سایت جدید تاریخی فرهنگی قرآنی

m5736z

blog.ir.

اخلاق اداری از دیدگاه امام علی (علیه السلام)

بخش اول.

اگر اخلاق اداری در زندگی کاری انسان وجود و حضور داشته باشد آنگاه میتوان به نتایجی همچون انجام کار با لذت و توام با رضایت شغلی، احساس رضایتمندی، خود شکوفایی و رضایت مردم و پیشرفت امور و در نتیجه موجب رضایت خالق تعالی و بارش رحمتها و برکتهای او دست یافت

از طرفی، خطرناکترین رویداد انسانی انحطاط و شکست اخلاقی است که در این صورت هیچ چیز به سلامت نخواهد ماند و انسانیت انسان فرو می ریزد

بدیهی است این امر در امور اداری از جایگاهی خطیر و ویژه برخوردار است چراکه وقتی انسان از محدوده فردی خارج می شود و در پیوند با دیگر انسانها قرار می گیرد و این پیوند صورتی اداری پیدا می کند

حال آنکه اگر اخلاق نیک حاکم بر روابط انسانی نباشد، فاجعه چندین برابر می شود

به همین دلیل است که والاترین ملاک در هر سازمان اداری متخلق بودن افراد به اخلاق انسانی است.

از منظر امیرمومنان علی علیه السلام آنچه مایه برتری آدمیان و سبب والایی ایشان است، کرامتهای اخلاقی است و این کرامتها در اداره امور نقشی اساسی دارد

روایت شده که آن حضرت فرمودند: علیکم بمکارم الاخلاق فانها رفعه برشما باد به مکارم اخلاق که ان سبب والایی است. والایی مردمان و اعتبار آنان به مکارم اخلاق در ایشان است و کسانی که در جایگاه اداره امور قرار می گیرند، بیش از هر چیز به مکارم اخلاق و بزرگوارهای انسانی نیازمندند که روابط انسان ها بدون کرامت های اخلاقی، روابطی خشک و نادرست خواهد شد.

اهمیت نوع نگرش اداری

مهترین مبنا در سامان یافتن اخلاق اداری تصحیح بینش کارکنان و بسامان آوردن نوع نگاه آنان به خودشان و مردمان و مسئولان و وظایفشان است

زمانی که نگاه انسان به خود، مردم، مافوق خود و کار اصلاح شده و با نگاهی توحیدی و پاک به این امور نگریسته و بر اساس این نگاه عمل شود، آن‌گاه کار کردن به مثابه خدمت کردن و عبادت نمودن و همچنین همپای لذت و همتای رشد و شکوفایی است

اینکه انسان خود را چگونه ببیند و چگونه بیابد و چه جایگاهی در هستی برای خود قائل باشد، به اخلاق باشد، به شدت در اخلاق و رفتار او تاثیر گذاراست

آنکه خود را عبد مییابد و برای خویش کرامت انسانی و عزت ایمانی قائل است به گونه ای رفتار کرده و آن که «عبد» بودن خود را از یاد می برد و برای خویش کرامت و عزت قائل نیست به گونه ای دیگر و متضاد با گونه نخست رفتار می نماید

 

از مهمترین اموری که باید به آن پرداخت، حفظ و رشد کرامت کارکنان نظام اداری، و ترمیم و تقویت کرامت ایشان است

بنابراین اگر کارکنان نظام اداری خود را کریم ببینند، کریمانه رفتار می کنند و کرامت خود را با هیچ معاوضه نمی نمایند.

امیرمومنان علی ع در سفارشی گرانقدر به فرزندش امام حسن ع: اکرم نفسک عن کل دنیه، و این ساقتک الی الرغائب، فانک لن تعتاض بمب تبذل من نفسک عوضا نفس خود را از هر پستی گرامی دار، هر چند تو را به آنچه خواهانی برساند، چه آنچه را از خود بر سر این کار می نهی، هرگز به تو بر نگرداند

بیرون شدن از بندگی غیر خدا و خود را بنده خدا دیدن، انسان را به کرامت حقیقی می رساند و از پستی دور می سازد مَا کَانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُؤْتِیَهُ اللَّهُ الْکِتَابَ وَالْحُکْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ یَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِبَادًا لِی مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَکِنْ کُونُوا رَبَّانِیِّینَ بِمَا کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتَابَ وَبِمَا کُنْتُمْ تَدْرُسُونَ (79 آل عمران) هیچ بشرى را نسزد که خدا به او کتاب و حکم و پیامبرى بدهد سپس او به مردم بگوید به جاى خدا بندگان من باشید بلکه [باید بگوید] به سبب آنکه کتاب [آسمانى] تعلیم مى دادید و از آن رو که درس مى خواندید علماى دین باشید.

 

اخلاق اداری مطلوب زمانی سازمان می یابد که کارکنان نظام اداری به مردم از منظری درست بنگرند و خود را کارگزار، خزانه دار، وکیل و خدمتگزار مردم ببینند

در این صورت است که اخلاق سازمانی مطلوب ظهور می نماید

علی(ع) در این باره به کارگزاران خود چنین آموزش داده فانصفوا الناس من انفسکم، واصبروا لحوائجهم، فانکم خزان الرعیه و وکلاء الامه، و سفراء الائمه. ولا تحشموا احداً عن حاجته، و لا تحبسوه عن طلبته

پس داد مردم را از خود بدهید و در برآوردن حاجتهای آنان شکیبایی ورزید، که شما خزانه دار رعیت هستید و امت را وکلا و امامان را سفیران حاجت کسی را ناکرده مگذارید و او را از آنچه مطلوب اوست باز مدارید

‎کارکنان اداری زمانی به درستی می توانند انصاف را پاس بدارند که داد مردمان را از خویش بدهند و در رفتار با آنان شکیبایی داشته باشند و با ایشان طلبکارانه برخورد ننمایند و خود را وکیل و خزانه دار آنان ببینند و احساس کنند که به موکلان خود پاسخگویند و فلسفه وجودی ایشان در نظام اداری خدمتگزاری به مردم است 

 

خطرناکترین آفت اخلاق سازمانی و تباه کننده ترین عامل رفتار انسانی این است که کارگزاران و کارکنان نظام اداری از بالا به پایین به مردم بنگرند و خود را بر آنان مسلط ببینند و در اداره امور خود را فرمانروا تصور نمایند و اراده فرمانروایی کنند

در نگاه علی (ع) حقوق مردم بالاترین و والاترین حقوق شمرده می شود تا آنجا که امام(ع) حقوق و حرمت مردم را برخاسته از اصل توحید و پیوند یافته با آن میبیند الفرائض الفرائض، ادوها الی الله تودکم الی الجنه. ان الله حرم حراما غیر مجهول، واحل حلالا غیر مدخول، و فضل حرمه المسلم علی الحرم کلها، و شد بالاخلاص و التوحید حقوق المسلمین فی معاقدها. ‏

واجبها! واجبها! آن را برای خدا به جا آورید که شما را به بهشت می رساند

خدا حرامی را حرام کرده که ناشناخته نیست، ولی حلالی را حلال کرده که از عیب خالی است و حرمت مسلمانان را از دیگر حرمتها برتر نهاده، و حقوق مسلمانان را با اخلاص و یگانه پرستی پیوند داده است

 

در نظام اداری آنچه باید در رأس مناسبات و روابط و رفتارها حاکم باشد، حرمت نگه‌داشتن مردم و پاسداری از حقوق ایشان است

این دریافت که هر کس در هر مرتبه ای از نظام اداری در جایگاهی قرار گرفته است که بتواند پاسدار حقوق مردم و حافظ حرمتهایشان باشد، تلقی اشخاص را در رویارویی با نعمت مسئولیت و به کارگیری آن در جهت خدمت به انسانها تصحیح می نماید و در این صورت است که یک نظام اداری مبتنی بر اخلاق انسانی ظهور می کند و در این مسیر پایدار می ماند

به بیان امام علی(ع): ان الله عبادا یختصهم الله بالنعم لمنافع العباد فیقرها فی ایدیهم مابذلوها، فاذا منعوها نزعها منهم ثم حولها الی غیرهم همانا

خدا را بندگانی است که آنان را به نعمتها مخصوص کند برای سودهای بندگان. پس آن نعمتها را در دست آنان وا می نهد چندان که آنرا ببخشد، و چون از بخشش باز ایستند، نعمتها را از ایشان بستاند و دیگران را بدان مخصوص گرداند...

 

انضباط کاری یعنی سامان پذیری، آراستگی، نظم و ترتیب و پرهیز از هرگونه سستی و بی سامانی در کار

این امور از عمده ترین آداب اخلاق اداری است و هیچ سازمان و نظامی بدون رعایت این امور راه به جایی نخواهد برد

بهترین سازمان ها و نظام ها با زیرپا گذاشته شدن اصل انضباط کاری، به تباهی کشیده می شوند و وجوه مثبت آنها نیز بی ارزش می گردد

تواناترین مدیران و کارگزاران و کارکنان در یک مجموعه اداری که اصل انضباط کاری بر آن حاکم نیست توفیقی کسب نخواهند کرد و جز اتلاف نیرو بهره ای نخواهند برد.

امام علی(ع): و امض لکل یوم عمله، فان لکل یوم ما فیه کار هر روز را در همان روز انجام ده، زیرا هر روز کاری مخصوص به خود دارد

امور اداری و پیشبردن اهداف سازمانی جز با پیگیری جدی کارها تحقق نمی یابد و هر کاری نیازمند پیگیری جدی و تلاش اساسی است تا به نتیجه مطلوب برسد و بدون وجود روحیه پیگیری در کارها هیچ کاری به درستی صورت نمی پذیرد

 

علی(ع) در فرمانها و دستور العملهای حکومتی و اداری خود، کارگزاران و کارکنانش را به پیگیری امور سفارش نموده و از آنان خواسته است که در خدمتگزاری مردمان پیگیرانه عمل کنند

آن حضرت در دستور العملی چنین فرموده و لاتحشموا أحداً عن حاجته، و لاتحسبوه عن طلبته کسی را از در خواستش به خشم نیاورید و حاجت کسی را روا ناکرده نگذارید، و کسی را از آنچه مطلوب اوست باز ندارید.

نظام اداری نباید به گونه ای باشد که مردم سردرگم شوند و کارشان معطل گردد و به سرگردانی گرفتار آیند

حبس کردن امور و متوقف ساختن کارها از بزرگترین آفات نظام اداری است که جز با روحیه پیگیری جدی رفع نمی گردد

انجام دادن کارها و خدمتگزاری از سر مهر ورزی والاترین هنر در اخلاق است

چنانچه اگر انجام دادن امور با مهر ورزی توأم شود، صورتی زیبا و کاملا انسانی می یابد و موجب پیوند جانها و الفت قلبها می گردد و در رفتار و مناسبات اداری، انقلابی معنوی به وجود می آورد

 

امیرمؤمنان(ع) در حکمتی والا فرموده قلوب الرجال وحشیه، فمن تألفها أقبلت علیه دلهای آدمیان رمنده است، پس هرکه با آن الفت برقرار سازد، روی بدو نهد

نیروی محبت از نظر اجتماعی، نیروی عظیم و مؤثری است و بهترین اجتماع آن اجتماعی است که با نیروی محبت اداره شود

محبت زعیم و زمامدار به مردم و محبت و ارادت مردم به زعیم و زمامدار، علاقه و محبت زمامدار عامل بزرگی برای ثبات و ادامه حیات حکومت است

 تا عامل محبت نباشد، رهبر نمی تواند و یا بسیار دشوار است که اجتماعی را رهبری کند و مردم را افرادی منضبط و قانونی تربیت کند ولو اینکه عدالت و مساوات را در آن اجتماع برقرار کند

مردم آن گاه قانونی خواهند بود که از زمامدارشان علاقه ببینند، و آن علاقه هاست که مردم را به پیروی و اطاعت می کشاند

قرآن در بخشی از آیه 159 آل عمران به پیغمبر(ص) خطاب می کند که ای پیغمبر، نیروی بزرگی را برای نفوذ در مردم و اداره اجتماع در دست داری

 فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ

به موجب لطف و رحمت الهی، برایشان نرم دل شدی که اگر تندخوی سخت دل بودی از پیرامونت پراکنده می گشتند

پس، از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه و در کار با آنان مشورت کن..

