نوزدهم ديماه، سالروز قيام خونين مردم قم
نوزدهم ديماه، سالروز قيام خونين مردم قم حماسه مقاومت و فداکاري در تاريخ معاصر کشور عزيزمان، حماسه هاي عظيم و با شکوه مردم انقلابي و مؤمن، بسيار به چشم مي خورد. از آن جمله قيام 15 خرداد 1342 و 19 دي ماه 1356 در شهر مقدس قم است. مقام معظم رهبري در اين باره فرموده اند: " در نهضت عظيم انقلاب اسلامي ما دو نقطه شروع وجود دارد که يکي 19دي ماه و ديگري شروع مبارزات در سال 1342، هر دو مربوط به قم است." در نوزدهم دي ماه بار ديگر " کل يوم عاشورا و کل ارض کربلا " در شهر قم ديده شد، مشت هاي گره کرده روحانيون، طلاب علوم ديني و مردم متدين اين شهر در دفاع از ارزشهاي اسلامي به خون نشست و جرقه اي شد بر انبار خشم مردم تا هر آنچه طاغوت زمان بافته بود در شعله هاي اين آتش بسوزد. زمينه سازي براي قيام: بعد از قيام 15 خرداد سال 42 ، اختناق و فشار سياسي، ايران را فرا گرفت، رژيم شاه با دستگيري نيروهاي مبارز و ارزشي و تبعيد شان به نقاط دور افتاده و بد آب و هوا، فضاي کشور را براي بيگانگان، بويژه آمريکا، هموار کرد. حضرت امام خميني (ره) در دوران تبعيد به ترکيه و عراق و در مناسبت هاي مختلف در خصوص عملکرد ننگين رژيم پهلوي و نفوذ استکبار جهاني و اسرائيل در برنامه هاي سياسي، فرهنگي و اقتصادي ايران به افشاگري مي پرداخت و بر حسب مقتضيات زمان، اعلاميه و اطلاعيه صادر مي کرد. رژيم شاهنشاهي، با دستگيري حاميان امام در حوزه ها و دانشگاه ها، به خيال اينکه زمينه هاي شکل گيري انقلاب اسلامي را از ميان برده است، به حکومت استبدادي خود ادامه مي داد. تلاش مأموران حکومت پهلوي اين بود که به هر طريق، از نفوذ امام به مراکز علوم ديني ممانعت کرده و اجازه تحرکات علمي و فکري به آنان ندهد، زيرا به خوبي مي دانست که اگر امام همانند قيام پرشکوه خرداد 1342 هدايت ديني جامعه را به عهده گيرد، بساط ظلم و ستم از بين خواهد رفت. از سوي ديگر، آمريکا نيز براي ايجاد ثبات سياسي در کشورهاي تحت سلطه و جلوگيري از بروز انقلاب مردمي و اظهار نارضايتي مردم نهايت تلاش خود را مي کرد تا فشار سياسي را تعديل نموده و با اصلاحات جزئي در مسائل اجتماعي، افراد معترض را به نام دفاع از آزادي و حقوق بشر به انجام فعاليت هايي تشويق کند که براي رژيم، قابل تأييد باشد. در اين شرايط ، گروه ها و جمعيت هاي محافظه کار و غرب زده تقويت شده و ميدان عمل بيشتري براي آنان فراهم شد. در فروردين سال 1356 جمعيت ايراني دفاع از آزادي و حقوق بشر با موافقت يکي از مسئولان اصلي کميته حقوق بشر آمريکا به نام " باتلر" تأسيس شد. همچنين شاه به حزب رستاخيز مأموريت داد تا فضاي به ظاهر باز سياسي را ايجاد کرده و جهت ترويج شعار جدايي دين از سياست در مراکز تبليغي و با کمک افراد مقدس مآب اقدام نمايد و به اين ترتيب عملاً حرکت به سوي انقلاب اسلامي به رهبري امام (ره) را به انفعال بکشانند. امام با هوشياري و در فرصت هاي به وجود آمده، سعي مي کرد تا مردم را با انديشه هاي منطقي و مخالفت هاي اصولي، اساس حکومت را تبيين نموده و فضاي باز سياسي موجود را استبداد معرفي نمايد. يکي از همگامان راستين امام، فرزندش، سيد مصطفي خميني (ره) بود، کسي که هنگام تبعيد پدر، بازداشت و زنداني شد، پس از آزادي از زندان به ترکيه - تبعيدگاه امام - رفت، در مهاجرت امام از ترکيه به نجف، پدر را در مسير مبارزه همراهي نمود. شخصيت سيد مصطفي، خطري جدي براي رژيم پهلوي به حساب مي آمد و در نهايت با نقشه ساواک به شهادت رسيد. شهادت فرزند امام در آبان 1356 به اعلام مخالفت با رژيم پهلوي شتاب بيشتري بخشيد و پس از اين حادثه مجالس ختم مختلف در داخل و خارج کشور به مناسبت شب هفت و چهلم ايشان برگزار و هريک از آنها عاملي مؤثر براي تظاهرات وسيع مردمي عليه حکومت دست نشانده پهلوي شد و فرصت مغتنم و با ارزشي بود براي اينکه امام، بار ديگر به عنوان رهبري انقلاب اسلامي مطرح گردد آتش انقلاب آرام آرام برافروخته و پيام ها و بيانات امام، به نهضت، جهت داد. اهانت به حضرت امام: در روز 17 دي سال 1356 و در سالروز به اصطلاح آزادي زن، در شهر مشهد زنان با چادر مشکي تظاهرات وسيعي عليه رژيم شاه به راه انداختند که با توجه به تازگي آن، انعکاس وسيعي داشت. در همين روز، روزنامه اطلاعات با چاپ مقاله اي تحت عنوان "ارتجاع سرخ و سياه در ايران" به قلم احمد رشيدي مطلق، به امام خميني اهانت نمود. اين مقاله موهن که به دستور شخص شاه در يک روزنامه با سابقه درج گرديده بود، آتش انقلاب را روشن ساخت و موجب گرديد تا جامعه ايران از