حجاب در قرآن
سایت جدید تاریخی فرهنگی قرآنی 2
m5736z
blog.ir.
بخش اول : حجاب در قرآن
حجاب در لغت به معناي مانع، پرده و پوشش آمده است. استعمال اين كلمه، بيشتر به معني پرده است. اين كلمه از آن جهت مفهوم پوشش مي دهد كه پرده، وسيله پوشش است، ولي هر پوششي حجاب نيست؛ بلكه آن پوششي حجاب ناميده مي شود كه از طريق پشت پرده واقع شدن صورت گيرد. حجاب، به معناي پوشش اسلامي بانوان، داراي دو بعد ايجابي و سلبي است. پوشش نشانه حجب و حياء و امري فطري و در ذات انسانها نهفته و هر قلب سليمي بر ضرورت وجود و اجتماعي بودن آن گواهي ميدهد. حجاب مصونيت و مانع از تعرض حراميان و نفوذ شيطان و طغيان شهوات است و اين رسالتي است كه اولياي الهي جهت تبليغ آن جان پاك خود را مخلصانه هديه نمودهاند. در شرع مقدس اسلام و منابع ديني بالاخص قرآن كريم و روايات اهل بيت عصمت و طهارت (ع) به صورت جدي به موضوع حجاب پرداخته شده و آن را از مسلمات و ضروريات دين برشمردهاند. در آيات مختلف قرآن كريم صراحتا و به صورت مستقل به تبيين بحث حجاب پرداخته.
انواع حجاب قرآني
1. حجاب چشم : قل للمؤمنين يغضّوا من ابصارهم؛ اي رسول، به مردان مؤمن بگو تا چشم ها را از نگاه ناروا بپوشند (نور 30) قل للمؤمنات يغضضن من ابصارهنّ؛ اي رسول، به زنان بگو تا چشم ها را از نگاه ناروا بپوشند (نور 31) یکی دیگر از رفتارهای پرخطر در بحث حجاب و عفاف، چشم چرانی است که قرآن به زن و مرد مؤمن امر میکند که نگاه خود را کاهش دهند یعنی پلک چشم را به حالت نیم خفته درآورده و نگاه را به پایین انداخته و چشمها را گشوده نگه ندارند و به یک نقطهی معین خیره نشوند؛ یعنی به اصطلاح نظر استقلالی نیفکنند.
2. حجاب در گفتار : فلا تخضعن بالقول فيطمع الذي في قلبه مرض؛ زنها که نازک و نرم با مردان سخن نگوييد، مبادا آن که دلش بيمار (هوا و هوس) است، به طمع افتد» احزاب 32) در این آیه دستور وقار و عفاف در کیفیت سخن گفتن را بیان میکند تا چه رسد به محتوای حرف و سخن. بنابراین از نظر اسلام هم باید حرف خوب زد (و نه حرف تحریک کننده و مهیج) و هم باید خوب حرف زد (و نه با لحن محرک).شنیدن صدای زن هم برای مرد حتی با رعایت موارد یاد شده از جانب زن تنها در صورتی جایز است که تلذد و ریبه در کار نباشد.
3. حجاب رفتاري : به زنان دستور داده شده به گونه اي راه نروند که با نشان دادن زينت هاي خود باعث جلب توجه نامحرم شوند. و لا يضربن بارجلهنّ ليعلم ما يخفين من زينتهنّ؛ و آن طور پاي به زمين نزنند که خلخال و زيور پنهان پاهايشان معلوم شود» نور 31) از مجموع اين مباحث، به روشني استفاده مي شود که مراد از حجاب اسلامي، پوشش و حريم قايل شدن در معاشرت زنان با مردان نامحرم، در خلال رفتارهاي مختلف آنها، مثل نحوه ي پوشش، نگاه، حرف زدن و راه رفتن است. بنابراين، حجاب و پوشش زن، به منزله ي يک حاجب و مانع در مقابل افراد نامحرمي است که قصد نفوذ و تصرف در حريم ناموس ديگران را دارند.
رمز حجاب و پوشش بر طبق آيات قرآن و روايات، سخن از ستر و پوشش زن است و بر اساس آنچه که در سنت است اصل بر اين است زن به گونه اي مشي و حرکت داشته باشد که در عرصه اجتماعي جز به ضرورت، حضور چشمگير نداشته باشد و از پوششي برخوردار باشد که حجم بدن و زيبايي او پيدا نشود و اين همان مسئله اي است که در جامعه تحت عنوان حجاب مطرح است. حجاب براي زنان بر خلاف تصور عده اي، عامل مصونيت زن از نگاههاي ناروا و پيشگيري از تبديل شخصيت و ارزش وجودي او به کالاي قابل مبادله است، ممکن است آن را از ديدي محدوديت به حساب آورند ولي اين محدوديت براي حفظ مصالح عاليتري است که در سايه آن شرافت و شخصيت زن محفوظ مي ماند. ساختمان وجودي مرد و زن بويژه در بعد طلب و تسليم و در جنبه پذيرش و رد و يا در تصرف و انعطاف به گونه اي است که اين ستر و پوشش مصلحتا ً بايد توسط زنان اعمال گردد و شوق طلب و دعوت مرد را به همراه داشته باشد.
عفت در پوشش مسئله حجاب و پوشش زن و مستور نمودن زينت هاي ظاهري و باطني وي، اهميت بسياري دارد. خداوند حكيم به دنبال آيه مذكور، و در چند جاي ديگر قرآن به اين موضوع با تعابير مختلف اشاره كرده و زنان را از هتك حرمت خود با بدحجابي و بي حجابي و خودآرايي و خودنمايي در برابر نامحرم نهي فرموده است.در (ولا يبدين زينتهن الا ما ظهر منها) (نور 13) زنان را مكلف مي كند كه نبايد جاذبه ها و زينت هاي- ظاهري و باطني- خود را آشكار سازند، مگر آن مقدار كه طبيعتا نمايان است. كلمه «ابداء» به معناي اظهار و آشكار كردن است و مراد از زينت زنان محل و موضع زينت است؛ چرا كه آشكار كردن خود زينت از قبيل گوشواره و دستبند حرام نيست، بلكه منظور محل زينت است. اما آنچه از زينت هاي ظاهري، پوشاندنش استثنا شده، صورت و دو كف دست و قدم ها است. بنابراين، مقتضاي آيه نهي از خودنمايي و آشكار نمودن زينت هاي شهوت انگيز و جلوه نمايي اندام هاي نهان زنان است. در (وليضربن بخمرهن علي جيوبهن) توصيه مي فرمايد: «زنان بايد سرپوش ها و روسري هاي خود را بر گردان انداخته و حايل قرار دهند (تا علاوه بر سر، گردن و سينه آنها نيز پوشيده شود)». (نور 13)«خمر» جمع خمار، به معناي جامه و پوششي است كه زنان سر و موي خود را با آن مي پوشانند. و «جيوب» جمع جيب، به معناي گريبان و سينه است.
عفت در پوشش 95 احزاب: يا ايها النبي قل لازواجك و بناتك و نساءالمؤمنين يدنين عليهن من جلابيبهن ذلك ادني ان يعرفن فلان يؤذين و كان الله غفوراً رحيما)؛ «اي پيامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو جلباب ها (روسري هاي بلند) خود را برخويش فرو افكنند، اين كار براي اين كه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند، بهتر است، و خداوند همواره آمرزنده رحيم است. سبب نزول اين آيه آن بود كه شب هنگام كه زنان مسلمان به قصد رفتن به مسجد و شركت در نماز پيامبر اكرم(ص) از خانه بيرون مي رفتند، جوانان سرراه آنان مي نشستند و با سخنان ناروا متعرض آنان مي گشتند. جلابيب جمع جلباب، به معناي لباسي است سرتاسري كه تمام بدن را بپوشاند و يا روسري مخصوصي است كه صورت و سر را ساتر شود. اين پوشش بايد به گونه اي بايد كه زير گلو و سينه ها را محفوظ بدارد. مراد از (ذلك ادني ان يعرفن فلا يؤذين) «اين است كه با پوشاندن بدن به صورت كامل به عفاف و حرمت و حريت شناخت مي شوند و مورد تعرض افراد مريض و مغرض و هوسران قرار نمي گيرند. احتمال ديگري كه در معناي اين جمله داده شده اين است كه وقتي زن پوشيده و سنگين از خانه بيرون رود و جانب عفاف و پاكدامني را رعايت كند، افراد فاسد و مزاحم، جرأت نمي كنند متعرض آنها شوند. پس منظور از «جلباب» پوششي وسيع تر از خمار است كه همان چادر و حداقل، شبيه چادر- مقنعه بلند و چادر كوتاه- مي باشد.
تاريخچه حجاب ؛ گرايش فطري به پوشش
گرايش به پوشش و عفاف يک گرايش فطري در ميان زنان و مردان است. اما ميزان و شکل آن رابطة مستقيمي با اخلاق و فرهنگ جوامع داشته و دارد. در سرزمينهاي مختلف، انسانهايي که به ارزشهاي اخلاقي اعتقاد بيشتري داشتهاند. از پوشش کاملتر و متينتري استفاده کردهاند و هر قدر سطح ارزشهاي اخلاقي در آن جوامع پايين آمده، پوشش مردان و زنان نيز در سطح پايينتري قرار گرفته و شکل نامناسبي پيدا کرده است. اديان الهي، همواره بر پوشش تأکيد کرده و آن را لازمة دينداري شمردهاند. مطابق با آيين يهود، زنان هنگام حضور در اجتماعات، موي سر خود را ميپوشانند و به حجاب پايبند هستند. در مسيحيت نيز پوشش اهميت زيادي داشته و زنان معتقد به حضرت مسيح(ع) ميکوشيدند مانند حضرت مريم(س) موي خود را بپوشانند و با حجاب وارد جامعه شوند. اسلام نيز حجاب را بر زنان واجب کرده است زيرا حجاب بهترين وسيلهاي است که زن را از خطر بيگانه حفظ ميکند و زن بيحجاب همچون ميوه درختي است که شاخه آن از ديوار باغ به بيرون آويزان است. اين گرايش عمومي جوامع متمدن و غيرمتمدن، ديني و غير ديني به مساله حجاب برخي را بر آن داشته كه فطري بودن حجاب را مطرح كه آموزه هاي ديني ما نيز مويد اين تفكر است. دستور به حجاب در تمام اديان چه الهي و ابراهيمي و چه غير الهي و غير ابراهيمي مثل زرتشت و بودا و کنفوسيوس و آيين شينتو آمده است. حجاب يکي از اصول قانونمند و شريعتي تمام اين اديان است.حجاب بندگي و اطاعت و تمرين آنهاست تا ياد بگيريم به حقوق ديگران تجاوز نکنيم و به حرمت و حريم يکديگر احترام بگذاريم.
ادله فلسفه حجاب که مي توان آنها را به عنوان آثار و نتايج حجاب دانست :
1) سلامت و آرامش روحي و رواني فرد و جامعه (بهداشت رواني): پر واضح است از جمله غرايز بشر که در طول تاريخ سبب فتنه ها ، جنگ ها، تنش هاي عصبي، ناهنجاري هاي رفتاري و هزاران بلاي ديگر شده و مي شود و اکنون نيز ابزار تحميل فرهنگ و سياست و رشد مصرف گرايي و تسلط بيگانگان است، غريزه جنسي است که عامل گسترش و تهييج آن طبق قانون خلقت در وجود زن بيشتر قرار داده شده و حجاب روشي است براي جلوگيري از طغيان اين غريزه و آرامش روحي و رواني افرادجامعه. با عفاف و خويشتندارى مىتوان از هرز رفتن استعدادها، توان ها و امكانات جلوگيرى كرده و براى بالندگى هنجارها و ارزشها يارى نمود. عفاف موجب مصونيت زن و مرد از آشفتگىهاى ذهنى، بزهكارى، آوارگى و بالاخره بيمارى روحى و روانى مىشود و از انحطاط اخلاقى جامعه و از همپاشيدگى خانوادهها جلوگيرى مىكند. حجاب از جنبه روحي و رواني به بهداشت رواني فرد و اجتماع کمک مي کند.
2) بهداشت و سلامت جسمانى: ارتباط سلامت روحى و روانى با سلامت جسمى مورد اذعان متخصصان است. از نظر پزشكان آثار سوء بى عفتى مانند چشم چرانى بر سلامت جسماني محرز است. اين آثار سوء جسماني عبارتند از: 1- دشوارى در تنفس 2- درد اطراف قلب 3- تپش قلب 4- ضعف و خستگى عمومى 5 - سر درد 6- بى قرارى 7- بىخوابى و كم اشتهايى 8 - خستگى فكرى و دماغى.
3) رشد معنويت: بي ترديد زني که در دام بي حجابي افتد و تمام وقت خود را صرف آرايش و مد گرايي کند فرصتي براي ارتقاي روحي و معنوي خود نمي يابد، علاوه براين بي حجابي سبب افول معنويت کلي در سطح جامعه مي شود. در مقابل، زن مومن با حجاب، هر رفتاري را بجا بروز مي دهد و ضمن آنکه کانون خانواده را با مهر و زيبايي خويش، معطر مي کند در جامعه نيز عنصري فعال، انسان ساز و مربي اخلاق و خوبي ها مي شود.
4) درك لذت ايمان: «خويشتندارى» توانايى برجسته روحى به انسان مىدهد تا وى در برابر هجوم هوى و هوس سركش، پايدارى كند و در فراز و فرود زندگى، به كمال برسد.
5) استحکام بنيان خانواده و استمرار نسل ها : خانواده اولين و بنيادىترين تشكل اجتماعى يك جامعه به شمارمىآيد. استحكام خانواده كه مركز عشق و اميد و بستر شكفتن آرزوهاى جوانان مىباشد، توانايىهاى فردى را افزايش و جامعه را استوار و پويا خواهد ساخت. بى شك نهاد خانواده، تنها با پاسدارى از عفاف و پا كدامنى، درخشش و بالندگى لازم را پيدا مىكند، وقتي راه رسيدن به هوس ها براي جوانان در عرصه خيابان ها و پاساژها باز باشد روشن است کسي به فکر تشکيل خانواده و قبول مسئوليت استکمالي خانواده نمي افتد چنانکه آمارهاي ميداني در غرب حکايت از اين مهم دارد. اين در حالي است که با کنترل غريزه هاي جنسي با روش هاي معقول و کارآمد و سالم، بشريت، نسل به نسل ادامه مي يابد و مادران فهيم، فرزنداني برومند تحويل جامعه مي دهند. حجاب باعث اختصاص دادن کاميابي هاي جنسي به خانواده مي شود و درنتيجه عامل تحکيم روابط خانواده و برقراري صميميت کامل بين زوجين مي گردد.
