تولي و تبري

                                                 آثار اعمال در قرآن ؛ظلم و ستم

ظلم و ستم، ضد ارزش و پدیده ای است که با فطرت هر انسانی مغایرت دارد و در تمام مکاتب الهی و مادی و نیز اقوام و ملل، مطرود و زشت شناخته شده است. شاید بتوان گفت که پس از کفر و شرک، که آنها نیز مصادیقی از ظلم می باشند، از چیزی بدتر و سهمگین تر از ظلم و ستم در قرآن یاد نشده.

انواع ظلم : ظلم بر سه نوع است:
1- ظلم به خویشتن
2- ظلم به مردم و سایر موجودات
3- ظلم به مکتب
در بین انواع ظلم، ظلم به مکتب و دین، مهم ترین و بزرگ ترین نوع ظلم است مفسر تفسیر نور درباره بزرگ ترین و بدترین نوع ظلم ذیل آیه 7 سوره صف نوشته است:
1- کسی که نه بشارت عیسی و نه معجزات پیامبر اسلام را می پذیرد و همه را یکسره سحر میداند، مرتکب بزرگ ترین افترا گردیده و ظالم ترین فرد است.
2- افترا به انبیای الهی، افترا بر خداست. آنان به پیامبر ص گفتند: سحر مبین، خداوند عمل آنان را افترا بر خدا معرفی می کند.
3- افترا بر خدا و دین خدا، بدترین نوع افتراست.
4- بزرگ ترین ظلم، جلوگیری از رشد و معرفت و حق گرایی و عبادت مردم است.
5- بدترین نوع ظلم آن است که بر ظالم، اتمام حجت شده باشد و او ظلم کند.
6- نتیجه افترا بر خداوند، محرومیت از هدایت الهی است.
7- هدایت و ضلالت به دست خداوند است، لیکن انسان زمینه های آن را با اختیار و اراده خود فراهم یا نابود می کند.
در آیات قرآن کریم مصادیق مختلفی برای انواع و اقسام و ظلم و ستم ذکر شده است که از ترک اولی پیامبران و ظلم به خود آنها که کم ترین نوع آن است تا بدترین نوع ظلم و ستم راشامل می شود. در واقع، براساس آیات قرآن مجید، هر ترک اولی و هر گناهی که از انسان سربزند، نوعی ظلم به خود یا دیگران است و چنانچه درصدد استغفار و جبران برنیاید، گرفتار عواقب آن می شود. آدم و حوا(ع) هنگامی که ترک اولی کردند و از درخت ممنوعه خوردند، فوراً به درگاه خداوند متعال استغفار کردند و اظهار داشتند: ربنا ظلمنا انفسنا وان لم تغفرلنا و ترحمنا لنکونن من الخاسرین (آدم و حوا) گفتند: پروردگارا! ما به خودمان ستم کردیم؛ و اگر ما را نبخشی و به ما رحم نکنی، از زیانکاران خواهیم بود. (اعراف 23)

مصادیق ظلم و ستم در آیات قرآن
خداوند متعال در آیات قرآن کریم، هشتاد و یک گروه را ظالم و ستمگر نامیده است. این افراد و گروه ها عبارتند از:
1- کسانی که زنانشان را نگه می دارند تا آنها را اذیت کنند. (بقره 231)
2- گروهی از قوم گوساله پرست حضرت موسی(ع) (یهود) (بقره54)
3-گروهی از قوم موسی، که سخن خدا را تغییر دادند (بقره 59)
4-مشرکان (بقره 165)
5-کفران نعمت کنندگان (بقره57)
6-متجاوزین از حدود الهی (بقره 229)
7- کفار (بقره 254)
8-قوم ثمود (اسراء 59)
9-یاری کنندگان ظالمان (انعام 129)
10-خورندگان مال یتیم با زور و کلک (نساء 10)
11-کسانی که به خدا دروغ می بندند (آل عمران 94)
12-تکذیب کنندگان پیامبران الهی (نحل 113)
13- کسانی که از غیرخدا و پیامبر و احکام اسلامی داوری می طلبند (نور 50)
14-تهمت زنندگان به پیامبران الهی (فرقان8)
15- قوم نوح (عنکبوت14)
16-انکارکنندگان آیات الهی (عنکبوت 49)
17-مسخره کنندگان و لقب زشت دهندگان به مؤمنان (حجرات 11)
18-دوستان ستمگران (ممتحنه11)
19- کسانی که مرتد می شوند (آل عمران 86)
20-بدکاران (آل عمران192)
21-قاتلان (مائده 29)
22-کسانی که زیرسلطه یهودیان و مسیحیان می روند (مائده51)
23-کسانی که عیسی را پسرخدا می دانند (مائده 72)
24-تجاوزکنندگان از حق و دستورات الهی (مائده 107)
25-شهادت دهندگان و قسم خوردگان دروغ (مائده 107)
26- تکذیب کنندگان پیامبراسلام و آیات الهی (انعام 33)
27-طردکنندگان مؤمنان (انعام 52)
28-منافقین (حشر17)
29- درخواست کنندگان عذاب الهی (انعام 58)
30- ایرادگیرندگان به آیات الهی (انعام 68)
31- ترک کنندگان امر به معروف و نهی از منکر، (انعام 129) (طبق روایات)
32- گمراه کنندگان مردم (انعام 144)
33-فسادکنندگان در زمین (اعراف 5)
34- نزدیک شدگان به درخت ممنوعه در بهشت (اعراف 19)
35- گناهکاران (اعراف 41)
36- دوزخیان (اعراف 44)
37- گوساله پرستان بنی اسرائیل (اعراف 148)
38- فرعونیان و کفار قریش (انفال 54)
39- کسانی که افراد نابرابر را با هم برابر می کنند (توبه 19)
40- منافقان و پیروانشان (توبه 47)
41- کسانی که مبنای کارهایشان باطل است (توبه 109)
42- کسانی که براساس علم و آگاهی به تکذیب یا تأیید نمی پردازند (یونس 39)
43-کسانی که به خدا دروغ می بندند (هود 18)
44- کسانی که حرف باطل می زنند (هود 31)
45- پرداخت کنندگان خمس و زکات (انعام 129)
46- همجنس بازان (هود 83)
47- دزدان (یوسف 75)
48- مخالفان پیامبران (ابراهیم 13)
49- پیروان شیطان (ابراهیم 22)
50- پیروان مکتب غیرالهی (ابراهیم 27)
51- قوم شعیب (حجر 78)
52- لجاجت کنندگان دربرابر حق (اسراء 82)
53- کارگزاران طاغوت (کهف 29)
54- شیطان پرستان (کهف 50)
55- انسانهای بی تقوا (مریم 72)
56- کسانی که قانون الهی را زیرپا می گذارند و می شکنند (انبیا 11)
57- کسانی که با بشارتها و انذار پیامبران بیدار نمی شوند (انبیاء 46)
58-ترک اولی کنندگان (انبیاء 88)
59- سنگدلان (حج 53)
60- پرستش کنندگان غیرخدا (حج 71)
61-فرعونیان (شعرا11)
62-کسانی که از هوا و هوس خود پیروی می کنند (قصص 50)
63-کسانی که به دعوت انبیا توجه نمی کنند (فاطر 37)
64-کسانی که دل مردم بی گناه را می سوزانند (صافات 63)
65- غافلان (زمر 24)
66-گناه کاران (غافر 18)
67-منحرفین از راه حق (شوری 21)
68-زشت کاران (شوری 22)
69-تعدی کنندگان به حق دیگران (شوری 41)
70-کسانی که خود و خانواده هایشان را جهنمی کرده اند (شوری 45)
71-پیروی کنندگان از هوسهای جاهلان (جاثیه 19)
72-تکبرکنندگان (احقاف 10)
73-شیطان (حشر17)
74-عالمان بی عمل (جمعه 5)
75-تحریف کنندگان کتاب الهی و کتمان صفات پیامبر اسلام (جمعه 7)
76-بخیلان (حدید 24)
77-طغیان کنندگان در برابر دستورات الهی (انسان 31)
78-استفاده کنندگان نادرست از نعمت های الهی (ابراهیم 34)
79- خیانت کنندگان در امانات (احزاب 72)
80-قاتلان انبیاء (آل عمران 182)
81-دوستان و همنشینان با بدها (ق 29)
اکنون بد نیست که بدانیم از نظر قرآن مجید، که همان نظر خداوند سبحان است، ظالم ترین افراد و گروه ها چه کسانی هستند؟ این شناخت، به ما کمک می کند که وضع اندیشه، گفتار و کردارمان را با آیات وحی تطبیق دهیم و چنانچه متصف به یکی از این صفاتی که خداوند متعال درباره ظالمان ذکر فرموده هستیم، توبه کنیم، گناهانمان را با انجام کارهای صالح جبران کنیم و از این رذیله مهلک و خانمان برانداز، جدا دوری گزینیم.

