سایت جدید تاریخی فرهنگی قرآنی 2

m5736z

blog.ir.

سوره ناس [114] در (مكه) نازل شده و داراى 6 آيه

محتوا و فضيلت سوره :. انسان هميشه در معرض وسوسه هاى شيطانى است , و شياطين جن و انس كوشش دارند در قلب و روح او نـفـوذ كـنـند, هرقدر مقام انسان در علم بالاتر رود و موقعيت او در اجتماع بيشتر گردد, وسوسه هاى شياطين شديدتر مى شود, تا او را از راه حق منحرف سازند و با فساد عالمى عالمى را بر باد دهند.  ايـن سوره به پيغمبراكرم (ص ) به عنوان يك سرمشق و پيشوا و رهبر دستورمى دهد كه از شر همه وسوسه گران به خدا پناه برد. در سوره فلق انواع مختلف شرور مطرح شده , ولى در اين سوره فقط روى شر وسوسه گران ناپيدا (وسواس خناس) تكيه شده است .
در فـضيلت تلاوت   روايات متعددى وارد شده از جمله اين كه درحديثى مى خوانيم كه : پـيـغـمـبـر اكـرم (ص) شديدا بيمار شد, جبرئيل و ميكائيل (دو فرشته بزرگ خدا) نزد او آمدند, جبرئيل نزد سر پيامبر نشست و ميكائيل نزد پاى او, جبرئيل سوره فلق را تلاوت كرد, و پيغمبر را با آن در پناه خدا قرار داد, و ميكائيل ناس
بگو: پناه مى برم به پروردگار مردم  قل اعوذ برب الناس
(آيه )ـ به مالك و حاكم مردم  ملك الناس
(آيه )ـ به خدا و معبود مردم  اله الناس
در اينجا روى سه وصف از اوصاف بزرگ خداوند (ربوبيت و مالكيت و الوهيت) تـكيه شده است كه همه آنها ارتباط مستقيمى به تربيت انسان ,و نجات او از چنگال وسوسه گران دارد. البته منظور از پناه بردن به خدا اين نيست كه انسان تنها با زبان اين جمله را بگويد, بلكه بايد با فكر و عـقيده و عمل نيز خود را در پناه خدا قرار دهد, از راههاى شيطانى , برنامه هاى شيطانى , افكار و تـبـلـيـغـات شـيطانى , مجالس و محافل شيطانى ,خود را كنار كشد, و در مسير افكار و تبليغات رحـمانى جاى دهد, وگرنه انسانى كه عملا خود را در معرض طوفان آن وسوسه ها قرار داده , تنها با خواندن اين سوره و گفتن اين الفاظ به جائى نمى رسد.
بـا گـفـتـن رب الـنـاس اعتراف به ربوبيت پروردگار مى كند, و خود را تحت تربيت او قرار مى دهد.
با گفتن ملك الناس خود را ملك او مى داند, و بنده سر بر فرمانش مى شود.
و با گفتن اله الناس در طريق عبوديت او گام مى نهد, و از عبادت غير او پرهيز مى كند, بدون شـك كـسـى كـه بـه ايـن صـفـات سـه گانه مؤمن باشد, و خود را با هرسه هماهنگ سازد از شر وسوسه گران در امان خواهد بود. در حقيقت اين اوصاف سه گانه سه درس مهم تربيتى و سه وسيله نجات ازشر وسوسه گران است و انسان را در مقابل آنها بيمه مى كند.
(آيه )ـ  از شر وسوسه گر پنهانكار من شرالوسواس الخناس
(آيه )ـ كه درون سينه انسانها وسوسه مى كند الذى يوسوس فى صدور الناس
(آيه )ـ خواه از جن باشد يا از انسان من الجنة والناس
خـناس صيغه مبالغه از ماده خنوس به معنى جمع شدن و عقب رفتن است , اين به خاطر آن اسـت كـه شياطين هنگامى كه نام خدا برده مى شود عقب نشينى مى كنند, و از آنجا كه اين امر غالبا با پنهان شدن توام است اين واژه به معنى اختفا نيز آمده است . بـنـابـرايـن مـفـهـوم آيـات چنين است : بگو: من از شر وسوسه گر شيطان صفتى كه از نام خدا مى گريزد و پنهان مى گردد به خدا پناه مى برم . كـار شـيـطـان تزيين است و مخفى كردن باطل در لعابى از حق , و دروغ در پوسته اى از راست , و گناه در لباس عبادت , و گمراهى در پوشش هدايت . خـلاصه هم خودشان مخفى هستند, و هم برنامه هايشان پنهان است , و اين هشدارى است به همه رهروان راه حق كه منتظر نباشند شياطين را در چهره و قيافه اصلى ببينند, آنها وسواس خناسند, و كارشان حقه و دروغ و نيرنگ و رياكارى و ظاهرسازى و مخفى كردن حق .
جمله من الجنة و الناس هشدار مى دهد كه وسواسان خناس تنها در ميان يك گروه و يك جـمـاعـت , و در يـك قشر و يك لباس نيستند, درميان جن و انس پراكنده اند و در هر لباس و هر جماعتى يافت مى شوند, بايد مراقب همه آنها بود و بايد از شر همه آنها به خدا پناه برد. دوسـتـان نـابـاب , همنشينهاى منحرف , پيشوايان گمراه ظالم , كارگزاران جباران و طاغوتيان , نويسندگان و گويندگان فاسد, مكتبهاى الحادى و التقاطى ظاهر فريب , وسائل ارتباط جمعى وسـوسه گر, همه اينها و غير اينها در مفهوم گسترده وسواس خناس واردند كه انسان بايد از شر آنها به خدا پناه برد.

سوره فلق [113]. در مكه نازل شده و داراى 5 آيه

محتوا و فضيلت سوره :. مـحـتـواى ايـن سوره تعليماتى است كه خداوند به پيغمبراكرم (ص ) خصوصا به ساير مسلمانان عـمـوما, در زمينه پناه بردن به ذات پاك او از شر همه اشرار مى دهد, تا خود را به او بسپارند, و در پناه او از شر هر موجود صاحب شر در امان بدارند. روشـن است اينها براى كسانى است كه روح و جان و عقيده و عمل خود را بامحتواى آن هماهنگ سازند. در نخستين آيه به شخص پيغمبر(ص) به عنوان يك الگو و پيشوا چنين دستور مى دهد:  بگو: پناه مى برم به پروردگار سپيده صبح كه دل سياهى شب رامى شكافد قل اعوذ برب الفلق
(آيه )ـ از شر تمام آنچه آفريده است من شر ما خلق از شـر هـمـه موجودات شرور, انسانهاى شرور, جن و حيوانات و حوادث و پيشامدهاى شر و از شر نفس اماره .
فـلـق در اصل به معنى شكافتن چيزى و جدا كردن بعضى از بعضى ديگر است , و از آنجا كه به هـنگام دميدن سپيده صبح پرده سياه شب مى شكافد, ايـن مـعانى سه گانه (طلوع صبح ـ تولد موجودات زنده ـ آفرينش هرموجود) پديده اى است عجيب كه دليل بر عظمت پروردگار و خالق و مدبر آن است , و توصيف خداوند به اين وصف داراى مفهوم و محتواى عميقى است .
تعبير به من شر ما خلق مفهومش اين نيست كه آفرينش الهى در ذات خود شرى دارد, ,قرآن مى گويد: همان خدائى كه هرچه را آفريد نيكو آفريد(الم سجده /7). وانـگـهـى بسيارى از امور است كه ما در ظاهر آنها را شر حساب مى كنيم ولى در باطن خير است مانند حوادث و بلاهاى بيدارگر و هشدار دهنده كه انسان را از خواب غفلت بيدار ساخته و متوجه خدا مى كند اينها مسلما شر نيست . 

(آيه )ـ و از شر هرموجود شرور هنگامى كه شبانه وارد مى شود ومن شر غاسق اذا وقب
(آيـه ) و از شر آنها كه در گره ها مى دمند و هر تصميمى را سست كنند ومن شر النفاثات فى العقد بـسـيـارى از مـفـسـران نـفـاثـات را به معنى (زنان ساحره) تفسير كرده اند آنها اورادى را مى خواندند و در گره هايى مى دميدند و به اين وسيله سحرمى كردند. ولـى جـمـعـى آن را اشـاره به زنان وسوسه گر مى دانند كه پى درپى در گوش مردان , مخصوصا همسران خود, مطالبى را فرو مى خوانند تا عزم آهنين آنها را درانجام كارهاى مثبت سست كنند. فخررازى مى گويد: زنان به خاطر نفوذ محبتهايشان در قلوب رجال در آنان تصرف مى كنند.
اين معنى در عصر و زمان ما از هر وقت ظاهرتر است زيرا از مهمترين وسائل نفوذ جاسوسها در سـيـاسـتـمـداران جـهـان اسـتفاده از زنان جاسوسه است كه با اين نفاثات فى العقد قفلهاى صـنـدوق هاى اسرار را مى گشايند و از مرموزترين مسائل با خبر مى شوند و آن را در اختيار دشمن قرار مى دهند.
بعضى نيز نفاثات را به نفوس شريره , و يا جماعتهاى وسوسه گر كه با تبليغات مستمر خود گره هاى تصميمها را سست مى سازند تفسير نموده اند.  آيه مفهوم عام و جامعى داشته باشد كه همه اينها را شامل شود حتى سخنان سخن چينها, و نمامان كه كانونهاى محبت را سست و ويران مى سازند.
(آيه )ـ و از شر هر حسودى هنگامى كه حسد مى ورزد و من شر حاسد اذا حسد ايـن آيـه نـشـان مى دهد كه حسد از بدترين و زشت ترين صفات رذيله است ,چرا كه قرآن آن را در رديف كارهاى حيوانات درنده و مارهاى گزنده , و شياطين وسوسه گر قرار داده است . حسد يك خوى زشت شيطانى است كه بر اثر عوامل مختلف مانند ضعف ايمان و تنگ نظرى و بخل در وجود انسان پيدا مى شود, و به معنى درخواست و آرزوى زوال نعمت از ديگرى است . حـسـد سـرچشمه بسيارى از گناهان كبيره است همانگونه كه امام باقر(ع)مى فرمايد: حسد ايمان انسان را مى خورد و از بين مى برد همان گونه كه آتش هيزم را!

سوره اخلاص [112]. در مكه نازل شده و داراى 4 آيه

محتوا و فضيلت سوره :. ايـن سوره از توحيد پروردگار, و يگانگى او سخن مى گويد, و در چهار آيه كوتاه چنان توصيفى از يگانگى خداوند كرده كه نياز به اضافه ندارد. در شان نزول اين سوره از امام صادق (ع) چنين نقل شده : يهود از رسول اللّه تقاضا كردند خداوند را بـراى آنها توصيف كند, پيغمبر(ص)سه روز سكوت كرد و پاسخى نگفت تا اين سوره نازل شد و پاسخ آنها را بيان كرد   در فضيلت تلاوت اين سوره از پيغمبراكرم (ص) فرمود: آيا كسى از شما عاجز است از اين كه يك سوم قرآن را در يك شب بخواند؟!. سوره قل هواللّه را بخوانيد.
او يكتا و بى همتاست : بگو: خداوند يكتا و يگانه است قل هواللّه احد ذات منفردى است كه نظير و شبيهى براى او نيست . آغاز جمله با ضمير هو كه ضمير مفرد غائب است و از مفهوم مبهمى حكايت مى كندـ در واقع رمـز و اشـاره اى بـه ايـن واقـعـيت است كه ذات مقدس او در نهايت خفا است , و از دسترس افكار مـحـدود انسانها بيرون , هرچند آثار او آن چنان جهان را پر كرده كه از همه چيز ظاهرتر و آشكارتر اسـت , چنانكه در آيه 53 فصلت مى خوانيم : به زودى نشانه هاى خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها نشان مى دهيم تا برايشان آشكار گردد كه او حق است . سپس از اين حقيقت ناشناخته پرده برمى دارد و مى گويد: او خداوند يگانه و يكتاست .
احـد خـداوند احد و واحد است و يگانه و يكتاست نه به معنى واحد عددى , يا نوعى و جـنـسـى , بـلكه به معنى وحدت ذاتى, و به عبارت روشنتر وحدانيت او به معنى عدم وجود مثل و مانند و شبيه و نظير براى او ست

