افزايش جمعيت .
افزايش جمعيت مسلمانان، افتخار و عزت اسلامي
افزايش جمعيت در اسلام يك اصل است. خداوند بارها در آيات قرآني كساني را كه به خاطر فقر يا توهم فقر از بچه داري جلوگيري مي كنند يا فرزندان را در رحم يا پس از آن مي كشند، سرزنش مي كند؛ چرا كه خداوند روزي رسان همه آفريده هايش است و به قول معروف آن كه دندان دهد نان دهد. با نگاهي به برخي از كشورهاي جهان مانند چين و هند كه هر يك از آنها بيش از يك ميليارد جمعيت دارند، به سادگي مي توان دريافت كه كشور ايران ظرفيت بيشتر جمعيت را دارد كه مسئولان با تنظيم خانواده و اصلاحات غربي و ضداسلامي، رشد جمعيت را به صفر و درنهايت منفي رسانيده اند.
در آموزه هاي وحياني اسلام، افزايش جمعيت در ميان مسلمانان و مؤمنان يك ارزش است و خداوند براي فرزنددار شدن افراد، پاداش هاي بسياري تعيين و بيان كرده است.
ارزش فرزند در اسلام
يكي از گرايش هاي طبيعي و غريزي در انسان، علاقه به فرزند است. انسان همان گونه كه نمي تواند بي زوج و همسر زندگي كند و احساس كمبود شديد عاطفي مي كند، در صورت نداشتن فرزند هم احساس كمبود و نقص شديد مي كند. از اين رو يكي از دعاهاي افراد حتي پيامبران، داشتن فرزند است و حضرت ابراهيم(ع) در پيري (حجر، آيات 51 تا 54، صافات، آيات 83 و 101) و نيز حضرت زكريا(ع) در سنين كهنسالي خواهان فرزند مي شوند (آل عمران، آيات 38 و 39؛ مريم، آيات 2 تا 7) و خداوند دعاهاي ايشان را مستجاب كرده و به ايشان فرزنداني مي دهد. (همان آيات)
خداوند در آيه 14 سوره آل عمران هنگامي كه زينت هاي انساني را برمي شمارد به علاقه مندي و محبت شديد انسان به فرزند اشاره مي كند و آن را در كنار اموري چون همسردوستي و مال دوستي قرار مي دهد. اين بدان معناست كه يكي از خصوصيات طبيعي و گرايش فطري و غريزي انساني در دنيا، گرايش به فرزند است. همين گرايش شديد افراد را به نمايش و رخ كشيدن فرزندان براي فخرفروشي و افتخار كردن وامي دارد و آنان هنگام برشماري قدرت و توان و عزت و شرافت خويش، شمار فرزندان خود را به رخ ديگران مي كشند. (كهف، آيات 34 تا 39؛ سبا، آيات 34 و 35؛ مريم آيه 77)
اصولا گرايش طبيعي و غريزي انسان به فرزند به گونه اي است كه گاه از داشتن فرزندان زياد به يكديگر فخر مي فروشند و با تكاثر بر آن هستند تا نشان دهند كه در دنيا از ديگران سرترند چون فرزندان بيشتري دارند (توبه، آيه 69؛ كهف، آيه 39) و همين تكاثر و تفاخر است كه ايشان را گمراه مي كند و موجب كفر و انكار معاد و رستاخيز از سوي آنان مي شود. (كهف، آيات 34 تا 42)
خداوند در آيه 46 سوره كهف بر اين گرايش طبيعي انسان و حتي خودنمايي به فرزندان اشاره مي كند و مي فرمايد كه اصولا مال و فرزند از آرايه هاي زندگي دنيوي است و انسان در زندگي دنيوي به دنبال اين آرايه هاست و به داشتن آن افتخار مي كند. همين ارزش گذاري موجب شده كه انسان ها در انتخاب هدف دچار مشكل شوند؛ زيرا اينگونه امور زندگي دنيوي در بسياري از موارد رهزن است و انسان را به گمراهي و افراط مي كشاند. اين گونه است كه زن دوستي، مال دوستي، مقام دوستي و فرزنددوستي كه از گرايش هاي طبيعي زندگي دنيوي و آرايه هاي آن است، مي تواند آدمي را از مسير كمالي دور سازد و او را به جاي حركت به سوي خدايي شدن، به خود مشغول سازد؛ زيرا محبت به اين آرايه هاي دنيوي هرچند كه طبيعي است ولي اگر در مسير درست خود هدايت نشود مي تواند تعادل رفتاري آدمي را به هم زند و او را از مسير رشدي باز دارد. از اين رو خداوند در آياتي به انسان هشدار مي دهد كه هنگام مقايسه ميان محبت اين امور با محبت خدا و آخرت، دچار اشتباه نشوند و همواره محبت خدا و آخرت را بر اين قبيل محبت ها مقدم دارند. (كهف، آيه 46؛ توبه، آيه 24؛ آل عمران، آيه 14)
اما با اين همه هشدارها باز انسان به خطا مي رود، زيرا محبت به اين امور و گرايش انسان به آن ها، به سبب آنكه محسوس و ملموس و در دسترس است و حواس را ارضا و خشنود مي كند، موجب مي شود كه محبت به خدا و آخرت در انسان كم رنگ شود؛ چرا كه سركه نقد به از حلواي نسيه است.
به هر حال، انسان، در زندگي دنيا نيازمند اموري است كه ارتباط تنگاتنگي با سعادت دنيوي او دارد و خود را با اين امور، خوشبخت احساس مي كند. اين علاقه مندي انسان به آرايه هاي دنيوي هرچند كه در شكل افراطي آن بويژه در مقياس با خدا و آخرت نادرست است، ولي يك گرايش طبيعي و حتي ارزشي است؛ زيرا اگر به عنوان مقدمه اموري چون رضايت خداوندي و كسب رشد و اكتساب صفات الهي باشد، يك ارزش قابل ستايش است.
بخاطر همين علاقه مندي انسان به اين امور، خداوند مهم ترين آزمون ها را براي رشد و تعالي انسان و نيز پذيرش ايمان، در مال و فرزند قرارداده است (انفال، آيه 28؛ تغابن، آيات 14 و 15؛ بقره، آيه 155) مهمترين آزموني كه حضرت ابراهيم(ع) با آن مواجه شد ماموريت قرباني كردن فرزندي بود كه در پيري به آن دست يافته بود و مي بايست آن دردانه را در پيشگاه خداوند قرباني كند تا معلوم شود كه تا چه اندازه اهل اطاعت و صبر در ابتلاء است. (صافات، آيات 83 و 106)
گرايش به فرزند اختصاص به افراد خاص ندارد بلكه همه انسان ها در هر درجه و مرتبه اي از ايمان و كفر، بطور طبيعي و غريزي گرايش به فرزند دارند و علاقه مند هستند كه فرزندي داشته باشند؛ چنان كه مي خواهند همسري داشته باشند تا در كنار او به آرامش برسند و از مواهب جنسي و لذايذ آن بهره مند شوند و تناسل و توليدمثل كنند.
خداوند در آياتي چند از درخواست هاي پيامبراني سخن مي گويد كه برخي از ايشان چون حضرت ابراهيم(ع) از پيامبران اولوالعزم است؛ چرا كه به كهنسالي رسيده و فرزند دار نشده اند و احساس مي كنند كه از اين جنبه در كمبود هستند و به كمالي نرسيده اند. (صافات، آيات 83 تا 101؛ آل عمران، آيه 83) حضرت آدم و حوا كه نخستين انسان هاي آفريده الهي هستند نيز خواهان برخورداري از فرزند و نسلي سالم و صالح بودند و به پيشگاه خداوندي دست نيايش و نياز بلند كردند و از خداوند درخواست فرزند داشتند كه اين درخواست ايشان اجابت شد و نسل حضرت آدم(ع) در جهان به وجود آمد و گسترش يافت. (اعراف، آيه 189)
از نظر قرآن، فرزند نعمت و موهبت الهي براي والدين است (انعام، آيات 84 تا 87؛ نحل، آيه 72؛ انبياء، آيات 69 و 72) و بر هر انساني است كه شاكر اين نعمت باشد. (نحل، آيه 72) پس از نظر قرآن و اسلام، فرزند داشتن يك ارزش است و اين ارزش هنگامي واقعي است كه در مسير تعالي انسان و انسانيت باشد و خود و فرزند را به سوي خدايي شدن و دست يابي به خلافت الهي انسان رهنمون سازد.
افزايش جمعيت مسلمانان، خواسته پيامبر(ص)
هرچند كه اكثريت در آموزه هاي اسلامي يك ارزش نيست، ولي شكي نيست كه اكثريت حق مدار و حق طلب يك ارزش است و هيچ كسي نمي تواند منكر ارزشي بودن اكثريت حق مدار باشد؛ زيرا قيد حق موجب مي شود كه صورت مسئله به طور كلي تغيير يابد. اين كه در جهان اكثريتي باشند كه حق محور بوده و بر ارزش هاي متعالي تاكيد كنند و رفتارهاي هنجاري و ارزشي داشته باشند، خود يك ارزش است.
هنگامي كه درجهان شمار مومنان و مسلمانان و اهل توحيد و عقل و ارزش ها و فضيلت هاي انساني افزايش يابد، جهاني را در اختيار خواهيم داشت كه در مسير سازندگي و آباداني و عمارت خواهد بود و ارزش هاي الهي بر آن حاكميت مي يابد. بي گمان چنين جهاني يك آرمان براي همگان است.
با نگاهي به آيه 25 سوره حديد به سادگي مي توان دريافت كه اكثريت ارزشي تا چه اندازه از نظر اسلام مهم و با اهميت است. خداوند در اين آيه بيان مي كند كه اگر توده هاي مردم حتي اگر مسلمان نباشند ولي به عدالتي قيام كنند كه عقل و وحي بيان مي كند، گام بلندي به سوي تحقق آرمان هاي پيامبران برداشته شده است، زيرا پيامبران ماموريت داشتند تا با آوردن كتاب و بيان حقوق و قوانين در كنار احكام عقلاني، مردم را به سوي حقيقت و فضيلتي چون عدالت و قسط رهنمون سازند تا انسان ها بي توجه به رنگ و مذهب و نژاد و زن و مرد، به عدالت قيام كنند. بنابراين چنين اكثريت حق طلب و حق مدار كه خواهان عدالت و برپايي آن هستند از نظر اسلام مطلوب است.
