سایت جدید تاریخی فرهنگی قرآنی

m5736z

blog.ir.

بسم الله الرحمن الرحیم

اسلام آوردن ایرانیان زمان حیات پیامبرصلی الله علیه و آله

 قبل از اینکه شریعت مقدس اسلام توسط اعراب به این ایران بیاید، ایرانیان مقیم یمن و بحرین به آئین اسلام گرویدند، علاقه ایرانیان به دین مقدس اسلام از همان آغاز ظهور این دین مقدس شروع شد. در زمان حیات پیغمبر اکرمصلی الله علیه و آله، در اثر تبلیغات اسلامی عده زیادی از مردم بحرین که در آن روز محل سکونت ایرانیان مجوس و غیر مجوس بود به آیین مسلمانی در آمدند، و حتی حاکم آنجا که از طرف پادشاه ایران تعیین شده بود مسلمان شد.

الف، تعبیرات پیامبرصلی الله علیه و آله در مورد ایرانیان

1.  پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله  در حدیثی از تعبیر علم بهره می گیرد و می فرماید: اگر دانش در ثریا باشد مردانی از سرزمین فارس به آن دست پیدا خواهند کرد لو کان العلم بالثریا یا لتناوله رجال من فارس کنزالعمال، ج12 ، ص91
2.  در جای دیگر، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از ایرانیان به شکل دیگری تجلیل کرده است و آنان را ملتی نیکوکار و خیر خواه معرفی می کند و می فرماید: خداوند در میان بندگانش دو گروه دارد که منشاء خیر و خوبی هستند: در میان عرب، خیر و خوبی در قریش است و در میان عجم نیکوکاری و خیرخواهی از آن ایرانیان است. لله من عباده خیرتان: فخیرته من العرب قریش ومن العجم فارس. نفس الرحمان فی فضایل سلمان، ص133

3. زمانی که ایرانیان، ندای عدالت خواهانه و عزت منشانه اسلام را با گوش جان شنیدند، از روی بصریت و آگاهی لبیک گفتند و از این ندای آسمانی، به عنوان آیین رسمی خود، استقبال کردند و با عشق و ایمان، به تقویت و ترویج آن پرداختند که یکی از پرشورترین و گسترده ترین میدان های خدمت ایرانیان به اسلام، صحنه علم و فرهنگ است.
شهید مطهری(ره) می گوید: هر چند اکثر آثار علمی که از خارج دنیای اسلام، نقل و ترجمه شد از غیر ایران بود، ولی اکثریت آثار اسلامی، چه در رشته علوم دینی و چه در رشته های دیگر به وسیله دانشمندان مسلمان ایرانی به وجود آمد. افتخار و امتیاز ایرانیان در این دوره اسلام در همین است.

سپس شهید مطهری سخن ادوارد براون را نقل می کند و می گوید: اگر از علومی که عموما به اسم عرب معروف است، اعم از تفسیر و حدیث و الهیات و فلسفه و طب و لغت و تراجم احوال و حتی صرف و نحو زبان عربی، آنچه را که ایرانیان در این مباحث نوشته اند، مجزا کنید بهترین قسمت آن علوم، از میان می رود. مجموعه آثار، ج14 ، ص390
4.  مرحوم جلال آل احمد می گوید: اسلام پیش از آنکه به مقابله با ما (ایرانیان) بیاید، این ما بودیم که او را به ایران دعوت کردیم، بگذریم که رستم فرخ زاد بود که از رژیم ساسانی و سنت متحجر زردشتی، دفاعی مذبوح کرد، اما اهل مدائن و تیسفون، نان و خرما به دست، در کوچه ها به پیشواز اعراب ایستاده بودند... و سلمان فارسی سال ها پیش از آنکه یزدگرد به مرو بگریزد، از جی اصفهان گریخته بود و به دستگاه اسلام پناه برده بود. (اسلام و ایران، ص186)

5- روزی پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله، قریش را مورد خطاب قرار داد و فرمود: ای گروه قریش! شما در آینده به ایران حمله می کنید و ایرانیان را با شمشیر می زنید تا به آیین اسلام در آیند، به خدا سوگند، روزی خواهد آمد که ایرانیان شما را برای هدایت به اسلام با شمشیر خواهند زد معاشر قریش! تضربون العجم علی الاسلام هذا، والله لیضربنکم علیه عودا. نفس الرحمان فی فضایل سلمان، ص131 و ص129
6- همه ملت هایی که به اسلام گرویدند در رشد و توسعه این آیین آسمانی نقش داشته اند ولی سهم ایرانیان در خدمت به اسلام از سایر ملت ها بیشتر بوده است.

پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله از آغاز ظهور اسلام به نقش موثر ایرانیان و سهم فراوان آنان در بهره مندی از اسلام و بهره دهی به دیگران، بشارت می دهد و می فرماید:

در میان ملت های اسلامی، بهره مندی ایرانیان در اسلام، از سایر ملت های مسلمان بیشتر است اعظم الناس نصیبا فی الاسلام اهل فارس (کنزالعمال، ج12ص90، حدیث34126)
7- در مورد دیگر، پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله می فرماید: سعادتمندترین ملت های غیر عرب، در رابطه با اسلام، ملت ایران است اسعه العجم بالاسلام اهل فارس (همان، حدیث34125)
8- از سخنان پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله این مفهوم به دست می آید که ایرانیان مردمی خدا دوست و دینمدار هستند و هر گاه تعلیمات آیینی را هماهنگ با فطرت خود ببینند آن را با جان و دل می پذیرند و در ترویج و باروری آن از هیچ کوششی دریغ نمی ورزند.
9- نکته دیگری که از سخنان نورانی رسول خدا می توان استفاده کرد این است که ایرانیان مردمی تلاشگر و پوینده هستند، آنان قله های ایمان و علم را در پرتو سخت کوشی فزاینده فتح خواهند کرد.
10- پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله در بیان خود، خبر از ظهور نخبگان و چهره های فرهیخته در آینده تاریخ می دهد و می فرماید:

مردانی از فرزندان این ملت، علم و ایمان را به دست خواهند آورد، اگر چه به ظاهر دست نایافتنی باشد .... لتناوله رجال من ابناء فارس.

افتخاری ارزشمند، دو آیه قرآن در مورد ایرانیان

11- قال النبی صلی الله علیه و آله : لو کان الدین معلقا بالثریا لتناوله رجال من ابناء فارس. (مجمع البیان، ج3 ،ص321) اگر دین به ستاره ثریا آویخته باشد مردانی از فرزندان ایران، آن را به دست خواهند آورد.                                       .
- شان صدور این حدیث، هنگامی بود که آیه54 سوره مائده نازل شد: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَن یَرْتَدَّ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاءُ وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ

اى کسانى که ایمان آورده اید! هر کس از   شما، از آیین خود  بازگردد (به خدا زیانى نمى رساند) خداوند گروهى را مى آورد که آنها را دوست دارد و آنان (نیز) او را دوست دارند. در برابر مؤمنان متواضع، و در برابر کافران سرسخت و نیرومندند. در راه خدا جهاد مى کنند، و از سرزنش هیچ ملامتگرى هراسى ندارند. این، فضل خداست که آن را به هر کس بخواهد (و شایسته ببیند) مى دهد. و فضل و احسان خداوند، گسترده و (او به همه چیز) داناست. (مائده/54)

الف، چون پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله این آیه را برای حاضران قرائت کرد، شخصی از آن حضرت پرسید: آن قومی را که خدا آنها را دوست می دارد و آنان نیز به خداوند عشق می ورزند چه کسانی هستند؟ پیامبر خداصلی الله علیه و آله دست بر شانه سلمان زد و فرمود: این مرد و هموطنان او هستند «هذا و ذووه» سپس فرمود: لو کان الدین معلقا بالثریا...» هموطنان تو مصداق این آیه‌اند

در آیات قبل، خطر سلطه کفّار و منافقان مطرح بود، اینجا سخن از ارتداد است. شاید اشاره به این باشد که نفاق و دوستى و رابطه با کفّار و پذیرش سلطه آنان، به ارتداد مى‌انجامد.

امام باقر علیه السلام درباره‌ى‌ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ فرمود: مراد علىّ علیه السلام و شیعیان اویند. در روایات شیعه و سنّى آمده است که پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله در جنگ خیبر، پس از ناکامى فرماندهان در فتح قلعه‌هاى دشمن فرمود: به خدا سوگند فردا پرچم را به دست کسى مى‌دهم که خدا و رسولش او را دوست دارند، او هم، خدا و رسول را دوست دارد و پیروزى را به ارمغان مى‌آورد. آنگاه پرچم را به دست على علیه السلام داد

10- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در موارد متعدد از ایرانیان، با همین مضمون، تجلیل به عمل آورده است و از آینده موفقیت آمیز پارسیان، درصحنه های علم و ایمان خبر داده است :                                              .
یکی از اصحاب رسول خدا می گوید: روزی در خدمت پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله نشسته بودیم که آیات سوره جمعه بر آن حضرت نازل شد. پیامبرصلی الله علیه و آله آیات تازه نازل شده را برای ما تلاوت فرمود و چون به این آیه رسید: وَ آخَرِینَ مِنْهُمْ لَمَّا یَلْحَقُوا بِهِمْ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ... (جمعه 3) یعنی گروه دیگری به غیر از امیین، از اقوام و ملت ها هستند که هنوز به اسلام نگرویده اند.