(آيـه )ـ خداوندى كه همه نيازمندان قصد او مى كنند اللّه الصمد در تـفسير صمد در حديثى مى خوانيم كه : محمدبن حنيفه از اميرمؤمنان على (ع) درباره صمد سؤال كرد فرمود:. تـاويـل صـمـد آن اسـت كه او نه اسم است و نه جسم , نه مانند و نه شبيه دارد, و نه صورت و نه تـمثال نه حد و حدود, نه محل و نه مكان ,نه اينجا و نه آنجا, نه پر است و نـه خـالـى , نه ايستاده است و نه نشسته , نه سكون دارد و نه حركت , نه ظلمانى است نه نورانى نه روحانى است و نه نفسانى , و در عين حال هيچ محلى از او خالى نيست , و هيچ مكانى گنجايش او را نـدارد,نـه رنـگ دارد و نه بر قلب انسانى خطور كرده, و نه بو براى او موجود است, همه اينها از ذات پاكش منتفى است
ايـن حـديـث به خوبى نشان مى دهد كه صمد مفهوم بسيار جامع و وسيعى دارد كه هرگونه صفات مخلوقات را از ساحت مقدسش نفى مى كند.
(آيـه )ـ سـپس در اين آيه به رد عقايد نصارى و يهود و مشركان عرب كه براى خداوند فرزندى , يا پدرى قائل بودند, پرداخته , مى فرمايد: هرگز نزاد و زاده نشد لم يلد و لم يولد در مـقابل اين بيان , سخن كسانى است كه معتقد به تثليث (خدايان سه گانه) بودند, خداى پدر, و خداى پسر, و روح القدس !. يـهـود گـفتند: عزير پسر خداست ! و نصارا گفتند: مسيح پسر خداست ! اين سخنى است كه با زبـان خـود مـى گويند كه همانند گفتار كافران پيشين است , لعنت خدا بر آنها باد چگونه از حق منحرف مى شوند ! (توبه /30). مـشركان عرب نيز معتقد بودند كه ملائكه دختران خدا هستند! آنها براى خدا پسران و دخترانى به دروغ و از روى جهل ساختند! (انعام /100).
(آيـه )ـ و بـالاخـره مطلب را درباره اوصاف خدا به مرحله كمال رسانده (و براى او هيچ گاه شبيه و مانندى نبوده است ولم يكن له كفوا احد (كفو) در اصل به معنى همطراز در مقام و منزلت و قدر است , و سپس به هرگونه شبيه و مانند اطلاق مى شود. مـطـابق اين آيه تمام عوارض مخلوقين , و صفات موجودات , و هرگونه نقص و محدوديت از ذات پاك او منتفى است , اين همان توحيد ذاتى و صفاتى است , درمقابل توحيد عددى و نوعى . بنابراين , او نه شبيهى در ذات دارد, نه مانندى در صفات , و نه مثلى در افعال , و از هر نظر بى نظير و بى مانند است . امـيـرمـؤمـنان على (ع ) در خطبه 186 نهج البلاغه مى فرمايد: او كسى را نزاد كه خود نيز مولود بـاشـد, و از كـسى زاده نشد تا محدود گردد, مانندى ندارد تا با او همتا گردد, و شبيهى براى او تصور نمى شود تا با او مساوى باشد

سوره مسد [111] در ((مكه )) نازل شده و داراى پنج آيه

محتوا و فضيلت سوره :. ايـن سـوره كـه تـقـريبا در اوائل دعوت آشكار پيغمبراكرم (ص ) نازل شده تنها سوره اى است كه در آن حـمـلـه شديدى با ذكر نام نسبت به يكى از دشمنان اسلام و پيغمبراكرم (ص)در آن عصر و زمان يـعـنـى ابـولـهـب شـده است , و محتواى آن نشان مى دهد كه او عداوت خاصى نسبت به پيغمبر اسلام (ص ) داشت , او و همسرش از هيچ گونه كارشكنى و بدزبانى مضايقه نداشتند. قـرآن بـا صـراحـت مـى گويد: هر دو اهل دوزخند و اين معنى به واقعيت پيوست,سرانجام هر دو بى ايمان از دنيا رفتند و اين يك پيشگوئى صريح قرآن است .
شـان نـزول سـوره : از (ابن عباس)نقل شده هنگامى كه آيه و انذر عشيرتك الا قربين نـازل شـد و پيغمبر ماموريت يافت فاميل نزديك خود را انذار كند و (دعوت خود را علنى سازد) پيغمبراكرم (ص ) بر فراز كوه صفا آمد و فرياد زد: يا صباحاه!  اگر به شما خبر دهم كه سواران دشمن از كنار اين كوه به شما حمله ور مى شوند, آيا مرا تصديق خواهيد كرد؟. در پاسخ گفتند: ما هرگز از تو دروغى نشنيده ايم .
فرمود: انى نذير لكم بين يدى عذاب شديد; من شما را در برابر عذاب شديد الهى انذار مى كنم (شما را به توحيد و ترك بتها دعوت مى نمايم) هنگامى كه ابولهب اين سخن را شنيد گفت : زيان و مرگ بر تو باد! آيا تو فقط براى همين سخن ما را جمع كردى ؟ در اين هنگام بود كه اين سوره نازل شد. خـطـر ابولهب و همسرش براى اسلام و عداوت آنها منحصر به اين نبود, و اگرمى بينيم قرآن لبه تـيز حمله را متوجه آنها كرده و با صراحت از آنها نكوهش مى كند دلائلى بيش از اين دارد .
 بريده باد هر دو دست ابولهب  و مرگ بر او باد (تبت يدا ابى لهب و تب 
(آيه )ـ سپس مى افزايد: هرگز مال و ثروتش و آنچه را به دست آورد به حالش سودى نبخشيد. و عذاب الهى را از او باز نخواهد داشت ما اغنى عنه ماله وما كسب  از ايـن تـعـبـيـر اسـتـفـاده مـى شود كه او مرد ثروتمند مغرورى بود كه بر اموال و ثروت خود در كوششهاى ضد اسلاميش تكيه مى كرد.
(آيـه )ـ و به زودى وارد آتشى شعله ور و پر لهيب مى شود سيصلـى نارا ذات لهب اگر نام او ابولهب بود, آتش عذاب او نيز ابولهب است و شعله هاى عظيم دارد. نه تنها ابولهب كه هيچ يك از كافران و بدكاران , اموال و ثروت و موقعيت اجتماعيشان آنها را از آتش دوزخ و عذاب الهى رهائى نمى بخشد, چنانكه در جاى ديگر مى خوانيم : قيامت روزى است كـه نـه امـوال و نـه فـرزندان , هيچ كدام سودى به حال انسان ندارد, مگر آن كس كه با قلب سالم (روحى با ايمان و باتقوا) در محضر پروردگار حاضر شود (شعرا/88 و 89).
(آيه )ـ در اين آيه به وضع همسرش ام جميل پرداخته , مى فرمايد: همسرش , در حالى كه هيزم كش (دوزخ) است وامراته حمالة الحطب
(آيه )ـ و در گردنش طنابى است از ليف خرما! فى جيدها حبل من مسد
در ايـن كـه هـمـسـر ابـولـهـب كـه خـواهـر ابوسفيان و عمه معاويه بود و درعداوتها و كـارشـكـنـيـهـاى شوهرش بر ضد اسلام شركت داشت حرفى نيست , اما دراين كه قرآن چرا او را حمالة الحطب زنى كه هيزم بر دوش مىكشد توصيف كرده , بعضى گفته اند: اين به خاطر آن اسـت كـه بوته هاى خار را بر دوش مى كشيد, و بر سر راه پيغمبر اسلام (ص) مى ريخت تا پاهاى مباركش آزرده شود.

سوره نصر [110]. در مدينه نازل شده و داراى 3 آيه

محتوا و فضيلت سوره :. ايـن سوره بعد از هجرت نازل شده است , و در آن بشارت و نويد از پيروزى عظيمى مى دهد كه به دنـبـال آن مـردم گـروه گـروه وارد ديـن خـدا مـى شـونـد, و لـذا بـه شكرانه اين نعمت بزرگ پيغمبر اكرم (ص) را دعوت به (تسبيح) و (حمد) الهى و (استغفار) مى كند.  گـرچـه در اسـلام فـتـوحات زيادى رخ داد, ولى فتحى با مشخصات فوق جز((فتح مكه )) نبود, بخصوص اين كه طبق بعضى از روايات , اعراب معتقد بودند اگر پيامبراسلام (ص) مكه را فتح كند و بر آن مسلط گردد اين دليل بر حقانيت اوست . يـكى از نامهاى اين سوره سوره (توديع)(خداحافظى) است چرا كه در آن بطور ضمنى از رحلت پيامبر(ص) خبر مى دهد. در حـديثى آمده است هنگامى كه اين سوره نازل شد و پيغمبراكرم (ص)آن را بر ياران خود تلاوت كـرد هـمـگى خوشحال و خوشدل شدند, ولى عباس عموى پيامبر(ص) كه آن را شنيد گريه كرد, پيغمبر(ص) فرمود: اى عمو چرا گريه مى كنى ؟. عرض كرد: گمان مى كنم خبر رحلت شما در اين سوره داده شده اى رسول خدا!. پيامبر فرمود: مطلب همان گونه است كه تو مى گوئى . درباره فضيلت تلاوت اين سوره در حديثى از پيغمبراكرم (ص) آمده : كسى كه آن را تلاوت كند همانند اين است كه همراه پيغمبر(ص) در فتح مكه بوده است .
(آيـه )ـ هنگامى كه پيروزى نهائى فرا رسد !. اذا جا نصراللّه والفتح
(آيـه )ـ و ببينى مردم گروه گروه وارد دين خدا مى شوند و رايت الناس يدخلون فى دين اللّه افواجا
درست است كه براى غلبه بر دشمن بايد تامين قوا و تهيه نيرو كرد, ولى يك انسان موحد, نصرت را تـنها از ناحيه خدا مى داند و به همين دليل به هنگام پيروزى مغرور نمى شود, بلكه در مقام سپاس الهى در مى آيد.
(آيـه )ـ از ايـن رو  پـس (به شكرانه اين نعمت بزرگ واين پيروزى و نـصرت الهى) پروردگارت را تسبيح و حمد كن , و از او آمرزش بخواه كه او بسيار توبه پذير است فسبح بحمد ربك واستغفره انه كان توابا
در اين سوره نخست از نصرت الهى , و سپس فتح و پيروزى , و بعد نفوذ و گسترش اسلام , و ورود مردم دسته دسته در دين خدا سخن به ميان آمده , و اين هرسه علت و معلول يكديگرند, تا نصرت و يـارى الـهى نباشد فتح و پيروزى نيست ,و تا فتح و پيروزى نرسد و موانع از سر راه برداشته نشود مـردم گروه گروه مسلمان نمى شوند, و البته به دنبال اين سه مرحله مرحله چهارم يعنى مرحله شكر و حمد وستايش خدا فرا مى رسد.
تسبيح به معنى منزه شمردن خداوند از هرگونه عيب و نقص است , و حمد براى توصيف او به صفات كماليه و استغفار در برابر نقصانها و تقصيرهاى بندگان است . ايـن فـتـح عـظيم سبب شد كه افراد گمان نكنند خداوند يارانش را تنها مى گذارد (پاكى از اين نـقـص) و نـيز بدانند كه خداوند بر انجام وعده هايش توانا است (موصوف بودن به اين كمال) و نيز بندگان به نقص خود در برابر عظمت او اعتراف كنند.

فتح مكه بزرگترين پيروزى اسلام :. فـتـح مـكه فصل جديدى در تاريخ اسلام گشود, و مقاومتهاى دشمن را بعد از حدود بيست سال درهـم شـكست , در حقيقت با فتح مكه بساط شرك و بت پرستى از جزيره عربستان برچيده شد, و اسلام آماده براى جهش به كشورهاى ديگر جهان گشت .

                                    سوره كافرون [109]. در مكه نازل شده و داراى 6 آيه

محتواى سوره :. لـحـن سوره نشان مى دهد در زمانى نازل شده كه مسلمانان در اقليت بودند و كفار در اكثريت , و پيغمبر اكرم (ص) از ناحيه آنها سخت در فشار بود, و اصرار داشتند او را به سازش با شرك بكشانند, پـيامبر(ص) دست رد بر سينه همه آنها مى زند, و آنها را بكلى مايوس مى كند, بدون آن كه بخواهد با آنها درگير شود. ايـن سـرمـشـقى است براى همه مسلمانان كه در هيچ شرائطى در اساس دين و اسلام با دشمنان سـازش نـكـنـنـد و هـر وقت چنين تمنائى صورت گيرد آنها را كاملا مايوس كنند,

فضيلت تلاوت سوره : در حـديـثـى از پـيغمبراكرم(ص) فرمود: كسى كه سوره قل يا ايها الكافرون را بـخـوانـد گـوئى ربـع قـرآن را خـوانـده , و شياطين طغيانگر از او دور مى شوند, و از شرك پاك مى گردد, و از فزع بزرگ (روز قيامت) در امان خواهد بود. و در حديثى از امام صادق (ع ) مى خوانيم : پدرم هنگامى كه از آن فراغت مى يافت مى فرمود: من تنها خدا را عبادت مى كنم من تنها خدا را عبادت مى كنم
شـان نـزول سـوره : اين سوره درباره گروهى از سران مشركان قريش نـازل شـده , مـانـنـد ولـيدبن مغيره و عاص بن وائل  و حارث بن قيس و گفتند: اى مـحمد! تو بيا از آيين ما پيروى كن , ما نيز از آيين تو پيروى مى كنيم , و تو را در تمام امتيازات خود شريك مى سازيم , يك سال تو خدايان ما راعبادت كن ! و سال ديگر ما خداى تو را عبادت مى كنيم . پيغمبر(ص) فرمود: پناه بر خدا كه من چيزى را همتاى او قرار دهم !. گفتند: لااقل بعضى از خدايان ما را لمس كن و از آنها تبرك بجوى ما تصديق تو مى كنيم و خداى تو را مى پرستيم !. در اين هنگام سوره كافرون نازل شد, و رسول اللّه به مسجد الحرام آمد, در حالى كه جـمعى از سران قريش در آنجا جمع بودند بالاى سرآنها ايستاد, و اين سوره را تا آخر بر آنها خواند آنها وقتى پيام اين سوره را شنيدند كاملا مايوس شدند, و حضرت و يارانش را آزار دادند

هرگز با بت پرستان سر سازش ندارم !. بگو: اى كافران قل يا ايها الكافرون
(آيه )ـ آنچه را شما مى پرستيد من نمى پرستم لا اعبد ما تعبدون
(آيه )ـ و نه شما آنچه را من مى پرستم مى پرستيد ولا انتم عابدون مااعبد
بـه اين ترتيب جدائى كامل خط خود را از آنها مشخص مى كند با صراحت گويد: من هرگز بـت پـرستى نخواهم كرد, و شما با اين لجاجت كه داريد و با تقليد كوركورانه از نياكان كه روى آن اصرار مى ورزيد و با منافع نامشروع سرشارى كه از بت پرستان عائد شما مى شود هرگز حاضر به خداپرستى خالص از شرك نيستند.
(آيـه )ـ بـار ديگر براى مايوس كردن كامل بت پرستان از هرگونه سازش برسر توحيد و بت پرستى مى افزايد: و نه من هرگز آنچه را شما پرستش كرده ايدمى پرستم ولا انا عابد ما عبدتم
(آيه )ـ و نه شما آنچه را كه من مى پرستم پرستش مى كنيد ولا انتم عابدون ما اعبد تـكـرار نـفـى عبادت بتها از ناحيه پيغمبر(ص) و نفى عبادت خدا از ناحيه مشركان , براى تاكيد و مـايـوس كـردن كـامل مشركان , و جدا نمودن مسير آنها از اسلام است , و اثبات عدم سازش ميان توحيد و شرك مى باشد .
(آيـه )ـ حـال كـه چنين است آيين شما براى خودتان و آيين من براى خودم لكم دينكم ولى دين

سوره كوثر [108]. در مكه نازل شده و داراى 3 آيه

محتوا و فضيلت سوره :. حديثى از پيغمبراكرم (ص) :. هـركس آن را تلاوت كند خداوند او را از نهرهاى بهشتى سيراب خواهد كرد و به عدد هر قربانى كـه بـنـدگـان خدا در روز عيد (قربان) قربانى مى كنند, و همچنين قربانى هائى كه اهل كتاب و مشركان دارند, به عدد هر يك از آنان اجرى به او مى دهد   شان نزول : پيغمبر اكرم (ص) فاقد فرزند پسر شد, اين موضوع زبان بدخواهان قريش را گشود, و كلمه ابتر يعنى بلا عقب را براى حضرتش انتخاب كردند; فكر مى كردند با رحلت پيغمبربرنامه هاى او به خاطر نداشتن فرزند ذكور تعطيل خواهد شد و خوشحال بودند.
ما به تو خير فراوان داديم !. روى سخن در تمام اين سوره به پيغمبراكرم (ص) و يـكـى از اهـداف مـهـم هر سوره تسلى خاطر آن حضرت در برابر انبوه حوادث دردناك و زخم زبانهاى مكرر دشمنان است .

