سایت جدید تاریخی فرهنگی قرآنی 2

m5736z

blog.ir

روزه ماه رمضان، عبادت و عنایتی خاص

یکی از مهم ترین عبادات در اسلام روزه است. این عمل عبادی همانند نماز و حج کارکرد بسیاری در تعالی و تکامل انسان دارد و خداوند آن را بستر تقوا دانسته است. نقش بی‌بدیل روزه در تزکیه نفس و کمال روح بشر تا آنجاست که خداوند از آن به خیر یاد کرده است. روزه که در زبان عربی از آن به صوم و صیام تعبیر می‌شود، نوعی عبادت خاص است که با خودداری انسان از برخی از اعمال تحقق می‌یابد. این عبادت در طول تاریخ بشریت وجود داشته است و اقوام پیشین نیز بدان عمل می‌کردند (بقره، 183)، البته تفاوت‌هایی در موارد امساکی وجود داشته؛ چرا که روزه می‌توانست با خودداری از سخن گفتن تحقق یابد که از آن به روزه سکوت یاد می‌شده است، (آل عمران، 41؛ مریم 26؛ مجمع البیان، ج 1-2، ص 745؛ الکشاف، ج 3، ص 14) یا با امساک از خوردن و نوشیدن برخی از چیزها تحقق یابد که در روزه یهودیان و مسیحیان یافت می‌شود. همچنین از نظر زمان امساک نیز متفاوت بوده است؛ چرا که در شرایع سابق در طول شبانه‌روز تنها یک وعده می‌توانستند به خوردن بپردازند (مجمع‌البیان، ذیل 183 ) که آن نیز در سحرگاهان بود و اصطلاح (breakfast ) در زبان انگلیسی به معنای صبحانه در حقیقت به معنای افطار کردن و شکستن روزه است که از سنت روزه‌داری مسیحی گرفته شده است. همچنین تعداد روز‌هایی که واجب بوده روزه نگه داشته شود از سه تا چهل روز متفاوت بوده است. از طرفی گاهی شخص نسبت به هرگونه نوشیدنی و خوردنی امساک می‌ورزیده است و هیچ چیز نمی‌خورد؛ چنان که در روایات تفسیری است که حضرت موسی(ع) در تمام مدت چله میقات خود با خداوند در روزه بود و چیزی در این چهل روز نخورد. (اعراف، 142)
در اوایل اسلام نیز برخی از احکام روزه با آنچه پس از آن به عنوان احکام روزه تثبیت شده تفاوت‌هایی داشته است. از جمله اینکه در طول شبانه‌روز تنها یک وعده مجاز به افطار کردن بودند. از این رو، وقتی که می‌خوابیدند و مثلا در نیمه شب یا سحرگاهان بیدار می‌شدند دیگر مجاز به افطار کردن و خوردن و نوشیدن چیزی نبودند. همچنین از آیه 187 بقره به دست می‌آید که از موارد امساک، مباشرت با زنان بوده که بعدها هر دو قانون نسخ شد و تغییر یافت و محدودیت‌های روزه تنها از اذان صبح تا اذان مغرب یعنی از طلوع فجر صادق تا شب تعیین شد و با آمدن شب همه چیز مجاز اعلام گردیده و محدودیتی نیست. در اسلام روزه در ماه مبارک رمضان واجب شده است و هر مسلمانی می‌بایست در طول یک ماه رمضان روزه بگیرد مگر آنکه مریض (بقره، آیه 185)، مسافر (بقره، 183 تا 185) و ناتوان و مبتلا به عسر و مشقت شدید باشد. (همان) پس زنان باردار و یا زنان شیرده و نیز مردان سالخورده و یا هر کسی دیگر که به هر علتی در عسر و حرج شدید قرار می‌گیرد روزه بر آنها واجب نیست.
ماه رمضان به عللی چون نزول قرآن (بقره185، قدر1)، شب قدر (همان) و نیز وجوب روزه در آن (بقره، 183 تا 185) از عظمت و ارزش بسیار بالایی برخوردار است. از پیامبر گرامی(ص) روایت کرده‌اند که فرمود: ماه رمضان، ماه خداست. در سوم این ماه بود که صحف ابراهیم(ع) بر او فرود آمد، در ششم و سیزدهم آن، تورات موسی(ع) و انجیل عیسی(ع) برای آن دو پیامبر بزرگ نازل شد، و در هیجدهم و بیست و چهارم این ماه پربرکت، زبور بر پیام‌‌آور خدا داوود(ع) و فرقان بر محمد(ص) فرو فرستاده شد. (مجمع‌البیان، ذیل 138)

هان ای مردم! کسی که در این ماه، کار کارگر و خدمتگزارش را سبک سازد، خدای پر مهر و بنده‌نواز در روز رستاخیز، حساب اعمال او را سهل و آسان می‌سازد. بندگان خدا! شما در این ماه بندگی و اخلاص، از انجام دادن چهار کار شایسته، بی‌نیاز نخواهید بود؛ با انجام دادن دو کار از آنها، رضایت و خشنودی خدا را فراهم می‌آورید و به پاداش دو کار دیگر نیز نیازمندید.اما آن دو کار که خشنودی خدا را در پی دارد،یکی گواهی از ژرفای جان به یکتایی و خداست، و دیگر ایمان و اقرار به رسالت پیام‌آورش. آن دو عمل که از انجام دادن آنها بی‌نیاز نخواهید بود، یکی خواستن خواسته‌ها با همه وجود و اخلاص از بارگاه خداست که از جمله آنها بهشت پرطراوت اوست؛ و دیگر درخواست نجات از آتش‌سوزان دوزخ و پناه بردن به آفریدگار هستی از شعله‌ها و شراره‌های دردناک آن. (مجمع‌البیان)
خداوند به بندگانش عنایت کرده تا در این ماه خودسازی و تزکیه نفس نمایند و خود را به دایره تقوا نزدیک کرده و در آن وارد شوند؛ زیرا کسی که از مباحاتی چون خوردن و نوشیدن و ارتباط با همسر خودداری می‌ورزد، می‌تواند بر هواهای نفسانی خود غلبه کند تا در هنگامی که شیاطین آزاد شده و با وسوسه‌های شیطانی خود می‌خواهند او بی‌تقوایی کند، توان مقابله با آنها را داشته باشد. بی‌گمان چیزهایی که شیاطین از طریق آن بر انسان مسلط می‌شوند همین هواهای نفسانی از جمله خوردن و نوشیدن و ارتباط جنسی با همسر است. وقتی انسان بر این مهم ترین غرایز خود مسلط شود دیگر شیاطین با وسوسه‌های خویش کاری نمی‌توانند بکنند؛ لذا خداوند در آیه 183 بقره در بیان فلسفه روزه بیان می‌کند که این روزه موجب می‌شود که انسان در مسیر تقوا قرار گیرد و خود را برای مقابله با هرگونه وسوسه‌ها و انحراف و کژی از مسیر صراط‌مستقیم هدایت آماده کند.

خیربودن روزه برای انسان
خداوند در آیه 184 بقره روزه را به عنوان خیر معرفی می‌کند و می‌فرماید اگر روزه بگیرید آن برای شما خیر است؛ زیرا روزه حتی در شرایط سخت و دشوار جز نفع کامل چیزی برای انسان ندارد. روزه با همه ظاهر سخت آن به عنوان خیر، معرفی می‌شود که به نظر می رسد در اینجا همان خیر مطلق مراد است نه خیر مقید. به این معنا که جز خیر هیچ چیزی در روزه نیست؛ هرچند که انسان باید از بسیاری از چیزها و لذات مباح محروم شود تا روزه تحقق یابد؛ زیرا در هنگام روزه انسان می‌بایست از ده‌چیز که از آن به عنوان مفطرات روزه یاد می‌شود، خودداری ورزد که هر یک از آنها به نظر برای انسان نافع است. به عنوان نمونه خوردن و نوشیدن به ویژه از غذای حلال و پاک و طیب برای انسان هم از نظر جسمی و هم از نظر روانی و روحی مفید است، ولی خداوند با گفتن این که خیر برای انسان در روزه گرفتن است می خواهد بگوید که روزه نه‌تنها هیچ ضرری ندارد بلکه خیر مطلق برای انسان است؛.
برکات روزه
روزه در ماه رمضان از برکات و آثار بسیاری برخوردار است؛ زیرا ماه رمضان ماه خاص و مبارکی است. روزه یک برنامه کامل انسان‌سازی است و این امکان را به انسان می‌دهد تا خودسازی کرده و به دایره متقین نزدیک شود و خود را به مسایلی نیز آشنا کند که شاید در طول زندگی آن را تجربه نکرده باشد. روزه، موثرترین برنامه‌ای است که انسان را از گناه و زشتی بازمی‌دارد، همانگونه که از پیامبر(ص) نقل کرده‌اند که: امت من با روزه گرفتن، بر هوا و هوس خویش چیره می‌شوند و به سراغ کارهای ناروا نمی‌روند.از امام صادق(ع) روایت کرده‌اند که در مورد فلسفه روزه فرمود: روزه به این دلیل واجب شد که میان ثروتمند و نیازمند برابری برقرار شود؛ و این بخاطر آن است که ثروتمند و بی‌نیاز طعم گرسنگی را بچشد و حقوق محرومان را رعایت کند؛ چرا که ثروتمندان هرآنچه را بخواهند، برایشان فراهم است. (مجمع‌البیان)خداوند می‌خواهد بین بندگانش مساوات برقرار شود و طعم گرسنگی و تشنگی و بی‌همسری را به ثروتمندان و همسرداران بچشاند تا آنان به محرومان و گرسنگان و بی‌همسران بیندیشند و به هر طریقی که امکان است با احسان خویش شرایط را برای دیگران نیز بهبود بخشند و عدالت واقعی را گسترش دهند.
از نظر قرآن اگر کسی به هر علتی روزه نگرفت حتی اگر بخواهد با کارهای خیر دیگری چون فدیه و اطعام دیگران و مانند آن که در آیه 185 بقره آمده، خود را تطهیر کند، بهتر آن است که به جای این کارهای خیر، روزه بگیرد که آن خیر مطلق است. این بدان معناست که روزه واقعا برای آدمی در هر حال و شرایطی بهتر است و حتی اگر خودش را به رنج افکند و روزه بگیرد بهتر است مگر آنکه روزه گرفتن موجب هلاکت و زیان جبران‌ناپذیر باشد که در آن صورت خیر نیست. اما اگر شرایط سختی باشد که او ناتوان از انجام فریضه شود، در آن حالت اگر ترس از جان نباشد بهتر است که روزه بگیرد. از نظر خداوند روزه گرفتن در هر حالی برای توانا و قادر آن بهتر از این است که به کار دیگری بپردازد؛ زیرا هیچ خیری همچون خیر روزه نیست و انسان تا می‌تواند با تطوع و رغبت به این کار اقدام کند و شرایط سخت و دشوار آن را بپذیرد و به اندک بهانه‌ای خود را از این فیض بزرگ و خیر الهی محروم نکند؛ زیرا در روزه تقوایی به دست می‌آید که او را برای مقابله با شرایط دشوارتر آماده می‌سازد. (المیزان، ذیل 184 بقره)

 صوموا تصحوا

  روزه فوايد جسمي و روحي فراواني دارد، شفابخش جسم و توانبخش جان است، پاک کننده آدمي از گناهان است  در ساختن فرد صالح و اجتماع سالم  بسيار مؤثر بوده و در تذهيب و تزکيه نفس و رهاندن انسان از نيازهاي تن تأثير بسزايي دارد. روزه يکي از احکام انسان ساز اسلام است، که آگاهي از همه فوايد و پي بردن به فلسفه کامل آن همچون سايراحکام الهي براي انسان عادي ممکن نيست. دانش محدود بشر نمي تواند راهگشاي همه اسرار نهفته باشد. بنابر اين ندانستن فلسفه احکام الهي نبايد ما را از انجام آن بازدارد و موجب نافرماني و عصيان شود، چرا که اين اطاعت کورکورانه نيست، بلکه بر علم و يقين تکيه دارد زيرا مسلمانان مي دانند که خداي جهان بر همه چيز دانا و از همه چيز آگاهاست و نقص و نيازي در ذات متعال او نيست که از اعمال سودي بخواهد. خداي مهربان براي بندگان خود جز خير و سعادت نمي خواهد، پس اگر به چيزي فرمان مي دهد خير و سعادت مادر آن است و کمال و تعالي ما بدان بستگي دارد . فوايد طبي و بهداشتي روزه که ازسودمنديهاي کوچک اين فريضه انسان ساز است به حدي است که شايد نياز به توضيح و تکرار نداشته باشد و بيشتر مردم کم و بيش از آن آگاهند. پيامبر(ص): صوموا تصحوا روزه بگيريد تا سالم بمانيد. «معده آدمي خانه بيماريهاي اوست و پرهيز از غذا، درمان آناست.  بديهي است زماني فوايد بهداشتي روزه بهتر به دست مي آيد که روزه دار، دوري از خوردن و آشاميدن در روز را با زياده روي در شب تلافي نکند، که پر خوري، خود موجب زيانهاي چشمگيري براي دستگاه گوارش است.

