سایت جدید تاریخی فرهنگی قرآنی 2

m5736z

blog.ir.

تفسیر سوره حمد در كلام امام رضا (ع):

‌ حضرت علی ع از پیامبر(ص) شنیدم كه خداوند فرموده است من سوره حمد را میان خود و بنده­ام تقسیم كرده­ام. نیمی از این سوره برای من و نیمی از آن برای بنده من است و هر چه بنده بخواهد اجابت می­شود.

هنگامی كه بنده می­گوید: 'بسم الله الرحمن الرحیم' خداوند می­فرماید: بنده­ام به نام من آغاز كرد و بر من است كه كارهای او را كامل نمایم و برای او در همه حالاتش بركت قرار دهم.

زمانی كه بنده می­گوید: 'الحمدلله رب العالمین' خداوند می­فرماید: بنده­ام مرا حمد و ستایش كرد و دانست نعمت هایی كه دارد از ناحیه من است و بلاهایی را كه از او دور كردم؛ با احسان من بوده است. گواه باشید كه من نعمت های سرای آخرت را بر نعمت های دنیایی او می­افزایم و همانگونه كه بلاهای دنیا را از او دور كردم؛ بلایای آن جهان را نیز از او دفع می­كنم.

هنگامی كه بنده می­گوید: مالك یوم الدین خدا می­فرماید: گواه باشید همانگونه كه او حاكمیت و مالكیت روز جزا (قیامت) را از من دانست؛ من نیز در روز حساب، حسابش را آسان می­كنم؛ اعمال نیكش را می­پذیرم و از بدی هایش صرف نظر می­كنم.

زمانی كه بنده من می­گوید: 'ایاك نعبد' خداوند بزرگ می گوید: بنده ام راست می­گوید كه تنها مرا پرستش میكند و من شما را گواه می­گیرم كه بر عبادتش، ثوابی به او بدهم كه همه مخالفان عبادت او به حالش حسرت بخورند.

هنگامی كه می­گوید:  و ایاك نستعین خدا می­گوید: بنده­ام از من یاری خواسته و تنها به من پناه آورده است و گواه باشید او را در كارهایش كمك می­كنم و در سختی ها یاریش می­كنم و در روز پریشانی دستش را میگیرم.

زمانی كه می­گوید: اهدنا الصراط المستقیم خداوند می­فرماید: این خواسته بنده­ام برآورده است و او هر چه می خواهد از من بخواهد كه من اجابت خواهم كرد و آنچه را امید دارد به او می بخشم و از آنچه بیم دارد ایمنی اش می دهم.

مرحوم علامه طباطبائی پس از نقل این روایت در تفسیر شریف المیزان می­نویسد : این روایت سوره فاتحه الكتاب را تفسیر می­كند و تایید كننده گفته قبلی ماست كه گفتیم این سوره كلام خدای سبحان است اما به نیابت از طرف بنده­اش می باشد كه در مقام عبادت و اظهار عبودیت بیان می­دارد و پروردگار خویش را ستایش می­كند و این سوره در اصل برای عبادت قرار داده شده و در قرآن هیچ سوره­ای نظیر آن دیده نمی شود.

چه كنيم حال عبادت داشته باشيم؟ آيت الله خوانساري(ره)، آن آقايي كه نماز بارانش معروف شد: اذان، اذن پروردگار عالم براي بندگي است، در مرحله نخست خود را موظف به نماز كنيد و عبادت كنيد. در مرحله دوم نسبت به عبادت معرفت پيدا كنيد، اين كه چرا نماز مي خوانم؟ در مقابل چه كسي ركوع و سجود انجام مي دهم؟ در مقابل چه كسي مي ايستم و سخن مي گويم؟ كيست كه به من اجازه داده است در محضر مباركش سخن بگويم؟ وقتي معرفت پيدا كردي، آن وقت عشق مي ورزي و وقتي عشق ورزيدي پروردگار عالم تو را به سرش مزين مي كند و در عبادت، اخلاص را براي تو قرار مي دهد.