آه مظلوم و خشم الهی

ظلم و ستم از مهم‌ترین عوامل خشم الهی است. ظلم در سه مرتبه ظلم به نفس، ظلم به خدا و ظلم به دیگران، به معنای خروج از دایره عدالت و حکم عقل و شرع است، چرا که موجب خروج انسان از مسیر آفرینش و فلسفه و اهداف آن است. در این میان مظلومی که توانایی دفاع از خود را ندارد، بسیار خطرناک‌تر است؛ زیرا در این زمان دادخواه او خداوند است و خداوند به آه مظلوم، چنان ظالم را می‌گیرد که هیچ امید به رهایی او نیست. در مطلب پیش رو برآیند ظلم و آثار آن تبیین شده است.
نسبت حق با عدالت و ظلم
یکی از راه‌های شناخت هر چیزی مراجعه به نقیض و ضد آن است. اگر عدالت را به معنای قرار دادن هر چیزی در جای مناسب آن یا اعطای حق هر صاحب حقی گفته‌اند، این بدان معنا خواهد بود که ظلم به معنای عدم قرار دادن هر چیزی در جای مناسب و عدم اعطای حق هر صاحب حقی است. از این رو راغب اصفهانی در فرهنگ قرآن در تعریف ظلم گفته است: ظلم، قرار دادن چیزی در غیر جایگاه اختصاصی و مناسب خودش است؛ به کم کردن باشد یا به زیاد کردن، به تغییر زمان باشد یا به تغییر مکان.(مفردات الفاظ قرآن کریم، ص 537- 538، «ظلم»)
البته راغب در تعریفی دیگر می‌گوید: ظلم، به تجاوز از حقی که به منزله نقطه مرکزی دایره است، گفته می‌شود. (همان) در این تعریف‌ها ارتباط تنگاتنگی میان حق و عدالت و ظلم برقرار شده است. این بدان معناست که شناخت حق برای درک معنای حقیقی و واقعی، عدالت و نقیض و ضد آن یعنی ظلم؛ لازم و ضروری است؛ زیرا تا حق را نشناسیم، نمی‌توانیم از رابطه مثبت و منفی عمل با آن سخن بگوئیم و حکم کنیم که آیا عمل مطابق با حق بوده یا مطابق آن نبوده است.
به سخن دیگر، عدالت و ظلم ناظر به اعمال انسانی است زمانی که با حق سنجیده شود؛ اما این حق چیست که اعمال با چنین شاخص و معیاری سنجیده می‌شود تا معلوم گردد بر مدار عدالت است یا ظلم؟
از آنجایی که مسلمانان همه چیز را براساس خدا و توحید می‌سنجند، کشف معنای حق آسان است؛ زیرا مسلمانان هر اصل از اصول اخلاقی و مانند آن را به مبانی باز می‌گردانند که از منابعی اخذ شده است. منبع همه امور از جمله مبانی اصول اخلاقی و ارزشی، خداوند است. برای این اساس، خاستگاه حق، خداست؛ چه حق را به معنای حقیقت و امر ثابت و واجب بدانیم که در برابر باطل قرار می‌گیرد و جمع آن حقایق است؛ و چه حق را به معنای سزاواری بدانیم که جمع آن حقوق است. به این معنا که خداوند خاستگاه و منشأ حق است که همه حقایق هستی از آنجا نشأت می‌گیرد؛ چنانکه خداوند خاستگاه حقوقی است که برای هر موجودی به شکل تکوینی و تشریعی اثبات شده و او سزاوار آن است.
خداوند در آیه 53 سوره فصلت بیان می‌کند که خداوند حق و منشأ و خاستگاه حقایق است؛ چنان که در آیه 60 آل‌عمران و آیات دیگر بیان می‌کند که خداوند خاستگاه هر حق و حقوقی است که برای کسی یا چیزی ثابت شده و او سزاوار آن دانسته شده است.
این بدان معناست که اگر بخواهیم نسبت اعمال خود را با حق بسنجیم و حکم به عدالت یا ظلم کنیم، می‌بایست خدا را به عنوان خاستگاه حقیقت و حقوق بشناسیم؛ زیرا این خداست که حقی را برای کسی ثابت می‌کند و عقل و شریعت کاشف آن حق ثابت است نه این که عقل و شریعت واضع حق و بوجود آورنده آن باشد. درحقیقت، حقی که شاخص برای ارزیابی است، همان خداوند و احکام تکوینی و تشریعی اوست و عقل و شریعت، آن حقیقت را برای ما آشکار می‌کند و ما به کمک عقل و شریعت آن حقیقت را کشف می‌کنیم. بنابراین، میزان سنجش عدل و ظلم همان خداوند خواهد بود. پس هنگامی که سخن از قرار دادن هر چیزی در جای مناسب و حق می‌کنیم، به معنای آن است که می‌بایست خدا و حکم الله را بشناسیم تا هر چیزی را در جای خود قرار داده و عادلانه رفتار کنیم و اگر خدا و حکم الله را نشناسیم هر کاری که انجام می‌دهیم غیرعادلانه و ظالمانه خواهد بود. این جاست که باید گفت بدون خدا و شناخت احکام تکوینی و تشریعی‌اش، سخن گفتن از عدالت عقلی و شرعی، امری گزاف است و نمی‌توان بدون خدا و شریعتش، قایل به عدالت شد و یا در مدار عدالت حرکت کرد. از این رو منکران خدا و یا شریعت هرگز نمی‌توانند مدعی عدالت و عدالت‌خواهی باشند و در مدار آن حرکت کنند؛ چنانکه سخن گفتن اینان از اخلاق و اصول اخلاقی جز مزاح و تمسخر اخلاق چیزی نیست؛ زیرا حتی اگر اصولی داشته باشند، این اصول تا به مبانی و منابع یعنی حق تعالی بازنگردد، بی‌اصل و ریشه است که برایند آن نیز چیزی جز نسبیت در امور اخلاقی و بازی کردن با مسایل اخلاقی نیست.

اقسام سه‌گانه ظلم و ستم
اکنون که رابطه اعمال انسانی را با حق و حق تعالی دانستیم و معلوم شد که عدالت و ظلم، نوعی داوری درباره اعمال انسانی براساس شاخص حق نیست، به طوری که اگر از حق تعالی و احکام او دور شویم ظلم کرده و در مدار و محور آن بگردیم عدالت ورزیده‌ایم، به سادگی می‌توان از اقسام و انواع ظلم سخن به میان آورد؛ زیرا هر انسانی یا نسبت به خودش ظلم می‌کند و به جای پرستش خدا و حرکت در مدار حق به دور خواسته‌های نفسانی و هواهای شهوانی خود می‌گردد، یا آنکه در حق خدا ظلم می‌کند و در اعمال و رفتارش خدا را نادیده می‌گیرد یا آنکه در حق دیگری ظلم می‌کند و حقوقش را زیر پا می‌گذارد.
در آیات قرآنی ظلم خدا به انسان نفی شده است و خداوند بارها با صراحت بیان کرده که هیچ ظلم و ستمی از سوی خداوند به بشر نمی‌شود؛ زیرا هیچ انگیزه‌و عاملی نیست که موجب شود تا خداوند به انسان ظلم روا دارد؛ چرا که خداوند مالک و پروردگار همه هستی از جمله انسان است و نقصی ندارد که با ظلم جبران کند، یا هر عامل دیگری که موجب شود ظلم و ستمی روا دارد. (آل عمران108 و 117 و 182)
اما ظلم انسان به خدا، با عقاید، رفتار و اعمال نادرست و تعدی از حدود الهی اتفاق می‌افتد. خداوند در آیه 14 کهف از ظلم انسان به خدا از طریق شرک سخن به میان آورده است. به این معنا که توحید، عین عدالت است و کسی که شرک می‌ورزد در حقیقت از مدار حق خارج شده و به خدا ظلم روا داشته است.

