تجسم عینی آیات قرآن و امام حسین علیه السلام
تجسم عینی آیات قرآن و امام حسین علیه السلام
آیاتى که امام حسین علیه السلام در مسیر حرکت خود به آنها استناد فرمودندبیعت با یزید هرگز
آیه اول) : (احزاب۳۳)
حرکت امام حسین"ع" از مدینه تا کربلا اتفاقات قابل تأمل رخ داد و حضرت در مقابله با هر کدام با تأسی از قرآن حرکت خود را قاطعانه پیش می بردند
در مدینه نماینده یزید مأمور شد تا از امام بیعت بگیرد، امام این آیه را فرمودند:
إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ أَهلَ البَیتِ وَ یُطَهِّرَکُم تَطهیراً (احزاب۳۳)
همانا خداوند اراده کرده است که پلیدى (گناه) را از شما اهل بیت (پیامبر) دور کند و کاملًا شما را پاک سازد.
یعنی سازش ما اهل بیت با ناپاکان و بنی امیه هرگز (هَیهات مِنَّ الذِّلَّه)
(یُطَهِّرَکُم) بمعناى پاک نگهداشتن است نه پاک کردن از آلودگى قبلى.
پیامبر اکرم عبا بر دوش گرفته و علی بن ابیطالب(ع)، فاطمه(س)، حسن و حسین(علیهما السلام) را زیر آن عبا گرد آورده است و در همان حال این جملات از سوی خداوند تعالی بر او نازل گشته است . این واقعه در روز بیست و چهارم ذی الحجه اتفاق افتاده است. روزی که بنا شده بود، پس از مذاکرات بسیار پیامبر با مسیحیان نجران، بنا شده بود در مکانی با آنان گرد آید و مباهله کند. مسیحیان نجران، پس از گفتوگوی بسیار پیامبر با ایشان گفته بودند: «گفتو گوهای شما ما را قانع نمی کند. راه این است که در وقت معینی با یکدیگر مباهله نمائیم و بر دروغگو نفرین بفرستیم، و از خدا بخواهیم دروغگو را هلاک و نابود کند . در این هنگام بود که حضرت جبرائیل نازل گردید، آیه مباهله را آورد.
شاید سران هیئت نمایندگی نجران گمان میکردند که محمد(ص) با افسران و سربازان خود به میدان مباهله بیاید و شکوه مادی و قدرت ظاهری خود را نشان ما دهد. اما پیامبر وارد شد در حالی که جز جگرگوشههایش کسی همراهش نبود .مسیحیان نجران که صحنه آمدن بی پیرایه پیامبر به صحنه مباهله را دیدند، همگی با بهت و حیرت به چهره یکدیگر نگاه کردند و از اینکه او فرزندان معصوم و بیگناه و یگانه دختر و یادگار خود و داماد و پسرعمویش را به صحنه مباهله آورده، انگشت تعجب به دندان گرفتند. و منصرف شده و به دادن مالیات و جزیه تن دادند .
اطاعت از سیره ی پدرم علی(ع)
آیه دوم): هود 88
قالَ یاقَومِ أَرَأَیتُم إِن کُنتُ عَلى بَیِّنَةٍ مِن رَبی...إِن أُریدُ إِلَّا الإِصلاح مااستطعت...
امام حسین علیه السلام در پایان وصیت نامه اى که قبل از حرکت به کربلا نوشتند به آیه فوق استناد کردند
توفیق من جز به (اراده) خداوند نیست که براو توکل کرده ام به او روى آورده ام
نکته
کفّار اعتراض داشتند که چرا ما از تصرّف در اموالمان آزاد نباشیم؟ حضرت شعیب علیه السلام در این آیه جواب مىفرمایند که اگر من شما را از تصرّفِ بىقید و شرط محدود مىکنم، به جهت اصلاح زندگى و جامعهى شماست، نه به خاطر دشمنى، حسادت، تنگ نظرى و یا امور دیگر، زیرا مصالح فردى نباید موجب ضرر و زیان به مصالح عمومى شود. جمله ی معروف امام حسین در وصیت نامه خود چنین می فرماید : (إِنّی لَم أَخرُج أَشِرًا وَ لابَطَرًا ولامُفسِدًا ولا ظالِمًا وَ إِنَّما خَرَجتُ لِطَلَبِ الاصلاحِ فی أُمَّةِ جَدّی، أُریدُ أَن آمُرَ بِالمَعرُوفِ وَأَنهی عَنِ المُنکَرِ وَأَسیر بِسیرَه ِجَدّی وَ أَبی عَلِی بنِ أَبیطالِب) (من از روی شرارت و مفسده و یا برای فساد و ستمگری قیام نکردم، من فقط برای اصلاح در امّت جدّم از وطن خروج کردم. قصد دارم به معروف امر کنم و از منکر باز دارم و به سیره و روش پدرم علی بن ابیطالب عمل نمایم
پیام ها
۱- هدف انبیا علیهم السلام اصلاح انسانها و جوامع بشرى است. (إِنْ أُرِیدُ إِلَّا الْإِصْلاحَ)
۲- مرز کار انبیا توان و قدرت آنهاست، نه ساعت، روز، ماه و سال. (مَا اسْتَطَعْتُ)
۳- ارادهى کارها از ما، ولى میزان توفیق از خداست. (إِنْ أُرِیدُ، ما تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ)
۴- در کارها آخرین تلاش را به کار ببریم، ولى بدانیم که موفّقیّت به دست خداوند است. مَا اسْتَطَعْتُ وَ ما تَوْفِیقِی ...
۵- توکّل زمانى نتیجهبخش است که در کنارِ تلاش باشد. (مَا اسْتَطَعْتُ، تَوَکَّلْتُ)
۶- مصلح باید خود صالح و اهل ایمان، توکّل، انابه و سوز باشد. (مَا اسْتَطَعْتُ، عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ)
۷- در این آیه براى آمر به معروف و ناهى از منکر این سفارشها شده است:
زیر بار ظلم نرفتن
آیه سوم ) ۲۱ قصص
فَخَرَجَ منها خائفا یترقب قال رَبِّ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ موسی از شهر مصر با حال ترس و نگرانی و مراقبت از دشمن بیرون رفت، گفت: بار الها، مرا از شر (این) قوم ستمکار نجات ده .
امام حسین علیه السلام آیه فوق را که حضرت موسی از خدا خواست که از ظلم ستمکاران محفوظ بماند را تلاوت نمودند
پیام آیه :
۱- شجاعت، به معناى در دسترسِ دشمن قرار گرفتن نیست. (فَخَرَجَ)
۲- زندگى اولیاء الله غالباً با آوارگى و سختى همراه بوده است. (فَخَرَجَ)
۳- سعى و همّت خود را بکار بریم؛ ولى نتیجه را از خداوند بخواهیم. (فَخَرَجَ- قالَ رَبِّ نَجِّنِی)
۴- دعا باید با تلاش و حرکت همراه باشد. (فَخَرَجَ مِنْها- قالَ رَبِّ نَجِّنِی)
۵- رهبران الهى، در همه حالات از خداوند استمداد مىکنند. (رَبِّ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ)، (رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی)، (رَبِّ بِما أَنْعَمْتَ عَلَیَّ فَلَنْ أَکُونَ ظَهِیراً لِلْمُجْرِمِینَ) و (رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ)
یاری دادن فرشتگان و جنیان و نپذیرفتن امام
آیه چهارم و پنجم) نساء 78
أَینَما تَکونوا یُدرِککُمُ المَوتُ وَ لَوکُنْتُم فی بُروجٍ مُشَیَّدَةٍ . هرجا که باشید ولو در برجهاى استوار سر به فلک کشیده مرگ شما را فرا مى گیرد .
امام بسوى مدینه رهسپار شد گروه هایى از جن و فرشته براى یارى آن حضرت حاضر شدند و امام آیات فوق را تلاوت فرمودند . این آیه، هم تشویقى به جهاد و نترسیدن از مرگ در جبههى درگیرى است و هم پاسخى به فال بد زدنهاى منافقان است، که بجاى بررسى و فهم درست مسائل، تلخىها و شکستها را به گردن پیامبر خدا مىاندازند.
همچنین آیه 154 آل عمران
(قُل لَو کُنتُم فی بُیوتِکم لَبَرزَ الّذینَ کُتِبَ عَلیهمُ القَتل اِلی مَضاجِعِهم ) : (پیامبر بگو: اگر در خانه های خود هم بودید
باز آنهایی که کشته شدن در قضای سرنوشت آنان نوشته شده بود از خانه هایشان بسوی قتلگاهشان بیرون می آمدند)، پس کشته شدن عده ای از شما دلیل این نیست که شما بر حق نیستید، بلکه بخاطر قضا و قدر الهی است که بر کشته شدن گروهی از شما در این مکان خاص جاری شده است، لذا هیچ گریزی از اجل مسمی نیست و به فرض که شما بیرون نمی آمدید باز آنهایی که سرنوشت آنها به قتل بود، در همین نقطه کشته می شدند
این گفتارشان تشکیکی بود به صورت استفهام و وسوسه های نفسانی شان ، آنها را به اعتراض و احتجاج فرا می خواند،
شأن نزول : قومى از اعراب به یکدیگر گفتند: با محمد هجرت مى کنیم اگر سرزمین او نسبت به ما و چارپایان ما سازگار افتاد او راست مى گوید و دین او هم راست است و اگر با ما سازگار نیفتاد معلوم میشود دین او درست نیست و خودش هم راستگو نمى باشد چون وارد مدینه شدند حال آنها دگرگون شد و تب عارض آنها گشت و این آیه نازل گردید .
پیام ها
۱- با توجّه به قطعى و حتمى بودن مرگ، فرار از جنگ چرا؟ أَینَما تَکُونُوا ...
۲- نباید با سلب مسئولیّت از خود، لغزشها را توجیه کرد و گناهان خود را به گردن دیگرى انداخت
۳- پیروزى و شکست، مرگ و حیات، تلخىها و شیرینىها همه در مدار مقدرات حکیمانه خداست
۴- منشأ همهى حوادث تلخ و شیرین خداست، نه آنچه ثنویّت مىگوید و اهریمن و یزدان را مطرح مىکند
۵- منافقان عناد دارند و سخن حقّ را در نمىیابند .
6. منافقان عناد دارند و سخن حقّ را در نمىیابند. «لا یَکادُونَ یَفْقَهُونَ حَدِیثاً
7. خداوند را محور همه چیز دانستن (توحید افعالى) نیازمند تفکّر دقیق و عمیق است. «یَفْقَهُونَ
8. کسى که توحید و محوریّت خدا را درک نکند، هیچ یک از معارف را درک نمىکند. «لا یَفْقَهُونَ حَدِیثاً
راه هدایت فقط از جانب خداست
آیه ششم) قصص۲۲
وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلقاءَ مَدیَنَ قالَ عَسى رَبّی أَن یَهدِیَنی سَواءَ السَّبیل . و چون (موسى) بسوى مدین روى نهاد، گفت : امید است که پروردگارم مرا به راه راست هدایت فرماید
هنگامى که امام ۳ شعبان (قبل از حرکت بکربلا) وارد مکه شدند آیه فوق را فرمود . در مکه هم در امان نبودند یزید مزدورانی را اجیر کرده بود که زیر لباس احرام شمشیر پنهان کرده و مترصد فرصتی بودند که امام را اجبار به بیعت کرده و در صورت امتناع ترور نمایند . امام حسین علیه السلام می دانست که بیعت کردن با فردی مثل یزید یعنی فاتحه ی اسلام را باید خواند لذا حج را نا تمام گذاشته و عمره بجا آورده و از مکه خارج می شوند
نکته ها
(مَدیَنَ) شهرى در جنوب شام و شمال حجاز، و نزدیک تبوک است که در آن زمان از قلمرو حکومت فرعون، بیرون بوده است .
پیام ها
۱- تحرّک، هجرت و بکارگیرى تاکتیکهاى متفاوت از لوازم یک انقلاب است (وَ لَمّا تَوَجَّهَ)
۲- اوّل حرکت کنیم، سپس دعا کنیم و امیدوار باشیم. عَسى رَبّی أَن یَهدِیَنی
۳- امیدوارى، در همهى حالات پسندیده است(عَسى رَبّی)
۴- فراز و نشیبها، یک سنّت الهى در راه تربیت انسانهاست
۵- کار خود را با استمداد از پروردگار آغاز کنیم.