                           بِسْمِ اللَّه الْرَّحْمَنِ الْرَّحِيمِ    به نام خداوند بخشنده‏ى مهربان

نکته ها    در میان اقوام و ملل مختلف، رسم است كه كارهاى مهم و با ارزش را به نام بزرگى از بزرگان خویش كه مورد احترام و علاقه‏ى آنهاست، شروع مى‏كنند تا آن كار میمون و مبارك گردد و به انجام رسد. البتّه آنان بر اساس اعتقادات صحیح یا فاسد خویش عمل مى‏كنند. گاهى به نام بت‏ها و طاغوت‏ها و گاهى با نام خدا و به دست اولیاى خدا، كار را شروع مى‏كنند. چنانكه در جنگ خندق، اوّلین كلنگ را رسول خدا صلى الله علیه وآله بر زمین زد.(بحار، ج‏20 ص 2187)
«بسم‏اللَّه الرّحمن الرّحیم» سر آغاز كتاب الهى است. «بسم‏اللَّه» نه تنها در ابتداى قرآن، بلكه در آغاز تمام كتاب‏هاى آسمانى بوده است. در سر لوحه‏ى كار و عمل همه‏ى انبیا «بسم‏اللَّه» قرار داشت. وقتى كشتى حضرت نوح در میان امواج طوفان به راه افتاد، نوح علیه السلام به یاران خود گفت: سوار شوید كه بسم‏اللَّه مجراها و مرساها(8) یعنى حركت و توقّف این كشتى با نام خداست. حضرت سلیمان‏ع نیز وقتى ملكه سبا را به ایمان فراخواند، دعوتنامه خود را با جمله‏ى «بسم‏اللَّه الرّحمن الرّحیم»(نمل، 309) آغاز نمود.
حضرت على ع فرمود: «بسم‏اللَّه»، مایه بركت كارها و ترك آن موجب نافرجامى است. همچنین آن حضرت به شخصى كه جمله‏ى «بسم‏اللَّه» را مى‏نوشت، فرمود: «جَوِّدها» آنرا نیكو بنویس.(كنزالعمّال، ح 29558)
بر زبان آوردن «بسم‏اللَّه» در شروع هر كارى سفارش شده است؛ در خوردن و خوابیدن و نوشتن، سوارشدن بر مركب و مسافرت و بسیارى كارهاى دیگر. حتّى اگر حیوانى بدون نام خدا ذبح شود، مصرف گوشت آن حرام است و این رمز آن است كه خوراك انسان‏هاى هدف‏دار و موحّد نیز باید جهت الهى داشته باشد. 
در حدیث مى‏خوانیم: «بسم‏اللَّه» را فراموش نكن، حتّى در نوشتن یك بیت شعر. و روایاتى در پاداش كسى كه اوّلین بار «بسم‏اللَّه» را به كودك یاد بدهد، وارد شده است.(تفسیربرهان، ج‏1، ص‏43)
سؤال: چرا در شروع هر كارى «بسم‏اللَّه» سفارش شده است؟
پاسخ: «بسم‏اللَّه» آرم و نشانه‏ى مسلمانى است و باید همه كارهاى او رنگ الهى داشته باشد. همان گونه كه محصولات و كالاهاى ساخت یك كارخانه، آرم و علامت آن كارخانه را دارد؛ خواه به صورت جزیى باشد یا كلّى. مثلاً یك كارخانه چینى سازى، علامت خود را روى تمام ظروف مى‏زند، خواه ظرف‏هاى بزرگ باشد یا ظرف‏هاى كوچك. یا اینكه پرچم هر كشورى هم بر فراز ادارات و مدارس و پادگان‏هاى آن كشور است و هم بر فراز كشتى‏هاى آن كشور در دریاها، و هم بر روى میز ادارى كارمندان.
سؤال: آیا «بسم‏اللَّه الرّحمن الرّحیم» آیه‏اى مستقل است؟
پاسخ: به اعتقاد اهل‏بیت رسول اللّه‏علیهم السلام كه صد سال سابقه بر سایر رهبران فقهى مذاهب دارند و در راه خدا به شهادت رسیده و در قرآن نیز عصمت و پاكى آنها به صراحت بیان شده است، آیه «بسم‏اللَّه الرّحمن الرّحیم» آیه‏اى مستقل و جزء قرآن است. فخر رازى در تفسیر خویش شانزده دلیل آورده كه «بسم‏اللَّه» جزء سوره است. آلوسى نیز همین اعتقاد را دارد. در مسند احمد نیز «بسم‏اللَّه» جزء سوره شمرده شده است.(مسند احمد، ج‏3، ص 177 و ج‏4، ص 85) برخى از افراد كه بسم‏اللَّه را جزء سوره ندانسته و یا در نماز آن را ترك كرده‏اند، مورد اعتراض واقع شده‏اند. در مستدرك حاكم آمده است: روزى معاویه در نماز «بسم‏اللَّه» نگفت، مردم به او اعتراض كردند كه «أسرقت أم نَیستَ»، آیه را دزدیدى یا فراموش كردى؟!(مستدرك، ج‏3، ص‏233)
امامان معصوم‏علیهم السلام اصرار داشتند كه در نماز، بسم‏اللَّه را بلند بگویند. امام باقرعلیه السلام در مورد كسانى كه «بسم‏اللَّه» را در نماز نمى‏خواندند و یا جزء سوره نمى‏شمردند، مى‏فرمود: «سَرقوا اكرم آیة»(بحار، ج 85، ص 20) بهترین آیه قرآن را به سرقت بردند. در سنن بیهقى در ضمن حدیثى آمده است: چرا بعضى «بسم‏اللَّه» را جزء سوره قرار نداده‏اند!(سنن بیهقى، ج‏2، ص‏50) 
شهید مطهّرى‏قدس سره در تفسیر سوره حمد، ابن عباس، عاصم، كسایى، ابن‏عمر، ابن‏زبیر، عطاء، ابن‏طاووس، فخررازى وسیوطى را از جمله كسانى معرّفى مى‏كند كه بسم اللَّه را جزء سوره مى‏دانستند.
در تفسیر قرطبى از امام صادق‏علیه السلام نقل شده است: «بسم‏اللَّه» تاج سوره‏هاست. تنها در آغاز سوره برائت (سوره توبه) «بسم‏اللَّه» نیامده و این به فرموده حضرت على علیه السلام به خاطر آن است كه «بسم‏اللَّه» كلمه امان و رحمت است، و اعلام برائت از كفّار و مشركان، با اظهار محبّت و رحمت سازگار نیست.(مجمع‏البیان و فخررازى)
سیماى «بسم اللّه»
1. «بسم‏اللَّه» نشانگر رنگ و صبغه‏ى الهى و بیانگر جهت‏گیرى توحیدى ماست.(امام رضاع مى‏فرماید: بسم‏اللَّه یعنى نشان بندگى خدا را بر خود مى‏نهم. تفسیر نورالثقلین)
2. «بسم‏اللَّه» رمز توحید است و ذكر نام دیگران به جاى آن رمز كفر، و قرین كردن نام خدا بانام دیگران، نشانه‏ى شرك. نه در كنار نام خدا، نام دیگرى را ببریم و نه به جاى نام او.(نه فقط ذات او، بلكه نام او نیز از هر شریكى منزّه است؛ «سبّح اسم ربّك الاعلى» حتّى شروع كردن كار به نام خدا و محمدص ممنوع است. اثبات‏الهداة، ج‏7، ص‏482)
 3. «بسم‏اللَّه» رمز بقا و دوام است. زیرا هرچه رنگ خدایى نداشته باشد، فانى است.(كلّ شى‏ء هالك الاّ وجهه» قصص، 88)
 4. «بسم‏اللَّه» رمز عشق به خدا و توكّل به اوست. به كسى‏كه رحمان و رحیم است عشق مى‏ورزیم و كارمان را با توكّل به او آغاز مى‏كنیم، كه بردن نام او سبب جلب رحمت است.
 5. «بسم‏اللَّه» رمز خروج از تكبّر و اظهار عجز به درگاه الهى است.
 6. «بسم‏اللَّه» گام اوّل در مسیر بندگى و عبودیّت است.
 7. «بسم‏اللَّه» مایه فرار شیطان است. كسى كه خدا را همراه داشت، شیطان در او مؤثّر نمى‏افتد.
 8. «بسم‏اللَّه» عامل قداست یافتن كارها و بیمه كردن آنهاست.
 9. «بسم‏اللَّه» ذكر خداست، یعنى خدایا! من تو را فراموش نكرده‏ام.
 10. بسم‏اللَّه» بیانگر انگیزه ماست، یعنى خدایا هدفم تو هستى نه مردم، نه طاغوت‏ها و نه جلوه‏ها و نه هوس‏ها.
 11. امام رضاع فرمود: «بسم‏اللَّه» به اسم اعظم الهى، از سیاهى چشم به سفیدى آن نزدیك‏تر است.(تفسیر راهنما)

پيام ها

1- «بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّحیم» در آغاز سوره، رمز آنست كه مطالب سوره، از مبدأ حقّ و مظهر رحمت نازل شده .
 2- «بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّحیم» در آغاز كتاب آسمانى، یعنى هدایت تنها با استعانت از او محقّق مى‏شود.(شاید معناى اینكه مى‏گویند: تمام قرآن در سوره حمد، و تمام سوره حمد در بسم‏اللَّه، و تمام بسم‏اللَّه در حرف (باء) خلاصه مى‏شود، این باشد كه آفرینش هستى و هدایت آن، همه با استمداد از اوست. چنانكه رسالت پیامبر اكرم‏ص نیز با نام او آغاز گردید. «اقرأ باسم ربّك)
 3- «بسم‏اللَّه» كلامى كه سخن خداوند با مردم و سخن مردم با خدا، با آن شروع مى‏شود.
 4- رحمت الهى همچون ذات او ابدى و همیشگى است. «اللَّه الرّحمن الرّحیم»
 5 - بیان رحمت الهى در قالب‏هاى گوناگون، نشانه‏ى اصرار بر رحمت است. (هم قالب «رحمن»، هم قالب «رحیم») «الرّحمن الرّحیم»
 6- شاید آوردن كلمه رحمان و رحیم در آغاز كتاب، نشانه این باشد كه قرآن جلوه‏اى از رحمت الهى است، همان گونه كه اصل آفرینش و بعثت جلوه لطف و رحمت اوست. «الرّحمن الرّحیم»

توضيحات

سیماى سوره حمد
 سوره‏ى حمد كه نام دیگرش فاتحة الكتاب است، هفت آیه دارد(عدد هفت، عدد آسمان‏ها، ایّام هفته، طواف، سعى بین صفا و مروه و پرتاب سنگ به شیطان نیز مى‏باشد) و تنها سوره‏اى است كه بر هر مسلمانى واجب است روزانه ده بار آن را در نمازهاى شبانه روزى بخواند و در صورت ترك عمدى نماز او باطل است. «لاصلاة الاّ بفاتحة الكتاب»(مستدرك، ج‏4، ح‏43652)  بنا به روایت جابربن عبداللّه انصارى از رسول اكرم ص: این سوره بهترین سوره‏هاى قرآن است. و به نقل ابن عباس؛ سوره‏ى حمد اساس قرآن است. در حدیث نیز آمده است: اگر هفتاد مرتبه این سوره را بر مرده خواندید و زنده شد، تعجّب نكنید.(بحار، ج 92، ص 2573)
 از نامگذارى این سوره به فاتحة الكتاب توسط پیامبر اكرم‏ص(عیون اخبار الرضا، ج‏2، ص‏27) معلوم مى‏شود كه تمام آیات قرآن در زمان رسول خدا جمع آورى شده و به صورت كتاب در آمده و به امر ایشان این سوره در آغاز و شروع كتاب (قرآن) قرار گرفته .
 همچنین در حدیث ثقلین پیامبرص فرمود: انّى تارك فیكم الثقلَین كتاب اللَّه و عترتى(بحار، ج 2، ص 1005) من دو چیز گرانبها در میان شما مى‏گذارم، كتاب خدا و خاندانم. از این حدیث نیز معلوم مى‏شود كه آیات الهى در زمان پیامبرص به صورت «كتاب اللّه» جمع آورى شده و به همین نام در میان مسلمانان معروف و مشهور بوده است.
 آیات سوره‏ى مباركه فاتحه، اشاراتى در باره‏ى خداوند و صفات او، مسأله معاد، شناخت و درخواست رهروى در راه حقّ و قبول حاكمیت و ربوبیّت خداوند دارد. همچنین به ادامه‏ى راه اولیاى خدا، ابراز علاقه واز گمراهان و غضب‏شدگان اعلام بیزارى و انزجار شده است.  سوره‏ى حمد - همانند خود قرآن - مایه‏ى شفاست، هم شفاى دردهاى جسمانى و هم شفاى بیمارى‏هاى روحى.(علاّمه امینى)
درسهاى تربیتى سوره‏ى حمد
 1- انسان در تلاوت سوره‏ى حمد با «بسم‏اللَّه» از غیر خدا قطع امید مى‏كند.
 2- با ربّ العالمین و مالك یوم الدین احساس مى‏كند كه مربوب و مملوك است و خودخواهى و غرور را كنار مى‏گذارد.
 3- با كلمه «عالمین» میان خود و تمام هستى ارتباط برقرار مى‏كند.
 4- با «الرّحمن الرّحیم» خود را در سایه لطف او مى‏داند.
 5 - با «مالك یوم الدین» غفلتش از آینده زدوده مى‏شود.
 6- با گفتن «ایّاك نعبد» ریا و شهرت طلبى را زایل مى‏كند.
 7- با «ایّاك نستعین» از ابرقدرت‏ها نمى‏هراسد.
 8 - از «انعمت» مى‏فهمد كه نعمت‏ها به دست اوست.
 9- با «اهدنا» رهسپارى در راه حقّ و طریق مستقیم را درخواست مى‏كند.
 10- در «صراط الّذین انعمت علیهم» همبستگى خود را با پیروان حقّ اعلام مى‏كند.
 11- با «غیر المغضوب علیهم» و «لا الضّالّین» بیزارى و برائت از باطل و اهل باطل را ابراز مى‏دارد.

