حضرت فاطمه (س) حقيقت شب قدر. مقام محمود.پنهان بودن. ليله القبر. 40حدیث
سایت جدید تاریخی فرهنگی قرآنی 2
m5736z
blog.ir
حضرت زهرا(س)، حقيقت شب قدر
مرحوم مجلسي در بحار ج 34 ص 91 نقل كردند كه الليله فاطمه والقدر الله فمن عرف فاطمه حق معرفتها فقد أدرك ليله القدر شب قدر ماه رمضان ارتباطي با ولي خدا دارد، حقيقت شب قدر درك ولي خدا و مقام ولايت الهيه است، انسان اگر به آن محيط امن ولايت الهيه وارد نشود كه ولايه علي بن أبي طالب حصني فمن دخل حصني أمن من عذابي شب قدري ندارد، خطرپذير است، بايد وارد آن حصن بشود كه از مخاطرات نجات پيدا كند، كما اينكه لا اله الا الله حصني، ولايت علي ابن ابيطالب هم حصن است. روايت سلسله الذهب را قريب به چهار هزار نفر به دست در نيشابور مي نوشتند، وقتي كجاوه حضرت حركت كرد گفتند: يك حديث نقل كنيد، حضرت با سند از آباءشان، از نبي مكرم اسلام(ص)، از جبرائيل عن الله تبارك و تعالي نقل كردند: لا اله الا الله حصني فمن دخل حصني امن من عذابي و سر را بيرون آوردند و گفتند: بشروطها و أنا من شروطها، پذيرش و ولايت اولياي الهي شرط و مقوم توحيد است. اگر انسان به محيط ايمن والهي و آن وادي امن وارد نشود، خطر پذير است، شيطان،نفس، ديگران تهديدش مي كنند. و من گمان مي كنم كه حقيقت شب قدر هم همين باشد. اينكه شب قدر در ماه رمضان است، بعيد نيست معنايش اين باشد كه درك حقيقت آن مقام ولايت الهيه هم دراين ماه است، اگر انسان توانست خودش را به آن وادي ايمن و ولي خدا برساند، دركنار او بيش از هزار ماه جلو رفته است و اگر نرساند، هزار ماه هم كه خودش بدود آن كار را نمي كند. يك شب كه با ولي خدا سالك باشي و به آن وادي ايمن راه يابي، آن يك شب از هزار شب كه خودت راه بردي بهتر است.
درك شب قدر هم غير از بيدار بودن است؛ ممكن است آدم بيدار باشد، ابوحمزه بخواند، دعاي جوشن كبير بخواند، همه كارها را بكند ولي به درك شب قدر نرسيده باشد. درك شب قدر ورود به محيط ايمن الهي است كه دراين روايت مي فرمايد: فمن عرف فاطمه حق معرفتها فقد أدرك ليله القدر اين روايت نقشه گنج است، بعد از يافتن آدرس گنج بايد دنبال گيج ياب رفت. انسان بايد آستين ها را بالا بزند تا پيدا كند، صرف نقشه گنج براي رسيدن به گنج كافي نيست؛ سپس هشدار مي دهند كه خيال نكنيد به معرفت تام حضرت مي رسيد و انما سميت فاطمه لان الخلق فطموا عن معرفتها كه در روايت دارد كه نام ايشان از طرف خدا بوده است.
درعلل الشرايع صدوق روايتي دارد كه جابر از حضرت سؤال كرد كه چرا به حضرت مي گويند زهرا؟ فرمود: لان الله عزوجل خلقها من نور عظمته فلما اشرف أضاءت السماوات والارض بنورها و غشيت ابصار الملائكه وقتي اين نور كه منشعب از عظمت الهي است، تجلي كرد حجاب ملائكه شد، با اينكه خود ملائكه نوراني هستند به سجده افتادند، هذا نور من نوري أسكنته في سماتي خلقنه من عظمتي أخرجه من صلب نبي من أنبيايي او را در آن نقطه آسمان منصوب به خودم و آن رفعت منصوب به خودم جاي دادم، سپس از مسير رسول الله (ص) به عالم دنيا تنزلش دادم. بنابر اين معرفت امام و معرفت صديقه طاهره س درك حقيقت شب قدراست. ابتلاء و بلاء حضرت زهرا س حلقه اتصال ما با عوالم بالاتر است. حلقه اتصال عالم با نبوت و ولايت است. اگر ابتلاء ايشان نبود فتنه هاي شيطان همه را جدا مي كرد. حضرت به خاطر وسعت و عظمتش حلقه اتصال و پيوند همه اولياء و همه خوبان به مقام نبوت و ولايت است. در باطن عالم هر كسي متصل مي شود از اين راه متصل مي شود، حلقه اتصالي باطني است. شايد معناي شب قدر بودن حضرت هم همين باشد.
رييس مذهب شيعه (ع) ميفرمايد: التَّقديرُ في لَيلَةِ تِسعَ عَشرَةَ والإبرامُ في لَيلَةِ إحدي وعِشرينَ والإمضاءُ في لَيلَةِ ثلاثَ وعِشرينَ؛ مقدّرات در شب نوزدهم تعيين، در شب بيست و يکم تأييد و در شب بيست و سوم ماه [رمضان] امضا ميشود.
ماه درك ولايت الهيه
پیامبر اکرم(ص) : «فابان فضيلته علي سائر الشهور»، خداي متعال فضيلت اين شهر را پنهان نكرد، اين آشكار ساختن نعمت هم جزو نعمت هاي الهي است. اگر خداوند متعال همان گونه كه شب قدر را مخفي كرده، ماه خود را هم پنهان مي كرد، كار مشكل مي شد. انسان اگر مي خواست به بركات اين ماه برسد بايد همه سال را مراقبه مي كرد، خدا حرمت هايي براي اين ماه قرار داده است. آن حرمات براي چيست؟ «فحرم فيه ما احل في غيره اعظاما، و حجر فيه المطاعم و المشارب اكراما»، حرام بودن اموري كه در ساير ايام حلال شمرده شده، به خاطر اكرام و اعظام اين ماه است.
براساس بعضي روايات، خداي متعال شب قدر را در مقابل عمر طولاني اي كه به امم سابق داده، به امت نبي اكرم(ص) عطا كرده كه عطاي بسيار ارزشمندي است. در ذيل روايات سوره قدر، دو شان نزول براي اين سوره بيان شده كه هر دو مي تواند درست باشد. شان نزول اول در تفسير صافي مرحوم فيض كاشاني چنين نقل شده: حضرت در خواب ديدند بني اميه بر منبر ايشان بالا رفته اند و مردم را به قهقرا برمي گردانند، هرچه حضرت مردم را پيش برده بودند، آن ها به عقب برمي گرداندند. نبي اكرم(ص) محزون شدند كه جبرئيل آمد و گفت: «يا رسول الله چه شده؟». حضرت خوابي كه ديده بودند را شرح دادند. جبرئيل عرض كرد: «من مطلع نيستم و بايد بروم و ماجرا را از خداي متعال تفحص كنم.» جناب جبرئيل برگشت و سوره قدر و يك آيه ديگر را آورد. بشارت اين بود كه ما در مقابل اين دولت طولاني اي كه به آن ها داديم و آن ها مردم را به قهقرا برمي گردانند، به تو شب قدر را عطا كرديم، شب قدر تو از اين دولت كارگشاتر است و همه فتنه گري آن ها را جبران مي كند.
در آيه شريفه0 6 اسراء آمده : و اذ قلنا لك ان ربك احاط بالناس و ما جعلنا الرويا التي اريناك الا فتنه للناس و الشجره الملعونه في القرآن و نخوفهم فما يزيدهم الا طغيانا كبيرا»؛ پروردگارت محيط به مردم است، آن ها نميتوانند از ملك و حكومت خدا بيرون بروند و كاري كنند كه خدا نمي خواهد. خدا به كاري كه آن ها مي كنند، احاطه دارد. شايد اين جا بپرسيم: «پس اين فتنه ها چيست؟» اين خوابي كه حضرت ديدند و اين شجره ملعونه اي كه قرآن معرفي مي كند، بيرون از اراده خدا نيست، كسي در كار خدا نمي تواند اختلال كند. اين كوره اي الهي است كه مردم بايد در آن وارد شوند تا عده اي خالص شده و عده اي هم جدا شوند. آن هايي كه در ادعاي ايمان و بندگي صادق بودند، بايد صف شان جدا شود.
خداوند متعال فرمود: «هذا نور من نوري و اسكنته في سمائي خلقته من عظمتي اخرجه من صلب نبي من انبيائي افضله علي جميع الانبياء؛ اين نور شعبه اي از نور خودم است؛ او را در نقطه سمائي و رفعت يافته اي منسوب به خودم مكان دادم؛ او را از عظمت خودم آفريدم و او را از صلب يكي از پيامبرانم كه بر ديگر رسولان برتري داده ام، خارج خواهم كرد. «و اخرج من ذلك النور ائمه يقومون بامري يهدون الي حقي و اجعلهم في ارضي بعد انقضاء وحيي»؛ و از اين نور رهبران و اماماني به وجود مي آيند كه پس از انقطاع وحي، مردم را به سوي حق هدايت مي نمايند.
حقيقت وجودي حضرت صديقه طاهره س سري از اسرار خداست؛ روحي النبي بين جنبي. شب قدر هم در اين ماه است و انسان بايد اين شب را درك كند. ازطريق معرفت صديقه طاهره س مي شود به آن شب راه يافت. آنهايي كه چشمشان را بر وجود مقدس صديقه طاهره بسته اند، نه تنها به شب قدر نرسيدند، بلكه از پيامبر خدا و اميرالمؤمنين هم جدا شدند. آنهايي كه ايستادند و تماشا كردند و به روي خودشان نياوردند و از خانه اي كه جبرئيل در آن رفت و آمد داشت فاصله گرفتند و جدا شدند، هرگز نمي توانستند به شب قدر راه پيدا كنند. ابتلا و بلاي حضرت، حلقه اتصال ما و حلقه اتصال عالم به نبوت و ولايت است. اگر ابتلاي ايشان نبود، بقيه جدا مي شدند؛ فتنه هاي شيطان همه را جدا مي كرد. كسي كه حلقه اتصال همه است، هرچه و هركه را بخواهد، مي تواند به وصل برساند. طريقش بلايي است كه حضرت تحمل كرده است؛ بلاي حضرت به خاطر وسعت و عظمتش، حلقه اتصال و پيوند همه اوليا به مقام نبوت و ولايت است. در باطن عالم هركسي متصل مي شود از اين راه متصل مي شود؛ بلاي صديقه طاهره س حلقه اتصال باطني است. شايد معناي شب قدر بودن حضرت هم همين باشد؛ چرا كه درمقابل آن دولت هاي طولاني، حضرت كار را روشن كرد.
رهايي از «ليله القبر» براي نيل به «ليله القدر»
ليالي قدر براي ما تعيين كننده است. صرف آمرزش گناهان مرده ها مطرح نيست. اينها يكي از زواياي فرعي ليله قدر است. شرح صدر طلب كردن، ظهور ولي عصر را مسئلت كردن، گسترش فرهنگ اسلامي را خواستن، وفاق ملي را مطرح كردن، كينه ها را از دل زدودن و صدها معارف و معالي ديگر در صدر خواسته هاي ماست؛ آمرزش گناهان هم جزء خواسته هاي ماست. ولي عمده آن است كه گناه رخت بربندد، نه گناه بيايد و آمرزيده شود! عمده آن است كه از خدا بخواهيم كه اهل معصيت نباشيم.
رهائي از «ليله القبر» براي رسيدن به «ليله القدر» از خدا بخواهيم كه آن توفيق را، آن معرفت را، آن محبت را به ما عطا كند كه ما هم ليله قدر بشويم. آنها كه ليله قدر شدند، اسوه مايند. اگر درباره فاطمه زهرا (س) آمده است كه او ليله قدر است، اين سخن از سنخ تمثيل است و نه تعيين. يعني انسان كامل هر كدام ليله قدرند. و اگر آنها ليله قدرند، شاگردان آنها مي توانند در حوزه ايماني خود ليله قدر بشوند. تو ليله القدري، بدان؛ در صورتي كه از ليله القبري بيرون بيائي! اينكه در درونش گورستان فتنه هاست، گورستان غيبت هاست، گورستان آمال و آرزوهاست، شكمش هم گورستان حرام هاست؛ اين « ليله القبر» است، نه ليله القدر!
اگر از ليله القبري به درآمد، « ليله القدر» مي شود؛ آنگاه خير من الف شهر مي شود، يك نفر بيش از هزار نفر مي شود، آنگاه كم من فئه قليله غلبت فئه كثيره باذن الله خواهد شد. يك شب اگر بر هزار ماه فضيلت دارد، يك انسان هم بر هزار گروه فضيلت دارد. در صورتي كه از ليله القبري به دربيايد، ليله القدر بشود. اينها نظير اسماء الله نيست كه توقيفي باشد! اگر به ما گفتند: فاطمه زهرا(س) ليله قدر است، يعني اي زنان عالم! شما هم مي توانيد در حوزه ايماني خود به دنبال مولاه و سيده خود، ليله القدر بشويد. و اگر كسي قرآن در جان او جلوه كرد، او همين ليله القدر را در حوزه ايماني خود خواهد داشت.
محفوظ بودن قلب مالامال از معارف قرآن
از آفات نسيان و عذاب الهي
مرحوم امين الاسلام طبرسي در ذيل اين آيه كه خداي سبحان برخي را در دوران سالمندي به نسيان مبتلا مي كند، منكم من يرد الي ارذل العمر لكيلا يعلم من بعد علم شيئا ؛ اين حديث نوراني را نقل كرد: الا قلبا قد راي القرآن. مگر قلبي كه ظرف قرآن باشد، در دوران پيري به نسيان مبتلا نمي شود و خدا چنين قلبي را هم عذاب نمي كند بنابراين آمرزش گناهان يكي از فوائد جزئي اين ادعيه است. عمده، گسترش اسلام است و ظهور ولي ماست، عمده رفع نفاق و حضور و حصول نفاق است و صدها خير و بركت و مانند آن.