روزه عامل باز دارنده از گناه    روزه، بويژه روزه ماه مبارک رمضان که در اسلام بر همه مسلمين مکلف که بتوانند روزه بگيرند واجب است، عامل مؤثري است در ايجاد و تقويت روحيه تقوا و پرهيزکاري. قرآن مجيد اين فايده بزرگ را با جمله لعلکم تتقون ياد آور مي شود و اين عبادت را عامل مهم تقوامي شمارد. پيامبر بزرگوار اسلام (ص) در خطبه اي فضيلتهاي ماه رمضان را براي مسلمانان بيان فرمود. حضرت علي (ع) پرسيد: بهترين اعمال در اين ماه چيست؟ پاسخ داد: الورع عن محارم الله. اجتناب و پرهيز از گناهان.
نقش روزه در تقويت اراده
انسان با روزه داري که دوري از خوردن و آشاميدن و خود داري از برخي چيزهاي ديگر است در واقع با خواهشهاي خويش مي جنگد و در برابر غرايز خود مقاومت ميکند. تمرين اين عمل، اراده و تصميم را در انسان نيرومند مي سازد و جان را از قيدحکومت و سلطه هوسها و خواهشها مي رهاند. افضلالناس من جاهد هواه و اقوي الناس من غلب هواه بهترين مردم کسي است که با هواي نفس مبارزه کند و نيرومند ترين آنان کسي است که بر آن پيروز شود. پس روزه داران بهترين مردمند، چرا که با خواسته هاي نفساني مبارزه مي کنند و اگر با مراقبت و کوشش ازروزه خويش اين بهره را بگيرند که بر نفس خود مسلط شوند، از نيرومند ترين مردم نيزخواهند بود.
صفاي دل و پاکي  روزه و بويژه روزه يک ماهه رمضان موجب مي شود که حکومت شهوات و اميال شيطاني جاي خود را به حکومت تقوا و پيروي از دستورات الهي بدهد و تيرگي هوسها و شهوات در جان آدمي به نورانيت و روشني باطن تبديل شود. در سايه همين صفا و پاکي حاصل از روزه است که روزه دار با خودآگاهي، نه تنها دهان و شکم را از خوردن و آشاميدن که دست و پا و چشم و گوش و زبان و همه اعضاي خويش را از آنچه خدا حرام فرموده نگاه مي دارد و مي تواند به آن درجه از تقوا نايل آيد که حتي از انديشه و فکر گناه نيز دوري گزيند. .
روزه و صبر   صبر از خصايلي است که در اخلاق اسلامي بر آن بسيار تأکيد شده . صبر و مقاومت بر نيروي پايداري انسان مي افزايد و اراده او راتوانا مي سازد. قرآن کريم با توجه به همين اثر، از روزه به صبر تعبير کرده است؛ واستعينوا بالصبر و الصلوه... از صبر (روزه) و نماز کمک بگيريد... امامان معصوم ما عليهم السلام «صبر» را در اين آيه به روزه تفسير کرده اند و پيامبر گرامي (ص  نيز ماه رمضان را ماه صبر ناميده اند؛ شهر الصبر و ان الصبر ثوابه الجنه (رمضان ماه صبر است و پاداش صبر، بهشت است.) امام صادق ع نيز به همين ويژگي روزه اشاره فرموده : هرگاه براي کسي حادثه اي جانکاه پيش آمد روزه بگيرد که خدا فرموده است و استعينوا بالصبر و الصلوه 
روزه و قناعت  روزه فريضه اي است که مسلمانان را از حرص و آز براي لذتهاي مادي و مسابقه براي مصرف و تن پروري مي رهاند و به او مي آموزد که به فکر ديگران باشد و بر خواهشهاي جسماني خويش مسلط شود و به مصرف به مقدار نياز قناعت ورزد و از اسراف و تبذير بپرهيزد. روزه به مسلمانان مي آموزد که با کم هم مي توان زيست و حرص و طمع فقط غرق شدن در ماديات و انحراف ازمعنويات است و براي زيستن لازم نيست که با همه وجود به تن و لذتهاي آن پرداخت.
همدردي با فقيران  در روايات، ماه رمضان را ماه مواسات ناميده اند. از نتايج بارز روزه برانگيختن حس همدردي نسبت به مستمندان و همنوعان تنگدست است. آنان که زندگي آسوده اي دارند و رنج فقر و طعم گرسنگي را نچشيده اند، ممکن است از حال مستمندان غافل بمانند و روزه وسيله اي است که آنان را از غفلت مي رهاند و رنج مستمندان را به ياد آنان مي آورد تا به دستگيري فقيران همت گمارند و به درد دل آنان برسند از سويي به احسان و اطعام و انفاق به مستمندان در ماه رمضان بسيار سفارش شده و از سويي ديگر گرسنگي و تشنگي روزه موجب درک رنج مستمند مي گردد و بدين ترتيب ثروتمند به فقير نزديک مي شود و احساسها رقت مي يابد و احسان و انفاق فزوني مي گيرد و کمک به همنوع را مي آموزد. از حضرت امام حسن عسکري (ع) پرسيدند: چرا روزه واجب شده ؟ فرمودند: تا ثروتمند دردگرسنگي را دريابد و به فقير توجه کن

گرسنگي و نقش آن در سلامت روح و جسم

رغبت به غذا، واكنش به گرسنگي  گرسنگي كه در عربي جوع گفته مي شود، حالتي در انسان است كه شخص احساس مي كند نيازمند غذا و خوراك است. اين حالت، واكنش طبيعي بدن به فقدان مواد تأمين كننده سوخت و انرژي و كاهش عناصر مغذي در خون است. البته گاهي به خالي بودن معده از غذا نيز گرسنگي گفته مي شود كه يك معناي ساده از گرسنگي است. وقتي انسان گرسنه مي شود، نوعي واكنش طبيعي در بدن بويژه معده رخ مي دهد و انسان رغبت پيدا مي كند تا غذا بخورد. اين حالت تا زمان سيري كه حالت ديگري از حالات است، ادامه مي يابد. هر چند در ظاهر به نظر مي رسد كه گرسنگي حالت منفي براي بدن است؛ 
اعتدال در پاسخ گويي به نيازهاي طبيعي
اگر انسان به نيازهاي غذايي يا جنسي خود پاسخ ندهد، نه تنها سلامت بدن خود را از دست مي دهد و از رشد و نمو باز مي ايستد، بلكه گرسنگي و تشنگي مي تواند انسان را بكشد و به هلاكت افكند. فقدان آب يا خوراكي در بدن در مدت سه يا يك هفته بسته به شرايط شخص و محيط موجب مرگ انسان مي شود. اما انسانها گاه در پاسخ گويي به اين نيازهاي طبيعي راه افراط را در پيش مي گيرند. از اين حالت در آيات و روايات به عنوان هواهاي نفساني ياد ميشود كه البته اختصاص به تغذيه ندارد و شامل امور ديگري چون مقام، ثروت، شهوت جنسي و امور ديگري نيز مي شود. (آل عمران، 14؛ اعراف، 176؛ جاثيه، 23)
شكي نيست كه گرسنگي به معناي فقدان مواد سوختي مورد نياز بدن، يك بلا و آفت است كه افزون بر كاهش رشد و بالندگي جسمي و نمو آن يا حتي هلاكت و مرگ در صورت تداوم، آثار و تبعات زيانبار اجتماعي و سياسي چون سلطه پذيري و پذيرش حكومت مستكبران و ظالمان را به دنبال خواهد داشت. (يوسف، 58 تا 61) از اين رو خداوند در آيه 112 نحل از گرسنگي به عنوان يك بلاي اجتماعي سخن به ميان آورده و رفع آن را نشانه عنايت الهي و موجب شكرگزاري دانسته است. (شعراء، 79؛ قريش، 3 و 4) خداوند همچنين وجود گرسنگي در جامعه اي را از نشانه هاي خشم الهي نسبت به جوامع ناسپاس و كافر دانسته و مي فرمايد كه خداوند با فقر و گرسنگي جوامع انساني را تنبيه و مجازات مي كند. (نحل، 112 و 113) خداوند يكي از عذاب هاي دوزخيان را گرسنگي مي داند (غاشيه، 6 و 7) كه اين خود بهترين گواه بر اين است كه گرسنگي جوامع يك عذاب الهي است. يكي از واجبات دولت اسلامي ريشه كني فقر و گرسنگي در جامعه اسلامي است و اين مهم نيز تنها با تقوا (نحل، 112) و همكاري مردمي و تلاش همگاني مردم امكان پذير است. (فجر، 18)
گرسنگي اختياري به عنوان يك فضيلت
اما بايد به اين نكته توجه داشت كه امساك از خوردن و آشاميدن و گرسنگي دادن به خود به صورت اختياري، يكي از راه هاي مبارزه با هواهاي نفساني است، زيرا ريشه و خاستگاه طغيان هواهاي نفساني در سيري نهفته است از اين رو قرآن، حركت در راه خدا و طريق ايمان را همراه با سختي و گرسنگي مي داند (بقره، 153 و 155، توبه، 119 و 120)، چرا كه سيري، شهوات را برمي انگيزد. خداوند در آيات چندي تحمل گرسنگي را در پي دارنده رحمت و هدايت (بقره، 155 تا 157) و بهترين و نيكوترين پاداش از سوي خداوند (توبه، 119 و 120) مي داند و از آن به عمل صالح و داراي ارزش و پاداش (توبه، 120) و نشانه اي از صداقت مومنان (توبه، 119 و 120) ياد مي كند. اعتدال در تغذيه بهترين شيوه براي دست يابي به حالتي است كه از آن به مديريت نفس و تقوا ياد مي شود. اعتدال در تغذيه به اين است كه به شكل پرخوري نباشد و شخص معده خود را اشباع نكند. پيامبر(ص) فرمود: نحن قوم لاناكل حتي نجوع و اذا اكلنا لا نشبع، ما قومي هستيم كه تا گرسنه نشويم غذا نمي خوريم و پيش از سيري، دست از غذا مي كشيم. (سنن النبي، ص226)
اما اگر انسان به شهوت غذايي دچار شود و بخواهد همواره معده خود را پر نگه دارد، بايد بداند كه اين شهوت او را به دردها و رنج هاي بسيار بدني و روحي و نيز دنيوي و اخروي دچار خواهد كرد، چرا كه اصولا شهوت جز اين اقتضايي ندارد. امام علي(ع) در اين باره فرمودند: كم من شهوه ساعه اورثت حزنا طويلا، چه بسيار خواهش هاي نفساني لحظه اي، كه اندوه طولاني در پي دارد. (جهاد النفس، ح39) از نظر اسلام يكي از مصاديق گناه اين است كه انسان بدون احساس گرسنگي، غذا بخورد. چنين روشي از نظر اسلام زشت و ناپسند است و مي بايست ترك شود. پيامبر خدا در اين باره مي فرمايد: كبر مقتا عندالله الاكل من غيرجوع، والنوم من غير سهر، خوردن بدون گرسنگي و خوابيدن بدون بيداري كشيدن (و احساس نياز به خواب)، نزد خداوند، گناهي بزرگ است. (كنزالعمال، ج61، ص 08، ح 44011)،  آن حضرت (ص) همچنين در جايي ديگر به علم آموزان سفارش مي كند كه دانش را در دل گرسنگي جست وجو كنند.
پنج شاخصه كمال  عارفان خوش ذوق گرسنگي اختياري و مديريت نفس را يكي از عوامل رساندن انسان به كمال دانسته اند: صمت و رجوع و سهر و خلوت و ذكر به مدام      ناتمامان جهان را كند اين پنج تمام
بنابراين مي بايست به گرسنگي اختياري به عنوان يك روش خودسازي توجه داشت كه با آن مي توان به كمالات انساني دست يافت و مسير ترقي و رشد مادي و معنوي و سلامت تن و روان را پيمود و به كمال رسيد.
نقش گرسنگي در سلامت گرسنگي به معناي مديريت شهوت غذايي، نقش بسيار مهمي در سلامت تن و روان دارد. پیامبر(ص) درباره نتيجه اخروي گرسنگي نيز مي فرمايد: طوبي لمن طوي وجاع، اولئك الذين يشبعون يوم القيامه ؛ خوشا به حال آنكه كه شكم، تهي مي دارند و گرسنگي مي كشند. آنان كساني اند كه در روز قيامت، سير مي شوند. (الجعفريات، ص 561) 

درباره نقش گرسنگي دركسب تقوا و مديريت نفس
كسي كه مي خواهد به تقوا و پاكدامني و زهد و ورع برسد و مسير الهي را به درستي بپيمايد و سالك ميدان معرفت شود مي بايست از گرسنگي به عنوان بهترين ياور و كمك كننده بهره گيرد. امام علي(ع): نعم عون الورع التجوع؛ گرسنگي كشيدن، چه نيكو ياوري براي ورع و پاك دامني است! (غرر الحكم،ح 3299) بنابراين براي دفع شهوات و شرور و بدي هاي نفس و هواهاي آن به گرسنگي به عنوان شكننده قدرت شهوت توجه داشت. انسان با گرسنگي اختياري مي تواند بر هواهاي نفساني خود چيره شود و تقوا را درخود تقويت كند و شيطان را در تنگنا قرار دهد؛ زيرا شيطان از هواهاي نفساني خوشش مي آيد و هرگونه مبارزه با آن را ناخوش مي دارد.
گرسنگي زماني تاثيرمعنوي و روحي بر انسان بجا مي گذارد كه اختياري و از روي اراده و خواست قلبي و به هدف تقرب به خدا باشد راهكاري مهم براي مبارزه با نفس به شمار مي رود اما اگر اين گرسنگي به اجبار و از سوي ناچاري و عدم تمايل باطني باشد تاثير روحي ندارد و در پيشگاه خداوند اجر و مزدي نخواهد داشت. گرسنگي اختياري دركنار ديگر اعمال واجب آن به انسان كمك مي كند تا به تقوا دست يابد و بتواند نفس خويش را مديريت كند و اجازه ندهد تا در مسير ديگري كه از آن به پيروي هواي نفس ياد مي شود قرارگيرد و خود را به هلاكت افكند.