البته شكي نيست كه اگر اين قيام كنندگان به عدالت انسان هاي با عقايد و باورهاي توحيدي باشند و براساس اسلام و ايمان، اين حركت هاي عدالت خواهانه را داشته باشند، به كمال حقيقت نزديك تر هستند. از اين رو قرآن در توصيف مومنان، آنان را قوام (بسيار قيام كننده) به عدالت و قسط مي ستايد. به اين معنا كه مومنان به سبب عقايد حق طلبانه كامل خود، بسيار قوي تر در ميدان عدالت وارد شده و هرگز دست از تلاش و كوشش براي تحقق عدالت قسطي برنمي دارند.
پيامبر گرامي (ص) براساس همين بينش و نگرش، خواهان افزايش جمعيتي مسلمانان مي شود و آن را به عنوان يك ارزش مطرح كرده و مي فرمايد: تناكحوا تناسلوا تكثروا فاني اباهي بكم الامم يوم القيامه حتي بالسقط، ازدواج و نكاح كنيد و توليد نسل داشته باشيد و فرزندان را افزايش دهيد حتي اگر كودكي سقط شود اين كار را انجام دهيد تا من در روز قيامت به شما بر امت هاي ديگر مباهات كنم. (كافي، 5/333 و .334 تهذيب، 7/400، ح 25017 . وسايل، 02/45 و 55، ح .25021 مستدرك، 41/153، ح .16346 بحار، 71/359 و 100/220 و .237 جامع الاخبار، .101 دعايم الاسلام، 2/.197 عولي اللالي، 1/259)
قال الصادق(ع):ان رسول الله (ص) قال:تزوجوا فاني مكاثر بكم الأمم غداً يوم القيامه ، حتي أن السقط يجي، مبطئاً علي باب الجنه فيقال له ادخل، فيقول، لاحتي يدخل أبواي؛ : پيامبر اكرم (ص) فرمود: ازدواج كنيد تا من در فرداي روز قيامت به كثرت شما افتخار كنم. در آن روز كودك سقط شده مي آيد و دركنار در بهشت مي ايستد و هنگامي كه به او مي گويند: داخل شو! كودك مي گويد: تا والدينم وارد نشوند من داخل نمي شوم، امام صادق (ع) از پيامبر (ص) همچنين روايت مي كند، كه حضرت (ص) فرمودند:اكثروا الولد اكاثر بكم الامم غدا؛ فرزند را زياد كنيد، در فرداي قيامت من به شما نسبت به ديگر امت ها به خودمي بالم. (كافي، ج 6،ص 2.).
پس افزايش جمعيت مسلمانان و مومنان حق طلب و عدالت خواه و قوام به قسط و عدالت، يك ارزشي است كه پيامبر (ص) بدان مباهات مي كند. انسان براي داشتن فرزند صالح بايد همواره دست به دعا باشد و از خداوند بخواهد تا فرزنداني صالح و سالم به او بخشد (اعراف، آيه 981، احقاف، آيه 51) زيرا فرزند صالح و سالم براي بندگان شايسته خداوند، مايه چشم روشني و ازمصاديق باقيات صالحات است (فرقان؛ آيات 36 و 47) و كارهايي كه فرزند صالح انجام مي دهد براي والدين او نيز نوشته مي شود و از خدمات و نيكوكاري هايش ، ايشان هم سود مي برند. جامعه سالم، نيازمند فرزندان سالم و صالحي است كه در خانواده صالح و سالم رشد مي كنند.
افزايش جمعيت درميان چنين خانواده هايي مطلوب است و اگرجايي از كاهش فرزند سخن به ميان مي آيد نسبت به خانواده هايي است كه فاسد هستند يا فرزندي صالح نيست و مي تواند موجب تباهي بخشي از جامعه شود. اگر خضر(ع) ، فرزندي را مي كشد براي آن است كه خانواده اي صالح را از تباهي نجات دهد و خداوند به جاي او فرزندي صالح به ايشان ببخشد. (كهف، آيات 08 و 18) به هرحال، داشتن فرزند سالم و صالح از آرزوهاي هر زن و مردي است (اعراف، آيه 981) و شكر و سپاس نعمت فرزند داشتن آن است كه به درستي او را تربيت كرده و به جامعه هديه كنند تا خود و جامعه از مواهب فرزند صالح آن بهره مند شوند. (اعراف، آيات 981 و 091)
مشكل جدي بشر
اما همواره يك مساله به نام فقر و نداري به عنوان مانع جدي در سرراه فرزنددار شدن خانواده ها و بويژه از نظر افزايش جمعيتي خانواده مطرح بوده است. با نگاهي به آموزه هاي قرآني معلوم مي شود كه تنها اهل تكاثر بودند كه به سبب داشتن اموال بسيار، به شمار فرزندان زياد خويش افتخار مي كردند. اينان به سبب آن كه مشكل مالي نداشتند به سادگي حتي با تعدد زوجات اقدام به افزايش خانواده و فرزندان مي كردند و اين گونه از نظر قدرت نيز برافتخارات خويش مي افزودند؛ زيرا شكي نيست كه ثروت به تنهايي نمي تواند عامل قدرت باشد بلكه افزايش شمارانساني در ايجاد قدرت و افزايش آن نقش مستقيمي دارد.
اهل ثروت در انديشه افزايش جمعيت و شمار فرزندان بودند تا عشيره و قبيله خودشان را افزايش دهند و با تكاثر مال و فرزند، افزايش قدرت و بلكه حتي ثروت را موجب شوند و بر ديگران به ويژه دشمنان غلبه كنند.
در مقابل، خانواده هاي فقير از افزايش جمعيتي خانواده نگران بودند. از اين رو گاه فرزندان آنان از يك تا دو فرزند بيشتر نمي شد تا هم به نياز طبيعي و علاقه خود به فرزند پاسخ داده باشند و هم بتوانند اوضاع اقتصادي خانواده را مديريت كنند. از اين رو ايشان هنگامي كه با فرزند ناخواسته اي مواجه مي شدند در رحم آن را كشته و سقط مي كردند يا پس از تولد كودكان را مي كشتند يا رها مي كردند.
توهم فقر
بدترين حالت در ميان خانواده ها مسئله توهم فقر است. برخي از مردم گمان مي كنند كه افزايش جمعيت خانواده به معناي فقر بيشتر است، لذا با افزايش آن به هر شكلي مبارزه مي كنند. آنان هر چند كه از نظر مالي وضعيت مناسبي دارند ولي افزايش را به معناي فقر مي دانند و همين ترس از فقر يا توهم آن است كه ايشان را به فرزندكشي وامي دارد. خداوند در آياتي از قرآن به شدت با هر دو تفكر مبارزه مي كند. از نظر خداوند فقر يا توهم فقر نمي بايست موجب فرزندكشي شود (انعام، آيه 151؛ اسراء، آيه 13) كساني كه دست به چنين اقدامي مي زنند كساني هستند كه از سفاهت برخوردارند و از عقل و خرد بهره اي نبرده اند؛ چرا كه اين دسته از افراد گمان مي كنند كه رزق و روزي خود و خانواده را آنان مي دهند در حالي كه خداوند، هم روزي ايشان و هم افراد ديگر را مي دهد. (ذاريات، آيات 57 و 58)
البته برخي از فرزند كشي ها به سبب مشكلاتي است كه فرزند دختر دارد؛ زيرا حيا و عفتي كه بر جوامع بشري بطور طبيعي حاكم است، موجب مي شد تا برخي به سبب آنكه دختر نمي تواند از ناموس خويش مراقبت كند، او را مي كشتند يا حتي زنده به گور مي كردند. اين تصور نادرست نيز ريشه در بي اعتقادي به خدا و ربوبيت او دارد؛ يعني هر دو عمل كشتن از فقر يا توهم فقر يا بي حيايي و بي عفتي خانواده ريشه در اعتقادات باطل دارد. (تكوير، آيات 8 و 9؛ نحل، آيات 58 و 59، انعام، آيه 104) از نظر اسلام هر كسي روزي خود را مي خورد و هر كسي در امنيت از جان و مال و عرض است و مي بايست شرايط اجتماعي به گونه اي فراهم آيد كه حق هيچ كسي ضايع و تباه نشود. همچنين تفاوتي ميان دختر و پسر نيست و هر دو، نعمت خداوندي است كه انسان بايد شاكر باشد. (آل عمران، آيه 16؛ انعام، آيات 83 تا 85) با اين تفاوت كه دختر رحمت است و پسر نعمت و از رحمت پرسش نمي شود ولي از نعمت پرسش مي شود كه چگونه با آن رفتار و عمل كرديد.
پيامبر(ص) باتوجه و اهتمام خاصي كه نسبت به حضرت فاطمه(س) نشان داد اين معنا را در جامعه اسلامي جا انداخت كه نسبت فرزندي چنانكه خداوند در آيات 83 تا 85 سوره انعام مي فرمايد تنها از پسر نيست، بلكه از طريق دختر نيز تحقق مي يابد. همانطور كه نسبت حضرت عيسي(ع) از طريق مريم(س) به حضرت ابراهيم(ع) مي رسد. اين در حالي است كه در جامعه جاهلي و پس از آن در دولت غاصب اموي نسل را به فرزندان ذكور مي دانستند و نسبت ها را از اين طريق اثبات مي كردند.
به هر حال، فقر و توهم فقر يا توهم بي عفتي در خانواده نمي بايست عاملي براي فرزندكشي شود يا شخص را از توليد نسل باز دارد، بلكه همان گونه كه خداوند بر خود به عنوان يك سنت الهي فرض كرده تا پس از ازدواج افراد را از فضل خويش غني كند، بر خود فرض كرده است تا روزي هر فرزندي و موجودي را بدهد. خداوندي كه غذاهاي مور و ملخ را تأمين مي كند چطور نمي تواند غذاي اشرف مخلوقات خويش را تأمين كند؟ خداوندي كه روزي موجودات را هر روز مي دهد بي آنكه چيزي را ذخيره كنند چطور روزي انسان را فراهم نمي كند؟ اين تصور غلطي است كه ما انسان ها از خدا داريم، در حالي كه «هر آن كس كه دندان دهد نان دهد» و اين خداوند است كه روزي را قسمت مي كند و روزانه براي هر موجودي مي فرستد.
با فرزند كمتر، زندگي بهتر نيست
به هر حال، برخلاف تصور باطل و غلطي كه در ميان مردم از سوي حتي برخي از مسئولان رواج يافته كه فرزند كمتر زندگي بهتر، بايد گفت اين زندگي هرگز بهتر نخواهد بود زيرا تك فرزندي مشكلات بسياري دارد كه حتي تبعات آن در ميان خانواده اي كه اين تك فرزندان تشكيل مي دهند ادامه مي يابد. با نگاهي به علوم روان شناختي و روان شناسي رفتاري و مانند آن مي توان به خوبي دريافت كه هرگز تك فرزندي به معناي زندگي بهتر و آسايش بيشتر نيست؛ زيرا مزاحمت هاي تك فرزندان براي والدين چند برابر است و آنان بيشتر آسايش والدين را سلب مي كنند.
