امر به معروف و نهي از منكر تفسير قيام امام حسين(ع) بود
صفات آمر و ناهي.آثار.اهمیت و مراتب آن
مفهوم امر به معروف و نهي از منكر بايدها و نبايدها
طبق تعريفي كه كارشناسان مسائل ديني ارائه كرده اند، معروف و منكر كه دو مفهوم متقابلند در لغت به معناي شناخته شده و ناشناخته مي باشند و در اصطلاح كارهايي كه نيكي يا زشتي آنها توسط عقل يا شرع شناخته شده باشند، به ترتيب معروف و منكر ناميده مي شوند. همچنين آنها اعتقاد دارند به كارگيري لفظ معروف و منكر در امور مربوط به بايدها و نبايدهاي دين، بدين لحاظ است كه فطرت پاك انساني با كارهاي معروف آشنا و مانوس و بازشتي ها و امور ناپسند بيگانه و نامأنوس است. بنابراين معروف و منكر قلمرو وسيعي دارد و در محدوده عبادات با يك سري از گناهان كبيره نمي گنجد. معروف شامل امور اعتقادي، اخلاقي، عبادي، حقوقي، اقتصادي، نظامي و امور فرهنگي مي شود و منكر نيز شامل منكرات اقتصادي، عبادي، اخلاقي و... مي شود و در مجموع مي توان از معروف و منكر به ارزشها و ضدارزشها تعبير نمود.
سيدالشهداء جلوه عملي امر به معروف ونهي ازمنكر آيت الله محمد تقي مصباح يزدي
در دوره هاي بعد نيز امامان معصوم(ع) نمي توانستند صريحا به مردم بگويند كه حكومت ها باطل اند؛ زيرا خلفا به نام اسلام حكومت مي كردند، نه با نام كفر. اگر هم منكر خدا بودند، اظهار نمي كردند و به نام خليفه رسول الله(ص) حكم مي راندند، چنان كه هارون الرشيد پيش از زنداني كردن امام موسي بن جعفر(ع) بر سر مزار پيامبراكرم(ص) رفت و چنين عذرخواهي كرد: «يا رسول الله، از عزيمتي كه نموده ام، پوزش مي خواهم؛ هدف من اين است كه فرزند شما، موسي بن جعفر، را دستگير كرده، زنداني نمايم؛ زيرا او مي خواهد ميان امت شما تفرقه بيندازد و خون هاي بيچارگان را بريزد.»1 در واقع، بهانه هارون اين بود كه تأمين مصلحت جامعه اسلامي و ايجاد امنيت و رفع اختلاف از جامعه، مستلزم زنداني كردن امام(ع) است. از اين رو، بلافاصله پس از اين سخنان، دستور داد تا ايشان را دستگير كنند.
البته گاهي شرايط به گونه اي است كه تنها مي توان به فعاليت هاي فرهنگي متفرق و پنهاني، اصل دين مردم را حفظ كرد، به اين اميد كه روزي معرفت آنان رشد يابد و بتوانند كارهاي مهمتري انجام دهند. تقريبا از زمان امام سجاد(ع) به بعد، به ادله مختلفي، تمام معصومان(ع) چنين برنامه اي داشتند. برخي مسلمان در محضر ائمه(ع) و با تلاش آن بزرگواران، براساس فرهنگ اسلامي تربيت يافتند و در اطراف بلاد اسلامي پراكنده شدند و براي هدايت مردم تلاش كردند. شاهدان اين مدعا، بارگاه هاي پرشمار امامزادگاني است كه تحت تأثير تربيت ائمه اطهار(ع) در مناطق مختلف و در اقصي نقاط سرزمين هاي اسلامي به ارشاد و هدايت مردم مي پرداختند و فعاليت هاي آنان تقريبا منحصر در فعاليت هاي فرهنگي بود و مي كوشيدند تا اصل دين مردم از بين نرود.
تفسير قيام امام حسين (ع) امر به معروف و نهي از منكر بود،
در آن زمان، بني اميه ملازم اطاعت شيطان شدند و از پيروي خدا روي گردانيدند؛ درنتيجه فساد را در جامعه ظاهر، و حدود الهي را نيز تعطيل كردند؛ در آنجا كه بايد دست دزد را بريد، نمي بريدند؛ جايي كه بايد زاني و زانيه را تازيانه زد، نمي زدند؛ و ديگر احكام الهي را اجرا نمي كردند. در فرهنگ امام حسين(ع) اين قبيل امور، تعطيل حدود الهي، و از جمله مصاديق فساد است. آنان همچنين بيت المال را كه بايد صرف همه مسلمانان شود و امكاناتي كه بايد به گونه يكسان، در اختيار همگان قرار گيرد، به نزديكان و خويشان مي دادند و حلال خدا را حرام، و حرام او را حلال مي كردند؛ مانند سخنان كساني كه اسلام را سيال مي خوانند و به بهانه پويايي فقه پاره اي از امور را كه تا به حال حرام بوده حلال مي شمارند. آنان با اين سخنان به گونه اي امر را مشتبه مي كنند كه متدينان نيز مي پرسند آيا ممكن است روزي رقص هم حلال شود؟ يا چه زماني روابط آزاد پسر و دختر جايز مي شود؟ در چنين موقعيتي امام حسين(ع) خود را سزاوارترين شخص براي عمل به فرمايش رسول خدا(ص) و اعتراض به رفتار چنين حاكمي مي دانست. از اين روي امام حسين(ع) قيام كرد تا اين فسادها را براندازد.