شفافيت جريان «شب قدر» در اسلام
به قدري ليله قدر در اسلام روشن بود كه مانند صاحب اصلي اش يعني ذات اقدس اله ضمير بدون مرجع آمده. يك وقت شما مي خوانيد: قل هو؛ اين هو بدون اينكه مرجع قبلاً گفته بشود ذكر شده است. سرش آن است كه لازم نيست اول اسم خدا را ببرند، بعد بگويند (او)! همين كه گفتند (او)، معلوم است كيست. خدا معروف هر كسي است، محبوب هر كس است. در جريان ليله قدر و قرآن آنقدر قرآن مشخص شده بود كه بدون اينكه مرجع ذكر بشود، ضمير به قرآن برگشت. فرمود: انا انزلناه في ليله القدر. اين اولين آيه آن سوره است بعد از (بسم الله). قبلاً سخن از قرآن نبود، قبلاً سخن از وحي نبود؛ اما در اولين آيه سوره قدر مي خوانيم: انا انزلناه في ليله القدر. معلوم است كه ضمير به وحي و قرآن برمي گردد! اين ليله قدر آنقدر شهرت پيدا كرد كه شد ظرف قرآن كريم. و چون قرآن كريم محبوب و معروف همه بود؛ لازم نبود قبلاً نامي از آن برده شود تا ضمير به آن برگردد.
سلام دائمي ملائكه در طول شب قدر بر همه مؤمنان روزه دار
(قدر) هم به معناي شرف و فضيلت است و هم به معناي تدبير امور. شرف و فضيلت در اين است كه فرشتگان، مرتب به صائمين و صائمات سلام عرض مي كنند. از اول شب تا مطلع الفجر ملائكه مي آيند، سلام مي كنند. اين سلام ملائكه را اگر كسي بشنود، معلوم مي شود ليله قدر را درك كرده است. گفتند: آيا براي شب قدر علامتي هست؛ گفتند: آري، هواي لطيف و ملايمي دارد. گاهي انسان احساس مي كند يك نسيمي دارد مي وزد، نسيم بهاره. خواه تابستان باشد، خواه پائيز و زمستان؛ آن نسيم ملايم بهاري را در شب قدر احساس مي كند، مي گويند: اينها همه نفحه رحماني ليله قدر است، اينها اثر سلام ملائكه است.
اين سلام كردن تنها مخصوص وجود مبارك ولي عصر نيست. آنچه مخصوص آن حضرت است، آن است كه حقائق و مقدرات را به حضور آن حضرت تقديم مي كنند. اما فرشتگاني كه نازل مي شوند، به هر مؤمن روزه دار سلام مي كنند. اگر سلام مي كنند، براي آن است كه يا سلام خدا را مي رسانند، يا سلام ملائكه حامل عرش را مي رسانند، يا سلام خود را ابلاغ مي كنند. هو الذي يصلي عليكم و ملائكته ليخرجكم من الظلمات الي النور (احزاب/34) خداي سبحان همانطوري كه نسبت به رسولش تصليه و سلام دارد، نسبت به مؤمنين و مؤمنات هم تسليم دارد. فرمود: خدا بر شما صلوات مي فرستد، ملائكه خدا هم بر شما صلوات مي فرستند تا شما را از ظلمت به درآورند و نوراني كنند.
پس چه كمالي برتر از آن است كه انسان خود را به جائي برساند كه خدا به او سلام بفرستد، ملائكه خدا به او سلام بفرستد! شب قدر به ما اين قدر و شرف را خواهد داد كه مخاطبان سلام و صلوات خدا و حمله عرش و خدا و ملائكه الهي باشيم؛ تا كدام مرتبه، نصيب مخاطب بشود، چه سلامي، او را دريافت بكند ! پس قدر، هم به معناي شرف و فضيلت است، هم به معناي تقدير امور. هم ما مقدرات جوامع انساني، اسلامي و شيعي را از خداي سبحان مسئلت كنيم، هم شرف و منزلت مان را در اين شب از ذات اقدس اله درخواست كنيم كه ما را با آبرومندي در دنيا و آخرت اداره كند و به غير خود واگذار نكند.
پنهان بودن شب قدر
اینکه شب قدر در ماه مبارک رمضان واقع شده است، مورد قبول همه مسلمانان است و هیچگونه شک و تردیدی در آن وجود ندارد؛ بنابر روآیات، خداوند اجابت را در میان دعاها پنهان کرده است تا مؤمنان به همه دعاها روی آورند؛ همانگونه که وقت مرگ را پنهان کرده است تا مردم در همه حال پذیرای آن باشند. وقت قیامت و ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را نیز مخفی کرده تا اهل معصیت آنها را دستاویزی برای نیل به مقاصد شوم خود قرار ندهند و در مقابل، مؤمنان در همه حال مراقبت بیشتری از خود نشان دهند. بحارالانوار، ج 68، ص 176. بر همین مبنا شب قدر مخفی است و زمان دقیق آن مشخص نیست. امام علی علیه السلام دلیل مخفی بودن شب قدر را در این میداند که مؤمنان شبهای بیشتری را قدر بدانند و در آرزوی درک فضیلت آن به کارهای نیک و عبادت بیشتری پرداخته، از معاصی و زشتیها دوری گزینند و در پرستش خداوند تلاش بیشتری نمایند.13 حکمت دیگر مخفی ماندن شب قدر آن است که اگر شب خاصی معین میشد، برخی افراد بر اثر توفیق شب زنده داری و احیای آن به عجب و غرور مبتلا می شدند؛ اما پنهان بودن آن باعث میشود تا ملکات فاضله در مؤمنان راسخ تر شود و در نتیجه از برکات و فیوضات بیشتری در این شبها بهره مند گردند. اگر این شب معلوم بود،حرمت و عظمت در خور شأن را نداشت؛مردم همواره برای امور پنهان، احترام بیشتری قائلاند. همان، ج 94، ص 5.
تلك الدار الاخره نجعلها للذين لا يريدون علوا فى الارض و لا فسادا و العاقبه للمتقين . شايد هم به منظور تعظيم و بزرگداشت آن ، معين اش نكرده اند تا بندگان خطاپيشه با انجام گناه ، حرمت آن را نشكنند و مورد خشم پروردگار قرار نگيرند. از ابن عباس روايت كرده اند كه جمله ليله القدر سه بار در سوره قدر تكرار شده و مجموع حروف ليله القدر نه حرف است و حاصل ضرب سه در نه ، بيست و هفت است ، به همين مناسبت بايد شب قدر، شب بيست و هفتم باشد. در هر حال برخى تصور كرده اند كه همه شب هاى ماه رمضان ، احتمال قدر بودن را دارد. و بعضى با استفاده از بعضى روايات ، شب اول و برخى شب هفدهم و عده اى شب نوزدهم را شب قدر معرفى كرده اند. جمع كثيرى به استناد روايات فراوان ديگر معتقدند كه در دهه آخر ماه رمضان است و اين قول ، اتقان بيشترى دارد. اينك ، به پاره اى روايات كه مستند قول اخير است ، اشاره مى كنيم :
1. حمران از امام پنجم (عليه السلام ) درباره آيه (انا انزلناه فى ليلة مباركة) مى پرسد. امام باقر (عليه السلام) در جواب مى فرمايد: نعم ليله القدر، فى كل سنه ، فى شهر رمضان ، فى عشر الاواخر؛ بلى ، آن شب قدر است كه در تمام سالها در دهه آخر رمضان واقع شده است .
2. پيامبر اكرم (ص) مى فرمايند:التمسوها فى العشر الاواخر؛(شب قدر را در دهه آخر ماه مبارك رمضان بجوييد
3. و نيز نقل است كه : رسول خدا اهل خويش را در دهه آخر ماه رمضان بيدار مى كرد. قِيلَ لِأَمِيرِ الْمُومِنِينَ ع أَخْبِرْنَا عَنْ لَيْلَةِ الْقَدْرِ قَالَ مَا أَخْلُو مِنْ أَنْ أَكُونَ أَعْلَمُهَا فَأَسْتُرَ عِلْمَهَا وَ لَسْتُ أَشُكُّ أَنَّ اللَّهَ إِنَّمَا يَسْتُرُهَا عَنْكُمْ نَظَراً لَكُمْ لِأَنَّكُمْ لَوْ أَعْلَمَكُمُوهَا عَمِلْتُمْ فِيهَا وَ تَرَكْتُمْ غَيْرَهَا وَ أَرْجُو أَنْ لَا تُخْطِئَكُمْ إِنْ شَاءَ اللَّهُ.[4] به اميرالمومنين عليه السلام گفتند: ما را از شب قدر آگاه کن. فرمود: خالي از اين نيستم که آن را بدانم و از شما پنهان کنم. شک ندارم که خداوند به خاطر کمک کردن و مهلت دادن به شما آن را از شما مي پوشاند؛ چون اگر آن را به شما اعلام مي کرد، در همان شب، عمل مي کرديد و در غير آن شب عبادت را ترک مي کرديد، و اميد دارم که اگر خدا بخواهد شب قدر را به خطا نگيريد.
1. اهميت بخشي و مراقبت از شب قدر تا بهترين و بيشترين بهره وري براي اهلش حاصل آيد.
2. عظمت و فخامت شب قدر و ميزان تأثيرگذاري آن در جهان خلقت و شريعت و بدين سان، اولياءالله در ميان خلق و مؤمنان پنهان هستند و اينکه فاطمه زهرا عليهاالسلام ناشناخته ماند و در زمان حيات ظاهري اش، مجهول و مظلوم واقع شد و پس از ارتحال از جهان فاني به سوي جهان باقي نيز قبر مطهّرش مجهول و ناشناخته است، خود حکايتي از عظمت و اهميت اين شخصيت ممتاز اسلامي در سرنوشت فرهنگي سياسي جهان اسلام و آيتي بر حقّانيت اسلام امامت، ولايت و انديشه و انگيزه و عمل شيعه خواهد بود تا هماره عقول و قلوب را به سمت خويش معطوف دارد و تاريخ بشريت را از گذشته تاکنون و آينده، متوجه خويش سازد و اين خود سِرّي از اسرار آفرينش و راز سر به مهر کتاب خلقت و شريعت و جهان تکوين و تشريع است.
ویژگی های شب قدر در کلام وحی
آيه 185/ بقره: شَهْرُ رَمَضانَ الَّذي أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآن ؛ ماه رمضاني که در آن قرآن نازل شد و ديگري آيه 1قدر : إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْر؛ ما قرآن را در شب قدر نازل کرديم. آن شب خاص در ماه رمضان شب قدر و تقدير ناميده شد؛ زيرا خداوند متعال در آن شب، رخدادهاي يک سال؛ يعنى از آن شب تا شب قدر سال آينده را تقدير مىکند؛ يعني زندگى، مرگ، رزق، سعادت، شقاوت و چيزهايى ديگر از اين قبيل افراد را رقم مي زند. شب قدر شبي است در ماه مبارک رمضان که در آن شب، قرآن کريم نازل شد. اين را مي توان با کنار هم قرار دادن دو آيه از قرآن کريم به دست آورد پس ترديدي نيست که شب قدر، شب نزول قرآن يکي از شبهاي ماه مبارک رمضان است و گمان اينکه شب قدر، شب نزول قرآن در ماه رجب، شعبان و يا زماني غير از ماه رمضان باشد پندار نادرستي خواهد بود.
ويژگي هاي اين شب از نظر قرآن کريم .
شب نزول قرآن کريم
علامه طباطبايي با استناد به (آيه 1/ قدر) و آيات 2/ـ3 دخان مي نويسد: قرآن کريم دو جور نازل شده، يکى يکپارچه و در يک شب معين و يکى هم به تدريج در طول بيست و سه سال نبوت؛ يکي انزال است و دفعي و يکي تنزيل است و تدريجي. منظور، جبرئيل امين است که روح الامين نيز ناميده مىشود و بعضى با توجه به آيه 25/ شوري روح را به معنى وحى تفسير کردهاند که مي فرمايد: و کذلِک أَوْحَيْنا إِلَيْک رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ؛ همانگونه که بر پيامبران پيش وحى فرستاديم بر تو نيز به فرمان خود وحى کرديم
نامه اعمال
دو نکته: اول. خداوند متعال حکيم است و تقدير او نيز حکيمانه است و از اين کار هم با تعبير امر حکيم ياد کرد بنابراين واقعه اي که رقم مي خورد حکيمانه و به تعبير عاميانه روي حساب و کتاب است. چه بسا کربلاي نوشته شده با گناهي از دست برود و کربلايي نانوشته با ترک واقعي يک گناه يا انجام يک کار خالصانه روزي انسان شود. تعابيري که مانند تغيير نعمت که در ادعيه و روايات به چشم مي خورند بيانگر همين مطلبند.
دوم. شب قدر منحصر در آن شب و آن سال نزول نيست؛ بلکه هر ساله اين وقايع در يک شب خاص به نام شب قدر تکرار مي شود؛ شبي که در آن، امور سال آينده تا شب قدر سال بعد اندازه گيرى و مقدر مىشود. اين تکرار را مي توان از کلمه «يفرق» که فعل مضارع است و استمرار را مىرساند به خوبي استنباط کرد. منظور از بهتر بودن اين شب از هزار شب به طورى که مفسرين تفسير کردهاند بهتر بودنش از نظر فضيلت عبادت است. اين معنا با هدف قرآن هم تناسب دارد؛ چون هدف اصلي قرآن، نزديک کردن مردم به سوى خدا و زنده کردن آنها با عبادت است بنابراين منظور از برتري، ارزش عبادت در آن شب است که از هزار شب عبادت برتر است.
