سایت جدید : تاریخی فرهنگی قرآنی

http://m5736z.blog.ir/

خطبه سلونی قبل ان تفقدونی

حضرت چون اين علوم و معارف را داراست ، آن عناصر محوري چهار گانه مقدور ايشان است . لذا فرمود : سلوني قبل ان تفقدوني فا نّي بطرق السّماء اعلم منّي بطرق الأرض(نهج البلاغه خ 189). در هر رشته از اين رشته هاي علوم الهي سؤالي داريد مطرح كنيد ، من پاسخ مي دهم ؛ چه در بخش تبيين ، چه در بخش تعليل ، چه در بخش اجراء ، چه در بخش حمايت و دفاع . چنين عنصر ملكوتي مايه كمال دين و تمام نعمت خواهد بود و با وجود چنين رهبري، آن اسلام مرضيّ خداست . اگر در سوره مباركه مائده فرمود : اليوم اكملت لكم د ينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الا سلام ديناً (مائده 3)، سرّش همين است . خداوند فرمود : امروز كسي در جريان غدير به و لاي الهي بار يافت، به مقام شامخ خلافت رسيد كه از هر نظر توان تبيين دارد ، تعليل دارد، اجراء دارد ، حمايت و دفاع مقدور اوست ؛ سبب كمال دين و تمام نعمت است و مكتبي كه داراي مكتب شناس و مجري حدود براي او هست، چنين مكتبي مرضيّ خداست ؛ اين دين را خدا قبول مي كند. اسلام خدا پسند ، اسلامي است كه در او علي ،حاكم باشد . فرمود : و رضيت لكم الا سلام ديناً.

