مشاور در مدرسه چه مى كند؟

با يكپارچه شدن فعاليت خدمات مشاوره و راهنمايى اهميت فوق العاده اى پيدا مى كند. به طورى كه مديريت آن بتواند اهداف اين حرفه را به خوبى هدايت كند و به جاى بخشى نگرى، اهداف كلان با دقت تمام پيگيرى شود تحولات مثبتى در آموزش و پرورش ايجاد مى كند. مشاوران با نظارت بر برنامه نويسى آموزشگاه در برنامه هفتگى از جهت سبك و سنگين بودن دروس اعتدال ايجاد كنند. مشاوران با نظارت بر روش تدريس دبيران با شناسايى نقاط ضعف و قوت و اتخاذ شيوه مناسب بهبودى در يادگيرى را به وجود مى آورند.
مشاوران با نظارت بر شيوه مطالعه دانش آموزان، روش هاى يادگيرى مفيد و موثر را به دانش آموزان يادآورى مى كنند. مشاوران با نظارت بر عملكرد دانش آموزان از طريق نمرات مستمر كارنامه امتحانى، با بررسى نگرش دانش آموز شيوه پاسخگويى به سؤالات، وضعيت روحى، شيوه مطالعه مفيد و مؤثر، دانش آموزان را يارى مى كنند. مشاور با نظارت بر امكانات كمك آموزشى(سايت اينترانت، مجلات درسى، آزمايشگاه و...) و تشويق دبيران به استفاده از آنها، شرايط مطلوب يادگيرى را فراهم كنند.
مشاوران ضعف انجام فعاليت هاى محوطه آموزش خانواده را با هزينه كمتر بدون نياز به دوره هاى استانى شيوه هاى برخورد مناسب با دانش آموزان را اجرا كنند و ارتباط خانه و مدرسه را آموزش دهند و از جهاتى ديگر چون مشاور در محيط آموزشى از رفتارهاى سازش نيافته دانش آموزان مطلع است و در طول سال تحصيلى با وى در ارتباط است، آموزش او به خانواده دانش آموزان مفيدتر است. تا اينكه يك فرد ديگر ولو غيرمرتبط با آموزشگاه فقط مى تواند در حد محدود با خانواده دانش آموزان تعامل نمايد و با اجراى اين روش بار مالى قابل توجهى از دوش آموزش و پرورش برداشته مى شود.
گروه آموزشى در ميان سال و پايان سال با بررسى وظايف انجام شده و نشده مشاوران را تحليل و تاثيرات آن را در آموزشگاه ارزيابى مى كنند و با جمع آورى اختلالات رفتارى دانش آموزان در جلسات ماهانه به چاره جويى و انجام راهكار مناسب مى پردازند، به جاى اينكه صرفاً آمارى جمع آورى شود.
گروه آموزشى تمام شرايطى كه منجر به يادگيرى مفيد يا عدم آن در محيط آموزشى است تحليل نمايند و به مديريت اداره جهت اقدامات بعدى تقديم كنند. 
گروه آموزشى در بررسى لازم براى سال جارى نيازمندى هاى حوزه كار مشاوره نيازسنجى شود و براساس آن دوره هاى ضمن خدمت توسط مدرسى كه يك مقطع در رشته مربوطه بالاتر باشد بدون صرف هزينه آموزش دوره اجرا كند

-1 ضرورت مشاوره تحصيلي براي دانش‌‌آموزان : مشاوره تحصيلي به دانش‌آموزان كمك مي‌كند ويژگي‌‌ها و استعدادهاي خود را بهتر شناخته و به موارد و خصوصياتي كه به آنها توجه نداشته‌اند و يا ميزان توجه به آنها كمتر بوده، بيشتر توجه نمايند. علاوه بر اين اطلاعات آنها را در زمينه‌هاي مختلف تحصيلي تقويت كرده و در صورت وجود نواقصي در عملكردشان آنها را شناسايي و راه‌حل‌هايي براي رفع نواقص ارائه مي‌دهد و به اين ترتيب دانش‌آموزان مي‌توانند عملكرد بهتري نسبت به گذشته در زمينه درسي داشته باشند و انتخاب‌هاي بهتري انجام دهند و اشكالات احتمالي را نيز مرتفع نمايند .

-2 ضرورت مشاوره تحصيلي براي والدين : در امر تحصيل، خانواده و والدين نقش بسزايي دارند به طوري كه عامل خانواده از عوامل مهم در زمينه پيشرفت تحصيلي دانش‌آموز يا وقوع افت تحصيلي است. انگيزه‌ها و علايق تحصيلي دانش‌آموز در خانواده شكل يافته و به آن جهت داده مي‌شود و مسيري براي هدايت آن فراهم مي‌شود. خانواده سرعت دانش‌آموز در رسيدن به اهداف تحصيلي را تنظيم مي‌كند .

خانواده‌هاي بدون انگيزه و بدون اطلاع و غيرفعال موجب كاهش سرعت دانش‌آموزان با استعداد مي‌شوند. بدين جهت در فرايند مشاوره تحصيلي لزوم انجام مشاوره با والدين ضرورت و اهميت خاصي پيدا مي‌كند. از اين‌رو لازم است والدين و به طور كلي خانواده نيز اطلاعات كافي از ويژگي‌ها و استعدادهاي فرزندان خود كسب نمايند و كمك‌ها و ياري مفيدي براي فرزندانشان فراهم نمايند .

-3 ضرورت مشاوره تحصيلي در زمينه انتخاب رشته‌ها و مشاغل

گاه انتخاب‌هايي كه دانش‌آموزان در زمينه رشته‌ها و مشاغل انجام مي‌دهند عاري از هرگونه دليل منطقي و اطلاعات مناسب است. معيارهايي كه دانش‌آموزان در چنين مواردي براي انتخاب‌هاي خود برمي‌گزينند ملاك‌هايي كاذب و نامناسب است. مثل انتخاب رشته رياضي فيزيك به خاطر وجهه اجتماعي آن يا به خاطر چشم هم چشمي و يا به خاطر دنباله‌‌روي از يك دوست و يا همراه با او بودن در طول تحصيل. چنين انتخاب‌هايي به احتمال بيشتري محكوم به شكست خواهند بود . مشاوره از آن جهت ضرورت مي‌يابد كه اهميت چنين انتخاب‌هايي به دانش‌آموز گوشزد شود تا او ملاك‌هاي مناسبي براي تصميمات خود اتخاذ كند و از احتمال شكست خويش در آينده پيشگيري نمايد .

-4 ضرورت مشاوره تحصيلي در زمينه جلوگيري از افت تحصيلي

برخي از دانش‌آموزان به خاطر شرايط ويژه‌اي كه دارند بيشتر در معرض افت تحصيلي هستند و برخي از آنها افتان و خيزان تجربه‌هايي از افت تحصيلي داشته‌اند. برخي از علل افت تحصيلي اين دانش‌آموزان به عوامل بيروني مثل: خانواده، مدرسه و ... مربوط مي‌شود و برخي علل فردي هستند مثل: انگيزه خود فرد- روش‌هاي مطالعه، برنامه‌ريزي و ... . مشاوره تحصيلي براي اين دسته از دانش‌آموزان اهميت بسزايي دارد كه در جريان مشاوره به اين دانش‌آموزان كمك مي‌‌شود علت افت‌ها و شكست‌هاي خود را بشناسند و با راهكارهايي آشنا شوند كه به آنها در رفع آن علل و يا كاهش تاثير آنها در مسائل تحصيلي‌شان كمك مي‌كند، در واقع انجام چنين مشاوره‌هايي مي‌تواند با احياي نيروهاي بالقوه فرد، او را در تمام مسير تحصيلي‌اش همراهي كند .