الْحَمْدُ ِللَّهِ رَبِّ الْعَلَمِينَ  سپاس و ستایش مخصوص خداوندى است كه پروردگار جهانیان است

نکته ها   «ربّ» به كسى گفته مى‏شود كه هم مالك و صاحب چیزى است و هم در رشد و پرورش آن نقش دارد. 
خداوند هم صاحب حقیقى عالم است و هم مدبّر و پروردگار آن. پس همه هستى حركت تكاملى دارد و در مسیرى كه خداوند معیّن كرده، هدایت مى‏شود.  علاوه بر سوره حمد، چهار سوره‏ى انعام، كهف، سبأ و فاطر نیز با جمله «الحمدللّه» آغاز گردیده، ولى فقط در سوره حمد بعد از آن «ربّ العالمین» آمده است.
مفهوم حمد، تركیبى از مفهوم مدح و شكر است. انسان در برابر جمال و كمال و زیبایى، زبان به ستایش و در برابر نعمت و خدمت و احسان دیگران، زبان به تشكّر مى‏گشاید. خداوند متعال به خاطر كمال و جمالش، شایسته‏ى ستایش و به خاطر احسان‏ها و نعمت‏هایش، لایق شكرگزارى است.
«الحمدللّه»، بهترین نوع تشكّر از خداوند است. هر كس در هرجا، با هر زبانى، هرگونه ستایشى از هر كمال و زیبایى دارد، در حقیقت سرچشمه‏ى آن را ستایش مى‏كند. البتّه حمد خداوند منافاتى با سپاسگزارى از مخلوق ندارد، به شرط آنكه به امر خداوند و در خط و مسیر او باشد. خداوند، پروردگار همه‏ى آفریده‏هاست. و هو ربّ كلّ شى‏ء(انعام، 164) آنچه در آسمان‏ها و زمین و میان آنهاست، پروردگارشان اوست. ربّ السّموات والارض و مابینهما(شعراء، 24) حضرت على‏ع مى‏فرماید: من الجمادات و الحیوانات؛ او پروردگار جاندار و بى‏جان است. له الخلق والامر تبارك‏اللّه ربّ العالمین هم آفرینش از اوست و هم اداره‏ى آن، و او مربى و پرورش دهنده‏ى همه است.(نورالثقلین)
مراد از عالَمین یا فقط انسان‏ها هستند، مانند آیه 70 حجر كه قوم لوط به حضرت لوط گفتند: أوَ لم ننهك عن العالمین آیا ما تو را از ملاقات با مردم نهى نكردیم؟ و یا مراد همه‏ى عوالم هستى است. «عالَم» به معناى مخلوقات و «عالَمین» به معناى تمام مخلوقات نیز استعمال شده است. از این آیه فهمیده مى‏شود كه تمام هستى یك پروردگار دارد و آنچه در جاهلیت و در میان بعضى از ملّت‏ها اعتقاد داشتند كه براى هر نوع از پدیده‏ها خدایى است و آن را مدبّر و ربّ النّوع آن مى‏پنداشتند، باطل است. 

پیام آیه : ۱- همه ستایش‏ها براى اوست. «الحمدللَّه»( الف ولام به معناى تمام حمد و جنس ستایش است)
 2- خداوند در تربیت و رشد هستى اجبارى ندارد. زیرا حمد براى كارهاى غیر اجبارى است. «الحمدللَّه»
 3- همه هستى زیباست و تدبیر همه هستى نیكوست. زیرا حمد براى زیبایى و نیكویى است. «الحمدللَّه»
 4- دلیل ستایش ما، پروردگارى اوست. «الحمدللَّه ربّ العالمین»
 5 - رابطه‏ى خداوند با مخلوقات، رابطه‏ى دائمى و تنگاتنگ است. «ربّ العالمین» (نقاش و بنّا هنر خود را عرضه مى‏كند و مى‏رود، ولى مربّى باید هر لحظه نظارت داشته باشد.)
 6- همه‏ى هستى، تحت تربیت خداوند یكتاست. «ربّ العالمین»
 7- امكان رشد و تربیت، در همه‏ى موجودات وجود دارد. «ربّ العالمین»
 8 - خداوند هم انسان‏ها را با راهنمایى انبیا تربیت مى‏كند، (تربیت تشریعى) و هم جمادات و نباتات و حیوانات را رشد و پرورش مى‏دهد. (تربیت تكوینى) «ربّ العالمین»
 9- مؤمنان در آغاز كتاب (قرآن) با نیایش به درگاه خداوند متعال، «الحمدللّه ربّ العالمین» مى‏گویند و در پایان كار در بهشت نیز، همان شعار را مى‏دهند كه «آخر دعواهم أن الحمدللّه ربّ العالمین»(یونس، 10)
الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ      (خدایى كه) بخشنده و مهربان است

خداوند رحمت را برخود واجب كرده است، كتب ربّكم على نفسه الرّحمة(انعام، 54) و رحمت او بر همه چیز سایه گسترده است. و رحمتى وسعت كلّ شى‏ء(اعراف، 156) 
همچنین پیامبر و كتاب او مایه رحمتند، «رحمةً للعالمین»(انبیاء، 107) آفرینش وپرورش او براساس رحمت است و اگر عقوبت نیز مى‏دهد از روى لطف است.  بخشیدن گناهان و قبول توبه‏ى بندگان و عیب‏پوشى از آنان و دادن فرصت براى جبران اشتباهات، همه مظاهر رحمت و مهربانى اوست.