خطبه سَلوني قَبلَ اَن تَفقِدوني نه جزء سخنراني ، نه جزء نامه و نه جزء کلمات قصار است ، لذا سيد رضي اصلا اين خطبه سلوني را در نهج البلاغه نياورد . شارحان نهج البلاغه مثل ابن ابي الحديد ، مثل آيت الله جوادي آملي ، مثل استاد علي دواني ، اينها بخشهايي از اين خطبه سلوني را در کتاب‌هايشان آوردند . اين مجموعه ي سوال و جواب ها که معلوم مي شود چندين منبر سَلوني قَبلَ اَن تَفقِدوني بود ، حدود هفتاد و نه پرسش و پاسخ است که توسط يکي از محققين در يک جزوه اي گردآوري شده ، و ما حدود تعداد نوزده سوال و جوابها را در اختيار داريم که برگرفته از چند جلسه از سخنراني ايشان است .
اول اولين سوال کننده از گوشه‌ي مسجد کوفه برخاست و پرسيد : يا علي ، به من بگو از اينجا که من ايستاده ام تا عرش خدا چقدر فاصله است ؟ اميرالمومنين فرمود : اولا فاصله فرش تا عرش ، يک فاصله‌ي مکاني نيست که من به تو بگويم از اينجا تا عرش چقدر فاصله است ؟! اما اگر يک مومني خالصانه بگويد لا اله الا الله و اين کلمه توحيد را بر زبان خود جاري سازد ، او فاصله فرش تا عرش را پيموده است ، فرش و عرش را به يکديگر دوخته است . و بعد در ادامه فرمود : اگر مي خواهي عرش پروردگار رحمان را جستجو کني ، بدان قلب يک انسان مومن عرش پروردگار رحمان است‌‌. اولين سوال کننده جواب سوال خود را گرفت و نشست .
دوم از گوشه‌ي ديگر مسجد برخاست ، پرسيد : يا علي ، به من بگو واجب کدام است ؟ واجب تر کدام است ؟ نزديک کدام است ؟ نزديک تر کدام است ؟ عجيب کدام است ؟ عجيب تر کدام است ؟ مشکل کدام است ؟ مشکل تر کدام است ؟
اميرالمومنين در پاسخ فرمود: واجب ، ترک گناه است و واجب‌ تر از آن توبه‌ي از گناه است. نزديک ، قيامت است و نزديک تر از آن مرگ است. عجيب ، بي‌وفايي دنياست و عجيب تر از آن دل بستن به اين دنياي بي ‌وفاست. مشکل ، سرازير قبر شدن است و مشکل تر از آن با دست خالي سرازير قبر شدن است .
سوم از گوشه‌ي ديگر مسجد کوفه برخاست. پرسيد : يا علي ، به من بگو من از کجا بفهمم خدا عبادت هاي مرا قبول کرد ؟ از کجا بفهمم خدا گناهان مرا آمرزيده است ؟ از کجا بفهمم خدا عبادت هاي مرا قبول نکرد و مردود اعلام شد ؟ از کجا بفهمم خدا گناهان مرا نيامرزيد و در نامه ي عمل من ثبت شد ؟
اميرالمومنين فرمود: اگر يک عبادتي انجام داده ايد و بعد از آن عبادت ، خدا به شما توفيق داد عبادت دوم را انجام بدهيد ، آن عبادت دوم دليل بر آن است که خدا عبادت اول را از شما قبول کرد . چون عبادت اول تان را قبول کرد لذا به شما توفيق ورود به عبادت دوم را عنايت کرد. اگر شما يک گناه و معصيتي مرتکب شديد ، منتهي بعد از آن گناه خدا به شما توفيق داد يک طاعت و عبادتي انجام داده ايد ، اين عبادت بعد از معصيت دليل بر اين است که خدا معصيت شما را آمرزيده است و مورد بخشش قرار داد لذا به شما توفيق داد که مرتکب طاعت و عبادتي‌‌ بشويد. اگر اول يک طاعت و عبادتي انجام داديد ، بعد از آن عبادت مرتکب گناه و معصيتي شديد ، آن گناه ِ بعد از عبادت دليل بر اين است که خدا عبادت شما را قبول نکرد و مردود اعلام شد لذا مرتکب گناه شديد ، چون اگر عبادت ، عبادتِ مقبول بود مي بايست شما را از گناه بازدارد . همين که بعد از عبادت معصيت کرديد ، اين معصيت دليل بر اين است که آن عبادت مقبول نبود. اگر يک گناهي انجام داديد و بعد از آن مرتکب گناه دوم شديد ، آن گناه دوم دليل بر آن است که خدا گناه اول تان را نيامرزيد ، لذا مرتکب گناه دوم شديد. اگر مرتکب گناه سوم بشويد ، گناه سوم دليل بر اين است که خدا گناه دوم را بر شما نبخشيد.
چهارم : يا علي ، بچه‌اي به دنيا آمد ، اين بچه يک تن دارد با دو سر . آيا با داشتن اين دو سر ، او يک نفر محسوب مي شود و از پدر يک سهم ارث مي‌برد يا دو نفر به حساب مي آيد و از پدر دو سهم ارث مي برد ؟ اميرالمومنين فرمود : اين دو سر را بخوابانيد ، وقتي هر دو سر به خواب رفتند آنگاه آهسته ، سر اول را از خواب بيدار کنيد . اگر همزمان با بيدار شدن سر اول ، سر دوم هم از خواب برخاست ، معلوم مي‌شود او يک نفر به حساب مي‌آيد و از پدر يک سهم ارث مي‌برد . اما اگر با بيدار نمودن سر اول ، ديديد که سر دوم همچنان در خواب است ، معلوم مي‌شود او دو نفر محسوب مي‌شود و از پدر دو سهم ارث مي‌برد .
پنجم : يا علي ، دو مادر بر سر دو بچه با هم به دعوا افتادند . اين دو بچه يکي پسر است و ديگري دختر . مادر اولي مي‌گويد پسر مال من است ، دختر مال تو . مادر دوم مي‌گويد نخير ، پسر مال من است ، دختر مال تو . چگونه به دعواي اين دو مادر خاتمه بدهيم ؟
اميرالمومنين فرمود : دو ظرف برداريد ، از شير اين دو مادر بدوشيد ، شير دوشيده شده را وزن کنيد ، آن شيري که وزنش سنگين تر است ، پسر مال اوست و آن شيري که وزنش سبک تر است ، دختر مال اوست .
ششم : يا علي ، خدا در کتاب زبور داوود پيامبر وحي فرستاد که من چهار چيز را در چهار جا مخفي نمودم . به من بگو آن چهار چيز کدامند ؟ اميرالمومنين فرمود:
1 . خدا اولياي خود را در ميان شما بندگان پنهان نمود پس هيچ بنده اي از بندگان خدا را کوچک مشماريد و او را مورد تحقير قرار مدهيد شايد او ولي اي از اولياي خدا باشد و شما ندانيد.
2 . خدا رضا و خشنودي خود را در طاعت و عبادت شما بندگان پنهان کرد پس هيچ عبادتي را کوچک مشماريد و از آن صرف نظر نکنيد شايد رضاي خدا در همان عبادت کوچک شما نهفته باشد و شما ندانيد.
توضيح بيشتر: ما در اسلام يک سري عبادت هاي کوچک داريم که به ظاهر کوچک ا ند اما ثواب عظيمي در پشت آن خوابيده است ، مثلا دو رکعت نافله‌ي نماز عشاء که بعد از نماز عشاء ، بصورت نشسته خوانده مي‌شود ، ثواب اين دو رکعت به اندازه ثواب صد حج و صد عمره مقبوله در رکاب پيامبر است ، عبادت به ظاهر کوچک ولي ثوابي عظيم !! يا مثلا دو رکعت نافله ي نماز صبح ، يا وضو گرفتن قبل از خواب ، همه ي اينها ثوابي بس عظيم دارند .
3 . خدا خشم و غضب خود را در گناه و معصيت شما بندگان پنهان نمود ، پس هيچ معصيتي را کوچک مشماريد و آن را مرتکب نشويد شايد خشم خدا در همان معصيت کوچک شما نهفته باشد و شما ندانيد .
توضيح بيشتر : همانطور که مي‌دانيد گناهان دو دسته اند . (گناهان صغيره ، گناهان کبيره) حال مي دانيد در اسلام چند گناه و چند واجب وجود دارد ؟ در اسلام 1553 تا واجب و 1448 تا گناه داريم . (توضيح بيشتر در کتاب اثبات الهداة علامه شيخ حر عاملي) شايسته‌ست زين پس گناهان را ساده نپنداريم ، شايد فردايي نباشد .
4 . خدا اجابت خود را در دعاهاي شما بندگان پنهان کرد پس هيچ دعايي را کوچک مشماريد و از آن صرف نظر نکنيد شايد اجابت خدا در همان دعاي کوچک شما نهفته باشد و شما ندانيد .
توضيح بيشتر: چرا گاهي وقتها دعاهاي ما مستجاب نمي‌شود ؟ قطعا خدا دعاهاي ما را مستجاب مي‌کند ولي گاهي هماني را که از خدا خواستيم ، خدا به ما مي‌دهد اگر به مصلحت ما باشد . گاهي آن چيزي را که از خدا خواستيم ، خدا به ما نمي‌دهد چون به مصلحت ما نيست ولي در عوضش چيزي که ما از خدا نخواستيم و مصلحت ما در آن است ، خدا آن را به ما مي‌دهد . گاهي هم اين دعاهاي ما ذخيره قبر و آخرت ما مي‌شود و در عالم برزخ و قيامت آنقدر پاداش به ما خواهد داد که آرزو مي‌کنيم اي کاش هيچ دعاي ما در دنيا مستجاب نمي‌شد و همه‌ي دعاها ذخيره قبر و عالم قيامت مي شد . مثل فرزندي که بيمار است و از پدر شيريني و شکلات مي خواهد !! پدر نمي‌دهد چون به مصلحت فرزند نيست ، آيا اين به اين معني‌ست که پدر با فرزند دشمني دارد ؟ خير ، بلکه از شدت دوستي‌ست که خواسته اش را به او نمي‌دهد و پدر به فرزند دارويي مي‌دهد که به مصلحت اوست گرچه فرزند اين را از پدر نخواسته بود .
هفتم : يا علي ، به من بگو الان جبرئيل امين در کجاست ؟
اميرالمومنين يک نگاه به آسمان کرد و يک نگاه به سمت راست و نگاه به سمت چپ و نگاه به پشت سر.
فرمود : تمام آفرينش را نگريستم ، جبرئيل را نديدم . جبرئيل بايد خودت باشي . ناگهان جمعيت ديدند اين سوال کننده از وسط جمعيت خارج شد . فهميدند او خود جبرئيل امين بود .
هشتم : يا علي ، اگر سگي با گوسفندي مقاربت کردند ، بچه اي متولد شد ، اين بچه حکم سگ را دارد يا حکم گوسفند را ؟
توضيح بيشتر: ابن ابي الحديد وقتي به اينجا رسيد ، تاسف مي‌خورد . مي‌گويد اي کاش آن شب در پاي خطبه سلوني علي بن ابي طالب انسان‌هاي فهيم و فرهيخته اي حضور مي‌داشتند که سوالات عميق علمي و حکمي از محضر مولا مي پرسيدند تا پاسخ مولا براي ما آيندگان بماند ولي افسوس ... بعضي آدمهايي که پاي خطبه‌ي سلوني مولا علي نشسته بودند ، آدمهاي عوام ِ کم سوادي بودند که سوالات شان از اين نوع بود که چنين سوالي کردند !! مولا علي (عليه السلام) اين سوال را هم بي پاسخ نگذاشتند ...
فرمود : برويد ببينيد اين بچه علف مي خورد يا استخوان مي چرد ؟ اگر علف مي خورد ، گوسفند است و اگر استخوان مي چرد ، سگ است.
سائل بلند شد و گفت : يا علي ، گاهي مي‌ بينيم علف مي‌خورد ، گاهي استخوان مي چرد .
فرمود : برويد ببينيد آيا مانند گوسفند مي‌نشيند يا مانند سگ ؟
سائل بلند شد و گفت : يا علي ، گاهي مانند گوسفند مي‌نشيند و گاهي مانند سگ .
توضيح بيشتر: همانطور که مي دانيد گوسفند روي شکم مي‌نشيند و سگ روي نشيمنگاهش .
فرمود : برويد ببينيد آيا مانند گوسفند آب مي‌نوشد يا مانند سگ آب مي خورد ؟
سائل باز هم گفت : گاهي مانند گوسفند آب مي‌نوشد و گاهي هم مانند سگ آب مي خورد .
فرمود : برويد ببينيد آيا مانند گوسفند بول مي‌کند يا مانند سگ ؟
سائل باز هم بلند شد و گفت : يا علي ، گاهي مانند گوسفند بول مي‌کند و گاهي مانند سگ .
فرمود : برويد ببينيد آيا در اول و وسط گله راه مي رود يا آخر گله ؟ اگر اول و وسط گله راه مي رود گوسفند است ، اگر آخر گله راه مي رود سگ است.
سائل باز هم بلند شد و گفت : يا علي ، گاهي اول ، گاهي وسط ، گاهي هم آخر گله راه مي رود .
فرمود : پس او را بکشيد ، اگر شکمبه دارد ، گوسفند است و اگر شکمبه ندارد ، سگ است .
توضيح بيشتر: جناب جرج جرداق مسيحي در کتاب " امام علي صوت العدالة الانسانية " مي گويد : اي شيعيان ، افتخار کنيد به چنين پيشوايي . کدام رهبر را در تاريخ بشر سراغ داريد ، در هر زمينه اي از او پرسيده باشند ، بي درنگ پاسخ داده باشد ؟ ... اي روزگار ، تو را چه شده است ؟ اي کاش تمام ثروت ها و سرمايه هاي خود را بسيج مي کردي تا در هر قرني ، يک علي تحويل جامعه ي بشريت مي‌دادي . کمبود جامعه ي بشري ما ، وجود يک پيشوايي به نام علي بن ابي طالب است . و در پايان مي گويد : مي دانيد چرا علي را در محراب عبادت سر شکافتند ؟ علي را از شدت عدالتش کشتند !!!! و او تنها پيشواي عادل تاريخ بشر است که از شدت عدلش کشته شد نه از شدت ظلمش .
نهم : چه کنيم تا مشکلات زندگي در نظر ما کوچک آيد ؟ اميرالمومنين پنج نکته را در ارتباط با اين سوال بيان فرمودند:
1 . هرگاه يک مصيبت و مشکلي در زندگي شما پديد آمد ، شما مشکل بزرگتر از آن را در ذهن خودتان مجسم کنيد و به خود بگوييد اگر به جاي اين مشکل وارده ، آن مشکل بزرگتر بر سر من فرود مي آمد ، چه مي‌شد؟ اگر مشکل بزرگتر را در ذهن مجسم کنيد ، تحمل اين مشکلي که بر سر شما وارد شد ، بر شما آسان خواهد شد .
توضيح بيشتر:
مثلا اگر خدايي نکرده در يک حادثه اي دست کسي شکست ، اين شکسته شدن دست را اگر بخواهيم تحمل کنيم ، در ذهن مان تجسم کنيم که اگر در اين حادثه علاوه بر دست من ، پا و سر و گردن و کمرم مي شکست ، چه مي‌شد؟ وقتي آن مصيبت بزرگ تر را در ذهن مجسم کرديد ، اين مصيبت وارده تحملش آسان خواهد شد .
2 . رنج يک مصيبت را بر گذر زمان پخش کنيد ، تقسيم و توزيع کنيد .
توضيح بيشتر: پخش نمودن رنج يک مصيبت بر گذر زمان معنايش چيست ؟ به اين معني ست که غم و غصه هاي ديروز زندگي تان ، براي ديروز بود ، تمام شد و رفت! غم و غصه هاي فردا هم براي فرداست که هنوز نيامده ، و اصلا معلوم نيست شمافردايي داشته باشيد يا نه ، پس براي امروز شما ، غم و غصه هاي همين امروز کافي ست3 . باور کنيد که رنج و غم و مشکل زندگي پايان پذير است . هيچ غم و غصه اي براي هميشه در زندگي شما باقي نمي‌ماند . هر مشکلي يک مدت زماني دارد . تا يک مدتي در زندگي شما مي ماند ، ماموريت خود را به انجام مي رساند ، به اهداف خودش دست پيدا مي‌کند و بعد زندگي شما را ترک خواهد گفت . مشکلات پايان پذير است4 . آنچه بود و رفت ، مثل آن که نبود .
توضيح بيشتر: خيلي وقتها غصه هاي ما بابت چيزهايي ست که به دست آورديم ، بعد از دست ما رفت و مي‌نشينيم و غصه مي‌خوريم . مولا مي‌فرمايند اين هم غصه خوردن ندارد ، چون آنچه بود و رفت ، مثل اينکه از اول آن را نداشتيد ، خلاص !!
5 . آنچه به دست نيامد ، مثل آن که بود و رفت .
توضيح بيشتر: خيلي وقت ها غم و غصه هاي ما بابت چيزهايي ست که سعي کرديم آن را به دست بياوريم ، ولي به دست نيامد . مي نشينيم و غصه اش را مي خوريم . اين هم غصه خوردن ندارد چون آنچه به دست نيامد ، مثل آن که بود و رفت . سوال کننده نهم هم ، جواب سوال خود را گرفت و نشست .
دهم : يا علي ، غذاي روح انسان کدام است ؟
اميرالمومنين فرمود : سه چيز است ؛
1 . ذکري که از زبان تان عبور نمايد و به قلب شما راه پيدا کند.
2 . توبه اي که نصوح باشد يعني انسان ديگر به آن گناه بازگشت ننمايد.
3 . موعظه اي که بر جان بنشيند و قلب آدم را زير و رو کند .
سائل دهم هم جواب سوال خود را گرفت و نشست .
يازدهم يا علي ، به من بگو خداوند چند قوه در وجود انسان قرار داد ؟ قواي وجودي انسان کدامند ؟ اميرالمومنين فرمود : چهار قوه ؛
1 . قوه‌ي عاقله ، که بزرگترين سرمايه اي ست که خدا در اختيار بشر قرار داد.
2 . قوه‌ي حافظه ، که سبب مي‌شود آنچه را فرا مي‌گيريد ، در ذهن و دلتان حفظ شود . اگر خدا اين قوه‌ي حافظه را به شما نمي‌داد
شما اسم تان را فراموش مي‌کرديد ، آدرس خانه تان از يادتان مي رفت و راه را گم مي‌کرديد .
3 . قوه‌ي عاطفه ، خدا اين سرمايه را به ما داده که به کمک اين سرمايه آنچه را براي خود مي خواهيم ، براي ديگران هم بخواهيم و آنچه را براي خود نمي پسنديم ، براي ديگران هم نپسنديم و به ديگران مهر بورزيم.
4 . قوه‌ي وجدان ، امکان ندارد انسان فرمان وجدان را زير پا بگذارد مگر اينکه گرفتار تلخي عذاب وجدان خواهد شد .
اين سوال کننده يازدهم هم جواب سوال خود را گرفت و نشست .
دوازدهم : کدام جاندار بود که از شکم جاندار ديگر بيرون آمد در حالي که بين آنها نسبت و نسبي نبود ؟
اميرالمومنين فرمود : حضرت يونس پيامبر که از شکم ماهي بيرون آمد ، در حالي که هيچ نسبتي بين او و ماهي وجود نداشت .
توضيح بيشتر : حضرت يونس پيامبر وقتي از قوم خودش گريخت ، آمد کنار دريا و سوار کشتي شد . ديدند يونس پيامبر مشغول ذکر و تسبيح خداست . اين کشتي با نهنگي مواجه شد ، بين آدمهاي داخل کشتي قرعه انداختند ، قرعه به نام يونس پيامبر افتاد . يونس را از کشتي به دريا انداختند ، باز هم ديدند او مشغول ذکر و تسبيح خداست . وقتي در دهان نهنگ قرار گرفت ، باز هم مشغول ذکر و تسبيح خدا بود . از دهان نهنگ در شکم نهنگ فرو رفت ، باز هم مشغول ذکر و تسبيح خدا بود . وقتي خدا اراده کرد و او را از تاريکستان شکم نهنگ به ساحل نجات بيافکند ، باز هم ديدند او در حال ذکر و تسبيح خداست. يعني در همه حال ، به يک حال بود. حالات گوناگون زندگي تغييرش نداده بود . چه در داخل کشتي ، چه در دل دريا ، چه در دهان نهنگ ، چه در شکم نهنگ ، چه در ساحل نجات ...
سيزدهم : يا علي ، من سه سوال از محضر شما دارم ؛
1 . کدام کوه بود که يک بار از جاي خود کوچ نمود ؟
2 . کدام درخت بود که صد سال راه سايه‌ي آن طول دارد ؟
3 . کدام درخت است که بدون آبياري روييده شد ؟
اميرالمومنين فرمود:
1 . اما آن کوهي که يک بار از جاي خود کوچ نمود ، کوه طور است که قرآن کريم مي فرمايد:
وَإِذ نَتَقْنَا الْجَبَلَ ... (سوره مبارکه اعراف ، آيه شريفه 171)
2 . اما آن درختي که صد سال راه سايه او طول دارد ، درخت طوبي در بهشت است که در تمام قصرهاي بهشت شاخه اي از آن آويزان است ، همانطوري که قرص آفتاب در تمامي خانه ها ، شعاع او مي تابد.
3 . اما آن درختي که بدون آبياري روييده شد ، درختي بود که براي يونس پيامبر رويانده شد که قرآن کريم مي فرمايد: وَ أَنبَتْنَا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِّن يَقْطِينٍ (سوره مبارکه صافات، آيه شريفه 146)
چهاردهم : يا علي ، ما در زندگي چگونه به جنگ با سختي ها برويم ؟
اميرالمومنين فرمود: به مشکلات زندگي تان زمان بدهيد تا با گذشت زمان ، مشکل برطرف شود. شرايط بدتر را در نظر بگيريد تا تحمل آن شرايط موجود بر شما آسان شود. ديگران را شاد کنيد ، غم را از دل ديگران برباييد تا خداوند نيز غم را از دل شما بربايد و مشکل شما را حل کند. محرم رازي داشته باشيد و مشکلات تان را با او در ميان بگذاريد تا تسکين پيدا کنيد. به نقطه هاي مثبت و زيباي زندگي خود بيانديشيد .
پانزدهم : يا علي ، آن پديده چه بود که زنده اش ، مي آشاميد و مرده اش هم مي خورد ؟
اميرالمومنين فرمود : عصاي موسي ؛ موقعي که شاخه اي بر روي درخت بود ، مي آشاميد و موقعي که عصا شد ، سحر ساحران را بلعيد و خورد .
شانزدهم : يا علي ، اول درختي که روي زمين روييده ، کدام درخت بود ؟ اول چشمه اي که روي زمين جاري شد ، کدام چشمه بود ؟ اول سنگي که بر روي زمين قرار گرفت ، کدام سنگ بود ؟
اميرالمومنين فرمود: اول درخت ، خرما بود که حضرت آدم آن را با خود از بهشت به زمين آورد و آن را کاشت و تمام خرماهاي عالم از آن اول درخت عالم پديد آمد. اما اول چشمه اي که بر روي زمين جاري شد ، آب حيات بود که هرکس آن را بياشامد ، زنده خواهد ماند ، چنانکه خضر پيامبر آن را نوشيد و زنده باقي ماند. و اول سنگي که بر روي زمين قرار گرفت ، سنگ حجرالاسود بود که حضرت آدم آن را از بهشت به دنيا آورد و بر آن زاويه‌ي خانه‌ي کعبه نصب کرد ، ابتدا از برف سفيدتر بود ، بعد در اثر حسرت دست زدن کفار و مشرکين به آن ، سياه شد . (لذا به آن مي گويند حجرالاسود ، سنگ سياه)
هفدهم : يا علي ، زهد را در يک جمله براي من تعريف کن .
اميرالمومنين فرمود : خدا در يک جمله‌ي قرآن زهد را به زيبايي تعريف فرمود : لِکَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ (سوره مبارکه حديد ، آيه شريفه 23) زاهد کسي ست که آنچه از خوشي هاي زندگي نصيب او مي شود ، خود را نبازد و آنچه از ناخوشي ها نصيب او مي شود ، به ناله و زاري نيفتد . اين سوال کننده هم جواب سوال خود را گرفت و نشست .
هجدهم
: يا علي ، کدام عبادت است که هم انجام دادن آن عقوبت دارد و هم ترک آن ؟ اميرالمومنين فرمود : نماز خواندن انسان مست ، انجام اين نماز عقوبت دارد چون در حالت مستي نماز گزاشت ، ترک آن هم عقوبت دارد چون نماز را ترک نموده است . سوال کننده هجدهم هم جواب سوال خود را گرفت و نشست .
نوزدهم : يا علي ، تفاوت انسان با ساير موجودات در چيست ؟ اميرالمومنين فرمود : انسان تنها موجودي‌ست که در زمين زندگي مي‌کند ولي موجودي آسماني‌ست . ( ماهيتي آسماني دارد ) توضيح بيشتر : انسان درخت واژگونه‌ايست که ريشه در آسمان دارد ... وَفِي السَّمَاء رِزْقُکُمْ وَ مَا تُوعَدُونَ اکنون که سخن به اينجا رسيد ، يقين دارم که تو اهل دلي و اگر نبودي ، در ميان صفحات اوّل ، نوشتارم را رها مي‌کردي . اميد که اگر جرقه اي در نهادت زده شد ، با آن آتشي برافروزي ، که همه‌ي عمر تو را جزء گرم روانِ کوي دوست قرار دهد .

