هويت اسلامي؛ عامل بيداري. نهضت عاشورايي حاکميت قرآن. راه قيام مهدوي
سایت جدید تاریخی فرهنگی قرآنی 2
m5736z
blog.ir.
هويت اسلامي؛ عامل بيداري ملل مسلمان
بيداري اسلامي و احساس اتحاد در بين كشورهاي مختلف اسلامي بر عاملي تكيه دارد كه اتحاد و همبستگي ملّت هاي مسلمان را موجب مي شود. اين اصل كه موجب برپايي جنبشها و بيداري امت اسلام از كشورهاي مختلف گشته است بر آموزهها و قواعد اسلام تكيه دارد. اسلام يگانه اصلي است كه جوامع، قوميتها و ملل مختلف را در كنار هم متحد و منسجم مي سازد. آنچه موجب وحدت و همبستگي و بيداري مسلمانان و قرار گيري آنان در يك امت واحد مي گردد، احساس هويت و بيداري متكي بر اسلام است. اسلام آييني است كه با آموزهها، احكام و اصول خود تمام مسلمانان جهان را اعم از فقير و غني، سياه و سفيد در كنار هم قرار مي دهد. در سايه آموزه هاي اسلامي، احساس هويت و بيداري مسلمانان زنده گشته و آنها در يك رديف و جهت قرار مي گيرد.
اصلي كه ملتها و انسانهاي گوناگون را از جوامع و كشورهاي مختلف در كنار هم قرار مي دهد و به آنها حس وحدت و بيداري مي بخشد، ايماني مي باشد كه در دلهاي تمامي اين انسانها زنده است و اين ايمان، اعتقاد به يك دين واحد به نام اسلام است. بيداري و حس هويت تمامي ملت هاي مسلمان بر اسلام متكي مي باشد. به گفته مقام عظماي ولايت، احساس هويت و بيداري متكي بر اسلام در ميان ملتهاي مختلف اسلامي، نشانه بيسابقهاي است كه از عمق تحول در ساخت و هندسه آتي جهان، خبر ميدهد. تحولات سياسي، اجتماعي و فرهنگي كه در عرصه جهان رخ داد، موج ايجاد تحولات و دگرگوني هايي در عرصه كشورهاي جهان شد كه اين امر نشان از ساخت و نظام هندسي جهان دارد.
در اين ساختار جديد، تمامي ملت ها و انسانها با هم برابر و برادر بوده و مستقل از نظام هاي اقتدارگراي غرب و شرق اقدام به تصميم گيري در باب مسائل سياسي و اجتماعي كشورشان مي نمايند. در اين نظام جديد جوامع و ملت هاي محروم جايگاه مهم و والايي داشته و سرنوشت و آينده كشورشان با دست هاي مردم خود ساخته مي شود. مهم ترين اصل در اين نظام هندسي جديد، استقلال از كشورهاي غربي و اروپايي است. جوامع غربي در تلاش است تا تمامي كشورهاي جهان را از لحاظ سياسي، اقتصادي و فرهنگي به خود وابسته سازد. اين وابستگي مانع از استقلال و رشد و توسعه جوامع گشته و آنها براي انجام هر فعاليت و اقدامي به كشورهاي غربي وابسته مي شوند. بنابراين با هر پيشرفت و ترقي كه جوامع اسلامي به دست مي آورند، تهديد و خطري براي قدرت هاي غربي محسوب مي گردد.
بيداري اسلامي، نتايج و پيامدهاي مهمي براي كشورهاي اسلامي در پي داشته است، كسب استقلال فرهنگي و فكري از مكاتب و افكار غربي و ارتقاي جايگاه فلسفه و مكاتب اسلامي اولين اصلي است كه حاصل اين بيداري است. اهميت استقلال فكري و فرهنگي از اين مسئله نشأت مي گيرد، مقدمهاي براي كسب استقلال سياسي، اقتصادي و اجتماعي است. از سوي ديگر با افزايش آگاهى و بصيرت اسلامي، چهره واقعي جهان غرب بر همگان آشكار گشته و بسياري از برنامهها و طرحها و دسيسههاي آنان بر جهان اسلام آشكار مي گردد. اين آگاهي مردم را براي كسب اطلاعات سياسي و علوم اعتقادي تشويق مي سازد. با چنين آگاهي و بيداري تلاش و مجاهدت فكري و علمي براي نيل به توسعه اقتصادي فراهم مي گردد. بيداري اسلامي با ايجاد تحولات و دگرگوني هاي عميق در افكار و باورهاي مردم توانسته، حس اعتماد به نفس و دفاع قاطع مسلمين از هستي خويش و تلاش براي بازيافت دوران طلايي پيشرفت ملل اسلامي زنده سازد. اكنون آغازي براي رشد و تحول و پيشرفت مسلمانان جهان است تا در سايه آموزهها و احكام اسلامي، اقدام به تاسيس جامعهاي آرماني نمايند كه در آن تمامي انسانها با هم برادر و برابرند.
بيداري اسلامي و بازگشت به هويت اسلامي
مهم ترين وظيفه مسلمانان با توجه به تحولات جاري جهان، مقابله با نقشهها و دسيسه هاي دنياي غرب و استكبار آمريكايي مي باشد. مقابله با برنامهها و نقشههاي غرب، اقتدار و قدرت جامعه اسلامي را در جهان نشان مي دهد و بيانگر اين مسئله است كه مي توان در سايه ايمان و آموزه هاي معنوي با قدرت هاي بزرگ مقابله نمود. اين امر در نهايت منجر به بازيابي هويت اسلامي و تمسك به تعاليم اسلام مي گردد.
چند سده اخير را مي توان تاريخ بيدارى ملتها ناميد، زيرا طي قرون گذشته كشورهاي اسلامي چون هند و مصر و جوامع آفريقايي با آگاهي از شرايط سياسي و اجتماعي جهان عليه قدرت هاي استعمارگر غرب جنگيدند و توانستند آنها را از كشور خود بيرون سازند. استعمارگراني چون انگليس، فرانسه اسپانيا و پرتغال كه به كشورهاي آسيا و آفريقا تهاجم كرده و سرزمين هاي آن را غارت كرده بودند، طي مبارزات مردم عقب نشيني كردند. تمامي اين مسائل نشانگر حركت بيداري ملت هاست كه نويد رهايي از سيطره استكبار و قدرت هاي جهاني را بيان مي سازد و اينكه ملت هاى مسلمان و جوامع اسلامى با قطع وابستگي از غرب مي توانند مسيرهاي رشد و شكوفايي خود را كسب نمايند. با وقوع بيداري اسلامي كشورهاي عربي در سال هاي اخير مي توان نيل به اهداف استقلال سياسي، اقتصادي و فكري بسياري از كشورهاي جهان را احساس نمود.
مقام معظم رهبري در اين باب ميفرمايند: «اين بيداري كه بر پايهي بازگشت به سمت اسلام و ارزشهاي اسلامي شكل گرفته است را بايد رهبري و هدايت نمود تا حاكميت الهي در جامعه فراگير شود و بايد هوشيار بود تا در اين مسير استكبار جهاني آن را مصاده نكند، خطري كه در اكثر كشورهاي اسلامي قابل احساس ميباشد.»از آنجايي كه بيدارى و آگاهي گستردهاي در جهان اسلام ايجاد گشته است؛ مي بايستى اين بيدارى را در جهت تحقق آرمان ها و اهداف جامعه هدايت نمود؛ هر كدام از طبقات مردم در اين راستا وظايف و مسئوليت هاي خاص خود را دارند، اما مسؤليت و وظيفه علما و متفكران و انديشمندان عالم اسلام سنگينتر از ديگر اقشار مردم است. علما و دانشمندان كساني هستند كه به احكام و قواعد و تعاليم ديني آگاهي كامل دارند و با درك شرايط سياسي و اجتماعي جهان مي توانند در بيداري تمام مردم نقش داشته باشند.
مهمترين اصل در بيداري اسلامي تشكيل حكومت اسلامي جهاني است تا تمامي مسلمان تحت پرچم و رهبريت اسلام اتحاد و همبستگي كامل داشته باشند و با توسل به ريسمان الهي تمامي نقشه ها و دسيسه هاي دشمنان را خنثي سازند. اتحاد و انسجام اسلامي عامل و معيار مهمي در نابودي توطئهها و شكست دشمنان اسلام مي باشد. بنابراين تمامي مردم تلاش نمايند تا اين بيدارى به سمت حاكميت اسلام منتهى بشود و لازمه اين امر تسمك به تعاليم و آموزه هاي ديني است.«بصيرت و بيدارى» و «صبر و پايدارى» دو مسئلهاي است كه مي بايد در بيداري اسلامي، آن را در نظر گرفت. داشتن بصيرت موجب مي شود تا فرد به جاي ظواهر به باطن و محتواي رويدادها و حوادث توجه نمايد و با سنجشي همهجانبه جريان حوادث را مطابق با مصالح و آرمان هاي اسلامي قياس نمايد و در نهايت به نتيجهاي معقول و كامل دست يابد و با نتايج پنهان نقشهها و برنامه هاي دشمنان آشنا گردد.
صبر و پايداري موجب تداوم جريان بيداري مي شود تا در طولاني مدت بتوان به جريان مبارزه و استقامت ادامه داد. در صورت بروز مشكلات و موانع بزرگ با توسل به صبر و توكل مي توان در براي مسائل مقاوم و پايدار بود. آموزههاي اسلام همواره مسلمانان را به داشتن استقامت و صبر دعوت مي نمايد. با توسل به آموزهها و تعاليم اسلام مي توان با بيداري و آگاهي از مسائل جهان، برنامه هاي استكبار جهاني را نابود كرده و آرمانها و اهداف ديني و اعتقادي مردم را تحقق بخشيد.
بيداري اسلامي متاثر از نهضت عاشورايي
«آثار و تبعات نهضت عاشورا بر انقلاب اسلامي ايران و نهضت امام راحل بسيار زياد بود و مصداق آن را مي توان عظيم ترين راهپيمايي در سال 57 در روز تاسوعا و عاشورا عنوان كرد كه مردم ما با همان روحيه سلحشوري و معنويت به خيابان ها آمدند و در همان جا بود كه كمر رژيم طاغوت شكسته شد.» بستر تحركات اسلام گرايانه در روز عاشورا و توسط امام حسين (ع) پايه ريزي شده است. پيروزي انقلاب اسلامي ايران و تظاهرات هاي مردمي نشان دهنده اين بود كه مردم چقدر به اعتقاداتشان پايبندند مخصوصا نهضت امام حسين(ع) نه تنها در ايران بلكه در كشورهاي شيعي و مسلماني كه به ائمه معصومين اقتدا مي كنند به عنوان الگو پيش روي مردم قرار دارد و به همين علت حزب الله لبنان و گروه هاي جهادي ديگر شكل گرفته است. فداكاري و از خودگذشتگي كه امام حسين و ياران وفادارايشان داشتند الگوي خوبي بود و اين كه همه موجودي خود را به صحنه نبرد بردند و تا از ارزش هاي اسلامي و الهي كه پيامبر اعظم(ص) مبناي آن را در جامعه گذاشته بودند محافظت كنند كه مهم ترين آن امر به معروف و نهي از منكر بود، بايد مورد احترام و اقتدا قرار گيرد. متاثر از اين اقدام اباعبدالله الحسين(ع) ملت ايران هم به رهبري امام خميني اين چنين عمل كردند و الگويشان عاشورا و محرمي بود كه در سال 60 هجري پايه گذاري شد.
اين روزها با تحولات خاورميانه شاهديم كه چه جوامع شيعه و چه اهل تسنن در منطقه خاورميانه ايثار و فداركاري و از خود گذشتگي كه نشأت گرفته از نهضت عاشورا بود را الگو قرار داده اند و با نثار جانشان به دنبال كوتاه كردن دست استكبار و ظلم و جور حاكمان در كشورشان هستند. الگو گرفتن از نهضت عاشورا را براي جاري كردن خواست خدا و آيين اسلام در جوامع مختص مسلمانان نمي داند. وي مي گويد: انقلاب امام حسين (ع) و ياران وفادار ايشان پيامي فراگير و بسيار شفاف و روشن براي همه ملت هاي مسلمان و همچنين ملت هاي آزاديخواه و تحت ستم جهان داشت. الگوپذيري قيام عاشوراي حسيني فقط به كشورهاي اسلامي اختصاص ندارد بلكه بسياري از ملت هاي آزاديخواه و غير مسلمان جهان نيز از قيام حسيني الگو گرفته اند. دولتهاي اروپايي و امريكا تاكنون هزينه گزافي براي پيشگيري از پيروزي اسلامگرايان پرداخته اند. مهم ترين استراتژي نظام سلطه متوقف كردن صدور انقلاب اسلامي با فشار به ايران اسلامي به عنوان پرچمدار الگوپذيري از قيام عاشورا و ترويج ايران هراسي در منطقه و جهان است. شهبازي پيروزي انقلاب را فراتر از يك انقلاب بلكه تحول بزرگي در عرصه سياسي، اجتماعي، اقتصادي و حتي فرهنگي و بيداري اسلامي در ميان ملل مسلمان مي داند كه پذيرفتن اقتدار ايران اسلامي حداقل اعتراف محافل غربي خواهد بود . البته ناگفته نماند كه بصيرت و آگاهي مردم شرط موثر پيروزي و تداوم و استمرار انقلاب اسلامي در دوران مبارزه با رژيم ستم شاهي بود و آگاهي هاي عميقي كه در مـيان مـلت ايران پديد آمد مرهون رهنمودهاي امام خميني(ره) به عنوان بنيانگذار جمهوري اسلامي بود و پس از آن نيز رهبري امام خامنه اي توانست نظام اسلامي در ايران را از چالش هاي مختلفي عبور دهد و بر اقتدار ملي و منطقه اي جمهوري اسلامي بيفزايد.كارشناسان غربي نيز به اين نكته اذعان دارند كه انـقلاب اسـلامي بـلوك بنديها و نـظام دوقـطبي تـثبيت شده در نظام بـين الملل جهان را درهم ريخت.