 

در اینجا علت گرایش مردم به پیامبراکرم(ص) را علاقه و مهری دانسته که نبی اکرم(ص) نسبت به آنان مبذول می داشت

باز دستور می دهد که ببخششان و برایشان استغفار کن و با آنان مشورت کن

اینها همه از آثار محبت و دوستی است، همچنان که رفق و حلم و تحمل همه از شئون محبت و احسانند

هرکس که در هر مرتبه ای از مراتب نظام اداری قرار می گیرد باید با بردباری تمام امور را پیش ببرد و در برابر خواست مردم و احتیاجات آنان کم حوصلگی نداشته باشد و با تحمل فراوان خدمتگزاری نماید

امام علی(ع) در دستورالعملهای حکومتی و اداری خود، کارگزاران و کارکنان را به چنین بردباری ای فراخوانده و اصبروا لحوائجهم در برآوردن حاجتهای مردم شکیبایی ورزید

امیرمؤمنان بردباری را در کنار دانش در رأس ارزشها معرفی کرده است، چنانکه وقتی او را از خیر پرسیدند، فرمود: لیس الخیر أن یکثر مالک و ولدک، ولکن الخیر ان یکثر علمک و یعظم حلمک خیر آن نیست که مال و فرزندت بسیار شود، بلکه خیر آن است که دانشت فراوان گردد و بردباری ات بزرگ مقدار شود

یک نظام اداری ارزشمند، نظامی است که

بر اعمال و رفتار کارگزاران و کارکنانش بردباری حاکم باشد

رعایت عدل و انصاف در روابط و مناسبات اداری و در خدمتگزاری مردم اصلی است که بدون آن، نظام اداری از صورت انسانی بیرون می رود و هر فساد و تباهی گریبانگیر آن می شود

حاکمیت عدالت در نظام اداری و پاس داشتن داد و حفظ حقوق دیگران همانند حقوق خود و در مقام داوری حقوق طرفین را یکسان و برابر رعایت کردن و برای دیگران حقوقی برابر خود قائل شدن مهمترین قاعده ای است که حافظ سلامت و قوت نظام اداری و مایه پیوند دلهاست

اگر همین قاعده در نظام اداری رعایت شود، رابطه کارگزاران و کارکنان با مردم درست سامان می یابد و عدل و احسان جلوه پیدا می کند

خدای متعال در آیه 90نحل إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ همانا خداوند به انصاف و نیکوکاری فرمان میدهد گفته است العدل الانصاف، والاحسان التفضل عدل انصاف است و احسان نیکویی کردن

خداوند به نیکویی کردن و انصاف فرمان داده است و این فرمان شمول دارد و نظام اداری، نظامی اخلاقی است که تمام روابط و مناسبات آن بر اساس دادورزی باشد

بر این مبناست که امام علی(ع) کارگزاران دستگاه اداری خود را پیوسته به داد ورزی فراخوانده است....

                                                      انضباط اسلامی

یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تُقَدِّمُواْ بَیْنَ یَدَىِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ حجرات1

 ای افراد با ایمان (در هیچ موردی) بر خدا و پیامبر او سبقت نگیرید و از (مخالفت) خدا بپرهیزید؛ خداوند شنوا و داناست

هدف آیه، ایجاد روحیه انضباط اسلامی، در همه افراد با ایمان است، انضباطی که آنان را از هر نوع تقدم و پیشی گرفتن بر خدا و پیامبر وی باز دارد و از ایجاد هر نوع تردید و دودلی در دستورات او جلوگیری کند

روح و حقیقت انضباط اسلامی این است که همه افراد باید احکام و قوانین و حقوق فردی و اجتماعی را از یک نقطه الهام بگیرند، و از یک سرچشمه زلال سیراب شوند، و از یک فکر که از همه فکرها برتر و بالاتر است، پیروی نمایند

چرا؟ زیرا شخصی که باید دستگاه تقنین و تشریع را به گردش درآورد، در درجه نخست باید یک انسان شناس کامل باشد و از تمام اسرار و رموز نهانی انسان و روحیات او آگاه و مطلع باشد و هیچ نقطه مبهم و مرموزی در زندگی انسانهایی که برای آنان قانون وضع می‌کند، برای او باقی نماند

 

از این گذشته از هر گونه گناه و لغزش مصون باشد و هیچ گونه منافعی در اجتماع نداشته باشد تا منافع شخصی، فکر او را تحت الشعاع قرار ندهد و در وضع قوانین، از مصلحت شخصی پیروی نکند و شخصی با این خصوصیات، جز پروردگار جهان کسی نیست

زیرا اوست که از تمام اسرار درونی و برونی ما آگاه است، اوست که از هر گونه لغزش و اشتباه مصون است و کوچکترین سودی در اجتماع ندارد.

بنابراین باید تمام افراد با ایمان در برابر چنین مقامی انضباط داشته باشند و اراده خود را بر تشریع او مقدم ندارند و همه از آنجا الهام بگیرند و اگر ما این انضباط را از دست دادیم و دستگاه قانون‌گذاری را تابع خواسته‌های خود قرار دادیم، در صحنه زندگی بسان ارتشی خواهیم بود که فرماندهی واحدی نداشته باشد، و چنین ارتشی هر چند هم مجهز و آماده باشد

ولی از آنجا که فرماندهان مختلفی دارد، آنچنان دچار هرج و مرج می‌شود که در اندک زمانی زیر فشار قدرت دشمن نابود می گردد

 

صحنه زندگی درست مانند جبهه جنگ است و تمایلات و خواسته‌های هر فرد و یا هر طبقه و گروهى، مانند مراکز فرماندهی است و اختلاف مراکز فرماندهى، افراد را در کشمکش عجیبی قرار می دهد و آنان را آن چنان دچار هرج ومرج می‌گرداند که حقوق و عدالت از میان می‌رود 

خداوند، لزوم پای بندی به چنین انضباط شدیدی را در این سوره با این جمله بیان کرده لاتُقَدِّمُوا در حکم حوادث و وقایع بر خدا و رسول او پیشی نگیرید

در آیه هفتم حجرات بر عصمت پیامبر از لغزش و اشتباه تکیه کرده

وَ اعلَمُوا اَنَّ فیکم رَسولَ اللّهِ لَوْ یُطیعُکُمْ فی کثیرٍ مِنَ الاَمرِ لَعَنِتُّم؛ بدانید پیامبر خدا در میان شما است؛ اگر در بسیاری از امور از شما پیروی کند، به زحمت می‌افتید

یعنى، از آنجا که پیامبر از سرچشمه وحی الهام می‌گیرد، کوچکترین خطایی در رهبری او نخواهد بود، ولی اگر او از شمار پیروی نماید، از آنجا که شما گرفتار تمایلات و خواسته‌های شخصی هستید، چه بسا دانسته یا ندانسته در ضرر می‌افتید

‏بنابر این، ما در صورتی یک جامعه مؤمن و مسلمانان واقعی خواهیم بود که لاتُقَدِّمُوا  را سرمشق زندگی خود قرار دهیم

اسلام واقعی آن است که هنگامی انسان بر سر دو راهی اختلاف میان «مذهب» و «خواسته‌های درونى» قرار گرفت، دستور مذهبی را ترجیح دهد، این یعنی انضباط اسلامی

                                راهکارهای اسلام برای تأمین نظم اجتماعی 

اسلام خواهان جامعه سالمی است که سعادت دنیوی و اخروی افراد در آن جامعه ممکن باشد

بنیادهای نظام اجتماعی اسلام بر این باور استوار است که همه انسان ها برابرند و یک اجتماع بشری را تشکیل می دهند

نظم و ترتیب بین گروههای مختلف جامعه و افراد آن و به تعبیر دیگر نظم اجتماعی در بسیاری از ارزشهای دینی نهفته است و امر به آنها امر به نظم است

لذا میتوان گستره نظم اجتماعی را در زوایای ارزشهایی چون عدل، وفای به عهد، نماز جماعت و... دنبال نمود و بیان داشت که هرگونه انحراف اعتقادی، فقهی و اخلاقی دین اسلام گونه ای از بی نظمی است

از نظر اسلام، نظم اجتماعی باید طوری باشد که در سایه آن، به حقوق و آزادی های فردی آسیبی نرسد.

 مهمترین راهکارهای اسلام برای تأمین نظم اجتماعی عبارتند از:‏ 

1- توحید:

اسلام برای تأمین سعادت دنیا و آخرت بشر، اصلاحات خود را از دعوت به «توحید» شروع کرد تا تمامی افراد بشر یک خدا را بپرستند و آن‌گاه قوانین خود را بر همین اساس تشریع نمود و تنها به تعدیل خواست ها و اعمال اکتفا نکرد، بلکه آن را با قوانینی عبادی تکمیل نمود و نیز معارف حقّه و اخلاق فاضله را بر آن اضافه کرد

2- آیین های جمعی:

‎دراسلام توصیه شده برخی از عبادت ها همچون نمازهای یومیه و نماز جمعه به صورت جماعت برگزار شود این عمل زمینه تفاهم، عشق و محبت و به دنبال آن نظم اجتماعی را میان مسلمانان ایجاد می کند. ‏ ‏ 3-‏‎‎حاکمیت دین:‏‎

‎در جامعه اسلامی، همه نهادها در خدمت دین قرار می گیرند، برخلاف جامعه شناسان غربی که دین را نهادی در کنار سایر نهادهای اجتماعی قلمداد می کنند

از نظر اسلامی، دین برنامه صحیح و مطلوب زندگی آدمی است که جمیع ابعاد و وجوه حیات فرد و جامعه را فرا می گیرد و علاوه بر اعتقادات، اخلاق و عبادات، به معنای اخص ـ شامل انواع و اقسام حقوق، از جمله حقوق سیاسی، حقوق قضائی، حقوق جزائی، حقوق بین الملل، حقوق اقتصادی و حقوق مدنی (نظیر حقوق خانواده) می شود و این نگرش سبب توسعه نظم اجتماعی است

4- مشارکت مردم:

مشارکت و هماهنگی مردم یک جامعه اسلامی در تحقق بخشیدن به رفع نیازهای زندگی اجتماعی تکلیفی است قطعی که زمینه ساز تحقق نظم اجتماعی است.‏ ‏ 5-‏‎‎مسئولیت متقابل فرد و جامعه:

‎نقش افراد مکمّل نقش جامعه بوده و میان این دو همبستگی و مسئولیت متقابل وجود دارد

افراد در مقابل جامعه مسئولند البته این مسئولیت تنها در برابر جامعه مطرح نیست

از سوی دیگر، جامعه نیز در برابر افراد مسئول است جامعه باید امنیت و آسایش افراد را فراهم کند

6-‏‎‎توجه به رفتارهای اجتماعی در سطح خرد و کلان:‏‎

‎اسلام آیین زندگی است و بنابراین، برای همه عرصه های اجتماعی بشر برنامه دارد عمل به حقوق و وظایف در همه سطوح فردی و اجتماعی، چه از طرف فرد و چه از طرف جامعه، بسترساز نظم اجتماعی است

اسلام علاوه بر اینکه برای هر موقعیتی حقوق خاصی در نظر گرفته به انسان ها توصیه میکند؛ با هم روابط دوستانه برقرار کنند

7-‏‎‎مبادله: مبادله به عنوان قوام زندگی اجتماعی بیان می شود نقش مبادله چنان است که بدون آن، جامعه حتی برای لحظه ای دوام نمی آورد

شکی نیست که قوام اجتماعی، که بشر تشکیل داده، بر مبادله مال و عمل پایدار است و قطعاً اگر چنین مبادله ای در کار نبود، مجتمع انسان، حتی یک چشم برهم زدن، قوام نمی داشت