برتر از هزار ماه
قرآن کريم ارزش اين شب را برتر از هزار ماه مي داند و مي فرمايد: لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ ؛ شب قدر بهتر از هزار ماه است. منظور از بهتر بودن اين شب از هزار شب به طورى که مفسرين تفسير کردهاند بهتر بودنش از نظر فضيلت عبادت است. اين معنا با هدف قرآن هم تناسب دارد؛ چون هدف اصلي قرآن، نزديک کردن مردم به سوى خدا و زنده کردن آنها با عبادت است بنابراين منظور از برتري، ارزش عبادت در آن شب است که از هزار شب عبادت برتر است. ناگفته نماند اين همان معنايي است که در روايات نيز به آن اشاره شده است.
فرشته نزول ملائکه و روح در اين شب
در اين شب ملائکه و روح به دستور خداوند متعال ، تنزل پيدا کرده و پايين مي آيند «تَنَزَّلُ الْمَلائِکةُ وَ الرُّوحُ فيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کلِّ أَمْرٍ» علامه ره معناي آيه مي نويسد: ملائکه و روح در آن شب به اذن پرودگارشان نازل مي شوند براي تدبير هر امري از امور عالم. در سوره نحل، فرودگاه اين گروه را بندگان برگزيده خدا دانسته و مي فرمايد: يُنَزِّلُ الْمَلائِکةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلى مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِه ؛ فرشتگان را با روح به فرمان خويش، بر هر کس از بندگانش که بخواهد، نازل مي کند.
منظور از «روح» کيست يا چيست؟
بعضى گفتهاند: منظور، جبرئيل امين است که روح الامين نيز ناميده مىشود و بعضى با توجه به آيه 25/ شوري روح را به معنى وحى تفسير کردهاند که مي فرمايد: « و کذلِک أَوْحَيْنا إِلَيْک رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ؛ همانگونه که بر پيامبران پيش وحى فرستاديم بر تو نيز به فرمان خود وحى کرديم»برکت به معناي خير کثير است و چون شب ظرف زمان است پس مبارک بودن آن شب به اين است که ظرفيت خير کثيرى را دارد. و اين خير کثير، در درجه اول قرآن است که در چنين شبي نازل شد و رحمت گسترده اش، همه خلق را گرفت و در مراتب بعدي عبادتهاي اين شب است که با وجود ظاهري کوتاه و چند ساعته برتر از عبادتهاي هزار ماه است و نيز عنايتها و الطاف ويژه خداوند متعال که در اين شب نسب به بندگانش روا مي دارد
در اينجا تفسير سومى هم وجود دارد که بر اساس روايت است و آن اينکه روح، مخلوق عظيمى است برتر از فرشتگان، چنان که در حديثى از امام صادق ع نقل شده که شخصى از آن حضرت سوال کرد: آيا روح همان جبرئيل است؟ فرمود: جبرئيل من الملائکه، و الروح اعظم من الملائکة ؛ جبرئيل از ملائکه است و روح اعظم از ملائکه است
غرق در سلام اين شب تا طلوع فجر غرق در سلام است ، سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْر سلام و سلامت به معناي عاري بودن از آفات ظاهري و باطني است. بنابراين آيه اشاره به اين دارد که خداوند متعال اراده کرده است که در آن شب، رحمتش شامل تمام بندگاني شود که به سوي او رو مي آورند و نيز اراده کرده در آن شب درهاي عذابش بسته باشد.
شب مبارک قرآن کريم اين شب را شبي مبارک توصيف کرده و مي فرمايد: إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةٍ مُبارَکةٍ برکت به معناي خير کثير است و چون شب ظرف زمان است پس مبارک بودن آن شب به اين است که ظرفيت خير کثيرى را دارد. و اين خير کثير، در درجه اول قرآن است که در چنين شبي نازل شد و رحمت گسترده اش، همه خلق را گرفت و در مراتب بعدي عبادتهاي اين شب است که با وجود ظاهري کوتاه و چند ساعته برتر از عبادتهاي هزار ماه است و نيز عنايتها و الطاف ويژه خداوند متعال که در اين شب نسب به بندگانش روا مي دارد.
شب قدر؛ هنگامه اجابت دعا
شب قدر، شب سلامت نفس و طهارت روح؛ شب اميد و دعا، هنگامه اشک هاي بي صدا، گاهِ سکوت و تفکر در نعمت هاي عظيم الهي، زمانِ از خود رها شدن و لحظه بي نظير با خدا بودن. شب قدر، به تعبير امام صادق(ع) قلب ماه رمضان است. اين ماه در طول سال جايگاه خاصي دارد. پيامبر اعظم(ص) مي فرمايند: «خداوند از ميان روزها، روز جمعه، از ميان ماه ها، ماه رمضان و از ميان شب ها، شب قدر را برگزيد». شب قدر، فرصت دعايي است که به اجابت مي رسد و از بارگاه حق به قلب پاک شده از گناهِ انسان هديه ميگردد. شب قدر هنگام بزم زمينيان است که ميزبان ملائکه و روح هستند. شبي که هنگامه عشق بازي با معبود بي همتا و خالق يکتاست. شب قدر، فرصتي است تا انسان به خود آيد، قفس تن را بگشايد و روح را در عالمي غير از عالم ماده، در فضايي نوراني به پرواز درآورد و با نگاهي وسيع تر و با چشمِ دل به خود و جهان اطراف بنگرد؛ قفس جان را بشکند، تا ببيند که کيست، چيست، از کجا و براي چه آمده است و به کجا خواهد رفت؟ شبِ قدر شبِ عبادت است و به تعبير زينت عبادت کنندگان امام سجاد(ع)، «دعا» بهترين عبادت است. و اينك شب قدر هنگامه اجابت دعا که بهتر از هزار ماه است. در كتاب فروع كافي رواياتي براي برتري شب قدر، بر ساير شب هاي سال و بلكه بر هزار ماه، كه بيش از هشتاد سال عمر ميشود ،
وجود دارد. عبادتي كه در شب قدر انجام ميگيرد از عبادت هزار ماه برتر است. كسي كه توفيق يابد در شب قدر، دو ركعت نماز بخواند مثل آن است كه در هزار ماه هر شب دو ركعت نماز بخواند. اين امتياز توفيقي است كه خداي متعال به پيامبر رحمت و پيروانش عنايت فرموده است تا مردم، تشويق شده و اين شب را به عبادت بپردازند و از مزايا و بركات آن بهره گيرند. حال مي خواهم معبود را بخوانم، دعا کنم و خود را در درياي رحمت او غوطه ور سازم. اما خدايا چگونه تو را بخوانم وقتي بار گناه بر دوشم سنگيني مي کند؟ ادعوني استجب لکم. براي اجابت دعا دو اصل لازم است: اول اينکه؛ موانع اجابت دعا که چهار مورد؛ (گناه، ترک واجب، آزرده بودن دلي از انسان و لقمه حرام) است از ميان برداشته شود و دوم مقتضاي اجابت دعا که سه مورد؛ (شرايط مکاني دعا، شرايط زماني دعا و شرايط فرد دعا کننده) است موجود باشد.
عجز بشر براي درك شب قدر
شب هاي قدر اگرچه اعمال خاص خودش را دارد و هنوز زمان دقيق آن براي بشر ناشناخته است، فلسفه وجودي اش هم قابل درك براي انسان ها نيست. هنوز راز شب زنده داري هويدا نشده و آثار علمي تلاوت قرآن كريم درست در ساعاتي كه گفته مي شود شب، براي استراحت انسان تعيين شده است، مشخص نيست. «برخي مقاطع هست كه بايد ارزش خاصي كه خدا قائل شده را ارج نهيم درست مثل شب هاي جمعه يا اعمال روزهاي جمعه را كه خداوند زمان هاي خاصي را قائل شده و ما از درك آن عاجزيم. «اين كه در يك مقطع از زمان قرار بگيريم كه اعمال خاصي برايش سفارش شده است تا اجازه يابيم بخشيده شويم و به رحمت باري تعالي ورود كنيم در علم و دانش بشر نمي گنجد. بيدار ماندن، نماز خواندن و تلاوت قرآن، حركت دسته جمعي جوانان به سمت خانه فقرا و بردن آذوقه به منازل آن ها به تبعيت از مولا اميرمؤمنان(ع) پاداش خاصي دارد اما هنوز فلسفه آن ناشناخته باقي مانده است و به لحاظ علمي و منطقي قادر به تحليل و تفسير آثار آن نيستيم. شب هاي قدر به واسطه پيامي كه از جانب خداوند مقرر شده شب نزول قرآن است و انسان ها با تمسك به قرآن سرنوشت حداقل يك سال آينده خود را تعيين و ترسيم مي كنند. شايد حتي يك ساعت بيدار ماندن و تفكر كردن سرنوشت يك عمر را براي انسان ها رقم بزند.»
«بهره بردن از فضاي معنوي شب هاي قدر الزاماً نبايد در جمع باشد هرچند جمع پذيري كمك خوبي است و به مدد آن ارتباط با خداي باري تعالي ميسر مي شود اما در خلوت و تنهايي هم با تفكر و تدبر در گذشته و آينده، انسان مي تواند اقداماتش را بررسي كرده و از گناهان توبه و خطاي گذشته را جبران كند. انسان در اين فرصت ناب مي تواند تصميم بگيرد سيئات و گناهان را به طريقي جبران كند و به حق بازگشت پيدا كند. در اين شب طبق روايات خداوند به نوعي با توبه كنندگان همراه است و درهاي رحمتش باز است و بازگشت انسان ها را پذيراست. ليالي قدر بهانه است و مقطعي از زمان كه به ما امكان مي دهد به اين بهانه به درگاه باري تعالي رجوع كنيم.»
سهم ناچيز تلاوت قرآن!
در روايات آمده است كه شب زنده داري يكي از اعمال مهم اين شب محسوب مي شود و تلاوت قرآن كريم و انس بيشتر با قرآن اتفاق مهم ديگري است. چراكه قرآن نور، برهان، موعظه و حكمت است «شب قدر شب تلنگر است و سكوي پرتاب به سوي بهره گرفتن از درياي بيكران الهي. ما بايد ارتباط مان را با قرآن بازتعريف كنيم. مهم ترين و بافضيلت ترين عمل در شب قدر مراجعه به قرآن و آشتي با قرآن است. تعريف مجدد ارتباط ما با قرآن و قصد بر اين كه به قرآن برگرديم زندگي ما را روشن تر و بهتر رقم خواهد زد.»
بهانه اي براي آمرزش گويا شب هاي قدر بهانه اي است براي آمرزش بشر و با هيچ استدلال و منطقي نميشود علت اين همه نعمت و فرصت را دريافت. هر فردي در اين ماه در حالت روزه و توجه بتواند سير معنا و معنويت را طي كند و مورد غفران الهي قرار گيرد. «همه اعمالي هم كه به عنوان اعمال مخصوص شب قدر مطرح شده اند، آمرزنده هستند. كسي كه در ماه رمضان روزه دار باشد و شب زنده دار باشد از گناهانش خارج مي شود. حال كه ماه رمضان آمرزنده است سه شب قدر جايگاه ويژه اي براي اين امر دارد و به عنوان ناشناخته ها در اسلام مطرح است.»
وقتي دعا مستجاب مي شود
شب زنده داري، خلوت كردن با خود، محاسبه اعمال يك ساله و تدبر درباره آينده از ديگر اعمال اين شبها است اما اين اعمال زماني محقق خواهد شد كه نفس انسان از بدي ها از ظواهر فريبنده دنيا پاك باشد. «تقدير الهي وقتي به كمك انسان مي آيد كه فرد در مسير دعاها و خواسته هايش حركت كند. در اين صورت دعايش هم مستجاب مي شود اما صرف خواستن بدون عمل، منجر به تحقق آن نخواهد شد.» وي گرايش انسان به خواسته هاي عاليه را فطري و در مسير كمال طلبي انسان عنوان مي كند كه در اين راه نمي تواند از انفاق كه يكي از برترين اعمال شب هاي قدر است چشم پوشي كند. «حتي مي بينيم افرادي كه خودشان نيازمندند باز هم سعي مي كنند به اندازه ناچيزي هم كه شده به ديگران كمك كنند يا گروه هاي خودجوش جوانان كه از وقت و مال خود مي گذرند تا به ديگران خدمت رساني كنند. شب هاي قدر را اختصاص مي دهند به دستگيري از نيازمندان، اطعام گرسنگان و رسيدگي به فقرا. در اين صورت است كه دعاها مستجاب مي شود چون خداوند حركت در مسير خواسته هايشان را مي بيند.
البته بايد دقت شود هر چه بيشتر به فرهنگ سازي در امر رسيدگي به نيازمندان پرداخته شود همدلي و وحدت بين مردم بيشتر شده و با نهادينه شدن اين فرهنگ، كمك رساني استمرار پيدا مي كند. البته علاوه بر احسان و نيكوكاري، شب هاي قدر نيازمند درك و تفكر است.» «به دنبال تدبر نكردن در فلسفه وجودي شب هاي پرفضيلت قدر و منحصر كردن آن به خواندن دعا و آمرزش طلبيدن براي گناهان و خلوت نشيني در اين شب ها و از مشكلات كشور و مردم غافل بودن، مي توان بستر رسوخ خرافات به مجالس احياي شب هاي قدر را هم در آينده نزديك شاهد بود.»
نماز شب در شب قدر گامي بلند تا مقام محمود
نماز زيباترين و كامل ترين شكل عبادت و پرستش است. نماز ذكر كاملي است كه خداوند بارها از بندگان خويش خواسته تا ذكر كثير و بسيار داشته باشند. نماز دربردارنده كلمات قرآني، حركات و سكنات بندگي، نمايش اوج خضوع، خشوع، تضرع، ابتهال، استغفار، دعا، توبه و همه اعمال صالحي است كه بنده مي تواند در پيشگاه پروردگار و معبود خويش داشته باشد. دراين ميان برخي از شرايط زماني و مكاني به اين عمل، ويژگي هاي برتر مي بخشد، چنان كه مساجد و از همه مهم تر مساجد چهارگانه و اوقات پنج گانه، به ويژه شب، سحرگاهان و شب قدر درماه رمضان، از اشرف مكان ها و زمان ها براي انجام اين عمل عبادي است. نماز شب در شب قدر، مهم ترين عمل عبادي است كه اگر با تمام خصوصيات آن انجام گيرد، اميد است نمازگزار درمقام محمود قرارگيرد.