6) ترويج معروف : يک زن با حجاب، همچون مسجدي متحرک است که پشت نقاب حجاب بر حفظ باورهاي ديني خود و فرهنگ ديني اسلام و جلوگيري از سوء استفاده قدرت هاي استعمارگر اصرار مي ورزد.
7) حفظ عزت نفس و کرامت انساني: انسان در سايه عفاف، عزت و اعتبار پيدا مىكند و كسانى كه هرچه مىخواهند مىخورند و آنچه مىخواهند مىگويند و پيوسته در پى هوسرانىاند، نزد ديگران اعتبار و ارزشى ندارند. امام على(ع) مىفرمايد: «من عفت اطرافه، حسنت اوصافه» و نيز فرمود: «من اتحف العفة و ا لقناعه حالفه العز». انسان هاى پاكدامن، نزد افراد جامعه اعم از خانواده دوستان و ديگران مورد احترام و اعتمادند. حفظ عزت و کرامت زن و جلوگيري از آزار و سوء استفاده از شخصيت وي، مهم ترين فلسفه حجاب مي باشد چنانکه در سوره احزاب 59 مي فرمايد:« يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنينَ يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً» اى پيامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «جلبابها[ روسرىهاى بلند] خود را بر خويش فروافکنند، اين کار براى اينکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند بهتر است؛ (و اگر تا کنون خطا و کوتاهى از آنها سر زده توبه کنند.)
8) جلوگيري از تهييج و تحريک جنسي و خنثي کردن لذات نامشروع . پوشش مناسب موجب مي شود كه هم مردان در هنگامه برخورد با زنان گرفتار انحراف و پليدي و فحشا نشوند و هم زنان در برابر مرداني كه تن خود را مي پوشانند از امنيت و طهارت قلبي سود برند.
9) حفظ و استيفاي نيروي کار و فعاليت . هنگامي كه مردي پوشش مناسب داشته باشد زني كه با وي سخن مي گويد و يا وي را مي بيند تحت تأثير اندام وي قرار نمي گيرد و قلب و دلش در گرو عشق او نمي رود؛ چنانكه پوشش مناسب زن نيز چنين فرصتي را براي مردان فراهم نمي آورد.
10) حفظ معنويت و ارزش هاي انساني بين زنان و مردان در جامعه : حجاب از نظر موقعيت زن در برابر مرد، سبب مي گردد که ارزش زن در برابر مرد بالا رود و زن ابزار دست سوء استفاده گران نباشد.
11) مصونيت اخلاقي ، سلامت و آرامش در محيط کار بين زنان و مردان . قرآن براي حجاب و پوشش مناسب اسلامي آثار معنوي و نقش اجتماعي خاصي را بيان مي كند كه نمونه آن در مسأله امنيت و تقوا گفته شده است. در حقيقت با بيان فلسفه و اهميت حجاب به برخي از آثار معنوي و اجتماعي نيز اشاره شده است. غير از مصونيت از تعرض هوسرانان و كسب امنيت مي توان به برخي از آثار ديگر حجاب نيز اشاره كرد كه از آن جمله طهارت قلبي و پاكي درون مردان و زنان است.
12) مبارزه با تهاجم فرهنگي وکاهش مدگرايي به عنوان يکي از تبعات آن. حجاب و پوشش در آموزه هاي قرآني از جايگاه و اهميت ويژه اي برخوردار است و براي آن آثار اجتماعي و معنوي چندي است. آثاري كه نه تنها موجب مي شود انسان را به خدا نزديك كند بلكه شخص را در امنيت و آرامش روحي و رواني و اجتماعي قرار مي دهد.
آثار و پيامدهاي رعايت حجاب
الف- آثار فردي 1. احترام به شخصيت زن، به واسطه ي رعايت حجاب، 2. مصونيت ارتباطات زن با مردان غريبه، 3. حفظ اعتقادات مذهبي براي افراد، 4. حفظ عفت زن و جلوگيري از فساد و ناهنجاري.
ب - آثار اجتماعي 1. سلامت نسل جديد جامعه، 2. پيشگيري از فساد اخلاقي، 3. مبارزه با مظاهر بي ديني، 4. حفظ کيان خانواده..
اسلام پوشش زنان را داراي چهارشرط اساسي مي داند كه عبارتند از
1- پوشش بايد به گونه اي باشد كه غير از قرص صورت به اندازه اي كه در وضو شسته مي شود آنهم به شرط نداشتن آرايش غليظ و دستها از مچ تا سر انگلشتان بقيه بدن و موها را كامل بپوشاند درپوشيده داشتن سر زنان و اينكه حتي تارهاي موي زن نبايد در معرض ديد نامحرمان قرارگيرد در بين مراجع عظام كوچكترين اختلافي وجود ندارد.
2- پوشش بايد به اندازه اي نازك نباشد كه بدن يا رنگ لباس يا زيور آلات زن از پشت آن معلوم شود و لذا زنان و دختراني كه با لباسهاي نازك و توري شكل سر و موها يا بدن خود را به خيال خود مي پوشانند در واقع حجاب درستي نگرفته بلكه با اين عمل خود حساسيت مردان هوسران را بيشتر كرده و زمينه هاي گناه و فساد را فراهم . 3- پوشش بايد به اندازه اي آزاد باشد كه برجستگي بدن زنان و دختران براي نامحرمان معلوم نشود.
4- لباس شهرت نباشد. پوشش نبايد از نظر رنگ يا مدل به گونه اي باشد كه مردم به صورت غير متعارف به او توجه كرده و با انگشت او را به همديگر نشان دهند كه اين كار هم خلاف عفاف و حجاب زن است و هم زمينه هاي جلب نظر نامحرمان و مردان و پسران هوسران را فراهم و موجب گناه و آلودگي خواهد بود.
پوشش کامل از ديدگاه اسلام حجاب يك حداقلي دارد كه اگر آن حداقل رعايت نشود حجابي در كار نيست، يعني فرد بدحجاب به حساب ميآيد. حدود حجاب اين است كه زنها به جز صورت و كف دست و پا بقيه بدنشان بايد پوشيده باشد. اصولش هم عدم جلوهگري و تبرج است. يعني با مانتوي تنگ و کوتاه يا رنگهاي زننده در اجتماع ظاهر نشود يا مثلاً با آرايش بيرون نرود .
چادر کاملترين حجاب اسلامي چادر ريشه در سيره زنان اهل بيت بويژه حضرت فاطمه زهرا(س) دارد. پيامبر اکرم(ص) چادر را به عنوان يکي از اقلام نوزده گانه ضروري جهيزيه براي دخترش حضرت فاطمهزهرا(س) قرار داد. چادر مشکي بهترين و سالمترين پوشش زن مسلمان است که سراسر حجم بدن او را ميپوشاند و به او وقار و متانتي خاص ميبخشد. از اين رو چادر حجاب برتر و کاملترين نوع پوشش زن مسلمان است.
امتيازات چادر نسبت به ساير حجابها: 1. چادر يادگار زنان اهلبيت(ع) بويژه حضرت فاطمه زهرا(س) است.
2. چادر بيش از هر لباسي حجم و شکل بدن را پوشش ميدهد.
3. چادر سمبل حجاب اسلامي است که بارزترين نمود عيني پوشش ديني را به خود اختصاص داده است.
4. چادر با پوشش يکنواخت و يکپارچه بدن، جلب توجه نامحرم را به کمترين حدّ خود ميرساند.
5. چادر، پوشش ديني و ملي زنان ايران است که ديانت، مليت و استقلال فرهنگي ملت مسلمان ايران را در دنيا تجلّي ميبخشد.
6. چادر، داراي بيشترين بار فرهنگي حيا و عفاف است که بيش از هر پوششي دست رد بر سينه نامحرم ميزند. 7. چادر، سمبل مبارزه با استعمار است.
8.چادر زيبايي، وقار و متانتي معنوي براي زن به ارمغان دارد.
9. چادر با اهداي کاملترين پوشش به زن مسلمان، وسيله کمال و تقرّب بيشتر را در او مهيّا ميسازد و بالاترين تواضع در برابر فرامين حق را تجلي ميكند.
بخش دوم : فلسفه حجاب و عفاف
اسلام در نگاه دقيق خود براي حفظ حريم عفت عمومي، جلوگيري از شيوع فحشا و فساد، كنترل غريزه شهوت، پيشگيري از هدر رفتن انرژي ها و ركود بازار اقتصادي و علمي، ارزش نهادن به كرامت انساني زن كه يك دوم نيروي انساني جامعه است و جلوگيري از نگاه جنسيتي و ابزاري مرد به زن، جلوگيري از فروپاشي خانواده ها و ايجاد نسل بي پايه و اساس، ايجاد آرامش رواني در سطح جامعه و در يك جمله «آزادي واقعي زن از قيد هوسها» مسئله حجاب را مطرح كرد و چه جاهلانه است كه بشر امروز براي به اصطلاح ارج نهادن به حريم الهي اين موجود مقدس شعار برداشتن محدوديت زن يعني حجاب را سرداده و براي پر كردن هوس هاي آلوده و جيب هاي سرمايه داري از جسم لطيف و دستان ظريف اين آينه جمال الهي، او را بازيچه افكار سودمحور خود قرارداده است.
در اسلام البته هدف از قانون حجاب در اسلام، دست يابي به عفاف و فضيلتي نفساني و اخلاقي است كه از طريق آن براي شخص و جامعه فراهم مي آيد. از اين رو خداوند در آيه 59 احزاب حجاب را عامل مهمي براي مصونيت از ايذا و اذيت و آزار از سوي ديگران به ويژه بيماردلان بر مي شمارد؛ زيرا با مصونيت يابي شرايط براي دست يابي به فضايل بيشتر براي آدمي فراهم مي شود. از آياتي از جمله 5 و 7 مومنون و 29 و 31 معارج اين معنا به دست مي آيد كه عفت و پاكدامني موجب مي شود تا انسان در مسايل جنسي رو به اعتدال رود و از گرايش به اسراف در اين حوزه خودداري ورزد. همچنين عفت ورزي و ايجاد شرايط عفاف در انسان موجب مي شود تا نفس از هر زشتي محافظت شود و امكان سوءاستفاده و نيز نسبت هاي ناروا به انسان براي ديگران فراهم نيايد. (نور، 26) هدف از حجاب واقعي، دست يابي به فضيلت اخلاقي عفت است كه مديريت عقل بر نفس و چيرگي بر آن در چارچوب هاي پذيرفته شده و فطري و طبيعي بشمار مي رود. اما اين بدان معنا نيست كه حجاب به سبب وجود عفت باطني مراعات نشود و شخص به اين بهانه كه قلب من پاك است و عقلم بر نفسم چيره است، از حجاب اجتناب ورزد؛ زيرا حجاب، يك قانون و حكم اجتماعي است تا ديگران به گناه آلوده نشوند و شرايط عمومي براي رشد و كمال فراهم آيد.از سوي ديگر، اگر كسي خواهان عفت نيست نمي تواند از حجاب اجتناب ورزد، زيرا چنان كه گفته شد حجاب، قانوني در حوزه عمل اجتماعي و رفتاري است و بر همه شهر وندان است تا براي ايجاد جامعه سالم، آن را مراعات كنند و در صورت مخالفت و زيرپا گذاشتن قانون بايد مجازات مناسب آن را تحمل كنند.به سخن ديگر، حجاب يك قانون اسلامي و حكم شرعي است كه مراعات آن از سوي همه شهروندان لازم است. اين بدان معنا خواهد بود كه مخالفان، افزون بر اين كه گناهي مرتكب شده و در آخرت مجازات شده و يا تبعات گناه بر ايشان بار مي شود،
حجاب براي اين وضع شده تا جامعه درسلامت جنسي باشد و ابزارهاي تحريك قواي شهواني تحديد شود. از اين رو، حجاب به عنوان يك قانون كلي وضع شده است تا اين سلامت فراهم آيد. از آيات قرآن اين معنا به دست مي آيد كه نيازي به پوشيدن از كودكاني نيست كه قدرت تشخيص ميان زن و مرد نداشته و هنوز به مسائل جنسي آگاهي نيافته اند. اما كساني كه بدحجابي شان عامل برانگيختگي شهواني است، بايد خود را به طور كامل بپوشانند و بر مومنان است كه به اين افراد بدحجاب ننگرند و چشم خويش را فروافكنند. هدف از وضع حجاب آن است تا زمينه براي سلامت جامعه فراهم گردد و بيماردلان، متعرض مردان و زنان با ايمان نشوند و ايمان ايشان را به غارت و چپاول نبرند. البته يكي از فلسفه ها و اهداف حجاب را بايد ايجاد عفت و پاكدامني درميان امت اسلام و شهروندان آن دانست؛ زيرا حجاب شرايط مناسبي را براي پاكدامني و عفت در جامعه فراهم مي آورد؛ چرا كه با وجود حجاب مناسب و شرعي، قواي شهواني، تحريك و تهييج نمي شود و شخص در يك فرآيندي با كمك عقل و شرع، بر نفس خويش مسلط شده و زمام امور نفس را در اختيار عقل مي گذارد. از آموزه هاي قرآني اين معنا به دست مي آيد كه عفت و پاكدامني، به معناي چيرگي عقل و مديريت مهار قواي شهواني به دست آن است. اين حالت اگر به شكل ملكه اي در نفس انساني در آيد، شخص در حالتي قرارمي گيرد كه به سادگي تهييج نمي شود و قواي شهواني نمي تواند سركشي كند و او را به سوي گناه سوق دهد. از نظر اسلام، بر هر فردي اين مسئوليت نهاده شده تا با ايجاد حجاب، مانع از برانگيخته شدن شهوات جنسي ديگران شود. بنابراين حجاب براي مرد و زن يك مسئوليت اجتماعي است تا بستر عفاف را در ديگران ايجاد يا تقويت كند. بنابراين اگر به انسان مؤمن گفته شده تا براي حفظ عفاف و يا تقويت آن در خود، چشم بر هر مست آفريني فروهشته دارد، همينطور از وي خواسته شده تا براي حفظ عفت ديگران و يا ايجاد و تقويت آن، حجاب داشته باشد.
