سایت جدید تاریخی فرهنگی قرآنی2

m5736z

blog.ir.

 

فاتحة الكتاب (حمد)

اين سوره در ((مكه )) نازل شده و داراى هفت آيه می باشد

ويژگيهاى سوره حمد :

در اين سوره خـداونـد طـرز مـناجات و سخن گفتن با او را به بندگانش آموخته است آغاز اين سوره با حمد و سـتايش پروردگار شروع و با ابراز ايمان به مبدا و معاد (خدا شناسى و ايمان به رستاخيز) ادامه و با تقاضاها و نيازهاى بندگان پايان مى گيرد.
سـوره حـمـد, اسـاس قـرآن اسـت , در حـديثى از پيامبر اكرم (ص ) مى خوانيم كه : ((الحمد، ام الـقـرآن )) و سپس اضافه فرمود: ((اين سوره شفاى هر دردى است مگر مرگ )). (هر مسلمانى سوره حمد را بخواند پاداش او به اندازه كسى است كه دو سوم قرآن را خوانده)
در آيات قرآن سوره حمد به عنوان يك موهبت بزرگ به پيامبر(ص )معرفى شده , و در برابر كل قـرآن قـرار گـرفته است .

چرا نام اين سوره فاتحة الكتاب است ؟ (فـاتحة الكتاب ) به معنى آغازگر كتاب (قرآن) است , و دريـچه اى به سوى مساله مهمى از مسائل اسلامى گشوده مى شود.
(آيـه 1) ـ از میان تمام موجودات آنکه ازلى و ابدى است تنها ذات پـاک خـداست و به همین دلیل باید همه چیز و هرکار را با نام او آغاز کرد و از او استمداد نمود لذا در نخستین آیه قرآن مى گوئیم (بنام خداوند بخشنده بخشایشگر)

به همین مناسبت خداوند به پیامبر دستور مى دهد که در آغاز شروع تبلیغ اسلام این وظیفه خطیر را با نام خدا شروع کند: اقر باسم ربک (سوره علق)

و مى بینیم حضرت نوح در آن طوفان سخت و عجیب هنگام سوار شدن بر کشتى براى پیروزى بر مشکلات به یاران خود دستور مى دهد که در هنگام حرکت و در موقع توقف کشتى (بسم اللّه) بگویند (هود41 و48)

و نـیـز سـلیمان در نامه اى که به ملکه سبا مى نویسد سرآغاز آن را (بسم اللّه) قرارمى دهد (نمل30 ) بدین ترتیب تمام سوره هاى قرآن با بسم اللّه آغاز مى شود تا هدف اصلى از آغاز تا انجام با مـوفـقـیـت و پـیـروزى و بـدون شکست انجام شود و تنها سوره توبه است که بسم اللّه در آغاز آن نـمـى بینیم چرا که سوره توبه با اعلان جنگ به جنایتکاران مکه و پیمان شکنان آغاز شده, و اعلام جنگ با توصیف خداوند به (رحمان و رحیم) سازگار نیست

بسم الله برای مسلمانها نیست. ادیان قبل از اسلام هم بسم الله داشتند. بسم الله یعنی خدایا کارهایم را رنگ خدایی می‌دهم. «سبقه الله و من احسن الله سبقه» به قول قرآن بسم الله به معنی توکل است

کسی که می‌گوید: بسم الله الرحمن الرحیم! یعنی خدایا من وارد کار می‌شوم و نمی‌دانم که چه حادثه‌ای پیش می‌آید؟ من کارهایم را با توکل بر تو انجام می‌دهم. بسم الله رمز توکل و تحصیل قدرت است. بسم الله رمز عشق است. اصولا بسم الله پرچم است.

آیات سوره حمد : به نام خدا - شکز خدا - مهر خدا - قهر خدا - پرستش خدا - راهنمایی خدا - نعمت خدا - غضب خدا

نكته ها :. 1ـ . آيا بسم اللّه جزء سوره است؟ در ميان دانشمندان و علما شيعه اختلافى نيست كه بسم اللّه جزو سوره هاى قرآن است , اصولا ثبت (بسم اللّه) در آغاز همه سوره ها, خودگواه زنده اين امر است , متواترا نيز ثابت شده كه پيامبر(ص ) آن را تلاوت مى فرمود, چگونه ممكن است چيزى جزو قرآن نباشد و پيامبر و مسلمانان همواره آن را ضمن قرآن بخوانند و برآن مداومت كنند.

2ـ. اللّه جامعترین نام خداست :. بررسى نامهاى خدا که در قرآن مجید و یا سایر منابع اسلامى آمده نشان مى دهد که هرکدام از آن یـک بـخـش خاص از صفات خدا را منعکس مى سازد, تنها نامى که جامع صفات جلال و جمال اسـت هـمـان (اللّه) مـى بـاشد

یکى از شواهد جامعیت این نام آن است که ابراز ایمان و توصیه تنها با جملهلا اله الا اللّهمى توان کرد

کلمه الله شامل همه معانی می‌شود. اگر رازق و قادر و عالم یک معنا دارد اما الله یعنی خدایی که همه کمالات را دارد.

3ـ. رحمت عام و خاص خدا : مـشهور در میان مفسران این که صفت (رحمان) اشاره به رحمت عام خداست که شامل دوست و دشمن, مؤمن و کافر و نیکوکار و بدکارمى باشد

زیرا (باران رحمت بى حسابش همه را رسیده, و خوان نعمت بى دریغش همه جا کشیده) ولى (رحیم) اشاره به رحمت خاص پروردگار است که ویژه بندگان مطیع و صالح و فرمانبردار اسـت (و کان بالمؤمنین رحیما) (خداوند نسبت به مؤمنان رحیم است) (احزاب43) (خداوند, نسبت به تمام مخلوقاتش رحمان  و نسبت به خصوص مؤمنان رحیم است) 4ـ چرا صفات دیگر خدا در (بسم الله) نیامده ؟ تـنها روى صفت (رحمانیت و رحیمیت) او تکیه مى شود در آغاز هرکار لازم است از صفتى استمداد کنیم که آثارش بر سراسر جـهـان پـرتـوافـکـن است, همه موجودات را فراگرفته و گرفتاران را در لحظات بحرانى نجات بخشیده است

(آيه 2)ـ (الحمدللّه رب العالمين ) نخستين وظيفه بندگان آن است كه به ياد مبدا بزرگ عالم هستى و نعمتهاى بى پايانش بيفتند, همان نعمتهاى فراوانى كه راهنماى ما درشناخت پروردگار و انگيزه ما در راه عبوديت است . بـه ايـن دو دلـيـل سـوره فـاتـحـة الكتاب با اين جمله شروع مى شود (حمد و ستايش مخصوص خداوندى است كه پروردگار جهانيان است) . (حمد) در لغت به معنى ستايش كردن در برابر كار يا صفت نيك اختيارى اسـت .و استفاده می‌شود : تربیت هستی با یک مدیریت انجام می‌شود «رَبِّ الْعالَمینَ» یعنی کل هستی یک مربی دارد و معنایش این است که جز خدا کس دیگر هم مربی نیست.
(حمد) تنها در آغاز كار نيست , بلكه پايان كارها نيز چنانكه قرآن به ما تعليم مـى دهـد بـا حـمد خواهد بود,
(رب ) در اصـل بـه مـعنى مالك و صاحب چيزى است كه به تربيت و اصلاح آن مى پردازد.
(عالمين ) اشاره به تمام مجموعه هاى اين جهان است اعم از موجودات بيجان و جاندار .
آیه 3- (الرحمن الرحيم )خـداونـدى كـه بـخـشنده و بخشايشگر است و رحمت عام و خاصش همه را رسيده
(رحمان و رحيم) بعد از (رب العالمين) اشاره به اين است كه ما در عين قدرت نسبت به بندگان خويش , با مهربانى و لطف رفتار مى كنيم .

(آيه 4) ((خداوندى كه مالك روز جزاست )) (مالك يوم الدين ) . يعنى قيامت و رستاخيز
در ايـنجا تعبير به (مالكيت خداوند) شده , كه نهايت سيطره و نفوذ او را بر همه چيز و همه كـس در آن روز مـشخص مى كند, روزى كه همه انسانها در آن دادگاه بزرگ براى حساب حاضر مـى شـوند و در برابر مالك حقيقى خود قرار مى گيرند, تمام گفته ها و كارها و حتى انديشه هاى خود را حاضر مى بينند, هيچ چيزحتى به اندازه سرسوزنى نابود نشده و به دست فراموشى نيفتاده , و اكـنون اين انسان است كه بايد بار همه مسئوليت هاى اعمال خود را بر دوش كشد! حتى در آنجا كه بنيانگزار سنت و برنامه اى است , باز بايد سهم خويش را از مسئوليت بپذيرد!. آنكس كه موجودات را آفريده و لحظه به لحظه فيض وجود هستى به آنها مى بخشد, مالك حقيقى موجودات است .

