحاق موصلی به صراحت بیان میکند که ما دو نوع موسیقی داریم؛ یک نوع موسیقی یونانی است و نوع دیگر موسیقی دربار است.
وی میگوید: به دلیل اینکه تفکر یونانی، تفکر مادی است و برای نیازهای مادی جامعه مناسب است، بنابراین موسیقی یونانی نمیتواند منطبق با تفکر جامعه اسلامی باشد. این نوع نگاه، هوشمندی بسیاری میخواهد. موسیقی درباری هم از آن رو که برای بهرهگیری از مفاسد و ابتذال و شهوت و چیزهای دیگر بوده، نمیتواند موسیقی جامعه اسلامی را تشکیل دهد. این سخن متعلق به قرن دوم و سوم است.
از همان ابتدا نوشتن علائم و به اصطلاح آوانگاریها را برای ثبت موسیقی و وضع موسیقی انجام دادند که بعدها توسط افرادی مثل فارابی، صفیالدین ارموی، عبدالقادر مراغی، قطبالدین شیرازی، بوعلی سینا و غیره به تدریج کاملتر شد و افرادی مثل خواجه نصیرالدین طوسی و حتی خیام، رسالههایی در باب موسیقی نوشتند و بحثهای بسیار اساسی را منطبق با تفکر مطرح کردند. برای نمونه بزرگترین کاتب قرآن که در فاصلهی قرن هفتم تا قرن دهم شهرت جهانی دارد و حاکم علیالاطلاق خوشنویسی در جهان اسلام به شمار میرود، یاقوت مستعصمی است که در دربار مستعصم بود.
بعد که مستعصم کشته میشود، به دربار جوینیها میآید و نقل شده است که بیش از سیصد قرآن کتابت کرده است. در تحقیقی که از آثار او جمعآوری شده، بیش از چهل قرآن شناسایی و فهرست شده است. اما استاد یاقوت کیست؟ صفیالدین ارموی. صفیالدین ارموی بزرگترین موسیقیدان تاریخ دورههای اسلامی است و حتی در کشورهای غیراسلامی نیز مشابهاش را نداریم. هم مفسر است، هم موسیقیدان و هم خطاط. کاتب قرآن قطبالدین شیرازی؛ یکی از بزرگترین مفسرین تاریخ است. او هم فقیه است و هم موسیقیدان و نیز صاحب کتاب دُرّهالتاج.
عبدالقادر مراغی میگوید: در صغر سن حافظ کل قرآن بودم و برای اینکه صدای خوب را از بد تشخیص دهم و از قرآن بتوانم به نحو متناسب استفاده کنم و قرآن را خوب بخوانم، پدرم مرا به کلاس موسیقی فرستاد. در کلاس موسیقی فهمیدم استعدادی که خداوند در موسیقی به من داده، از بقیه هنرها بیشتر است.
بنابراین در این رشته متمرکز شده و آثاری را به وجود آوردم. فواصلی را کشف و سازهایی را اختراع کردم. خوب ایشان فقیه است، حکیم است، حافظ کل قرآن است و قاری بزرگی است که خیلیها معتقد بودند بعد از حضرت داوود (ع) هیچکس زیبایی صدای عبدالقادر مراغی را نداشته است. موسیقی سریال امام علی(ع) را فرهاد فخرالدینی از موسیقی عبدالقادر مراغی گرفته و حتی شعر اوست.
متن و ساختار موسیقی و تصنیفش متعلق به خود او است. هم شعر عربی میگفت و هم شعر فارسی و هم ترکی و در واقع به هرسه زبان شعر میگفت. این نوع آدمها را در اوائل اسلام و در صدر اسلام داریم. صفیالدین ارموی تمام نسبتهای موسیقی را که با گوش انسان ملایمت دارد، مشخص و تدوین میکند، مثل جدول مندلیف. تمام نسبتهایی را که انسان میتواند بشنود همه را جدول کرده و میگوید مثلاً این سی و سه هزار نسبت وجود دارد و این تعدادش ملایم و مناسب گوش انسان هست و این تعداد نسبتها با گوش انسان تنافر و تباین دارد و یا این تعداد نسبتش کمتر یا زیادتر است. در حالی که در موسیقی معاصر، نه در ایران و نه در کشورهای غربی که بسیار نیز زحمت کشیدهاند، به این حد از موسیقی نرسیدند.
بحث فیزیک در موسیقی الان بحث نویی است. بحث این نسبتها با انسان و با گوش او، بحث بسیار پیچیدهای است که هنوز هم نتوانستهاند کار مشخصی را و به ویژه ملایمت طبع را ترسیم کنند. این بحث بسیار مهم، هم به روانشناسی و هم به فیزیک برمیگردد که در آن زمان اینها انجام دادند. میبینیم که موسیقی از نظر اسلام، از این جهت به یک تکامل رسیده؛ یعنی به همان میزان که ادبیات ما در گذشته رشد کرده، موسیقی نیز در آن زمان رشد کرده است؛ یعنی حافظ خوشالحان، همانقدر که شعر میگوید، همانقدر هم قرآن را خوب میخواند و همانقدر صدای خوبی دارد. نمیتواند یک هنرش در اعلا و هنر دیگرش در حضیض باشد، یعنی زمانی که سعدی یا حافظ را در اوج داریم؛ نجوم، ریاضیات، هندسه و موسیقی ما هم به همان میزان در اوج است. آثار تجسمی و معماری قرن هفتم و هشتم هیچ کمی از ادبیات ما ندارد.