حجاب،احترام به حقوق ديگران
حکمت حجاب براي سلامت جامعه است و توجه به آن به منظور حفظ روح الهي در تعاملات ميان مردم بايد باشد، يعني حجاب باعث کنترل کشش هاي ناروا در تعاملات انسان ها مي شود و در واقع لازم است که روابط بين زنان و مردان داراي يک چارچوب درستي باشد. حجاب نه تنها موجب نظام مند شدن چارچوب روابط افراد جامعه مي شود بلکه ستوني براي حفظ و پايداري کانون خانواده است، اگر هوش و هواس مرد يا زني در پي جلوهگري هاي جنس مخالف باشد ديگر ارزشي در خانواده وجود نخواهد داشت تا حفظ شود. حجاب تنها مخصوص خانمها نيست بلکه خويشتنداري و عفت کلام و پرهيز از غيبت و تهمت در آقايان را هم شامل ميشود. همه جوارح بدن مسئولند و بايد حجابشان را حفظ کنند و در روز قيامت شهادت ميدهند. حجاب نتيجه عفت و خويشتنداري است و تا نيتمان پاک نباشد نميتوانيم خويشتندار و عفيف باشيم. بنابراين حجاب تنها به خانمها اختصاص ندارد. عفت و خويشتنداري جزوء فضايل اخلاقي نيکوي انسانها بعد از علم و عدالت و شجاعت است. رعايت نکردن حجاب به آزادي ديگران لطمه ميزند و آزادي آنها را ضايع ميکند و آنها را به خفقان و تنگنا ميبرد. حفظ حجاب در خدمت کردن به مردم هم هست. بايد در حين قدرت داشتن جوانمرد باشيم يعني با مردم با شفقت برخورد کنيم. حقوق يکديگر را پاس بداريم و به آنها احترام بگذاريم. اين فقط با حفظ حجاب تمام اعضا و جوارح بدن شدني است. حجاب همچنين باعث حفظ کرامت زن نيز مي شود و به او در جامعه عزت مي دهد. حجاب با توجه به اينکه يک دستور ديني است از چند جهت ميتواند نتايج فردي و اجتماعي داشته باشد. اول اينکه يک ديندار با رعايت حجاب علاقه و تقيد خودش را به يک دين نشان ميدهد از اين جهت که دين يک انتخاب براي تعالي اوست امري است که ميتواند آن را رعايت کند. دوم براي اينکه دين بعضي از مسائل دروني و باطني روابط اجتماعي را مورد توجه قرار داده، رعايت حجاب به رعايت حرمتها و برخي از ارزشهايي که اديان بيشتر از ارزشهاي اجتماعي آنها را مورد توجه قرار ميدهند منجر ميشود.
عفاف و حجاب همان راهکاري است که اسلام براي حفظ شأن و احترام و شخصيت والاي زن، در مقابل خطرات و آسيب هاي نامحرمان و بدخواهان و مفسدان در جامعه پيش بيني کرده. اسلام در اين زمينه نيز مثل هميشه، مباحثي منطقي و عقلاني را مطرح مي نمايد که قابل قبول هر انسان حقيقت جو و حق جويي واقع مي شود. اسلام حجاب را براي زن قرار داد تا از اين گوهر ناب و گرانبها در مقابل چشمان آلوده و نامحرم محافظت کند. حجاب باعث مي شود که زن، به ارزش والاي خود پي ببرد و خود را رايگان به کسي عرضه نکند. اين مرد است که گيرنده و دنبال کننده و مظهر طلب و عشق ورزي آفريده شده است و بايد به دنبال زن برود. لذا وقتي که زن را در حجاب مي بيند، کنجکاو مي شود و تخيلاتش شروع به فعاليت مي کند که زير اين حجاب چيست؟ درون اين صدف، چه مرواريدي قرار دارد؟ زير اين پوشش و حيا، چه مقام باارزش و والايي وجود دارد؟ اين گونه است که زن، محبوبيت و جايگاه بلند و قدرتمندي در نظر مرد پيدا مي کند و قادر است که قلب او را تسخير خود کرده و آتش عشق مرد را شعله ور و سوزان کند. اين تأثير وجود حريم و حائل ميان زن و مرد است که باعث مي شود وصال به زن، دشوار شود. وقتي اين وصال، دشوار شد و زن، مرد را به تکاپو انداخت تا براي کشف ماهيت او، به زحمت بيفتد و دچار تخيلات فراوان شود، آن وقت است که ارزش زن، گران تر و عزيزتر خواهد شد. لذا اين کشش و جاذبه زن، نهايتاً به ازدواج مي انجامد و وصال رخ مي دهد. اينجاست که ديگر مرد، از دنياي تخيلات خود آزاد مي شود و همه چيز را کشف مي کند و آرام مي گيرد. علاوه بر آن نيز، در زندگي مشترک خود با همسرش، ارزش اين گوهري را که به دست آورده، مي داند و به تعبير اميرالمؤمنين(عليه السلام) با او مثل گُل رفتار مي کند و قدر آن را مي داند. پس زن نبايد خود را رايگان و مجاني عرضه کند و از اين طريق، خود را نزد مرد، بي ارزش جلوه دهد.
اهميت حجاب دين مبين اسلام به طور جدي در خصوص مسئله عفاف و حجاب تاکيدات ويژه اي دارد. در اسلام خانواده به عنوان يک رکن اساسي به حساب ميآيد و سعي شده است تا افراد جامعه اعم از زن و مرد با بهرهگيري از حجاب و پوشش مسائل جنسي را به داخل خانواده محدود کنند تا ضمن تقويت بنيان خانواده مانع از فساد و فحشا شوند. در واقع حجاب تنها يك دستورالعمل ديني و وظيفه شرعي براي زنان مسلمان نيست، بلكه از ضرورت هاي اجتماعي جوامع انساني است كه با وجود آن منافع و تاثيرات مثبت شگرفي در جامعه پديدار شده و عدم رعايت آن، آثار مخربي در فرهنگ عمومي جامعه و حتي اقتصاد و سياست بر جاي مي گذارد. البته نقش خانواده نيز در جلوگيري از گسترش حجاب بسيار حائز اهميت است. دين مبين اسلام، خانه و خانواده را همانند كشوري ميداند كه اعضاي آن، اعضاي كشور و پدر و مادر، مسئول اداره اين كشور هستند و هر آنچه كه براي اداره كشوري بزرگ لازم باشد مانند امنيت، فرهنگ، اقتصاد، قانون و... براي اداره امورخانواده نيز در مقياسي كوچكتر لازم و ضروري است. در خصوص حجاب نيز همين گونه است.
حجاب، عامل بازدارنده قرآن، پوشش را نشانه تقوا نيز برمي شمارد؛ زيرا تقوا به معناي مهار و كنترل در برابر بدي ها و زشتي ها و زياده خواهي هاي نفس و قواي غريزي و نيز عمل به اصول اخلاقي و شرعي و قانوني است كه موجبات جلب رحمت و دفع غضب الهي را فراهم مي آورد. نشانه تقوا بودن پوشش به اين معناست كه انسان برپايه اصول اخلاقي و قانوني و شرعي عمل مي كند و در رفتار و كردار خويش نشانه هاي تمرد را بروز نمي دهد. اگر كسي مسلمان است نشانه هائي خواهد داشت. برخي از اين نشانه ها ظاهري و برخي ديگر باطني است. نشانه ظاهري اسلام آن است كه در جامعه، پايبند قوانين آن باشد. كسي كه پوشش را رعايت نمي كند درحقيقت مي كوشد كه نشان دهد بر دين اسلام نيست و قوانين آن را نمي پذيرد. (احزاب 55) (احزاب95). نهاد خانواده مهم ترين نقش را در تعالي فرد و اجتماع ايفا مي كند. تربيت فرد و جامعه از يكديگر جدا نيست و آنچه در خانواده و در طول حيات فرد ميگذرد تاثير بسزايي در استحكام پايه هاي تربيتي اجتماع دارد.
حجاب محدوديت نيست، مصونيت است حجاب نه تنها محدوديت نيست بلكه ابزاري بازدارنده براي مزاحمان است كه فرصت حضور زن در عرصه هاي گوناگون را افزون مي كند. دليل آسيب پذيري زن، ظاهر جذاب اوست. از اين رو زن براي ايفاي نقش اجتماعي خود بايد به گونه اي در جامعه ظاهر شود كه دچار اضطراب دروني نشود. چنانچه قرآن كريم در سوره احزاب آيه59 مي فرمايد: «اي پيغمبر به زنان و دختران خود و زنان مؤمنان بگو كه خويشتن را به چادر فرو پوشند كه اين كار براي اينكه آنها شناخته شوند تا از تعرض و جسارت آزار نكشند بر آنان بسيار بهتر است.» خداوند پوشش زن را مايه ايمني او از آزار مردان هوس باز دانسته است. برهنگي و خودنمايي در قالب پوشش، يكي از مسائل عصر حاضر است. از دارندگان چنين پوششي به «كاسيات عاريات» يعني پوشيدگان برهنه تعبير شده است. «اين شبهه از اين جا نشأت مي گيرد كه برخي تصور مي كنند با تغيير زمان و سبك زندگي، ارزشهاي اخلاقي و معنوي نيز تغيير مي كنند و جاي فضايل با رذايل عوض مي شود؛ درحاليكه آنچه تغيير و تحول پيدا مي كند، عنصر زمان و مكان و ابزارهايي است كه مفاهيم اخلاقي در آن ظهور و بروز پيدا مي كند.» «مفاهيمي مانند حق، تقوا، احسان، راستگويي، صبر، حيا، عفت و پاكدامني هميشه پسنديده و قابل ستايش بوده و باطل، ظلم، دروغگويي، بي عفتي و امثال آن در همه زمانها ناپسند است و با فطرت انسان ناسازگار مي باشد و لذا فضاي زندگي، قالبها، امكانات، رنگها، ظواهر مادي، تكنولوژي، زندگي در آسمان خراشها موجب نمي شود جاي عفت را با بي عفتي عوض كنيم، دروغ را زيبا و راستگويي را زشت بدانيم.» «الگوهايي چون حضرت زهرا«س» در همه زمانها، بهترين الگو براي ما هستند و اگر آن حضرت در زمان ما زندگي مي كرد بدون شك از امكانات امروز استفاده مي كردند، درحاليكه همان شخصيت معنوي و اخلاقي 1400 سال قبل را داشتند. زندگي اجتماعي زن در چارچوب حجاب و حفظ شخصيت انساني، رعايت مسائل شرعي و دستورات اسلام، نه تنها موجب محدوديت زن و مانع پيشرفت او نمي شود، بلكه سعادت انسان در دنيا و آخرت همراه دارد،
حجاب ،نشانه عظمت زن حجاب نماد عفاف ،تواضع و ارزش دهنده به شخصيت والاي زن محسوب مي شود. با اندکي تدبر در آيات قرآن فلسفه حجاب را به گونه اي صريح مي بينيم و درمي يابيم که احترام و حرمت زن، فلسفه حقيقي و يا يکي از فلسفه هاي حجاب است. به راستي اگر معرفت انسان به شريعت و تعاليم ديني بالا رفته و قرآن را که آيين نامه سعادت و کمال بشر است درک کند، به عظمت حجاب پي برده و مي فهمد بدحجابي و بي حجابي ثمره عدم معرفت و شناخت حقيقي جايگاه زن در هستي است. حجاب و عفاف ضامن بقا و استمرار زندگي فردي و اجتماعي افراد است .جامعه اي که در آن حجاب به عنوان يک گوهر ارزشمند شناخته شود ديگر جامعه اي آسيب پذير به لحاظ فرهنگي نيست و ضدفرهنگهاي غربي نمي توانند در چنين جامعه اي مانور دهند.
حجاب، ارزش و کرامت حجاب يک ارزش و بي حجابي يک ضد ارزش است. از اين رو بر تمامي انسان ها وظيفه است که از ارزش ها پاسداري کرده و ضد ارزش ها را از بين ببرند. قطعاً ارزش ها و محسنات براي فرد و خانواده و جامعه، مفيد و ضد ارزش ها و زشتي ها، هم براي فرد مضر است و هم براي خانواده و جامعه و در واقع آفتي براي کليه ابناي بشر به شمار مي آيد. پاره اي از مسئوليت هاي زنان، به حجاب آنها بستگي دارد و زن در صورتي که حجاب داشته باشد بهتر مي تواند بار اين گونه مسئوليت ها را بر دوش خود بگيرد. مسئوليت هاي زن و مرد يکي در بعد خانوادگي است و ديگري در بعد اجتماعي. بي حجابي هم به مسئوليت هاي خانوادگي زن و مرد لطمه مي زند و هم به مسئوليت هاي اجتماعي آنها. زن که با حجاب کامل در محيط کار و در ميدان مسئوليت هاي اجتماعي ظاهر مي شود مسئوليت خانوادگي و اجتماعي اش را به نحو احسن انجام مي دهد و به اين ترتيب پيوند خانوادگي محکم تر گشته و جامعه سالم تر و پربارتر مي گردد. حجاب محدوديت نيست بلکه ضامن سلامت کار و شخصيت و استحکام ارزش هاي جامعه است.