(آيـه )ـ  ما به تو كوثر [ خير و بركت فراوان ] عطا كرديم انااعطيناك الكوثر پيغمبراكرم (ص) بر فراز منبر رفت و اين سوره را تلاوت فرمود, اصحاب عرض كردند: اين چيست كه خداوند به تو عطا فرموده ؟. گفت : نهرى است در بهشت , سفيدتر از شير, و صافتر از قدح (بلور) در دو طرف آن قبه هايى از در و ياقوت است. بـعـضـى آن را بـه نـبوت تفسير كرده , و بعضى ديگر به قرآن , و بعضى به كثرت اصحاب و ياران , و بعضى به كثرت فرزندان و ذريه كه همه آنها از نسل دخترش فاطمه زهرا به وجود آمدند. بعضى نيز آن را به شفاعت

(آيـه )ـ ايـن نـعمت عظيم و خير فراوان شكرانه عظيم لازم دارد, هرچند شكر مخلوق هرگز حق نـعـمـت خـالـق را ادا نـمـى كند, بلكه توفيق شكرگزارى خود نعمت ديگرى است از ناحيه او : اكنون كه چنين است پس براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى كن فصل لربك وانحر. آرى ! بخشنده نعمت اوست ; بنابراين نماز و عبادت و قربانى كه آن هم نوعى عبادت است براى غير او معنى ندارد. ايـن در بـرابـر اعمال مشركان است كه براى بتها سجده و قربانى مى كردند, درحالى كه نعمتهاى خود را از خدا مى دانستند!.         (آيـه )ـ بـا توجه به نسبتى كه سران شرك به آن حضرت مى دادند, مى فرمايد: و بدان دشمن تو قطعا بريده نسل و بى عقب است ان شانئك هو الا بتر تـعـبـيـر به شانئك بيانگر اين واقعيت است كه آنها در دشمنى خود حتى كمترين ادب را نيز رعايت نمى كردند, يعنى عداوتشان آميخته با قساوت بود.  اين در حالى است كه از بنى اميه (كه دشمنان اسلام بودند) شخص قابل ذكرى در دنيا بـاقى نماند, سپس بنگر و ببين چقدر از علماى بزرگ در ميان آنهاست مانند باقر و صادق و رضا و نفس زكيه . هزاران هزار از فرزندان فاطمه (ع) در سراسر جهان پخش شدند, در ميان آنها نويسندگان و فقها و مـحـدثان و مفسران والامقام و فرماندهان عظيم بودند كه با ايثار و فداكارى در حفظ آيين اسلام كوشيدند.

سوره ماعون [107]. در مكه نازل شده و داراى 7 آيه

محتوا و فضيلت سوره :. در ايـن سوره صفات و اعمال منكران قيامت در پنج مرحله بيان شده , كه آنها به خاطر تكذيب اين روز بـزرگ چگونه از انفاق در راه خدا, كمك به يتيمان  و مسكينان سر باز زنند, و چگونه در مورد نماز مسامحه كار و رياكارند, و ازكمك به نيازمندان روى گردانند؟. در فـضـيـلـت تلاوت :هركس اين سوره را در نـمازهاى فريضه و نافله اش بخواند خداوند نماز و روزه او را قبول مى كند, و او را در برابر كارهائى كه در زندگى دنيا از او سر زده مورد محاسبه قرار نمى دهد
 شـان نزول : درباره ابوسفيان نازل شده كه هر روز دو شتر بزرگ نحر مى كرد و خود و يارانش از آن استفاده مى نمودند اما روزى يتيمى آمد و تقاضاى چيزى كرد او با عصايش او را دور كرد.
اثرات شوم انكار معاد:.  پيغمبراكرم (ص) را مخاطب قرار داده , و اثرات شوم انكار روز جزا را در اعمال منكران بازگو مى كند, :  آيا كسى كه روز جزا را پيوسته انكار مى كند ديدى ؟! اريت الذى يكذب بالدين منظور از دين در اينجا جزا يا روز جزاست , و انكار روز جزا و دادگاه بزرگ آن , بازتاب وسيعى در اعمال انسان دارد كه در اين سوره به پنج قسمت از آن اشاره شده است .
(آيه )ـ سپس بى آنكه در انتظار پاسخ اين سؤال بماند مى افزايد: او همان كسى است كه يتيم را با خشونت مى راند! فذلك الذى يدع اليتيم
(آيـه )ـ و (ديـگـران را) بـه اطـعـام مسكين و مستمند تشويق نمى كند و لا يحض على طعام المسكين          (آيه )ـ در سومين وصف اين گروه , مى فرمايد: پس واى بر نمازگزارانى كه فويل للمصلين
(آيه )ـ در نماز خود سهل انگارى مى كنند الذين هم عن صلا تهم ساهون نـه ارزشى براى آن قائلند, و نه به اوقاتش اهميتى مى دهند, و نه اركان و شرائط و آدابش را رعايت كنند.
(آيـه )ـ در چـهـارمـيـن مرحله به يكى ديگر از بدترين اعمال آنها اشاره كرده ,مى فرمايد: همان كسانى كه ريا مى كنند الذين هم يراؤن جـامـعه اى كه به رياكارى عادت كند, نه فقط از خدا و اخلاق حسنه و ملكات فاضله دور مى شود, بـلـكـه تـمـام بـرنامه هاى اجتماعى او از محتوا تهى مى گردد, و دريك مشت ظواهر فاقد معنى خلاصه مى شود, و چه دردناك است سرنوشت چنين انسان , و چنين جامعه اى !.
(آيه )ـ  و ديگران را از ضروريات زندگى منع مى كنند و يمنعون الماعون مـسـلما يكى از سرچشمه هاى تظاهر و رياكارى عدم ايمان به روز قيامت , وعدم توجه به پاداشهاى الـهـى اسـت , و گـرنـه چـگونه ممكن است انسان پاداشهاى الهى را رها و رو به سوى خلق و خوشايند آنها آورد؟  پيغمبراكرم (ص) فرمود: كسى كه وسائل ضرورى و كوچك را از همسايه اش دريغ دارد خداوند او را از خير خود, در قيامت منع كند, و او را به حال خود وامى گذارد, و هركس خدا او را به خود واگذارد, چه بد حالى دارد؟

سوره قريش [106].  در مكه نازل شده و 4 آيه

محتواى سوره :. اين سوره در حقيقت مكمل سوره (فيل) محسوب مى شود و آيات آن دليل روشنى بر اين مطلب است . مـحتواى اين سوره بيان نعمت خداوند بر قريش و الطاف و محبتهاى او نسبت به آنهاست, تا حس شكرگزارى آنها تحريك شود و به عبادت پروردگار اين بيت عظيم كه تمام شرف و افتخارشان از آن است قيام كنند. براى خواندن يك سوره كامل در هر ركعت از نماز بايد هر دو را با هم بخواند.

فضيلت تلاوت سوره . در حـديـثـى از پـيغمبراكرم (ص) فرمود: كسى كه آن را بخواند به تعداد هر يك از كسانى كه در گرد خانه كعبه طواف كرده , يا در آنجا معتكف شده , ده حسنه به او مى دهند. مـسـلـمـا چنين فضيلتى از آن كسانى است كه در پيشگاه خداوندى كه پروردگار كعبه است سر تـعـظـيم فرود آورده , او را عبادت كنند, و احترام اين خانه را پاسدارى كرده و پيامش را با گوش جان بشنوند و به كار بندند.
(آيـه )ـ از آنجا كه در سوره قبل شرح نابودى اصحاب الفيل و لشكريان ابرهه كه به قصد نابود كـردن خـانـه كـعبه آمده بودند آمد, در اولين آيه مى فرمايد: كيفر لشكر فيل سواران به خاطراين بود كه قريش (به اين سرزمين مقدس) الفت گيرند و زمينه ظهور پيامبر فراهم شود لايلا ف قريش زيـرا آنها و تمام اهل مكه به خاطر مركزيت و امنيت اين سرزمين در آنجا سكنى گزيده بودند, بسيارى از مردم حجاز هر سال به آنجا مى آمدند, مراسم حج را بجا مى آوردند و مبادلات اقتصادى و ادبى داشتند و از بركات مختلف اين سرزمين استفاده مى نمودند .هـمـه ايـنـها در سايه امنيت ويژه آن بود, اگر با لشكركشى ابرهه و امثال او اين امنيت خدشه دار مى شد يا خانه كعبه ويران مى گشت ديگر كسى با اين سرزمين الفتى پيدا نمى كرد.
(آيه )ـ در اين آيه مى افزايد: الفت آنها در سفرهاى زمستانه و تابستانه و به خاطر اين الفت به آن بازگردند! ايلافهم رحلة الشتاء والصيف مـمـكـن اسـت مـنـظور الفت بخشيدن قريش به اين سرزمين مقدس باشد كه آنها در طول سفر تـابـستانه و زمستانه خود عشق و علاقه به اين كانون مقدس را از دل نبرند, و به خاطر امنيتش به سـوى آن باز گردند, نكند تحت تاثير مزاياى زندگى سرزمين يمن و شام واقع شوند و ((مكه )) را خالى كنند. و يـا ايـنكه منظور ايجاد الفت ميان قريش و ساير مردم در طول اين دو سفر بزرگ است , چرا كه بـعـد از داسـتـان ابـرهه مردم با ديده ديگرى به آنها مى نگريستند, و براى كاروان قريش احترام و اهميت و امنيت قائل بودند. مـى دانيم زمين مكه باغ و زراعتى نداشت , دامدارى آن نيز محدود بود, بيشترين درآمد آن از طريق همين كاروانهاى تجارى تامين مى شد, در فصل زمستان به سوى جنوب يعنى سرزمين يمن كه هواى آن نسبتا گرم بود روى مى آوردند, و در فصل تابستان به سوى شمال و سرزمين شام كه هـواى مـلايـم و مـطـلـوبى داشت , و اتفاقا هم سرزمين يمن و هم سرزمين شام از كانونهاى مهم تجارت در آن روز بودند,و مكه و مدينه حلقه اتصالى درميان آن دو محسوب مى شد. البته قريش با كارهاى خلافى كه انجام مى دادند مستحق اين همه لطف ومحبت الهى نبودند, اما چـون مـقـدر بود از ميان آن قبيله , و از آن سرزمين مقدس ,اسلام و پيغمبراكرم (ص) طلوع كند, خداوند اين لطف را در حق آنها انجام داد.

 (آيـه )ـ در اين آيه چنين نتيجه مى گيرد كه قريش با اين همه نعمت الهى كه به بركت كعبه پيدا كـرده انـد پس (به شكرانه اين نعمت بزرگ) بايد پروردگار اين خانه را عبادت كنند فليعبدوا رب هذا البيت   (آيـه )ـ هـمـان كـس كه آنها را از گرسنگى نجات داد و از ترس و ناامنى ايمن ساخت الذى اطعمهم من جوع وآمنهم من خوف از يـكسو به آنها رونق تجارت عطا فرمود, و جلب منفعت نمود, و از سوى ديگر ناامنى را از آنها دور كـرد و دفـع ضـرر فـرمـود, و ايـنـهـا همه با شكست لشكر ابرهه فراهم گشت , و در حقيقت اسـتـجابت دعاى ابراهيم بنيانگذار كعبه بود, ولى آنها قدر اين همه نعمت را ندانستند, و اين خانه مـقـدس را بـه بـتـخانه اى تبديل كردند, و عبادت بتان را بر پرستش خداى خانه مقدم داشتند, و سرانجام ثمره شوم اين همه ناسپاسى را ديدند.