اما ظلم به خود به این است که انسان حقوق همه قوای نفسانی خویش را ادا نکند و با گرایش به شهوات و لگدمال کردن عقل و فطرت اجازه ندهد تا حق آنان ادا شود. در این صورت انسان به خودش ظلم روا داشته است که در آیاتی از جمله آیه 97 نساء و 17 و 19 سبا به آن اشاره شده است.
ظلم به دیگران به عناوین گوناگونی اتفاق می‌افتد که از جمله آنها حق خوری و یا عدم ادای حق دیگران است. البته در آیات قرآنی برخی از مصادیق ظلم به خود بگونه‌ای بیان شده که شامل ظلم به دیگران نیز هست، به این معنا که برخی از رفتارهای ظالمانه نسبت به دیگری پیش از آنکه ظلم به دیگری باشد، ظلم به خود است؛ زیرا وضعیت خودش را با این‌گونه کارها سخت‌تر و دشوارتر می‌کند. به عنوان نمونه ظلم به همسر (بقره213)، استهزاء و تمسخر دیگران (نحل33و 34)، استکبار در برابر حق (عنکبوت، آیات 39 و 40)، تجاوز از حدود الهی (بقره، آیات 230 و 231)، ترک اطاعت از خدا و پیامبر (نساء64)، تکبر در برابر حق (نحل،28 و 29)، جرم و جنایت (زخرف74 و 76)، عجب (کهف، آیات 34 و 35) شرک (یونس106) و مانند آن به عنوان مصادیق ظلم به خود و دیگران در آیات قرآنی بیان شده است.

امان از دادخواهی مظلوم به خدا
انسان‌ها هنگامی که گرفتار ظلم از سوی دیگران هستند می‌بایست واکنش نشان دهند. این واکنش از واکنش درونی آغاز و به واکنش رفتاری و بیرونی پایان می‌یابد. ازنظر اسلام در برابر ظلم نمی‌توان ساکت نشست، بلکه گام نخست، مخالفت و مبارزه درونی و باطنی با ظلم و ظالمان است. موافقت با ظلم به معنای منظم بودن (ظلم‌پذیری)، امری ناپسند و مذموم است.
در برخی از موارد انسان در شرایطی است که نمی‌تواند بر ظالم مسلط شود و او را از ظلم بازدارد. در اینجا صبر به معنای شکیبایی و استقامت، یک راهکار در قرآن مطرح شده است. به عنوان نمونه وقتی مسلمانان توانایی مخالفت و مبارزه با مشرکان مکه را نداشتند و از سویی دیگر نمی‌توانستند مهاجرت کنند، خداوند از مسلمانان می‌خواهد تا صبر پیشه کنند. این صبر به معنای مقاومت و استقامت در برابر ظلم است. به اینکه در درون، منکر ظلم آنان بوده و همواره در کمین باشند تا از کوچک‌ترین فرصت بهره‌گیرند و خود را از ظلم برهانند. چنین صبری در برابر ظلم یک واکنش مثبت و نوعی مبارزه منفی است؛ چرا که همواره هوشیار و بیدار هستند تا از ظلم برهند و ظالم را بر جای خود نشانند. موقعیت سنجی و کمین کردن از لوازم چنین رفتاری در برابر ظلم ظالمان است. (نحل41 و 42)
از دیگر رفتارهائی که مظلوم باید در پیش گیرد، دادخواهی است. البته ازنظر قرآن دادخواهی می‌بایست به افرادی صورت گیرد که خودشان بر جایگاه حق نشسته باشند. از همین رو دادخواهی به سوی طاغوت، مذموم و ناپسند شمرده شده است؛ زیرا طاغوت کسی است که به ناحق در جای حق نشسته و قدرت و دولت و حکومت و حاکمیت را در دست گرفته است.
مظلوم اگر قدرت آن را دارد که احقاق حق نماید و عدالت بستاند باید این کار را انجام دهد و با مراجعه به قاضی عادل حق خود را بگیرد. ازنظر قرآن حتی مجاز است تا برای دادخواهی سخنان درشت بگوید و ظالم را رسوا کند. (نساء، آیه148)
اما اگر مظلوم قدرتی نداشت و همه راه‌ها بر او بسته شد می‌تواند به درگاه خداوند شکایت برد و امر خودش را به خداوند واگذار کند که در این صورت خداوند به عنوان وکیل و کفیل مظلوم وارد عمل می‌شود و شخص ظالم را به سختی می‌گیرد.
امیرالمؤمنین(ع) در پاسخ به این سؤال که بین آسمان و زمین چه مقدار فاصله است فرمود: فاصله میان آسمان و زمین به اندازه کشیده شدن یک آه و دعای یک مظلوم است (بحار/ ج10 ص88) مرحوم کلینی در کافی از امام باقر(ع) نقل می‌کند که وقتی هنگام رحلت پدرم امام سجاد(ع) فرا رسید، مرا به سینه‌اش چسباند و گفت: پسرم! تو را به آن چیزی وصیت می‌کنم که پدرم در لحظه مرگش به من وصیت کرد و به چیزی که امیرالمؤمنین(ع) به امام حسین(ع) وصیت کرده بود و آن اینکه: بترس از ظلم کردن به کسی که جز خدا کمک کاری ندارد. (کافی ج2، ص91)

ستمگرترین افراد و گروه ها یازده گروهند

در بین افراد و گروه هایی که در قرآن کریم به عنوان ظالم و ستمگر نامیده شده اند یازده گروه در صف «ستمگرترین ها» قرار دارند که عبارتند از:
1- کسانی که مردم را از ذکر نام خدا در مساجد منع می کنند (بقره 114)
2- کتمان کنندگان شهادت (بقره 140)
3- تکذیب کنندگان آیات الهی و افترازنندگان به خداوند (انعام 21)
4- کسانی که به دروغ می گویند به من وحی می شود (پیامبران دروغین) (انعام 93)
5- گمراه کنندگان مردم (انعام 144)
6- کسانی که از آیات الهی رویگردانند (انعام 157)
7- کسانی که به خدا دروغ می بندند (کهف 15)
8- تکذیب کنندگان حق و حقیقت (عنکبوت 68)
9- تکذیب کنندگان سخن حق و درست (زمر 32)
10- قوم نوح (نجم 52)
11- کسانی که به اسلام دعوت می شوند و آن را رد می کنند (صف 7)

آثار ظلم و ستم
ظلم و ستم آثار مخرب و مهلک فراوان دارد، به طوری که می توان گفت این بلای خانمان برانداز، دنیا و آخرت، روح و جسم و در یک کلام همه چیز ظالمان و ستمگران را به ورطه نابودی و نیز جسم و روح انسان را به عذاب و خواری دنیوی و ذلت و بدبختی ابدی می کشاند! و این آثار، آثار رفتار خود آنهاست و خداوند متعال هیچ ظلم و ستمی در حق هیچ موجودی در دنیا و آخرت نمی کند. شاید به همین دلیل است که امیرالمؤمنین علی(ع) فرموده اند:... به خداوند قسم که اگر اقلیم های هفتگانه را همراه با آنچه در زیر آسمان ها است را به من بدهند که خداوند را با گرفتن پوست جوی از دهان مورچه ای نافرمانی کنم، هرگز چنین نخواهم کرد!!(2) جا دارد که همه بنا به توصیه آیه 45 ابراهیم، از سرنوشت ظالمان و ستمگران تاریخ عبرت بگیریم و با مشاهده آخر و عاقبت ننگین و مهلک آنها، از این پدیده زشت و شرم آور و تباه کننده انسان دوری کنیم.

بعضی از آثار ظلم در قرآن عبارتند از :
1- ظالمان در دنیا و آخرت گرفتار عذاب می شوند (کهف87)
2- عذاب سختی در روز قیامت ستمکاران را فرا می گیرد (یونس 54)
3- قتل گوساله پرستان بنی اسرائیل (بقره 54)
4- در دوزخ همراه و همنشین شیطان می شوند (زخرف 39)
5- در معرض عذاب سهمگین الهی قرار دارند (بقره 165)
6- از راه حق گمراه می شوند و آمرزیده نمی شوند (نساء 168-167)
7- نسل نامناسب از آنها باقی می ماند (انعام 45)
8- مسخ شدن به صورت میمون (اعراف 166)
9- هلاکت (یونس 13)
10- عذاب همیشگی (یونس 52)
11- فرود آمدن عذاب آسمانی بر آنها (هود 67)
12- مهلت نمی یابند (نحل 85)
13- بدبختی (کهف 59)
14- شفاعت شامل حالشان نمیشود (مومنون 27)
15- در معرض تهدید الهی قرار دارند (شعرا 227)
16- ویران شدن خانه و شهر ستمکاران (نمل 52)
17- معذرت خواهی آنها در قیامت پذیرفته نمی شود (روم 57)
18- باید آتش دوزخ را بچشند. (سبا 42)
19- مورد بازخواست قرار می گیرند (صافات 22)
20- اگر همه زمین را هم بدهند، از عذاب نجات نمی یابند (زمر 47)
21- عذاب دردناک در انتظار آنها است (زخرف 65)
22- در برزخ عذاب می شوند (طور 47)
23- گرفتار عذاب بزرگ می شوند (فرقان 19)
24- چیزهای پاک بر گروهی از آنها حرام می شود (نساء 160)
25- هدف صاعقه قرار می گیرند (نساء 153)
26- افسوس و پشیمانی شدید در قیامت دارند (فرقان 27)
27- رستگار نمی شوند (انعام 21)
28- سخت جان می دهند (انعام 93)
29- طوفان شدید و رگبار بر سر آنها فرود می آید (عنکبوت 14)
30- نزد خداوند نگهداشته می شوند (سبا 31)
31- یاوری در قیامت ندارند (شوری 8)
32- در هنگام مرگ مورد ضرب و شتم ملائکه واقع می شوند (نساء 97 و نحل 28)
33- عهد خدا به آنها نمی رسد (بقره 124)
34- خدا دوستشان ندارد (آل عمران 57)
35- هدایت نمی شوند (آل عمران 86)
37- جایگاه بد اخروی دارند (آل عمران (151)
38- به خواری ابدی گرفتار می شوند (آل عمران 192)
39- باید در دنیا منزوی شوند (انعام 68)
40- لعنت خدا بر آنهاست (اعراف 44)
41- ضرر کنندگان واقعی اند (اسراء 82)
42- آتش دوزخ آنها را احاطه می کند (کهف 29)
43- از جهنم نجات نمی یابند (مریم 72)
44- دشمنی طولانی و عمیق با حق دارند (حج 53)
45- آخر عاقبت بد و وحشتناک دارند (قصص 40)
50- منقرض و نابود می شوند (انعام 45)
51- بازقوم شکنجه می شوند (صافات 63)
52- عذاب دائمی دارند (شوری 45)
53- در آتش می روند (حشر 17)