برخي از دولتمردان با در پيش گرفتن سياست هاي غلط استعماري غرب موجب مي شوند تا جمعيت مسلمانان و مؤمنان شيعه كاهش يابد و اهل حق از اكثريت بيفتند. اينان با بهره گيري از نخبگان مزدور غرب زده كاري كردند كه جمعيت ايران صفر شود و به سمت منفي سوق داده شود. تنظيم خانواده براي ايجاد رفاه و آسايش بيشتر، چيزي جز ايجاد بحران در جامعه اسلامي نيست؛ زيرا هرگز افزايش جمعيت به معناي فقدان رفاه در يك جامعه نيست. اكنون چين با جمعيت ميلياردي و هند با همين وضعيت در جهان با رشد اقتصادي و رفاهي بسياري مواجه است در حالي كه جمعيت غرب با گرايش صفر و منفي از رشد اقتصادي بازمانده است. آنچه موجب افزايش رفاه است مديريت درست منابع مالي و انساني است نه توهم كاهش جمعيت و فرزند كه مسلمانان را با بحران جمعيتي مواجه مي كند.
شهيد مطهري(ره) كه از طرفداران افزايش جمعيت بوده، مي نويسد: «اين را توجه داشته باشيد كه مسئله ازدياد نفوس كه اسمش را مي گذارند «بمب جمعيت» و آن قدر هم گفته اند كه يك حس تنفر از بچه در اين مردم ايجاد كرده اند، در كشورهاي ما صادق نيست، يعني كشورهاي اسلامي هنوز به حد نصاب جمعيت نرسيده اند، اين يك نيرنگ استعماري است كه غربيان به كار مي برند. آنجا كه خودشان از نظر سرزمين خودشان، عدد جمعيتشان كافي است، ولي به وسيله ايادي خود در ميان ما تبليغ مي كنند و خيلي وحشت دارند از اين كه كشورهاي اسلامي عددشان بالا رود، براي اينكه آن وقت نعمت هاي خودشان را خودشان خواهند خورد و الا كشورهايي از قبيل ايران، تركيه، افغانستان و عراق هر يك استعداد دارند كه چندين برابر و شايد تا ده برابر جمعيت خودش را نان بدهد. (شهيد مطهري، خاتميت، صدرا، 0731، ص28)
جالب اينكه كشورهاي غربي كه از تنظيم خانواده تا ديروز سخن مي گفتند امروز از رشد صفر يا منفي جمعيت خود ناراضي هستند. جالب تر اينكه كشورهاي آنان هنوز از رشد بالاي جمعيت نسبت به مساحت سرزميني برخوردار هستند. به عنوان مثال انگلستان با مساحت 244000 كيلومتر مربع حدود 8/65ميليون جمعيت دارد، اين رقم در مورد ژاپن با وسعت كم تقريباً 377000كيلومتر مربع 221 ميليون نفر است. به هر حال، آموزه هاي اسلامي خواهان رشد جمعيت و افزايش آن است و انسان نبايد از فقر يا توهم فقر بهراسد و جلوي افزايش جمعيت را بگيرد.
پراكنش جمعيتي شيعيان
واژه «تشيع» از نظر لغت به معناي پيرو و انصار است و ريشه آن از مشايعت به معني اطاعت و پيروي کردن است. اين واژه اختصاصاً براي پيروان اميرمؤمنان علي (ع) و فرزندان معصوم آن حضرت به كار مي رود كه به امامت آنها معتقدند. آغاز پيدايش شيعه را که براي اولين بار به عنوان شيعه علي (ع) شناخته شدند، همان زمان حيات پيغمبر اکرم (ص) بايد دانست و جريان ظهور و پيشرفت دعوت اسلامي در بيست و سه سال زمان بعثت موجبات زيادي را در بر داشت که طبعاً پيدايش چنين جمعيتي را در ميان ياران پيامبر (ص) ايجاب مي کرد. اين سئوال مطرح مي شود كه از پراکندگي شيعيان در جهان چه اطلاعاتي داريد؟ آمار شيعيان جهان در حاضر چه ميزان است؟ چرا آمار دقيقي از جمعيت شيعيان جهان وجود ندارد؟
از نظر تاريخي، اگرچه از کشورهاي عربي و به طور مشخص از سرزمين عراق نشأت گرفت، اما به سرعت در ايران، پاکستان، افغانستان، بخش هايي از هند و ديگر کشورهاي اسلامي گسترش يافت. مذهب تشيع از طريق عراق به ايران منتقل شد و ايرانيان از همان ابتدا از آن حمايت کردند. گرايش به تشيع در ميان ايرانيان در قرن هاي متمادي استمرار داشت، به طوري که در دوره ايلخانان شمار زيادي از مردم ايران بخصوص در بخش هاي مرکزي بر مذهب تشيع بودند. دولت صفوي، پس از دولت هاي علويان در شمال ايران، مقطعي از دوره ايلخاني و نيز دولت سربداران و مرعشيان، نخستين دولت قدرتمند شيعه در ايران بود که مانع از تجاوز دولت عثماني به مرزهاي ايران شد. تا اين مقطع، شيعه کارکرد تاريخي خوبي داشت، اما از دوره قاجار مناسبات سياسي ــ اجتماعي و اقتصادي جهان دگرگون شد. با اين حال ايران به عنوان پايگاه اصلي تشيع در منطقه خاورميانه، عامل مؤثري در جهت استقلال ايران به شمار مي آمد. در تمام اين دوره، تشيع نقش مهمي در استقلال ايران در برابر تجاوزات عثماني و سپس غرب به عهده داشت. به گونه اي که تشيع در تمام اين دوره، به صورت عامل ژئوپليتيک مهم به شمار مي آمد. اما اوج گرفتن حرکت غرب گرايانه در ايران بعد از مشروطه و دوره رضاشاه، از اهميت آن کاست. همچنين ايران، آذربايجان، بحرين و عراق به ترتيب، با 90، 80، 70 و 65 درصد داراي اكثريت قاطع شيعه هستند.
البته گاهي اوقات در آماري که از سوي کشورها در مورد ميزان جمعيت شيعيان ارائه مي شود، جاي ترديد و تامل وجود دارد؛ چرا که نه در مورد تعداد حقيقي مسلمانان آمار دقيقي در دست است و نه در مورد تعداد حقيقي شيعيان؛ چرا که آمارها در بسياري از موارد در دست دولتها است و حکومتگران بنا به مصالح سياسي خود، ارقام را متفاوت ذکر ميکنند. جمعيت شيعه در کشورهاي مختلف بويژه در کشورهاي عربي، طي قرنها تحت ستم قرار داشته اند و از حقوق اوليه سياسي و اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي برخوردار نبوده اند؛ براي نمونه شيعيان در عربستان سعودي از اجراي آزاد مراسم خاص مذهبي خود مانند عزاداري روز عاشورا محروم مي باشند. همچنين شيعيان در کشور کوچک بحرين به رغم اينکه درصد بالايي از جمعيت اين کشور را تشکيل مي دهند، تحت سلطه حکومتي سني قرار دارد. قطع نظر از تاريخ پر فراز و نشيب جنبش اسلامي شيعيان، بايد گفت که جايگاه و موقعيت معاصر آنان در پيوند با شيعيان ايران تعريف شده است. از اين روست که وجود مباني نظري مشترک مذهب شيعه و اشتراکات تاريخي ـ فرهنگي، از جمله شاخصهايي است که همبستگي ايدئولوژيکي و تاريخي- فرهنگي بين نظام ايدئولوژيک جمهوري اسلامي ايران و معارضان اسلامي بحرين، بخصوص شيعيان، را موجب شده است. با توجه به حساسيتهاي بالاي حکومتها و قدرتهاي استکباري بر وضعيت شيعيان چه در داخل ايران و چه خارج از ايران، آمار دقيقي از تمامي شيعيان به تفکيک مناطق مختلف وجود ندارد و هر سازمان و نهادي آمار متفاوتي را اعلام ميکند و هيچ منبع موثقي که تمام اطلاعات را در يکجا جمع کند وجود ندارد. با تو جه به اهميت بحث، به نظر ميرسد اين وظيفه نهادهاي مسئول است تا با استفاده از منابع و دسترسيهايي که دارد، آمار دقيقي از پراکندگي شيعيان در سراسر جهان تهيه کند.
علم آموزي و تامين رزق و روزي
براساس آموزه هاي وحياني، غايت خلقت آدميان، رسيدن بني آدم به قله هاي رفيع معرفت و معنويت است «ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون» و كساني كه در اين راه گام نهند، از الطاف ويژه حق تعالي بهره مند شده و از تسهيلات ويژه ذات اقدس الهي برخوردار مي گردند. طالب واقعي علم، براي آنكه از هم و غم معاش در امان بماند و فكر و ذكر خود را مصروف دانش اندوزي كند، آفريدگار جهان، خود تامين رزق و روزي او را تضمين نموده است. در اين زمينه پيامبر گرامي اسلام (ص) مي فرمايد: «خداوند متعال گذشته از ضمانتي كه براي رزق عموم مردم نموده است، به طور ويژه تامين رزق طالبان علم را برعهده گرفته است.» (شهيد ثاني، منيه المريد، ص 160)
شهيد ثاني در توضيح معناي اين حديث شريف و با توجه به تجربه هاي شخصي خود مي نويسد: «غيرطالب علم براي به دست آوردن روزي خود، نيازمند سعي و تلاش است، اما دانشجو بدون آنكه مكلف به سعي و تلاش براي تحصيل رزق خود باشد، به صرف طالب و جوينده علم بودن خداوند روزي او را خواهد رسانيد، البته به شرط نيت صحيح و اراده خالص او. در همين رابطه براي خود من حوادث و نكته هاي دقيقي از ابتداي تحصيل تاكنون از لطف خداوند و كمك هاي زيباي او رخ داده است كه در صورت جمع آوري آنها (حجم عظيمي را تشكيل خواهد داد) كه تنها خداوند از آن آگاه است...» (همان) در روايت ديگري آمده است «كسي كه در دين خدا تفقه و تفحص كند، خداوند نيازهاي او را برآورده و رزق او را از جايي كه گمان نمي برد، خواهد رسانيد.» (احياء علوم الدين، ج 1، ص 6)
نكته كليدي در اينجا اين است كه تعهد خداوند بر رساندن روزي به جويندگان علم، مشروط بر نيت خالص آنان در طلب علم و دانش است، اما كساني كه به انگيزه هاي غيرخالصي همچون؛ شهرت طلبي، به دست آوردن موقعيت اجتماعي و انباشت ثروت و پول تحصيل علم كنند، اينان در واقع«ثروت و رياست طلباني» هستند، كه با استفاده ابزاري از قداست علم و دانش به دنبال رسيدن به مقاصد پست دنيوي خود مي باشند، و نه به دنبال دين شناسي، هستي شناسي و خداشناسي. به عبارت ديگر رزق طالبان علم با اخلاص ضمانت شده است نه رزق طالبان ثروت و قدرت و شهرت .