سوره فيل [105].  در مكه نازل شده و داراى 5 آيه

محتوا و فضيلت سوره :. ايـن سـوره چـنـانـكه از نامش پيداست اشاره به داستان تاريخى معروفى مى كندكه در سال تولد پـيغمبراكرم (ص) واقع شده , و خداوند خانه كعبه را از شر لشكر عظيم كفارى كه از سرزمين يمن سوار بر فيل آمده بودند حفظ كرد. يـادآورى اين داستان هشدارى است به كفار مغرور و لجوج كه بدانند در برابر قدرت خدا كمترين قدرتى ندارند, خداوندى كه لشكر عظيم فيل را با آن پرندگان كوچك , و آن سنگريزه هاى نيم بند (حجارة من سجيل) درهم كوبيد قدرت دارد كه اين مستكبران لجوج را نيز مجازات كند. در فضيلت تلاوت اين سوره در حديثى از امام صادق (ع ) : هركس سوره فيل را در نماز واجـب بـخـوانـد در قـيـامـت هـر كـوه و زمين هموار و كلوخى براى او شهادت مى دهد كه او از نـمازگزاران است , و منادى صدا مى زند درباره بنده من راست گفتيد, شهادت شما را به سود يا زيان او مى پذيرم بنده ام را بدون حساب داخل بهشت كنيد او كسى است كه من وى را دوست دارم و عملش را نيز دوست دارم . بـديـهـى اسـت اين همه فضيلت و ثواب و پاداش عظيم از آن كسى است كه باخواندن اين آيات از مركب غرور پياده شود و در طريق رضاى حق گام بردارد.

با ابرهه گو كز پى تعجيل نيايد!. در نـخـسـتـيـن آيـه ايـن سـوره پـيـغـمبراكرم (ص ) را مخاطب ساخته, مىفرمايد: آيا نديدى پروردگارت با فيل سواران [لشكر ابرهه كه براى نابودى كعبه آمده بودند]چه كرد؟ الم تر كيف فعل ربك باصحاب الفيل
(آيـه )ـ آيا نقشه آنها را در ضلالت و تباهى قرار نداد؟ الم يجعل كيدهم فى تضليل  آنـهـا قـصد داشتند خانه كعبه را خراب كنند, به اين اميد كه به كليساى يمن مركزيت بخشند, اما آنها نه تنها به مقصود خود نرسيدند, بلكه اين ماجرا بر عظمت مكه و خانه كعبه افزود. منظور از تضليل گمراه ساختن اين است كه آنها هرگز به هدف خود نرسيدند
(آيـه )ـ سـپـس بـه شرح ماجرا پرداخته: و بر سر آنها پرندگانى را گروه گروه فرستاد و ارسل عليهم طيرا ابابيل
(آيه )ـ كه با سنگهاى كوچكى آنان را هدف قرار مى دادند ترميهم بحجارة من سجيل و اين سنگهاى كوچك بر هر كس فرود مى آمد او را از هم متلاشى مى ساخت !.
(آيـه )ـ سرانجام آنها را همچون كاه خورد شده (و متلاشى) قرار داد! فجعلهم كعصف ماكول ايـن سـوره هشدارى است به همه گردنكشان و مستكبران جهان , تا در برابر قدرت خداوند تا چه حد ناتوانند؟

سوره همزه [104]. در مكه نازل شده و داراى 9 آيه

محتوا و فضيلت سوره :. در اين سوره از كسانى سخن مى گويد كه تمام هم خود را متوجه جمع مال كرده , و تمام ارزشهاى وجـودى انسان را در آن خلاصه مى كنند, سپس نسبت به كسانى كه دستشان از آن خالى است به ديده حقارت مى نگرند و آنها را به باد استهزا مى گيرند. و در پـايـان سوره از سرنوشت دردناك آنها سخن مى گويد كه چگونه به صورت حقارت آميزى در دوزخ پـرتـاب مى شوند, و آتش سوزان جهنم قبل از هرچيز بر قلب آنها مسلط مى گردد, و روح و جان آنها را به آتش مى كشد. در فـضـيـلـت تـلاوت اين سوره در حديثى از پيغمبراكرم (ص) آمده است : هركس اين سوره را تـلاوت كـنـد بـه عـدد هر يك از كسانى كه محمد و يارانش را استهزا كردند ده حسنه به او داده مى شود. و در حـديـثى از امام صادق (ع) مى خوانيم : هركس آن را در نماز فريضه اى بخواند فقر از او دور مى شود, روزى به او رو مى آورد, و مرگهاى زشت و بد از او قطع مى گردد
شـان نـزول : جمعى از مفسران چنين گفته اند كه آيات اين سوره درباره وليد بن مغيره نازل شده كه پشت سر پيغمبراكرم (ص) غيبت مى كرد, و در پيش رو طعن و استهزا مى نمود.
واى بر عيبجويان و غيبت كنندگان !.

(آيه )ـ.ايـن سـوره با تهديدى كوبنده آغاز مى شود, مى فرمايد: واى بر هر عيبجوى مسخره كننده اى ! ويل لكل همزة لمزة آنها كه با نيش زبان و حركات , دست و چشم و ابرو در پشت سر و پيش رو, ديگران را استهزا كرده , يا عيبجوئى و غيبت مى كنند, يا آنها را هدف تيرهاى طعن و تهمت قرار مى دهند. اصـولا آبـرو و حيثيت اشخاص از نظر اسلام بسيار محترم است , و هركارى كه موجب تحقير مردم گردد گناه بزرگى است . در حديثى از پيغمبر(ص) : ذليل ترين مردم كسى است كه به مردم توهين كند!. در حـديـث ديگرى : من در شب معراج گروهى از دوزخيان را ديدم كه گوشت از پهلويشان جدا میكردند و به آنها مى خوراندند! از جبرئيل پرسيدم اينها كيانند؟. گفت : اينها عيبجويان و استهزاكنندگان از امت تواند

 (آيـه )ـ سـپـس بـه سرچشمه اين عمل زشت (عيبجوئى و استهزا) كه غالبا از كبر و غرور ناشى از ثروت مايه مى گيرد پرداخته : همان كسى كه مال فراوانى جمع آورى و شماره كرده بى آنكه مشروع و نامشروع آن را حساب كند الذى جمع مالا وعدده آنـقـدر بـه مـال و ثروت علاقه دارد كه پيوسته آنها را مى شمرد, و هر درهم و دينارى براى او بتى اسـت , نـه تـنـها شخصيت خويش كه تمام شخصيتها را در آن خلاصه مى بيند, و طبيعى است كه چنين انسان گمراه و ابلهى مؤمنان فقير را پيوسته به باد سخريه بگيرد. بـه هـرحـال آيـه ناظر به ثروت اندوزانى است كه مال را نه به عنوان يك وسيله بلكه به عنوان يك هـدف مـى نـگرند, و در جمع آورى آن هيچ قيد و شرطى قائل نيستند, از حلال و حرام و تجاوز بر حـقـوق ديگران , از طريق شرافتمندانه و يا طرق پست و رذيلانه آن را جمع آورى مى كنند, و آن را تنها نشانه عظمت و شخصيت مى دانند. آنـهـا مـال را براى رفع نيازهاى زندگى نمى خواهند, و به همين دليل هر قدر بر اموالشان افزوده شـود حـرصـشان بيشتر مى گردد, وگرنه مال در حدود معقول و از طرق مشروع نه تنها مذموم نـيـسـت , بـلكه در قرآن مجيد گاهى از آن به عنوان فضل اللّه تعبير شده وابتغوا من فضل اللّه و از فضل خدا بطلبيد (جمعه /10).  چـنـيـن مـالى مسلما نه مايه طغيان است, نه وسيله تفاخر, نه بهانه استهزاى ديگران , اما مالى كه معبود است و هدف نهائى ننگ است و ذلت , و مصيبت است و نكبت ,و مايه دورى از خدا و خلود در آتش دوزخ است .  لـذا در حـديـثـى از امام على بن موسى الرضا(ع): مال جز با پنج خصلت در يكجا جمع نمى شود: بخل شديد, آرزوهاى دور و دراز, حرص غالب , قطع رحم , و مقدم داشتن دنيا بر آخرت .
(آيـه )ـ اين انسان زراندوز و مال پرست (گمان مى كند اموالش او را جاودانه مى سازد) يحسب ان ماله اخلده  چه پندار غلط و خيال خامى ؟ اموالى كه آنقدر در اختيار قارون بود كه كليد گنجهايش را چندين مرد زورمند به زحمت برمیداشت , ولى به هنگام حمله عذاب الهى نتوانستند مرگ او را ساعتى به تاخير اندازند, و خداوند او و گنجهايش را دريك لحظه با يك زمين لرزه مختصر در زمين فرو برد (قصص /81). پندار جاودانگى به وسيله مال دليلى براى جمع مال , و جمع مال نيز عاملى براى استهزا و سخريه ديگران در نظر اين كوردلان محسوب مى شود.
(آيه )ـ قرآن در پاسخ اين گروه مى فرمايد: چنين نيست كه مى پندارد كلا بزودى در حطمه [ آتشى خردكننده ] پرتاب مى شود! لينبذن فى الحطمة
(آيه )ـ و تو چه مى دانى حطمه چيست ؟! و ما ادريك ما الحطمة
(آيه )ـ آتش برافروخته الهى است نار اللّه الموقدة
(آيه )ـ آتشى كه از دلها سر مى زند و نخستين جرقه هايش در قلوب ظاهر مى شود! التى تطلع على الا فئدة يـعنى ; خداوند, اين مغروران خودخواه برتربين را در آن روز به صورت موجوداتى ذليل و بى ارزش در آتش دوزخ پرتاب مى كند, تا نتيجه كبر و غرور خود را ببينند. عجب اين كه اين آتش برخلاف تمام آتشهاى دنيا اول بر دلها شراره مى زند,و درون را مى سوزاند, نخست قلب را, و بعد مغز و استخوان را, و سپس به خارج سرايت مى كند. چـرا چنين نباشد؟ در حالى كه قلبهاى آنها كانون كفر و كبر و غرور بود و مركز حب دنيا و ثروت و مال . آرى ! آنها دل مؤمنان را در اين دنيا با سخريه ها و عيبجوئى و غيبت و تحقير سوزاندند, عدالت الهى ايجاب مى كند كه آنها كيفرى همانند اعمالشان را ببينند.
(آيـه )ـ  اين آتش بر آنها فرو بسته شده ! انها عليهم مؤصدة در حـقـيقت همانگونه كه آنها اموال خود را در گاو صندوقها و مخازن دربسته نگاه مى داشتند خداوند هم آنها را در عذاب دربسته دوزخ كه راه خلاص و نجاتى ازآن نيست زندانى مى كند.
(آيـه )ـ و سـرانـجـام : در ستونهاى كشيده و طولانى قرار خواهند داشت فى عمد ممددة

سوره قارعه [101]. در مكه نازل شده و داراى 11 آيه

محتوا و فضيلت سوره :. اين سوره بطوركلى از معاد و مقدمات آن سخن مى گويد, با تعبيراتى كوبنده و بيانى تكان دهنده , و انذار و هشدارى صريح و روشن , و سرانجام انسانها را به دو گروه تقسيم مى كند:. گـروهـى كـه اعـمـالـشـان در مـيـزان عـدل الـهى سنگين است , و پاداششان زندگانى سراسر رضـايـت بخش در جوار رحمت حق , و گروهى كه اعمالشان سبك و كم وزن است و سرنوشتشان آتش داغ و سوزان جهنم . در فضيلت تلاوت اين سوره در حديثى از امام باقر(ع): كسى كه سوره قارعه را بخواند خـداونـد مـتـعـال او را از فتنه دجال و ايمان آوردن به او حفظ مى كند, و او را در قيامت از چرك جهنم دور مى دارد ان شااللّه .
حادثه كوبنده !. اين سوره كه در وصف قيامت است , نخست مى فرمايد: آن حادثه كوبنده القارعة  و چه حادثه كوبنده اى ! ما القارعة
(آيه )ـ و تو چه مى دانى كه حادثه كوبنده چيست؟ آن حادثه همان روزقيامت است و ما ادريك ما القارعة قارعة يكى از نامهاى قيامت است ,كه آيا اين تعبير اشاره به مقدمات قيامت مى باشد كه عالم دنيا درهم كوبيده مى شود. و يا اين ; مرحله زنده شدن مردگان , و طرح نوين در عالم هستى است , و تعبير به كوبنده به خاطر آن است كه وحشت و خوف و ترس آن روز دلها را مى كوبد.