1- تفسیر اطیب البیان ذیل آیه 7 صف 2- نهج البلاغه صبحی صالح کلام 224 ص 346

منع تعامل با ظالمین در وصیت امام امیرالمؤمنین(ع) به کمیل «علیه الرحمه» آمده است: یا کمیل لاتطرق ابواب الظالمین مبادا در خانه ستمکاران را بکوبی و با آنان همدم گردی... ای کمیل! اگر مجبور شدی با آنان هم مجلس شوی، پیوسته خدا را یاد کن و بر او توکل نما و از شر آنان به خدا پناه بر. از آنان چشم برگیر، سر به زیر انداز و با قلب خود، کارشان را انکار کن. بلند خدا را به بزرگی یاد کن تا آنان بشنوند و هیبت تو آنان را بگیرد و از شرشان در امان باشی- مستدرک الوسایل ج 13 ص124

                                                    مواضع مخالفان اسلام

29- سیمای جامعه کفر و نفاق، سبقت در فساد و گناه است. «آیات 61 و 62 مائده»

30 - قدرت های استکباری با صرف ثروت های کلان که از راه نامشروع به دست آورده سعی می کنند سد عن سبیل الله شده و مردم را از حق بازدارند تا هرچه بهتر و بیشتر بتوانند به غارت منابع و ملت ها بپردازند.36 انفال87 طه
31- روش قدرت های نرم طاغوتی در برابر برخورد نرم اولیای الهی تعدی و تداوم طغیانگری است.45 و 56 و 57و 60 طه

32- دین سازی، بدعت و نوآوری در دین و آیین و تحریف که توسط دانشمندان و علمای وابسته به کفار صورت می گیرد، یکی دیگر از راهکار های مخالفین اسلام جهت موازی سازی با اسلام و مبارزه و نابودی آن است.79 بقره 33- سران کفر به جای پرستش خدای یگانه، نمادهای مادی را مورد پرستش قرار می دهند و دیگران را نیز به آن دعوت می نمایند. 51 و 54 بقره

34- فاسقان پیمان با خدا را می شکنند، پیوندها را قطع می کنند و در زمین فساد می نمایند. 27 بقره

35- طاغوت ها از مشاوران، و علمای وابسته و هنرمندان و سوءاستفاده از برتری های علمی درجهت منحرف کردن مردم از جبهه حق و غارت منابع آنان بهره می گیرند. 85 و 98 طه 184اعراف 34توبه 67 احزاب36 و 37 غافر

36- پیروی از گمان و هوای نفس، ضایع کردن نماز و احکام اسلام و تکبر و حسادت در برابر جبهه حق یکی دیگر از راهکارهای مخالفان اسلام است. 16 طه- 87 بقره- 59 مریم- 116انعام- 36 یونس- 59 هود

37- بهره گیری از فنون هنری و هنرهای نمایشی و تجسمی و تبلیغات رسانه ای با استفاده از سخنگویان باطل و اظهارنظرها و القای شبهات خصوصا برای نسل جوان با برگزاری جلسات اعم از سمینار و... جهت خاموش کردن نور الهی و شست وشوی مغزی مردم از دیگر راهکارهای دشمنان اسلام است. 32 توبه 85 و 88 طه 45 اعراف 19 هود

38- مشرکان، منافقان و مخالفان پیامبران به پیمان ها و قراردادهای منعقده طرفین پایبند نیستند و زبان و دل آنان یکی نیست. 7 و 8و 9 و10 توبه- 155 نساء -منافقان پیمان شکنی کرده و روحیه دروغگویی و نفاق دارند. 77 توبه

39- مخالفان با گذشتن دست بر دهان حقگویان صدای آنان را در گلو خفه می کنند. 9 ابراهیم

40- کفار همه را به کیش خود می خوانند در صورتی که مقاومت نمایند آنان را اخراج و تبعید می نمایند. « 13 ابراهیم» و کسانی را که بگویند «ا... پروردگار ماست» از شهر و دیار خود به ناحق اخراج می کنند. 40 حج

41- کفار در تبلیغات خود بر ضد پیامبران و رهبران الهی، خلقت هستی را بی هدف و باطل می پندارند. 27 ص

42- تهدید، ارعاب، شکنجه، قطع اعضای بدن، تعقیب، اخراج، تبعید، سنگسار کردن، قتل و سوزاندن، شبیخون به آنان و جاسوسی علیه پیامبران و رهبران الهی و پیامبران آنان در رأس برنامه های مخالفین اسلام اعم از کفار و منافقین است. 

43- مخالفین انبیاء تبلیغات درون گروهی داشته به طوری که روش های شیطنت آمیز را به یکدیگر می آموزند و به تبادل تجربه در گمراه کردن هرچه بیشتر مردم می پردازند. « 112 انعام- 69 آل عمران»

44- یکی از راهکارهای مخالفین اسلام نفوذ در دل جبهه حق با ایمان آوردن ظاهری برای جمع آوری اطلاعات و شناسایی افراد حقجو و در نهایت بازگشت از ایمان و اظهار آن به افراد مؤمن جهت تضعیف جبهه حق می باشد. « 72 آل عمران»
45- اگر خوبی و موفقیت به اهل حق رسد دشمنان غمگین و هراسان می شوند و اگر شکست یا بد به اهل حق وارد شد آنان به خوشحالی می پردازند. « 120 آل عمران»

46- مخالفان آگاهانه و از روی غرض ورزی به انکار و کتمان حقایق می پردازند و هم خود و هم دیگران را گمراه می سازند. « 70 آل عمران- 44 نساء- 146 بقره»

47- منافقین داخلی اسلام نداشتن تخصص و فنون در برخی زمینه ها اعم از نظامی و... را بهانه ای برای ترک وظیفه خود خصوصاً در هنگامه سختی ها و خطرات قرار می دهند. « 167 آل عمران»

48- منافقین در جبهه های حق و باطل اعم از احزاب و گروه های گوناگون و... نیرو داشته و با ظاهرسازی و عدم بیان روشن مواضع در دل پایگاه های مسلمانان و دشمنان اسلام جای پایی برای خود پیش بینی می کنند تا هر کدام موفق شدند منافعشان حفظ شود. « 142 نساء»

49- قرآن کریم وضعیت منافقان را این چنین ترسیم می کند: بین کفر و ایمان سرگشته اند، نه با این گروهند و نه با آن گروه و خداوند هر که را گمراه کند برای او راه نجاتی نخواهی یافت. « 143نساء»

50- نبوت یک جریان و سنت دائمی و همچون زنجیر به هم پیوسته است. مخالفین انبیاء با تأیید بعضی پیامبران و تکذیب بعضی دیگر می خواهند در این میانه راهی در پیش گیرند که مطابق هوس آنان باشد. « 150 نساء»

51- مخالفان برای انکار دعوت های الهی به پیامبران می گفتند: شما هم مثل ما بشرید و ادعای نبوت دروغ است 15 یس 186 شعرا 7 فرقان 4 ص 24 غافر منافقان گفتند: خدا و پیامبرش جز وعده های فریبنده به ما ندادند12 احزاب

52- منافقین تو دل مردم راخالی می کنند و همچنین آنان در موضع گیری ها، بیانیه ها و تمام مطالب مربوط به فرهنگ اسلامی و دینی را سانسور می کنند و جملات و کلمات و اصطلاحات خودشان را می گنجانند. 13 احزاب