امروزه در جوامعي که حجاب در آنها به عنوان يک ارزش مطرح نيست، اخلاق جامعه به شدت آسيب ديده و براي ترميم و اصلاح اخلاق جامعه، چاره اي جز بازگشت به ارزش بنيادين حجاب وجود ندارد. به همان نسبتي که گرايش جامعه به حجاب شدت يافته از مفاسد اخلاقي و اجتماعي کاسته شده است و در واقع سلامت اخلاق جامعه از اهداف عاليه اسلام است. پيامبر اکرم (ص) فرموده اند: "بعثت لا تمّم مکارم الاخلاق". دقت در اين بيان پيامبر (ص) اين نکته را روشن مي کند که براي تمام کردن مکارم اخلاقي جامعه بايد از همه زمينه ها استفاده شود. پاکي زن نشان پاکي پدر و مادر او و زمينه پاکي فرزندان او و افتخار و مباهات جامعه اوست. حجاب زن در جامعه باعث حفظ ارزش ها و آرمان هاي جامعه مي شود و زن با حجاب مي تواند با حفظ اين ارزش ها مسئوليت سنگين خود را در قبال اجتماع ايفا نمايد. در يک جامعه با حجاب، سلامت اخلاق جامعه، چيزي که ديگر کشورها در پي آن هستند بالا مي رود. در واقع رابطه متقابلي بين ارزش و شخصيت زن از يک طرف و حجاب وي وجود دارد. شخصيت زن در عدم دسترسي به آن و حفظ زيبايي هاي خود از چشم نامحرمان است
الگوي حيا موسي(ع) كنار چاه آمد و دختران «شعيب» را براي آب كشيدن و سيراب نمودن گوسفندان ياري كرد، دختران او را جواني شجاع و امين يافتند، بدين خاطر يكي از دختران به نام «صفورا» با مشاهده اين خدمت و صداقت از سوي موسي(ع)، تصميم گرفت او را براي كار و خدمت نزد پدر خود ببرد. وي تصميم خود را با موسي(ع) در جريان گذاشت، و به پيشنهاد موسي(ع) قرار شد، هنگام رفتن به سوي شعيب، موسي(ع) از جلو حركت كند، و صفورا از عقب سر او را راهنمايي نمايد. با اين اوصاف موسي(ع) و صفورا، راه را پيمودند و نزد شعيب رسيدند، و صفورا به پدر پيشنهاد كرد: اين مرد را براي خدمت انتخاب كن، زيرا او بهترين كسي است كه براي اين كار شايستگي دارد، و مرد نيرومند و اميني هم خواهد بود. يا ابت استأجره، ان خير من استأجرت القوي الامين (قصص/26) حضرت شعيب گفت: دخترم، نيرومندي او را چگونه به دست آوردي؟!صفورا پاسخ داد: پدرجان! به هنگام آمدن به حضور شما، موسي(ع) پيشنهاد كرد، من از عقب سر او حركت كنم. و هرگاه او خواست در مسير اشتباهي حركت كند، من با صدا كردن، يا سنگ پرتاب نمودن، او را به مسير صحيح هدايت كنم. حرف او هم اين بود كه: انّا قوم لاننظر الي ادبارالنّساء. ما جماعتي هستيم كه حتي به عقب سر زنان نامحرم هم نگاه نمي كنيم. وسايل الشيعه، ج14، ص 145.
فوايد حجاب آرامش رواني وقتي که حجاب زن، کامل باشد و زن، باوقار و متانت در جامعه ظاهر شود، مردان جامعه نيز آرامش رواني و فکري خواهند داشت و مُدام به اين زن و آن زن که در کوچه و خيابان و فلان مکان ديده اند، فکر نمي کنند و ديگر در ذهن آنها مجموعه اي از صدها زن بدحجاب و بي حجابِ بَزَک کرده، نقش نمي بندد تا شهوت جنسي مرد دائماً در حال تحّرک و فعاليت باشد. اين يکي از اثرات وجود حريم بين زن و مرد است. "نبودن حريم ميان زن و مرد و آزادي معاشرت هاي بي بند و بار، هيجان ها و التهاب هاي جنسي را فزون ميبخشد و تقاضاي سكس را به صورت يك عطش روحي و يك خواست اشباع نشدني در ميآورد. غريزه جنسي، غريزهاي نيرومند، عميق و "دريا صفت" است، هر چه بيشتر اطاعت شود سركشتر ميگردد، همچون آتش كه هر چه به آن بيشتر خوراك بدهند، شعله ورتر ميشود" روح انسان، بي نهايت طلب و اشباع نشدني است، برعکس جسم انسان که يک ظرفيت خاص و محدودي دارد. شکم گرسنه، پس از خوردن مقدار زيادي غذا سير مي شود؛ اما روح گرسنه، سيرشدني نيست. غريزه جنسي سيرشدني و محدود نيست و اين نيز از مصلحت ها و حکمت هاي بزرگ خداي متعال است. لذا پديده بدحجابي و بي حجابي زن در جامعه، غريزه مرد را دائماً در حال تکاپو و تحرّک نگه مي دارد و آرامش رواني را از او مي گيرد.
حجاب، تجلي عفاف "اللهم اني اسئلک الهدي والتقي والعفاف والغني والعمل بما تحب وترضي" العفّة حصول حالة للنّفس تمتنع بها عن غلبه الشّهوه" يعني عفّت، پديد آمدن حالتي براي نفس است كه به وسيله آن از فزون خواهي شهوت جلوگيري شود. :"عَفَّ عن الشيِِء اي امتنع عنه فهو عفيفٌ" ، عفاف از چيزي ورزيد يعني از آن امتناع ورزيد پس او عفيف است. :"اللفّة: الكّف عمّا لا يحلّ و لايجمل" ، عفّت: خويشتنداري از آنچه حلال و زيبا نيست. عفاف: پارسايي و پرهيزگاري، نهفتگي، پاكدامني، خويشتنداري". عفاف: پارسايي، پرهيزگاري، پاكدامني، "وقتي زن پوشيده و سنگين از خانه بيرون رود و جانب عفاف و پاكدامني را رعايت كند افراد فاسد و مزاحم جرأت نميكنند متعرّض آنها شوند. "از جمله "ان يستعففن خيرٌ لهنّ" ميتوان يك قانون كلّي را استنباط كرد و آن اين است كه از نظر اسلام هر قدر زن جانب عفاف و ستر (پوشش) را مراعات كند پسنديدهتر است و رخصتهاي تسهيلي و ارفاقي كه به حكم ضرورت درباره وجه و كفين و غيره داده شده است، اين اصل كلي اخلاقي را نبايد از ياد برد." "عفّت و حيا، خصلتي انساني است كه تاريخ بر نميتابد و مورد پذيرش تمامي انسانها بود و هست و انسانهاي بزرگ و اديان آسماني نيز بدان توصيه كردهاند. همين خصلت انساني يكي از فلسفه هاي اصلي پوشش آدمي بوده است."
لباس مورد علاقه شیطان
در آيه 26 سوره اعراف خداوند بيان ميدارد که پوشش و پوشاندن کار اوست، ولي برهنگي و برهنه کردن کار شيطان است.
حجاب لباس در قرآن يَا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَيْکُمْ لِبَاسًا يُوَارِي سَوْءَاتِکُمْ وَرِيشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَىَ ذَلِکَ خَيْرٌ ذَلِکَ مِنْ آيَاتِ اللّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّکَّرُونَ» اي فرزندان آدم! همانا بر شما لباسي فرو فرستاديم تا هم زشتي (برهنگي) شما را بپوشاند و هم زيوري باشد، لباس تقوا همانا بهتر است، آن، از نشانههاي خداست، باشد که آنان پند گيرند (و متذکر شوند). (اعراف، 26)
پيامهاي آيه
1. توجه به نعمتهاي الهي، عامل عشق به خدا و دوري از غفلت است. (قَدْ أَنزَلْنَا عَلَيْکُمْ ... لعلّهم يذّکّرون)
2. لباس، زماني نعمت الهي است که بدن را بپوشاند. (يُوَارِي سَوْءَاتِکُمْ)
3. گرچه در تهيه لباس، علاوه بر عوامل طبيعي انسانها نيز تلاش ميکنند، ولي همه اينها به دست خداست. (أَنزَلْنَا عَلَيْکُمْ لِبَاسًا)
4. پوشش و پوشاندن کار خداست. (أَنزَلْنَا عَلَيْکُمْ لِبَاسًا يُوَارِي) ولي برهنگي و برهنه کردن کار شيطان است. (فوسوس.... ليبدي لهما ماوري عنهما من سوْاتهما)
5. لباس، نعمت الهي است. (لِبَاسًا يُوَارِي) و برهنگي و خلع لباس، کيفر گناه.(فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا)
6. پوشش و آراستگي با پوشاک و لباسهاي زيبا، مطلوب و مجبوب خداوند است. (قَدْ أَنزَلْنَا عَلَيْکُمْ لِبَاسًا ... وَرِيشًا) آراستن و زينت و بهره بردن از لباسهاي زيبا تا آنجا که به اسراف کشيده نشود، مانعي ندارد.
7. معنويت در کنار ماديت، تقوا در کنار زينت لازم است. (رِيشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَىَ) وگر نه لباس ميتواند وسيله اسرف، تکبر، فساد،خودنمايي، مدپرستي، شهوتراني، فخرفروشي و امثال آن شود.
8. آنگونه که در لباس مادي، پوشش عيوب، حفاظت از سرما و گرما و زيبايي مطرح است، تقوا هم عامل پوشش عيوب است، هم نگهدارنده از گناه و هم مايه زيبايي معنوي انسان استو (لِبَاسُ التَّقْوَىَ)
9. از خاک، پنبه ميرويد، از علف که خوراک حيوان است، پشم توليد ميشود و از آب دهان کرم، ابريشم، اينها همه از آيات الهي است که ميتواند مايه تذکر و بيداري انسان باشد. (ذَلِکَ مِنْ آيَاتِ اللّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّکَّرُونَ) امام مجتبي (ع) به هنگام نماز و حضور در مسجد، بهترين لباس خود را ميپوشيد و ميفرمود: «انّ الله جميل يحبّ الجمال فاتجمّل لربّي)، خداوند زيباست و زيبايي را دوست دارد و من لباس زيباي خود را براي پروردگارم ميپوشم و آنگاه اين آيه را تلاوت ميفرمود
دلايل تأکيد اسلام بر پوشش مناسب زنان: فلسفه پوشش چند چيز است. 1. التهاب هاي جنسي 2.حفظ حرمت و کرامت انساني زن 3.کنترل غرايز 4.حرمت بخشيدن به زن: 5 ـ آرامش رواني: 6 ـ استحکام پيوندهاي خانوادگي: 7.استفاده بهينه از سرمايه انساني زنان در اجتماع 8ـ استواري نظام اجتماعي.
1.التهاب هاي جنسي: يكي از دلايل خيلي مهم اين است كه زنان را از کالاي جنسي خارج ميكند. در آخرين نوشتههايي كه از مدافعين حقوق زن و جنبش اجتماعي زنان يا فمينيسم در دست است، معمولاً دل نگراني آنهااين است كه چرا همه بازيهاي سياسي و اقتصادي دست به دست هم داده كه از زنها يك اسباب بازي بسازد يا چرا به آنهابه عنوان کالاي جنسي نگاه ميكنند؟چرا زن فورا عقربه ذهنيت افراد را به سمت مسائل جنسي ميبرد؟ در حال حاضر اين مطلب آنقدر مطرح است كه حتي برخي از طرفداران حقوق زن استفاده از لوازم آرايشي را يك برنامه استعماري سرمايهداري ميدانند كه نظام سرمايهداري دنبال ميكند براي اينكه به دو هدف مهم برسد اول اينکه سود سرشاري كه از فروش اين اقلام نصيبشان ميشود و ديگري هم اينکه استفاده از لوازم آرايشي براي زنان كمك ميكند به برقراري و ماندگاري جريان پرونو و هرزه نگاري، لازم به ذکر است جاذب كردن بيشتر زنها از همين حيث و حيث مسائل جنسي دربردارنده منافع مختلف از جمله منافع سياسي و اقتصادي براي نظام سرمايهداري است.مفيد بودن اين امر براي نظام سرمايهداري از نظر سياسي به خاطر اينكه تقريباً آخرين دستورالعملي كه براي به زانو درآوردن ملتهاي صاحب فرهنگ و مذهب و ايده دارند اين است كه حريمهاي بين زن و مرد را از بين ببرند. در طرح خاورميانه بزرگ كه در گروه 8 مطرح ميشود براي اينكه مقاومت و اقتدار كشورهايي از جمله ايران را بشكنند يا بتوانند بر قاره آسيا تمركز و تسلط بيشتري و يا براي به زانو درآوردن اين كشورها يكي از سه محوري كه ارائه ميدهند از بين بردن يک سري حريمهايي است که بين افراد وجود دارد.
نميگوييم اين نگاه، يعني نگاه بسيار قادحانه و تحقيرآميز نسبت به لوازم آرايش چيز خوبي است به نوعي كه معتقد باشيم زنها در هيچ كجا حتي در منزل آرايش و پيراش نداشته باشند، ولي ميگوييم پشت ترويج بدحجابي يا ترويج لوازم آرايشي چيز ديگري نهفته است و آن اينكه ابزار جنسي باشند، و از اينكه هركسي آنهارا فقط از اين منظر ببيند به ستوه آمدهاند. ولي راه گريز از آن را نمي دانند. نکته ديگر آنکه در جامعهاي که پيوند زن و مرد بدون ضابطه و خارج از اعتدال باشد و حريمي بين آنهانباشد نياز جنسي نيز از حد طبيعي خارج میشود و به شکلي بيمارگونه افزايش يافته و به صورت خواست اشباع ناشدني در ميآيد. شهيد مطهري در کتاب مسئله حجاب در اين باره مينويسد:نبودن حريم ميان زن و مرد و آزادي معاشرتهاي بي بند وبار، هيجانها و التهابهاي جنسي را فزوني ميبخشد و تقاضاهاي سکس را به صورت يک عطش روحي و يک خواست اشباع نشدني در ميآورد.نکته قابل توجه مردان نسبت به زنان به محرکهاي جنسي حساسترند از اين روي پوشش نامناسب زنان و جاذبه ناشي از آن مردان بخصوص جوانان را تحريک ميکند. واين تحريکها علاوه برايجاد و شيوع فساد و فحشا موجب اختلال رواني، فرو پاشي خانوادهها و... مي شود.