 (آيـه )ـ سـپـس در تـوصيف آن روز عجيب مى گويد: روزى كه مردم مانند پروانه هاى پراكنده خواهند بود يوم يكون الناس كالفراش المبثوث تـشـبـيـه به پروانه به خاطر آن است كه پروانه ها معمولا خود را ديوانه وار به آتش مى افكنند و مى سوزانند, بدكاران نيز خود را در آتش جهنم مى افكنند.
(آيـه )ـ سـپـس به سراغ يكى ديگر از اوصاف آن روز رفته: و كوهها مانند پشم رنگين حلاجى شده مى گردد! وتكون الجبال كالعهن المنفوش طبق آيات مختلف قرآن كوهها در آستانه قيامت نخست به حركت در مى آيند بـعد درهم كوبيده و متلاشى مى گردند و سرانجام به صورت غبارى در آسمان در مى آيند كه در آيـه مورد بحث آن را تشبيه به پشمهاى رنگين حلاجى شده كرده است

(آيـه )ـ بـعـد بـه مـرحـلـه حشر و نشر و زنده شدن مردگان و تقسيم آنها به دو گروه پرداخته , مى فرمايد: اما كسى كه (در آن روز) ترازوهاى اعمالش سنگين است فاما من ثقلت موازينه
(آيه )ـ در يك زندگى خشنود كننده خواهد بود فهو فى عيشة راضية و تنها زندگى آخرت اسـت كـه سـراسـر رضـايـت و خشنودى و آرامش و امنيت و مايه جمعيت خاطر مى باشد, چرا كه زندگى دنيا هرقدر مرفه و پرنعمت باشد باز از عوامل ناخشنودى خالى نيست .  در حديثى مى خوانيم : اميرمؤمنان و امامان از دودمانش ترازوهاى سنجشند. به اين ترتيب وجود اوليا اللّه يا قوانين عدل الهى مقياسهائى هستند كه انسانها و اعمالشان را بر آنها عرضه مى كنند, و به همان اندازه كه با آنها شباهت دارند و مطابقت دارند وزنشان سنگين است .و روشن است كه سبك و سنگين بودن (موازين) به معنى سنگين و سبك بودن خود اعمال است .
(آيه )ـ و اما كسى كه ترازوهايش سبك است و اما من خفت موازينه
(آيه )ـ پناهگاهش هاويه [ دوزخ ] است فامه هاوية كه در آن سقوط مى كند. تـعبير به ام مادر به خاطر اين است كه مادر پناهگاهى است براى فرزندان كه در مـشـكلات به او پناه مى برند, و نزد او مى مانند, و در اينجا اشاره به اين است كه اين گنهكاران سبك عمل محلى براى پناه گرفتن جز دوزخ نمى يابند. (آيه )ـ و تو چه مى دانى هاويه چيست ؟! و ما ادريك ماهيه
(آيه )ـ آتشى است سوزان  و فوق تصور همه انسانها نار حامية

                                  سوره عاديات [100]. در مدينه نازل شده و داراى 11 آيه

محتوا و فضيلت سوره :. در آغـاز سوره سوگندهاى بيداركننده اى را ذكر مى كند, و بعد از آن سخن از پاره اى از ضعفهاى نوع انسان همچون كفر و بخل و دنياپرستى به ميان مى آورد, وسرانجام با اشاره كوتاه و گويائى به مساله معاد, و احاطه علمى خداوند به بندگان ,سوره را پايان مى دهد. در فضيلت تلاوت سوره از پيغمبر اكرم (ص) آمده هركس تلاوت كند به عدد هر يـك از حـاجـيـانـى كه (شب عيد قربان) در مزدلفه توقف مى كنند و در آنجا حضور دارند ده حسنه به او داده مى شود.
شـان نـزول : در حـديثى آمده است كه : اين سوره بعد از جنگ ذات السلاسل نازل شد و ماجرا چنين بود:. در سـال هشتم هجرت به پيغمبراكرم (ص) خبر دادند كه دوازده هزار سوار درسرزمين يابس جـمـع شـده , و بـا يـكديگر عهد كرده اند كه تا پيامبر(ص) و على (ع) رابه قتل نرسانند و جماعت مسلمين را متلاشى نكنند از پاى ننشينند!. پيغمبر جمع كثيرى از ياران خود را به سركردگى بعضى از صحابه به سراغ آنها فرستاد, ولـى بـعـد از گفتگوهائى بدون نتيجه بازگشتند, سرانجام پيامبر على (ع) را با گروه كثيرى از مهاجر و انصار به نبرد آنها اعزام داشت , آنها بسرعت به سوى منطقه دشمن حركت كردند و شبانه راه مـى رفـتـند, و صبحگاهان دشمن را در حلقه محاصره گرفتند, نخست اسلام را بر آنها عرضه داشـتـنـد چـون نـپذيرفتند هنوز هوا تاريك بود كه به آنها حمله كردند و آنان را درهم شكستند, عده اى را كشتند, و زنان و فرزندانشان را اسير كردند, و اموال فراوانى به غنيمت گرفتند. سوره عاديات نازل شد در حالى كه هنوز سربازان اسلام به مدينه باز نگشته بودند, پيغمبرخدا(ص) آن روز براى نماز صبح آمد, و اين سوره را درنماز تلاوت فرمود. بعد از پايان نماز اصحاب عرض كردند: اين سوره اى است كه ما تا به حال نشنيده بوديم !. فـرمـود: آرى , على (ع) بردشمنان پيروز شد, وجبرئيل ديشب با آوردن اين سوره به من بشارت داد چند روز بعد على (ع ) با غنائم و اسيران به مدينه وارد شد.
سوگند به جهادگران بيدار!.

(آيـه )ـ سوگند به اسبان دونده (مجاهدان) در حالىكه نفس زنان پيش مى رفتند والعاديات ضبحا يا به شتران حاجيان كه از سرزمين (عرفان) به (مشعرالحرام) و از مشعر نفس زنان به سوى منى حركت مى كنند سوگند.
(آيـه )ـ و سـوگند به افروزندگان جرقه آتش در برخورد سمهايشان با سنگهاى بيابان فالموريات قدحا اسبان مجاهدانى كه چنان با سرعت به سوى ميدان نبرد حركت مى كنند كه ازاثر برخورد سم آنها به سنگهاى بيابان جرقه ها مى پرد, يا شترانى كه بسرعت به مواقف حج مى دوند و سنگها و ريگها از زير پاى آنها پريده و بر اثر برخورد به سنگهاى ديگر توليد جرقه مى كند.
(آيه )ـ سپس در سومين سوگند, و سوگند به هجوم آوران سپيده دم فالمغيرات صبحا
(آيـه )ـ سـپـس بـه يـكى ديگر از ويژگيهاى اين مجاهدان و مركبهاى آنها اشاره كرده ,  آنچنان بر دشمن هجوم سريع مى برند كه گرد و غبار به هرسو پراكندند فاثرن به نقعا يـا ايـن كه بر اثر هجوم شتران حاجيان از مشعرالحرام به سوى منى , گرد و غبار از هر سو پراكنده مى شود.
(آيـه )ـ و در آخـريـن ويـژگى از ويژگيهاى آنها مى فرمايد: و (ناگهان) درميان دشمن ظاهر شدند فوسطن به جمعا چـنـان هـجوم آنها غافلگيرانه و برق آسا بود كه در چند لحظه صفوف دشمن را از هم شكافته و به قـلـب آنـها هجوم بردند, و جمعيت آنها را از هم متلاشى كردند, و اين نتيجه همان سرعت عمل و بيدارى و آمادگى و شهامت و شجاعت است . و يا اشاره به ورود حاجيان از مشعر به قلب منى است . از اينجا روشن مى شود كه جهاد آن چنان عظمتى دارد كه حتى نفسهاى اسبهاى مجاهدان شايسته سوگند است , و همچنين جرقه هاى ناشى از برخورد سمشان به سنگها, و همچنين گرد و غبارى كه در فضا پخش مى كنند, پر ارزش و با عظمت است .
(آيـه )ـ بـعـد از اين سوگندهاى عظيم به پاسخ قسم , يعنى ; چيزى كه سوگندها به خاطر آن ياد شـده اسـت پـرداخته , مسلما انسان در برابر نعمتهاى پروردگارش بسيار ناسپاس و بخيل است ان الا نسان لربه لكنود هـمـان انـسان تربيت نايافته , همان انسانى كه انوار معارف الهى و تعليمات انبيا بر قلبش نتافته , و بالاخره همان انسانى كه خود را تسليم غرائز و شهوات سركش نموده است او مسلما ناسپاس و بخيل است . به معنى انسانهاى شرور هوى پرست سركش و طغيانگر است .
(آيه )ـ و او خود (نيز) بر اين معنى گواه است وانه على ذلك لشهيد چرا كه انسان نسبت به نفس خويش بصيرت دارد, و اگر صفات درونى خود را از هركس بتواند پنهان كند از خدا و وجدان خويش نمى تواند مخفى دارد, خواه به حقيقت اعتراف كند يا نه !.
(آيـه )ـ  و او علاقه شديد به مال دارد و انه لحب الخير لشديد و همين علاقه شديد و افراطى او به مال و ثروت سبب بخل و ناسپاسى و كفران او مى شود. اطـلاق خـيـر بـر مال به خاطر آن است كه در حد ذات خود چيز خوبى است , و مى توانند وسيله انواع خيرات گردد, ولى انسان ناسپاس و بخيل آن را از هدف اصليش باز داشته , و در مسير خودخواهى و خودكامگى به كار مى گيرد.
(آيـه ) سـپس به صورت يك استفهام انكارى توام با تهديد: آيا انسان ناسپاس و بـخـيـل و دنـيا پرست نمىداند در آن روز تمام كسانى كه در قبرها هستند برانگيخته مى شوند افلا يعلم اذا بعثر ما فى القبور

 (آيـه )ـ  و آنـچـه در درون سـينه ها (از كفر و ايمان , اخلاص و ريا, كبر و تواضع , نيات خير و سؤ) است آشكار مى گردد و حصل ما فى الصدور    (آيه )ـ در آن روز پروردگارشان از آنها (و اعمال و نياتشان) كاملا باخبرست و به آنها كيفر مى دهد ان ربهم بهم يؤمئذ لخبير آرى ! خـداونـد هـمـيـشه و در همه حال از اسرار درون و برون بطور كامل آگاه است ولى اثر اين آگـاهـى در قيامت و به هنگام پاداش و كيفر ظاهرتر و آشكارتر میگردد و اين هشدارى است به هـمـه انـسانها كه اگر به راستى به آن ايمان داشته باشند سد نيرومندى در ميان آنان و گناهان ايجاد مى كند.

سوره زلزله [99].  در مدينه نازل شده و داراى 8 آيه

محتواى سوره :. مطالب اين سوره بر سه محور دور مى زند: نخست از اشراط الساعة و نشانه هاى وقوع قيامت بحث مى كند, و به دنبال آن سخن از شهادت زمين به تمام اعمال آدمى آمده . در بـخـش ديـگر از تقسيم مردم به دو گروه نيكوكار و بدكار و رسيدن هركس به اعمال .
(آيـه )ـ آغاز اين سوره با بيان بعضى از حوادث هول انگيز و وحشتناك پايان ايـن جـهـان و شـروع رستاخيز همراه است , هنگامى كه زمين شديدا به لرزه درآيد اذا زلزلت الا رض زلزالها و آن يـا زلـزلـه تمام كره زمين است ـبرخلاف زلزله هاى معمولى كه موضعى و مقطعى است ـ و يا اشاره به زلزله معهود يعنى ; زلزله رستاخيز است .
(آيـه )ـ و زمـيـن (چنان زير و رو شود كه) بارهاى سنگينش را خارج سازد و اخرجت الا رض اثقالها بعضى گفته اند: منظور از اثقال بارهاى سنگين زمين انسانها هستند كه با زلزله رستاخيز از درون قبرها به خارج پرتاب مى شوند.
(آيـه )ـ بـه هر حال , در آن روز انسان (از ديدن اين صحنه بى سابقه ,سخت متوحش مى شود,) میگويد: زمين را چه مى شود كه اين گونه مى لرزد؟ وقال الا نسان مالها انـسـان در ايـنـجا معنى گسترده اى دارد كه همگان را شامل مى شود, زيرا تعجب از اوضاع و احوال زمين در آن روز مخصوص به كافران نيست ايـن تـعـجـب , و سؤال ناشى از آن نفخه اولى است كه نفخه پايان جهان است ,زيرا زلزله عظيم در پايان جهان رخ مى دهد. و در اين صورت منظور از اثقال زمين ; معادن و گنجها و مواد مذاب درون آن است .
(آيـه )ـ و از آن مـهـمـتـر ايـنكه : در آن روز تمام خبرهايش را بازگو مى كند يومئذ تحدث اخبارها آنچه از خوبيها و بديها, و اعمال خير و شر, بر صفحه زمين واقع شده , همه را بر ملا مى سازد, و يكى از مـهـمـتـريـن شهود اعمال انسان در آن روز همين زمينى است كه ما اعمال خود را بر آن انجام مى دهيم , و شاهد و ناظر ماست . در حديثى از پيغمبر اكرم (ص) : منظور از خبردادن زمين اين است كه اعمال هر مرد و زنـى را كـه بر روى زمين انجام داده اند خبر مى دهد, مى گويد: اين است خبر دادن زمين !.
(آيـه )ـ اين به خاطر آن است كه پروردگارت به او وحى كرده است بان ربك اوحى لها و زمين در اجراى اين فرمان كوتاهى نمى كند. تـعـبـيـر اوحى در اينجا به خاطر آن است كه چنين سخن گفتن اسرارآميز برخلاف طبيعت زمين است و اين جز از طريق يك وحى الهى ممكن نيست .
(آيـه )ـ در آن روز مردم بصورت گروههاى پراكنده (از قبرها) خارج مى شوند تا اعمالشان به آنها نشان داده شود! يومئذ يصدر الناس اشتاتا ليروا اعمالهم جـمـله ليروا اعمالهم به معنى تجسم اعمال و مشاهده خود اعمال است , يعنى ; در آن روز اعمال آدمـى به صورتهاى مناسبى تجسم مى يابد و در برابر او حضور پيدا مى كند, و همنشينى با آن مايه نشاط يا رنج و بلاست .
(آيـه )ـ سـپس به سرانجام كار هريك از اين دو گروه مؤمن و كافر, نيكوكار و بدكار, اشاره كرده پس هركس هم وزن ذره اى كار خير انجام دهد آن رامى بيند فمن يعمل مثقال ذرة خيرا يره
(آيه )ـ و هركس هم وزن ذره اى كار بد كرده آن را مى بيند! و من يعمل مثقال ذرة شرا يره ظـاهـر ايـن آيـات نيز تاكيد مجددى است بر مساله تجسم اعمال و مشاهده خود عمل , اعم از نـيـك و بـد در روز قيامت , كه حتى اگر سر سوزنى كار نيك يابد باشد در برابر صاحب آن مجسم مى شود و آن را مشاهده مى كند.منظور از ذرة در اينجا كوچكترين وزنهاست. لقمان آيه 16.