اعـتـقـاد بـه روز رسـتـاخـيز , اثر فوق العاده نيرومندى در كنترل انسان در برابر اعمال نادرست و ناشايست دارد و يكى از علل جلوگيرى كردن نماز از فحشا و منكرات همين است كه نماز انسان را هم به ياد مبدئى مى اندازد كه از همه كار او باخبر است و هم بياد دادگاه آيه بزرگ عدل خدا.
آیه 5- (اياك نعبد و اياك نستعين ). از اينجا گوئى (بنده) پروردگار خود را مخاطب ساخته نخست از عبوديت خويش در برابر او , و سـپس از امدادها و كمكهاى او سخن مى گويد: تنها تو رامى پرستم و تنها از تو يارى مى جويم . توحيد عبادت آن است كه هيچ كس و هيچ چيز را شايسته پرستش جز ذات خدا نـدانـيم تنها به فرمان او گردن نهيم , و از بندگى و تسليم در برابر غير ذات او بپرهيزيم , توحيد افـعـال آن اسـت كه تنها مؤثر حقيقى را در عالم او بدانيم.
(آيه 6)ـ (ما را به راه راست هدايت فرما) (اهدنا الصراط المستقيم ).
پـس از اظـهـار تـسـلـيم در برابر پروردگار و وصول بر مرحله عبوديت و استمداد از ذات پاك او نخستين تقاضاى بنده اين است كه او را به راه راست , راه پاكى و نيكى , راه عدل و داد, و راه ايمان و عـمـل صـالـح هـدايت فرمايد, انسان در مسير هدايت هر لحظه بيم لغزش و انحراف درباره او مى رود, به هـمـيـن دلـيـل بـايـد خود را در اختيار پروردگار بگذارد و تقاضا كند كه او را بر راه راست ثابت نـگـهـدارد دوم اينكه , هدايت همان پيمودن طريق تكامل است كه انسان تدريجا مراحل نقصان را پـشـت سر بگذارد و به مراحل بالاتر برسد بنابراين جاى تعجب نيست كه حتى پيامبران و امامان از خـدا تقاضاى هدايت (صراط مستقيم )كنند, چه اينكه كمال مطلق تنها خدا است , و همه بدون استثنا در مسير تكاملند, چه مانعى دارد كه آنها نيز تقاضاى درجات بالاترى را از خدا بنمايند.
صراط مستقيم چيست ؟. همان آئين خدا پرستى و دين حق و پايبند بودن به دستورات خداست , چنانكه در سوره انعام آيه 161 مى خوانيم : (بگو: خداوند مرا به صراط مستقيم هدايت كرده , به دين استوار آئين ابراهيم كه هرگز به خدا شرك نورزيد) .
آیه 7- (صراط الذين انـعمت عليهم غير الـمغضوب عليهم و لاالضالين ) مـرا بـه راه كسانى هدايت فرما كه آنان را مشمول انواع نعمتهاى خود قراردادى (نعمت هدايت , نـعـمـت توفيق , نعمت رهبرى مردان حق و نعمت علم و عمل و جهاد و شهادت ) نه آنها كه بر اثر اعـمـال زشـت و انحراف عقيده غضب تو دامنگيرشان شد و نه آنها كه جاده حق را رها كرده و در بـيـراهـه هـا گـمـراه و سـرگردان شده در حقيقت خدا به ما دستور مى دهد طريق و خط پيامبران و نيكوكاران و آنها كه مشمول نعمت و الـطاف او شده اند را بخواهيم و به ما هشدار مى دهد كه در برابر شما هميشه دو خط انحرافى قرار دارد, خط ((مغضوب عليهم )) و خط ((ضالين )).
((الذين انعمت عليهم )) كيانند؟. سـوره نـسـا آيه 69 اين گروه را تفسير كرده است : كسانى كه دستورات خدا و پيامبر را اطاعت كنند, خدا آنها را با كسانى قرار مى دهد كه مشمول نعمت خود ساخته , از پيامبران و رهبران صادق و راستين و جانبازان و شهيدان راه خدا و افراد صالح , و اينان رفيقان خوبى هستند بنابراين ما در سوره حمد از خدا مى خواهيم كه در خط اين چهار گروه قرار گيريم كه در هر مقطع زمانى بايد در يكى از اين خطوط , انجام وظيفه كنيم و رسالت خويش را ادا نمائيم .
((مـغضوب عليهم )) و ((ضالين )) كيانند؟ از موارد استعمال اين دو كلمه در قرآن مجيد چنين استفاده مى شود كه ((ضالين )) گمراهان عادى هستند, و ((مغضوب عليهم )) گمراهان لجوج و منافق , به همين دليل در بسيارى از موارد, غضب و لعن خداوند در مورد آنها ذكر شده .
در آيه 6 سوره فتح آمده است : (خداوند مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرك و آنها را كه در بـاره خـدا گـمـان بد مى برند مورد غضب خويش قرار مى دهد, وآنها را لعن مى كند, و از رحمت خويش دور مى سازد, و جهنم را براى آنان آماده ساخته است). به هرحال ((مغضوب عليهم )) آنها هستند كه علاوه بر كفر, راه لجاجت و عناد و دشمنى با حق را مى پيمايند و حتى از اذيت و آزار رهبران الهى و پيامبران درصورت امكان فرو گذار نمى كنند.

کليد بهشت در سوره حمد

سوره `حمد` تبلوري است از ارتباط نزديک و بي واسطه خدا با انسان و مخلوق با خالق در اينجا تنها او را مي‌بيند ، با او سخن مي‌گويد ، پيام او را با گوش جان مي‌شنود .‏ حتي هيچ پيامبر مرسل و فرشته مقربي در اين ميان واسطه نيست و عجب اينکه اين پيوند و ارتباط مستقيم خلق با خالق آغاز گر قرآن مجيد است.‏ سوره فاتحه را کليد بهشت مي‌دانند از آن رو که درهاي بهشت هشت است و اين سوره هم هشت ذکر است. تا آن هشت ذکر را تحصيل نکني و به آن معتقد نشوي اين درها برتو گشوده نشود: ‏

نخست: (الحمد) ياد ذات خداوند، دوم: (الرحمن) ذکر صفات او، ‏ سوم: (مالک يوم الدين) ذکر معاد، ‏ چهارم: (اياک نعبد) ذکر افعال او، ‏ پنجم: (اهدنا) ذکر تزکيه نفس، ‏ ششم: (صراط المستقيم) ذکر آراستن نفس به نيکي‌ها، ‏ هفتم: (صراط الذين انعمت) ذکر احوال دوستان و رضاي خداوند از آنان، هشتم: (غيرالمغضوب) ذکر احوال بيگانگان و نارضايتي خداوند از آنها ‏

هر يک از اين هشت علم دري‌است از درهاي بهشت. پس هرکس اين سوره را به اخلاص بخواند‌، در هشت بهشت بر روي او باز شود، امروز بهشت عرفان و فردا بهشت رضوان درجوار رحمن.‏ امام صادق(ع) هنگام نقل اين حديث فرمود: بسيار مي‌شود: بعضي از شيعيان ما بسم الله را از آغاز کارشان ترک مي‌گويند و خداوند آنها را با ناراحتي مواجه مي‌سازد تا بيدار شوند و ضمناً اين خطا از نامه‌ اعمالشان شسته شود."