-5 ضرورت مشاوره تحصيلي در زمينه سرعت بخشيدن به فرايند تحصيل و مطالعه

برخي دانش‌آموزان و خانواده‌هاي آنها مايلند عملكرد بهينه خود را در زمينه تحصيل بهبود بخشند. اين دانش‌آموزان ممكن است دانش‌آموزاني متوسط و يا قوي باشند. به هر حال تمايل دارند روش‌هايي را بياموزند و اطلاعاتي مناسب و مفيد كسب كنند كه كارايي آنها را در زمينه تحصيلي بالا ببرد. مشاوره، چنين راهكارهايي را براي افراد فراهم مي‌سازد و بر احتمال موفقيت آنها در سطح پيشرفته‌تر مي‌افزايد .

6- ضرورت مشاوره تحصيلي براي دانش‌آموزان تيزهوش و نابغه

اين دسته از دانش‌آموزان، قشر پر نيرو و قابل توجهي براي دست اندركاران تعليم و تربيت و جامعه هستند. سرمايه‌گذاري و استفاده از انواع خدمات مشاوره‌اي در كنار ساير امكاناتي كه براي آنها در مدارس ويژه فراهم مي‌آيد ضرورت دارد. از دست رفتن چنين نيروهايي به خاطر انتخاب‌ها و تصميمات نادرست، زيان‌هاي قابل توجهي به بار خواهد آورد . دوره نوجواني در انتقال علم و دانش به نوجوانان دوره مهمي محسوب مي‌شود. از آنجا كه نوجوان از نظر ذهني داراي تفكر انتزاعي مي‌شود، علوم را به طور انتزاعي درك مي‌كند و معمولا با جنبه‌هاي مختلف علم و مهارتهاي مورد نياز مشاغل آينده آشنا مي‌شود . عده‌اي از نوجوانان در مسائل تحصيلي دچار شكست مي‌گردند كه مي‌توان گفت مواجهه نوجوان با شكست‌ها و ناكامي‌ها و تحصيل كه معمولا با بي‌علاقگي نسبت به مسائل تحصيلي و كاهش نمرات درسي شروع مي‌شود افت تحصيلي نام دارد .

در خاتمه بايد متذكر شد؛ والدين در مواجهه با افت تحصيلي نوجوانان بايد انعطاف پذير بوده و رفتارهاي خشونت آميزي با وي نداشته باشند و در عوض، موفقيت‌هاي تحصيلي او را تقويت نموده و به او پاداش دهند زيرا در يادگيري هميشه حضور پاداش و تقويت انگيزه اهميت بسياري دارد زيرا فرد از طريق تقويت انگيزه مي‌تواند به يادگيري بيشتري دست يابد و در غير اين صورت عدم تقويت فرد در هنگام افت تحصيلي موجب ترك تحصيل نوجوان خواهد شد . به عبارت ديگر والدين بايد به نوجوان توجه كافي را مبذول داشته و روحيه اعتماد به نفس وي را افزايش دهند و در وي نسبت به درس خواندن، انگيزه و هدف ايجاد كنند. در غير اين صورت هر گونه رفتار مخالفي در والدين موجب شكست و از بين رفتن اعتماد به نفس وي خواهد شد. مربيان نيز به هنگام افت تحصيلي نوجوانان بايد توجه كافي داشته باشند كه افت تحصيلي نشانه عدم توانايي تحصيلي آنها نيست و بايد آنها را به اندازه كافي تقويت نمايند .

 7 - ضرورت مشاوره تحصيلي براي تشخيص و هدايت دانش‌آموزان استثنايي

درصد كمي از دانش‌آموزان در گروه دانش‌آموزان استثنايي قرار دارند. دانش‌آموزان استثنايي شامل دانش‌آموزاني مي‌باشند كه معلوليت‌هايي در زمينه‌هاي مختلف جسمي مثل شنوايي، بينايي و يا هوش دارند. لزوم مشاوره براي اين دسته از دانش‌آموزان به وفور احساس مي‌شود و به دليل اينكه آنها و خانواده‌هايشان نيازمند اطلاعات بيشتري در ارتباط با آينده تحصيلي و شغلي آنها هستند، با بررسي توانايي آنها در مورد شغل و تحصيلاتشان تصميماتي اتخاذ مي‌شود. اين افراد با توجه به ضرورت اينكه زودتر از بقيه دانش‌آموزان بايد حرفه و مهارتي را بياموزند احتياج مبرمي به مشاوره تحصيلي دارند .

معيار مشاوره

در فرهنگ اسلام مشاوره و مشورت براي جلوگيري از استبداد و خودمحوري و نيز دست يازيدن به افکار و انديشه هاي ديگران و در نهايت کسب انديشه هاي بهتر و بالاتر و به کار گيري عملي آنهاست. بر همين اساس هرچقدر مسئله مورد مشورت داراي اهميت و ويژگي خاصي باشد مشاوره در پيرامون آن حساس تر و ظريف تر خواهد بود . 
مشورت خواهي و به کار گيري عملي استشاره از دو جهت ضروري به نظر مي رسد .
- 1 گستردگي و انشعاب روزافزون مسائل سياسي، فرهنگي، اخلاقي، هنري، اقتصادي، صنعتي و ... در ابعاد مختلف زندگي و بالاخص پيچيدگي و تجربي و تخصصي بودن بسياري از مسائل، فهم و درک اصولي مسائل را مشکل و مشکل تر مي سازد به طوري که در بسياري از موارد فهم همه آنها براي انساني هرچند آگاه محال خواهد بود و در نتيجه راهي جز مشاوره و استشاره با متخصصان باقي نخواهد ماند .
- 2 هر فردي از افراد انساني هرچقدر جسمي نيرومندتر و انديشه اي قوي تر و هوشي سرشارتر از ديگران داشته باشد بالاخره يک انسان است و بيش از يک انديشه نمي تواند داشته باشد در حالي که اگر با ديگران مشورت نمايد و از انديشه هاي آنان نيز بهره مند شود درجمع بندي و نتيجه گيري ازمسائل راهي اصولي تر و نتيجه اي مطلوب تر به دست خواهد آورد. در لسان قرآن کريم و پيامبر بزرگ اسلام (ص) و ائمه معصومين (ع) با توجه به اين ضرورت ها مشاوره و استشاره به عنوان يک ا صل تلقي شده است. در استحکام اين اصل همين بس که قرآن کريم حتي رسول خدا (ص) را که بزرگترين انديشمند عالم و کسي است که مستقيما از منبع وحي الهام مي گيرد به استشاره دعوت فرموده است. آنجا که مي خوانيم :
در سايه رحمت الهي است که با مردم مهربان هستي و اگر تندخو و سخت دل بودي مردم از اطرافت متفرق مي شدند. از آنان درگذر و از خدا براي آنها طلب آمرزش کن و با آ نان در کارها مشورت نما، پس زماني که تصميم گرفتي با اتکا به خداوند آن را انجام ده که خداوند توکل پيشگان را دوست مي دارد .
علي (ع) در ضرورت لزوم مشاوره مي فرمايد : استبداد در راي و تحميل عقيده انسان را به هلاکت مي رساند ولي مشورت با مردم شريک بودن در عقول و بهره گرفتن از افکار آنهاست .
اکنون که با ضرورت و لزوم رعايت اصل اسلامي مشاوره آشنا شديم ببينيم چه کساني بايستي مورد مشاوره قرار بگيرند و آيا با هر کسي مي توان مشاوره کرد و با هر انساني مي شود مشورت نمود؟
معيارهاي اخلاقي مشاوران :
امروزه در سطح جهان در هر امري از مشاوران استفاده مي کنند و از تجربيات ديگران بهره مند مي شوند. بالاخص در دستگاه حکومتي مشاوراني با تجربه و کارآزموده استخدام مي کنند و از افراد کاردان و مجرب بهره مي گيرند ولي آنچه فراموش شده و مورد نظر قرار نگرفته است معيارهاي اخلاقي مشاوران مي باشد.