راه بهره مندی انسان در اجتماعش غیر از این نبوده که اموری از مواد اولیه زمین گرفته و به قدر وسعش، روی آن عمل نموده و از نتیجه عملش، مایحتاج خود را ذخیره می‌ کرده و مازاد بر احتیاج خود از آن حاصل را به دیگران می داده و در عوض، سایر مایحتاج خود را از آنچه در دست دیگران بوده، می گرفته (تفسیر المیزان)

8- وضع قوانین کیفری:‏‎‎

تعلیمات اخلاقی به خاطر نداشتن ضمانت اجرایی برای کسانیکه از فطرت خود به دورند، برای نظام بخشیدن به جامعه کفایت نمی کند

اسلام بعد از ترویج تعلیمات اخلاقی در مرحله بعدی به وضع قوانین مدنی حاکم بر روابط انسان ها اهتمام می ورزد

خلاصه: تکیه اسلام بر نظم اجتماعی، بیشتر بر اخلاق مبتنی بر معاد و قانونمندی جامعه است

جامعه باید بستر رسیدن افراد به سعادت دنیوی و اخروی را فراهم کند

چنین جامعه ای به قوانین دقیقی نیاز دارد و مسلّماً تدوین چنین چیزی از توان بشر خارج است

بشر با توجه به محدودیت هایی که دارد، نمی تواند به قوانین فرازمانی و فرامکانی دست یابد، مگر از طریق اتصال به منبع مافوق بشری

در واقع، اسلام نیز با این نظر موافق است که افراد تنها در سایه زندگی اجتماعی، می توانند به خواسته هایشان دست یابند و بنابراین، انسان ها از روی ناچاری ـ ولی با اختیار ـ به زندگی اجتماعی تن در داده اند و به هر صورتی که شده است، باید در جامعه نظمی برقرار باشد و برقراری این نظم بدون کسانی که از اجرای قوانین و حقوق فردی و اجتماعی دفاع کنند، ممکن نیست

پس قانون به مجری نیاز دارد. اسلام، هم قوانین خاصی عرضه میکند و هم برای مجریان قانون، شرایطی قائل است و احراز این شرایط در مواردی در دست بشر نیست‎

اسلام راهنمایی کامل برای تمام جنبه های زندگی انسان است

قوانین اسلامی به امور مدنی و کیفری محدود نمی شود، بلکه شامل امور اداری، اقتصادی و اجتماعی، ملی و بین‌المللی است

دستیابی به نظم پایدار اجتماعی از طریق تحقق عدالت اجتماعی ممکن میگردد و عدالت اجتماعی با رعایت حدود تقوای فردی و جمعی به‌وجود می آید

                                        بر نظم اجتماعی

امیرمؤمنان(ع) در وصیتی خطاب به فرزندانشان می فرمایند: شما (دو فرزندم حسن و حسین) و همگى فرزندانم و هر کس که نامه ام به او برسد را سفارش مى‌کنم به ملاحظه کردن از خدا و نظم در امور

بر اساس آنچه امام می فرمایند مخاطب این وصیت، همه کسانی هستند که این نامه و این وصیت به آنها می رسد؛ یعنی ما هم مخاطب کلمات امیرالمومنین(ع) هستیم

در معارف اسلامی تقوا با نظم آمده است اساتید اخلاق اسلامی تقوا را نظم فردی و نظم را تقوای جمعی می‌دانند. اینکه سفارش می‌کنند در جماعت خلوت کنید به همین معنی است که بتوانید هر چیزی را در جای خودش انجام دهید

تقوا یعنی انسان جایگاه و موقعیت خودش ر ا بفهمد و تکلیفش را در آن موقعیت ادا کند و در حالت کلی آدم باید بفهمد در این عالم آمده است که چه بکند و همان کند

مقوله نظم اجتماعی از مباحثی است که در طبقه بندی موضوعات جامعه‌ شناختی، نقطه مقابل جامعه شناسی تغییرات اجتماعی و بویژه در تعارض با مباحث تغییرات عمیق و انقلابات اجتماعی است.

نظم یعنی هر چیزی در جای حقیقی خود باشد. براساس حدیث ذکر شده این دو ‏‎-‎یعنی نظم و تقوا- بر هم اثر می‌گذارند و از هم اثر می‌پذیرند. آدم‌های منظم هستند که می‌توانند زندگی خود را مدیریت کنند و انسان‌های باتقوا هستند که در تشکیلات می‌توانند منظم و گروهی کار کنند‎.‎‏ در مباحث نظم اجتماعی، دو سئوال عمده وجود دارد:

 1. نظم اجتماعی چگونه به وجود می آید؟

 2. تداوم نظم اجتماعی چگونه ممکن است؟

منظور از سئوال اول این است که اولین جوامع چگونه شکل گرفته است. اما در سئوال دوم، از شکل گیری جامعه سئوال نمی کنند، مسئله این است که این نظم به وجود آمده ـ به هر دلیل ـ چگونه در هم نمی ریزد؟ امروزه سئوال اول چندان اهمیتی ندارد؛ چرا که زندگی اجتماعی به هر حال، شکل گرفته است. اما سئوال دوم، اساسی است؛ زیرا علی رغم وجود بحران‌های ویرانگر اجتماعی و سیاسی، جوامع همچنان پابرجا هستند‏‎.‎ تعریف نظم نظم، ترتیب دادن به هر چیز و یک نوع رابطه هماهنگ میان اجزای یک مجموعه، برای تحقق یافتن هدف مشخصی است. به گونه ای که هر جزئی از اجزای مجموعه، مکمل دیگری بوده و فقدان هر یک سبب می شود که مجموعه، هدف خاص و اثر مطلوب را از دست بدهد. ‏نظم اولین قانون جهان است‏. به بیان دیگر واقعیت نظم در یک پدیده طبیعی، جز این نیست که اجزای مختلفی از نظر کیفیت و کمیت دور هم گرد آیند، تا در پرتو همکاری اجزای آن، هدف مشخص تحقق یابد. مضمون نظم، اندیشه چیزهایی را که هر یک به جای مطلوب نشسته‌اند و دقیقاً مرتب گشته‌اند، در ذهن متبادر می‌سازد. از این رو نظم، در حد گروه‌های انسانی، به معنای آرامش، انتظام و اطاعت است.‏ تبیین مفهوم نظم اجتماعی نظم اجتماعی به معنای اطاعت تمامی اعضای یک جامعه از هنجارها، ارزش‌‌ها و قوانینی است که اساس و قوام جامعه هستند که یکی از عوامل برقراری آن رعایت حقوق اجتماعی است. اگر مردم به حقوق یکدیگر احترام بگذارند و حقوق فرد و جامعه رعایت شود نظم اجتماعی تحقق می یابد .‎‏ پس از اینکه انسان ها زندگی اجتماعی تشکیل دادند، عامل تداوم این زندگی اجتماعی چیست؟ اسلام چه ساز و کارهایی اندیشیده است تا نظم اجتماعی بر هم نریزد؟ عامل ثبات و نظم اجتماعی در عمل کردن به قوانین پدید می آید. در جوامع بدوی، قوانین تدوین شده ثبات کمتری داشتند، اما قوانین جوامع متمدن از ثبات نسبی برخوردار است و هر قدر جامعه پیشرفته باشد، می تواند قوانین مستحکم تری تدوین کند. ضامن اجرای قوانین، هم درونی است و هم بیرونی که همان حکومت است. اما آیا هر قانونی قادر است نظم اجتماعی مطلوب را در جامعه ایجاد کند؟ پاسخ علامه طباطبایی به این پرسش منفی است. از نظر ایشان، با این قوانین نمی توان به حد مطلوب نظم اجتماعی دست یافت.‏ اختلاف اساسی اسلام با نظریه های جامعه شناسی در مورد نظم اجتماعی، در انسان شناسی و ضمانت اخلاقی برای برقراری نظم اجتماعی است.

بدون اعتقاد به مبدأ و معاد، اخلاق معنای صحیحی ندارد. بیشتر نظریه پردازان غربی انسان هایی معتقد نیستند. پس تکیه کردن آنان بر اخلاق به عنوان ضمانت اجرای قوانین و نیز تکیه بر مذهب به عنوان عامل پیوند میان افراد جامعه، در مکاتب سکولاریستی قابل دفاع نیست‏‎.‎‏ مفهوم نظم اجتماعی می‌تواند به طور مستقیم هماهنگی، تعادل و انسجام روابط اجتماعی را برساند که مجموعه افراد جامعه را از طریق فعل و انفعال و ساز و کارهای اقتصادی و سیاسی به سوی زندگی مشترک جلب می‌کند و حیات جمعی را امکان پذیر می‌سازد.‏

رویکردهای اصلی جامعه شناسی در تشریح نظم اجتماعی‏ اغلب نظم اجتماعی به نظم رایجی گفته می‌شود که اطاعت همگان را از یک نظم ارزشی رایج به منظور مرجح داشتن طبقات و قشرهای اجتماعی ممتاز، اولویت می‌بخشد. اساس چنین نظمی بر این اندیشه استوار است که ثروت اساسی یک جامعه را صلح و آرامش تشکیل می‌دهد. نتیجه‌ای که از آن گرفته می‌شود این است که همه اعضا باید خواه ناخواه در برابر نظام سیاسی اجتماعی، یا شکلی از سازمان اجتماعی سرتمکین فرو آورندکه خود موجبات تداوم نابرابری‌ها و بی‌عدالتی‌ها و تنازعات اجتماعی را فراهم می‌آورد. در زمینه توضیح نظم اجتماعی در جامعه سه رویکرد اصلی در جامعه شناسی وجود دارد: 1- رویکرد فایده ای: این رویکرد که جایگاه کمتری در نظریات جامعه شناسی دارد و بیشتر در تئوری‌های اقتصادی مطرح است می‌گوید: به نفع خود افراد است که نظم اجتماعی را بخصوص در جوامع پیچیده‌ای که تقسیم کار در آنها وافر است و مردم متقابلاً به یکدیگر وابسته‌اند حفظ کنند. 2- رویکرد فرهنگی: نقش هنجارها و ارزش‌های مشترک را مورد تأکید قرار می‌دهد. 3- رویکرد تحمیلی: قدرت و سلطه را به صورت‌های گوناگون نظامی، قضائی، معنوی و اقتصادی در ایجاد نظم تأکید می‌کند. بین نظریه پردازان جامعه شناسی مارکس و وبر از مفسران رویکرد تحمیلی هستند.‏

                                  توصیه های امیرالمومنین(ع) به نظم

تأثیر نظم و برنامه‏ریزی در زندگی تأثیر و اهمیت نظم در زندگی انسان، انکارناپذیر است. در اسلام نیز نکته‏های ارزشمندی در این‏باره وارد شده است

امام علی ع در آخرین لحظات زندگی خود، پیروانش را به دو عامل مهم و حیاتی که همانا رمز پیروزی و موفقیتند، سفارش کرده اوصیکُم بِتَقْوَی اللّه‏ وَ نَظمِ اَمْرِکُم؛ شما را به پرهیزکاری و نظم در کارها سفارش می‏کنم برای برقراری نظم در زندگی، باید به برنامه‏ریزی کارهای روزانه پرداخت و هر کاری را در وقت مناسب آن انجام داد.