سوره بينه [98]. در مدينه نازل شده و داراى 8 آيه

محتوا و فضيلت سوره :. اين سوره اشاره به رسالت جهانى پيغمبر اكرم (ص) و آميخته بودن آن با دلائل و نشانه هاى روشن میكند. از ايـن سـوره موضعگيرهاى مختلف اهل كتاب و مشركان را در برابر اسلام مشخص مى كند كه آن گروه كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند بهترين مخلوقاتند, و آن گروه كه راه كفر و شرك و گناه پيش گرفتند بدترين مخلوقات محسوب مى شوند. در فـضـيـلت تلاوت از پيغمبر اكرم (ص): اگر مردم مى دانستند اين سوره چه بركاتى دارد خانواده و اموال را رها كرده , به فراگرفتن آن مى پرداختند!.
(آيـه )ـ در آغـاز سـوره بـه وضـع اهل كتاب (يهود و نصارى)و مشركان عرب قبل از ظهور اسلام پرداخته كافران از اهل كتاب و مشركان مى گفتند: دست از آيين خود بر نمى دارند تـا دلـيل روشنى براى آنها بيايد لم يكن الذين كفروا من اهل الكتاب والمشركين منفكين حتى تاتيهم البينة
(آيـه )ـ پـيامبرى از سوى خدا (بيايد) كه صحيفه هاى پاكى را بر آنها بخواند رسول من اللّه يتلوا صحفا مطهرة مطهر از شرك و دروغ و دخالت شياطين جن و انس .
(آيـه )ـ صـحيفه هائى كه در آن نوشته هاى صحيح و پرارزشى باشد ولى هنگامىكه آمد ايمان نياوردند مانند اهل كتاب ! فيها كتب قيمة
(آيـه )ـ آنـهـا قبل از ظهور پيغمبراسلام (ص) چنين ادعائى را داشتند, ولى بعد از ظهور او و نـزول كتاب آسمانيش صحنه عوض شد, و آنها در دين خدا اختلاف كردند و اهل كتاب اختلاف نـكـردنـد مگر بعد از آنكه دليل روشن (و پيامبر راستين و آشكار) براى آنها آمد و ما تفرق الذين اوتوا الكتاب الا من بعد ماجاتهم البينة مـى دانـيـم اهل كتاب انتظار چنين ظهورى را داشتند, و قاعدتا مشركان عرب كه اهل كتاب را از خـود عـالـمـتـر و آگـاهـتـر مى دانستند نيز در اين برنامه با آنها همصدا بودند ولى بعد از تحقق آرزوهايشان مسير خود را تغيير دادند و به صف مخالفان پيوستند.
(آيه )ـ سپس اهل كتاب و به تبع آنها (مشركان) را مورد ملامت قرارداده , میگويد: چرا در ايـن آيـيـن جـديـد اخـتـلاف كـردنـد, بعضى مؤمن و بعضى كافر شدند; در حالى كه در اين آيين دستورى به آنها داده نشده بود جز اين كه خدا را بپرستند در حالى كه دين خود را براى او خالص كـنـند و از شرك به توحيد بازگردند نماز را برپا دارند و زكات را بپردازند و ما امروا الا ليعبدوا اللّه مخلصين له الدين حنفا و يقيموا الصلوة و يؤتوا الزكوة و اين است آيين مستقيم و پايدار و ذلك دين القيمة مـنـظـور از و مـا امروا اين است كه در آيين اسلام دستورى جز توحيد خالص و نماز و زكات و مانند آن نيامده , و اينها امورى هستند شناخته شده , چرا از قبول آن سرباز مى زنند و در پذيرش آن اختلاف میكنند؟ مـنـظـور از دين مجموعه دين و شريعت است , يعنى ; آنها مامور شده بودند كه خدا را پرستش كنند و دين و آيين خود را در تمام جهات خالص گردانند. جـمـله و ذلك دين القيمة اشاره به آن است كه اين اصول يعنى ; توحيد خالص و نماز (توجه به خالق) و زكات (توجه به خلق) از اصول ثابت و پابرجاى همه اديان است , بلكه مى توان گفت : اينها در متن فطرت آدمى قرار دارد. زيـرا از يـكـسـو سرنوشت انسان بر مساله توحيد است , و از سوى ديگر فطرتش او را دعوت به شكر مـنـعـم و معرفت و شناخت او مى كند, و از سوى سوم روح اجتماعى و مدنيت انسان او را به سوى كمك محرومان فرامى خواند.
بهترين و بدترين مخلوقات !.
در آيـات گـذشته آمده بود كه كفار اهل كتاب و مشركان در انتظار اين بودند كه دليل روشنى از سوى خداوند سراغ آنها بيايد. در ايـنـجا به دو گروه كافران و مؤمنان در برابر اين دعوت الهى, و سرانجام كار هريك از آنها اشاره مى كند. كافران از اهل كتاب و مشركان (به اين آيين جديد) در آتش دوزخند, جاودانه در آن مـى مـانـنـد, آنها بدترين مخلوقاتند !ان الذين كفروا من اهل الكتاب والمشركين فى نار جهنم خالدين فيها اولئك هم شر البرية تعبير اولئك هم شر البرية آنها بدترين مخلوقاتند) تعبير تكان دهنده اى است كه نشان مى دهد در مـيـان تمام جنبندگان و غيرجنبندگان موجودى مطرودتر ازكسانى كه بعد از وضوح حق و اتمام حجت راه راست را رها كرده در ضلالت گام مى نهند يافت نمى شود. مـقـدم داشتن (اهل كتاب) بر (مشركان) در اين آيه نيز ممكن است به خاطر اين باشد كه آنها داراى كتاب آسمانى و علما و دانشمندان بودند و نشانه هاى پيغمبر اسلام در كتب آنها صريحا آمده بود, بنابراين مخالفت آنها زشت ترو بدتر بود.
(آيـه )ـ به گروه دوم كه نقطه مقابل آنها هستند و در قوس صعودى قرار دارند اشاره كـرده , كسانىكه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند بهترين مخلوقات خدا هستند ان الذين آمنوا وعملوا الصالحات اولئك هم خير البرية  تـعـبير(خير البرية) به خوبى نشان مى دهد كه انسانهاى مؤمن و صالح العمل حتى از فـرشـتـگان برتر و بالاترند
(آيـه )ـ سـپـس پـاداش آنـهـا را در چـنـد جـمـلـه كـوتـاه چنين بيان مى كند: پاداش آنها نزد پـروردگارشان باغهاى بهشت جاويدان كه نهرها از زير درختانش جارى است هـمـيـشه در آن میمانند جزاؤهم عند ربهم جنات عدن تجرى من تحتها الا نهار خالدين فيها ابدا (هم خدا از آنها خشنود است و هم  آنها از خدا خشنودند رضى اللّه عنهم ورضوا عنه و اين مقام والا و پاداشهاى بى نظير براى كسى است كه از پروردگارش بترسد (ذلك لـمـن خشى ربه) چرا كه همين ترس انگيزه حركت به سوى هرگونه اطاعت و تقوا و اعمال صالح است . آنها از خدا راضيند چرا كه هر چه خواسته اند به آنها داده , و خدا از آنها راضى است چرا كه هرچه او خـواسـتـه انجام داده اند, و اگر هم لغزشى بوده به لطفش صرفنظر كرده , چه لذتى از اين برتر و بـالاتـر كـه احـسـاس كـنـد مورد قبول و رضاى معبود و محبوبش واقع شده , و به لقاى او واصل گرديده است . 

 على (ع ) و شيعيانش خيرالبريه اند!.  از طرق اهل سنت و منابع معروف آنها, و همچنين درمنابع معروف شيعه نقل شده , آيه اولئك هم خير البرية آنها بهترين مخلوقات خدا هستند به على (ع ) و پيروان او تفسير شده است . در تـفـسـيـر الـدرالـمـنـثـور از ابـن عـبـاس آمـده كه وقتى آيه ان الذين آمنوا وعـمـلـواالـصـالـحات اولئك هم خير البرية نازل شد پيغمبر اكرم (ص) به على فرمود: آن تو و شيعيان تو در قيامت مى باشيد كه هم شما از خدا خشنود هستيد و هم خدا از شما خشنود.

سوره قدر [97]. در مكه نازل شده و داراى 5 آيه

محتوا و فضيلت سوره :. محتواى اين سوره چنانكه از نامش پيداست بيان نزول قرآن مجيد در شب قدر است , و سپس بيان اهميت شب قدر و بركات وآثار آن . در فـضـيلت تلاوت اين سوره از پيغمبر اكرم (ص) نقل شده: هركس آن را تلاوت كند پاداش كسى را دارد كه ماه رمضان را روزه گرفته , و شب قدر را احيا داشته است. واضـح اسـت اين همه فضيلت از آن كسى است كه مى خواند و مى فهمد و به محتوايش جامه عمل مى پوشاند, قرآن را بزرگ مى شمرد و آياتش را در زندگى پياده مى كند. و در نـخستين آيه سوره قدر مى فرماید:                          

  (آيـه )ـ ما [ قرآن ] را در شب قدر نازل كرديم انا انزلناه فى ليلة القدر تـعـبـيـر به انا انزلناه ما آنرا نازل كرديم اشاره به عظمت اين كتاب بزرگ آسمانى است كه خداوند نزول آن را به خودش نسبت داده . نـزول آن در شـب قـدر هـمـان شبى كه مقدرات و سرنوشت انسانها در تمام سال در آن شب تعيين مى شود دليل ديگرى بر سرنوشت ساز بودن اين كتاب بزرگ آسمانى است , در حديثى از امام صادق (ع): تقدير مقدرات در شب نوزدهم و تحكيم آن در شب بيست و يكم , و امضا در شب بيست و سوم است و به اين ترتيب بين روايات جمع مى شود.
(آيـه )ـ براى بيان عظمت شب قدر, میفرمايد: و تو چه میدانى شب قدر چيست؟ و ما ادريك ما ليلة القدر ايـن تـعـبـيـر نشان مى دهد كه عظمت اين شب به قدرى است كه حتى پيامبر با آن علم وسيع و گسترده اش قبل از نزول اين آيات به آن واقف نبود.
(آيه )ـ شب قدر بهتر از هزار ماه است ليلة القدرخير من الف شهر بـهـتـر بـودن اين شب از هزار ماه بخاطر ارزش عبادت و احياى آن شب است و روايات فضيلت لـيلة القدر و عبادت آن , كه در كتب شيعه و اهل سنت فراوان است .
(آيـه )ـ سـپـس به توصيف بيشترى از آن شب بزرگ پرداخته: فرشتگان و روح در آن شـب بـه اذن پـروردگار براى (تقدير) هر كارى نازل مى شوند تنزل الملا ئكة والروح فيها باذن ربهم من كل امر باتوجه به اين كه تنزل فعل مضارع است , و دلالت بر استمرار دارد روشن مى شود كه شب قدر مخصوص به زمان پيغمبراكرم (ص) و نزول قرآن مجيد نبوده , بلكه امرى است مستمر و شبى است مداوم كه در هر سال تكرارمى شود. منظور از روح مخلوق عظيمى است مافوق فرشتگان , حديثى از امام صادق (ع) : آيا روح همان جبرئيل است ؟ جبرئيل از ملائكه است , و روح اعظم از ملائكه است , مگر خداوند متعال نمیفرمايد: ملائكه و روح نازل مى شوند؟.  مـنظور از من كل امر اين است كه فرشتگان براى تقدير و تعيين سرنوشتها و آوردن هر خير و بركتى در آن شب نازل مى شوند, و هدف از نزول آنها انجام اين امور است .
(آيـه )ـ  شبى است سرشار از سلامت (و بركت و رحمت) تا طلوع سپيده سلا م هى حتى مطلع الفجر هم قرآن در آن نازل شده , هم عبادت و احيا آن معادل هزار ماه است , هم خيرات و بركات الهى در آن شب نازل مى شود, هم رحمت خاصش شامل حال بندگان مى گردد, و هم فرشتگان و روح در آن شب نازل مى گردند. بنابراين شبى است سرتاسر سلامت و نور و رحمت از آغاز تا پايان , حتى طبق بعضى از روايات در آن شب شيطان در زنجير است و از اين نظر نيز شبى است سالم و توام با سلامت.