توطئه بر ضد جهان سوم : استاد عادل حسين [ دبيركل سابق حزب كار مصر ] ميگويد : " [غربيها] ادعا مي كنند كه هدفشان از فراخواندن آسيا و آفريقا و آمريكاي لاتين به كنترل جمعيت ايناست كه نگران گسترش فقر در اين مناطق جهان هستند. اما اين ادعا هيچ پايه علمي ندارد ... وانگهي آنها از كي دلسوز بشريت شده اند؟! مگر نه آناست كه خودشان همه ثروت هاي ما را به تاراج برده ، عقب ماندگي اقتصادي را از قرنها پيش بر ما تحميل كرده و ما را در باتلاق بدهي غرق كرده اند؟! " فرانك نوتشتين - مدير سابق مركز مطالعات جمعيت در دانشگاه پرينستون كه بعدا رئيس هيئت اسكان در سازمان ملل شد - يكبار در اظهاراتي صادقانه گفت : " بايد براي جلوگيري از رشد جمعيت كشورهاي جنوب برنامه ريزي شود وگرنه پيشرفت اقتصادي در اين مناطق موجب خواهد شد ابرقدرتهاي كنوني در آينده به اقليتهايي تبديل شوند كه روز به روز وزن كم مي كنند و در نتيجه سهمشان از ثروت جهان كاسته شود و امكان كنترل جهان را از دست بدهند. سياست ملي ما در قبال كشورهاي عقبمانده بايد در پرتو اين حقيقت تعريف شود."
نقش جمعيت در آينده فلسطين : استاد احمد بهاء الدين از بن جوريون يكي از رؤساي سابق رژيم صهيونيستي چنين نقل مي كند: " در سال 1950 نرخ رشد جمعيت يهوديان 2/6 % و نرخ رشد عربها3/7 %بود. اما در سال 1967 نرخ رشد جمعيت يهوديان به 1/3 % كاهش يافت حال آنكه اين نرخ در ميان عربها به 4/3 افزايش يافته بود. يكي از مشكلات اساسي كه اسرائيل در آينده با آن مواجه است افزايش جمعيت عربهاست." بنجوريون به شكست هاي پي در پي دولت صهيونيستي در افزايش رشد جمعيت در ميان يهوديان اشاره مي كند. وي براي تشويق يهوديان در فلسطين اشغالي به تناسل بيشتر راهكار ارائه داده است.
توطئه به هدف بهره كشي اقتصادي : تبليغات براي كاستن جممعيت جهان سوم و ترساندن مردم از آينده در واقع براي حل مشكل غربيها انجام مي شود زيرا غرب از كمبود جمعيت رنج مي برد و فزوني جمعيت جهان سوم خطري براي غرب به شمار مي رود. از نقطه نظر اقتصادي ما با دو پديده مواجه هستيم :مصرفگرايي و اسراف در كشورهاي صنعتي از يكسو و ضعف توليد در كشورهاي در حال توسعه. خانم دكتر ژرمين جرير مي گويد : " ما در غرب تصور مي كنيم زندگي تنها به همان شيوه خودمان امكانپذير است. طبيعتا براي داشتن چنين زندگياي يا بايد جمعيت جهان كاسته شود يا آنكه ما در شيوه مصرفگرايانه خود كه ميليونها تن گوشت را هدر مي دهيم تجديدنظر كنيم." اسپارتاكوس آر سردبير نشريه لندني " گلوبال افريكا بوكيت نيوز " ميگويد : " اروپا مي خواهد اكثر كشورهاي جهان آرامش را براي مردم خود تامين كنند تا اروپا بتواند به بهره برداري از منابع جهان ادامه دهد."
روژه گارودي فيلسوف مسلمان فرانسوي مي گويد : "ثروتمندان جهان زير پوشش سازمان ملل متحد به قاهره مي آيند كه به فقراي عالم بگويند : شما فرزند نياوريد تا ما بتوانيم به غارت و زياده روي خود ادامه دهيم." وي ميپرسد : "شما (سران غرب) كه مدعي هستيد امكان سير كردن همه مردم جهان وجود ندارد پاسخ دهيد كه چرا ايالات متحده ، اروپا را به باير كردن 15 % از زمينهاي زراعي اش وا مي دارد؟! آيا جز ايناست كه هدف شما تنها بالا نگه داشتن قيمت گندم صادراتي آمريكا به بهاي رنجاندن گرسنگان عالم است؟!" در همين راستا دكتر حبيب نوير دبيركل اتحاديه مؤسسات غير دولتي عربي و آفريقايي مي گويد : " كشورهاي ثروتمند هنگامي كه درباره مشكلات ما سخن مي گويند اولويت را به تنظيم خانواده مي دهند و درباره ساير اقدامات لازم براي توسعه هيچ پاسخي به كشورهاي فقير نمي دهند. سند كنفرانس بين المللي جمعيت نيز كه توسط كشورهاي ثروتمند نوشته شده در 90 % موارد درباره اقدامات لازم براي توسعه سكوت كرده است."
روژه گارودي مي گويد : "بمب جمعيتي حيله اي براي تعميق بهره كشي است." وي خطاب به غرب مي افزايد : " آنچه خطرناك است رفتار ديوانه وار شماست كه پنج قرن است بر جهان تحميل كرده ايد؛ نخست از طريق استعمار و سپس از طريق صندوق بين المللي پول." وي ادامه مي دهد: " حاصلخيز كردن بيابانها از داكا تا موگاديشو بهوسيله پمپهايي كه با انرژي خورشيدي كار مي كنند تنها 1/5 ميليارد دلار هزينه دارد يعني معادل مبلغي كه براي يك ناو هواپيمابر لازم است." تبليغات براي كنترل جمعيت كشورهاي جهان سوم يك تبليغات غير اخلاقي است زيرا بر روابط جنسي بيرون از چارچوب ازدواج تاكيد جدي دارد زيرا آن را از عوامل اصلي كاهش جمعيت مي داند. غرب با اين تبليغات غير اخلاقي مي خواهد بيماري هاي مقاربتي را نيز به كشورهاي جهان سوم صادر كند. اين تبليغات بيانگر چهره زشت سرمايه داري غرب است كه با سرنوشت ملتها بازي مي كند. در سال 1989 تحقيقاتي كه توسط سه گروه از پزشكان پژوهشگر انجام شد نشان داد احتمال ابتلا به سرطان پستان در ميان زناني كه از قرص هاي ضد بارداري استفاده مي كنند 2 الي 4 برابر ساير زنان است و ابتلا به سرطان اگر در دوره باروري پيش نيايد ممكن است در دوره هاي بعدي زندگي آنها پيش بيايد.
خانم دكتر ژرمين جرير ( يكي از فعالان جنبش هاي زنان در قرن بيستم ) معتقد است نگراني هايي كه درباره انفجار جمعيتي مطرح مي شود از سوي جرياني دامن زده ميشود كه براي كارخانه هاي وسايل جلوگيري از بارداري بازار درست مي كنند. نخستين بار در سال 1954 بود كه ترس از انفجار جمعيتي مطرح شد و مطرح كننده اين موضوع نيز شخصي بود به نام هيو ام مور كه خود مخترع يكي از وسايل جلوگيري از بارداري بود. در سال 1960 مؤسسه وي تبليغات گسترده اي را درباره جمعيت جهان آغاز كرد كه شش سال بعد اين جريان توانست حمايت دولت آمريكا را نيز براي خود جلب كند. تصويري كه آنها از جهان ارائه مي دادند چنان بود كه لشكرهاي گرسنگان دنيا به رنگ سياه و زرد همه جا را به تسخير در آورده و به خوردن اموال غربيها مشغولند!!. به عقيده دكتر جرير بسياري از محققان با حسن نيت نيز بعدها به اين ديدگاه ناپخته و راستگرايانه كمك كردند.
پژوهشهاي اروپايي وقتي به موضوع كاهش شديد تولدها - بويژه در اروپا - مي پردازند به نقش عوامل غير اخلاقي در آن اشاره مي كنند. ليون تاباه -از كارشناسان جمعيت شناسي كه دستكم 12 سال رياست بخش جمعيت سازمان ملل را بر عهده داشته- مي گويد : "براي كاهش شديد تولدها در غرب علل مختلفي ذكر شده از جمله : آزادي زنان ، رواج وسايل جلوگيري از بارداري كه انقلابي در ارضاي غريزه جنسي به شمار رفت و قانوني شدن سقط جنين" آمارها نشان مي دهند در سال 1965 كه قرص ضد بارداري براي نخستين بار در آلمان غربي عرضه شد تولدها به نصف كاهش يافت. در آن زمان در شوروي سابق هر زني كه در سن بارداري بود هر سال دو بار يا بيشتر سقط جنين مي كرد. ايتاليا نيز در رتبه دوم آمار سقط جنين قرار داشت بهگونه اي كه در ازاي هر 1000 نوزاد 367 مورد سقط جنين صورت مي گرفت.
راه حل مشكلات اقتصادي افزايش توليد است نه كاهش جمعيت :
بزرگترين بهانه اي كه مروجان كاهش جمعيت در جهان سوم مطرح مي كنند مسئله مشكلات اقتصادي است حال آنكه مشكلات اقتصادي به خاطر سوء مديريت و عدم توليد به وجود مي آيد. دكتر عبد المجيد فراج (استاد
برنامهريزي اقتصادي) مي گويد : " اگر اقتصاد از يك جهت در خدمت جمعيت قرار مي گيرد بايد گفت كه جمعيت از چند جهت در خدمت اقتصاد قرار دارد كه هنوز به طور روشن و دقيق به آنها پرداخته نشده است." بنابراين ريشه مشكلات اقتصادي در فزوني جمعيت نيست بلكه عوامل ديگري دارد و مديريت صحيح مي تواند جمعيت را نيز در خدمت شكوفايي اقتصاد به كار بگيرد.