53- استفاده از خوانندگان، گویندگان وابسته و منحرف که با سخنان باطل و بیهوده مردم را سرگرم نموده و از حق بازدارند 6 لقمان
54- هرگاه پیامبران و رهبران الهی، قانونی آورند و پیاده کنند که با سلیقه آنان هماهنگ نباشد و منافع آنان را تأمین نکند با تکبر مقابل آن می ایستند. « 87 بقره- 66 تا 70 مؤمنون»
55- تمدن و رفاه کاذب کفار، عامل غرور و مانع حق پذیری آنان است. « 128 و 129 شعراء»

56- کشتن نیروهای کارآمد و مستعد و زنده نگه داشتن افرادی دیگر اعم از زنان و... بهره کشی فکری، کاری و جنسی از آنان و ایجاد تفرقه و دشمنی بین افراد و ملت ها از راهکارهای طاغوت ها در طول تاریخ بوده است. «25 غافر- 127 اعراف- 6 ابراهیم- 32 روم» - مشرکان لجوج با تحریف حقایق موجب اختلاف و تفرقه در جهان شده و همواره در ستیزه ای عمیق با اهل حق هستند. « 176 بقره»

57- سردمداران کفر با روش های مختلف سعی دارند پیام های رهبران الهی به مردم حق طلب نرسد. با استفاده از رسانه ها، پارازیت، جار و جنجال کردن، افسانه بافی، ایجاد تردید و سؤالات نابجا، ایجاد نیروهای کاذب و... انحراف مسیر حق را در نظر دارند. « 26 فصلت- 86 اعراف- 47 انفال»

58- سردمداران کفر نه تنها خود ایمان نمی آورند بلکه راه ایمان آوردن دیگران را نیز سد می کنند و مردم را از قرآن و پیامبر باز می دارند و خودشان نیز از هدایت محروم می شوند. « 20 دخان- 26 انعام»

59- معیار شایستگی مدیریت و رهبری جامعه از دید سران کفر و پیروان آنان، ثروت و مادیات است 247 بقره»

60- مخالفین اسلام حتی برای گمراه ساختن پیامبر گرامی(ص) و مدیران ارشد سطوح گوناگون جوامع اسلامی برنامه داشتند و دارند. « 113 نساء»
61- کفار هم به قرآن اشکال می کردند که نوآوری ندارد بلکه افسانه های قدیمی است و هم شخص پیامبر را زیر سؤال می بردند که رونویسی کرده است و هم یارانی خیالی در دیکته کردن برای پیامبر درنظر می گرفتند. تهمت تحجر، سنت گرایی و کهنه پرستی از قدیمی ترین تهمت به رسولان الهی در طول تاریخ بوده است. 5 سوره فرقان- 24 حجر25 و 105 انعام- 31 انفال- 83 مؤمنون.
62- مشرکان لجوج به قدرت های توخالی خود می نازند لذا می بینیم (مخالفان) گفتند، ای نوح! تو واقعاً با ما جدال و جر و بحث زیادی نمودی (اکنون دیگر بس است) اگر راست می گویی، آنچه را (از عذاب الهی» که به ما وعده می دهی بر سر ما بیاور؟! 32 هود

63- کفار در برابر رهبران الهی، از تمام ظرفیت های خود بهره می گیرند. 60 طه.

64- مشرکان و منافقان که ولایت غیرالهی را برگزیدند و شرک ورزیدند بنیاد و پایه حکومت هایشان مانند خانه عنکبوت بی اساس است. « 41 عنکبوت»
65- مخالفین پیامبران و رهبران الهی خصوصاً نفوذی ها مانند منافقین داخلی جهت ضربه زدن به مسلمانان و نفوذ بهتر در جبهه حقگویان حالات، وضعیت، قیافه و چهره خود را تغییر داده و یا می پوشانند تا شناسایی و شناخته نشوند. «5 هود»
66- مشرکان، کفار و منافقین نه تنها مسلمانان بلکه انبیای الهی را نیز گمراه تلقی می کنند. 51 اعراف - سران کفر با گستاخی و با بی شرمی انبیای الهی را بی خرد و دروغگو خطاب می کنند. 66 اعراف - سران و اشراف مشرک، پیروی مردم از انبیاء و رهبران الهی را زیانبار معرفی کرده و برعلیه آنان جوسازی می کنند. 90 اعراف- اشراف و سران مشرکین، جوسازی می کردند که انبیای الهی می خواهند مردم را از سرزمینشان بیرون کرده و خود صاحب آن جا شوند. 2و 78 یونس 109 و 123 اعراف 57، 62و 63 طه 35 شعراء

                                               راههای پیشگیری از آسیب ها

به طور کلی برای هر چیزی آفتی وجود دارد که حیات و موجودیت آن را در معرض خطر نابودی قرار می دهد لکل شئ آفه و این آفت متناسب با هر موجودی متفاوت است و راهکار مقابله و پیشگیری از آن نیز به طور طبیعی از یکدیگر متمایز است. در اینجا به راهکارهای کلی و مشترک که در همه زمینه ها و حوزه های عمل فردی و اجتماعی کاربرد دارد به نحو اجمال اشاره می کنیم. با تأمل در آموزه های اسلامی، می توان گفت که با بهره گیری از چهار عامل از وقوع بسیاری از آسیب ها می توان پیشگیری کرد:
1-شناخت ماهیت آسیب شناخت ماهیت آسیب و یا به تعبیر دیگر آسیب شناسی، نخستین گام در جهت پیشگیری از آفت و آسیب هر چیزی است. چنان که در رهنمود علی(ع) آمده است! العلم حجاب من الافات دانش و آگاهی بازدارنده از آفات و آسیب ها است (غرر الحکم، ج720). در این رابطه هرچه سطح علم و آگاهی مردم نسبت به آسیب هایی که زندگی آنها را تهدید می کند، بالاتر باشد، مصونیت آنها افزایش می یابد. بنابراین برای سالم سازی جامعه، برنامه ریزی جهت تقویت فرهنگ و آگاهی مردم، ضروری است.
2- تقویت اراده و کنترل هوای نفس شماری از آسیب های زندگی، معلول ضعف اراده در برابر جاذبه ها و تمایلات نفسانی اند، چرا که ضعف اراده، مانع پیروی از عقل و علم و آگاهی می شود. از این رو در این گونه موارد تنها شناخت آسیب، برای پیشگیری از آن کافی نیست، بلکه تقویت اراده از طریق خودسازی، تهذیب نفس و کنترل هوای نفس ضروری است. احادیثی که برای مصونیت از آسیب ها به روزه داری، قناعت، خودداری از هوسرانی و زهد توصیه می کنند، اشاره به همین نکته دارند. از امام علی(ع) نقل شده : لو زهدتم فی الشهوات، لسلمتم من الافات. اگر درخواسته های نفس، زهد بورزید، حتما از آسیب ها در امان خواهید ماند. (غررالحکم، ح 7587)
3- خدمت به خلق یکی از آموزه های مهم اسلام برای پیشگیری از آسیب های غیرقابل پیش بینی، کمک به نیازمندان، شاد کردن دیگران و به طور کلی، نیکی کردن به مردم و خدمت به خلق است. از پیامبر گرامی(ص) روایت شده است! المعروف الی الناس، یقی صاحبها مصارع السوء و الافات و الهلکات. نیکی کردن به مردم، نیکوکار را از دام بدی ها و آسیب ها و مهلکه ها نجات می دهد (کنزالعمال ج6 ص343) این سخن، بدان معناست که برای مصون ماندن از آسیب ها، علاوه بر راههای متعارف، عوامل و راههای غیرمتعارف نیز وجود دارند که شماری از آسیب های زندگی را از طریق آنها می توان پیشگیری کرد.
4- استمداد از خداوند متعال در کنار تلاش های علمی و عملی برای پیشگیری از آسیب ها، ذکر و دعا و یاری خواستن از حضرت احدیت و خداوند متعال نیز نقش موثری در این زمینه دارند. براساس آیات و بسیاری از احادیث، پیشوایان اسلام مکرر از خداوند متعال می خواستند که آنان را از شر آسیب ها مصون بدارد و در برابر آسیب ها، مصونیت بخشد.

                                           رفیق بد ، عامل گمراهی !!!