شخصی پرسید: آنان که تا این زمان به ما نپیوسته اند چه کسانی می باشند؟ من هولاء الذین لم یلحقوا بهم پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله اشاره به سلمان فارسی کرد و فرمود: سوگند! به خداوندی که جانم در دست قدرت اوست، اگر ایمان در ستاره ثریا باشد مردانی از جنس این قوم به آن دست پیدا خواهند کرد. و الذی نفسی بیده لو کان الایمان بالثریا لناله رجال من هولاء (الدر المنثور ج8 ص152)                                      .
قابل توجه است که در حدیث قبل، از تعبیر دین استفاده شده لو کان الدین معلقا بالثریا... و در حدیث دوم از تعبیر «ایمان» استفاده شده است لو کان الایمان بالثریا...
پیام های آیه که در شان ایرانیان نازل شد 

 1. رسالت پیامبرصلى الله علیه و آله، مخصوص مردم معاصر خود نیست بلکه شامل تمام مردم پس از او، از هر نژاد و اقلیم مى‌شود. وَ آخَرِینَ مِنْهُمْ لَمَّا یَلْحَقُوا 

2. هیچ کس قدرت جلوگیرى از نفوذ اسلام در آینده تاریخ را نخواهد داشت

3. پشتوانه پیامبران، قدرت و حکمت خداوند است. بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ‌ ... الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ‌

4. همان حکمتى که دلیل فرستادن انبیا براى پیشینیان بوده، در بعثت پیامبر نیز هست. الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ‌ ... بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ‌ ... وَ آخَرِینَ مِنْهُمْ‌ ... وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ‌

5. گرچه نبوّت فضل و مقام بزرگى است که خداوند به هر کس بخواهد عطا مى‌کند ولى چون حکیم است، این مقام را تنها به اهلش مى‌دهد. الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ

(ب) در حدیث دیگری پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله از تعبیر «علم» بهره می گیرد و می فرماید: اگر دانش در ثریا باشد مردانی از سرزمین فارس به آن دست پیدا خواهند کرد لو کان العلم بالثریا یا لتناوله رجال من فارس (کنزالعمال، ج12 ، ص91)                          .
(ج) در جای دیگر، پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله از ایرانیان به شکل دیگری تجلیل کرده است و آنان را ملتی نیکوکار و خیر خواه معرفی می کند و می فرماید: خداوند در میان بندگانش دو گروه دارد که منشاء خیر و خوبی هستند:

در میان عرب، خیر و خوبی در قریش و در میان عجم نیکوکاری و خیرخواهی از آن ایرانیان است لله من عباده خیرتان: فخیرته من العرب قریش و من العجم فارس (نفس الرحمان فی فضایل سلمان ص133)

بخش 2 :        اتفاقاتی که طی 10 قرن در ایران به وقوع پیوست

فراگیری تشیع در ایران  :

1. جناب سلمان صحابه با وفای پیامبر و اهل بیتعلیهم السلام، فردی ایرانی و شیعی بود. در یمن نیز ایرانیانی وجود داشتند که متمایل به سمت اهل بیت بودند. نامه پیامبرصلی الله علیه و آله به باذان ایرانی و توسط حضرت علی علیه السلام و در زمان حیات رسول اکرم صلی الله علیه و آله به اسلام ایمان آورد و اهل یمن از همان زمان با حضرت علی علیه السلامآشنا شدند؛ در حالی که ساحل خلیج فارس تا یمن تحت نفوذ ایران بود.

2 ـ  در دوره خلیفه دوم، وی تبعیض‏هایی بین عرب و عجم قائل شد که موجب آزردگی خاطر ایرانیان گردید. پس از کشته شدن خلیفه دوم به دست یک ایرانی، فرزند وی چند تن از ایرانیان موجود در مدینه را به قتل رساند. اما وقتی حضرت علیعلیه السلام به حکومت رسید اعلام کرد که بین عرب و عجم تفاوتی نیست و عرب هیچ گونه فضلی بر عجم ندارد و این باعث شد تا ایرانیان به حضرت علیعلیه السلامگرایش پیدا کنند. همچنانکه امام زین العابدینعلیه السلام با خریدن و آزاد کردن تعداد زیادی از بردگان و بندگان غیر عرب، جمعیت زیادی از موالیان در مدینه ایجاد کرد که محب اهل بیتعلیهم السلام بودند.

3 ـ  پس از شهادت سیدالشهداء علیه السلام ایرانیان متوجه شدند از اسلام دو قرائت وجود دارد: اسلام یزیدی و اسلام حسینی. بنی امیه با آن سابقه ظلم‏ها و اعمال تبعیض‏ها نمی‏توانست در قلوب ایرانیان جایی داشته باشد و به صورت طبیعی ایرانیان به سوی امام حسینعلیه السلام  و اهل بیتعلیه السلام گرایش پیدا کردند.  و بعدها در سقوط بنی امیه بیشترین کمک‏ها را نمودند (نقش ابومسلم خراسانی) زیرا بنی عباس با شعار حمایت از آل محمد صلی الله علیه و آله قیام کردند. اما بعد معلوم شد که این جریان نیز با جریان اهل بیت علیهم السلام فاصله دارد.

4 ـ  در طول تاریخ، برخی از شاگردان امام جعفر صادق و سایر ائمه علیهم السلام در ایران حضور یافتند و به طور گسترده مکتب اهل بیتعلیه السلام را تبلیغ کرده و ایرانیان را به مذهب آنان دعوت می‏کردند.

5 ـ  حضور حضرت امام رضاعلیه السلام در خراسان عامل دیگری است. یکی از دلایلی که مأمون می‏خواست امام رضاعلیه السلام را ولیعهد کند، مقابله با عرب‏هایی بود که از برادرش امین حمایت می‏کردند.

تحلیل وی این بود که با ولایت عهدی امام رضاعلیه السلام هم ایرانیان شیعی را به سوی خود جذب خواهد کرد و هم شیعیان عرب؛ و این باعث تقویت قدرت وی و ضعف امین خواهد شد.

6 ـ  بسیاری از امام زادگان از ظلم منصور دوانیقی و دیگر خلفای ستمگر به ایران آمدند و پراکندگی آنان در سراسر ایران عامل دیگری در گسترش تشیع در ایران بود.

همانطور که حضور حضرت معصومهعلیهاسلام در قم، و حضرت شاه چراغعلیه السلام در شیراز و حضرت عبدالعظیمعلیه السلام در ری، از دلایل مهم روی آوری مردم ایران به سمت تشیع است.

7 ـ  در عصر سلاطین شیعه‏ی آل‏بویه موجبات تبلیغ مکتب اهل بیتعلیهم السلام بیش از پیش فراهم شد و کتب مهم شیعی مثل تهذیب، استبصار، کافی و من لایحضره الفقیه در این زمان تألیف شد. و بزرگانی چون شیخ صدوق، شیخ مفید، شیخ طوسی، سید مرتضی و سید رضی توانستند در این عصر اسلام شیعی را به مردم معرفی نمایند.

8 ـ  در دوره ایلخانان، حضور علامه حلی به مدت 10 سال در ایران و آزادی وی در بیان احکام و مهارت او در فقه و کلام تاثیر گذار بود و همچنین تلاش‏های خواجه نصیر الدین طوسی عامل دیگری در این زمینه است.

9 ـ  حلقه آخر این جریان تاسیس دولت صفویه و اعلام تشیع به عنوان مذهب رسمی و حضور و دعوت از علمای شیعه از سراسر جهان اسلام است. این همه سبب شد تا بالاخره در عصر صفویه پس از طی 10 قرن، اسلام شیعی در ایران گسترش یابد و به صورت یک مکتب و مذهب فراگیر در این کشور معرفی شود.  پس به طور خلاصه می توان گفت :

1. جناب سلمان صحابه با وفای پیامبر و اهل بیت، فردی ایرانی و شیعی بود.

2. دوره خلیفه دوم، تبعیضهایی بین عرب و عجم، موجب آزردگی خاطر ایرانیان گردید.

3. با شهادت سیدالشهدا ایرانیان فهمیدند از اسلام دو قرائت هست. (اسلام حسینی و یزیدی).

4. برخی از شاگردان امام جعفر صادق و سایر ائمه علیهم السلام در ایران حضور یافتند.

5. حضور حضرت امام رضاعلیه السلامدر خراسان عامل دیگری است.                                      . 6. بسیاری از امام زادگان از ظلم خلفای ستمگر به ایران (قم، ری، شیراز) آمدند

7. در عصر سلاطین شیعه ی آلبویه کتب مهم شیعی مثل تهذیب، استبصار، کافی و من لایحضره الفقیه (شیخ صدوق، شیخ مفید، شیخ طوسی، سید مرتضی و سید رضی)                  

8. زمان ایلخانان، حضور علامه حلی10 سال در ایران و نیز تلاشهای نصیر الدین طوسی

9. تاسیس دولت صفویه و تشیع مذهب رسمی و نیز دعوت از علمای شیعه از سراسر جهان

بخش 3 :  اسلام باذان ایرانی و ایرانیان مقیم یمن

هنگامی که دین مقدس اسلام آشکار شد و نبی اکرم صلی الله علیه و آله دعوت خود را آغاز فرمود، حکومت یمن به دست باذان بن ساسان ایرانی بود. باذان از جانب خسروپرویز بر یمن حکومت می کرد و بر سرزمینهای حجاز و تهامه نیز نظارت داشت و گزارش کارهای آن حضرت را مرتبا به خسروپرویز می رسانید.

حضرت رسول صلی الله علیه و آله در سال ششم هجری خسروپرویز را به دین مقدس اسلام دعوت کرد. وی از این موضوع سخت ناراحت شد و نامه آن جناب را پاره نمود، و برای باذان عامل خود در یمن نوشت که نویسنده این نامه را نزد وی اعزام کند. باذان نیز دو نفر ایرانی را به نام بابویه و خسرو به مدینه فرستاد و پیام خسروپرویز را به آن جناب رسانیدند. و این اولین ارتباط رسمی ایرانیان با حضرت رسول بوده است. هنگامی که خبر احضار حضرت رسول به ایران به مشرکین قریش رسید، بسیار خوشوقت شدند و گفتند دیگر برای محمد خلاصی نخواهد بود، زیرا ملک الملوک خسروپرویز با وی طرف شده و او را از بین خواهد برد. 