۶- در محیط هاى طاغوتزده که زمینهى انحراف و تصمیمات نابخردانه فراهم است، از خدا، هدایت بجوییم. (یَهدِیَنی سَواءَالسَّبِیل)
صفات منافقان و یزیدیان
آیه هفتم) توبه 54 :
إِلاَّ أَنَّهُمْ کَفَرُواْ بِاللّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ لاَ یَأْتُونَ الصَّلاَةَ إِلاَّ وَ هُمْ کُسَالَى . آنان به خداوند و پیامبر او کفر ورزیده و جز با حالت کسالت به نماز نپرداخته اند ....
امام حسین علیه السلام خصوصیات سپاه کفر و نفاق را که یزید بنا کرده با ذکر آیه ی فوق اعلام می دارند .
یزیدی که ارتباطی با نماز و قرآن ندارد و سگ باز و شراب خوار و قمار بازی بیش نیست و نمایندگانش هیچ تقیدی به اسلام و نماز ندارند و نماینده اش نماز صبح را به علت مست بودن 4 رکعتی می خواند و .....
نکته : حرکات فیزیکى نماز ! «کُسالى، کارِهُونَ خواندن نماز از شدت مستی و بی هوشی
در داستان یوسف، زلیخا تمام درها را با دست خود بست و از یوسف کام خواست. اما یوسف علیه السلام به سوى در فرار کرد و زن هم به دنبال او مىدوید. در این صحنه یوسف و زلیخا از نظر ظاهر و حرکات فیزیکى، هردو مىدویدند، امّا انگیزهى یکى فرار از گناه و انگیزهى دیگرى گناه کردن بود. و این است معناى نقش نیّت و انگیزه در اعمال انسان.
پیام آیه :
-1 با کفر، کسالت و کراهت، اعمال خیر پذیرفته نیست. ما مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقاتُهُمْ ...
-2 خداوند در قرآن، بارها منافق را کافر دانسته است. (أَنَّهُمْ کَفَرُوا)
-3 متخلّفان از جنگ تبوک، به ظاهر مسلمان، ولى در باطن کافرند. (أَنَّهُمْ کَفَرُوا)
-4 ارزشدهنده به کارها، نیّت و نشاط و عشق است. آرى انگیزه مهّم است، نه حرکات فیزیکى! (کُسالى، کارِهُونَ)
-5 هدف اسلام از انفاق، رشد انتخابى ومعنوى است، نه تنها سیر کردن شکم. زیرا با کمک منافقین شکمهایى سیر مىشود، امّا رشد معنوى براى کمک کننده حاصل نمىشود. کَفَرُوا بِاللَّهِ ... وَ هُمْ کارِهُونَ
-6 از نشانههاى نفاق، نماز با کسالت، (کُسالى) وانفاق با کراهت است. (کارهون)
فریبکارى، بى نشاطى در نماز
آیه هشتم و نهم : (نساء142 -143)
یُرَآؤُونَ النَّاسَ وَ لاَ یَذْکُرُونَ اللّهَ إِلاَّ قَلِیلًا با مردم ریاکارى کنند و خدا را جز اندکى یاد نمى کنند
امام حسین فرمودند که اسلام فقط پوسته ای از آن باقیمانده و با خلافت یزید که شخص فاسدی ست فاتحه اسلام را باید خواند
پیام ها : 1. فریبکارى، بى نشاطى در نماز، ریاکارى و غفلت از یاد خدا، از نشانههاى نفاق است. «إِنَّ الْمُنافِقِینَ یُخادِعُونَ، یُراؤُنَ، لا یَذْکُرُونَ
2. منافقان بدانند که با خدا طرفند. «وَ هُوَ خادِعُهُمْ
3. کیفر خدا متناسب با عمل است. «یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ
4. نماز منافقان، نه روحیّه و نشاط دارد، نه انگیزه، نه مقدار. «کُسالى، یُراؤُنَ، قَلِیلًا
إِنَّ الْمُنافِقِینَ یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا کُسالى یُراؤُنَ النَّاسَ وَ لا یَذْکُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِیلًا همانا منافقان با خدا مکر و حیله مىکنند در حالى که خداوند (به کیفر عملشان) با آنان مکر مىکند. و هرگاه به نماز برخیزند با کسالت برخیزند، آن هم براى خودنمایى به مردم و خدا را جز اندکى یاد نمىکنند.
نکته ها
منافق، کسى است که در ظاهر احکام دینى را به جاى مىآورد، امّا انگیزههاى او الهى نیست. نماز مىخواند، امّا از روى ریاکارى، کسالت و غفلت. او گمان مىکند با این روش خدا را فریب مىدهد، در حالى که نمىداند خودش را فریب داده و خداوند به درون او آگاه است و جزاى فریبکارى او را مىدهد.
قرآن نسبت به مؤمنان جملهى (أَقامُوا الصَّلاةَ)* به کار مىبرد ولى دربارهى منافقان جملهى (قامُوا إِلَى الصَّلاةِ) و تفاوت میان (أَقامُوا) و (قامُوا) تفاوت میان برپاداشتن و به پا خاستن است.
پایان زندگی مرگ است تهدید چه معنایی دارد
آیه دهم) 185 آل عمران
کل نَفْسٍ ذَآئِقَةُ الْمَوْتِ وَ إِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ هر جاندارى چشنده (طعم) مرگ است و بى شک در روز قیامت پاداشهایتان را به تمامى خواهند داد.
این آیه را امام حسین علیه السلام در جواب مصلحت اندیشان و سازشکاران تن پرور و گاهی هم وقتی تهدید ماموران یزید را می شنیدند تلاوت می فرمودند . این آیه به اولیای الهی که مورد آزار و اذیّت و تکذیب کفّار قرار مىگیرند، روحیهى صبر و مقاومت مىبخشد، زیرا مىفرماید: همه مىمیرند و لجاجتها موقّتى است و پاداش تحمّل این مشکلات را خداوند بىکم و کاست عطا مىکند.
پیام :
1) مرگ در راه است، پس این همه لجاجت و استکبار در برابر حق، براى چه؟ (کَذَّبُوکَ ... کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ)
2) مرگ، عدم نیست، یک امر وجودى قابل درک و راه انتقال از دنیا به آخرت است. (ذائِقَةُ الْمَوْتِ)
3) گناهان و عوامل سوق دهنده به دوزخ، داراى جاذبههایى است که باید انسان با نیروى ایمان و عمل صالح خود را برهاند. (زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ)
4) جزاى کامل در آخرت است، و پاداشهاى دنیوى بىارزش. (تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ ... مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا مَتاعُ الْغُرُورِ)
آگاهی دادن به شکاکی ها
آیه یازدهم ) نساء 143
مُّذَبْذَبِینَ بَیْنَ ذَلِکَ لاَ إِلَى هَؤُلاء وَ لاَ إِلَى هَؤُلاء وَ مَن یُضْلِلِ اللّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ سَبِیلًا
(منافقان) در این میان (بین کفر و ایمان ) سرگشته اند، نه جزو آنان (مؤمنان) و نه جزو اینان (نامؤمنان) و هر کس که خداوند در گمراهى واگذاردش، هرگز براى او بیرون شدنى نخواهى یافت
(تَذَبذُب) حرکت چیزى است که در هوا آویخته باشد و هیچ جایگاه و پایگاه محکم و استوارى در روى زمین نداشته باشد.
امام حسین برای کسانی که فریب خورده بودند و در شک و تردید به سر می بردند خود را معرفی کرده که جد و پدرش کیست و ... یعنی امام دست از هدایت منحرفان بر نداشتند و خطبه ها ایراد نمودند
پیام :
1) منافقان، استقلال فکر و عقیده ندارند به هر حرکتى مىچرخند، به دیگران وابسته و بىهدف سرگردانند. (مُذَبْذَبِینَ بَیْنَ ذلِکَ)
2) منافق، آرامش ندارد. چون پیوسته باید موضع جدید، تصمیم فورى و عجولانه بگیرد. (مُذَبْذَبِینَ بَیْنَ ذلِکَ)
3) در مواضع اعتقادى و بینش فکرى، قاطعیّت لازم است. (مُذَبْذَبِینَ بَیْنَ ذلِکَ)
4) منافق، مورد قهر خداوند است. (مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ)
5) نفاق، درد بى درمان است. (فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سبیلا
تهمت به ولی خدا اختلاف افکنی
آیه دوازدهم : ۴۱ یونس:
در آستانه عید قربان که امام حسین (ع) به دلیل شدت فشار ها و ناامنی موجود تصمیم به خروج از مکه و حرکت به سوی کربلا گرفتند
نماینده یزید که مأمور شده بود یا بیعت از امام بگیرد یا او را به شهادت برساند در راه مکه راه را بر امام و اهل بیتش بست و درگیر شدند به امام حسین (ع) گفتند: می ترسیم شما بین مردم شکاف بیفکنی!
حضرت این آیه را تلاوت فرمودند: وَ إِنْ کَذَّبُوکَ فَقُلْ لِی عَمَلِی وَ لَکُمْ عَمَلُکُمْ أَنْتُمْ بَرِیئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَ أَنَا بَرِیءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ و اگر تو را تکذیب کردند، پس بگو: عمل من براى من و عمل شما براى شما باشد. (و هر یک از ما و شما، جزاى کار خود را خواهد دید.) شما از آنچه من انجام مىدهم بیزارید ومن نیز از آنچه شما انجام مىدهید، بیزارم.
پیام ها
1) مردم را نمىتوان به ایمان آوردن مجبور کرد. وظیفهى پیامبران ارشاد و هدایت است، نه اجبار. وَ إِنْ کَذَّبُوکَ
2) رهبر باید خود را براى تکذیب گروهى از مردم آماده کند. (وَ إِنْ کَذَّبُوکَ)
3) در مقابل تکذیب کنندگان احساس شکست نکنیم، چون پاداش هدایت و ارشاد را مىبریم و مخالفان نیز به کیفر تکذیب و لجاجت خود مىرسند ولى برندهى این معامله ما هستیم. (لِی عَمَلِی وَ لَکُمْ عَمَلُکُمْ)
4) پیامبر در برابر تکذیبکنندگان موضعگیرى قاطعى داشت. (فَقُلْ لِی عَمَلِی وَ لَکُمْ عَمَلُکُمْ)
5) سود و زیان هرکس تنها به خود او بر مىگردد. (لِی عَمَلِی وَ لَکُمْ عَمَلُکُمْ)
6) اسلام دین استدلال و اخلاق است، نه سازش با کفّار. اگر حقّ را پذیرا نشدند، بیزارى خود را از رفتار وعقاید آنان اعلام کنیم. (أَنْتُمْ بَرِیئُونَ، وَ أَنَا بَرِیءٌ)
آیه ی استرجاء
آیه سیزدهم: ۱۵۶ بقره:
در وسط راه بود که خبر خیانت مردم کوفه و شهادت پسرعم امام (مسلم بن عقیل) به ایشان رسید
فرزدق شاعر معروف در بین راه مکه و عراق به امام چنین گفت: چگونه به طرف عراق می روی در حالی که پسرعموی تو را کشته اند؟
امام بلافاصله پس از شنیدن خبر فرمودند: إِنَّا لِلّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعونَ ما از خداییم و بازگشتمان نیز بسوی اوست
صابران، به جاى خود باختگى و پناهندگى به دیگران، تنها به خدا پناه مىبرند. زیرا از دید آنها، تمام جهان کلاس درس و میدان آزمایش است که باید در آن رشد کنیم.
دنیا جاى ماندن نیست، خوابگاه و عشرتکده نیست و شداید و سختىهاى آن نیز نشانهى بىمهرى خداوند نیست. ناگوارىها براى آن است که زیر پاى ما داغ شود تا تندتر و سریعتر حرکت کنیم، بنابراین در تلخىها نیز شیرینى است. زیرا شکوفا شدن استعدادها، کامیابى از پاداشهاى الهى را بدنبال دارد. مصیبتهایى که از طرف اوست، تصرف مالک حقیقى و خداوند در مملوک خود است.
. یاد خدا به هنگام ناگوارىها، آثار فراوان دارد : انسان را از کلام کفر آمیز و شکایت باز مىدارد
موجب تسلیت و دلدارى و تلقین به انسان است . مانع وسوسههاى شیطانى است . اظهار عقاید حقّ است . براى دیگران درس و الگو شدن است .