فضیلت و کاربردهای سوره حمد

قرآن كريم به عنوان كتاب آسمانى در لايه‌هاى مختلف زندگى مردم ايران حضور دارد. اين حضور پر نور، چنان تأثيرى در فرهنگ عاميانه مردم گذاشته است كه در بسيارى از مثل‌ها، كنايه‌ها، شعرها، دعاها، سوگندها، نفرين‌ها و… خواسته يا ناخواسته به كار مى رود. كمتر كسى را مى توان پيدا كرد كه تعبير«فاتحه كسى راخواندن» يا «به هيچ صراطى مستقيم نبودن» را نشنديده باشد. شايد در كاربردهاى عاميانه گوينده سخن متوجه استفاده از اين عبارت‌ها و تأثيرات قرآنى نباشد؛ولى به هر روى، بسيارى از ما در محاورات روزانه خود از اين گونه تعبيرات عاميانه استفاده مى كنيم.
فضيلت و كاربردهاى سوره حمد:
سوره مباركه «حمد» كه با نام‌هاى؛ الحمد، الفاتحه، فاتحة الكتاب، سبع المثانى، امّ الكتاب و… خوانده مى شود از زيباترين و پرمحتواترين سوره‌هاى قرآنى است به گونه‌اى كه امام رضا(عليه السلام) فرموده‌اند: خير و حكمتى كه در سوره حمد جمع آمده است. در جاى ديگر قرآن نيست 1 و پيامبر گرانقدر اسلام آن را برترين سوره كتاب خدا 2 و شريفترين گنج عرشي3 دانسته‌اند. براى قرائت اين سوره شريفه پاداش‌هاى فراوانى ذكر شده است كه دلالت بر عظمت اين سوره مباركه دارد. از امام باقر(عليه السلام) روايت شده است: هر كس سوره حمد را قرائت كند خداوند در خير دنيا و آخرت را به رويش مى گشايد.4 و پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) قرائتش را برابر با قرائت يك سوم قرآن برشمرده‌اند. 5
نخستين: استفاده مردم از اين سوره در نمازهاست. همانطور كه آگاهيم قرائت سوره حمد در قرائت نمازها واجب است و نمازگزاران حداقل روزى ده بار اين سوره را قرائت مى كنند.
دومين: نوع استفاده مردم از سوره حمد، در قرائت آن براى اموات است. مرسوم است كه براى مردگان سوره حمد قرائت مى شود. منشأ اين عمل رواياتى است كه درباره قرائت سوره حمد براى اموات و هديه ثواب آن براى ايشان است. جمله‌اى است كه معمولاً در مجالس ترحيم به همين صورت يا به صورت فاتحه مع الاخلاص و الصلوات و گاهى به صورت دعا:«رحم الله من يقرأ الفاتحة مع الصلوات» به كار مى رود. اين جمله را با صداى بلند بر زبان مى آورند تا حضّار سوره فاتحه و اخلاص بخوانند و صلوات بفرستند
سومين : گونه كاربرد سوره حمد در بين مردم، شفاجويى از اين سوره است.بسيارى از مردم اين سوره را براى شفاى از بيمارى قرائت مى كنند. اصطلاح «دم زدن» آب كه در آن پس از قرائت سوره حمد بر ظرف آب مى دمند و آن را به مريض مى خورانند، نيز از همين باب است. منشأ اين عمل نيز رواياتى كه در باب شفاجويى از ايات قرآن بويژه سوره حمد وارد شده است.
سوره حمد در فرهنگ عاميانه:
تأثيرپذيرى فرهنگواره‌هاى ايرانى از يكمين سوره قرآن كريم به چند گونه است:
1. در پاره‌اى از اين عبارت‌ها نام اين سوره به صورت «حمد» يا «الحمد» آمده است كه يكى از نام‌هاى مشهورو پركاربرد اين سوره مى باشد. نام اين سوره بر اساس نخستين كلمه از ايه دوم اين سوره است.
2. در گروهى ديگر از اين فرهنگواره‌ها نام ديگر اين سوره يعنى «فاتحه» يا «الفاتحه» مورد استفاده است. از آنجا كه قارى قرآن با گشايش كتاب با اين سوره مواجه مى شود و در حقيقت گشاينده كتاب قرآن است «الفاتحه» و «فاتحة الكتاب» خوانده مى شود.
1. حمد و سوره را درست كردن
رسمى است قديمى به معناى قرائت حمد و سوره را به طور صحيح يادگرفتن. منشأ پيدايش اين رسم، حساسيت متدينان به صحّت نمازهاست. معمولاً متدينان كم سواد، حمد و سوره نماز خود را نزد فردى با سواد يا روحانى مى خوانند تا به درست خواندن و صحيح بودن نماز خود، اطمينان يابند. نمونه‌اى از كاربرد اين تعبير در فرهنگ مردم چنين است:
«الآن مسافران روى پشت بام مجاور، حمد و سوره‌شان را درست مى كنند».
2. الحمدلله
«الحمدلله رب العالمين» به معناى «خدا را شكر» معمولاً در پاسخ از احوالپرسى و در مقام تشكر از كسى كه احوالپرسى مى كند، گفته مى شود. گاهى اوقات نيز در شكرگزارى از خداوند گفته مى شود، مانند:
«باز الحمدلله، به سلامت آمدى، جاى شكرش باقى است».
3. صراط المستقيم
به معناى راه راست و مستقيم است.گاه به مجاز به معناى راستى و درستى مى ايد، نيز به هر گونه راهى كه راست و مستقيم باشد گفته مى شود و گاهى در جواب پرسش از آدرس گفته مى شود:«صراط المستقيم». بسيارى از مردم اين سوره را براى شفاى از بيمارى قرائت مى كنند. اصطلاح «دم زدن» آب كه در آن پس از قرائت سوره حمد بر ظرف آب مى دمند و آن را به مريض مى خورانند، نيز از همين باب است. منشأ اين عمل نيز رواياتى كه در باب شفاجويى از ايات قرآن بويژه سوره حمد وارد شده است
4. به هيچ صراطى مستقيم نبودن
به معناى اينكه شخص در هيچ كارى، استوارى و پايدارى نداشته و پس از مدتى آن را رها مى كند و در هيچ راهى و صراطى مستقيم نيست. اين عبارت كنايه از در هيچ كارى ثابت نبودن و روش ثابتى نداشتن است.
5. فاتحه يا الفاتحه
اين كلمه كه نام سوره اول قرآن نيز مى باشد به صورت‌هاى مختلفى كاربرد دارد.
الف ـ «ديروز به فاتحه فلانى رفتم» به معناى شركت در مجلس ترحيم و يادبود است.
ب ـ «براى اموات خود فاتحه خواندم»،به مجاز به اين سوره و سوره اخلاص گفته مى شود و وقتى كلمه فاتحه گفته مى شود منظور هر دوى اين سوره‌ها است.
د ـ كلمه‌اى كه در مجالس ترحيم براى اعلان خواندن سوره فاتحه توسط شخص وارد شونده در مجلس يا شخص ديگرى كه مجلس گردان و پخش كننده جزوات قرآنى است، گفته مى شود و معمولاً با كشيدگى صدا همراه است.
6. فاتحة مع الصلوات
جمله‌اى است كه معمولاً در مجالس ترحيم به همين صورت يا به صورت فاتحه مع الاخلاص و الصلوات و گاهى به صورت دعا:«رحم الله من يقرأ الفاتحة مع الصلوات» به كار مى رود. اين جمله را با صداى بلند بر زبان مى آورند تا حضّار سوره فاتحه و اخلاص بخوانند و صلوات بفرستند.
7. جابجا كنعبد جابجا كنستعين
به مفهوم هر سخن جايى و هر نكته مقامى دارد به كار مى رود و همچنين به معناى گاهى اين و گاهى آن و هر كارى جاى خود دارد،استعمال مى شود.اصل اين مثل از آنجاست كه از دانشمندى ظريف ـ به مزاح ـ پرسيدند: سبب چيست كه لفظ اياك در ايه: «اياك نعبد و اياك نستعين» تكرار شده است در صورتى كه به رعايت ايجاز و اختصار ممكن بود گفته شود: «اياك نعبد و نستعين». دانشمند جواب داد: براى اين كه اگر «اياك» تكرار نشده بود، معنى اش اين بود كه عبادت و استعانت هميشه با هم باشد در صورتى كه بعضى جاها خدا را عبادت مى كنيم بدون قصد استعانت و بعضى اوقات از خدا استعانت مى كنيم كه به عبادت اشتغال نداريم و آنگاه بر سبيل ظرافت گفت:اياك نعبد و اياك نستعين؛يعنى جابجا كنعبد و جابجا كنستعين».
8. تا ولا الضالّين چيزى را قبول داشتن(قبول كردن)
كنايه‌اى است از پذيرش كامل و بدون شرط يك مطلب،به معناى اين كه گوينده تمامى موضوع و مطلب مورد نظر را قبول دارد. گاهى در ابتداى گفتار گفته مى شود و از گوينده مطلب مى خواهند كه مطلب را ادامه ندهد، چون من تا ولاالضالينش را مى پذيرم. تشبيه به اينكه از ابتداى سوره حمد تا پايانش كه ولاالضالين باشد را قبول دارم. پس كنايه حاضر به معناى «به همه جزئيات موضوع گردن نهادن است». فاتحه بى حمد براى كسى خواندن به معناى اين است كه براى شخص مورد نظر اهميتى قائل نمى شوند؛زيرا ماهيت فاتحه به سوره حمد آن است و اگر فاتحه بى الحمد باشد، معنايى ندارد. فاتحه بى الحمد خواندن براى بيان بى ارجى و بى حرمتى فرد مورد نظر گفته مى شود. مانند:او فكر مى كند تحويلش مى گيرند، نمى داند كه فاتحه بى الحمد برايش مى خوانند
9. مثل الحمد از برداشتن
هر گاه بخواهند درستى حفظ بودن مطلبى را به مخاطب گوشزد كنند و به او اطمينان دهند كه مطلب مورد نظر را به صورت كامل در حافظه دارند از اين عبارت استفاده مى كنند. چون سوره الحمد را تمامى مسلمانان از بردارند و در بيان آن نيز دچار هيچ لكنت يا فراموشى نمى شوند.
10. فاتحه كسى (يا چيزى) را خواندن
به معناى از كسى يا چيزى صرف نظر كردن است. در محاورات عاميانه در صورتى به كار مى رود كه بخواهند مفهوم چيزى را نابود شده و از دست رفته و به اتمام رسيده را برسانند. تعبيرات «فاتحه اش را خواندم» و«بايد فاتحه‌اش را خواند» به كار مى برند.
11. مثل الحمد توى دهن‌ها(يا سر زبان‌ها) افتادن
از آنجايى كه سوره حمد به صورت روزانه و بيش از سوره هاى ديگر قرآن بر سر زبان مسلمانان جارى مى شود، بيشتر توى دهن‌ها و سرزبان‌هاست. هر گاه فردى به نيكى بر سر زبان‌ها باشد و همه از او ياد كنند و اصطلاحاً«نُقل هر محفل و نُقل هر مجلسى باشد» مى گويند فلانى مثل الحمد توى دهن‌ها افتاده است. و نيز بخواهند شهرت خبرى يا شايعه شدن مطلبى را بيان دارند از اين تعبير استفاده مى كنند.
12. فاتحه بى حمد براى كسى خواندن
به معناى اين است كه براى شخص مورد نظر اهميتى قائل نمى شوند؛زيرا ماهيت فاتحه به سوره حمد آن است و اگر فاتحه بى الحمد باشد، معنايى ندارد. فاتحه بى الحمد خواندن براى بيان بى ارجى و بى حرمتى فرد مورد نظر گفته مى شود. مانند:«او فكر مى كند تحويلش مى گيرند، نمى داند كه فاتحه بى الحمد برايش مى خوانند».