به عبارت روشن تر در حکومت هاي غير اسلامي بهترين مشاوران را با تجربه ترين و مدبرترين و کارآزموده ترين افراد مي شناسند و هيچگونه شرط ديگري قائل نيستند. در حالي که مکتب اسلام علاوه بر عقل و درايت و تجربه، معيارهاي اخلاقي را نيز ملاک استشاره شناخته است .

براي اينکه بتوانيم ابعاد گوناگون شرايط استشاره را بشناسيم ابتدا شرايط اثباتي و سلبي مشاوران را از ديدگاه اسلام مطرح و بررسي مي کنيم:
شرايط اثباتي
شرايطي که بايستي مشاوران دارا باشند به طور اجمال به شرح زير است:

1- اسلام

2- عقل

3- حلم ( نرم خو )

4- نصح ( ناصح )

5- تقوي

6- تجربه.

با توجه به اين شرايط مي فهميم که اسلام مشورت مسلمان عاقل، نرم خو، ناصح، با تقوي و با تجربه را مي پذيرد و از افراد غير مسلمان، فاسق، نادان، تندخو، بي تقوي و بي تجربه استشاره نمي کند. امام صادق (ع) در اين زمينه مي فرمايد: و در آنچه آيينت اقتضا مي کند با کساني که داراي عقل، حلم، تجربه ، نصح و تقوي هستند مشورت کن .

شرايط سلبي
صفاتي که شخص در مقام مشورت نبايد به آنها متصف باشد به قرار ذيل است:
- 1 جبن (ترسو) 2- بخل 3 - حرص 4- وغد ( کم عقل) 5- تلون (رنگ به رنگ) 6- لجاجت 7 - جهل .
از اين شرايط چنين استفاده مي شود که افراد ترسو، بخيل، سست خرد و نيز منافقين لجوج و نادان نبايستي مورد مشورت قرار بگيرد زيرا اينان لياقت مقام ارجمند مشاوره را ندارند.

از قول امام صادق (ع) مي خوانيم : با مستبد و با سست خرد و کسي که رنگ عوض مي کند ( منافق است) و با اشخاص لجوج مشورت نکنيد . علي (ع) نيز در همين زمينه مي فرمايند: بخيل را در مشورت خود راه مده، زيرا که تو را از احسان باز مي دارد و از فقر مي ترساند، و نيز با فرد بزدل و ترسو مشورت مکن، چون در کارها روحيه ات را تضعيف مي نمايد.

همچنين با حريص مشورت نکن که طمع را با ستمگري در نظرت زينت مي دهد. همانا که بخل وترس و طمع نهادهايي هستند گوناگون که سرچشمه همه آنها سوءظن به خداي بزرگ است .
منابع :
1- سوره آل عمران آيه 159    2- نهج البلاغه عبده ج 2 ، صفحه 184      3- بحارالانوار، ج 75 ، صفحه 103       4- الحياه، ج 1 ، صفحه

روش مشاوره

درمشاوره و روان درمانی روشهای مختلفی وجود دارند و توسط مشاوران به کار گرفته می شوند که هر یک بر اساس یک یا چند نظریه روان شناسی استوار هستند. هر نظریه تفسیر خاص خود نسبت به انسان، انسان سالم، طبیعت انسان و مبانی شخصیت و رشد روانی انسان دارد و به بعد خاصی در انسان اهمیت داده و آن را مهمتر می داند: نظریه ای به نقش احساس در شخصیت انسان اهمیت بیشتری می دهد و نظریه ای دیگر به نقش فرآیندهای شناختی و تفکر. سومی تاثیر یادگیری محیطی را عمده می کند و چهارمی انتخاب آزاد را در رشد شخصیت تعیین کننده می شمرد و ... . بنابراین مبنا قرار دادن یک نظریه و به کار بردن روش مشاوره مربوط به آن، صرفا٬ً مسئلهانتخاب روش یا تکنیک کار نیست و در واقع به نوعی، انتخاب جهان بینی و نگرش نسبت به انسان هم هست و اگر تنها به یک نظریه روان شناسی و روش مشاوره مربوط به آن اکتفا کنیم، کلیت ترکیبی انسان را به یکی از ابعادش تقلیل داده ایم. پی آمد چنین تقلیلی عمده کردن یک جنبه و ندیده گرفتن جنبه های دیگر روان انسان است. تحقیقاتی را که در دهه های اخیر در مورد نتیجه به کار گیری روشهای مختلف مشاوره و روان درمانی انجام شده، به صورتهای مختلف می توان تفسیر کرد اما یک تفسیر کلی این است که همه روشها تا حدی درصد موفقیت دارند. به عبارت دیگر همه روشها در مورد تعدادی از مراجعین نتیجه مثبت دارند و در مورد تعدادی دیگر نتیجه کمتری داشته یا اصلاً نتیجه نمی دهند. این امر باعث شده تعدادی از روان شناسان به این عقیده برسند که آنچه در امر مشاوره باعث بهبود فرد می شود بیش از آن که به نظریه و روش مربوط باشد، مربوط به عوامل غیر مشخصی است مثل:

- اعتماد به مشاور

- عمق و راحتی رابطه

- ساختار قابل پیش بینی و اعتماد برانگیز موقعیت مشاوره

- احساس اینکه فردی جدی و علاقمند از موضعی بی طرف و حرفه ای به مشکلات فرد می پردازد

- احساس اینکه فرد بدون پرده پوشی و نگرانی می تواند دنیای درون خود را بگشاید

- احساس اینکه ناراحتیها و نابسامانیهایی که فرد را نگران ساخته با توضیحات و تفسیرهای مشاور دارای معنی و نظم می شوند - و ... .

در اینکه عوامل ذکر شده نقش بسیار مهمی در احساس بهبود فرد در فرآیند مشاوره دارد نمی توان شک کرد، اما اهمیت این عوامل نباید ما را از اهمیت روش مشاوره و نظریه یا نظریه هایی که مشاور با کمک آنها، مشکلات و وضعیت روانی فرد را برای خود و او قابل توضیح، فهمیدنی و معنی دار می کند غافل کند. مشاور به عنوان یک فرد حرفه ای و بر اساس اخلاق حرفه ای روان شناسی در هر حال موظف است برای روش و رفتار خود در طی مشاوره و برای تفسیرهایی که از رفتار و وضعیت فرد به او ارائه می دهد، استناد علمی و نظری داشته باشد. لازمه چنین رفتار حرفه ای و علمی، همه جانبه نگری و پرهیز از دگماتیسم نظری یعنی عدم "اعتقاد" کورکورانه به یک نظریه است. چنین اعتقادی بیش از آنچه به فهمیدن روان فرد آنطور که هست کمک کند ناچار است رفتار و شرایط فرد را به کمک اصطلاحات و مفاهیم همان نظریه خاص تفسیر کند. باز به گفته مولانا: پیش چشمت داشتی شیشه کبودزان سبب، عالم، کبودت می نمود.