پیمان شکنی کوفیان
آیه چهاردهم) ۱۰ فتح:
در نزدیکى کربلا همین که حر به امام گفت: چرا آمده اى؟ فرمود : نامه هاى دعوت شما مرا به این جا آورد ولى حالا پشیمان شده اید و این آیه را تلاوت فرمود :
إِنَّ الَّذِینَ یُبایِعُونَکَ إِنَّما یُبایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ فمَن نَکَث فانّما یَنکُث عَلى نَفسِهِ وَ مَنْ أَوْفى بِما عاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْراً عَظِیماً همانا کسانى که با تو بیعت مىکنند، در واقع با خدا بیعت مىکنند، دست خداوند بالاى دست آنهاست، پس هر کس پیمان شکنى کند، به زیان خود پیمان مىشکند و هر کس به آنچه با خداوند عهد بسته وفا کند، خداوند به زودى پاداش بزرگى به او خواهد داد.
(بیعت) به معناى پیمان و تعهّد است. کسى که با دیگرى بیعت مىکند، گویا مال و جان خود را براى اهداف او در معرضِ بیع و فروش قرار مىدهد
-1 خداوند به حمایت کسى نیازى ندارد، پس، از پیمان شکنى بپرهیزید که با خدایى طرف هستید که فوق قدرتهاست. یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ فَمَنْ نَکَثَ ...
-2 پیمان شکنى، خودشکنى است. (فَإِنَّما یَنْکُثُ عَلى نَفْسِهِ)
-3 عاقبت خوبان و بدان را براى مردم بیان کنید تا خود با مقایسه انتخاب کنند. فَمَنْ نَکَثَ ... وَ مَنْ أَوْفى ...
شهادت نماینده ی با وفای امام
آیه پانزدهم) ۲۳ احزاب
در مسیر کربلا هنگامى که خبر شهادت نامه رسان خود (قیس بن مسهر صیداوى) را شنید، گریه کرد و این آیه را تلاوت فرمود : مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلًا . میان مؤمنان مردانى هستند که آنچه را با خداوند پیمان بسته بودند صادقانه وفا کردند (و خود را آمادهى جهاد نمودند)، برخى از آنان پیمانشان را عمل کردند (و به شهادت رسیدند) و بعضى دیگر در انتظار (شهادت) هستند، و هرگز (عقیده و پیمان خود را) تغییر ندادند.
کلمهى (نحب) داراى معانى زیادى است ولى در این جا به معناى نذر و عهد و پیمانى است که چه بسا انجام آن منجر به مرگ یا خطر بزرگى شود.
در برابر گروهى که خواهان زندگى در رفاه بودند، (یَوَدُّوا لَوْ أَنَّهُمْ بادُونَ فِی الْأَعْرابِ) گروهى در انتظار شهادتند. (وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ)
امام حسین علیه السلام در کربلا هنگام وداع با اصحابش و گاهى بالاى سر شهدا این آیه را تلاوت مىفرمود
هدایت در میدان نبرد
آیه شانزدهم) ۴۱ قصص:
همین که فرماندار کوفه (ابن زیاد) نامه رسمى براى حر فرستاد که راه را بر حسین علیه السلام ببندد و او نامه را به امام عرضه داشت امام این آیه را تلاوت فرمود: و جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ لا یُنْصَرُونَ (41)
آنان (فرعونیان) را پیشوایانى قراردادیم که به آتش (دوزخ) دعوت مىکنند و (البتّه در) روز قیامت، یارى نخواهند شد.
وَ أَتْبَعْناهُمْ فِی هذِهِ الدُّنْیا لَعْنَةً وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ هُمْ مِنَ الْمَقْبُوحِینَ (42)
و در این دنیا، لعنتى بدرقهى آنان کردیم و روز قیامت، آنان از زشت چهرهگان خواهند بود
قرآن مجید همچنان که در مورد پیشوایان هدایت و نور، کلمهى (أَئِمَّةً) را بکار برده است، (وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا) این کلمه را بر جلوداران ضلالت و نار نیز اطلاق فرموده است، (وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ) و از این رو است که در قیامت، هر کس با رهبرى که در دنیا انتخاب کرده به دادگاه عدل الهى احضار مىشود. (یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ) فرعون نیز به عنوان یکى از همین پیشوایان در آن روز قومش را به دوزخ وارد مىکند.
وسوسه و احاطه ی شیطان در سپاه دشمن
آیه هفدهم) ۱۹ مجادله :
امام حسین علیه السلام در کربلا درباره لشکر یزید براى دخترش سکینه این آیه را تلاوت فرمود
اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ أُولئِکَ حِزْبُ الشَّیْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ
شیطان بر آنان چیره و مسلط شده است، پس یاد خدا را از خاطرشان برده است. آنان حزب شیطانند. آگاه باشید که حزب شیطان همان زیانکارانند.
حضرت على علیه السلام مىفرماید: اگر حق و باطل به طور روشن مطرح باشند، مشکلى پیش نمىآید ولى مخلوط کردن حق و باطل سبب بروز فتنه و تسلّط شیطان مىشود. (و لکن یؤخذ من هذا ضغاث و من هذا ضغاث فیمزجان فهنالک یستولى الشیطان على أولیائه)
امام حسین علیه السلام نیز در کربلا به لشکر یزید فرمود: (استحوذ الشیطان على أولیائه).
روش شیطان این گونه است که:
گام به گام انسان را به سوى خود مىکشاند. (خُطُواتِ الشَّیْطانِ)
گاهى مطلبى را القا مىکند، نظیر کسى که از دور سنگى پرتاب مىکند. أَلْقَى الشَّیْطانُ ...
گاهى تماس مىگیرد ولى نفوذى ندارد. (مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ)
گاهى در دل نفوذ مىکند. (یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ)
گاهى در دل نفوذ مىکند و همانجا مىماند. (فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ
گاهى انسان برادر شیطان مىشود. (إِخْوانَ الشَّیاطِینِ)
و گاهى مرید شیطان مىشود و شیطان بر او تسلّط کامل مىیابد (اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطان
رسوا کردن دشمن در میدان جنگ
آیه هیجدهم) ۷۱ یونس:
واتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ إِنْ کانَ کَبُرَ عَلَیْکُمْ مَقامِی وَ تَذْکِیرِی بِآیاتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَکَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ وَ شُرَکاءَکُمْ ثُمَّ لا یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَیَّ وَ لا تُنْظِرُونِ
و بر آنان سرگذشت نوح را بخوان، آنگاه که به قوم خود گفت: اى قوم من! اگر ماندن و موقعیّت من (در میان شما) و یادآورىام نسبت به آیات خداوند بر شما سنگین و تحمّل ناپذیر است، پس (بدانید که) من تنها بر خداوند توکّل کردهام (و از چیزى هراس ندارم) پس شما و شریکانتان فکرتان را جمع کنید تا چیزى از کارتان بر شما پوشیده نماند، سپس در بارهى من تصمیم بگیرید و مهلتم ندهید!
این آیه، استقامت و پشت گرمى حضرت نوح علیه السلام را به امدادهاى الهى مىرساند که از تهدیدها و نقشههاى دشمن هراسى نداشت.
نقل شده که امام حسین علیه السلام نیز در کربلا، قبل از ظهر عاشورا این آیه را بر سپاه کوفه خوانده است.
در روز عاشورا نیز در بحبوحه جنگ آیاتی را تلاوت فرمودند که علاوه بر رسوا کردن دشمن، به بیان اهداف و مقاصد خویش از جنگ پرداختند تا آنان که در لشکر یزید بودند این کلمات را شنیده باشند و خود راه خود را انتخاب کنند
پیام ها
-1 آشنا کردن مردم با خبرهاى مهم و مفید گذشته و تاریخ و فلسفهى آن، از وظایف رهبران الهى است. (وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ)
-2 انبیا از مردم و با مردم بودند و حتّى تا آخرین لحظه با مخالفان خود برخورد عاطفى داشتند. (یا قَوْمِ)
-3 دل اگر آمادگى نداشته باشد، حتّى تذکّر و یادآورى انبیا هم بر او سنگین است(کَبُرَ عَلَیْکُمْ مَقامِی وَ تَذْکِیرِی)
-4 ایمان به هدف، بزرگترین اهرم مقاومت انبیا و مبارزهطلبى آنان ست. إِنْ کانَ کَبُرَعَلَیْکُمْ مَقامِی...فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ
-5 انبیا مخالفان خود را به مبارزه مىطلبیدند. (فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ)
6- انبیا با توکّل به خدا، قدرتهاى مخالف را تحقیر وبه مؤمنان شجاعت مىدادند وهمه قدرتها را پوچ مىدانستند. فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ ... ثُمَّ اقْضُوا
7- ارزیابى درست، جمعآورى قوا و تصمیم قاطع، از اصول مبارزه است. (ثُمَّ لا یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّةً)
8- انبیا از شهادت نمىترسیدند. (ثُمَّ اقْضُوا إِلَیَّ وَ لا تُنْظِرُونِ
9- انبیا مخالفان خود را به مبارزه مىطلبیدند. (فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ)
10- انبیا با توکّل به خدا، قدرتهاى مخالف را تحقیر وبه مؤمنان شجاعت مىدادند وهمه قدرتها را پوچ مىدانستند. فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ ... ثُمَّ اقْضُوا
11- ارزیابى درست، جمعآورى قوا و تصمیم قاطع، از اصول مبارزه است. (أَمْرَکُمْ وَ شُرَکاءَکُمْ ثُمَّ لا یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّةً)
تقاضای امام از دشمن
آیه نوزدهم) اعراف 196
آنگاه امام فرمودند کار مرا یک سره نمایید و مهلتم ندهید. در ادامه فرمودند : اِنَّما وَلیُّ اللهِ الَّذی نَزَّلَ الکِتابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّی الصّالِحین سرور من خداوند است که این کتاب آسمانی را فرو فرستاده و او دوستدار شایستگان است
پیام ها
1- خداوند به واسطهى قرآن، پیامبر را یارى و بیمه کرد. (إِنَّ وَلِیِّیَ اللَّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکِتابَ)
-2 توجه صالحان به سرپرستى خداوند، سبب مقاومت و نهراسیدن آنان است. ثُمَّ کِیدُونِ فَلا تُنْظِرُونِ إِنَّ وَلِیِّیَ اللَّهُ ...
-3 رابطهى خداوند با انسان مؤمن، بسیار نزدیک است. (ولىّ) (کلمهى (ولىّ)، در اصل به معناى دنبالهى هم و پشتِ سر هم بودن است.)
-4 نزول کتاب آسمانى، پرتوى از ولایت الهى است. وَلِیِّیَ ... نَزَّلَ
-5 معبود واقعى کسى است که هم برنامه مشخّصى مىدهد، (نَزَّلَ الْکِتابَ) هم در اجرا، رهروان را سرپرستى مىکند. (یَتَوَلَّى الصَّالِحِینَ) (صدور قانون باید همراه با حمایت از مجریان صالح و شایسته باشد.
-6 نترسید! زیرا خداوند ولىّ صالحان است و وعدهى یارى داده. إِنَّ وَلِیِّیَ اللَّهُ ... یَتَوَلَّى الصَّالِحِینَ
-7 مشکلات انسان، یا از نداشتن برنامه است و یا از نداشتن سرپرست، و مؤمن هیچ یک از این دو مشکل را ندارد. نَزَّلَ الْکِتابَ ... یَتَوَلَّى الصَّالِحِینَ
8- ولایت الهى نسبت به اولیاى صالح همیشگى و عمومى است. (یَتَوَلَّى الصَّالِحِینَ) و کافر، از مدار حمایتها و امدادهاى الهى محروم است. (وَ أَنَّ الْکافِرِینَ لا مَوْلى لَهُمْ)
-9 مؤمنان صالح ونیکوکار، در بنبست قرار نمىگیرند. (یَتَوَلَّى الصَّالِحِینَ) در آیهى دیگر نیز آمده است: (اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ) خداوند سرپرست مؤمنان است و آنان را از تاریکىها نجات مىدهد.
-10 شایسته سالارى، شیوهى مورد تأیید قرآن است. (یَتَوَلَّى الصَّالِحِینَ
پناه بردن امام به معشوق
آیه بیستم) غافر27
در انتها نیز فرمودند: وَ قالَ مُوسى إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ مِنْ کُلِّ مُتَکَبِّرٍ لا یُؤْمِنُ بِیَوْمِ الْحِسابِ . من به پروردگار خود و پروردگار شما از شر هر متکبری که به روز حساب ایمان ندارد، پناه می برم و با این اذکار بود که به میدان نبرد شتافت و جانانه در راه خداوند متعال به شهادت رسید.
نکته ها
موسى با گفتنِ (عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ) ضمن اعلام پناهندگى خود به خدا، به مردم گفت: فرعون خداى شما نیست. ضربالمثل (هر کجا نمک خوردى نمکدان نشکن) همه جا درست نیست، زیرا موسى سالها سرسفرهى فرعون بود ولى چون فرعون حقّ را نپذیرفت، عاقبت به قهر الهى گرفتارش کرد.