يک سو با محوريت رژيم شاه و از سوي ديگر تفکر آيت الله خميني روبهرو شود. در واقع چاپ اين مطلب بر اقتدار، عزت و عظمت مرجع عالي قدر و رهبر کبير انقلاب (که در تبعيد به سر مي برد) را موجب شد و به دنبال آن موج عظيمي از اعتراضات سراسر کشور را فرا گرفت. قيام خونين: اولين واکنش به انتشار اين مقاله در مرکز انقلاب - شهر مقدس قم - صورت گرفت. فرداي آن روز يعني 18 دي طلاب علوم ديني، کلاس هاي درس را تعطيل کرده و در مسجد اعظم دست به تجمع زدند و طي اين روزها زدوخوردهاي پراکنده اي رخ داد. غروب روز 17 دي 1356 نيز چند تن از مدرسين برجسته حوزه علميه قم در منزل آيت الله حسين نوري همداني اجتماع و طي جلسه اي تصميم گرفتند که روز هجدهم دي حوزه هاي علميه به طور کامل تعطيل و با حرکت به سمت منزل آيت الله نوري همداني تجمع کنند. در اين تجمع مردمي،آيت الله نوري همداني براي حاضران سخنراني کرد و از آنجا راهپيمايي آغاز و تا حوالي ميدان شهداي قم ادامه يافت. در آنجا مأموران امنيتي و پليس با حمله به سوي تظاهر کنندگان، عده اي را شهيد و تعدادي را مجروح نمودند. قيام نوزده دي قم، الهام گرفته از نهضت 15 خرداد 1342 با همان شعارها و تبعيت از رهبري امام خميني و مبتني بر ايمان و باور مردم به ارزش هاي اسلامي بود. در اين حرکت مقدس، علما و روحانيون نقش بسزايي را ايفا نمودند، برخي مراجع و از جمله آيت الله العظمي گلپايگاني اعلاميه اي را در اعتراض به جنايات رژيم شاه در اين قيام صادر نمود، ايشان از دستگاه حکومت خواست بابت چنين اقدامي توضيح دهد. عوامل ساواک به اشتباه، تصور مي کردند کشتار مردم موجب خاموش شدن نيروي محرکه انقلاب خواهد گرديد اما با تعجب مشاهده کرد، سيل جمعيت با حرکت هاي خانه به خانه، از علما و مراجع چاره جويي مي کنند. رژيم براي مقابله با اين قيام، گروهي از مجتهدان و علماي برجسته و اساتيد حوزه علميه قم را به نواحي بد آب و هوا و گرمسير تبعيد کرد که با اين اقدام، نهضت قم به ساير نقاط کشور سرايت کرد. در چهلمين روز شهداي قم و در 29 بهمن 1356 مردم تبريز به پا خاسته و کنترل شهر را تا مدتي از دست مأموران خارج نمودند و با به آتش کشيدن سينماها، مشروب فروشي ها و مقر حزب رستاخيز، خشم و انزجار خود را نسبت به خشونت هاي رژيم پهلوي بروز دادند. سرانجام ارتش با کاميون هاي سرباز و تانک هاي خود، صحنه اي خونين بهوجود آورد و ده ها نفر را به شهادت رسانيد. در اربعين شهداي تبريز که مقارن با نهم فروردين سال 1357 بود مشابه همان حوادث در يزد تکرار گرديد و پس از آن اعتراض هاي عمومي در سراسر کشور گسترش يافت. واکنش امام خميني (ره): پس از قيام 19 دي در قم، امام خميني که در شهر نجف در تبعيد به سر مي برد، با لحني شديد به رژيم پهلوي هشدار داد و آشکارا حکومت ستمشاهي را به مبارزه طلبيد، امام در فرازي از بيانات خود که در اول بهمن ماه 1356 فرمودند، خاطر نشان ساختند: " من متحيرم که اين فاجعه را... به کي بايد تسليت بگويم. آيا به رسول اکرم صلي الله عليه و آله و ائمه معصومين (ع)، به حضرت حجت (سلام الله عليه) تسليت بگويم يا امت اسلام، به مسلمين، به مظلومين در تمام اقطار عالم تسليت بگويم يا به ملت مظلوم ايران... يا به اهالي قم محترم، قم داغديده ها، تسليت بدهم... يا به حوزه هاي علم و علماي اعلام... به کي بايد تسليت گفت و از کي بايد تشکر کرد. در اين قضايا که براي اسلام پيش ميآيد و اين ملت بيدار ايران در مقابل اين مصيبتها استقامت مي کند، کشته مي دهد، هتک مي شود. بيجهت و بدون هيچ مجوزي مردم را به مسلسل بستند... ملت ايران، ملت بيداري است. در عين حالي که اين همه ظلم مي بيند، کشته مي دهد... مقاومت مي کند، ايستادگي ميکند و اين ايستادگي به نتيجه خواهد رسيد. هيچ اشکالي نيست که بعد از اينکه ملت ها بيدار شدند و بعد از اينکه زن ها قيام کردند بر ضد دولت و بر ضد اين جباران، يک همچو ملتي پيروز مي شود. ان شاء الله." نظري به حوادث محرم سال 1357 پيروزي خون بر شمشير نهضت اسلامي ايران به محرم گره خورده و مي توان در مقاطع مختلف نهضت نقش ماه محرم و فرهنگ عاشورا که يکي از اصلي ترين آموزه هاي آن قيام عليه حکومت ظلم و جور است را به وضوح مشاهده نمود شايد بهترين دليل بر اين ادعا ارتباط وثيق آغاز نهضت اسلامي و محرم باشد. چه، اگر دهه 1340 و قيام 15 خرداد 1342 را آغاز و جرقه نهضت اسلامي در نظر بگيريم به وضوح مشخص خواهد شد سخنراني امام خميني (ره) در ماه محرم چگونه باعث آغاز نهضت اسلامي گرديد. علاوه بر قيام 15 خرداد و آغاز نهضت اسلامي ماه محرم و فرهنگ عاشورا