رمضان كارگاه مديريت نفس

انسان موجودي كمال خواه است. فطرت آدمي از نقص بيزار و به كمال گرايش دارد. كمال، مصاديق بسياري دارد، ولي در يك كلمه متاله (خدايي) شدن، كمال طبيعي هر انساني است. هر چند كه بسياري از انسانها در قالب فهم مادي يا فلسفي، نام ديگي بر اين حقيقت مي گذارند. خواسته هاي كمالي انسان، موتور محرك گرايش ها و حركت هاي انساني است. انسان از نواقصي چون مرگ، گرسنگي، تشنگي و مانند آن بيزار است و در تلاش است تا حيات جاودانه يابد و به آسايشي بي پايان و پايدار دست پيدا كند. همين گرايش به كمال زمينه ساز بسياري از مسايل در زندگي بشر است. روشي كه آموزه هاي قرآني براي كمال يابي بلكه تماميت در كمال بيان مي كند، شامل اموري از جمله تقواست.
نيازهاي مادي و معنوي
انسان به سبب تركيب خاص خود، موجودي شگفت انگيز است. روح الهي دميده در كالبد جسماني و خاكي، معناي تازه و جديدي از روح يعني نفس انساني را سبب مي شود. اين نفس همان روح دميده در كالبد جسماني است. از اين رو دو نوع گرايش طبيعي و نياز و خواسته در نفس انساني وجود دارد كه ما از آن به گرايش هاي فطري معنوي و غريزي مادي و طبيعي ياد مي كنيم. وقتي كودكي متولد مي شود، اولين نياز طبيعي و غريزي او تغذيه است كه شامل نوشيدن و خوردن است. لذا به پستان مادر گرايش دارد تا به اين نياز غريزي خود پاسخ گويد. پاسخ گويي به غريزه، نيازمند شناخت است. 
گريز از نقص، عامل طغيان و ظلم
بسياري از مردم، درك كامل و درستي از هستي و فلسفه آفرينش ندارند. اينان تنها اين نكته را دريافته اند كه موجودي ناقص و فقير هستند و نياز دايمي به خوردن و نوشيدن دارند. از اين رو تلاش مي كنند تا به اشكالي اين نقيصه را از ميان برداشته يا شرايط را به نفع خويش تغيير دهند.  ترس و هراس از گرسنگي و تشنگي، موجب مي شود تا دست به تجاوز نسبت به حقوق ديگران دراز كنند و اموال ديگران را نيز تصرف و تصاحب نمايند.  نخستين عامل طغيان و ظلم به حقوق ديگران را مي توان پاسخ گويي به غريزه هاي مادي و نقص موجود در انسان دانست.
ابليس، عامل دوم ظلم و تجاوزگري
در تحليل و تبيين قرآني از گرايش انسان به ظلم و ستم، غيراز عامل نفساني، به يك عامل مهم و اصلي بيروني نيز اشاره شده است. اين عامل چيزي جز ابليس اين دشمن سوگند خورده نيست. ابليس از آن جايي كه خواهان خلافت الهي بود و خود را شايسته اين جايگاه مي دانست؛ به اين دليل كه او از عنصر آتش و پاك است؛ درحالي كه انسان از عنصر خاك و گل متعفن و بدبو است، پس از اعلام خلافت انسان، حاضر به پذيرش خلافت انسان نمي شود و طغيان و سركشي پيشه كرده و سوگند مي خورد تا انسان را گمراه سازد و اجازه ندهد تا متاله شده و خلافت انساني را به نمايش گذارد. (حجر، 39 و آيات ديگر) ابليس با ياري شياطين مي كوشد تا انسان را بفريبد و اجازه ندهد تا در مسير كمالي خدايي شدن و خلافت يابي گام بردارد. اين گونه است كه مهم ترين ابزار گمراهي يعني وسوسه و فريب را به كار مي گيرد تا انسان دراين ماموريت و مسئوليت شكست بخورد و ظن خويش را اثبات نمايد.
فريب و وسوسه، ارايه مسير نادرست كمالي
انسان به طور طبيعي گرايش به كمال دارد و فطرت او كمالاتي چون علم، آزادي، قدرت، حيات جاودانه، رهايي از گرسنگي و تشنگي و مانند آن را مي جويد. انسان مي خواهد تا اگر نتوانست از غرايز طبيعي چون تغذيه و لذت هاي جنسي و مانند آن به طور مطلق رهايي يابد، ولي به گونه اي شود تا اين نقص، عامل ذلت او نشود و اين نقص برطرف گردد. ابليس به سبب آگاهي از نقاط ضعف انسان و كمال جويي فطري اش، در مسير كمالي انسان مي نشيند و ابليس به دروغ به حضرت آدم(ع) مي گويد كه اگر خواهان زندگي جاودانه، قدرت مطلق و پادشاهي و خلافت بي پايان و دايمي است، مي بايست از ميوه درخت ممنوع بخورد؛ پس آن دو از ميوه آن خوردند و زشتي هاي آن دو آشكار شد. (طه، 119 تا 121) در حقيقت اين دشمن قسم خورده با اشكال گوناگوني چون سوگند دروغين، تزيين و تسويل، وسوسه و فريب مي كوشد تا انسان، مسير كمالي اش را به درستي نپيمايد و از كمال واقعي دور افتد و خلافت الهي را با متاله شدن تحقق نبخشد.
پاسخ افراطي به غرايز
هر انساني لازم است به طور طبيعي به اين غرايز در حد مناسب و نياز واقعي پاسخ دهد. بنابراين پاسخ گويي به نياز تغذيه و شهوت جنسي در حد مناسب نه تنها درست بلكه لازم و ضروري است. اما مشكل اصلي بشر اين است كه در پاسخ گويي، دو راه افراط و تفريط را در پيش مي گيرد. گاه چون مرتاضان هندي و رهبان مسيحي به شكل نادرستي آن را سركوب مي كند كه خود عامل عدم دست يابي انسان به كمال بايسته و شايسته مي شود. وگاه ديگر درپاسخ گويي به اين نيازها راه افراط را درپيش مي گيرد و حتي به سبب تفاوت ذائقه ها و سلايق، برخي از غرايز پاسخ هايي را دريافت مي كنند كه عامل سركوب برخي ديگر از غرايز مي شود. اين گونه است كه انسانها شخصيت متعادل و كاملي به دست نمي آورند؛ زيرا پاسخگويي به همه غرايز نيازمند مديريت نفس ا ست. اين مديريت اجازه مي دهد تا انسانها بتوانند تعادل شخصيت خويش را نيز به دست آورند و دريك مسير كمالي گام بردارند. اما تضاد ميان غرايز و گاه در مقام عمل، تزاحم ميان آنها موجب مي شود كه به يك غريزه بيش از پيش بها داده شود و يا غريزه اي ديگر سركوب شود.
روزه، آموزش مديريت غرايز
از آنجايي كه مهم ترين و نخستين غرايز انساني، تغذيه و تمايلات جنسي است، خداوند روشي را براي مديريت و مهار نفس و غرايز ارائه مي دهد تا نفس بتواند در مسير كمالي به درستي گام بردارد. روزه، بر عناصر سه گانه (خوردن،آشاميدن و امور جنسي)، تاكيد خاصي دارد؛ زيرا اين سه عنصر اصلي است كه بسياري از ظلم و ستم ها و تجاوز به حقوق ديگر غرايز و يا ديگر انسانها و موجودات را سبب مي شود. از اين رو خداوند در آموزش مديريت نفس بر اين سه عامل توجه و تاكيد خاصي دارد.
تقوا، اجتناب و لاتفعل
چنان كه گفته شد، انسان به طور فطري كمال خواه و نقض گريز است. همين عامل دروني، خود مقتضي حركت هاي كمالي يعني متاله (خدايي) شدن است. آنچه در اسلام به عنوان گناه از آن ياد شده درحقيقت همان موانعي است كه در سر راه كمال خواهي انسان پديده مي آيد و اجازه نمي دهد تا انسان مسير كمالي را به آساني و درستي بپيمايد. با نگاهي به مصاديق تقواي عقلاني و وحياني از قباحت ظلم گرفته تا قباحت و زشتي عهدشكني و غيبت و تهمت و مانند آن، مي توان دريافت كه چرا خداوند در آيات قرآني اين اندازه بر اجتناب، از گناهان تاكيد مي كند و پرهيز از آنها را مصاديقي از تقواي الهي بر مي شمارد. (بقره41 و 278 جاثيه، 19؛حجرات، 11 و 12؛ هود 78) خداوند در بهشت آدم (ع) به ايشان مي فرمايد كه تنها راه كمالي دوري از ميوه درخت ممنوع است. تاكيد بر لاتقربا (نزديك نشدن به معناي لاتفعل) همان اجتناب و پرهيز است. به سخن ديگر، انسان به طور طبيعي به سوي كمال در حركت است و به يك معنا مقتضي در او موجود است و تنها مي بايست انسان با لاتفعل و پرهيز و اجتناب از برخي از امور اجازه دهد تا نفس، سيركمالي خويش را بپيمايد.
رمضان، كارگاه مديريت نفس
از آن جايي كه مهمترين عامل در طغيان دروني انسان، نيازهاي غريزي سه گانه خوردن، نوشيدن و شهوت جنسي است، خداوند از انسان مي خواهد تا اين غرايز را مديريت كنند و در ماه رمضان با مديريت اين سه گانه اجازه دهند تا ديگر غرايز را نيز تربيت كنند. همچنين از آنجايي كه دشمن بيروني يعني ابليس و شياطين از طريق وسوسه اجازه نمي دهند تا انسان مسير تقوايي را طي كند، خداوند در ماه رمضان با بستن و محدودكردن آنان، اين اجازه را داده تا انسان به دور از وسوسه هاي دشمنان بيروني، در شرايط مناسب خود را بيازمايد و تربيت نمايد و مديريت نفس خويش را بر عهده گيرد. در شرايط مناسب ماه رمضان، اگر انسان بتواند اين ماه را تمام و كمال روزه بگيرد، در يك دوره كامل شركت كرده و اين امكان را مي يابد چنان كه بر سه گانه مباح تسلط يافته به سادگي بر ديگر غرايز نيز تسلط يابد و اجازه ندهد كه غرايز به مانعي در سر راه كمال جويي او تبديل شود.
در ماه رمضان براي هر انساني اين شرايط مهيا و آماده است كه بتواند لاتفعل ها يعني اجتناب و تقوا را تمرين كند و زماني كه اين دوره را به تمام و كمال در طول يك ماه بگذراند، شايد بتواند پس از آزادشدن شياطين از وسوسه هاي آنان در امنيت قرارگيرد، زيرا توانسته است حتي بر مباحات از غرايز خويش مسلط شود و اجازه ندهد تا اين غرايز راه افراط و تفريط را بر او تحميل كنند و مديريت نفس او را برعهده گيرند. كسي كه توانسته مديريت نفس را تا حد محدود سازي نوشيدن و خوردن و شهوت جنسي انجام دهد، به سادگي مي تواند ديگر غرايز و شهوات را نيز مهار و مديريت كند. از اين رو خداوند با كلمه شايد (لعلكم) اعلام مي كند كه اگر اين دوره رمضاني به طور كامل طي شود و روزه دار در اين ماه موفق شود، احتمال سربلندي در ماه هاي ديگر را نيز به دست مي آورد و تقوا را در ماههاي ديگر پيشه خود مي كند. (بقره 183)
تقوا، مديريت موانع
به هرحال از آن چه گذشت اين معنا به دست مي آيد كه تقوا يعني پرهيز از گناهاني چون افراط گري و تفريط گرايي و تجاوز و ظلم، مديريت موانع كمالي است. به اين معنا كه انسان به طور طبيعي به سوي كمالات مي رود و تنها برخي از موانع دروني و تحريكات بيروني است كه اجازه نمي دهد تا اين مهم در انسانها تحقق يابد. اگر انسان بتواند با مديريت نفس خويش موانع دروني را بردارد، ابليس نمي تواند به عنوان يك مانع بيروني در سر راه كمال جويي انسان عمل كند. ماه رمضان با شرايط و ويژگي هاي خاص خود اين امكان را براي همگان از مسلمان و غيرمسلمان اگر بخواهد، فراهم مي كند تا موانع در سر راه عمل مقتضي را بردارد و مديريت نفس خويش يعني مديريت موانع را به عهده گيرد. يك مؤمن زيرك مي كوشد با بهره مندي از فرصت استثنايي رمضان در اين كارگاه و دوره مديريت موانع، شركت كرده و با مدرك فلاح و رستگاري از اين كارگاه فارغ التحصيل شود.