پیام ها
-1 در برابر تهدیدهاى دشمن به خدا پناه ببریم. (إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی)
-2 به کسى پناه ببریم که امور همهى ما به دست اوست و همه تحت ربوبیّت او هستیم. (بِرَبِّی)
-3 شخص فرعون مهم نیست، خصلت فرعونى مهم است که تکبّر باشد و باید از آن به خدا پناه برد. (کُلِّ مُتَکَبِّرٍ)
-4 انبیا شجاع بودند. موسى در برابر تهدید قتل به فرعون گفت: تو متکبّر هستى. (مُتَکَبِّرٍ)
-5 ایمان نداشتن به حساب و کتاب، انسان را متکبّر مىکند. (مُتَکَبِّرٍ لا یُؤْمِنُ)
مهلت دادن خدا به کافران
آیه بیست و یکم ) آلعمران 178
امام حسین(ع) در شب عاشورا در اطراف خیمهها و حضرت زینب کبری(س) در مقابل یزید این آیه را قرائت کردند
وَ لاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِّأَنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُواْ إِثْمًا وَ لَهْمُ عَذَابٌ مُّهِینٌ
و البته نباید کسانى که کافر شده اند تصور کنند اینکه به ایشان مهلت مىدهیم براى آنان نیکوست ما فقط به ایشان مهلت مىدهیم تا بر گناه [خود] بیفزایند و [آنگاه] عذابى خفت آور خواهند داشت
نکته ها
قرآن، واژهى لایحسبنّ (گمان نکنید) را بارها خطاب به کفّار و منافقان و افراد سست ایمان بکار برده است؛ زیرا این افراد از واقعبینى و تحلیل درست و روشن ضمیرى لازم محرومند. آنها آفرینش را بیهوده، شهادت را نابودى، دنیا را پایدار، عزّت را در گرو تکیه به کفّار و طول عمر خود را مایهى خیر و برکت مىپندارند که قرآن بر همهى این پندارها خط بطلان کشیده است.
هل کفر، داشتن امکانات، بدست آوردن پیروزىها و زندگى در رفاه خود را نشان شایستگى خود مىدانند، در حالى که خداوند آنان را به دلیل آلودگى به کفر و فساد، مهلت مىدهد تا در تباهى خویش غرق شوند.
در تاریخ مىخوانیم: هنگامى که به فرمان یزید امام حسین علیه السلام به شهادت رسید، خاندان آن حضرت را به اسارت به کاخ یزید در شام بردند. یزید در مجلس خود با غرور تمام خطاب به حضرت زینب گفت
دیدید که خدا با ماست)، حضرت در پاسخ او، این آیه را تلاوت کرد و فرمود: من تو را پست و کوچک و شایسته هرگونه تحقیر مىدانم. هر آنچه مىخواهى انجام بده، ولى به خدا سوگند که نور خدا را نمىتوانى خاموش کنی
تاثیر جهانی حادثه کربلا
آیه بیست و دوم ) از اول کهف تا آیه 13
نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدىً ما داستان آنان (اصحاب کهف) را به درستى براى تو حکایت مىکنیم. آنان جوانمردانى بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند و ما بر هدایتشان افزودیم.
نکته ها
مردم نسبت به فساد و جامعهى فاسد سه دستهاند
الف: گروهى در فساد جامعه هضم مىشوند. (آنان که هجرت نکنند و ایمان کامل نداشته باشند.) کُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِینَ
ب: گروهى که در جامعهى فاسد، خود را حفظ مىکنند. (مثل اصحاب کهف) «إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ
ج: گروهى که جامعهى فاسد را تغییر مىدهند و اصلاح مىکنند. (مثل انبیا و اولیا) یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ
در روایات آمده است که اصحاب کهف، جزو اصحاب و یاران حضرت مهدى (عجّلاللّه تعالى فرجه) خواهند بود
پیام ها
1. داستانسرایى و قصهى حق وحقیقى گفتن، کار هر کس نیست. «نَحْنُ نَقُصُّ
2. داستان اصحاب کهف مهم و مفید است. «نبأ»، خبر مهم و مفید است
3. بهرهگیرى از حقایق و عبرتهاى تاریخ، از روشهاى تربیتى قرآن است
تقدم جان بر مال
آیه بیست و سوم) یونس 41
حضرت در برخورد با عبیدالله بن حر جعفی، که خواست اسب و تجهیزاتش را به امام هدیه دهد روی برگرداند و این آیه را تلاوت فرمود:
لى عَمَلى وَ لَکُمْ عَمَلُکُمْ أَنْتُمْ بَریئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَ أَنَا بَرىءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ
امام حسین علیه السلام بعضی از اصحاب پس از آنکه دعوت امام را نپذیرفتند روى گرداند و فرمود : حال که در راه ما از نثار جان دریغ مى کنى، ما نیز به مال تو نیازى نداریم. سپس این آیه را تلاوت نمود: ما کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلّینَ عَضُداً؛
من هرگز گمراه کنندگان را یار و مددکار نمى گیرم
نیاز امام به یاران مخلص
آیه بیست و چهارم) کهف۵۱
امام حسین علیه السلام از عبیدالله بن حر جعفی پس از آنکه دعوت امام را نپذیرفت و گفت
سپس این آیه را تلاوت نمود: ما کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلّینَ عَضُداً؛ (کهف۵۱) من هرگز گمراه کنندگان را یار و مددکار نمى گیرم.
ما أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لا خَلْقَ أَنْفُسِهِمْ وَ ما کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً (کهف۵۱)
من آنان (ابلیس و فرزندانش) را نه در آفرینش آسمانها و زمین و نه در آفرینش خودشان به شهادت نطلبیدم و من گمراه گنندگان را دستیار خود نمىگیرم.
نکته ها
به حضرت على ع گفتند: تا استقرار یافتن حکومتت، معاویه را بر امارت ثابت نگهدار و پس از قدرت یافتن، او را کنار بگذار!
حضرت فرمود: (ما کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً)
خدا،بىنیاز مطلق است و به هیچ یاورى حتّى در آفرینش نیاز ندارد و اگر امورى را به دیگران مىسپارد، مانند واگذارى تدبیر به فرشتگان، (فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً
از روى عجز و ناتوانى نیست، بلکه از روى حکمت و در مسیر تربیت و رشد انسان است
هشدار امام به ستمکاران
آیه بیست و پنجم ) شعراء 227
سر مطهّر امام را بر درختی آویزان این آیه از آن شنیده شد
و سَیعلم الذین ظَلموا أَیَّ مُنقَلَبٍ ینقلبون آنها که ستم کردند بزودی میدانند که بازگشتشان بکجاست
خداوند در کمین ستمگران است. و آنان که ظلم و ستم کردند به زودی خواهند دانست که به چه کیفر گاهی و دوزخ انتقامی بازگشت میکنند.
روایت شده ابن زیاد، پس از آن که سر مطهر امام حسین(علیه السلام) را تحویل گرفت، آن را به (خولی بن یزید اصبحی) داد و گفت: این را ببر نگهدار و هر وقت خواستم، بیاور. خولی دو زن داشت، اول نزد یکی از آن ها رفت. هنگامی که زن فهمید سر حسین(علیه السلام) را آورده، وی را از منزل بیرون کرد. نزد زن دیگرش رفت و به او گفت: این سر یک خارجی است که بر ابن زیاد خروج کرده و از گفتن اسمش خودداری کرد؛ آن سر را روی خاک، زیر (اِجّانه) (ظرفی که با آن لباس می شویند، مثل طشت) گذاشت.
پاسی از شب گذشت، زن بیرون آمد. دید که نوری قوی از آن سر به سوی آسمان بالا می رود ! نزدیک آمد. صدای قرائت قرآن از آن سر بریده می شنید تا طلوع فجر و آخرین آیه ای که شنید، این بود: (وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ)؛... در آن شب، قضایایی رخ داد که در نهایت آن زن به دست شوهرش شهید شد.
ماجرای کربلا عجیب تر است
آیه بیست و ششم) کهف ۹
أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً آیا پنداشتهاى که اصحاب کهف و رقیم، از نشانههاى شگفت ما بودند؟
سر امام حسین (ع) این آیه شریفه سوره کهف را تلاوت فرمود شاید سرّ تلاوت این آیه مشترکات میان اصحاب کهف و امام حسین (ع) و یاران وى است. اما با وجود این مشترکات، خداوند، داستان حسین (ع) را شگفتتر ساخته است
سر مطهر با زبان فصیح گفت : أَعجَبُ مِن أَصحابِ الکَهفِ قَتلی وَ حَملی کشتن من و گرداندن سرِ من در شهرها از داستان اصحاب کهف نیز تعجب آورتر است
صوت قرآن رسد از نیزه یار نغمه دارد لب خونین نگار
به لبش سوره کهف آمده باز بر سر نیزه کند راز و نیاز
(زید بن ارقم) میگوید : در غرفة خود نشسته بودم. دیدم سرِ بریده امام را به سر نیزه زده و می برند؛ هنگامیکه محاذی منزل من رسید، شنیدم که این آیه را می خواند . از تعجب موهای بدنم راست شد!
صدا زدم: (رَأسُکَ وَ اللهِ یَاابْنَ رَسُولِ اللهِ أعْجَبُ وَ أعْجَبُ؛ به خدا سوگند! سر بریده تو ای فرزند رسول خدا، عجیب تر و عجیب تر است
منتظران شهادت
آیه بیست و هفتم) احزاب 33
امام حسین علیه السلام پس از افتادن مسلم بن عوسجه به سوى شتافت و فرمود: اى مسلم خدا تو را رحمت کند. سپس این آیه را تلاوت فرمود:
وَ مِنَ الْمُؤْمِنین رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیه فَمِنْهم مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظر وَ ما بَدَّلُوا تَبْدیلًا
از میان مؤمنان مردانى اند که به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا کردند برخى از آنان به شهادت رسیدند و برخى از آنها در [همین] انتظارند و [هرگز عقیده خود را] تبدیل نکردند
وقتى خبر شهادت مسلم بن عقیل (ع) را به حضرت (ع) دادند، چشمهایش پر از اشک شد ولى فوراً این آیه شریفه را تلاوت کرد.
کلمهى «نحب» داراى معانى زیادى است ولى در این جا به معناى نذر و عهد و پیمانى است که چه بسا انجام آن منجر به مرگ یا خطر بزرگى شود.
در برابر گروهى که خواهان زندگى در رفاه بودند، «یَوَدُّوا لَوْ أَنَّهُمْ بادُونَ فِی الْأَعْرابِ» گروهى در انتظار شهادتند. وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ
امام حسین علیه السلام در کربلا هنگام وداع با اصحابش و گاهى بالاى سر شهدا این آیه را تلاوت می کردند.
پیام
1- دفاع از حقّ تا مرز شهادت، نشانهى صداقت در ایمان است. «صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ»
-2 تعهّد، لازم الاجرا و عمل به آن نشانه صداقت است. «صَدَقُوا ما عاهَدُوا»
-3 بزرگداشت شهدا، پیام و درسى قرآنى است. «فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ»
-5 انتظار شهادت نیز یک ارزش است. «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ» آمادگى براى لقای خداوند، از صفات مؤمنان است.
-6 باب شهادت باز است. «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ»
-7 شهادت برخى مؤمنان، عامل عقب نشینى یا دلسردى دیگر مؤمنان نمىشود.