پروفسور "جرج جرداق" مسيحي ، در کتاب "امام علي صوت العدالة الانسانية" مي گويد : بعضي از خطبه هاي امام علي را بيش از دويست بار خواندم و سير نشدم ، يا جناب علامه ابن ابي الحديد در شرح نهج البلاغه مي گويد : خطبه شقشقيه را من ده ها بار مطالعه کردم و سيراب نگشتم . عالم اهل سنت مي گويد ده ها بار خطبه علي بن ابي طالب را مورد تحقيق و مطالعه قرار دادم و بيست جلد شرح نهج البلاغه مي نويسد !!

از دعای خصوصی تا دعای کمرشکن

آيت الله جوادي آملي با اشاره به نهج البلاغه به شريح محورهاي دعا از زبان امام علي(ع) پرداخت و گفت: " ... ادب دعا را اميرالمؤمنين(ع) به ما آموخت. فرمود : اَلدّاعِي بِلا عَمَلْ کَالرّامِي بِلا وَتَرْ. فرمود: آنکه دعا مي کند و عمل ندارد، مثل تيراندازي است که تير دارد، ولي وَتر ندارد.(وَتر) آن کمان مُنهني است که جلوي اين تير تند تيز را مي گيرد و او را راهنمائي مي کند.

مالک! من براي خود و براي تو از خدا سعادت و شهادت طلب مي کنم

بهترين عمل صفاي دل است. بهترين راه براي صفاي دل اين است که هم در مسئله توحيد براي غيرخدا راه باز نکنيم، هم در مسائل اجتماعي کينه احدي را در دل راه ندهيم. مطمئن باشيم اگر کسي اين دو رکن را فراهم کرد؛ يعني در کار خدا اَحدي را شريک قرار نداد، در مسائل اجتماعي کينه هيچ مسلماني را در دل نداشت، اين دو رکن را که فراهم کرد، اين دعوت کننده، اين داعي يک تيرانداز ماهري است که هم تير تيز دارد و هم کمان مُنهني..." شما دعاهاي حضرت را در نهج البلاغه که تحليل مي کنيد، مي بينيد يا سعادت مي خواهد، يا شهادت مي خواهد، يا رفاقت با انبياء مي خواهد، يا کرامت مي خواهد، يا عافيت مي خواهد، يا سلامت مي خواهد، يا فتوّت و رادمردي و مردانگي مي خواهد و يا عزّت! ببينيد دعاهاي حضرت از اين عناصر محوري بيرون نمي رود. در آن عهدنامه معروف که براي مالک اشتر نوشت، در پايان عهدنامه دعا کرد‌؛ فرمود : مالک! من براي خود و براي تو از خدا سعادت و شهادت طلب مي کنم ! از خدا مي خواهم: أنْ يَختِمَ لِي وَ لَکَ السَّعادَهَ وَ الشَّهادَه إنّا للهِ وَ إنّا إلِيهِ الرّاجِعُونْ.
در آن دعاهاي عمومي مي گويد: نَسأَلُ اللهُ مَنازِلَ الشُّهَداء وَ مَعايِشَهَ السُّعَداء وَ مُفارَقَهَ الأنبياء. ما براي همگان سعادت و منزله شهدا و رفاقت با انبياء را مي خواهيم. به خدا عرض مي کند: وَاجْمَعْ بِينَنَا وَ بِينَهُ- نوع اين دعاها به صيغه جمع است - مي گويد: خدايا! بين ما و بين رسول ات، وَاجْمَعْ بِينَنَا وَ بِينَهُ فِي بَرْدِ العِيشْ وَ قَرارِ النِّعْمَه وَ‌ مُنتَهَي الطُمَأنِينَهِ وَ تُحَفِ الکِرامَه. خدايا ! بين همة ما ونبي ات در آن قرارگاه عيش و زندگي جمع بکن، و در آن آرامش و خنکي سعادت و زندگي جمع بکن! در کمال طمأنينه ما را با او سهيم بکن! آن کرامت ها را که تحفه پيغمبر ميکني، ما را بهره مند بکن !
دعاي امام علي(ع) در ميدان جنگ "... در ميدان جنگ دو دعاي آموزنده دارد؛ هنگامي که جنگ شروع ” چون پيغمبر علي را با آن وضع مي شناخت، که فرمود : من در معراج وقتي حرف مي شنيدم، مثل اينکه صدا شبيه صداي علي بود. اين است که وقتي با خبر مي شود شب 19 علي فرق اش مي شکافد، اشک مي ريزد... عرض ميکرد: ! اَللّهُمَّ إنّا نَشکُو إلِيکَ غِيبَهَ وَلِيّنَا وَ کَثرَهِ عَدُوِّنَا وَ تَشتُتَ اَهوائَنَا. رَبَّنَا افْتَحْ بِينَنَا وَ بِينَ قُومِنَا بِالحَقّ . خدايا ! ما از نبود پيغمبر به تو شکايت مي کنيم. چون پيغمبر، آن رکن طمأنينه را ما از دست داده ايم. در 17 ماه مبارک در جريان بَدر که اوّلين جنگ نابرابري بود که مسلمانها مي ديدند، امير المؤمنين فرمود: همه آن شب متوحّش بودند و متزلزل. تنها کسي که هيچ حادثه اي براي او نبود، رسول اکرم بود. فرمود: در شب جنگ بَدر تا صبح کنار درخت، پيغمبر مشغول مناجات بود، گويا اصلاً فردا جنگي نيست، و امشب شب حمله نيست! آن يک حساب ديگري بود. لذا اميرالمؤمنين عرض مي کند: خدايا! ما از نبود پيغمبر به تو شکايت مي کنيم و از اختلاف دروني به تو پناه مي بريم و شکايت مي کنيم.
آنگاه دعائي که بعضي از انبياء داشتند که در قرآن آمده است، همان دعا را امير المؤمنين(ع) دارد که: رَبَّنَا افْتِحْ بِينَنَا وَ بِينَ قُومِنا بِالحَقّ . اين در آغاز جنگ . در ناعرة جنگ عرض مي کند: خدايا! ما گرچه شهادت طلب کرديم ، امّا فتوّت و مردانگي هم مي خواهيم . اَللّهُمَّ إنْ اَظهَرتَنَا عَلَيهِمْ وَ جَنِّبنَا البَغي وَ سَدِّدْنا بِالحَقّ. وَ إنْ اَظهَرْتَهُمْ عَلَينَا فَارزُقنَا الشَّهادَه وَاعْصِمنَا مِنَ الفِتنَه. اگر ما را بر آنها غالب کردي، ما فاتح شديم، توفيقي بده که تعدّي و تجاوز به زير دست را روا ندانيم. به اسيران رحم بکنيم. همين علي که بعد از ضربت خوردن شب نوزدهم دستور داد به قاتل من مدارا کنيد؛ در ميدان جنگ مردانگي از خدا خواست و مي خواست. خدايا ! آن توفيق را بده که اگر ما فاتح و پيروز شديم، بر دشمن ستم نکنيم. و اگر مصلحت بود که آنها ما را شکست بدهند، مرگ ما را مرگ شهيد قرار بده. ما را از فتنه و بَدآموزي مصون بدار. اين دعاي علي در صحنه جنگ است.
رسيدن به مقام رضا؛ دعاي کمرشکن در بيان امام علي(ع)
"... وقتي حضرت در مقام دعا و ثنا مي ايستاد، عرض مي کرد: خدايا ! هذا مَقامُ مَنْ اَفرَدَکَ بِالتُّوحيدِ الَّذِي هُوَ لَکْ وَ لَمْ يَرَ مُستَحِقَّاً لِهذِهِ المَحامِدِ وَ المَمَادحِ غِيرَکْ . وَ بِي إلِيکَ فاقَهٌ لا يَجبُرُ مَسکَنَتَهَا إلا فَضلُکْ . فَهَبْ لِي رِضاکْ وَ أغنِنَا عَنْ مَدِّ الأيدِي إلي سَواکْ . إنَّکَ عَلي کُلّ شِيءٍ قَدِير. خدايا ! اين مقامي که من ايستاده ام، مقام توحيد است. من به عنوان يک عبد موحّد در پيشگاه مولاي واحد ايستاده ام. هيچ مدحي جز براي تو نيست. هيچ حمدي جز براي تو نيست. من يک نيازي دارم کمر شکن! و تو جابر عَظم کسيري! هر شکسته اي را تو جبيره مي کني .
يکي از دعاها و فرازهاي جوشن کبير و ادعيّة ديگر در اين دعاها اين است که: يا جابِرَ العَظمِ الکَسِير. اي خدائي که هر استخوان شکسته اي را تو شکسته بندي مي کني، جبيره مي کني، جبران مي کني. هر دل شکسته اي را او جبيره مي کند. حضرت عرض کرد: من يک درد کمر شکن دارم که هيچ چيزي اين شکسته را جبران نمي کند، مگر کَرم تو. و آن اين است که مرا به مقام رضا برساني. هر چه تو کردي، من خوشم بيايد. و دست ما را از دراز شدن به سوي اين و آن کوتاه بکن! ما را به خودت نيازمند بکن! هَب لِي مِنْ رِضاکْ، هَب لَنَا مِنْ رِضاکْ وَ اَغنِنا عَنْ مَدِّ الأيدي إلي سِواکْ.
” 20 سال قبل از جريان سيّدالشهداء، عليّ بن أبيطالب گريه کرد. از جريان صفّين که برمي گشتند، ‌آمدند يک سرزميني، با دست مبارک اشاره کرد، فرمود: هاهُنا هاهنا. يک مقدار خاک را گرفتند بعد بُو کردند، فرمود: همين جاست ، همين جاست. عرض کردند: چي اينجاست؟ فرمود: رادمرداني که عاشقان کوي حقّ اند،‌ اينجا مي آرمند. اينجا سرزمين کربلاست. اگر کسي اينها را خوب بشناسد، نيازي به آن پِيرايه ها نيست، اشک مي آيد. و آن اشک عبادت است. “ چيزي از غير تو طلب نکنيم اين روح بلند است. آن هم فتوّت و مردانگي است که نسبت به کافران هم ما رادمرد باشيم .
دعاي امام علي(ع) در مسائل خصوصي
پروردگارا ! همه نعمت ها را تو دادي. همه نعمت ها را هم ما بايد به تو تحويل بدهيم. جان دادي، بايد برگردانيم. چشم و گوش دادي، بايد برگردانيم. اعضاء و جوارح و جوانح دادي، بايد برگردانيم. حرفي در او نيست. ولي خدايا ما را کريمانه زنده کن و ما را کريمانه بميران. خدايا ! در هنگام استرداد اين وديعه ها اوّلين چيزي که از ما مي گيري، جان ما باشد. اين طور نباشد که ما ذليلانه بميريم . اوّل چشم را بگيري، دست را بگيري، پا را بگيري، ما را فلج کني، بعد ببري؛ اينچنين نباشد. اَللّهُمَّ اجْعَلْ، اين از دعاهاي نوراني نهج البلاغه است که اين دعاها و از اين رقم دعاها در نهج فراوان است که اين ادب کرامت است.
اَللّهُمَّ اجْعَلْ نَفسِي اَوَّلَ کَرِيمَهٍ تَنتَزِعُها مِنْ کَرائِمِي وَ اَوَّلَ وَدِيعَهٍ تَرتَجِعُهَا مِنْ وَدائِعِ نِعَمِکَ عِندِي؛ خدايا ! همه نعمت ها امانت است، همه را به تو بر مي گردانيم. اين دعا درس کرامت مي دهد.
دعاي حضرت اميرالمؤمنين(ع) در امور اقتصادي
خدايا! همه نعمت ها به دست توست، به جاي اينکه مع الواسطه به ما نعمت بدهي، بي واسطه ما را تأمين کن که ما منّت اين و آن نکشيم و نچشيم . اَللّهُمَّ صُنْ وَجهِي بِاليَسارْ وَ لا تَبدُلْ جاهِي بِالإقتارْ فَاَستَرزِقَ طالِبي رِزقِکِ وَ اَسْتَعْطِفَ شِرارِ خَلقِکَ فَاُفتَتَنَّ بِخَمِّ مَنْ أعطانِي وَ بِضَمّ مَنْ مَنَعَنِي وَ أنْتَ مَعَ ذلِکَ وَلِيُّ الإعطاء وَالمَنْع. خدايا ! آبروي ما را با داشتن حفظ بکن! خدايا ! آبروي ما را با فقر نريز! خدايا ! آنچه را که به ما مي رسد، از توست. بکوشيم که بي واسطه از تو بگيريم، نه به وسيله اين و آن بگيريم، تا از اين و آن حقّ شناسي کنيم و کسي که به ما چيزي نداد، گِله کنيم. اين دعاها درس کَرم مي دهد.
شما وقتي دعاهاي حضرت را در نهج البلاغه بررسي مي کنيد، همين است که يا سعادت طلب مي کند، يا رفاقت با انبياء مي خواهد، يا شهادت مي خواهد، يا کرامت مي خواهد، يا عافيّت مي خواهد، يا فتوّت و رادمردي و مردانگي طلب ميکند، يا سلامت دين و دنيا را ميخواهد. نَسأَلُ اللهَ المُعافاتَ فِي الأديانْ کَمَا نَسأَلُهُ المُعافاتَ فِي الأبدان : همانطوري که ما از خدا عافيّت بدن مي خواهيم، عافيّت دين را هم طلب مي کنيم. از نبي اکرم(ص) سؤال کردند: شما در شب قدر از خدا چه مي خواهيد؟ فرمود: من اگر شب قدر را درک کنم ، از خدا عافيّت طلب مي کنم. عافيّت همين عافيّت علوي است که در نهج البلاغه آمده؛ هم عافيّت دين، هم عافيّت دنيا . هم عافيّت بدن، هم عافيّت جان و نظام. در جرياني که شما با خبر هستيد دنيا چه مي گذرد، يک ميليارد مسلمان در چه حالت اند؛ اين خطوط کلّي دعا را از وليّ دعا بياموزيم، براي همه مسئلت کنيم. اينچنين نباشد که فقط براي خود دعا کنيم .
آنها که اين دعاها را به ما آموختند‌، براي همه خواستند. آنها که در نماز مي گويند: إيّاکَ نَعبَدُ وَ إيّاکَ نَستَعِينْ، ديدشان خيلي بلند است. نمي گويند: تنها من عبادت مي کنم و اين متکلّم مع الغير،‌ يعني ما عبادت مي کنيم ، منظور اين باشد که من با همه شئون ادراکي ام، درکي ام، تحريکي ام، اعضاء و جوارح ام که در دعاي عرفه آمده است تو را عبادت مي کنم، اين حدّ نيست. نه تنها ما، يعني مسلمين عالم تو را عبادت مي کنيم، اين حدّ ام نيست. ما، يعني مجموعه نظام آفرينش. چون خدا به ما فرمود: شما به همراه همه اين قافله ها حرکت کنيد، ” امير المؤمنين عرض کرد: چرا گريه مي کني؟ فرمود: در ماه مبارک رمضان تو مشغول نمازي، سر مطهّرت با خون ات رنگين مي شود! خوب حالا کِي بود؛ 25 سال که خود حضرت خانه نشين بود، 5 سال تقريبي هم حکومت کرد، اين شده 30 سال. 30 سال تقريباً بعد از رحلت رسول اکرم اين حادثه تلخ جهاني رخ داد. حالا آن خطبه شعبانيّه کي بود، آن روشن نيست. حداقلّ 30 سال قبل از ضربت خوردن علي(ع)، پيغمبر(ص) گريه کرد .چه قدر اين مصيبت تلخ است !! “
تأکيد بر گريه آگاهانه بر اهل بيت(ع) عبادت است
سعي کنيم گريه عاقلانه عارفانه بدون پِيرايه؛ آن گريه يقيناً عبادت است. نيازي به افزايش و کاهش نيست. جريان شهادت عليّ بن أبيطالب (ع) به قدري درد آور است که قبل از اتّفاق اش، اين خطبه شعبانيّه در چه سالي اتّفاق افتاد. اميرالمؤمنين به پيغمبر فرمود: چرا گريه مي کني؟ فرمود: در ماه مبارک، در حال نماز شمشيري مي آيد، سر مطهّر ات با خون اش رنگين مي شود! عرض کرد: بِسَلامَهٍ مِنْ دِينِي ؟ عرض کرد: آن وقتي که شمشير بر سرم مي آيد، دين من سالم است؟ فرمود: آري، دين ات سالم است. اين آن علي است !!
پيامبر(ص) در معراج صداي حضرت علي(ع) را شنيد
اين جريان فُزتُ و‌َ رَبِّ الکَعبِه. که در سحر 19 ماه مبارک رمضان عليّ بن أبيطالب گفته بود، اينها علي را نشان نمي دهد. چون چند سال قبل از اين حادثه يکي از شاگردان عليّ بن أبيطالب در هنگام ضربت خوردن و شمشير ديدن گفت: فُزتُ وَ ‌رَبِّ الکَعبِه. ما چون نرفتيم به سراغ آن مقامات بلند،‌ خيال مي کنيم حضرت علي يعني عالي ترين مقام اش اين است که وقتي شمشير خورد، بگويد : فُزتُ وَ رَبِّ الکَعبِه. در حالي که او کساني را تربيت کرد، شاگرداني را تربيت کرد که چند سال قبل از او يک همچنين حادثه اي براي آنها اتفاق افتاد، گفتند : فُزتُ وَ رَبِّ الکَعبِه . از پيغمبر سئوال کردند: شما وقتي در معراج رفتي، خيلي حرف شنيدي. آن حرف هائي که شنيدي شبيه لهجه کي بود؟ فرمود: آن حرف هائي که من شنيدم شبيه لهجه عليّ بن أبيطالب بود. علي را بايد آنجا ها جستجو کرد. اين فُزتُ وَ رَبِّ الکَعبِه را شاگرد علي، قبل از علي، چند سال قبل از مرگ علي گفت. چون پيغمبر علي را با آن وضع مي شناخت، که فرمود : من در معراج وقتي حرف مي شنيدم، مثل اينکه صدا شبيه صداي علي بود. اين است که وقتي با خبر مي شود شب 19 علي فرق اش مي شکافد، اشک مي ريزد...