همواره در طول نهضت اسلامي نقش بسزايي در پيشبرد و موفقيت اين نهضت داشته است. اين تأثيرات در ماه هاي پاياني عمر رژيم پهلوي بيش از هر زمان ديگري قابل مشاهده و ملاحظه است. در ماه محرم، زمينه هايي وجود داشت که به طور طبيعي اين ماه را مستعد مبارزه عليه رژيم ساخته بود. منجمله اينکه در اين ماه روحانيون در سراسر کشور مجالس سخنراني داشتند و اين مجالس با توجه به شرايط ويژه اي که در سال 1357 حکمفرما بود به کانون هايي براي مبارزه و هدايت تظاهرات ها بدل شده بود. در آستانه ماه محرم سال 1357 اتفاقي چهره نمود که بيش از پيش زمينه را براي مبارزه با رژيم آماده ساخت. توضيح اينکه امام خميني(ره) با آگاهي و بصيرت خاص خويش، قبل از حلول ماه محرم در اول آذر ماه 57 (2 ذي الحجه 1398) پيامي خطاب به ملت ايران صادر کردند. امام در اين پيام که به بيانيه «خون بر شمشير پيروز است» شهرت يافت، ضمن بر شمردن پيام هاي محرم، دولت نظامي را ياغي معرفي کرده و از مردم خواستند تا از دولت سر پيچي کنند، به اعتصاب خصوصا در صنعت نفت ادامه دهند، ايشان از روحانيون خواستند تا از محرم چون شمشيري الهي استفاده برند و از ملت خواستند تا همه در جهت ساقط کردن سلسله پهلوي تلاش کنند. ناگفته نماند رژيم نيز حساسيت اين ماه را دريافته بود و مراکز امنيتي رژيم پيش بيني هاي لازم را در اين باره انجام داده بودند. در همين راستا ساواک جهت جلوگيري از راهپيمايي و عزا داري سياسي و آرام ساختن جوشش انقلابي مردم، دستورالعملي را به مراکز مختلف فرستاد که در بخشي از آن آمده بود: «عناصر برانداز و قشريون مذهبي بخصوص با استفاده از موقعيت خاص ماه هاي محرم و صفر در صدد اخلال نظم عمومي و فلج کردن موسسات و سازمانهاي دولتي و ملي هستند. به منظور مقابله با اين عناصر، وظايف خاصي را به عهده داريد که بايد با نهايت دقت و پشتکار و با استفاده از جميع امکانات در اجراي آن تلاش کنيد.» به تقدير محرم آغاز شد و مردم علي رغم تدابير و هشدار هاي رژيم به برپايي مجالس مذهبي پرداختند. از همان روز اول محرم، حرکت دستجات مذهبي که معمولا در روز هاي تاسوعا و عاشورا انجام مي شود، با گستردگي خاصي آغاز شد. رژيم هم به خشونت خود ادامه داد و در بعضي از شهرها از جمله تهران، اصفهان، مشهد و ... بر شدت آن افزود به طوري که در درگيري هاي خونيني که در اين شهر ها به وقوع پيوست صدها نفر به شهادت رسيدند. اما اوج عظمت و شکوه حرکت هاي مردمي در اين ماه در روز تاسوعا و عاشورا جلوه نمود. روزي که مردم راهپيمايي هاي عظيم و ميليوني تاسوعا و عاشورا را با مديريت و تلاش دکتر بهشتي با شکلي بسيار منظم برگزار و در اقدامي که به تعبير امام خميني (ره) رفراندومي بدون شمارش آرا بود عدم مشروعيت رژيم و تشکيل حکومت عدل اسلامي را خواستار شدند. صلواتي که بنياد رژيم پهلوي را برانداخت در جريان انقلاب ها همواره حوادثي به وقوع پيوسته اند که به مثابه يک چاشني عمل نموده و باعث انفجاري عظيم در انبار باروت جامعه مي شوند. انقلاب اسلامي ايران نيز از اين قاعده مستثني نبود. اين چاشني در انقلاب ايران شب 21 بهمن 1357 عمل نمود. در اين مقال ضمن بررسي وقايع روز 21 بهمن ماه واقعه اي را از نظر خواهيم گذراند که همان عامل انفجار باروت انقلاب در ايران است. همان گونه که اشاره شد در جريان انقلاب ها وقايع و حوادثي رخ مي دهند که انفجار نهايي را به وجود آورده باعث پيروزي قطعي انقلاب و اضمحلال رژيم مستقر مي شوند. البته اين عوامل در اکثر موارد رخدادي ساده بوده و به هيچ وجه امري خارق العاده نيستند. آنچه بدانها اهميت فوق العاده مي بخشد حالت و وضعيت فوق العاده اي است که ماه ها و شايد سال ها به وجود آمده اند. نهضت اسلامي که در اثر مجاهدت و مقاومت عده اي بي شمار از اوايل دهه 1340 و با رهبري امام خميني (ره) آغاز و راه پر فراز و نشيبي را پيموده بود در شب 21 بهمن 1375 همان بستر لازم براي وقوع انفجار عظيم بود. در اين هنگام رخدادي به ظاهر ساده اتفاق افتاد؛ يک درگيري محدود در حاشيه ارتش شاه آن هم توسط عده اي هنر جو و همافر. زمينه اين درگيري نه اقدامي تاکتيکي و برنامه ريزي شده، بلکه رخدادي عادي و انجام يک سنت عرفي بود؛ فرستادن صلوات براي سلامتي امام خميني (ره)، واقعه اي که حداقل بعد از پانزده خرداد 1342 بار ها و بار ها تکرار شده بود. هر چند اين اتفاق در برخي موارد موجد وقايع بزرگ و کوچک و حتي وقوع درگيري نيز گشته بود اما اين بار جنس واقعه با قبل تفاوت داشت. شايد تقدير اين بود که فرستادن صلواتي بر محمد (ص) و خاندان عصمت و طهارت به عنوان