ولايت و شهادت دو خطر براي دشمن دو اصل از اصول اساسي در دين مبين اسلام ولايت و شهادت عنوان مي شود. دو عاملي كه هميشه موجب هراس دشمنان بوده و معبري براي دستيابي به پيروزي شده است. وفاداري ياران سيدالشهدا(ع) در كربلا و جانفشاني آنها براي احكام اسلام و عشق به شهادت علت پيروزي و ماندگاري قيام عاشورا بود. امام حسين قيام خود را براي ماندگاري اسلام مفيد مي داند و مرگ را براي خود دلچسب برمي شمارد درست مثل گردن بندي براي يك دختر جوان. در همين زمان كه استكبار جهاني با شناخت عناصر اصلي اسلام يعني شهادت و ولايت به كمرنگ كردن اين دو عنصر در جوامع اسلامي پرداخت اما تاثير آن به خاطر بيداري اسلامي كه رخ داده است محال است كه اتفاق بيفتد تا جايي كه انديشمندان غربي هم به اين موضوع اعتراف مي كنند. همان طور كه مهاتماگاندي مي گويد: من براي هند ارمغان جديدي نياوردم بلكه از مطالعاتم از نهضت عاشورا پي بردم كه اگر بخواهيم هند را نجات دهيم واجب است همان راهي را بپيماييم كه حسين بن علي(ع) پيمود. و يا دانشمندان ديگري كه معتقدند حسين با قرباني كردن عزيزترين افراد خود درس فداكاري و جانبازي به دنيا آموخت
بيداري اسلامي وسيله اي براي حاکميت قرآن است با فرا رسيدن قرن بيستم جهان اسلام غير از چند کشور معدود به تصرف غرب درآمد و کشورهاي استعمارگر اهداف خود را در اين کشورها پياده کنند. غرب به يک باره در دهه 70 ميلادي با نهضتي روبه رو شد که تسلط آن را بر خود نمي پذيرفت از همين رو تلاش کرد که انقلاب اسلامي در ايران را در محاصره قرار داده و اجازه ندهند نور آن به ديگر کشورها برسد. غرب در اين مسير از راهبردهاي مختلفي مثل شيعه هراسي، اسلام هراسي و ايران هراسي استفاده کرد ولي با اين وجود پس از 30 سال انقلاب اسلامي راه خود را به دل ملت ها باز کرد. اين بيداري با روح اسلامي سرتاسر جهان اسلام را فرا گرفته و قرآن واقعيت خود را در بيداري نشان داد. ما در واقع خود منبع بيداري اسلامي نبوديم بلکه اين خداوند بود که به واسطه قرآن نور بر دل تمام مسلمانان تاباند. بيداري اسلامي در واقع ابزاري به شمار مي رود که ما هدف بزرگتر خود يعني قرآن را اجرايي کنيم. بيداري اسلامي، رمز حيات ملت هاديماه سال گذشته بود که جرقه بيداري اسلامي در تونس زده شد و پس از آن به مصر و ساير ممالک اسلامي کشيده شد. چه جرقهاي که ظرف مدّت چند ماه به آتشي افروخته تبديل ميشود و به ليبي و يمن و بحرين ميرسد. پس از ماهها فرياد و مبارزه و جهاد عليه حکومتهاي طاغوتي، اين آتش، دامنگير حکّام مستبد ميشود و ارکان حکومتهاي طاغوتي و استکباري را نه تنهادر مصر و تونس و ليبي که در سرتاسر دنيا به آتش ميکشد.
به گونهاي که سردمداران شاز اين حادثه غيرمترقبه مات و مبهوت و مضطرب و دستپاچه ميشوند. در مصر نامبارک سرنگون ميشود. سپس در تونس اولين خاستگاه بيداري اسلامي بنعلي به زير کشيده ميشود و در آخرين مورد در ليبي قذافي و طرفدارانش هريک به طرز خفّتباري ريشهکن ميشوند. در يمن و بحرين نيز حاکمانش نفسهاي آخر را ميکشند. زيبايي اين وقايع زماني تجلّي ميکند که پس از مدت کوتاهي، ملتها، در آمريکا، انگليس، ايتاليا،فرانسه، اسپانيا و يونان وساير کشورهاي غربي با بهرهگيري از انقلابهاي مردمي کشورهاي اسلامي، برضدّ نظام سرمايهداري قيام ميکنند و انديشههاي بيداري اسلامي بهصورت ملموس و محسوس در قلب اروپا و آمريکا بازتاب مييابد. گرچه عدهاي سعي درتغيير و تحريف اين انقلابها داشتند و از آن به انقلابانساني تعبير کردند، امّا بافراگيرشدن آن در کشورهاي اسلامي و همهگيرشدن شعارها و خواستههاي مردم مبني براستقرار نظام اسلامي، رسانههاي معاند بهرغم ميل باطنيشان تغيير موضع داده و به ناچار از اين انقلابها به انقلاباسلامي يادکردند.
آنچه امروز در خاورميانه،که نه، در دنيا شاهد آن هستيم گمشدهاي است که ملّت بزرگ ايران 33 سال پيش از اين براي يافتنش خون داد. در آن برهه که ملّت مسلمان ايران بيدار ميشود و رگ و ريشه حيات حکومت پهلوي را از بيخ و بُن قطع مينمايد و نظام جمهوري اسلامي را بهترين گزينه براي حاکميّت بر ملّت انتخاب مينمايد، آن روز اين بيداري و اين موج عظيم ملّت ايران براي دنيا يک معمّاي پيچيده و لاينحلّ بود که چگونه ممکن است ملّتي ضعيف و کاملا وابسته بتواند پايههاي حکومتي يک نظام شاهنشاهي با عمر 2500 سال را درهم بکوبد؟ امام بصير و فهيم ملّت درآن ايّام، از اين پيروزي بزرگ رمزگشايي ميکند و به تشريح آن ميپردازد. او رمز پيروزي انقلاب را در بيداري مردم خفته و غافلي ميداندکه ديگر آگاه شدهاند. ايشان چندين سال پيش، اين نسخه شفابخش را براي همه ملّتهاي مستضعف ميپيچد و همگان را براي نجات از چنگال استکبار و استبداد به بيداري فراميخواند.حضرت امام(ره) در سالهاي آخر عمرشان طيّ يک سخنراني خطاب به مسلمين فرمودند: «مسلمين بايد بيدار شوند. مسلمين از سيره انبياء و خصوصاً مسلمين از سيره پيغمبراکرم بايد مطالعه کنند. ببينند چه کرده است و ما بايد تأسي کنيم. اگر پيغمبرآمده بود و فقط در مسجد مدينه نشسته بود و قرآن را ذکر کرده بود و ديگر کاري هم نداشت ما هم ميرفتيم همين کار را ميکرديم ما تأسي ميکرديم..
دوراندیشی حکیمانه سيّدالشهداء )ع( برای بیداری جامعه
حماسه جاودان كربلا ميراثي ارزشمند براي هدايت همه آزاديخواهان و رادمرداني است كه در جستجوي حق و حقيقت و نيل به والاترين اهداف متعالي انساني گام بر مي دارند .
بدون شك الگو برداري از نهضت حسيني )ع( مختص زمان خاصي نیست ، ولي محرّم و صفر كه در اشارات حكيمانه معمار كبير انقلاب اسلامي )ره( رمز زنده نگه داشتن فضائل انساني لقب گرفت ، فرصت مناسب تري را فرا روي جامعه اسلامي قرار می دهد . چگونگي تأثير پذيري بيداري جامعه اسلامي از معارف ناب عاشورا درس پر حكمتي است كه بر پايه تحليل حكيمانه فقيه زمان شناس ، « حضرت آيت الله جوادي آملي » تقدیم خوانندگان گرامي مي شود.
* وجود مبارك حسين بن علي)ع( از برترين و بهترين و حساس ترين نقشه هاي سياسي استفاده كرد . اگر حضرت درهمان مدينه قيام مي كرد ، الآن قبر مطهر سالار شهيدان نظير قبر امام سجاد و امام باقر و امام صادق و امام حسن)علیهم السلام( مي شد ، يك قبر پنجم مخروبه اي هم آنجا مي داشت ؛ اين ديگر پيام آور نبود ! * حضرت از اوّل قصد عمره مفرده داشت ، نه آنطوركه در مقتل ها نوشته شده حضرت حجّش را تبديل به عمره كرده باشد ، از اين قبيل نيست ! طبق روايات معتبري كه در بحث هاي فقهي ماست ، از اوّل وجود مبارك سيّدالشهداء به قصد عمره مفرده آمد ، مثل الآن كه عدّه اي به قصد عمره مفرده مي روند! سالار شهيدان از همان اوّل به قصد عمره مفرده مُحرم شده بود ، نه اينكه به قصد حج رفته و حج را به عمره تبديل كرده بود !
و فرزند آنها شد وعاقّ آنها نبود ؛ اين مي شود فرزند پيامبر ! بنابراين در جريان اين شعارهاي رسمي محرّم و صفر كه اين دو جمله را ما در برخوردها به كيديگر مي گوئيم ، پيام دوّم اين تسليت اين است كه : ما چون پدرانمان را شهيد كرده اند ، عمّه هايمان را اسير كرده اند ؛ ما بايد خونبها بگيريم : وَ جَعَلنََا وَ إياّكُمْ مِنَ الطّالبِينَ لثِارِه . ديگر نمي گوئيم چون زينب كبري را اسير كردند ، ما با اسارت مخالفيم ؛ مي گوئيم : خير ، عمّه ما را اسير كردند ! ما بچه هاي اينيم . اگر كسي با اين نگاه وارد عزاداري محرّم و صفر بشود ، ديدش خيلي عوض مي شود ،خودش را خيلي نزد كي مي بيند و حيا مي كند .
عواقب دوري از فرهنگ حسيني )ع( در كشورهاي اسلامي
آنچه كه در خاورميانه مي گذرد ، چون حسين بن علي حضور ندارد ، مسأله شهادت و كربلا مطرح نيست ، الآن ذلتّ كاملاً دامنگير افغانستان و مصر و اردن و عربستان و مراكش و الجزاير ، همه اينها شده ؛ به حسب ظاهر مسلمان هستند ، امّا نيآمدند شناسنامه بگيرند ! كي بيان نوراني وجود مبارك امير المؤمنين )ع( در خطبه 27 نهج البلاغه فرمود : امَّا بعَدْ فإَنَّ الجَهادْ بابٌ مِنْ ابَوابِ الجَنَّه ،جهاد كيي از درهاي بهشت است ؛ اينها وارد اين در نشدند . فرمود : وَ لبِاسُ التَّقوَي وَ دِرعُهُ الحَصينِه ) 3(. اگر كسي جامه تقوا در بر نكرد ، زره نپوشيد ؛ مي ترسد! اين زره را مي گويند « دِرع » . اگر كسي برهنه بود ، مي ترسد ؛ اگر كسي زره نداشت ، مي ترسد ؛ امّا اگر كسي مسلحّ بود ، ترسي ندارد كه ! مشكل اينها اين است كه خيال مي كنند انسان كه مي ميرد ، مي پوسد ؛ غافل از اينكه انسان كه مي ميرد ، از پوست به در مي آيد ! ما مرگ را مي ميرانيم ، نه اينكه مرگ ما را بميراند ! « مرگ » يعني تحوّل و دگرگوني . ما اين مرگ را مي چشيم ، چون كُلُّ نفَسٍ ذائقَِهُ المُوت ) 4(؛ وقتي چشيديم ، هضمش مي كنيم ؛
ديگر تحوّل نيست ، به دارُ القرار مي رسيم . اين نگاه كجا ، آن نگاه كجا !! آنها خيال مي كنند مرگ انس ان را از پا در مي آورد ، مي پوساند و نابود مي كند ؛ مي گويد : انسان كه مُرد ، از بين مي رود ! ما مطابق مكتب قرآن و عترت مي گوئيم : انسان مرگ را مي ميراند ، چون كُلُّ نفَسٍ ذائقَِهُ المُوت ، نه كُلُّ نفَسٍ يذَوقُهَا المُوت ! ما مرگ را مي چشيم و هضم مي كنيم ، نه اينكه مرگ ما را بچشد !مرگ اوّل زندگي ماست . سالار شهيدان ، حسين بن علي بن أبيطالب همين عدّه اي را كه جمع كرد ، فرمود : مَا المُْوتْ إلا قنَطَرَه ) 5(، مرگ پلي است ؛ آن طرف آب خبري است ، اين طرف آب خبري نيست ؛ بيائيد از اين پل عبور بكنيد ، اين همان پل صراط شماست . مَا المُْ وتُ إلا قنَطَرَه ، به صورت حصر ذكر كرد ؛ فرمود : مرگ جز پلي بيش نيست ؛ اين طرف پل دنياست ، آن طرف پل آخرت است ؛ بيائيد از اين پل رد شويم ، اين همان پل صراط است!
