28 صفر
پیامبر اعظم(ص) به اصحابش فرمود: آیا در میان شما کسی هست که بخواهد خدا کوری را از او برطرف سازد و بینایش گرداند. آن گاه آن طبیب الهی نسخه شفابخش آسمانی خود را چنین ارائه فرمود: «الا انه من رغب فی الدنیا و طال امله فیها اعمی الله قلبه علی قدر ذلک» (الا وقتی آورده میشود که متکلم بخواهد مطلب بسیار بااهمیتی را برای مخاطبش بیان کند) به خود بیایید و به هوش باشید. این حقیقت را از من بشنوید که هر کس رو به دنیا آورد و آرزوهای طولانی در آن داشته باشد، خدا قلب او را به همان مقدار که رو به دنیا آورده نابینا میگرداند.
«و من زهد فیالدنیا و قصر امله فیها اعطاه الله علما بغیر تعلم و هدی بغیر هدایه»و هر کس زاهد و بیرغبت به دنیا باشد (و آرزوی رسیدن به لذائذ آن را به دل راه ندهد) خدا به او علمی بدون تعلم و هدایتی بدون راهنما عطا میکند.1
1-مجموعه ورام، ج1، ص131
چرا پیامبر اکرم در خانه خود به خاک سپرده شد؟
وهابیان چون سفر براى زیارت قبور صالحان و نیز ساختن بقعه و بنا بر فراز آنها و دست مالیدن و تبرک به آنها را حرام مىدانند، با استناد به حدیثى که از طریق عائشه از پیامبر اسلام نقل مىکنند علت دفن حضرت در خانه مسکونىاش را از دلایل این حکم مىدانند و ادعا مىکنند براى آنکه قبر پیامبر مسجد قرار نگیرد و در دسترس مردم نباشد، آن حضرت وصیت کرد که در حجره مسکونىاش دفن گردد. حدیثیاد شده بدین صورت است:
«عن عائشة رضى الله عنها قالت: قال النبى فى مرضه الذى لم یقم منه: لعن الله الیهود اتخذوا قبور انبیائهم مساجد. قالت عائشة: لو لا ذلک لابرز قبره، خشى ان یتخذ مسجدا؛ عائشه مىگوید: پیامبر در آن بیمارى که به دنبال آن از دنیا رفت، فرمود: لعنت خدا بر یهود باد! قبور پیامبرانشان را مسجد قرار دادند. عائشه افزود:اگر این ملاحظه نبود، قبر پیامبر [توسط مسلمانان] آشکار مىگردید، او ترسید قبرش را مسجد قرار دهند.
ابن تیمیه، بنیانگذار وهابیت در توضیح این حدیث مىنویسد: چون پیامبر، کسانى را که قبور را مسجد قرار مىدهند، لعن کرد و امت خود را از این کار برحذر داشت و نهى نمود، و از اینکه قبر او را مسجد قرار دهند نهى نمود، از این رو در اتاق خود دفن گردید تا کسى نتواند قبر او را مسجد قرار دهد ...
استناد ابن تیمیه به این حدیث و احادیث مشابه دیگر در زمینه نهى از مسجد قرار دادن قبرها - که از طریق اهل سنت نقل شده - مانند بسیارى دیگر از استدلالهاى او است که موضوع یا حکمى را مسلم مىگیرد و موضوعها و مسایل دیگر را بر آن استوار مىسازد در حالى که از نظر مخالفان او، موضوع یا حکم نخست مورد قبول نیست تا مسائل متفرع بر آن نیز ثابت گردد. مقصود از احادیث یاد شده، بت قرار دادن یا قبله قرار دادن قبور است زیرا یهود و نصارى چنین مىکردند. اما حرمت ساختن مسجد بر فراز قبرها یا کنار آنها از احادیث استفاده نمى شود.
اگر مدرک و دلیل دفن پیامبر در اتاق مسکونى آن حضرت را این حدیث قرار دهیم موضوع هیچ ارتباطى با پیامبر نخواهد داشت زیرا این عائشه است که مىگوید: مىترسم قبر پیامبر را مسجد قرار دهند، نه پیامبر! از طرف دیگر اظهار نظر منقول از عائشه نه با احادیثى که از طریق شیعه رسیده سازگار است و نه با احادیثى که در کتب و سنن اهل سنت نقل شده است. اما این ادعا که پیامبر اسلام براى آنکه قبرش مسجد و بت قرار نگیرد، در خانهاش دفن گردید، هیچ سند و مدرکى ندارد جز اظهار نگرانى عائشه در دنباله حدیث که ابنتیمیه نیز به آن استناد کرده است. در هر حال این سخن، استنباط و اظهار نظر عائشه است نه سخن پیامبر.