جرقه انفجار انقلاب عمل نمايد. ذيلا از دو منظر رويداد مورد اشاره روايت خواهد شد. مطبوعات جريان واقعه را اين گونه گزارش کرده اند: شب گذشته ناگهان شهر تهران حالت عادي خود را از دست داد و اضطراب و نگراني بر ساکنان پايتخت حکمفرما شد. حدود ساعت 9 شب ناگهان در شرق تهران تير اندازي هاي مکرري به گوش رسيد و مردم از خانه ها بيرون ريختند و بار ديگر بانگ الله اکبر تهران را فرا گرفت. حوادث در دو منطقه شرق تهران به وقوع پيوسته بود. حدود ساعت 10 شب يک دسته از افراد گارد جاويدان با حمله به پادگان دوشان تپه به طرف سربازان داخل پادگان تير اندازي مي کنند که سربازان با فرياد الله اکبر از مردم تقاضاي کمک مي نمايند. اين درگيري زماني شروع شد که افراد نيروي هوايي در داخل پادگان ضمن مشاهده مراسم استقبال از امام خميني (ره) از تلويزيون، با فرستادن صلوات نسبت به امام ابراز احساسات کرده بودند. اين ابراز احساسات موجب درگيري ميان افراد نيروي هوايي و سربازان گارد گرديد. اما گزارش دوم از زبان يک مقام رسمي نظامي نقل شده است؛ عباس قره باغي، آخرين رئيس ستاد بزرگ ارتشتاران در زمان محمد رضا شاه، وي در خصوص اين واقعه و درگيري هاي به وجود آمده در دوشان تپه مي نويسد: «ساعت حدود يک صبح روز شنبه 21 بهمن 57 بود که مرکز فرماندهي ستاد بزرگ، تلفني چنين گزارش داد: هنگامي که در مرکز آموزش هوايي دوشان تپه پرسنل مرکز آموزش فيلم مراسم مراجعت آقاي خميني را که از تلويزيون نشان داده مي شد، تماشا مي کردند، بين هنر جويان نيروي هوايي ـ که شديدا نسبت به مشار اليه ابراز احساسات مي نمودند، و افراد گارد شاهنشاهي مامور به نيروي هوايي ايجاد درگيري و منجر به تير اندازي شده است.» قره باغي ادامه اين واقعه را از صبح روز 21 بهمن اين گونه نقل مي کند: «به محض رسيدن به ستاد بزرگ، وضع نيروي هوايي را سئوال کردم؛ جواب دادند که در تعقيب درگيري ديشب، بين پرسنل نيروي هوايي و افراد لشکر گارد مامور به نيروي هوايي، تير اندازي شده و در حدود ساعت 8:30 به دنبال تظاهرات همافران در مرکز آموزش هوايي دوشان تپه، مخالفان نيز وارد محوطه مرکز آموزش شده با کمک پرسنل نيروي هوايي در اسلحه خانه را باز کرده اند و مقاديري اسلحه به دست آنها افتاده است. ساعتي بعد نخست وزير تلفن زده، جريان مرکز آموزش نيروي هوايي را سئوال کرد، من ماوقع را گفتم و سئوال کردم چرا ديشب تلويزيون براي چندمين بار فيلم مربوط به مراجعت آقاي خميني را پخش نمود است؟ جواب داد: من دستور دادم. منظورم اين بود که مردم مجددا جواب سئوال خبرنگار را داخل هواپيما از آيت الله خميني بشنوند که بعد از 15 سال که به ايران بر مي گردد، وقتي سئوال مي کنند چه احساسي داريد مي گويد: هيچ! گفتم: به هر حال به طوري که گزارش مي دهند واقعه مرکز آموزش هوايي ناشي از مشاهده فيلم ورود آقاي خميني در تلويزيون بوده است.»رئيس ستاد ارتش شاه با سنجيدن اوضاع و دريافت گزارش ها دست به کار مي شود و سعي مي کند مانع از سقوط مرکز آموزش نيروي هوايي دوشان تپه گردد. به همين منظور دستور مي دهد فرمانداري نظامي تهران نيروي کمکي به دوشان تپه اعزام نمايد. اما اوضاع بسيار آشفته تر از آن بود که قره باغي تصور مي کرد؛ اوضاع نيرو هاي نظامي و انتظامي بسيار وخيم بود و اراده اي براي سرکوب در ميان اين نيرو ها وجود نداشت. قره باغي خود در اين زمينه مي نويسد: «به سپهبد رحيمي (فرماندار نظامي تهران) تلفن زده، اظهار کردم: نيروي هوايي مي گويد که احتياج به کمک شما دارد، با سپهبد ربيعي (فرمانده نيروي هوايي) مذاکره و ترتيب کار را بدهيد. اظهار نمود: به علت اغتشاشات در نقاط مختلف، يگان هاي فرمانداري نظامي در سطح شهر تقسيم شده اند و عده اي مامور به منطقه نيروي هوايي در نيروي هوايي درگير جمعيتي هستند ک در اطراف مرکز آموزش هوايي جمع شده اند. ما عده اضافي نداريم به داخل مرکز آموزش بفرستيم.» همزمان با وقوع درگيري در مرکز آموزش نيروي هوايي به مرکز فرماندهي ستاد بزرگ ارتشتاران گزارش رسيد که در بعضي از مساجد بين مردم اسلحه تقسيم مي شود. قره باغي قضيه را پيگيري کرده و از مقامات امنيتي توضيح خواسته، خواستار کنترل اوضاع مي شود اما فرماندار نظامي تهران اظهار عجز نموده و مي گويد: «ورود به مساجد براي ماموران فرمانداري نظامي و انتظامي ممنوع است»به هر تقدير با گسترش درگيري ها که عمدتا بين مردم با نيرو هاي گارد شاهنشاهي انجام مي شد، اوضاع وخيم تر مي گردد. هجوم نيرو هاي گارد شاهنشاهي به نيروي هواي براي سرکوب شورش اين نيرو، با دخالت مردم به شکست مي انجامد. در چنين وضعي فرمانداري نظامي تهران با صدور اعلاميه شماره 40 خود که در ساعت 14 از راديو پخش شد، ساعات منع عبور و مرور را افزايش داد. به موجب اين اعلاميه از ساعت 16:30 تا 5 بامداد رفت و آمد در تهران و حومه ممنوع اعلام شده بود.