همنشینی و معاشرت با افراد ناصالح، از عواملی است که به حیات معنوی انسان آسیب می‌رساند. قرآن کریم پیامد همنشینی و رفاقت با عناصر نامطلوب در گمراهی انسان را، چنین بیان می‌کند: و یوم یعض الظالم علی یدیه یقول یا لیتنی اتخذت مع الرسول سبیلا یا ویلتی لیتنی لم اتخذ فلانا خلیلا لقد اضلنی عن الذکر ...؛ روزی که ستمکار دستهای خود را می‌گزد و می‌گوید: ای کاش با پیامبر راهی برمی‌گرفتم و ای کاش فلانی را دوست (خود) نگرفته بودم و او بود که مرا به گمراهی کشانید (فرقان28-27
همچنین به فرموده قرآن، در روز قیامت آن گاه که انسان در محضر الهی حاضر می‌شود و پرده‌های جهل و نادانی کنار می‌رود و حقایق، خود را آن گونه که هستند نشان می‌دهند، انسان گمراه با حسرتی جانکاه و بی‌ثمر به رفیقش که عامل گمراهی او بوده، می‌گوید: قال یا لیت بینی و بینک بعد المشرقین فبئس القرین؛ ای کاش فاصله میان من و تو، فاصله بین مشرق و مغرب بود (زخرف38
آیات42 تا 45 سوره مدثر نیز، آمده است: بهشتیان از دوزخیان می‌پرسند چه چیزی شما را به دوزخ فرستاد؟ آنها اموری را در پاسخ ذکر می‌کنند، از جمله می‌گویند: و کنا نخوض مع الخائضین؛ و ما پیوسته با اهل باطل همنشین و همصدا بودیم. این قبیل آیات، بر این دلالت دارند که از جمله عوامل گمراه گشتن انسان رفاقت با گمراهان است، از این جهت سفارش شده که مؤمن از افراد ناسالم و اجتماعات آلوده کناره‌گیری کند.
در روایات اسلامی نیز کمتر موضوعی است که مانند سرزنش از انتخاب همنشین بد، مورد توجه قرار گرفته باشد. نبی گرامی اسلام (ص) یکی از عوامل موثر در مرگ معنوی انسان را چنین بیان می‌فرماید: چهار چیز موجب مرگ قلب حقیقت انسان است که یکی از آنها همنشینی و معاشرت با مردگان است. از آن حضرت سئوال شد: مردگان کیانند؟ حضرت فرمود: هر ثروتمند خوشگذرانی (خصال 1: 228). از این کلام نورانی معلوم می‌شود که رفت و آمد و معاشرت با سرمایه‌داران مرفه که از یاد خدا غافلند، موجب دلمردگی و گمراهی انسان است.

در روایت دیگری امیر مومنان علی ع) می‌فرماید: همنشینی با کسانی که به دنبال هوی و هوس خود هستند، فراموشی ایمان را به دنبال دارد (نهج‌البلاغه خ85 از امام صادق (ع) نیز نقل شده است: از مجالست با اهل دنیا بر حذر باش که موجب بر باد رفتن دین شماست و موجب راه یافتن نفاق و تردید در شماست و این بیماری خوار کننده‌ای است که درمان‌‌پذیر نیست (مستدرک‌الوسائل2: 64
همچنین فرمودند: برای مسلمان سزاوار نیست که با شخص فاجر و احمق و دروغگو، رفاقت کند (کافی 2: 375
امام جواد(ع) نیز فرمودند: ایاک و مصاحبه الشریر فانه کالسیف المسلول یحسن منظره و یقبح اثره؛ از همنشینی با بدکار پرهیز کن که او همچون شمشیر برهنه، ظاهرش زیبا و اثرش زشت است (همان: 641. 

حضرت عیسی (ع) به یاران خود فرمودند: با دوری از اهل گناه به خداوند نزدیک شوید و با دشمنی با گنهکاران، با خداوند دوست گردید (بحارالانوار 74: 195   از طرفی، معاشرت و همنشینی با اهل ایمان و افراد صالح بسیار مفید و مورد سفارش اهل‌بیت (ع است. از امام سجاد (ع) روایت شده: مجالسه الصالحین داعیه الی الصلاح؛ همنشینی با خوبان انسان را به خیر و خوبی می‌کشاند. لقمان به فرزندش پند می‌دهد که با دانشمندان مصاحبت نما و به آنان نزدیک شو و با آنان همنشین باش و به دیدار آنان برو تا همانند آنان شوی. با علما همنشین شو و در برابرشان زانوی تواضع بر زمین قرار ده، همانا قلبها با حکمت زنده می‌شوند، چنانکه زمین مرده با قطرات باران زنده می‌گردد (همان 71: 186

* ابوذر و آیه کنز

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِنَّ کَثِیرًا مِّنَ الأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَیَأْکُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللّهِ وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلاَ یُنفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ» اى کسانى که ایمان آورده‏اید، بسیارى از دانشمندان یهود و راهبان اموال مردم را به ناروا مى‏خورند و [آنان را] از راه خدا باز مى‏دارند و کسانى که زر و سیم را گنجینه مى‏کنند و آن را در راه خدا هزینه نمى‏کنند، ایشان را از عذابى دردناک خبر ده (توبه34)

- ابوذر غفاری، صحابی بزرگوار پیامبر، در اعتراض به زراندوزی‌های معاویه و عثمان و عمال حکومت و حیف و میل اموال عمومی، صبح و شام این آیه را با صدای بلند در برابر معاویه و سپس در مقابل عثمان می‌خواند و می‌گفت: این آیه مخصوص مانعان زکات نیست و هر نوع زراندوزی را شامل می‌شود. در تفسیر المیزان آمده که از برخوردهای ابوذر با عثمان و معاویه و کعب الأحبار، برمی‌آید که ثروت‌ اندوزی در جامعه فقیر حرام است، گرچه از راه حلال باشد و زکاتش پرداخت شده باشد. البته برخی آن را به اجتهاد شخصی ابوذر نسبت می‌دادند، ولی خودش می‌گفت: ما قلتُ لهم الاّ ما سَمعتُ من نبیّهم آنچه گفته‌ام از پیامبر شنیده‌ام. از طرفی صراحت و صداقت ابوذر هم مورد تأیید پیامبر است.

از فرازهای برجسته زندگی ابوذر، همین امر به معروف و نهی از منکر او نسبت به حکام، در زمینه ریخت‌ و پاش‌های اقتصادی است و نزاعش با عثمان بر سر مال و مقام نبود، بلکه اعتراض به یک منکر اجتماعی بود. سرانجام عثمان، این صحابی پارسا و انقلابی را به شام تبعید کرد، از شام هم به بدترین وضعی به مدینه و سپس به «ربذه» تبعید کردند و در آنجا مظلومانه جان سپرد و این نیز از فرازهای ناپسند و ننگین حکومت عثمان بود. دیگران برای تبرئه خلیفه سوم کوشیده‌اند تا به ابوذر تهمت سوسیالیست بودن و فکر اشتراکی داشتن و مخالفت با مالکیت خصوصی بزنند، اما علامه امینی قدس سره در الغدیر، بحث مبسوطی در ردّ این اتهام دارد.

تبعیدهای مکرر ابوذر به خاطر مناقشات او با حکومت و فریادهای اعتراض‌ آمیزش بر ضد روش مالی عثمان و زر اندوزی معاویه و توجیه‌ گری‌های کعب‌ الأحبار، در کتب تاریخی شیعه و سنی آمده است، هر چند برخی خواسته‌اند به نوعی توجیه کنند و این مناقشات را به حساب آزادی بیان و عقیده در دوره عثمان بگذارند، یا آنکه تبعید آن بزرگ مرد را به عنوان این که «دفع شرّ مهم‌تر از کسب منفعت است» بدانند و حضورش را در مدینه و شام، شرّ تلقی کنند و تبعیدش را رعایت مصلحت به شمار آورند، ولی این رفتار ننگین با یار صدیق و پرهیزکار پیامبر که زبان صریح و اعتراض دلسوزانه‌اش تنها با انگیزه عمل به وظیفه در برابر انحرافات بود، هیچ توجیه و تأویلی نمی‌پذیرد.