روزه، تمرين سلطه بر نفس       روزه، نماد قدرت انسان و سلطه بر نفس

در حديث قدسي درباره جايگاه و ارزش برتر روزه در ميان عبادت هاي ديگر شرعي آمده : الصوم لي و انا اجزي به؛ روزه مال من است و خودم پاداش آن را به روزه دار مي دهم. هر گاه در آموزه هاي اسلامي امري به طور مستقيم به خداوند نسبت داده شود، به معناي ارزش و اهميت آن امر در پيشگاه خداوند است. از جمله انتساب روح انساني به خود كه در برابر استدلال ابليس مطرح مي شود تا معلوم شود كه روح انساني غير از ارواح ديگر موجودات است. (اعراف12) در اين حديث قدسي كه عبارت خداوند در غير از قرآن است، خداوند روزه را به خود نسبت داده و پاداش آن را نيز خود به عهده گرفته . علت اين امر را مي توان در نقش بي بديل روزه جست كه آدمي را در مسير درست قرار داده و بستر تعالي و كمال او را فراهم مي آورد.
شناخت ارزش و اهميت روزه مي تواند عامل مهم در ايجاد انگيزه براي انجام آن باشد. بر همين اساس در آموزه هاي قرآني تا آنجا كه قابل درك و فهم بشر بوده علل احكام و يا فلسفه و حكمت هاي آن بيان شده . در مجموعه هاي روايي خاصي چون علل الشرايع شيخ صدوق نيز تلاش بر آن شده تا برخي از علتها يا حكمت هاي احكام بيان شود. از آنجايي كه انسان موجودي مركب از ماده و روح است. هنگامي كه روح الهي در آدمي دميده شد، روان آدمي و نفس وي شكل گرفت. روان به سبب حضور در كالبد مادي و به سبب تكيه بر آن، مي بايست به نيازهاي مادي نيز توجه كند. از اين رو گرايشي در روان به سوي ماديات جهت پاسخ گويي به نيازهاي مادي بشر به عنوان طبيعت و غريزه پديدار شد. همان گونه كه گرايش به معنويت به عنوان فطرت در او سرشته و نهادينه شده است.
اما حضور آدمي در زمين و استقرار وي تا زماني كه خود را به كمال برساند و نقش خلافت الهي را نسبت به موجودات ديگر انجام دهد، موجب شده تا نفس، گرايشي خاص به امور مادي پيدا كند كه از آن در تعابير اسلامي به هواهاي نفساني ياد مي شود. سلطه هواهاي نفساني بر انسان همان چيزي است كه در آيات قرآني به فجور (شمس، 7 و 8) تعبير شده . البته در آيات قرآني و روايات، تعابير و عناوين ديگري نيز با توجه به درجه و مرتبه تسلط هواهاي نفساني بر انسان آورده شده است كه همه نوع ظلم و فجور و دريدگي و خروج از حالت اعتدال به سوي افراط و تفريط است؛ زيرا انسان به جاي اينكه اعتدال را ميان خواسته هاي نفساني و معنوي ايجاد كند، در حق يك ظلم روا مي دارد كه در اينجا ظلم به معنويت و خواسته هاي تجردي روان آدمي است درحالي كه انسان تنها به خواسته مادي جسم، توجه كرده و از ديگر سو غافل شده است.
روزه به سبب آنكه به نخستين خواسته هاي مادي و مباح نفس و جسم پاسخ منفي و محدود مي دهد، شرايط را به سمت اعتدال مي برد و بستر را براي تحقق تعادل فراهم مي آورد. هنگامي كه انسان در روزه مثلا از مباحاتي چون خوردن و آشاميدن خودداري مي كند، بستري براي سلطه بر هواهاي نفساني فراهم مي آيد. از آنجايي كه مفطرات روزه بيش از اين موارد است، فرصتي استثنايي براي ايجاد شرايط مناسب اعتدال در جهان مادي براي انسان فراهم مي آيد تا از دايره افراط به سوي خواسته هاي نفساني بيرون آيد.به هر حال، روزه به انسان ها كمك مي كند تا شرايط زندگي را در دنيا به شكل اعتدال درآورده و در مسير تعادل حركت كنند و اجازه ندهند تا ظلمي به تن و يا روان آدمي شود و انسان در دايره افراط و تفريط بيفتد.
البته ايجاد تعادل در شرايطي كه طبيعت زندگي در دنيا و ماديات، آدمي را به سوي افراط در ماديات و بهره مندي از آن مي كشاند، سخت و دشوار است. از اين رو در برخي از روايات روزه به صبر تعبير شده است؛ (بقره، 45 و 153 و روايات تفسيري ذيل آن) زيرا آدمي را به شكيبايي و پايداري مي خواند تا از مباحاتي كه نياز ابتدايي و طبيعي بشر است چشم بپوشد و ساعاتي در گرما و سرما، از خوردن و آشاميدن دست بشويد و بر شكم خويش سخت گيرد. بر اين اساس پيامبر اكرم(ص) فرموده اند: الصوم جنه من النار؛ روزه سپري از آتش جهنم است؛ زيرا كسي كه بتواند خود را از مباحات نگه دارد، در مسير تقوايي حركت مي كند كه او را از آتش باز مي دارد؛ چرا كه همه مشكلات بشر و بي تقواهايي او به سبب خوردن و آشاميدن و مسائل جنسي است. اميرمؤمنان علي(ع) نيز مي فرمايند: فرض الله الصيام ابتلاء لاخلاص الخلق؛ خداوند روزه را واجب كرد تا به وسيله آن اخلاص مردم را بيازمايد. (نهج البلاغه، حكمت 252)
در حقيقت انسان در اين آزمون سخت گذشت از مباحات و خودداري از آن است كه نشان مي دهد تا چه اندازه خواهان تعالي و بهره مندي از معنويت و رسيدن به مقامات الهي و خلاقت خداوندي است؛ زيرا كسي كه روزه مي گيرد، خواهان نوعي تجرد از ماده و تقويت وجه فطري نفس است تا او را به سوي خداوند بالا برد و خدايي و رباني سازد. اين گونه است كه درجه خلوص هركسي در آزمون روزه شناخته مي شود كه تا چه اندازه اهل تجرد و خدايي شدن است و در اين راه استقامت مي ورزد، چرا كه بسياري از مردم در مقام حرف مدعيان بزرگ فضيلت ها هستند؛ ولي در مقام عمل گامي در راه رسيدن به آن برنمي دارند. خوبي ها را مي شناسند و مي گويند و حتي ديگران را به آن مي خوانند ولي خود در مقام عمل كاري نمي كنند. (صف 2 و 3) روزه به سبب آنكه در شرايط آرماني در ماه رمضان گرفته مي شود، فرصت استثنايي است؛ زيرا در اين ماه فشار بيروني و وسوسه هاي شيطاني وجود ندارد و انسان تنها مي بايست بر هواهاي نفساني خويش و اين دشمن دروني غلبه كند. در روايات آمده كه امام رضا(ع) از پيامبر(ص) نقل كرده : في اول يوم من شهر رمضان تغل المرده من الشياطين؛ در روز اول ماه رمضان شياطين در غل و زنجير كشيده مي شوند. (تهذيب الاحكام، ج 4، ص 152)
خداوند كلاس ماه رمضان را كارگاهي عملي براي رسيدن به سلطه بر نفس تعبير مي كند كه فرصت شدن هاي كمالي را به او مي بخشد تا در ماه هاي ديگر در يك فضاي تقوايي حركت كرده و از هر گونه فشار و سلطه ابليس و شياطين در امان ماند. (بقره183) از پيامبر(ص) روايت است كه وقتي روزه دار روزه مي گيرد چهره ابليس و شيطان سياه مي شود؛ زيرا بر خلاف ادعائي كه داشته و سوگندي كه خورده بود نتوانسته است همه را بنده و برده خود ساخته و از راه خدا دور سازد و خلافت الهي را از ايشان سلب نمايد. از اين رو تقواي بندگان در شكل روزه داري، خشم ابليس را برمي انگيزد و چهره او را سياه مي سازد. پيامبر(ص) مي فرمايد: الصوم يسود وجه الشيطان؛ روزه روي شيطان را سياه مي كند.
آثار روزه داري در انسان
بي گمان نخستين اثري كه براي روزه مي توان به دست آورد، رسيدن به تقوا و قدرت سلطه بر نفس و خواسته هاي نفساني است. اين نكته اي است كه در آيات و روايات از جمله آيه 183 بقره بيان شده . يكي از آثار روزه داري، رشد متناسب براي بدن است. برخلاف تصوري كه براي اكثريت مردم است، روزه نه تنها به تن آسيبي نمي رساند بلكه موجب بهبود وضعيت بدن مي شود. انسان به سبب شناخت ناقص و علم و دانش محدود (اسراء 58) گاه اموري را خير مي بيند، درحالي كه براي او جز شر و بدي نيست يا برعكس امري را شر و بد مي داند، درحالي كه خير او در آن است. (بقره، 216) مثلا انسان ها مثلا دادن زكات را هدر رفت سرمايه خود مي دانند و مي گويند كه اگر از سود كار خود چيزي را به ديگران بدهيم در حقيقت مالي از دست رفته درحالي كه از نظر خداوند كه عالم به همه چيز است، آنچه انسان ضرر و زيان مي داند، عين منفعت و سود براي اوست. از اين رو انفاق مالي خاص را زكات به معناي رشد و نمو دانسته . به اين معنا كه اين گونه انفاقات مالي در راه خداوند به بندگان نيازمند، به معناي افزايش سود و بركت است. شگفت اينكه انسان ها براساس همين علم ناقص و فقدان بصيرت و تشخيص كامل حق از باطل، بهره هاي ربوي و نزول خواري را عين سود و منفعت مي دانند درحالي كه از نظر خداوند عالم به حقايق، چنين بهره هايي عين ضرر و زيان و بي حركتي در مال و ثروت است و آنها جز آتش نمي خورند. از اين رو در همين دنيا خود و فرزندان ايشان هيچ بهره اي از زندگي سالم و شاد نخواهند برد؛ زيرا اين مال هاي آتشين دريك فرآيندي سلول هاي سالمشان را از ميان مي برد و دچار نوعي سرطان مي كند كه روح و روان و بلكه جسمشان را مي سوزاند و خاندان آنها را بر باد مي دهد. (بقره، 275 تا 278)
از جمله اموري كه موجب رشد انسان حتي رشد بدن اوست، روزه است، درحالي كه انسان گمان مي كند كه روزه مثلا به سلامت او ضربه مي زند و يا او را لاغر كرده و زمينه را براي ظهور بيماري و يا تسلط آن فراهم مي آورد، در حالي كه روزه گرفتن همان طور كه به روح و روان آدمي كمك مي كند تا به اعتدال و سلامت برسد، به تن آدمي هم كمك مي كند تا به سلامت دست يابد. از اين رو امام صادق(ع) روزه را همانند زكات دانسته است. به اين معنا كه اگر زكات مال موجب رشد و سلامت مال آدمي مي شود، روزه نيز همچون زكات به تن آدمي بهبودي و سلامتي مي بخشد. آن حضرت(ع) مي فرمايد: لكل شيء زكوه و زكوه الابدان الصيام، براي هر چيزي زكاتي است و زكات بدن ها روزه است. آن حضرت(ع) همچنين براي روزه دو اثر دنيوي و اخروي قايل مي شود و مي فرمايد كه روزه عامل شادي انسان در زندگي دنيوي و اخروي خواهد بود. امام صادق(ع) : للصائم فرحتان: فرحه عند افطاره و فرحه عند لقاء ربه، براي شخص روزه دار دو شادي هست: شادي هنگام افطار و شادي هنگام ملاقات با پروردگار. اين شادي در هنگام افطار غير از انجام اطاعت، اجابت و تعظيم الهي و عمل به فرمان خداوندي و رسيدن به اخلاص و تقوا، به سبب سلامتي است كه تن به دست مي آورد، زيرا سلامت تن موجب شادي و بشاش شدن جسم و روان آدمي است. از سوي ديگر براي او در قيامت شادي را هم به دنبال دارد، زيرا وقتي با روزه، خود را از خشم و غضب الهي و دوزخ دور ساخته و سپري در برابر آن براي خود ساخته است و خود را در برابر جمال الهي مي يابد، خشنود و شاد مي شود.
بهره مندي از رحمت الهي
از ديگر آثار روزه داري مي توان به بهره مندي از عنايت خاص خداوند و رحمت او اشاره كرد. كسي كه روزه مي گيرد خداوند گناهان پيشين او را مي بخشد و او را دوباره پاك و پاكيزه مي گرداند. پيامبر اكرم(ص) مي فرمايند: من صام شهر رمضان ايمانا و احتسابا، غفرالله له ما تقدم من ذنبه، كسي كه از روي ايمان و در نظر داشتن خدا روزه بگيرد، خداوند گناهان گذشته اش را هرقدر كه باشد مي آمرزد. روزه دار، مستجاب الدعوه است. هنگامي كه روزه دار بر سر سفره افطار مي نشيند هر دعائي مي كند اجابت مي شود و از زمان هايي كه دعا به اجابت مي رسد همين زمان افطار است.  هنگامي كه بر سر سفره افطاري نشسته ايد فورا به خوردن شروع نكنيد و از اين امتياز افطاري و پاداش خاص بهره بريد و براي خود و ديگران دعا كنيد كه مستجاب است. امام كاظم(ع) در اين باره مي فرمايند: ان لكل صائم عند فطوره دعوه مستجابه ، همانا هر روزه داري هنگام افطار دعايش مستجاب مي شود.
اگر همه دعاهاي شخص اجابت نشود شك نكند كه يك دعايش به طور قطع مورد اجابت خداوندي است، زيرا وقتي بنده اي دعوت الهي را اجابت كرد و روزه نگه داشت، خداوند نيز دعوت او را اجابت كند و دعايش را پاسخ مي دهد. از ديگر آثار روزه آن است كه خواب و بيداري اش عبادت است.

از عطش رمضان تا عطش كربلا

در آن زمانهاي روزه داري در تابستان كه  روبه رو بوديم، آنچه عطش ما را كاهش مي داد، ذكر كربلا بود. گويي عادت كرده بوديم كه همواره گريزي به كربلا بزنيم، زيرا اين حادثه بزرگ و جانسوز درس هاي بسياري براي همگان داشت و دارد. كربلا دانشگاهي بزرگ است كه هر كسي مي تواند در هر واحد درسي و هر رشته اي، مطلبي بياموزد و راهي به سوي حق و حقيقت بيابد.
فرياد العطش در بيابان كربلا
اگر بخواهيم فشار روزه گيري در آفتاب تابستاني و سوزان را بر خود آسان كنيم و آستانه تحمل خود را بالا بريم، مي توانيم به عطش كربلاييان و عاشوراييان توجه كنيم. عطش در كربلا چنان عظيم بود كه محتشم كاشاني مي سرايد:
زان تشنگان هنوز به عيوق مي رسد         فرياد العطش ز بيابان كربلا
يكي از دشمنان اهل بيت(ع) در آن روز به نام تميم بن حصين خزاري در سخني در تعريض به امام حسين(ع) مي گويد: اي حسين و اي ياران حسين! آيا به آب فرات نمي نگريد كه چگونه همانند شكم مار مي درخشد. به خداوند سوگند! از آن قطره اي نخواهيد آشاميد تا آنكه مرگ را دريابيد. (بحارالانوار، ج 44، ص 317) اين گونه بود كه آب را بر امام حسين(ع) و يارانش بستند به گونه اي كه در روايت است: و لما اشتد علي الحسين و اصحابه العطش؛ زماني كه عطش و تشنگي بر امام حسين(ع) و يارانش فشار آورد.
روزه گرفتن در روزهاي بلند و گرم تابستان، محبوب اولياي الهي بوده است. حضرت مسيح(ع) روزي پس از وفات مادرش ايشان را مورد خطاب قرار مي دهد و از وي مي پرسد: اي مادر! به من جواب بده. آيا دوست داري باز هم به دنيا برگردي؟ حضرت مريم(س) در پاسخ مي فرمايند: فرزندم آري. دوست دارم به دنيا بازگردم تا در روزهاي گرم تابستان براي خداوند روزه بگيرم و در شبهاي سرد زمستان نمازگزارم. رسول گرامي اسلام فرمود: روزه گرفتن در گرما، جهاد است. (بحار/96/257)
اگر براي ما روزه داري در ماه تابستان سخت و دشوار است، بايد براي افزايش آستانه تحمل و قرار گرفتن در مقام صابران، اين سختي را با شرايط سخت تر و دشوارتر مقايسه كنيم و راه روزه داري را بر خود آسان كنيم.
دوستي مي گفت من نوزده ساعت در ميان قله ها در تابستان به دور از هر آبادي و آبي حركت كردم و نمي دانستم كه به آبادي مي رسم و آب و ناني خواهم داشت يا نه؟ اما هنگامي كه روزه مي گيرم به ياد آن ساعات بسيار سخت و طاقت فرسا، اين اميد را دارم كه چند ساعت ديگر بر سر سفره افطاري مي نشينم و آب و ناني مي خورم. اين گونه است كه روزه بر من آسان مي گردد. من صبر را در سختي تجربه كرده ام و قدر اين عافيت را مي دانم، چرا كه به مصيبتي گرفتار آمدم كه بسيار جانكاه و سخت تر از اين بوده است. پس قدر عافيت روزه را كسي داند كه مصيبت بدتر را در چشم آورد.
پس كساني كه از تشنگي ناشي از روزه در گرماي سوزان تابستان گله و شكوه مي كنند، اگر روز عطش امام حسين(ع) و خانواده و اصحابش و خصوصاً طفل شيرخوار حضرت علي اصغر(ع) را به ياد آورند كه: لايوم كيومك يا اباعبدالله، تحمل اين تشنگي براي آنها بسيار آسان جلوه خواهد كرد. همچنان كه اگر كسي به مصيبت از دست دادن عزيزي دچار مي شود، اگر مصائب فوق طاقت زينب كبري(س) را در كربلا كه يك ساعت چند فرزند خود را يكجا از دست داد به ياد آورد، مصيبت وارده براي او آسان خواهد شد.