امام کاظم ع اوقات مسلمان را به چهار بخش تقسیم کرد:

اول، راز و نیاز با خدا

دوم، کار و تلاش برای کسب روزی

سوم، ارتباط سازنده با دیگران

چهارم، تفریح سالم* جوان برای رسیدن به موفقیت باید با یک برنامه‏ریزی دقیق و منطقی برای استفاده بهینه از فرصت‏ها، تمام کارهای روزانه خود را انجام دهد و از درهم ریختگی و بی‏نظمی در زندگی که عامل رکود است، به شدت دوری کند. برنامه‏های تعیین شده را با سرعت و دقت به انجام رساند و کارهای هر روز را به فردا نیفکند. روایتی که درباره نظم برای شما می نویسم، روایتی است در نهج‏البلاغه که علی(ع) پس از ضربت خوردن به فرزندان خود حسن و حسین(ع) چنین توصیه کرد اوصیکما و جمیع ولدی و اهلی و من بلغه کتابی بتقوی الله و نظم امرکم شما و همه فرزندان و کسانم و هر کسی را که نوشته‏ام به او میرسد، به تقوای خدا و نظم داشتن در کارتان سفارش می کنم. نکته مهم این است که اولین جمله‏ای که در وصیت‏نامه خود به فرزندان خود در آن حالت خاص پس از توصیه به تقوا و دوری از گناه، توصیه به نظم در امور و کارها فرمود و این نشانه اهمیت نظم و نقش آن در سعادت و موفقیت انسان است. نظم از اهمیت بالایی برخوردار است که حتی پیامبر(ص) در عبادت دسته‏جمعی مردم را به آن این چنین توصیه و امر میکند و میتوان گفت یکی از عوامل مهم و اساسی در موفقیت انسان، وجود نظم در انجام دادن کارهاست در روایتی دیگر نعمان بن بشیر می گوید: رسول اکرم(ص) صفوف نماز ما را طوری منظم میکرد که گویی تیرها را (در تیردان) مرتب میکند تا آن که دید ما از او غافل شده‏ایم سپس روزی برای نماز بیرون آمد و خواست تکبیرة‏ الاحرام بگوید که دید مردی سینه‏اش را جلو آورده است. فرمود: ای بندگان خدا، صفوف خود را منظم کنید وگرنه خداوند شما را از هم روگردان میکند (دچار اختلاف میشوید) بنابراین نظم از اهمیت بالایی برخوردار است که حتی پیامبر(ص) در عبادت دسته‏ جمعی مردم را به آن این چنین توصیه و امر می کند و میتوان گفت یکی از عوامل مهم و اساسی در موفقیت انسان، وجود نظم در انجام دادن کارهاست. نکته مهم این است که اولین جمله‏ای که در وصیت‏ نامه خود به فرزندان خود در آن حالت خاص پس از توصیه به تقوا و دوری از گناه، توصیه به نظم در امور و کارها فرمود و این نشانه اهمیت نظم و نقش آن در سعادت و موفقیت انسان است

نتیجه بی نظمی بی نظمی مایه از دست رفتن فرصت‎های گرانبها و طلایی می‎شود و افراد در عمل ناکام می‎مانند و انسان بی نظم به دلیل سستی و تنبلی در بهره جستن از فرصت‎ها عمر خود را به بطالت از دست می‎دهد

بی نظمی موجب پشیمانی و حسرت خواهد شد و به همان اندازه که نظم مایه استحکام و انسجام و احتیاط در عمل می‎شود بی نظمی، مایه سستی و کوتاهی در عمل است و کسی که از سستی اطاعت می‎کند حقوق خود و افراد جامعه را ضایع و تباه می‎سازد

هر چیزی را در زندگی باید پرورش داد و نظم هم یکی از نیازهای افراد و جامعه است که همگان باید در رشد و پرورش آن تلاش کنند

امیر المومنین(ع) در این باره توصیه می‎فرماید: کار نیک اگر پرورش داده نشود کهنه گردد، همانند جامه کهنه و خانه متروک*

                          اخلاق اجتماعی با مبانی مستحکم عقلانیت و اعتدال

جامعه اسلامی، جامعه‌ای است ارزشمند که در آن سعادت فرد با سعادت اجتماع پیوند خورده و میان مسئولیتهای اجتماعی و ایمان اسلامی ارتباط قوی و ناگسستنی وجود دارد، و براساس آموزه‌های وحیانی اخلاق اجتماعی با مبانی مستحکم عقلانیت و اعتدال، عامل حقیقی این ارتباط است، زیرا اخلاق با ملکات نفسانی و تزکیه نفس، و منش و روش اعتدال، اعمال فردی و روابط اجتماعی انسان رابطه عمیق داشته، مستلزم همزیستی مسالمت‌ آمیز و تعاملات پایدار عملی و درونی است و در این مسیر توجه به شاخص‌های مطلوب اخلاق اجتماعی از جمله عقلانیت، اعتدال، تقوا، کرامت و عزت‌نفس، مواخات (برادری)، محبت، وحدت اجتماعی، امنیت اجتماعی، ایثار، انفاق، قناعت، وفای به عهد، امانت‌داری، ترویج و گسترش امر به معروف و نهی از منکر و... به مثابه مبانی ارزشی اخلاق و جامعه ایده‌آل اخلاقی، عامل تنظیم صحیح این همزیستی‌ها و تعاملات است. بنابراین اخلاق اجتماعی با مبانی مستحکم عقلانیت و اعتدال و... از مهم‌ترین موضوعاتی است که ارتباط انسان‌ها را با خود، جامعه و تاریخ مطرح می‌سازد، زیرا جامعه قادر است یک تمدن را بسازد نه فقط یک فرد را و اجتماع انسانی پیوسته تاریخ را ساخته و به جلو برده است. علامه طباطبایی(ره) و شهید مطهری(ره) از جمله اندیشمندانی هستند که در تفکرات و نظریات اخلاقی خویش به تبیین همه جانبه مؤلفه‌های مطلوب اخلاق اجتماعی پرداخته‌اند. این بزرگواران سرنوشت افراد جامعه را به یکدیگر وابسته دانسته و معتقدند صلاح و فساد اجتماع در رفتار اعضای آن تاثیر گذار است، و بدین جهت التفات جدی به مؤلفه‌های اجتماعی اخلاق با رویکرد عقلانیت و اعتدال برای عملی و نهادینه ساختن آنها در محیط جامعه اسلامی را ضروری می‌دانند و به تبیین آنها در آثار مکتوب و غیرمکتوب خود پرداخته‌اند.

اخلاق اجتماعی از منظر علامه طباطبایی(ره)

اخلاق اجتماعی به مثابه پایه‌ای جهت رشد و بالندگی محیط انسانی و توفیق آنان در ایجاد جامعه‌ای سالم قلمداد می‌شود که در پرتو محاسن و خلقیات حمیده، موجبات تحکیم روابط اجتماعی را فراهم می‌آورد و حیات اجتماعی را در مسیر تعالی و تکامل، به کام انسان گوارا می‌سازد. در حقیقت، خداوند نظام وجودی را طوری خلق کرده که این نظام به غایاتی منتهی می‌شود که سعادت آدمیان در رسیدن به این غایات است. در عین حال قوانین و سننی در قالب شریعت برای هماهنگ شدن قوا در رسیدن به سعادت، در اختیار انسان‌ها قرار داده که اوامر و نواهی شریعت، در واقع همان اوامر و نواهی خداوند بوده و منطبق با فطرت الهی است و به نام اخلاق اجتماعی مطلوب خوانده می‌شود، و بر اساس آن رابطه معنا داری بین اخلاق و دین برقرار می‌سازد. خداوند با ایجاد این قواعد در عالم بستری فراهم کرده که انسان با اجرای آنها، به سعادت واقعی مطابق با فطرت‌اش رهنمون شود. (ترجمه المیزان ج14 ص142)

مهم‌ترین مؤلفه‌های اخلاق اجتماعی در اندیشه شهید مطهری(ره)

از دیدگاه شهید مطهری(ره) روابط اجتماعی انسان‌ها بر اصولی مبتنی است که در پرتو آن اهداف اجتماعی با رویکرد جامعه‌پذیری تحقق می‌یابد. این امر در گرو وجود هم‌نوایی و حاکمیت نظم در تعاملات افراد جامعه است. به همین منظور، فرایند جامعه ‌پذیری با حضور و نقش ‌آفرینی مولفه‌های اجتماعی در قالب اخلاق اسلامی در طول دوران زندگی انسان‌ها نسبت به آموزش و عملی ساختن هنجارها و ارزش‌ها جریان دارد به طوری که انتظارات عملی از افراد جامعه با تقویت روحیه جامعه‌ پذیری و گرایش آنان به اخلاق مطلوب اجتماعی برآورده می‌گردد، و شالوده شخصیت اجتماعی‌ ایشان شکل می‌گیرد. دراین ساختار نموداری با سه مقوله «جامعه»، «اخلاق اجتماعی» و «مولفه‌های پایدار آن» با مشروعیت و برنامه‌ریزی دینی در یک نظام اجتماعی ترسیم می‌گردد.:

 1- جامعه جامعه انبوهی از انسان‌ها هستند که در چارچوب قوانین و شیوه‌های خاص و آرمان‌ و هدف انتخابی خویش، به هم پیوند داده شده و با نوعی نظام و حکومت و استقلال با هم زندگی گروهی داشته و دارای سرنوشت مشترک هستند. با این بیان، جامعه ورزی یعنی نظام جمعی را در نظر داشتن و سرنوشت یکایک انسان‌ها را در لوح اجتماع خواندن و برای اصلاح آن در اندیشه چاره‌بودن و آسیب‌های آن را شناختن و به درمان آنها پرداختن، و این است که نظام تشریع و دستگاه تکوین، هر انسانی را وادار می‌کند که خود را همچون قطره درمیان رودخانه جامعه اندازد و با تربیت عالی دین و تحقق مولفه‌های اجتماعی به اخلاق‌ پسندیده دست یافته و راه سعادت را از این بستر بپوید. (جامعه و تاریخ ص131)

2- جامعه واقعیتی جدید و زنده از منظر قرآن کریم، جامعه واقعیتی جدید و زنده است. ولی هویتی یگانه ندارد. این حیات جمعی وجود جدایی نداشته و در افراد حلول کرده و پراکنده شده است. (فلسفه تاریخ، ص21) در آیات مختلفی، اجل امت، کتاب امت، فرهنگ امت و کیفر امت (اعراف34 جاثیه28 انعام108 غافر 50) این موضوع نمایان است. در این آیات سخن از یک زندگی انسانی است که لحظه پایان دارد و تخلف ‌ناپذیر است و متعلق به تمام امت می‌باشد، و نیز امت‌ها دارای نامه عمل هستند و به سوی آن فرا خوانده می ‌شوند و از شعور واحد، طرز تفکر مخصوص، فرهنگ و وجدان جمعی خاصی برخوردارند، که در سایه‌سار مولفه‌های اجتماعی اخلاق، زندگی مطلوبی داشته و خود را از کیفرها و عذاب‌های عمومی و اجتماعی در امان نگه می‌دارند و تفکرات اجتماعی خویش را در مسیر ایده‌آل اخلاقی و با اراده و روح جسمی شکل داده و هدایت می‌نماید.