فرض‌هاي تحقيق عبارتند از : 1 - تعداد مشاوراني كه عملا" گرايش به بكارگيري روش مشاور محوري دارند بيش از مشاوران با جهت‌گيري مراجع محوري است . 2 - بين دو روش ماوره‌اي مشاور محوري و مراجع محوري در ايجاد تغيير در خويشتن‌پنداري مراجعان تفاوت آماري وجود دارد.روش تحقيق، روش شبه تجربي يا نيمه‌تجربي است .و در آن از دو گروه آزمايش و يك گروه كنترل استفاده شده است

مهمترین نظریات مشاوره عبارتنداز:
1- نظريه مراجع – محوري 
کارل راجرز (1902-1986) بنيانگذار اين نظريه است.
مشاوره مراجع محوري که بر اينجاو اکنون تاکيد دارد مراجع را از احساس و رفتارش در زمان حال آگاه مي سازد و به او ياري مي دهد تا خودش براي تغيير احساس و رفتارش در جهت مطلوب و مقبول اقدام کند. 
به نظر راجرز :
-انسان اصولا موجودي اجتماعي واقع بين پيشرونده به سوي رشد و تکامل هدفدار و اعتماد پذير است.
-در صورتي که شرايط مناسب باشد توانائي خود شکوفائي دارد
-انسان به توجه و احساس ارزشمندي به شدت نيازمند است 
-در صورت برآورده شدن اين نيازها خشنودي و رضايت او حاصل خواهد آمد
-انسان موجودي آزاد و در عين حال مسئول است زيرا آزادي بدون مسئوليت به هرج و مرج مي انجامد

شرايط لازم براي مشاوره مراجع- محوري عبارتند از:

1- درک توام با همفهمي: مشاور بايدگفته ها و احساسات مراجع را بدان گونه که مطرح مي گردند دريابد.
2- توجه مثبت بي قيد و شرط احترام بدون قيد و شرط به مراجع و توجه به افکار و احساسات او
3- خلوص: عبارت است از خود بودن مشاور در ارتباط با مراجع

2- نظريه عقلاني – عاطفي

1- انسان از نظر بيولوژيک تمايل نيرومندي براي تفکر معقول و نامعقول دارد.
۲-عوامل فرهنگي بطور عام و ارزشها و آموزشهاي خانوادگي بطور خاص افکار نامعقول را تشديد و فرد را مضطرب و نگران مي کنند.
3- اضطراب و نگراني بر اثر تلفيق افکار و نظام اعتقادي نامعقول به خويشتن به وجود مي آيد.
4- آگاهي از تاثير عوامل متعدد گذشته در پيدايش اضطراب و نگراني به تنهائي تغييرات مطلوب را در رفتار به وجود نمي آورد.
بنابه اعتقاد پيروان نظريه عقلاني- عاطفي بطور ريشه اي و اساسي مراجع بايد بياموزد: 1- خواسته ها و توقعات نامعقول خود را به حداقل رساند
2- از قضاوت جزمي درباره مسائل بپرهيزد.
3- توانائي ايستادگي در برابر ناکاميها را فزوني بخشد
4- با اتکا به عقل و منطق به زندگيش ادامه دهد
هدف مشاوره عقلاني – عاطفي آن است که افکار و نظام اعتقادي نامعقول مراجع به حداقل کاهش يابند و يا از بين بروند.

روشهاي درماني پيروان نظريه عقلاني – عاطفي

- درمان عاطفي: برقراري رابطه با مراجع که بايد با احساس امنيت و اعتماد توام باشد براي دگرگوني افکار و نظام اعتقادي نامعقول وي ضرورت دارد.
2- درمان شناختي: از طريق اين نوع درمان مراجع از خواسته ها و توقعات نامعقول خود آگاه مي شود و پي مي برد که براي رهائي از اضطراب ونگراني لازم است خود را از قيد و بند مي بايستي ها بايدها و اصرارهاي بيمورد آزاد سازد.
3- درمان رفتاري از جمله ايفاي نقش مدل سازي شوخي و بذله گوئي، حساسيت زدائي منظم 3- نظريه واقعيت درماني اين نظريه توسط ويليام گلسر گسترش يافت مفاهيم واقعيت درماني بر اين نگرش استوار است که همه مردم با فرهنگهاي متفاوت از تولد تا مرگ داراي يک نياز رواني واحد به نام تشخيص هويت هستند. هر فرد علاوه بر نياز به درک بي همتائي خويش و متفاوت بودنش با ديگران بايد با هويتش ارتباط معني داري برقرار سازد و خود را بر اساس روابطش با ديگران به عنوان کسي که داراي هويت موفق يا ناموفق است در نظر گيرد.

شيوه اجراي واقعيت درماني

 1- مشاور هيچ گونه عذر و بهانه اي را براي رفتارهاي غير مسئولانه مراجع نمي پذيرد. 
2- با تاکيد بر رفتار او در زمان حال مراجع را با رفتار درست و نادرست آشنا مي سازد.
3- به مراجع کمک مي شود تا مسئوليت رفتار خود را به عهده بگيرد

1. مراحل انجام مشاوره واقعيت درماني عبارتند از: - برقراري ارتباط عاطفي: مشاور بايد صميميت و محبت و علاقمندي خود را نسبت به مراجع نشان دهد به عنوان يک آدم بي ريا در جريان مشاوره فعالانه شرکت کند

 2 - تاکيد بر رفتار کنوني و نه بر احساساتمشاوره به مراجع کمک مي کند تا نسبت به رفتارش آگاهي پيدا کند آنرا تغيير دهد و به اين ترتيب احساس رضايت بيشتري داشته باشد که همه اينها به کسب هويت موفق منجر مي شود.

 3- تاکيد بر زمان حال در واقعيت درماني بر جرياناتي که در زمان حال اتفاق مي افتند تاکيد مي شود زيرا وقايع زمان گذشته گذشته اند و تغيير در آنها ممکن نيست وضع موجود و آينده قابل تغيير هستند.

 4- قضاوت در باره رفتار در واقعيت درماني مراجع بايد در مورد رفتار خود قضاوت کند و اعمالي را که منجر به شکست مي شود مورد ارزشيابي قرا ردهد.

 5- تهيه طرح و برنامه مشاور از طريق طرح برنامه هاي مفيد و عملي به مراجع کمک مي کند تا رفتار ناموفق را به رفتار موفقيت آميز تبديل کند.

 6- تعهد به انجام برنامه پس از تهيه و تنظيم برنامه مراجع بايد به اجراي آن ملزم و متعهد گردد

 ۷-نپذيرفتن هيچ عذر و بهانه مشاور بايد مراجع را متوجه سازد که بهانه تراشي قابل پذيش نيست. 

8- حذف تنبيه هر نوع اظهار نظر منفي و تحقير کننده از طرف مشاور تنبيه محسوب مي شود.

 4- نظريه رفتار درماني پيروان نظريه رفتار درماني معتقدند که انسان ذاتا نه بد و نه خوب است و با مطالعه رابطه بين محرک و پاسخ مي توان فرد را توجيه کرد.