نمایندگان باذان با حکمی که در دست داشتند در مدینه حضور پیغمبر رسیدند و منظور خود را در میان گذاشتند. حضرت فرمود : فردا بیایید و جواب خود را دریافت کنید. روز بعد که خدمت آن جناب آمدند حضرت فرمود : شیرویه دیشب شکم پدرش خسروپرویز را درید و او را هلاک ساخت. پیغمبر فرمود : خداوند به من اطلاع داد که شاه شما کشته شد و مملکت شما بزودی به تصرف مسلمین در خواهد آمد. اینک شما به یمن باز گردید، و به باذان بگویید اسلام اختیار کند. اگر مسلمان شد حکومت یمن همچنان با او خواهد بود. نبی اکرم صلی الله علیه و آله به این دو نفر هدایایی مرحمت فرمود و آن دو نفر به یمن باز گشتند و جریان را به باذان گفتند.

باذان گفت : ما چند روزی درنگ می کنیم، اگر این مطلب درست از کار در آمد معلوم است که وی پیغمبر است و از طرف خداوند سخن می گوید، آنگاه تصمیم خود را خواهیم گرفت. چند روزی بر این قضیه گذشت که پیکی از تیسفون رسید و نامه از طرف شیرویه برای باذان آورد، باذان از جریان قضیه به طور رسمی مطلع شد و شیرویه علت کشتن پدرش را برای وی شرح داده بود. شیرویه نوشته بود که مردم یمن را به پشتیبانی وی دعوت کند و شخصی را که در حجاز مدعی نبوت است آزاد بگذارد و موجبات ناراحتی او را فراهم نسازد. باذان در این هنگام مسلمان شد و سپس گروهی از ایرانیان که آنها را ابناء و احرار میگفتند مسلمان شدند و اینان نخستین ایرانیانی هستند، که وارد شریعت مقدس اسلام گردیدند.

حضرت رسول باذان را همچنان بر حکومت یمن ابقا کردند و وی از این تاریخ از طرف نبی اکرم بر یمن حکومت می کرد و به ترویج و تبلیغ اسلام پرداخت و مخالفین و معاندین را سر جای خود نشانید. باذان در حیات حضرت رسول درگذشت، و فرزندش شهربن باذان از طرف پیغمبر به حکومت منصوب شد. وی نیز همچنان روش پدر را تعقیب نمود و با دشمنان اسلام مبارزه می کرد.

هنوز فرستادگان پادشاه یمن در مدینه بودند که خسرو سقوط کرد و شکمش به دست پسرش دریده شد. خود پادشاه یمن و عده زیادی از یمنی ها بعد از این جریان مسلمان شدند و همراه آنان گروه زیادی از ایرانیان مقیم یمن نیز اسلام اختیار کردند. یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ

(در آن زمان به واسطه یک جریان تاریخی عده زیادی از ایرانیان در یمن زندگی می کردند و حکومت یمن یک حکومت، صد در صد، دست نشانده ایرانی بود نیز در زمان حیات پیغمبر اکرم، در اثر تبلیغات اسلامی عده زیادی از مردم بحرین که در آن روز محل سکونت ایرانیان مجوس و غیر مجوس بود به آیین مسلمانی در آمدند، و حتی حاکم آنجا که از طرف پادشاه ایران تعیین شده بود مسلمان شد.

اولین اسلام گروهی ایرانیان در یمن و بحرین بوده است. و با میل و رغبت به احکام قرآن تسلیم شدند و از جان و دل در ترویج شریعت اسلام کوشش نمودند و حتی در راه اسلام و مبارزه با معاندین نبی اکرم جان سپردند.

البته اگر از نظر فردی در نظر بگیریم شاید اولین فرد مسلمان ایرانی سلمان فارسی است، و اسلام این ایرانی جلیل آنقدر بالا گرفت که به شرف سلمان منا اهل البیت نایل شد.

همین مقدار سابقه ایرانیان با اسلام در زمان پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله کافی بود که بسیاری از آنان با حقایق اسلامی آشنا شوند، طبعا این خود وسیله ای بود برای اینکه خبر اسلام به ایران برسد و کم و بیش مردم ایران با اسلام آشنا شوند، خصوصا با توجه به اینکه وضع دینی و حکومتی آنروز ایران طوری بود که مردم تشنه یک سخن تازه بودند، در حقیقت در انتظار فرج به سر می بردند.

هر گونه خبری از این نوع، به سرعت برق در میان مردم می پیچید. مردم طبعا می پرسیدند این دین جدید اصولش چیست ؟ فروعش چیست ؟

بنابراین علاقه ایرانیان به دین مقدس اسلام از همان آغاز ظهور این دین مقدس شروع شد.

ارتداد اسود عنسی و مبارزه ایرانیان با وی

پس از مراجعت نبی اکرم از حجة الوداع، چند روزی از فرط خستگی مریض شده بستری گردیدند. اسود از بیماری پیغمبر اطلاع پیدا کرد و پنداشت که نبی اکرم از این ناخوشی رهایی پیدا نخواهد کرد. از این رو در یمن ادعای نبوت کرد و گروهی را دور خود جمع نمود. عده کثیری از اعراب یمن پیرامون وی را گرفتند. ارتداد اسود نخستین ارتدادی است که در اسلام پدید آمد (ابن اثیر در کامل التواریخ ج2 ص228)

عنسی با قبائلی از عرب که پیرامون وی را گرفته بودند به طرف صنعا حمله آورد. شهر بن باذان ایرانی که حاکم حضرت نبی اکرم بود و در مرکز صنعا حکومت می راند، خود را برای دفع اسود کذاب که بر ضد اسلام قیام کرده بود آماده ساخت.

اسود با هفتصد سوار به جنگ شهر بن باذان آمد و بین این دو، جنگ سختی درگرفت. شهر بن باذان در این جنگ شهید شد و این نخستین فرد ایرانی است که در راه اسلام به شهادت رسید. اسود، پس از کشتن وی با زن شهر بن باذان ازدواج کرد و بر همه یمن تا حضر موت، بحرین، احساء، و بیابانهای بین نجد و طائف تسلط پیدا کرد.

پس از کشته شدن شهر بن باذان ریاست ایرانیان را فیروز و داودیه به عهده گرفتند. اینان همچنان در طریقه اسلام و متابعت از نبی اکرم ثابت ماندند و روش باذان و فرزندش شهر بن باذان را از دست ندادند.                                                            .  در این بین جریان کشته شدن شهر بن باذان و حوادث یمن به اطلاع حضرت رسید و مسلمانان مدینه متوجه شدند که جز ایرانیان و جماعتی از عرب، سرزمین یمن مرتد شده پیرامون اسود کذاب را گرفته اند.

نامه حضرت رسول به ایرانیان یمن

جشیش دیلمی که از ایرانیان مسلمان یمن بود گوید : حضرت رسول اکرم برای ما نامه نوشتند که با اسود کذاب جنگ کنیم. فرمان پیغمبر اسلام برای فیروز، دادویه، و جشیش صادر شده بود و اینان مأمور شده بودند که با دشمنان اسلام به طور آشکار و پنهان جنگ کنند، و فرمان حضرت رسول را به همه مسلمانان برسانند پس از این نامه ایرانیان مسلمان طی نقشه ای جالب که در تاریخ آمده،

آزاده همسر شهر بن باذان که در تصرف اسوَد بود برای مجاهدین ایرانی پیامی محرمانه فرستاد و به آنان وعده‌ی همراهی داد. از طرق یک راهروی زیرزمینی، وارد اتاق خواب اسوَد عنسی شدند اسود کذاب را به قتل رساندند و آن سرزمین را به دامن اسلام بازگرداندند. در شبی که اسود کذاب کشته شد از طریق وحی خبر کشته شدن وی به اطلاع نبی اکرم رسید، و فرمودند : قتل وی به دست مبارک که از یک خانواده مبارک می باشد واقع گردیده. از حضرت رسول پرسیدند کدام مرد وی را کشت ؟ فرمود : فیروز .

ایام حکومت و ریاست اسود در یمن و نواحی آن سه ماه به طول انجامید. فیروز گوید: چون اسود را کشتیم اوضاع و احوال به صورت عادی در آمد و مانند روزهای قبل از وی، بار دیگر امن و آرامش سرزمین یمن را فرا گرفت. بعد این جریان باز هم ایرانیان مسلمان یمن جهادها داشته اند که در تاریخ مکتوب است از جمله مبارزه ایرانیان یمن با گروهی از مرتدین عرب بعد از رحلت حضرت رسول صلی الله علیه و آله و شهادت مردان بزرگی چون دادویه ایرانی که جناب ابوبکر در عملی که بوی نژاد پرستی می داد قاتل عرب ایشان، که اسیر مسلمانان شده بود را آزاد کرد.

بخش 4 :             برخورد و جنگ اعراب با دولت ایران

در آن زمان دو قدرت درجه اول بر جهان حکومت می کرد: ایران و روم. سایر کشورها یا تحت الحمایه آنها بودند یا باج گزار آنها. ایرانیان آنروز چه از نظر سرباز و اسلحه و وسائل جنگی و چه از نظر کثرت جمعیت، و چه از نظر آذوقه و تجهیزات و امکانات دیگر، برتری فوق العاده ای نسبت به مسلمانان داشتند. اعراب مسلمان حتی با فنون جنگی آنروز در سطحی که ایرانیان و رومیان آشنا بودند، آشنا نبودند.