موسیقی در عرصه جدید
بعد از دوران صفویه در همه بخشها نزول داشتیم، به خصوص در موسیقی به دلیل تأثیر خاص حکومت عثمانی بر مردم و تحریک آنها به سوی عوامگرایی و درگیری که توجه مسلمین و دانشمندان را از مباحث علمی گرفته و به درگیریهای مذهبی و سیاسی کشاندند. در زمان سعدی نمیفهمید سعدی شیعه است یا سنی و یا شیعه بودن حافظ و بقیه شعرا هم همینگونه است. یاقوت و افرادی که در این زمان بودند، نمیشود فهمید حتی مذهبشان چیست. آنقدر نسبتشان با حق وضوح داشت که آدم آن صفتهایی را که به عنوان صفتهای ممیّزی بوده، اصلاً نمیبیند. بیان مولوی در احوال شیعه و ائمه قابل توجه است. این زمانی است که مردم نسبتشان با دین و تفکر، خیلی مشخصتر است و اصولاً تفکر دینی در جامعه آتی مشکل دارد.
یعنی ما همه ابزارهای هنری و مصادیق هنری را داریم، از کاشی گرفته تا سفال، از معماری تا ادبیات، هرکدام را که بخواهیم تجزیهاش بکنیم، وجه تفکر دینی را در آن میبینیم. مشکل فقهی در آن زمان به صورت فعلی نداریم. بعدها در بررسی احادیث میگویند موسیقی از شیطان است. گوش نکنید، لهو و لعب است و... بنابراین احتیاطاً فقها میگویند گوش نکنید حرام است.
باید بررسی کنیم آنچه گفته شده مربوط به چه چیزی بوده و آیا مربوط به موارد خاص بوده یا مربوط به این مسئله بوده که میخواستند بیان احکام کنند. این دو با هم خیلی فرق میکنند. ما خیلی از احادیثمان و خیلی از فقهایمان این اعتقاد را دارند که احادیثی که در مذمّت موسیقی وجود دارد، احادیثی است که اشاره میکند به همان لهو و لعبی که درباریان اموی داشتند و خود اهل موسیقی هم همان را حرام میدانند، یعنی همانطور که ائمه حرام میدانستهاند، آنها هم حرام میدانستهاند.
اکنون اگر بخواهید استادان موسیقی را شکنجه بکنید، باید یک موسیقی مبتذل برای آنها بگذارید. موسیقی بد را نمیتوانند تحمل بکنند؛ چون میزان معرفتی که افراد نسبت به یک موضوع دارند، به همان نسبت نیز تأثیرپذیری بیشتری از آن دارند؛ یعنی در شکل خوبش بهتر لذت میبرند و نسبت به وجه زیبابیشناسی بیشتر درک پیدا میکنند و در شکل بدش نیز بیشتر تنفر دارند. خیلی از فقها اعتقادشان بر آن است که شناخت زمان و مکان و شرایط به ویژه در فقه شیعه بسیار اهمیت دارد و اصولاً ولی فقیه کسی است که اضافه بر شرایط فقهی، نسبت به دوران و زمان و شرایط سیاسی اجتماعی، آگاهی کامل داشته باشد.
اگر سینهزنیها را به مردم آمریکای لاتین نشان دهند و به آنها بگویند این چیست، قطعاً میگویند این سماعی است متعلق به کشورهای شرقی؛ چون در ساختار موسیقیاش هم ریتم دارد و هم حرکت موزون، منتها محتوایی دارد که محتوای غنایی نیست. محتوایی است که انسان را به حال تفکر، به عدالت و به چیزهایی سوق میدهد که ارزشمند است. معمولاً تا حد زیادی با مسائل و موضوعات غیرتخصصی برخورد میکنیم.
در بحثهای علم اصول برای بیان حکم، شناخت موضوع لازم است. اگر راجع به موسیقی قضاوت میکنیم، باید آن را بشناسیم. اگر ما این اصل را بخواهیم بپذیریم، آن وقت معنیاش این میشود که کسی که میخواهد در باب موسیقی نظری بدهد، باید از موسیقی شناخت داشته باشد که این موسیقی چیست و سپس برایش حکم صادر بکند. با توجه به اینکه موسیقی جمع ضدّین است، به گمان من جامع نقیضین است.
یعنی موسیقی از وجهی در آن تقرب شرط است، مثل قرائت قرآن. یعنی اینکه شرط پرهیزگاری، شرط طهارت وضو و تقرب برای رضای خدا در آن میباشد؛ از طرفی میتوان رذلترین کارها را با موسیقی انجام داد و حتی در انسان خشونتی ایجاد کرد که سبب قتل نفس شود و یا به پستی و رذالت بکشاند. در واقع موسیقی میتواند جامع نقیضین و جامع خیر و شر باشد.
در مورد همین اصطلاحات که در کتب فقهی داریم، یکی میگوید غنا حرام است و اصلاً کلمه موسیقی را به کار نمیبرد. آیا موسیقی با غنا یکی است. بعد غنا را تعریف میکند که غنا صوتی است انسانی، آواز انسانی که طربانگیز باشد و مناسب مجالس لهو و لعب است. مثلا در آواز آمریکای لاتین، اصلاً چهچهه مترادف با طربانگیزی وجود ندارد. در قرآن آمده است که از لهو و لعب بپرهیزید. هر عمل بیهودهای حرام است.
پس بسیاری از کارهایی که در رسانههای جمعی انجام میگیرد و صرفاً برای پر کردن اوقات فراغت است، در واقع به نحوی لهو و لعب است و میتواند نوعی موسیقی لهو و لعب باشد. از طرفی میدانیم تعابیری که به کار گرفته شده، جامعتر از موسیقی میباشد و میتواند شامل موسیقی و کارهای دیگر هم باشد. بنابراین میفهمیم که این امر شناخت موضوع نیست؛ یعنی چیزی را حرام میدانیم که نمیدانیم چیست، جمعیتش چیست، محدودهاش چیست و اجزایش چیست؟ محدوده موسیقی از یک طرف شامل قرائت قرآن و الحان مذهبی میشود و از طرف دیگر شامل رذلترین چیزها میشود، بنابراین باید کاربرد اینها را مشخص کنیم.