همه آثار سخن با معبود
دعا به انسان اعتماد به نفس داده و از يأس و نااميدي بازداشته و به تلاش و كوشش بيشتر دعوت مي كند. دعا هنگام حوادث سخت و طاقت فرسا به انسان قدرت و اميدواري و آرامش مي بخشد و ازنظر رواني، اثر غير قابل انكاري دارد. به طوري كه رهايي از مشكلات، شفاي بيماري، كسب نعمت هاي الهي و دستيابي به منزلت حقيقي و دفع بلاها را مي توان آثار ديگر دعا برشمرد؛ روياهايي كه با قرآن به سر گرفتن و ذكر جوشن كبير به حقيقت مي پيوندد. اما آرامش روحي و رواني را نمي توان از جمله آثار دعا حذف كرد. چرا كه يكي ديگر از مهم ترين نقش هايي كه مناجات مي تواند داشته باشد رسيدن به آرامش از سوي شخص است. چنان كه براساس يك تحقيق ملي در آمريكا كه بر روي دانشجويان 46 دانشگاه و دانشكده اين كشور صورت گرفت مشخص شد دانشجويان به دور از فعاليت هاي مذهبي دوبرابر دانشجوياني كه به فعاليت هاي مذهبي مي پردازند مشكلات افسردگي و ضعف سلامت روان دارند.
به اعتقاد محققان نيز مذهبي بودن و دعا و نيايش با خدا در سلامت روان و بهزيستي رواني فرد اثرگذار است. البته اين نتايج همچنين نشان داده است كه از مجموع 3680 دانشجويي كه مورد مطالعه قرار گرفتند 77 درصد آنها به دعا و نيايش مي پردازند. «هر انساني در زندگي، دچار گرفتاري و مشكلاتي شده اضطراب و نگراني برايش دست مي دهد و در برخي موارد، نجات و رهايي از آن، خارج از توان انسان است و تحمل آن در درازمدت از توان انسان خارج است بنابراين بهترين راه براي نجات از اضطراب و نگراني، دعا و نيايش با خداست چرا كه «دعا كليد رحمت و نور و چراغي در تاريكي است.» «دعا و نيايش ضمن كسب آرامش، در فعاليت هاي مغزي انسان نوعي انبساط باطني و گاهي روح قهرماني و دلاوري را تحريك مي كند. دعا براساس تحقيقات تجربي انجام شده با افسردگي رابطه منفي دارد. در دعا و نيايش به منظور تقرب به درگاه پروردگار به سوي مبدا غيرمادي جهان هستي مي گرايد و در اين گرايش واقعيت اصلي و سرمايه هاي جنبه هاي خود را درك مي كند و اين گونه او از چنگ نااميدي رهايي مي يابد.»
«بنابر آيات قرآن كريم يكي از راه هاي رسيدن به آرامش، ذكر خدا عنوان شده است . مصداق برجسته ذكر خدا همان دعاست. اگر انسان با معبود خويش ارتباط داشته باشد در هر شرايطي از جمله موقعيت هاي دشوار زندگي هرگز سراسيمه نمي شود.» «ممانعت از انحراف انسان ديگر آثار دعاست. انسان در حال دعا خود را به يك نيروي بالاتر و قوي تر كه زندگي وي تحت تاثير اوست مي بيند و هرگز به بيراهه كبر و غرور نمي رود. خود را از انحرافات فكري و اعتقادي نگه مي دارد زيرا خود را محتاج و در همه مواقع نيازمند به او مي داند. از سوي ديگر وقتي انسان گناه و انحراف را از عوامل عدم اجابت مي بيند موجب مي گردد با اطاعت از اوامر آن نيروي قدسي موانع اجابت دعا را از مسير راه بردارد چنان كه در دعاي كميل مي خوانيم خدايا گناهاني كه باعث حبس شدن دعاي من مي شوند را ببخشا.»
بن بست انحرافات اجتماعي با دعا
جلوگيري از انحراف و آسيب هاي اجتماعي را از مهم ترين آثار دعا و مناجات به ويژه در ماه مبارك رمضان مي داند. «هر آيين و هر نوع مذهبي از گذشته هاي دور كه دست ساز بشر و بت پرست بوده اند اعتقادات و باورهايي داشتند كه مانع از آسيب و انحراف در جامعه شان شده است. اديان توحيدي كه منبع الهي دارد در جلوگيري از ورود فرد به جرم و بزه و آسيب بسيار موثرتر و خودكنترلي بيشتري در فرد داشته اند. به طوري كه هر فرد را پليس و نگهبان خودش كرده تا از بروز مشكل و انحراف جلوگيري كند. چون فرد خودش را به خدا نزديك تر مي داند.» «به منظور بررسي دقيق اين موضوع تحقيقي به عنوان نمونه در اروپا انجام شد در مورد علت افزايش خودكشي و مقايسه خودكشي بين پروتستان ها و كاتوليك ها ، نتايج بررسي جامعه شناسانه نشان داد كاتوليك ها كمتر از پروتستان ها خودكشي مي كنند. چون كاتوليك ها يكشنبه ها به كليسا مي روند و در جمع شركت مي كنند و دعاهاي جمعي دارند بنابراين نسبت به پروتستان ها كه كمتر مشغول نيايش و عبادتند احساس بي كسي و تنهايي نمي كنند.»
توجه به زمان و مكان دعا
دعا براي استجابت نياز به زمان و مكان خاص خود دارد. «همه زمان ها براي عبادت و دعا و همه مكان ها براي انجام آن خوب است ولي هيچ شكي نيست كه برخي از زمان ها و مكان ها از شرافت و كرامت بيش تري برخوردار هستند. چنان كه خداوند شب را زمان دعا و نيايش دانسته است و در آياتي از بندگان خواسته كه شب ها از بستر گرم و نرم خود برخيزند و به عبادت و دعا و تفكر در حقيقت هستي بپردازند تا راز هستي بر ايشان گشوده شود و فلسفه آفرينش بر ايشان معلوم شود.» «ماه رمضان ماه مباركي است كه قرآن نازل در آن فرو فرستاده شده است و خداوند در آياتي از جمله سوره قدر و آيات نخست سوره دخان به اين مسئله توجه مي دهد. پس اين شب ها بهترين شب ها براي دعاست.»