 شيوه اجرا مشاور پيرو نظريه رفتار درماني بايد: - نوع رفتار ناسازگار مراجع و ميزان تکرار آن را بشناسد 
- با عواملي که باعث تداوم و تقويت رفتار ناسازگار مي گردند آشنا شود.
- به شناسائي عواملي بپردازد که احتمالا باعث تغيير رفتار ناسازگار مراجع خواهند گرديد.
- تغيير رفتار نامطلوب و آموزش شيوه هاي رفتار مطلوب به مراجع از اهداف رفتار درماني است. 
فنون رفتار درماني:

 1- شرطي کردن کلاسيک

 2- شرطي کردن عامل

 3 - اظهار وجود

 4- انزجار درماني

 5 . - شکل دادن رفتار

 6- الگوسازي

7- ايفاي نقش

 8- حساسيت زدايي منظم

 هدايت تحصيلي و شغلي علائم نظام آموزشي كارآمد

در حال حاضر معلمان كشور جز كادر تدريس، عرصه ديگري براي اظهارنظر و كمك به مسئولان در اداره امور آموزش و پرورش را ندارند. تعداد محدودي از آنها در گروههاي آموزشي فعاليت مي كنند ولي قاطبه آنان فرصتي براي ارايه ديدگاههاي خود ندارند. مي توان از طريق تشكيل گروههاي مشورتي در استانها و مناطق از آنان در امور اساسي آموزش و پرورش كمك گرفت. براي اين كار در هر استان دبيرخانه فعال تاسيس مي شود تا هماهنگي و شركت معلمان را در جلسات مشورتي تسهيل كند. گروههاي مشورتي اعضاي ثابت نخواهند داشت وبعنوان اتاق فكر سيستم اجرايي و نظارتي به نحوي سازماندهي خواهند شد كه از اكثر معلمان فعال در دوره هاي مختلف تحصيلي استفاده شود. مي توان اين كار را در چند استان به طور آزمايشي انجام داد و سپس طرح كامل و اصلاح شده را در كشور اجرا نمود.
اصلاح ساختار نظام آموزشي
در ساختار كنوني اشكالاتي وجود دارد كه اداره آنها به تعليم و تربيت كودكان و نوجوانان لطمه مي زند. يكي از آنها عدم هماهنگي دوره هاي تحصيلي با يكديگر است.
بين دوره ابتدايي و دوره راهنمايي فاصله زياد و دره عميقي وجود دارد كه در سالهاي پيشين تذكر داده شده ولي چاره انديشي نشده است. به چه دليل در دوره ابتدايي تعداد مواد درسي حدود پنج عنوان است و در دوره راهنمايي با چهارده عنوان درس مواجه مي شود؟ يعني بين پنجم ابتدايي و اول راهنمايي از جهت روانشناسي و ضرورتهاي تربيتي اين حد فاصله است؟ اين موضوع به طور جدي بايد مورد بازنگري قرار گيرد. موضوع دوم به ساختار دوره متوسطه و دوره پيش دانشگاهي است. از طريق تحليل دقيق تر رابطه آموزش متوسطه با جامعه و دانشگاه بايد اين دوره تحصيلي بازانديشي شود. به نظر مي رسد دوره يك ساله پيش دانشگاهي قابل حذف است. سؤال ديگري كه در مورد شاخه ها ورشته هاي دوره متوسطه قابل بررسي اين است كه آيا با توجه به تنوع علايق نوجوان و نيازهاي اجتماعي شاخه ها و رشته هاي موجود مناسب هستند؟ در دوره متوسطه فرصت هاي وسيع تر از طريق رشته ها و شاخه ها بايد فراهم آيدتا دانش آموزان امكان تحصيل در رشته مورد علاقه را پيدا كنند.
استعداديابي دقيق و هدايت تحصيلي و شغلي مناسب
يكي از علامت هاي يك نظام آموزشي كارآمد توانايي آن در شناخت استعدادها و قابليت هاي دانش آموزان است. بديهي است كه اگر استعدادها مجهول بماند هماهنگ سازي برنامه ها با تواناييهاي يادگيرنده مجهول خواهد ماند. اگر چنين مجهولي در نظام آموزشي وجود داشته باشد معلوم بودن ساير امور تاثير چنداني نخواهد داشت.
لذا شناخت تدريجي و ظريف دانش آموزان و قابليتهاي آنان از دوره ابتدايي بايد شروع شود. اين تلاش در دوره اول نوجواني كه اكنون به نام دوره راهنمايي ناميده مي شود بايد وضع علمي تر و شفاف تر پيدا كند. براي اين منظور علاوه بر تقويت ارايه خدمات مشاوره و راهنمايي در مدارس، معلمان توانايي شناخت و راهنمايي نخستين دانش آموزان را بايد دارا باشند. از طريق مباحث علمي و كارشناسي بايد به اين سؤال پاسخ داده شود كه معلمان ابتدايي چه مهارتهايي بايد داشته باشند تا بتوانند راهنمايي و مشاوره اوليه را به دانش آموزان ارايه كنند؟ از ظرفيت خانواده ها نيز در اين خصوص مي توان استفاده كرد.
تقويت مهارتهاي زندگي 
درزندگي مسايل و موانع گوناگون پيش پاي دانش آموزان وجود دارد و تصميمات مختلفي را در زندگي بايد اتخاذ كنند. اگر به ماهيت زندگي توجه كنيم چيزي جز انتخابهاي گوناگون نظر ما را جلب نخواهد كرد.
آموزش و پرورش بايد مهارتهايي را در دانش آموزان تقويت كنند كه آنان بتوانند خود را اداره كنند و به عنوان عضو موثر جامعه نقش خود را به طور صحيح ايفا نمايند. مهارتهاي زندگي با برنامه هاي درسي دوره هاي تحصيلي تلفيق مي شود و در صورت نياز در فعاليتهاي فوق برنامه نيز مي توان اين موضوع را تقويت كرد. لازم به ذكر است كه در طراحي و تدوين مهارتهاي زندگي بايد به ارزشها و معارف اسلامي توجه شود. ممكن است دانش آموزش مهارتهاي گوناگون داشته باشد ولي با آن مهارتها نتواند به فضايل اخلاقي و قابليتهاي فردي و اجتماعي دست يابد. لذا در برنامه ريزي مهارتهاي زندگي دقت نظر و توجه به مباني مورد نياز است.
اجرايي كردن سند ملي آموزش و پرورش