(مؤمن با اینکه شهادت دوستان و عزیزان خود را مىبیند، باز خود در انتظار شهادت است) «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ»
-8 مؤمنان واقعى پایبند عهد و پیمان خود با خدا هستند و هیچ چیز حتّى شهادت دوستان و عزیزان، روحیه آنان را تغییر نمىدهد. وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلًا
دفع شر دشمنان
آیه بیست و هشتم) بقره۱۳۷
سلمة بن کهیل میگوید : سر بریده امام را بالای نیزه دیدم که می خواند
(فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فِی شِقاقٍ فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ
اگر آنها (نیز) به مانند آنچه شما بدان ایمان آوردهاید، ایمان بیاورند، همانا هدایت یافتهاند، و اگر سرپیچى نمایند، پس جز این نیست که آنها (با حقّ) در ستیزند و خداوند شرّ آنان را از تو دفع مىکند و او شنوندهى داناست
اگر اهل کتاب، یهود و نصارى، به جاى سرسختى و خودمحورى و تکیه بر مسائل نژادى و قبیلهاى، همانند شما مسلمانان به تمام انبیا و کتب آسمانى ایمان بیاورند و تعصّبات نابجا را کنار بگذارند، حتماً هدایت مىیابند، ولى اگر همچون گذشته، تنها خود را بر حقّ بدانند و دیگران را منحرف بشمارند، آنان در ستیز باحقّ و جدایى از حقّ خواهند بود. البتّه شما مسلمانان به راه خود دلگرم باشید و از تحقیرها و توطئههاى آنان نترسید. چون خداوند شر آنان را از شما دفع و شما را در برابر آنان حمایت و کفایت مىکند، زیرا که او شنواى داناست
پیام ها
1. مسلمانان، الگوى هدایت یافتگان واقعى هستند. «بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ» زیرا به تمام انبیا وکتابهاى آسمانى، ایمان و اعتقاد دارند
2. خداوند متعال، حمایت وکفایت خود را از مسلمانان اعلام نموده است فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ
3. ایمان نیاوردن یهود ونصارى از روى عناد، لجاجت و ستیزهجویى است، نه منطق و استدلال. «وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فِی شِقاق
تفویض امور : إلهی رضاً برضاک
آیه بیست و نهم) کهف ۳۹
ابن شهرآشوب از حافظ سروى نقل مى کند که گفت : وقتی یزید در پی اعتراض سفیر روم به ظلم رفته بر اباعبدالله ، دستور به کشتن او داد ، سر مبارک با صدای بلند فرمود : لا حول و لا قوه الا بالله
این عبارت در قرآن نیامده، اما عبارت لا قُوَّة إِلّا باللّه یک بار به کار رفته است. هر دگرگونی و نیرویی، تنها به دست خدا است. از این رو انسان، با گفتن این ذکر، خود و امور زندگانیاش را به خدا میسپارد. امام حسین(ع) در روز عاشورا پیوسته این ذکر را بر زبان جاری میکرد.
تفویض امور : امام با گفتن إلهی رضاً برضاک، تسلیماً لأمرک، صَبراً عَلى قَضائِک، یا رَبِّ لا معبود سواک، عاقبت ستمگران را به خدا واگذار نمودند
گناه قاتلان کربلا
آیات سی ام) کهف ۹تا۱۳
(حرث بن وُکَیدَۀ) میگوید: من در میان مأموران حمل رأس امام بودم، شنیدم آیات را قرائت کرد؛ و نیز شنیدم که آیه (وَ سَیَعْلَمُ الذین ...) را خواند؛ من در نفس خودم تعجب کرده و مشکوک شدم.
در همان حال صدای امام را شنیدم که فرمود: (یَا ابْنَ وُکَیْدَةَ أ مَا عَلِمْتَ إنَّا مَعْشَرَ الْأئِمَةِ أحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّنَا)؛ ای فرزند وُکیده! آیا نمی دانی که ما امامان نزد خدا زنده ایم؟. پیش خود تصمیم گرفتم که سر را از مأموران سرقت کنم. صدا زد: ای فرزند وُکیده! نمی توانی این کار را بکنی! گناه ریختن خون من به وسیله آن ها از گرداندن سرم بزرگ تر است! آن ها را به حال خود واگذار!.
نادیده گرفتن آیات الهی
آیه سی و یکم) ( غافر۷۰_ ۷۱)
الَّذینَ کَذَّبُوا بِالْکِتابِ وَ بِما أَرْسَلْنا بِهِ رُسُلَنا فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ * إِذِ الْأَغْلالُ فی أَعْناقِهِمْ وَ السَّلاسِلُ یُسْحَبُونَ؛ کسانی که کتاب الهی و آیات ما را دروغ شمردند به زودی (نتیجة کار خود را) می دانند، در آن هنگام که غل و زنجیرها دانند، در آن هنگام که غل و زنجیرها برگردن آنان قرار گرفته و آنها را می کشند.)
در اين آيه انواع عذاب براى كافران مطرح شده است:
الف) شكنجهى جسمى در غل و زنجير. الْأَغْلالُ ...
ب) شيوهى بردن به دوزخ كه با تحقير است. «يُسْحَبُونَ”
ج) اول در آب داغ، سپس در آتش دوزخ. «فِي الْحَمِيمِ ثُمَّ فِي النَّارِ”
د) آتش برافروختهى دوزخ كه هرگز سردى و تخفيف ندارد. «يُسْجَرُونَ”
ه) سؤال از شركاى خيالى كه مايهى شرمندگى آنان است. «قِيلَ لَهُمْ أَيْنَ”
منابع :
تفسیر نور . تفسیر نمونه و (تاریخ مدینه دمشق، ج۷ص ۵۰۹ ) ( بحار الانوار ج 45 ص 34) (المناقب ج4 ص61) ( الفتوح ا بن اعثم ج 5 ص 132) (تاریخ طبری ج 3 ص 296) الفتوح ا بن اعثم ج۵ص۱۳۲)
سوره امام حسین (ع)
در میان شیعه امامیه معروف است که سوره فجر سوره امام حسین (علیه السلام) است و آن به خاطر روایتی است از امام صادق (ع) که : سوره فجر را در هر نماز واجب و مستحب بخوانید فَاِنّما سورَه لِلحُسَین بنِ عَلی
(تفسیرنور الثقلین ج5 ص571)
و دیگر اینکه صاحب نفس مطمئنه را که در آیات آخر این سوره آمده، امام حسین (علیه السلام) معرفی کرده اند و همین امر شاید مهمترین علت شهرت این سوره به نام امام باشد؛
چنان که در روایت دیگری از امام صادق (ع) می خوانیم: یا ایتها النفس المطمئنه را نشنیده ای؟ منظور از این آیه، امام حسین (علیه السلام) است .
او صاحب نفس مطمئنه و راضیه و مرضیه است یاران او نیز از دودمان رسالتند و در روز رستاخیز از خداوند راضی و خدا نیز از آنان راضی است .
هرچه امام حسین علیه السلام به ظهرعاشورا نزدیکترمیشد هیجان و برافروختگی صورت ایشان بیشترمیشد. مثل یک کسی که مدتها عزیزش را ندیده، وقتی به وطنش برمیگردد و به کوچهشان میرسد درآن لحظات آخر میدود
عزاداران امام حسین علیه السلام وقتی به مراکز عزاداری میرسند لب درگاه صدای یا حسین آنها بیشتر میشود.
(بحارالانوار ج36 ص 131)
قرآن ، امام حسین (ع) و نماز
اگر قرآن اَلَّذینَ یُؤمِنونَ بِالغَیبِ وَ یُقیمونَ الصَّلوةَ و همچنین در (کوثر) از نماز سخن به میان مىآورد، امام حسین علیه السلام آن را اقامه مىنماید أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلَاةَ
اگر قرآن مىفرماید وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ ارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ امام حسین علیه السلام نماز را با جماعت آن هم در برابر صفوف دشمن برگزار مىکند
اگر قرآن نحوه ى اقامه نماز در میدان جنگ را به پیامبرصلی الله علیه و آله آموزش مىدهد وَ إِذا كُنْتَ فِيهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاةَ فَلْتَقُمْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَكَ وَ لْيَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذا سَجَدُوا . امام حسین علیه السلام در میدان جنگ نماز را اقامه مىفرماید
اگر قرآن نماز را به عنوان یک منبع انرژىزاى غیبى معرّفى و مؤمنان را امر به استعانت از آن مىفرماید: اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ امام حسین علیه السلام نیز در بحبوحه ى جنگ و مشکلات آن، از نماز استعانت مىجوید
اگر قرآن اقامه ى نماز را در اوّل وقت سفارش مىفرماید؛ قِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا امام حسین علیه السلام نماز ظهر عاشورا را در اوّل وقت اقامه فرمودند
اگر حضرت عیساى مسیح علیه السلام تا زمانى که نفس دارند، مأمور به اقامه نماز شده اند؛ وَ جَعَلَني مُبارَکاً أَيْنَ ما کُنْتُ وَ أَوْصاني بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ حَيًّا امام حسین علیه السلام نیز تا آخرین لحظه همراه نماز است
اگر قرآن از کسانى که تجارت، آنها را از نماز غافل نمى سازد، ستایش مىکند؛ رِجالٌ لا تُلهیهِم تِجارَةٌ وَ لا بَیعٌ عَن ذِکرِ اللّه ِ وَ إِقامِ الصَّلوةِ راجع به امام حسین علیه السلام چه باید گفت که حتّى حفظ جان هم او را از نماز غافل نساخت. امام حسین علیه السلام نه تنها خود نماز خواند که نمازهاى نمازگزاران را نماز کرد
در حدیث مىخوانیم: سه چیز موجب قبولى نماز است: حضور قلب، نماز نافله و تربت سیدالشهدا
امام حسین علیه السلام به خواهرش زینب س مىفرماید: در نمازت به من دعا کن
نماز باید در جامعه و علنى اقامه شود؛ اقیموا الصلوة و امام حسین علیه السلام با آنکه مىتوانست در خیمه نماز بخواند و با اینکه نمازش شکسته بود، در مقابل جمعیت نماز بپا داشت
هنگام اقامه ى نماز در ظهر عاشورا، 30 تیر به سوى حضرت رها شد، یعنى در برابر هر کلمه از حمد و رکوع و سجده تقریبا یک تیر به امام پرتاپ شد.
به راستى نماز چیست که در عصر تاسوعا هنگامى که به سید الشهدا پیشنهاد حمله مىشود، حضرت طى چند نوبت گفتگو جنگ را یک روز به تأخیر مىاندازند و مىفرمایند : إنی أحب الصلوة و نفرمود: مىخواهم نماز بخوانم، بلکه من نماز را دوست دارم .
بسیارى از ما نماز مىخوانیم، ولى چقدر نماز را دوست داریم؟
امام حسین علیه السلام حاضر مىشود تا بدن مبارکشان سوراخ سوراخ شود، ولى ارزش نماز شکسته نشود
سر مقدّس سید الشهدا علیه السلام بر روى نى قرآن مىخواند، یعنى سر از بدن جدا مىشود ولى سر و دل از قرآن جدا نمىشود
امام حسین (علیه السلام) ، تجسم عینی زندگی قرآنی
1. اخلاص و رضایت الهی
اکسیر حیاتبخشی که به کارها و افکار، رنگ جاودانگی میبخشد اخلاص و انجام عمل برای رضای الهی است
خداوند در قرآن از بندگان مؤمن خویش خواسته که کارها را فقط برای رضای او انجام دهند صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَة (بقره138) رنگ الهی بگیرید و چه چیز از رنگ الهی نیکوتر است
و در آیه دیگر أَن تَقُومُواْ لِلَّهِ مَثْنَی وَ فُرَدَی دو به دو و به تنهایی برای خدا به پا خیزید
قرآن در ستایش طبقه ای از مجاهدان راه حق و تشویق آنها میفرماید: إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّة (توبه111) در حقیقت خدا از مؤمنان جان و مالشان را به [بهای] این که بهشت برای آنان باشد خریده است .
خداوند در این آیه بهشت را بهای جان و مال مؤمنان جهادگر میشمارد * اما در آیه ای دیگر در ستایش تعدادی از انسانهای بلند پرواز میفرماید: وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّه (بقره207) در این آیه آنان که جانشان را با عشق به خدا میفروشند هدفشان در بهشت فقط رضای الهی است (حماسه و عرفان247)
امام حسین علیه السلام هدف اصلی سفر به کربلا را تحصیل رضای الهی میداند از اینرو در آغاز سفر و کنار قبر جدّ بزرگوارش صلی الله علیه و آله از خداوند میخواهد که او را به این همه موفق بدارد و راهی در پیش رویش بگذارد که رضای او و رضای رسولش در آن است (بحار الانوار ج44 ص328)
این معنا در خطابه های دیگر آن بزرگوار نیز کاملاً مشهود است (بحارالانوار ج44 ص377)
اخلاق کریمانه : سخاوت، عفو و گذشت، احسانگری و دستگیری بینوایان نموده ایی از اخلاق کریمانه ای است که در جای جای قرآن میتوان آنها را جست و امام حسین(علیه السلام)، شاگرد مکتب قرآن تجسم عینی این صفات و اوصاف دیگر قرآنی است
3. گذشت : گذشت عالیترین کرامت انسانی است، به ویژه آن که آدمی قدرت بر انتقام نیز داشته باشد. آموزههای قرآنی نه تنها به عفو در مقابل بدی تأکید دارند بلکه در سطحی بالاتر توصیه میکند که جواب را با خوبی پاسخ دهید وَ أَن تَعْفُواْ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَی (بقره237) گذشت کردن شما به تقوی نزدیکتر است
وَ لَا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِی أَحْسَن (فصلت34) و نیکی با بدی یکسان نیست [بدی را] به آنچه بهتر است دفع کن
دستیابی حضرت اباالفضل العباس علیه السلام به آب و نیاشامیدن آن، جانفشانی دو تن از یاران امام در ظهر عاشورا که جهت اقامه نماز تن خود را سپر بلای آن حضرت ساختند و به شهادت رسیدند، ارادتهایی که اصحاب آن حضرت در شب عاشورا ابراز کردند
و در روز عاشورا تا زنده بودند نگذاشتند که از بنی هاشم وارد میدان شود و بنی هاشم نیز تا زنده بودند نگذاشتند امام علیه السلام وارد میدان شود و ... همه و همه نمونه هایی بیمانند ایثارند که در قیام امام حسین جلوه گر شد.