فاتحین عرب، در زمان خلفا و بنی امیه

زمان خلافت ابی بکر و عمر فرا رسید. اواخر دوره خلافت ابوبکر و تمام دوران خلافت عمر در اثر جنگهایی که میان دولت ایران و مسلمانان پدید آمد در روزگاری که مسلمانان با دولت ساسانی می جنگیدند. کشور ایران با همه اغتشاشات و از هم پاشیدگیهائی که داشت از نظر نظامی بسیار نیرومند بود.

از آنجا که اعراب تازه نفس بودند و با سختیها عادت کرده بودند و روحیه قوی و راسخی داشتند در عرض 20 سال ایرانیان و رومیان را شکست میدهند،           . سپاهی به فرماندهی ابو عبیده ثقفی به طرف ایران میفرستد و به خوزستان حمله برده و در مسیر اعراب ایرانی را تشویق به همکاری و همچنان پیش میروند،

در ادامه گسترش سپاه در سرزمین ایران، دربار ساسانیان رستم فرخزاد حاکم خراسان را مامور تا با تشکیل سپاه مانع پیشروی اعراب گردد او هم بهمن دراز ابرو را برای دفاع میفرستد که سپاه اعراب تا غرب کشور یعنی مدائن و بابل عقب نشینی کرده ولی عمر با جمع آوری سپاه، کمک اعزام میدارد و در این جنگ بر روی رودخانه ها پل بسته میشود و یزدگرد هم سردارانی مثل مهران و مثنی را به کار میگیرد، در این جنگ ابو عبید زیر پای فیلان له شده و عمر برای اینکه یزدگرد را ضعیف نماید سپاهی را هم به فرماندهی سعد بن وقاص به پایتخت ایران اعزام میدارد و در قادسیه درگیری سه روز ادامه یافته و با شروع طوفان و باد در سمت ایرانیان و کشته شدن رستم فرخزاد به فتح ایران در سال 14ق می انجامد در این جنگ غنائم هنگفتی از جمله فرشهای نفیس، طلا، پارچه های گرانبها و پرچم دولتی یا درفش کاویانی بدست سپاهیان عرب افتاد و به پایتخت یعنی مدائن راه پیدا کردند،

یزدگرد مقاومت نکرده و می گریزد و تیسفون هم بدست اعراب می افتد، یزدگرد را در زنبیلی گذاشتند و از کاخ مدائن بیرون بردند و به ری فرار کرده و بالاخره به مرو پناه میبرد و سپس به دست آسیابانی که شیفته لباس زیبای او میشود کشته و به رودخانه می اندازد. اعراب تا همدان و نهاوند و اصفهان و سیستان پیش روی میکنند فقط طبرستان و گیلان به علت موقعیت طبیعی که دارد تا نیمه قرن دوم استقلال خود را حفظ کرده بود. از قسمت جنوب هم شوش و شوشتر. مقاومت هرمزان هم نتیجه ای نداشته و پس از 18 ماه به تصرف سپاه اعراب می افتد و هرمزان را اسیر و برای عمر میفرستند عمر از کشتن او صرف نظر کرده ولی بعدها به اتهام همکاری با ابولولو به قتل میرسد.

در سال 23 ق یک نفر ایرانی به نام فیروز معروف به ابولولو به علت دیدن اسیران کودک در نهاوند و به علت اهمیت ندادن عمر به شکایت های مردم، با خنجری بر پای عمر وارد ، بعد از 6 روز در سن 53 سالگی در گذشت و به دستور عایشه در کنار پیامبر دفن گردید. قاتل و هرمزان قصاص میشوند.

درآمد در حملات و فتح سرزمین ها بسیار بالا بود و متاسفانه ثروت اندوزی صحابه از این غنایم شروع شد و به عبارتی بلای جان حضرت علی علیه السلام و شیعیانش، و حاصل آن جنگ های دوران امامت حضرت و فتنه و انحراف در روش اسلام محمدی.

یکی از عوامل شکست حکومت ساسانی را باید ناراضی بودن ایرانیان از وضع دولت و آیین و رسوم اجحاف آمیز آن زمان دانست. این نکته از نظر مورخین شرقی و غربی مسلم است که رژیم حکومت و اوضاع اجتماعی و دینی آن روز بقدری فاسد و خراب بود که تقریبا همه مردم از آن ناراضی بودند. معمولا هجوم دشمن سبب اتحاد بیشتر و از میان رفتن اختلافات داخلی می شود، اما این به شرطی است که یک روح زنده در آن مملکت که از مذهب یا حکومت آنان سرچشمه بگیرد وجود داشته باشد.

اجتماع آنروز ایران یک اجتماع طبقاتی عجیبی بود با همه عوارض و آثاری که در اینگونه اجتماعات هست، تا آنجا که حتی آتشکده های طبقات مختلف با هم فرق داشت، هیچکس حق نداشت از طبقه ای وارد طبقه دیگر بشود، کیش و قانون آنروز هرگز اجازه نمی داد که یک کفش دوز و یا کارگر بتواند با سواد بشود، تعلیم و تعلم تنها در انحصار اعیان زادگان و موبد زادگان بود .

دین زرتشت در اصل هر چه بود، به قدری در دست موبدها فاسد شده بود که ملت باهوش ایران هیچگاه نمی توانست از روی صمیم قلب به آن عقیده داشته باشد و حتی آنچنانکه محققین گفته اند اگر هم اسلام در آنوقت به ایران نیامده بود مسیحیت تدریجا ایران را مسخر می کرد و زرتشتی گری را از میان می برد. روشنفکران و باسوادان آن روز ایران، و همچنین مراکز علمی و فرهنگی ایران آنروز را مسیحیان تشکیل می داده اند نه زردشتیان. زردشتیان آنچنان دچار غرور و تعصبهای خشک و سنتهای غلط بودند که نمی توانستند درباره علم و فرهنگ و عدالت و آزادی بیندیشند.

و در واقع مسیحیت بیش از زردشتی گری از ورود اسلام به ایران زیان دید، زیرا زمینه بسیار مناسبی را از دست داد. بی علاقگی مردم ایران نسبت به حکومت و دستگاه دینی و روحانیتشان، سبب می شد که سربازان آنها در جنگها با میل و رغبت علیه مسلمانان نجنگند و حتی در بسیاری از موارد به آنها کمک کنند.

اسلام به زور تحمیل شده یا ایرانیان به رغبت اسلام را پذیرفته اند:

پرفسور آرنولد استاد دارالفنون در کتاب نفیس خود درباره تعلیمات اسلام به وجه بسیار خوبی ثابت نموده است. آرنولد به بیتابی مؤبدان بی گذشت زرتشتی اشاره می کند و می گوید مؤبدان نه تنها نسبت به علمای سایر ادیان بلکه در برابر کلیه فرق مخالف ایران و مانویان و مزدکیان و عرفای مسیحی (گنوستیک) و امثالهم تعصب نشان می دادند. و بدین سبب به شدت مورد بیمهری و نفرت جماعات زیادی قرار گرفته بودند. رفتار ستمگرانه موبدان نسبت به پیروان سایر مذاهب و ادیان سبب شد که درباره آیین زرتشت و پادشاهانی که از مظالم موبدان حمایت می کردند حس بغض و کینه شدید در دل بسیاری از اتباع ایران برانگیخته شود و استیلای عرب به منزله نجات و رهایی ایران از چنگال ظلم تلقی گردد .

ادوارد براون : . . . و مسلم است که قسمت اعظم کسانیکه تغییر مذهب دادند به طیب خاطر و به اختیار و اراده خودشان بود. پس از شکست ایران در قادسیه، فی المثل چهار هزار سرباز دیلمی، (نزدیک بحر خزر) پس از مشاوره تصمیم گرفتند به میل خود اسلام آورند و به قوم عرب ملحق شوند

این عده در تسخیر جلولا به تازیان کمک کردند و سپس با مسلمین در کوفه سکونت اختیار کردند و اشخاص دیگر نیز گروه گروه به رضا و رغبت به اسلام گرویدند. اما جیره خواران استعمار ناجوانمردانه نهضت اسلامی را در ردیف حمله اسکندر و مغول قرار می دهند. همین اعراب مسلمان در اروپا پیشروی کردند، اما پس از آنکه مقاومت شدیدی در برابرشان شد خواه ناخواه فتوحاتشان در اروپا متوقف گشت.  پس معلوم می شود یکی از علل پیروزی مسلمانان این بود که مقاومت شدید و جدی در برابر آنها نمی شد، بلکه کشورهای فتح شده مقدمشان گرامی داشته می شد .

جمعیت آنروز ایران بزرگ را در حدود 140 میلیون تخمین زده اند که گروه بی شماری از آنان سرباز بودند و حال آنکه تمام سربازان اسلام در جنگ ایران و روم به شصت هزار نفر نمی رسیدند و وضع طوری بود که اگر مثلا ایرانیان عقب نشینی می کردند این جمعیت در میان مردم ایران گم می شدند، ولی با این همه چنانکه گفتیم حکومت ساسانی به دست همین عده برای همیشه محو و نابود شد.

از طرفی علت پیروزی بعضی از عربهای مسلمانان فداکاریها و جانبازیهای ایمان آنان به خدا و قیامت و صدق رسالت نبی اکرم و رسالت تاریخی خودشان کامل بوده است، معتقد بوده اند جز خدا را نباید پرستش کرد و مللی را که غیر خدا را به هر شکل و هر صورت پرستش می کنند باید نجات داد، برای خود رسالتی قائل بوده اند که توحید الهی و عدل اجتماعی را برقرار کنند، طبقات مظلوم را از چنگ طبقات ستمگر رها سازند. واقعا آنچنان بوده اند که علی علیه السلام توصیف میکند و حملوا بصائرهم علی اسیافهم نهج البلاغه خ148) همانا بینشهای روشن خویش را بر دوش شمشیرهای خویش حمل می کردند.