سوره حمد شفاى هر دردى است

 درباره شفا بودن سوره مباركه حمد روايتى از پيامبر اسلام (ص) و ائمه هدى (عليهم السلام ) نقل شده است : امام صادق (ع) فرمود: اگر كسى سوره حمد را هفتاد بار بر صاحب دردى بخواند درد او ساكت مى شود.رسول خدا (ص ) به جابر فرمود: اى جابر! آيا مى خواهى سوره اى را به تو بياموزم كه شفاى هر دردى باشد مگر مرگ ؟ عرض كرد: بفرمايد. فرمود: آن سوره حمد است .نيز امام صادق (ع) فرمود: قرائت سوره مباركه حمد شفاى هر دردى است مگر مرگ (( كه آن را علاجى نيست )).امام باقر (ع) در اين باره فرمود: كسى را كه سوره شريفه حمد شفا ندهد (( و سالم نگرداند)) چيز ديگرى نمى تواند شفا دهد.در حديث ديگر از امام صادق آمده است كه ايشان فرمود: هر كسى درد و مرضى پيدا كند بايد سوره مباركه حمد را هفت مرتبه در يقه خود قرائت نمايد، اگر شفا پيدا نكرد هفتاد مرتبه بخواند و من ضامن هستم كه شفا پيدا مى كند.
سوره حمد كودكى را از مرگ نجات داد
در ايام جوانى ، در هواى سوزان تابستان حدودا سال 1346 هجرى شمسى نزديك ماه محرم بوده ، پياده با ساك و كتاب ، به دنبال محلى مى گشتم كه براى امام حسين (عليه السلام ) روضه خوانى برپا كنم و مردم آن منطقه را ارشاد و تبليغ نمايم . آخرالامر گذارم به يكى از دهات اطراف (( نجف آباد اصفهان )) افتاد به نام (( آب پونه )) مردم آن آبادى ، جهت كار و فعاليت به باغات و مزرعه هاى بيرون رفته بودند و از مردان كسى داخل آبادى نبود. بنده هم حيران و سرگردان بودم و راه به جايى نمى بردم . نزديك ظهر بود ناگهان خانمى را ديدم ، (( بعدا معلوم شد از اقوام خانواده ام مى باشد)) كودكى را گويا در اثر گرمازدگى بى هوش و در شرف مرگ بود، روى دست داشت . ناراحت و سرگردان از اين سو به آن سو در حركت بود. (( نه وسيله اى ، نه دارو و درمانى ، نه دكتر و طبيبى و نه كسى كه او را براى معالجه به جايى هدايت كند.))
در اين ميان چشمش به من (( روحانى )) كه آشنايى قبلى هم نداشتيم ، افتاد. نور اميدى در دلش روشن شد. جلو آمد و با التماس گفت : اى آقا! دستم به دامنت ، به حال اين كودك بى نوا علاجى كن ، فرزندم دارد از دستم مى رود، و كارى از دستم ساخته نبود، اما چون اميد آن خانم را به خود ديدم ، توكل بر خدا نمودم و گفتم : كودك را به خانه ات برگردان تا انشاء الله علاجى كنم و خدا او را شفا دهد. داخل خانه شدم و گفتم : فورا يك ليوان آب (( يا چاى )) به من بده ، ليوان آماده شد. آن را گرفتم و سوره مباركه حمد را با چند آيه ديگر خواندم و بر ليوان دميدم . بعد آن را به دست خانم دادم و گفتم : به او بنوشان . ايشان هم مقدارى از آن را به دهان آن كودك در حال مرگ ريخت ، ناگهان تكانى خورد و چشمان خود را باز كرد گويا، اصلا مريض نبوده است .
سوره حمد و شفاى امام حسين (عليه السلام ) فقط افراد عادى نيستند كه به وسيله سوره حمد شفا مى گيرند، بلكه شخصيتهاى مهم مانند حضرت حسين بن على( ع ) به وسيله سوره مباركه حمد شفا پيدا مى كنند. اميرالمؤ منين (ع) فرمود: روزى حسين (ع ) مريض شد. حضرت فاطمه (عليه السلام ) او را به آغوش گرفت و حضور پدر خود حضرت رسول (ص) آورد و گفت : يا رسول الله ! از خدا بخواه تا فرزندم را شفا دهد. فرمود: دخترم ، خداوند متعال او را به شما عنايت كرده است و خود او هم قدرت آن را دارد كه حسين (ع ) را شفا دهد. در اين حال جبرئيل نازل شد و گفت : يا محمد (ص)! خداوند هر سوره اى از قرآن را به تو نازل فرموده است در آن ((حرف فا)) وجود دارد بجز سوره مباركه حمد كه در آن ((حرف فا)) وجود ندارد و (( ف )) از آفت و بلا مى باشد. آيا نديدى كه همه اى اينها از آن ذراع خوردند. پس چگونه عنايت خدا را در دفع شر از پيامبر و يارانش ديدى ؟ عرض كرد: تا كنون در نبوت تو شك داشتم ولى اكنون يقين پيدا كردم كه فرستاده خدايى و شهادت مى دهم : لا اله الا الله وحده لا شريك له و انك محمدا عبده و رسوله .
توسل به قرآن همان طور كه قرآن و آياتش شفاى هر دردى است و اثراتى در روح و جسم و زندگى انسان مى گذارد و او را از هم و غم نجات مى دهد، در مشكلات مادى نيز، اگر انسان متوسل به آن شود، در حالى كه معتقد به آن باشد، مشكلاتش به آسانى حل خواهد شد. براى نمونه به داستان ذيل توجه فرماييد.
در زمان امام صادق (ع) مردى خدمت آن حضرت آمد و عرض كرد: اى سيد من ! از چند مطلب به تو شكايت مى كنم ، يكى قرضى كه به گردن من است و چاره اى براى پرداخت آن را ندارم ، ديگر سلطانى كه بر من مسلط است و مرا در فشار قرار داده است . تقاضا مى كنم دعايى به من بياموزيد تا ثروتى به دست آورم و بتوانم قرض خود را ادا كنم ، و به واسطه آن ، ظلم سلطان ظالم از من برداشته شود.
امام صادق (ع) فرمود: وقتى تاريكى شب همه جا فرا گرفت وضو بگير و دو ركعت نماز بخوان . در ركعت اول ، سوره حمد و آية الكرسى را قرائت كن . و در ركعت دوم ، حمد و آخر سوره حشر از آيه 20 (( لو انزلنا هذا القرآن على جبل )) تا آخر آن سوره بخوان . سپس قرآن را بردار و آن را روى سر خود بگذار و بگو:خدايا! به حق اين قرآن و به حق كسى كه آن را بر او نازل كرده اى و به حق هر مومنى كه او را در اين قرآن تعريف و مدح نموده اى و به حق خودت كه بر گردن آنان دارى ، هيچ كس از خودت به حق خودت ، داناتر نيست .
بعد از آن فرمود: به ترتيب ده مرتبه بگو: بك يا الله ، يا محمد، يا فاطمه ، يا على ، يا حسن ، يا حسين ، يا على بن الحسين ، يا محمد بن على ، يا جعفربن محمد، يا موسى بن جعفر، يا على بن موسى ، يا محمد بن على ، يا على بن محمد، يا حسن بن على ، يا ايها الحجه پس از آن حاجت خود را از خدا بخواه . آن مرد دستور را از امام صادق (ع ) گرفت و مرخص شد. بعد از مدتى به خدمت آن حضرت برگشت در حالى كه قرضش ادا و ظلم سلطان ظالم از او برداشته شده بود و با كمال صحت و امنيت و فراوانى مال ، زندگى مى كرد.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 1- آیا بسم الله جزء سوره است؟ در میان دانشمندان و علما شیعه اختلافى نیست که بسم اللّه جزو سوره هاى قرآن است, اصولا ثبت (بسم اللّه) در آغاز همه سوره ها, خودگواه زنده این امر است, متواترا نیز ثابت شده که پیامبر(ص) آن را تلاوت مى فرمود
2ـ. اللّه جامعترین نام خداست :. بررسى نامهاى خدا که در قرآن مجید و یا سایر منابع اسلامى آمده نشان مى دهد که هرکدام از آن یـک بـخـش خاص از صفات خدا را منعکس مى سازد, تنها نامى که جامع صفات جلال و جمال اسـت هـمـان (اللّه) مـى بـاشد

یکى از شواهد جامعیت این نام آن است که ابراز ایمان و توصیه تنها با جملهلا اله الا اللّهمى توان کرد

کلمه الله شامل همه معانی می‌شود. اگر رازق و قادر و عالم یک معنا دارد اما الله یعنی خدایی که همه کمالات را دارد.
3ـ. رحمت عام و خاص خدا : مـشهور در میان مفسران این که صفت (رحمان) اشاره به رحمت عام خداست که شامل دوست و دشمن, مؤمن و کافر و نیکوکار و بدکارمى باشد

زیرا (باران رحمت بى حسابش همه را رسیده, و خوان نعمت بى دریغش همه جا کشیده) ولى (رحیم) اشاره به رحمت خاص پروردگار است که ویژه بندگان مطیع و صالح و فرمانبردار اسـت (و کان بالمؤمنین رحیما) (خداوند نسبت به مؤمنان رحیم است) (احزاب43) (خداوند, نسبت به تمام مخلوقاتش رحمان  و نسبت به خصوص مؤمنان رحیم است)
4ـ چرا صفات دیگر خدا در (بسم الله) نیامده ؟ تـنها روى صفت (رحمانیت و رحیمیت) او تکیه مى شود در آغاز هرکار لازم است از صفتى استمداد کنیم که آثارش بر سراسر جـهـان پـرتـوافـکـن است, همه موجودات را فراگرفته و گرفتاران را در لحظات بحرانى نجات بخشیده است

ذکر بسم الله الرحمن الرحیم:این ذکر در ابتدای هر کاری برای جلوگیری از ورود شیطان در کارها گفته می شود

از پیامبر(ص) سؤال شد آیا شیطان با انسان هم غذا می شود؟ حضرت فرمود: آری؛ هر سفره ای که بر سر آن بسم الله گفته نشود، شیطان با افراد آن سفره هم غذا می شود و خداوند برکت را از آن می برد (بحار92، 258)

همچنین در آیات و روایات از عواملی چون: سحرخیزی، شب قدر، شکر زیاد، غذای حلال، آب زمزم، روغن زیتون، صدقه دادن، صله ارحام، ازدواج و هم سفره شدن اعضای خانواده بر سر سفره غذا، به عنوان راههای جلب و جذب برکت نام برده شده است.