بني اميه شريعت خدا را منزوي ساخته و از صحنه جامعه كنار نهاده بودند. آن امام بزرگوار(ع) خود را موظف مي داند كه دين را ياري كند؛ احكام شريعت را عزيز گرداند؛ و به منظور اعتلاي كلمه الله، جهاد كند؛ نه اينكه مانند روشن فكرنمايان امروزي بگويد صحيح است كه اين سخن خداست، ولي اين سخنان براي هزار و چهارصدسال پيش مناسب بود و امروز ما خود مصلحت خودمان را بهتر مي فهميم.
حاصل آنكه، ايشان در آن موقعيت حساس، بهترين اقدامي كه مي توانست انجام دهد اين بود كه در جامعه اسلامي چنان حركتي به وجود آورد كه تا قيامت تأثير آن برجاي بماند؛ لرزه اي كه باقي خواهد ماند و باز نخواهد ايستاد. قيام سيدالشهدا(ع) واقعه اي است كه نمي توان آن را تحريف كرد و تفسير غلطي از آن بيان نمود؛ درحالي كه هر آيه محكمي را در قرآن مي توان به غلط و معناي آن را تحريف كرد، و آن را با قرائت جديدي باز خواند. حديث را نيز به سادگي مي توان دروغ، جعلي و از اسرائيليات قلمداد كرد، يا در نهايت، مي توان گفت اين معنا و مفهوم يك نوع قرائت است، و براي آن، قرائت ديگري نيز مي توان يافت.
امام حسين (ع) درصدد انجام يك وظيفه مقدس، يعني امر به معروف و نهي از منكر بود، سرانجام، به هدف خود نيز دست يافت. حاصل اين امر به معروف و نهي از منكر عبارت بود از هدايت و شناساندن حق و باطل به انسان ها، البته همچون ديگر انبياي الهي و امامان معصوم (ع) در صورتي كه مردم حاضر مي شدند رهبري ايشان را بپذيرند، ايشان حكومت نيز تشكيل مي دادند؛ زيرا تشكيل حكومت در صورتي ميسر مي شود كه مردم بپذيرند و اقدام كنندگان را ياري كنند؛ چنان كه امير مؤمنان (ع) در خطبه شقشقيه فرمود: اما والذي فلق الحبه وبرا النسمه لولا حضور الحاضر و قيام الحجه بوجود الناصر و ما اخذ الله علي العلماء الاّ يقارّوا علي كظه ظالم و لاسغب مظلوم لالقيت حبلها علي غاربها؛ «سوگند به خدايي كه دانه را شكافت و جان را آفريد، اگر حضور فراوان بيعت گنندگان نبود، و ياران حجت را بر من تمام نمي كردند، و اگر خداوند از علما عهد و پيمان نگرفته بود كه برابر شكم بارگي ستمگران و گرسنگي مظلومان سكوت نكنند، مهار شتر خلافت را بر كوهان آن انداخته، رهايش مي ساختم».
بنابراين اگر مردم به تشكيل حكومت از سوي امام حسين (ع) راضي مي شدند، ايشان موظف بودندكه به اين تكليف عمل كنند؛ امام اگر مردم به چنين امري تن در ندادند، وظيفه تشكيل حكومت از ايشان ساقط مي شود، ولي وظيفه هدايت همچنان باقي است. پس اين وظيفه هيچ گاه برداشته نمي شود، و اگر راه ديگري نباشد، بايد مانند امام حسين (ع) مردم را با شهادت خويش هدايت كرده و بدين شيوه، حق و باطل را به آنان نشان داد. دراين صورت، اگر مردم انصاف داشته باشند، درمي يابند كه اين كار به سبب وظيفه ديني صورت گرفته است. البته موارد اين گونه امر به معروف و نهي از منكر بسيار نادر است. از سويي، تشخيص چنين وظيفه اي نيازمند آگاهي فراواني است، و گذشتن از همه چيز براي اداي تكليف و امر به معروف و نهي از منكر، فداكاري بسياري مي طلبد، از اين روي چنين شخصيت هايي نادرند.. يوسف بن قزا و غلي ابن الجوزي، تذكره الخواص من الامه بذكر خصائص الائمه ، ج2، ص40.