جايگاه شب در زندگي بشر با همه ارزشي كه شب براي انسان و رسيدن به كمالات و مقامات دارد، ولي دراين ميان برخي از شب ها از شب هاي ديگر برتر است؛ چنانكه شب هاي دهگانه، شب هايي است كه خداوند توجه ويژه اي به آن دارد و بدان سوگندي خاص مي خورد. (فجر، 2) از جمله شب هاي بافضيلت، شب هاي قدر است كه اين شب ها در فضيلت از همه شب ها برتر و يك شب آن اگر درك شود برابر با هزارماه است. (قدر، 2 و 3) از اين رو خداوند شب قدر را شبي مبارك دانسته است. (دخان، 3) رسول خدا(ص) زمستان را بهار شب زنده داري مي داند و اين اوقات را به سبب طولاني بودن براي شب زنده داري مناسب تر مي بيند، چرا كه فرصت بيشتري را به شخص مي دهد تا تهجد داشته باشد. آن حضرت مي فرمايد: الشتاء ربيع المومن يطول فيه ليله فيستعين به علي قيامه و يقصر فيه نهاره فيستعين به علي صيامه؛ زمستان بهار مؤمن است، از شبهاي طولاني اش براي شب زنده داري و از روزهاي كوتاهش براي روزه داري بهره مي گيرد. (وسائل الشيعه، ج 7 ص 302، ح 3)
اهل ايمان شب را بسيار عزيز و گرامي مي دارند و آن را فرصتي گرانبها و ارزشمند براي تفكر و تدبر در خلقت آسمان و رسيدن به حكمت و اهداف آفرينش و درك رستاخيز و معاد مي دانند (بقره، 164؛ آل عمران، 190؛ نبا، 2 تا 17) و مي كوشند تا همه شب را به شب زنده داري بگذرانند؛ چرا كه مي خواهند سيره و سلوك نبوي را به عنوان اسوه حسنه و الگوي برتر در پيش گيرند (احزاب، 21)؛ زيرا اگر شب زنده داري براي آن حضرت(ص) واجب بوده براي مومنان مستحب است. (مزمل، 20) البته سيره پيامبران ديگر نيز اين بوده است. خداوند در بيان خصوصيات مترفان و مرفهان بي درد مي فرمايد كه شب نشيني مرفهان مستكبر، با ياوه سرايي و بدگويي برضد قرآن و پيامبر(ص) و كارهاي لغو و بيهوده ديگر سپري مي شود و اين فرصت را به تهديد عليه خود تبديل مي كنند. (مومنون، 64 تا 67)
مفهوم تهجد
خداوند به مومنان و مسلمانان توصيه مي كند به هر مقدار ممكن، تهجد و شب زنده داري داشته باشند. از اين رو تهجد براي مسلمانان يك امر مستحب دانسته شده است؛ (مزمل، 20) زيرا تهجد و شب زنده داري آثار و بركات زيادي دارد كه ازجمله آنها رسيدن به مقام محمود است. البته اين عمل از عهده همه كس برنمي آيد، چرا كه نيازمند صبر و شكيبايي بسيار (فرقان، 64 و 75)، بيم و اميد به خدا (سجده، 15 و 16؛ زمر، 9) و توجه به خدا و ربوبيت و پروردگاري اش است. (همان و نيز فرقان، 64)
متهجد كسي است كه براي اطاعت از امر هر چند مستحب خداوند بيدار مي شود و مي خواهد در طول شب تفكر و تدبر و تذكر و بندگي كند. (مزمل، 20) پس براي رسيدن به اين مقصد و مقصود، به تسبيح و تحميد خداوند (طه، 130؛ سجده، 15 و 16؛ انسان، 26)، استغفار (آل عمران، 17؛ ذاريات، 15 تا 18؛ مزمل، 20)، تلاوت قرآن به مقدار ممكن و در حد توان (مزمل، 2 و 4 و 20)، دعا و نيايش (اسراء، 79 و 80؛ سجده، 15 و 16)، ذكر و ياد خدا (مزمل، 2 و 8)، سجده (فرقان، 64؛ انسان، 26) و نماز (زمر، 9 و آيات ديگر؛ و نيز مجمع البيان، ج 7-8، ص 517) مشغول مي شود. البته وقت تهجد و بهترين زمان آن از نيمه شب شرعي است. لذا براي تهجد در مقدار دو سوم شب يا كمتر و يا نيمي از آن توصيه شده است. (مزمل، 20)
مقام محمود، مقامي است كه خداوند آن را ستوده و ارزشمند شمرده است. پس بايد مقامي بسيار بلند باشد كه بيرون از دسترس هر كسي است و به سادگي هم به دست نمي آيد و نيازمند تهجد با ويژگي ها و شرايط خاصي است. مي دانيم كه براي هر چيزي چند سطح مي توان تعريف كرد؛ زيرا داراي مراتب و درجات است. به عنوان نمونه اخلاق پسنديده مي تواند در دو سطح مثلا محاسن و مكارم تعريف شود. يا صراط حق مي تواند صراط مستقيم يا صراط حميد باشد كه صراط حميد همان صراط مستقيم با يك درجه و مرتبه برتر است. اين مقام محمود نيز در ميان مقاماتي چون مقام متقين، صالحين، محسنين و مانند آن از يك برجستگي بيشتري برخوردار است كه خداوند نيز آن را ستوده دانسته است.
سیماى سوره قدر
سوره قدر در مکّه نازل شده و همانند دیگر سورههاى مکّى، آیاتش کوتاه و موزون است. این سوره با اشاره به نزول قرآن در شب قدر آغاز و با بیان اهمیّت شب قدر نزد خداوند و برترى آن بر هزار ماه ادامه مىیابد و با سلام و درود الهى در آن شب پایان مىپذیرد. روایات متعدّدى در فضیلت تلاوت این سوره بعد از سوره حمد در نماز وارد شده است و به کسى که آن را در نماز واجب بخواند خطاب مىشود: «غفر اللّه لک ما مضى فاستأنف العمل»؛ خداوند گذشته تو را بخشید، از نو آغاز کن. امام رضاعلیه السلام فرمود: کسى که در زیارت قبور مؤمنین، سوره قدر را هفت مرتبه بخواند، خداوند آن مردگان و کسى که این سوره را تلاوت کرده است، مىآمرزد. از انضمام آیه «انّا انزلناه فى لیلة القدر» با آیه «شهر رمضان الّذى انزل فیه القرآن» معلوم مىشود که شب قدر در ماه رمضان است، این سوره با اشاره به نزول قرآن در شب قدر آغاز و با بیان اهمیّت شب قدر نزد خداوند و برترى آن بر هزار ماه ادامه مىیابد و با سلام و درود الهى در آن شب پایان مىپذیرد.
بیدار بودن شب قدر و احیاى آن با دعا و نماز و قرآن، مورد سفارش پیامبر و اهل بیت آن حضرت بوده است در حدیثى طولانى از پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله مىخوانیم که حضرت موسىعلیه السلام به خدا عرض کرد: خدایا مقام قربت را خواهانم، پاسخ آمد: «قُرْبى لِمَن اسْتَیْقَظَ لَیْلَةَ الْقَدْر»، قرب من، در بیدارى شب قدر است. عرضه داشت: پروردگارا، رحمتت را خواستارم. پاسخ آمد: «رَحْمَتى لِمَنْ رَحمَ الْمَساکِینَ لَیلةَ الْقَدر»، رحمت من در ترحّم بر مساکین در شب قدر است. گفت: خدایا، جواز عبور از صراط مىخواهم. پاسخ آمد: «ذلِکَ لِمَنْ تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ لَیْلَةَ الْقَدْر»، رمز عبور از صراط، صدقه در شب قدر است. عرض کرد: خدایا بهشت و نعمتهاى آن را مىطلبم. پاسخ آمد: «ذلک لِمَنْ سَبَّحَ تَسْبیحَة فى لیلةِ القدر»، دستیابى به آن، در گرو تسبیح گفتن در شب قدر است. عرضه داشت: پروردگارا، خواهان نجات از آتش دوزخم. پاسخ آمد: «ذلک لِمَنْ اسْتَغْفَرَ فِى لَیلةِ الْقَدْر»، رمز نجات از دوزخ، استغفار در شب قدر است. در پایان گفت: خدایا رضاى تو را مىطلبم. پاسخ آمد: «رِضاىَ لِمَنْ صَلّى رَکْعَتَینِ فِى لَیلةِ الْقَدْر»، کسى مشمول رضاى من است که در شب قدر، نماز بگذارد. از وقایع عجیب تاریخى، ضربت خوردن حضرت علىعلیه السلام در شب قدر، در محراب عبادت و به هنگام نماز است. آرى، اشرف خلق خدا، در اشرف مکانها و اشرف زمانها، در اشرف حالات، شهید شد.
شب قدر جایگاه ویژهاى در مسائل معنوى دارد :
خداوند براى اهداى تورات، حضرت موسى را به مناجات شبانه فراخواند: «اربعین لیلة»
قرآن، زمان مناسب براى استغفار را، هنگام سحر مىداند: «و بالاسحار هم یستغفرون»
عروج پیامبر به آسمان، به هنگام شب بود. «اسرى بعبده لیلاً من المسجد الحرام»
پیامبر مأمور بود که مناجات و عبادات شبانه داشته باشد. «و من الّیل فتهجّد به نافلة لک»، «قم الّیل الاّ قلیلا»
خداوند از عابدان در شب ستایش مىکند. «یتلون ایات اللّه اناء الّیل» و به تسبیح در شب سفارش مىکند. «فسبّحه لیلا طویلا»
خداوند در قرآن، به زمان طلوع فجر و هنگام عصر یک بار سوگند یاد کرده است ولى به هنگام سحر سه بار. «و الّیل اذا عسعس»، «و الّیل اذ ادبر»، «و الّیل اذا یسر» طول شب قدر، یک شب کامل کره زمین است که 24 ساعت مىشود، نه آنکه مخصوصِ مکان خاصّى همچون مکّه و آن هم به میزان 8 ساعت شب آن منطقه باشد. چنانکه مراد از روز عید فطر، یک روز کامل کره زمین است که شامل همه نقاط و مناطق مىشود. تقارن شب تقدیر بشر با شب نزول قرآن، شاید رمز آن باشد که سرنوشت بشر، وابسته به قرآن است. اگر پیرو قرآن باشد، سعادت و رستگارى و اگر دور از قرآن باشد، شقاوت و بدبختى براى او رقم مىخورد. ابوذر مىگوید: به رسول خدا عرضه داشتم آیا شب قدر در عهد انبیا بوده و امر بر آنان نازل مىشده و پس از آنکه از دنیا مىرفتند، نزول امر در آن شب تعطیل مىشده است؟ حضرت فرمودند: شب قدر تا قیامت هست. شاید رمز اینکه شب قدر مخفى است، آن باشد که مردم شبهاى متعدّد را به عبادت بپردازند، کسانى که یک شبِ آن را درک کردند مغرور نشوند و کسانى که آن را درک نکردند، از باقى شبها مأیوس نشوند. در روایات آمده است: «العمل الصالح فیها خیر من العمل فى الف شهر لیس فیها لیلة القدر» کار نیک در شب قدر، بهتر از کار نیک در هزار ماه بدون شب قدر است.
شب قدر؛ تقدير امور و حقيقتي فرا مادي
شب قدر، شب تزکيه است؛ هنگام زلال شدن و تطهير درون است و زمان رهايي از قيودات شيطاني و دلبستگي هاي حيواني. شب قدر، گاه لذت از بارشِ ابرهاي بهاري چشم است. شب قدر بهار است؛ بهار عبادت و نيايش، و همين درمان دردهاي بي درمان است. شب قدر، پرارجترين و پررمز و رازترين شبها در گردونه زمان است که قلمها در وصفش ميشکنند، زبانها ازتوصيفش قاصرند وعقل درفهم آن مبهوت و متحير ميماند؛ شبي که به فرموده امام صادق(ع) قلب رمضان به شمار ميآيد (بحارالانوار، ج 58، ص 376 ). بهترين شب سال، شب قدر است که خداوند در قرآن کريم آن را شبي پربرکت دانسته(دخان/ 3) و ارزش آن را برتر از هزار ماه بيان کرده است.( قدر/ 3) آيا به راستي برکتي بالاتر از اين هست که يک شب همتراز هزار ماه يعني سي هزار شب يا 83 سال و چهار ماه قرار گيرد؟ ضرورياست دراين خصوص لحظه اي تأ مل كرده و عميق تعمق نماييم ؛ و مبا حثي را در اين حوزه، از نگاه اهل معرفت و دين شنا سان خبره يادآور شويم ؛ اميد آنكه توفيق رفيق راهما ن گردد و براي روزهاي سرگرداني ما ، توشه اي نصيب و رقم زده شود.
تقدير امور در شب قدر : در اين شب که شب نزول قرآن به شمار ميآيد، امور خير و شر مردم و ولادت و مرگ و روزي و حج و طاعت و گناه و خلاصه هر حادثه اي که در طول سال واقع مي شود، تقدير مي گردد . شب قدر هميشه و هر سال تکرار مي شود . عبادت در آن شب فضيلت فراوان دارد و در نيکويي سرنوشت يک ساله بسيار مؤثر است . در اين شب تمام حوادث سال آينده به امام هر زمان ارائه مي شود و وي از سرنوشت خود و ديگران با خبر مي گردد . امام باقر ع ميفرمايد: "انه ينزل في ليله القدر الي ولي الامر تفسير الامور سنه سنه، يؤمر في امر نفسه بکذا و کذا و في امر الناس بکذا و کذا: در شب قدر به ولي امر(امام هر زمان) تفسير کارها و حوادث نازل مي شود و وي درباره خويش و ديگر مردمان مامور به دستورهايي مي شود .