3- تربیت انسان براساس اراده و اختیار در جامعه اسلامی، با لحاظ مسئله اراده و اختیار و نیز مسئولیت انسان در برابر رفتارهای ارادی، بر عنصر تربیت مبتنی بر مولفه‌ها و هنجارهای اجتماعی اخلاق و لزوم رعایت آنها در ارتباطات اجتماعی، و نیز پالایش محیط اجتماعی جهت ترویج آنها، از انواع آلودگی‌ها و کژی‌ها تاکید فراوان شده است،

و به منظور تحقق تربیت دینی و اجتماعی مطلوب بر اصولی اساسی به نام اصول انسان‌ شناسی اسلامی توجه گردیده است

1- انسان موجودی آگاه و خردمند است. 2- انسان موجودی مرکب از جسم و روح است. 3- انسان موجودی مختار و مسئول است. 4- انسان موجودی است که همواره در معرض گمراهی و زیان قرار دارد (عدل الهی ص23) 5- از ویژگی‌های مختص انسان، نیروی تسلط بر نفس و قیام علیه خلاف‌ کاری‌های اوست (همان ص54)

مطابق اصول مذکور و بر اساس آن محورها، شهید مطهری(ره) به تبیین مولفه‌های اجتماعی اخلاق در جامعه پرداخته و مهم‌ترین آنها را ایمان مذهبی، خودشناسی و برخورداری از معنویت، کرامت و عزت نفس، محبت، امنیت اجتماعی، ایثار، امر به معروف و نهی از منکر دانسته است

آداب معاشرت اجتماعی و شاخصهای آن

روابط و ارتباطات اجتماعی سالم، بنیاد جامعه را می سازد

روابط اجتماعی، افزون بر اینکه تاثیرات شگرفی بر روان شخص به جا می گذارد و روحیات وی را متاثر می کند، همچنین تاثیرات بسزایی نیز بر جامعه به جا می گذارد

هرچه شخصیت فرد قوی و استوارتر باشد، تاثیرات وی بر جامعه بیشتر خواهد بود. کاهش یا افزایش دایره نفوذ هر کسی بر جامعه ارتباط تنگاتنگی باخصوصیات و صفات وی دارد

البته در این میان نمی توان از آداب معاشرت غافل ماند؛ زیرا محافظت و صیانت بر آداب و رسوم اجتماعی می تواند دایره نفوذ اجتماعی شخص را افزایش دهد و تقویت نماید

بر این اساس، هر انسانی به ویژه مومن می بایست به این آداب توجه کند و از آن برای افزایش دایره نفوذ و تاثیرگذاری بر جامعه در راستای رهایی خود از خسران و زیان مبین و ظهور در نقش ربوبیت بهره گیرد

معاشرت، مسیری برای رهایی

 اسلام به عنوان دین و سبک زندگی بشر، به این مهم توجه ویژه ای مبذول داشته است

به ویژه که از نظر اسلام، زندگی دنیوی، قرار گرفتن آدمی در زیان و خسران مبین است که تنها با ایمان و عمل صالح از سویی و دعوت و توصیه دیگران به ایمان و عمل صالح به عنوان یک مسئولیت اجتماعی

از سویی دیگر، می توان از آن رهایی یافت (سوره عصر) از آن جایی که انسان موجودی لطیف و کلمه وجودی خاصی است، نوعی ارتباط و معاشرت با او، از نوع پیچیدگی برخوردار میباشد

آداب معاشرت به عنوان لطایف پیچیده در ارتباطات و معاشرت انسانی از سوی عقل و شرع مطرح شده و خداوند بخشی از آیات قرآنی را به آداب معاشرت سالم و درست اختصاص داده است تا انسان در رسیدن به مقامات کامل انسانی و نقش آفرینی درست در مقام ظهور ربوبی، از آن استفاده کند. 

آداب معاشرت اسلامی معاشرت، واژه ای عربی برگرفته از عشره به معنای آمیختن و مصاحبت است. معاشرت در اصطلاح به معنای ارتباط، دوستی، رفت و آمد داشتن با کسی، گفت و شنید کردن با هم، با هم زیستن، همدمی، رفاقت، با کسی زندگی کردن، خوردن و آشامیدن با هم و نشست و برخاست است (لغت نامه دهخدا، ج13، ص18632)

خداوند در آیاتی از قرآن بر اهمیت و ارزش آموزش و عمل به آداب معاشرت توجه داده و از والدین خواسته تا آداب معاشرت را در حوزه رفتارهای اجتماعی در خانه و جامعه به فرزندان بیاموزند (نور58 و59)

بنابراین همانگونه که خداوند معاشرت سالم و درست را از طریق پیامبران به مؤمنان و مردم می آموزد (انعام54 فصلت34 حجرات1تا5) همچنین بر والدین است که آداب درست را از کودکی در محیط خانوادگی به کودکان خویش آموزش دهند (لقمان7 و19) تا شرایط جامعه پذیری و حضور کودکان در جامعه فراهم آید

در ارزش و اهمیت آموزش آداب معاشرت همین بس که خداوند در مقام تعلیم و آموزش پیامبران (کهف22) و مؤمنان (انعام54 حجرات1تا5) برآمده و خود اقدام به آموزش و پرورش ایشان نموده تا اینگونه بر اهمیت آداب معاشرت تأکید کند

 نابهنجار های رفتاری در معاشرت با نگاهی گذرا به آموزه های وحیانی قرآن برخی از این آداب متوجه ترک برخی از رفتارهاست و برخی دیگر نیز رفتارهایی است که می بایست به عنوان رفتارهای درست و سالم مورد توجه قرارگرفته و بر آن اهتمام ورزیده شود

از آن جایی که هرگونه رفتار سالم و نادرست می تواند روند اجتماعی و معاشرتی را به هم بریزد و مسیر ارتباطی انسان ها را به انحراف کشاند

خداوند در بسیاری از آیات به نابهنجاری های رفتاری و اخلاقی اشاره کرده و آن را عامل مهمی در فروپاشی جامعه سالم و ایجاد بحران در روابط اجتماعی دانسته است

از این رو بسیاری از رفتارهای ناسالم و نابهنجار معرفی شده و به عنوان رفتارهای ناپسند از آنها پرهیز داده شده است. از جمله مهم ترین نابهنجاری های رفتاری و اخلاقی میتوان به اختلاف افکنی (آل عمران103 نساء35 انفال1و46)، آزار و اذیت دیگران را با سخنان نسنجیده (بقره263و264 آل عمران186)، استهزای دیگران (بقره14و15 مائده57)، افترا و تهمت (نساء20و112 نور4تا7 و12تا15)، استفاده از القاب زشت و بد (حجرات11)، بخل ورزی (نساء36و37 و138)، بغض و کینه ورزی (حشر10)، تبعیض و برخورد دوگانه (عبس5تا10) تجسس در کار و زندگی دیگران (حجرات12)

حقیر دیگران با بدنام کردن آنان (حجرات11) تفاخر (لقمان18) تکبر (آل عمران75 لقمان18) خیانت در امور مالی (آل عمران75 و160)، دشنام به عقاید دیگران (انعام108)، گفتار خشونت آمیز (آل عمران159)، دشمنی با دیگران (مائده2)، با صدای بلند فریاد زدن (لقمان19)، ظلم و ستم (نساء148)، عیب جویی و عیب گیری (توبه79) غیبت کردن (حجرات12)

گمان بد و نادرست (نور12)، همکاری در گناه (مائده2)، منت گذاری (مدثر6)، نجوای آمیخته به گناه و ممنوع (مجادله9و10) و ... اشاره کرد که می بایست از آنها اجتناب کرد تا شرایط برای معاشرت و روابط سالم اجتماعی میان افراد مختلف و اقشار گوناگون جامعه فراهم آید

هرگونه نابهنجاری می تواند روابط اجتماعی را خدشه دار سازد و معاشرت را غیرممکن و یا دشوار نماید. 

رعایت هنجارهای رفتاری و اخلاقی در معاشرت مهمترین هنجارهایی که می بایست در معاشرت بدان اهتمام ورزید موارد زیر است: احترام به عقاید و مقدسات دیگران (انعام108)، احترام به عالمان و دانشمندان حاضر در مجلس (مجادله11)، احترام به معلم در معاشرت و استفاده علمی از او (کهف60تا77)، احترام به دیگران و جا دادن به آنانی که وارد مجلس می شوند (مجادله11)، احسان به دیگران (بقره195 آل عمران134)، برخورد برادرانه (بقره220 حجرات10)، ادای امانت به اهل آن (بقره283 آل عمران75و161)، اجازه خواستن از صاحب خانه (نور27)، اجازه خواستن پیش از ورود به حریم خصوصی دیگران (نور58و59)

رعایت انصاف در برخورد با مردم بدون در نظر گرفتن اعتقادات آنان (آل عمران75)، نرمی در گفتار و پایین آوردن صدا در معاشرت و سخن گفتن (لقمان19 حجرات2و3)، پذیرش دعوت دیگران برای شرکت در مهمانی (احزاب53)، سلام کردن (نساء86)، تحیت به نیکوترین وجه در مقابل احترام و تحیت دیگران (همان)، تعاون بر نیکی ها (مائده2)، تواضع و فروتنی و پرهیز از تکبر (مائده54 اسراء37 لقمان18و19)،

جا دادن به دیگران و برخاستن از جای خویش در مجالس برای تکریم به دیگران و در اختیار قرار دادن آن (مجادله11)، حفظ شخصیت افراد و آبروی آنان (بقره220 و263 نساء15)، خوش خلقی و خوشرویی (آل عمران159)، دفع بدی با خوبی (مومنون96 فصلت34)، سخن نیک و رفتار نیکو داشتن (بقره83 نساء5و8)، صبر و شکیبایی در برابر گفته های مخالفان (مزمل10 بلد17) و با اقشار محروم جامعه (کهف28)، صداقت در گفتار و اعمال (توبه119)، رعایت عدالت (نساء135) عفو و نادیده گرفتن لغزش های مردم و گذشت از خطای آنان (بقره109 آل عمران134و159)، مشورت با مردم (همان)، معرفی خود به مخاطب (هود81 حجر51 تا 58)، مهربانی در گفتار و رفتار (آل عمران159 فتح29 حدید27)، وفای به عهد در روابط (بقره، 100 و 127 اسراء32) و وفای به وعده (مریم54)

مراعات عرف عقلایی و هنجارهای پسندیده در معاشرت ها بویژه با جنس مخالف (بقره229 و 231 و نساء 19 احزاب53) می تواند مسیر درست را برای سلامت شخص و شخصیت و جامعه نشان دهد و جامعه ایمانی را منسجم و مستحکم تر سازد. به هر حال، از آیات قرآنی و آداب پیش گفته به خوبی به دست می آید که مراعات بسیاری از هنجارهای عرفی و شرعی و عقلی و پرهیز از نابهنجاری های سه گانه تا چه اندازه می تواند روابط اجتماعی را درمسیر سازنده قراردهد و آثار و برکات بسیاری را برای شخص و جامعه به ارمغان آورد. 

ملاک ها و معیارهای معاشرت

در قرآن، مساله ایمان؛ زیرا ارتباطات میان مومنان با غیرمومنان میتواند تاثیرات منفی بجا گذارد؛ زیرا انسان همان اندازه که تاثیرگذار است ممکن است از دیگران تاثیر بپذیرد و کسی که کامل ساخته نباشد در معرض خطر است (آل عمران27 نساء 144 انفال72)

دومین، تقواست که خداوند 67 زخرف برآن تاکید کرده. صداقت و راستگویی (نساء 69)، صلاح و درستکاری (همان)، عرف عقلایی و خرد جمعی و سیره خردمندان (بقره229 نساء14 لقمان 15 طلاق 2)

درکنار معیار مصلحت و مصالح عمومی و خصوصی (انعام152 اسراء34) و هجرت از محیط ناسالم به محیط سالم اجتماعی (نساء89 انفال72تا75 حشر7) از جمله مهمترین ملاک ها و معیارهای دوست گزینی و معاشرت با مردم است که خداوند بر آن تاکید کرده

 

وصایای اخلاقی سید بن طاووس به فرزندش بدترین معاشرت ‏ ای فرزند، بدان که بدترین معاشرت، معاشرت با گناهکاران است، خواه از والیان باشد یا از غیر آنان. اما این معاشرت وقتی ناپسند است که برای مخالفت با اعمال ناپسند آنان و از روی اطاعت فرمان خدای عز جلاله برای پند گفتن به آنان نباشد، چه خدای جل جلاله از انسان چنین می‌خواهد که آنسان که معاشرت کند، یا دست کم از آنچه خدای جل جلاله از آن اعراض می‌فرماید، اعراض کند و از آنچه که خدای جل جلاله از آن خشمگین است، متنفر باشد

و این مقام بسی دشوار است، بویژه اگر کسی که با او معاشرت است صاحب مقامی باشد، یا در مورد نیاز او باشد و نیاز او را برآورده و به او خوبی کرده باشد. در این حال چگونه او را دل با خدای جل جلاله خواهد بود تا از آن مرد صاحب مقام روی برتابد و دل در این کار با او همراهی کند؟ هیهات! هیهات! که چنین نشود، بلکه آنصاحب مقام که نیازش را برآورده است، بیش از اصلاح کار او، دین او را به فساد می‌کشاند و به احوال او در آخرت زیان می‌رساند.