آموزش و پرورش بدون دارا بودن مباني فلسفي، اجتماعي، رواني و اقتصادي مدون به درختي شباهت دارد كه ريشه ندارد و به طور نمايشي و صوري در سطح زمين قرار داده شده است. آموزش و پرورش نمي تواند انسانهاي ريشه دار و اصيل پرورش دهد. به همين دليل در سالهاي اخير براي سامان دهي مباني و تدوين يك سند مهم بالادستي به نام سند ملي آموزش وپرورش اقدامات خوبي انجام يافته است. چنانچه نواقصي هم در اين اسناد موجود باشد ضمن عمل آنها را مي توان بررسي و اصلاح كرد. پس از سند ملي آموزش و پرورش قاعدتاً بخش هاي مختلف آموزش و پرورش بايد خود را باتوجه به معيارهاي سند ارزيابي كنند و نسبت به تهيه طرح هاي عملياتي اقدام كنند. اين بخش از كار از حساسيت و ظرافت بسيار بالايي برخوردار است. تجربه تاريخي ما نشان مي دهد كه ما در ارايه طرحها و ديدگاههاي نظري توانايي بالايي داريم ولي وقتي كه قصد داريم بر مبناي آنها طرحهاي كاربردي تهيه كنيم به مشكل برمي خوريم.
يا صورت مسئله را پاك مي كنيم و يا نمي توانيم بين عمل و نظر رابطه منطقي و صحيح برقرار كنيم. بر اين اساس آنچه كه تحت عنوان فلسفه آموزش و پرورش و سند ملي توليد شده است در صورت تداوم و ارتباط به راه كارهاي عملي متناسب با تحليل هاي نظري مفيد و موثر خواهد بود. در غير اين صورت آرشيوها را آرايش خواهد داد ولي در عمل تغيير به وجود نخواهد آورد. بنابراين عملياتي ساختن همان سند و طراحي هاي گوناگون براي تغيير و مديريت واقعيتها يكي از برنامه هاي بسيار مهمي است كه بايد دنبال شود. در اين خصوص انجام چند كار، اساسي به نظر مي رسد:
الف: معرفي و اشاعه سند ملي آموزش و پرورش به جامعه آموزش و پرورش.
قابل ذكر است كه جامعه آموزش و پرورش صرفاً كارشناسان و يا افراد موجود در تهران نيستند. مدارس كشور بايد به طور دقيق و به زبان قابل فهم بفهمد كه چه اتفاقي قرار است بيفتد و سند ملي آموزش و پرورش در مجموعه فعاليتهاي وزارتخانه چه جايگاهي دارد؟ از معلمان، مديران مدارس و مسئولان آموزش و پرورش چه انتظاري مي رود؟
ب. تدوين شاخص ها
با توجه به سند ملي آموزش و پرورش كدام معيارها و شاخص ها را مي توان تعيين كرد؟ تدوين شاخص ها حلقه واسط بين سند ملي و طرحهاي عملياتي هركدام از بخش هاي آموزش و پرورش است. تعيين شاخص ها ضمن ياري به برنامه ريزي عملياتي در مرحله ارزشيابي و نظارت به فعاليتها نيز راه گشا خواهند بود.
ج. تهيه طرحهاي كاربردي جامع در بخش هاي اصلي آموزش و پرورش
تهيه طرحهاي كاربردي جامع در بخش هاي اصلي آموزش و پرورش مرحله ديگر و اصلي فرايند اجرايي كردن سند ملي است.
به عنوان مثال برنامه درسي ملي براي مديريت برنامه ريزي درسي و توليد برنامه هاي متناسب با سند ملي در سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي وزارت آموزش و پرورش طراحي مي شود.
قاعدتاً بايد بين برنامه درسي ملي و بخش برنامه ريزي درسي سند ملي ارتباط قابل فهم وجود داشته باشد.
د. اعتبارسنجي طرحهاي كاربردي از طريق بررسي ارتباط اين طرحها با سند ملي
اعتبارسنجي طرحهاي كاربردي از طريق بررسي ارتباط اين طرحها با سند ملي موضوع مهم ديگري است كه در اين فرايند قابل بررسي است. ممكن است هر قسمت از آموزش و پرورش ادعا كند كه در جهت سند ملي حركت مي كند. اين ادعا كافي نيست زيرا احتمال بروز دو نوع كاستي را بايد داد و به بررسي دقيق پرداخت. يكي از كاستي ها كم توجهي و سهل انگاري است. احتمال دارد بعضي از بخش ها به دليل سخت بودن كار و لزوم ايجاد تغيير در خيلي از امور موجود، رغبت چنداني به تهيه طرح كاربردي هم سو با سند ملي نشان ندهند. احتمال دوم آن است كه در تهيه طرحهاي كاربردي دقت و حساسيت كافي نشان ندهند و راه متفاوت با سند ملي را طي كنند. اگر بنا بود هركس راه خود را برود چه نيازي به سند ملي آموزش و پرورش بود.
بنابراين هر يك از طرحهاي كاربردي در سمينارهاي تخصصي مورد بررسي قرار مي گيرند تا ميزان هم سويي آنها با سند ملي آشكار شود. يقيناً از طريق مباحث اين سمينارها پيشنهادهاي اصلاحي متعدد به برنامه ريزان و كارشناسان شاغل در معاونتهاي مختلف آموزش و پرورش ارايه خواهد گرديد. از طريق اجرايي اين مرحله است كه از تداوم اجرايي سند ملي اطمينان لازم به دست خواهد آمد.
هـ . تهيه و تصويب طرحهاي كاربردي در مراجع بالاتر
پس از اين مرحله، طرحهاي كاربردي نهايي تهيه و در مراجع بالاتر به تصويب مي رسد. بديهي است كه شوراي عالي آموزش و پرورش در اين خصوص نقش مؤثري ايفا خواهد كرد.
و. نظارت و كنترل كيفيت طرحهاي اجرا شده و در دست اجرا
نظارت و كنترل كيفيت طرحهاي اجرا شده و در دست اجرا نيز ضرورت و اهميت خاص دارد. ممكن است يك طرح از اثربخشي دروني لازم برخوردار باشد ولي به درستي اجرا نشود. انطباق يك طرح با معيارهاي مربوط يك موضوع است و اجراي خوب آن در عرصه عمل و در مدارس كشور موضوع ديگري است. لذا با سيستم نظارتي دقيق بايد از اجرا مراقبت كرد.