آثار دعا و نيايش در سلامت روح و جسم                 دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند... 
دعا و نيايش در زندگي و سرنوشت انسان، آثار ارزشمندي داشته و در معارف ديني، به خصوص عرفان اسلامي از اهميت ويژه برخوردار است؛ تا بدان جا كه عرفا آن را يكي از ابواب كشف و شهود حقايق، براي اولياي الهي دانسته اند. اما اين گفته نيز حقيقت دارد كه بيشتر مردم، قدر نعمت مناجات را نمي دانند چرا كه مناجات داراي معارف بالايي است كه جز اهلش كه همان اولياي خدا هستند و از طريق كشف و شهود به آن رسيده اند كسي از آن آگاهي ندارد. پس ماه رمضان ماه مبارك و البته بهترين شب ها براي قرآن صاعد يعني دعاست تا هر آن چه را كه نداريم از فقر ذاتي از خدا بخواهيم و با اتصال به خدا به غناي بالغير برسيم. دعا در مفهوم واقعي آن يك نوع كسب قابليت براي تحصيل سهم زيادتر، از فيض بي پايان پروردگار است و انسان به وسيله دعا، توجه و شايستگي بيشتري براي درك فيض خداوندي و راه يابي به درگاه الهي پيدا مي كند. 
چرا بايد دعا كرد؟
اما چرا انسان به تقاضا كردن از خداوند نه تنها فراخوانده شده بلكه تشويق هم مي شود؟ چه سري در نماز و دعا نهفته است كه آدمي بايد از خداوند طلب كند و بيشتر بخواهد به ويژه در ماه مبارك رمضان؟ خداوند نيز خود در قرآن كريم و در سوره بقره فرموده اند: و چون بندگان درباره من از او تو پرسند، من نزديكم، چون نيايشگر مرا بخواند، نيايش او را پاسخ مي دهم. به تعبير پيامبر اكرم(ص) دعا سلاح مؤمن، ستون دين و نور آسمان ها و زمين خوانده شده است. و در روايتي ديگر برترين عبادت ها از نظر ايشان، دعاست و هرگاه خداوند به بنده اي اذن و توفيق دعا دهد، در رحمت را به روي او بگشايد. بي گمان هيچ كس با دعا كردن، هلاك نمي شود. 
امام علي(ع) مي فرمايند آن كس كه ملكوت در دست اوست اجابت دعاي تو را ضمانت كرده است و در وصيتي به امام حسن(ع) مي فرمايند: بدان كسي كه خزائن دنيا و آخرت در دست اوست، به تو اجازه داده است تا او را بخواني و به تو فرمان داده است از او بخواهي تا به تو عطا كند و او مهربان و بخشنده است، ميان تو و خودش، حجابي ننهاده و تو را به آوردن واسطه و ميانجي، وادار نكرده است... سپس كليد خزائن و گنجينه هايش را كه همان دعا و خواستن از اوست، در اختيار تو نهاده است پس هرگاه تو بخواهي، با دعا كردن، در همان گنجينه هاي او را مي گشايي. دعا يا نيايش عرض نياز به درگاه خداوند و فراخواندن اوست و بايد فراخواندن خويش به سوي خداوند هم دانست زيرا او از رگ گردن به ما نزديك تر است و اين ماييم كه از او دوريم. حال در ماه صيام اين فرصت فراهم شده كه دستان دعا بالا رود و زبان به ذكر مشغول شود، نگاه هاي منتظر هم بايد براي اجابت به آسمان ها دوخته شود. در اصل، آدمي با فراخواندن خود به سوي كسي كه از ما به ما نزديك تر است تلاش مي كند تا خود خويش را كه از يار جدا افتاده به جانب او كه حضور مطلق و حاضر ناظر است، فرا بخواند و اين ماييم كه به تناسب و به مراتب سرگرمي ها و غفلت هاي مان از او غايبيم. 
كي رفته اي زدل كه تمنا كنم تو را         كي بوده اي نهفته كه پيدا كنم تو را 
غيبت نكرده اي كه شوم طالب حضور     پنهان نگشته اي كه هويدا كنم تو را 
معارف الهي در دعا 
«محبوب ترين اعمال نزد خداوند سبحان در روي زمين دعا و برترين عبادت ها عفت و پاكدامني است.» از اين روايت اين طور استنباط مي شود كه در اين مساله رازي نهفته است. در روايت ديگر آمده است كه دعا انسان را از گزند دشمنان مي رهاند و درهاي روزي را براي او مي گشايد و امام صادق(ع) دعا را از جنگ افزار آهنين نافذتر مي داند. در واقع دعا محبوب خداوند است چون خودش فرمان مي دهد كه دعا كنيد و اهل دعا بايد اهل راز و نياز باشند. 
تاكيد بر نمازهاي پنج گانه و نماز شب، كم كردن خواب و بيشتر قرآن خواندن به ويژه قرائت سوره مزمل، تنظيم برنامه هاي مقرر براي زندگي، خواب و دعا، كم خوري و شركت نكردن در مجلسي كه فقرا حضور ندارند، وفاي به عهد، داشتن حالت انتظار و اميد به استجابت دعا و غيره كه همگي خودسازي انسان را تسهيل مي كند، از مواردي است كه بايد توجه كرد. چرا كه حضرت حق اشاره به اين دارند كه با فراهم كردن شرايط استجابت دعا كه همان خودسازي است مي توان به خواسته ها در ماه مبارك رمضان دست يافت. دعا نشانه عبادت و بندگي است، دعا را به تعبير روايات و احاديث اسلحه مومن و ستون دين همچنين نور آسمان و زمين مي داند كه موجب تقويت انسان با ايمان و پايداري دين و نهادينه شدن دين در نهاد و فطرت او مي شود كه دعا فطرت او را نوراني مي كند و اينها ويژگي هاي اصلي خودسازي است. 
دعا متن عبادت است 
در روايات آمده است كه دعا متن عبادت است و هيچ كس از اهل دعا به هلاكت نمي رسد. حتي دعا مي تواند مرگ را به تاخير بيندازد و يا در روايت ديگري از اميرالمومنين علي(ع) آمده است كه دعا كليدهاي پيروزي و گنجينه هاي رستگاري است. خدايا قلبم را از نفاق و دورويي و كردارم را از ريا و خودنمايي و زبانم را از دروغ و چشمانم را از خيانت و بي عفتي پاك كن. آنچه در ماه رمضان موجب خودسازي هم مي شود برقراري ارتباط با خالق است و خداوند متعال مي فرمايند بخوانيد مرا تا اجابت كنم شما را. 
دعا، تسهيل آموزش بندگي
دعا و نيايش به درگاه پروردگار عالم داراي آثار ومراتبي است و از آنجا كه ادعيه داراي بخش هاي مختلفي است، كارشناسان نيز معتقدند كه هر بخشي داراي مفاهيم و اهداف عميق منحصر به فرد است. اولين اثر ارزشمند دعا و نيايش، آشنايي با معارف اسلامي خوانده مي شود. به طوري كه ائمه معصوم در آداب دعا و نيايش به ما آموزش داده اند كه هنگام دعا، ابتداء اسماء و صفات الهي، قدرت و عظمت او را يادآور شده و بر محمد(ص) و آل محمد(ع) درود بفرستيد و بر ضعف، ناتواني، گناه و كوتاهي خود در رعايت احكام الهي، اعتراف كنيد. سپس زمان خواستن حاجت و نياز فرامي رسد.
«يادآوري اسماء، صفات و قدرت الهي و اعتراف به عجز و ناتواني خود، بهترين درس براي شناخت خداي سبحان و آشنايي با معارف اسلامي است. همان طور كه امام صادق(ع) با تأكيد بر آيات قرآن كريم مي فرمايند: مردم بدانند كه خداوند قادر است هر آنچه را بخواهند به آنان بدهد.» او در بيان آثار و نقش دعا در زندگي انسان مي گويد: «دعا، انسان را به منبع خير و كل متصل مي كند و باعث مي شود انسان از وضعيت مهجور بودن كه مخصوصاً در عصر جديد عامل شكل گيري بسياري از انحرافات، افسردگي ها و ناهنجاري ها و حتي در شكل خاص آن پوچ گرايي و نهيليسم شده است، دور شده و امكان اتصال و گفت وگو با وجود خداوند متعال را بيابد و همواره در حفظ اين اتصال تلاش مي كند تا بتواند دردهايش را التيام بخشد.»
ابتداي اغلب دعاها با حمد و ثناي الهي و خداشناسي آغاز مي شود و به نوعي آموزش توحيد و آموزش معاد است. به طور مثال دعاي كميل و مناجات هاي مختلف از ائمه(ع) حاوي آموزش هاي والا با بيان و ادبيات عاطفي و گيراست چرا كه همين آموزه ها را اگر بخواهيم مدنظر قرار دهيم مي بينيم كه انتقال مفاهيمش به انسان چقدر سخت بوده اما حال كه به شكل دعا درآمده است، مسير كوتاه شده و انسان را در معرض تكرار صفات الهي قرار مي دهد.»
بخش دوم دعاها عموماً طرح مباحثي است كه انسان با خداي خودش ارتباط مي يابد و تفاوتش با دعاهاي شخصي ما اين است كه دعاها به جهت اين كه از معصومين(ع) به ما رسيده ناظر بر يك تلقي بسيار متعالي و وصف خداوند همچنين توقع انسان از خود و مطالبه اي كه از خداوند دارد را ارتقا مي دهد.» البته بخش پاياني دعا هم با شكر و سپاس از خداوند متعال به پايان مي رسد تا عقبه عبادت را براي او تداعي كند كه با حمد او شروع مي شود و درخواست و تمنايي براي به دست آوردن فيض الهي است و با شكر و سپاس به پايان مي رسد.
زمينه هاي دعا بايد فراهم شود
ادعيه به انسان مي آموزد كه بهترين ها و كل را از خداوند بخواهد و استمداد كند. بنابراين با توجه به اين كه فرصت هاي ناب مثل شب هاي قدر و يا ايامي مثل روزهاي ماه مبارك رمضان بسيار زودگذر و فرصت محدودي است توصيه مي شود به عنوان بهترين زمان استجابت دعا غنيمت شمرده شود. شرط اول دعاكننده آن است كه مقام عبوديت و بندگي و به ديگر بيان، نياز دائمي خود را نسبت به خالق خود بشناسد، يعني به مقام خود آگاه بوده و بداند كه فقيرمطلق است و غني مطلق او است. اميرالمومنين(ع) مي فرمايد: معبودا! درخواست من از تو، مشابه درخواست ديگر درخواست كنندگان نيست، زيرا هرگاه خواسته درخواست كننده به او عطا نشود، از درخواست خودداري مي كند، ولي من در هيچ حالي از درخواست از تو بي نياز نيستم. معبودا! از من خشنود باش و اگر از من خشنود نيستي از من درگذر، زيرا گاه آقا از بنده خود در مي گذرد، در حالي كه از او خشنود نيست. چگونه تو را بخوانم در حالي كه من منم؟! و چگونه از تو نوميد گردم كه تو تويي؟!!
شرط دوم براي دعاكننده اين است كه خداي خود را به وصف بي نيازي مطلق بشناسد. بداند كه خدا براسرار دروني او آگاه و در برآوردن نيازهاي او تواناست و هيچ چيز در برابر قدرتش مانع نخواهد بود. كليني نقل مي كند: پيامبر اكرم(ص) در يكي از جبهه هاي جنگ در دامنه كوهي مشغول استراحت بودند. يكي از مشركان با استفاده از اين فرصت، خود را به آن حضرت رساند و با شمشير آخته بر بالاي سر آن حضرت ايستاد و گفت: من ينجيك الان؟ اكنون چه كسي تو را نجات مي دهد؟
حضرت بي درنگ فرمودند: ربي و ربك؛ پروردگار من و تو. يعني بين سر من و لبه تيز شمشير تو قدرتي هست كه تو آن را نمي بيني. آن مشرك كه به اين باورها معتقد نبود، پوزخندي زد و شمشير خود را پايين آورد تا ضربه اي بر حضرت وارد كند، ولي با عكس العمل به موقع پيامبر، شمشير از دست او به طرفي پرتاب شد. آن گاه حضرت شمشير از نيام كشيد و فرمود: «من ينجيك مني؟» آن مشرك پاسخ داد: كرامت تو، زيرا انساني بزرگوار هستي! آن گاه حضرت از كشتن او صرف نظر كرد. در نهج البلاغه هم آمده است: لايصدق ايمان عبد حتي يكون بما في يدالله اوثق منه بما في يده: ايمان بنده، راست و صادق نيست تا اين كه اميد او به آنچه در دست خدا است، بيشتر از اميد خود به آنچه در دست خود او است، باشد