بيداري خاورميانه در پرتو حماسه حسيني
وجود مبارك حسين بن علي با بهترين سياست و نقشه الهي خاورميانه را اداره كرد ؛ الآن كه خاورميانه به چندين كشور و دولت تقسيم شده ، در عصر سالار شهيدان )ع( كي حكومت مركزي داشت . وجود مبارك حسين بن علي از برترين و بهترين و حساس ترين نقشه هاي سياسي استفاده كرد . اگر حضرت همانجا قيام مي كرد ، او را مثل حسن بن علي مسموم مي كردند ، نظير آن 4 امام همانجا دفن مي كردند ؛ ديگر ما كربلائي نداشتيم ! اگر حضرت درهمان مدينه قيام مي كرد ، الآن قبر مطهر سالار شهيدان نظير قبر امام سجاد و امام باقر و امام صادق و امام حسن مي شد ، كي قبر پنجم مخروبه اي هم آنجا مي داشت ؛ اين ديگر پيام آور نبود ! عراق كي قسمت مركزي داشت ، با ايران رابطه داشت و دانشمندان فراواني هم از عراق برخاستند ، مقرّ حكومت حضرت امير در كوفه بود ؛ وجود مبارك سالار شهيدان با سياست الهي مدينه را پشت سر گذاشت ، وارد عراق شد . كلّ اين محدوده را عوض كرد . اگر خداي ناكرده اين حادثه در خود مدينه اتفاق افتاده بود ،
او هم مانند آن 4 امام ديگر كي قبر مخروبه اي بيش برايش نمي ماند ! درمدينه همه با خبر شدند که حضرت سيّدالشهداء بيعت نكرده و مخالف حكومت است . فاصله مدينه تا مكه كه 80 فرسخ است ، حضرت با اين وضع طي كرده ؛ هر كه را ديد ، مصاحبه كرد ، مناظره كرد ، پيام داد ، نامه نوشت . چند ماه قبل از اينكه از مكه خارج بشوند ، وارد مكه شدند ، كلّ فضاي مكه را روشن كردند ، تا موقع حج ؛ موقع حج هم كه شد ، همه زائران از نقاط دور و نزد كي كه مكه مشرّف شدند ، همه آنها را توجيه كرد . حضرت از اوّل قصد عمره مفرده داشت ، نه آنطوركه در مقتل ها نوشته شده : حضرت حجّش را تبديل به عمره كرده باشد ، از اين قبيل نيست ! آن نه محصور بود و نه مسدود ! از اوّل طبق روايات معتبري كه در بحث هاي فقهي ماست ، وجود مبارك سيّدالشهداء به قصد عمره مفرده آمد ، مثل الآن كه عدّه اي به قصد عمره مفرده مي روند! سالار شهيدان از همان اوّل به قصد عمره مفرده مُحرم شده بود ، نه اينكه به قصد حج رفته و حج را به عمره تبديل كرده بود !
روز ترَويه ، روز هشتم كه همه عازم عرفات بودند ، وجود مبارك أبي عبد الله با سخنراني تاريخي از مكه بيرون آمد ؛ مرگ را تشريح كرد ، فرمود : مرگ براي ما زينت است ؛ مرگ ترسي ندارد ، بلکه پل خوبي است ! خُطَّ المُوتُ ) 6(، فرمود : براي من كي قبري بين نوَاويس و كربلا انتخاب كرده اند كه گرگان آن سرزمين اين بدنم را قطعه قطعه مي كنند ، همه را در آنجا فرمود . همه را در همان مكه فرمود : كَانَيّ باِوُصاليِ يتََقَطَّعُهَا عُسلانُ الفَلوَاتْ بيِنَ النَّواويس وَ كَربلا ) 7(؛ و من صبح فردا عازم سفرم و اگر كسي جان بر كف است ، همراه من بيايد :الا مَنْ كانَ باذِلا فيِنَا مُهجَتَه وَ مُوَطّنَا عَلي لقِاء الله نفَسَه فاَليَْرحَلْ مَعَنَا فإَنيّ راحِلٌ مُصبحِا إنْ شآءَ الله) 8(. فاصله مكه تا كوفه تقريباً 300 فرسخ بود ، در اين 300 فرسخ پيام ها داد ، نامه ها داد ، مصاحبه ها كرد ،
گفتگوها داشت ، گفتمان ها داشت ، مناظره ها داشت ؛ كلّ اين 300 فرسخ را روشن كرد . مانده شام و اطراف شام كه دسترسي نداشت ، بعد از او سر مطهرّش رفت و عائله هم رفت و شام را هم روشن كردند ؛ خاورميانه همين منطقه بود ! از آنجا خبر به جاهاي ديگر رسيد . وقتي حجاز و عراق و شام با خبر بشود ، سائر مناطق هم خبردار می شد ؛ آن هم مخصوصا در فرصت تاريخي ايام حج ، آنوقت كلّ مردم خاورميانه با خبر مي شوند . لذا بعد از كي مدّتي قيام مختار شروع شد و طولي نكشيد كه بالأخره امَوي منقرض شد ! آنهائي هم كه روي كار آمدند ، همين بني العباس به بهانه خون سالار شهيدان روي كار آمدند. بنابراين كاري كه وجود مبارك أبي عبدالله كرد ، كار الهي و سياسي و تاريخي و عقلي و جهانگير شد ، در مدّت كوتاهي .
ظلم ستيزي در عرصه بيداري اسلامي با تكيه بر مباني عدل علوي
عدالت علوي چراغ راه قيام مهدوي
وقتي حضرت علي(ع) در زمامداري خود عدل را محور قرار داد سه جريان قاسطين، مارقين و ناكثين روبه روي ايشان قدعلم كردند. اين گروه ها در پي خودمحوري، منفعت طلبي و مصلحت انديشي تنها متوجه منافع شخصي و دنياطلبي بودند، پس طبيعي بود كه با حكومت قسط علي سر مخالفت برآورند. همواره زياده خواهان و رانت خواران هستند كه در جامعه منافع آنها در تزاحم با منافع توده ها قرار مي گيرد و اينها مانع تراشي مي كنند و جامعه را به فريب و نيرنگ مي كشانند. در جامعه امروزي نيز از سردمداران غربي گرفته تا فرصت طلبان و منفعت طلبان داخلي همگي دست به دست هم داده اند تا موج عدالت خواهي مردم بيدار دنيا را خاموش كنند. اين يك حقيقت انكار پذير است كه در فضاي بيداري اسلامي كه در منطقه شكل گرفته، درواقع گفتمان عدالت محوري، گفتماني است كه خود يكي از علت هاي گسترش بيداري اسلامي محسوب مي شود. بنابراين ما وظيفه داريم گسترش گفتمان عدالت محوري را در منطقه و در جهان پيش از پيش ترويج كنيم. ميان امت هاي اسلامي بايد در جهت مصداق يابي عدالت تبليغ بيشتري صورت گيرد.
مقام معظم رهبري مي فرمايند: «قبل از انقلاب اسلامي در بسياري از كشورها و از جمله كشورهاي اسلامي گروه ها، جوان ها، ناراضي ها و آزادي طلب ها با ايدئولوژي چپ وارد ميدان مي شدند، اما بعد از انقلاب اسلامي، پايه و مبناي حركت ها و نهضت هاي آزادي بخش، اسلام شد. امروز در هر نقطه اي از دنياي وسيع اسلام- كه جمعيت يا گروهي، به انگيزه آزادي خواهي و ضديت با استكبار حركت مي كند- مبنا و قاعده كار و اميد و ركن شان تفكر اسلامي است.» درحال حاضر اقشار مختلف مردم دنيا از هر دين و نژادي دريافته اند كه ديگر ايسم ها و مكتب سرمايه داري غرب نمي تواند جوابگوي مطالبات عدالت محور آنها باشد. از اين رو نه تنها در كشورهاي اسلامي بلكه به نظر مي رسد در قلب خيابان هاي آمريكا نيز موج بيداري به خروش درآمده باشد.
در كشورهاي اسلامي به پشتوانه مكتب غني اسلام از خيلي پيشتر الگوها و مباني حكومت عدالت را پيش رو داشته اند، اما هنوز در خيالات باطل حس مي كردند وابستگي به سرمايه داري كليد حل مشكلات آنهاست. امروز دريافته اند تنها راه نجات آنها قطع وابستگي به غرب است. مردم غرب نيز زيردست بودن صهيونيست ها را ديگر نمي پذيرند و دائما اين سؤال را در ذهن دارند كه چرا حتي رئيس جمهور ما بايد با رأي و نظر صهيونيست ها انتخاب شود؟
عدالت محوري در سيره و منش عملي حضرت علي(ع)
تحولات اروپا و اكنون آمريكا نشان مي دهد كه فرهنگي جديد در ساختار نظام بين الملل درحال شكل گيري است و آن رويكرد ملت ها به مقابله با ساختارهاي غيرمردمي و وابسته به نظام سرمايه داري است. در اين بيداري سراسري نيز نكته مهمي نهفته است و آن تأثيرگذاري و تأثيرپذيري ملت ها از يكديگر بدون نقش دولت ها است. فرآيندي كه دولت ها در آن نقشي نداشته و حتي خود به دنبال ممانعت از تحقق آن هستند. به عبارت ديگر مي توان گفت كه صحنه بين الملل از ديپلماسي دولت ها به سمت ديپلماسي ملت ها درحال گسترش است و اكنون اين ملت ها هستند كه براي جهان تصميم مي گيرند و نه دولت ها.
«فرهنگ عدالت و عدالت خواهي در كلام علي(ع)، منطق علي(ع)، سيره و منش عملي ايشان همچون خون در رگ ها جريان دارد. يكي از كامل ترين اسناد بشري كه به قلم مبارك حضرت علي(ع) نگاشته شده عهدنامه مالك اشتر است. اين عهدنامه كه 1400 سال پيش نوشته شده، همچنان زنده در رديف كامل ترين اسناد حقوق بشر قرار دارد. جرج جرداق، دانشمند مسيحي و نويسنده كتاب الامام علي(ع) صداي عدالت انساني ، عهدنامه مالك اشتر را ميزان قرار داده و مفاد اعلاميه حقوق بشر را بند به بند با آن مقايسه مي كند.»
«اولا عهدنامه مالك اشتر 1400 سال پيش تنها به قلم و انديشه يك نفر نگاشته شده درحالي كه براي مفاد اعلاميه حقوق بشر سازمان ملل جمع كثيري از انديشمندان از سراسر دنيا اظهارنظر داشته اند. اما امام علي(ع) شخصا و تنها هنگام عزيمت مالك به مصر عهدنامه را نوشته اند. ثانيا علمايي كه در عصر حاضر مفاد اعلاميه حقوق بشر را نوشته اند دائما بر سر كشورهاي ضعيفي كه مفاد به نفع آنها نوشته و تصويب شده منت گذاشته و به آنها تفاخر داشته اند، اما علي(ع) به احد تفاخر نداشتند.
در گذر زمان همگان مي دانند كه مصوبين مفاد حقوق بشر در عصر حاضر بنيان گذاران دروغين حقوق بشر هستند. هرگاه منافع شان به خطر بيفتد، خلاف مفاد عمل مي كنند، درحالي كه امام(ع) ذره اي از عهدنامه عدالت خود خارج نشدند و به آن چه نوشته بودند، دقيقا عمل كردند. ايشان در خطبه 126 نهج البلاغه مي فرمايند: تا زماني كه ستاره اي به دنبال ستاره اي هست، به خدا قسم ذره اي ظلم نخواهم كرد.» «لذا آنجا كه خطاب به ايشان پيشنهاد دادند حالا كه مردم قصد بيعت با شما را كرده اند، شما هم به معاويه روي خوش نشان بده، ايشان فرمودند: پيروزي را با ستمگري به دست آورم؟! از دوستي خدا محروم شوم و به دوستي غير درآيم؟! ايشان دائما تأكيد داشتند كه اگر حكومت برپايه عدالت نباشد، چون صلاح و شايستگي و شايسته سالاري از جامعه رخت بر مي بندد، تباهي به دنبال خواهد داشت. در نامه 62 نهج البلاغه صراحتا مي فرمايند: بيم آن را دارم كه حكومت به دست ابلهان بيفتد.»
از بيداري اسلامي تا قيام مهدي(عج)
«هم حاكمان عادل باشند و هم مردم به سطح پذيرش عدل و قسط رسيده باشند. يعني مردم بايد پتانسيل رعايت قسط را به دست آورند. در قرآن كريم آمده است: ليقوم الناس بالقسط، هدف از انزال كتب آسماني و فرستادن پيامبران هم اين بوده كه مردم پتانسيل رعايت عدل را پيدا كنند. بنابراين قسط چيزي نيست كه بر مردم وارد شود، بلكه مردم بايد مراعات كننده آن باشند.» «ظهور امام عصر(عج) نيز بر اين نوع است. مردم تشنه اجراي عدالت مي شوند و حاكم عادل را از جان طلب مي كنند. اين جاست كه حاكم عادل نيز پا به عرصه محقق كردن عدل مي گذارد.» «يك جايي است كه مردم تنها عليه ظلمي كه به آنها روا مي شود قيام مي كنند، اما در جاي ديگر مردم عليه ظلم جهاني قيام مي كنند. اين جاست كه ديگر ظلمي كه به مردم فلسطين روا مي شود تنها مسئله شخصي خود آن ملت نيست و به همه ملت هاي مسلمان و همه ملت هاي آزاده دنيا ربط پيدا مي كند. بنابراين بايد قيام ها معطوف به مقابله با ظلم جهاني باشند تا زمينه ساز ظهور امام عصر(عج) شده و عدالت جهاني رقم بخورد.»