                                       گفتگو با استکبار؛ تاکتیک یا راهبرد؟

در ادبیات مستکبران و رسانه‌های استکباری این جمله بارها تکرار می‌شود که «بازگشت به جامعه جهانی» و «پذیرش قوانین بین‌المللی» تنها راه برای ایران اسلامی است.بنابراین، فشارها و تهدیدها در همه عرصه‌های فرهنگی، حقوقی، نظامی، سیاسی، اقتصادی و مانند آن بر ایران ادامه خواهد یافت و این گونه نیست که با عقب‌نشینی در مسئله هسته‌ای بتوان رضایتمندی استکبار جهانی را به دست آورد. هر گام عقب‌نشینی به معنای پذیرش گام بعدی و افزایش فشارها و تهدیدها و انسجام بیشتر استکبار و مستکبران در سطح جهان است. این عقب‌نشینی تا کجا ادامه خواهد یافت و چه زمانی ر ضایت به اصطلاح جامعه جهانی به دست می‌آید و ایران اسلامی به جرگه جامعه جهانی باز خواهد گشت و تهدیدها و فشارها برداشته می‌شود؟

تضاد گفتمان اسلام و استکبار
نظامی که اکنون بر جامعه جهانی حکمفرما است با دلایل و شواهد گوناگون یک نظام استکباری ستمگر است که به هیچ اصلی جز اصل قدرت پایبند نیست. براساس این اصل که همان قانون جنگل است، قدرت است که حق می‌سازد و برای افراد و دولت‌ها مشروعیت می‌آورد تا هر طور که بخواهند در جهان عمل کنند. نخستین و ساده‌ترین شاهد بر این مدعا همان«حق وتو» است که در سازمان ملل برای پنج کشور پیروز در جنگ جهانی دوم تصویب شده و بیش از چندین دهه است که اعمال می‌شود. براساس این حق، دولت‌های استکباری بدون هیچ اما و اگر و تنها برای منافع ملی خود می‌توانند قطعنامه‌های ظالمانه‌ای را در شورای امنیت برای حفظ منافع دولت‌های خودشان به تصویب برسانند و در صورت تضاد با منافع جمعی و یا حتی ملی یک کشور، آن را وتو کنند.
این نظام به دلایل و شواهد دیگر، یک نظام استکباری و ضدانسانی است هر چند که داعیه حقوق بشر داشته و در ظاهر چیزی را در قالب حقوق بشر به تصویب و اجرا درآورده باشد؛ زیرا مواد قانونی که در مجموعه سازمان‌های وابسته به سازمان ملل تصویب و اجرا می‌شود از جمله همین قانون حقوق بشر، تنها تامین کننده منافع، مقاصد و اهداف پنج کشور دائم عضو شورای امنیت است.
این گفتمان که از آن به گفتمان استکباری یاد می‌شود، ضدگفتمان اسلامی است که اصل عدالت به عنوان مهم‌ترین هدف و فلسفه بعثت پیامبران و انزال کتب الهی و دعوت اولیای الهی در آن تعیین و معرفی شده است. (حدید، آیه 25)
گفتمان اسلامی دارای فلسفه‌ای است که اجازه نمی‌دهد تا کوچک‌ترین حقی از موجودی سلب شود و انسان‌ها به دلیل داشتن اراده و اختیار و قدرت موظف هستند که آن را نه تنها در حق یکدیگر اجرا کنند، بلکه به عنوان خلیفه الهی بر زمین درباره همه موجودات دیگر اعمال کرده و جلوی بی‌عدالتی و ظلم را بگیرند تا فسادی در زمین ایجاد نشود. چنین فلسفه‌ای آیین زندگی اسلامی نامیده می‌شود.
در برابر گفتمان اسلامی، گفتمان رقیب قرار می‌گیرد که در اشکال گوناگونی خودنمایی می‌کند. گفتمان رقیب اسلام را گفتمان استکباری می‌گویند.
فلسفه گفتمان استکباری، همان فلسفه شیطانی است؛ زیرا مدیریت گفتمان استکباری را شیطان به عهده دارد و جنیان و انسان‌ها تنها در خدمت ابلیس عمل می‌کنند. براساس آموزه‌های قرآنی، ابلیس نخستین شیطنت خویش را با استکبار در برابر خدا و خلیفه الهی آغاز کرد و حاضر به پذیرش خلافت حضرت آدم(ع) نشد؛ زیرا مغرور به استعدادها و توانایی‌های خود شد و خود را برتر از انسان دانست و به خلافت و سلطنت ربوبی انسان تن نداد. (بقره، آیه 34؛ اعراف، آیه 12؛ ص، آیه 76)
پس تضاد میان گفتمان اسلام و گفتمان استکباری وجود دارد که مهم‌ترین جلوه‌گاه تضاد را می‌باید در حوزه عدالت رهگیری و شناسایی کرد.
جنگ حق و باطل، عدالت و ظلم
براساس آموزه‌های قرآنی، تا زمانی که انسان در زمین است، جنگ حق و باطل و عدالت و ظلم وجود خواهد داشت، زیرا انسان‌ها در جهانی زندگی می‌کنند که یک دشمن اصلی با آنان همراه است. پس از هبوط حضرت آدم(ع) به زمین، دشمن قسم خورده‌اش یعنی ابلیس نیز هبوط می‌کند. (بقره، آیات 37 و 38)
ابلیس با بهره‌گیری از ضعف درونی انسان یعنی خواسته‌ها و نیازهای نفسانی انسانی، می‌کوشد تا انسان به جای بهره‌گیری از عقل و وحی، گرفتار شهوت و غضب شده و در خدمت او درآید و با سواری بر گرده‌اش او را به فساد و تباهی در زمین سوق دهد به جای آنکه به نقش و مسئولیت خلافت الهی بپردازد و با عدالت جان و جهان و جامعه را آباد کند. (حجر، آیه 32؛ اسراء، آیه 62: روم، آیه 41)
عدالت همگانی می‌تواند صورت گیرد؛ از این‌رو خداوند در آیه25 سوره حدید، فلسفه بعثت پیامبران را ایجاد آمادگی برای قیام عمومی مردم برای عدالت بیان می‌کند. به این معنا که توده‌های مردم (ناس) با آشنایی با حقوق خود، خواهان حق خود شده و بخواهند در جامعه به دور از تفاوت‌های جنسیتی، مذهبی، قومی و نژادی و مانند آن، عدالت را برپا دارند و قسط را اجرا نمایند.
بنابراین تضاد میان گفتمان اسلامی و استکباری شیطانی، تقابل در حوزه حق و باطل و عدالت و ظلم است.
فشار و تهدید تا پذیرش آیین استکباری
دو گفتمان اسلامی و استکباری در دو جبهه حق و باطل و عدالت و ظلم، صف‌آرایی کرده‌اند.این دو هرگز نمی‌توانند با هم کنار آیند؛ زیرا میانه و وسطی برای این دو گفتمان نیست که بتواند به عنوان قدر مشترک مورد توافق قرار گیرد و دو گفتمان در سایه صلح و عدالت با هم کنار بیایند و همزیستی مسالمت‌آمیز داشته باشند.
بنابراین، سخن گفتن از صلح و همزیستی مسالمت‌آمیز میان دو گفتمان اسلامی و استکباری چیزی جز بذله‌گویی نیست؛ اگر سخن از صلح و دوستی و آرامش میان این دو گفتمان و نمادهای آن در جهان امروز می‌شود، تنها از باب فریب و خریدن زمان است.ایجاد اعتماد میان دو گفتمان و نمادهای آن سخنی بی‌معنا خواهد بود و تصور موضوع به خوبی پوچی و کذب این معنا را اثبات خواهد کرد؛ زیرا اگر از مصادیق اولیات نباشد، دست‌کم از مصادیق بدیهیات است که تصور موضوع، تصدیق آن را به همراه خواهد داشت.
دو گفتمان چنان در تقابل یکدیگر صف‌بندی کرده‌اند که اثبات یکی به معنای سلب دیگری است؛ زیرا جایی که حق آمد نمی‌تواند باطلی باشد و بالعکس. از این‌رو خداوند می‌فرماید هرگاه حق آمد باطل رفت. (اسراء، آیه81)
براساس فلسفه تاریخی که آموزه‌های قرآنی بیان کرده‌اند، نهایت جامعه انسانی به اینجا ختم می‌شود که عدالت جهانی در سایه حکومت صالحان ایجاد خواهد شد و زمین به ایشان به ارث می‌رسد. (انبیاء، آیه105)
بنابراین می‌توان گفت که گفتمان اسلامی نه‌تنها براساس آموزه‌های قرآنی یک سیر طبیعی به سمت و سوی جهانی شدن دارد، بلکه براساس آیاتی از جمله 25 سوره حدید و مانند آن، جامعه اسلامی می‌باید برنامه‌ای برای جهانی شدن داشته باشد. پس جهانی شدن و سلطه گفتمان اسلامی و از میان رفتن گفتمان استکباری نه‌تنها یک پروسه طبیعی براساس فلسفه تاریخی است بلکه باید به عنوان یک برنامه و پروژه مورد توجه قرار گیرد و در این راستا جامعه اسلامی فعالیت کند. (مائده، آیه48؛ توبه، آیه33؛ فتح، آیه28؛ صف، آیه9؛ حدید، آیه25)