بخش 5 :     نفوذ آرام ادبیات اسلام و تدریجی در اشعار شاعران ایرانی

هر چه روزگار می گذشت بر علاقه و ارادت ایرانیان نسبت به اسلام و بر هجوم روز افزون آنان به اسلام و ترک کیشها و آیینهای قبلی و آداب و رسوم پیشین افزوده می شد. بهترین مثال، ادبیات فارسی است.

هر چه زمان گذشته است تأثیر اسلام و قرآن و حدیث در ادبیات فارسی بیشتر شده است نفوذ اسلام در آثار ادبا و شعرا و حتی حکمای قرون ششم و هفتم به بعد بیشتر و مشهودتر است تا شعرا و ادبا و حکمای قرون سوم و چهارم . این حقیقت از مقایسه آثار رودکی و فردوسی با آثار مولوی و سعدی و نظامی و حافظ و جامی کاملا هویدا است.

بالطبع توجه شعرا و نویسندگان به نقل الفاظ و مضامین عربی فزونی گرفت و کلمات و امثال و حکم پیشینیان (قبل از اسلام) در نظم و نثر کمتر می آمد . چنانکه به حسب مقایسه در سخن دقیقی و فردوسی و دیگر شعرای عهد سامانی و اوائل عهد غزنوی نام زرتشت و اوستا و بوذرجمهر و حکم وی بیشتر دیده می شود، تا در اشعار عنصری و فرخی و منوچهری که در اواخر قرن چهارم و اوائل قرن پنجم می زیسته اند، نیز تاریخ نشان می دهد که هر چه استقلال سیاسی ایرانیان بیشتر شده اقبال آنها به معنویات و واقعیات اسلام فزونی یافته است.

طاهریان و آل بویه و دیگران که نسبتا استقلال سیاسی کاملی داشتند، هرگز به فکر این نیفتادند که اوستا را دوباره زنده کنند و دستورات آن را سرمشق زندگی خود قرار دهند ، بلکه بر عکس با تلاشهای پیگیر برای نشر حقایق اسلامی کوشش می کردند.

بخش 6 :  انتقام ایران (ابومسلم خراسانی) از اعراب (بنی امیه و مروانیان)

ایرانیان پس از صد سال که از فتح ایران به دست مسلمانان گذشت، نیروی نظامی عظیمی به وجود آوردند دستگاه خلافت اموی در اثر اجحافات و انحرافات از تعلیمات اسلامی مورد بی علاقگی عموم مسلمانان بجز اعرابی که روی تعصب عربی گام بر می داشتند واقع شد ایرانیان با قدرت و نیروی خود توانستند خلافت را از خاندان اموی به خاندان عباسی منتقل کنند. (نقش ابومسلم خراسانی و ابوسلمه ایرانی بسیار مهم و تاثیرگذار بوده)

پس از شکست ایران در قادسیه، فی المثل 4000 سرباز دیلمی (نزدیک بحر خزر) پس از مشاوره تصمیم گرفتند به میل خود اسلام آورند و به قوم عرب ملحق شوند این عده در تسخیر جلولا به تازیان کمک کردند و سپس با مسلمین در کوفه سکونت اختیار کردند و اشخاص دیگر نیز گروه گروه به رضا و رغبت به اسلام گرویدند.

قانون و آیین و حکومت ایران مقارن ظهور اسلام طوری بود که قاطبه ملت ایران را وا می داشت برای متابعت از حکومت و آیین تازه، خود را آماده کنند و بهمین جهت بود که وقتی ایران بدست اعراب فتح شد مردم ایران علاوه بر اینکه عکس العمل مخالفی از خود نشان ندادند خود برای پیشرفت اسلام زحمات طاقت فرسایی کشیدند.

از طرفی ایرانیان با قدرت و نیروی خود توانستند. خلافت را از خاندان اموی به خاندان عباسی منتقل کنند افرادی مانند ابومسلم خراسانی و ابو سلمه و .... و از دودمان عباسی نیز ناراضی شدند در دوره بنی عباس غلبه طاهر بن الحسین به طرفداری از مامون بر سپاهیان طرفدار امین بار دیگر نشان داد که قدرت نظامی در اختیار ایرانیان است،

ایرانیان نه به فکر استقلال سیاسی افتادند و نه به فکر اینکه دین اسلام را کنار بگذارند و نسبت به آیین مقدس اسلام سخت وفادار ماندند، اغلب ایرانیان در دوره استقلال سیاسی ایران مسلمان شده اند.

مردم طبرستان و قسمتهای شمالی ایران تا سیصد سال پس از هجرت هنوز دین جدید را نشناخته بودند و با دولت خلفا به دشمنی بر می خاستند. بیشتر مردم کرمان در تمام مدت خلافت امویها زردشتی ماندند و در روزگار استخری (صاحب کتاب المسالک و الممالک) زردشتیان فارس اکثریت را تشکیل می داده اند. اینها همه می رساند که چنانکه گفتیم ایرانیان تدریجا اسلام را پذیرفته اند و اسلام تدریجا و مخصوصا در دورهای استقلال سیاسی ایران بر کیش زرتشتی غلبه کرده.

 عجیب اینست که زرتشتیان در صدر اسلام که دوره سیادت سیاسی عرب است آزادی و احترام بیشتری داشته اند از دوره های متأخرتر که خود ایرانیان حکومت را بدست گرفته اند هر اندازه که ایرانیان مسلمان می شدند. اقلیت زردشتی وضع نامناسبتری پیدا می کرد و ایرانیان مسلمان از اعراب مسلمان تعصب بیشتری علیه زردشتیگری ابراز می داشتند و ظاهرا همین تعصبات ایرانیان تازه مسلمان سبب شد که عده ای از زرتشتیان از ایران به هند مهاجرت کردند و اقلیت پارسیان هند را تشکیل دادند.

آل بویه بیشتر دلبستگی به سنت های عربی خاندان علی علیه السلام و فرهنگ اسلامی داشتند تا به سربلندی های گذشته ایران، مثلا عضدالدوله یکی از پادشاهان آل بویه در سال 955م / 344 ه، دستور داد تا کتیبه ای در تخت جمشید به عربی بکنند. چه عاملی سبب شد که قرنها بعد از زوال سیادت سیاسی عرب، مردم ایران گرایش بیشتری نسبت به اسلام نشان بدهند؟

آیا جز جاذبه اسلام و سازگاری آن با روح ایرانی چیز دیگری در کار بوده است؟

خود حکومتهای مستقل ایرانی که از لحاظ سیاسی دشمن حکومتهای عربی بودند بیش از حکومتهای عربی پاسدار اسلام و مؤید و مروج علمای اسلام و مشوق خدمتگزاران اسلام بودند، دانشمندان را در تألیف و تصنیف کتابهای اسلام و در تعلیم علوم اسلامی کمک می کردند.

شور و هیجانی که ایرانیان نسبت به اسلام و علوم اسلامی در طول چهارده قرن اسلام حتی در دو قرن اول که سرجان ملکم انگلیسی نام آنها را دو قرن سکوت گذاشته است نشان دادند، هم از نظر اسلام بی سابقه بود و هم از نظر ایران، یعنی نه ملت دیگری غیر از ایرانی، آنقدر شور و هیجان و عشق و خدمت نسبت به اسلام نشان داده است و نه ایرانیان در دوره دیگری برای هدف دیگری، چه ملی و چه مذهبی، این قدر شور و هیجان نشان داده اند.

ایرانیان پس از استقلال بدون هیچ مزاحمتی می توانستند آیین و رسوم کهن خود را احیاء کنند ولی نکردند، بلکه بیشتر به آن پشت کردند و به اسلام رو آوردند، چرا چون آنها اسلام را با عقل و اندیشه و خواسته های فطری خود سازگار می دیدند.

هیچگاه خیال تجدید آیین و رسومی را که سالها موجب عذاب روحی آنان بود در سر نمی پروراندند و این سنتی است که طبق شهادت تاریخ در طول این چهارده قرنی که اسلام به ایران آمده است همچنان باقی و پا برجاست،

چه ایرانیان بارها نشان داده اند که از خود اعراب، اسلام را با روحیات خود سازگارتر دانسته اند (طبق پیش بینی و تقدیر پیامبر صلی الله علیه و آله در چند حدیثی که در آغاز کتاب به آن اشاره شد.

و دلیل آن، اینهمه خدمات صادقانه ای است که آنان در طول این چهارده قرن به اسلام و قرآن نموده اند خدماتی که با اخلاص و ایمان عجیبی همراه بوده است، همگان بدانند که ملت ایران با جان و دل آیین مسلمانی را پذیرفته و آنرا موافق با عقل و اندیشه و تنها پاسخگوی خواسته های وجدانی خود دانسته است. 

قانون و آیین و حکومت ایران مقارن ظهور اسلام طوری بود که قاطبه ملت ایران را وا می داشت برای متابعت از حکومت و آیین تازه یی خود را آماده کنند و بهمین جهت بود که وقتی ایران بدست اعراب فتح شد مردم ایران علاوه بر اینکه عکس العمل مخالفی از خود نشان ندادند و وقتی بخشی از سنت پیامبر را در رفتار اندک قلیلی از اعراب دیدند، خود برای پیشرفت اسلام زحمات طاقت فرسایی کشیدند.