ادغام آموزش و پرورش و آموزش عالي
دو نهاد آموزش و پرورش و آموزش عالي تداوم راهي هستند كه آغاز آن پايه اول ابتدايي و پايان آن دوره هاي عالي تخصصي در دانشگاه هاست. با اينكه تعدادي از رهروان اين راه در ميانه جدا مي شوند و به دلايل مختلف مسيرهاي ديگري را مي روند ولي آناني كه راه تحصيل را ادامه مي دهند در داخل اين راه باقي مي مانند و به علم آموزي مي پردازند. در شرايط كنوني اين راه پيوسته و متصل، به وسيله دو دستگاه مديريتي اداره مي شود. از آنجا كه با معيارها و شرايط متفاوت مديريت مي شود. در ادامه تحصيل دانش آموزان و دانشجويان اختلالاتي به وجود مي آيد.
در وضع موجود خروجي هاي سيستم آموزش وپرورش، ورودي هاي سيستم دانشگاه ها را تشكيل مي دهند. محتوايي كه خروجي ها آموزش ديده اند، روش هايي كه بر روي آنها اجرا شده است و فضاي آموزشي و انتظاراتي كه آنان در طول تحصيل قبل از دانشگاه در آن قرار گرفته اند با آنچه كه در دانشگاه وجود دارد تفاوت هاي زيادي دارد. به همين دليل معضلي به نام كنكور در مرحله برزخي اين دو دستگاه قرار گرفته است كه به پديده رواني، اجتماعي اضطراب آور تبديل شده است. درصورت ادغام اين دو وزارتخانه و اتصال واقعي و همه جانبه آنها مي توان چاره انديشي بهتري كرد.
البته هيچ عقل سليمي انجام اين كار را، آسان تلقي نمي كند. بديهي است كه كار سخت و مسئله داري است ولي اگر ازجهت منطقي ضرورت آن پذيرفته شود بايد برخي سختي ها را پذيرفت و يك فرايند اجرايي مناسب و زمان بندي قابل اجرا تعريف كرد. بدون شك در بعد اجرايي و مديريتي محدوديت هايي وجود دارد ولي با تدبير و برنامه صحيح مي توان قدم هايي برداشت:
امكان سنجي
با انجام مطالعات لازم امكان ادغام و رابطه آن با ظرف زماني موردانتظار بررسي مي شود. در اين مطالعات معلوم مي شود كه براي زمينه سازي ادغام كدام كارهاي مقدماتي و زمينه ساز بايد انجام پذيرد تا اين مقصود حاصل آيد. از تجارب ساير كشورها نيز در اين خصوص بايد كمك گرفت. لازم به ذكر است كه در اين مرحله از منفي بافي هاي اوليه بايد پرهيز شود. بلكه با مثبت انديشي و واقع بيني اين مرحله انجام گيرد. گاهي اوقات انجام كارهاي بزرگ به دليل فقدان اراده قوي و اعتماد به نفس، در قدم هاي آغازين گرفتار فضاي منفي و ركود مي شود.
ضمن اين كه بايد به واقعيت ها انديشيد و توجه كرد ولي به تغيير برخي واقعيت ها و رفع موانع نيز بايد فكر كرد. بايد ديد كه چه تغييري مي توان داد تا شرايط براي انجام يك كار بزرگ فراهم شود.
كاهش تمركز
يكي از لوازم ادغام كه از جهت عقلاني و تجربي نيز مورد تأييد است كاهش تمركز در دو وزارتخانه است. با اينكه ما بر مبناي نظام اعتقادي اسلام نهادهاي تربيتي و آموزشي را به سمت پرورش انسان مسلمان، عالم و متفكر بايد سوق دهيم ولي انجام اين مهم با تفويض اختيار به سطوح پائين تر مديريتي متضاد نمي باشد.
در هر دو وزارتخانه بايد به طور جدي در اين خصوص انديشيد كه كدام كارها را مي توان به سطوح پائين تر سازماني تفويض كرد؟ چگونه به ا نجام كارها در سطوح مختلف بايد نظارت كرد تا امور با كيفيت مناسب پي گيري شود؟ بديهي است كه دو چيز وقتي مي توانند با يكديگر ادغام شوند كه هم «خالص» باشند و هم «سبك». هردو وزارتخانه موظف هستند خيلي از اموري را كه از پيكر اصلي آنها آويزان شده اند و مانع انجام كارهاي زيربنايي در آنجا مي شوند از خود دور كنند.
ج- يكپارچه سازي تشكيلات و نهادسازي
پس از خالص سازي و سبك سازي تشكيلاتي مي توان به آساني اين دو را در كنار هم ديد و به وحدت تشكيلاتي و نهادسازي صحيح انديشيد. اين كار در پرتو اهداف و سياستهاي علمي و آموزشي كلان انجام مي گيرد.
در اين مرحله چند حالت ممكن است اتفاق بيفتد. ممكن است در برخي قسمتها با تركيب و ادغام بتوان به شرايط بهتري رسيد. ممكن است بعضي قسمتها را قابل حذف بدانيم و آن را به طريق ممكن را از پيكر نظام آموزشي حذف كنيم.
احتمال دارد به تاسيس بخش جديد و نهادسازي در تشكيلات و تعريف نقش هاي نو نياز داشته باشيم. ممكن است با توجه به ضرورتهاي اصل چهل و چهار قانون اساسي برخي امور را واگذار كنيم. اين كه كدام يك از صورتهاي فوق به وجود آيد و يا كدام راه و احتمال ديگري خود را نشان دهد به دلالتهاي گوناگون منتج از اوضاع و شرايط بستگي دارد.
اعتباريابي تصميمات 
تصميمات اتخاذ شده كه در قالب طرح تشكيلاتي تفصيلي ارايه مي شود در يك سمينار علمي به طور دقيق بررسي مي گردد.
دراين سمينار افرادي حضور خواهند داشت كه هر دو بخش را به طور نسبي مي شناسند و اهل نظر مي باشند. بديهي است كه در اعتباريابي طرح هيچ معياري جز مصالح علمي و آموزشي كشور تاثيرگذار نبايد باشد و صاحب نظران به طور آزاد به بررسي طرح بپردازند. قاعدتاً اين بررسي در صورتي موثر خواهد بود كه برهان و دليل بر مباحث حاكم باشد.
اصلاح طرح
براساس مباحث و پيشنهادهاي طرح شده درسمينار، طرح ادغام اصلاح مي شود و سپس به مراجع بالاتر جهت بررسي و تصويب تقديم مي گردد.
طرح زمان بندي براي اجرا
تهيه طرح اجرايي ادغام به اندازه خود طرح ادغام اهميت دارد. اگر زمان بندي دقيق اجرايي با توجه به واقعيتها و محدوديتها تهيه نشود و افراد مناسب و معتقد به آن پيش بيني نگردد، ادغام صورت نخواهد گرفت و ممكن است مشكلاتي را نيز به دنبال داشته باشد. زمان بندي و مرحله بندي اجرا به نحوي طراحي شود كه وقفه اي در انجام كارها به وجود نيايد ادغام دو وزارتخانه به تكوين جسم موجود زنده اي شباهت دارد كه اعضاي بدن به تدريج شكل مي گيرد.
¤ پژوهش محوركردن آموزش وپرورش
هر يك از فعاليتهاي آموزش و پرورش به دليل ارتباط با تربيت انسان مسائل پنهان و آشكار متعددي دارد كه به وسيله پژوهش آشكار مي گردد. مي توان گفت اعتبار و اطمينان به تصميمات به استناد آنها به تحقيقات مربوط وابسته است. در شرايط كنوني با وجود پژوهشگاه تعليم و تربيت و شوراهاي پژوهشي درهر يك از معاونتهاي وزارتخانه و سازمانهاي آموزش وپرورش استانها پژوهش هايي انجام مي گيرد ولي ارتباط و هم سويي آنها با نياز و ضرورتهاي آموزشي وپرورشي شديداً محل ترديد است.
خيلي از مسائل به دليل عدم ابتناي آنها به تحقيق مناسب حل نمي شود. به نظر مي رسد اصولاً پژوهش محور كردن تصميمات و احساس تعهد به لزوم تحقيقات درآموزش وپرورش ايران به عنوان يك راهبرد پذيرفته شده نيست. هرگز مفهوم اين سخن آن نيست كه تحقيقاتي انجام نمي گيرد بلكه به اين معناست كه تحقيقات دريك دايره تصميم گيري شفاف مباني برنامه ها را تشكيل نمي دهند.
براي اصلاح امور انجام چند كار ضروري به نظر مي رسد:
الف- مسئله يابي دقيق درهريك از بخش هاي آموزش وپرورش 
ب- تبديل مسئله ها به موضوعات تحقيق مناسب.
ج- اجراي تحقيقات و نظارت بر آنها تا رسيدن به يافته هاي مربوط به سؤالات تحقيق
د- كاربست تحقيقات درجهت حل مسائل و تدوين برنامه ها.
هـ همراه كردن «بسته پژوهشي» با هر يك از طرحها
متناسب سازي پژوهشها با طرحها و برنامه ها مستلزم تغيير رويكرد پژوهشي درهمه شوراهاي تحقيقات در سطح آموزش و پرورش است.
تعامل با صدا و سيما براي غني سازي برنامه ها
ارتباط هدفمند و مدون آموزش و پرورش با صدا و سيما از چند جهت قابل تامل و رسيدگي است. يكي از اين جهت كه صدا و سيما يك عامل موثر تربيت و رشد فرهنگي آحاد جامعه است. چنانچه بين برنامه هاي آنجا و آموزش و پرورش هم سويي وجود نداشته باشد خيلي از هدفهاي تربيتي حاصل نمي شود. البته نمي توان انتظار هماهنگي كامل بين اين دو نهاد فرهنگي، تربيتي را داشت. چون هركدام ويژگيها و قلمرو نفوذ خاص دارند ولي مي توان جهت گيريها را هم سو كرد تا در صورت امكان همسويي عيني و نزديك در بعضي طرحهاي تربيتي به عمل آيد.
دومين بعد ارتباط صدا و سيما با آموزش و پرورش، استفاده از نفوذ اين رسانه درپيشبرد فعاليتهاي آموزشي و پرورشي و غني سازي آن در سطح ملي مربوط است.
امكان برقراري ارتباط با قاطبه معلمان و يا مديران مدارس در سرتاسر كشور هميشه يكي از مسائل اصلي آموزش و پرورش بوده است. از طريق صدا و سيما مي توان خيلي از آموزشهاي ضمن خدمت را به معلمان ارايه كرد و در برنامه هاي مختلف از ديدگاههاي آنان در بررسي و اصلاح تصميمات آموزش و پرورش استفاده نمود. براي رسيدن به چنين مقاصدي ارتباط اين دو سازمان مهم و حساس را بايد از نو تعريف كرد. در اين تعريف جديد، ارتباط نظام دار و ساختار يافته آنان ضروري به نظر مي رسد.