4. تواضع و فروتنی : قرآن کریم از یک سو به نکوهش تکبر میپردازد: وَ لَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًا (اسراء37) در روی زمین با تکبّر راه مرو فَبِئْسَ مَثْوَی الْمُتَکَبِّرِین (زمر72) بد جایگاهی است جایگاه متکبران .
و از سوی دیگر لزوم تواضع را گوشزد میکند وَ عِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَی الْأَرْضِ هَوْنًا (فرقان63) بندگان خدای رحمان کسانیاند که در روی زمین به نرمی [و بدون تکبّر] گام بر میدارند وَ اخْفِضْ جَنَاحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِین (شعراء215)
امام حسین علیه السلام نیز صاحب این سیره ارزشمند قرآنی بود.
مسعده گوید : گذر امام حسین به فقیرانی افتاد که گلیم خود را پهن کرده و خود را بر آن افکنده بودند (و غذا میخوردند) و حضرت را دعوت نمودند، حضرت به زانو نشست و با آنان هم خوراک شد
سپس این آیه فوق را تلاوت نمود. آنگاه فقرا را به منزل خویش دعوت نمود. پس برخاستند و همراه حضرت به منزل او آمدند. حضرت به کنیز خود فرمود: آنچه را ذخیره میکردی بیرون بیاور .
5. سخاوت : «جود و سخاوت» از فضایل مهم اخلاقی است، هر اندازه «بخل» نشانه پستی و حقارت و ضعف ایمان و فقدان شخصیت است «جود و سخاوت» نشانه ایمان و شخصیت والای انسانی است یُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیْهِمْ و َلَا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِّمَّا أُوتُواْ وَ یُؤْثِرُونَ عَلَی أَنفُسِهِمْ وَ لَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَة... (حشر9) هر کس را که به سوی آنان کوچ کرد. دوست دارند و نسبت به آنچه به ایشان داده شده در دلهایشان حسد نمییابند، هر چند در خودشان احتیاجی، [مبرم ] باشد
وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَی حُبِّهِ مِسْکِینًا وَ یَتِیمًا وَ أَسِیرًا * إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنکُمْ جَزَاءً وَ لَا شُکُورًا (انسان8 و 9) و غذای (خود) را با این که به آن، علاقه (و نیاز) دارند به مسکین و یتیم و اسیر میدهند (و میگویند) ما شما را به خاطر خدا اطعام میکنیم و هیچ پاداش و سپاسی از شما نمیخواهیم .
امام حسین علیه السلام اسوه سخاوت بود. روایت شده که «ابوهشام قناد» از بصره برای امام کالا میآورد و آن حضرت از جای برنخاسته همه را به مردم میبخشید.
6. احسانگری : «انس» گوید نزد امام حسین نشسته بودم در این هنگام یکی از کنیزان آن حضرت وارد شد و با دسته ریحانی که به آن حضرت هدیه کرد سلام و تحیت گفت .
حضرت نیز به او فرمود: تو در راه خدا و برای خدا آزادی. أنس میگوید: من به آن حضرت عرض کردم: این کنیز با چند شاخه ریحان که اهمیتی ندارد به شما تحیّت گفت، حال شما او را آزاد میکنید؟
حضرت فرمود: حقتعالی ما را چنین تربیت کرده وَ إِذَا حُیِّیتُم بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّواْ بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا (نساء86) و چون به شما درود گفته شد شما به [صورتی] بهتر از آن درود گویید یا همان را [در پاسخ] بر گردانید
7. امر به معروف و نهی از منکر : امر به معروف و نهی از منکر محور تحقق یافتن حکمیت ارزشها و محو پلیدیها است بنای رفیع جامعه اسلامی بر ستون مستحکم امر به معروف و نهی از منکر گذاشته شده و امت مسلمان بهترین امتی هستند که برای امر به معروف و نهی از منکر برانگیخته شدند .
امام حسین ع مصداق این آیه بود: وَلْتَکُن مِّنکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَأُوْلَئکَ هُمُ الْمُفْلِحُون (آل عمران104) باید از میان شما گروهی به نیکی دعوت کنند و به کار شایسته وادارند و از زشتی بازدارند و آنان همان رستگارانند
آن بزرگوار هدف قیام خود را اصلاحطلبی و امر به معروف و نهی از منکر معرفی کرد از اولین مراحل امر به معروف که همان اندرز و نصیحت است آغاز کرد و بارها و بارها یزیدیان را پند داد
و تا آخرین مرحله که گذشتن از جان خویش است در راه احیای این عنصر مهم کوشا بود. میفرماید: اِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الأِصلاح فی أَمّةِ جَدّی محمد ص اُریدُ أَن آمُرَ بِالمَعروف وَانهی عنِ المُنکر...؛ من برای اصلاح در امت جدم محمد ص قیام کردم و امر به معروف و نهی از منکر را طالبم... (بحار الانوار ج44 ص329)
8. ایثار : ایثار یکی از جلوههای عرفانی قیام امام حسین علیه السلام و بلکه از زیباترین آنهاست جلوهای که قرآن کریم بسیار بر آن تأکید کرده و در نمودهای مختلف ظاهر گشته است
شهادت در راه خدا و انفاق مال که آیات بسیاری درباره آنها نازل شده از این جمله است اوج ایثار و از خودگذشتگی را در لیلهالمبیت که علی علیه السلام به جای پیامبر خوابید میتوان ملاحظه کرد
و خداوند مدال وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّه (بقره207) را درباره آن بزرگوار نازل کرد
در سوره انسان نیز درخشش دیگری از این فداکاری را که ناظر بر اهلبیت است ملاحظه میکنیم وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَی حُبِّهِ مِسْکِینًا وَ یَتِیمًا وَ أَسِیرًا * إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّه
اساس قیام امام حسین علیه السلام و یاران آن بزرگوار که برگرفته از مکتب آن حضرت است بر محور از خودگذشتگی است
عدم قبول بیعت امام با امویان و از خود گذشتن برای اثبات حقیقت نمونه بارز ایثار آن بزرگوار بود.
دستیابی حضرت اباالفضل العباس علیه السلام به آب و نیاشامیدن آن، جانفشانی دو تن از یاران امام ع در ظهر عاشورا که جهت اقامه نماز تن خود را سپر بلای آن حضرت ساختند و به شهادت رسیدند
ارادتهایی که اصحاب آن حضرت در شب عاشورا ابراز کردند و در روز عاشورا تا زنده بودند نگذاشتند که از بنی هاشم وارد میدان شود و بنی هاشم نیز تا زنده بودند نگذاشتند امام علیه السلام وارد میدان شود .
9. توکّل : یکی دیگر از آموزههای ارجمند قرآنی توکل است کارها را به خدا سپردن و دل از هر چه غیر اوست برکندن، به یک مبدأ خبیر قادر تکیه کردن و در راه او گام برداشتن است چرا که قرآن خود فرموده است:
و مَن یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُه (طلاق3) هر کس بر خدا توکل کند خدا او را کافی است
عَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُون (ابراهیم 12) امام حسین علیه السلام در طول سفر خود به کربلا، خدا را تنها تکیه گاه خود میداند
در دومین سخنرانی خود در روز عاشورا پس از آن که هر دو سپاه آماده نبرد شدند خطاب به سربازان عمر سعد فرمود: سخن مرا بشنوید و عجله نکنید...
پس [در] کارتان با شریکان خود همداستان شوید تا کارتان بر شما مشتبه ننماید و درباره من تصمیم گرفته مهلتم ندهید بی تردید سرور من آن خدایی است که قرآن را فرو فرستاده و همواره دوستدار شایستگان است (بحارالانوار، ج 45، ص 6)
10. جامع اضداد : عده ای چنین میپندارند که انسانهایی که اهل عبادت و تهجد، عرفان و خلوت گزینیاند در صحنه اجتماع حضوری مؤثر نداشته و بالعکس انسانهای حماسی و قاطع، از روحیه لطیفی برخوردار نیستند
قرآن از یک سو نجوای وَ مِنَ الَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّک ( اسراء79) سر میدهد و از سوی دیگر بانگ وَ قَاتِلُواْ الْمُشْرِکِینَ کَآفَّة (توبه36) بر میآورد و حسین علیه السلام نیز چنین بود آمیزهای از حماسه و دلاوری و شجاعت و عرفان و معنویت .
دعای عرفه امام حسین علیه السلام سراسر زمزمه های عارفانه او با معبود خویش است: الهي مَن كانَت محاسِنُه مَساوِي فكيف لايكونُ مَساوِيه مَساوِي (دعای عرفه) خدایا کسی که خوبیهایش بدی است چگونه بدیهایش بدی نباشد
جملات عارفانه امام تنها یک روی سکه شخصیت است اما روی دیگر شخصیت حماسی و قهرمانی است که با سلاح خون به دیدار شمشیر میرود و چنین میسراید که: اِنْ کانَ دینُ مُحَمَّدٍ لَمْ یَسْتَقِم اِلاَّ بِقتلی یا سیوف خذینی (اعیان الشیعه/ 581) اگر دین محمد صلی الله علیه و آله جز با کشتن من پایدار نمیماند پس ای شمشیرها مرا دریابید
سرور و سالار شهیدان از جمله کسانی بود که به این مقام شریف نائل گشته بود و همواره یاد خدا میکرد موقع حمله به دشمن ذکر لاحول ولا قوّة اِلّا باللَّه العلی العظیم میگفت
هنگام احساس خطر مرگ انا للَّه و انا الیه راجعون بر زبان جاری میساخت. هنگام رسیدن به کربلا از بلاها و مصیبتهای آن به خدا پناه میبرد الّلهم أَعوذُبِکَ مَنِ الکَربِ وَ البَلاء
11. جاودانگی : قرآن کریم کتابی است که با گذشت زمان رنگ کهنگی بر چهره مفاهیم بلندش نمینشیند و همواره ماندگار و جاودانه است
مردی از امام صادق علیه السلام سؤال کرد چگونه است که قرآن با بحث و گفتگو در مورد آن فرسوده نمیشود و همواره شاداب و تازه است؟
حضرت فرمودند: بدان جهت که خداوند قرآن را مخصوص عصر و دورانی خاص قرار نداد همچنانکه آن را به مردم خاصی اختصاص نداده است بلکه قرآن برای همه اعصار جدید و نزد هر گروهی تا به قیامت تازه است (بحار الانوار، ج 17، ص 213. )
از آنجا که سرشت سیره گفتاری و رفتاری امامحسین علیه السلام با آموزههای قرآنی عجین گشته است، شخصیت، قیام و سیره او جاودانه است
حضرت زینب، شیر زن کربلا، این جاودانگی را پیشبینی کرده و خطاب به امام سجاد در دلداری آن حضرت بعد از واقعه دلخراش عاشورا میفرماید: بر فراز آرامگاه پدرت قبلهای ترتیب خواهد داد که نشانههایش کهنه نمیگردد و گذشت روزگار آن را از بین نمیبرد .