مثلا مي گويند مساحت زير كشت در مصر در گذشته و حال ثابت مانده ولي جمعيت مصر چند برابر شده است بنابراين دولت مصر بايد رشد جمعيت را متوقف كند. در مقابل اين استدلال مي توان گفت : چرا بايد هر يك از كشورهاي اسلامي به تنهايي مايحتاج خود را تامين كند؟ چرا بايد هر كشور اسلامي اقتصاد خود را تنها با نظر به امكانات خود تنظيم كند؟ آيا كشورهاي اسلامي نمي توانند از مساحت عظيم كشور سودان و عراق و الجزاير نيز استفاده كنند؟ چرا بايد طرح سايكس پيكو كه كشورهاي عربي را تقسيم كرد بر ذهن ما حكومت كند؟ به نظر مي رسد كشورهاي اسلامي به جاي مبارزه با رشد جمعيت بايد به وحدت و همكاري با يكديگر بينديشند. رشد فزاينده جمعيت در كشورهاي اسلامي به جاي اينكه تهديدي براي اقتصاد ما تلقي شود مي تواند فشار مضاعفي را بر سياستمداران براي گسترش همكاري ها ايجاد كند و به فرصتي براي همكاري كشورهاي اسلامي و وحدت آنها تبديل شود. ما ادعا نمي كنيم كه فراواني جمعيت به تنهايي مي تواند موجب اقتدار و خيزش امت اسلامي شود ولي معتقديم اين نيز يكي از عناصر ضروري است كه در كنار ساير عوامل به خيزش مجدد جهان اسلام منجر خواهد شد. در انديشه اسلامي رزق از سوي خداوند تعيين ميشود و برايند عوامل مادي و معنوي بهگونه اي است كه افزايش جمعيت ضامن افزايش رزق نيز هست. در يك كلام همه بايد با ايمان به خدا و با استفاده از عوامل مادي و معنوي براي خيزش مجدد جهان اسلام بكوشيم و درباره نسخه هايي كه غرب براي ما مي پيچد با ترديد بنگريم.
فقه شيعه، رشد يا کنترل جمعيت قسمت دوم
از جمله مباحث مهمي که از چند دهه گذشته و بويژه پس از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران (به عنوان يک حکومت ديني) و نيز در جهان مطرح گرديد، موضوع جمعيت و کنترل باروري و مواليد در ميان مسلمانان بوده است. اين موضوع از آن روي اهميت بيشتري پيدا ميکند که به بحث کنترل جمعيت از نگاه ديني و فقهي چه در سطح خرد و چه در سطح کلان (پذيرفتن اصل سياستهاي جمعيتي از سوي دولتهاي مسلمان و حکومت ديني) ميپردازد. در مطالعه تاريخ جمعيتشناسي، همه اديان الهي، بويژه دين اسلام را طرفدار افزايش جمعيت و مشوق فرزندآوري زياد قلمداد ميکنند. حال باتوجه به اين نگرش، چگونه ميتوان اصل سياستهاي جمعيتي و کنترل مواليد را در اين جوامع پذيرفت و يا دستکم درباره آن بحث کرد؟(1)
تا اوايل قرن هجدهم ديدگاههاي خاصي پيرامون عواقب ازدياد جمعيت به چشم نميخورد و تنها بعضي از صاحبنظران مانند خواجه نصيرالدين طوسي (متوفاي 653 هـ. ق) به صورت غيرمستقيم عواقب و تبعات افزايش جمعيت را گوشزد ميکردهاند. خواجه نصيرالدين درباره کاهش احتمالي مرگ و مير و پيامدهاي ناگوار رشد جمعيت در کتاب مشهور خود اخلاق ناصري در بحث از «غيرمعقول بودن ترس از مرگ» مينويسد: در صورتيکه هيچگونه تلفات ناشي از مرگ و مير براي جمعيت وجود نداشت، آنگاه جمعيت آنچنان به سرعت رشد ميکرد که در روي زمين حتي جايي براي ايستادن افراد وجود نميداشت. (2) به نظر ميرسد که او همچنين نسبت به استعداد رشد تصاعدي جمعيتها آگاهي داشته است. وي براي توضيح اين مطلب ميگويد:اگر شخصي يک دانه گندم را در گوشهاي از صفحه شطرنج قرار دهد، و با حرکت در هر خانه بعدي، تعداد دانه گندم را دو برابر کند، تعداد دانه گندم مورد نياز براي خانههاي بعدي بسيار بيشمار خواهد بود، چه رسد به خانه آخر (خانه 64) که از حد محاسبه فراتر ميرود. جالب است که با محاسبات امروزي، تعداد اين گندم در خانه آخر از ميلياردها تن نيز فراتر ميرود.
با توجه به اينکه تا اوايل قرن بيستم رشد جمعيت در ميان مسلمانان (و شيعيان) ناچيز بوده است، بحث کنترل جمعيت و سياستهاي جمعيتي در سطح ملي (به صورت کلان) وجود نداشته است. مباحث کنترل مواليد و جلوگيري از باروري و عزل، بيشتر در قالب مسائل فردي و مسائلي نظير تعيين تکليف شرعي و فقهي و جواز شرعي آن مطرح بوده است. بيشتر رواياتي هم که از ائمه عليهمالسلام درباره عزل و کنترل باروري نقل شدهاند عمدتا در پاسخ به سئوالاتي هستند که مردم از ايشان در قالب سئوالات شرعي کسب تکليف مينمودهاند. با ورود به قرن بيستم و توسعه دانش بهداشت و علوم پزشکي و کنترل مرگ و ميرها و افزايش حجم جمعيت جهان، مسئله کنترل مواليد و سياستهاي جمعيتي در سطح کلان مطرح گرديد و بسياري از دولتها اين مسئله را به عنوان يک ضرورت در دستور کار سياستهاي ملي خود قرار دادند. از اين زمان به بعد است که با فقه سياسي شيعه در مورد سياستهاي جمعيتي در سطح کلان به عنوان يک مسئله ـ که فقه سياسي بايد پاسخ مناسبي براي آن داشته باشد ـ مواجه ميشويم.
نظرات فقهاي شيعه درباره سياستهاي جمعيتي و تنظيم خانواده (در سطح کلان(
الف. گروهي که اسلام را مخالف با کنترل مواليد و موافق با ازدياد جمعيت و نفوس ميدانند.
ب. گروهي که معتقدند اسلام علاوه بر تأکيد نسبت به تکثير نسل، جواز کنترل مواليد و جلوگيري از آن را در موارد خاص صادر کرده است. هر دو گروه براي نظرات و ديدگاههاي خود به آيات قرآن و روايات و احاديث وارده در اين زمينه استناد ميکنند که در اينجا به طور اجمال به مواردي از آنها اشاره ميشود:
مخالفان کنترل مواليد و سياستهاي کنترل جمعيتي؛
برخي از علما و فقهاي شيعه معتقدند که کنترل مواليد و جلوگيري از بارداري، چه در سطح خرد و چه در سطح کلان، مغاير با روح اسلام و آيات قرآن است. اين عده با استناد به آيات قرآن و زدودن ترس نسبت به فقر و مشکلات معيشتي براي افزايش جمعيت، لزومي براي کنترل جمعيت نميبينند و در نتيجه، هر سياست کنترل جمعيتي را مخالف شرع مقدس اسلام ميدانند.
مرحوم آيتالله طهراني از جمله علمايي است که به مخالفت شديد با مقوله کنترل جمعيت پرداخته است. کتاب ايشان به نام رساله نکاحيه: کاهش جمعيت ضربهاي سهمگين بر پيکر مسلمين به اين مسئله و زواياي گوناگون آن ميپردازد. بخش عمدهاي از کتاب مربوط به مباحث فقهي شيوههاي جلوگيري است و قسمت ديگري از آن به مضرات انواع جلوگيري با استناد به اقوال طبيبان پرداخته است. مرحوم طهراني با استناد به آيه «وَأَنکِحُوا الْأَيَامَي مِنکُمْ وَالصَّالِحِين ...» (نور، 32) مينويسد: با وجود صفات واسع، رازق، رزاق و عليم خداوند چگونه ممکن است مسلمانان به تنگدستي بيفتند؟ از اين رو، وي هرگونه جلوگيري از فرزندزايي را خلاف شرع ميداند. به نظر ايشان، اصل زن در عبادت است؛ يعني اصل، در وضعيت حمل و رضاع است. حيض خلاف اصل است؛ يعني عدم حمل و عدم رضاع خلاف اصل است. زن به واسطه عدم حمل و عدم رضاع، تعدادي از قواي بدني و جسمي خود را که خداوند به صورت خون درآورده است هدر خواهد داد. از اين روي، از رحمت خدا دور است و خداوند در اينجا به وي اجازه عبادت و خشوع و خضوعي را که به واسطه نماز و روزه و طواف حاصل ميشود نداده است. (3)
نگاه اهل سنت به کنترل جمعيت: آيتالله طهراني در بخشي از کتاب خويش با اشاره به قطعنامه هفده تن از فقهاي اهل سنت که پس از شرکت در مجلس مجمع فقهي اسلامي در سال 1400 هـ. ق در مکه مکرمه صادر گرديد، نظر برخي از علماي معاصر اهل سنت را مطرح ميکند. (4) متن قطعنامه مزبور به قرار زير است: «نظر به اينکه شريعت اسلام ترغيبکننده به فزوني نسل مسلمانان و انتشار آن است، و تحديد نسل و جلوگيري از آبستني مخالف فطرت انساني و شريعت اسلامي ميباشد، و نظر به اينکه هدف جلوگيري از افزايش جمعيت مسلمانان نيرنگي براي کاهش دادن نيروي انساني آنها و تقويت سلطه استعمارگران بر کشورهاي اسلامي و بهرهبرداري بيشتر از ثروتهاي آنان است و نيز نظر به اينکه جلوگيري از نسل نوعي عمل جاهلي و بدگماني نسبت به خداي متعال است، مجلس مجمع فقهي اسلامي به اتفاق آراء مقرر ميدارد که: تحديد نسل مطلقا جايز نيست و جلوگيري از آبستني در صورتي که انگيزه آن ترس از کمبود باشد حرام است؛ چرا که خداوند متعال «هوالرزاق»،»ذوالقوة المتين» و روزي همه جنبندگان روي زمين را به عهده گرفته است: «وَمَا مِن دَآبَّةٍ فِي الأَرْضِ إِلاَّ عَلَي اللّهِ رِزْقُهَا ...» (هود، 6) اما دعوت و الزام مردم به تحديد نسل و جلوگيري از آبستني به طور کلي شرعا حرام است».