در ساعت 16 بعد از ظهر روز 21 بهمن ماه 1357، يعني 30 دقيقه قبل از شروع زمان اعلام شده براي منع آمد و شد و برقراري حکومت نظامي، امام خميني (ره) با انتشار اعلاميه اي خطاب به مردم نکات مهمي را گوشزد نمودند. در اعلاميه امام آمده بود: «من از مردم شجاع تهران مي خواهم که در صورتي که قواي متجاوز عقب نشيني کردند، با حفظ آمادگي و هوشياري از خدعة دشمن، آرامش و نظم را حفظ کنند ولي مجهز و مهيا براي دفاع از اسلام و نواميس مسلمانان باشند و اعلاميه امروز حکومت نظامي خدعه و خلاف شرع است و مردم به هيچ وجه به آن اعتنا نکنند.» پس از انشتار اعلاميه امام در سطح شهر، مردم تهران در تاييد پيام امام، هيچ گونه توجهي به مقررات منع رفت و آمد نشان نمي دادند، جلسه شوراي امنيت ملي در ساعت 18 اين روز تشکيل شد. قره باغي در مورد مباحث مطرح در اين جلسه مي نويسد: «نخست وزير بر عکس آنچه تا چند ساعت پيش تلفني صحبت مي کرد، پريشان خاطر به نظر مي رسيد و بر حسب معمول عجله هم داشت. ... اولين موضوعي که در اين جلسه مطرح کرد، عبارت بود از موضوع تغيير ساعت ممنوعيت عبور و مرور فرمانداري نظامي ... ابتدا سپهبد بدره اي و سپس سپهبد ربيعي اظهار کردند: نه تنها مقررات رفت و آمد به هيچ وجه رعايت نشده، بلکه سبب آشوب بيشتر نيز گرديده است. سپهبد رحيمي در مورد تقسيم اسلحه بين مردم اظهار داشت: «اين فعل و انفعالات در داخل مساجد صورت مي گيرد که ماموران فرمانداري نظامي اجازه داخل شدن به آنها را ندارند. البته اگر هم مقرر گردد داخل شوند، مسلما خونريزي خواهد شد.» نخست وزير اظهار نمود: «تا به حال صبر کردم، بيش از اين نمي شود تحمل نمود.» و به سپهبد رحيمي دستور داد: «از اين ساعت مقررات حکومت نظامي را در تهران به موقع اجرا گذاشته، تظاهر کنندگان را متفرق و از اجتماعات جلوگيري نمايند.» ... سپس رو به سپهبد مقدم، رئيس ساواک نموده، ضمن اشاره اي دستور داد: تيمسار شما هم هم آن طرح خودتان را به موقع اجرا گذاشته و آن عده را که با هم بررسي کرده ايم، دستگير نماييد.» سپهبد مقدم اظهار داشت: «تيمسار بدره اي براي انجام ماموريت بايد ماموران گارد را در اختيار ساواک قرار دهند.»پس از اين جلسه در ساعت 20 شب فرمانداري نظامي تهران طي اعلاميه تهديد آميز شماره 41 خود، اعلام کرد: «فرمانداري نظامي تهران و حومه به حکم وظيفه و مسئوليت سنگيني که به عهده دارد، نمي تواند در مقابل عمليات ضد انساني و وحشيانه عناصر اخلالگر و فريب خورده بي تفاوت بماند. علي هذا بدين وسيله ساعات منع عبور و مرور شبانه را تا ساعت 12 ظهر روز يکشنبه 22 بهمن 1357 تمديد مي نمايد.»اما در سوي ديگر وضع به گونه اي ديگر بود. يکي از خبر نگاران روزنامه اطلاعات که در اقامتگاه امام حضور داشت در گزارش لحظه به لحظه در مورد اعلام حکومت نظامي و عکس العمل مردم نوشته است: «در ستاد روحانيت صحبت از يک کودتا بود که ظاهرا قرار است بر اساس نقشه آن، ساعت 9 شب از چهار طرف تهران نيرو هاي مسلح به طرف تهران سرازير شوند. در ستاد گفته مي شد: فرمانده نيروي زميني در اين کار دست دارد و قرار است طرح کودتا به رهبري او به اجرا درآيد. ... در ساعت 10 شب خبر شبه کودتا را تني چند از آگاهان تاييد کردند. بر اساس اين اخبار، شبه کودتا قرار بود از ساعت 9 شب با کمک نيرو هاي موجود در اطراف تهران و احتمالا نيرو هاي مستقر در قزوين و حمله آنان به شهر انجام گيرد. ...»در اين باره بعد ها سرهنگ کيخسرو نصرتي (آخرين رئيس ستاد پليس تهران) گفت: بعد از ظهر روز شنبه 21 بهمن ماه 1357، سپهبد رحيمي (فرماندار نظامي تهران و رئيس شهرباني) به پليس تهران دستور داد که در کليه ساختمان هاي مشرف به ميدان ها و مراکز عمومي شهر سنگر بندي نمايند و آماده باشند تا نيرو هاي ارتشي به آنها ملحق گردند. دستور رحيمي آن بود که پس از اعلام حکومت نظامي در ساعت 16:30 بعد از ظهر روز شنبه 21 بهمن ماه، نيروي پليس اقدام به سنگر بندي کنند. از دستور ها و قراين آشکار بود که کودتايي در شرف تکوين است و اين کودتا قرار بود نيمه هاي شب يکشنبه 22 بهمن ماه انجام پذيرد. دستور رحيمي به پليس تهران آن بود که نيرو هاي پليس و ارتش هر جنبنده اي را در روز يکشنبه 22 بهمن ماه در خيابان مشاهده کردند به گلوله ببندند.