پیام ها : 1- تدبیر و تربیت الهى، همراه محبّت و رحمت  است. (در كنار كلمه «ربّ»، كلمه «رحمن» آمده است.) «ربّ العالمین الرحمن الرحیم»
 2- همچنان كه تعلیم نیازمند رحم و مهربانى است، «الرّحمن علّم القرآن»( الرحمن، 1-2) تربیت و تزكیه نیز باید بر اساس رحم و مهربانى باشد. «ربّ العالمین الرّحمن الرّحیم»
 3- رحمانیّت خداوند، دلیل بر ستایش اوست. «الحمدللَّه... الرّحمن الرّحیم»

مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ     خدایى كه  مالك روز جزاست

 نکته ها

  مالكیّت خداوند، حقیقى است و شامل احاطه و سلطنت است، ولى مالكیّت‏هاى اعتبارى، از سلطه‏ى مالك خارج مى‏شود و تحت سلطه‏ى واقعى او نیست. «مالك یوم الدین»  با آنكه خداوند مالك حقیقى همه چیز در همه وقت است، ولى مالكیّت او در روز قیامت و معاد جلوه‏ى دیگرى دارد؛
 * در آن روز تمام واسطه‏ها و اسباب نسبت به كفار قطع مى‏شوند. «تقطّعت بهم الاسباب»(بقره، 166)
 * نسبت‏ها و خویشاوندى‏ها نسبت به كفار از بین مى‏رود. «فلا انساب بینهم»(مؤمنون، 101)
 * براى كفار مال و ثروت و فرزندان، سودى ندارند. «لاینفع مال و لابنون»(شعراء، 88)
 * بستگان و نزدیكان نیز فایده‏اى نمى‏رسانند. «لن تنفعكم ارحامكم»(ممتحنه، 3)
 * نه زبان كفار، اجازه عذر تراشى دارد و نه فكر آنها، فرصت تدبیر. تنها راه چاره لطف خداوند است كه صاحب اختیار آن روز است.  لفظ «دین» در معانى گوناگون به كار رفته است:
الف: مجموعه‏ى قوانین آسمانى. «إنّ الدّین عنداللَّه الاسلام»(آل‏عمران، 19)
ب: عمل و اطاعت. «للّه الدّین الخالص»(زمر، 3)
ج: حساب و جزا. «مالك یوم الدّین»
«یوم الدّین» در قرآن به معناى روز قیامت است كه روز كیفر و پاداش مى‏ باشد. یسئلون ایّان یوم الدّین (ذاریات، 12) مى‏ پرسند روز قیامت چه وقت است؟  قرآن در مقام معرّفى این روز، مى‏ فرماید:  ثم ما ادراك ما یوم الدّین . یوم لا تملك نفس شیئاً و الامر یومئذ للّه (انفطار، 18 - 19) (اى پیامبر!) نمى ‏دانى روز دین چه روزى است؟ روزى كه هیچ كس براى كسى كارآیى ندارد وآن روز تنها حكم و فرمان با خداست.
«مالك یوم الدّین» نوعى انذار و هشدار است، ولى با قرار گرفتن در كنار آیه‏ ى «الرّحمن الرّحیم» معلوم مى ‏شود كه بشارت و انذار باید در كنار هم باشند. نظیر آیه شریفه دیگر كه مى ‏فرماید: نبّى‏ء عبادى انّى أنا الغفور الرّحیم . و أنّ عذابى هو العذاب الالیم (حجر، 49 - 50) به بندگانم خبر ده كه من بسیار مهربان و آمرزنده ‏ام، ولى عذاب و مجازات من نیز دردناك است. همچنین در آیه دیگر خود را چنین معرّفى مى ‏كند: قابل التَّوب شدید العقاب (غافر،۳) خداوند پذیرنده‏ ى توبه مردمان و عقوبت كننده ‏ى شدید گناهكاران است. در اوّلین سوره‏ى قرآن، مالكیتَ خداوند عنوان شده است، «مالكِ یوم الدّین» و در آخرین سوره، مَلِكیت او. «ملك النّاس»

 پيام ها

 1- خداوند متعال، از جهات مختلف قابل عبادت است و ما باید حمد و سپاس او را به جا آوریم. به خاطر كمال ذات و صفات او كه «اللّه» است، به خاطر احسان و تربیت او كه «ربّ العالمین» است و به خاطر امید و انتظار رحم و لطف او كه «الرّحمن الرّحیم» است و به خاطر قدرت و هیبت او كه «مالك یوم الدّین» است.
 2- قیامت، پرتوى از ربوبیّت اوست. «ربّ العالمین... مالك یوم الدین»
 3- قیامت، جلوه‏اى از رحمت خداوند است. الرّحمن الرّحیم مالك یوم الدین

إِيّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ  (خدایا) تنها ترا مى‏پرستیم و تنها از تو یارى مى‏جوئیم.

 نکته ها

  انسان باید به حكم عقل، بندگى خداوند را بپذیرد. ما انسان‏ها عاشق كمال هستیم و نیازمند رشد و تربیت، و خداوند نیز جامع تمام كمالات و ربّ همه‏ى هستى است. اگر به مهر و محبّت نیازمندیم او رحمان و رحیم است و اگر از آینده دور نگرانیم، او صاحب اختیار و مالك آن روز است. پس چرا به سوى دیگران برویم؟! عقل حكم مى‏كند كه تنها باید او را پرستید و از او كمك خواست. نه بنده هوى و هوس خود بود و نه بنده زر و زور دیگران.
در نماز، گویا شخص نمازگزار به نمایندگى از تمام خداپرستان مى‏گوید: خدایا! نه فقط من كه همه‏ى ما بنده توایم، ونه تنها من كه همه‏ى ما محتاج و نیازمند لطف توایم.
خدایا! من كسى جز تو را ندارم ایّاك ولى تو غیر مرا فراوان دارى و همه هستى عبد و بنده‏ى تو هستند. «ان كلّ من فى السموات و الارض الاّ اتى الرّحمن عبداً ( مریم،  93) در آسمان‏ها و زمین هیچ چیزى نیست مگر این كه بنده و فرمان بردار خداوند رحمان هستند. جمله نعبد هم اشاره به این دارد كه نماز به جماعت خوانده شود و هم بیانگر این است كه مسلمانان همگى برادر و در یك خط هستند. مراحل پرواز معنوى، عبارت است از: ثنا، ارتباط و سپس دعا. بنابراین اوّل سوره‏ى حمد ثناست، آیه‏ى ایّاك نعبد ارتباط و آیات بعد، دعا مى‏باشد. گفتگو با محبوب واقعى شیرین است، شاید به خاطر همین كلمه «ایّاك» تكرار شد.

 پيام ها

  1- ابتدا باید بندگى خدا كرد، آنگاه از او حاجت خواست. «نعبد، نستعین»
 2- بندگى، تنها در برابر خداوند رواست نه دیگران. «ایّاك نعبد»
 3- گر چه عبادت از ماست، ولى در عبادت كردن نیز نیازمند كمك او هستیم. «ایّاك نعبد و ایّاك نستعین»(و ما كنا لنهتدى لولا ان هدانا اللَّه» اگر هدایت الهى نبود ما هدایت نمى‏یافتیم. اعراف43)
 4- «ایّاك نعبد و ایّاك نستعین» یعنى نه جبر است و نه تفویض. چون مى‏گوییم: «نعبد» پس داراى اختیار هستیم و نه مجبور. وچون مى‏گوییم: «نستعین» پس نیاز به او داریم و امور به ما تفویض نشده است.
 5 - شناخت خداوند و صفات او، مقدمّه دست‏یابى به توحید و یكتاپرستى است. «ربّ العالمین، الرّحمن الرّحیم، مالك یوم الدّین، ایّاك نعبد»
 6- از آداب دعا و پرستش كه انسان خود را مطرح نكند و خود را در حضور خداوند احساس كند. «ایّاك نعبد...»
 7- توجّه به معاد، یكى از انگیزه‏هاى عبادت است. «مالك یوم الدّین ایّاك نعبد»                                           

اهْدِنَا الصِّرَ طَ الْمُستَقِيمَ  (خداوندا!) ما را به راه راست هدایت فرما.