ميهماني الهي ؛ فرصت و غفلت

رسول مكرم(ص) در خطبه پاياني شعبان فرمودند كه شهر دعيتم فيه الي ضيافه اللّه؛ اين يك ماهي است كه شما در اين ماه دعوت شده ايد به ميهماني الهي. خود اين جمله در خور تدبر و تأمل است؛ دعوت به ميهماني الهي. اجبار نكردند كه همه افراد از اين ميهماني استفاده كنند؛ نه، فريضه قرار داده اند؛ اما تحت اختيار خود ماست كه از اين ميهماني استفاده بكنيم يا نكنيم. بعضي هستند كه در اين ميهماني عظيم اصلاً فرصت اين را پيدا نمي كنند كه به اين دعوتنامه توجه كنند. غفلت آنها، فرورفتگي آنها در كار ماديت و دنياي مادي به قدري است كه آمدن و رفتن ماه رمضان را نمي فهمند. مثل همين كه كسي را براي يك ميهماني بسيار با شكوه و پرخير و بركتي دعوت كنند و او فرصت نكند؛ غفلت كند از اينكه كارت دعوت را حتّي نگاه كند. اينها كه دستشان به كلي خالي مي ماند. بعضي مي فهمند اين ميهماني هست، اما به اين ميهماني نمي روند. كساني كه خداي متعال به آنها لطف نكرده است و توفيق نداده كه با اينكه عذري ندارند، روزه را نمي گيرند يا از تلاوت قرآن يا از دعاهاي ماه رمضان محروم مي مانند، آنها همين افراد هستند. كساني هستند كه وارد اين ميهماني نمي شوند، نمي آيند به اين ميهماني؛ حساب اينها روشن است.

رياضتي كه در ميهماني اين ماه وجود دارد - كه رياضت روزه و گرسنگي كشيدن است - شايد بزرگترين دستاورد اين ضيافت الهي است. بركاتي كه روزه براي انسان دارد، به قدري اين بركات از لحاظ معنوي و ايجاد نورانيت در دل انسان زياد است كه شايد بشود گفت بزرگترين بركات اين ماه همين روزه است. روزه را بعضي مي گيرند؛ پس اينها وارد ضيافت شده اند و بهره ي از اين ضيافت را هم گرفته اند. ليكن علاوه بر روزه گرفتن - كه رياضت معنوي اين ماه مبارك است - اينها آموزش خود را هم از قرآن در حد اعلي تأمين مي كنند؛ تلاوت قرآن با تدبر. با حالت روزه داري يا حالت نورانيت ناشي از روزه داري، در شب ها و نيمه شبها تلاوت قرآن، انس با قرآن، مخاطب خدا قرار گرفتن، لذت ديگري و معناي ديگري دارد. چيزي كه انسان در چنين تلاوتي از قرآن فرا مي گيرد، در حال متعارف و معمول نمي تواند به چنين تلاوتي دسترسي پيدا كند؛ آنها از اين هم بهره مي برند. علاوه بر اينها، از مكالمه با خداي متعال و مخاطبه با خدا، راز و نياز كردن، دل خود را و اسرار درون خود را براي خدا به زبان آوردن هم بهره برداري مي كنند؛ يعني همين دعاها. اين دعاي ابي حمزه ثمالي، اين دعاهاي روزها، اين دعاهاي شب ها و سحرها، اينها حرف زدن با خداست، خواستن از خداست، نزديك كردن دل به ساحت حريم عزت الهي است...
در همان روايت خطبه پيامبر اعظم، اميرالمؤمنين (ع) سؤال مي كند از پيغمبر كه در اين ماه كدام عمل بافضيلت تر است. در جواب مي فرمايند: الورع عن محارم اللّه اجتناب از گناهان و از محارم الهي، بر كارهاي اثباتي و ايجابي مقدم است؛ جلوگيري از آلودگي و زنگار روح و دل است. اين افراد از گناه هم اجتناب مي كنند. پس هم روزه داري است، هم تلاوت است، هم دعا و ذكر است، هم دوري از گناهان است. اين مجموعه، انسان را از لحاظ اخلاق و رفتار هم به آن چيزي كه مورد نظر اسلام است، نزديك مي كند
اما درباره استغفار از گناهان، استغفار از خطاها، استغفار از لغزش ها؛ چه گناهان كوچك، چه گناهان بزرگ. اين خيلي مهم است كه در اين ماه، ما خودمان را، دلمان را از زنگارها پاك كنيم؛ خودمان را از آلودگي ها مصفا كنيم، شستشو بدهيم؛ و اين با استغفار امكان پذير است. لذا در روايات متعددي دارد كه بهترين دعاها يا در رأس دعاها، استغفار است؛ طلب مغفرت از پروردگار. براي همه هم استغفار هست. پيغمبر اكرم هم - آن انسان والا - استغفار مي كرد. حالا استغفار امثال ما از نوعي از گناهان است؛ اين گناهان متعارف و معمولي و گرايش هاي حيواني در وجود ما و همين گناهان به تعبيري مي گوئيم گناهان چارواداري؛ گناه هاي آشكار و واضح. بعضي ها استغفارشان از چنين گناهاني نيست؛ از ترك اولي است. بعضي ترك اولي هم نمي كنند؛ اما استغفار مي كنند، كه اين استغفار از قصور ذاتي و طبيعي انسان ممكن در قبال عظمت ذات مقدس پروردگار است؛ استغفار از عدم معرفت كامل، كه اين مال اولياء و مال بزرگان است.
فايده بزرگ استغفار اين است كه ما را از غفلت نسبت به خود خارج مي كند. ما گاهي در مورد خودمان دچار اشتباه مي شويم. وقتي به فكر استغفار مي افتيم، گناهان، خطاها، خيره سري ها، پيروي از هواي نفس كه كرديم، تجاوز از حدود كه انجام داديم، ظلمي كه به نفس خودمان كرديم، ظلمي كه به ديگران كرديم، جلوي چشم ما زنده مي شود و به يادمان مي آيد كه چه كرده ايم؛ آن وقت دچار غرور، دچار نخوت، دچار غفلت نسبت به خود نمي شويم. اولين فايده استغفار اين است. بعد هم خداي متعال وعده فرموده است كه آن كسي كه استغفار كند، يعني به عنوان يك دعاي حقيقي از خداي متعال حقيقتاً آمرزش بطلبد و از گناه پشيمان باشد، «لوجد اللّه توّاباً رحيما»؛ خداي متعال توبه پذير است. اين استغفار، بازگشت به سوي پروردگار است؛ پشت كردن به خطاها و گناهان است و خداوند مي پذيرد؛ اگر استغفار، استغفار حقيقي باشد.
توجه كنيد كه همين طور آدم به زبان بگويد: استغفراللّه، استغفراللّه، استغفراللّه، اما حواسش اين طرف و آن طرف باشد، اين فايده اي ندارد؛ اين استغفار نيست. استغفار يك دعاست، يك خواستن است؛ بايد انسان حقيقتاً از خدا بخواهد و مغفرت الهي و گذشت پروردگار را بطلبد: من اين گناه را كرده ام؛ پروردگارا! به من رحم كن، از اين گناه من بگذر. اينطور استغفار كردني نسبت به هر يك از گناهان، مسلماً غفران الهي را پشت سر خواهد داشت؛ خداي متعال اين باب را باز فرموده است.
البته در دين مقدس اسلام، اقرار به گناه پيش ديگران ممنوع است. اينكه در بعضي از اديان هست كه بروند توي عبادتگاه ها، پيش روحاني، كشيش، بنشينند، اعتراف به گناه كنند، اين در اسلام نيست و چنين چيزي ممنوع است. پرده دري نسبت به خود و افشاي اسرار دروني خود و گناهان خود پيش ديگران، ممنوع است؛ هيچ فايده اي هم ندارد... حتّي پيغمبر هم نمي تواند گناه را ببخشد. «ولو انّهم اذ ظلموا انفسهم جاءوك فاستغفراللّه و استغفر لهم الرّسول لوجد اللّه توّابا رحيما»؛ وقتي گناهي انجام دادند، ظلم به نفس كردند، اگر بيايند پيش تو كه پيغمبر هستي، از خداي متعال طلب مغفرت و طلب بخشش كنند و تو هم براي آنها طلب بخشش كني، خداوند توبه آنها را مي پذيرد. يعني پيغمبر براي آنها طلب بخشش مي كند؛ خود پيغمبر نمي تواند گناه را ببخشد؛ گناه را فقط خداي متعال بايد ببخشد.