جامعیت اسماءالله    فرق بین اله و الله چیست؟

در زبان عربی دو کلمه داریم که ازنظر معنی بسیار به هم نزدیک هستند، ولی با این حال باید از یکدیگر باز شناخته شوند، یکی «اله» و دیگری «الله»

اله اسم عام است که در فارسی به «خدا» ترجمه میشود و همانطور که در فارسی کلمه خدا را جمع میبندیم و میگوییم «خدایان» در عربی هم کلمه «اله» را جمع میبندیم و میگوییم «الهه»

ولی «الله» اسم خاص است و در ترجمه فارسی آن «خدا» خداوند یزدان و ایزد آمده است

بنابراین باید گفت «خدا» در فارسی به دو صورت استعمال میشود، یکی به صورت اسم عام که دارای جمع است، و دیگری به صورت اسم خاص برای آفریدگار جهان، و در صورت اخیر جمع نخواهد داشت.

کلمه خدا در زبان انگلیسی نیز وضعی مشابه زبان فارسی دارد با این تفاوت که در این زبان کلمه «گاد» به دو صورت نوشته میشود، یکی به صورت «god» و دیگری به صورت «God» صورت اول ترجمه «اله» عربی و خدا در فارسی به صورت اسم عام است، و صورت دوم ترجمه «الله» عربی و خدا در فارسی به صورت اسم خاص میباشد

از خود قرآن و از عبارات یا اشعاری که از عرب قبل از اسلام در تاریخ ضبط شده است چنین استفاده میشود که اعراب خدای آفریدگار جهان را میشناخته و او را «الله» مینامیده اند، بنابراین الله در زبان عربی قبل از اسلام نام ویژه آفریدگار جهان بوده است، هما نطور که «اللات» العزّی» منات» یغوث» و... نامهای ویژه خدایان دیگر بوده است ) خدا از دیدگاه قرآن(شهید بهشتی)

اهمیت و آثار بسم‌الله

قال‌الامام الرضا(ع): معنی قول ‌القائل: بسم‌الله، ‌ای اسم علی نفسی بسمه من سمات‌الله و هی العبودیه

از امام رضا(ع) درباره تاثیر «بسم‌الله» سؤال شد؟ فرمود: وقتی کسی می‌گوید: بسم‌الله» معنایش این است که من داغی از نشانه‌های الهی را بر خود می‌نهم که همان عبودیت و بندگی است (عیون‌ اخبار‌الرضا ج1 ص536)

از جمله شیوه‌های بسیار موثر در اصلاح شخصیت و به تبع آن تغییر رفتار آدمی، این است که سفارش شده آغاز کارهایمان را به نیت خدایی و به طور مشخص با بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم آراسته کنیم

بین مردم جهان رسم است که هر عمل با ارزشی را به نام یکی از بزرگان شروع می‌کنند و آن کار را با آن شخصیت مرتبط می‌نمایند.
اما همه اشیاء عمرشان کوتاه و فانی است، لذا باید به خدایی که همیشه جاوید است کار را مرتبط ساخت. نام انبیاء و آثارشان اگر باقی است به همین دلیل است.
خداوند به پیامبرخود(ص) در نخستین مرحله تبلیغ دستور می‌دهد که با نام خدا شروع کن: اقرا باسم‌ربک الذی خلق (علق1)

 حضرت نوح(ع) به یارانش در کشتی دستور می‌دهد که با نام خدا حرکت و توقف کنند: بسم‌الله مجرا‌ها و مرسی‌ها (هود41)

 حضرت سلیمان(ع) در نامه خود به ملکه شهر سبا آن را با نام خدا آغاز می‌کند انه من سلیمان و انه بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم (نمل30)

در روایت آمده که هر عمل مهم که بدون گفتن نام خدا آغاز گردد، بی‌فرجام و ناقص است کل امر ذی بال لم یذکر فیه اسم‌الله فهو ابتر. (تفسیر نمونه ج1 ص7)
از امام پنجم(ع) نقل است که شایسته است هنگامی که کاری را شروع می‌کنیم چه کوچک و چه بزرگ بسم‌الله بگوییم تا مبارک و خجسته گردد

به تعبیر علامه طباطبایی پایداری و بقاء هر عمل وابسته به مقدار ارتباطی است که با خدا دارد (المیزان ج1 ص37) به بنده‌‌ای روز قیامت امر می‌کنند که وارد دوزخ شود

وقتی به کنار دوزخ می‌رود می‌گوید: بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم پس از آن، آتش جهنم هفتاد هزار سال راه از او دور می‌شود.
نامه عمل شخصی را که پر از بدی است به او می‌‌دهند تا بخواند. وی بنا بر عادت موقع باز کردن آن بسم‌الله می‌خواند و می‌بیند همه‌اش سفید است و پاک است. به فرشتگان می‌گوید: در اینجا چیزی نوشته نیست تا بخوانم. پاسخ می‌دهند به برکت بسم‌الله همه بدی‌‌ها محو گردید

هر کس بسم‌الله را بخواند خداوند به عدد هر حرفی از آن (که تعدادش 19 حرف است) چهار هزار حسنه بنویسد و چهار هزار بدی محو نماید و چهار هزار درجه او را بالا می‌برد

اگر معلمی بسم‌الله‌ را به کودکی بیاموزد، خود معلم، کودک و پدر و مادر کودک از جهنم نجات پیدا می‌کنند (منهج‌الصادقین ج1 ص36-37)
فرمودند وقتی برای ادرار کردن یا غیر آن برهنه شدید بسم‌الله بگوئید. زیرا بدون شک در این صورت شیطان به شما نگاه نمی‌کند تا کارتان تمام شود

ذکر نام خدا هنگام وضو، باعث می‌شود که تمام بدن پاک گردد و این کار در واقع کفاره گناهان بین دو وضو خواهد بود و بدون نام خدا فقط آن مقدار از بدن که آب وضو به آن برسد پاک می‌شود (ثواب الاعمال و عقاب‌الاعمال ص35)
نقل می‌کنند: زن مومنی که تمام کارهایش را با بسم‌الله آغاز می‌کرد، شوهر منافقی داشت که سعی می‌کرد او را از گفتن بسم‌الله باز دارد، روزی کیسه‌ای پر از طلا به زن داد تا آن را به رسم امانت نگه دارد: زن نیز با گفتن بسم‌الله کیسه را در گوشه‌ای پنهان کرد، روز بعد مرد کیسه طلا را دزدید و آن را به دریا انداخت تا همسرش را شرمنده کند. پس به مغازه خود برگشت. در اثنای آن روز مرد دو ماهی تازه از صیادی خرید و آن را به درب منزل فرستاد تا برای ناهار آماده کند. زن ناگهان کیسه طلا‌ها را در شکم ماهی یافت. آن را شناخت و بلافاصله با بسم‌الله در همان محل پنهان کرد. وقتی مرد برگشت، کیسه را طلب کرد و زن فورا با بسم‌الله رفت و طلا‌ها را آورد. شوهر بسیار متعجب و شرمنده شد و سجده شکر کرد و توبه نمود و از آن پس از جمله مومنان گردید (هزار و یک حکایت قرآنی ص26)
حضرت موسی(ع) را دل‌درد شدیدی عارض شد. عرض کرد: خدایا چه باید کرد؟ خطاب آمد، در بیابان از فلان گیاه بخور. موسی خورد و شفا یافت. مدتی بعد همان درد سراغش آمد و این بار نیز در پی همان گیاه رفت و خورد اما دردش شدیدتر شد. گفت: خدایا بار اول شفا یافتم چرا این دفعه بدتر شدم؟ فرمود: تو نوبت اول از جانب من و با نام من سراغ گیاه رفتی و شفا پیدا کردی، اما این دفعه از جانب خودت و بی نام من از آن خوردی که به جای درمان دردزا شد. مگر نمی‌دانی که دنیا همه زهر کشنده است و دوای آن نام و یاد من می‌باشد. (نسیم حیات ج1 ص26)

                             «بسم الله الرحمن الرحیم» هست کلید در گنج حکیم

گنجینه حکمت با یک «بسم الله»، باز می شود، همه مطالب از قلب به لسان جاری می شود و درافشانی میشود. راه همین است که انسان به دنیا اعتنا نکند؛ چون دنیا فریب می دهد

این روایت بسیار عجیبی است. اینجاست که وجود مقدس پیامبر عظیم الشأن (ص) می فرمایند: معلوم است کسی که حریص به دنیا باشد و مال جمع کند، آن هم از راه غیرحلال و به این رزق و روزی راضی باشد و رضی بها دیگر هیچ موقع نمی تواند به این مقام برسد

و باید دانست این لقمه انسان را بیچاره می کند. معلوم است، با این حال، اعمالش هم اعمال جبابره می شود. ولو به این که بگوید لا اله الا الله طبعاً در دنیا نخواهد بود الا به این که با دنیاست و دنیا به عنوان مزرعه الاخره برای او نمی شود و نمی تواند وارد بهشت شود

مگر می شود دراین خانه دل، دراین قلب، هم خدا باشد، هم شیطان؟! هم خدا باشد و هم نقش اماره؟! محال است. باید خالص کرد و راهش هم همین است: آرزوها کم شود، حریص به دنیا نباشیم، لقمه را مواظبت کنیم، در دنیا زاهدانه زندگی کنیم که اگر زاهدانه زندگی کردیم، دیگر حریص به دنیا هم نمی شویم

وابستگان به دنیا، آبشان با اولیاء الهی دریک جوی نمی رود. اصلا نمی توانند دریک خط حرکت کنند. مدام می آیند، اما نمی توانند. برای همین هم عملشان خالص نمی شود و جلوات دنیا فریبشان می دهد.