اما بر خلاف آنچه فرماندهان نظامي در سر داشتند، روند حوادث به پيش رفت. هر دم به خشونت تظاهر کنندگان افزوده مي شد و مراکز نظامي و انتظامي تهران مورد تهديد قرار مي گرفت و يا سقوط مي کرد. تا آخرين ساعت شب چند کلانتري از جمله کلانتري 10 در خيابان ايرانمهر، کلانتري نارمک و کلانتري تهران نو سقوط کردند و مراکز ديگري چون کلانتري 6 ميدان ثريا، تسليحات ارتش در فرح آباد و پادگان لويزان به محاصره مردم در آمد. خلاصه اينکه اوضاع شهر به گونه بود که طليعه هاي پيروزي از طلوع خورشيد 22 بهمن انتظار مي رفت. انقلاب الله اکبر هر چند برخي گروه ها و جريان هاي فرصت طلب، که اندک مبارزه اي در کارنامه خويش داشتند، بعد از انقلاب تحرکاتي نموده و در صدد مصادره انقلاب به نفع خويش بر آمدند، اما هر محقق منصف و بي غرض با اندک تاملي در جريان نهضت اسلامي که از اوايل دهه 1340 آغاز شده و در بهمن 1357 به پيروزي رسيد، در خواهد يافت که اين حرکت حرکتي اسلامي و رهبران آن روحانيون بوده اند. بدون شك يکي از راه هاي شناخت نهضت ها و حرکت هاي سياسي و اجتماعي شعار ها و نماد هاي آن است. شعار ها و نماد هاي هر حرکت و جنبشي بيان گر محتواي آن حرکت و جنبش و معرف ماهيت آن است. به همين منظور نظري خواهيم افکند بر شعاري مشهور و جريان ساز که در روز هاي پيروزي انقلاب بيش از هر شعار و نماد ديگري طرح مي شد. واپسين روز هاي عمر حکومت پهلوي با ماه هاي محرم و صفر مصادف شده بود. انقلابيون بر اين واقعيت وقوف داشتند که با شروع ماه محرم و بالطبع با آغاز حرکت هاي مردمي در قالب مجالس و محافل مذهبي فشار رژيم بر مردم بيشتر خواهد گرديد. اين گونه هم شد. درست از همان شب اول محرم مردمي که بعد از مراسم عزاداري و سخنراني هاي مذهبي از مساجد و تکيه ها اقدام به تظاهرات و راهپيمايي شبانه مي نمودند، با شدت عمل ماموريت رژيم مواجه شده و درگيري هاي خونيني به وجود مي آمد. درگيري هايي که طي آن عده زيادي از مردم شهيد و يا مجروح مي شدند و تعداد قابل ملاحظه اي هم دستگير مي گرديدند.در چنين فضايي مردم انقلابي دست به ابتکار زدند و راه ديگري براي نشان دادن خشم و نفرت خويش از طاغوت برگزيدند. راهي که نهضت را زنده نگه مي داشت و فرياد ظلم ستيزي را به گوش جهانيان مي رساند و در عين حال خطرات و لطمات آن کمتر از راهپيمايي و تظاهرات خياباني بود. اين ابتکار سر دادن شعار الله اکبر و نيز شعار لا اله الا الله بود که در ساعات مشخصي از شب (معمولا اوايل شب) بر پشت بام ها بود. بدين ترتيب مردم سراسر کشور بعد از بر پايي نماز و همزمان با شروع ساعات مقررات منع عبور و مرور، در اقدامي هماهنگ و به صورت همزمان، به پشت بام خانه ها رفته و در اعتراض به رژيم شاه، بانگ رساي تکبير سر مي دادند. شنيدن اين ندا ها در دل شب هاي ديجور که در هر کوي و برزن و شهر و روستا به گوش مي رسيد، تبديل به مبارزه اي شد که به گواهي شاهدين و ناظرين مامورين رژيم را گيج کرده و تعادل آنها را بر هم مي زد. اين روش ابداعي باعث شده بود تا هيچ گوشه اي از شهر ها نباشد که عوامل رژيم بتوانند در آنجا گوش هاي خود را براي شنيدن صداي حق خواهي ملت ايران ببندند. در تمامي شهر ها و روستا ها، ديگر اميدي براي کارگزاران رژيم باقي نمي ماند و عرصه به شدت براي آنها تنگ شده بود. البته رژيم براي ساکت ساختن مردم دست به اقداماتي زد از جمله اينکه در ابتدا اين صدا ها را پخش صداي هاي ضبط شده بر روي نوار کاست مي خوانند اما با نا اميدي از کارگر افتادن اين حربه، به بهانه هاي واهي از جمله مزاحمت براي همسايگان اين اقدام را ممنوع دانسته و حتي به منازل مردم هجوم مي بردند و آنها از پشت بام ها به زمين مي کشيدند. اما حرکت مردم گستردهتر از آن بود که رژيم بتواند با اين بهانه ها و اين اقدامات مانع از ادامه و تاثير آن شود. اين حرکت به قدري موثر، گسترده و مهم بود که برخي تحليلگران غربي نام انقلاب ايران «انقلاب الله اکبر» نهادند. جرقهاي كه مبدا تحولات جهان شد روزهاي سرنوشت ساز از جمله گرانبهاترين سرمايههاي تاريخي ملتها و تجربههاي ارزشمندي است كه ملت هزينه سنگيني در قبال آن پرداخته است.گراميداشت ياد وخاطره اين روزها، درواقع بازخواني زمينهها و عوامل پيدايش آنهاست چرا كه با شناسايي اين عوامل ميتوان براي رويارويي با حوادث آتي برنامهريزي كرد. نوزدهم ديماه ، بيترديد نقطه عطفي در تاريخ معاصر ملت ايران است و بلكه به تعبير مقام معظم رهبري ، مبدا تاريخ تحولات جديد دنياست.