قيام امام حسين(ع) جلوه بارز مرتبه عالي امر به معروف و نهي از منكر
امر به معروف و نهي ازمنكر، به ويژه در بعد عملي آن، در شخصيت و زندگي سيدالشهداء(ع) به شكل ويژه اي ظهور كرد. درميان انبياي الهي(ع) در گذشته هم كساني بودند كه در راه رسالت خويش به شهادت رسيدند؛ براي نمونه، درميان آنان كساني، مدتها در چاه زنداني شدند، و سرشان را با اره بريدند، ولي با اين حال، تمام آنها تحمل كردند. اما كاري كه امام حسين(ع) با آن وسعت و عمق انجام داد، درسراسرتاريخ نمونه اي از آن يافت نمي شود. اين تقديري بود كه خداوند متعال براي ايشان در امت آخرالزمان مقرر فرموده بود تا امتي كه بعد از او ديگر پيامبري نخواهندداشت، به آخرين درمان براي دردهاي اجتماعي و روحي و معنوي جامعه دست يابند. در جايي كه هيچ راهي براي تبليغ دين، احياي احكام الهي و مبارزه با ظلم و ستم وجود ندارد، اين راه وجود دارد كه كسي با مبارزه تا سر حد شهادت، حقانيت دين را اثبات كند و مظلوميت خويش را به مردم نشان دهد.
رسالت سيدالشهداء(ع) درحماسه كربلا، اقامه امر به معروف و نهي از منكر بود. سيره ايشان در اقدام به امر به معروف و نهي از منكر مي تواند الگوي ما در اين زمان قرار گيرد؛ چگونگي به كارگير ي وسايل و ابزار خاصي كه آن امام بزرگوار به منظور امر به معروف و نهي از منكر به كار گرفت، مي تواند الگوي مناسبي براي ما در اين زمينه باشد. با الگوگيري از اين حركت بزرگ، بايد اين روح را در كالبدهاي مختلفش شناسايي كنيم و متناسب با شرايط زمان و مكان، آن روح را زنده نگه داريم و ترويج كنيم. همچنين عواملي كه مانع امر به معروف و نهي از منكر مي شود، بشناسيم و در جهت تضعيف، و بلكه درجهت نفي آنها بكوشيم.
امام حسين(ع) در زمانه خود، همواره نگران بود كه وضعي به وجود آيد كه مردم نتوانند حق را از باطل تميز دهند. در چنين موقعيتي، نه با فعاليت هاي تبليغي و نه با پول مي توان اقدامي انجام داد. همچنين جنگ و جهاد نيز سودي نمي بخشد؛ زيرا جبهه حق طرفدار ندارد و قدرت و ثروت در دست باطل است. در زمان معاويه، بر اثر تبليغات و نيز ارعاب و تهديد، فضاي خفقان آوري بر جامعه حاكم شده بود.
مخالفان را دار مي زدند، يا ترور مي كردند؛ نه كسي به خود جرئت قيام مي داد و نه نيرو و تواني براي كسي مانده بود. در چنين شرايطي جامعه نيازمند حركتي بود كه از يك نفر يا يك گروه كوچك برنمي آمد. تبليغ نيز تأثيري نداشت؛ چون تمام ابزار آن در اختيار امويان بود و فرياد امام(ره) فقط به گوش گروه معدودي مي رسيد. از اين روي تا بيست سال، ايشان مجبور بود پنهاني و در خفا، با ياران و اصحاب خود صحبت كند.
اما در فلسفه قيام امام حسين(ع) كه به انگيزه امر به معروف و نهي از منكر صورت گرفت، لازم است به يكي از خطبه هاي ايشان اشاره شود كه پس از ممانعت حر و لشكريان كوفه، ايراد گرديد. ايشان در منزل بيضه چنين فرمودند: أيها الناس ان رسول الله(ص) قال: من رأي سلطانا جائرا مستحلا لحرم الله ناكثا لعهد الله مخالفا لسنه رسول الله يعمل في عبادالله بالاثم و العدوان فلم يغير عليه بفعل ولا قول كان حقا علي الله أن يدخله مدخله. الا و ان هؤلاء قد لزموا طاعه الشيطان و تركوا طاعه الرحمن و أظهروا الفساد و عطلوا الحدود واستأثروا بالفيء و أحلوا حرام الله و حرموا حلاله و أنا أحق من غير؛2 «اي مردم، همانا رسول خدا(ص) فرمود: «كسي كه حاكم ستمگري را بنگرد كه ستم مي كند و حرام خدا را حلال مي شمارد، و عهد و پيمان خدا را مي شكند، و با سنت رسول خدا مخالفت مي كند، و در ميان بندگان خدا با فساد و ستمكاري عمل مي كند، با عمل يا با سخن اگر بر ضد آن حاكم قيام نكند، سزاوار است بر خداوند كه او را با آن حاكم ستمكار محشور كند.» مردم، آگاه باشيد! اين مردم (بني اميه) اطاعت شيطان را به جان خريدند و اطاعت خدا را رها كردند و فساد را آشكار، و حدود الهي را ترك، و بيت المال را غارت كردند و حرام خدا را حلال، و حلال خدا را حرام شمردند، و من از ديگران، سزاوارترم كه براي تغيير اين وضع قيام كنم.»1- الشيخ المفيد، همان، ص285. 2- علي ابن ابي الكرم الشيباني (ابن الاثير)، الكامل في التاريخ، ج2، ص255.