انواع موسیقی
در گذشته موسیقی تفسیر شده است؛ یعنی موسیقی عروسی، موسیقی عزا، موسیقی رزم، موسیقی ورزش، موسیقی بزم، موسیقی شادی و موسیقی برای آن کسی که از حج آمده، وجود داشته است. همچنین موسیقی برای کسی که جوانش مرده، با موسیقی کسی که پیرش مرده، فرق میکند. اگر کسی با موسیقی مقامی آشنا باشد، میبیند که همه موسیقی ما تبیین شده است. حتی موسیقی ذکر داریم، مثل موسیقی مقام الله در تربتجام که بر اساس ذکر «یاالله»، سازی است که آوازی هم نیست و بر اساس همان تکرار کلمه «یاالله» ساخته شده و برای ذکر استفاده میکنند.
یعنی هر موسیقی جای خودش را دارد و در واقع یکی از موهبتهای الهی است که خداوند به انسان داده و باید از آن استفاده صحیح بکند. جالب است که همه انبیاء و پیامبران و ائمه اطهار (ع) بدون استثناء از صدای خوب برخوردار بودند؛ یعنی این جزء ویژگیهای پیامبران بوده که صدای خوش داشتند. این موهبتی است که خداوند به همه پیامبران داده که از آن استفاده میکردند. وقتی حضرت سجاد(ع) قرآن قرائت میکردند، کسانی که کارشان آوردن آب بود و آب فروش و سقاء بودند، نزدیک خانه حضرت که میرسیدند، میایستادند تا صدای قرآن ایشان را بشنوند و راهبندان ایجاد میشد.
یا حتی زمان خود پیامبر، گوش کردن آیات قرآنی را کفار منع کرده بودند؛ به این جهت که پیامبر با لحن و صوت خوب میخواند و اینها میترسیدند که این صدای خوب تأثیری در نفس اینها داشته باشد. در نتیجه مانع میشدند و نمیگذاشتند بشنوند. اگر صرف شنیدن تأثیر کامل میگذاشت؛ میبایست همهی کفار جهان مسلمان میشدند. بنابراین نحوه شنیدن و تأثیر آن فرق میکند، ولی این تأثیر همراه با کلام امام و معصومین (ع) بیشتر بوده است.
موسیقی را دریابیم
در واقع خود موسیقی فینفسه یکی از وجههای وجودی انسان است و یکی از تجلیات حق است. همه آنچه وجود دارند، تجلی حقاند و اگر چیزی حرام محسوب میشود، از وجهی است و از جهتی است که میتواند تباین و تنافری با حق داشته باشد و انسان را از یاد حق دور کرده و از تعادل خارج کند و توجه به بدی دهد. با این شرایط، هرچیزی که باشد نه فقط موسیقی، حتی کلام خدا را کسی بخواهد به این نحو بخواند و بخواهد تأثیر منفی بگذارد، آن هم حرام میشود.
در جنگ صفین، هنگامی که از کلام خدا و از خود قرآن میخواستند استفاده بکنند، حضرت علی(ع) فرمود: من قرآن ناطقم و آن کاغذ پارهای بیش نیست. این تعبیر برای چیست؟ برای این است که از خود حق هم اگر بهرهگیری ناحق شود، حرام است، چه رسد به اینکه وجهی از تجلی حق باشد؛ میخواهد موسیقی باشد یا چیزهای دیگر.
از اینرو موسیقی نیز مثل بقیه مفاهیم دیگر میتواند در جامعه کنونی در خدمت جامعه انسانی- اسلامی، تفکر، انسانیت، سلامت، دفاع، مقاومت جوامع اسلامی و مفاهیم و اعتقادات مذهبی باشد. موسیقی وسیلهای است بسیار مؤثر که اگر در خدمت نباشد، لاجرم در مقابل حق خواهد بود و اینگونه نیست که موسیقی بیتفاوت باشد و به اصطلاح مانعهالخلوّ است؛ یعنی یا در خدمت است یا در ظلمت و مرز آن بسیار حساس است که متخصصان میتوانند تعیین کنند. لذا اگر موسیقی در جهت اسلام باشد، میتواند هم در هنجار جامعه و هم در تعالی آن نقش اساسی داشته باشد و اگر در این جهت نباشد، معمولاً در مقابل خواهد بود.همانگونه که لهو و غنا و ابتذال اعم از موسیقی است و وجودش در هر چیزی باعث حرمت آن است، قرآن هم اگر با غنا خوانده شود، حرام خواهد بود
احتیاط در موسیقی غنا
در موسیقی و غنا، مواردی وجود دارد که قطعاً طرب آور و مناسب مجالس لهو و لعب است که در حرمت آن شکّی نیست، همچنین صداهای خوبی در قرائت قرآن، دعا، مرثیه، ... به کار گرفته می شود که مناسب مجالس لهو و لعب نیست که در حلّیت آنها شکی وجود ندارد، ولی در این میان برخی آهنگ ها و خوانندگی هایی هست که از نظر موضوع مشکوک است و معلوم است و معلوم نیست آیا از مصادیق غناء و موسیقی است یا نه؟
در اینگونه موارد، اگرچه اکثر فقها در مقام فتوا بر اساس اصل برائت، حکم بر جواز می دهند، ولی در مقام عمل توصیه به احتیاط می فرمایند، یعنی شایسته است مومن از اینگونه آهنگ ها اجتناب نماید؛ زیرا اگر اجتناب نکند، احتمال است به حرام آلوده گردد و این احتمالِ خطر از دو جهت است: یکی اینکه مرز حلال و حرام به طور دقیق مشخص نیست و دیگر اینکه، نفس انسان به سوی حرام بیشتر متمایل می شود و با ارتکاب عمل مشکوک مقدمه ی افتادن به حرام قطعی فراهم می شود. بنابراین در مواردی که تحقق غناء یا موسیقی معلوم باشد، حتماً باید از آن دوری کرد و در مواردی که مشکوک باشد باز اجتناب بهتر است و این احتیاط بسیار مطلوب است زیرا احتیاط راه نجات است.
نصیحت علامه محمدتقی جعفری (قدس سره):هشیار باشید و در روی نوار مرزی قانون به قدم زدن نپردازید!