                                     چگونه با دیگران معاشرت کنیم؟

 رعایت برخی آداب پسندیده به شما کمک خواهد کرد تا شأن و منزلت اجتماعی‌تان ارتقا یابد. ‏با رعایت نکاتی ساده شما اطمینان پیدا خواهید کرد که دیگران شما را در زمره افراد با اصل و نسب و فرهیخته قرار خواهند داد. شخصی که دیگران آرزوی معاشرت و شراکت با وی را دارند؛

همیشه مؤدب باشید: ‏اگر هم از کسی خوشتان نمی آید نیازی نیست که شأن و منزلت خودتان را تا سطح اجتماعی آن فرد تنزل دهید. مؤدب و با نزاکت باشید تا برتری خود را نسبت به آن شخص ثابت کنید

‏هیچ گاه دشنام ندهید: ‏دشنام و ناسزاگویی مطلقا ممنوع است

چون نشان دهنده آن است که شما قادر نیستید برای بیان عقاید خودتان از واژه ها و لغات مناسب‌تری بهره بگیرید. از آن گذشته لاابالی گری همیشه دور از نزاکت و ادب است

با صدای بلند صحبت نکنید: هنگامی که با صدای بلند صحبت می‌کنید، باعث بالا بردن سطح استرس میان اطرافیان خود می‌شوید

بلند صحبت کردن بیانگر آن است که شما قادر به بحث منطقی با دیگران نیستید و عجز شما را در استدلال معقولانه نشان می‌دهد و آنکه می‌خواهید حرف خودتان را با توسل به زور و خشونت به کرسی بنشانید

همچنین بلند صحبت کردن سبب جلب توجه اطرافیان می‌شود البته توجه منفی

 

کنترل خود را از دست ندهید: زیرا قادر به کنترل احساسات و هیجانات خود نیستید وقتی هم که شما از کنترل رفتار خودتان عاجز هستید، چگونه قادر به کنترل چیز دیگری خواهید بود؟

به دیگران خیره نشوید: ‏زل زدن به دیگران نوعی تعرض به آنان محسوب می‌شود شما که نمی خواهید بی‌جهت دیگران را مرعوب خود سازید؟

‏صحبت کسی را قطع نکنید: پیش از آنکه اظهار عقیده ای بکنید، میان صحبت کسی پریدن نشانه بی نزاکتی و عدم برخورداری از مهارت‌های اجتماعی فرد است

اگر نمی خواهید خودبین و ازخودراضی به نظر آیید، هیچ‌گاه صحبت کسی را قطع نکنید و هرگاه که ناچار به انجام این کار شدید حتما با گفتن جمله "معذرت می‌خواهم"، اقدام به انجام آن کار کنید

مؤدب بودن به مفهوم آن است که برای موقعیت، عقاید و احساسات دیگران احترام قائل شویم

همیشه وقت شناس باشید:‏ مهم است که به وقت دیگران احترام بگذارید. سر موقع در کلاس، قرار ملاقات ها، موقعیت‌های اجتماعی حضور یابید. همچنین یک فرد متشخص می‌داند چه زمانی باید میهمانی را ترک کند

 

اسرار زندگی خصوصی خود را فاش نسازید: آبرو، شرافت، صداقت و بصیرت بزرگترین و مهمترین عامل برای حفظ اعتبار یک فرد متشخص است. جزئیات زندگی شما باید محرمانه باقی بمانند

حرمت بزرگترها را نگاه دارید: در واقع شما باید همان طور که دوست دارید مورد احترام دیگران باشید خود نیز به دیگران احترام بگذارید.

‏‏به اشتباهات دیگران نخندید: هنگامی که شما اشتباهی مرتکب می‌شوید یا خرابکاری می‌کنید تنها انتظاری که از دیگران دارید آن است که اشتباهات و خطاهای شما را به رویتان نیاورند و از آنها چشم‌ پوشی کنند. از آن مهمتر شما را به واسطه آنها مورد تمسخر قرار ندهند

پیش از صرف غذا منتظر بمانید همه میهمانان سر جایشان بنشینند: همه افراد باید در یک زمان شروع به صرف غذا کنند. این نکته اگر چه موشکافانه به نظر می‌رسد، اما بسیار حائز اهمیت است

‏فخر فروشی نکنید:  هیچ کس از آدم لاف زن خوشش نمی‌آید در هنگام گفتگو در باره مسائل مالی به دارایی‌های خود یا خانواده تان اشاره نکرده و ثروت خودتان را به رخ نکشید. ‏‏

به ساعتتان نگاه نکنید: مگر آنکه بلافاصله قصد ترک آن محل را داشته باشید وقتی به ساعتتان نگاه می‌کنید دیگران این گونه برداشت می‌کنند که شما خسته و بی حوصله شده‌اید

منع شدگان از معاشرت

 1- کافران یا اهل ذمه

از امام صادق(ع): سزاوار نیست مؤمن با کافران اهل ذمه شراکت داشته یا امانتی به ایشان بدهد که برایش چیزی بخرند یا چیزی به ایشان بسپارد یا دوستی با آنها بکند. قرآن مؤمنان را از دوستی با کافران شدیداً نهی کرده : افراد با ایمان نباید غیر از مؤمنان (یعنی) کافران را دوست و ولی و حامی خود انتخاب کند، و هر کس چنین کند هیچ چیز از خداوند برای او نیست و رابطه خود را به کلی از پروردگارش گسسته است

این آیه در واقع یک درس سیاسی و اجتماعی به مسلمانان میدهد که بیگانگان را بعنوان دوست و حامی و یار و یاور هرگز نپذیرند، بعنوان یک استثناء از این قانون کلی میفرماید: مگر اینکه از آنها بپرهیزید و تقیه کنید. همان تقیه ای که برای حفظ نیروها و جلوگیری از هدر رفتن قوا و امکانات و سرانجام پیروزی بر دشمن است (تفسیر نمونه ج1 ص276)

2- ظالم یا ستمگر از پیامبر اعظم(ص) : هر کس مدح کند حکم ظالمی را و نزد او سرشکستگی و تذلل کند برای طمع دنیا، قرین او باشد در جهنم، زیرا که حق تعالی میفرماید: به دل میل میکنید به سوی آنها که ظلم میکنند، پس مس میکند شما را آتش.

3- فرومایگان فرومایگان افرادی هستند که همیشه به دنبال بسط و گسترش اخلاق مذموم خویش می باشند، پیامبر(ص) : الذی لاناکل و لانعطی آن است که نه بخورد و نه بخوراند (تحف العقول ص84) علی(ع): و من خالط الاندلال حقر هرکس با فرومایه دوستی کند پست و کوچک میشود. (تحف العقول ص84) این روایات از منظر اجتماعی افرادی را توصیف میکند که برای اجتماع خود حاصل و ثمره ای ندارند و اموال خود را (هر چند زیاد یا کم) در جامعه به کار نمیگیرند. یعنی نه سبب کار و تلاش میشوند که از تلاش و به کارگیری سرمایه های آنها انسانهای دیگر زندگی خود را بگذرانند، نه خود هزینه میکنند یعنی مال خود را خرج نمیکنند و از این باب نیز برای اجتماع خویش حاصلی ندارند.

4- فاجران یعنی افرادی که بد کار هستند و معاشرت با این گونه افراد نیز مذمت شده . پیامبر (ص): و الفاجر خس لئیم فاجر فرومایه و فریبکار است و از خودش گناه و آلودگی در اجتماع ایجاد کند.

5- فاسقان فاسق کسی است که از راه راست منحرف گشته و به احکام الهی بی تفاوت است و کسی است که احکام و دستورات الهی را نادیده گرفته یعنی شخصی پست و فرومایه که تنها به دنبال منافع خویش بوده و اگر نفعی از کسی به او برسد دوستی میکند و اگر شخص ثالثی منفعتش بیشتر از او باشد دوستی قبلی را فدای آن میکند. رسول اکرم(ص): الجهاد اربع: الامر بالمعروف و النهی عن المنکر و الصدق فی مواطن و شنأن الفاسق جهاد چهار قسم است: امر به معروف و نهی از منکر و راستی در موقع صبر و تنفر از فاسق (نهج الفصاحه ص281) در توصیه های امام سجاد(ع) به امام باقر(ع) آمده که با این سه دسته مصاحبت مکن، با آنان به بحث و سخن مپرداز، رفیق راهشان مشو: با آدم فاسق و بدکار که تو را به لقمه ای و یا کمتر از آن خواهد فروخت...

6- بخیلان مائده37 : متکبران فخرفروش کسانی هستند که بخل می ورزند و مردم را به بخل فرمان میدهند و آنچه را که خدا از فضل خود به آنان داده پنهان میکنند. ما برای کافران عذاب خوار کننده ای آماده ساختیم. علی(ع): لیس لبخیل حبیب بخیل را دوستی نیست. توصیه های امام سجاد(ع): با این سه دسته مصاحبت مکن، با آنان به بحث و سخن مپرداز، رفیق راهشان مشو: 1- دروغگو  2- ادم فاسق  3- بخیل که چون به ثروتش نیاز داشته باشی رسوایت کند. فرد بخیل و تنگ نظر از تو میگیرد اما چیزی به تو پس نمیدهد.

7- احمق ها شخص احمق ممکن است که در ابعاد مختلف حماقت و بی خردی نشان دهد نه این که آثار بی عقلی به وضوح در او نمایان باشد. احمق و بی خرد به کسی می گویند که در جنبه هایی از شؤون زندگی خویش عقل و درایت از خود نشان نمیدهد و کارهایش عاقلانه و شایسته نیست. پیامبر اعظم(ص) : ایاک و مصاحبه الاحمق فانه یریدان ینفعک فیضرک از مصاحبت با احمق بگریز که او می خواهد به تو نفع رساند. در عوض ضرر می رساند (نهج الفصاحه ص204) ایاک و قرین السوء فانک به تعرف از یار بد بپرهیز که تو بوسیله او شناخته میشوی (همان ص307)

 8- اشرار امام جواد(ع): مبادا با شخص بدکار و تبهکار دوستی و رابطه بر قرار کنید که او همانند شمشیر آهیخته است که ظاهری زیبا دارد ولی اثرش زشت، بد و نازیباست (بحارالانوار ج74 ص198) همچنین امام صادق(ع): قال لی ابی یا بنی من یصحب صاحب السوء، لایسلم فرزندم هر که با مردم پلید معاشر و همنشین باشد، آسایش و آرامش ندارد (الاختصاص ص322)

9- جاهلان پیامبر اعظم(ص): جاهلان به اطرافیان ستم کنند و بر زیردستان تعدی و به بزرگان تکبر فروشند، و بدون تشخیص سخن گویند (نهج الفصاحه ص278).

10- دروغگویان صفت دروغگویی یکی از بدترین صفاتی است که اگر در کسی یافت شود، او را از شمولیت دوستی و مصاحبت دیگران خارج میسازد. زیرا این صفت کلید ضدارزش های دیگر است و به تعبیر روایت مفتاح کل شر است. نهج الفصاحه، ص 204: ایاک و مصاحبه الکذاب، فانه یقرب الیک البعید و یبعد الیک القریب در توصیه های امام سجاد(ع): با این سه گروه مصاحبت مکن! با آنان به بحث و سخن مپرداز و رفیق راه مشو: با دروغگو که چون سراب است و دور را نزدیک و نزدیک را دور می نماید. دروغگو تو را به اشتباه می اندازد.