2.حفظ حرمت و کرامت انساني زن يكي از مهمترين پيامهاي حجاب اين است كه زن انسان است يعني قبل از اينكه انوثيت و زنانگي داشته باشد و در بازار شهوت و هوسراني به بازار فروش بگذارند، يك انسان است، منتهي براي اينكه اين مطلب روشن بشود يك راهكار دارد. ما نميتوانيم به قول بعضي از افرادي كه در نظام غربي مطالبي نوشتهاند و اين عقيده را دارند كه ما به جاي اينكه به زنها بگوييم حجاب بر سر كنند يا آرايش نكنند؛ مردان بيادب را ادب كنيم، البته يک طرف موضوع همين است كه براي مردهاي مزاحم مانعي ايجاد شود كه دين اين تدبير را هم بيان کرده است. منتهي يك طرف اصلي ومهم قضيه اين است که زنها با اختيار پوشش مناسب به عزت، حرمت، حريت و كرامت انساني دست مي يابند و در برابر تهديدهاي بازار جنسي نيز در امان ميمانند. از آنجا که در طبيعت،پيكر و روح زنان جاذبههاي مختلف قرار داده شده است،زن نميتواند با هر هيبت و هيئتي وارد اجتماع بشود.مگر آنکه براي انسانيت خود ارزشي قائل نباشد و بخواهد با پوشش نامناسب، خود را در بازار جنسي عرضه کند. يكي از فلسفههاي حجاب همين است و اين خيلي منطقي است. يعني دختران ما وقتي رعايت بحث حجاب را نميكنند يا مثلاً با استفاده از وسايل آرايش در مجامع عمومي حاضر ميشوند در واقع يك نگاه بسيار تحقير آميزي به خودشان دارند. يعني براي سوء استفاده نا محرمان راه را باز ميکنند.
4.حرمت بخشيدن به زن: زن مسلمان تجسم حرمت و عفت در جامعه است. حساسيت و ضربهپذيري زن به لحاظ جاذبههاي طبيعي، ايجاب ميکند که طبق يک سنت تکويني همچون همه موجودات لطيف و آسيبپذير در حصار و حجاب مطمئن، مأمن گزيند و گوهر جان خويش را از کانون توجه تمايلات طغيان طلب و حد ناشناس طبيعي محفوظ دارد. همگامي با اين تدبير آفرينش و حريمداري زن ميتواند محدوده مطمئنتري را پيرامون او فراهم آورد و اين گوهر اصيل را از سهلالوصول بودن مصون دارد.
5 ـ آرامش رواني: طبيعيترين شرايط نفساني براي رشد و تعالي و بهرهگيري از سرمايههاي وجودي، برخورداري از ثبات روحي و آرامش رواني است که در سايه شناخت عميق خداوند، همسويي نگرشهاي وحياني و التزام عميق به تحقق عيني آن ايدهها در نظام عمل و تنظيم رفتارهاي فردي و اجتماعي، در مسيري منطبق با آنها حاصل خواهدشد. برخورداري از حجاب و پوشش کامل به عنوان حلقهاي از حلقات انطباقجويي با مقتضيات فطري است و اين آرامش دروني چه زن و چه مرد را در مقابل محرکها و عوامل مزاحم بيمه ميکند. ارضاي غريزه جنسي به عنوان يک نياز طبيعي تنها هنگامي اعتدال مييابد که در بسترهاي پيشساخته حقوقي و اخلاقي و با رعايت مصالح کلي حاکم بر حيات فردي و اجتماعي جهت داده شود. در غير اين صورت طبيعت طغيان طلب اين غريزه با وجود انگيزههاي فراوان دروني و محرکهاي متنوع بيروني، تمام عرصه رواني فرد را تحتالشعاع قرار داده و از شکوفايي ساير قواي طبيعي که تأمين کننده سعادت اويند، مانع ميشود. بر اين اساس، حفظ حجاب، تدبيري حکيمانه جهت تأمين آرامش رواني افراد و رها شدن از هيجانات و التهابات بنيان کن جنسي است.
6 ـ استحکام پيوندهاي خانوادگي: تحکيم پيوند خانوادگي نيز از جمله اهدافي است که اسلام در برنامههاي خويش تعقيب ميکند و اين مهم تنها با محدودشدن ارضاي غريزه جنسي به صورت اختصاصي و در کادر قانون آنهم صرفاً در محيط خانواده محقق خواهد شد. آزادي و بيبند و باري در روابط جنسي، علاوه بر اينکه تا حد زيادي مانع از شکلگيري ازدواجهاي رسمي است، بقاياي هستههاي تشکيل شده را نيز تهديد ميکند. زيرا در اين فضا هر يک از زن و شوهر به جاي اينکه همسر خود را عامل سعادت و مايه سکونت خويش ببيند، او را عامل سلب آزادي و رقيب و مزاحم خود تلقي ميکند
حقالله يكي از نكات اساسي كه زمينهاي براي عمل به احكام است شناخت جايگاه هرچيز در نظام هستي است. برخي از انديشهگران و حكيمان بر اين باورند كه حجاب، حقالله است و ميگويند: «حرمت زن نه اختصاص به خود زن دارد و نه مال شوهر و نه ويژه برادر و فرزندانش ميباشد. همه اينها اگر رضايت بدهند، قرآن راضي نخواهد شد، چون حرمت زن و حيثيت زن به عنوان حقالله مطرح است. لذا كسي حق ندارد بگويد من به نداشتن حجاب رضايت دادم. از اينكه قرآن ميگويد: هر گروهي، اگر راضي هم باشند، شما حد الهي را در برابر آلودگي اجرا كنيد، معلوم ميشود عصمت زن حقالله است.» پر واضح است كه آدمي نميتواند حقوق الهي را كاملا ادا كند ولي با انجام برخي كارها ميتواند رضايت الهي را به دست آورد. حضرت رسول(ص) ميفرمايند: «حقوق خداوند متعال بزرگتر از آن است كه توسط بندگان ادا شود و نعمتهاي خداوند بيشتر از آن است كه به شمارش آيد» و حضرت علي(ع) ميفرمايد: «خداوند بر بندگان حقي قرار داده و آن اين است كه او را اطاعت كنند.
لذا کسى حق ندارد بـگويد من بـه نداشتـن حجـاب رضايت دادم. از اينکه قـرآن کـريم مى گـويد : هر گـروهى, اگـر راضـى هم باشند, شما حد الهى را در برابر آلودگى اجرا کنيد, معلوم مى شود عصمت زن حق الله است.» (1) پرواضح است آدمى نمى تواند حقوق الهى را کاملا ادا کند ولى بـا انجـام بـرخى کارها مى تـوان رضايت الهى را بـه دست آورد. حـضرت رسول(ص)مى فرمايد :«ان حقوق الله جل ثنائه اعظم من ان يقوم بها العبـاد و ان نعم الله اکثـر من ان يحـصيها(2); حـقوق خـداوند متعال بـزرگتـر از آن است که تـوسط بـندگان ادا شود و نعمتـهاى خداوند بيشتر از آن است که به شمارش آيد.» و حضرت على(ع)مى فرمايد : «لکنه سـبـحـانه جـعـل حـقه عـلى العـبـاد ان يطيعوه(3); ولى خداوند متـعال بـر بـندگان حقى قرار داده و آن اين است که او را اطاعت کنند.» اگر چه حق خدا بـزرگ است و قابـل ادا نيست ولى اداى وظايف و اطاعت از خداوند متـعال بـه نوعى اداى حق محسوب مى شود. حجاب که امر خدا است و شارع مقدس بـه عنوان يکى از احـکام ضرورى دين آن را واجب کرده است, بـايد حفظ شود. حفظ اين واجـب الهى اطاعت از او است و اطاعت از او حـقى است که بـر بـندگان نهاده است.
و هر انسان باورمندى بايد تعبدا و نه فقط به خاطر مصالح عمومى و ... اين حد و حق الهى را ادا کند.پس حکمت حجاب, سنجش ميزان عبوديت و اطاعت بندگان است. بانوان با حفظ حجاب مي‑توانند اطاعت را, که روح و پيام اصلى عبادات بشر اسـت, اثـبـات کنند و در زمره اطاعـت کنندگان الهى قـرار گيرند.دراين باره به برخي از اصول و پايههاي عفاف و حجاب اشاره ميکنيم باشد که بتوانيم درگسترش فرهنگ خداي زيستن انجام وظيفه کرده باشيم. شناسايي ماهيت هر پديدهاي (با توجه به اصول و پايههاي آن) در ژرفنگري مؤثر است. هر فرآيندي داراي اصول و مبانياي است که موجب استواري آن در برابر تندباد شبههها و يورشها ميشود و عفاف از اين فرآيند مستثنا نيست. در يک نگاه کلي اصول زير را ميتوان به عنوان پايههاي اساسي در فرهنگ عفاف و حجاب برشمرد:
الف) حجاب و به طريق اَوْلي عفاف (که مقدمه حجاب است) از مصاديق حق اللّه و اداي اين حق از واجبات است. بايد به زن توجه داد که حجاب تنها مربوط به خود او نيست تا بگويد از حق خودم صرف نظر کردم. حق همسر او هم نيست تا بگويد من راضيام، بلکه حقي است الهي، از اينرو اگر زن همسرداري آلوده شد، اگر خودش و شوهرش راضي باشند، پرونده مختومه نميشود بلکه بايد اجراي حد شود و کيفر گردد، زيرا به حق اللّه تجاوز شده است. در رساله حقوق امام سجاد(ع) حق خدا بر بندگانش با تعبير «و اکبر حقوق اللّه عليک ...» آورده شده، اداي حق خدا اصل حقوق شناخته شده که ديگر موارد از آن جدا ميشود.
ب) عفاف و حجاب، حق نفس انسان بر او هم هست، پيش از آنکه تکليفي شرعي و اجتماعي باشد. رساله حقوق امام سجاد(ع) : «و اما حق نفسک عليک فإن تستوفيها في طاعة اللّه؛ حق نفست بر تو اين است که آن را تمام در راه طاعت خداوند قرار دهي.» قرار دادن نفس ـ با تمام شئون آن ـ براي پيروي از خدا به جز در سايه عفاف و نيرويي دروني که انسان را از گناه و حرام دور کند، حاصل نخواهد شد. ميتوان از سخن معصوم اين نتيجه را گرفت که حق نفس انسان بر او حرکت براساس عفاف و حيا در زندگي است.
پ) پديده حجاب تنها يک پوشش نيست بلکه نماد باورها و گرايشهاي افراد و براي معرفي مليت و فرهنگ بومي ميباشد. حجاب، ثمره حيا و عفاف، افزون بر حفظ تن و روان فرد، نماد هويت ديني و ملي است.
ت) حجاب مانع حضور اجتماعي زنان نميشود بلکه حجاب و طرح آن در قرآن نوعي امضاي حضور اجتماعي زن است اگر بنا باشد زنان در خانه بنشينند و با نامحرم روبهرو نشوند نيازي به حکم حجاب نخواهد بود
ث) حجاب و عفاف موجب خودارزشمندي افراد و در نتيجه استواري شخصيت آنان ميگردد و سطح عزت نفس را بالا ميبرد؛ البته در صورتي که براي اين رفتار، دلايل محکمي آورده شود و آگاهانه گزينش گردد.
ج) عفاف و در پي آن حجاب براساس روايات مانع افسردگي و فرسودگي روحي و رواني ميشود. حضرت علي(ع) فرمود: «... و ثمرتها قلة الاحزان؛ ثمره و محصول عفاف کم شدن اندوهها است.» بنابراين افراد عفيف داراي نشاط خواهند بود. شايد اين نشاط (که امري دروني و باطني است و نمود ظاهري آن به صورت لبخند و تبسم ديده ميشود) به علت پاکي دروني يعني عفاف باشد.1- آيت الـلـه جـوادى آملـى, زن در آينه جـلال و جـمال, ص2 2- علامه محمدباقر مجلسى, بحارالانوار, ج77, ص7 3- نهج البلاغه, خ21
حجاب؛ هم فضيلت هم قانون شايد سخن گفتن از حجاب، بي عفاف بي معنا باشد، ولي بايد به اين نكته توجه داشت كه حجاب يك حكم اسلامي است در حالي كه عفاف يك حالت نفساني و فضيلت اخلاقي بشمار مي رود. بر اين اساس مي توان از حجاب بي عفاف سخن به ميان آورد، زيرا بر همگان است تا حجاب را به عنوان يكي از قوانين و احكام اسلامي مراعات كنند، بي آن كه عفاف در ايشان وجود نداشته باشد و اصولا گرايش به عفاف نداشته باشند. بر همين اساس نراقي در جامع السعادات هنگامي كه از فضايل اخلاقي سخن به ميان مي آورد، عفت را فضيلتي مي شمارد كه انسان مومن مي بايست در پي كسب آن باشد و آن را در خود ايجاد كرده و يا تقويت نمايد؛ زيرا فطرت سالم و عقل سليم به طور طبيعي گرايش دارد كه عفت ورزد و خود را از زشتي ها بپوشاند و اجازه ندهد تا شهوت بر او چيره شود و به جاي عقل،فرمانرواي جان و تن آدمي شود، لذا كسي را كه از فرمان عقل سليم پيروي مي كند و قوه شهواني را در چارچوب شايسته مهار و مديريت مي كند، انسان عفيف مي داند.