شب قدر حکايتگر حقيقتي فرا مادي : هر موجود طبيعي در مخزن غيب الهي وجود عقلي دارد و ازآن جهان مجرد معقول به مرحله تجسم محسوس تنزل مي يابد (حجر/ 21 ). درواقع، موجود مادي آينه آن موجود عقلي و بازتاب آن حقيقت در عالم جسماني است. براين اساس، شب قدر حکايتگرحقيقتي فرا مادي است و مي تواند به خودي خود،داراي ارزش باشد . اما به دليل آنکه شرافت هر مکاني به چيزي است که آن مکان را اشغال کرده و قداست هر زماني به چيزي است که آن زمان را ظرف ظهور خويش ساخته است، ارج ظاهري شب قدر به حرمت حقيقتي است که در اين زمان خاص تجلي کرد و ارج آن را بيش از هزار ماه ساخت .
نقش انسان در تعيين مقدرات شب قدر
در روايات فراوان تاكيد شده كه در شب قدر مقدرات انسان براي يك سال معين مي شود. حال اين سوال مطرح است كه آيا انسان در تعيين سرنوشت خود موثر است در آن نقشي دارد يا اينكه اين سرنوشت، به صورت جبري براي او رقم زده مي شود؟ چند دليل براي نقش آفريني انسان در مقدرات خود در شب قدر پياده شده :
1-حالات و دريافت هاي شخصي
كساني كه اهل دعا و راز و نياز و اهل شب قدر هستند، نقش خويش را در شب قدر به خوبي دريافته اند. گاهي اين حالات آن چنان ژرف و تاثيرگذار است كه تا شب قدر آينده و بلكه تا آخر عمر، در همه افكار، اخلاق، كردار و رفتار شخص رخنه كرده و آن را در يك خط و سير معنوي قرار مي دهد. ديگراني هم كه به اين حد از معنويت راه پيدا نمي كنند، به فراخور حال خود از مجالس و محافل و شب زنده داري هاي شب قدر بهره برداري كرده و فيض معنوي مي برند. ريشه اصلي اين دگرگوني ها و حالات، به خود افراد برمي گردد و اينكه تا چه حد خود را آماده بهره برداري از بركات شب قدر و فضيلت هاي آن كرده باشند. اگر معنوياتي كه در شب قدر نصيب انسان شده و در زندگي آنها تحولي آفريده، هيچ ارتباطي با آنان نداشته باشد و تنها به خدا و فرشتگان و نويسندگان مربوط باشد كه هرچه بخواهند، براي هر كس بدون ملاحظه حالاتش تقدير كنند در اين صورت مقتضاي حكمت و مصلحت اين است كه يا به هيچ كس هيچ ندهند و يا آنچه مي دهند، به همه يكسان و علي السويه بدهند،
2-شناساندن شب قدر
خداوند تبارك و تعالي با فرستادن سوره اي خاص، شب قدر را به مردم معرفي فرموده است. در دو آيه اين سوره مباركه فرموده است: قرآن در شب قدر نازل شده و فرشتگان در آن شب فرود مي آيند. سپس افزوده است: شب سلامت است. و عمل صالح در آن، برابر با عمل صالح در طول هزار ماه است. فردي به امام باقر(ع) عرض كرد: مراد و مقصود از اينكه شب قدر بهتر از هزار ماه است چيست؟ حضرت فرمودند: «والعمل الصالح فيها من الصلاه و الزكاه و انواع الخير خير من الف شهر ليس فيها ليله القدر»(1) كار شايسته از قبيل نماز و زكات، صدقات و انفاقات و انواع خوبي ها در آن شب، برتر از هر كار شايسته اي است كه در مدت هزار ماه كه شب قدر در آن نيست، انجام شود.
3- اجماع و سيره مسلمانان
همه دانشمندان اسلام و مسلمانان از هر گروهي، بر اهميت شب قدر و احياي آن تاكيد فراوان دارند و به شب زنده داري آن شب، اهتمام مي ورزند. يكي از دانشمندان بزرگ اسلام، براي اينكه شب قدر را درك كند، يك سال تمام يعني حدود 357 شب، از سر شب تا به صبح شب زنده داري كرد. (2) اين همه اقبال و توجه به تشكيل اجتماعات با شكوه براي خواندن دعا و مناجات و راز و نياز و تضرع و ابتهال، همراه گريه و زاري و استغفار، برخاسته از يك واقعيت انكارناپذير است و آن دخالت انسان ها در سرنوشت خودشان است.
4-سفارش امامان دين بر احياي شب قدر حتي درحال بيماري
امام صادق (ع) به ابوبصير مي فرمايد:«وصل في كل واحده منهما مئه ركعه»؛ در هر يك از دو شب بيست و يكم و بيست و سوم صد ركعت نماز بخوان «واحيهما ان استطعت الي النور»:؛ تا مي تواني آن دو شب را تا سپيده صبح شب زنده داري كن «واغتسل فيهما»؛ درآن دو شب غسل كن. ابوبصير عرض كرد اگر نتوانستم ايستاده نماز بخوانم؟ فرمودند: نشسته بخوان - اگر باز هم نتوانستم؟ خوابيده بخوان. - اگر باز هم نتوانستم؟ ايرادي ندارد كه سرشب كمي بخوابي و باقي مانده شب را به هر نحوي كه مي تواني به عبادت بپردازي، چون درماه رمضان، درهاي آسمان گشوده است، شيطان ها در زنجيرند و اعمال مومنان پذيرفته مي شود. از حديث فوق، مي توان تاثير فراوان كارهاي انسان را بر سرنوشت او ارزيابي كرد. نكته درخور توجهي كه تاثير انسان را مشخص مي كند، جمله پاياني امام (ع) است كه آن را به عنوان ريشه و علت تاكيد و تشويق بر عمل صالح بيان فرموده اند؛ آنجا كه فرمودند: «و تقبل اعمال المومنين»؛ اعمال مومنان درشب قدر پذيرفته مي شود.(3)
5- تشويق زياد به دعاهاي ماثور و راز و نياز
دعاهاي شب قدر، از طولاني ترين و پرمحتواترين دعاهاست؛ دعاهايي مانند «جوشن كبير»، «ابوحمزه ثمالي»، و امثال آنها كه اگر با حال و توجه خوانده شود، مايه انقلاب و دگرگوني روحي است. ادعيه اي كه انسان را با رديابي از معارف آشنا مي كند. انسان با خواندن دعا از يك طرف، با يادآوري لطف، گذشت، كرم، رحمت و بخشش بي پايان خداي مهربان او را دركنار و دستگير خويش مي بيند و نور اميد در دلش مي درخشد و از ديگر سو، با يادآوردن سختي هاي جان كندن، تنگي و فشارقبر، گرفتاريهاي عالم برزخ، حساب و كتاب فرداي قيامت، شعله هاي دردناك و سوزان دوزخ و حسابرسي دقيق در صحراي محشر، تمام وجودش، سرشار از ترس و نگراني گرديده و آنچه عيش و نوش است فراموش كرده و گذشته خود و آنچه بوده و كرده است را با آنچه بايد باشد مي سنجد و زياني كه در گذشته متوجه وي شده است را درمي يابد و علاوه بر شك و ترديدي كه نسبت به راه و روش نامطلوب خويش پيدا مي كند، ندامت، سراسر وجودش را پر كرده و تصميمي سرنوشت ساز مي گيرد و مسير زندگي اش را دگرگون مي كند. اگر هم به اين مرحله نرسد، لااقل بركردار خود بيشتر مواظبت خواهد داشت؛ زيرا بيم و اميدي كه دستاورد شب قدر است در مراحل زندگي به ياري اش مي شتابد. درمقابل، اگر كسي از دعا رو برگرداند و شب قدر را هم به غفلت سپري كند، در همان جمود و غفلت، زندگي را به پايان خواهد برد و سرنوشتي شقاوت بار در انتظارش مي باشد. از گفتار فوق، اين نتيجه بدست مي آيد كه در واقع خود انسان وارد مسيرسرنوشت خويش شده و آن را تغيير مي دهد. گاهي براي پيمودن مسير مقررات، بر بال دعا و گاه بر بال عمل مي نشيند، اگرچه دعا هم نوعي عمل محسوب مي شود. بنابراين، دعا در شب هاي قدر كه يك كار اختياري است منشأ اثر است و در سرنوشت افراد دخالت دارد؛ به همين دليل به آن سفارش اكيد شده است.
6- نكوهش بهره نبردن از شب قدر
پيامبرگرامي اسلام(ص) فرمودند: «من ادرك ليله القدر، فلم يغفر له فابعده الله» (4) از خداوند به دور باد كسي كه به شب قدر برسد و زنده باشد، اما آمرزيده نشود. با اين حال حديث نقش انسان در تعيين سرنوشت خود واضح تر مي گردد و معلوم مي شود كه بدبختي و شقاوت مقدر در شب قدر، نتيجه كار خود بندگان است وگرنه از نظر منطقي با توجه به شأن و مقام پيامبرگرامي(ص) قابل قبول نيست كه آن بزرگوار به خاطر انجام ندادن كاري بي اثر و بي خاصيت، سهل انگاران را نكوهش و مذمت فرمايند. (انس بن مالك) از پيامبر(ص) نقل كرده كه فرمودند: «ان هذا الشهر قد حضركم»؛ ماه مبارك به شما رو آورده است (و فيه ليله خير من الف شهر»؛ در اين ماه شبي است كه برتر از هزار ماه است. (من حرمها فقد حرم الخير كله»؛ هركس از فيض شب قدر محروم گردد، از تمام خيرات بي نصيب مانده است. (ولا يحرم خيرها الامحروم) (5) ؛ و محروم نمي ماند از بركات شب قدر، كسي كه خويشتن را محروم كرده است. روايات، بعضي از گناهان را مانع بهره برداري گناهكار از شب قدر دانسته اند، از جمله آن كارها ميخوارگي (دائم الخمر) بودن و نيز آزار پدر و مادر است.
7- شب قدر، مكمل اعمال صالح
امام صادق(ع) در تفسير آيه شريفه «ليله القدر خير من الف شهر» فرمودند: مراد اين است كه انجام كار خوب در آن شب برابر عمل صالح در طول هزار ماه است. روايتي نيز از امام باقر(ع) واردشده، در پاسخ به اين پرسش كه چرا شب قدر به وجود آمده و به عبارت ديگر فلسفه شب قدر چيست؟ ايشان مي فرمايند: «ولولا ما يضاعف الله المؤمنين، لما بلغوا و لكن الله عزوجل يضاعف لهم الحسنات»؛ اگر خداوند كارهاي مؤمنان را چند برابر نكند به سر حد كمال نمي رسند، اما از راه لطف كارهاي نيكوي آنها را چند برابر مي فرمايد تا كاستي هايشان جبران شود. از اين روايت قبلي به خوبي مي توان فهميد كه مبنا و اساس، عمل صالح خود بنده است؛ هنگامي كه يك عمل صالح معمولي با زماني پربركت و مقدس همراه گردد، از ارزشي چند برابر برخوردار مي شود و گاه همراه شدن يك عمل صالح با ولايت و اعتقاد و امامت مي تواند انسان را به اوج شرافت برساند؛ پس، راز سعادتمندشدن انسان ها در شب قدر، عمل اختياري صالحي است كه با عنايت خداوند، بركت يافته و چند برابر مي شود. در روايات به پاره اي از اعمال، سفارش شده كه نتيجه ويژه آن در شب قدر نهفته است.
8- نتيجه بخش بودن بعضي از اعمال در شب قدر
دعا دگرگون كننده سرنوشت«ابن حبان» و «حاكم» از پيامبر اكرم(ص) روايت كرده اند كه فرمود: فقط دعاست كه تقدير و سرنوشت ها را دگرگون مي كند و تنها نيكي است كه مايه افزايش عمر مي گردد. گاهي شخص گناهي را مرتكب مي شود و به واسطه آن از روزي و نعمتي محروم مي ماند.(تحفه الاحوذي، ج 6، ص 348، ح 5222)
اختيار انسان و شب قدر
آنچه از مجموع مباحث به دست مي آيد اين است كه با ملاحظه آيات و روايات و دريافت ها و مشاهدات، اطمينان كامل پيدا مي كنيم كه شب قدر هيچ گونه منافاتي با اختيار انسان ندارد و يقينا، او در مقدرات و سرنوشتي كه در شب قدر برايش رقم مي خورد موثر است؛ حتي مي شود گفت كه نقش اصلي را به خود انسان سپرده اند تا آنچه بخواهد براي فردا رقم بزند. 1- اصول كافي، ج 4، ص 851. 2- فوائد الرضويه، ص 01- قصص العلما، ص 81- سيماي فرزانگان، ج 3. 3- وسائل الشيعه، ج 01، باب 32، ص 453. 4- بحارالانوار، ج 94، ص 80، ح 74. 5- كنزالعمال، ج 8، ص 534، ح 8.2402
شب قدر، شب ظهور اول نخستين تجلي و ظهور خدا
برپايه روايت مشهور «كنت كنزا مخفيا» خداوند در نخستين تجلي و ظهور خويش، در مقام احديت ظهور يافت كه اين ظهور از خدا براي خدا و به شكل اجمال محض و صرف بود كه از آن به مقام محمدي، احديت، يكتايي، هو، تعين اول و مانند آن ياد مي شود. دومين تجلي و ظهور هر چند كه به يك معنا هم چنان اجمالي است ولي به يك معنا تفصيلي است و اعيان ثابت و اسمايي براي خداوند در صقع ذات و در مقام علمي ظهور مي يابد و ما با آن به عنوان مقام الله آشنا هستيم. الله همان اسم جامعي است كه همه صفات الهي را در خود دارد. از اين رو از آن به مقام تعين ثاني، واحديت و يگانگي و مانند آن ياد مي شود. پس از اين مقامات است كه اعيان خارجي به كلمه «كن» وجودي، تحقق خارجي مي يابد كه نخستين رتبه را عقل اول در اختيار مي گيرد و در ادامه تجليات و ظهورات به اعيان خارجي همه موجودات مادي مي رسيم كه در جهان ماده صورت تحقق و وجود يافته اند. مجموعه كلي ظهورات و تجليات را عارفان اسلامي پنج حضرت گفته اند و به حضرات پنجگانه معروف است.