برای همین است که اگر یک موقعی به تنگنا افتادند، خدای ناکرده به حرام می افتند

مرحوم چلویی نکته بسیار عالی و بکری را بیان فرموده بودند: چگونه است که شما این قدر در بازار هستید ولی وابسته به دنیا نیستید؟

فرمودند: وقتی داخل مغازه می آیم، می گویم: من خادم هستم و مغازه برای من نیست. از مغازه هم که بیرون می روم، می گویم: فردا دیگر معلوم نیست برگردم، مغازه بی مغازه. این مغازه من نیست

لذا آیت الله العظمی ادیب (ره) فرمودند: ایشان ولو به لحظه ای به این مغازه خودش و... نگاه نکرد!

موقعی که انسان می میرد، بدن را می آورند درخانه می چرخانند و می برند، بعضی ها به اموالشان نگاه می کنند، می بینند مثلا کسان دیگری دارند وسیله نقلیه شان را سوار می شوند، یا خانه شان مال کس دیگری شده آنها که وابسته اند، وقتی می خواهند بروند، دل بکنند، روح اجازه نمی دهد، اما آن هایی که وابسته نیستند، همین که رفتند، دیگر رفتند، راحت هستند؛ چون احساس تعلق به دنیا نمی کنند، چیزی ندارند

اگر فکر کردیم که به دنیا وابسته شویم و با این راه ها می توانیم سری از سرها در بیاوریم، اشتباه کردیم و این ما را بیچاره می کند

 هر کس ما را به دنیا دعوت کرد، بدانید حسب روایات «قطاع الطریق» یعنی راهزن  است. بگذاریم، راحت برویم. اگر کم داشتی راحت می روی. حرف اولیاء این است که اگر یک خانه داشتی، به اندازه آن وابسته ای، اما اگر یک خانه داشتی، یک ویلا هم در فلان جا داشتی، وابستگی ات دو برابر می شود.

روایت داریم، شیطان ملعون موقع جان کندن اموال را جلوی چشم انسان می آورد. چگونه دل بکنم؟! خانه، ویلا، مغازه آن چنانی، پاساژ، وسیله نقلیه آن چنانی و... همه اینها موقع جان کندن مدام جلوی چشم می آید، می گوید: از این دل بکنم، از آن دل بکنم، از آن چه؟! هرچه وابسته بودیم، بیچاره تر می شویم

خصایص مخلصین عالم این است: وابسته به دنیا نیستند، حریص نیستند، آرزوهای زیاد آنها را نمی گیرد، می گویند: خدا چه می خواهد؟! تکلیف چیست؟ آن را انجام بدهند.

عظمت بسم الله الرّحمن الرّحیم
امیر المؤمنین (ع) می فرماید: ینحدر عنّی السّیل و لا یرقی لیّ الطّیر(نهج البلاغه خ3 ( شقشقیّه). اگر یک کسی بخواهد در دامنه کوه حرکت کند؛ اگر آن کوهها در حدّ متعارف و متوسط باشند، می توان در دامنه آن حرکت کرد، از وادی و درّه های آن هم بهره ای برد امّا در دامنه کوههای رفیع، عبور بسیار مشکل است

هر کوهی اوّلاً سیل ندارد، سیل هر کوهی هم بنیان کن نیست. امّا آن کوههای عظیم و مرتفع؛ غالباً وقتی باران می بارد، با سیل همراه است؛ آن منطقه اصولاً جای زیست نیست

کوههای رفیعند که سیل ها دارند. چون از قلّه تا دامنه فاصله زیاد است و در این فاصله زیاد تمام این آبها جمع می شود؛ لذا غالباً در دامنه قلّه دماوند سیل به راه می افتد. هر کوهی سیل ندارد، و آن کوههای رفیع هم که سیل خیزند، زندگی در دامنه آنها آسان نیست.
وجود مبارک حضرت فرمود: ینحدر عنّی السّیل کسی بخواهد در دامنه ما زندگی کند و از فیض ما بهره ببرد؛ او باید اهل طوفان باشد، با سفینه همراه باشد؛ و گرنه طوفان او را می برد

و اگر کسی بخواهد اوج بگیرد، از سیل محفوظ باشد، سفر آسمانی داشته باشد؛ باید قدرت پرواز داشته باشد تا بتواند بر اوج ما بنشیند و چیزی از ما بهره ببرد

وگرنه: لا یرقی لیّ الطّیر ! بالأخره اگر سفر آسمانی بخواهید بکنید، شناختن اینها آسان نیست؛ سفر زمینی بخواهید بکنید، معرفت اینها سخت است

یک چنین ذوات نورانی را اگر کسی توانست بشناسد، تا حدودی از سنخ تعریف حدّی، یا از سنخ تعریف رسمی می توان شناخت.

                            اوصاف کشتی حضرت نوح (ع) و عظمت بسم الله

اگر کسی خواست جریان سفینه نوح را بشناسد، قرآن کریم کشتی نوح را به چند وصف ستود

گاهی از این جهت که معجزه است و روی آب می رود و بدون آب ساخته شده و در حال طوفان، خطر را پشت سر میگذارد؛ این معانی تا حدودی قابل حل و درک است

وقتی می رسید به آیات دیگری که خداوند کشتی نوح را با آن آیات هدایت میکند و حمایت میکند، می بینید درکش آسان نیست

این کشتی آیا با قدرت های ملکی حرکت میکند، در مسیر باد حرکت می کند، لنگر می اندازد نظیر کشتی های دیگر، اینها را که قرآن تشریح می کند، معلوم می شود این کشتی از سنخ کشتی های عادی نیست هیچ چیز آن را نمیبرد

مگر بسم الله الرّحمن الرّحیم! هیچ چیز لنگر آن نیست، بسم الله مجراها و مرساها (هود41)

می بینید یک کشتی به نام خدا شروع می کند و به نام خدا می ایستد! مرسا و ارسا یعنی لنگر انداختن و توقف

اگر کشتی به نام خدا لنگر می اندازد، و به نام خدا می رود؛ یعنی هیچ عاملی از عوامل در تحریک و تسکین آن نقش ندارد. بزرگان اهل معرفت هم گفته اند بسم الله الرّحمن الرّحیم من العبد بمنزله کن من الرّب

اگر کسی ولیّ خدا شد و در قرب بارگاه الهی بار یافت؛ هیچ کاری را بدون اذن حق انجام نمی دهد همانطوری که خداوند هر کاری را با کن انجام میدهد؛ انّما امره ذا اراد شیئاً ان یقول له کن (یس82)، بعد آن شیء که مأمور است، مخاطب است، یکون می شود

بسم الله از بنده ای که تحت ولایت خداست، به منزله کن از ذات أقدس له است وقتی خدا بفرماید: کن، آن شیء یکون می شود؛ وقتی نوح (ع) بگوید: بسم الله، کشتی حرکت می کند؛ و اگر بگوید: بسم الله، کشتی آرام می شود

درجات شباهت اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السّلام) با کشتی نوح(ع) و اهل بیت اینچنین استمثل اهل بیتی کمثل سفینه نوح آن جریان عادی اش را فرمود من رکبها نجا و من تخلّف عنها غرق،

امّا مراحل دیگرش را وقتی شما این تمثیل را به کتاب خدا عرضه کنید، می بینید ذات أقدس له سفینه نوح را با بسم الله زنده می داند؛ نه با امواج، نه با باد، نه با نیروهای دیگر! و اگر کسی به جائی رسید که همه شئون او، شئون الهی بود

یعنی گفت انّ صلاتی و نسکی و محیای و مماتی للّه ربّ العالمین (انعام162)، چنین انسانی حرف او از خود او نیست و چون حرف او از خود او نیست، گوینده دیگری است؛ در حقیقت ذات اقدس له به وسیله این مظاهرش و این آیات کبرایش اراده می کند که کشتی حرکت کند، و اراده می کند که کشتی آرام بشود

به ما گفتند: اگر چنانچه کسی اینها را شناخت، حیات طیّبه و معقول دارد؛ و اگر کسی اینها را نشناخت، در جاهلیّت به سر می برد

الله اسم اعظم است

اسم اعظم عبارت از آن اسمی است و آن علامتی است، بطوری که واجد همه کمالات حق تعالی است بطور ناقص، یعنی نقص امکانی، و واجد همه کمالات الهی هست نسبت به سایر موجودات بطور کمال. این موجوداتی که دنبال آن اسماء اعظم میآید اینها هم واجد همان کمالات هستند، منتها به اندازه سعه هستی خودشان و به اندازه سعه وجودی خودشان تا برسد به همین موجودات مادی

همه عالم اسم الله است، تمام عالم، چون اسم نشانه است. همه موجوداتی که در عالم هستند اینها نشانه ذات مقدس حق تعالی هستند. اگرموجود حد داشته باشد «ممکن » است. ولی این )الله( موجودی است و هیچ حدی در موجودیتش نیست، به ضرورت عقل باید )واجد( تمام کمالات باشد برای اینکه اگرچنانچه فاقد یک کمالی باشد، محدود م یشود، محدود که شد «ممکن » است.