در مواردی که ادای موسیقی را درمی آوریم، یا به برخی از موسیقی ها که گمان می کنیم جزء موسیقی های ممنوع نیست گوش فرا می دهیم، اگر هم فرض کنیم که اینگونه امور ممنوع نباشند، حداقل قدم روی نوار باریکی گذاشته ایم که یک طرف آن قطعاً قلمرو ممنوعیت و حرمت می باشد و چون نفس آدمی لذت طلب است. لذا تدریجاً قانون را پامال می سازد و این را هم بدانیم که طبق خاصیت پدیده ی تقلید و مقتضای قانون محاکات نوعی از تأثر و تلقین ناخودآگاه در درون به وجود می آورد که تدریجاً سطح مربوط روان ساییدگی پیدا می کند ... (مبانی فقهی، روانی موسیقی، ص 33)
صفحه 17 تا 29 از جزوه ی موسیقی درباره ی موسیقی و غنا نیز علاوه بر عقاب نوازنده و خواننده، گوش دهنده نیز عقاب دارد. بنابراین در سخنان پیشوایان معصوم علیه السلام علاوه بر نکوهش خوانندگی و نوازندگی، از گوش دادن به آن نیز نهی شده و شخص گوش دهنده مورد مذمّت قرار گرفته است.
غنا و موسيقي، مفاهيم و احکام(
غنا در «گاه» ظهوراسلام
از مهم ترين مقولات عرصه فرهنگ و هنر مسئله غنا وموسيقي است. تأثير شگفت انگيز غنا و موسيقي بر روح آدمي، توجه بيشتر اقوام را از ديرباز به سوي خود کشانده است. شاعران ايراني به وجود خوانندگي و نوازندگي درايران کهن و دوران ساساني اشاره کرده اند.
غنا در هنگام ظهوراسلام
آن گونه که از کتابهاي تاريخي معتبر به دست مي آيد، فن موسيقي و غنا، پيش از
آنکه در جزيرة العرب رواج يابد، در ميان اقوام متمدن آن زمان، چون: ايران وروم شناخته شده و استعمال مي گرديده است.گروه مغنيان در نزد فارسيان جايگاه
ويژه اي داشته اند و مجالس مهم خويش را در همه شهرها و ايالات به آواز وصناعت آنان، پرشور و گرم مي داشته اند; اما عرب جاهلي با اين هنر، همچون هنرهاي زياد ديگري، نا آشنا بود.
ابن خلدون در اين باره مي نويسد: «عربها،درآغاز که به فن (شعر) آشناشدند، کلام خويش را با حفظ تناسب حروف متحرک و ساکن، در قالبهاي شعري جدا جدا مي ساختند و به آن (بيت)
مي گفتند… اين تناسب شعري، قطره اي از درياي تناسب صدا در کتابهاي موسيقي است، امّا عرب به آنها آگاه نبود، پس از آن شتربانان به (حداء) تغني مي کردند و دخترکان و کنيزان، به ترجيع صدا و ترنّم آن در خانه هامي پرداختند. اگرترنّم در شعر بود، به آن (غنا) و اگر در قرائت بود، به آن (تغبير) مي گفتند. نوع ديگري از تغني آنان که با دايره و ني همراه بود و موجب سبکي مي شد، سَنّاد نام داشت. البتّه اين نوع تغني آنان (فني) نبود وگونه اي بود که بدون تعليم نيز به آن راه برده مي شد. در زمان ظهور اسلام و غلبه مسلمانان بر کشورهاي ديگر، در آغاز لذت آنان در قرآن خواندن و ترنّم به اشعار (که رسم قديم آنان بود) خلاصه مي شد، امّا باکسب غنايم جنگي و حصول رفاه و خوشگذراني و راه يافتن مغنيان حرفه اي فارس و روم به ميان اعراب، کم کم عرب با زمينه هاي جديدي آشنا شد. اشعار عربي را در قالب لحن هاي غنايي تازه وارد ريخته و برخي نيز، به فراگيري اين فن مشغول شدند، نام مَعبر و ابن شريح در اين زمينه مشهور شد. زمان ابراهيم بن المهدي از بني عباس رسيد و افرادي چون ابراهيم موصلي و فرزندش، اسحاق و نوه اش، حماد به اين فن مشهور شدند، در اين زمان بني عباس در لهو غوطه ور شدند و آلات جديدي براي رقص تهيه کردند».(مقدمه ابن خلدون/426 ـ 428، داراحياء التراث العربي، بيروت)
ورود موسيقي فني و پيچيده،در اثر ارتباط اقوام عرب جاهلي، با اقوام ديگر، حاصل شد. ابوالفرج اصفهاني مي نويسد: «مهم ترين ابزاري که عربان حجاز، پيش از اسلام، براي نواختن به کار مي بردند، دف چهارگوش و ني لبک و ني بلند بود».(اغاني، ابوالفرج اصفهاني، ج2/157) در حدود دوران پيامبران اسلام(ص) نفوذ موسيقي از ديگر سرزمينها، در قلمرو عرب، آغاز شده بود. اميران غساني،
دسته هاي هم آوازي از دختران نغمه گر داشتند. لحميان حيره (عود) را از ايران گرفته بودند و حجازيان، از ايشان گرفتند، بنابر روايتي، نضربن حارث بن کلده، اين ابزار را ازحيره، به مکه برد.( (مروج الذهب) مسعودي، 8/93 ـ 94، دارالمعرفه، بيروت) روايت ديگري، آوردن عود ايراني را به ابن سريج نسبت مي دهد.( اغاني، 1/98)
اين نغمه پردازي، در دوران جاهليت، وجود داشته است و بيشتر، زن بوده اند. ابوالفرج اصفهاني، نام شمار زيادي از آنان را آورده است.( همان مدرک، ج8/3; 10/48) خنساء، بزرگ ترين زن شاعر عرب، که در روزگار پيامبر(ص) مي زيسته، مرثيه هايي در رثاي برادرش سروده که با آواز، خوانده مي شده است.( اغاني، ج3/140) با ظهور اسلام در ميان جامعه متعهد به دين، به دلايل فراواني، از جمله، وضعيت انقلابي روزگار پيامبر(ص) و فراواني جنگها و درگيريها، از وجود زنان آواز خوان و موسيقي شهواني، خبري نبوده است.