 نکته ها

در قرآن مجید دو نوع هدایت مطرح شده است:
الف: هدایت تكوینى، نظیر هدایت زنبور عسل كه چگونه از شهد گلها بمكد و چگونه كندو بسازد. و یا هدایت و راهنمایى پرندگان در مهاجرت‏هاى زمستانى و تابستانى. آنجا كه قرآن مى‏فرماید: «ربّنا الّذى اعطى كلّ شى‏ء خلقه ثم هدى (طه، 50) بیانگر این نوع از هدایت است.
ب: هدایت تشریعى كه همان فرستادن انبیاى الهى و كتب آسمانى براى هدایت بشر است.
كلمه‏ى  صراط (صراط» در قیامت نام پلى است بر روى دوزخ كه همه‏ى مردم باید از روى آن عبور كنند.) بیش از چهل مرتبه در قرآن آمده . انتخاب راه و خط فكرى صحیح، نشانه‏ى شخصیت انسان است. راههاى غیر الهى متعدّدى در برابر انسان قرار دارد كه او باید یكى را انتخاب كند:
 * راه خواسته‏ها و توقعات‏هاى خود.         * راه انتظارات وهوس‏هاى مردم. 
 * راه وسوسه‏هاى شیطان.               * راه طاغوت‏ها.
 * راه نیاكان و پیشینیان.               * راه خدا و اولیاى خدا.
انسان مؤمن، راه خداوند و اولیاى او را انتخاب مى‏كند كه بر دیگر راهها امتیازاتى دارد:
الف: راه الهى ثابت است، بر خلاف راه‏هاى طاغوت‏ها و هوس‏هاى مردم و هوس‏هاى شخصى كه تغییر مى‏كنند.
ب: یك راه بیشتر نیست، در حالى كه راه‏هاى دیگر متعدّد و پراكنده‏اند.
ج: در پیمودن آن، انسان به مسیر و مقصد مطمئن است.
د: در پیمودن آن، شكست و باخت وجود ندارد.
راه مستقیم، راه خداست. «انّ ربّى على صراطٍ مستقیم»(هود، 56)
 * راه مستقیم، راه انبیاست. «انّك لَمِن المرسلین على صراطٍ مستقیم»(یس، 3 - 4)
 * راه مستقیم، راه بندگى خداست. «و أنِ اعبدونى هذا صراط مستقیم»(یس، 61)
 * راه مستقیم، توكّل و تكیه بر خداست. «مَن یعتصم باللّه فقد هُدىَ الى صراط مستقیم»(آل‏عمران، 101)
 * راه مستقیم، یكتاپرستى و تنها یارى خواستن از اوست.(الف و لام در «الصراط» اشاره به همان راه یكتاپرستى در آیه قبل باشد)
 * راه مستقیم، كتاب خداوند است.(مجمع‏البیان، ج‏1، ص 58)
 * راه مستقیم، راه فطرت سالم است.(تفسیر صافى، ج‏1، ص 86)
انسان، هم در انتخاب راه مستقیم و هم در تداوم آن باید از خدا كمك بگیرد. مانند لامپى كه روشنى خود را هر لحظه از نیروگاه مى‏گیرد. «اهدنا الصّراط المستقیم» در راه مستقیم بودن، تنها خواسته‏اى است كه هر مسلمان، در هر نماز از خداوند طلب مى‏كند، حتّى رسول‏اللَّه‏ص و ائمّه اطهارع از خداوند ثابت ماندن در راه مستقیم را مى‏خواهند. انسان باید همواره، در هر نوع از كارهاى خویش، اعم از انتخاب شغل، دوست، رشته‏ى تحصیلى و همسر، راه مستقیم را از خداوند بخواهد. زیرا چه بسا در عقاید، صحیح فكر كند، ولى در عمل دچار لغزش شود و یا بالعكس. پس هر لحظه، خواستن راه مستقیم از خدا، ضرورى است. راه مستقیم مراتب و مراحلى دارد. حتّى كسانى كه در راه حقّ هستند، مانند اولیاى خداوند، لازم است براى ماندن در راه و زیادشدن نورِ هدایت، دعا كنند. «والّذین اهتدوا زادَهم هُدى»(كسى كه مى‏گوید «الحمدللَّه ربّ العالمین الرّحمن الرّحیم...» مراحلى از هدایت را پشت سر گذارده است، بنابراین درخواست او، هدایت به مرحله بالاترى است)
راه مستقیم، همان راه میانه و وسط است كه حضرت على‏ع مى‏فرماید: «الیمین و الشمال مضلّة و الطریق الوسطى‏ هى‏الجادّة»(بحار، ج 87، ص‏3) انحراف به چپ و راست گمراهى و راه وسط، جاده‏ى هدایت است.
راه مستقیم یعنى میانه‏روى واعتدال و احتراز از هر نوع افراط و تفریط، چه در عقیده و چه در عمل. یكى در عقاید از راه خارج مى‏شود و دیگرى در عمل و اخلاق. یكى همه كارها را به خدا نسبت مى‏دهد، گویا انسان هیچ نقشى  در سرنوشت خویش ندارد. و دیگرى خود را همه كاره و فعّال‏مایشاء دانسته و دست خدا را بسته مى‏داند. یكى رهبران آسمانى را همچون مردمان عادى و گاهى ساحر و مجنون معرّفى مى‏كند و دیگرى آن بزرگواران را در حدّ خدا مى‏پندارد. یكى زیارت امامان معصوم و شهدا را بدعت مى‏داند و دیگرى حتّى به درخت و دیوار، متوسل شده و ریسمان مى‏بندد. یكى اقتصاد را زیر بنا مى‏داند و دیگرى، دنیا و امورات آن را نادیده مى‏انگارد. 
در عمل نیز یكى غیرت نابجا دارد و دیگرى همسرش را بى حجاب به كوچه و بازار مى‏فرستد. یكى بخل مى‏ورزد و دیگرى بى‏حساب سخاوت به خرج مى‏دهد. یكى از خلق جدا مى‏شود و دیگرى حقّ را فداى خلق مى‏كند.
اینگونه رفتار وكردارها، انحراف از مسیر مستقیم هدایت است. خداوند دین پا برجا واستوار خود را، راه مستقیم معرّفى مى‏كند.(قل انّنى هَدانى ربّى الى صراط مستقیم انعام، 161) در روایات آمده است كه امامان معصوم‏علیهم السلام مى‏فرمودند: راه مستقیم، ما هستیم.(نورالثقلین، ج‏1 ص‏20) یعنى نمونه‏ى عینى و عملى راه مستقیم و اسوه و الگو براى قدم برداشتن در راه، رهبران آسمانى هستند. آنها در دستورات خود درباره‏ى تمام مسائل زندگى از قبیل كار، تفریح، تحصیل، تغذیه، انفاق، انتقاد، قهر، صلح و علاقه به فرزند و ... ، نظر داده و ما را به اعتدال و میانه‏روى سفارش كرده‏اند.(اصول كافى، باب الاقتصاد فى  العبادات) جالب آنكه ابلیس در همین صراطِ مستقیم به كمین مى‏نشیند.(شیطان به خدا گفت: «لاقعدنّ لهم صراطك المستقیم» اعراف، 16) در قرآن و روایات، نمونه‏هاى زیادى آمده كه در آنها به جنبه‏ى اعتدال، تأكید و از افراط و تفریط نهى شده است. به موارد ذیل توجّه كنید:
* «كلوا و اشربوا و لاتسرفوا»(اعراف، 31) بخورید و بیاشامید، ولى اسراف نكنید.
* «لا تَجعل یدك مَغلولةً الى عُنقك و لاتبسُطها كلّ البَسط»(اسراء، 29) در انفاق، نه دست بر گردن قفل كن - دست‏بسته باش - و نه چنان گشاده دستى كن كه خود محتاج شوى.
* «الّذین اذا أنفقوا لم‏یسرفوا و لم‏یقتروا و كان بین ذلك قواماً»(فرقان، 67) مومنان، به هنگام انفاق نه اهل اسرافند و نه اهل بخل، بلكه میانه‏رو هستند.
* «لا تجهر بصلاتك و لاتخافت بها وابتغ بین ذلك سبیلاً»(اسراء، 110) نماز را نه بلند بخوان ونه آهسته، بلكه با صداى معتدل بخوان.
* نسبت به والدین احسان كن؛ «و بالوالدین احساناً»(بقره، 83) امّا اگر تو را از راه خدا بازداشتند، اطاعت از آنها لازم نیست. «ان جاهداك على ان‏تشرك بى... فلاتطعهما»( لقمان، 15)
* پیامبر هم رسالت عمومى دارد؛ «و كان رسولاً نبیّاً»(مریم، 51) و هم خانواده خویش را دعوت مى‏كند. «و كان یأمر أهله بالصّلاة»(مریم، 15)
* اسلام هم نماز را سفارش مى‏كند كه ارتباط با خالق است؛ «اقیموا الصّلاة» و هم زكات را توصیه مى‏كند كه ارتباط با مردم است. «اتوا الزكاة»( بقره، 43)
* نه محبت‏ها شما را از گواهى حقّ منحرف سازد؛ «شهداء لِلّه و لو على انفسكم»(نساء، 135) و نه دشمنى‏ها شما را از عدالت دور كند. «و لا یَجرِمنّكم شَنئان قوم»(مائده، 8)
* مؤمنان هم دافعه دارند؛ «أشداء على الكفار» و هم جاذبه دارند. «رحماء بینهم»(فتح، 9)
* هم ایمان و باور قلبى لازم است؛ «امنوا» و هم عمل صالح. «عملوا الصالحات»(بقره، 25)
* هم اشك و دعا و درخواست پیروزى از خدا لازم است؛ «ربّنا افرغ علینا صبراً»(بقره، 250 ) و هم صبورى وپایدارى در سختى‏ها. «عشرون صابرون یغلبوا مأتین»(انفال، 65) شب عاشورا امام حسین‏علیه السلام هم مناجات مى‏كرد و هم شمشیر تیز مى‏كرد.
* روز عرفه و شب عید قربان، زائر خانه‏ى خدا دعا مى‏خواند و روز عید باید در قربانگاه با خون آشنا شود.
* اسلام مالكیّت را مى‏پذیرد، «الناس مسلّطون على اموالهم»( بحار، ج‏2، ص 272) ولى اجازه ضرر زدن به دیگرى را نمى‏دهد و آن را محدود مى‏سازد. «لا ضَرر و لا ضِرار»( كافى، ج‏5، ص 28)
آرى، اسلام دین یك بعدى نیست كه تنها به جنبه‏اى توجّه كند و جوانب دیگر را فراموش كند، بلكه در هر كارى اعتدال ومیانه‏روى وراه مستقیم را سفارش مى‏كند.