البته نراقي به اين نكته هم توجه مي دهد كه عفت هرگز به معناي سركوب قواي شهواني و نفساني نيست، بلكه مديريت و مهار آن در چارچوب معقول و شايسته اي است كه عقل بر آن حكم مي كند. دايره عفت فراتر از دايره اموري است كه حجاب به عنوان يك حكم و قانون به آن توجه دارد؛ زيرا حجاب يك عمل و رفتار در حوزه رفتار اجتماعي است كه با انجام آن، از سركشي نفس شهواني در حوزه عمل جنسي جلوگيري به عمل مي آيد. وجوب مراعات قانون حجاببه اين معنا كه اگر حتي شخص داراي عفت نباشد و در حوزه اخلاق جنسي، قواي شهواني بر او چيره باشد، ولي به عنوان يك شهروند موظف است تا حجاب را مراعات كند تا زمينه و بستر ايجاد و يا تقويت اختلال شهواني جنسي فراهم نيايد؛ زيرا حجاب به معناي پوشش مناسبي است كه دو جنس مخالف را نسبت به هم در حالتي شبه عفت قرار مي دهد و از سركشي و چيرگي نفس شهواني و جنسي باز مي دارد. بنابراين، بر همه شهروندان امت اسلامي است تا قانون حجاب را به عنوان يك رفتار اجتماعي و هنجاري مراعات كنند؛ زيرا هدف اسلام ايجاد جامعه اي است كه شرايط مناسب بروز فضايل اخلاقي و چيرگي رفتارهاي هنجاري و عقلاني و عقلايي در آن فراهم آيد. حجاب نيز شرايطي را فراهم مي آورد تا عقل بتواند در جامعه، از چيرگي شهوات جنسي جلوگيري به عمل آورد و از طغيان و سركشي آن باز دارد.به نظر مي رسد كه كساني كه داراي عفت نفس هستند، از آمادگي بيشتري براي حجاب برخوردار هستند، زيرا نفس آنان تحت مديريت عقل و فرمانفرمايي آن قرار دارد. لذا حضرت آدم و حوا (عليهما السلام) پس از آشكار شدن جسمشان، به سرعت اقدام به پوشيدن عورت هاي خويش با استفاده از برگ هاي درختان بهشت نمودند در حالي كه تنها اين زن و شوهر آن جا حضور داشتند، زيرا عفت وجودي شان به عنوان عاملي موثر در گرايش ايشان به حجاب بوده .
حجاب، قانون اجتماعي
هرحكم فقهي و حقوقي داراي مباني است كه از منابع آن گرفته شده است. بايد توجه داشت كه احكام فقهي و حقوقي اسلام، افزون بر اين كه داراي مباني وحياني از منابع كتاب و سنت است، همچنين داراي مباني عقلاني و در بيشتر موارد مباني عقلايي است. اين بدان معناست كه احكام فقهي و حقوقي اسلام، داراي مباني چند وجهي است. براساس اين روح حاكم برقوانين و احكام اسلامي است كه گفته مي شود احكام آن مطابق فطرت انساني است. بنابر اين، هر آنچه با فطرت و مستقلات عقلاني در تضاد باشد، مي بايست درباره آن شك كرد.
هماهنگي احكام اسلام با مستقلات عقلاني نكته ديگري كه بايد بدان توجه داشت، اين است كه احكام و قوانين اسلامي، با مستقلات عقلاني ارتباط تنگاتنگي دارد. از اين رو، هر آنچه عقل آن را زشت و قبيح مي شمارد و به عنوان نبايدهاي اخلاقي از آن ياد مي كند يا نيك و حسن مي داند و به عنوان بايدهاي اخلاقي بر آن تاكيد مي كند به عنوان قانون، امضا و تاييد شده است. در روايات بسياري كه در اصول كافي نيز نقل شده بر هماهنگي و همراهي عقل و دين وحيا تاكيد شده و اينكه اين سه گانه از هم جدايي ندارد و هر جا يكي يافت شد آن دو ديگري هم در كنار آن است. حيا به معناي شرم و آزرم است كه انسان نسبت به زشتي ها و بدي ها از خود به نمايش مي گذارد و نابهنجاري ها را ناپسند داشته و از آن پرهيز مي كند. اين حكم فطرت و عقل را دين در قالب حجاب، قانوني كرده است.
حجاب درحقيقت، نماد عيني و بروز و ظهور حياي ذاتي انسان است. اگر بخواهيم حيا را تجسم بخشيم، درشكل حجاب ظهور مي كند. حجاب به معناي پوشاندن ناپسندها و زشتي هاي ظاهري است. انسان به طور طبيعي و فطري از آشكار شدن شرمگاهش حيا مي كند. از اين رو آدم وحوا پس از آشكار شدن آن در هنگام خوردن ميوه درخت ممنوع، درپي حجاب و پوشش آن با برگ هاي درخت برآمدند. حجاب براي مرد و زن واجب است هرچند كه به سبب تفاوت هاي فيزيكي و اندامي مرد و زن، تفاوت هايي نيز درحدود آن وجود دارد. از آيات قرآني بويژه آيه 59 سوره احزاب برمي آيد كه پوشش زنان مي بايست سرتا سري باشد به گونه اي كه از سر تا پاي ايشان را بپوشاند: خداوند مي فرمايد:«يا ايها النبي قل لازواجك وبناتك و نساء المومنين يدنين عليهن من جلابيبهن.» در اين آيه سخن از جلباب است كه به معني پوشش سراسري زن است كه در قديم مرسوم بوده و اين واژه در قرآن خطاب به زنان امر شده است كه جلابيب را به خود نزديك كنيد. اما اينكه اين پوشش سرتاسري كه همانند چادر و عباي عربي مي باشد، آيا مي بايست صورت و چهره را نيز بپوشاند، باتوجه به آيه 31 نور كه مي فرمايد: «لايبدين زينتهن الا ماظهر» اين معنا به دست مي آيد كه اين پوشش مي بايست همه زينت هاي طبيعي بدن زن و آرايه هاي مصنوعي مانند گوشواره، گردنبند و النگو و مانند آن را بپوشاند. در روايات نيز بر پوشش تمام بدن زن به جز كف و وجه يعني دست تا مچ و گردي صورت كه در نماز هم همين مقدار استثنا شده، تاكيد شده است.
حجاب، اختياري يا اجباري
اما اينكه گفته مي شود نبايد با اجبار مردم را به عملي وادار ساخت، اين درباره عمل فردي و شخصي در محيط و حريم خصوصي است؛اما عنوان شهروندي و پذيرش آن مقتضياتي دارد كه از جمله آنها عمل به قانون اجتماعي است. اگر در جامعه، قانوني مانند قوانين و مقررات راهنمايي و رانندگي وضع شده است، هيچ يك از شهروندان چه رانندگان و چه عابران پياده كه از خيابان مي گذرند نمي توانند اين قانون را ناديده بگيرند و بگويند كه قانون براي رانندگان است و عابران پياده مي توانند تخطي كنند. حجاب در حقيقت يك قانون اجتماعي است و همانند قانون و مقررات راهنمايي و رانندگي الزامي و تخطي از آن افزون بر گناه، مجازات هائي را در پي دارد. در هر جامعه اي اگر قانون زير پا گذاشته شود، امنيت اجتماعي و اخلاقي جامعه از ميان مي رود و نمي توان به صرف اينكه من مي خواهم تا خط عابر پياده، خودروي خود را در سر چهارراه جلو ببرم، در حقيقت تجاوز به حقوق ديگران است؛ بدحجابي همانند تجاوز از خط عابر پياده است كه مجازات خاص خود را دارد؛ زيرا اطمينان و اعتماد عابران پياده را سلب مي كند و عابر همواره در هنگام عبور از چهارراه ها در هراس است. جامعه اي كه افراد در آن احساس ناامني مي كنند، جامعه اي است كه قانون را زير پا مي گذارد. بنابراين، حتي اگر شهروندان،اعتقادي به حجاب نداشته باشند، مي بايست به قوانين مصوب تمكين كنند و آن را اجرا نمايند. از اين رو حجاب حتي بر شهروندان مسيحي در كشور اسلامي واجب است؛ زيرا قانون فراگير است و همگان بايد آن را مراعات كنند.
نشانه هاي دلهاي پاك و ناپاك
عارفي را به مجلس ميهماني دعوت كردند. عارف وارد منزل شد. دختر صاحبخانه وارد اتاق پذيرايي شد و چاي آورده و سلام و تعارف كرد. عارف مشاهده كرد كه دختر، حجاب مناسبي ندارد. نگاهي به پدر و مادر دختر كه در مجلس حاضر بودند كرد و خطاب به دختر گفت: فرزند عزيزم! شما كه ماشاءالله هزار ماشاءالله جوان فهميده و مؤدبي هستيد حجابتان را هم مي توانيد بهتر كنيد! دختر در كنار مادرش نشست و گفت: حاج آقا! دل پاك باشد! پدر و مادر دختر نگاه نافذي به او كردند و به همين جهت دختر اظهار داشت: معذرت مي خواهم حاج آقا! عارف افزود: نه دخترم! نظرت را گفتي و اين خيلي خوب است كه انسان صادقانه نظراتش را مطرح سازد. اما.. اما دختر گلم از تو مي پرسم كه از كجا مي شود فهميد دلي پاك است يا ناپاك؟ دختر اندكي فكر كرد و گفت: نمي دانم!عارف افزود: پاكي يا ناپاكي دل افراد، از گفتارشان و خصوصا از رفتارشان معلوم مي شود. اين ضرب المثل را شنيده اي كه گفته اند: از كوزه همان برون تراود كه در اوست؟ دختر گفت: بله عارف اظهار داشت: بنابراين وقتي شما گفتار پسنديده و رفتار شايسته از كسي ديديد، مي توانيد به پاكي دل و نفس او پي ببريد. اما اگر كسي گفتار ناشايست و رفتار نامناسب داشته باشد، آيا شما او را پاكدل و سليم النفس مي خوانيد؟دختر گفت: نه، زيرا اگر پاكدل بود اين پاكي بايد در گفتار و رفتارش نمود پيدا مي كرد.
هر ادعايي بايد توسط عمل ثابت شود. عارف گفت: احسنت! چه خوب مسائل را درك مي كني! بنابراين كساني كه ادعا مي كنند دلهاي پاك دارند و خدا را دوست دارند اما به فرمانهاي او بي اعتنايي مي كنند هم چنين شرايطي دارند. دختر گفت: منظورتان اين است كه آنها هم بايد در گفتار و رفتارشان دوستي و علاقه به خدا را بروز بدهند؟ عارف گفت: همينطور است! خودتان گفتيد: ادعا وقتي قابل قبول است كه با عمل ثابت شود! دختر اظهار داشت: بله، همينطور است. پدر دختر كه تاكنون ساكت بود گفت: حاج آقا! خداوند متعال در اين باره چه فرموده اند؟ عارف گفت: خداوند سبحان در آيه 31 سوره آل عمران فرموده اند: قل ان كنتم تحبون الله فاتبعوني يحببكم الله و يغفرلكم ذنوبكم والله غفور رحيم (اي پيامبر! به مردم) بگو: اگر خدا را دوست داريد از (دستورات خدا كه) من (برايتان آورده ام) پيروي كنيد، تا خدا (نيز) شما را دوست بدارد؛ و گناهانتان را ببخشد، و (بدانيد كه) خداوند آمرزنده مهربان است. پس از تلاوت آيه نگاه عارف به دختر افتاد كه حجاب خود را كاملا حفظ كرده بود و پدر و مادرش نيز با نگاهي رضايت بخش به او مي نگريستند.
پاسداري به نام غيرت وقتي به اميرالمؤمنين علي(ع) خبر رسيد كه برخي از زنان در خيابان ها و بازارگردي هاي خود، تنه به تنه مردان مي زنند و آنها را كنار زده تا راه خود را باز كنند، حضرت مردان را مورد خطاب قرار داده و فرمودند:«يا اهل العراق نبئت أن نساءكم يدافعن الرجال في الطريق اما تستحيون؟ و قال لعن الله من لايغار.»(وسايل الشيعه، ج14، ص 174)«اي مردم عراق! به من خبر رسيده است كه زنان شما در بين راه با مردان برخورد كرده و آنان را كنار مي زنند، آيا شرم نمي كنيد؟! و فرمود: خدا لعنت كند كسي را كه غيرت ندارد.» نمونه اي ديگر، در جريان تهاجم سربازان معاويه به شهر انبار (در جنگ صفين در سال 38 هجري)، وقتي به امير المؤمنين علي(ع) گزارش دادند كه مردي از لشكر شام، زيورآلات زني غيرمسلمان را كه در پناه حكومت اسلام بوده به غارت برده، اينجا نيز حضرت مردان را مخاطب قرار داد كه: «فلو ان امرا مسلما مات من بعد هذا اسفا ما كان به ملوما بل كان به عندي جديرا» (نهج البلاغه، خطبه 27)«اگر براي اين حادثه تلخ، مسلماني از روي تأسف بميرد، ملامت نخواهد شد، و از نظر من سزاوار است!»