توده های مردم نه تنها در خود در برابر جاذبه جهان بینی و ایدئولوژی ضد تبعیض طبقاتی اسلام مقاومتی احساس نمی کردند، بلکه درست در آرمان آن همان چیزی را می یافتند که قرنها به بهای آه و اشک و خون خریدار و جان نثار و مشتاق آن بودند و عطش آن را از قرنها در خود احساس می کردند (دیباچه ای بر رهبری 255)

 عملا نیز روش حکومت خلفای راشدین به ویژه علی را در حد خواب و خیال افسانه آمیزی، بی پیرایه تر از آنچه خود می خواستند و آرزویش را در دل داشتند ساده یافتند.

 یکی از حساس ترین لحظات برخورد این دو جهان بینی برخورد سنت منحط ساسانی و آیین نو اسلام را در بسیج علی امیرالمؤمنین علیه السلام هنگام لشکر کشی به شام با کشاورزان آزاد شده ایرانی شهر انبار بر ساحل فرات پیدا می کنیم.

این برخورد موجب تقریر یکی از شیواترین و تکان دهنده ترین خطبه های علی علیه السلام است که از این پیشوای بی نظیر تاریخ جهانداری و سیاست، برای همیشه برای عبرت رهبران آینده جهان بر جای مانده است. . .

 نیروی عراق بسوی شام بسیج کرده بود، دهگانان شهر زیبای انبار بر ساحل فرات به آئین ایران قدیم صف بسته بودند تا موکب همایون امیرالمؤمنین علیه السلام را. .. استقبال کنند، چون نوبت رسید پیش دویدند،

علی علیه السلام را که از سربازان دیگر امتیازی نداشت با هلهله و شادباش و شادی تلقی کردند. آن پیشوای بزرگ از رسم تعظیم و تکریم ایرانیان نسبت به پیشوای خویش با بیانی پر لطف اینچنین انتقاد می کند . . . پروردگار متعال از این عمل راضی نیست. در نظر امیرالمؤمنین علیه السلام هم سخت ناپسند و مکروه است، احرار و آزادگان نیز هرگز به چنین ننگی تن در نمی دهند . . .

در جنگهای هفتصد ساله ایران و روم هیچگاه چنین مسئله ای در برابر توده ها مطرح نگشته بود. بارگاه بی پیرایه علی علیه السلام در کوفه قرار داشت و موالی و ایرانیان با آن تماس نزدیک داشتند سادگی آنرا تنها به وصف نمیشنیدند بلکه برای العین با دیدگان خویش بخوبی میدیدند. از اینرو اگر توده های ستمدیده ایرانی بدین دعوت لبیک اجابت گفتند شگفتی ندارد.

منبع : با مقداری اختصار: کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران، شهید مطهری

نسبت تشیع به ایرانیان

با عنایت به ادله عقلی و نقلی شامل آیات قرآن کریم، سیره پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله و شأن و جایگاه اهل بیتعلیه السلام  :

اولا: عقیده تشیع همان اعتقاد به امامت الهی و نظریه نص از جانب خداوند بر امام و خلیفه مسلمین بعد از رسول خداصلی الله علیه و آله  است. نظریه‌ای که از قرآن و روایات فریقین استفاده می‌شود.

نظریه‌ای که موسس آن خداوند متعال بوده و پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله در طول 23 سال آن را آبیاری کرده است. پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله کسی بود که پیروان علیعلیه السلام را شیعه نامید و آنان را مورد مدح و ستایش قرار داد.

ثانیا: از عصر پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله برخی از صحابه به این عقیده معتقد بودند و حضرت علیعلیه السلام را امام منصوب از جانب خدا به عنوان خلیفه بعد از رسول خداصلی الله علیه و آله می‌دانستند و در میان آنها به جز سلمان فارسی همگی از اعراب معروف بودند.

ثالثا: بعد از وفات رسول خداصلی الله علیه و آله علیعلیه السلام شیعیانی داشت از عرب که معتقد به ولایت و امامت آن حضرت بودند و هنگام به خلافت رسیدن آن حضرت در رکاب او در جنگ‌های مختلف مشارکت داشتند.

رابعا: فرهنگ اسلام در بین ایرانیان گسترش یافت، همان‌گونه که در بین اقوام و ملت‌های دیگر نیز گسترش پیدا کرد.

چرا موالى (ایرانیان) به مکتب تشیع روى آوردند؟

برخلاف پیمانى که میان ایرانیان و سپاه عرب بسته شده بود، اعراب میان خود و آنان، تبعیض روا مى داشتند که همین مسأله، آنان را از خلفاى بنى امیه روى گردان کرد.

الف، برخى رفتارهاى تبعیض آمیز اعراب بدین قرار بود:

1. موالى در عراق شهروند درجه دوّم بودند.
2. کارهاى پر مشقت مانند: چرخاندن امور بازار، راه سازى و اصلاح درختان به آنان واگذار شد.
3. از زمان خلیفه دوّم مرسوم بود که عجم ها را به «مدینة الرسول» راه نمى دادند. موالى را نیز به مدینه راه نمى دادند.
4. به دستور عمر خلیفه اول عرب ها از موالى زن مى گرفتند، ولى به آنان زن نمى دادند.
5. اسلام موالى را اسلام حقیقى نمى دانستند و از اسلام عرب ها پایین تر نشمردند. به همین دلیل، موالى حق نداشتند امام جماعت باشند یا در صف اوّل نماز بایستند.

6. کار تا جایى پیش رفت که حتى در نکوهش زبان فارسى، به نقل از ابوهریره از پیامبرصلی الله علیه و آله  به این مضمون حدیث جعل کردند: مبغوض ترین زبان نزد خدا زبان فارسى است و ... از این قبیل اقدامات..... لذا ایرانیان حضرت علی علیه السلام و پیروان آن حضرت را ترجیح می دادند و از پیروان خلفا دوری گزیده و پرهیز می کردند.

ب، موالى نسبت به اسلام و پیامبرصلی الله علیه و آله خوش بین بودند، ولى از رفتار و برخورد خلفا و حاکمانى که خود را جانشینان پیامبر مى دانستند، بسیار متنفر بودند.

 از آن طرف، حضرت علىعلیه السلام در زمان خانه نشینى، به خلفا نصیحت مى کرد که با موالى به عدالت رفتار کنند. خود نیز در زمان حکومت دارى، با موالى با محبت رفتار مى کرد. براى نمونه، اموال بیت المال را به نسبت مساوى میان آنان و اعراب تقسیم مى کرد و مى فرمود: حضرت آدم نه غلامى به دنیا آورد و نه کنیزى، بندگان خدا آزادند. اگر مالى نزد من باشد، در تقسیم آن میان سیاه و سفید فرق نخواهم گذاشت. حتى در بسیارى اوقات، سهم خود را از بیت المال براى آزادى اسیران ایرانى مصرف مى کرد دقیقا مثل نوه اش امام سجاد علیه السلام.

دیدن آن همه ستم و بى عدالتى از بنى امیه و دیدن این همه لطف و عدالت از علىعلیه السلام  بغض اموى و حبّ علوى را در دل پدید آورد. این کار، پیدایش تشیع سیاسى بود. شیعه گرى موالى به این معنا بود که آنان، على را از دیگر خلفا بالاتر و برتر و تنها ادا کننده حقوق خود مى دانستند. البته شیعه بودن آنان از نظر اعتقادى در سطح قابل توجهى مطرح نبود.

به گفته شهید مطهرى، مردم ایران که مردمى باهوش بودند و سابقه فرهنگ و تمدن نیز داشتند، روح و معناى اسلام را در خاندان رسالت یافتند; چون آن بزرگواران، خواسته ایرانیان عدل و مساوات را برقرار و روح شیرین عدالت جویى ایرانیان را سیراب مى کردند. این تشیع سیاسى با توجه به ارتباط همیشگى دیگر امامان(علیهم السلام) با ایرانیان مهاجر و ادامه یافتن رفتارهاى تبعیض آمیز خلفاى بنى امیه با آنان، نهایتاً زمینه ساز پیدایش تشیع اعتقادى گردید.

در این مورد، سیاست امام سجادعلیه السلام قابل توجه است. ایشان با گریه هاى مداوم بر امام حسین(علیه السلام)، احساسات حسینى و ضد اموى را به آنان منتقل مى کرد.

در نتیجه، موالى به تشیع گرایش قلبى پیدا کردند و این احساس را به دیگر سرزمین ها از جمله ایران انتقال دادند. هجرت علویان و سادات بیشتر به خاطر امنیت موجود در ایران و علاقه مردم نسبت به خاندان پیامبرصلی الله علیه و آله و فشارهاى حاکمان عباسى و اموى شام و عراق صورت مى گرفت.                  .              

در قضیه ترور خلیفه دوم و ماجراى قتل هرمزان، على‏علیه السلام خواستار قصاص عبیدالله بن عمر شد. از همین زمان نگاه ایرانى‏ها متوجه امام شد و به آن حضرت تمایل زیادى پیدا کردند (به راحتى مى‏توان نشانه‏هاى گرایش ایرانیان به تشیع و على علیه السلام را در حوادث مدینه این عصر جست‏وجو کرد).

البته دوره خلافت امام و بازگشت ‏به سیاست‏هاى تسویه‏اى زمان رسول‏الله‏صلی الله علیه و آله نیز طبعا توجه ایرانى‏ها و غیر عرب‏ها را به على‏بن ابى‏طالب‏ علیه السلام بیشتر کرد. بسیارى از صحابه هم به دلیل عدم برخوردارى از بینش عمیق نسبت ‏به تعالیم اسلام و به دلیل منافعشان، همسو و هم جهت ‏با سیاست‏هاى خلفاى دوم و سوم عمل کردند.