فرق مابین «ممکن » و «واجب » این است که او غیرمتناهی در همه چیز است و موجود مطلق است. اینها موجود محدود هستند. اگر بنا باشد که تمام اوصاف کمال در او به طور لامتناهی، به طور غیرمحدود نباشد متبدل م یشود )به ممکن(. آن که ما خیال کردیم واجب بوده، واجب نبوده، بلکه ممکن بوده

تمام آن موجوداتی که به مبدأیت او وجود پیدا م یکنند، اینها مستجمع همان اوصاف به طریق نقص هستند، منتها مراتب دارد، یک مرتبه اعلا است که در او همه اوصاف حق تعالی هست منتها به انداز های که امکان دارد، به انداز های که م یشود یک موجودی واجد باشد )و( آن اسم اعظم است....

تمام عالم زنده است، همه هم اسم الله هستند. همه چیز اسم خداست. شما خودتان اسماء الله هستید. زبانتان هم از اسماء الله هست. دستتان هم از اسماء الله است... با تجلی حق تعالی همه عالم وجود پیدا کرده است و آن تجلی و نور اصل حقیقت وجود است. یعنی اسم الله است «الله نور السموات والارض» نور سموات و ارض خداست ... همه موجودات نورند و همه هم نورالله اند...

تمام چیزهایی که در عالم واقع میشود از همان جلوه است و چون همه امور همه چیزها از اوست و به او برم یگردد. هیچ موجودی از خودش چیزی ندارد... حمدی که ما میکنیم و حمدی که همه میکنند و همه ثنایی که میکنند و ثنایی که میکنیم با اسم الله است به سبب اسم الله است...

بنابراین در جم عبندی مطلب در رابطه با اسم اعظم م یتوان گفت: «الله یک جلوه جامع است. یک جلو های از حق تعالی است که جامع همه جلو هها است که «رحمان» و «رحیم» از جلو ههای این جلوه است. الله جلوه حق تعالی است و «رحمان» و «رحیم» از جلو ههای این جلوه است. )تفسیر سوره حمد امام خمینی )ره((

بحثى پیرامون آیه بسمله
به اتفاق شیعه بسم الله الرحمن الرحیم یک آیه مستقل است و جزء سوره حمد و سوره هاى دیگر به استثناى سوره توبه مى باشد و در سوره نمل در راس نامه حضرت سلیمان ع آمده است که به ملکه سبا نوشت و در هر سوره به طور مستقل نازل شده و ترک آن در نماز جایز نمى باشد

خواه نماز واجب باشد یاى مستحب. اما اهل سنت که ثقل اصغر و اهل بیت علیهم السلام را کنار گذاشته اند درباره بسمله به سه گروه تقسیم شده اند:
الف - گروهى مانند شیعه ، معتقد شده اند که (بسم الله الرحمن الرحیم) جزء سوره حمد و جزء هر سوره از سوره هاى قرآن کریم است بجز سوره توبه. به فرموده حضرت علی (ع) به خاطر آن است که «بسم الله» کلمه امان و رحمت است و اعلام برائت از کفار و مشرکین، با اظهار محبت و رحمت سازگار نیست.

ب - گروه دوم (بسم الله الرحمن الرحیم) فقط در سوره حمد، آیه مستقلى است نه در سوره هاى دیگر.
ج - گروه سوم آیه مخصوص است و جزء هیچ یک از سوره ها نمى باشد و فقط براى بیان اول سوره ها و فاصله شدن میان دو سوره ، تبرکا نازل شده است.

اکثر حنیفیه گفته اند: خواندن آن در نماز در فاتحة الکتاب ، واجب است مالک نظر داده است که خواندن آن در نماز فى نفسه کراهت دارد ولى به علت خروج از خلاف ، مستحب است در البیان هشت روایت از روایات اهل سنت را نقل کرده که دلالت بر جزئیت دارند.
فخر رازی از بزرگان اهل سنت در تفسیر خویش شانزده دلیل آورده که «بسم الله» جزء سوره است

در طول تاریخ اسلامی برخی که «بسم الله» را جزء سوره ندانسته و یا در نماز آن را ترک کرده‌اند، مورد اعتراض واقع شده اند. امامان معصوم‌(ع) اصرار داشتند که در نماز «بسم‌الله» را بلند بگویند

امام باقر (ع) در مورد کسانی که «بسم الله» را در نماز نمی خواندند و یا جزء سوره نمی‌شمردند می فرمود: «سرقوا اکرم آیه» بهترین آیه قرآن را به سرقت بردند

در تفسیر قرطبی از امام صادق (ع) نقل شده است: «بسم الله» تاج سوره هاست. ناگفته نماند که : الحمدالله شیعه به برکت پیروى از اهل بیت علیهم السلام که عدیل قرآن مجید هستند و از این تشتت آراء و قیاس و استحسان ، راحت مى باشد.

معناى بسمله
بنابر آنچه گذشت ، معناى (بسم الله الرحمن الرحیم) چنین مى شود: شروع کن یا شروع مى کنم با نام خدایى که رحمتش همگانى و همیشگى است

در برخى از روایات (رحمان و رحیم) طورى معنا شده است که مضمون آزاد آن، چنین است

رحمان ؛ یعنى رحم کننده در دنیا بر مؤ من و کافر، رحیم، یعنى رحم کننده بر مؤ منین یا رحم کننده فقط بر مؤمنان در آخرت . و کان بالمؤ منین رحیما آمده است : ان الله بالناس لرؤ ف رحیم - و یعذب المنافقین ان شاء او یتوب علیم ان الله کان غفوارحیما
‏«بسم الله الرحمن الرّحیم» سرآغاز کتاب الهی است و اولین جمله ای است که در ابتدای قرآن بیان شده است. «بسم الله» نه تنها در ابتدای قرآن، بلکه در آغاز تمام کتاب های آسمانی بوده است. شایسته است که انسان هر کار و عملی را که آغاز می کند با یاد و نام خدا باشد. حضرت علی (ع) فرمود: «بسم الله» مایه برکت کارها و ترک آن موجب نافرجامی است

همچنین آن حضرت به شخصی که جمله «بسم الله» را می نوشت، فرمود: آن را نیکو بنویس. هنگام خوردن و خوابیدن و نوشتن، سوار شدن، مسافرت و بسیاری کارهای دیگر، حتی اگر حیوانی بدون نام خدا سر بریده شود، مصرف گوشت آن حرام است، شاید رمزش آن باشد که خوراک انسان های هدفدار و موحد نیز باید‌ جهت الهی داشته باشد. در سرلوحه کار و عمل همه انبیا «بسم الله» قرار داشت

وقتی کشتی حضرت نوح در میان امواج توفان به راه افتاد، نوح (ع) به یاران گفت: سوار شوید که «بسم الله مجراها و مرساها» یعنی حرکت و توقف این کشتی با نام خداست. حضرت سلیمان (ع) نیز وقتی ملکه سبا را به ایمان فراخواند، دعوتنامه خود را با جمله «بسم الله الرحمن الرّحیم» آغاز نمود. در جنگ خندق، اولین کلنگ را رسول خدا (ص) بر زمین زد

«بسم الله» و نام خدا آرم و نشانه مسلمانی است و باید تمام کارهای هر مسلمان رنگ الهی داشته باشد. در حدیث می خوانیم: «بسم الله» را فراموش مکن حتی در نوشتن یک بیت شعر. روایاتی نیز در پاداش کسی که اولین بار «بسم الله» را به کودک یاد بدهد، وارد شده است. به اعتقاد اهل بیت رسول خدا که صد سال سابقه بر سایر رهبران فقهی مذاهب دارند و در قرآن نیز عصمت و پاکی آنها به صراحت بیان شده است.

واژه هاى الرحمن و الرحیم
(الرحمان و الرحیم) دو صفت از صفات خداوند و دو اسم از اسماء الله الحسنى هستند. رحمان ؛ صیغه مبالغه است و دلالت بر گسترش و همگانى بودن رحمت خداوند دارد. بنابراین، رحمان و و رحیم؛ یعنى خدایى که رحمت او گسترده و همیشگى است

به عبارت دیگر: رحمت خداوند داراى دو بعد است ؛ بعد اول، گسترش و شمول آن است که همه موجودات را فرا گرفته است، چنانکه مى فرماید: و رحمتى وسعت کل شى ء و از زبان ملائکه نقل فرموده که گفته اند: ربنا وسعت کل شى ء رحمة و علما
و بعد دوم آن، همیشگى بودن رحمت خداوند است که مخصوص ‍ به زمانى دون زمانى نیست، بلکه پیوسته و جاویدان است. چنانگه با قطع نظر از صفت مشبهه بودن، جمله اسمیه در آیات : و انا التواب الرحیم ، انک انت التواب الرحیم انه هو الغفور الرحیم تمامشان دلالت بر ثبات و دوام دارند.
این مطلب را در کلام هیچ یک از مفسران رویت نکردم بجز در البیان آیت الله خوئى که مى فرماید: (رحمان) صیغه مبالغه است و از آن، عموم استفاده مى شود. و اینکه رحمت خدا شامل همه چیز مى شود و (رحیم) صفت مشبهه یا صیغه مبالغه است. و از خصائص این صیغه آن است که از غرایز و از لوازم ذات است. لذا (رحیم ) دلالت بر لزوم رحمت دارد و اینکه از ذات منفک نمى شود.