11- گنهکاران امام سجاد(ع): ایاکم وصحبه العاصین، و معونه الظالمین و مجاوره الفاسقین، احذرو افتنتهم، و تباعدوا من ساحتهم از هم نشینی با گناهکاران، و یاری ستمگران و نزدیکی با فاسقان بپرهیزید و از فتنه هایشان برحذر باشید و از درگاهشان دوری کنید (تحف العقول ص884)

12- یهود و نصاری قرآن کریم، ای کسانی که ایمان آورده اید، یهود و نصاری را تکیه گاه و هم پیمان خود قرار ندهید. (مائده- 15) یعنی ایمان به خدا ایجاب میکند که بخاطر جلب منافع مادی با آنها همکاری نکنید. سپس با یک جمله کوتاه، دلیل این نهی را بیان کرده: هر یک از آن دو طایفه، دوست و هم پیمان هم مسلکان خود هستند بعضهم اولیاء بعض یعنی تا زمانیکه منافع خود و دوستانشان مطرح است هرگز به شما نمی پردازند. روی این جهت هر کس از شما طرح دوستی و پیمان با آنها بریزد، از نظر تقسیم بندی اجتماعی و مذهبی، جزء آنها محسوب خواهد شد و من یتولهم منک فانه منهم شک نیست که خداوند چنین افراد ستمگری را که به خود و برادران و خواهران مسلمان خود خیانت کرده و بر دشمنان آنان تکیه میکنند، هدایت نخواهد کرد ان الله لا یهدی القوم الظالمین.

 13- خائنان خدای متعال و لا تجادل عن الذین یختانون انفسهم هیچگاه از خائنان و آنها که به خود خیانت کردند حمایت نکن. چرا که خداوند خیانت کنندگان را دوست نمی دارد. سپس به پیامبر(ص) هشدار می دهد که هرگز از کسانی مباش که از خائنان حمایت نمایی (نساء107) گرچه روی سخن در این آیه خطاب به پیامبر اعظم(ص) است، ولی شکی نیست که این حکم، یک حکم عمومی و ناظر به همه افراد است.

14- منافقان (نساء-144): ای کسانی که ایمان آورده اید! کافران و (منافقان) را به جای مومنان تکیه گاه و ولی خود انتخاب نکنید. چرا که این عمل یک جرم و قانون شکی آشکار و شرک به خداوند است و با توجه به قانون عدالت پروردگار موجب استحقاق مجازات شدیدی است.

15- خودی هایی که کفر را بر ایمان ترجیح می دهند (توبه23): ای کسانی که ایمان آورده اید! پدران و برادران خود را در صورتی که کفر را بر ایمان مقدم دارند یار و یاور و متحد و ولی خود قرار ندهید. سپس به عنوان تاکید اضافه میکند، کسانیکه از شما آنها را به یاری، دوستی و ولایت برگزینند، ستمگرند.

16- کسانی که آیات خدا را استهزاء می کنند (مائده57): ای کسانی که ایمان آورده اید! آنهایی را که آیین شما را به باد استهزاء و یا به بازی می گیرند، چه آنها که از اهل کتابند و چه آنها که از مشرکان و منافقانند، هیچ یک از آنان را به عنوان دوست انتخاب نکنید. و در پایان آیه این موضوع را تاکید میکند که طرح دوستی با آنان، با تقوا و ایمان سازگار نیست.

17- دشمن خداوند و دشمن خودتان ممتحنه آیه اول: ای کسانی که ایمان آورده اید دشمن من و دشمن خودتان را به عنوان دوست نگیرید. زیرا آنها هم در عقیده با شما مخالفند، و هم عملاً به مبارزه برخاسته اند، و کاری را که بزرگ ترین افتخار شما است، یعنی ایمان به پروردگار، برای شما بزرگ ترین جرم و گناه شمرده اند، با این حال آیا جای این است که شما نسبت به آنها اظهار محبت کنید و پیوند دوستی برقرار سازید. در آیه دیگر خداوند برای تاکید و توضیح بیشتر می فرماید: اگر آنها بر شما مسلط شوند، دشمنانتان خواهند بود، و دست و زبان خود را به بدی کردن شما می گشایند.

پایه های مودت و رحمت در مناسبات اجتماعی

 یکی از شاخص های رشد و پیشرفت هر کشور چگونگی روابط و مناسبات اجتماعی میان آحاد آن جامعه است. اینکه تا چه اندازه ملاک ها و معیارهای اخلاقی و انسانی میان آنان رعایت می شود؟ و اینکه تا چه اندازه صداقت، شفافیت، صمیمیت، اعتماد و رعایت حق و حقوق یکدیگر و... در روابط و مناسبات اجتماعی عینیت و جلوه خارجی دارد؟ میزان رشد و شکوفایی و بالندگی هر کشوری را تعیین می کند. آموزه های اسلامی در این رابطه الگوهای رفتاری را برای ما مطرح میکند که در صورت تحقق و التزام عملی به آنها، جامعه اسلامی جلوه ای الهی و انسانی و الهام بخش پیدا خواهد کرد

1- خوش اخلاقی قرآن کریم یکی از مزایای فوق العاده اخلاقی پیامبر اسلام(ص) را خوش اخلاقی ذکر کرده و میفرماید: در پرتو رحمت و لطف پروردگار، تو با مردم مهربان شدی در حالی که اگر خشن و تندخو و سنگدل بودی از اطراف تو پراکنده می شدند. پس دستور می دهد: از تقصیر آنان بگذر و آنها را مشمول عفو خود گردان و برای آنها طلب آمرزش کن (آل عمران159) امام علی(ع) : چه بسا (کسی که) عزیز و ارجمند است و اخلاقش او را خوار و ذلیل می کند و کسی که خوار و ذلیل است و اخلاقش او را عزیز و ارجمند کرد (میزان الحکمه ج4 ص1519) آن حضرت : بنده هر چند در عبادت ضعیف باشد، با اخلاق نیکوی خود در آخرت به درجات بزرگ و منزلت های والایی دست می یابد (همان ص1524) همچنین امام صادق(ع) در پاسخ به پرسشی از حد و معنای حسن خلق فرمود: حسن خلق این است که نرم خو و مهربان باشی، گفتارت پاکیزه و مودبانه باشد و با برادرت با خوشرویی برخورد کنی.(همان)

2- اظهار محبت و پاسخگویی به آن جامعه اسلامی بر اساس محبت و دوستی بین برادران ایمانی پایه ریزی شده است، و این محبت ناشی از ایمان به خدا و تکلیف مردمان ایمانی در رعایت حدود و حقوق یکدیگر بر مبنای مودت و برادری است. در جامعه ای که اساس آن بر محبت به دیگران پایه گذاری شده و براساس چشم پوشی از خطاهای افراد طراحی شده و همه باور دارند که رفع نیاز دیگران نعمت الهی است و این فرصت، لطف خدا به بندگان نیکوی اوست، این فرصت ها چنان مورد استفاده بزرگان دین و مذهب قرار می گرفته که در رفتار آنان رفع نیاز از نیازمندان در صدر عبادات الهی است و الگوی این عمل علی(ع) است که در حین نماز که عبادت الهی است، نیاز مستمندی را رفع می نماید که آن هم عبادت الهی است. پیامبر گرامی اسلام در زمینه ابراز محبت به دیگران می فرماید: هرگاه یکی از شما برادرش را دوست داشته باشد، باید به او اعلام کند، زیرا این بیشتر مایه بقای الفت و استواری محبت میشود نهج الفصاحه ج2 ص26) قرآن کریم در سوره نساء 86 یک حکم کلی و عمومی را در رابطه با پاسخگویی به محبت های دیگران اعلام می دارد: هنگامی که کسی به شما تحیت گوید، پاسخ آن را به طرز بهتر بدهید و یا لااقل به طور مساوی پاسخ گویید. تحیت در لغت از ماده حیات و به معنی دعا برای حیات دیگری کرده است، ولی معمولا این کلمه هر نوع اظهار محبتی را که افراد به وسیله سخن یا عمل، با یکدیگر میکنند شامل میشود که روشن ترین مصداق آن همان موضوع سلام کردن است.

 3- اظهار شادی در هنگام دیدار داشتن روابط حسنه با افراد، در بیان جملات و صحبت های مثبت و خوش آیند، موج بزرگی از انرژی مثبت را به اطرافیان انتقال میدهد. احساس مفیدبودن و رضایت از کار و تلاش، باعث خوشحالی و نشاط روح میگردد واین امر به سایر افراد مرتبط به یکدیگر تاثیر مثبت گذاشته و رفته رفته یک شهر اصلاح میشود. امام باقر(ع) : لبخندزدن، بر روی مومن حسنه و ثواب است و برگرداندن آسیب از وی نیز ثواب است، محبوب ترین عبادت در پیشگاه خدا شاد کردن مومن است. (بحارالانوار ج71 ص288) همچنین امام صادق(ع) در زمینه قالب های شادی می فرماید: شادی در سه خصلت است: وفاداری، رعایت حقوق و ایستادگی در برابر سختی های زمانه (میزان الحکمه ج5 ص2448)

4- لبخند زدن در هنگام ملاقات مهم ترین نیاز مردم در یک جامعه الهی، محبت به یکدیگر است و آغاز این محبت- یا حداقل این محبت- تبسم داشتن است. این برای مومنی که تبسم دارد حسنه و بر مومن دیگر احسان است. ابودرداء می گوید: رسول خدا هرگاه حدیث و سخنی می فرمود، با لبخند همراه بود. (مکارم الاخلاق ج1 ص58) امام صادق(ع) : هرکس به چهره برادر مومن خود لبخند بزند، آن لبخند برای او حسنه ای باشد. (الکافی ج2، ص206)

5- انجام مزاح های شرعی مزاح و شوخی های متعارف و در چارچوب عقل و شرع یکی از امتیازات مومن به حساب می آید و منطبق با سیره پیامبرگرامی (ص) و ائمه اطهار(ع) می باشد. پیامبر اکرم(ص) : انی امزح و لا اقول الاحقا همانا من شوخی میکنم. اما جز حق نمی گویم. (نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج6 ص330) علی(ع) : رسول خدا(ص) هرگاه یکی از اصحاب را اندوهگین می دید او را با شوخی و مزاح خوشحال می کرد. (مستدرک الوسایل ج1 ص76) امام صادق(ع) : به شخصی فرمودند: آیا با یکدیگر مزاح می کنید، آن مرد گفت: کم مزاح میکنیم. حضرت فرمودند: این طور نباشید زیرا شوخی نشانه خوش خلقی است و به وسیله شوخی برادر دینی خود را خوشحال میکنی. پس فرمودند: رسول خدا(ص) برای اینکه کسی را خوشحال کند با او مزاح میکرد (اصول کافی ج2 ص663)

6- وفاداری و انجام تعهدات وفاداری و التزام عملی به تعهدات و پیمان ها و وعده ها یکی از شاخص های رشد و بالندگی جوامع انسانی به حساب می آید. علی(ع) : بالاترین صداقت، وفای به پیمان ها است. افضل الصدق، الوفاء بالعهود. (غرر الحکم ح3020) آن حضرت : من احسن الوفاء استحق الاصطفاء. هر کس که خوش قول باشد شایسته گزینش برای همکاری و معاشرت است. (غرر الحکم ح8690) امام علی(ع) : به مودت (دوستی، یاری و همکاری) کسی که به عهد و قول خود وفادار نیست، اعتماد مکن (غررالحکم ح1026)

 7- رعایت انصاف رعایت انصاف یکی از مشکل ترین نکات تربیتی و اخلاقی در اسلام است که ارایه و حفظ آن از افراد باتقوا و مومن برمی آید. بسیاری از اختلافات و کشمکش ها در بین خانواده ها، نتیجه عدم رعایت انصاف است، و این اختلافات رفع شدنی است، اگر به دستورات خدا عمل نماییم و حقوق دیگران را رعایت کنیم و اخلاق خود را تعالی بخشیم. امام صادق(ع) : بالاترین اعمال سه چیز است: 1 رعایت انصاف نسبت به مردم تا آنجا که هر چه برای خود دوست داری برای آنان نیز دوست بداری 2 مواسات نمودن  3 یاد کردن خدا در هر حال (پس فرمودند) یاد خدا تنها گفتن سبحان الله و الحمدلله و لااله الاالله و الله اکبر نیست، بلکه مقصود این است که اوامر خدا را اطاعت و از نواهی اجتناب کنی. (اصول کافی ج2 ص144)