اگر به ظاهر تجليات و ظهورات توجه داشته باشيم به اين معنا مي رسيم كه هر يك از اين تجليات و ظهورات در حقيقت يك نوع تنزل از سوي ذات است ولذا تنزل حضرت پنجم، مرتبه ظهورات و تجليات در عالم ماده و دنياست كه پست ترين مرتبه و درجه تنزل مي باشد.
نخستين تجلي كه همان تعين اول و مقام احديت و هويت است، تنزل كاملي است كه از آن به شب قدر نيز مي توان ياد كرد؛ زيرا شب با آنكه خود امري وجودي است ولي با محدوديت ظهور رو به رو مي باشد. از اين رو شب ظهور نمي تواند جز به احديت باشد. همين محدوديت است كه از آن به قدر ياد مي شود؛ زيرا ذات در تنزل و تجليلات خويش لازم است تا در اندازه ظرفيت رتبي جا گيرد و شب با همه عظمت خويش، تنها ظرف بخشي از ذات مي گردد. اگر به اين نكته توجه كنيم كه شب رتبي مي بايست به اندازه ظرفيت خويش، ذات را ظرف شود، اين شب قدر همان ظرف رتبي تحقق نخستين تجلي و تنزل ذات در مقام محمدي و احديت بوده است.
مي دانيم كه انسان كامل حضرت محمدي(ص) در همه حضرات وجودي حضور دارد. در مقام احديت، حضرت محمدي نخستين تجلي و تنزل ذات بوده است؛ چرا كه كسي در رتبه، نزديك تر از او به ذات نيست كه در مقام تدلي در «قاب قوسين او ادني»(نجم، آيه9) قرار دارد. در سوره قدر بر اين نكته تاكيد شده كه نخستين تجلي همانند تجلي دوم، دفعي و انزالي است. از اين رو خداوند مي فرمايد: انا انزلناه في ليله القدر، يعني اراده انزالي ذات بر اين قرار گرفته است تا به شكل احديت محمدي در شب قدر انزال دفعي و تجلي دفعي نمايد. در روايت تفسيري، ضمير «ه» به حضرت محمد(ص) و قرآن نسبت داده شده و هر دو معنا درست است؛ زيرا قرآن بخش كتبي همان وجود محمدي(ص) در مراتب پايين تر است. بنابراين، نخستين تنزل و انزال دفعي در عالم وجود از كنز مخفي در مقام محمديت صورت مي گيرد كه در شب قدر تحقق مي يابد.
شب قدر مادي، سايه شب قدر رتبي
از اسرار «انزلناه» اين است كه همه مراتب وجودي را تبيين مي كند؛ چرا كه اين كنز مخفي در همه مراتب وجودي و تجليات رتبي از حضرت نخست تا حضرت پنجم، يك ظهور اجمالي محض به شكل «ه» را دارا مي باشد، چنان كه هر چيز هستي در عالم داراي باطن و ظاهر و اجمال و تفصيل است. بنابراين مي توان گفت كه هر چيزي كه در عالم ماده تجلي و ظهور يافته، داراي باطن و ظاهر و مقام احديت و واحديت و ديگر مراتب ظهور و تجلي است. از جمله اين چيزها، شب قدر مادي است كه خود بيانگر و سايه و نشانگر همان شب قدر رتبي در مقام تجلي و تنزل نخست كنز مخفي در مقام احديت مي باشد. بنابراين در عظمت شب قدر مادي كه هر ساله در زمان خاص اتفاق مي افتد همين بس كه اين شب قدر زماني و مادي، سايه و نمايشي از شب قدر رتبي است. از اين رو خداوند در سوره قدر در بيان عظمت آن، هر شب قدر را برابر با يك عمر آدمي مي داند. از اسرار اين است كه يك عمر آدمي شامل عمر حضرت محمدي(ص) نيز مي شود كه در عالم ماده اتفاق افتاده است. اين عمر كوتاه محمدي و حضور مادي در عالم ماده دنيوي، خود از چنان عظمتي برخوردار است كه اگر يك طرف ترازو قرار گيرد و همه عالم مادي بلكه غير مادي در كفه ديگر آن باشد، با اين همه كفه وجود مادي محمدي(ص) بسيار سنگين تر باشد كه فاصله ميان زمين و آسمان را به ياد آورد.
در آيات قرآني و نيز روايات تفسيري اين معنا بارها تبيين شده كه شب قدر، شب تعيين همه امور هستي و شب قضاي كلي و قدر جزيي است؛ چرا كه در شب قدر رتبي نيز اين گونه اتفاق افتاد تا كنز مخفي همه چيز را بروز و ظهوري به قدر ظرفيت دهد. بنابراين در شب قدر مادي نيز چنين اتفاقي چون سايه تكرار مي شود ولي از آن جايي كه جهان مادي همانند غار افلاطوني است كه ناظر تنها بخشي را مي بيند كه دريچه و روزنه تنگ و ضيق غار مادي جهان دنيوي مي تواند آن را بر عالم ماده بتاباند و به نمايش گذارد. و لذا قدر كلي و رتبي به شكل قدر جزيي مادي و زماني در يك فرآيند به چشم ناظر دنيوي و مادي مي آيد و امر يگانه و يكتا و واحد را اموري متعدد هم چون شب ها و روزهاي سپيد و سياه مي بيند و از درك يكتايي و يگانگي آن عاجز مي باشد.
البته اين عجز و ناتواني تنها مختص ناظر نيست، بلكه اصولا ظرفيت دنيا و ماده اين گونه است كه كليات را در قالب جزئيات و امور يكتا و يگانه را به اشكال متنوع و متعدد به نمايش مي گذارد. در تمثيل مي بايست شب قدر كلي و رتبي را همانند آب نازل از آسمان دانست كه در جويبارهاي وجود مادي به اشكال متنوع و گوناگون و متعدد درمي آيد و همانند گياهان با ميوه ها و مزه هاي متعدد و متنوع دانست كه از يك آب و خاك تغذيه مي كنند ولي اين همه تنوع و تشابه و شباهت و تفاوت را فراهم مي آورند. بنابراين، با آن كه شب قدر رتبي يكي است ولي در جهان ماده به سبب محدوديت و ظرفيت تنگ و ضيق مادي، شب هاي قدري در ماه رمضاني مي شود كه هر ساله تكرار مي گردد. صورتي در زير دارد آنچه در بالاستي به سخن ديگر، هر آن چه در عالم ماده وجود مي يابد و ظهور دارد، تصوير و سايه اي از ظهورات عوالم بالاتر است. بنابراين عالم ماده تنها سايه اي از حضرت نخست و تعيين اول است كه همه مراتب و حضرات را پيموده تا در حضرت ماده اين گونه به نمايش گذاشته شده است.
همان گونه كه كتاب الهي مراتب متعددي دارد، كلمات وجودي الهي نيز اين گونه است. كتاب الهي در مقاماتي به گونه اي است كه جز مطهرين از انسان هاي كامل يعني معصومان(ع) به عنوان يگانگي نوري با حضرت محمدي (ص) به آن دسترسي ندارند و لايمسه خداوند بيانگر عدم مس وجودي جز ايشان با آن كتاب است و در مراتب ديگر وجودي همين كتاب نيز جز مطهرين به طهارت ظاهري و باطني نمي توانند با آن ارتباط برقرار كنند و مس وجودي نمايند. خداوند در آيات 1 تا 4 سوره دخان مي فرمايد: والكتاب المبين انا انزلناه في ليله مباركه انا كنا منذرين فيها يفرق كل امر حكيم. آن چه در اين آيات آمده بيانگر همه مراتب وجودي شب قدر است. به اين معنا كه شب قدر رتبي كه امر حكيم الهي به شكل مقام احديت محمدي ظهور يافته و به نوعي تنزل و تفصيل اجمالي يافته، هر ساله در شب قدر مادي چنين اتفاقي مي افتد؛ زيرا محدوديت ظرف مادي جز اين اجازه نمي دهد.
تكرار شب قدر مادي
شهيد مطهري درباره تكرار شب قدر مادي در هر سال در كتاب آشنائي با قرآن در مجلد پنجم در ذيل آيات سوره دخان مي نويسد: خداوند در آيه چهارم مي فرمايد: «فيها يفرق كل امر حكيم» در اين شب جدا مي شود (تعبير «جدايي» دارد) هر امر حكيمي. نتيجه تدبرهاي مفسرين درباره اين آيه مختلف بوده است. بعضي گفته اند مقصود اين است كه در اين شب- و در واقع در يكي از اين شبها ليله القدر- قرآن نازل شد و به وسيله قرآن كريم دستورها و احكام بيان شد و به طور كلي بيان كردن يك چيز يعني واضح كردن و روشن كردن و تفصيل دادن آن و در واقع بيرون آوردن آن از حد اجمال و ابهام به مرحله تفصيل و روشني، پس «در اين شب جدا مي شود هر امر حكيمي». مقصود از اين «امر» يعني دستورهاي الهي، معارف الهي: اين چيزهايي كه به وسيله قرآن بيان شده است در اين شب تفصيل داده شد. ولي البته اين نظر، نظر صحيحي نيست، چون اين نظرها نظر مفسرين است به حسب تدبري كه در آيات كرده اند. و بعضي مفسرين ديگر كه اين نظر را رد كرده اند- و درست هم رد كرده اند- گفته اند آيه مي فرمايد در اين شب جدا مي شود، تفصيل داده مي شود (نه شد). اگر مقصود همان نزول قرآن و بيان احكام و معارف به وسيله قرآن باشد، همين طور كه فرمود:«انا انزلناه في ليله مباركه » ما درشب پر بركتي قرآن را فرود آورديم، بعد هم بايد بفرمايد:«و درآن شب كه قرآن فرود آمد هر امر حكيمي به وسيله قرآن بيان شد» همين طور كه درمورد نزول قرآن معني ندارد گفته شود:«درهر شب قدر قرآن نازل مي شود»؛ قرآن دريك شب قدر نازل شد.
پس اگر مقصود از «فيها يفرق كل امرحكيم» تفصيل معارف و احكام به وسيله قرآن باشد، بايد گفته مي شد كه «در آن شب بيان شد» يعني به صيغه ماضي گفته مي شد:«فيها فرق كل امر حكيم» در صورتي كه به صيغه مضارع گفته شده است و اين ازنظر علماي ادب روشن است كه فعل مضارع دلالت بر استمرار مي كند، يعني ]دلالت مي كند بر[ يك امر جاري و دائمي كه پيوستگي دارد و هميشه هست، نه يك امري كه درگذشته بود و قطع شد: يك امري كه وجود دارد. بنابراين آيه مي خواهد بفرمايد كه در شب قدر چنين چيزي وجود دارد: و خود اين آيه هم باز دليل براين است كه ليله القدر مخصوص به يك شب نيست آن طور كه بعضي اهل تسنن گفته اند كه ليله القدر اختصاص داشت به زمان پيغمبر و با فوت رسول اكرم ليله القدر منتفي شد. معلوم مي شود كه چنين چيزي نيست، چون وقتي كه مي گويد دراين شب به طور استمرار هميشه جريان اين است، دليل براين است كه خود ليله القدر هم براي هميشه باقي است نه اينكه از بين رفته است. و بعلاوه معني ندارد كه تا زمان پيغمبر هر سال ليله القدر وجود داشته باشد و بعد از پيغمبر ليله القدر از بين برود. مثل اين است كه بگوييم بعد از پيغمبر ماه رمضان رفت. ماه رمضان، ديگر زمان پيغمبر و غير زمان پيغمبر ندارد. ليله القدر شبي از شبهاي ماه رمضان است و همين طور كه ماه رمضان ، بودن و نبودنش به بودن و نبودن پيغمبر نيست ليله القدر هم اين گونه است.
پس مقصود از اين كه «دراين شب تفريق مي شود» چيست؟ كلمه «فرق» همين چيزي است كه ما مي گوييم «تفرق»؛ يعني دوچيز را كه اول با هم هستند وقتي از يكديگر تجزبه كنند و تفصيل بدهند، اين را مي گويند«فرق»؛ است. اين، هم درامور عيني و هم درامور ذهني و فكري درست است . اگر شما يك مطلب علمي را كاملا تجزيه كنيد و بشكافيد اين هم باز خودش «فرق» و «تفرق» و «تفصيل» است؛ و «تفصيل» درخود قرآن هم آمده. قرآن كريم مي فرمايد:«و ان من شيء الاعندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم» (حجر، آيه 21) هيچ چيزي نيست (اين ديگر اختصاص به مساله وحي ندارد. شامل اين سنگ و خاك و درخت هم هست، شامل همه چيز هست) هيچ چيزي نيست (با يك لحن قاطع استثناناپـذيري) مگر آنكه خزائن آن در دست ماست و ما آن را به اندازه معين و معلوم و حساب شده فرو مي فرستيم.
طبق اين تعبير قرآن همه چيز از آسمان فرود آمده، حتي زمين هم از آسمان فرود آمده حتي اين آسمان هم از آسمان فرود آمده:«نه فقط زمين فرود آمده از آسمان، آسمان هم فرود آمده از آسمان خاك و آب و باد و هوا و آتش و هرچه كه شما درنظر بگيريد امر فرود آمدني است؛ يعني هرچيزي درنزد پروردگار حقيقي و بلكه حقايقي دارد و خلقتش دراين عالم و درواقع تنزل و نزول آن حقيقت است، يا به تعبير ديگر مثل اين است كه سايه آن حقيقت دراين عالم اسمش مي شود «امر مادي»، «امر زماني»، «امرمكاني».
اين همان معنا و مفهوم «نزول» را بيان مي كند كه هر چيزي، حتي خود زمين، حتي آسمان از آسمان ديگر نازل شده؛ اما معني اين «نزول» اين نيست كه اين ]شيء[ با همين شكل، با همين خصوصيت با همين قدر و با همين حد در يك جاي ديگر بوده، آن را از آنجا برداشته اند و آورده اند اينجا؛ مثل اينكه اين آدم در يك جايي بوده، او را از آنجا برداشته اند، به يك وسيله اي- مثلا با هواپيما- آورده اند اينجا گذاشته اند؛ نه، اين «نزول» همين چيزي است كه در اينجا قرآن از آن تعبير به «فرق» مي كند، تفصيل و تجزيه است، (فيها يفرق كل امر حكيم)، فرق و جدايي است.