در زمان پيامبر(ص)، (حداء) رواج داشته، آن هم به نقل ابن منظور، ويژه شتربانان نبوده، بلکه عرب در وقتهاي فراغت، بدان زمزمه مي کرده است. امّا پيامبر(ص) دوست تر مي داشته که به جاي (تغني) به گونه (رکباني) (آوازهاي رايج در ميان عرب)، به قرائت قرآن بپردازند. در اين نقل، گرچه پيامبر اکرم(ص) درخواست تبديل (ماده) زمزمه آنان را به قرآن دوست مي داشته، ولي نسبت به چگونگي زمزمه به قرآن، دستور جديدي نداده و يا گونه خاصي را، پيشنهاد نکرده است.
اينک عبارت ابن منظور: «قال ابن الاعرابي: کانت العرب، تتغنّي بالرُّکبانيّ [نشيد بالمد والتمطيط] اذا رکبت الابل واذا جلست في الأفنية وعلي اکثر أحوالها، فلمّا نزل القرآنُ أحبَّ النبيُّ، صلي اللّه عليه وسلم، ان يکون هجِّيراهُم مکان التَّغنيِّ بالرُّکبانيِّ».
( لسان العرب، ابن منظور، ج10/135) روشن است که يکي از جلوه هاي هنر خوشخواني دردوران نزول قرآن، در قرائت قرآن جلوه کردکه به مواردي از آن، در آغاز اين نوشته، اشاره گرديد. امّا غنا، به طور مطلق، کم کم در دوره هاي بعدي، در فرهنگ مردم، بويژه در منش خلفا، جايگاه ويژه اي يافت. در روزگار عثمان، گرايش به غنا، بيشتر شد ومردم، باهماهنگي صوت و ابزار موسيقي، آشنا شدند. اين، همان چيزي است که مورخان عرب، آن را نغمه دقيق و ظريف ناميده اند.
براي نخستين بار، مرداني زن نما (مُخَنثَّان) به ميدان آمدند و موسيقي گراني بنام شدند. از جمله: طويس از مردم مدينه که پدر آواز در اسلام به شمار مي رفت. به احتمال قوي، همو، نخستين کسي است که وزن را به موسيقي عرب، وارد کرد و نخستين آواز خواني است که با دف،
سروده ها را هماهنگ ساخت.( اغاني، ج2/170 ـ 173)
از کتاب اغاني، که در بر دارنده تاريخ جامعي از موسيقي دانان است (تا زمان نويسنده) به دست مي آيد، در دوران بني اميه و بني عباس، در فن موسيقي و غناي شهواني، گامهاي بزرگي برداشته شده و تشويقهاي فراوان از خوانندگان صورت گرفته و جايزه هاي سنگيني نيزبه
موسيقي دانان و نوازندگان و خوانندگان داده مي شده است.( اغاني)، ج3/239؛ ج5/41، 52; ج6/8، 12; ج21/226، 237) اينها همه، نشانگر تحقق مفهوم ثانوي براي غنا، در روزگار بني اميه، بويژه بني عباس، يعني در دوران صدور روايات صادقين(ع)، است که در ظهور غناي شاهانه و آلوده به شراب و شاهد دارد.
با توجه به تفاوت لحن روايات نبوي و روايات صادقين(ع) درباره غنا، مي توان از اين تفاوت شيوه اجراي موسيقي و غنا، در اين دو عصر، تفسير مناسبي را به دست آورد. البته وجود غناي لهوي، در ميان عربان جاهلي، بويژه استفاده از کنيزان آواز خوان، انکار نمي شود، ولي در دوران بيان تفصيلي احکام (دوران مدينه) و در ميان جامعه اي که مخاطب بيان احکام بودند هرگز چنين غنايي رواج نداشته است، بدين جهت، گرچه بعضي از مورّخان به وجود کنيزکان آواز خوان که با صداي خوش و استفاده از آلات لهو و لعب در جذب مردان فاسق
مي کوشيدند،اشاره کرده و بعيد نيست که آيه شريفه: «ولا تکرهوا فتياتکم علي البغاء ان اردن تحصناً» (اغاني، ج3/239؛ ج5/41، 52؛ ج6/8، 12; ج21/226، 237) نيز به نهي موالي اين کنيزان از اين عمل ناپسند نظرداشته است، ولي با اين همه، در عصر بيان احکام از اين عادت ناپسند،مسلّماً در ميان جامعه اسلامي اثري نبوده است. با توجه به اين نکته، نمي توان همچون بعضي از فقها ونويسندگان، غناي زمان پيامبراکرم(ص) را داراي حقيقت عرفيه در غناي لهوي و شهواني دانست، گرچه پذيرش حقيقت عرفيه غنا و غناي لهوي در زمان صادقين(ع) پس از رواج اين گونه غنا در دستگاه بني اميه و بني عباس ناصواب نيست.