چرا خدا به برخی دعاها پاسخ نمی‌دهد

آيت‌الله تهراني : وقتي مي‌خواهي از خدا تقاضا کني، نگاهي هم به سوابق گذشته‌ات بکن و بگو: خدايا! مرا ببخش. بعد با صدق نيت، استغفار کن. ماه مبارک رمضان، ماه تلاوت قرآن و ماه دعا است؛ دعاي به خير براي خود و ديگران، حال چه مادّي باشد و چه معنوي و به‌ خصوص در ليالي قدر که به آن سفارش شده است. در روايت موثّقّه زراره داريم که شب نوزدهم، ليله تقدير بود. يعني شبي که مسائل موجودات را نسبت به سال آينده بررسي و اندازه‌گيري مي‌کنند و در آن روايت داشت که شب بيست و يکم ليله ابرام است؛ يعني در امشب آنچه را نسبت به شخص بررسي و اندازه‌گيري کرده‌اند، ثبت و ضبط مي‌کنند و بعد آنچه را که نسبت به سال آينده مناسب ديده‌اند، در شب بيست و يکم قرار مي‌دهند. عرض کردم اگر بنا باشد که بررسي و اندازه‌گيري‌ها بر محور سوابق باشد، يعني براساس آنچه سال گذشته انجام داده‌ايم، سال آينده را براي ما ترسيم کنند، مصيبت است؛ لذا عرض کردم شب نوزدهم شب شرمندگي است.
ترميم گذشته و ترسيم آينده
اينجا جمع شده‌ايم و خيلي ساده چه مي‌خواهيم؟ دو تا چيز مي‌خواهيم. يک: ترميم نسبت به گذشته، دو: ترسيمِ خوب نسبت به آينده. چقدر بد بوديم! آيا مي‌بخشي؟ ترميم گذشته؛ به اين معنا که ما بد کرديم و اين قابل انکار نيست. سال گذشته اين‌قدر گناه و خطا کرديم که خودمان نمي‌توانيم خطاهايمان را بشماريم، پس اوّلين چيزي که مي‌خواهيم درخواست کنيم ترميم گذشته است و آن اينکه: خدايا عفو کن! به تعبيري که در قرآن هم وجود دارد، صفح جميل کن. خيلي ساده بگويم: خدايا! نديده بگير؛ امشب اين‌طور با ما برخورد کن. صحيفه اعمالِ ما را که «نعوذ بالله»، به خطاهايمان آلوده شده است، پاک و تميز کن، تا روي اينکه براي سال آينده تقاضا کنيم را داشته باشيم. اوّل بايد تقاضاي ترميم گذشته را داشته باشيم؛ همان تعبيري که در روايات و از پيغمبراکرم براي ليله قدر وجود دارد: از خدا طلب عفو کنيد و به تعبير اهل معرفت ستّاريتِ ناشي از غفّاريتِ خدا را بخواهيم. به طوري که هيچ‌گونه تبعاتي نسبت به خطاهاي گذشته‌مان براي ما نباشد.
چه مقدار از گناهانم بخشيده مي‌شود؟ بعد آن‌ وقت سراغ ترسيم مي‌آييم. به اين معنا که: خدايا! سال آينده را سال خوبي براي ما ترسيم کن، يعني امر کن که سال خوبي باشد. در اينجا مطلب مهمّي است و به ذهن همه‌مان مي‌آيد که: ما ترميم را از خدا تقاضا مي‌کنيم و طلب عفو مي‌کنيم؛ حالا سؤال پيش مي‌آيد: چون من يک موجود کوچک و محدود و کوته نظر هستم، پس تا چه حد خدا عفو مي‌کند؟ بنابراين اوّل سؤال اين است که آيا عفو مي‌کند يا نه؟ و دوّم هم چقدر؟
سؤال: چرا خدا به دعا پاسخ نمي‌دهد؟
روايتي است که عثمان‌بن‌عيسي از امام صادق(ع) نقل مي‌کند. راوي مي‌گويد: «قُلتُ»؛ يعني به حضرت عرض کردم: «آيتَانِ فِي کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَطْلُبُهُمَا فَلَا أَجِدُهُمَا»؛ دو آيه در قرآن است که مي‌خواهم ببينم مصداقي در خارج دارند يا ندارند؟ گشتم و مصداقي هم پيدا نکردم، «قَالَ وَ مَا هُمَا»؛ حضرت به او مي‌گويد: آن دو آيه کدام است؟ در نقلي است که، «لا اَدري ما تَأويلُه»؛ نمي‌دانم که تأويل اين دو آيه چيست؟ «وَ مَا هُمَا قُلْتُ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَکُمْ»؛ اين آيه که من را بخوانيد، از من درخواست کنيد و من جوابگوي درخواست شما هستم، «فَنَدْعُوهُ وَ لَا نَرَى إِجَابَةً»؛ از خدا حاجت مي‌خواهم امّا از اجابت خبري نيست و به تعبير ما مي‌خوانم ولي پاسخي نيست. امام صادق(ع) فرمود: «قالَ(ع) أَ فَتَرَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَخْلَفَ وَعْدَهُ»؛ تو فکر مي‌کني که خدا خلف وعده مي‌کند؟ يعني وعده مي‌کند و بعد به آن عمل نمي‌کند؟ «قُلْتُ لَا»، نه! چنين چيزي نيست، «قَالَ فَمِمَ ذَلِکَ»؛ بگو پس چه‌طور شده که مي‌خواهي و بعد هم مي‌بيني به اجابت نرسيد و مي‌گويي چنين چيزي نيست؟ علّت آن چيست؟ حضرت به او مي‌گويد: من علّت آن را به تو مي‌گويم. «قَالَ لَکِنِّي أُخْبِرُکَ»؛ به تو خبر مي‌دهم.
استجابت دعاي مطيعين
در اينجا حضرت انسان‌ها را دو گروه مي‌کند، «مطيع‌ها» و «عاصي‌ها». گروه اوّل: «مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِيمَا أَمَرَهُ ثُمَّ دَعَاهُ مِنْ جِهَةِ الدُّعَاءِ أَجَابَهُ»؛ حضرت فرمودند: کسي که خدا را در آن امري که کرده اطاعت کند و بعد از خدا در آن جهتي که با او هم سو باشد، تقاضا کند، خدا جوابش را مي‌دهد. «قُلْتُ وَ مَا جِهَةِ الدُّعَاءِ»؛ امّا جهت دعا چيست؟
براي اجابت دعا چه کنيم؟
حضرت در اينجا مطيعين را کنار مي‌گذارد و آن چيزي را که مبتلا به همه است و مربوط به عاصين است وسط مي‌کشد. حضرت ميفرمايد: تَبْدَأُ فَتَحْمَدُ اللَّهَ وَ تَذْکُرُ نِعَمَهُ عِنْدَکَ؛ ابتدا نسبت به نعمت‌هايي که به تو عنايت کرده ثناگو باش،ثُمَّ تَشْکُرُهُ ثُمَّ تُصَلِّي عَلَى النَّبِي(صَ)؛ از خدا نسبت به نعمت‌هايش تشکّر کن و به پيغمبر درود بفرست،ثُمَّ تَذْکُرُ ذُنُوبَکَ. مهم اينجا است. سراغ گناهاني که کردي برو، فَتُقِرُّ بِهَا؛ اعتراف کن. بگو: خدا! بد کرد. تک‌تکِ معصيت‌ها را در ذهن خود بياور، ثُمَّ تَسْتَعِيذُ مِنْهَا؛ پس با اين خطاهايت به خدا پناه ببر، فَهَذَا جِهَةُ الدُّعَاءِ بعد دارد: تَعْتَرِفُ بِذُنُوبِکَ؛ تک‌تکِ گناهاني که به يادت مي‌آيد، «أَوْ بِمَا ذَکَرْتَ مِنْهَا»؛ هر چقدر که يادت آمد، «وَ تُجْمِلُ مَا خَفِي عَلَيکَ مِنْهَا»؛ و اجمالاً آن‌هايي که در نظرت نيست، فَتَتُوبُ إِلَى اللَّهِ مِنْ جَمِيعِ مَعَاصِيکَ؛ و بعد هم از تمام گناهانت توبه کن.
گناهانت را به ذهن بياور نه زبان!
«وَ أَنْتَ تَنْوِي أَلَّا تَعُودَ»؛ گناهاني که کرده‌اي و يادت است به ذهن بياور، نه اينکه به زبانت بياوري و بعد در مورد آن‌هايي هم که يادت نيامد بگو: خدايا! همه خطاهايم را در نظر بياور و بعد در مقابل خدا بنا را بر اين بگذار که ديگر اين کارها را نکني. «وَ أَنْتَ تَنْوِي أَلَّا تَعُودَ»؛ نيت کن که ديگر اين کارها را نمي‌کنم، وَ تَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِنْهَا بِنَدَامَةٍ؛ از گناهانت به خاطر پشيماني واقعيات پوزش بطلب. «وَ صِدْقِ نِيةٍ وَ خَوْفٍ وَ رَجَاءٍ وَ يکُونُ مِنْ قَوْلِکَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَعْتَذِرُ إِلَيکَ مِنْ ذُنُوبِي وَ أَسْتَغْفِرُکَ وَ أَتُوبُ إِلَيکَ فَأَعِنِّي عَلَى طَاعَتِکَ».
ديگر اشتباه نمي‌کنم!
«ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَکُمْ»؛ معنايش درست بر جاي خود است، امّا اين در صورتي است که جهت دعا هم فراموش نشود. يعني چه؟ يعني وقتي مي‌خواهي از خدا تقاضا کني، نگاهي هم به سوابق گذشته‌ات بکن. اگر اشتباه کرده‌اي، اوّل معذرت خواهي بکن و بگو: خدايا! من را ببخش و بعد هم وقتي که مي‌گويي بد کرده‌ام، نيتت اين باشد که ديگر خطايي مرتکب نشوي و بعد با صدق نيت، استغفار کن.
خدا از دل من آگاه است
خدا مي‌فهمد که من از ته دل طلب بخشش مي‌کنم يا نه؟ او شرمندگي من را بهتر از خودم درک مي‌کند. حتّي در روايت است که وقتي هنوز استغفار نکردي هم تو را مي‌آمرزد. مهم اين است که امشب خدا به دل من و تو نگاه مي‌کند. اين متن روايت است که: هنوز که استغفرلله را نگفته‌اي، صحيفه را پاک و تطهيرمان مي‌کند. خدا اين است.
پذيرش آني توبه در ماه رمضان
امتيازهاي بسيار مثبت ديگري براي جواب‌ گويي خداوند، نسبت به غفران گناهانمان يعني ترميم گذشته و ترسيم خوب آينده هم داريم. چند روايت را مي‌خوانم. يکي از آن‌ها را شب نوزدهم خواندم که اين امتيازها را در امشب هم است. اوّل: روايتي از پيغمبراکرم که: «يقُولُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فِي کُلِ لَيلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ هَلْ مِنْ سَائِلٍ فَأُعْطِيهُ سُؤْلَهُ»؛ هر شب از ماه رمضان خدا سه بار مي‌فرمايد: آيا کسي هست که از من درخواستي کند تا به او بدهم؟ هَلْ مِنْ تَائِبٍ فَأَتُوبَ عَلَيهِ؛ آيا کسي هست توبه و رجوع به من بکند تا بپذيرم؟ هَلْ مِنْ مُسْتَغْفِرٍ فَأَغْفِرَ لَهُ؛ کسي هست که از من پوزش طلبد؟ اينکه لااقل بگويد: خدايا! من بد کردم. همين که بگويد بد کردم، بلافاصله مي‌آمرزد.
خداوند از هيچ چيز فروگذار نمي‌کند
امتياز ديگري که به‌ خصوص براي امشب داريم اينکه شبِ جمعه است، نسبت به شب جمعه مسائل خاص خود را دارد. از امام باقر(ع) است: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَينَادِي کُلَّ لَيلَةِ جُمُعَةٍ مِنْ فَوْقِ عَرْشِهِ مِنْ أَوَّلِ اللَّيلِ إِلَى آخِرِهِ» امام باقر(ع) فرمودند: خداوند متعال، خودش، هر شبِ جمعه از فوق عرش، از اوّل شب تا آخر ندا مي‌دهد، «أَ لَا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ يدْعُونِي لِدِينِهِ أَوْ دُنْياهُ»؛ آيا عبد و بنده مؤمني که به من ايمان دارد وجود دارد تا از من براي دين و دنياي خود درخواست کند که من جوابش را بدهم؟ قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ فَأُجِيبَهُ، اگر تا وقتي که طلوع فجر نشده از من درخواست کند، من هم جوابش را مي‌دهم. چه براي دنيايش بخواهد و چه براي آخرتش. خداوند هيچ چيزي فروگذار نمي‌کند. أَ لَا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ يتُوبُ إِلَي مِنْ ذُنُوبِهِ قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ فَأَتُوبَ عَلَيهِ آيا بنده مؤمني هست که تا قبل از طلوع فجر توبه کند و من توبه‌اش را قبول کنم؟ روايت مفصّل است تا اينجا که: «فَلَا يزَالُ ينَادِي بِهَذَا حَتَّى يطْلُعَ الْفَجْرُ»؛ يعني از سر شب تا طلوع فجر خدا اين ندا را مي‌دهد.
نيمه شب دعا کن
الآن، از نظر موقعيتي يکي از مواقعي است که دعا مستجاب مي‌شود و آن ثلث آخر شب است. اگر وقت را سه قسمت کنيم، الآن ثلث آخر شب. از پيغمبراکرم است که: «قالَ رَسول الله(ص): اِذا بَقِي ثُلثُ اللَيلِ قالَ الله تَبارَکَ وَ تَعالي»؛ وقتي ثلث آخر شب مي‌شود، خدا مي‌گويد: «مَنْ ذَا الَّذِي يسْتَکْشِفُ الضُّرَّ»؛ چه کسي است که طلب کند تا من گره او را باز کنم؟ «أَکْشِفْ عَنْهُ»؛ گره‌ات را خودم باز مي‌کنم، «مَنْ ذَا الَّذِي يسْتَرْزِقُنِي»؛ چه کسي است که از من طلب روزي کند تا به او بدهم، «مَنْ ذَا الَّذِي يسْأَلُنِي»؛ و بعد دارد، «أُعْطِهِ»؛ همين که از من درخواست کند، به او مي‌دهم.
به دوستي علي(ع) اميدوارم
به عمل خودم هيچ اميدوار نيستم، بلکه فقط اميدم به همين‌هاست؛ يعني به وعده‌هايي که در اين روايات و آيات به ما داده شده است. البتّه دست خالي هم نيستم. رُوِي عَن رسول الله(ص): مَنْ أَحَبَ عَلِياً قَبِلَ اللَّهُ تَعَالَى مِنْهُ صَلَاتَهُ؛ پيغمبر فرمودند: کسي که علي را دوست داشته باشد، خدا نمازش را قبول مي‌کند، «وَ صِيامَهُ» روزه‌هايش را هم قبول مي‌کند، «وَ قِيامَهُ» شب زنده‌داري‌ هايش را هم قبول مي‌کند. امشب، احيا گرفته‌اي؟ اين را هم قبول مي‌کند، چون تو علي را دوست داري؛ و بالاتر از همه: «وَ اسْتَجَابَ دُعَاءَهُ»؛ يعني دعا که بکند، دعايش را هم قبول مي‌کند. پس بنابراين امشب ما همه چيز داريم.
آن چه صحنه‌اي بود؟
به خانه علي(ع) برويم. علي(ع) در بستر بود و اطراف بستر را فرزندانش گرفته بودند. ابتدا به امام حسن(ع) رو کرد و با او سخن گفت و سفارشاتي کرد. بعد رو کرد به همه فرزندانش و گفت: بعد از من از هر سو به سوي شما فتنه‌ها مي‌آيد. منافقين اين امّت کينه ديرينه خود را از شما طلب مي‌کنند و مي‌خواهند از شما انتقام بگيرند، بر شما باد به صبر. بعد علي ساکت شد. يک مرتبه نگاهي به چهره حسين(ع) کرد. گفت: به خصوص نسبت به شما، که فتنه‌ها از هر سو مي‌آيد، بر شما باد به صبر. دوباره ساکت شد. دو مرتبه نگاهي به حسين کرد. گفت: يا اباعبدالله! اين امّت تو را شهيد مي‌کنند، بر تو باد به تقوي و صبر. مي‌نويسند: علي(ع) اين جمله را که گفت بيهوش شد. به ذهن من اين است که بايد صحنه دردناکي در پيش چشم علي(ع) از روز عاشورا تمثّل کرده باشد که ديدن آن بيهوش بشود. آن چه صحنه‌اي بود؟

اندازه اصرار بر دعا: أعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجِیمِ؛ بسمِ اللّهِ الرّحمنِ الرّحیمِ؛ «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ؛ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیتُکَ وَ اسْمَعْ‌‌ دُعَائِی‌‌ إِذَا دَعَوْتُکَ‌‌ وَ أَقْبِلْ عَلَی إِذَا نَاجَیتُکَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیکَ وَ وَقَفْتُ بَینَ یدَیکَ»

مروری بر مباحث گذشته بین مسئله قلّت دعا و کثرت بلا رابطه‌‌ای است و روایت آن را هم خواندم که از پیغمبر اکرم بود: «اِذا قَلَّ الدُّعاء نَزَلَ البَلاء». به این مناسبت در این مسئله که در روایات داشتیم . انسان نباید خالق را به مخلوق قیاس کند. قانون کلّی‌‌ای داریم که در روایات ما هم مطرح است ؛ این است که خداوند خوش ندارد و اینکه مورد سخط هم هست که اگر محتاج شدم و گره به کارم افتاد، ابتدا سراغ مخلوقی مثل خودم بروم؛ بلکه عکس آن است، دوست دارد که اوّل به سراغ او بروی.