عظمت بسم الله الرّحمن الرّحیم
امیر المؤمنین (ع) می فرماید: ینحدر عنّی السّیل و لا یرقی لیّ الطّیر. کسی بخواهد در دامنه ما زندگی کند و از فیض ما بهره ببرد؛ او باید اهل طوفان باشد، با سفینه همراه باشد؛ و گرنه طوفان او را می برد

و اگر کسی بخواهد اوج بگیرد، از سیل محفوظ باشد، سفر آسمانی داشته باشد؛ باید قدرت پرواز داشته باشد تا بتواند بر اوج ما بنشیند و چیزی از ما بهره ببرد

وگرنه: لا یرقی لیّ الطّیر ! بالأخره اگر سفر آسمانی بخواهید بکنید، شناختن اینها آسان نیست؛ سفر زمینی بخواهید بکنید، معرفت اینها سخت است. یک چنین ذوات نورانی را اگر کسی توانست بشناسد، تا حدودی از سنخ تعریف حدّی، یا از سنخ تعریف رسمی می توان شناخت.

قداست و برکات بسم الله
جمله بسم الله الرحمن الرحیم 114 بار بر پیامبر اکرم(ص) نازل شده است؛ در 113 سوره به عنوان سرفصل آمده و از آنجا که اول سوره برائت بسم الله نازل نشده و در سوره نمل علاوه بر ابتدای سوره، در آیه «انه من سلیمان و انه بسم الله الرحمن الرحیم» نیز این جمله مبارکه آمده است مجموعاً 114 آیه می شود.
بسمله، بخشی از سوره
«بسم الله الرحمن الرحیم» جزء سوره حمد و دیگر سوره های قرآن به شمار می رود- الا سوره توبه-

و اگر کسی سوره حمد را در نماز یا غیرنماز، واجب شد که بخواند، اگر این آیه بسم الله را نخواند سوره را ناقص خوانده، چرا که این آیه جزء سوره فاتحه الکتاب است

بنابر روایتی، احتمالا برای اولین بار، سلمان فارسی به درخواست ایرانیان ترجمه سوره حمد و «بسم الله الرحمن الرحیم» را انجام داد که در آن ترجمه «بسم الله...» «به نام یزدان بخشاونده» آمده و در ترجمه تفسیر طبری که مترجم آن ناشناس است، به صورت «به نام خدای مهربان بخشاینده» ذکر شده و تا زمان حاضر با اندک تفاوتی به صورت «به نام خداوند بخشنده مهربان» باقی مانده است.
عبارت «بسم الله الرحمن الرحیم» نخستین عبارت قرآن است که در اول سوره علق (اقرا) بر پیامبر(ص) نازل شد و در احادیث شیعی این عبارت سرآغاز قرآن معرفی شده است

از روایتی که کلینی از امام صادق(ع) نقل می کند، آغاز همه کتب آسمانی «بسم الله الرحمن الرحیم» بوده است. این عبارت در ابتدای تمام سوره های قرآن، جزء سوره برائت (توبه) آمده است. همچنین سوگند دادن خدا به «بسم الله الرحمن الرحیم»، در برخی ادعیه حاکی از ارزش این آیه است.
ارتباط محتوای «بسم الله» با مضمون هر سوره
براساس نظر اکثر مفسران هر باری که «بسم الله الرحمن الرحیم» نازل می شد معنای جدید و مصداق تازه ای را در برداشت به این معنی که محتوای بسم الله آن سوره با مضمون آن سوره در ارتباط است. چون مضمون سور فرق می کند، مضمون این بسم الله ها هم فرق خواهد کرد و پایان هر سوره با نازل شدن بسم الله سوره بعد مشخص می شد.
نافرجام بودن هر کاری که با نام خدا آغاز نشود
خدای متعال برای اینکه به انسان ها بیاموزد که کار را به نام خدا آغاز کنند هم سوره های قرآن و هم ابتدای قرآن را با «بسم الله الرحمن الرحیم» آغاز کرده و علمای فریقین (شیعه و سنی) از رسول خدا(ص) نقل کرده اند «کل امر ذی بال لم یبدأ فیه به بسم الله فهو ابتر»؛ «هر کاری که با نام خدا شروع نشود ابتر است». بنابراین اگر انسان کاری را به نام خدا شروع نکند، هرگز به مقصد نمی رسد.
عبادتی که با نام خدا شروع نشود هم ابتر است
خدای سبحان با آغاز سوره فاتحه الکتاب به بسم الله، به ما آموخت که این حمد و عبادت خدا را نیز به نام خدا آغاز کنید تا به مقصد برسید. معلوم می شود اگر عبادت هم به نام خدا نباشد ابتر است چون حسن فعلی دارد ولی ارتباط را انسان حفظ نکرده است. هر چه به نام خدا نباشد، او هالک است زیرا چیزی که به نام خدا نباشد لاشیء است به صورت شیء. بقاء فقط از آن خداست و کاری که برای وجه الله نباشد پایدار نیست

امام صادق(ع) در روایتی از بسم الله به عنوان کلید درهای طاعت یاد کرده و می فرماید: درهای گناهان را با استعاذه (پناه بردن به خدا) ببندید و درهای طاعت را با بسم الله گفتن بگشایید

همچنین امام صادق(ع) در حدیثی فرمودند: هرگاه یکی از شما وضو بگیرد و (بسم الله الرحمن الرحیم) نگوید، شیطان در آن شریک است و اگر غذا بخورد و آب بنوشد یا لباس بپوشد و هر کاری که باید نام خدا را بر آن جاری سازد، انجام دهد و چنین نکند، شیطان در آن شریک است.
قداست و برکت نام خدا
«بسم الله الرحمن الرحیم» آنچنان از قداست برخوردار است که انسان ها موظفند این نام را تسبیح و تکریم کرده و آن را فراموش نکنند. نه این نام را در جای باطل به کار برند و نه در کار حق از این نام غفلت کنند و نه در کنار این نام، نام دیگری یا دیگران را ببرند

لذا خدای سبحان، هم این اسم را مظهر برکت قرار داد، هم مظهر تسبیح، هم اوصاف تشبیهیه را در این اسم ظاهر کرد و هم برکات تنزیهیه را، هم فرمود «تبارک اسم ربک» هم فرمود «سبح اسم ربک» خداوند فرمود: «فسبح باسم ربک العظیم» و «سبح اسم ربک الاعلی» (این نام را تنزیه بکن). این طور نباشد که در کنار این نام شریکی برای او قائل باشی و بگویی به نام خدا و به نام خلق قهرمان خدا

این تنزیه نام خدا نیست. این توهین نام است که در کنار این نام، نام دیگری یا دیگران باشد؛ و مبادا بگویی اول به نام خدا، دوم به نام فلان شخص. خدا نامش اولی است که ثانی برنمی دارد. نه در کنار او نامی است، نه او اول است و دیگری یا دیگران ثانی. این نام را تنزیه بکن.
وقتی آیه «سبح اسم ربک الاعلی» (سوره اعلی) نازل شد، رسول خدا (ص) فرمود: اجعلوها فی سجودکم آن را درسجده قرار بدهید، که درسجده می گوییم:سبحان ربی الاعلی و بحمده،

وقتی آیه «فسبح باسم ربک العظیم (سوره واقعه) نازل شد پیامبر (ص) فرمود: اجعلوها فی رکوعکم» لذا دررکوع می گوییم: سبحان ربی العظیم و بحمده

اینکه خدای سبحان فرمود نام مرا گرامی بدارید «تبارک اسم ربک ذی الجلال و الاکرام» برای اینکه این نام منشأ برکت است. این نام نشانه و علامت آن هستی محض است که همه خیرات از ناحیه اوست

علمای فریقین (شیعه و سنی) از رسول خدا نقل کرده اند«کل امر ذی بال لم یبدأ فیه به اسم الله فهو ابتر» یعنی «هرکاری که به نام خدا شروع نشود ابتر است». بنابراین اگر انسان کاری را به نام خدا شروع نکند، هرگز به مقصد نمی رسد.
ذکر نام خدا، شرط حلیت ذبیحه
خداوند در قرآن می فرماید: ولاتأکلوا مما لم یذکر اسم الله علیه و انه لفسق» که این یک حکم شرعی است. دستوراسلام این است که وقتی می خواهید ذبیحه را ذبح کنید، نام خدا را ببرید «فاذکروا اسم الله علیها

این جنبه اثباتی قضیه و اگر کسی عمداً نام خدا را نبرد، آن حیوان مردار می شود؛ یعنی چیزی که حلال و طیب و طاهر بود می شود مردار و حرام و آلوده. یک شرط حلیت ذبیحه آن است که ذابح مسلمان باشد و یک شرط دیگر این است که حین ذبح بگوید «بسم الله الرحمن الرحیم

اگر یک مسلمانی در حین ذبح، عمداً بسم الله را نگفت یا گفت به نام نامی فلان فرد و غیره و ذبیحه را سر برید این گاو و گوسفند حلال وپاک با این کار حرام و آلوده می شود.
بسم الله، نشانه دین اسلام
پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) علاوه بر توصیه های عام نسبت به ذکر بسمله، گفتنی بسم الله الرحمن الرحیم درمواردی خاص، مانند اوقات خوردن غذا، نوشتن نامه، رفتن به بستر برای خواب وبرخاستن از بستر تاکید بیشتری بر بیان بسم الله داشتند

با این اوصاف، ذکر بسمله برای مسلمانان به صورت شعار و نشانه دین و اسلام در آمده است و بلند گفتن آن از نشانه های ایمان شمرده می شود، چنانکه پیامبراکرم (ص) هنگام تلاوت قرآن، بسمله را با صدای بلند می گفت و مشرکان از او روی برمی گرداندند که آیه 64 سوره اسراء به همین نکته اشاره دارد.
منبع: درس های تفسیر آیت الله جوادی آملی