   فيض سحر

در آموزه هاي اسلامي براي برخي از زمان ها و مكان ها، اقتدار و ظرفيتي قايل شده كه مي تواند بيانگر تفاوت هاي مهم در تاثير و تاثر انسان از آن باشد . هرچند كه به نظر مي رسد ميان لحظات و ساعات زماني و دمي با دمي ديگر تفاوتي وجود نداشته باشد؛ ولي اگر به خوبي دقت شود همانند تفاوت هايي كه در مكان ها وجود دارد، مي توان تفاوت هايي محسوس و آشكار براي زمان هاي مختلف از يك ساعت و يا يك روز و يا ماه و سال يافت. چنين تفاوت معناداري ميان لحظات و زمان هاي مختلف يك شبانه روز و يا هفته و ماه وجود دارد كه در برخي از آموزه هاي اسلامي بسيار بر آن تاكيد شده است از جمله تفاوتهايي ميان ماه هاي حرام و يا ميان ماه رمضان با ديگر ماههاي سال در آيات و روايات بيان شده است.
اقتدار اسحار
زمان و مكان از آفريده هاي الهي هستند. از ديرباز مردم ميان زمان هاي مختلف و نيز اماكن گوناگون، تفاوتهاي معناداري را يافته اند. آنان براين باور بودند كه دربرخي از لحظات شبانه روز، نوعي قدرت وجود دارد كه مي توانند از آن بهره گيرند. درهمه تمدن ها و فرهنگ هاي غني و كهن، سخن از اقتدار و ارزش برخي از زمان ها نسبت به زمان هاي ديگر به ميان آمده . از جمله آن كه هنگام طلوع و غروب خورشيد براي بسياري از اقوام زماني مهم بوده است. لذا مناسك و آيين هاي ديني خويش را در آن زمان به جا مي آورند. در فرهنگ اسلامي و شرايع مختلف آن، سحرگاهان داراي ارزش و اعتبار خاصي است. بر اين اساس آيين ها و مناسك خاصي براي آن در نظر گرفته شده . سحر، زمان قبل از بامدادان و صبح را گويند. اين زماني است كه هنوز آغازين پرتوهاي خورشيد بر زمين نتابيده است. زماني كه پرتوهاي نخست خورشيد بر زمين مي تابد از آن زمان به فجر تعبير مي شود. فاصله ميان طلوع فجر و طلوع خورشيد و برآمدن آن از زمين، كه از آن به بين الطلوعين ياد مي شود، داراي ارزش و اعتبار خاص ديگري است. با اين همه لحظات سحرگاهان از ارزش و اعتبار بسياري برخوردار مي باشد.
سوگند و قسم خداوند به سحر در آياتي چند، خود بيانگر ارزش و اهميتي است كه خداوند براي سحرگاهان و اقتدار زماني آن قايل شده است. خداوند در آياتي چون 33 مدثر و 17 تكوير و 4 فجر به سحرگاهان سوگند ياد مي كند تا به اين شيوه ارزش و اهميت سحرگاهان و اقتدار آن را براي مومنان و مخاطبان خويش آشكار كند. از ويژگي هاي اقتدار زماني آن است كه بهره مندي از آن عمومي تر است و انسان ها بي هيچ مشكل و سختي مي توانند از اقتدار آن سود برند؛ زيرا برخلاف اقتدار مكاني كه لازم است تا شخص خود را در جايي قرار دهد كه گاه دور از دسترس مي باشد چنان كه حضور در مسجدالحرام و يا بيت المقدس اين گونه مي باشد؛ ولي بهره گيري از اقتدار زماني به سادگي امكان پذير است و تنها شخص مي بايست باحضور زمان از آن بهره مند شود. شايد بتوان گفت كه يكي از مصاديق دم غنيمت شمردن همين باشد كه انسان از اقتدارهاي زماني چون ماه رمضان و سحرگاهان و بيداري بين الطلوعين بهره مند شود.
ماه رمضان به سبب ويژگي خاصي كه دارد، خود يكي از زمان هايي است كه به عنوان ماه خدا و يا ماه ضيافت الله از آن ياد مي شود و اقتدار آن موجب مي شود تا ماه روزه شود و مردم در آن زمان، مامور به انجام اعمال و آيين هايي شوند كه تقواي الهي را در ايشان سبب مي شود. هرگاه انسان بتواند ميان اقتدار سحرگاهان و ماه رمضان جمع نمايد، بهتر مي تواند از فرصت به دست آمده بهره برد. اگر به اين اقتدارهاي زماني، اقتدار مكاني مانند حضور در مسجدالحرام و يا ديگر اماكن و عتبات عاليات افزوده شود، بهره مندي انسان بيش از پيش خواهد بود. هرچند براي همگان اين امكان وجود ندارد كه در اماكن اقتداري چون مسجدالحرام و يا عتبات عاليات حضور يابند ولي مي توانند باحضور در مساجد و ديگر مكان هاي مقدس، از فضاي معنوي و اقتداري بيش تري سود برند.
استغفار در سحر
خداوند در آياتي چند به ارزش و اهميت زماني چون سحرگاهان توجه مي دهد و از مؤمنان مي خواهد تا از اين زمان خاص و تأثيرگذار بهره برند. كساني كه مي خواهند مسير الي الله را بپيمايند و از فرصت ها و تمامي ظرفيت انساني خويش براي دست يابي به مقام عبوديت ربوبي سود برند، مي بايست از اين اقتدار سحرگاهي استفاده كنند.
آيات 15 تا 17 آل عمران به نقش تأثيرگذار و قابل توجه، سحرگاهان براي دست يابي انسان به مقامات والا و عالي تأكيد دارد و به صراحت بيان مي كند كه اهل تقوا براي دست يابي به تمام ظرفيت انساني خويش از اين موقعيت ويژه سود مي برند. از اين رو استغفار در سحرگاهان را، از صفات متقين برمي شمارد كه در مسير تعالي به مقامات خاص دست يافته اند. در حقيقت متقين كساني هستند كه ظرفيت هاي هرچيزي را مي شناسند و به درستي از آن بهره مي گيرند تا اين گونه گام هاي بلندتري به سوي كمال مطلق و لقاي الهي بردارند و در مقام عبوديت ربوبي بنشينند. خداوند در آيات 15 و 18 ذاريات بهره مندي از سحرگاهان و به جا آوردن استغفار را به عنوان ويژگي دايمي متقين و اهل آن مي شمارد و با آوردن فعل مضارع بر استمرار و دوام اين رفتار و اعمال از سوي آنان تأكيد مي كند.
خداوند با تأكيد بر اين كه بهترين اعمال و نيك ترين آن ها، استغفار در سحرگاهان و بهره گيري از اقتدار زماني آن مي باشد، مردم را به سوي آن ترغيب مي كند تا اين گونه ارزش زماني سحرگاهان را بشناسند و از آن سود برند.
هر كسي در سحرگاهان است كه مي تواند زمينه هايي براي كمال يابي خود فراهم آورد؛ زيرا بهشت نتيجه طبيعي عمل انساني در دنياست و كسي كه وعده بهشت در دنيا به وي داده مي شود در حقيقت مژده كمال يافتن در دنيا را دريافت كرده است.
سحرگاهان فرصتي است كه انسان مي تواند دوباره در آن متولد شود و روزش را با طهارت و پاكي دوران كودكي آغاز كند، گويي كه هرگز گناهي مرتكب نشده است. دست كم سحرگاهان و استغفار در آن اين فرصت را به شخص مي بخشد تا از آثار و پيامدهاي طبيعي گناه در دنيا در امان باشد و مورد خشم و غضب الهي قرار نگيرد. اينكه حضرت يعقوب (ع) به فرزندانش وعده مي دهد تا در سحرگاهان روز جمعه در مكان عبادت براي ايشان استغفار كند و براي آن است تا از بهترين زمان و مكان بهره گيرد و گناهانشان را بپوشاند و از آثار آن در امانشان نگه دارد. (يوسف 98) به هر حال، استغفار در سحرگاهان چنان كه آيات 16 و 17 آل عمران بيان مي كند يكي از موجبات اصلي مصونيت يابي انسان از عذاب الهي مي باشد كه مومنان مي بايست از اين ظرفيت به خوبي بهره گيرند.
اين كه خداوند دستور مي دهد تا خاندان لوط در سحرگاهان از منزل خويش خارج شوند، خود بيان گر اين معناست كه اين، زماني براي رهايي و نجات مي باشد؛ زيرا عذاب الهي پس از طلوع آفتاب و در هنگام صبح بر سر قوم لوط آمد و آنان را نيست و نابود كرد. (هود، 81 و حجر 65 و قمر 34) بنابراين، سحرگاهان را مي بايست زمان رهايي و نجات انسان از عذاب هاي الهي دانست و اميد داشت كه در اين زمان عذابي نازل نخواهد شد.  لذا خداوند در اين آيات، دوام سحرخيزي را، از شيوه هاي تقواپيشگان بر مي شمارد كه مسيرشان را تا تعالي و كمال مطلق باز نگه مي دارد.
سحرخيزي در روايات
نكته جالب در آيات 15 و 18 ذاريات آن است كه متقين را كساني معرفي مي كند كه از همه ظرفيت هاي مادي و دنيوي براي كمال يابي سود مي برند. خداوند به حضرت داود خطاب كرد: يا داود عليك بالاستغفار في دلج الليل بالاسحار اي داود بر تو باد به استغفار در تاريكي شب هنگام سحر. و در كافي شريف روايت شده كه حضرت رسول(ص) فرمود: خير وقت دعوتم الله فيه الاسحار و تلا الايه في قول يعقوب سوف استغفر لكم و قال اخرهم الي السحر بهترين وقت استغفار سحرگاهان است، در آن وقت خدا را بخوانيد. سپس حضرت آيه اي را تلاوت فرمود كه مربوط به حضرت يعقوب است آنگاه كه به فرزندانش وعده داد كه براي آنان استغفار كند، پيامبر فرمود كه حضرت يعقوب اين استغفار را تاخير انداخت تا وقت سحر. از امام باقر(ع) روايت شده كه رسول خدا فرمود: منادي ندا كند در وقت سحر: آيا در اين هنگام كسي هست كه خدا را بخواند تا او را اجابت كنم. آيا استغفاركننده اي هست كه او را بيامرزم آيا خواهان حاجتي هست كه حاجتش را برآورم.
در روايت آمده كه از رسول خدا(ص) پرسيدند: كيف الاستغفار؟ فرمود: بگوئيد: اللهم اغفر لنا و ارحمنا و تب علينا انك انت التواب الرحيم خدايا ما را بيامرز و در پناه رحمت گسترده ات قرار ده، زيرا تو بسيار مهربان و ثواب و بخشاينده اي. به هر حال از اين روايات چنين بر مي آيد كه بهترين وقت براي استغفار و طلب آمرزش از خدا، سحر است زيرا در آن هنگام مردم در خواب راحت به سر مي برند و در آسايش تمام در بستر خواب آرميده اند و چه خوش باشد كه بنده صالحي از خواب راحت برخيزد و با استغفار، دست دعا و نيايش را به سوي حضرت ذوالجلال بلند كند و خدا را با تمام وجود بخواند تا خدايش او را بيامرزد و دعايش را اجابت كند و چه لذتي بالاتر از نيايش در سحرگاهان.
در روايات، اعمال خاصي براي سحرگاهان وارد شده كه مي تواند براي بهره مندي بيش تر از اين ظرفيت و اقتدار زماني مفيد باشد. از جمله اين اعمال آن است كه از امام صادق(ع) وارد شده است. آن حضرت فرمود: وقتي كسي از شما از خواب برمي خيزد، بگويد: سبحان رب النبيين، و اله المرسلين، و رب المستضعفين و الحمدلله الذي يحيي الموتي، و هو علي كل شيء قدير؛ منزه است پروردگار پيمبران و معبود رسولان و پروردگار ناتوان شمردگان. ستايش خدايي راست كه زنده كند مردگان را و او بر هر چيز تواناست. هنگامي كه اين جمله ها را بگويد، خداوند مي فرمايد: بنده من راست گفت و شكر مرا به جاي آورده است. (كافي، جلد2، صفحه538، حديث.11)
يكي از ياران خاص امام صادق(ع) مي گويد: هنگامي كه امام در پايان شب برمي خاست (به ياد قيامت و رستاخيز مي افتاد) و صدايش را بلند مي كرد و مي گفت: اللهم اعني علي هول المطلع، و وسع علي ضيق المضجع، وارزقني خير ما قبل الموت، و ارزقني خير ما بعد الموت؛ خدايا كمكم كن بر هراس روز قيامت و فراخ گردان بر من تنگي آرامگاهم را و روزيم كن خوبي پيش از مرگ و خوبي پس از مرگ را (فقيه، جلد1، صفحه480، حديث.1389)
بركات نماز شب
رواياتي كه از معصومان(ع) در فضيلت نماز شب آمده بسيار زياد و پراهميت است؛ نماز شب مايه شرافت مؤمن است، و سلامتي جسم را درپي دارد، كفاره گناهان روز است، وحشت قبر را از بين مي برد، چهره را نوراني مي كند، و سبب فراواني روزي مي گردد، (مستدرك الوسائل، جلد6، صفحه327-335، باب.33)  مال و پسران زينت زندگي دنيايند؛ ولي هشت ركعت نماز آخر شب و نماز شفع و وتر، زينت آخرت انسانند و گاهي خداوند هر دو زينت را براي گروهي جمع مي كند. (همان مدرك، صفحه330، حديث.10) پيامبر اكرم(ص) در سفارش هاي خويش به علي(ع) فرمود: اي علي! من تو را به چند كار سفارش مي كنم، آنها را به خاطر بسپار. خدايا، علي را در اين راه كمك كن! آنگاه حضرت خصلت هايي را برشمرد تا آن جا كه فرمود: نماز شب را اهميت بده، نماز شب را اهميت بده، نماز شب را اهميت بده. (بحارالانوار، جلد74، صفحه70، حديث8.)
دو ركعت نماز در دل شب، براي من بسي محبوبتر است از دنيا و آنچه در آن است. (همان مدرك، جلد 84، صفحه 148، حديث .23) در روايتي ديگر از امام زين العابدين(ع) پرسيدند چرا آنان كه در دل شب به تهجد مي پردازند از خوش سيماترين (و نوراني ترين) مردم مي باشند؟ فرمود: زيرا با خداي خويش خلوت كرده اند، پس خداوند نيز از نور خويش به آنها بخشيده است. (همان مدرك، صفحه 159، حديث 48).
و در روايتي از علي(ع) در جواب كسي كه علت بي توفيقي خود نسبت به نماز شب را پرسيده بود، آمده است: قيدتك ذنوبك؛ گناهانت تو را به بند كشيده است. (كافي، جلد3، صفحه 450، حديث .34) كوتاه سخن اين كه: نافله شب كيمياي سعادت و اكسير اعظم است و بسياري از كساني كه به مقامات عاليه رسيده اند، در پرتو نماز شب و مناجات سحر بوده و در اهميت و فضيلت آن همين بس كه قرآن مجيد خطاب به پيامبر اسلام(ص) مي فرمايد: و من الليل فتهجد به نافله لك عسي ان يبعثك ربك مقاما محمودا؛ پاسي از شب را از خواب برخيز و قرآن (و نماز) بخوان. اين يك وظيفه اضافي (واجب) بر توست تا پروردگارت تو را به مقامي در خور ستايش برساند (اسراء،79) اين تعبير نشان ميدهد پيامبر اكرم(ص) نيز مقامات عاليه خود را از پرتو نماز شب و قرآن و مناجات سحر كسب ميكرد.
هر گنج سعادت كه خدا داد به حافظ            از يمن دعاي شب و ورد سحري بود!
«قطب راوندي» از اميرمومنان(ع) رويات كرده است كه فرمود: چشم نداشته باش به سه چيز با انجام سه چيز: به بيداري شب با پرخوري؛ به نورانيت چهره با خوابيدن در تمامي شب، و به امان از دنيا، با رفاقت و همراهي فاسقان. (مستدرك الوسائل، جلد 6، صفحه 340، حديث3) همچنين روايت كرده كه عيسي(ع) بعد از مرگ مادرش، وي را صدا زد و گفت: اي مادر با من سخن بگو! آيا دوست داري به دنيا برگردي؟ مادرش پاسخ داد: آري، به اين اميد كه در دل شب هاي سرد براي خدا نماز بگزارم و در روزهاي گرم روزه بگيرم! پسرم اين راه (راه آخرت) بيمناك است! (همان مدرك، صفحه 338، حديث .31) اين نكته نيز حائز اهميت است كه بعضي از مومنين، از نماز شب به خاطر آداب مفصل آن پرهيز دارند، درحالي كه نماز شب را به طور ساده و بدون شاخ و برگ نيز مي توان در زمان كوتاهي انجام داد. آنچه مهم است برخاستن و سحرگاهان به در خانه خدا رفتن و برخورداري از فيض سحر است و چنان كه اشاره شد نفس برخاستن در سحرگاه، موضوعيت دارد و بيدار بودن براي خدا در اين موقعيت زماني، تأثير شگرف وضعي خود را بر روح و جان شخص مي گذارد حتي اگر عبادات تفصيلي انجام ندهد.

پاداش روزه

اميرالمؤمنين (ع) مي‌ فرمايند: «به خدا قسم، اگر نه تنها کره زمين، بلکه عالم وجود را به من بدهند و بگويند با امر خداوند مخالفت کن، چنين نخواهم کرد.» خداوند متعال وعده فرموده است که اگر کسي ماه مبارک رمضان، ادب حضور را مراعات کند، در آخر ماه، او را به مقام تبتل برساند. يعني او را به جايگاهي مي‌رساند که خود خداوند، پاداش اوست. بهشت و نعمت‌هاي آن در نظر کسي که حقيقتاً روزه‌دار بوده و از گناه اجتناب کرده و حتي توجه خود را به غير خداوند معطوف نکرده است، جلوه و ارزشي ندارد و چنين کساني به کمتر از خود خداوند و توجه دائمي او قانع نيستند. توصيه من براي درک بهتر ماه مبارک رمضان اين است که: اولاً بايد در يک ماه پيش رو همه با خدا آشتي کنند و به سوي او بازگردند، همه مراقب باشند گناه در زندگي نباشد، که گناه زندگي را تباه مي‌کند و بخصوص چشم و گوش و زبان انسان بايد تحت کنترل او باشد و به گناه و معصيت و حتي بيهودگي مبتلا نشود. ثانياً در يک ماه، همه بايد در مساجد، در نماز جماعت، در جلسات ختم قران و دعا، شرکت فعال داشته باشند و از وقت پر ارزش خود در راستاي رشد معنوي و پيشرفت رو به کمال استفاده کنند. ثالثاً در ماه مبارک رمضان به خوانذن قرآن اهميت بدهند. هرچه انسان مي‌تواند بايد قرآن بخواند و دستکم در راه و در حين کار بايد سوره‌هايي را که حفظ هستند، مرتب بخوانند تا دستکم به اين اندازه از برکات ماه مبارک رمضان استفاده کرده باشند.