یکی از عوامل مهم موفقیت انسان که می تواند برای دیگران الگو و راهنما قرار گیرد، تقید ایشان به اعمال عبادی و تعبد ایشان است.در روایاتی از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله آمده است:پیامبر خدا صلى الله علیه وآله : برترین مردم كسى است كه عاشق عبادت شود ؛ پس ، دست در گردن آن آویزد و از صمیم دل دوستش بدارد و با پیكر خود به آن مبادرت ورزد و خویشتن را وقف آن گرداند ؛ و او را باكى نباشد كه دنیایش به سختى گذرد یا به آسانى . و در این روایت شریف حضرت برترین مردم را عاشق ترین آنها به عبادت دانسته است
و در روایتی حضرت رسول می فرمایند:براى مشغولیت (انسان) عبادت كافى است . در ادامه به روایت دیگری اشاره می نماییم.پروردگارتان مىفرماید : اى فرزند آدم ! خود را براى عبادت من فارغ گردان تا دلت را پر از بىنیازى كنم و دستانت را آكنده از روزى سازم . اى فرزند آدم ! از من دورى مكن ، كه دلت را از فقر انباشته مىكنم و دستانت را از گرفتارى آكنده مىسازم .و سیره علما بر این بوده است که به نوافل و قرائت قرآن توجه ویژه ای داشته اند در ادامه به برخی از سیره علما در توجه به عبادت اشاراتی خواهیم نمود.نوافل، شب زنده داریهای کم نظیر آیت الله بهجت بسیار عبرت انگیز است
تلاش خناسان برای زدودن قبح طلاق
یکی از مشکلات انسانها این است که گاه تعادل و سلامت شخصیتی خود را از دست میدهند و حقایق برایشان وارونه میشود. خداوند در آیاتی از جمله آیات 8 تا 12 سوره بقره به افراد منافق اشاره میکند که گرفتار بیماردلی میشوند و قدرت تشخیص حق و باطل، خوب و بد و زشت و زیبا را از دست میدهند. در این صورت در اضطراری قرار میگیرند که به اختیار خود آن را ایجاد کردهاند. پس این بیماردلان، فساد را صلاح و افساد را اصلاحگری میدانند و هنجارها برای آنها نابهنجار و نابهنجار بهعنوان هنجار دیده میشود. آنان گمان میکنند که در حال اصلاح امور هستند در حالی در حال افساد امورند؛ چون شعوری نسبت به عملکرد خود ندارند و بیماردلی ایشان روزنههای ادراکیشان را بسته و کور کرده است.
از دیگر مواردی که انسان گرفتار اینگونه وارونگی قلب و واژگونگی قوه ادراکی میشود، زمانی است که انسان در جامعه گرفتار فتنه شود. فتنه حالتی است که حق و باطل درهم آمیخته و کسانی که قدرت تشخیص و بصیرت خوبی ندارند، نمیتوانند حق و باطل و خوب و بد را از هم تشخیص دهند، لذا امور برای آنها وارونه میشود. به سخن دیگر، گاه قلب، گرفتار وارونگی میشود و گاه امور برای قلب وارونه جلوه داده میشود.
تلاش برای وارونه ساختن ناهنجارها
تودههای مردم بیشتر گرفتار این نوع دوم از وارونگی در ادراک هستند؛ چرا که چنان از تقوای الهی و ایمان برخوردار نیستند که دارای بصیرت باشند، از اینرو فتنهگران امور برایشان وارونه جلوه میدهند و امور فساد را صلاح و نابهنجار را به عنوان هنجار به خورد آنان میدهند.
فتنهانگیزان حتی کوشیدهاند تا امور را برای پیامبران نیز دگرگونه جلوه دهند.خداوند در آیه 48 سوره توبه از این توطئه و شیوه دشمنان اسلام سخن به میان آورده و فرموده است که: «و قلبوا لک الأمور» یعنی چیزها را قلب میکنند تا مطلب برخلاف آنچه حق و واقع است جلوه داده شود. این تقلیب در جامعه موجب میشود که ارزشها ضدارزش و همچنین ضدارزشها ارزش تلقی شود.
طلاق که از نظر اسلام و عرف عقلایی یکی از امور زشت و نابهنجار است، گرفتار همین فتنه شده و فتنهگران و مفسدان به گونهای عمل کردند که امر طلاق به عنوان حتی یک امر ارزشی و هنجاری جلوه کند و حتی برخی از افراد برای طلاق جشن بگیرند و هدایایی را بدهند. این در حالی است که عقل و شرع آن را امری نابهنجار و ضدارزشی میداند و از آن به «ابغض الحلال» یعنی مبغوضترین حلال یاد کرده است.
از نظر اسلام، گاه لازم است به دلایلی چون ناسازگاری غیرقابل تحمل زوجین، طلاق انجام شود؛ زیرا هدف از ازدواج آن است که در یک فضای عاشقانه و عاطفی، همسران برای آرامش یکدیگر تلاش کنند چنان که خداوند در آیاتی از جمله آیه 21 سوره روم بیان کرده است.اگر این ارامش به هر دلیلی پدید نیاید و عقل و دل با هم آشتی نکند و مودت و محبت ایجاد نشود، آنگاه به عنوان آخرین راهکار با همه مذموم بودنش تأیید و امضا شده است.اما فتنهانگیزان چنان جامعه را دچار فساد میکنند که امور زشتی چون طلاق بهعنوان یک امر هنجاری و ارزشی قرار میگیرد و مردم نیز با این واژگونی ارزشها کنار میآیند بیآنکه توجه داشته باشند که این ارزشیابی، پایه اخلاق و خانواده و در نهایت سلامت جامعه را در معرض خطر قرار میدهد و روزبهروز به مشکلات اجتماعی، اقتصادی و روحی و روانی افراد جامعه میافزاید.