آيا موسيقي، انسان را در رسيدن به هدف والاي خود کمک مي کند؟
شکي نيست که همه نعمتهايي که خداي متعال در اين عالم به انسان عطا فرموده ميتواند در راه تکامل انسان مورد استفاده قرار گيرد و از جمله نعمت صداي خوب و آهنگين (موسيقي به معناي عام) چنان که استفاده از زيباييهاي طبيعت ميتواند انسان را در راه خداشناسي و پي بردن به جلال و جمال الهي کمک کنند؛ ولي از آنجا که معمولاً نعمتهاي مادي ابزاري دو سويه و شمشيري دو لبه است و ممکن است در راه سقوط انسان به کار گرفته شود، خداي متعال به وسيله انبيا حدود و شرايط استفاده از نعمتها را به صورت احکام ديني بيان فرموده است. بنابراين استفاده از صداي خوش و آهنگين در صورتي که در مسير تکامل حقيقي انسان قرار گيرد مطلوب است؛ چنان که آواز حضرت داوود يکي از مزاياي بزرگ آن حضرت به شمار ميرود، و خواندن قرآن به صوت خوش و همچنين ساير چيزهايي که در توجه انسان به خدا مؤثر است، مانند دعاها و مناجاتها، مورد تأکيد قرار گرفته است. اما آوازهايي که معمولاً غرايز حيواني را تحريک ميکند و موجب غفلت انسان از خدا و آخرت ميشود مورد نهي قرار گرفته است.( آیت الله مصباح یزدی)
كلیه استفتائات مقام معظم رهبری راجع به موسیقی
س - ملاك تمیز موسیقی حلال از حرام چیست ؟ و آیا موسیقی كلاسیك حلال است , بسیار مناسب است كه معیار آن را بیان فرمایید؟
ج س - هر موسیقى كه به نظر عرف موسیقى لهوى و مطرب كه مناسب با
مجالس عیشونوش است باشد موسیقى حرام محسوب مىشود و فرقى نمىكند كه موسیقى
كلاسیك باشد یا غیركلاسیك. تشخصیص موضوع هم موكول به نظر عرفى مكلف است و اگر
موسیقى اینگونه نباشدبخودى خود اشكال ندارد. (اجوبه الاستفتاءات ج2 ص 19 تهران:
انتشارات بین المللى الهدى چ اول 1380)
س - منظور از موسیقی مطرب و لهوی چیست ؟ و راه تشخیص موسیقی مطرب و لهوی از غیر آن
چیست ؟
ج س - موسیقى مطرب و لهوى آن است كه به سبب ویژگیهائى كه دارد انسان را از
خداوند متعال و فضائل اخلاقى دور نموده و به سمت بىبندو بارى و گناه سوق دهد و
مرجع تشخیص موضوع عرف است. (اجوبهالاستفتاءات ج2 ص19-20 تهران: انتشارات
بینالمللى الهدىچاول1380)
س - آیا استماع نوار اگر باعث تحریك انسان نشود مجاز است؟
ج س - موسیقى طربانگیز و موسیقى كه شایسته مجلس لهو و باطل است حرام است و تشخیص
موضوع موكول به نظر مكلف عرفى است، (اجوبةالاستفتاآت، ج 2، مسأله 42).
گفتنى است ملاك در تشخیص موضوع عرف مكلفین است؛ یعنى، اگر عرف مردم متدین بگویند
فلان موسیقى طربانگیز است كافى است اگرچه براى یك نفر تأثیر چندانى هم نداشته
باشد.
س - آیا معیار حرمت موسیقی فقط مطرب و لهوی بودن آن است یا اینكه میزان تحریك و
تهییج آن هم تاثیر دارد؟ و اگر باعث حزن و گریه شنونده شود, چه حكمی دارد؟ خواندن
و شنیدن غزلهایی كه به صورت سه ضرب و همراه با موسیقی خوانده می شوند, چه حكمی
دارد؟
ج س - ملاك آن ملاحظه كیفیت نواختن موسیقى با در نظر گرفتن همه خصوصیات و ویژگیهاى
آن است و اینكه از نوع موسیقى مطرب و لهوى مناسب با مجالس لهو و گناه باشد هر
موسیقى كه به حسب طبیعت خود از نوع موسیقى لهوى باشد حرام است اعم از اینكه مهیج
باشد یا خیرو موجب ایجاد حزن و اندوه و حالات دیگر در شنونده بشود یا خیر و هرگاه
غزلهائى كه همراه با موسیقى خوانده مىشوند به صورت غنا و آواز لهوى مناسب مجالس
لهو و لعب درآیند خواندن و شنیدن آنها حرام است. (اجوبهالاستفتاءات، ج2، ص20،
تهران: انتشاراتبینالمللى الهدى چ اول 1380)
س - حكم استعمال تك تك آلات موسیقی را بیان كنید.
ج س - نواختن و خرید و فروش و تعلیم و تعلّم آلات موسیقى مختص به حرام یا آلات
مشتركه براى موسیقى حرام استفاده می شود، حرام است. اما آهنگ آلاتى كه نوعى
استفاده حلال از آنها مىشود اشكال ندارد؛ ولى باید با آنها آهنگهاى حرام نواخته
نشود و قصد استفاده حلال داشته باشید و اگر نوازنده و خواننده زن باشد حرمت آن
شدیدتر است و حضور در جلسه گناه مانند جلسات موسیقى حرام، حرام است مگر این كه
بتوانند با حضور خود از گناه جلوگیرى كنند، (اجوبةالاستفتاآت، ج 2، ص 19 - 30 و
119).
س - استفاده از گیتار چه حكمی دارد و در صورت حرمت ادله آن چیست ؟
ج س - به طور كلى استفاده از آلات موسیقى براى نواختن موسیقىهاى طربانگیز و
شایسته مجالس لهو و لعب به طور مطلق حرام است و دلیل آن همان ادله است كه براى
حرمت استعمال آلات لهو و لعب و موسیقى مطرب داریم كه عبارت از آیات و روایات است و
استنباط و بررسى و تحقیق در آنها شأن فقیه است، (اجوبةالاستفتاآت مقام معظم
رهبرى، ج2، ص 24).
س - گوش دادن به ترانه چه حكمی دارد اگر خواننده آن مرد باشد؟
ج س - گوش دادن به موسیقى مطرب كه مناسب مجالس لهو و لعب است و آواز غنایى جایز
نیست و در این جهت فرقى نیست كه خواننده مرد باشد یا زن و یا به طور مستقیم باشد
یا از طریق نوار، (اجوبةالاستفتاآت، ج 2، س 46 و 56).