آيتاللّه طهراني سياست کاهش جمعيت را توطئه صهيونيسم و غرب عليه مسلمانان ميداند. آنچه بدبينيهاي علمايي همچون مرحوم آيتالله طهراني را دامن زده است کمکهاي صندوق بينالمللي پول، بانک جهاني و سازمانهايي نظير سازمان ملل متحد به کشورهاي جهان سوم براي کنترل جمعيت ميباشد. به عنوان مثال، مدير اجرايي صندوق جمعيت ملل متحد گفته است: بانک جهاني 150 ميليون دلار به عنوان وام براي بهداشت و تنظيم خانواده در ايران اختصاص داده است. (5) در مجموع، علما و صاحبنظران هم رأي با مرحوم آيتالله طهراني، به دو دليل عمده معتقد به عدم جواز براي کنترل جمعيت هستند: 1. آيات و روايات در اينباره؛ 2. دسيسهها و نقشههاي استعمار و صهيونيسم براي کاهش جمعيت مسلمانان. پينوشتها: 1- تلخيص و برگرفتهاي از مقاله «تأثير آموزه ها و فتاواي شيعي در رشد و کنترل جمعيت»، محمد ولي علييي، مجله شيعه شناسي، زمستان 1384 - شماره 12، صص 143 تا 174. 2- مهريار، امير هوشنگ، اسلام و تنظيم خانواده از منظر شيعه، 2002، وزارت علوم، تحقيقات و فنآوري، ص 17 3- طهراني، سيدمحمد حسين، رساله نکاحيه، تهران، انتشارات حکمت، بيتا، ص 42 4- همان، ص 137-138 5- همان، ص 294
تکثير يا تحديد جمعيت و اختيارات ولي فقيه
از جمله مباحث مهمي که از چند دهه گذشته و بويژه پس از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران (به عنوان يک حکومت ديني) و نيز در جهان مطرح گرديد، موضوع جمعيت و زمينه سازي براي رشد جمعيت يا تدوين و اجراي قوانيني در راستاي کنترل باروري و مواليد در ميان مسلمانان است. اين موضوع از آن روي اهميت بيشتري پيدا ميکند که به بحث کنترل جمعيت از نگاه ديني و فقهي در سطوح خرد و کلان ميپردازد. در مطالعه تاريخ جمعيتشناسي، همه اديان الهي، بويژه دين اسلام را طرفدار افزايش جمعيت و مشوق فرزندآوري زياد قلمداد ميکنند. حال باتوجه به اين نگرش، آيا ميتوان اصل سياستهاي جمعيتي و کنترل مواليد را در اين جوامع پذيرفت يا اينکه بايد با تجديد نظري اساسي و با مقدمه چيني دقيق در عرصههاي مختلف اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي، زمينه رشد جمعيت و کنترل نفوس مسلمين و شيعيان را رقم زد؟ (1)
آيا فقه و فقهاي شيعي، با رشد جمعيت موافقند يا با کنترل آن؟
علما و فقهاي شيعه در زمينه کنترل مواليد و کميت تعداد فرزندان به دو دسته تقسيم ميشوند: الف. گروهي که اسلام را مخالف با کنترل مواليد و موافق با ازدياد جمعيت و نفوس ميدانند. ب. گروهي که معتقدند اسلام علاوه بر تأکيد نسبت به تکثير نسل، جواز کنترل مواليد و جلوگيري از آنرا تنها و تنها در موارد خاص صادر کرده است.
الف- مخالفان قطعي و مطلق سياستهاي کنترل جمعيت:
در شماره قبل گفتيم که برخي از علما و فقهاي شيعه معتقدند که کنترل مواليد و جلوگيري از بارداري، چه در سطح خرد و چه در سطح کلان، مغاير با روح اسلام و آيات قرآن است. اين عده با استناد به آيات قرآن و زدودن ترس نسبت به فقر و مشکلات معيشتي براي افزايش جمعيت، لزومي براي کنترل جمعيت نميبينند و در نتيجه، هر سياست کنترل جمعيتي را مخالف شرع مقدس اسلام ميدانند. مرحوم
آيت الله طهراني از جمله علمايي است که به مخالفت شديد با مقوله کنترل جمعيت در کتاب خويش پرداخته است. (2) مرحوم طهراني با استناد به آيه »وَأَنکِحُوا الْأَيَامَي مِنکُمْ وَالصَّالِحِين ...» (نور، 32) مينويسد: با وجود صفات واسع، رازق، رزاق و عليم خداوند چگونه ممکن است مسلمانان به تنگدستي بيفتند؟ از اين رو، وي هرگونه جلوگيري از فرزندزايي را خلاف شرع ميداند. به نظر ايشان، اصل زن در عبادت است؛ يعني اصل، در وضعيت حمل و رضاع است. حيض خلاف اصل است؛ يعني عدم حمل و عدم رضاع خلاف اصل است. زن به واسطه عدم حمل و عدم رضاع، تعدادي از قواي بدني و جسمي خود را که خداوند به صورت خون درآورده است هدر خواهد داد. از اين روي، از رحمت خدا دور است و خداوند در اينجا به وي اجازه عبادت و خشوع و خضوعي را که به واسطه نماز و روزه و طواف حاصل ميشود نداده است. (3)
آيت اللّه طهراني سياست کاهش جمعيت را توطئه صهيونيسم و غرب عليه مسلمانان ميداند. آنچه بدبينيهاي علمايي همچون مرحوم آيتالله طهراني را دامن زده است کمکهاي صندوق بينالمللي پول، بانک جهاني و سازمانهايي نظير سازمان ملل متحد به کشورهاي جهان سوم براي کنترل جمعيت ميباشد. به عنوان مثال، مدير اجرايي صندوق جمعيت ملل متحد گفته است: بانک جهاني 150 ميليون دلار به عنوان وام براي بهداشت و تنظيم خانواده در ايران اختصاص داده است. (4)
آيتالله طهراني با اشاره به قطعنامه هفده تن از فقهاي اهل سنت که پس از شرکت در مجلس مجمع فقهي اسلامي در سال 1400 هـ. ق در مکه مکرمه صادر گرديد، نظر ايشان را چنين معرفي مينمايد: «مجلس مجمع فقهي اسلامي به اتفاق آراء مقرر ميدارد که: تحديد نسل مطلقا جايز نيست و جلوگيري از آبستني در صورتي که انگيزه آن ترس از کمبود باشد حرام است؛ چرا که خداوند متعال «هوالرزاق»،»ذوالقوة المتين» و روزي همه جنبندگان روي زمين را به عهده گرفته است: «وَمَا مِن دَآبَّةٍ فِي الأَرْضِ إِلاَّ عَلَي اللّهِ رِزْقُهَا ...» (هود، 6) اما دعوت و الزام مردم به تحديد نسل و جلوگيري از آبستني به طور کلي شرعا حرام است».
در مجموع، علما و صاحبنظران هم رأي با مرحوم آيتالله طهراني، به دو دليل عمده معتقد به عدم جواز براي کنترل جمعيت هستند: 1. آيات و روايات در اين باره؛ 2. دسيسهها و نقشههاي استعمار و صهيونيسم براي کاهش جمعيت مسلمانان.
دسته اول که قائل به کنترل جمعيت نيستند، توجه خاص خود را بر رزق و روزي و کميت منابع براي تأمين معيشت انسان معطوف ميدارند؛ اينکه رزق و روزي در دست خداوند است و اوست که روزي هر کس را مقرّر ميفرمايد.
الف. استناد به قرآن: اين گروه يکي از دلايل مخالفت خود با کنترل مواليد را آيات قرآن کريم در اين زمينه عنوان ميکنند؛ از جمله:
1- «وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجا وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِب»؛ و هر کس از خدا پروا کند [خدا [براي او راه بيرونشدني قرار ميدهد. و از هر جايي که حسابش را نميکند به او روزي ميرساند. (طلاق، 2 و 3)
2- «وَکَأَيِّن مِن دَابَّةٍ لَا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ يَرْزُقُهَا وَإِيَّاکُمْ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيم»؛ و چه بسيار جانداراني که نميتوانند متحمل روزي خود شوند. خداست که آنها و شما را روزي ميدهد، و اوست شنوايي دانا(عنکبوت، 60)
3- «قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ لَهُ وَمَا أَنفَقْتُم مِّن شَيْءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ وَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِين»؛ بگو در حقيقت پروردگار من است که روزي را براي هر کس از بندگانش که بخواهد گشاده يا براي او تنگ ميگرداند. و هر چه را انفاق کرديد عوضش را او ميدهد و او بهترين روزيدهندگان است.(سبأ، 39)
4- «اللَّهُ لَطِيفٌ بِعِبَادِهِ يَرْزُقُ مَن يَشَاء وَهُوَ الْقَوِيُّ العَزِيز»؛ خدا نسبت به بندگانش مهربان است؛ هر که را بخواهد روزي ميدهد و اوست نيرومند غالب. (شورا، 19)
ب. استناد به روايات: در ذيل به برخي از رواياتي که مشوق فرزندآوري ميباشند اشاره ميگردد:
1- «عن اميرالمؤمنين عليهالسلام : «تزوجوا فان التزويج سنة رسول اللّه(ص) فانه کان يقول: من کان يحب أن يتبع سنتي فان من سنتي التزويج و اطلبوا الولد فاني تکاثر بکم الامم غدا»؛ ازدواج کنيد که همانا ازدواج سنت رسول خداست. همانا حضرتش ميفرمود: هر کس دوست دارد که از سنت من پيروي کند، پس بداند که ازدواج يکي از سنتهاي من است و طلب فرزند کنيد؛ چرا که با شما ميخواهم امتم را از ساير امتها بيشتر کرده باشم. (5)
2- «عن ابي جعفر عليهالسلام قال: قال رسول الله(ص) «تزوجو بکرا و اولادا ولاتزوجوا حسناء جميلة عاقرا فاني أباهي بکم الامم يوم القيامه»؛ با زنان باکره و فرزندآور ازدواج کنيد و با زنان زيباروي [و خوشاندام و خوشقيافه [نازا ازدواج نکنيد؛ چرا که به شما روز قيامت مباهات خواهم کرد. (6)
3- «عن الرسول (ص): «ما يمنع المؤمن أن يتّخذ اهلاً لعلّ الله يرزقه نَسَمَةً، ثقل الارض بلا اله الا الله»؛ چه چيزي مانع مؤمن است از اينکه اهلي (همسري) انتخاب کند که شايد خداوند ذي روحي (فرزندي) به او روزي کند تا زمين را با »لا اله الا الله» گفتنش سنگين کند؟ (7)
4- « عن الرسول (ص): «اتخذوا الاهل فانه ارزق لکم»؛ اهل و عيال براي خود فراهم کنيد؛ چرا که اين براي شما روزيآورتر است. (8)
ب- مخالفان غير علي الاطلاق سياستهاي کنترل جمعيت (موافقت در شرايط زماني و مکاني خاص)
دسته دوم از علما و فقها معتقد ميباشند که با توجه به شرايط زماني و مکاني و ضرورتهاي آن به طور قطعي مخالف کنترل مواليد نيستند، بلکه معتقدند در مواردي که موقعيتهاي اجتماعي ايجاب کند، با صلاحديد و تشخيص ولي فقيه ميتوان سياست جمعيتي را تنظيم يا دستکم کنترل جمعيتي را اعمال نمود.