آسيب شناسي اجراي فريضه امر به معروف و نهي از منكر در جامعه
وظيفه همگاني در انجام يك تكليف شرعي
نقش هر مسلمان در تعيين سرنوشت جامعه و تعهدي كه بايد در پذيرش مسئوليت هاي اجتماعي داشته باشد، ايجاب مي كند كه او ناظر و مراقب همه اموري باشد كه پيرامون وي اتفاق مي افتد. اين مطلب در فقه اسلامي تحت عنوان امر به معروف و نهي از منكر مطرح شده و از مهم ترين فرايضي است كه وجوب كفايي آن ضرورت دين شناخته شده و ضامن بقاي اسلام است.
قرآن كريم در سوره توبه آيه 71 در بيان صفات ممتاز مؤمن مي فرمايد: «مردان و زنان با ايمان ولي (يار و ياور) يكديگرند، امر به معروف و نهي از منكر مي كنند و نماز را برپا مي دارند و زكات را مي پردازند و خدا و رسولش را اطاعت مي كنند. با توجه به اين آيه شريفه، افراد مؤمن به سرنوشت يكديگر علاقه مند بوده و به منزله يك پيكر مي باشند؛ پيوند سرنوشتها موجب مي شود كه تخلف و انحراف يك فرد در كل جامعه تاثير بگذارد، چنان كه يك بيماري واگيردار در صورتي كه معالجه نگردد از فرد به جامعه سرايت نموده و سلامت آن را به خطر مي اندازد.
پيامبر اعظم(ص) دراين زمينه مي فرمايد: يك انسان گنهكار درميان مردم همانند فرد ناآگاهي است كه با گروهي سوار كشتي شده و آنگاه كه كشتي در وسط دريا قرار مي گيرد، تبري برداشته و به سوراخ نمودن جايگاه خود مي پردازد، هركسي به او اعتراض مي كند، او در پاسخ مي گويد، من در سهم خودم تصرف مي كنم؛ به يقين اين يك حرف احمقانه است، اگر ديگران او را از اين عمل خطرناك باز ندارند طولي نمي كشد كه همگي غرق مي شوند.
بدون ترديد وضعيت امر به معروف و نهي از منكر و احياي اين تكليف شرعي كه در قرآن بسيار بر آن تاكيد شده تا حدودي مورد غفلت قرار گرفته و موانع متعددي در سر راه انجام اين فريضه واقع شده است.
ضرورت بررسي موانع موجود براجراي امر به معروف و نهي از منكر در جامعه، و راهكارهاي نهادينه شدن فرهنگ آن بين مردم از مهم ترين محورهاي مورد بحث در چند شماره گزارش پيش رو است.
مسئولان بايد براي مردم الگو باشند «اين به عملكرد برخي از مسئولان فرهنگي برمي گردد، مسئولان بايد براي مردم الگو باشند مثلا اگر در محافل فرهنگي و رسانه ها مطرح مي شود، اسراف و تبذير بد است، در وهله اول بايد جلوي ريخت و پاشهاي اضافه در نهادها و دستگاه هاي مختلف گرفته شود، يا اگر مي خواهيم با بدحجابي و بي حجابي مبارزه كنيم بايد با ابزارهاي فرهنگي و كار كارشناسي شده وارد شويم.»
«آنچه كه براي احياي امر به معروف و نهي از منكر در زمانه فعلي به آن نياز داريم گسترش فرهنگ آن در جامعه است، يعني در وهله اول بايد به فكر ترويج فرهنگ صحيح امر به معروف و نهي از منكر بود، به بيان ديگر بايد گفت كه هركس اگر شاهد رفتار ناهنجاري از سوي شخصي در جامعه بود به او تذكر دهد و فرد را متوجه اشتباهش كند، هرگاه اين فرهنگ نهادينه شد كه خودسازي و اصلاح را از خودمان شروع كنيم، مطمئن باشيم، امر به معروف و نهي از منكر واقعي در جامعه پياده مي شود.
مسائل فرهنگي و بخصوص ديني چون مبتني بر انديشه و روح آدمي است با منحصر ساختن راه حل ها به ابزارهاي اجبار و قوه قهريه قابل اجرا نيست. آن چيزي كه فرد را به يك ديندار واقعي تبديل مي كند معرفتهاي ديني است.»
«مكانيزم هايي كه در اسلام براي تحقق مباني ديني داريم، صرفا به آن بخشي از احكام برمي گردد كه عمل نكردن به آن تأثير اجتماعي دارد. اما درجايي كه فرد بايد در حوزه هاي فردي و شخصي به تعالي برسد، شارع مقدس مكانيزم هاي تنبيهي در اسلام لحاظ نكرده است. مثلا اگر كسي در خلوت نماز نخواند تنبيهي از نظر شرعي براي آن لحاظ نشده است اما مجازات اخروي دارد، اما اگر به صورت علني و در ظاهر اين كار را انجام دهد و مدام بي نمازي كند، آن وقت شارع مقدس براي برخورد با آن راهكاري قرار داده است و در اينجاست كه مسئله امر به معروف و نهي از منكر مطرح مي شود.»