دو ماجراي فوق و نمونه هاي فراوان ديگري كه در سيره معصومين(ع) وجود دارد، نشان مي دهد كه ما براي ايجاد فرهنگ عفاف و حيا در جامعه يا راه را به اشتباه پيموده ايم يا حداقل همه جوانب آن را در نظر نگرفته ايم، كه يكي از اين جنبه ها، توجه به غيرت مردان است، كه متأسفانه براي نهادينه كردن فرهنگ حجاب و عفاف، تلاش قابل توجهي براي برانگيختن غيرت مردان صورت نمي پذيرد. براساس تعاليم قرآني، غيرت ريشه در فطرت انسان دارد، لذا قرآن كريم براي برانگيختن مومنان (حتي كساني كه ايماني مستعار دارند)، براي دفاع از دين و ناموس، غيرت آنان را به هيجان مي آورد:«و ما لكم لاتقاتلون في سبيل الله و المستضعفين من الرجال و النساء و الولدان... » (نساء، 75)«چرا در راه خدا و نجات بيچارگان از مردان و زنان و كودكان پيكار نمي كنند؟»(الميزان، ج4، ص42) پس بايد به همه مردان يادآوري كرد كه آفرينش، پاسداري به نام غيرت در وجود آنها به وديعه نهاده تا سلامتي نسب را در نسل هاي آينده حفظ كنند؛ اگر به هر دليلي حس غيرت در مردان به فراموشي سپرده شود، رابطه نسل ها با يكديگر به كلي قطع گشته، هيچ پدري فرزند خود را نمي شناسد و هيچ فرزندي پدر خود را نخواهد شناخت، قطع اين رابطه اساس اجتماعي بودن بشر را متزلزل مي سازد. اميرالمؤمنين علي(ع) مي فرمايد:«ما زني غيور قط» (نهج البلاغه، حكمت 305)
«انسان غيرتمند هرگز دامن خود را آلوده نمي كند». براي اين كه غيرت، يك شرافت انساني و يك حساسيت انساني نسبت به پاكي و طهارت جامعه است، انسان غيور همان گونه كه راضي نمي شود دامن ناموس خودش آلوده گردد، راضي نمي شود دامن ناموس اجتماع هم آلوده شود. (مطهري، مجموعه آثار، ج19، ص415)جمله ديگري از علي(ع) وارد شده كه فرموده اند: «پاكدامني مرد به اندازه غيرت اوست». (نهج البلاغه، حكمت 47)، جالب اينجاست كه دشمنان انسانيت اين فرمايش اميرالمؤمنين را بهتر از ما آموخته اند، لذا براي رسيدن به اهداف شيطاني و شوم خود، از طريق انواع هجمه هاي رسانه اي و ناتوي فرهنگي، تلاش مي كنند تا مردان! هر چه بيشتر در گرداب شهوات شخصي فرو روند، تا عفاف و تقوا و اراده اخلاقي را از كف بدهند، كه اينها منجر به اين مي شود كه احساس «غيرت» در وجود مردان ناتوان گشته يا به كلي به فراموشي سپرده شود، آن وقت كار به جايي مي رسد كه شهوت پرستان از اين كه نواميس آنها مورد استفاده هاي ديگران قرار بگيرند رنج نمي برند و شايد هم لذت ببرند، اما در مقابل افرادي كه با شهوات نفساني مبارزه مي كنند، غيورتر و نسبت به ناموس خود حساس تر مي گردند، اين گونه افراد حتي نسبت به ناموس ديگران نيز حساس مي گردند، يعني وجدانشان اجازه نمي دهد كه ناموس اجتماع مورد تجاوز قرار گيرد، ناموس اجتماع ناموس خودشان مي شود. (مطهري، پيشين416
جايگاه عفاف و پاكدامني در آموزه هاي ديني عفاف يكي از ارزش و فضيلت هاي مطلوب و زيربناي قرار گرفته و ستوده شده است زيرا عفاف يك مسئله فطري است. و فطرت همه انسان ها پاك است مگر اينكه بعدا آلوده شود كه رسول خدا(ص) در اين راستا فرمودند: هيچ نوزادي نيست جز آن كه بر فطرت پاك توحيد به وجود مي آيد، اين پدر و مادرانند كه او را منحرف و آلوده نموده يهودي و نصراني و مجوسي بار مي آورند.» و فطرت انسان ها هميشه آنان را زيبا، پاك، نوراني و با معنويت پيش مي برد. عفاف در لغت خويشتن داري از كشش هاي نفساني است، عفاف به بزرگي بشريت است. به عبارت ديگر عفاف يك مكتب خاص نيست بلكه يك فضيلت انساني است- كه در درون انسان ها قرار گرفته و در رفتار و كردارها آشكار مي شود، «هرگاه نفس انساني به درجه اي برسد كه شهوات نفساني و تمايلات حيواني و غيرشايسته بر او چيره نشود چنين نفس را عفاف گويند و صاحب آن را اهل عفت مي نامند. و از طرف ديگر عفاف يك مسئله اخلاقي است . عفت فضيلتي است كه انسان مؤمن بايد آن را به دست آورد و آن را در وجود خود ايجاد و تقويت كند .شهيد علامه مرتضي مطهري(ره) عفاف را ضامن امنيت انسان ها دانسته و چنين مي گويد: «وقتي زن پوشيده و سنگين از خانه بيرون رود و جانب عفاف و پاكدامني را رعايت كند افراد فاسد و مزاحم جرأت نمي كنند متعرض او شوند.» كه خداوند باري تعالي در قرآن مي فرمايند: «و ان يستعففن خير لهن والله عليم حكيم.»
از اين آيه مي توان يك قانون كلي را استنباط نمود و آن اين است كه از نظر اسلام هر قدر زن جانب عفاف و ستر را مراعات كند پسنديده تر است و رخصت هاي تسهيلي و ارفاقي كه به حكم ضرورت درباره وجه و كفين و غيره داده شده است. اين اصل كلي اخلاقي را نبايد از ياد برد.» در نتيجه مي توان گفت اين خصلت انساني يكي از دلايل اصلي پوشش انسان هاست. مقام معظم رهبري در اين مورد مي فرمايند: اسلام به مسئله عفاف زن اهميت مي دهد. البته عفاف مرد هم مهم است» معظم له دليل بي بندوباري هاي زن در جامعه غرب را نبودن همين عفاف دانسته و فرمودند: در غرب به خاطر اين كه مسئله عفت زنان، مورد اهتمام قرار نگرفت، كار به اين بي بندوباري ها كشيد. نبايد بگذارند عفت زن- كه مهمترين عنصر براي شخصيت زن است- مورد بي اعتنايي قرار بگيرد.» داشتن عفاف انسان ها را از كارهاي پست و بد و ناهنجاري جامعه حفظ مي كند كه امير سخن و مجسمه خوبي ها علي(ع) فرمودند: «العفاف يصون النفس و ينزهها عن الدنايا.- عفاف بازدارنده نفس ها و پاك كننده از پليدي ها و پستي هاست.» بهترين خصلتانسان هاي با شرافت و با ديانت هميشه در افق هاي بلند زندگي مي كنند هم شجاعت و هم شهامت و كارهاي عقلاني انجام داده و از كارهاي پست دامن شان را دور نگاه مي دارند و به بهترين خصلت ها آراسته مي شوند مرد عمل صالح امير موحدان در اين مورد فرمودند: «عليك بالعفاف فانه افضل شيم الاشراف- بر تو باد عفاف و پاكدامني كه همانا از بهترين و برترين خصلت انسان هاي شريف است.»
نيز فرمودند: «العفاف افضل شيمه- عفاف بهترين فضيلت است.» كه مقام معظم رهبري در اين مورد فرمودند: «نبايد بگذارند عفت- كه بهترين عنصر براي شخصيت زن است مورد بي اعتنايي قرار گيرد» امام چهارم(ع) عفت را ستوده و فرمودند: «اي الاجتهاد افضل من عفه بطن و فرج- كدام سعي و تلاش برتر از پاكي شكم و شرمگاه انسان است.» بهترين عبادتعفاف به خاطر قداست و معنوي بودنش انسان را به خدا نزديك مي كند و هر انساني و زني كه عفاف داشته باشد و به خدا نزديك باشد ارزشش زياد مي شود كه فرزند عزيز زهراي اطهر مقام معظم رهبري فرمودند: «ارزش حضرت فاطمه زهرا(س) به عبوديت و بندگي خداست.»امام عابدان علي(ع) عفاف را از برترين عبادت ها دانسته و فرمودند: «افضل العباده العفاف- برترين عبادت عفاف است» و شكافنده علم و دانش باقرالعلوم(ع) در اين مورد فرمودند: «ما عبدالله بشيئ افضل من عفه بطن و فرج- خداوند عبادت نشده است به چيز برتر از عفت شكم و شرمگاه» پيامبر اكرم (ص) انسان عفيف را عابد ناميده و فرمودند:«من عف عن محارم الله كان عابداً- هركس از محرمات خدا دوري نمايد عابد است.» رأس همه خوبيهابرخي از كارها به اندازه اي مهم است كه ريشه و اول و منشأ ساير كارهاي بد يا خوب مي باشد مانند حب دنيا كه رأس همه بديهاست و يا دروغ كه رأس همه خطاها و انحرافات است درخوبي نيز اين برنامه وجود دارد همانند: تقوي، راستي و... رأس خوبيهاست يكي از اينها عفاف است كه درآموزه هاي ديني رأس هر كار خير قرار گرفته كه صديق اكبر علي (ع) دراين راستا فرمودند:«العفه رأس كل خير- عفت رأس همه كارهاي خوب است»
اين مسأله به اندازه اي اهميت دارد كه هرگاه باري تعالي خواست به كسي خير دهد او را عفيف مي كند.امام علي (ع) دراين مورد فرمودند:«اذا آرادالله بعبد خيرا عف بطنه و فرجه عن الحرام - هنگامي كه خداوند متعال خواست به بنده اي خير رساند شكم و شرمگاه او را از حرام پاك نگاه مي دارد.» كه درتاريخ براي انسانهاي عفيف نمره هاي خوبي ثبت شده است. از آنان مي توان حضرت يوسف و ابن سيرين را نام برد كه از مصداقهاي بارز اين مساله هستند كه عفيف ترين شخصيت جهان بشريت سيدالانبياء- محمد مصطفي (ص) عفت را يكي از برترين و زيباترين زينت انسانها دانسته و فرمودند:«ما زان الله العباد بزينه افضل من زهاده في الدنيا و عفاف في بطنه و فرجه - خداوند زينت نداده بنده اي را به زينتي برتر از تقوي در دنيا و از عفاف درشكم و شرمگاه» عفت در زنان عفاف در همه اوصاف گفتاري و كرداري و به همه مردان و زنان جامعه ضروري است و نقش مهمي در فرهنگ جامعه دارد. اگر يك قشر و يا يك جنس از جامعه آن را رعايت و ديگري رعايت نكند تعادل جامعه به هم مي خورد و آنطوري كه بايد جامعه مطلوب باشد نخواهد بود. اما در اين مساله عفاف زن بيشتر سفارش شده است زيرا با سلامتي و متانت بيشتر مناسب مي باشد.رهبر انقلاب دراين راستا فرموده اند: عفت زن مايه احترام به شخصيت اوست.
اين مساله حجاب و محرم و نامحرم و نگاه كردن و نگاه نكردن، همه به خاطر اين است كه قضيه عفاف دراين بين سالم نگاه داشته شود. اسلام به مساله عفاف زن اهميت مي دهد. البته عفاف مرد هم مهم است عفاف مخصوص زنان نيست مردان هم بايد عفيف باشند. منتهي چون درجامعه مرد به خاطر قدرت جسماني و برتري جسماني مي تواند به زن ظلم كند و برخلاف تمايل زن رفتار نمايد روي عفت زن بيشتر تكيه و احتياط شده است. نبي مكرم اسلام دراين راستا فرمودند: «العفاف زينه النساء-عفاف زينت زن است.» يكي از دانشمندان بنام «ژرژهربرت» در مورد تفاهم زن و مرد درخانواده گويد:«براي شوهر دانش لازم است و براي زن نجابت.» زن كه پشتوانه خوبي براي منزل و شوهر و جامعه است زني است كه با نجابت و نيك سيرت باشد كه دراين راستا يكي از دانشمندان «دوتركوپل» مي گويد: مرد در زندگي خود تكيه گاه و پشتيباني بهتر از زوجه نيك سيرت و با اخلاق نمي تواند به دست آورد. در تمام گفتارها و كردارها بايد بانوان از اسوه عفاف و عصمت دختر گرامي پيامبر اسلام و كوثر قرآن حضرت فاطمه زهرا (س) الگوگيري كنند كه سرور همه بانوان دوجهان است كه امام راحل (ره) دراين راستا فرمودند: اگر كشور ما روز تولد حضرت زهرا كه آن كمال و آن وضعيت را دارد، پذيرفتيد كه روز زن است بر عهده شما مسائل بزرگي ]خواهد آمد[؛ از قبيل مجاهدت كه حضرت مجاهده داشته است، حضرت به اندازه خودش كه دراين ظرف كوتاه مجاهده داشته است، مخاطبه داشته است با حكومت هاي وقت، محاكمه مي كرده است حكومت هاي وقت را، شما بايد اقتدا به او كنيد تا پذيرفته باشيد كه اين روز، روز زن است؛ زهد و تقوا و همه چيزهايي كه داشته است و عفافي كه او داشته است و همه چيز، شما بايد اگر پذيرا شديد، آنها را تبعيت كنيد و اگر تبعيت نكرديد، بدانيد كه شما داخل در روز زن نيستيد، و در اين شرافت وارده نشده است
دفاع عقلاني از گوهر حجاب يکي از عوامل فرهنگ ساز در جامعه، دشمنان هستند. چرا که از يکسو بسياري از دوستان و خودي ها در خوابند و از سوي ديگر، دشمنان نقاط ضعف ما را بهتر مي شناسند و از آنها براي ايجاد فرهنگ مطلوب خودشان استفاده مي کنند. مبلّغان ديني و صاحبان نفوذ در افکار مردم بايد مردم را از خطرات دشمن آگاه سازند. در جامعه ي امروز ما تنها کسي که به عمق عناد و کينه توزي دشمن پي برده و خطرات و دسيسه هاي دشمن را به مردم گوشزد مي کند، رهبر بابصيرت انقلاب حضرت آيت الله خامنه اي(مدظله العالي) مي باشد. خوب است ساير روحانيون نيز، با تأسي از ايشان، وظايف خود را انجام دهند و با شيوه هاي جديد به تبليغ دين بپردازند. دشمن با شناخت نقاط ضعف جامعه ما، از اين نقاط ضعف در راستاي اهداف شوم خود بهره مي گيرد. دشمن مي داند که با تحريک شهوت و غريزه جنسي در جوانان مسلمان و کشاندن آنها به ورطه فساد و فحشا، مي تواند آنها را به تدريج از اهداف و آرمان هاي متعالي جامعه اسلامي دور کند و سپس بر آنها مسلط شود؛ (شبيه همان قضايايي که در اندلس رخ داد). لذا زمينه هاي اين تحريک شهوت را فراهم و تقويت مي کند؛ که يکي از اين زمينه ها، ترويج بدحجابي و پوشش هاي غير اسلامي و محرک مي باشد.