چرا خدا عنایت نمی‌‌کند؟ خیلی به خدا می‌‌گوییم: شما فرمودید که وقتی گرفتاری برایت پیش آمد و حاجت داشتی اوّل پیش من بیا، چون من از این کار لذّت می‌‌برم و دعا را مستجاب می‌‌کنم. حالا که در خانه خدا رفتیم و گفتیم: خدایا! ما این گرفتاری و حاجت را داریم، امّا عنایت و مرحمت نفرمودند.

پافشاری مخلوقات برای باز کردن گره در نهاد انسان این وجود دارد که با یک درخواست و به تعبیری عدم جواب‌گویی این‌‌طور نیست که به طور کلّی سرخورده شود. در مخلوقات می‌‌بینیم که در این مواقع پافشاری و اصرار می‌‌کنند. حال ما این‌‌طور نیستیم؟ اگر گره‌‌ای به کارمان افتاده و یقین داریم که باز کردن گره از دست کسی ساخته است و می‌‌تواند کارمان را راه بیندازد، پافشاری و تکرار می‌‌کنم تا به مقصدم برسم. سؤال: یک دفعه که به او گفتم و گره را باز نکرد، آیا سرم را می‌‌اندازم پائین و می‌‌روم؟ اصلاً و ابداً این‌‌طور نیست، بلکه این در نهاد ما است.

نه برو و نه اصرار بکن! در باب خدا، هم همین روش صدق می‌‌کند. همان‌‌طور که خدا در ابتدا برای بنده‌‌اش، مراجعه کردن به مخلوق را دوست ندارد و می‌‌گوید باید سراغ من بیایی، همان‌‌طور هم اصرار کردن در مقابل مخلوق را دوست ندارد؛ یعنی اینکه سراغ مخلوقی بروی و بعد هم مرتّب اصرار کنی. اصل رفتن و پافشاری بعدش را بدش می‌‌آید. عکس نسبت به خودش که مراجعه به خودش را دوست دارد و هر چه اصرار و پافشاری کنی بیشتر خوشش می‌‌آید.

خدا دوست ندارد! اصلاً در روایت داریم که خدا می‌‌گوید من از صدای آن عبد خوشم می‌‌آید. باید عرض کنم که خدا به وقتش می‌‌دهد و در اجابت بندگانش دقیق و حساب شده عمل می‌‌کند. روایت از امام صادق(ص) است: قَالَ(ع)‌‌ إِنَ‌‌ اللَّهَ‌‌ کَرِهَ‌‌ إِلْحَاحَ‌‌ النَّاسِ‌‌ بَعْضِهِمْ عَلَى بَعْضٍ فِی الْمَسْأَلَةِ؛ خدا، پافشاری مردم در خواهششان از یکدیگر را خوش نمی‌‌دارد. «کَرِهَ» یعنی بدش می‌‌آید، «وَ أَحَبَّ ذَلِکَ لِنَفْسِهِ»؛ این را برای خودش دوست می‌‌دارد؛ که وقتی به محضر او رفتی مرتّب اصرار کنی، إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ أَنْ یسْأَلَ وَ یطْلَبَ مَا عِنْدَهُ؛ خداوند دوست می‌‌دارد که از آنچه در نزد خدا است، درخواست و مطالبه کنی.

همه چیز دست خداست در اینجا باید «مَا عِنْدَهُ»؛ را توضیح بدهم. عرض کردم که مراجعه را خوشش می‌‌آید و دوست ‌‌دارد. امّا اینجا دارد: «مَا عِنْدَهُ»؛ آنچه که در نزد خدا است. مراد آنچه که در ید قدرت حق است؛ یعنی آنچه که در دستِ قدرت الهی است؛ که هر‌‌طور اراده کند، می‌‌تواند عمل کند. سؤال: آیا چیزی هست که نزد خدا نباشد و خدا قدرت بر آن نداشته باشد؟  حاجتی که آدم می‌‌خواهد باید معقول باشد؛ چیزی که مورد احتیاج من باشد و خدا قادر به آن نباشد نداریم، بلکه تمام امور در ید قدرت او است.

آنچه که من در اختیار دارم را بخواه! خدا می‌‌گوید: دوست دارم آنچه که پیش من است، از من بخواهی. معنایش چیست؟ معنای آن این است که هر چه بخواهی به تو می‌‌دهم. هر چه نیاز داری دوست دارم از من بخواهی: «إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ أَنْ یسْأَلَ وَ یطْلَبَ مَا عِنْدَهُ»؛ دوست دارد آنچه که در نزد او است درخواست و مطالبه کنید. این‌‌طور نیست که من چیزی بخواهم که در دست قدرت او نباشد.

فکر می‌‌کنی خدا خسته می‌‌شود؟ در دعای جوشن کبیر نکته‌‌ زیبایی وجود دارد؛ بخشی در آن است: یک مرتبه این به ذهنت نیاید که خدا را جای خودت بگذاری و فکر کنی او از پافشاری بدش می‌‌آید و خسته می‌‌شود. او در باب مسئله‌‌ مطالبه و سؤال و دعا خستگی ناپذیر است. خدا این‌‌طور است:یا مَنْ‌‌ لَا یبْرِمُهُ‌‌ إِلْحَاحُ‌‌ الْمُلِحِّین‌‌؛ پافشاری پافشاری کنندگان هیچ‌‌وقت او را به ستوه نمی‌‌آورد.

دعا حدّی ندارد در اینجا ممکن است که بعضی‌‌ها در ذهنشان این آمده باشد که چند بار دعا کنیم؟ این‌‌طور نیست که در مسئله پافشاری و اصرار در دعا سقفی تعیین کرده باشند. به این صورت که «سقفی تعیین شده باشد و ما آن را باید رعایت کنیم» نداریم. راجع به پیغمبراکرم، وقتی به دعاهایی که می‌‌کرده مراجعه می‌‌کنیم می‌‌بینیم تکرار می‌‌کرده‌‌اند و چه بسا به نظر من این اقلّ است. ما در تعیین سقف حداکثر نداریم و فکر می‌‌کنم این اقلّ باشد و چون از خود پیغمبر نقل شده، به نظر حداقلّ است و حداکثر نیست. این نکته‌‌ای است که باید اهل تحقیق دقّت کنند تا اگر به این روایات برخورد کردند، این‌‌ها را روایات حداکثری نگیرند.

بیشتر از سه بار بخواه در باب مسئله تکرار در دعا روایات زیادی است. نسبت به دعا وتقاضا در باب تکرار نسبت به بهشت و جهنّم داریم که انسان تقاضای بهشت کند و تقاضای نرفتن به جهنّم کند و... که اگر می‌‌خواهی این کار را بکنی، حداقلّ سه بار بگو تا مؤثّر باشد. روایت از پیغمبراکرم است که حضرت فرمود: «مَنْ سَأَلَ الْجَنَّةَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ»؛ اگر کسی سه بار از خدا بهشت را درخواست کند، «قَالَتْ الْجَنَّةُ اللَّهُمَّ أَدْخِلْهُ الْجَنَّةَ»؛ بهشت به خدا عرض می‌‌کند: بارالها! او را وارد بهشت کن. می‌‌خواستم اشاره کنم که این سه بار براساس همان مطلبی است که گفته شد، «وَ مَنْ اسْتَجَارَ مِنْ النَّارِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ»؛ و اگر کسی سه بار از دوزخ به خدا پناه ببرد، «وَ مَنْ اسْتَجَارَ مِنْ النَّارِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ»؛ سه بار به خدا پناه ببرد، «قَالَتْ النَّارُ»؛ جهنّم می‌‌گوید: «اللَّهُمَّ أَجِرْهُ مِنْ النَّارِ»؛ پروردگارا! او را از جهنّم پناه بده. در باب تکرار در دعا، ممکن است کسی سؤال کند که سقف آن چیست؟ و آن اینکه در روایات دیده‌‌ام که حداقلّ آن سه بار است. و البته دلواپس ‌‌آن طرف هم نباش، به اینکه « نعوذبالله»، مثلاً خدا خسته می‌‌شود و... این‌‌طور نیست.

شیطان در کمین است! حواستان جمع باشد که شیطان فریبتان ندهد. شیطان راه‌های مختلفی دارد، برای اینکه رابطه عبد با خدایش را قطع کند و امیدی که او به خدا بسته را می‌‌خواهد قطع کند. راه‌‌های مختلفی را می‌‌رود؛ مثلاً یک مرتبه به ذهن انسان می‌‌اندازد که چقدر بگویم؟! یک دفعه دعا کردم، بس است، دو دفعه گفتم بس است یا اگر خدا می‌‌خواست بدهد تا حالا داده بود و... این شیطان است.

حواستان جمع باشد! شیطان، وقتی که اتّفاقی می‌‌افتد، در انسان سرخوردگی درست می‌‌کند. به‌‌ خصوص شیطان مقید است که در دعا سرخوردگی ایجاد کند، برای اینکه می‌‌خواهد رابطه‌‌ات را و آن امیدی که به خدا بستی قطع کند. در باب دعا هیچ‌‌وقت نگذارید که این سنخ افکار شیطانی شما را احاطه کند و شما را از دعا باز بدارد؛ به‌‌خصوص اوقاتی که در آن وعده داده شده که دعا مستجاب می‌‌شود. اگر این مواقع از دست برود، دیگر باز نمی‌‌گردد. حواستان جمع باشد! هم از آن طرف متوجّه بالا باش، به این معنا که خداوند خسته نمی‌‌شود و بر عکس لذّت هم می‌‌برد و از این طرف هم شیطان را مواظب باش، که شیطان تو را خسته نکند. خدا خسته نمی‌‌شود، بلکه شیطان تو را خسته می‌‌کند. دقّت کنید! شیطان شما را از نظر دعا کردن خسته می‌‌کند. در این هم شبهه‌‌ای نیست که وقتی از او می‌‌خواهم، او اگر مصلحت باشد به موقع می‌‌دهد.

برای خودت دعا نکن! این مسئله در باب استعجال در اجابت وجود دارد. یکی از اموری که موجب می‌‌شود دعا زود به اجابت برسد عبارت از این است که شخص برای دیگری دعا کند. حضرت می‌‌فرمایند: این از همه برّاتر است. در روایت است که حضرت چهار چیز را مطرح می‌‌کنند و می‌‌گویند این چهارمی هم هست که از همه بیشتر مؤثر است. اینکه سرعت در اجابت دعا داشته باشی هم راه‌‌کار دارد و آن این است که شخص برای دیگری دعا کند. اینکه در شب‌‌های قدر برای دیگران دعا کنید، خصوصاً آن کسانی که به شما بد کرده‌‌اند، این است که خدا به تو زودتر می‌‌دهد. اگر برای خودت بخواهی به این زودی نمی‌‌دهد، امّا برای دیگری بخواهی زود به تو می‌‌دهد. ببینید که در معارف ما چقدر راهکار در باب دعا گذاشته‌‌اند، چه نسبت به اجابت و چه نسبت به استعجال در اجابت. کم هم برای ما نگذاشته‌‌اند. خیلی مراقب باشید! چون ان‌شاءالله به فضل الهی می‌‌خواهیم با دل و قلبی پر از امّید با به‌کار بستن همین راهکارها به در خانه خدا برویم

جاذبه و دافعه علی

در تاريخ اسلام از علاقه شديد و شيدايي مسلمانان نسبت به شخص پيامبر اکرم (ص)، نمونه هاي برجسته و بي سابقه اي را مشاهده مي کنيم. همچنين همواره گروهي را بر گرد علي (ع) مي بينيم که شيفته و مجذوب او مي باشند. علي (ع) همان کسي است که در عين اينکه بر افرادي حد الهي جاري مي ساخت، باز هم از او روي برنمي تافتند و از محبتشان به او کاسته نمي شد؛ محبتي که سرچشمه اي جاودانه داشت. علي(ع) هميشه شخصيتي دو نيرويي بوده است. او هميشه هم جاذبه داشته است و هم دافعه. در ميان اصحاب رسول خدا (ص)، هيچ کس مانند علي (ع) دوستاني فداکار نداشت، همچنان که هيچ کس مانند او دشمناني اين چنين خطرناک نداشت. اما راز دافعه علي(ع) در چه مطلبي نهفته است؟ 
هر انسان هدفدار و مبارزي که در پي عملي ساختن هدفهاي خويش است، طبعا دشمن ساز است و مخالف و ناراضي نيز دارد. چنين انساني مصداق قول خداوند است که: “در راه خدا مي کوشند و از سرزنش هيچ سرزنشگري نمي ترسند.”1() يکي از مظاهر جامعيت علي(ع) اين است که در مقام عمل، با فرقه هاي گوناگون و انحرافات مختلف رو برو شده و با همه مبارزه کرده است. گاهي با دنياپرستان تجمل گرا، گاهي با سياست پيشگان صد رنگ و گاهي با مقدس نماهاي جاهل و منحرف مبارزه کرده است. علي(ع) در راه خدا از کسي ملاحظه نداشت و اگر کاري انجام مي داد، فقط به خاطر خدا بود. طبيعتا اين حالت دشمن ساز است و روح هاي پر طمع و آرزو را به درد مي آورد. اما در اين ميان، جاذبه علي(ع) به گونه اي است که هم سطح وسيعي از جمعيت را مجذوب خويش ساخته و هم در طول زمان گسترش يافته و هم تا اعماق و ژرفاي باطنها پيش رفته است. لذا محبت علي (ع)، بر قلبها حکومت مي کند و زمام احساسها را در دست گرفته است. رمز و راز محبت را هنوز کسي کشف نکرده ولي روشن است که چيزي در محبوب هست که محب را به سوي خود مي کشد. علي(ع) محبوب دلها و معشوق قلبهاست. سوال اين است که فوق العادگي علي(ع) در چيست که عشقها را برانگيخته و دلها را شيفته خود ساخته است؟ 
تاريخ بشر، قهرمانان بسيار سراغ دارد: قهرمانان سخن، قهرمانان علم و فلسفه، قهرمانان قدرت و سلطنت، قهرمانان ميدان جنگ؛ ولي در طول زمان، بيشتر آنان در ذهن بشر کمرنگ و کمرنگتر شدند و برخي به کلي از ياد رفتند. اما علي(ع) نه تنها با کشته شدنش نمرد، بلکه زنده تر گرديد. پس مسلما دوستي او از نوع قهرمان دوستي که در همه ملتها وجود دارد، نيست. همين طور اشتباه است اگر بگوييم محبت علي(ع)، از راه فضيلتهاي اخلاقي است. درست است که علي(ع) مظهر انسان کامل بود و آدمي، نمونه هاي عالي انسانيت را دوست مي دارد؛ اما اگر علي(ع) همه اين فضايل انساني نظير حکمت، علم، تواضع، ادب، عدالت، شجاعت، مروت و ...، همه و همه را مي داشت، اما رنگ الهي نداشت، مسلما اين قدر که امروز محبوب دلهاست، محبوب نبود. آري؛ علي(ع) از آن نظر محبوب است که با حق و حقيقت، پيوندي ناگسستني دارد. دلهاي ما به طور ناخود آگاه در اعماق خويش با حق پيوستگي دارد و چون علي(ع) را آيت بزرگ حق مي يابيم، به او عشق مي ورزيم. در حقيقت پشتوانه عشق علي(ع)، پيوند جانها با خداست که براي هميشه در فطرتها نهاده شده و چون فطرتها جاوداني است، مهر علي(ع) نيز جاودانه و هميشگي است.