امر به معروف و نهي از منكر يك اهرم حكومتي نيست
«دراينجاست كه بايد مسئله امر به معروف و نهي از منكر را به عنوان يك باور ديني تلقي كرد و آن را يك مكانيزم حكومتي براي جلوگيري از فساد ننگريم.»
«اگر ما معرفت ديني را بالا ببريم، اعتقادات و ايمانمان را قوي كنيم حتما امر به معروف و نهي از منكر در جامعه جدي تر و عملي تر خواهد شد و اين امر نياز به اين دارد كه از سطوح بسيار پايين جامعه اين كار آغاز گردد و در مورد مسائل ابتدايي و روزمره شروع شود، مثلا در مدارس ابتدايي و مسائل ساده تر مثل رعايت حقوق ديگران؛ آرام آرام اين فرهنگ بين جوانان و نوجوانان نهادينه شود و از يك علم صرف به يك معرفت تبديل شود، يعني علمي كه با عمل همراه است و در جان اين فرد ريشه دارد.» دكتر كرمي خاطر نشان مي كند: «در نهايت هرچه اين افراد بزرگ تر شوند، با مسائل گسترده تر و عميق تري روبه رو مي شوند و اين معرفت نهادينه شده آنها را كمك خواهد كرد تا اين فريضه را به نحو احسن به جا آورند.»
«عناوين و قوانيني كه در سيستم راهنمايي و رانندگي وضع شده به معناي واقعي يك امر به معروف و نهي از منكر در حوزه مسائل اجتماعي است و تاثير آن به طور جدي مشهود است و به نظرم كارشناسان ديني و فرهنگي بايد اين مدل فرهنگ ساز را از دوران كودكي سرلوحه كار خود قرار دهند.
چالش هاي اجراي امر به معروف و نهي از منكر
يكي از اصول اساسي اسلام امر به معروف و نهي از منكر است، به گونه اي كه حضرت امام حسين(ع) جانش را در راه اجراي آن گذاشت. از آيات قرآني به دست مي آيد كه بسياري از پيامبران از جمله حضرت شعيب(ع) و حضرت لوط(ع) در دو حوزه امور اقتصادي و اخلاقي از سوي جامعه خود مطرود و حتي سنگسار شدند؛ زيرا فضاي جامعه چنان آلوده شده بود كه ديگر قابليت اصلاح را نداشته است و ارزش ها و هنجارها به ضدارزش و ضدهنجار تبديل شده بود. همين مشكل را پيامبراني چون حضرت نوح(ع) داشتند به گونه اي كه مردم جامعه نه تنها خود اهل كفر اعتقادي و فجور رفتاري بودند، بلكه كودكان خويش را براساس آن تعليم و تربيت مي كردند.
«مشكل اساسي كه همواره امر به معروف و نهي از منكر با آن مواجه بوده و هست، داراي ابعاد چندگانه اي است؛ زيرا اين مشكل گاه در حوزه شناختي و گاه در حوزه عملكردي و رفتاري مي باشد. در حوزه شناختي مهم ترين مشكل را مي بايست در عدم شناخت معروف و منكر از سوي افراد يا خطا و اشتباه در تطبيق آن يافت. در حوزه رفتاري و عملكردي نيز مي بينيم كه براساس ميزان و شدت و سطح اهميت معروف و منكر برخورد صورت نمي گيرد؛ يا آن كه اجراي معروفي يا ترك منكري نيازمند بسترهايي است كه فراهم نيامده است.»
«كسي كه امر به معروف و نهي از منكر مي كند مي بايست افزون بر شناخت اموري كه معروف و پسنديده است يا اموري كه منكر و ناپسند مي باشد، درصد اهميت و ارزش آن را در جامعه بشناسد و براساس اهميت و سطح ارزشي آن، كنش ها و واكنش هاي خود را سامان دهد و تنظيم نمايد؛ زيرا برخي از منكرات از درجه تاثيرگذاري بر فرد و جامعه از برخي ديگر از منكرات شديدتر و قوي تر است. بنابراين واكنش ها نسبت به منكرات كم تاثير تر مي بايست آسان تر و مجازات كمتري در پي داشته باشد. از اين روست كه در اسلام براساس شدت و ضعف تاثيرگذاري، مراحل و مراتب و مجازات تعيين شده است.»
«معروف به هر عمل پسنديده اي گفته مي شود كه عقل و عقلاء و شريعت آن را به عنوان امري پسنديده شناخته و به عنوان يك ارزش و هنجار آن را تاييد و امضا كرده است. در برابر منكر به هر عمل ناپسند و زشتي گفته مي شود كه عقل و عقلاء و شارع آن را زشت و ناپسند مي شمارد. اما هرگز درجه اهميت معروف و ارزش هاي آن ها برابر و يكسان نيست؛ زيرا سطح و درجه بندي آن ها براساس تأثيرات آن بر روند فكري و رفتاري تعيين مي شود. در مسئله منكرات نيز همين درجه بندي ملاحظه مي شود و عقل و عقلاء و شارع هرگز همه منكرات يا امور معروف را در يك سطح ندانسته و واكنش هاي يكساني به آنها نشان نداده است.