در مقابل، گفتمان استکباری تحت مدیریت و رهبریت ابلیس نیز گفتمانی جهانی است و می‌خواهد همه بشریت را- جز افراد خاصی که بیرون از توان تسلط بر ایشان است- گمراه سازد. (حجر، آیه 39 و 40 و آیات دیگر)
دشمنان گفتمان اسلامی از همه امکانات بهره می‌گیرند تا به این هدف برسند. آنان از طریق شبهه‌افکنی، تزیین امور دنیا و ایجاد گرایش‌های مادیگرایانه (آل‌عمران، آیات7 و 14 و آیات دیگر) می‌خواهند مردم را به دنیا سرگرم کنند و از حق و حقیقت و عدالت دور سازند.
خداوند در آیه 20 سوره کهف و آیات دیگر می‌فرماید نظام استکباری و شیطانی تلاش می‌کند که به هر شکلی شده، مردم را به زیر سلطه خود درآورد و کسانی را که در برابر او قرار می‌گیرند به قتل می‌رساند یا شکنجه‌ کرده و به زندان می‌افکند یا سنگسار کرده و یا از جامعه طرد و یا تابعیت او را لغو می‌کند.
این برنامه‌های فشار و تهدید و شکنجه و قتل ومانند آن تا زمانی که مردم به آئین آنها باز نگردند ادامه خواهد یافت.
تعبیر قرآنی «ملت» به معنای آئینی است که دارای فلسفه و سبک خاصی از زندگی است. در حقیقت یک آئین و سبک زندگی است که دارای فلسفه خاصی باشد. ملت ابراهیم به معنای فلسفه و آئین زندگی است که حضرت ابراهیم(ع) آن را داشت و دیگران را بدان دعوت می‌کرد.نظام استکباری نیز به عنوان یک ملت دارای فلسفه زندگی و سبک خاص زیست است که مردم را به افکار و رفتار خاصی دعوت می‌کند، پس نظام استکباری و گفتمان استکباری شیطانی تمام راه‌ها را به کار خواهد بست تا ملت خودش را بر جهان مسلط سازد و مردم را به همان فلسفه و سبک زیست خود دعوت کند.
نظام سلطه استکباری آمریکا، بارها بیان کرده است که همه گزینه‌ها از جمله تحریم‌ها و حمله نظامی روی میز است. همه گزینه‌های استکباری شامل بهره‌گیری از شبهات و جنگ نرم، جنگ روانی، جنگ علمی و اعتقادی، جنگ رسانه‌ای از راه فیلم‌های هالیودی، اخبار رسانه‌های سمعی و بصری و جنگ اقتصادی، تهاجم فرهنگی، تحریم و تهدید نظامی و مانند آن است.
خداوند می‌فرماید دشمنان زمانی دست از جنگ و تهدید برمی‌دارند که نظام سلطه آنان را بپذیرید و آئین آنان را قبول کنید، زیرا جز به این رضایت نمی‌دهند: ولن ترضی عنک الیهود ولا النصاری حتی تتبع ملتهم قل ان هدی الله هو الهدی ولئن اتبعت اهواءهم بعدالذی جاءک من العلم ما لک من الله من ولی ولا نصیر، و هرگز یهودیان و مسیحیان از تو راضی نمی‌شوند، مگر آن که از کیش و آئین آنان پیروی کنی. بگو: «در حقیقت، تنها هدایت خداست که هدایت واقعی است.» و چنانچه پس از آن علمی که تو را حاصل شد، باز از خواسته‌های آنان پیروی کنی، در برابر خدا سرور و یاوری نخواهی داشت. (بقره، آیه 120)
پس دشمن استکباری هرگز با عقب‌نشینی‌های امت اسلام در مسایلی چون حقوق هسته‌ای و مقاومت اسلامی، کوتاه نمی‌آید و نمی‌توان گفت که این کارها موجب اعتمادسازی است، زیرا زمانی اعتماد مستکبران به دست می‌آید و آنان راضی می‌شوند دست از دشمنی بر دارند که هم کیش و آئین آنان شوید. لذا دولت استکباری و شیطانی آمریکا به‌صراحت اعلام می‌کند که عقب‌نشینی در همه اصول انقلاب اسلامی است که امکان بازگشت ایران اسلامی را به جامعه جهانی (همان نظام سلطه استکباری و شیطانی) فراهم می‌آورد.
اینکه گمان کنیم دشمنی ایران اسلامی و نظام استکباری پایانی خواهد داشت، تصوری ساده‌اندیشانه است؛ زیرا این دوستی و صلح تنها زمانی تحقق خواهد یافت که یکی از دو نظام و گفتمان اسلامی و استکباری، ماهیت خود را تغییر دهد و به آئین و کیش دیگری درآید؛ چرا که تنها با حذف یکی از دو نقیض است که آن دیگری رضایت می‌یابد و بقایش تضمین می‌شود.
براساس آموزه‌های اسلامی حتی اگر کفر و باطل کوتاه بیاید و بخواهد صلح کند، حق کوتاه نمی‌آید: زیرا خواهان عدالت جهانی نسبت به همگان است و هرجا فریادرسی کمک خواهد لازم است برای رفع ظلم و رهایی اهل استضعاف از دست استکبار قیام کرده و به جنگ و جهاد پرداخت. خداوند به صراحت در آیه 75 سوره نساء ضمن توبیخ مسلمانان می‌فرماید:و مالکم لا تقاتلون فی سبیل‌الله والمستضعفین من الرجال و النساء والولدان الذین یقولون ربنا اخرجنا من هذه القریه الظالم اهلها واجعل لنا من لدنک ولیا واجعل لنا من لدنک نصیرا؛ چرا شما در راه خدا ‌[و در راه نجات[ مردان و زنان و کودکان مستضعف نمی‌جنگید؟ همانان که می‌گویند: «پروردگارا، ما را از این شهری که مردمش ستم‌پیشه‌اند بیرون ببر و از جانب خود برای ما سرپرستی قرار ده و از نزد خویش یاوری برای ما تعیین فرما.»
بنابراین، براساس آموزه‌های قرآنی، نمی‌توان دربرابر استکبار و نظام سلطه سکوت کرد و تنها رهایی خود را خواست بلکه واجب و تکلیفی شرعی و الهی است که به داد هر فریادرسی رسید و به او یاری کرد؛ چرا که عدالت جهانی برای همگان از هر نژاد و قوم و مذهب و آئینی از وظایف و تکالیف اسلامی است. (حدید، آیه 25)
به هر حال، جنگ حق و باطل و عدالت و ظلم جنگ دایمی است و هیچ‌یک در این راه کوتاه نمی‌آید و صلح و صفایی میان آنان برقرار نخواهد شد، مگر از باب سیاست مقاومتی در گفتمان اسلامی؛ به این معنا که برای تقویت و تحکیم مواضع، عقب‌نشینی تاکتیکی انجام می‌گیرد ولی هم، این عقب‌نشینی موقت است و هم ماهیت تجاوز‌طلب دشمن را برای همه برملا می‌کند. به تعبیر دیگر تنها برای یارگیری و تقویت برای حمله سهمگین‌تر عقب‌نشینی صورت می‌گیرد. پس پای هیچ پیمان و قرارداد دایمی را امضا نمی‌کند که حقوقش را سلب کند؛ بلکه تنها یک آتش‌بس موقت است. (انفال، آیه 16)
دولت اسلامی باید بگونه‌ای عمل کند که هر تهدیدی را به فرصت تبدیل کند؛ به عنوان نمونه باید تحریم‌های اقتصادی را به عنوان یک فرصت، شناسایی کرده و آن را برای تقویت اقتصاد مقاومتی به کار گیرد تا جامعه به جای وابستگی اقتصادی به بیرون بر اقتصاد داخلی و مستقل پا گیرد. خداوند می‌فرماید: اگر پدرانتان و فرزندانتان و برادرانتان و همسرانتان و خویشانتان و اموالی که فراهم آورده‌اید و تجارتی که از بی‌رونقی و کسادی‌اش می‌ترسید و خانه‌هایی که به آنها دل خوش کرده‌اید، نزد شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راهش محبوب‌ترند، پس منتظر بمانید تا خدا فرمان عذابش را بیاورد؛ و خدا گروه فاسقان را هدایت نمی‌کند. (توبه، آیه 24) و در آیه 28 سوره توبه درباره آثار اقتصاد مقاومتی و امدادهای الهی به ملت مقاوم اسلام می‌فرماید:یا ایهاالذین امنوا انما المشرکون نجس فلا یقربوا المسجدالحرام بعد عامهم هذا و ان خفتم عیله فسوف یغنیکم الله من فضله ان‌ شاء ان‌الله علیم حکیم؛ ای اهل ایمان! جز این نیست که مشرکان پلیدند؛ پس نباید بعد از امسال به مسجد‌الحرام نزدیک شوند؛ و اگر ‌]به سبب قطع رابطه با آنان و تعطیل شدن داد و ستد با ایشان[ از بی‌نوایی و تنگدستی می‌ترسید، خدا اگر بخواهد شما را از فضل و احسانش بی‌نیاز می‌کند؛ یقینا خدا دانا و حکیم است.