اين تشبيه، ضعيف است ولي باز نسبتا مي تواندچيزي را بفهماند: شما خودنويستان را جوهر مي كنيد. در مخزن اين خودنويس شما جوهر زيادي هست. بعد با اين خودنويستان شروع مي كنيد به نوشتن، يك نامه مي نويسيد: «حضور مبارك دوست عزيزم جناب آقاي الف...» اگر از شما بپرسند كه اين كلمات چيست؟ مگر غير از همين جوهرهاست كه روي صفحه كاغذ قرار گرفته؟ اصلا غير از اين جوهر كه چيزي نيست. آيا اين جوهر الآن به وجود آمد؟ اين جوهر نبود؟ ]پاسخ مي دهيد[ چرا بود. اين جوهرها در مخزن كه بود حد نداشت، شكل نداشت، از يكديگر جدا نبودند، اين خصوصيات نبود؛ اين بود كه در آنجا فقط اسمش جوهر بود و بس، ولي وقتي همان جوهر- نه چيز ديگري- در اينجا مي آيد حد و شكل و كيفيت مي پذيرد، اين مي شود «حضور» آن مي شود «محترم». در اينجا ديگر «محترم» غير از «حضور» است.
هيچ وقت انسان «حضور» را با «محترم» اشتباه نمي كند، چنان كه «الف» را با «ب» و «ب» را با «ج» اشتباه نمي كند. اينها كه در سابق متحد و يكي بودند و در آنجا اساسا جدايي و چندتايي نبود و وحدت بود، در مرحله نوشتن بر آن، كثرت و فرق و جدايي حكمفرما شد. البته با همين مخزن هم مي شد شما به جاي «حضور محترم...» چيز ديگري بنويسيد و شكل ديگري به آن بدهيد، ولي دست شما آمد اين شكل را به آن داد. پس اين كلمات را شما در اينجا به وجود آورديد ولي كلمات به يك معنا قبلا وجود داشت اما نه به صورت كلمه و جدايي. اين است كه در آنجا به تعبير قرآن: «احكمت آياته»، در مرحله احكام وجود داشت، در اينجا در مرحله تفصيل: «كتاب احكمت اياته ثم فصلت» (هود، آيه 1). اين دو نزول قرآن بر پيغمبر اين طور است. آن دفعه اول كه قرآن بر پيغمبر نازل مي شود كه كلمه و حرف و آيه و اين حرف ها نيست مثل اين است كه اين خودنويس پر بشود. خودنويس پر مي شود اما از حقيقتي پر مي شود كه در آن هيچ لفظ و كلمه اي نيست. مرحله دوم نزول قرآن آن وقتي است كه همان پر شده ها بعد به صورت كلمات و الفاظ درمي آيد. مولوي يك شعر خيلي عالي در اين زمينه دارد (هر چه در اين زمينه گفته اند از اين آيه قرآن بيرون نيست: «و ان من شيء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم») مقصود از «ويران كردن» اين است كه وقتي شما از آن ديد نگاه كنيد مي بينيد همه به يك اصل و به يك وحدت بر مي گردند. پس اين «فيها يفرق كل امر حكيم» كه به صورت مضارع و مستقبل آمده و يك امر جاري را دارد بيان مي كند كه هميشه اين امر جاري وجود دارد، نمي تواند اختصاص به نزول قرآن داشته باشد، بلكه ]ناظر[ به نزولي ]است[ كه همه چيز دارد. حال اين چه رابطه اي است ميان اين نزول تدريجي همه اشياء از آن اصل و مبدا خودشان با ليله القدر؟ آن رابطه اي است كه عالم تكوين با انسان كامل دارد، و اين خود بحث مفصلي دارد. پس «فيها يفرق كل امر حكيم» هر امر حكيم- كه در اينجا مقصود از «حكيم» همين چيزي است كه عرض كرديم، يعني در حال احكام و وحدت و بساطت است- در اين شب از يكديگر جدا مي شوند، تنزل پيدا مي كنند و به صورت حدود و اشكال و خصوصيات در مي آيند.»
ماه رمضان، ماه خدا
در آن شب قدر بود كه بنابر برخي از تفاسير، حقيقت وجودي پيامبر(ص) از كمون غيب بيرون آمد و ظهور انزالي يافت و امكان ظهور براي ديگر مظاهر هستي فراهم آمده؛ زيرا حقيقت محمدي كه مظهر نخست است واسطه در ظهور مظاهر ديگر هستي است. براين اساس اين نوع ظهور جمع و دفعي را به انزال ياد مي كند؛ زيرا حقيقت هستي به طور اجمال بي هيچ ظهور نوري در كمون ليله و شب، نزول يافته است.
اين مقام ليله القدر ظهور حقيقت محمدي كه ظهور جمعي و اجمالي است، همان مقام امري است. پس از آن، مظهر نخست در يك فرآيندي تنزل مي يابد و تنزيل انجام مي گيرد و اندك اندك، مظاهر از اجمال به واسطه حقيقت محمدي به تفصيل درمي آيند و هريك به مقدار ظرفيت خويش از ظهور تفصيلي اسماءالهي بهره مند مي شوند. اينجاست كه اعيان ثابت در مقام علم و اجمال به شكل حقايق وجودي خارجي درمي آيد و درمقام خلقي ظهور مي يابد كه از آن به يوم تجلي نيز ياد مي شود. خداوند از اين مقام در آيه 53 سوره نور به تجلي الله در ظهور نوري ياد مي كند و بيان مي دارد كه همه هستي و آفريده هاي خلقي در تجليات اسم جامع الله، نور وجود خلقي يافته اند. در حقيقت در ظهور آ ن كمون و حقيقت شب در جلوه خورشيد اسم الله است كه حقايق به تفصيل از سايه به روشنايي و از اجمال به تفصيل و از مقام امري به مقام خلقي درمي آيند و جهان كثرات از جهان وحدت بيرون مي آيد.
همچنين مظهر حقايق مستقيم وابسته به او چون قرآن و حقايق اهل بيت(ع) هست. در حقيقت قرآن در اين شب قدر است كه نزول اجمالي دفعي در مقام امري يافته است. سپس در شكل الله و در مقام نوري و ظهور تفصيلي و خلقي در يك فرآيندي ظهور خارجي يافته و كثرات شكل مي يابد. همچنين قرآن تفصيلي نيز اين گونه ظهوري را در فرآيند خلقي خود مي يابد. از اين رو مفسران گاه ضمير در انزلناه را به حقيقت اجمالي حضرت محمد(ص) و گاه به قرآن نسبت مي دهند. اگر به حقيقت محمدي نسبت داده شود، مراد انزال دفعي قرآن به شكل جمعي و اجمالي بر قلب محمد(ص) است. البته اگر همان نخست مراد باشد، حقيقت قرآن همراه با همه حقايق هستي نيز حقيقت محمدي(ص)، انزال اجمالي و دفعي يافته است.
پس از انزال دفعي و اجمالي، حقايق هستي به شكل تتنزل، وجود خارجي .مي يابد. از اين رو تتنزل به شكل فعل مضارع بيان شده است كه بيانگر تداوم و استمرار نزول از مقام جمعي از امري به تفصيل و خلقي است. براين اساس خداوند از ايام سخن به ميان مي آورد كه در هر يوم بروز و ظهور تفصيلي و خلقي، شاني از شئونات خداوندي جلوه و ظهور مي يابد. (رحمن، آيه 92) از آنجايي كه همه حقيقت در حقيقت محمدي به شكل اجمالي است، اسلام آن حضرت(ع) دين همه انبياء، قرآن او جامع همه كتب آسماني است و او خاتم به معناي نقش انگشتري و آغاز و انجام و زينت تمام هركمالي است. از اين رو چون قرآن در اين شب قدر نازل شده است در مقام تفصيل در شب هاي ديگر ماه، كتب ديگر آسماني به تفصيل تنزل مي يابد. چنانكه در روايت است كه امام صادق(ع) فرمود: نزلت التوراه في ست مضين من شهر رمضان و نزل الانجيل في اثنتي عشره مضت من شهر رمضان، و نزل الزبور في ليله ثمان عشره من شهر رمضان، و نزل القرآن في اليله القدر؛ تورات پس از گذشت شش شب از ماه رمضان نازل شد؛ انجيل پس از گذشت دوازده شب از ماه رمضان نزول يافت؛ زبور در شب هجدهم ماه رمضان نازل شد و قرآن در شب قدر فرود آمد. (من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 951)
براساس حكمت الهي و نظام احسن دوري، همان گونه كه فرآيند امري و خلقي تحقق يافت و حقايق از كمون به اعيان ثابت علمي و سپس حقايق خارجي خلقي و تفصيلي درآمدند، مي بايست اين فرآيند نزول به فرآيند صعود تبديل شود و حقايق خلقي و خارجي به اجمال درآيد و به حقيقت محمدي بازگردد كه مظهر نخست است. (علق، آيه 8، نجم آيه 24؛ بقره، آيه 651) به هرحال، ليله القدر مقام بزرگ و عظيمي است. لذا خداوند شب قدر را در سوره قدر مبارك دانسته و در بيان اهميت و ارزش اين شب مي فرمايد: شما چه مي دانيد كه ليله القدر چيست؟ در حقيقت اين خطاب الهي به همه هستي است كه مخاطب عدم معرفت و عدم ادراك حقيقت ليله القدر و شب قدر جمعي و اجمالي هستند. به اين معنا كه كسي اهميت شب قدر را در نظام هستي درك نمي كند
وضعیت شیطان در ماه رمضان
يکي از مشکلاتي که نوع بشر و بخصوص شخص مسلمان به آن دچار است، وسوسه شيطان مي باشد. رمضان ماهي است که در آن شياطين در غل و زنجير هستند و چون نمي توانند کسي را وسوسه کرده و بيازارند، فقط فرياد ميکشند. اگر اذن خدا نبود شيطان قادر به وسوسه آدمي نميگشت. وسوسه شيطان بنوعي فرصت سخاوت انگيز خداوند به بنده هاي خويش است. بدين معنا که هر که بر وسوسه او غلبه کند "جهاد اکبر" کرده است. بدون وسوسه، ديگر اطاعت از خدا يکطرفه و بدون اختيار خواهد شد و هيچ لطفي نخواهد داشت. وقتي هم که اطاعت اجباري گردد، ديگر نيازي به وحي، ماموريت الهي(نبوت و امامت)، بندگي و دين نخواهد بود. جهان بدون وسوسه يعني جهاني که در آن دين، بندگي، ذات بشير و نذير و نظير آنها وجود ندارد.
ماموريت شيطان وسوسه و گمراه ساختن است. آنهايي که اين را مي دانند بدون ترس از خواسته شيطان پاي را در راه گذارده و به هدف ميرسند. اما آنهايي که با حقيقت موضوع آنشا نيستند، گمراه شده و پاي را در دام او مي نهند. شيطان در آغاز وسوسه کرده سپس زخم ميزند. آشکار است که او بدون اذن پروردگار قادر به کاري نخواهد بود. خداوند به کسانيکه که توسط شيطان فريفته مي شوند فرصت بازگشت ميدهد و اگر قدر اين فرصت دانسته نشود، آنگه شيطان است که کنترل او را به دست ميگيرد. چنانچه در قرآن کريم آمده است: "همانا شياطين را دوستان منکران قرار داديم."(سوره اعراف: 27)
خداوند در ماه رمضان شيطان را چون سگي رام در بند ميکند. اين سگ فقط از دور پارس ميکند. اما اگر با دستان خود زنجيرش را باز کنيد، خداوند اجازه ميدهد بر شما چيره گردد. سوالي مطرح مي شود: "اگر فرشتگان مبرا از گناه هستد، پس چرا شيطان گناه کرد؟" پاسخ اين که شيطان از اجنه است و فرشته محسوب نميشود. او جني بود در ميان فرشتگان. فرشتگان مبرا از گناه هستند. اما جن گاهي اطاعت دارد و گاهي عدم اطاعت. اگر خداوند کسي را رها کند، شيطان از راه جسماني و نفساني بر او چيره ميگردد. خداوند نيروي نفساني او را در اختيار شيطان قرار مي دهد.
ناكامي شيطان در ماه رمضان
۱- جايگاه و نقش شيطان در فريب و اغواگري انسان، به يكي از دلايل به بندكشيده شدن شياطين در ماه مبارك رمضان شامل طبيعت پيشگيرانه
۲ - عنايت ويژه خدا
افزون بر پشتوانه اي كه روزه به طور طبيعي براي روزه داران جهت جلوگيري از سلطه شيطان و اغواگري هاي او پديد مي آورد، اين برنامه عبادي، خود به خود، زمينه ساز شمول عنايت هاي خدا بر آنان مي گردد. آنچه در روايات با عنوان به بند كشيدن شياطين در اين ماه آمده به همين نكته اشاره دارد. به عبارت ديگر، عنايت الهي گزاف نيست تا سؤال شود: چرا خداي سبحان، مانع سلطه شيطان نمي شود و در بقيه ماهها بين انسان و سلطه او فاصله نمي اندازد؟ هرگز بلكه ريشه اين توفيق و عنايت الهي، در انتخاب خود انسان و ورود او به ميهمان سراي رمضان، نهفته .