بنابراين، يكي از چالش هاي مهم در اجراي امر به معروف و نهي از منكر آن است كه به سطوح و درجات ارزشي يا ضدارزشي معروف و منكر توجه نمي شود.»
«ديگر چالش عمده را مي بايست در عدم بسترسازي اجراي معروف يا ترك منكر جست وجو كرد. آموزه هاي قرآني به ما مي آموزد كه براي اجراي هر معروفي در جامعه مي بايست شرايط و لوازم و مقتضيات آن فراهم آمده و موانع اجراي معروف حذف شود. اگر در جامعه اي فقر و فحشاء زياد شد مي بايست براي حذف اين منكر و تحقق معروف، شرايط و بسترهاي آن فراهم آيد.
«هنگامي كه منكري را ديديم به جاي آن كه سرزنش كنيم، مي توانيم معروف را به افراد نشان دهيم و امكان انجام آن را نيز فراهم آوريم. پس تأكيد بر معروف و آشناسازي با آن و فراهم آوري بسترهاي تحقق معروف در عمل اقدام به منكرزدايي از جامعه كنيم.»
«نكته ديگر كه خود يك چالش مهم در حوزه امر به معروف و نهي از منكر است، انحصار امر به معروف به نهاد و مراكز خاص است. هر چند كه خداوند در آيه 104 سوره آل عمران، بر ايجاد نهاد و سازماني از مؤمنان جهت امر به معروف و نهي از منكر سخن به ميان آورده است، ولي بايد توجه داشت كه اصل امر به معروف و نهي ازمنكر، اصل عمومي است و هر مؤمن و عضوي از جامعه نسبت به عضو ديگر جامعه از اين جهت ولايت دارد. بنابراين، بايد همگان نه تنها معروف و منكر را بشناسند بلكه مي بايست به حكم ولايت متقابل ديگران را به معروف دعوت كنند و از منكر بازدارند. اين مطلب را از همين آيه و نيز آيه 71 سوره توبه مي توان به دست آورد. اين اصل ضامن بقاي جامعه و سلامت آن است، از اين روست كه خداوند جامعه نمونه را جامعه اي مي داند كه امر به معروف و نهي از منكر در آن نهادينه و فرهنگ شده است.»
آسيب شناسي اجراي فريضه امر به معروف و نهي از منكر در جامعه
تكليفي ديني و رسالتي اجتماعي
«پيروان حماسه عاشورا با الهام از حماسه امام حسين«ع» نبض تپنده پر حركت جامعه اسلامي اند و نسبت به جريان امور وضعيت فرهنگي و سياسي حساسيت نشان مي دهند و با حضور دائم در ميدان امربه معروف و نهي ازمنكر، عرصه را بر فسادآفرينان تنگ مي سازند چون مي دانند كه عقب نشيني و سكوت در اين جبهه پيشروي و گستاخي دشمنان حق و فسادگران را به دنبال دارد. تذكر لساني حداقل عمل به تكليف در اين گونه شرايط است و اگر اين وظيفه ترك و فراموش شود، حدود الهي تعطيل شده و احكام خدا مورد تحقير و استهزاء قرار خواهد گرفت.»
حضرت آيت الله خامنه اي رهبر معظم انقلاب در بيانات فوق اجراي فريضه امربه معروف و نهي ازمنكر را مورد تأكيد قرار دادند تا جايي كه به تذكر زباني اين تكليف شرعي نيز اشاره كردند و آن را وظيفه عمومي دانستند. بنابراين هر انسان مؤمن و معتقدي كه قائل به رسالت اجتماعي دين است بايد به ضرورت امربه معروف و نهي ازمنكر توجه داشته باشد و مسئوليت هاي اجتماعي اين ضرورت را فراهم آورد.
امربه معروف و نهي ازمنكر، ضامن بقاي اسلام
به اعتقاد كارشناسان و صاحب نظران مسائل اخلاقي، جامعه اي كه بر مدار امربه معروف و نهي ازمنكر بنا شود، جامعه اي سالم و موفق خواهد بود، چراكه همگان نظارت عمومي را بر خود احساس مي كنند و مي دانند اگر در هر زمينه اي از مسائل اجتماعي، فرهنگي و سياسي و حتي اقتصادي قصوري صورت گيرد، با تذكر عمومي مواجه خواهند شد و همين موضوع نظارت عمومي در قالب امربه معروف و نهي ازمنكر در جامعه را به يك هنجار مؤثر و نيرومند بدل مي كند، لذا نقش هر مسلمان در تعيين سرنوشت جامعه و تعهدي كه در پذيرش مسئوليت هاي اجتماعي دارد، ايجاب مي كند كه او ناظر و مراقب همه اموري باشد كه در پيرامون وي اتفاق مي افتد.
«امربه معروف و نهي ازمنكر از مهم ترين مباني تفكر سياسي يك مسلمان به شمار مي رود، چنانكه از مهم ترين فرايضي است كه وجوب كفايي آن ضروري دين شناخته شده و ضامن بقاي اسلام است و قيام حسين بن علي«ع» نيز بر همين اساس بود.»