هر چه ستمگران برای نابودی آن کوشش کنند، هرگز به خواسته خود نائل نمیشوند، پیوسته شکوه و جلال آن رو به افزایش است (مقتل مقرم، ص 397 - 398)
.12 حق تلاوت قرآن : در قرآن، ایمانآورندگان به این کتاب الهی کسانی معرفی شدند که حق تلاوت را بجا آورند: الَّذِینَ ءَاتَیْنَهُمُ الْکِتَابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلَاوَتِهِ أُوْلئکَ یُؤْمِنُونَ بِه (بقره121) کسانی که کتاب آسمانی به آن دادیم و آن را چنان که باید میخوانند ایشانند که بدان ایمان دارندامام صادق علیه السلام : آیاتش را روشن و شمرده میخوانند، سعی میکنند معنایش را بفهمند، احکام و فرامینش را به کار میبندند و به وعدههایش امیدوارند و از عذابش میترسند...به خدا سوگند که حق تلاوت قرآن به حفظ آیات و پشتسر هم خواندن حروف و کلمات و تلاوت سوره ها و مطالعه حواشی آن نیست... (تنبیه الخواطر و نزهه النواظر، ج 2، ص 236)ر قسمتی از زیارتنامه اش میخوانیم: أشهد أنّکَ... تَلَوتَ الکتاب حَقَّ تِلاوَتِهِ... گواهی میدهم که تو حق تلاوت قرآن را ادا نمودی (کامل الزیارات، ص 371)و نیز آن حضرت خدا را به خاطر فراگیری معنای قرآن و رسیدن به مقام فقاهت دینی حمد و سپاس میگوید: اللهم اِنی اَحْمَدُکَ عَلی ان اَکْرَمْتَنا بِالنَّبُوَّةِ وَ علَّمْتنَا القرآن و فقَّهتَنا فی الدّین (تاریخ الطبری، ج 3، ص 315)
13. حق گویی : قرآن کریم خود سخن حق است وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْیَقِین (حاقه51) وَ أَنزَلْنَآ إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِ ... (مائده48)
امام حسین علیه السلام نیز زندگی و گفتارش بر مبنای حق و راستی بود چرا که بر مبنای آیه تطهیر امامان از هر گونه ناحق و پلیدی دور هستند
در بخشی از زیارت آن بزرگوار که خطاب به ایشان است میخوانیم: أَنَّ الحقَّ مَعَکَ و اِلَیْکَ وَ أنتَ أهْلُهُ و مَعْدِنُه همانا حق با تو و به سوی توست و تو اهل حق و معدن آن هستی. (بحار الانوار ج 100 ص 294 و 20)
14. چند بُعدی بودن :
قرآن کریم کتابی است که از زوایای مختلف میتوان به آن نگریست هر چند همه این ابعاد در یک جهت و آن هم هدایتگری است .
آیات قرآن که خود را هدایتگر مردم میداند هدی للنّاس (بقره185) طوری تنظیم شده است که هر کس میتواند به مقدار سطح فکر خود از خرمن معارف و مآثر آن خوشه ای بر گیرد هم برای عارفان، حکیمان و سایر اندیشوران برنامه هدایتی دارد و هم برای توده مردم و اعراب بیابانگرد
سالار شهیدان، حسینبن علی علیه السلام همانند قرآن در چهره های گوناگون برای مردم جهان درخشید برای عارفان در چهره دعای عرفه، برای زمامداران حامی قسط و عدل و حامی مستضعفان و محرومان در چهره نهضت و قیام علیه طغیانگران امویان برای پرهیزکاران در چهره تارک دنیا و برای دیگران در چهره های دیگر.. (حماسه و عرفان، ص 229 - 230)
15. حضور در محضر الهی : عارف، عالم را محضر خدا میداند و او را شاهد و ناظر بر جمیع امور می شمارد قُلِ اعْمَلُواْ فَسَیَرَی اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُون (توبه105) و بگو [هر کاری میخواهید] بکنید که به زودی خدا و پیامبر و مؤمنان در کردار شما خواهند نگریست
امام حسین علیه السلام در روز عاشورا بعد از شهادت اصحاب سرش را به آسمان بلند کرد و گفت: الَّلهُمَّ اِنّک تَری ما یُصْنَعُ بولد نبیّک خدایا تو شاهدی که با پسر پیغمبر تو چه میکنند (بحارالانوار ج44، ص321)
همچنان که پس از شهادت طفل شیرخوار دست مبارک خود را زیر گلوی او گرفت وقتی که دستش پر از خون شد آن را به طرف آسمان پاشید و گفت : هَوّن عَلی ما نَزَل بی أنّه بعین اللَّه آن چه که این مصیبت را بر من آسان میکند این است که این مصایب در محضر خدا و منظر او واقع میشود
امام در قتلگاه و عروجگاه، عصر عاشورا در نیایشی عاشقانه با تن و بازوی زخمدار چنین عرضه میدارد: بر قضا و حکم تو صبر میکنم، ای خدای من، جز تو خدایی نیست ای فریادرس فریادگران .
16. خوف و خشیت الهی : قرآن کریم مؤمنان را میستاید که فقط از خدا میترسند و جز او از کس دیگر هراس ندارند : الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّه ... (احزاب39) کسانی که پیامهای خدا را ابلاغ میکنند و از او میترسند و از هیچ کس جز خدا بیم ندارند
سیره عملی امام حسین علیه السلام در جریان کربلا مصداق واقعی این آیه است چرا که اگر ترس از نابودی خود و فرزندانش را داشت هرگز پای به این صحنه پرمخاطره نمیگذاشت .
امام علیه السلام در زمره عارفانه خود در دعای عرفه چنین میفرماید که: الّلهم اخشاک کأنی أراک (دعای عرفه) خدایا مرا آنچنان قرار ده که از تو بیمناک باشم به طوری که گویا تو را میبینم.
17. مقام ذکر : از دیگر اوصاف پارسایان رسیدن به مقام ذکر است یاد خدا را در دل داشتن و همواره به یاد او بودن، یاد خدا مایه آرامش است أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَنُّ الْقُلُوب (رعد28) و مؤمنان راستین آنانند که خرید و فروش و مشغولیات دنیوی آنها را از یاد خدا غافل نمیسازد رِجَالٌ لَّا تُلْهِیهِمْ تَجارَةٌ وَ لَا بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّه... (نور37) سرور و سالار شهیدان از جمله کسانی بود که به این مقام شریف نائل گشته بود و همواره یاد خدا میکرد موقع حمله به دشمن ذکر لاحول ولا قوّة اِلّا باللَّه العلی العظیم میگفت (بحارالانوار ج45ص 50) هنگام احساس خطر مرگ اناللَّه و انا الیه راجعون بر زبان جاری میساخت (بحارالانوار ج 44 ص 379)
هنگام رسیدن به کربلا از بلاها و مصیبتهای آن به خدا پناه میبرد الّلهم أَعوذُبِکَ مَنِ الکَربِ وَ البَلاء
و بالاخره دشمنان خود را سرزنش میکند که : شیطان بر شما مسلط شده و یاد خدای بزرگ را فراموشتان ساخته، ننگ بر شما و آنچه میخواهید، ما از خداییم و به سوی خدا باز میگردیم (پیشین، ج 45، ص 6)
امام حسین (ع) ، تجسم عینی زندگی قرآنی
.18 صبر و تسلیم : صبر در برابر مصیبتها و تسلیم در برابر اراده الهی یکی دیگر از خصلتهای نیک عارفان است یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاَةِ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ (بقره153)امام در وصیتنامه به محمدبن حنفیه نوشته : هر کس مرا رد کند و از یاری من سر باز زند صبر میکنم تا خدا بین من و قوم اموی حکم کند که او بهترین حکم کنندگان است (بحارالانوار ج44 ص330)صبحگاه عاشورا یاران خویش را چنین به صبر فرا میخواند که : ای کریم زادگان! صبوری کنید زیرا مرگ چونان پلی است که شما را از سختیها و آسیبها عبور داده و به بهشتهای پهناور و نعمتهای جاودانه میرساند.. (معانی الاخبار ص289)در قتلگاه و عروجگاه، عصر عاشورا در نیایشی عاشقانه با تن و بازوی زخمدار چنین عرضه میدارد: بر قضا و حکم تو صبر میکنم، ای خدای من، جز تو خدایی نیست ای فریادرس فریادگران (مقتل مقرّم ص283)19. عبادت : «عبادت» پیوند مخلوق با خالق و اوج کمال انسانی و ارج بخشیدن خداوندی است که نعمات فراوانی به ما عطا کرده است قرآن، گاه پرستش را هدف آفرینش و گاه عامل نفی سلطه های شیطانی، و گاه زمینه وحی و پیامبری و ... معرفی میکند وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُون (ذاریات56) و جن و انس را نیافریدیم جز برای آن که مرا بپرستند .
امام حسین علیه السلام عبد صالح خدا بود و تجسم عینی آیات الهی، در عین حال که پهلوانی بزرگ بود، عابدی تمام عیار و عارفی کامل در پیشگاه الهی بود .
«عقاد» نیز گوید : علاوه بر نمازهای پنجگانه نمازهای دیگر بجای آورد و علاوه بر روزه ماه رمضان در ماههای دیگر هم روزهائی را روزه میگرفت و در هیچ سال حج خانه خدا از او فوت نشد مگر آن که ناچار به ترک شده باشد. (منبع پیشین ابوالشهدا73) امام حسین علیه السلام انس ویژه ای با نماز داشت از برادرش حضرت اباالفضل علیه السلام خواست یک شب از امویان مهلت بگیرد تا در آن شب فقط به دعا، نماز، تلاوت قرآن و استغفار و راز و نیاز با خدا بپردازد.
20. عزت طلبی و ذلّت ستیزی : عزّت از آن خداست و هر کس طالب عزت است باید آن را نزد خدا بجوید مَن کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعًا (فاطر10)
در قرآن خطاب به پیامبر وَ لَن تَرْضَی عَنکَ الْیَهُودُ وَلَا النَّصاری حَتَّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم (بقره120) یهود و نصاری هرگز از تو خشنود نخواهند شد تا زمانی که از آنان تبعیت کنی بنابراین در صورتی که پیامبر ذلت تبعیت از آنان را بپذیرد تا آنها از او خشنود میگردند و توطئه نکنند اما در ادامه آیه خداوند به پیامبر دستور میدهد که بگوید: إِنَّ هُدَی اللَّهِ هُوَ الْهُدَی (بقره120) به طور قاطع و با عزت تمام سخن آنان را رد کند
امام علیه السلام در روز عاشورا در مقابل سپاه دشمن فریاد بر آورد که : آگاه باشید که زنازاده پسر زنازاده (ابن زیاد) مرا بین دو چیز مخیّر ساخته یا شمشیر کشیده آماده جنگ شوم و یا لباس ذلّت بپوشم و با یزید بیعت نمایم ولی ذلت از ما بسیار دور است (لهوف ص139 مقتل الحسین للخوارزمی ص9 و10)
سیره امام حسین علیه السلام نیز بر مبنای همین حبل متین الهی بود و لحظهای تن به ذلت و سر به خواری نداد و سطر سطر قیام او نشانگر عزتمداری و پایداری بر راه هدایت الهی بود .