انقلاب اسلامي ايران ؛ الگوي بيداري اسلامي
هنگاميكه صفحات تاريخ را ورق مي زنيم ، روزهاي ماندگاري را به ياد مي آوريم ؛ هنگامي که اخبار و رويدادهاي جهاني مربوط به فروپاشي يکي از حکومتهاي سلطنتي مورد حمايت گسترده مستکبران جهان را دنبال مي کرديم که چگونه به دست ملتي مومن و با رهبري علماي رباني و در راس آنها ، روح الله خميني ( ره )، سرنگون گرديد و همچون صاعقه اي نابودگر بر سر قدرتهاي استکباري فرود آمد. ما (در تونس) اخبار روزنامه ها و راديو را دنبال مي کرديم تا اخبار مسرت بخش انقلاب اسلامي و پيروزي مستضعفان جهان را بشنويم. تصوير آن رهبر نمونه و عالم فرزانه و پدر دلسوز و صداي آرام بخش او گوش هايمان را نوازش مي داد . و نفسهاي قدسي اش روحمان را به وَجد مي آورد و احساس عجيبي در ما ايجاد مي كرد، آيا در عالم رويا به سر مي برديم يا در عالم واقع ؟ اين صحنه ها وقتي باورمان مي شد که خروش و فرياد مردم را در ميدانها و مشتهاي گره کرده شان را که مجهز به سلاح ايمان و عشق بي منتها به اين رهبر رباني و دوست داشتني بود ، مشاهده مي کرديم. اينجا بود که ما را شور و حماسه فرا مي گرفت و آرزو داشتيم که اي کاش ما نيز همراه شما ( مردم ايران)
بوديم و در كنار شما با تانکها مقابله مي کرديم ؛ ما از اعماق دل هايمان به شجاعت و فداکاري و ايثار مردم به خاطر دين و ميهنشان ، غبطه مي خورديم. ما موفقيتها و دستاوردهاي انقلاب اسلامي را دنبال مي کرديم که با فرار شاه ملعون و سرنگوني مزدوران رژيمش به دست علما و مومنين مبارز ، رقم خورد و لانه هاي جاسوسي شان اشغال شد و هيبت آمريکاي مستکبر در هم شکست و رژيم به رهبري محبوب مستضعفان ، سيد و سرورم ، روح الله خميني ، در زير قدم هاي مردم ايران ، لگد مال شد . در آن روزهاي به ياد ماندني و فضاي سرشار از ايمان و در زير سايه پرچمهاي عاشوراي حسيني(ع) ، عاشق خميني بنيانگذار انقلاب شديم و چهره او را در خاطرمان ترسيم کرديم و در حياط مدارسمان عکسهاي آن امام عظيم الشان را بر افراشتيم و نداي لبيک يا خميني را با صداي ضعيف خود تكرار كرديم. ما با انقلاب و امدادهاي غيبي آن ، بزرگ شديم و نور آن سر تا پايمان را فرا گرفت. ما با نسل انقلاب همراه شديم و اصول و ارزشهاي انقلاب اسلامي را پاس داشتيم و در ساليان جنگ تحميلي و محاصره اقتصادي و نبرد رسانه اي سازمان يافته استکبار براي بدنام كردن انقلاب در كنار مردم ايران مانديم. اما در اين ميان ، برخي که آنها را ثابت قدم و تزلزل ناپذير مي پنداشتيم به عقب برگشتند و عوض شدند و به بوق فتنه و صداي دشمن تبديل شدند و در حقانيت انقلا ب اسلامي ترديد کردند. انقلاب اسلامي عليرغم سالهاي سخت و طاقت فرسايي که مستکبران با رسانه ها و ارتش خود و با شايعه سازي ، ايجاد کرده بودند ، با رهنمودهاي رهبر الهي خود و با اراده مردم ايران ، توانست همه آن موانع را پشت سر بگذارد و اکنون ملتهاي با ايمان جهان اسلام ، دستاوردهاي انقلاب ايران را دنبال مي کنند و هر روز دوستداراني بدان مي پيوندند و پرچمي براي انقلاب در وجدان آزادگان به اهتزاز در مي آيد.
آنچه بر شور و بيداري ملتها افزود ، طلوع مقاومت اسلامي در كشور عزيزمان(تونس) بود که از برکات آن رهبر عظيم و آموزگار بزرگ (امام خميني) و حمايت او از قدس شريف و انتفاضه مردم فلسطين و پايه گذاري مقاومت اسلامي بود. امام خميني ( ره ) ازميان ما رفت و به ملکوت اعلي پيوست و با فراقش قلبهاي ما را مالامال از اندوهي وصف ناپذير نمود . مومنان و عاشقان آن امام در اين مصيبت بزرگ ، بي هوش بر زمين مي افتادند و اين صحنه عظيم ، بيانگر اوج ارتباط الهي و خالصانه بين مردم و رهبر خود بود. بسيار شگفت انگيز و آرماني است که چنين مردي ، ملتي بسازد که در عشق بي منتهاي او ذوب شوند و اين رازياست که حقيقت آنراكسي جز خداوند متعال و دوستداران واقعي انقلاب و رهبر آن ، نمي داند . پس از رحلت امام خميني ( ره ) ، مرحله تازه اي از انقلاب که دوره سازندگي بود ، به رهبري يار وفادار امام و سلاله پيامبر ( ص) و ولي امر مسلمين ، حضرت امام خامنه اي ( دام ظله ) آغاز گرديد. اين مرحله از انقلاب ، مرحله گسترش مدارس و مراکز آموزشي و دانشگاهها بود و جوانان انقلاب به تحصيل دانش پرداختند و سکاندار علم شدند ؛ لذا با همت مردم مبارز ايران ، پيشرفتهاي كم نظيري در همه عرصه ها صورت پذيرفت ؛ مردم ايران با قدرت تفکر و انديشه و اراده پولادين خود ، به جهان نشان دادند كه آماده رقابت هستند.
علي رغم توطئه هاي شيطان بزرگ آمريکا و همپيمانش اسرائيل و به طور کلي غرب ، مردم ايران همچنان در ميدان رقابت استوار ماندند و همانگونه شد که شاعر تونسي ابوالقاسم شابي مي گويد : " إذا الشعب يوما اراد الحياه فلا بد إن يستجيب القدر " ترجمه شعر: " هر گاه ملتي بهراستي خواهان حيات باشد تقدير نيز چاره اي ندارد جز اينكه در مقابل خواسته آنها تسليم شود. " اينك ساير ملتهاي منطقه نيز با شعار "الشعب يريد ..." بر ضد ظلم و استبداد به پا خاسته اند و نسل انقلابي ، راه خود را براي آزادي و عزت و کرامت خود ، دنبال مي كند و جان خود را براي دين و ميهن فدا مي كند. بي شک ، اين يک بيداري اسلامي عظيم و باشکوه است و آثار آن در آينده و با ساختن کشوري رها يافته از بند استبداد و استکبار ، تحقق خواهد يافت.
علي رغم تلاشهاي دشمنان براي دور زدن انقلابهاي عربي و کشاندن آنها به سمت و سوي جنگ و درگيري فرقه اي و قبيله اي و بر افروختن آشوب بين مردم ، الطاف الهي يار و همراه انقلابها شد. اميد و عشق اين ملتها به برپايي عدالت وآزادي ، سوپاپ اطمينان و قطب نمايي است که با رهبري علماي راستينشان ، به عزت و سرافرازي و پيروزي بزرگ آنان خواهد انجاميد. در اين ميان مي توان گفت روح بيداري اسلامي معاصر ، امتداد طبيعي اهداف انقلاب اسلامي ايران است که با افزايش آگاهي امت اسلامي ، با کساني که قصد بازگرداندن مجدد استبداد و مقابله با منافع مردم را دارند ، مقابله مي كند . با گذشت زمان ، شمار مردمان مقاوم افزايش مي يابد و مفهوم حاکميت ملي تثبيت مي شود و مزدوران و جيره خواران رسوا مي شوند و بساطشان برچيده خواهد شد. آنگاه نهادهايي كه به نفع طرح و برنامه ملي گام بر خواهند داشت به دست جوانان انقلابي که ستون فقرات تغيير هستند پايه گذاري مي شوند.
سر منشاء همه بيداري ها اسلام است
سر منشاء همه بيداري ها اسلام است و اينكه اين كشورها از جمله مصر، مكاتب روز جهان را پشت سر نهادند و به جايي نرسيدند و اكنون به اين رسيدند كه تنها راه نجات بخش، دين اسلام و پيروي از دستورات پوياي اسلامي است. بيداري اسلامي در حقيقت بازگشت به خويشتن اسلامي،احياي دوباره ارزش هاي اسلامي و بازگشت به عزت اسلامي مسلمانان است. در هر كشوري كه بيداري اسلامي رخ داده است و مردم پيروز شده اند، اين كشورها به اسلام بازگشته و سازش با اسرائيل و آمريكا برايشان معنا ندارد. اگر بيداري اسلامي به همه امت اسلامي سرايت پيدا كند، همه آنها با هم جمع مي شوند ولي نه با آرمان هاي كنفرانس اسلامي بلكه با يك آرمان از نوع بيداري اسلامي و تا زماني كه دولت ها به آن مرحله برسند، اين وظيفه ام القراي امت اسلامي يعني جمهوري اسلامي ايران است كه پرچم را در دست بگيرد و ملت ها را دور هم جمع كند. با الهام از بيانات رهبري، مجمع جهاني بيداري اسلامي شكل گرفت و از همه ملل اسلامي دعوت شدند و خودشان تعيين كردند كه دبيرخانه مجمع در تهران باشد و دبير كل آن هم را خودشان تثبيت كردند. اين بيداري همچون دريچه اي است كه به سوي امت اسلام باز شده و سرمنشاء آن ايران است و خود ما اين انتظار را از تاثير گذاري ايران در مجامع عربي نداشتيم. اگر الگو ايران است كه مردم در زمان انقلاب با دست خالي و فقط با شعار الله اكبر مي آمدند و تجمع مي كردند، اكنون اين الگو جهاني شده است و مردم كشورهاي اسلامي با تجمع و جمع شدن و شعار دادن بدون دست بردن به اسلحه، كار را دنبال مي كنند و پيروز مي شوند.
بيداري اسلامي منطقه
همان طور كه مي دانيد شخصيت ها و كشورهاي مختلف دنيا درمواجهه با انقلاب هاي منطقه هر كدام عنواني را اعلام مي كنند. عده اي آن را بهار عربي، عده اي انقلاب هاي رنگي و جمهوري اسلامي ايران هم آن را بيداري اسلامي مي نامد. شاخصه هايي كه نشان مي دهد اين تحولات بيداري اسلامي است را نام ببريد؟ بسم الله الرحمن الرحيم. اولين بار مقام معظم رهبري در بين كساني كه در رابطه با تحولات منطقه اظهار نظر كردند فرمودند كه اين تحولات بيداري اسلامي است. درحالي كه آن زمان رسانه هاي غربي و به تبع آنها تعداد زيادي از رسانه هاي عربي، اين تحولات را بهار عربي نام گذاشتند. حتي در داخل كشور هم بعضي از كساني كه با گروه هاي معارض نظام همسويي دارند يا گروهي كه معروف به اصحاب فتنه شدند با آنها همسويي كردند. برخي نيز از همان ابتدا طوري اظهار نظر كردند كه تلقي بشود اين حوادث جزو انقلابات رنگي است. يعني از همان جنسي كه مثلا در ايران با حمايت بيگانگان درسال 88 رخ داد. خب پس سه تلقي داريم.
بيداري اسلامي، بهار عربي و انقلابات رنگي. خب هر كدام از اينها يك شاخصه هايي دارد. حال اين كه چرا جمهوري اسلامي مي گويد اين بيداري اسلامي است بايد ابتدا ببينيم اصلا بيداري اسلامي يعني چه؟ بيداري اسلامي يعني يك حركت مردمي هدايت شده درجهت احياي ارزش هاي اسلامي و اعاده عزت اسلام و مسلمين، و بازگشت به اسلام در امور حكومتي، در امور فردي و اجتماعي.خب حال اين صورت مسئله را چگونه اثبات مي كنيم؟ همان طور كه مي بينيم اينها شعارشان بيش از اينكه شعار دموكراسي خواهي باشد، شعارهاي اسلام خواهي است كه اعم از دموكراسي است. يعني دموكراسي را هم شامل مي شود. يعني درچارچوب اسلام مردم مي آيند و نمايندگان خودشان را انتخاب مي كنند تا قوانيني وضع بكنند كه خارج از موازين اسلامي نباشد. خب درشعارهاي قبل از پيروزي انقلاب( انقلاب تونس، انقلاب مصر و...) شعارها الله اكبر و لااله الاالله و اينها بود و از طرفي هم، مبدأ تحركات خيلي از آنها نمازهاي جمعه بود. نماز جمعه را مي خواندند و بلافاصله درخيابان ها تظاهرات مي كردند كه معلوم مي شود انقلاب مال نماز جمعه بروها بود. لزوما درهر كشوري كه اسلامي است، همه آحاد آن جامعه اي كه مكلفند، به سن بلوغ رسيده اند، به تكليف رسيده اند، اينها در نماز جمعه شركت نمي كنند. ما كه نشنيديم خارج از نماز جمعه ها و مجامع مذهبي، نقطه شروعي درحركت هاي اجتماعي- سياسي ديده شده باشد. حتي در تونسي كه سال هاي طولاني عليه اسلام و ارزش هاي اسلامي تبليغ شده بود نيز وضع به همين شكل است.