بايد دائماً اين توطئه ها به مردم گوشزد شود تا دشمنيِ دشمن به فراموشي سپرده نشود. يکي از دلايل متقاعد نشدن برخي مخالفان به حجاب اسلامي اين است که از حجاب دفاع عقلاني نمي شود، بلکه غالباً از ايمان و دين مردم براي دفاع از حجاب استفاده مي گردد. بسياري از مبلّغان و اساتيد و معلمان ديني، در برخورد با شبهات مخالفان حجاب، بيشتر از آني که معقولانه و منطقي، پاسخ مخاطب را بدهند، تنها به آيات و احاديث و روايات اکتفا مي کنند؛ آنهم به شکل سنّتي و با شيوه هاي کهن که جذابيتي براي مخاطب ايجاد نمي کند. البته اين بدان معنا نيست که در باب تبليغ و دفاع از حجاب از مباحث شرعي و احکام ديني استفاده نشود و نيز منظور اين نيست که احکام شرع با مباحث عقلي متباين است؛ بلکه مطلب مذکور ناظر به اين نکته مي باشد که قبل از طرح مباحث شرعي و احکام ديني، به مباحث عقلاني و محسوس و ملموس براي مخاطب پرداخته شود. اگر اين نکته با دقت و ظرافت رعايت شود، آن مخالف غافل نيز پي به اين خواهد برد که: "کُلُّ ما حَکَمَ بِه العَقلُ حَکَمَ بِه الشَّرعُ و کُلُّ ما حَکَمَ بِه الشَّرعُ حَکَمَ بِه العَقلُ".بايد جوانان را با شيوه هايي جذاب و متناسب جامعه امروزي(البته با حفظ اصول و قواعد) نسبت به اينگونه مسائل مثل حجاب توجيه ساخت. بايد به تدريج و با آهنگي نرم، مخالفان حجاب را جذب محافل مذهبي و مساجد نمود تا در محيط هاي سالم رشد نمايند. بسياري از اين افراد هستند که آن جذابيت و لذتي که در مجموعه هاي تفريحي و سرگرمي مثل پارک و کافي شاپ و سفره خانه و... مي بينند، در محيط هاي مذهبي مثل مسجد و هيئت نمي بينند(که بايد علت آن به طور مفصّل بررسي شود). برخي از آنها در مناطقي زندگي مي کنند که يک مسجد هم وجود ندارد؛ اينها با ماهواره و فيلم هاي غير اخلاقي مأنوس شده اند و در فضايي نسبتاً غير ديني رشد کرده اند. پس با اين شرايط چه انتظاري مي توان داشت!؟ شايد روحانيون و مبلغان ديني با به کارگيري شيوه هاي نافذ و مؤثر تبليغ، در جذب و توجيه اين افراد نسبت به مسائل ديني خصوصاً حجاب، نقش بسزايي داشته باشند.
در نتيجه به طور کلي بايد در کيفيت عرضه دين، دقت زيادي به خرج داد. اسلام عزيز را بايد همان گونه که هست، هنرمندانه و زيبا ارائه داد. نه بايد آنقدر افراط و تندروي کرد که احکام اسلام را سخت تر از آني که هست ارائه داد"يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لاتُقَدِّمُوا بَينَ يَدَيِ اللهِ وَ رَسولِه"1 و نه بايد آنقدر دچار تفريط و سستي شد که احکام اسلام به مزاج دشمن خوش آيد و مورد پسند آنها واقع شود. بايد با حفظ اعتدال و البته با قاطعيت در مقابل مخالفت دشمنان و مخالفان، اين امر را انجام داد و ملاحظه آنها را نکرد. به تعبير زيباي شهيد بهشتي(ره)، "حرفتان را بزنيد آقا، بگذاريد دشمن هرچه مي خواهد بگويد." حضرت آيت الله خامنه اي(مدظله العالي) نيز مي فرمايند: "جمهوري اسلامي در مقابل اين مفاسد ايستاد و از اول اعلام کرد که به روابط بي بندوبار زن و مرد معتقد نيست؛ معتقد به وجود حجاب و روابط اسلامي ميان زن و مرد است، و بر اين مسئله هم پافشاري کرد. به نظر بعضي ها، اين يک مسئله فرعي و جزئي است؛ درحالي که اشتباه مي کنند، اين مسئله بسيار مهمي است. مدعيان غرب کمترين مخالفتي را با مباني خودشان تحمل نمي کنند. آنها با چه چيز زن مسلمان بيشتر دشمنند؟ با حجاب او. آنها با چادر و حجاب صحيح و متقن شما از همه چيز بيشتر دشمنند. چرا؟ چون فرهنگ آنها اين را قبول ندارد. در همان ماه هاي اول پيروزي انقلاب، امام مسئله بي حجابي و حجاب را قاطع گفت. آن وقت ها ما به عنوان اعضاي شوراي انقلاب، گاهي که در هيئت دولت هم شرکت مي کرديم، من کساني را ديدم که جزء عناصر متدين هيئت دولت بودند، اما به ما مي گفتند اين چه کاري بود که امام کرد؛ حالا چرا کرد!؟ امام اصلاً دچار رودربايستي نمي شد. بنابراين، ملاحظه کاري و رودربايستي داشتن، مطلقاً بايد نباشد."2 پي نوشت ها: 1- قرآن کريم، حجرات، آيه 1 2 - بيانات آيت الله خامنه اي
چگونگي ترويج فرهنگ حجاب
مهمترين راه آن اين است که جان و درونمايه دين که تعبد است بايد براي مردم جا بيفتد. يعني کسي که آموزههاي ديني را ترويج ميکند قبل از آن بايد دين را ترويج کند.به اين معنا که عبوديت و بندگي و اطاعت از خدا را در دينداري معرفي کند. اينکه براي اجراي آموزههاي اسلام نياز به دانستن فلسفه احکام نيست. بايد حجاب را همراه با شناختن و شناساندن مضرات عدم رعايت حجاب در جامعه ترويج کرد. يعني بي حجابي چه مضراتي براي فرد و خانواده و جامعه به بار ميآورد. اين مضرات عاملي براي تحريک به حفظ حجاب ميشود و به نوعي اشاره به فلسفه حجاب است. مسئله حجاب يک کار فرهنگي- آموزشي و ترويجي - تبليغي است. بايستي آموزش حجاب و رعايت آن از سنين پايين شروع شود و همه را هم فرا بگيرد. بعد با تدوين قوانين مطلوب عمومي بحث عفاف را در جامعه جا بيندازيم. البته بحث حجاب از جنس اعمال قانون نيست بلکه از جنس فرهنگي- آموزشي و ترويجي- تبليغي است .در مرحله آخر نظارت به اجراي قانون در قالب آموزش است. بايد قوانين حجاب را در قالب آموزش به شهروندان تفهيم کرد، وقتي آنها از حقوقشان آگاهي پيدا کنند و از آن بهرهمند شوند اقبال عمومي به حجاب زياد ميشود. از نقش صدا و سيما نيز در راستاي ترويج فرهنگ عفاف و حجاب نميتوان غفلت كرد.
اسرار حجاب و بی حجابی
يكى از امتيازات انسان، در مقايسه با موجودات ديگر، تهيه پوشش مناسب براى اندام خويش است. بر اين اساس، لباس پوشيدن يكى از شؤون و ويژگى هاى انسان است. لباس، افزون بر حفظ انسان از سرما و گرما و برف و باران و يارى دادن وى در حفظ عفت و شرم، در آراستگى و زيبايى آدمى نيز نقشى مهم ايفا مى كند و مى توان آن را نشان دهنده گرايش اعتقادى فرد و تعلق وى به فرهنگى خاص دانست. قرآن كريم ضمن نعمت و هديه خداوند خواندن لباس به كاركردهاى مختلف آن اشاره مى كند و مى فرمايد: «اى فرزندان آدم، براى شما لباسى فرو فرستاديم كه اندام شما را مى پوشاند و مايه زينت شما است و لباس تقوا بهتر است. اين از آيات خداوند است. باشد كه متذكر شده پند گيريد.» (اعراف (7): آيه 27) در اين راستا، پوشش اعضاى جنسى به دلايل گوناگون از اهميت بيش ترى برخوردار است. برابر متقن ترين كتاب آسمانى، قرآن و ديگر كتب مقدس، تاريخ رويكرد آدميان به پوشش از نخستين انسان ها يعنى حضرت آدم و حوا آغاز مى شود. در قرآن كريم آمده است: «فلما ذاقا الشجرة بدت لهما سواتهما و طفقا يخصفان عليهما من ورق الجنة؛ و آنگاه كه آدم و حوا از آن درخت ممنوع چشيدند، پوشش خود را از دست دادند [عورتشان آشكار گرديد] و به سرعت با برگ درختان بهشتى خود را پوشاندند.» (اعراف (7): آيه 22)
در كتاب مقدس نيز مى خوانيم: «چون زن ديد كه آن درخت براى خوراك نيكو است و به نظر خوش نما و درختى دلپذير، دانش افزا. پس از ميوه اش گرفته بخورد و به شوهر خود نيز داد و او خورد. آنگاه چشمان هر دوى ايشان باز شد و فهميدند كه عريانند. پس برگ هاى انجير به هم دوخته، سترها براى خويشتن ساختند.... و خداوند، رخت ها براى آدم و زنش از پوست بساخت و ايشان را پوشانيد. (تورات، سفر پيدايش، باب 3، آيات 6- 8 و 20 و 21) بر اساس پژوهش ها، از آغاز پيدايش انسان، هر يك از زن و مرد كوشيده است تا پوشش مناسب خود را تهيه كند. آدمى نخست با برگ درختان، سپس با پوست حيوانات و بعدها با دست بافت هاى خود، خويش را پوشاند. تمام كسانى كه زندگى بشر و تحولات آن را ارزيابى كرده اند. بر اين تلاش تاكيد ورزيده اند؛ دانشمندان، در مورد علت اشتياق و جديت بيش تر زنان، نظرهاى گوناگون ارائه داده اند؛ بسيارى ريشه اشتياق بيش تر زنان به پوشش را طبيعت آنان دانسته اند. دكتر فخرى، دانشمند فيزيولوژيست مصرى، در اين باره مى نويسد: نوعى احساس حيا در حيوانات وجود دارد؛ زيرا ميل به اختلاط جنسى در حيوانات به صورت ادوارى است؛ يعنى در مقاطع خاصى از زمان چنين ميلى وجود دارد و در مقاطع ديگر زمانى تمايلى به آميزش جنسى در آنان به چشم نمى خورد. در چنين مواقعى، آنان نوعى احساس حياى تناسلى دارند. بنابراين، ممكن است بگوييم اصل و مبدا احساس حيا، همان احساس طبيعى جنس ماده در مورد حيا است و به همين جهت، مى بينيم نوع احساس حيا در زنان از مردان قوى تر است. ويل دورانت نيز مى گويد: «شرمگينى، خاص نوع انسان نيست و شباهت آشكارى دارد به كراهت حيوان ماده از جفت شدن در غير فصل جفت جويى يا خارج از حد معتاد آن. مسلما ريشه شرمگينى نيز از همين جا است.»
در مقابل، ويليام جيمز، روان شناس معروف، حيا را امرى اكتسابى مى داند و مى نويسد: «زنان دريافتند كه دست و دلبازى مايه طعن و تحقير است و اين امر را به دختران خود ياد دادند....» يكى از محققان سبب گرايش زنان به حيا را چنين توضيح داده : خوددارى از انبساط و امساك در بذل و بخشش، بهترين سلاح براى شكار مردان است... مرد جوان به دنبال چشمان پر از حيا است و بى آن كه بداند، حس مى كند كه اين خوددارى ظريفانه از يك لطف و دقت عالى خبر مى دهد. شوپنهاور نيز حياى زن را رهاورد پيمان پنهانى زنان براى افزايش ارزش و جذابيت خود و وادار ساختن مرد به جست و جو مى داند. طبق اين ديدگاه، حيا امرى غريزى نيست؛ به نوعى در نهاد زنان ريشه دارد و از سرشت خاص آنان بر مى خيزد. با عنايت به تمايل فطرى زن و نقش حياتى پوشش زنان در كنترل و هدايت غرائز شهوانى در مسير صحيح و جلوگيرى از فساد و تباهى جامعه، پيامبران الاهى، هماهنگ با فطرت انسانى زنان، آنان را به حجاب فراخواندند و بدين وسيله اشتياق درونى شان را با قوانين تشريعى استحكام بخشيدند.
آرى، پروردگار جهانيان از يك سو گرايش به پوشش را در نهاد زنان به وديعت گذارد؛ از سوى ديگر، پوشاك را در لابه لاى نعمت هاى بيكرانش به بشر ارزانى داشت؛ و از سوى سوم حجاب را بر زنان واجب ساخت تا گوهر هستى زن در صدف پوشش صيانت گردد و جامعه از فرو افتادن به گرداب فساد نجات يابد. قرآن كريم برهنگى و كنارگذاشتن لباس را دام شيطان معرفى مىكند و انسان ها را از فروافتادن در چنين دامى بر حذر مى دارد: «اى فرزندان آدم، مبادا شيطان شما را بفريبد آنچنان كه پدر و مادر شما را از بهشت بيرون راند و لباسشان را از تنشان بيرون آورد تا عورتشان را به آن ها بنماياند. همانا شيطان و گروه وابسته به او، شما را از جايى [يا به گونه اى] مى بينند كه شما آن ها را نمى بينيد. ما شياطين را اوليا و دوستان كسانى قرار داديم كه ايمان نمى آورند.» از نظر تاريخى، شكل نوين بى حجابى از قرن نوزدهم آغاز شد. پس از رنسانس و انقلاب علمى صنعتى، به ويژه پس از جنگ جهانى دوم، به تدريج زمينه لازم در اروپا فراهم گرديد و با وقوع نهضت به اصطلاح آزادى زنان! كنار گذاشتن حجاب مورد تشويق و تكريم قرار گرفت؛ به گفته ويل دورانت، فيلسوف تمدن نگار غرب، كارخانه داران بزرگ براى استفاده از نيروى كار ارزان قيمت زنان و حضور آنان در محيط كار، تبليغات وسيعى را آغاز كردند و زنان نيز كه از حقيقت امر ناآگاه بودند، براى دست يافتن به حقوق از دست رفته خويش تلاش فراوان كرده، موجى جديد به وجود آوردند كه «نهضت زنان براى آزادى » ناميده شد و در باره ضرورت آن تبليغات وسيعى در مطبوعات انجام گرفت. دامنه اين اقدامات كم كم كشورهاى اسلامى را نيز فرا گرفت. نخستين كشور اسلامى كه به صورت رسمى به كشف حجاب بانوان روى آورد، افغانستان بود. دومين كشور تركيه بود كه پس از سقوط دولت عثمانى، در سال 1313 منع حجاب در آن رسميت يافت. در ايران نيز رضاخان، در هفدهم دى ماه 1314، به صورت رسمى كشف حجاب را اجرا كرد.