روزه ماه مبارک رمضان با ما چه مي‌ کند؟  حجت الاسلام والمسلمين عليرضا پناهيان          

خوب نيست که آدم آخر ماه رمضان برسد و طبق معمول، حسرت فرصت هاي از دست رفته را داشته باشد. هرچه حسرت در آينده هست، از همين الان حرصش را بخورد بهتر است و يقيناً بيشتر به آن خواهد رسيد. شما الان بيشترين اهتمام را داشته باشيد براي اينکه تا آخر ماه رمضان بيشترين بهره را ببريد ؛ عارفانه بيشترين حسرت ها را بخوريد. ولي ديگر آن حسرت‌ها جانسوز و جگرسوز نخواهد بود، بلکه آن حسرت‌ها خيلي لطيف و زيبا خواهد بود.‏

اثر حداقلي و حداکثري روزه: يکي از راه هاي بسيار مهم براي اينکه از رمضان و فرصت هاي قشنگ آن بيشتر استفاده کنيم اين است که: غرض هايي که خدا از صيام دارد، از روزه دارد، اين غرض ها را در آن غور کنيم و غواصي کنيم.‏ دل بدهيم. نه اينکه خودمان را در اختيار عمل زيبا و شريف و نيک مثل روزه قرار بدهيم و بگوييم خوب حالا ما را ببرد ديگه، که حالا يک کاري با ما بکند، آن کاري که با ما خواهد کرد اثر حد اقلي روزه است.‏ اثر حد اکثري روزه اين است که به روزه بگوييم که تو مي خواهي با ما چکار کني؟ تا تو را کمک کنيم. اين را مي گويند آگاهانه و عارفانه با احکام ديني برخورد کردن.‏ اين برخورد را شما با نماز هم مي‌توانيد داشته باشيد. به نماز بگوييد که تو با من چکار مي خواهي بکني؟ اين شبيه همان همکاري بيمار و پزشک است که مي گويند خيلي وقتها پيش شرط مهم در درمان است.‏

کمک هاي روحي ما به روزه براي تأثير گذاري بيشتر:

براي اينکه از روزه رمضان که بزرگترين و حجيم‌ترين تکليف اين ماه است، کامل استفاده کنيم بايد برويم از روزه بپرسيم که تو با ما چکار داري بعد خود ما کمک کنيم روزه را، در اينکه اين تاثير را بگذارد.‏ کمک اول ما با معرفت خود ماست.‏ کمک دوم ما تصديق ما و کمک سوم ما تلقين ماست.‏ اينها کمک‌هاي روحي است. ما بايد در مورد شرح مشاغلي که دين براي انسان توليد مي کند صحبت کنيم. دين براي آدم يک شرح شغلي ايجاد مي‌‌کند که غفلت نکردن از آن شغلي که دين براي انسان ايجاد مي کند بسيار مهم است. يکي از شغل‌هايي که دين براي انسان ايجاد مي کند اين است که ما از فکرمان در تلقين استفاده کنيم. بايد از اراده بي عمل استفاده کنيم همانند فوتبال که مي گويند فوتباليست بايد بدون توپ بدود چرا که دويدن بدون توپ در زمين به قصد فريب حريف و فضاسازي انجام مي شود. اراده بدون عمل يعني چه؟ کاري نمي خواهد انجام بدهي. اراده مي کني که هيچ کاري نکني همين، اراده مي کني.‏

سجده را همه مي روند، آن کسي از سجده بيشتر استفاده مي کند که مي گويد خدايا مي خواستي با سجده چه کاري با من بکني؟ خوب ذليل بشوم بعد به خودش موقع سجده مي گويد ذليل بشو ديگر! صورتت را به خاک کشيدي؟ خوردي؟ چشيدي؟ مزه داشت؟ چقدر بزرگ بود ببين با تو دارد چه کار مي کند؟ اينها را مي گويند اراده بدون عمل. يعني شما به قلب خودت به انديشه خودت فشار مي آوري تا او را به نقطه اي برساني، بدون اينکه حرکت ظاهري انجام دهي. کار تلقين اين است، کار تمرکز اين است، کار توجه اين است، در بسياري از اوقات کار ذکرگفتن و فکرکردن اين است.‏ يکي از مشاغلي که دين براي انسان توليد مي کند مشغول شدن به بهره برداري از قواي باطني بدون تجلي ظاهري درست است.‏

گاهي از اين حرکت ها به عنوان ذکر خفي استفاده مي شود مثلاً فرد برگردد به خودش بگويد: پشيمان شو، پشيمان شو، پشيمان. حالا من پشيمان شدم چکار بايد بکنم؟ کاري نبايد بکني همين پشيمان شدن امر مي شود. اين يکي از کارهايي است که دينداران انجام مي دهند و بي دين ها نياز ندارند که اين کارها را بکنند. البته بي دينان گاهي اوقات از روي بدبختي اين کارها را انجام مي دهند و به حسرت خوردن مبتلا مي شوند واز اين جور تلقين ها به خود مي گويند ولي هيچ ثمره اي برايشان ندارد و خيلي هم نابود کننده است. از هزار گناه هم بدتر آدم را سياه مي کند. ولي به صورت ارادي و برنامه اي، شما الان اينجا نشستيد عقلاني در خودتان حس استغفار توليد کنيد. از آنجايي که هستيد هزار فرسخ جلوتر خواهيد رفت و اين با کسي که حس استغفار دارد و استغفار مي کند و يک قدم جلو مي رود، فرق مي کند. اين يکي از آن مشاغلي است که دين براي انسان توليد مي کند.‏

يکي ديگر از مشاغلي که دين براي انسان توليد مي‌کند نيت است، تمنا است، دعا است، درخواست است، بيرون کشيدن حقايقي از عالم هستي، براي خود از عالم نيستي که هستي توليد مي کنند، کمي شبيه خلقت مي ماند، کسي که خلق مي کند جنسي را صنع نمي کند و نمي سازد آن که مي سازد آهن، پلاستيک و...را مي آورد، سرهم مي کند، مونتاژ مي‌کند و ماشين مي سازد. اما کسي که خلق مي کند از نيست هست در مي آورد. انسان با اراده باطني خودش، با تمناي باطني خودش خلق مي کند، چيزي را، لياقتي را که در خودش نيست در عالم توليد مي کند. همه شما خالق هستيد و نور خلق مي کنيد، خبر داشتيد؟ شما با تمنا نور توليد مي‌کنيد، چون ميخواهيد، به واسطه خواستن شما، اين نور در عالم خلق مي شود، اين يکي از شرح مشاغلي است که دينداران دارند. با اين دو تا عمليات بايد از روزه بهره کشي کنيم و به آن در اينکه به ما کمک برساند، کمک کنيم فرمود: استعينوا بالصبر و الصلاه و فانها لکبيره الا علي الخاشعين". از صبر و صلاه کمک بگيريد. از اهل بيت (ع) پرسيدند نماز را مي فهميم، صبر يعني چه؟ مصداق صبر را بعضي وقت ها اهل بيت (ع)، روزه بيان کردند. کمک بگيريد از نماز و روزه يعني: نماز و روزه خودشان يک کمکي به شما مي کنند شما هم از آنها يک کمکي بکشيد، اين بهره اش خيلي بيشتر است.‏

چطور مي توانيم از نماز بهره بيشتري بگيريم؟

مي خواهي وضو بگيري يک کلمه بگو، توجه دارم به اينکه آماده مي شوم، با خدا حرف بزنم. وقتي اين دارم را در باطن خود مي گويي، بهره تو از نماز بيش‌تر مي شود. همين که گفتي اميدوارم اين نماز يک اثري روي من بگذارد، تمام شد. همين را که گفتي، توجه و تمناي بهره نماز را براي تو بالا مي‌برد. حال اگر اين بهره کشي ها از نماز و روزه در جهت اهداف از پيش تعيين شده سازندگان نماز و روزه باشد خيلي اثر دارد.‏

چرا بعضي ها روزه مي گيرند؟

مي گويند بگذار کمي خوب بشوم، بلکه خدا با من مهربان بشود و اين مريضي لاعلاج ما را درست بکند. خدا لبخند مي زند، مي گويد حالا باشد من مريضي تو را درست کنم، ولي بهره روزه اين چيزها نيست، بهره مستقيم را رها کردي رفتي بهره هاي فرعي را چسبيدي؟! حتي اگر بخواهيد با روزه از عذاب دوزخ نجات پيدا کنيد، اين هم قشنگ نيست. بهشت خدا را هم اگر بخواهيد، اين هم آن قدر قشنگ نيست.‏ مي گويند حتي گل و گياه را، مي خواهي آب بدهي دل هم بهش بده، گل فقط آب نمي خواهد حس شما را هم مي گيرد.‏ به خدا نماز هم اينجوري است، بايد با نماز و روزه يک بده‌ بستان روحي داشته باشيد. آن وقت خيلي بيشتر از آن بهره خواهيد برد. مي خواهيد دعاي کميل بخوانيد، اين توجه و تمنا را ببينيد و با دعاي کميل، با مناجات کردن شروع کنيد. عين اين کلمات را کميل روزي از لبان اميرالمؤمنين (ع) شنيده است که اين به دعا زيبايي مي دهد، اين زيبايي را از خود دعا تمنا کنيد. اينجوري از دعاخوانان معمولي به اميرالمؤمنين (ع) يک قدم نزديک تر خواهيد شد و يا توجه کنيد اين دعا را اميرالمؤمنين (ع) و حضرت خضر نبي (ع) طراحي کرده اند. اين معناي عميقي دارد که به محض آنکه توجه مي کنيد اوضاع خيلي بهتر مي شود، به همين سادگي.‏

روزه با ما چه مي کند؟

روزه با ما چه مي کند؟ روزه با ما حرف هايي مي زند و آثار تربيتي خاصي دارد. خدا در آيه وجوب روزه از آثارش سخن گفت: "کتب عليکم الصيام کما کتب علي الذين من قبلکم لعلکم تتقون " من روزه را بر شما واجب کردم تا اين آثار تربيتي را بر شما داشته باشد :به شما تقوا بدهد.‏ دنيا و نيازهاي ما همان چيزي است که ما را بي تقوا مي کند. اگر در يک کلمه بخواهيم تقوا را بگوييم و اينکه چطور از روزه پرهيز در مي آيد، اين است که خدا مي گويد من جلوي نيازهاي واجب و طبيعي و حداقلي و ضروري تو را مي گيرم، آدم شو. تويي که نمي تواني از نيازهاي الکي خودت بگذري، من جلوي نيازهاي واقعي تو را گرفتم.

اگر تو به خاطر خدا از نيازهاي واقعي خودت چشم پوشيدي اما آدم نشدي، ديگر با پرهيز از نيازهاي کاذبي که دور و برت هستند، آدم نمي شوي.‏ خداوند مي گويد من تو را از عادت کردن به دنيا و از انس گرفتن به بلعيدن دنيا کندم. از هر کاري که هوس تو، تو را به آن دعوت مي کند جدا کردم. حالا من تو را از نيازهاي واجب خودت مثل آب خوردن مي کشم.‏ براي اينکه از دنيا کامل بگذري؟ کمي نگاهش کن، در ماه رمضان آب را بگير، کمي نگاهش کن، نمي‌خورم، من براي چه نمي خورم؟، تشنه ام چرا نمي‌خورم؟ هيچ کس هم نيست، خودم هستم، از من چه مي خواستي؟ مي خواستي من از دنيا کندن را ياد بگيرم، با خودت حرف بزن، با خودت بگو، با خدا بگو، چشم بردار ديگر، دل بکن ديگر، رها کن، نمي‌ميري که، افطار مي رسد.

آيين ‌روزه‌داري پيش از‌ دين اسلام

به تصريح قرآن كريم ، روزه بر پيروان اديان آسماني قبل از اسلام نيز واجب بوده است، اما تنها مسلمانان، مسيحيان و يهوديان نيستند كه روزه مي‌گيرند، بلكه حتي آيين‌هاي غيرالهي نيز روزه و رياضت‌هاي جسمي را براي تربيت جسم و روح پيروان خود ضروري مي‌دانند. روزه ازجمله اعمال عبادي است كه نه‌تنها در اديان الهي بلكه در اديان غيرالهي هم وجود داشته است، روزه در اين اديان از حيث صوري، معنايي، محتوايي و شكلي چه نسبتي با هم دارند؟ براي ورود به اين بحث لازم است كه اديان را به دو دسته وحياني و غيروحياني تقسيم كنيم. اديان وحياني هم به دو دسته تقسيم مي‌شوند؛ اديان سامي و غيرسامي. منظور از اديان سامي همان اديان ابراهيمي است كه اگر بخواهيم به ترتيب تاريخ بگوييم يهود، مسيحيت، صائبان و اسلام را شامل مي‌شود. اديان غيرسامي هم يك نمونه دارد كه دين زرتشت است. اديان غيروحياني در شرق و غرب عالم وجود دارند، بزرگ‌ترين آنها عبارت است از هندوئيسم، بودايي، جيني، شينتوئيسم و سيك در هندوستان.

روزه در تمام اين اديان مطرح شده است منتها اهداف روزه در تمام اين اديان با هم متفاوت است، مثلا در اسلام دستيابي به تقوا اساسي‌ترين هدف روزه در قرآن معرفي شده است. «لعلكم تتقون» در بودايي هدف اصلي روزه تمركز است، ربطي به خداوند ندارد يعني كاملا منوط به نفس فردي است و در ساير اديان روزه ناظر به خداوند است.