اگر بخواهيم در بين اين كشورها، يك كشور را به عنوان شاخص انتخاب بكنيم كه همه ظرفيت هاي لازم را براي شاخص بودن دارد، آن كشور مصر است، همه پرسي براي حاكميت اسلام و اسلامي كردن قانون اساسي جزو اولين كارهايي بود كه در مصر انجام شد. تغييراتي داده شد كه اين تغييرات بيشتر درجهت اسلامي كردن قانون اساسي بود. بعد هم مردم رأي دادند. در آن زمان 77 درصد مردم مصر رأي دادند. 77 درصد كساني كه حائز شرايط بودند و اگر اين را درنظر داشته باشيم كه تقريبا قريب به 20 درصد مردم مصر قبطي مسيحي هستند، خب اين يعني حدود 80 درصد مسلمانند. 77 درصد اينها رأي دادند به اسلامي شدن قانون اساسي. بعد هم اينها رأي دادند به مجلسي كه 75 درصد اعضايش از مسلمانان بودند يا اخواني ها يا سلفي ها يا مستقلين از مسلمانان، و در انتخابات اخير رياست جمهوري (دور اول) هم ملاحظه فرموديد، مجموع آراي كانديداهاي مسلمان ها بين 60 تا 70 درصد شد. در مقابل مجموعه آراء آقاي شفيق و آقاي عمروموسي، به عنوان دو فردي كه تا حدودي مي توانيم بگوييم لائيك هستند، رسيد به حدود 30 درصد. در حالي كه قبطي ها يكسره يا قريب به اتفاقشان به آقاي شفيق رأي دادند. كل ارتش با جمعيتي بالغ بر 500 هزار نفر به همراه خانواده هايشان به شفيق رأي دادند. همه اينها را كه با هم جمع بكنيد مي شود حدودا 30 درصد. اما همه شعارهاي انقلابيون مصر اسلامي بود. ناصريست ها شعارهايشان از بقيه انقلابي تر بود آنها از جمهوري اسلامي ايران هم طرفداري مي كنند، در تقابل با اسرائيل هستند، خب اينها شاخص هاي ماست كه بگوييم اين تحولات بيداري اسلامي است.
اگر بخواهيم از مجموع اين سخنان شما يك جمع بندي داشته باشيم اين مي شود كه اولا شعارها اسلامي هستند، ثانيا مبدا غالب حركت ها و تظاهرات انقلابيون از نماز جمعه بوده. يعني با اين دو عامل به اين نتيجه مي رسيم كه تحولات بيداري اسلامي است نه بهار عربي. و آرايي كه دادند در اصلاح قانون اساسي، در جهت اسلامي كردن آن و انتخاب مجلس كه 75 درصد مسلمان بودند و...انتخابات رياست جمهوري مرحله اول چطور؟ در اين انتخابات هم مثل انتخابات پارلمان اسلامگراها در اكثريت قرار داشتند؟آقاي مرسي در اين انتخابات حدود 24 درصد رأي آورد، بعد از او «بن صباحي» بود با حدود 20 درصد كه نفر دوم شد. او يك ناصريست مسلمان است كه بيشترين شعارها را عليه اسرائيل و به نفع نزديكي با ايران داد. اين شد 44 درصد. و بعد آقاي عبدالمنعم ابوالفتوح كه قبلا جزء اخوان بود و 19 درصد رأي كسب كرد. بنابراين مجموع آراء مسلمانان مي شود نزديك به 64 تا 65 درصد. آن وقت ببينيد رأي عمرو موسي 11 درصد است. رأي شفيق كه حدود 20 درصد است، جمعش را حساب بكنيد مي شود سي و چند درصد.
ببينيد بهار عربي چيزي است براساس ناسيوناليزم دموكراسي خواه عربي. ما اصلا شعارهاي پان عربيستي در اينها نديديم. حداكثر اين كه دموكراسي ليبرالي نوع غربي را مي خواهند. در حالي كه مي بينيم اينها تكيه شان بر روي اسلام است. ببينيد آن روزي كه مردم تصميم گرفتند حسني مبارك را كنار بگذارند، پادشاه يكي از كشورهاي عربي با آقاي اوباما بارها تماس گرفت كه مانع اين كار بشود و از او حمايت كردند و مردم عليه حسني مبارك و آن تعداد كشورهاي عربي، بپاخاستند و هيچ نشانه اي بر اينكه عروبت بر اسلاميت در نزد آنها ارجحيت داشته باشد، نبود.
نگاه راهبردي امام خميني به بيداري اسلامي بيداري اسلامي در دهه هاي اخير در كشورهاي اسلامي و در بين مسلمانان ساير كشورها پديده اي است كه شگفتي آفريده است. مطالعه اين پديده و بررسي و تجزيه و تحليل آن از مدتها پيش در دستور كار قدرت هايي قرار گرفته كه از آن احساس بيم و هراس داشته اند و هم اينان براي فهم و شناسايي بيداري اسلامي و يافتن راه هاي مقابله و انهدام و يا به انزوا كشاندن اين موج؛ تلاش هاي گسترده اي را شروع كرده اند. نشست، كنفرانس، ميزگرد، مصاحبه و سمينارهاي علمي با شركت صاحب نظران و انديشمندان در جهت شناسايي هر چه بيشتر گرايشات فزاينده ديني تنها بخشي از اين تلاش را نشان مي دهد. سفارش كتاب، پايان نامه و فراخوان مقالات، بخش علني ديگر اين كوشش است .
در بخش پنهان اين ماجرا، قطعا صدها پروژه مطالعاتي امنيتي و عملياتي در دستوركار سرويس هاي اطلاعاتي ـ امنيتي قدرتهاي مخالف اسلام بوده و در حال اجرا مي باشد كه احيانا برخي از اين عمليات به دلايلي آشكار شده است. اين تلاش گسترده همپاي پيروزي انقلاب اسلامي ايران، در راستاي محدود كردن اين تحول و جلوگيري از گسترش بيشتر بيداري اسلامي با حساسيت بيشتر و شدت مضاعفي پيگيري گرديد. در همان سالهاي نخست پيروزي انقلاب، سران كشورهاي سلطه گر به موضع گيري و تهاجم عليه انقلاب پرداخته و راه مقابله با آن را در پيش گرفتند. زيرا كارشناسان و نظريه پردازان اين كشورها دريافته بودندكه انقلاب اسلامي ايران نقش اساسي در دامن زدن به شعله آزادي خواهي، استقلال طلبي، هويت جويي اسلامي و گسترش و تعميق آن در كشورهاي ديگر دارد .
تأثير انقلاب اسلامي در بيداري اسلامي
بسياري از صاحبنظران در پديده جنبش هاي اسلامي معاصر معتقدند كه انقلاب اسلامي ايران يكي از عوامل مهم و تأثيرگذار در پيشبرد روند بيداري و آگاهي مسلمانان و ازدياد فعاليت هاي مؤثر در جوامع عربي و اسلامي بوده است. نظريه تأثيرپذيري كشورهاي اسلامي از انقلاب، مبتني بر سخنان رهبران جنبش هاي آزادي بخش و الگوبرداري آنان از انقلاب ايران و مطالعه ي تحولات و رويدادهايي است كه در كشورهاي اسلامي رخ داده است. امام خميني خود بر اين نكته واقف بودند و به آن افتخار داشتند. «آواي انقلاب بزرگ ايران در كشورهاي اسلامي و ديگر كشورها طنين انداز و افتخارساز است...» همين نكته را خبرنگاري يك ماه قبل از پيروي انقلاب از امام سؤال مي كند:«سوال: آيا فكر مي كنيددامنه ي حوادث ايران به تركيه نيز كشيده شود؟ جواب: نهضت مقدس ايران نهضتي اسلامي است و از اين جهت بديهي است كه همه مسلمين جهان تحت تأثير آن قرار مي گيرند.»
خودآگاهي مسلمانان به ويژه در كشورهاي اسلامي از قدرت خويش، بازگشت به قرآن، تكيه به فرهنگ غني اسلامي و الهام گيري از انقلاب ايران مسأله اي نبود كه هضم آن براي صاحبان قدرت آسان باشد. الكساندر هيك مي گويد: «به نظر من خطرناك تر از اين (مشكلات بين المللي) عواقب گسترش بنيادگرايي اسلامي است كه در ايران پا گرفته و اكنون عراق و ثبات تمام رژيم هاي عرب ميانه رو را در منطقه تهديد مي كند. اين پديده اگر از كنترل خارج شود منافع ابرقدرت ها را به خطرناك ترين وجه به مخاطره خواهد انداخت.» (3) الهام گيري مسلمانان از ايران همچنان در تدوين كتاب ها و تيراژ و حجم فروش اين دست از كتابها، و نيز در رسانه ها و مطبوعات چشمگير بوده است .
موانع بيداري اسلامي
1ـ تحريف اسلام و وارونگي مفاهيم ديني با دور شدن تدريجي جوامع اسلامي از مفاهيم و آموزه هاي اصلي و اصيل اسلامي و دگرگون شدن پيام اوليه عدالت خواهانه اسلام، اين مكتب به آرامي از بالندگي افتاد، دچار انحراف گشت و به خمودي گراييد. مفاهيم ارزشمندي از قبيل عدالت، قسط، جهاد، حج ابراهيمي، شهادت، امر معروف و.... به دليل خطرآفرين بودن براي قدرتمداران، يا به آفت تحريف دچار گشت و يا به بوته فراموشي سپرده شد؛ و به جاي آن مباحثي از قبيل تقدير و جبر، حدوث و يا قديم بودن قرآن و مسائلي از اين دست، سالها مهم ترين موضوع تفكر ديني و اسلامي مي گردد،؛ توسط اين گونه مباحث دغدغه هاي ديني مردم كنترل شده و محوري براي مشغول كردن انديشمندان گرديده است .
از طرف ديگر، تمايلات فرقه اي و عربي، ورود افكار و انديشه هاي يوناني و فرهنگ غيراسلامي، الهام گيري از آموزش و جهان بيني غربي، آرمان هاي اسلامي را به انزوا كشانيد. بعدها اين مسائل، موجب اين پندار شدكه اسلام با دوره ي معاصر، سنخيت ندارد . بيشتر تحصيل كرده ها، غافل از داشته ها و اندوخته هاي غني فرهنگ اسلامي خويش، كليد توسعه و حتي نجات جامعه را در اتخاذ علوم، ارزش ها و فلسفه غربي ديدند. امام در ديداري كه با برخي مسئولين دارد به اين نكته اشاره مي كنند كه دشمنان راه نجات خود را در اين ديده اند كه يا اسلام در اين كشورها نباشد و يا لااقل محتوا نداشته باشد. هرچند در بخش اول توفيقي نداشته اند، اما نسبت به بي محتوا كردن اسلام موفق بوده اند.
از اين رو بسياري از افراد كه به دنبال احياي دين و تفكر ديني در جامعه بوده اند از بازنگري در برخي از مفاهيم كليدي انديشه اسلامي كه پيش از آن به دليل تعبيرهاي غلط موجب ابهام و ركود شده بود شروع كردند. افرادي از قبيل سيدجمال، محمد عبده، محمد اقبال، دكتر علي شريعتي، و.... به دليل همين دريافت، چنان روشي را در سرلوحه ي فعاليت هاي خويش برگزيدند. امام در پاسخ به سؤال چيستي ريشه هاي انقلاب، به محتواي اصيل تشيع اشاره دارند يكي از خصلت هاي ذاتي تشيع از آغاز تاكنون مقاومت و قيام در برابر ديكتاتوري و ظلم است كه در تمامي تاريخ شيعه به چشم مي خورد، هر چند كه اوج اين مبارزات در بعضي از مقطع هاي زماني بوده است. در صد سال اخير حوادثي اتفاق افتاده است كه هركدام در جنبش امروز ملت ايران تأثيري داشته است. همه كوشش امام در مردمي بودن حكومت و ايجاد يك نظام جمهوري از جايگاه يك اسلام شناس و مجتهدي انديشه ور، براي بسياري تازگي داشته و شگفت آور بود. آنچه او در مورد زنان و نقش آنان در جامعه، فقه حكومتي و اجتهاد، نفي تحجر و واپسگرايان و مقدس مآبان، اسلام پابرهنگان و... مي انديشيد موجب طرح دوباره اسلام در صحنه حيات بشري به ويژه در جهان اسلام شدودر آن روحي تازه دميد .
« همه توطئه هاي جهان خواران عليه ما از جنگ تحميلي گرفته تا حصر اقتصادي و غيره براي اين بوده است كه ما نگوييم: اسلام، جوابگوي جامعه است و حتما در مسائل و اقدامات خود از آنان مجوز بگيريم.»
2ـ حكام كشورهاي اسلامي
يكي از موانع در فراروي نهضت بيداري، حاكمان و سران كشورهاي اسلامي است. اينان استقرار اسلام ناب را مغاير با منافع شخصي و حكومتي خود مي پندارند. «مشكل مسلمين حكومت هاي مسلمين است. اين حكومت ها هستند كه مسلمين را به اين روز رسانده اند....» »كارنامه سياه و ننگين حاكمان بي درد كشورهاي اسلامي، حكايت از افزودن درد و مصيبت بر پيكره نيمه جان اسلام و مسلمين دارد.» «ما اميد اين را داريم كه اين نهضت ايران روشن كند مسائل را به همه ملتها وروشن كرده است... ملتها الان با ما هستند، اگر سر نيزه را از اين ملتها بردارند از عراق بردارند از ـ نمي دانم ـ تركيه بردارند ، همه يكصدا با ما موافقند. سرنيزه جلو را گرفته است، منتها ايران سر نيزه را شكست، ايران ايستاد....» امام حكومتهاي منحرف اسلامي را عامل قدرتهاي شيطاني دانسته كه براي اغفال مردم از راه اسلام وارد مي شوند .