«نگاهي به فرازهايي از بيانات امام حسين«ع» در عزيمت به سمت كوفه نشان مي دهد كه حضرت با هدف اصلاح فرهنگ نبوي قدم در اين مسير پرخطر نهاده است و اين بار امربه معروف و نهي ازمنكر در رفتار امام«ع» در قالب جهاد و قيام مصداق و نمود يافته است و اين نشان مي دهد براي احياي ارزش هاي اسلامي بايد اين موضوع را به عنوان يك سلاح بزرگ عليه منكران دين حفظ كرد.»
«امربه معروف و نهي ازمنكر همچون خون در پيكره دين جريان دارد و ضامن حيات اسلام است. خيزش و قيام مصلحان در جامعه اسلامي نيز، بازتابي از عمل به اين فريضه مي باشد و اگر مصلحان بزرگي همچون امام حسين«ع» نمي بودند، ارزش هاي انساني و الهي از بين مي رفت و انقلاب اسلامي ايران نيز، خود يكي از ثمرات و نتايج با ارزش اين اصل در جنبه هاي سياسي و حكومتي است كه توسط مصلح بزرگ حضرت امام خميني(ره) رهبري شده و به پيروزي رسيد و هم اكنون به زعامت رهبر معظم انقلاب اسلامي به راه خود ادامه مي دهد.» «براي احياي امربه معروف و نهي از منكر نيازمند كار فرهنگي و رويكرد فرهنگي در جامعه هستيم و بايستي با استفاده از كارشناسان حوزه و دانشگاه در قالب نشست هاي متعدد، راهكارهاي مناسب براي احيا و اثربخشي اين مقوله مهم اجتماعي بيابيم.»
نشاط و آرامش رواني با احياي فريضه امربه معروف و نهي ازمنكر
اسلام به عنوان يك دين كامل و جامع كه نگاهي جامعه گرا دارد براي ايجاد جامعه اي پاك، سالم و بانشاط كه آرامش رواني اعضاي آن را مي خواهد دو اصل حياتي امربه معروف و نهي ازمنكر را واجب نموده است بنابراين در آيات و روايات فراواني به آن تأكيد شد و تا جايي كه حضرت امام حسين«ع» هدف از قيام خود را امربه معروف و نهي ازمنكر عنوان مي كند و امام علي نهايت دينداري را در انجام امربه معروف و نهي ازمنكر عنوان مي فرمايد.
«بايد براين نكته توجه داشت كه تغيير و مراقبت هاي اجتماعي يكي از اصول جامعه شناسي است كه در هر جامعه اي ارزش و آثار مهمي دارد و در فرهنگ اسلامي نيز يكي از عوامل تغيير اجتماعي امربه معروف و يكي از عوامل مراقبت اجتماعي نهي ازمنكر اعلام شده است، اما متأسفانه براي اجراي اين دو اصل در جامعه اسلامي موانعي ايجاد شده كه منجر به تعطيلي يا كم رنگ شدن آن گرديده است.»
«عدم شناخت كافي از فلسفه امربه معروف و نهي ازمنكر يكي از اين موانع است كه عده اي با عدم شناخت از اين مبحث فكر مي كنند امربه معروف و نهي ازمنكر گير دادن و تعصب بي مورد داشتن است كه البته شايد نوع برخورد برخي آمران به معروف چنين تلقي را ايجاد كرده است كه در اين زمينه رسانه ها و صداوسيما مي توانند چهره واقعي امربه معروف و نهي ازمنكر را به جامعه نشان دهند.»
«متأسفانه در برهه اي از زمان با ايجاد دستگاه هاي دولتي، امربه معروف و نهي ازمنكر از حالت عمومي و همگاني بودن خارج شده و به عنوان يك عمل دولتي در جامعه محسوب گرديد، لذا بايد فضاي معروف در جامعه ايجاد و تلاش شود اين فريضه همگاني گردد.»
«متأسفانه در جامعه شاهد آن هستيم كه منكرات بزرگ تر كه مربوط به دانه درشتان است ناديده گرفته شده ولي با كوچك ترين منكر افراد عادي برخورد مي شود كه اين مسئله باعث بدبيني جامعه نسبت به اين پديده مهم شده است و همچنين عده اي به سبب خوي يا ضعف و كوچكي نفس يا طمع مالي يا شهرت كه خود از رذايل اخلاقي است،تلاش نموده اند از احياي اين فريضه خودداري شود، درحالي كه در احاديث فراواني وارد شده است كه اگر بساط امر به معروف و نهي از منكر پيچيده گردد، دين و آيين الهي برچيده و نبوت و ولايت بي اثر و تعطيل خواهد ماند كه نتيجه آن فراگيري بي تفاوتي و آشكار شدن ضلالت و گمراهي و شيوع جهل و ناداني است و پايان كار آنها به فرموده نبي مكرم اسلام(ص) هلاكت و نابودي است.»
«خودسازي، امر به معروف و نهي از منكر در خانواده و تذكرات لساني و آيينه يكديگر بودن از مهم ترين محورهايي است كه با تكيه بر آنها مي توان امر به معروف و نهي از منكر را احيا كرد. همچنين بيان آثار و رهاوردهاي امر به معروف و نهي از منكر از طريق مطبوعات، رسانه ملي و مراكز آموزشي و فرهنگي نيز در اين زمينه بسيار تاثيرگذار است.