8- فروتنی و تواضع تواضع و فروتنی یکی از خصلت های مهم پیامبران و اولیای الهی است. خدای متعال در قرآن خطاب به پیامبر اعظم(ص) می فرماید: ای پیامبر! به کسانی که از مؤمنین به شما ایمان می آورند تواضع و فروتنی کن. این درحالی است که خود آن حضرت می فرماید: ان افضل الناس عبدا من تواضع عن رفعه برترین مردم در بندگی خدا کسی است که در عین بزرگی فروتنی کند (بحارالانوار ج77 ص179)پیامبر اعظم(ص) : کسی که به خاطر خدا تواضع کند، خداوند مقام او را بالا می برد، پس شخص متواضع گرچه پیش خود ضعیف و حقیر است، ولی درنظر مردم بزرگ است.(کنزالعمال ج3 ص113) امام کاظم(ع) : این گونه حکمت در دل انسان متواضع سامان می یابد که در قلب انسان متکبر و زورگو جایی ندارد، چون خداوند تواضع را ابزار کار عقل قرار داده و تکبر را ابزار جهل. (بحارالانوار ج57 ص312)

9- رازداری یکی از صفات ممتاز انسان در تعامل همه جانبه با دیگران بحث رازداری است چرا که در پرتو ارتباطات انسان با هم نوع خود به طور طبیعی اسرار و مسایل خصوصی زندگی نیز مطرح می شود. بنابراین کسی که رازدار اسرار دیگران نباشد قهرا بسیاری از مناسبات اجتماعی و روابط خانوادگی افراد را مختل خواهد کرد و احیانا سبب اختلافات و نزاع ها خواهد شد. به همین دلیل در آموزه های اسلامی بر صفت رازداری مؤمن بسیار تأکید شده است. امام صادق(ع) : مردم به دو خصلت مأمور شده اند. اما آنها را خراب کردند و به همین خاطر همه چیز را از دست دادند: 1-شکیبایی 2 رازداری. (الکافی ج2، ص222)

آن حضرت : چهار چیز مال و آبرو را می برد: دوستی با شخص بی وفا و بخشش کردن به کسی که سپاس و تشکر نکند و آموختن دانش به نااهلی که گوش فرا ندهد و راز سپردن به کسی که حفظش نکند. (آثار الصادقین ج8، ص426) امام علی(ع) : توفیق مرد در این است که راز خود را به کسی گوید که پوشیده اش دارد و احسان خود را به کسی رساند که آن را فاش سازد. (همان ص420) بنابراین انسان با دوست خود لازم است در اظهار محبت و دوستی سنگ تمام بگذارد ولی چند درصد شیوه احتیاط لازم است و برخی رازها را نباید برای او بیان کند. 

10- عدم تکبر و غرور تکبر و غرور از جمله صفات رذیله و اخلاق سیئه انسان به حساب می آید، و همواره چنین فرد متکبر و مغرور، اطرافیان خود را از دست می دهد و نفرت دیگران را نسبت به خود برمی انگیزد. برعکس کسی که متواضع و فروتن باشد همواره مورد لطف و عنایت دیگران قرار میگیرد. لقمان حکیم درخصوص مسایل اخلاقی و ارتباط با مردم و خویشتن مواعظی دارد که نخست تواضع، فروتنی و خوشرویی را توصیه کرده : با بی اعتنایی از مردم روی مگردان، ولا تصعر خدک للناس  مغرورانه بر زمین راه نرو ولاتمش فی الارض مرحا چرا که خداوند هیچ متکبر مغروری را دوست ندارد. ان الله لایحب کل مختال فخور (لقمان18) انسان را در عالمی از تو هم و پندار خودبرتربینی فرو می برند، و رابطه او را از دیگران قطع می کند. پیامبر اکرم(ص) : کسی که از روی غرور و تکبر روی زمین راه رود، زمین و کسانی که در زیرزمین خفته اند، و آنها که روی زمین هستند، همه او را لعنت می کنند.

11- صداقت و شفافیت در آموزه های اسلامی صداقت و شفافیت از ویژگی های مهم یک انسان مؤمن و سبب نجات و رستگاری او به حساب می آید و برعکس کذب، دروغ و نفاق موجب هلاکت و نابودی او می شود. پیامبر اعظم(ص) : النجاه فی الصدق، کما ان الهلاک فی الکذب سربلندی و نجات انسان در صداقت و شفافیت است همچنانکه هلاکت و نابودی او در دروغ و عدم شفافیت است. علی(ع) : راستی و راستگویی تو را نجات می دهد، هر چند که از آن بیمناک باشی، و دروغ تو را نابود می کند گرچه از آن خطری بر خود حس نکنی (غررالحکم ح1118) همچنین وقتی از آن حضرت سؤال شد: گرامی ترین مردم کیست؟ فرمود: کسی که همیشه و همه جا با راستی برخورد کند. (بحارالانوارج 17ص9)  بالاخره آن حضرت در وصف ایمان مومنان : ایمان آن است که راستی را اگر چه به زبانت باشد بر دروغی که به سودت باشد، ترجیح دهی (نهج البلاغه ح458)

12- اندازه نگه داشتن افراط و تفریط در هر کاری، جنبه ضدارزشی به خود گرفته و از مسیر حق و عدالت خارج می شود کسانی که در اولین روزهای آشنایی با افراد سفره دلشان را می گشایند و از گذشته و حال و آینده خود و اطرافیان میگویند، گمان میکنند، رسم صمیمیت را به جا آورده اند، در حالی که چنین رفتاری حتی با دوستان چندین و چند ساله هم صحیح نیست و نباید تمام رازهای زندگی خود را در برابر افراد آشکار کرد حتی با دوستان نزدیک چرا که روزی سبب پشیمانی خواهد شد. در روایتی از علی نقل شده است که در دوستی با هرکس اندازه نگه دار که ممکن است روزی دشمن تو گردد و با دشمنت نیز رفتاری متناسب داشته باش که شاید روزی با او دوست شوی. هم چنین آن حضرت : با مردم چنان آمیزش و رفتار کنید که اگر در آن حال مردید «رفاقت و جدایی» بر شما بگریند و اگر زنده ماندید خواهان معاشرت با شما باشند. (نهج البلاغه ح108). تاکید آن حضرت : ناتوان ترین اشخاص کسانی هستند که نمیتوانند برای خود دوست بگیرند، و ناتوان تراز آنان کسانی هستند که دوستان موجود خود را از دست میدهند و قادر به نگهداری آنان نمیباشند (نهج البلاغه ح12)

13- آگاه ساختن از گرفتاری ها و مشکلات سختی ها و مشکلات جزء لاینفک زندگی اجتماعی انسان است و هیچ کس بهتر از یک یار شفیق و دانا ما را در این سختی ها و گرفتاری ها یاری نمی رساند. امام صادق(ع) : هرگاه یکی از شما در تنگنا قرار گرفتید و با مشکلی مواجه شدید، دوست و برادرتان را آگاه سازید و خود را تنها نگذارید و به رنج نیفتید (میزان الحکمه ج1، ص86)

14- پذیرفتن عذر او یکی از نکات بسیار مهم در حفظ دوستی، داشتن خلق و خوی کریمانه است. برای نگاهداشتن دوستی های باارزش، نیاز به گذشت و اغماض و چشم پوشی از خطاهای یکدیگر داریم. عذر دوستت را در برابر خطا و اشتباه بپذیر و اگر عذری نداشته باشد تو زرنگی کن و برای خطای او درباره ات عذر بتراش. امام سجاد(ع) : پوزش و معذرت خواهی دوست را هر چه بدانیم که عذر او ناموجه است نباید رد کنیم. اصولا دوستی با اشخاص از خودراضی و پرتوقع که هرگز عذرخواهی کسی را نمی پذیرند، دوامی نمی یابد. خداوند سریع الرضا است و بندگان مؤمن او با کسب این صفت الهی بخشنده و با گذشت هستند.

15- رعایت ضوابط در حین صمیمیت انسان مؤمن و متعالی در روابط اجتماعی و تعاملات خود با دیگران، همواره در چارچوب ضوابط الهی و حدود آموزه های اخلاقی و انسانی برخورد می کند.علی(ع) : هر کس دوست خود را به طور پنهانی اندرز دهد، بر او احترام گذارد و هر کس دوستش را در جلوی مردم نصیحت کند، به وی اهانت کرده است.با دوستت که با تو قهر کرده پیوند برقرار کن، و اگر او با تو نامهربان شد و از تو دوری گزید، تو مهربان باش و نزدیک شو. هرگاه او به تو بخل ورزید تو عطا کن. وقتی او با تو برخوردی تند کرد تو نرمش نشان بده. اگر در رفتار با تو مرتکب خطا شد او را معذور بدار و با او چنان باش که گویا خدمتکار او هستی و او ولی نعمت تو می باشد. اما به هوش باش که این کارها را به جا انجام دهی نه بی جا و باغیر اهل آن.امام صادق(ع) : رودربایستی و حرمت میان خود و برادرت را از بین نبر و آن را نگه دار، زیرا با از بین رفتن رودربایستی و حرمت ها، شرم و حیا نیز از میان میرود و نگهداشتن حرمت مایه پایداری دوستی است (میزان الحکمه ج1، ص66)

 اعتدال در رفتار و گفتار

 راه و رسم اعتدال کوتاهترین و استوارترین راه تربیت است و سلامت فرد و جامعه در گرو تربیتی متعادل است. زیرا هر گونه انحراف از اعتدال و افراط و تفریط در صفات و اعمال و رفتار، انحراف از حق است. لذا حکما اساس اخلاق را در اعتدال در خویها و صفات می‌دانند و برای نجات و رستگاری انسان و رساندن او به سعادت، راه اعتدال را توصیه می‌کنند. مرحوم علامه طباطبایی در این باره چنین می‌فرمایند: "کمتر فسادی در عالم ظاهر می‌شود و کمتر جنگ خونینی است که نسلها را قطع و آبادیها را ویران سازد که منشاء آن اسراف و افراط در استفاده از زینت و زرق نبوده باشد، چه انسان طبعاً این طور است که وقتی از جاده اعتدال بیرون شد و پا از مرز خود بیرون گذاشت کمتر می‌تواند خود را مهار کند و به حد معینی اکتفا نماید. بلکه مانند تیری است که از کمان بیرون شود، تا آخرین حد قدرتش جلو می‌رود و چون چنین است سزاوار است که همه وقت و در همه امور در زیر تازیانه تربیت مهار شود . جهت‌گیری تربیت قرآنی بر این است که انسانی تربیت کند که در همه ابعاد و امور زندگی متعادل باشد، و از مرزهای اعتدال خارج نشود. در داستانهای تربیتی قرآنی نیز ابعاد گوناگون اعتدال در قالب تصاویری بدیع و زیبا ارائه شده است. لقمان حکیم آنجا که می‌گوید: واقصد فی مشیک و اغضض من صوتک (لقمان19) پسرم در راه رفتنت میانه‌رو باش و در سخن گفتنت نیز اعتدال را رعایت کن و از صدای خود بکاه و فریاد مزن . ‏

 البته مقصود از "مشی" در آیه را می‌توان مفهومی عام و گسترده‌تر از راه رفتن معمولی دانست و آن را به معنای تمامی رفتارها و کردارها و روش و منش آدمی معنا کرد که بر این اساس رعایت اعتدال در هر یک از حالات و رفتارهای انسان امری است پسندیده و تنها از این طریق انسان به سرمنزل مقصود راه خواهد یافت. در آیه دیگری آمده است: و لا تطع من اغفلنا قلبه عن ذکرنا و اتبع هواه و کان امره فرطا (کهف28) و از کسی که قلبش را از یاد خود غافل ساختیم، اطاعت نکن، همان که از هوای نفس خود پیروی می‌کند و کارهایش افراطی است. به این ترتیب قرآن کریم اعتدال در رفتار را ارزش، و افراط و زیاده‌روی را ضد ارزش معرفی نموده است و کسانی را که از حد اعتدال پا فراتر نهاده‌اند و در مسیر افراط و اسراف گام نهاده‌اند، هم شان هوی پرستان معرفی می‌کند