 پيام ها

 1- همه‏ى هستى، در مسیرى كه خداوند اراده كرده در حركتند. خدایا! ما را نیز در راهى كه خود دوست دارى قرار بده. «اهدنا الصراط المستقیم»
 2- درخواست هدایت به راه مستقیم، مهم‏ترین خواسته‏ى یكتاپرستان است. «ایّاك نعبد... اهدنا الصراط المستقیم»
 3- براى دست‏یابى به راه مستقیم، باید دعا نمود. «اهدنا الصراط المستقیم»
 4- ابتدا ستایش، آنگاه استمداد و دعا. «الحمدللَّه... اهدنا»
 5 - بهترین نمونه استعانت از خدا، درخواست راه مستقیم است. «ایّاك نستعین اهدنا اهدنا الصّراط المستقیم»

 صِرَ طَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلاَ الضَّآلِّينَ خداوندا! ما را به) راه كسانى كه آنها را مشمول نعمت خود ساختى، (هدایت كن) نه غضب شدگان و نه گمراهان!

 نکته ها

  این آیه راه مستقیم را، راه كسانى معرّفى مى‏كند كه مورد نعمت الهى واقع شده‏اند وعبارتند از: انبیا، صدّیقین، شهدا وصالحین.(75) توجّه به راه این بزرگواران و آرزوى پیمودن آن وتلقین این آرزو به خود، ما را از خطر كجروى وقرار گرفتن در خطوط انحرافى باز مى‏دارد. بعد از این درخواست، از خداوند تقاضا دارد كه او را در مسیر غضب‏شدگان وگمراهان قرار ندهد. زیرا بنى‏اسرائیل نیز به گفته قرآن، مورد نعمت قرار گرفتند، ولى در اثر ناسپاسى ولجاجت گرفتار غضب شدند. قرآن، مردم را به سه دسته تقسیم مى‏نماید: كسانى كه مورد نعمت هدایت قرار گرفته وثابت قدم ماندند، غضب شدگان و گمراهان. مراد از نعمت در «انعمتَ علیهم»، نعمتِ هدایت است. زیرا در آیه‏ى قبل سخن از هدایت بود. علاوه بر آنكه نعمت‏هاى مادى را كفّار ومنحرفین ودیگران نیز دارند. هدایت شدگان نیز مورد خطرند و باید دائماً از خدا بخواهیم كه مسیر ما، به غضب و گمراهى كشیده نشود.
مغضوبین در قرآن‏
در قرآن، افرادى همانند فرعون و قارون و ابولهب و امّت‏هایى همچون قوم عاد، ثمود و بنى‏اسرائیل، به عنوان غضب‏شدگان معرّفى شده‏اند. بنى‏اسرائیل كه داستان زندگى و تمدّن آنها در قرآن بیان شده است، زمانى بر مردم روزگار خویش برترى داشتند؛ «فَضّلتُكم على العالَمین»(بقره، 47) لكن بعد از این فضیلت و برترى، به خاطر رفتار خودشان، دچار قهر و غضب خداوند شدند. «و باؤوا بغضب من اللّه»(بقره، 61) این تغییر سرنوشت، به علّت تغییر در رفتار و كردار آنان بوده است؛ دانشمندان یهود، دستورات وقوانین آسمانى تورات را تحریف كردند، «یحرّفون الكلم»(نساء، 46) وتجّار وثروتمندان آنان نیز به ربا وحرام‏خوارى و رفاه‏طلبى روى آوردند، «اخذهم الرّبا»(نساء، 161) وعامّه مردم نیز در برابر دعوت به جهاد و مبارزه، از روى تن‏پرورى و ترس، از رفتن به جبهه نبرد و ورود به سرزمینِ مقدّس، سر باز زدند. «فاذهب انت و ربّك فقاتلا انّا هاهُنا قاعدون»(مائده، 24) به خاطر این انحرافات، خدا آنان را از اوج عزّت و فضیلت، به نهایت ذلّت و سرافكندگى مبتلا ساخت.
ما در هر نماز، از خداوند مى‏خواهیم كه مانند غضب‏شدگان نباشیم. یعنى نه اهل تحریف آیات و نه اهل ربا و نه اهل فرار از جهاد در راه حقّ، و همچنین از گمراهان نباشیم، آنان كه حقّ را رها كرده و به سراغ باطل مى‏روند و در دین و باور خود غلوّ و افراط كرده و یا از هوى و هوس خود و یا دیگران پیروى مى‏كنند.(قل یا أهل‏الكتاب لاتَغلوا فى دینكم غیرالحقّ ولاتتّبعوا أهواءقوم قدضَلّوا من‏قبل وأضلّوا من قبل و أضلّوا عن سواءالسبیل» بگو: اى اهل‏كتاب! در دینتان به ناحقّ غلوّ نكنید وبه دنبال خواهش‏هاى گمراهانِ پیش از خود نروید، كه آنان افراد زیادى را گمراه كرده و از راه راست گمراه شده‏اند. مائده، 77) انسان در این سوره، عشق و علاقه و تولاّى خود را به انبیا و شهدا و صالحان و راه آنان، اظهار و ابراز داشته و از مغضوبان و گمراهان تاریخ نیز برائت و دورى مى‏جوید و این مصداق تولّى و تبرّى است.
ضالّین در قرآن‏
«ضلالت» كه حدود دویست مرتبه این واژه با مشتقاتش در قرآن آمده است. گاهى در مورد تحیّر بكار مى‏رود، «و وَجدَك ضالاً»(ضحى، 7) وگاهى به معناى ضایع شدن است، «اضلّ اعمالهم»(محمّد، 1) ولى اكثراً به معناى گمراهى وهمراه با تعبیرات گوناگونى نظیر: «ضلال مبین»، «ضلال بعید»، «ضلال كبیر» به چشم مى‏خورد. در قرآن افرادى به عنوان گمراه معرّفى شده‏اند، از جمله: كسانى كه ایمان خود را به كفر تبدیل كردند،(من یَتبدّل الكفر بالایمان فقد ضلّ سواء السبیل» بقره، 108) مشركان،(و من یشرك باللَّه فقد ضل ضلالا بعیدا» نساء، 116) كفار،(و من یكفر باللَّه... فقد ضلّ» نساء، 136) عصیان‏گران،(و من یعص اللَّه و رسوله فقد ضل» احزاب، 36) مسلمانانى كه كفّار را سرپرست و دوست خود گرفتند،(لا تتخذوا عدوى و عدوكم اولیاء... و من یفعله منكم فقد ضل سواء السبیل» ممتحنه، 1) كسانى كه مردم را از راه خدا باز مى‏دارند، كسانى كه به خدا یا رسول خدا توهین مى‏كنند، آنان كه حقّ را كتمان مى‏كنند و كسانى كه از رحمت خدا مأیوسند. در قرآن نام برخى به عنوان گمراه كننده آمده است، از قبیل: ابلیس، فرعون، سامرى، دوست بد، رؤسا ونیاكان منحرف. گمراهان خود بستر وزمینه‏ى انحراف را فراهم و گمراه كنندگان از این بسترها و شرایط آماده، استفاده مى‏كنند.