سياستهاي جمعيتي از حوزه اختيارات ولي فقيه است:
آيتالله مؤمن قايئلند به اينکه نه تنها اسلام، بلکه اديان آسماني پيروان خود را به افزايش جمعيت با ايمان و شايسته به اندازهاي که در توان آنان باشد فرا ميخوانند. ايشان مقوله کنترل جمعيت و سياستهاي جمعيتي را از حوزه اختيارات ولي فقيه ميداند و با استناد به آيه «وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَي اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرا أَن يَکُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِم) (احزاب، 36) چنين ميگويد: «بنابراين، هرگاه ولي امر تشخيص دهد که صلاح افراد در آن است که زاد و ولد تنظيم شود يا دستکم در هنگامهاي از زمان فرزند کمتر داشتن بهتر است، و در اين خصوص دستور صادر کند که هر يک از آنان بايد تعداد خاصي فرزند داشته باشند، بر امت اسلامي [واجب] است که از اين فرمان پيروي کنند و از آن فراتر نروند. و اين حکم ولي فقيه تصرف در حکم شرعي (حق فرزندداري و جواز آن در اسلام) نيست، بلکه از باب تشخيص موضوع است در باب آنچه بر امت ارتباط دارد.» (9)
آيتالله نوري همداني همانند بسياري از فقهاي ديگر شيعه با در نظر گرفتن ضرورتها و توجه به شرايط زماني و مکاني به مسئله کنترل جمعيت و سياستهاي جمعيتي ميپردازد. ايشان همانند آيتالله مؤمن سياستهاي جمعيتي را تابع شرايط زماني و مکاني، و تشخيص صلاحديد آن را در حد صلاحيت ولي فقيه و حاکم اسلامي ميداند.
به نظر آيةاللّه نوري همداني، پيامبر اکرم (ص) کثرت امتش را توأم با عزت و پيشرفت آنها ميخواهد. پس نميتوان گفت که زيادي فرزند به گونه مطلق پسنديده است. اينکه برخي روايات به ناپسندي فرزند زياد اشاره دارند تأکيدي بر همين نکته است. در آيه شريفه قرآن نيز آمده است. (منافقون، 9) بنابراين، کثرت اولاد در صورتي مطلوب است که مانع از انجام وظايف نباشد. (10)
آيتالله خرازي نيز مانند عدهاي از فقهاي ديگر شيعه نظرات خاص خود و در عين حال، موافق با دخالت فقه سياسي و تشخيص زمان و مکان درباره سياستهاي جمعيتي توسط حاکم را دارد. ايشان در درجه اول موافق با افزايش جمعيت و عدم به کارگيري کنترل مواليد و سياستهاي جمعيتي است و براي اثبات آن به چهار دسته از روايات استناد ميکند:
1- رواياتي که دلالت دارند بر اينکه هنگام ازدواج زني را انتخاب کنيد که فرزند زيادي آورد؛
2- رواياتي که به خاطر محبوب بودن آوردن فرزند فراوان به ازدواج تشويق ميکنند؛
3- رواياتي که بر مطلوب بودن کثرت فرزندان دلالت دارند؛
4- رواياتي که عزل را ناپسند ميشمارند.
ايشان در خصوص رواياتي که کمي عيال را يکي از اسباب راحتي در دنيا ميدانند (مانند «قلة العيال احد اليسارين»)، به سه مطلب اشاره ميکند:
1- اين روايات از نظر سند ضعيفند و نميتوانند با رواياتي که بر محبوبيت ازدياد فرزند دلالت دارند معارضه کنند.
2- واژه عيال مطلق است و شامل همسر و فرزندان ـ هر دو ـ است. پس اين روايات به رواياتي که دلالت بر محبوبيت ازدياد فرزند ميکنند مقيد ميشوند.
3- آنچه از اين روايات استفاده ميشود تشويق به کم کردن اهل و عيال نيست، بلکه راهنمايي به اين نکته است که زيادي عيال سخت و مشکلزاست. و اين مضمون با مستحب بودن ازدياد و اولاد و تلاش براي خانواده و تحمل مشکلات تنافي ندارد؛ مانند بخشيدن و انفاق آنچه براي انسان محبوب است در عين سختي پسنديده و مستحب ميباشد. (11)
نتيجه: از مطالب ارائه شده در شمارگان اين مقاله مشاهده ميگردد که جميع علماي شيعه و حتي علماي اهل تسنن قائل به تکثير و افزايش جمعيت و نفوس مسلمين بوده و تنها در شرايط زماني و مکاني خاص، اعمال سياستهاي جمعيتي و کنترل مواليد را مجاز دانسته و البته اقدام و ابلاغ آن را تنها در صلاحيت ولي فقيه و حاکم اسلامي معرفي نمودهاند.
رهبري معظم انقلاب اسلامي نيز در بيانات اخير خويش در اين خصوص، اعمال سياستهاي کنترل جمعيت را در اوايل دهه هفتاد شمسي درست و بجا دانسته و البته تداوم اين سياستهاي کنترلي را در ادامه دهه هفتاد تا کنون را امري ناصحيح معرفي نمودند. لذا بر تمامي ارکان نظام اسلامي ازجمله قواي سه گانه و تمامي ارگانها و نهادهاي سياستگذار و مجري لازم است که با توجه به رهنمودهاي ولي امر مسلمين که البته تمامي آمارهاي کارشناسي در خصوص خطرات کاهش و پيري جمعيت و نفوس در سالهاي آينده مويد آن ميباشد، اقدام به برنامهريزي و سياستگذاري سنجيده و دقيق در جهت ايجاد زمينههاي اقتصادي و فرهنگي لازم جهت بهبود سطح کيفي زندگي مردم و به تبع آن رشد و کثرت جمعيت ايران اسلامي نمايند.
مشوق هایی که جامعه را بهسوی پویایی سوق می دهد
کاهش باروری اولین و مهمترین تعیینکننده کاهش پیشرفت یک جامعه و از طرفی هم
سالمند شدن جمعیت است. در بیش از سه دهه اخیر، میزان باروری در جهان تقریبا نصف
شده و از 4 فرزند به 2 فرزند برای هر خانواده کاهش یافته است. در نیم قرن آینده
نیز، حتی این کاهش فراتر از حد کنونی برای هر خانواده خواهد رسید.
بررسیهای انجام شده نشان میدهد، متوسط میزان باروری کل در مناطق بیشتر توسعهیافته
از سطح نسبتا پایین قبلی یعنی 5 بچه برای هر خانواده در طول 1995-1970 به سطح خیلی
پایین 2 بچه برای هر خانواده در طول سالهای 2008-2003 رسیده است. از طرفی این
میزان در مناطق کمتر توسعه یافته بیش از 72درصد کاهش داشته است و از 5 بچه برای هر
خانواده در طول دوره 1995-1970 به 2 بچه در طول دوره 2008-2003 رسیده است.
از طرفی باید توجه کرد که تفاوتهای زیادی بین مناطق مختلف وجود دارد. در مناطق
توسعه نیافته متوسط میزان باروری کل هماکنون 3 بچه برای هر خانواده است. به ویژه
در آفریقای غربی و شرقی این میزان فراتر از 5 بچه برای هر زن میباشد.
آمارهای سازمان جهانی بهداشت نشان میدهد که این کاهش در دهههای آینده نیز ادامه
داشته باشد. براساس پیشبینیهای سازمان جهانی بهداشت، انتظار میرود که در دوره
زمانی 2030-2025 میزان باروری کل در مناطق کمتر توسعه یافته از 2 بچه برای هر زن
به 3/1 بچه کاهش پیدا کند و در دوره زمانی 2050-2045 به 1 برسد.
از طرفی در مناطق بیشتر توسعهیافته پیشبینی شده که متوسط میزان باروری کل از 3/2
بچه برای هر زن به 3 بچه در سالهای 2050-2045 افزایش پیدا کند. ضمن اینکه در
مناطق توسعهنیافته براساس پیشبینی سازمان ملل متوسط میزان باروری کل در طی همین
مدت کاهش چشمگیری خواهد داشت، از 5 بچه برای هر خانواده به 3 بچه در دوره زمانی
2050-2045 خواهد رسید.
ضرورت افزایش
سطح کیفی زندگی
کم شدن انگیزه جوان ها برای بچهدار شدن در اثر عوامل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی
بوده است. ضمن اینکه فرزندآوری نیز در خانوادهها به تأخیر افتاده و این امر در
کنار بالا رفتن سن ازدواج و تمایل خانمها به تحصیل و اشتغال رخ داده و تمام این
عوامل در کنار هم میزان فرزندآوری را کاهش داده است. در صورت ادامه یافتن این امر
ممکن است تصمیم به وارد کردن نیروی کار گرفته شود و این موضوع چالشهای سیاسی
امنیتی را ایجاد میکند و تمام این امور ضرورت بازنگری سیاست های جمعیتی را نشان
میدهد.
از آنجایی که تحصیل و ازدواج هم از زمینههای اصلی پیشرفت هستند و باید راهکارهایی
اندیشیده شود تا زنان ضمن داشتن امکان تحصیل و ازدواج تسهیلاتی را نیز برای
فرزندآوری داشته باشند.