3ـ تفرقه
برخلاف تصور برخي از سطحي نگران، امام وحدت را يك تاكتيك يا ابزار مصلحتي براي پيشبرد اهداف و مقاصد سياسي انقلاب نمي بيند. وحدت را يك اصل اسلامي تعريف كرده و لازمه ي توفيق در مبارزه با دشمن اصلي و موفقيت در رهايي از وضعيت اسفبار كنوني مسلمين را در گرو همبستگي دانسته است. وي با تمام ارادتي كه به اهل بيت دارد، حاضر نيست در مجالس تفرقه افكنانه اي كه به عنوان حمايت از اهل بيت تشكيل مي شود، شركت كند.بالاتر از آن امام در پي ايجاد جبهه متحد اسلامي بود: «من به صراحت اعلام مي كنم كه جمهوري اسلامي ايران، با تمام وجود براي احياي هويت اسلامي مسلمانان در سراسر جهان سرمايه گذاري مي كند و دليلي هم ندارد كه مسلمانان جهان را به پيروي از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نكند و جلوي جاه طلبي و فزون طلبي صاحبان قدرت و پول و فريب را نگيرد. ما بايد براي پيشبرد اهداف و منافع ملت مردم ايران برنامه ريزي كنيم. ما بايد در ارتباط با مردم جهان و رسيدگي به مشكلات و مسائل مسلمانان و حمايت از مبارزان وگرسنگان و محرومان، با تمام وجود تلاش كنيم...ما بايد خود را آماده كنيم تا در برابر جبهه متحد شرق و غرب، جبهه قدرتمند اسلامي انساني، با همان نام و نشان اسلام و انقلاب ما تشكيل شود وآقايي و سروري محرومين و پابرهنگان جهان جشن گرفته شود.»
دست هاي ناپاكي كه به ايجاد اختلاف ميان شيعه و سني مي پردازند درصدد «محدود كردن تأثير انقلاب اسلامي و جلوگيري از گسترش آثار آن در مناطق سني مذهب (هم بخش هاي نفت خير آن و هم كشورهاي در حال نبرد با اسرائيل) بوده است.» امام براي تحقق آرمان وحدت مسلمين از امكانات موجود بهره مي جستند و در اين راستا مسئله فلسطين، روز قدس و حج ابراهيمي و... را مطرح كرده اند .
4ـ تحجر و جمود مقدس نماها امام از مقدس نماها به عنوان يكي از موانع شناخت و بيداري اسلامي نام مي برد و براي گسترش اسلام ناب محمدي، شناخت اين مشعل داران تحجر و حماقت و مبارزه با آنان را ضروري مي دانند. «... آمريكا و استكبار، در تمامي زمينه ها افرادي را در آستين دارند. در حوزه ها و در دانشگاه ها، مقدس نماها را كه خطر آنان را بارها و بارها گوشزد كرده ام، اينان با تزويرشان، از درون محتواي انقلاب و اسلام را نابود مي كنند. اينها با قيافه حق به جانب و طرفدار دين و ولايت همه را بي دين معرفي مي كنند. بايد از شر اينها به خدا پناه ببريم... امروز جهان تشنه اسلام ناب محمدي است....»
5ـ روشنفكرنماها
همان گونه كه تحجر و جمود از ديدگاه امام مانع بيداري است، دلبستگي به شرق و غرب و خودباختگي در برابر آنان ملتها را از نزديك شدن به اسلام باز مي دارد. ... امروز زماني است كه ملتها چراغ راه روشنفكرانشان شوند و آنان را از خوباختگي و زبوني در مقابل شرق و غرب نجات دهند كه امروز روز حركت ملتهاست. اما در مواردي به روشنفكران توصيه مي كنند، معيار روشنفكري را، پيروي از داده هاي غربي ندانند. معرفي درست اسلام را وظيفه آنان دانسته و در استمرار يك حكومت عدل براي روشنفكران نقش اساسي قائلند. و از طرف ديگر انتقادهايي از روشنفكران دارند؛ بي تفاوتي نسبت به اسلام، غربگرايي، خودباختگي، بي اطلاعي از اسلام، بريدن از مردم از جمله مسائلي است كه امام به اين قشر گوشزد مي كنند .
6ـ آخوندهاي وابسته امام در عين حمايت كامل از روحانيت اصيل و متعهد، انتقادهاي بسيار تندي از روحاني نماهاي وابسته به دربار و قدرت دارند. امام ضمن ابراز تنفر از روحانيت غيرمهذّب و متعهد، آنان را از ساواكي ها هم بدتر مي دانند. اينها بهترين ابزاري هستند كه خواسته يا ناخواسته مجري اهداف قرار مي گيرند: «طرح اختلاف بين مذاهب اسلامي از جناياني است كه به دست قدرتمندان كه از اختلاف بين مسلمانان سود مي برند و عمّال از خدا بي خبر آنان از آن جمله وعاظ السلاطين كه از سلاطين جور سياه روي ترند، ريخته شده و هر روز بر آن دامن مي زنند و گريبان چاك مي كنند و در هر مقطع به اميد آنكه اساس وحدت بين مسلمين را از پايه ويران نمايند طرحي براي ايجاد اختلاف عرضه مي دارند.»
نگاهي به محوريت انديشه هاي امام(ره) در بيداري اسلامي راه امام الگويي زنده در تاريخ
غايت اهداف او پيروزي مسلمين جهان بر مستكبرين زمانه بود. امام(ره) حتي براي غيرمسلمان آزاديخواه نيز ايدئولوژي و برنامه داشت. به راستي در انديشه و تفكر ايشان چه چيز موج مي زد كه اين گونه دريا مي آفريد؟ وقتي سخن راستين و مخلصانه برخاسته از معنويت الهي باشد، به حبل المتيني تبديل مي شود كه راه جويان به آن چنگ زده و راز رهايي خود را در سايه كلام الهي خواهند يافت. اين گونه منيت ها خط مي خورد و وحدت كلمه به شكل واقعي خود نمود خواهد يافت. چنين انديشه و كلامي ناميرا خواهد شد و قرن ها به حيات طيبه خويش ادامه خواهد داد. چراغ پرفروغي مي شود فرا راه ملت ها. در اين عصر كه انسان ره گم كرده و سردرگم سايه امني مي جويد، مكتب مصلح بزرگ امام خميني(ره)، فانوسي پرفروغ است كه كشتي انسانيت و در سايه خدا زيستن را به سر منزل مقصود مي رساند.
ابتدا مي گفتند اين هياهو از آن جهت است كه مردم منطقه داعيه زندگي بهتر و مرفه تر را دارند. اگر مشكلات اقتصادي رفع و رجوع شود همه اين هياهوها خواهد خوابيد. ولي داستان، داستان خواب و فراموشي نبود، اصلا داستان هم نبود. واقعيتي برخاسته از رشد فكري و معنوي مردم منطقه بود. انقلاب در تونس، مصر ،بحرين، عربستان، ليبي و... نتيجه الگوگيري از مكتب مصلح بزرگ امام خميني(ره) و بيداري اسلامي مردم منطقه خاورميانه است. آنها مي خواهند آزاد و در سايه معنويت زندگي كنند. از سايه سنگين زندگي با مدل هاي وارداتي خسته شده اند. مي خواهند خود را باور كنند و در سايه فرهنگ اسلامي به پايه گذاري دوباره زيرساخت هاي جامعه شان همت گمارند. وقتي زير ساخت ها محكم بنا نهاده شوند، زندگي در سايه رفاه هم حق مسلم جامعه خواهد شد.
بازگشت مردم خاورميانه به ريشه هاي اسلامي
شخصيت حضرت امام(ره) به عنوان يك ايده پرداز يك فرد شجاع ايدئولوگ انقلابي بسيار نمونه است. اگر بخواهيم چهره هاي تاثيرگذار قرن گذشته را مورد مطالعه قرار داده و تفكر و عملكردشان را حلاجي كنيم، بي شك شخصيت امام(ره) در اين پژوهش جزء شاخصه هاست. «در كلام مقام معظم رهبري صراحتاً اشاره شده كه اگر امام خميني(ره) نبود اين انقلاب بي نام خميني در هيچ جاي جهان شناخته نمي شد.
به راستي اگر امام(ره) نبودند، انقلاب اسلامي هيچ گاه نمي توانست به پيروزي برسد و اين طور اثرگذار باشد.» «شايد گزاف نيست كه بگوييم اكثر انقلاب هاي شكل گرفته در منطقه در دل كشورهايي چون تونس، بحرين، يمن، ليبي و مصر و... حول محور دين و خواسته هاي اسلامي شكل گرفته اند. به جرأت مي توان گفت كه جرقه اوليه اين حركت ها از تريبون هاي نماز جمعه زده شده اند. الان شرايط به گونه اي است كه ديگر مردم اين منطقه حاضر نيستند زير يوغ استعمار زندگي كنند. در طي نيم قرن اخير ابتدا توسط انگليس و سپس توسط آمريكا مورد انواع سوءاستفاده فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي واقع شده اند. با چنين رويكردي مي توان صددرصد نتيجه گيري كرد كه حركت دامنه دار مردم خاورميانه در وهله اول حركتي ضدامپرياليستي محسوب مي شود. در گام بعدي اين نتيجه گيري صادق است كه مردم منطقه مي خواهند به انديشه هاي ديني و اسلامي كه ريشه هاي هويت آنهاست، باز گردند. وقتي به دقت مي نگريم درمي يابيم كه شعارهاي آنها دقيقاً شبيه شعارهايي است كه مردم كشور ما در زمان انقلاب اسلامي ايران سر مي دادند.»«حضرت امام خميني(ره) خاستگاه اصلي انقلاب را رودررويي با استكبار، حكام سلطه جوي پهلوي و زياده خواهي غرب و شرق مي دانستند. بنابراين انديشه هاي ناب اسلام را سرلوحه مبارزات خود قرار دادند. الان در منطقه خاورميانه هم وضع همين گونه است. چون به مكتب مصلح بزرگ دست يازيده اند، توانسته اند سنگرهاي ظلم را فروپاشي كرده و به زير قدرت درآورند.»
اين كارشناس مسائل سياسي در ادامه صحبت هايش مي گويد: «در طول صد سال اخير اكثر انقلاب هايي كه به واسطه خواسته هاي مادي و تحت اعتراضات عمومي شكل گرفته اند با اندكي زور و فشار سركوب شده اند. تنها انقلاب هايي دوام دارند كه ايدئولوژيك بوده و ديدگاه اسلامي دارند. مطمئن باشيد اگر انقلاب هاي منطقه ايدئولوژيك نبود، سريع فروكش مي كرد. اين نشان مي دهد كه وابستگي مردم منطقه به اسلام، انقلاب اسلامي و رهنمودهاي امام خميني(ره) غيرقابل انكار است.»
بازتاب انقلاب اسلامي در جهان و بيداري اسلامي
پيروزي انقلاب اسلامي در ايران به عنوان يكي از مهمترين پديدههاي قرن 20 تحولات ريشهاي و اساسي در منطقه و جهان به جا گذاشته است. اين تحولات و بازتابها در حوزههاي مختلفي چون نظم منطقهاي و بينالمللي، كشورهاي اسلامي منطقه و جهان، مردم و انديشمندان آن بوده است. در دنياي غرب نيز بازتابهاي قابل توجهي در ميان اقليتهاي مسلمان و مردم غيرمسلمان داشته و نيز بر روي جنبشهاي اسلامي و غيراسلامي، سازمانهاي بينالمللي و سياست خارجي قدرتهاي بزرگ تأثيرات قابل توجهي داشته است. مهمترين تأثير را ميتوان در تغيير و تحولات فرهنگي، سياسي و اجتماعي مسلمانان مشاهده نمود؛ بدين صورت كه تا قبل از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران بيشتر مسلمانان در كشورهاي مختلف در برابر مسائل و تحولات سياسي، اجتماعي و فرهنگي خود منفعل و خاموش بودند و حتي در اجراي احكام اسلامي و ظواهر اسلامي احساس شرم ميكردند. هجوم گستردهاي نيز از طريق جريان انديشه جدايي دين از سياست (سكولاريسم و لائيسيته) نيز آنها را منفعل و سرخورده نموده بود؛ به گونهاي كه اكثر مسلمانان و انديشمندان و حتي علماي آنان اعتقاد و پايبندي عملي به اين مسئله داشتند كه دين نبايد در سياست دخالت كند و راه حل مسائل سياسي، اقتصادي و اجتماعي را نبايد در دين جستجو كرد. در حالي كه با پيروزي انقلاب اسلامي اين انديشه زير سئوال رفت و لزوم دخالت مسلمانان با ايدههاي اسلامي در تحولات و مسائل محيطي، سياسي و اجتماعي آنها مورد توجه قرار گرفت.