4 اندرز مهم از امام علی علیه السلام

امام(ع) در عبارات کوتاه و بسيار پرمعنا به «شريح بن هانى» چهار اندرز مهم مى دهد: نخست مى فرمايد: «در هر صبح و شام تقواى الهى را پيشه کن» (اتَّقِ اللهَ فِي کُلِّ صَبَاح وَمَسَاء). تقوا همان چيزى است که طليعه همه نصايح و در برگيرنده کليّه فضايل و بازدارنده از تمام رذايل است. به همين دليل بسيارى از نامه ها و خطبه ها با ياد کردى از تقوا شروع مى شود.
در دومين اندرز مى فرمايد: «از دنياى فريبنده بر خويشتن خائف باش و در هيچ حال از آن ايمن مشو»; (وَخَفْ عَلَى نَفْسِکَ الدُّنْيَا الْغَرُورَ، وَلاَ تَأْمَنْهَا عَلَى حَال). اين اندرز نيز در بسيارى از نامه ها و خطبه ها آمده است، زيرا طبق آن حديث معروف، سرچشمه تمام گناهان حبّ دنياست: «حُبُّ الدُّنْيَا رَأْسُ کُلِّ خَطِيئَة»(1)و اگر انسان لحظه اى غافل بماند ممکن است زرق و برق دنيا چنان او را بفريبد که بازگشت از آن مشکل باشد. بسيارى از خواسته هاى نفس، خواسته هاى زيان بار است که انسان به هنگام اشتياق به آن، زيان ها را نمى بيند و لذا امام به او هشدار مى دهد که در عاقبت خواسته هاى نفس هميشه انديشه کند مبادا گرفتار زيان هاى فراوان آن شود
در سومين نصيحت مى فرمايد: «بدان که اگر خويشتن را از بسيارى از امورى که آن را دوست مى دارى به علت ترس از ناراحتى هاى ناشى از آن باز ندارى، هوا و هوس ها تو را به سوى زيان هاى فراوانى خواهد کشاند»  (وَاعْلَمْ أَنَّکَ إِنْ لَمْ تَرْدَعْ نَفْسَکَ عَنْ کَثِير مِمَّا تُحِبُّ، مَخَافَةَ مَکْرُوه; سَمَتْ(2) بِکَ الاَْهْوَاءُ إِلَى کَثِير مِنَ الضَّرَرِ). اشاره به اينکه بسيارى از خواسته هاى نفس، خواسته هاى زيان بار است که انسان به هنگام اشتياق به آن، زيان ها را نمى بيند و لذا امام به او هشدار مى دهد که در عاقبت خواسته هاى نفس هميشه انديشه کند مبادا گرفتار زيان هاى فراوان آن شود. مال و مقام و لذات مادى و امثال آن داخل در اين بخش از خواسته هاست و اگر اين خواسته ها تحت قيادت عقل قرار نگيرد ضررهايش جبران ناپذير است.

در چهارمين توصيه براى نتيجه گيرى مى فرمايد: «بنابراين در مقابل نفس سرکش، مانع و رادع و به هنگام خشم و غضب بر نفس خويش مسلّط و غالب باش و ريشه هاى هوا و هوس را قطع کن»; (فَکُنْ لِنَفْسِکَ مَانِعاً رَادِعاً، وَلِنَزْوَتِکَ(3)عِنْدَ الْحَفِيظَةِ(4) وَاقِماً(5) قَامِعاً(6). تقوا همان چيزى است که طليعه همه نصايح و در برگيرنده کليّه فضايل و بازدارنده از تمام رذايل است. به همين دليل بسيارى از نامه ها و خطبه ها با ياد کردى از تقوا شروع مى شود

پندهای‌ تکان ‌دهنده امیرالمؤمنین(ع)

نفس خويش را در عبادت فريب ده (همان‌گونه که اطفال را با وعده وعيدها به خير و صلاح مي‌کشانند و با آن مدارا کن و مجبورش مساز و در وقت فراغت و نشاط او را به‌کارگير، مگر در واجبات که چاره‌اي از انجام آن و پي‌گيري آن در وقت آن نيست. نامه‌اي از اميرالمؤمنين(ع)به همه عالمان ديني:يکي از سنت‌هاي زيبا و سودمند که در گذشته بيش‌تر مورد توجه بود، سنت توحيد و رهنمودهاي چاره‌ساز به صورت مکاتبه و نامه است که بزرگان، براي ره‌جويان در موقع نياز و يا به درخواست آنان، بيان مي‌کرده‌اند. اين نوشته‌هاي مهم نقش ماندگاري براي مخاطب و آيندگان در پيمودن راه سعادت دارد. يکي از همين نامه‌ها، رهنمودهاي حکيمانه و حيات‌بخش امير‌المؤمنين(ع)است که براي يار باوفاي خويش حارث همداني نوشته و نکات بسيار مهم و حساس را با بيان شيوا تذکر داده‌اند که مي‌تواند ره‌توشه همه‌ي مسلمانان در همه عمر و به ويژه دست‌مايه‌ي عالمان ديني جهت هدايت معنوي مردم باشد، اينک به متن کلام نوراني آن حضرت توجه مي‌کنيم:
1. به ريسمان قرآن چنگ بزن و از او خيرخواهي نما، حلال آن را حلال و حرام آن را حرام شمار.
2. به آن‌چه از حق در گذشته بود، تصديق کن.
3. از حوادث گذشته دنيا براي باقي‌مانده‌ي آن پند گير که پاره‌ي آن شبيه پاره‌ي ديگر است و پايان آن به آغازش مي‌پيوندد و همه‌ي آن فاني و جدا‌شدني است. 4. بزرگ دار نام خدا را به اين‌که آن را جز بر حق به زبان نياوري.
هرگز آرزوي مرگ مکن، مگر با تعهدي محکم (که مطمئن به رستگاري باشي).
5. مرگ و بعد از مرگ را فراوان ياد کن.
6. هرگز آرزوي مرگ مکن، مگر با تعهدي محکم (که مطمئن به رستگاري باشي).
7. بپرهيز از هر کاري که انجام‌دهنده آن، آن را براي خويش مي‌پسندد و اما براي عموم مسلمانان ناخوشايند است. 8. بپرهيز از هر کار مخفي که از انجام آشکار آن شرم مي‌شود، از هر کاري که چون کننده آن مورد سؤال قرار گيرد، انکار کند يا عذر خواهي.
9. آبروي خود را آماج تير سخن (ديگران) قرار مده.
10. همه آن‌چه شنيده‌اي را به مردم بازگو مکن که همين براي دروغ‌گويي کافي است.
11. هر آن‌چه از مردم مي‌شنوي تکذيب نکن که همين براي ناداني کافي است.
12. خشم را فرو نشان و به هنگام قدرت عفو کن و به هنگام قدرت درگذر تا سرانجام براي تو باشد.
13. هر نعمتي را که خدا به تو ارزاني داشته، به خوبي نگه‌دار و هرگز هيچ نعمتي از نعمت‌هاي خدا را تباه مکن.
14. بايد که نشان نعمت‌هايي که خداوند به تو ارزاني داشته، در تو ديده شود.
15. بدان که برترين مؤمنين، کسي است که در بذل جان و خاندان و مال برتر است، زيرا آن‌چه از خير که پيش فرستي براي تو ذخيره شده مي‌ماند و آن‌چه وانهي، سودش به ديگري مي‌رسد.
16. از هم‌نشيني با افراد سُست‌رأي و بدکردار بپرهيز که هم‌نشين با هم‌نشين شناخته مي‌شود.
17. در شهرهاي بزرگ سکونت کن؛ زيرا که مرکز مسلمانان است.
18. از مکان‌هايي که محل غفلت و ستم است و يک‌ديگر را بر طاعت خداوند کم‌تر کمک مي‌کنند بپرهيز.
19. نظر خود را تنها متوجه کاري کن که به سودت باشد. خشم را فرو نشان و به هنگام قدرت عفو کن و به هنگام خشم، بردبار باش، هنگام قدرت درگذر تا سرانجام براي تو باشد.  20. بپرهيز از نشيمن‌گاه‌هاي بازارها که محل حضور شيطان و تعريض فتنه‌هاست (مردم ضعيف و بي‌کار، خود را با سخنان شيطاني سرگرم مي‌کنند.)
21. به افراد پايين‌تر از خود زياد توجه کن که از راه‌هاي شکرگزاري است.
22. در روز جمعه تا نماز جمعه نرفته‌اي، به سفر مرو، مگر براي راه خدا يا کاري که معذور باشي.
23. در همه کارهايت، خدا را اطاعت کن که اطاعت خداوند از همه چيز برتر است.
24. نفس خويش را در عبادت فريب ده (همان‌گونه که اطفال را با وعده وعيدها به خير و صلاح مي‌کشانند) و با آن مدارا کن و مجبورش مساز و در وقت فراغت و نشاط او را به‌کارگير، مگر در واجبات که چاره‌اي از انجام آن و پي‌گيري آن در وقت آن نيست.  25. مبادا مرگ تو وقتي برسد که تو از خدايت گريزاني و دنبال دنيا هستي.
26. بپرهيز از هم‌نشيني با اهل گناه که بدي به بدي مي‌پيوندد.
27. خداي را گرامي و بزرگ دار.  28. دوستان او را دوست دار.
29. از خشم بپرهيز که سپاهي عظيم از سپاه ابليس است

آثار دعا و نيايش در سلامت روح و جسم        دعا عاشقانه هاي شبانه عبد با معبود

شايد شما هم تا به حال شاهد وقوع معجزه بوده باشيد. اين يك واقعيت است كه دعا معجزات را به همراه دارد. «جك استاكي» يكي از پژوهشگران دعا درماني كه تأثير دعا را بر ميدان هاي الكترو مغناطيسي بدن بررسي كرده است، آزمايشي انجام داد به اين ترتيب كه ميزان فعاليت الكتريكي در مغز و سطح بدن افراد را در آزمايشگاه خود زير نظر گرفت، درحالي كه هزاران كيلومتر آن طرف تر در كاليفرنيا گروه هايي مذهبي براي اين افراد دعا مي كردند. نتيجه مطالعه شگفت آور بود چرا كه بين ميزان فعاليت الكتريكي بدن كساني كه برايشان دعا شده بود و افرادي كه برايشان دعا نشده بود، اختلاف فاحشي وجود داشت. اين نوع آزمايش هاي علمي كه به ندرت در گوشه و كنار جهان انجام مي شود تنها نمونه هاي ناچيزي از تأثير دعا بر سلامت جسم و روح است درحالي كه هر روز از زندگي بشر و به تعداد افرادي كه در اين كره خاكي زندگي مي كنند معجزاتي متأثر از دعا و نيايش با خداوند رخ مي دهد كه تنها نياز به تأمل و تدبر از سوي انسان ها دارد مخصوصاً در ايام صيام كه فرصت بندگي فراهم شده است.
دعا درخواست از خداوند سبحان و آغازي براي ارتباط با اوست.
با دعا انسان با خدا راز و نياز كرده و از او درخواست كمك و مساعدت مي كند تا به كسب فيض و سعادتمندي برسد و همين فيض و سعادت است كه انسان را به تعبير روايات به دست آمده و احاديث بر جاي مانده از ائمه معصومين(ع) به نيايش با خداوند مي خواند تا در درجه نخست از تكبر و غرور رهايي يابد. بنابراين تلاش براي تكامل و كسب شايستگي بيشتر در گرو تسليم در برابر قوانين آفرينش است. اين را هم فراموش نكنيم دعا و مناجات ضمن اينكه آموزش بندگي را به انسان مي دهد، دوري از انواع بيماري هاي روحي و افسردگي ها و دوري از گرفتار شدن به سراب انحراف و شبه معنويت ها و كمك كردن براي ارتباط دائمي انسان با منبع فكر عالم هستي را هم نصيب آدمي مي كند. شايد با اين تفاسير بتوان به اين نتيجه رسيد كه تعبير واقعي اين فرموده حق كه هر چيزي را حتي موارد جزئي از خداوند درخواست كنيد، اين باشد كه رابطه هميشگي انسان با خداوند حفظ شود و به بهانه دعا كردن به سمت خداوند برود و اتصالي كه هرچند ممكن است محدود و جزئي باشد به وجود بيايد تا بيش از پيش به مبدا هستي وصل شود.