عاشورا ، مهمترین سوره از قرآن ناطق
إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ حق تعالی در قرآن کریم به مؤمنین امر میفرماید تا با بذل مال و امکانات و موقعیت اجتماعی و حدّاکثر تلاش و کوشش در راه خدا و بذل جان و استقبال از مرگ و قتل و شهادت خود و دوستان و اقوام و خاندان و استقبال از اسارت و شکنجه و زندان و تبعید و تهدید برای رضای خدا و دفاع از دین خدا مجاهدت نمایندو عالیترین درجه تجسّم عملی و عینی ویژگیهای برجسته و ارزشمندیاست که حق تعالی تحت عنوان ویژگیهای مؤمنین و متقین و ابرار و عبادالرّحمن و حزب الله و رجال الهی و موقنین و صابرین و سابقین و تائبین و مقیمین الصلوة و دهها عنوان دیگر از خواص بندگان خویش در قرآن کریم مطرح فرمودهالتَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاکِعُونَ السَّاجِدونَ الآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنکَرِ وَ الْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَاگر در آیات مذکور تدبّر شود، اسراری از توبه، از عبادت، از حمد، از روزه، از نماز، از سجده، از مجاهدت با اموال و انفس و معامله با خدا و از اسرار فوز عظیم و از اسرار امر به معروف و نهی از منکر و از اسرار مراقبت از حدود و ارزشهای الهی بر ما متجلّی خواهد گشت که تا قبل از آن بیبهره بودیمچنین پیوندی بین عاشورا و تمامی آیات عرفانی و اخلاقی در قرآن و ویژگیهای انبیاء و صدّیقین و الشهدا و اولیاء و ابرار و متقین و موقنین و صابرین و حزب الله و مؤمنین حقیقی وجود داردچنین پیوندی بین عاشورا و تمامی آیات در دفاع از دین خدا و اجرای دستورات الهی در برخورد با منافقین و ضالّین و خائنین به اسلام و قرآن وجود داردگویا حضرت قرآن ناطق و قرآن عملی و قرآن مجسم و قرآن متجلّی و مشهور است که در روز عاشورا تجلّیات آیات وجود خود را برای اهل معرفت به نمایش گذاشته عالیترین درجة تجسّم عینی و عملی آیات فوق در عاشورا توسط حضرت بوجود آمده و تمامی ظرائف و اسراری که حق تعالی در آیات فوق مطرح فرموده و یا مستتر نموده در عاشورا تجسّم یافته او حقیقت توبه، و عبادت حقیقی، حقیقت حمد، و روزهداری حقیقی، حقیقت رکوع و سجود حقیقی و حقیقت امر به معروف و نهی از منکرحقیقی و حقیقت محافظت و پاسداری از حدود و ارزشهای الهی را از رسول خدا و اهل البیت او آموخته و خود زاهدترین و عابدترین و عارفترین فرد زمان خود پس از رسول خدا و اهل البیت علیهم السلام بوده است تجلی آیات قرآن در قیام عاشوراآیات صبر و صابرین آیات رضا و مرضیّین آیات خضوع و خاضعین آیات جهاد و مجاهدین آیات معرفت و عارفین آیات توکل و متوکلین آیات ابرار و برّ آیات یقین و موقنین آیات تقوی' و متقین آیات ایمان و مؤمنین آیات علم و عالمین آیات عشق و ایثار و مؤثرین آیات امر به معروف و آمرین آیات نهی از منکر و ناهین آیات حفاظت از حدود الهی و حافظین آیات صلوة و مقیمین و خاشعین آیات ذکر الله و الذاکرین آیات حزب الله و فائزین آیات انصار و اصحاب حقیقی رسول خدا و صدها آیات دیگر همه و همه یکباره در روز عاشورا از وجود حضرت متجلّی گشت.اکنون حضرت در روز عاشورا تمامی حقیقت و اسرار آیات مذکور در مراقبت و دفاع از دین خدا و حدود الهی را مجسّم فرموده است و لذا حقیقتاً و بدون هرگونه اغراق و گزافهگویی، میتوان گفت حضرت به صورت عینی و عملی آیات فوق در عالیترین درجة آن را در عاشورا متجلّی فرموده استگویا تمامی آیات مذکور یکباره در روز عاشورا بواسطة فیوضات وجود مطهّر حضرت متجلّی گشته و صورت عینی و عملی و ناطق یافته است و همانگونه که بر رسول خدا نازل شده بود از فرزند رسول خدا به سوی خدا صاعد گشت و این تجلّیات تفسیر آن روایت معروف از رسول خداست که فرمود
حسین منّی و انا من حسین؛ و لذا به روشنی و بدون هیچگونه مبالغه و اغراق میتوان گفت که عاشورا آیاتی از قرآن وجود حسین است و همانگونه که بر هر مسلمان و بر هر مؤمنی طبق آیات شریفة قرآن واجب است در آیات قرآن تدبّر نماید، نیز واجب است که در آیات وجود قرآن ناطق حضرت در روز عاشورا تدبّر نماید
آیات اخلاق در سیمای امام حسین علیه السلام
همنشینی با تهیدستان :
زیبایی های صفاتش دلربا و روح نواز است و نگاه و رفتارش ظهور آیات حقّ، و مکارم اخلاقش تجلّی بخش فلسفه بعثت پیامبر ص است که فرمود: بعثتُ لاِ ُتَمِّمَ مَکارِمَ الاَخْلاقِ (میزان الحکمه ج9 ص321 باب النبوّة).
عصمت و قداست او در آیه تطهیر با جلوهای پرفروغ انعکاس یافته و بر عشق الهی و ایثار او کریمه و یطعمون الطعام علی حُبّه شاهد و گواه است
زیبایی و جمال روح و اعتدال جسمانی اش با نام حسین ع شکوهی افزون یافته؛ زیرا که حسین یعنی زیبایی و براساس روایت، نامی است که خداوند آن را برایش برگزیده است.
او چنان است که خود فرمود : بحُسنِ خلیقةٍ و علوّ همّة لیالٍ فی الضلالة مُدْلَهِمَّة و یأبی اللّه الاّ ان یُتمَّه از یُرید الجاهدون لیُطْفئوه سَبَقْتُ العالمین الی المعالی؛ و لاح بحکمتی نورالهدی فی یُرید الجاهدون لیُطْفئوه یُرید الجاهدون لیُطْفئوه (بحارالانوار ج44 ص194)
با اخلاق نیک و همت بلند، از همه جهانیان به قلّه های فضیلت پیشی گرفتم و با حکمت من، نور هدایت در شبهای تاریک و دیجور گمراهی درخشید منکران میخواهند این نور را خاموش کنند؛ ولی خداوند نخواسته که این نور خاموش شود .
اکنون جلوه های آیات الهی را در چهره پرفروغش مرور مینماییم و نظاره گر پرتوی از شکوهمندی زیباییهای اخلاقیاش میگردیم.
قرآن، تقوا را معیار ارزشمندی و کرامت انسانها را در برخورداری هرچه بیشتر از آن میداند و با اندیشه اصالت قدرت و ثروت، مبارزه گرده و آن را در نظام ارزشی خویش مُلغی ساخته است
وَ اصْبِرْ نفسَکَ مَعَ الّذین یَدعُون ربَّهُم باِلْغَداوة وَالْعشِیِّ یُریدون وَجْهَهُ و لاتَعْدُ عیناک عَنْهُمْ تُریدُ زینةَ الحیوةِ الدُّنْیا وَ لاتُطِعْ مَنْ اَغْفَلنا قَلْبَهُ عَن ذِکرنا وَاتَّبَعَ هَویهُ وَ کانَ اَمرُهُ فُرُطاً کهف28
با کسانی باش که پروردگار خود را صبح و شام میخوانند و تنها رضای او را میطلبند. و هرگز به خاطر زیورهای دنیا، چشمان خود را از آنها برمگیر و از کسانی که قلبشان را از یاد خود غافل ساختیم. اطاعت مکن؛ همانها که از هوای نفس پیروی کردند و کارهایشان افراطی است.
مفسّران در شأن نزول آیه، نوشته اند که: عدّه ای از ثروتمندان مغرور به حضور پیامبر ص رسیدند و در حالی که به «اصحاب صفّه» و تهیدستان پاک سیرت همانند سلمان، ابوذر، عمّار و صهیب اشاره میکردند، گفتند: اگر تو در بالای مجلس بنشینی و اینگونه افراد را که بدنی بدبو و جامه هایی پشمینه برتن دارند، از خود دور کنی با تو همراه خواهیم شد و به سخنانت گوش خواهیم داد
تنها وجود این افراد است که مانعی عمده برای حضور ما در مجلس شما شده است. در این زمان آیه فوق نازل شد و جایگاه متعالی صفّه نشینان تهیدست را که قلبی مالامال از عشق و اخلاص داشتند، بیان داشت. پس از آن پیامبر ص به جستوجوی آنان برخاست و در حالیکه آنان را در آخر مسجد یافت، فرمود: الحمدللّه الّذی لم یَمُتْنی حتّی اَمَرَنی اَنْ اَصْبِرَ نفسی مع رجالٍ من امّتی معکم المحیا و معکم الممات حمد خدا را که مرا نمیراند تا این که به من دستور داد با شما باشم. زندگی ام با شما و مردنم نیز با شما خواهد بود. (مجمع البیان ج3)
گذشتگانِ این مستکبران نیز همین ایراد را با نوح پیامبر ع در میان گذاشتند که قرآن میفرماید: اشراف کافر قومش (در پاسخ نوح) گفتند: ما تو را جز بشری همچون خودمان نمیبینیم و کسانی را که از تو پیروی کرده اند، جز گروهی پست و ساده لوح مشاهده نمیکنیم و برای شما فضیلتی نسبت به خود نمیبینیم؛ بلکه شما را دروغگو تصوّر میکنیم
سپس قرآن پاسخ نوح ع را بیان میکند وَ ما انَا بِطارِد الّذین آمنوا اِنّهم مُلاقوا ربّهم هود27 و 28 من آنها را که ایمان آورده اند، از خود دور نمیکنم، چرا که آنها پروردگارشان را ملاقات خواهند کرد. (اگر آنها را از خود برانم، در دادگاه قیامت خصم من خواهند بود.) در راستای همین تفکّر مادّی جمعی از بنی اسرائیل پس از برگزیده شدن طالوت به فرماندهی، گفتند: چگونه او بر ما حکومت کند با اینکه ما از او شایسته تریم و او ثروت زیادی ندارد؟!
قرآن کریم پاسخ اشموئیل پیامبر ع بیان میدارد قالَ اِنَّ اللّهَ اصْطَفیهُ عَلَیْکُمْ و زادَهُ بِسْطَةً فیِالْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ بقره247 گفت: خداوند او را بر شما برگزیده و او را در علم و (قدرت) جسم، وسعت بخشیده است. با دقت در سیره اخلاقی ابی عبداللّه علیه السلام نیز همین جلوه های متعالی و مفاهیم بلند را مشاهده میکنیم :
الف) انسانهای وارسته از هر طبقه و نژاد، گرد هم آمده اند تا عاشقانه ترین نظام عزّت و کرامت انسانی را در کربلا تجسّم بخشند
یکی از آنها «جون» است که قبلاً غلام ابی ذرغفاری بوده. با گوهر محبت و ولایت در کربلا حضور یافته است و بی اعتنا به تحقیر دنیاگرایان، عزّت خویش را در همراهی سیدالشهدا علیه السلام دیده است
هریک از یاران ابی عبداللّه علیه السلام به سوی نبرد حرکت میکند و مدتی نمیگذرد که بدنش نقش زمین میشود و به ملکوت اعلی پر میکشد. او نیز خود را آماده میکند تا در صف بلاجویان دشت کربلا قرار بگیرد؛ پس به حضور امام حسین علیه السلام میرسد و میگوید: بدنم بدبو و رنگم سیاه و بی بهره از نسب و قبیله هستم؛ امّا شوق بهشت، بیتابم کرده است . پس بهشت را ارزانی مندار تا بوی بدنم خوش و حسب و نسب من شرافت یابد و صورت من سفید گردد. به خدا سوگند! از شما جدا نخواهم شد تا خون من با خون پاک شما مخلوط گردد
سپس از امام حسین علیه السلام رخصت طلبید و به میدان شتافت؛ مبارزه ای شگفت نمود تا اینکه بر زمین افتاد. اگرچه سراسر وجودش عشق و محبّت به امام بود و تنها آرزوی او از این دنیا، این بود که یکبار دیگر نگاهش بر چهره پرمهر ابی عبداللّه علیه السلام نقش بندد، اما تصوّرات پیشین او، که در پیشگاه حضرت آن را اظهار کرد، به او اجازه نمیدهد که از ابی عبداللّه علیه السلام بخواهد تا بر بالینش حاضر گردد
ولی بر خلاف این تصوّرات، مشاهده میکند که امام بر بالین او حاضر گشته و دعای خویش را بدرقه راه آخرتش مینماید اللّهُمَّ بِیِّضْ وَجْهَهُ، و طَیِّبْ ریحَهُ وَ احْشُرْهُ مَعَ الاَبْرارِ و عَرِّفْ بَیْنَه و بَیْنَ محمّد و آل محمّد
بارالها! روی او را سفید گردان و بوی او را خوش کن و بین او و محمد و آل محمد آشنایی و شناسایی ده
اکنون او ظهور قرآن ناطق را با دیدگان خویش مشاهده نموده و عزّت و افتخار انسانی خویش را در پناه او، متحقّق دیده و خویش را در کاروانی از نور میبیند که دور از امتیازات مادّی و فخر فروشی های ناپسند، به سوی کمال انسانی گام مینهد و در استمرار حرکت بلال، جُوَیبر، سلمان و صُهیب، خود را با جامعه برین که اینک رهبرش سیدالشهدا علیه السلام است، رو به رو میبیند. (بحارالانور ج45، ص22 و 23 )
ب) روزی امام حسین علیه السلام از کنار جمعی از فقرا گذشت، عبای خود را پهن و نان خشکی را بر آن نهاده و میخوردند. چون آن حضرت را دیدند، او را دعوت کردند، حضرت نزد ایشان نشست و فرمود: اگر این مال صدقه نبود، آن را میخوردم . سپس فرمود: برخیزید به سوی خانه من آیید. آنان را با خود به خانه برد و میهمان کرد و لباس به آنها هدیه کرد و دستور داد تا پول نیز به آنان بدهند. (بحار ج44، ص191)