مسلمانان در كشورهايي كه اكثريت با آنها بود و حتي كشورهايي كه اقليت مسلمان داشت، فعال شده و به جنب و جوش افتادند. مشاهده حركتهايي كه در بسياري از كشورهاي اسلامي از اندونزي، مالزي، كشورهاي حوزه بالكان، افغانستان و هند گرفته تا كشورهاي عربي و شمال آفريقا پديد آمد، نشانگر اين است كه در دو دهه اخير مسلمانان خواهان مشاركت در امور سياسي هستند، حال چه از راههاي خشونتآميز و يا شيوههاي مسالمتآميز مانند مبارزات پارلماني ـ حزبي و يا در قالب جنبشهاي اسلامي فكري كه حركتي است جهت تغيير و تحول مسائل سياسي ـ اجتماعي مبتني بر شريعت اسلامي و اسلامي كردن محيط اجتماعي ـ سياسي. نمونه اين تحولات را در كشورهايي مثل حوزه بالكان (اجراي شريعت)، عربستان (اسلاميتر شدن)، تركيه (رشد و به قدرت رسيدن احزاب اسلامي، رفاه و فضيلت)، اردن (به قدرت رسيدن اسلامگرايان در پارلمان)، مصر (به قدرت رسيدن احزاب اسلامي)، الجزاير (پيروزي جبهه نجات اسلامي در انتخابات دهه 90)، سودان (حاكميت دولت اسلامي حسن الترابي) و... ميتوان ديد. حتي در كشورهايي كه مسلمانان در اقليت بودهاند نيز اين جوشش و حركت جهت مشاركت در مسائل سياسي ـ اجتماعي به تأسي از تحولات انقلاب اسلامي ايران پديد آمده است. شكلگيري احزاب، گروهها و پارلمانهاي اسلامي مانند پارلمان مسلمانان در انگليس، رشد جنبشها و تحركات مسلمان در فرانسه، آلمان، آمريكا و كانادا و عقبنشيني دولتهاي سكولار غربي در برابر اين خواستها را ميتوان از مصاديق ديگر اين تأثيرات دانست.
بازتاب انقلاب اسلامي در دولتهاي كشورهاي اسلامي اكثر دولتهاي كشورهاي اسلامي در زمان پيروزي انقلاب اسلامي در ايران وابسته به قدرتهاي غرب و يا شرق بوده، اساس حكومت آنها برمبناي جدايي دين از سياست بود. بسياري از آنها با مظاهر و مباني ديني ـ اسلامي مبارزه مينمودند و تلاش شده بود در دهههاي قبل از دهه 80 قوانين و ساختارهاي حقوقي آنها، با تبعيت از ساختارهاي چپ (سوسياليسم) يا راست (ليبرال دموكراسي) شكل غيرديني به خود گرفته و ارزشهاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي آن مكاتب بر سياست و حكومت آنها حاكم و جاري باشد. اما با پيروزي انقلاب اسلامي و فشار افكار عمومي در كشورها، بهتدريج اين دولتها اصلاحاتي را انجام دادند تا به حساسيت اسلامخواهي ملتهاي خود پاسخ دهند و اسلامي كردن تدريجي و قابل كنترل را در قوانين و ساختارهاي حكومتي خود اعمال نمايند. بسياري از اين دگرگونيها بهرغم ميل باطني اين دولتها كه در واقع علاقهمند به جدايي دين از سياست بودند، رخ داده است.
تأثير انقلاب اسلامي بر جنبشهاي اسلامي در بيداري اسلامي قبل از پيروزي انقلاب اسلامي تعداد بسيار محدودي جنبش اسلامي در جهان اسلام فعاليت مينمودند؛ مانند اخوان المسلمين در مصر و بعضي كشورهاي اسلامي منطقه و تعداد محدودي احزاب اسلامي در فلسطين و آسياي جنوب شرقي و شمال آفريقا. با اين توضيح كه بسياري از اين جنبشها به صورت منفعل، غيرفعال و يا در حال ريزش نيرو و در شرف تعطيلي بودند. با پيروزي انقلاب اسلامي به اين جنبشها روح تازهاي دميده شد و فعاليتهاي آنها به صورت تودهاي و جذب جوانان و انديشمندان رشد نمود. بسياري از آنها براي كسب قدرت و تحولات سياسي، اجتماعي با روش خشونتآميز و گاه مسالمتآميز تحولاتي را در دو دهه گذشته در حوزههاي نفوذ خود شكل دادهاند. علاوه بر جنبشهاي فوق، با پيروزي انقلاب اسلامي جنبشها و تشكلهاي اسلامي جديدي متأثر از انقلاب اسلامي و مرتبط با آن در بسياري از كشورهاي اسلامي شكل گرفت كه تاكنون تحولات و دگرگونيهاي مختلفي را در حوزه جغرافيايي خود پديد آوردهاند؛ مانند حزبا... در لبنان و بعضي ديگر از كشورهاي اسلامي، الجهاد در مصر، جبهه نجات اسلامي در الجزاير، جنبش جهاد اسلامي و حماس در فلسطين، جبهه آزادي بخش جزيرة العرب، حزب الدعوه و مجلس اعلاي انقلاب اسلامي در عراق، جنبش النهضة تونس، احزاب مجاهدين در افغانستان، جنبشهاي اسلامي در كشمير و نهضت جعفري در پاكستان و جنبشهاي اسلامي در قفقاز (چچن) و آسياي ميانه، حتي جنبش جهاني القاعده نيز بهطور غيرمستقيم متأثر از موج اسلامگرايي تقويت شده از انقلاب اسلامي در كشورهاي عربي ـ اسلامي بوده است.
تأثير انقلاب اسلامي بر انديشمندان و علماي اسلامي تا قبل از پيروزي انقلاب اسلامي بسياري از انديشمندان و اصلاحگرايان مسلمان ايدههاي سوسياليستي متأثر از انديشههاي چپ و يا ليبرال ـ دموكراتيك متأثر از غرب را براي حل مشكل عقبماندگي و عدم توسعه كشورهاي خود تجويز نموده بودند و يا دست كم تلاش ميكردند آن مباني را با بخشهايي از اصول و مباني اسلامي آميخته، راهي جهت حل مشكلات ارايه دهند. نمونههاي مختلفي از آن روشنفكران مسلمان ايراني، مصري، ترك و پاكستاني مطرح بودهاند. گرچه بهندرت ميتوان انديشمندان و علمايي را يافت كه صرفاً از مباني ديني ـ اسلامي براي ارايه راه حل بهره جسته باشند. در حالي كه با پيروزي انقلاب اسلامي در ايران تعداد اين انديشمندان و علما كه با قوت قلب الگوي فكري اسلامي و حكومت ديني را براي حل مشكل عقبماندگي و توسعه نيافتگي مطرح نمودهاند، رو به افزايش نهاد. نمونههاي مشخص اين افراد را ميتوان كليم صديقي در انگلستان، روژه گارودي در فرانسه، ادوارد سعيد در آمريكا، سعيد شعبان و سيدعباس موسوي در لبنان، آيت ا... صدر و حكيم در عراق، اربكان در تركيه، عباس مدني در الجزاير، ماهاتير محمد در مالزي، حامد الگار، و علماي اسلامگراي متعدد در مصر، عربستان، اردن و پاكستان را نام برد. امروز با رشد جريانهاي فوق ميتوان مشاهده نمود كه حتي در مبارزات پارلماني در اين كشورها بسياري از كرسيها توسط جريانات و احزاب و جنبشهاي اسلامگرا به دست آمده است. نمونه آن را ميتوان در پارلمان تركيه، اردن، لبنان، مصر، پاكستان و سوريه مشاهده كرد.
شکوفه هاي درخت انقلاب در فصل بيداري اسلامي
صدور انقلاب يکي از ارزش هاي اساسي امام خميني (ره) بود که در ابتداي دهه چهارم از پيروزي انقلاب به منصه ظهور رسيده است. امروز پژواک انديشه هاي امام خميني (ره) در فريادهاي جوانان خيزش بيداري اسلامي به گوش مي رسد و يکي پس از ديگري سنگربندي هاي استکبار جهاني در خاورميانه توسط جنبش هاي اسلامي فتح مي گردد. انقلاب اسلامي ايران از ابتداي پيروزي، آرمان و وظايف خويش را تنها در چارچوب سرزمين ايران تعريف نكرد بلكه رسالتي جهاني براي خويش متصور بود . امام خميني (ره) از همان ابتداي مبارزات خويش نهضت اسلامي را نهضتي جهاني دانست كه رسالت آن از بين بردن ظلم در سرتاسر جهان است و امروز در آغاز دهه چهارم از پيروزي انقلاب شاهد هستيم كه همان آرمان هاي امام خميني (ره) در منطقه خاورميانه در حال تحقق است. انقلاب اسلامي ايران در حقيقت بر آمده از يك انديشه جامع و والاست كه به قوم و يا محدوده جغرافيايي خاصي تعلق دارد و از اين روست كه ارزش هاي اين انقلاب مي تواند ساير جوامع و ملل علي الخصوص مسلمانان را تحت تاثير قرار دهد. خدا پرستي، عدل و داد، عزتمندي و نفي سلطه طاغوت از جمله اصليترين شعار هاي انقلاب اسلامي ايران است كه البته امروز نمود و تبلور آن در سطح منطقه به وضوح آشكار شده است .امام خميني (ره ) در مقام تبيين معنا و مفهوم صدور انقلاب اسلامي تصريح مي كنند : « ما كه مي گوييم اسلام را مي خواهيم صادر كنيم معنايش اين نيست كه ما سوار طياره بشويم و بريزيم به ممالك ديگر يك همچو چيزي نه ما گفتيم و نه ما مي توانيم. . اما آنكه ما مي توانيم اين است كه مي توانيم به وسيله دستگاه هايي كه داريم به وسيله همين صداوسيما به وسيله مطبوعات به وسيله گروه هايي كه به خارج مي روند اسلام را آن طور كه هست معرفي كنيم . اگر آن طوري كه هست معرفي بشود مورد قبول همه خواهد بود»«صدور انقلاب صدور تجاوز و جنگ و به معناي گرفتن زمين هاي ديگران نيست ...صدور انقلاب به معناي صدور پيام و صدور رسالت انقلاب است صدور ارزش هايي مانند استقلال،عدم وابستگي خودكفايي خصلت هاي انساني پاك ايمان شرف افتخار حمايت از مستضعفان و .»
امام خميني (ره ) در جايي ديگر به منظور جلوگيري از هرگونه برداشت غلط از معناي صدور انقلاب خاطرنشان مي سازند كه معني صدور انقلاب ما اين است كه اين بيداري اسلامي در همه ملت ها ايجاد شود و صدور انقلاب با زور و كشورگشايي نيست بلكه در پرتو اسلام و اخلاق اسلامي است . اينكه مي گوييم بايد انقلاب ما به همه جا صادر بشود اين معني غلط را از آن برداشت نكنند كه ما مي خواهيم كشورگشايي كنيم . ما همه كشورهاي مسلمين را از خودمان مي دانيم . همه كشورها بايد در محل خودشان باشند ما مي خواهيم اين چيزي كه در ايران واقع شد و اين بيداري كه در ايران واقع شد و خودشان از ابرقدرت ها فاصله گرفتند و دست آنها را از مخازن خودشان كوتاه كردند اين در همه ملت ها و در همه دولت ها بشود . آرزوي ما اين است.» در واقع بايد گفت انقلاب اسلامي ايران با رويكرد ايدئولوژيك و سمت و سوي عقيدتي خود، به مثابه انقلابي اسلامي از توانمندي تاثيرگذاري بر گستره جغرافياي وسيع اسلام برخوردار است. اين انقلاب با تكيه بر بعد معنوي خود، تاثير بسزايي در جهت گرايش نهضتهاي اسلامي به سوي تحقق انديشه هاي اسلامي داشته است. اين انقلاب نه تنها الگوي عيني جنبش مردمي براي نهضتهاي شيعي منطقه به شمار مي آيد، بلكه حتي به طور عام تر، نمونه اي واقعي از انقلاب اسلامي را براي تمام مسلمانان جهان به نمايش گذاشته است. انقلاب ايران با الهام از ايدئولوژي اسلامي كه داعيه دار سعادت و خوشبختي تمام جهانيان است، طبيعي بود كه نتواند در محدوده جغرافيايي ايران توقف نمايد و مي بايست پيام آن و امواجش در درجه اول، به ملل مسلمان كشورهاي همسايه و سپس به همه ملل مستضعف جهان برسد. از اين رو، صدور انقلاب از همان روزهاي نخست، مورد توجه مسئولان قرار گرفت و بدين سان، صدور انقلاب به مفهوم صدور انديشه و عقايد انقلاب، كه منبعث از دين مبين اسلام است، در برنامه كار قرار گرفت.
انقلاب ما در دل هاي مسلمانان جهان اميد به وجود آورده است
اگر مسلمانان در شرق و غرب عالم و در آسيا و اروپا و آفريقا، براي ارتحال امام (ره) عزادار ميشوند و مثل ملت ايران عزاداري ميكنند، به دليل اميدي است كه حركت ملت ايران به رهبري امام در دل هاي آنها به وجود آورده است. آنها امام بزرگوار ما را مظهر آرزوها و اميدهاي خودشان به حساب ميآوردند؛ لذا در غم آن عزيز، آنگونه عزاداري ميكردند. انقلاب ما در دل هاي مسلمان ها اميد به وجود آورده است. ما بايد اين اميدواري را حفظ كنيم. در صورتي اين اميد حفظ خواهد شد كه در همان خط و راهي كه امام عزيز، ملت و مسئولان را به سمت اهداف انقلاب حركت دادند، ادامهي مسير بدهيم و از هيچچيز نترسيم.دشمن عليرغم تظاهر به قدرت، قدرتمند نيست. قدرت استكبار، قدرت مادي است، و قدرت مادي توان مقابله با قدرت معنوي و انساني را ندارد. آنجا كه دلها و دستها و زبانهاي يك ملت باهم يكي باشند و همه در راه هدفهاي والاي اسلام و انقلاب احساس مسئوليت كنند، استكبار جهاني و ديگر قدرتها نميتوانند ضربه وارد كنند و آنها را از ميدان خارج سازند. ده سال است كه استكبار نسبت به ملت ايران سختگيري ميكند؛ اما ثبات ما روز به روز بيشتر شده و قدرت كاري ما بالاتر رفته است.اعتقاد راسخ دارم كه با انسجام و وحدتي كه بحمد اللّه امروز در ملت ما وجود دارد و عزم و ارادهاي كه همه اقشار جامعه براي دفاع از انقلاب و جمهوري اسلامي دارند، آينده ما به مراتب از گذشته بهتر خواهد بود.بايد آحاد ملت در خط اسلام و پشت سر علماي متعهد و در جهت سازندگي كشور حركت كنند.حضور مردم در صحنههاي انتخابات، دشمن را مأيوس ميكند و زمينه را براي پيشرفت كشور و آينده درخشان آن آماده ميسازد.