سوره علق [96].  در مكه نازل شده و داراى 19 آيه

محتوا و فضيلت سوره :. اين سوره نخستين سوره اى است كه بر پيغمبراسلام (ص) نازل شده. در آغـاز بـه پـيـغـمـبـر دستور قرائت و تلاوت مى دهد و سپس از آفرينش اين انسان با عظمت , از يك قطعه خون بى ارزش , سخن مى گويد. در مـرحـلـه بعد از تكامل انسان در پرتو لطف و كرم پروردگار, و آشنائى او به علم و دانش و قلم بحث مى كند. و در مـرحـلـه بـعد, از انسانهاى ناسپاسى كه على رغم اين همه موهبت و اكرام الهى راه طغيان را پيش مى گيرند سخن به ميان مى آورد. و سرانجام به مجازات دردناك كسانى كه مانع هدايت مردم و اعمال نيكند اشاره و سوره را با دستور سجده و تقرب به درگاه پروردگار پايان مى دهد. در فـضـيـلت تلاوت اين سوره از امام صادق (ع ) نقل شده : هركس در روز يا شب سوره را بخواند, و در همان شب يا روز بميرد شهيد از دنيا رفته است .
(آيـه )ـ بخوان به نام پروردگارت كه (جهان را) آفريد اقرا باسم ربك الذى خلق قـابـل تـوجه اينكه در اينجا قبل از هر چيز تكيه روى مساله ربوبيت پروردگار شده , رب به معنى مالك مصلح است كسى كه هم صاحب چيزى است و هم به اصلاح و تربيت آن مى پردازد. سپس براى اثبات ربوبيت پروردگار روى مساله خلقت و آفرينش جهان هستى تكيه شده , چرا كه بهترين دليل بر ربوبيت او خالقيت اوست , كسى عالم را تدبير مى كند كه آفريننده آن است . ايـن در حقيقت پاسخى است به مشركان عرب كه خالقيت خدا را پذيرفته بودند, اما ربوبيت و تـدبير را براى بتها قائل بودند! به علاوه ربوبيت خداوند و تدبير او در نظام هستى بهترين دليل بر اثبات ذات مقدس اوست .
(آيـه )ـ سـپس از ميان مخلوقات روى مهمترين پديده جهان خلقت و گل سرسبد آفرينش يعنى انـسـان تـكـيه كرده , و آفرينش او را يادآور شده , همان كس كه انسان را از خون بسته اى خلق كرد خلق الا نسان من علق از آنـجـا كـه نـطـفـه بعد از گذراندن دوران نخستين در عالم جنين , به شكل قطعه خون بسته چـسـبنده اى در مى آيد كه در ظاهر بسيار كم ارزش است , مبدا آفرينش انسان را در اين آيه همين مـوجـود نـاچـيـز مـى شـمرد, تا قدرت نمائى عظيم پروردگار روشن شود كه از موجودى چنان بى ارزش مخلوقى چنين پرارزش آفريده است .
(آيـه )ـ بخوان كه پروردگارت (از همه)بزرگوارتر است اقرا و ربك الاكرم تـعـبـيـر ايـن آيه در حقيقت پاسخى است به گفتار پيامبر(ص) در جواب جبرئيل كه گفت : من قـرائت كننده نيستم از بركت پروردگار فوق العاده كريم و بزرگوار, تو توانائى بر قرائت و تلاوت دارى
(آيه )ـ سپس به توصيف خداوندى كه اكرم الاكرمين است پرداخته , همان كسى كه به وسيله قلم تعليم نمود الذى علم بالقلم
(آيه )ـ و به انسان آنچه را نمى دانست ياد داد علم الا نسان مالم يعلم در حـقـيـقت اين آيات نيز پاسخى است به همان گفتار پيامبر(ص) كه فرمود; من قرائت كننده نـيستم همان خدائى كه به وسيله قلم انسانها را تعليم داد, و به انسان آنچه را نمى دانست آموخت , قادر است كه به بنده اى درس نخوانده همچون تو نيز قرائت و تلاوت را بياموزد. جمله الذى علم بالقلم تاب دو معنى دارد, نخست اين كه : خداوند نوشتن و كتابت را به انسان آمـوخـت و قـدرت و تـوانائى اين كار عظيم را كه مبدا تاريخ بشر, و سرچشمه تمام علوم و فنون و تمدنهاست , در او ايجاد كرد. ديگر اين كه : منظور اين است كه علوم و دانشها را از اين طريق و با اين وسيله به انسان آموخت . پـايـه اسلام از همان آغاز بر علم و قلم گذارده شده , و بى جهت نيست كه قومى چنان عقب مانند بقدرى در علوم و دانشها پيش رفتند كه علم و دانش را به اعتراف دوست و دشمن به همه جهان صـادر كـردنـد, و به اعتراف مورخان معروف اروپا اين نور علم و دانش مسلمين بود كه بر صفحه اروپاى تاريك قرون وسطى تابيد, و آنها را وارد عصر تمدن ساخت .
(آيـه )ـ در تعقيب آيات گذشته كه در آن اشاره به نعمتهاى مادى و معنوى پروردگار نسبت به انسان شده بود, و لازمه يك چنين نعمت گسترده اى سپاسگزارى انسان تسليم او در برابر خداوند اسـت : چنين نيست (كه نعمتهاى الهى روح شكرگزارى را هميشه در او زنده كند, بلكه) به يقين انسان طغيان مى كند كلا ان الا نسان ليطغى
(آيه )ـ به خاطر اين كه ; خود را بى نياز ببيند ان راه استغنى اين طبيعت غالب انسانهاست , طبيعت كسانى كه در مكتب عقل و وحى پرورش نيافته اند كه وقتى بـه غـلـط خـود را مستغنى مى پندارند, شروع به سركشى و طغيان مى كنند نه خدا را بنده اند, نه احـكـام او را بـه رسميت مى شناسند, نه به نداى وجدان گوش فرا مى دهند, و نه حق و عدالت را رعايت مى كنند. بـه هر حال چنين به نظر مى رسد كه هدف آيه اين است كه پيغمبر(ص) انتظار نداشته باشد مردم بـه زودى دعـوتش را پذيرا شوند, بلكه بايد خود را براى انكار و مخالفت مستكبران طغيانگر, آماده سازد, و بداند راهى پر فراز و نشيب در پيش روى اوست .
(آيـه ) سـپـس ايـن طـاغيان مستكبر را مورد تهديد قرار داده و به يقين بازگشت (همه)به سوى پروردگار ت است  ان الى ربك الرجعى و اوست كه طغيانگران را به كيفر اعمالشان مى رساند. و هـمـان گونه كه بازگشت همه چيز به سوى اوست , و همه مى ميرند و ميراث آسمان و زمين براى ذات پاك او مى ماند  در آغـاز همه چيز از ناحيه او بوده, و جاى اين نيست انسان خود را بى نياز بشمرد و مغرور گردد و طغيان كند.

(آيـه )ـ سـپـس به قسمتى از كارهاى طغيانگران مغرور, ممانعت آنها از سلوك راه حق و پيمودن طـريـق هدايت و تقوا پرداخته , مى افزايد: به من خبر ده آيا كسى كه نهى مى كند اريت الذى ينهى 
(آيه )ـ بنده اى را به هنگامى كه نماز مى خواند آيا مستحق عذاب الهى نيست ؟ عبدا اذا صلى در احـاديـث آمده : ابوجهل از اطرافيان خود سؤال كرد: آيا محمد در ميان شما نيز (براى سجده) صورت به خاك مى گذارد؟.گفتند: آرى !. گفت : سوگند به آنچه ما به آن سوگند ياد مى كنيم , اگر او را در چنين حالى ببينم با پاى خود گردن او را له مىكنم . به او گفتند: ببين , او در آنجا مشغول نماز خواندن است ابـوجـهـل حـركت كرد تا گردن پيامبر(ص ) را زير پاى خود بفشارد, ولى هنگامى كه نزديك آمد عقب نشينى كرده و با دستش گوئى چيزى را از خود دور مى كرد!. گـفـت : نـاگـهان ميان خودم و او خندقى از آتش ديدم و منظره اى وحشتناك و همچنين بال و پرهائى مشاهده كردم در اينجا پيغمبر خدا(ص) فرمود: قسم به كسى كه جانم در دست اوست اگر به من نزديك شده بود فرشتگان خدا بدن او را قطعه قطعه مى كردند و عضو عضو او را مى ربودند! اينجا بود كه آيات فوق نازل شد.
(آيـه )ـ به من خبر ده اگر اين بنده (نمازگزار) به راه هدايت باشد اريت ان كان على الهدى 
(آيه )ـ يا مردم را به تقوا فرمان دهد او امر بالتقوى آيا نهى كردن او سزاوار است؟ و آيا مجازات چنين كسى جز آتش دوزخ ‌مى تواند باشد؟!.
(آيـه )ـ بـه مـن خـبـر ده اگـر (ايـن طـغيانگر كه رهروان راه حق را از نماز و هدايت و تقوا باز مـى دارد) حق را انكار كند و به آن پشت نمايد آيا مستحق مجازات الهى نيست ؟ اريت ان كذب و تولى
(آيـه )ـ آيا او ندانست كه خداوند (همه اعمالش را) مى بيند و همه را براى حساب و جزا ثبت و ضبط میكند؟ الم يعلم بان اللّه يرى
(آيـه )ـ بـه دنـبـال بـحثى كه در آيات گذشته پيرامون طغيانگران كافر و مزاحمت آنها نسبت به پـيغمبر اكرم ص و نمازگزاران آمده بود, در اينجا آنها را زير رگبار شديدترين تهديدها گرفته , چنان نيست كه او مى پندارد كلا گمان مى كند مى تواند پا بر گردن پيغمبر به هنگام سجده بگذارد و او را از اين برنامه الهى باز دارد. اگر دست  از اين جهل و غرور خود برندارد ناصيه اش[موى پيش سرش]را گرفته و با ذلت و خوارى به سوى عذاب مى كشانيم لئن لم ينته لنسفعابالناصية   (آيه )ـ همان ناصيه دروغگوى خطاكار را! ناصية كاذبة خاطئة
(آيـه )ـ روايـتـى از ابـن عـباس : روزى ابوجهل نزد رسول خدا(ص) آمد در حالىكه حضرت نزديك مقام ابراهيم مشغول نماز بود, صدا زد مگر من تو را از اين كار نهى نكردم؟ حضرت (ص) بر او بانگ زد و او را از خود راند. ابوجهل گفت : اى محمد! بر من بانگ مى زنى , و مرا مى رانى؟ تو نمى دانى قوم و عشيره من در اين سرزمين از همه بيشتر است. در ايـنـجـا آيـه مورد بحث نازل شد: سپس هر كه را مى خواهد صدا بزند تا ياريش كند فليدع ناديه 
(آيه )ـ ما هم به زودى ماموران دوزخ را صدا مى زنيم تا او را به دوزخ افكنند سندع الزبانية تـا مـعـلـوم شود كه از اين غافل كارى ساخته نيست , و در چنگال ماموران عذاب همچون پركاهى در وسط يك طوفان سهمگين است !.
(آيـه )ـ در آخـريـن آيه اين سوره كه آيه سجده است , مى فرمايد: چنان نيست كه آن طغيانگر مى پندارد و اصرار بر ترك سجده تو دارد كلا هـرگـز او را اطـاعـت مـكـن و سـجده نما و (به خدا) تقرب جوى لا تطعه واسجد واقترب

سوره تين [95].  در مكه نازل شده و داراى 8 آيه

محتوا و فضيلت سوره :. ايـن سـوره در حقيقت بر محور آفرينش زيباى انسان , و مراحل تكامل , و انحطاط او دور مى زند, و اين مطلب با سوگندهاى پرمعنائى در آغاز سوره شروع شده است , و بعد از شمردن عوامل پيروزى و نجات انسان , سرانجام تاكيد بر مساله معاد و حاكميت مطلقه خداوند پايان مى گيرد. حـديـثـى از پـيـغـمبر (ص) : هركس اين سوره را بخواند خداوند دو نعمت را مـادامـى كـه در دنـياست به او مى بخشد: سلامت و يقين , و هنگامى كه از دنيا برود به تعداد تمام كسانى كه سوره را خوانده اند ثواب يك روز روزه بعنوان پاداش به او مىبخشد
(آيـه )ـ قسم به انجير و زيتون [يا قسم به سرزمين شام و بيت المقدس] و التين و الزيتون
(آيه )ـ و سوگند به طور سينين وطور سينين
(آيه )ـ و قسم به اين شهر امن  [ شهر مكه ] و هذا البلد الا مين بعضى معتقدند كه منظور از آن , دو كوهى است كه شهر دمشق و بيت المقدس بر آنها قرار گرفته , چرا كه اين دو سرزمين ,محل قيام بسيارى از انبيا و پيامبران بزرگ خداست , و اين تفسير با سوگندهاى سوم و چهارم كه از سرزمينهاى مقدسى ياد مى كند هماهنگ است . و امـا هـذا الـبـلـد الا مين مسلما اشاره به سرزمين مكه است سرزمينى كه حتى در عصر جـاهـلـيت به عنوان منطقه امن و حرم خدا شمرده مى شد, و كسى درآنجا حق تعرض به ديگرى نداشت .
ما انسان را در بهترين صورت آفريديم !. بـعـد از ذكـر ايـن قـسمهاى پرمحتواى چهارگانه به جواب قسم پرداخته ,مسلما ما انسان را در بهترين صورت و نظام آفريديم لقد خلقناالا نسان فى احسن تقويم تـقـويـم به معنى درآوردن چيزى به صورت مناسب , و نظام معتدل و كيفيت شايسته است , و گـسـتردگى مفهوم آن اشاره به اين است كه خداوند انسان را از هر نظر موزون و شايسته آفريد, هـم از نـظـر جـسمى , و هم از نظر روحى و عقلى , چرا كه هرگونه استعدادى را در وجود او قرار داده , و او را بـراى پـيـمـودن قوس صعودى بسيار عظيمى آماده ساخته , و با اين كه انسان جرم صـغـيرى است , عالم كبير رادر او جا داده و آنقدر شايستگيها به او بخشيده كه لايق خلعت و لقد كرمنا بنى آدم ; ما فرزندان آدم را كرامت و عظمت بخشيديم شده است .
(آيـه )ـ ولـى هـمـيـن انـسان با تمام اين امتيازات اگر از مسير حق منحرف گردد چنان سقوط مى كند كه به اسفل سافلين كشيده مى شود, لذا مى فرمايد: ((سپس او را به پايين ترين مرحله باز گردانديم ثم رددناه اسفل سافلين
(آيـه )ـ مگر كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند كه براى آنها پاداشى تمام نشدنى است الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات فلهم اجر غير ممنون
(آيـه )ـ در ايـن آيـه , ايـن انـسان ناسپاس و بى اعتنا به دلائل و نشانه هاى معاد را مخاطب ساخته مـیگـويـد  (پـس چـه چـيـز سـبب مى شود كه بعد از اين همه (دلائل روشن) روز جزا را انكار مى كنى؟! فما يكذبك بعد بالدين  سـاختمان وجود تو از يكسو, و ساختمان اين جهان پهناور از سوى ديگر,نشان مى دهد كه زندگى چند روزه دنيا نمى تواند هدف نهائى آفرينش تو و اين عالم بزرگ باشد. ايـنـهـا هـمه مقدمه اى است براى جهانى وسيعتر و كاملتر, و به تعبير قرآن درآيه 62 واقعه نشئه اولى خود خبر از نشئه ديگرى مى دهد, چرا انسان متذكر نمى شود.
(آيـه )ـ و در آخرين آيه سوره , مى فرمايد: آيا خداوند بهترين حكم كنندگان و داوران نيست ؟! اليس اللّه باحكم الحاكمين در حـديثى  هنگامى كه پيغمبراكرم (ص ) سوره والتين را تلاوت مى فرمود وقتى به آيـه الـيس اللّه باحكم الحاكمين مى رسيد, مى فرمود: بلى و انا على ذلك من الشاهدين ; آرى خداوند بهترين حكم كنندگان است و من بر اين امرگواهم