زرتشتيان براي جلوگيري از افراط روزهاي دوم، دوازدهم، چهاردهم و بيست‌و‌يكم هر ماه از خوردن گوشت پرهيز مي‌كنند. اين همان چيزي است كه قبلا گفتم فقط در اديان اسلام و يهود روزه مطلق وجود دارد و در ساير اديان امساك مطلق وجود ندارد. اكنون زرتشتيان علاوه بر اين‌ كه هر ماه اين كار را انجام مي‌دهند هفته آخر سال هم به اين صورت پشت‌سر هم روزه مي‌گيرند، البته زرتشتيان پس از مرگ يكي از بستگان خودشان سه روز از خوردن در روز پرهيز مي‌كردند. روزه در زرتشتي همانند يهود و مسيحيت خيلي واجب نيست، منتها به خاطر اين‌كه در خوردن گوشت افراط نكنند اين كارها را انجام مي‌دهند.

در دين يهود روز مهمي به نام كيپور وجود دارد كه در آن يهوديان روزه مي‌گيرند. كيپور با كفاره در زبان عربي هم‌ريشه است؛ اعتقادشان اين است كه در آن روز توبه و انابه مي‌كنند تا گناهانشان بخشيده شود و 25 ساعت از خوردن و آشاميدن پرهيز مي‌كنند و برايشان خيلي مهم و واجب است، در عين حال به غير از يوم كيپور در ساير روزهايشان آشاميدن مجاز است،

دين مسيحيت روزه واجب نداريم.  در بين مسيحيان، پروتستان‌ها در اين زمينه خيلي افراطي هستند، البته در ميان مسيحيان كاتوليك‌ها به هر حال در روزه‌هايشان از خوردن گوشت پرهيز مي‌كنند و جمعه‌ها و يا بعضي از ايام و جشن‌ها و روزهاي مقدس را روزه مي‌گيرند. ارتدوكس‌ها جمعه‌ها و چهارشنبه‌ها معمولا روزه مي‌گيرند، البته روزه‌شان در حد پرهيز از بعضي خوردني‌ها مانند گوشت، لبنيات و تخم‌مرغ است و هدفشان اين است كه از شكم‌پروري دوري كنند. پروتستان‌ها هم كاملا به اختيار خودشان است.

در اديان مشرق زمين كه غير وحياني است روزه با چه هدف و نحوه‌اي انجام مي‌شود،در هندوئيسم عموم هندوها روزه مي‌گيرند و بعضي از غذاهاي جامد را نمي‌خورند، هدفشان هم اين است كه در آنها تمركز به وجود بياورد، البته فرقه‌هايي در هندوئيسم وجود دارد همانند مرتاض‌ها كه روزه‌هاي بسيار شديدي هم مي‌گيرند كه در اسلام و يهود حتي سابقه ندارد. بوداييان هم بعضي از روزهاي مقدس را روزه مي‌گيرند، البته مثل مسيحيان بين آنها نيز خوردن نوشيدني مجاز است و براي پاكسازي بدن و وجودشان و دستيابي روشنايي دروني روزه مي‌گيرند.

روزه در دين اسلام داراي تحولاتي شد، در ابتدا به چه شكلي بوده است؟ در قرآن آيه‌اي كه دستور به روزه داده وجود دارد، ولي صراحتا نيامده كه بايد چند روز روزه بگيريم البته ماه رمضان در قرآن آمده و عظمت آن ذكر شده است. اوايل وقتي پيامبر(ص) مبعوث شد  3 شبانه‌روز روزه مي‌گرفتند اين امر ظاهرا براي امت پيامبر(ص) سخت آمد و به همين دليل پيامبر با اذن الهي اين سه روز را به نصف تقليل و به 30 روز گسترش دادند. به غير از روزه واجب كه در ماه رمضان مي‌گيريم روزه‌هايي است كه در عرفان اسلامي توصيه شده و افرادي كه سالك هستند انجام مي‌دهند،

بنابراين نهايتا عرفا مي‌گويند روزه بايد به استغراق منجر شود يعني وارد درياي مشاهده الهي شوند كه در آنجا در وسط روزه خود خداوند را ببينند، لذا به لقاي پروردگارشان اميدوار بودند. در ماه رمضان افرادي روزه مي‌گيرند به خاطر اين‌كه چيزي را صيد كنند و ثوابي به دست بياورند، اما عرفا روزه مي‌گيرند تا خداوند را به دست بياورند. همه عبادت‌ها در اسلام مهم هستند؛ ولي نكته مهمي كه در روزه وجود دارد اين است كه روزه ايثار را به دنبال دارد، گذشتن از خواسته‌ها است. وقتي بعضي از عرفا به ماه رمضان مي‌رسيدند مي‌گفتند روزه نوعي قرباني كردن است. از منظر اسلام كسي رياضت بكشد و بخواهد روزه بگيرد و يا خود را از كاري منع كند و بخواهد اينها را مثلا براي تمركزش انجام دهد همان‌طور كه ما خيلي تمرين‌ها را انجام مي‌دهيم براي رسيدن به تمركز. مباح است، اما اگر به نام روزه بخواهد اين كار را انجام دهد مجاز نيست و بعضي از علما معتقدند اين كار بدعت است. بنابراين روزه بدون قصد قربت در اسلام نداريم.

ماه رمضان، ماه نيايش

بي گمان يكي از مهمترين ماهها براي دعا، ماه مبارك رمضان است كه ماه ضيافت الهي است و خداوند به مهمانان خويش كه با روزه به استقبال تقوا رفته و كوشيده اند تا خود را در مسير سازندگي قرار دهند، كمك و ياري مي رساند تا به شكل بهتري زندگي كنند و از مواهب و نعمت هاي خداوندي بهره مند گشته و از بلا و خطر و عذاب برهند. از اين رو ماه مبارك رمضان را ماه دعا و نيايش دانسته اند تا اسباب تقرب و نزديكي به خداوند فراهم آيد. يكي از بهترين اوقات دعا دراين ماه مبارك هنگام شام است؛ زيرا شامگاهان و هنگام خواندن نماز عشا، زماني مناسب براي دعاكردن است كه خداوند در آيه 25 سوره انعام و نيز82سوره كهف به آن اشاره كرده و مي فرمايد: ولاتطرد الذين يدعون ربهم بالغدوه والعشي يريدون وجهه (انعام 25) چنان كه همين مطلب را در آيه 82 كهف اين گونه بيان مي كند: واصير نفسك مع الذين يدعون ربهم بالغدوه والعشي يريدون وجهه. از ديگر اوقات مي توان به صبحگاهان و سپيده دمان اشاره كرد كه زمان مناسب براي دعاست. آيات پيشين به صراحت اين معنا را بيان كرده است؛ زيرا دعاكنندگان به هنگام صبحگاهان، مورد حمايت و ستايش خداوند هستند، به ويژه كه دعاي صبح و شب، موجب زدودن غفلت از ياد خدا و حضور قلب مي شود. (كهف82) از ديگر اوقات موثر و مفيد براي نيايش، دعاي نيمه شب است كه خداوند در آيات 51 و 61 سوره سجده به آن اشاره كرده است به ويژه اگر اين نيايش ها با بيم و اميد و خوف و رجا باشد. خداوند در اين باره مي فرمايد:انما يومن يايلتناالذين اذا ذكروا بها خروا سجدا و سبحوا بحمد ربهم و هم لايستكبرون تتجافي جنوبهم عن المضاجع يدعون ربهم خوفا و طمعا و مما رزقناهم ينفقون. به اين معنا كه اين افراد در هنگام نيمه شب در رختخواب و هنگامي كه اين پهلو و آن پهلو مي شوند از روي بيم و اميد خداوند را مي خوانند و او را نيايش مي كنند.    البته اين آيه به نقش مهم انفاق براي جلب رضايت خداوند توجه داده است و اين نشان مي دهد كه براي اجابت دعا، دادن انفاقات مالي مي تواند بسيار مفيد و سازنده باشد. حافظ دراين باره خوش سروده است كه:
دلا بسوز كه سوز تو كارها بكند                              دعاي نيمه شبي دفع صد بلا بكند
سحر با باد مي گفتم حديث آرزومندي                      خطاب آمد كه واثق شو به الطاف خداوندي
دعاي صبح و آه شب، كليد گنج مقصود است              بدين راه و روش مي رو كه با دلدار پيوندي
مي صبوح و شكر خواب صبحدم تا چند                      به عذر نيمه شبي كوش و گريه سحري
 سوز دل، اشك روان، آه سحر، ناله شب                    اين همه از نظر لطف شما مي بينم
اي نسيم سحري بندگي ما برسان                          كه فراموش مكن وقت دعاي سحرم

رابطه امامت و تقدير امر
 حضرت علي(ع) به ابن عباس فرمودند: چون شب قدر محلي است براي نزول امر يك سال، پس بايد بعد از پيامبر ولي خدا باشد چگونه بين شب قدر و امام ملازمه وجود دارد:
اثبات امامت از واژه «يفرق»
تمام امور مربوط به انسان در شب قدر از مقام پيوستگي و استحكام به مقام تفصيل و تفريق تنزل پيدا مي نمايد اين امر كه مبدا آن عندالله است شامل همه ابعاد زندگي انسان اعم از امور معنوي و مادي مي باشد. به عبارت ديگر شب قدر زماني است براي تلطيف امور. از طرف ديگر اگربا دقت به روابط انسانها در همه ابعاد آن نگاه شود اعم از رابطه انسان با خدا، انسان با انسان و موجودات ديگر و رابطه با خود، درمي يابيم كه اين رابطه در حوزه اي تعريف مي شود كه بخواهد امور مختلفي كه مبناي اين رابطه است تقسيم شود و جداگردد وگرنه يك امر تا زماني كه عندالله است هيچ انساني غير از انبياء اولياء از آن اطلاعي ندارند تا بخواهند نسبت به آن با يكديگر تعارضي پيدا نمايند. به عبارت ساده تر يك انسان زماني منافع ديگران را معارض منافع خود مي بيند كه براي منافع خود تمايز و تفصيل قائل شده باشد با اين مقدمه معلوم مي شود مرحله فوق فرق امر حكيم حساسترين مرحله در زندگي انسان است كه خداوند در همين مرحله به بحث رسالت نيز توجه داده است (انا كنا مرسلين) حال جاي اين سؤال است با توجه به تكرار اين مسئله در همه سالها تا روز قيامت آيا ممكن است خداوند براي اين مقطع حساس زندگي انسانها مرجع و حاكمي قرار نداده باشد و وقتي كه مقام فرق و تمايز امر حكيم مشتمل بر تمام ابعاد زندگي انسان در طي يك سال است آيا ممكن است خداند حداقل براي اموري كه موجب اختلاف مي شود جايگاهي را مشخص نكرده باشد؛ در كتاب شريف اصول كافي جلد اول در باب في شان انا انزلناه في ليله القدر و تفسيرها مرحوم كليني حديث مفصلي را از جريش نقل مي كند كه او از امام جواد(ع) در روايت كرده كه امام جواد از امام صادق و ايشان از امام باقر(ع) در پاسخ به فردي به همين نكته اشاره فرمودند «كه اهل زمين به تفصيل امور محتاج ترند از اهل آسمان. پس ناچار مردم بايد در مقام تحاكم داراي سيد و والي باشند اگر كسي بگويد خليفه وقت حاكم است پس در جواب گفته مي شود الله ولي الذين آمنوا... به جانم قسم در زمين و آسمان ولي و سرپرستي از طرف خداوند نيست. جز اينكه مويد باشد و كسي كه تاييد شود خطا نمي كند و در زمين هيچ دشمني براي خدا نيست شد مگر اينكه خوار و مخذول باشد و هركس مخذول باشد به حق دسترسي ندارد در نتيجه همان گونه كه لازم است امر الهي از آسمان به زمين نازل شود تا اهل زمين به آن حكم نمايند. همچنين لازم است كه والي وجود داشته باشد» اين روايت امام جواد(ع) در واقع در عداد همان روايت حضرت علي(ع) است با اين نكته اضافه تركه ولي و حجت خداوند بايد مصون از خطا نيز باشد. زيرا مرجع و محل نزول امر خداست و در تفريق و تفصيل آن نقش اساسي دارد. به بيان ديگر ما مي توانيم مقام عصمت امام را هم از واژه «سلام» در سوره مباركه قدر استنتاج نماييم. به اين بيان كه شب قدر نزول ملائكه و روح است از هر امري؛ اين امر هم عندالله حكيم است و در شب قدر به مقام تنزل و تفصيل مي رسد. جايگاه اين تفصيل بايد از هرگونه نقص و اشتباهي در سلامت باشد. هرگونه عيب و خطايي با تقدير امر منافات دارد. در نتيجه امام و حجت خداوند كه مرجعي براي تفريق امر هستند در سلامت عصمت قرار دارند.
اثبات امامت از واژه «امر»
در سوره قدر خداوند مي فرمايند: شب قدر ملائكه و روح نازل مي شوند و با اذن خداوند از هر امري علاوه به توضيحاتي كه درخصوص «امر» و «فرق امر» داده شد، بايد به اين نكته نيز اذعان كرد كه امرالهي وقتي از مرحله حكمت به مرحله تفصيل مي رسد نيازمند صاحب امر است. فرشتگان و روح در شب قدر كه حامل اين امر هستند نمي توانند بلاتكليف اين امر را رها كنند. ناگزير درهر عصري بايد به حجت خدا مراجعه نمايند. اما اين كه آن فرد چه كسي است بهترين جواب را خود قرآن بيان مي كند: يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم اي كساني كه ايمان آورده ايد از خداوند اطاعت كنيد و از رسول خدا و اولي الامر اطاعت كنيد. (نساء 95) پس اگر آيه 4 قدر و آيه 95  نساء را كنار هم قرار دهيم به راحتي به اين نتيجه مي رسيم اگر شب قدر شب نزول امر الهي است شايسته ترين افراد به اين امر اولي الامر هستند. لذا تا وقتي كه امر خداوند در شب قدر تداوم دارد كه تا قيامت چنين است بايد درهر عصري ولي امر نيز باشد. اين تحقيق به ما در فهم روايت حضرت علي(ع) در مقدمه اين نوشته كمك مي كند و از طرف ديگر متوجه مي شويم كه چرا به امام عصر(عج) صاحب الامر مي گويند.