(1) پانزده سال پس از قيام پانزدهم خرداد، كه خود تبلور انگيزهها و باورهاي عميق ديني مردم بود، رژيم پهلوي تصور كرد در پي سيطره پنجاه و چند ساله خويش توانسته است با ترويج جاذبههاي فرهنگ غرب و لاابالي گري، اعتقادات اسلامي را در جامعه چندان كمرنگ سازد كه ديگر توان ايجاد هيچ حركتي را در اجتماع نداشته باشد، لذا در سالروز هفدهم ديماه ، فرصت را مغتنم دانست تا در سالگرد جشن تقليد از پوشش غربيان مقالهاي در نشريه وابسته به خود درج كند ودر آن بار ديگر در فضيلت برهنگي و بيحجابي، داد سخن بدهد و حجاب را كهنه پرستي وارتجاع سياه بنامد. رژيم پهلوي آنچنان سرمست غرور وقدرت خويش بود كه در اين مقاله علاوه بر انكار ضروريات اسلام به رهبر مردم ايران كه نماد دفاع از اعتقادات و آرمانهاي ديني آنان بود نيز اسائه ادب كرد و قيام پانزدهم خرداد را توطئه استعمار سرخ و سياه ناميد، به تصور آنكه طي اين پانزده سال، تلاشهايش براي فراموشي سپردن ياد وخاطره امام خميني(ره) به ثمر نشسته است . اما قيام مرد قم در نوزدهم ديماه كه نقطه آغازحركت عظيم مردم ايران در دفاع از اسلام شد، بطلان ارزيابي رژيم از جامعه را ثابت كرد. درسي كه از نوزدهم ديماه بايد آموخت در همين نكته و همين نگاه ظاهري و سطحي نهفته است. در حقيقت حادثه نوزدهم ديماه، نقطه آغازي بود براي رويارويي دو تحليل متضاد از واقعيات جامعه ايران؛ تحليل غالب و رايج، همان برداشت رژيم پهلوي بود كه تصور ميكرد موفقيتهاي ظاهرياش در گسترش فرهنگ غرب و رواج بيحجابي و ايجاد ممنوعيت در تعظيم شعائر مذهبي، باورهاي مردم را تغيير داده است و نسلهاي جديد كاملا با قرآن و پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) بيگانه شده و به مظاهر تمدن غرب دل بستهاند.متاسفانه علاوه بر رژيم و وابستگانش، عده زيادي از افراد جامعه و حتي جمعي ازمتدينين و علما نيز اين تحليل را پذيرفته بودند ومعتقد بودند كه جامعه عوض شده است وديگر دين ومرجعيت در جامعه خريدار وطرفدار ندارد وهر كس بايد همانند اصحاب كهف، دين خود و اطرافيان نزديك خود را حفظ كند و چه بسا كساني هم از سردلسوزي، تلاش ميكردند با تاييد تلويحي رژيم، آسيب رساني پهلوي به ساحت دين و دينمداران را به حداقل برسانند تا مردم لااقل در خانههايشان يا نهايتا در مساجد، فرصت برپايي نماز راداشته باشند. در اين ميان رهبر نستوه اسلام، حضرت امام خميني(ره) كه در هيچ دانشگاهي درس جامعهشناسي نخوانده بود، شناختي شگفتآور از جامعه ايران داشت وتحليلي ديگر ارائه ميداد كه اساس آن ، اعتقاد عميق مردم به اسلام بود واينكه چنانچه صحنه نبرد حق و باطل شفاف شود،بيترديد مردم ايران راه اسلام را بر ميگزينند.اثبات درستي نظريه امام (ره) البته سالها به درازا انجاميد و پس از مرارتهاي فراوان به دست آمد اما اينك اين تجربه گرانسنگ فراروي ملت ايران وبلكه همه ملتهاي جهان است كه ملتها با تمسك به بصيرت و صبر ميتوانند به پيروزي در برابر ستمكاران دست يابند. بنابراين قيام نوزدهم دي ماه سال 1356 بايد بهعنوان الگويي ماندگار، خصوصا در شرايط حساس مورد توجه و مراجعه واقع شود. زيرا در آن " فضاي ظلماني عجيب و خفقان آور"(2) قيام مردم قم در اين روز" جرقهاي بود كه به انبار آذوقه ذخيره عظيم ايماني مردم اصابت كرد.(3)حضور هنرمندان سفال در اين دوره جشنواره فجر بيشتر از دورههاي قبل است. مهران هوشيار؛ دبير بخش سفال و سراميک پنجمين جشنواره تجسمي فجر، با اشاره به اينکه آثار اين بخش شکستني است و هنرمندان پيشکسوت سفال در جغرافياي ايران پراکنده هستند، معمولا نمايشگاههاي سفال و سراميک از آثار استادان اين هنر خالي است که بايد فکري به حال آن کرد.هوشيار در ادامه افزود: امسال نسبت به سالهاي گذشته با توجه به تبليغات و اطلاع رساني که از طريق انجمن، دانشکدهها و به خود هنرمندان دورههاي قبل صورت گرفت حضور هنرمندان بيش از ساير سالها ست.دبير بخش سفال و سراميک اما درباره موضوعي برگزار شدن جشنواره تجسمي فجر امسال نيز گفت: اعتقاد شخصي من اين است که هنر کاملا شخصي و مفهومي است و هنر يک زبان بياني براي هنرمند است که نميتوان آن را محدود به موضوع کرد. جنگ احزابی دیگر برای ایران اسلامی : رفتارهاي ايذايي و تحريمي ، خبر كه به مدينه رسيد، دهان به دهان چرخيد و در همه جاي مدينه كم دامنه آن روزها پيچيد. از مكه خبر آمده بود كه تمامي دشمنان پيامبر خدا(ص) همه اختلاف ها و دشمني هاي خونين هميشگي و چندين و چند ده-يا چند صد- ساله را كنار نهاده و براي هجوم سنگين و سراسري به مدينه النبي(ص) با يكديگر ائتلاف كرده اند تا كار اسلام نوپا و مسلمانان اندك و كم شمار آن روز را يكسره كنند- چيزي شبيه جنگ تحميلي و مشابه فتنه آمريكايي اسرائيلي88- رسول