بسترهاى انحراف در قرآن عبارتند از: 1. هوسها،(اتّخذ الهه هَواه واضلّه اللَّه» جاثیه، 23) 2. بت‏ها،(جعلوا لِلّه انداداً لِیضلّوا عن سبیله» ابراهیم، 30) 3. گناهان(وما یضلّ به الا الفاسقین» بقره، 26)،4. پذیرش ولایت باطل،(انّه من تولاّه فانّه یضلّه» حج، 4)5. جهل و نادانى.(و ان كنتم من قبله لمن الضّالّین» بقره، 198)

75) من یطع‏اللّه و الرّسول فاولئك مع الّذین انعم اللّه علیهم من النبیّین و الصدّیقین و الشهداء و الصالحین»، كسانى كه خدا و رسول را پیروى كنند، آنان با كسانى هستند كه خدا آنها را نعمت داده است، از پیامبران، راستگویان، شهدا و صالحان. نساء، 69 و آیه 59 سوره مریم.      76) در آیات متعدّدى از قرآن ویژگى‏هاى گمراهان و غضب شدگان و مصادیق آنها بیان شده است كه براى نمونه به موارد ذیل اشاره مى‏شود:
    * منافقان و مشركان و بدگمانان به خداوند. نساء، 116 و فتح، 6.
    * كافران به آیات الهى و قاتلان انبیاء الهى. بقره، 61.
    * اهل كتاب كه در برابر دعوت به حقّ سركشى كرده‏اند. آل‏عمران، 110 - 112.
    * فراریان از جهاد. انفال، 16.
    * پذیرندگان و جایگزین كنندگان كفر با ایمان. بقره، 108 و نحل، 106.
    * پذیرندگان ولایت دشمنان خدا و دوستداران رابطه‏ى با دشمنان خدا. ممتحنه، 1.

 پيام ها

  1- انسان در تربیت، نیازمند الگو مى‏باشد. انبیا، شهدا، صدّیقین وصالحان، نمونه‏هاى زیباى انسانیّت‏اند. «صراط الّذین انعمت علیهم»
 2- آنچه از خداوند به انسان مى‏رسد، نعمت است. قهر و غضب را خود به وجود مى‏آوریم.(95) انعمت، المغضوب علیهم»
 3- ابراز تنفّر از مغضوبان و گمراهان، جامعه اسلامى را در برابر پذیرش حكومت آنان، مقاوم و پایدار مى‏كند. «غیر المغضوب علیهم ولا الضّالّین»(96)

95) درباره نعمت «أنعَمتَ» بكار رفته، ولى در مورد عذاب، نفرمود: «غَضبتَ» تو غضب كردى.
96) قرآن سفارش كرده است: «لا تَتولّوا قوماً غَضِب اللّه علیهم» هرگز سرپرستى گروه غضب شدگان الهى را نپذیرید. ممتحنه، 13

  سوره 112. اخلاص آيه 1

  بسم الله الرحمن الرحیم   قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ   أَللَّهُ الصَّمَدُ    لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ    وَ لَمْ يَكُن لَّهُ كُفُواً أَحَدُ بگو : او خداوند یگانه است. خداوندى كه مقصود همگان است. فرزند نیاورده و فرزند كسى نیست. و هیچ همتایى براى او نباشد.

  كلمه «اللّه» از «وَلِهَ» به معناى تحیّر است، یعنى آفریده‏ها از درك حقیقت او عاجز و در شناخت ذات او واله و متحیّرند. چنان كه امیر مؤمنان على‏علیه السلام مى‏فرماید: معناى اللّه آن است كه او معبودى است كه آفریده‏ها در او حیرانند، زیرا او از درك دیدگان مستور و از دسترس افكار و عقول، محجوب است.( بحارالانوار، ج 3، ص‏222) میان كلمه «واحد» و «اَحد» تفاوت است. «واحد» در جایى به‏كار مى‏رود كه ثانى و ثالث براى آن فرض شود، بر خلاف «احد» كه در مورد یكتا و یگانه استعمال مى‏شود. چنانكه اگر گفتى: یك نفر حریف او نیست، یعنى چند نفر حریف او مى‏شوند، اما اگر گفتى: اَحدى حریف او نیست، یعنى هیچ حریفى ندارد. توحید، مرز میان ایمان و كفر است و ورود به قلعه ایمان بدون اقرار به توحید ممكن نیست. اولین سخن پیامبر كلمه توحید بود: «قولوا لا اله الا اللّه تفلحوا». شعار توحیدى «لا اله الا اللّه» از سه حرف (الف، لام و ها) تركیب شده و ذكرى است كه در گفتنش حتى لب تكان نمى‏خورد ولى عملش تا اطاعت از رهبرى معصوم و جانشینان آنان ادامه دارد؛ زیرا شرط توحید طبق فرمایش امام رضاعلیه السلام ایمان به امام معصوم و اطاعت از اوست.
 در سفرى كه امام رضاعلیه السلام با اجبار مأمون وادار به هجرت از مدینه به مرو شد، در مسیر راه وقتى به نیشابور رسید، مردم دور آن حضرت جمع شدند و از او هدیه و رهنمود خواستند. امام رضاعلیه السلام فرمود: پدرم از پدرش و او از اجدادش و آنان از پیامبر خدا نقل كردند كه خداوند فرموده است: «كلمة لا اله الا اللّه حصنى فمن دخل حصنى أمن من عذابى: توحید، قلعه من است و هر كس داخل این قلعه شود از قهر من در اَمان است.» آنگاه امام رضاع فرمود: البتّه توحید شروطى دارد و من (كه امام حاضر هستم) شرط آن هستم، یعنى توحید بى‏ولایت پذیرفته نیست. در زمان غیبت امام معصوم نیز، بنا بر فرمان خودشان باید به سراغ فقهاى عادلى كه از هوى و هوس دورند، برویم. بنابراین توحید كامل، ایمان به یكتایى خداوند، دور كردن فكر و عمل از هر نوع شرك و پیروى از رهبران معصوم در زمان حضور و فقهاى عادل در زمان غیبت است.
 حضرت على علیه السلام در نامه‏اى به فرزندش امام حسن‏علیه السلام مى‏نویسد: «لَوْ كانَ لِرَبِّكَ شَریكٌ لَأَتَتْكَ رُسُلَه» اگر پروردگارت شریكى داشت، او نیز پیامبرانى مى‏فرستاد تا مردم او را بشناسند و بندگى‏اش كنند.( نهج البلاغه، نامه 31)
 دلیل یكتایى او، هماهنگى میان آفریده‏هاست. چنانكه امام صادق‏علیه السلام «اتّصال التدبیر» را نشانه یكتایى آفریدگار مى‏شمارد.( نورالثقلین ج‏3، ص‏418) هماهنگى میان خورشید و ماه و زمین و آب و باد و خاك و كوه و دشت و دریا با یكدیگر و هماهنگى همه آنها با نیاز انسان، نشانه یكپارچگى تدبیر در نظام هستى است. انسان اكسیژن مى‏گیرد و كربن پس مى‏دهد ولى گیاهان كربن مى‏گیرند و اكسیژن پس مى‏دهند. نیازهاى طفل با محبت والدین و خستگى روز با خواب شب تأمین مى‏شود. چشم كه از پى ساخته شده با آب شور حفظ مى‏شود و دهان كه راه ورودى غذا به معده است، با آب شیرین كه در هضم غذا مؤثر است، مرطوب مى‏شود.
 در جنگ جمل، یك عرب صحرانشین درباره معناى توحید از حضرت على‏علیه السلام سؤال كرد. دیگر رزمندگان از او ناراحت شدند كه این چه سؤال نابجایى است، امّا آن حضرت فرمود: جنگ ما براى توحید است و آنگاه معناى صحیح توحید را براى او بیان فرمود.( نورالثقلین) خداوند، نه فقط در ذات، بلكه در صفات نیز یكتاست. او مثل ما نیست كه صفاتش از ذاتش جدا باشد. ما علم و قدرت داریم ولى در كودكى نداشتیم و در پیرى نیز از دست مى‏دهیم. خداوند علم و قدرت دارد ولى این صفات براى او پیدا نشده، بلكه همراه ذات او بوده است، چنانكه صفتِ مخلوق بودن، عاجز بودن و فقیر بودن هیچ گاه از ما جدا نبوده و جدا نخواهد شد.