علت خطاها و گناهان انسان در ماه رمضان
در اين ماه، شياطين نسبت به انسان و دست كم نسبت به روزه داران، سلطه ندارند. سؤال اساسي در اينجا اين است كه مي بينيم گاهي روزه داران هم در اين ماه دچار غفلت و گناه مي شوند. تشريع كفاره هايي كه براي درمان اين حالت هاست نيز گواه آن است. سيدابن طاووس در تصوير اين نكته مي گويد: «يكي از دينداران از من پرسيد: «من از به بند كشيده شدن شياطين بهره چنداني نمي برم؛ چون همان حالت غفلت را كه پيش از ماه رمضان داشتم دارم و گويا فرقي نكرده است، و با زنجير شدن ياران شيطان، از آن كاسته نشده است...» در پاسخ به اين پرسش دو نكته كليدي را مي توان مطرح كرد:
1- شيطان به تنهايي زمينه ساز گناهان نيست
بدون ترديد خطاها و گناهاني كه از انسان سرمي زند، تنها به شيطان و اغواگري او مربوط نمي شود، بلكه دو منشأ اساسي ديگر هم دارد : الف) نفس اماره ب) زنگارهاي تراكمي : كه پيامد گناهان پيش اند و دل را آلوده و سياه ساخته اند. در واقع، عنايت الهي كه در ماه رمضان شامل انسان مي شود، تنها تاثير عامل نخستين را كه مربوط به شيطان است، از بين مي برد؛ اما عامل ديگر همچنان نقش ايفا مي كنند و جهت زمينه سازي براي انحراف انسان و سرزدن گناهان از او و غافل ماندن وي كافي اند. بر فرض كه روزه بتواند همه كشش هاي نفس اماره را بپوشاند و تاثير آن را در كشاندن انسان به طرف خطاها و گناهان از بين ببرد، زنگارهاي متراكم از گناهان گذشته، كافي اند كه براي روزه دار، خطرآفرين باشند و او را در معرض غفلت و گناه قرار دهند.
2- دربند بودن شيطان ها نسبي است.
زنجيري كه شيطان را به بند مي كشد، از خود روزه ماه رمضان فراهم مي شود و نه از چيز ديگر. بنابراين هرچه روزه مستحكم تر و كامل تر باشد زنجيري كه شيطان را به بند مي كشد و جلوي نفس اماره را مي گيرد محكم تر خواهد كرد و از ميزان غفلت و انحراف هاي ناشي از آن، خواهد كاست. بر اين اساس مي توان گفت: روزه آنان كه در ماه رمضان گناهاني مرتكب مي شوند، روزه كاملي نيست.
چهل حدیث روزهاز بحارالانوار . وسائل الشیعه . کافی . حكمت نهج البلاغه،
1-پایههاى اسلام قال الباقر ع: بنى الاسلام على خمسة اشیاء، على الصلوة و الزكاة و الحج و الصوم و الولایه. : اسلام بر پنج چیز استوار است، برنماز و زكات حج و روزه و ولایت (رهبرى اسلامى).
2-فلسفه روزه قال الصادق علیه السلام: انما فرض الله الصیام لیستوى به الغنى و الفقیر. : خداوند روزه را واجب كرده تا بدین وسیله دارا و ندار (غنى و فقیر) مساوى گردند.
3-روزه آزمون اخلاص قال امیرالمومنین علیه السلام: فرض الله ... الصیام ابتلاء لاخلاص الخلق : خداوند روزه را واجب كرد تا به وسیله آن اخلاص خلق را بیازماید.
4-روزه یاد آور قیامت قال الرضا ع: انما امروا بالصوم لكى یعرفوا الم الجوع و العطش فیستدلوا على فقر الاخر. : مردم به انجام روزه امر شدهاند تا درد گرسنگى و تشنگى را بفهمند و به واسطه آن فقر و بیچارگى آخرت را بیابند.
5-روزه زكات بدن قال رسول الله صلى الله علیه و آله لكل شیئى زكاة و زكاة الابدان الصیام. : براى هر چیزى زكاتى است و زكات بدنها روزه است.
6-روزه سپر آتش قال رسول الله صلى الله علیه و آله: الصوم جنة من النار. روزه سپر آتش (جهنم) است. «یعنى بواسطه روزه گرفتن انسان از آتش جهنم در امان خواهد بود.»
7-اهمیت روزه الصوم فى الحر جهاد. رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: روزه گرفتن در گرما، جهاد است.
8-روزه نفس قال امیرالمومنین علیه السلام صوم النفس عن لذات الدنیا انفع الصیام. : روزه نفس از لذتهاى دنیوى سودمندترین روزههاست.
9-روزه واقعى قال امیرالمومنین علیه السلام الصیام اجتناب المحارم كما یمتنع الرجل من الطعام و الشراب. : روزه پرهیز از حرامها است همچنانكه شخص از خوردنى و نوشیدنى پرهیز مىكند.
10-برترین روزه قال امیرالمومنین علیه السلام صوم القلب خیر من صیام اللسان و صوم اللسان خیر من صیام البطن. : روزه قلب بهتر از روزه زبان است و روزه زبان بهتر از روزه شكم است.
11-روزه چشم و گوش قال الصادق علیه السلام اذا صمت فلیصم سمعك و بصرك و شعرك و جلدك. : آنگاه كه روزه مىگیرى باید چشم و گوش و مو و پوست تو هم روزهدار باشند.«یعنى از گناهان پرهیز كند.»
12-روزه اعضا و جوارح عن فاطمه الزهرا سلام الله علیها ما یصنع الصائم بصیامه اذا لم یصن لسانه و سمعه و بصره و جوارحه. : روزهدارى كه زبان و گوش و چشم و جوارح خود را حفظ نكرده روزهاش به چه كارش خواهد آمد.
13-روزه ناقص قال الباقر علیه السلام لا صیام لمن عصى الامام و لا صیام لعبد ابق حتى یرجع و لا صیام لامراة ناشزة حتى تتوب و لاصیام لولد عاق حتى یبر. : روزه این افراد كامل نیست: 1 - كسى كه امام (رهبر) را نافرمانى كند. 2 - بنده فرارى تا زمانى كه برگردد. 3 - زنى كه اطاعتشوهر نكرده تا اینكه توبه كند. 4 - فرزندى كه نافرمان شده تا اینكه فرمانبردار شود.
14-روزه بى ارزش قال امیرالمومنین علیه السلام كم من صائم لیس له من صیامه الا الجوع و الظما و كم من قائم لیس له من قیامه الا السهر و العناء. : چه بسا روزهدارى كه از روزهاش جز گرسنگى و تشنگى بهرهاى ندارد و چه بسا شب زندهدارى كه از نمازش جز بیخوابى و سختى سودى نمىبرد.
15-روزه و صبر عن الصادق علیه السلام فى قول الله عزوجل «واستعینوا بالصبر و الصلوة» قال: الصبر الصوم. : خداوند عزو جل كه فرموده است: از صبر و نماز كمك بگیرید، صبر، روزه است.
16-روزه و صدقه قال الصادق علیه السلام صدقه درهم افضل من صیام یوم. یك درهم صدقه دادن از یك روز روزه مستحبى برتر و والاتر است.
17-پاداش روزه قال رسول الله صلى الله علیه و آله: قال الله تعالى الصوم لى و انا اجزى : روزه براى من است و من پاداش آن را مىدهم.
18-جرعه نوشان بهشت قال رسول الله صلى الله علیه و آله من منعه الصوم من طعام یشتهیه كان حقا على الله ان یطعمه من طعام الجنة و یسقیه من شرابها.: كسى كه روزه او را از غذاهاى مورد علاقهاش باز دارد برخداست كه به او از غذاهاى بهشتى بخورانند و از شرابهاى بهشتى به او بنوشاند.
19-خوشا بحال روزه داران قال رسول الله صلى الله علیه و آله طوبى لمن ظما او جاع لله اولئك الذین یشبعون یوم القیامة : خوشا بحال كسانى كه براى خدا گرسنه و تشنه شدهاند اینان در روز قیامتسیر مىشوند.
20-مژده به روزهداران قال الصادق علیه السلام من صام لله عزوجل یوما فى شدة الحر فاصابه ظما و كل الله به الف ملك یمسحون وجهه و یبشرونه حتى اذا افطر. : هر كس كه در روز بسیار گرم براى خدا روزه بگیرد و تشنه شود خداوند هزار فرشته را مىگمارد تا دستبه چهره او بكشند و او را بشارت دهند تا هنگامى كه افطار كند.
21-شادى روزه دار قال الصادق علیه السلام للصائم فرحتان فرحة عند افطاره و فرحة عند لقاء ربه : براى روزه دار دو سرور و خوشحالى است: 1 - هنگام افطار 2 - هنگام لقاء پروردگار (وقت مردن و در قیامت)
22-بهشت و باب روزهدارن قال رسول الله صلى الله علیه و آله ان للجنة بابا یدعى الریان لا یدخل منه الا الصائمون. : براى بهشت درى استبنام (ریان) كه از آن فقط روزه داران وارد مىشوند.
23-دعاى روزهداران قال الكاظم (علیه السلام) دعوة الصائم تستجاب عند افطاره : دعاى شخص روزهدار هنگام افطار مستجاب مىشود.
24-بهار مومنان قال رسول الله (صلى الله علیه و آله) الشتاء ربیع المومن یطول فیه لیله فیستعین به على قیامه و یقصر فیه نهاره فیستعین به على صیامه. : زمستان بهار مومن است از شبهاى طولانىاش براى شب زندهدارى واز روزهاى كوتاهش براى روزه دارى بهره مىگیرد.
25-روزه مستحبى قال الصادق (علیه السلام) من جاء بالحسنة فله عشر امثالها من ذلك صیام ثلاثة ایام من كل شهر. : هر كس كار نیكى انجام دهد ده برابر آن پاداش دارد و از جمله آنها سه روز روزه در هر ماه است.
26-روزه ماه رجب قال الكاظم (علیه السلام) رجب نهر فى الجنه اشد بیاضا من اللبن و احلى من العسل فمن صام یوما من رجب سقاه الله من ذلك النهر. : رجب نام نهرى است در بهشت از شیر سفیدتر و از عسل شیرینتر هركس یك روز از ماه رجب را روزه بگیرد خداوند از آن نهر به او مىنوشاند.
27-روزه ماه شعبان من صام ثلاثة ایام من اخر شعبان و وصلها بشهر رمضان كتب الله له صوم شهرین متتابعین. : هر كس سه روز آخر ماه شعبان را روزه بگیرد و به روزه ماه رمضان وصل كند خداوند ثواب روزه دو ماه پى در پى را برایش محسوب مىكند.
28-افطارى دادن(1) قال الصادق (علیه السلام) من فطر صائما فله مثل اجره : هر كس روزه دارى را افطار دهد، براى او هم مثل اجر روزه دار است.
29-افطارى دادن (2) قال الكاظم (علیه السلام) فطرك اخاك الصائم خیر من صیامك. : افطارى دادن به برادر روزه دارت از گرفتن روزه (مستحبى) بهتر است.
30-روزه خوارى قال الصادق (علیه السلام) من افطر یوما من شهر رمضان خرج روح الایمان منه : هر كس یك روز ماه رمضان را (بدون عذر)، بخورد - روح ایمان از او جدا مىشود
31-رمضان ماه خدا قال امیرالمومنین شهر رمضان شهر الله و شعبان شهر رسول الله و رجب شهرى: رمضان ماه خدا و شعبان ماه رسول خدا و رجب ماه من است.
32-رمضان ماه رحمت قال رسول الله (ص) ... و هو شهر اوله رحمة و اوسطه مغفرة و اخره عتق من النار. : رمضان ماهى است كه ابتدایش رحمت است و میانهاش مغفرت و پایانش آزادى از آتش جهنم.
33-فضیلت ماه رمضان قال رسول الله (ص) ان ابواب السماء تفتح فى اول لیلة من شهر رمضان و لا تغلق الى اخر لیلة منه :درهاى آسمان در اولین شب ماه رمضان گشوده مىشود و تا آخرین شب آن بسته نخواهد شد.
34-اهمیت ماه رمضان قال رسول الله (ص) لو یعلم العبد ما فى رمضان لود ان یكون رمضان السنة : اگر بنده «خدا» مىدانست كه در ماه رمضان چیست [چه بركتى وجود دارد] دوست مىداشت كه تمام سال، رمضان باشد.
35-قرآن و ماه رمضان قال الرضا (ع) من قرا فى شهر رمضان ایة من كتاب الله كان كمن ختم القران فى غیره من الشهور: هر كس ماه رمضان یك آیه از كتاب خدا را قرائت كند مثل اینست كه درماههاى دیگر تمام قرآن را بخواند.
36-شب سرنوشتساز قال الصادق (علیه السلام) راس السنة لیلة القدر یكتب فیها ما یكون من السنة الى السنة.: آغاز سال (حساب اعمال) شب قدر است. در آن شب برنامه سال آینده نوشته مىشود.
37-برترى شب قدر قیل لابى عبد الله (علیه السلام) كیف تكون لیلة القدر خیرا من الف شهر؟ قال: العمل الصالح فیها خیر من العمل فى الف شهر لیس فیها لیلة القدر. : چگونه شب قدر از هزار ماه بهتر است؟ حضرت فرمود: كار نیك در آن شب از كار در هزار ماه كه در آنها شب قدر نباشد بهتر است.
38-تقدیر اعمال قال الصادق (علیه السلام) التقدیر فى لیلة تسعة عشر و الابرام فى لیلة احدى و عشرین و الامضاء فى لیلة ثلاث و عشرین: برآورد اعمال در شب نوزدهم انجام مىگیرد و تصویب آن در شب بیست ویكم و تنفیذ آن در شب بیستسوم.
39-احیاء شب قدر عن فضیل بن یسار قال: كان ابو جعفر (ع) اذا كان لیلة احدى و عشرین و لیلة ثلاث و عشرین اخذ فى الدعا حتى یزول اللیل فاذا زال اللیل صلى. در شب بیست و یكم و بیستسوم ماه رمضان مشغول دعا مىشد تا شب بسر آید و آنگاه كه شب به پایان مىرسید نماز صبح را مىخواند.
40-زكات فطره قال الصادق (ع) ان من تمام الصوم اعطاء الزكاة یعنى الفطرة كما ان الصلوة على النبى (ص) من تمام الصلوة: تكمیل روزه به پرداخت زكاة یعنى فطره است، همچنان كه صلوات بر پیامبر (ص) كمال نماز است.