س - اجرای موسیقی توسط زن برای جمع چه حكمی دارد؟
ج س - اگر نوازنده و خواننده زن باشد حرمت آن شدیدتر است و حضور در جلسه گناه
مانند جلسات موسیقى حرام، حرام است مگر این كه بتوانند با حضور خود از گناه
جلوگیرى كنند، (اجوبةالاستفتاآت، ج 2، ص 19 - 30 و 119).
س - موسیقی كه از رادیو و تلویزیون جمهوری اسلامی پخش می شود, چه حكمی دارد؟ آیا
این گفته كه حضرت امام (قدس سره ) موسیقی را بطور مطلق حلال اعلام كرده اند, صحیح
است ؟
ج س - نسبت حلال دانستن موسیقى به طور مطلق به حضرت امام خمینى(قدسسره) كذب و
افتراء است. امام(قدسسره) معتقد به حرمت موسیقى مطرب و لهوى مناسب با مجالس لهو و
معصیت بودند و نظر ما هم همین است ولى اختلاف در دیدگاهها از تشخیص موضوع نشأت
مىگیرد زیرا تشخیص موضوع موكول به نظر خود مكلف است. گاهى نظر نوازنده با نظر
شنونده تفاوت پیدا مىكند كه در این صورت موسیقى كه به تشخیص مكلف لهو و مناسب با
مجالس گناه است بر او گوش دادن به آن حرام مىباشد و اما صداهاى مشكوك محكوم به
حلیت هستندو پخش از رادیو و تلویزیون به تنهایى دلیل شرعى بر مباح و حلال بودن
آنها محسوب نمىشود. (اجوبهالاستفتاءات ج2 ص 23ـ22 تهران: انتشارات
بینالمللىالهدى چاول1380)
س - با توجه به این که صدا و سیما زیر نظر مقام معظم رهبری اداره می شود آیا
موسیقی که پخش می شود حلال است؟
ج س - هر موسیقى كه از صدا و سیما پخش گردد و مطابق با معیار موسیقى
حرام باشد پخش و استماع آن جایز نیست. و پیرامون وظیفه رهبرى در این راستا
بایستى گفت: آهنگهایى كه از رادیو و تلویزیون پخش مىگردد فراوان است و در این
میان ممكن است موسیقى حرامى نیز پخش گردد كه درصد آن نسبت به آهنگهاى حلال اندک
است ناگفته نماند مقام معظم رهبری فرصت كافى براى مشاهده تمام برنامهها و
آهنگهایى كه از رسانه مزبور پخش مىشود ندارند تا اینكه نظر دهند. بله اگر چنانچه
موسیقىهاى حرام در رسانه مزبور به حدى باشد كه درصد آن مساوى یا بیش از موسقىهاى
حلال باشد و یا به طور نسبى درصد آن زیاده باشد (كه این چنین نیست) در این صورت
ایشان بایستى تذكر علنى دهند و مردم را بیدار كنند و مسؤول سازمان صدا و سیما را
عزل نمایند.
البته مقام معظم رهبری به صورت های مختلف به مسؤول این سازمان تذكر مىدهند
ولى در اثر عدم آگاهى برخی دست اندرکاران نسبت به تشخیص موسیقى حلال از حرام در
مواردى موسیقى حرامى پخش مىگردد بنابراین تفاوت است میان پخش موسیقى حرام از روى
عمد و پخش آن به خاطر ناآگاهى به حکم و موضوع موسیقی، در هر حال همه در
برابر پخش آهنگهاى حرام مسؤل هستیم و لازم است با تذكر پیاپى پخش آهنگهاى حرام
را كاهش دهیم.
در این باره خاطره ای (از زبان محافظ مقام معظم رهبری ) برای شما بازگو می کنیم.
من بارها دیده ام كه وقتی تلویزیون یا رادیو موسیقی تند و شبهه ناكی پخش می
كند، آقا بلافاصله می گویند خاموش كنید. ما هم كه پس از مدتی دیگر دستمان آمده بود
كه آقا در مقابل این سنخ موسیقی ها حساسیت نشان می دهند، دیگر قبل از تذكر ایشان
در ماشین یا هر جای دیگر وقتی رادیو چنین موسیقی هایی را پخش می كرد خاموش می
كردیم. از دیدگاه ایشان این كه صدا و سیما پسوند اسلامی دارد دلیل بر حلیت تمامی آنچه
كه پخش می كند، نیست. البته ایشان معتقدند كه در اینگونه موارد همه افراد باید
حساسیت نشان دهند. من یادم هست یك بار كه آیت الله خزعلی از موسیقی های صدا و سیما
به ایشان شكایت كرد فرمودند: من به سهم خودم تذكر می دهم، اما شما خودتان هم باید
تذكر بدهید، امر به معروف و نهی از منكر بر همه واجب است.
س - ایجاد بانك نوار موسیقی غیرمطرب در مسجد, چه حكمی دارد؟
ج س - واضح است كه مسجد جایگاه شرعى خاصى دارد، لذا پخش موسیقى در آن منافى
با احترام مسجد است و حرام است، حتى اگر موسیقى غیرمطرب باشد،
(اجوبةالاستفتاآت، ج 1، مسأله 418).
س - آموزش موسیقی چه حكمی دارد؟
ج س - آموزش موسیقی طرب انگیز كه مخصوص مجالس لهو و لعب است , مانند گوش دادن آن
حرام است و شركت در این گونه كلاس ها جایز نیست و خرید و فروش وسائل مخصوص به این
موسیقی ها حرام است , اما خرید و فروش وسائل مشتركه , مثل طبل و استفاده از آن در
موسیقی كه طرب انگیز نیست , اشكال ندارد, (استفتاآت مقام معظم رهبری , ج 2 , ص
20).
ناگفته نماند موسیقی از جمله موضوع های بحث انگیز و پرهیاهو و پر پرسش است. به
همین جهت مردم به ویژه جوانان، در هر فرصتی که به دست می آورند، خواهان آنند که از
حکم موسیقی و علت آن آگاه شوند.