در بیش از سه دهه آینده نیز پیش بینی میشود که امید به زندگی در سطح جهانی افزایش
پیدا کند و در دوره زمانی 2050-2040 به 75 سال برسد. در شرایط فعلی مرگ و میر سه
نفر از هر چهار تولد در جهان تا سن 60 سالگی زنده میمانند و و یک نفر از هر سه
نفر تا 80سالگی زنده میماند. و بر اساس پیشبینیهای به عمل آمده مرگ و میر برای
دوره زمانی 2050-2030، تقریبا 6 نفر از هر 7 نفر متولد شده تا 60سالگی و بیش از
نیمی از آنها تا سن 70سالگی زنده میمانند. از طرفی هم در میان عوامل ذکر شده موثر
بر سالمند شدن جمعیت، نقش مهاجرت در تغییر توزیع سنی نسبت به باروری و مرگ و میر
از اهمیت کمتری برخوردار است.
تحقیقات انجام شده در سالهای اخیر نشان میدهد که جدا از این که چه شرایط و
مشکلاتی زوجها را ترغیب به داشتن فرزند کمتر و تک فرزندی یا حتی نداشتن فرزند میکند،
اگر والدینی که تصمیم میگیرند فقط یک فرزند داشته باشند، میدانستند تک فرزندی چه
آسیبهای منفی بر روح و روان و رشد شخصیت اجتماعی فرزندشان دارد و حتی ممکن است
زندگی آینده فرزندشان را نیز تحت تاثیر قرار دهد، شاید در تصمیمشان کمی تجدیدنظر
میکردند. بررسیها نشان میدهد احتمال افزایش بیماریها و اختلالات رفتاری و
اجتماعی در تکفرزندان دور از انتظار نیست.
مشکلات فراوانی که ممکن است تکفرزندها در طول دوران زندگیشان با آنها مواجه
شوند، متفاوت است. مثلا تکفرزندها از آزمودن احساساتی که در روابط بین خواهر و
برادر شکل میگیرد، محروم میمانند، در حالی که در خانوادههای چند فرزندی ارتباط
بچهها با هم، بحث و حتی دعوا کردن هر از گاه با خواهر و برادر موجب میشود کودکان
برای کنترل احساسات راهی مناسب پیدا کنند و بار دیگر به بازی مشغول شوند.
فرزندان در این نوع خانوادهها، در مدیریت رابطه نیز با مشکلاتی مواجه هستند.
بررسیها نشان میدهد که تکفرزندها نمیتوانند ناامیدی و فشارهای روحی را تحمل
کنند و اگر توهینی به آنها شود، بدون این که قصدی در کار باشد، این توهین را
رفتاری عمدی برداشت میکنند. فرزندی که به تنهایی بزرگ شده، ممکن است تبحر لازم را
نداشته باشد تا بتواند دعواهای خود را با دیگران به گونهای مدیریت کند که در
نهایت هر دو طرف راضی شوند. در واقع تک فرزندها فقط به برقراری روابطی علاقهمندند
که دربرگیرنده منافع آنان باشد.
کشورهای دیگر چه میکنند؟
هماکنون در کشورهای اسکاندیناوی شمال اروپا از کودکان یکساله تا هفت ساله به طور
رایگان در مراکزی خاص نگهداری میکنند که شامل آموزش، تفریح و غذای رایگان است.
در کشورهای سوئیس، کانادا و استرالیا نیز هزینههای درمان ناباروری در همه مراحل
کاملا رایگان است. کانادا هماکنون در پایینترین سطح زاد و ولد در بین کشورهای
غربی قرار دارد.
یکی از دلایل بیعلاقگی مردم به ازدیاد نسل، به سیاستگذاریهای ملی کشور در زمینه
منافع تشکیل خانواده و بارداری برمیگردد.
کانادا به نسبت سایر کشورها، دارای خانوادههای کم جمعیتتری است. کاناداییها
بطور متوسط 3/1 فرزند دارند. در حالی که این رقم برای انگلیس، 1/2 و استرالیا، 8/1
است.
در حال حاضر ایالت کبک در کانادا حمایت از زادآوری را شروع کرده است. در این ایالت
برای نوزادان جدید 7500 دلار نقد در نظر گرفته شده است.
در کشور هلند دولت برای تولد هر بچه، 3500 یورو به زوجها پرداخت میکند. دولت
ژاپن که سالها با نرخ پایین زاد و ولد دست و پنجه نرم کرده است برای تشویق
خانوادهها 5 هزار دلار برای تولد هر بچه به زوجها میدهد. «آنگلا مرکل» صدراعظم
آلمان هم از 2 سال قبل که میانگین تعداد بچههای خانوادههای این کشور 3/1 بچه
تخمین زده شده پیشنهاد حقوق هزار و 500یورویی برای مادرهایی که مراقب بچههای خود
در خانه هستند را مطرح کرده است.
کشور آلمان نیز مانند دیگر کشورهای صنعتی، به دنبال تهدید این کشور در موضوع کاهش
تولید نسل مشوقهایی برای ازدواج و افزایش زاد و ولد در این کشور به کار بسته است.
از مزایای اهدایی دولت آلمان، کمک مالی به پدران و مادران شاغلی است که به دلیل
تولد فرزند خود و یا مرخصی به واسطه نگهداری از فرزند، دستمزدی دریافت نکردند؛
بنابراین، مردان و یا زنانی که دستمزدی دریافت نکردهاند، دو سوم دستمزد خود را در
هر ماه از دولت دریافت میکنند و کسانی که حقوق پایینتری دریافت میکنند تمام
حقوق خود را از دولت دریافت میکنند.
جالب اینکه اگر یکی از والدین در مرخصی باشد تا یک سال میتواند به صورت فوق در
مرخصی باقی بماند با ضمانت این مسئله که بعد از این مدت به شغل قبلی خود بازمیگردد
و اگر هر دو والدین در مرخصی باشند تا 14 ماه میتوانند این گونه در کنار خانواده
خود حضور داشته باشند.
فرانسه نیز به مانند دیگر کشورهای اروپایی حمایت مالی خود از والدینی که بچهدار
میشوند را به وزارتخانههای مربوط ابلاغ کرد تا براساس قوانین جدید خانوادههای
فرانسوی نسبت به بچهدار شدن خود در فرانسه هیچ ترسی درباره از دست دادن شغل خود
به دلیل مرخصی طولانی و یا مخارج فرزندان نداشته باشند.
بنابر قوانین جدید دولت فرانسه خانوادهها میتوانند تا سه سال با ضمانت اینکه به
شغل خود برمیگردند، در کنار فرزند خود حضور داشته باشند و دولت نیز به صورت
سالانه از سه سالگی تا سنین تعیین شده نسبت به کمک هزینههای مالی فرزندان برای
پیش دبستانی و همچنین دوران مدرسه و دانشگاه به خانوادهها تضمین قانونی میدهد.
در کشور فنلاند هم سبد کالا و همچنین کاهش اخذ مالیات و استفاده از امکانات دولتی
برای فرزندان و خانوادهها درنظر گرفته میشود و دولت درصورت استخدام خدمتکار برای
خانوادههایی که بچهدار شدهاند، هزینه خدمتکار را تاحدی تقبل میکند.
ژاپن یکی از پایینترین نرخهای تولد را در سرتاسر جهان دارد و کارشناسان به تازگی
هشدار دادهاند که درصورت تغییر نکردن وضعیت، ممکن است که در سال 3011، ژاپن دیگر
کودک زیر 15سال نداشته باشد. به همین خاطر در ژاپن که بالاترین درصد جمعیت مسن را
دارد، خانوادههایی که فرزند تا سن 15سال دارند ماهانه تا 13هزار ین کمک مالی
دریافت میکنند؛ از سوی دیگر پدر و مادر یک به یک میتوانند در صورت اخذ مرخصی با
نصف حقوق خود تا سقف تعیین شده در مرخصی حضور داشته باشند و بدون هیچ تغییری به
کار قبلی خود بازگردند.
حمایتهای همهجانبه از خانوادهها
بررسیها نشان میدهد که دلیل اصلی بیرغبتی خانوادهها به داشتن فرزند بیشتر،
مسائل مالی است. بنابراین اگر از خانوادههایی که برای اولین یا دومین و حتی سومینبار
دارای فرزند میشوند، حمایت مالی شود و نسبت به پرداخت مالیات تا سقف تعیین شده
معاف شده و حمایتهای مالی برای تربیت و رشد فرزندان نیز تا حدودی توسط سبدهای
کالای حمایتی و همچنین به صورت نقدی به خانوادهها پرداخت شود، افزایش جمعیت را به
دنبال خواهد داشت.
برخی دولتها و بسیاری از بخشهای خصوصی، حمایت لازم را از والدین به عمل نمیآورند.
به عنوان مثال 75 کشور جهان در هنگام مرخصی زایمان، حقوق کامل مادر را پرداخت میکنند،
اما در بیشتر کشورها، مادران، تنها نیمی از حقوق خود را دریافت میکنند.
در کشورهای اتحادیه اروپا به مادران اجازه میدهند هر وقت که مایل باشند به خاطر
سلامتی نوزاد، محل کارشان را ترک کنند. کاری که در هیچ یک از کشورهای خاورمیانه
انجام نمیشود.
مهمترین اقدام، استفاده از سرمایهگذاریهای اقتصادی، بهبود شرایط جوانان و فراهم
کردن شرایط تشکیل زندگی مشترک برای جوانان کشور است. بهبود شرایط شغلی بهداشتی
باعث افزایش تولید اقتصادی میشود. وقتی افراد شرایط شغلی و موقعیت اجتماعی مناسبی
داشته باشند، برای تشکیل زندگی مشترک و داشتن فرزند، ترغیب خواهند شد و با این
روند طی سالهای آینده، مشکل کاهش رشد جمعیتی کشور حل میشود.
هیچ سیاست اجباری موفق نخواهد بود. داشتن فرزند یک علاقه است که ممکن است کسی
داشته باشد و زوجی دیگر این نیاز را احساس نکند. بهترین راهکار برای جوان نگهداشتن
کشور، اتخاذ سیاستهای موثر برای بهبود ظرفیتهای استخدام منابع انسانی جوان است.
رشد اقتصادی باید تقویت شود. علاوه بر آن کمکهای دولت، سرمایهگذاری، همکاری و
مشارکت ارگانهای خصوصی و پساندازهای اقتصادی نیز میتوانند دراین امر نقش بسیار
مهمی داشته باشند.
همچون کشورهایی که در این راه موفق بودهاند، باید از تسهیل ازدواج به خصوص افزایش
تسهیلات ازدواج در سنین پایین، حمایت از زنانی که تمایل به تحصیل و اشتغال دارند
برای بچهدار شدن، افزایش مرخصی زایمان، ایجاد مراکز نگهداری از کودکان، توجه به
سلامت مادر و فرزند اشاره کرد.