ج، توجه خاص به اقلیت ها شهر انبار یکی از مناطق تحت حکومت امام علیعلیه السلام بود که مردم آن مسلمان و یهودی بودند. جمعی از لشکریان معاویه به آن دستبرد زدند و زیورآلات برخی از زنان، از جمله یک زن یهودی را به یغما بردند. حضرت از شنیدن این خبر چنان اندوهناک شد که فرمود: اگر مسلمانی از شنیدن خبر غارت یک زن یهودی که تحت حمایت حکومت اسلامی است، بمیرد، پیش من نه تنها سزاوار ملامت نیست، که شایسته تکریم و اجراست.                                   .
د-پرداخت مستمری به از کار افتادگان اهل کتاب: امام علیه السلام در راه به پیرمرد فقیری برخورد. حضرت درباره وضع او از یارانش پرسید: گفتند: او مسیحی است.

امام علیه السلام با خشم و تندی فرمودند: شما در ایام جوانی از او استفاده کردید [یعنی او نیز مانند سایرین در ایام جوانی خود به این سرزمین خدمت نموده] تا این که به پیری و ناتوانی رسیده است، آیا سزاوار است که او را به حال خود واگذارید؟ همانجا حضرت دستور دادند از بیت المال به او معاش و حقوق پرداخت نمایند.

ه- بدرقه همسفر یهودی: حضرت در راه کوفه با یک یهودی همسفر شدند. مقداری به کوفه مانده بود که یهودی راه دیگری را پیش گرفت. حضرت نیز در پی او رفت، آن شخص از حضرت پرسید: پس چرابا من می آیی؟ حضرت فرمود: تو همسفر من بودی و من می خواهم تو را چند قدم بدرقه کنم.                                   .
و- تسامح و مدارا در برابر خوارج: خوارج گروهی از لشکریان حضرت علی علیه السلام در جنگ صفین بودند که در مسئله «حکمیت» از قرارگاه آن حضرت خارج شدند. اینان تا جایی پیش رفتند که حضرت علیعلیه السلام را تکفیر کردند، ؛ گاه با حضور در مسجد و عدم اقتدا به ایشان، علنا به حضرت اهانت می کردند.

به همین مقدار نیز بسنده نمی کردند گاه در اثنای نماز به دادن شعارهای تند و بعضا ناسزاگویی دست می زدند. با این حال حضرت با آنها مدارا می نمود و دست به هیچ گونه عکس العمل تندی نمی زد و یاران خود را نیز دعوت به سکوت و آرامش می کرد و بر کشتگان آنان نیز نماز می گزارد.

حتی به آنان اجازه حضور در مسجد را می داد و حقوق آنان را از بیت المال پرداخت می نمود. حضرت مکرر تاکید می کرد که به این اصل ( مدارا) عمل خواهد نمود: لا نمنعکم مساجد الله ان تذکروا فیها اسمه لانمنعکم من الفیحا مادامت ایدیکم مع ایدینا لانقاتلکم حتی تبدوونا                                      .
ز- سنت مناظره: مناظرات ائمه شیعه با مخالفان و کافران درحالیکه حکومت و قدرت در دست مسلمانان بود گواه دیگری بر مدارات اسلامی است که تاریخ موارد بسیاری از آن را ثبت کرده.

 آری دیدن آن همه ستم و بى عدالتى از بنى امیه و دیدن این همه لطف و عدالت از علىعلیه السلام بغض اموى و حبّ علوى را در دل ایرانیان تازه مسلمان پدید آورد. و گرایش به این امام برحق و رئوف و در عین حال شجاع و دلاور روز به روز بیشتر و بیشتر می شد و بر تعداد دوستداران و پیروانش افزوده و جمعیت شیعه رو به فزونی داشت.

علاوه بر مقایسه علی علیه السلام و اسلام علوی با اسلام انحرافی اعراب که غالب فاتحین را از جمعیت اسلام تشکیل می داد، از یک سو و از سوی دیگر شهادت طلبی امام حسینعلیه السلام و رسوا شدن اعرابی که پیرو اسلام ابوسفیانی و مروانی.

و روشنگری های امام سجاد و زینب کبریعلیهما السلام در اسارت و بعد از اسارت و مناظرات علمی امام باقر و امام صادق علیهما السلام و تشکیل جلسات مناظره ای بین فرق اهل تسنن و تشیع و معرفی اسلام ناب در مقابل اسلام تحریف شده از صدر اسلام و بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله.

تا امامت امام رضا علیه السلام که مامون دستور داده بود که امام را در ایران از مناطق سنی نشین به خراسان بیاورند و امام با مدیریت فرهنگی آثاری از خود در این شهرها برای همیشه باقی گذاشت و برخلاف هدف نظر و نتیجه ای که مامون در سر می پروراند انجام شد. که مفصل در کتاب 28 (امام رضا علیه السلام و مدیریت فرهنگی هنگام هجرت به ایران .....) منتشر شده از اینجانب به آن پرداخته شده است.

ثروت خدیجهعلیهاسلام برای فقر و تنگدستی و شمشیر علیعلیه السلام برای دفاع

گاهی خود ما مسلمانان حرف‌هایی می‌زنیم که نه با تاریخ منطبق است و نه با قرآن، مثل اینکه برخی می‌گویند: اسلام با دو چیز پیش رفت.

1. با مال حضرت خدیجه علیهاسلام        2. با شمشیر علی علیه السلام یعنی با زر و زور    .  
ثروت خدیجه به درد مسلمین خورد، در شرایطی که مسلمین و پیغمبر صلی الله علیه و آله در نهایت درجه سختی و تحت فشار بودند جناب خدیجه مال و ثروت خودش را در اختیار پیغمبر گذاشت (محاصره اقتصادی در شعب ابی طالب و .....) ولی نه برای اینکه پیغمبر العیاذ بالله به کسی رشوه بدهد، و تاریخ نیز هیچ گاه چنین چیزی نشان نمی‌دهد. 
این مال آن قدر هم زیاد نبوده و اصلا در آن زمان، ثروت نمی‌توانسته این قدر زیاد باشد. ثروت خدیجه که زیاد بود، نسبت به ثروتی که در آن روز در آن مناطق بود زیاد بود... پس اگر مال خدیجه نبود شاید فقر و تنگدستی، مسلمین را از پا درمی‌آورد. مال خدیجه خدمت کرد اما نه خدمت رشوه دادن که کسی را با پول مسلمان کرده باشد، بلکه خدمت به این معنی که مسلمانان گرسنه را نجات داد.

شمشیر علی علیه السلام بدون شک به اسلام خدمت کرد و اگر شمشیر علی نبود سرنوشت اسلام سرنوشت دیگری بود در شرایطی که شمشیر دشمن آمده بود ریشه اسلام را بکند، علی بود که در مقابل دشمن ایستاد. بنابراین وقتی می‌گوییم اگر شمشیر علیعلیه السلام  نبود اسلامی نبود، معنایش این نیست که شمشیر علیعلیه السلامآمد و به زور مردم را مسلمان کرد. بلکه معنایش این است که اگر شمشیر علیعلیه السلامدر دفاع از اسلام نبود، دشمن ریشه اسلام را کنده بود، همچنان که اگر مال خدیجه نبود، فقر، مسلمین را از پای درآورده بود.

امامان معصومعلیهم السلام در حمله اعراب به ایران شرکت نداشته اند

معصوم هیچ گاه تحت پرچم غیر معصوم نمی‌رود اخیراً موضوع «حمله اعراب به ایران» بسیار متمسک مخالفین دین و سایت‌هایی که مأموریتی جز ضد تبلیغ علیه اسلام ندارند قرار گرفته است. این ضدّ تبلیغ گسترده به همراه دروغ پراکنی‌ها، خود جای تأمل و تعمق دارد که چرا؟

 مگر فقط اعراب به ایران حمله کرده‌اند؟ مگر در همین سه قرن گذشته، ایران مدام هدف حمله روس، انگلیس و امریکا قرار نگرفته است و مگر قتل عام‌ها، تجاوزات و غارت‌های آنان بیش از حمله اعراب نبوده است و مگر حتی استعمار و استثمار کامل یک کشور و یک ملّت صورت نپذیرفته است؟ هنوز از عمر استقلال این کشور بیش از 41 سال نمی‌گذرد. چرا این همه جنایت علیه ایران و ایرانی را رها کرده و از کل تاریخ این کشور فقط یک حمله در 1400 سال پیش را چالش قرار داده‌اند؟

هدف اصلی این است که اولاً اسلام را عربی نشان دهند، در صورتی که دین ملیّت ندارد. و ثانیاً با عربی نشان دادن اسلام، حسّ وطن دوستی (ناسیونالیستی) مردم مسلمان را علیه اعراب تحریک کنند، به گونه‌ای که نتیجه‌اش دشمنی با اسلام شود. در حالی که این ملّت 1440 سال است که با عقل، فهم، شعور، علم، اراده و اختیار خود مسلمان است و هیچ گاه نیز دل خوشی از اعراب نداشته است.

اولاً اگر ثابت شود که حضرت علی علیه السلام  با این جنگ‌ها و کشورگشایی‌ها موافق بوده و حسنین علیه السلام نیز در جنگ‌ها شرکت داشته‌اند (که چنین نبوده است)، بدون تردید و شک، حق با آنان بوده است و دلیلی نیست که کسی بگوید: جنگ با کفار مکه و مدینه، جنگ با خوارج نهروان، جنگ با منافقین، صفین و ...، همه یک تکلیف الهی بوده و پیامبر و امام که برگزیده و فرستاده‌ی خدا هستند و صاحب عصمت می‌باشند، همه جا حق دارند، اما اگر با ایرانی طرف شدند، چون ما ایرانی هستیم، لابد حق ندارند. دشمنان چون اعتقادی به خدا و هیچ شناختی از دین ندارند، گمان دارند که ملیّت ها و مرزهایی که بشر برای خود تعیین کرده است و هر روز تنگ و گشاد می‌شود، خدا را نیز مجبور به رعایت می‌کند.