 الگوي نوجوانتان باشيد 

والديني كه چندين نوجوان هم سن و سال در خانه دارند حتما بارها شاهد جنجال هاي بين فرزندانشان بوده اند.
اين رقابت ها و مشاجره ها معمولاً بر سر مسائل بسيار پيش پا افتاده و جزئي پيش مي آيد ولي براستي چرا برخي والدين نمي توانند به اين راحتي ها مشكل را برطرف كنند و نوجوانانشان را بيشتر تحريك مي كنند.
دعواي بين فرزندان جوان خانواده نه تنها بر عزت نفس و استقلال شخصيت آن ها تأثير مي گذارد بلكه بر روابط بين آن ها در سنين ميانسالي هم تأثيرگذار است.
حتي روش هايي كه افراد براي حل مشكلاتشان به كار مي برند مي تواند تأثير گرفته از كودكي شان باشد؛ زماني كه با خواهر و برادر بر سر موضوعي درگير مي شدند و به دنبال راه حل مشكل مي گشتند.
شما، به عنوان پدر يا مادر، با وجود درك احساساتي چون حسادت، خشم و پرخاشگري كه در وجود فرزندانتان است، چگونه مي توانيد گرما و محبت را به كانون گرم خانواده برگردانيد و حس مشاركت و همكاري را در آن ها بيدار كنيد؟
براي حل مشكل فرزندانتان سعي كنيد از روش هاي زير كه روانشناسان توصيه كرده اند استفاده كنيد.
- از ماجرا به طور كامل آگاه شويد:
بسياري از مواقع هنگامي كه والدين با دعواي فرزندانشان مواجه مي شوند، فوراً شروع مي كنند به داد و بيداد و دعواكردن فرزند خاطي. اما با اين روش آن ها هرگز نمي توانند از كل ماجرا آگاه شوند.
ممكن است فرزندي كه رفتار خشونت آميز، مثلا كتك زدن را انجام داده، بارها و بارها از سوي خواهر يا برادرش اذيت شده باشد ولي چون آن ها هميشه با مظلوم نمايي خودشان را از ديد پدر و مادر پنهان مي كنند، هيچ وقت تنبيه نشده اند. در اين صورت والدين فقط رفتار آخر فرزند ديگر را مي بيند و او را دعوا مي كنند.
وقتي والدين به طور كامل متوجه مي شوند كه چه اتفاقي افتاده است مي توانند به همه فرزندانشان بهتر كمك كنند. مي توانيد بچه ها را در طول روز زيرنظر بگيريد و هر وقت رفتار محبت آميزي به خواهر يا برادرشان نشان دادند آن ها را تشويق كنيد.
- روي احساسات متمركز شويد:
وقتي كه بچه ها خشمگين مي شوند، آن قدر عصبي و مضطربند كه در آن لحظه هرچه را كه به آن ها بگوييد نمي توانند به درستي درك كنند. پس بهتر است زماني كه هنوز دعوايي شروع نشده و بچه ها آرام هستند به آن ها روش هاي آرام كردن خود به هنگام عصبانيت را ياد بدهيد: مثل نفس عميق كشيدن. به آن ها كمك كنيد تا احساساتشان را بشناسند و بتوانند آن احساس و علت اصلي كه باعث عصبانيت شان شده را بيان كنند.
شما هم بايد با صبر و حوصله به صحبت هاي هر دو طرف دعوا گوش دهيد. در ابتدا بايد به نحوي سر صحبت را با بچه ها باز كنيد تا آن ها در مورد چيزي كه ناراحتشان كرده حرف بزنند.
وقتي فرزند جوان شما بفهمند كه شما به احساسات و نظرشان اهميت مي دهيد، آن ها هم در برخورد با ديگران همدلي بيشتري از خود نشان مي دهند.
- به قوانين پايبند باشيد:
وجود قوانين و حد و مرزهاي خاص در خانواده احتمال بروز درگيري بين فرزندان را كاهش مي دهد. والدين بايد با صبر و حوصله اين قوانين را براي فرزندانشان توضيح بدهند و از آنان بخواهند كه مطابق آن عمل كنند.
درست است كه اين كار زمان و انرژي زيادي مي طلبد ولي مطمئنا به ايجاد آرامش در خانه كمك مي كند و دعواي فرزندان را به حداقل مي رساند.
اما مشكل اين جاست كه والدين معمولا در نيمي از موارد به قوانيني كه خودشان وضع كردند پايبند هستند و به طور قاطع از فرزندانشان مي خواهند كه مطابق آن رفتار كنند. همين ناديده گرفتن يا فراموش كردن قوانين از طرف والدين باعث مي شود كه فرزندان هم چندان آن ها را جدي نگيرند.
شما بايد قوانيني هم براي حفظ حقوق فردي و اموال شخصي فرزندانتان داشته باشيد. زيرا اين مسئله براي آن ها بسيار بااهميت است و سرچشمه بسياري از مشاجره هاست.
وقتي كه فرزندتان يكي از اموالش را خيلي دوست دارد و براي آن اهميت ويژه اي قائل است، يا دوست دارد قسمت كوچكي از اتاق فقط مخصوص او باشد شما هم بايد تا جاي ممكن با قوانيني كه براي همه فرزندان وضع مي كنيد او را حمايت كنيد تا از وقوع درگيري هاي احتمالي در آينده هم پيشگيري كرده باشيد.
براي استفاده از كامپيوتر، تلويزيون و وسايلي از اين دست، يك برنامه زمان بندي شده تنظيم كنيد و براي هر كس به طور جداگانه وقتي تعيين كنيد.
- اجازه بدهيد بچه ها خودشان راه حل را پيدا كنند:
هنگامي كه مي خواهيد قانوني را براي خانواده بگذاريد يا مشغول حل اختلاف بين فرزندانتان هستيد، سعي كنيد بچه ها خودشان براي حل مشكل ايده بدهند. براي اين كار مي توانيد از اين الگوي سه مرحله اي استفاده كنيد: اول موضوع را به طور كامل روشن كنيد.
بعد براي افزايش حس درك متقابل از هر كدام از فرزندانتان بخواهيد كه خواسته ديگري را برايتان بازگو كند. و در مرحله آخر از آنان بخواهيد خودشان براي حل اين مشكل راهي را پيشنهاد بدهند.
- الگوي خوبي براي فرزندان باشيد:
اغلب فرزندان وقتي دعوا مي كنند براي قضاوت و حل درگيري پيش مادرشان مي روند ولي اگر پدر نيز در اين زمينه با مادر همكاري كند و حضوري مثبت و فعال داشته باشد، تأثير دوچندان مي شود.
پدر و مادرها بايد با رفتار خودشان به بچه ها، همكاري، رعايت نوبت و مشاركت را آموزش دهند. مي توان هر چند وقت يك بار بازي هايي با حضور همه افراد خانواده ترتيب داد و در حين بازي اين مفاهيم را به آنها منتقل كرد.
بچه ها واقعا دوست دارند با اعضاي خانواده شان روابطي صميمانه و محبت آميز داشته باشند. آموزش مسائلي چون روش هاي بيان احساسات، سازش كردن با ديگران و لذت بردن از حضور در جمع، هديه ارزشمندي است كه فرزندتان در تمام طول عمرش از آن بهره مند خواهد شد.