صَمد» به معناى قصد كردن است. خداوند صمد است، یعنى همه موجودات در امورشان او را قصد مى‏كنند و او مقصود همگان است. چنانكه امام جوادعلیه السلام در معناى «صمد» فرمود: «سیّدٌ مصمودٌ الیه: او بزرگى است كه موجودات به او رجوع مى‏كنند و محتاج اویند.» نظیر آیه «انّ الى ربّك المنتهى».( نورالثقلین) امام حسین علیه السلام در پاسخ اهل بصره كه از معناى صمد سؤال كرده بودند، فرمود: معناى صَمد همان جملات پس از آن یعنى «لم یلد و لم یولد» است.( نورالثقلین) حضرت على‏علیه السلام در تفسیر صَمد فرمود: «هو اللّه الصمد الّذى لا من شى‏ء و لا فى شى‏ء و لا على شى‏ء، مبدع الأشیاء و خالقها و منشئ الأشیاء بقدرته، یتلاشى ما خلق للفناء بمشیّته و یبقى ما خلق للبقاء بعلمه»( نورالثقلین) خداوند صمد است، یعنى از چیزى به وجود نیامده، در چیزى فرو نرفته، و بر چیزى قرار نگرفته است، آفریننده اشیاء و خالق آنها است، همه چیز را به قدرتش پدید آورده، آنچه براى فنا آفریده به اراده‏اش از هم متلاشى مى‏شود و آنچه براى بقاء خلق كرده به علمش باقى مى‏ماند. امام صادق علیه السلام فرمود: اگر اهلش را پیدا مى‏كردم از همین كلمه «صمد» توحید و اسلام و ایمان را استخراج مى‏كردم.( نورالثقلین)

رابطه خداوند با موجودات، رابطه آفرینش است نه زایش. او موجودات را مى‏آفریند، یعنى از نیستى به هستى مى‏آورد، نه آنكه خود بزاید. زیرا نوزاد از جنس والدین و در واقع جزئى از آنهاست، در حالى كه هیچ چیز از جنس خداوند و یا جزئى از او نیست. چون بیشتر مشركان و اهل كتاب براى خداوند فرزند قائل بودند، لذا «لم یلد» كه به معناى نداشتن فرزند است، مقدّم بر «لم یولد» آمده است.( تفسیر نوین) موجودات، نه فقط از او زاده نشوند، بلكه حتى از او خارج نشوند، آن گونه كه میوه از گل، درخت از هسته، آب از ابر و چشمه، آتش از چوب، كلام از دهان، نوشته از قلم، بو از گل، مزه از غذا، فكر از عقل، گرما از آتش، سرما از یخ، خواب و خیال از ذهن، اندوه و شادى و بیم و امید از دل، صادر و خارج مى‏شوند.( نورالثقلین) این آیه، هم عقیده مسیحیّت كه عیسى را فرزند خدا مى‏دانند و هم عقیده یهود كه عُزیر را فرزند خدا مى‏دانستند و هم عقیده مشركان جاهلى كه فرشتگان را دختران خدا مى‏پنداشتند، رد مى‏كند.

كُفْو» به معناى شبیه و نظیر و مانند است.( نهایة ابن اثیر) چنانكه در بحث ازدواج، توصیه شده همسرى انتخاب كنید كه «كفو» شما باشد. یعنى در دین و اخلاق شبیه و مانند شما باشد. خدا صمد است، یعنى او از دیگران بى‏نیاز و همه به او نیازمندند. بنابراین نمى‏تواند همتایى داشته باشد، زیرا همتاى او باید بى‏نیاز از او باشد كه این با صمد بودن خدا سازگار نیست. آیه قبل، فرزند بودن و فرزند داشتن را از خدا نفى كرد، این آیه وجود هرگونه همسر را از او نفى مى‏كند. چنانكه در آیه‏اى دیگر مى‏فرماید: «ما اتّخذ صاحبةً و لا ولداً»( جنّ، 3) او نه همسرى انتخاب كرده و نه فرزندى دارد.

 پيام ها

 1- پیامبران امین وحى‏اند؛ خدا به پیامبر فرمود: «قل...» او نیز مى‏گوید: «قل...»
 2- خداوند، در عین حضور، از دیدگان غایب است و قابل مشاهده نیست. «هو» (اهل توحید عقیده دارند كه «لا تدركه الابصار و هو یدرك الابصار»(254) چشم‏ها او را درك نمى‏كند ولى او چشم‏ها را درمى‏یابد.)
 3- به سؤالات اعتقادى باید پاسخ داد. «قل هو اللّه...»
 4- عقاید حق را باید به دیگران اعلام كرد. «قل هو اللّه...»
 5 - خداوند در همه چیز یكتاست. در ذات و صفات، در علم و قدرت و حیات و حكمت، در آفرینش و هستى بخشى. «قل هو اللّه احد

 1- توجّه تمام موجودات، خواسته یا ناخواسته به سوى اوست. «اللّه الصمد»
 2- تنها او غنى است و همه به او محتاجند. «اللّه الصمد»
 3- تنها خداوند است كه سزاوار قصد كردن است. «اللّه الصمد» (حرف الف و لام در الصمد براى حصر است.)
 4- موجودات، در همه امورشان محتاج اویند. «اللّه الصمد» (كلمه صمد مطلق است و شامل تمام احتیاجات مادى و معنوى مخلوقات مى‏شود.)

 1- صَمَدیّت و بى‏نیازى خداوند از همه چیز، دلیل آن است كه او نیاز به فرزند و والدین ندارد. «اللّه الصمد. لم یلد و لم یولد»
 2- خداوند علّتى ندارد و از چیزى به وجود نیامده است. «و لم یولد»
 3- مولود، معلول است و نمى‏تواند خدا باشد. «و لم یولد» (چگونه مسیحیان عیسى را مولود مریم، ولى باز هم او را خدا مى‏دانند؟)

 1- نه در ذات، نه در صفات و نه در افعال، هیچ كس و هیچ چیز شبیه و مانند خداوند نیست. «و لم یكن له كفوا احد»
 2- خداوند شبیه ندارد تا بتواند شریك او در امور هستى گردد. «و لم یكن له كفوا احد» «والحمد للّه ربّ العالمین»

سیماى سوره توحید
 برخى از اهل كتاب و مشركان، از پیامبر خواستند كه خدایت را براى ما معرفى كن؛ این سوره كه به منزله شناسنامه خداوند است، نازل شد و خداوند را از داشتن پدر و مادر یا فرزند و همسر و یا شبیه و شریك، پاك و منزه دانست. این سوره شامل خالص‏ترین عقاید توحیدى است، از این رو سوره توحید و اخلاص نام گرفته است. در فضیلت این سوره، روایات بسیارى وارد شده است كه به برخى از آنها اشاره مى‏شود:( نور الثقلین، (ج 5، ص 699 - 715)) در هر شبانه روز، لااقل یكبار این سوره را در نمازهاى خود بخوانید و پس از آن بگویید: «كذلك اللّه ربّى: پروردگار من چنین است.» به گفته روایات، این سوره در اهمیّت، به منزله یك سوم قرآن است. یك بار تلاوت آن، برابر تلاوت یك سوم قرآن و دوبار تلاوت آن، معادل دو سوم و سه بار تلاوت آن برابر تلاوت كل قرآن است.  رسول خداص فرمود: سوره توحید مثل على بن ابى‏طالب است كه هر كس او را قلباً دوست دارد یك سوم ایمان را داراست و هر كس با قلب و زبان دوست بدارد دو سوم ایمان را دارد و هر كس با قلب و زبان و اطاعت در عمل، همراه او باشد ایمانش كامل است. تلاوت این سوره به عنوان یكى از تعقیبات نماز به شمار آمده و در روایات مى‏خوانیم: هركس تلاوت آن را بعد از هر نماز ترك نكند، خداوند خیر دنیا و آخرت را به او مى‏دهد و او و والدین و فرزندانش را مى‏آمرزد. امام سجادعلیه السلام فرمود: چون خداوند مى‏دانست كه در دوره آخر الزمان گروهى دقیق و عمیق خواهند آمد، سوره توحید و شش آیه اول سوره حدید را نازل فرمود. تلاوت این سوره به شش سمت، سبب حفظ شدن انسان از خطرات و ایمن شدن از حوادث مى‏گردد.( مصباح كفعمى، ص 246)