حال آن که ایرانی و امریکایی هر دو مخلوق او هستند و چین و ژاپن و ایران، همه مُلک او هستند و تنها مرزی را که تعریف کرده است، مرز ایمان و کفر است. دشمنان می‌خواهند با این ترفند القا کنند که قومیت گرایی، ارجح از خداپرستی و دین‌گرایی است، در حالی که اصلاً چنین نیست و او تنها ارجحیّت و امتیاز را به تقوا داده است. هر چند این دشمنان اصلاً حسّ ناسیونالیستی هم ندارند.

و تجربه نیز ثابت کرده است که هر گاه خطری این کشور و ملّت را تهدید کرده است، این مؤمنین به الله و اسلام بودند که به دفاع برخاستند و از وجب به وجب خاک، فرهنگ و ثروت‌های مادی و معنوی کشورشان دفاع کردند و آنان که سنگ وطن‌پرستی به سینه می‌زدند، اغلب یا فرار کردند، یا با دشمن همکاری کردند و یا دست کم هیچ کمکی نکردند و البته دائم نق زدند، فتنه کردند، جوّ ساختند، شانتاژ و ضد تبلیغ کردند، در تضعیف روحیه کوشیدند و آب به آسیاب دشمن ریختند.

ثانیاً از کی تا به حال تمامی فرازهای تاریخ طبری که یک مورخ اهل سنّت آن را نوشته است، برای ما کتاب مرجع و حجّت شده است؟ جالب آن که مخالفان اسلام در حالی که در خود قرآن کریم تشکیک می‌کنند، چه رسد به کتبی چون اصول کافی یا بحارالانوار، هر گاه ببینند می‌توانند ایرانی را علیه اسلام تحریک کنند، به کتاب تاریخ طبری چنان استناد می‌کنند که گویی وحی منزل است(؟!) سند این فراز (شرکت و فرماندهی حسنین علیه السلامدر حلمه به ایران) در تاریخ طبری، یکی «سیف بن عمر» است که در زمان حیاتش نیز به زندیق مشهور بود و خود طبری در فرازهایی او را بی‌اعتبار خوانده است و سند دیگرش از «علی بن مجاهد» است که علما، محدثان، مورخان و مشاهیر اهل سنّت نیز خودشان وی را جاعل و دروغ‌گو معرفی کرده‌اند و نوشته‌اند که به تألیف تاریخ جنگ‌ها پرداخت و از خودش هر چه خواست دروغ نوشت! (تاریخ بغداد، الخطیب بغدادی ج12، ص106).

ثالثاً در این خصوص نقل و جعل بسیار است. برخی گفته‌اند که پس از نافرمانی خلیفه وقت از امیرالمؤمنین علیه السلام  در خصوص خودداری از حمله به ایران، بنا شد تا حسنین علیه السلام نیز راهی شوند تا اولاً مردم ایران به وسیله دو امام معصوم با اسلام آشناتر شوند و ثانیاً سپاهیان فرمان آنان را برده و ظلم نکنند                                    .                                                   اما چون آنها نپذیرفتند، این دو بزرگوار همراهی ننموده و بازگشتند. اما اقوال صحیح‌تر این است که اولاً هیچ سند محکمی دال بر رضایت حضرت امیر علیه السلام و عزیمت این دو امام وجود ندارد و ثانیاً معصوم هیچ گاه تحت پرچم غیر معصوم نمی‌رود و نمی جنگد و ثالثاً هیچ پیامبر یا امامی برای کشورگشایی نجنگیده است. چنان چه بنابر نقل ابن اثیر، ابن خلدون، سید هاشم معروف الحسنی و همچنین باقر شریف قرشی: حسن و حسینعلیه السلام  بعد از پیامبر در هیچ فتحی شرکت نداشتند.

رابعاً گویا از تمام فرازهای تاریخ صدر اسلام فقط همین یک جمله نقل شده‌ی از زندیق، جاعل و دروغ‌گو را خوانده‌اند! آیا نخوانده‌اند که اساساً امیرالمؤمنین علیعلیه السلام و فرزندانش را نه تنها از حکومت و تصمیم‌گیری در سیاست‌های خُرد و کلان ساقط و خانه نشین کرده بودند، بلکه حتی قرآن مکتوب وی را نیز قبول نکردند، اموالش را غصب کردند و حتی اجازه گریه به همسرش نیز نمی‌دانند و طی آن 25 سال سیاه، جوّ اختناق شدیدی بر ایشان حاکم شده بود؟ حال چطور شد که فرزندان ایشان را فرمانده‌هان حلمه اعراب در زمان حکومت عمر به ایران می‌خوانند؟! چرا امامان از جمله خود حضرت برای رعایت عدالت بعد از فتوحات دخالت کرده و سعی داشتند در تقسیم غنایم حتی الامکان حقوق سربازان و فقرا که معمولا نادیده می گرفتند را مورد توجه قرار دهند. لذا این شده کمک و شرکت در فتوحات و کشورگشایی خلفا. !!

                  حقیقت جو باشیم نه متعصب، ارمغان اسلام برای ایران

چشمانت را ببند! می‌خواهم تو را به ۱۵۰۰ سال قبل ببرم. به عربستان فکر نکن. نه! همین ایران خودمان. بله! چند سال قبل از اسلام، ایران چه وضعیتی داشت؟!  به فکر زنانی باش که به خاطر بدهی شوهرانشان و با اجبار به صورت استقراضی به عقد مرد دیگری در می‌آمدند (ترجمه فارسی وندیداد، ص۵۰۷ و ایرانیان در زمان ساسانیان ص۴۴۲؛ کتاب نقش زن در سنت زرتشتی و نظام حقوقی ایران باستان ص۱۵)  
به مردانی فکر کن که به خاطر کوتاهی در انجام اعمال مذهبی و ارتداد، یا پوستشان کنده می‌شد و یا بدنشان تکه تکه می‌شد (ترجمه فارسی وندیداد، ص۷۰۵ و ۱۱۹۵) 
به زندانیانی فکر کن که چشمشان به وسیله میله‌ی داغ و یا ریختن روغن، کور می‌شد و یا در قبال یک جرم، اعضای خانواده‌ی او را نیز می‌کشتند و یا پوستش را زنده زنده می‌کندند (ایرانیان در زمان ساسانیان، کریستن سن، ص۴۱۴) 
به جوانان مستعد این مرز و بوم فکر کن که یک غیر ایرانی در حقشان فرمود: «اگر علم در ثریا باشد، مردمانی از سرزمین فارس بدان دست می‌یابند (صحیح مسلم حدیث شماره ۲۴۵۶) ولی همین مردمان در یک حکومت با سرپرستی یک شاه آریایی حق تحصیل نداشتند (ایرانیان در زمان ساسانیان، کریستن سن، ص ۵۴۶) 
به مجرمانی فکر کن که مثل یک موش آزمایشگاهی برای استفاده‌ی طبی زنده نگه داشته می‌شدند (ایرانیان در زمان ساسانیان، کریستن سن، ص۵۵۱) 
به مردمی فکر کن که اجازه‌ی تلفظ اسم شاه خود را نداشتند بلکه باید لقب آنان را، شماخ بغان (وجود الهی شما یا مقام الوهیت شما)، بر زبان می‌آوردند (ص ۵۲۸) به پادشاه عادلی به نام انوشیروان دادگر (در اصل داتگر) بیندیش که ۱۳۰۰۰ ایرانی را کشت (ایرانیان در زمان ساسانیان، ص۵۷۶) 
به خسروپرویز بیندیش که ۳۰۰۰ زن و ۳۰۰۰ زن خدمتکار و ۸۵۰۰ اسب و ۷۶۹ فیل داشت، در حالی که به زور از مردم فقیر، مالیات می‌گرفت (ص۵۸۹ و ۵۹۰ و تاریخ ایران)                 .به ۸۰ هزار ایرانی فکر کن که در یک روز به همراه پاک‌سازی مزدکیان کشته شدند (کتاب تاریخ ایران خنجی، ص ۹۵۹) 
به زنان حامله‌ای فکر کن که در یمن شکمشان پاره می‌شد و فرزندانشان سربریده می‌شدند. به اعراب سیاه‌پوست و مردمان سیاه‌پوستی فکر کن که در یمن فرمان قتل عام کلی آنان از پیر و کودک صادر شد (تاریخ ابن اثیر، ج۲، ص۵۲۲) 
به زنان حائضی فکر کن که مجبور بودند در ادرار گاو، خود را بشویند و در محدوده‌ای جدا از خانه باشند (ترجمه فارسی وندیداد، ص۱۱۷۱) 
به زنانی فکر کن که اهریمن نامیده می‌شدند (ترجمه فارسی وندیداد، ص۱۵۴۹) 
به مردمی فکر کن اجازه حمام کردن با آب را نداشتند بلکه فقط باید با گومیز (ادار گاو) حمام می‌کردند. اگر با آب حمام می‌کردند کشته می‌شدند (وندیداد، ص ۷۲۴) 
آیا باز هم می‌گویی اسلام هیچ ارمغانی برای ایران نداشته است؟! آیا باز طوطی‌وار و هیتلر مآبانه می‌گویی اسلام به ایرانیان ظلم کرد ؟ فقط به این دلیل که خدا پیامبرش را در کشوری عرب مبعوث کرد؟!!