در سال 1377 در دیداری که جوانان با مقام معظم رهبری داشتند چنین پرسشی طرح شد.
معظم له در پاسخ به ملاک موسیقی حلال و حرام و فلسفه حرمت موسیقی پرداختند
در ذیل پاسخ معظم له به طور کامل می آید که تا حدود زیادی پاسخ گوی پرسش شما است.
مشخصه های موسیقی حلال و حرام
ببینید موسیقی اگر انسان را به بیکارگی، ابتذال، بی حال
و واخوردگی از واقعیت های زندگی و امثال اینها بکشاند، این موسیقی، موسیقی حلال
نیست، موسیقی حرام است.
موسیقی اگر چنانچه انسان را از معنویت از خدا و ذکر غافل
کند، این موسیقی حرام است. موسیقی اگر انسان را به گناه و شهوت رانی تشویق کند،
این موسیقی حرام است. از نظر اسلام این است؛ موسیقی اگر این خصوصیات مضر و موجب
حرمت را نداشته باشد، البته آن وقت حرام نیست.
این هایی را که من گفتم بعضی از آنها در موسیقی بی کلام
و در سازها است، بعضی هم حتی در کلمات است. یعنی ممکن است، فرضا یک موسیقی ساده ای
بی ضرر را اجرا کنند، لیکن شعری که در این موسیقی خوانده می شود، شعر گمراه کننده
ای باشد؛ شعر تشویق کننده بی بند و باری، به ولنگاری، به شهوت رانی، به غفلت و این
طور چیزها باشد؛ آن وقت حرام می شود.
لهو چیست؟
بنابراین آن چیزی که شاخص حرمت و حلیت در موسیقی است و
نظر شریف امام در اواخر حیات مبارکشان که آن نظریه را در باب موسیقی دادند به همین
مطلب بود، این است. موسیقی لهوی داریم. ممکن است به اصطلاح فقهی اش موسیقی لهوی
باشد. لهو، یعنی غفلت، یعنی دور شدن از ذکر خدا، دور شدن از معنویت، دور شدن از
واقعیت های زندگی، دور شدن از کار و تلاش و فرو غلطیدن در ابتذال و بی بند و باری،
این موسیقی می شود حرام.
اگر این با کیفیت اجرا حاصل بشود، اگر با کلام حاصل
بشود، فرقی نمی کند شما می گویید زبان بین المللی. آن موسیقی که به قول خود شما،
مرزها را در نور دیده و در جاهایی پخش شده، آیا این لزوما موسیقی خوبی است؟ صرف
این که یک موسیقی از مرز فلان کشور خارج شد و توانست به مثلا کشورهای مختلف برود و
یک عده طرفدار پیدا کند، مگر دلیل خوب بودن موسیقی است؟ نه، به هیچ وجه، ممکن است
یک موسیقی باشد که به شهوت رانی و تحرکات نشاط های شهوی جوانی را تحریک می کند،
طبیعی است که یک مشت جوانی که غفلت زده هستند، از این موسیقی خوششان می آید، هر
جایی که در دنیا دستشان به این نوار بیتفد، از آن نوار استفاده می کنند؛ این دلیل
خوب بودن موسیقی نیست.
موسیقی اصیل و سنتی ایران
من نمی توانم به طور مطلق بگویم که موسیقی اصیل ایرانی،
موسیقی حلال است؛ نه این طور نیست. بعضی خیال می کنند که مرز موسیقی حلال و حرام،
موسیقی سنتی است، نه این طوری نیست.
آن موسیقی که منادیان دین و شرع همیشه در دوره های گذشته
با آن مقابله می کردند و گفتند حرام است، همان موسیقی سنتی ایرانی خودمان است که
به شکل حرامی در دربارهای سلاطین، در نزد افراد بی بند و بار، در نزد افرادی که به
شهوات تمایل داشتند و خوض در شهوات می کردند، اجرا می شده. این همان موسیقی حرام
است.
بنابراین مرز موسیقی حرام و حلال عبارت از ایرانی بودن،
سنتی بودن، قدیمی بودن، کلاسیک بودن، غربی بودن یا شرقی بودن نیست. مرز آن چیزی
است که من عرض کردم. این ملاک را می شود به دست شما بدهیم؛ اما این که آیا این
نوار جزو کدام هاست، این را من نمی توانم مشخص کنم.
البته، الان دستگاه هایی هستند که دارند ممیزی می کنند؛
اما من هم خیلی اطمینان ندارم که این ممیزها صد در صد درست باشد، گاهی می آیند به
ما می گویند که یک نوار بسیار بد یا مبتذلی را دارند به صورت مجاز پخش می کنند،
گاهی هم ممکن است عکس این اتفاق بیفتد. من الان نمی دانم واقعا این ممیزها چقدر از
روی واقع بینی و ضابطه مندی انجام می گیرد؛ اما آن چیزی که من می توانم به شما به
عنوان یک جوان خوب و به عنوان کسی که مثل فرزندان خودم هستید به عنوان نصیحت و نظر
خودم بگویم، این است که عرض کردم.
به نظرم می رسد که موسیقی می تواند گمراه کننده باشد، می
تواند انسان را به شهوات دچار کند، می تواند انسان را غرق در ابتذال و فساد و پستی
بکند، می تواند هم این نباشد و می تواند عکس این باشد؛ مرز حلال و حرام اینجاست.
من امیدوارم که شما جوانان با این زاد و تقوا بتوانید
وارد میدان بشوید وتولیدهایی داشته باشید که به معنای کلمه همه خصوصیات موسیقی خوب
و بلیغ را داشته باشد و به معنای حقیقی تأثیرگذار مثبت باشد و حقیقتا جوانان و روح
ها را، به صفا و معنویت و به حقیقت رهنمون کند (دیدار با جوانان در دومین روز دهه فجر سال 77 [روزنامه جمهوری اسلامی،
یکشنبه، 18 بهمن ماه 1377]).