خدا(ص)، پيشنهاد سلمان فارسي را پذيرفت و براي پيشگيري از هجوم و يا كاستن از تلفات، دستور حفر خندق داد. در گرماگرم حفر خندق كه نشانه كم تواني سپاه كم شمار اسلام در مقابل پرتواني لشگر پرشمار دشمن بود از ضربه كلنگ به سنگ، جرقه اي جهيد و رسول خدا(ص) فرمود كه در پرتو آن جرقه، فتح روم و ايران را ديده است. دو امپراتوري بزرگ و ابرقدرت شرق و غرب آن دوران. شايد كساني بودند كه در مقايسه سپاه اندك و كم توشه و توان مسلمين با سپاه پرشمار و قدرتمند مشركان، نويد پيامبراعظم(ص) را ناممكن مي ديدند! و يا انگشت تعجب به دندان مي گزيدند، ولي ديري نپائيد كه نسيم روح نواز و رهايي بخش اسلام به مردم روم و ايران نيز رسيد و سپاه اسلام حاكمان زورگو و ستمگر آن دو امپراتوري بزرگ را به زير كشيد. رسول خدا(ص) اما، به هنگام فتح روم و ايران دامن از خاك كشيده بود، اگرچه از ملكوت اعلي ناظر صحنه بود. در سال هاي غربت و مظلوميت انقلاب اسلامي و در حالي كه بار ديگر جنگ احزاب به تكرار نشسته و تمامي دشمنان بيروني و دنباله هاي داخلي آنان عليه ايران اسلامي متحد شده بودند و دو ابرقدرت شرق و غرب، اختلاف ها را كنار نهاده و براي خاموش كردن شعله هاي ستم سوز انقلاب با يكديگر به ائتلاف رسيده بودند و در آن روزها كه چشم دنيانگر اين و آن در آينه صاف، آينده اي براي نظام اسلامي و نوپاي ايران نمي ديد، امام راحل(ره) در «خشت خام»، ذلت اين روزهاي حاكمان ديكتاتور منطقه را مي ديد، صداي شكستن استخوان قدرت هاي استكباري را مي شنيد و با صلابت مي فرمود كه «من با اطمينان مي گويم؛ اسلام ابرقدرت ها را به خاك مذلت مي نشاند. اسلام موانع بزرگ داخل و خارج محدوده خود را يكي پس از ديگري برطرف و سنگرهاي كليدي جهان را فتح خواهد كرد» و تاكيد مي كرد كه «دوران بن بست و نااميدي و تنفس در منطقه كفر به سر آمده است و گلستان ملت ها رخ نموده است و اميدواريم همه مسلمانان شكوفه هاي آزادي و نسيم عطر بهاري و طراوت گلهاي محبت و عشق و چشمه سار زلال جوشش اراده خويش را نظاره كنند... ما در صدد خشكانيدن ريشه هاي فاسد صهيونيزم، سرمايه داري و كمونيزم در جهان هستيم... و دير يا زود ملت هاي در بند شاهد آن خواهند بود... امروز جهان تشنه فرهنگ اسلام ناب محمدي(ص) است... جنگ ما جنگ عقيده است و جغرافيا و مرز نمي شناسد... خدا در دنيا، سختي هاي جنگ را به شيريني شكست دشمنان خدا جبران مي كند و چه شيريني بالاتر از اين كه ملت ايران مثل يك صاعقه بر سر آمريكا فرود آمده است»... هيچ استدلالي جاي حجت الهي در قرآن حكيم را نمي گيرد. «ام يريدون كيداً فالذين كفروا هم المكيدون. آيا مي خواهند كيد بورزند؟ پس آنها كه كفر ورزيدند، خود در دايره مكرند و گرفتار مي شوند». (42 طور) و نيز «ولايحيق المكر السيئي الا باهله. مكر شيطنت آلود كفار فقط دامان خود آنان را مي گيرد» (43 فاطر). اين سنت الهي است كه «و مكروا و مكرالله والله خيرالماكرين». (آل عمران 54). جبهه كفر به وقت دسيسه و اجراي آن تمام نيروي خويش را به ميدان مي آورد حال آن كه جبهه ايمان- به قول استراتژيست هاي غربي- برگ هاي برنده رو نشده اي دارد. البته اين همه كه گفته شد به معناي دعوت به تن پروري از جنس رفتار قوم يهود نيست كه گفتند يا موسي تو و خدايت به جنگ فرعون برويد و ما همين جا مي نشينيم و منتظر مي مانيم. وعده نصرت الهي و امدادهاي آشكار و غيبي او مختص امت هايي است كه ابتدا از متن ملتهب رويدادها ابتلاهاي سخت با شجاعت و ايمان و تدبير و اتحاد عبور كنند و ثبات قدم در مسير مجاهدت و استقامت بر منطق پذيرفته حق را نشان دهند. حكمت الهي بر آن است كه خوبان و مؤمنان و پاكان را از سست عنصران و خباثت آلودگان و دو دوزه بازان جدا كند و درجه بر درجات عزت و كرامت آنان بيفزايد. جنگ احزاب، جنگ اعصاب هم هست. آنجا كه فشار دشمني طوايف گوناگون شدت مي گيرد و شعله عداوت زبانه مي كشد، آزمون اراده ها و باورهاست. پيروزي هاي معجزه آسا و راهبردي كه به بركت پيوند مستحكم «امت- امام» در 33 ساله انقلاب به ويژه دهه اخير ارزاني ايران اسلامي شد، ذهن هر تحليلگر اهل دقتي را پرهيز مي دهد كه شرايط امروز كشور را حتي با وضعيت جنگ احزاب در صدر اسلام قياس كند، آنجا كه جبهه اسلام در مدينه النبي تازه تأسيس، هيچ براي دفاع نداشت. امروز وقتي فرعون مصر به عنوان عقبه اسرائيل سقوط مي كند و جبهه طالوت در جنوب لبنان سنگ هزيمت بر پيشاني جالوت هاي تل آويو مي كوبد، نزديك ترين قياس، قياس شرايط امروز با نبرد پيروز خيبر است كه يهودي ها در پس درهاي قلعه خيبر خزيدند اما نجات نيافتند.