سوره انشراح [94]. در مكه نازل شده و داراى 8 آيه

محتوا و فضيلت سوره :.مـعروف است كه اين سوره بعد از و الضحى نازل شده و محتواى آن نيز همين مطلب را تاييد مى كند . سه نوع موهبت بزرگ در سوره والضحى آمده بود و سه موهبت بزرگ درسوره الم نشرح آمـده اسـت مـواهب گذشته بعضى مادى و بعضى معنوى بود اما مواهب سه گانه اين سوره همه جنبه معنوى دارد و عمدتا اين سوره بر سه محور دورمى زند.يـكى بيان همين نعمتهاى سه گانه و ديگر بشارت به پيامبر از نظر برطرف شدن مشكلات دعوت او در آينده و ديگر توجه به خداوند يگانه و تحريص وترغيب به عبادت و نيايش . لـذا در قرائت نماز براى اين كه يك سوره كامل خوانده شود هر دو را با هم مى خوانند.در فضيلت تلاوت اين سوره در حديثى از پيغمبراكرم (ص) مى خوانيم كه فرمود: هركس اين سوره را بخواند پاداش كسى را دارد كه محمد(ص) را غمگين ديده و اندوه را از قلب او زدوده است
(آيـه )ـ ما تو را مشمول انواع نعمتها ساختيم !. لحن آيات آميخته با لطف و محبت فوق العاده پروردگار و تسلى و دلدارى پيغمبر(ص) است مى فرمايد: آيا ما سينه تو را گشاده نساختيم الم نشرح لك صدرك شرح صدرگسترش روح و فكر پيامبر به وسيله نور الهى و سكينه و آرامش خـداداد مـى باشد, اين توسعه مى تواند مفهوم وسيعى داشته باشد كه هم وسعت علمى پيامبر را از طريق وحى و رسالت شامل گردد و هم بسط و گسترش تحمل و استقامت او در برابر لجاجتها و كارشكنیهاى دشمنان و مخالفان

(آيـه )ـ سـپـس بـه ذكـر موهبت ديگرى از مواهب عظيم خود به پيامبر(ص)پرداخته , و آيا بار سنگين را از تو بر نداشتيم !؟ و وضعنا عنك وزرك
(آيه )ـ همان بارى كه سخت بر پشت تو سنگينى مى كرد الذى انقض ظهرك اين كدام بار بود كه خداوند از پشت پيامبرش برداشت ؟. قـرائن آيـات بـه خوبى نشان مى دهد كه منظور همان مشكلات رسالت و نبوت , و دعوت به سوى تـوحـيـد و يـكـتـاپـرسـتـى , و بـرچـيـدن آثـار فساد از آن محيط بسيار آلوده بوده است , نه تنها پـيـغمبراسلام (ص ) كه همه پيغمبران در آغاز دعوت باچنين مشكلات عظيمى روبرو بودند, وتنها بـا امـداد هـاى الهى برآنها پيروز مى شدند, منتها شرائط محيط و زمان پيغمبراسلام (ص ) از جهاتى سخت تر و سنگينتر بود.
(آيه )ـ و آوازه تو را بلند ساختيم ورفعنا لك ذكرك نـام تـو همراه اسلام و نام قرآن همه جا پيچيد, و از آن بهتر اين كه نام تو در كنار نام اللّه هر صبح و شام بر فراز ماذنه ها و هنگام اذان برده مى شود, و شهادت به رسالت تو, در كنار شهادت به توحيد و يگانگى خداوند نشان اسلام , و دليل پذيرش اين آيين پاك است .  (آيـه )ـ در ايـن آيه , به پيامبرش مهمترين بشارت را مى دهد و انوار اميد را بر قلب پاكش مى پاشد, میفرمايد: به يقين با هر سختى آسانى است فان مع العسر يسرا
(آيه )ـ باز تاكيد مى كند: مسلما با هر سختى آسانى است ان مع العسر يسرا  غـم مـخـور مشكلات و سختيها به اين صورت باقى نمى ماند, كارشكنيهاى دشمنان براى هميشه ادامـه نـخـواهد يافت , و محروميتهاى مادى و مشكلات اقتصادى و فقر مسلمين به همين صورت ادامه نمى يابد. قـابـل ذكـر اسـت كه , اين دو آيه به صورتى مطرح شده كه اختصاص به شخص پيامبراكرم (ص) و زمـان آن حـضرت ندارد, بلكه به صورت يك قاعده كلى و به عنوان تعليلى بر مباحث سابق مطرح اسـت , و بـه هـمـه انـسـانـهـاى مؤمن مخلص و تلاشگر نويد مى دهد كه هميشه در كنار سختيها آسانيهاست . 

  (آيـه )ـ  پس هنگامى كه از كار مهمى فارغ مى شوى به مهم ديگرى پرداز فاذا فرغت فانصب هـرگـز بيكار نمان , تلاش و كوشش را كنار مگذار, پيوسته مشغول مجاهده باش  .
(آيـه )ـ و در تـمـام ايـن احـوال به خدا تكيه كن ; و به سوى پروردگارت توجه كن والى ربك فارغب رضايت او را بطلب , و خشنودى او را جستجو كن ,و به سوى قرب جوارش بشتاب . مـطـابـق آنچه گفته شد آيه مفهوم گسترده اى دارد كه فراغت از هر مهمى , وپرداختن به مهم ديگر را شامل مى شود, و جهت گيرى تمام تلاشها را به سوى پروردگار توصيه مى كند. 

سوره ضحى [93].     در مكه نازل شده و 11 آيه 

محتوا و فضيلت سوره :. وقتى پيامبر(ص) بر اثر تاخير و انقطاع موقت وحى ناراحت بود, و زبان دشـمـنـان نـيـز باز شده بود, اين سوره نازل شد و همچون باران رحمتى بر قلب پاك پيامبر(ص) نشست . اين سوره با دو سوگند آغاز مى شود, سپس به پيامبر(ص) بشارت مى دهد كه خدا هرگز تو را رها نساخته است . بعد به او نويد مى دهد كه خداوند آنقدر به او عطا مى كند كه خشنود شود. و در آخرين مرحله , گذشته زندگانى پيامبر(ص) را در نظر او مجسم مى سازد كه خداوند چگونه او را هـمـيـشـه مـشمول انواع رحمت خود قرار داده , و درسخت ترين لحظات زندگى حمايتش نموده است . و لـذا در آخـريـن آيـات به او دستور مى دهد كه (به شكرانه اين نعمتهاى بزرگ الهى) با يتيمان و مستمندان مهربانى كند و نعمت خدا را بازگو نمايد.
در فضيلت اين سوره همين بس كه در حديثى از پيغمبراكرم (ص) نقل شده است : هركس آن را تلاوت كند از كـسانى خواهد بود كه خدا از آنها راضى مى شود و شايسته است كه محمد(ص) براى او شفاعت كند و به عدد هر يتيم و مسكين سؤال كننده ده حسنه براى او خواهد بود  (آيـه )ـ سوگند به نور و ظلمت (قسم به روز در آن هنگام كه آفتاب برآيد) و همه جا را فراگيرد والضحى
(آيه )ـ و سوگند به شب در آن هنگام كه آرام گيرد و همه جا را درآرامش فرو برد والليل  اذا  سجى ضـحى به معنى اوائل روز است آن موقعى كه خورشيد درآسمان بالا بيايد و نور آن بر همه جا مسلط شود, و اين در حقيقت بهترين موقع روز است . سـجى در اصل به معنى سكون و آرامش است , و آنچه در شب مهم است همان آرامشى است كه بر آن حكمفرماست , و طبعا اعصاب و روح انسان را در آرامش فرو مى برد, و بـراى تـلاش و كـوشـش فـردا و فـرداها آماده مى سازد  .
(آيـه )ـ و بـه دنـبـال اين دو سوگند بزرگ به نتيجه و جواب قسم پرداخته میفرمايد: خداوند هرگز تو را وا نگذاشته و مورد خشم قرار نداده است ماودعك ربك وما قلى ايـن تـعـبير دلدارى و تسلى خاطرى است براى شخص پيامبر(ص) كه بداند اگر گاهى در نزول وحـى تـاخير افتد روى مصالحى است كه خدا مى داند, و هرگز دليل بر آن نيست كه طبق گفته دشـمـنان خداوند نسبت به او خشمگين شده باشد يا بخواهد او را ترك گويد, او هميشه مشمول لطف و عنايات خاصه خدا, و همواره در كنف حمايت ويژه اوست .
(آيه )ـ سپس اضافه مى كند: و مسلما آخرت براى تو از دنيا بهتر است وللا خرة خير لك  من الاولى تـو در اين جهان مشمول الطاف او هستى , و   تو هميشه عزيزى , در دنيا عزيز و در آخرت عزيزتر.
آنقدر به تو مى بخشد كه خشنود شوى !.  بـرتـريـن نويد را به پيامبر داده  (و به زودى پروردگارت آنقدر به تو عطا خواهد كرد كه خشنود شوى و لسوف يعطيك ربك فترضى اين بالاترين اكرام و احترام پروردگار نسبت به بنده خاصش محمد(ص) است كه مى فرمايد: آنقدر به تو مى بخشيم كه راضى شوى , در دنيا بر دشمنان پيروز خواهى شد و آيين تو جهان گير خواهد گشت , و در آخرت نيز مشمول بزرگترين مواهب خواهى بود. به شكرانه اين همه نعمت كه خدا به تو داده !.  در اينجا نخست به ذكر سـه موهبت از مواهب خاص الهى به پيغمبراكرم (ص) پرداخته , و سپس سه دستور مهم در همين رابطه به او مى دهد. مى فرمايد:      آيا او (خداوند) تو را يتيم نيافت و پناه داد الم يجدك يتيمافاواى در شـكـم مـادر بودى كه پدرت عبداللّه از دنيا رفت , تو را در آغوش جدت عبدالمطلب سيد مكه پرورش دادم . شش ساله بودى كه مادرت از دنيا رفت , و از اين نظر نيز تنها شدى , اما عشق و محبت تو را در قلب عبدالمطلب افزون ساختم . هـشـت سـالـه بـودى كه جدت عبدالمطلب  از دنيا رفت عمويت ابوطالب را به خدمت و حمايتت گماشتم , تا تو را همچون جان شيرين در بر گيرد و محافظت كند.آرى تو يتيم بودى و من به تو پناه دادم .
(آيـه )ـ بـعـد بـه ذكـر نـعـمـت دوم پرداخته , مى فرمايد: و تو را گمشده يافت و هدايت كرد ووجدك ضالا فهدى  آرى ! تـو هـرگز از نبوت و رسالت آگاه نبودى , و ما اين نور را در قلب تو افكنديم كه به وسيله آن انسانها را هدايت كنى !.  بنابراين منظور از ضلالت در اينجا نفى ايمان و توحيد و پاكى و تقوا نيست , بلكه نفى آگاهى از اسـرار نبوت , و قوانين اسلام , و عدم آشنائى با اين حقايق بود, ولى بعداز بعثت به كمك پروردگار بر همه اين امور واقف شد و هدايت يافت .
(آيه )ـ بعد به بيان سومين نعمت مى فرمايد: و تو را فقير يافت و بى نياز كرد ووجدك عائلا فاغنى تـوجه  خديجه آن زن مخلص با وفا را به سوى تو جلب نمود تا ثروت سرشارش را در اختيار تو و اهداف بزرگت قرار دهد, و بعد از ظهور اسلام غنائم فراوانى در جنگها نصيب تو كرد آن گونه كه براى رسيدن به اهداف بزرگت بى نياز شدى .
(آيـه )ـ سـپـس بـه عـنـوان نتيجه گيرى از آيات قبل, سه دستور پر اهميت به پيغمبراسلام (ص ) مى دهد كه هرچند مخاطب در آن شخص رسول اللّه (ص) است ولى مسلما همگان را شامل مى شود . نخست مى فرمايد:  حال كه چنين است يتيم را تحقير مكن  فاما اليتيم فلا تقهر در مورد يتيمان مساله اطعام و انفاق گرچه مهم است ,ولى از آن مهمتر دلـجـوئى و نـوازش و رفـع كـمـبـودهـاى عـاطفى است .
(آيـه )ـ دومين دستور پرداخته , مى فرمايد:  و سؤال كننده را از خود مران  واما السائل فلا تنهر منظور كسانى است كه سؤالاتى در مسائل علمى و اعتقادى و دينى دارند. ديـگـر اين كه : منظور كسانى است كه داراى فقر مادى هستند, و به سراغ تو مى آيند, بايد آنچه در توان دارى به كار گيرى , و آنها را مايوس نكنى , و ازخود مرانى . سوم اين كه : هم ناظر به فقر علمى است و هم فقر مادى , دستور مى دهد كه به تقاضاى سائلان در هـر قـسـمت پاسخ مثبت ده , اين معنى هم تناسب با هدايت الهى نسبت به پيامبر(ص ) دارد و هم سرپرستى از او در زمانى كه يتيم بود.
(آيـه )ـ و سـرانـجـام  مى فرمايد: و نعمتهاى پروردگارت را بازگو كن واما بنعمة ربك فحدث بازگو كردن نعمت , گاه با زبان است و تعبيراتى كه حاكى از نهايت شكر و سپاس باشد, نه غرور و بـرترى جوئى , و گاه با عمل است به اين ترتيب كه از آن در راه خدا انفاق و بخشش كند, بخششى كه نشان دهد خداوند نعمت فراوانى به او عطا كرده است