عوامل موجب پدید آمدن این بیداری اين دستآورد عظيم مرهون تلاش بيدارگران و مصلحان و روشنگري هاي آنان است. جنبشهاي اسلامي و مراكز علمي به رهبري علماء اسلام و حوزههاي علميه در عراق و ايران سازندگان اصلي اين تحول عظيم بهشمار ميروند. البته عواملي نيز از قبيل بر ملا شدن ناكارآمدي مكاتب وارداتي از شرق و غرب درحل معضل اجتماعي،و آشكار شدن و ابستگي حكام و مدعيان حركتهاي مدرنيزاسيون بهعنوان جاده صاف كنندگان طرحهاي استعماري و بياعتمادي مردم به عملكرد آنان، زمينه را براي درك بيشتر و بهتر كلام مصلحان و دلسوزان فراهم كرد؛ بويژه ظلم فزايندة حكام مزدور و افراط در چپاولگري ثروتهاي ملي توسط آنان كه بيشتر به نفع استعمارگران صورت ميگرفت انديشة بازگشت به قيمومت سياسي – اجتماعي اسلام را به صورت تحولي فراگير درآورد، و سرآغاز ظهور حركتهاي رهائي بخش و جنبشهاي مردمي عليه استبداد و نظامهاي وابسته در جهان اسلام گرديد. پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، روح تازهاي به كالبد بيداري دميد و الگوي حركتهاي آزادي بخش تمامي ستمديدگان شد.
بيداري اسلامي واكنش به چند قرن استعمار ملت هاي مسلمان است
بيداري اسلامي فقط در گستره جغرافيايي نبوده است ، بيداري اسلامي واكنش به چند قرن وابستگي سياسي ،استعمار و تاراج منابع ملت هاي مسلمان است. بيداري اسلامي را نبايد پديده اي نوظهور تلقي كرد، خيزش كنوني جهان اسلام را مي توان يك مرحله محوري قلمداد كرد كه طي آن انسان مسلمان با كسب خودآگاهي جمعي ظهور خود را در صحنه سياسي جهان به نمايش گذاشته است. مبارزه با نظام سلطه و استكبار جهاني و كاهش مداخلات آن در جوامع اسلامي، احقاق حقوق ملت فلسطين، احيا و تقويت هويت اسلامي را از جمله خواسته هاي جنبش اسلامي در كشورهاي منطقه عنوان كرد.ولايتي خاطرنشان كرد: ملت هاي مسلمان در جريان اين جنبش اسلامي خواستار رهايي مسلمانان از فقر و مشكلات اقتصادي و اجتماعي و حركت به سوي پيشرفت و توسعه هستند. تحولات اخير در جهان اسلام از ابعاد و ويژگي هاي مختلفي برخوردار است كه از مهم ترين آنها ضد استبدادي بودن اين تحولات است. مسالمت آميز بودن، برخورداري از هويت اسلامي، استقلال طلبي و محوريت جوانان و تمامي اقشار مردم از ديگر ويژگي هاي مهم تحولات اخير در جهان اسلام است. هر يك از اين ويژگي ها از اهميت خاص خود برخوردار است و اين تحولات را نمي توان تنها با تاكيد بر يك عنصر شناخت.
زنان و بيداري اسلامي در کشورهاي خاورميانه مدت مديدي است که مردم برخي کشورهاي خاورميانه با اقدامات اعتراضي خود، درپي تغييرات اساسي در نظام اجتماعي، اقتصادي و سياسي کشورهاي خود هستند. مردان و زناني که اميدي جز خداوند و سلاحي جز پايداري ندارند. در اين ميان، علي رغم تبليغات دولت هاي غربي مبني بر عدم مشارکت زنان مسلمان در امور کشور خود، حضور آنان همدوش مردان دراين حرکت هاي اعتراضي نشان از حضور مؤثر و بيداري اسلامي زنان مسلمان منطقه دارد. از منظر اسلام، زنان مي توانند علاوه بر ايفاي نقش پرارزش همسري و مادري در خانواده، در تمامي امور جامعه خويش نيز نقش آفرين باشند. در اين ديدگاه، يکي از تکاليف زنان، همچون مردان، اصلاح جامعه است. در آيات قرآن خداوند به زنان و مردان به طور يکسان به کسب فضايل و ترک گناه توصيه کرده است و زنان را در اصلاح جامعه خويش از انحرافات، مؤثر مي داند. مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه اي در اين باره مي فرمايد: «درعرصه فعاليت هاي اجتماعي، سياسي، علمي و فعاليت هاي گوناگون، زن مسلمان مانند مرد مسلمان حق دارد آنچه را که اقتضاي زمان است و آن وظيفه اي را که بردوش خود حس مي کند انجام دهد. مسئوليت حضور در جامعه و فهميدن و علاج دردهاي عمومي جامعه، هم مخصوص مرد و هم مخصوص زن است.» از نگاه ايشان زنان نمي توانند از زير بار مسئوليت اصلاح جامعه شانه خالي کنند. رسول گرامي اسلام (ص) در راستاي احياي جايگاه برجسته زن مسلمان، با آنان جلسات علمي تشکيل مي داد و از زنان نيز در امور اجتماعي و سياسي کسب نظر مي کرد. علاوه بر اين در صدر اسلام، زنان در جنگ هاي طاقت فرسا نيز حضورداشتند و به ارائه خدمات و مداواي مجروحين مي پرداختند. يکي از افتخارات بانوان مسلمان اين است که اولين شهيدي که در راه اسلام، جان خويش را در زير شکنجه مشرکان نثار کرد، «سميه» مادر عمار ياسر از زنان مجاهد بود.
چالشهاي فراروي بيداري ملل اسلامي
چالش هاي فرهنگي از جمله چالش هاي اساسي كه در بيداري و تكاپوي ملل اسلامي به صورت مانعي مهم عمل ميكند، مسئله تبليغات فرهنگي دول غربي است. از آنجا كه فرهنگ بستر و زيربناي ديگر عرصه هاي جامعه نظير ابعاد سياسي، نظامي، اجتماعي و سازماني را تشكيل ميدهد، از اين رو همواره تضعيف و تخريب آن مسير و زمينه تضعيف ديگر ابعاد جامعه را فراهم ميسازد، و اين مسئله مانع رشد و پيشرفت اقتصادي و اجتماعي خواهد گشت. سران غرب با آگاهي از اين مسئله، با ترتيب دادن برنامهها و طرح هاي مختلف فرهنگي، اخلاقي و اجتماعي سعي در تبليغ فرهنگ غلط خود و وارد كردن آن در فرهنگ اصيل ملي ـ اسلامي جوامع مسلمان است. آنان همواره سعي در تحقير سنت ها و هنجارهاي اخلاقي رايج در اجتماع مسلمانان را داشتهاند تا اصول و الگوهاي فرهنگي جامعه خود را برتر نشان داده و نوعي تهاجم فرهنگي را به راه انداخته و مانع رشد و پيشرفت سنتها و اصول اخلاقي جوامع مسلمان گردد.
چالش هاي اقتصادي در واقع كشورهاي اسلامي به واسطه ضعف مديريتها و وابستگي هاي اقتصادي با برخي از مشكلات روبه رو شدهاند. كسب استقلال مالي و مادي در بازار ميتواند نقش وافري در رشد جامعه داشته باشد. اجرا و عملي كردن احكام و اصول اسلامي كه درباره مسائل اقتصادي و تجاري جامعه است، در ايجاد زمينههاي رشد اقتصادي و سپس توسعه ديگر ابعاد اجتماع نقش اساسي دارد.
راهكارها مردم مسلمان همواره ميبايد با حفظ و زنده ساختن سنتها و رعايت اصول و هنجارهاي حاكم بر اجتماع خويش مانع از تبليغ و ورود هنجارهاي غلط و فرهنگ گمراه كننده كشورهاي غربي به جامعه خود گردد. انجام مطالعات و تحقيقات لازم در اين زمينه و بومي سازي بسياري از علوم و كتب دانشگاهي و حفظ فرهنگ غني اسلامي و تركيب آن با اصول ملي و بومي ميتواند در بيداري ملل اسلامي نقش مهمي را داشته باشد. تحقيق و بررسي حقايق اسلام و زمينههاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و غيره، احكام و اصالت هاي اسلامي را زنده نگه ميدارد و امتيازاتي كه اسلام از همه مكاتب و ديدگاههاي ديگر دارد را مشخص و تمييز ميسازد. همواره بايد سعي نمود كه آيين نجات بخش اسلام و اصول و احكام رايج در آن را حفط نموده و با مكتب هاي غلط و منحرفكننده متمايز گردد. يكي از راههاي غلبه بر مشكلات حاضر، تمسك جستن دول اسلامي و ملل مسلمان به اسلام و تكيه آنان به تعاليم و آموزه هاي مقدس و رهايي بخش قرآن كريم است. عملي شدن و اجراي اين اصول در جامعه باعث خنثي گشتن نقشهها و دسيسه هاي غرب خواهد گشت.
در مطالعات و پژوهش هايي كه انجام ميشود، شناسايي معضلات و ريشه مشكلات و علل بروز گرفتاري ها و راه حل آن بايد در اولويت قرار گيرد. بررسي اين مسئله كه علل انحطاط جامعه در دوران گذشته چه بوده و ريشههاي استعمار غرب از كجا نشئت گرفته است و مسئلهاي كه استعمار را بر برخي از جوامع اسلامي استيلا داد و باعث گرديد تا استعمار بر مقدرات مردم مسلمان و مستضعفين جهان حكمفرما گردد در طرحها و موضوعات همايشها و كنفرانس ها مطالعه گردد. در اينجا وظيفه خطيري بر عهده دانشمندان، نويسندگان و نظريه پردازان كشورهاي اسلامي است، تا با علم و قلم نافذ خود، خط بطلاني بر نقشهها و توطئههاي دشمنان اسلام و استكبار جهاني وارد سازند. حضرت امام خميني (ره) در اين باره ميفرمايند: «... اين به عهده علماي اسلام و محققين و كارشناسان اسلامي ميبايد براي جايگزين كردن سيستم ناصحيح اقتصاد حاكم بر جهان اسلام، طرحها و برنامه هاي سازنده و در برگيرنده منافع محرومين و پابرهنهها را ارائه دهند و جهان مستضعفين و مسلمين را از تنگنا و فقر معيشت به درآورند.» (صحيفه امام؛ ج 20، ص340) بازارهاي كشورهاي اسلامي با توليد و فروش انواع كالاها و لوازم مورد نياز مسلمين و در محدوده جامعه خود، ميتواند باعث رشد اقتصادي گردند. پرهيز از فروش كالاهاي بيگانگان و كالاهاي مربوط به اقتصاد سرمايه داري و توليدات لوكس و غير ضروري از ديگر راهكارهاي مربوط به حل مسائل و معضل هاي اقتصادي و مادي جوامع اسلامي است.
امروز رئيس و نخست وزير و وزير جنگ و رئيس ستاد مشترك ارتش و رئيس سرويس جاسوسي رژيم صهيونيستي بالاتفاق مي گويند انقلاب هاي خاورميانه، زير سر انقلاب 1979 ايران و زلزله اي بزرگ زيرپاي اسرائيل است
صبح ظفر نزديك است
اگر به منويات امام(ره) و توصيه هاي ايشان در وصيت نامه شان نگاه كنيم، مي بينيم كه تلاش امام(ره) براي آزادي فقط محدود به مرزهاي ايران نيست، بلكه انديشه هاي ضداستكباري ادامه مي يابد. چنانچه وقتي لانه جاسوسي آمريكا تسخير شد، از آن به عنوان انقلاب دوم ياد كردند. « امام (ره) همواره تلاش مضاعفي در جهت ايجاد وحدت اسلامي داشته اند. ايشان عامل اصلي عقب افتادگي مردم منطقه را در سرسپردگي به حكام ظلم مي دانستند. بارها و بارها توصيه داشتند كه زير بار ظلم غرب و شرق قرار نگيريد. اگر امروز مردم منطقه هم شعار مرگ بر آمريكا و مرگ بر اسرائيل سر مي دهند خاستگاهش حسينيه جماران بوده است. حتي افرادي كه در جبهه باطل هستند و در برابر خواسته هاي مردم منطقه قد علم مي كنند به خوبي مي دانند كه جنس شعارهاي مردم در اين روزها دقيقاً شبيه شعارهاي مردم در بهمن 57 است.» «امام(ره) با نگاه استراتژيك خود در دهه 60 پيش بيني تحولات را كرده بودند. نامه ايشان به گورباچف و خبر دادن از فروپاشي ابرقدرت شرق يكي از اين پيش بيني هايي بود كه خيلي زود تحقق پيدا كرد. پيش بيني ديگر امام(ره) برتري مسلمين بر ابرقدرت هاي غربي بود كه در حال حاضر پله به پله به تحقق اين پيش بيني تكان دهنده نزديك تر مي شويم. با توجه به الگو گرفتن از تفكر و انديشه امام(ره) در بروز انقلاب هاي منطقه قطعا شاهد پيروزي هاي بزرگتري خواهيم بود.»