وجيه عقلاني امربه معروف و نهي از منكر
امر به معروف و نهي از منكر، در ميان عقلا توجيه پذير است و از اين روي شاهديم كه تا اين مراحل هم گسترش يافته است كه مردم كشوري به كشور ديگري، به قوانيني همچون مجازات همجنس بازان و اعدام قاچاقچيان اعتراض مي كنند و اين گونه اعمال را ناقض حق حيات براي انسان ها به شمار مي آورند. البته چنين توجيهاتي براساس نگاه خوش بينانه به چنين سازمان هايي است؛ وگرنه با نگاه بدبينانه هم مي توان به عملكرد اين گونه سازمان ها پرداخت كه در گفتار حاضر مجال آن نيست.
مسئله اساسي اين است كه اصل مبارزه با كار ناشايست و ناروا نه تنها در جامعه اسلامي، بلكه در همه جوامع مطرح است. حال تعيين اينكه واقعاً چه عملي منكر است و چه عملي معروف، كلام ديگري است كه خود جاي بحث دارد. به عبارت ديگر، عقل هر انساني حكم مي كند كه بايد با منكرات، كارهاي زشت، و هر عملي كه حقوق انسان را از بين مي برد، مبارزه كرد؛ اما اينكه مصداق اين منكرات كدام است، اختلاف نظر وجود دارد. برخي اعدام قاچاقچي حرفه اي، كه عامل فلج شدن و مرگ تدريجي هزاران انسان مي شود، و برخي ديگر آزاد گذاشتن او را مصداق ظلم به جامعه تلقي مي كنند. در مسائل فراوان ديگري نيز شاهد چنين اختلافاتي هستيم. در اين امور، هر چند نوعي دوگانگي در تشخيص مصداق معروف و منكر پيش مي آيد، به اين مطلب خدشه اي وارد نمي سازد كه هم ما و هم مردم مغرب زمين معتقديم كه امر به معروف و نهي از منكر هيچ منعي ندارد؛ هر چند به دخالت در امور ديگران يا در جامعه ديگري بينجامد كه فرهنگ، دين، يا قانون ديگري دارند. دليل اينكه آنان اجازه دخالت به خود مي دهند اين است كه خود را موظف به دفاع از حقوق بشر مي دانند.
بنابراين كسي نبايد امر به معروف و نهي از منكر را به دليل آنكه دخالت در امور ديگران شمرده مي شود، زشت بپندارد؛ چرا كه هر دخالتي در امور ديگران ناپسند نيست و در اين مطلب هم ترديدي وجود ندارد و اختلاف ما با غربي ها نه بر سر اين نكته، بلكه بر سر آن است كه چه چيزي منكر است تا از آن نهي كنيم، و چه چيزي معروف است كه به آن امر كنيم. در واقع، مسئوليت انسان ها در قبال يكديگر و ضرورت نظارت بر رفتار يكديگر، واقعيتي است كه كمابيش در جامعه هاي متمدن انساني، با اختلاف مراتبي كه در مدنيت داشته و دارند، همواره وجود داشته است. شايد هيچ جامعه اي را نتوان يافت كه بهره اي از تمدن برده باشد، اما در ميان مردم آن، چنين احساسي وجود نداشته باشد.
حاصل آنكه، انسان بايد در قبال رفتار ديگران احساس مسئوليت كند، اما مراتب چنين احساس مسئوليت و مصاديق كار خوب و بد در جوامع گوناگون، براساس نظام ارزشي حاكم بر آنها، متفاوت است. مرتبه حساسيت مردم در قبال رفتار ديگران، به نوع جهان بيني و نگرش آنان درباره انسان و جامعه انساني بستگي دارد. به عبارت ديگر، ديدگاه حاكم بر جوامع را درباره انسان ها، مي توان به دو دسته كلي تقسيم كرد: فردگرايي و جامعه گرايي. برخي انسان ها در زندگي، تنها به خود مي انديشند و در پي آسايش و رفاه خويش اند. براي اين گروه تفاوتي ندارد كه اين راحتي و پيشرفت مادي باشد يا معنوي. محور افكار و فعاليت آنان، نفي ضرر و كسب منفعت براي خودشان است. در سوي ديگر، كساني هستند كه خود را با ديگران در زندگي اجتماعي شريك و وابسته مي دانند و فقط به فكر خود نيستند. اين گروه، اگر خير و بركتي طلب مي كنند، براي همه مي خواهند و اگر پيشرفتي را پي مي گيرند، آن را براي همه مي جويند، حتي اگر پيشرفت معنوي و سعادت اخروي هم مي خواهند، آن را براي همه آرزو مي كنند.
راه هاي افزايش تاثيرگذاري امربه معروف و نهي از منكر
امير مؤمنان علي(ع)فرمود: «غايه الدين؛ الامر بالمعروف و النهي عن المنكر، واقامه
الحدود »(1).
امر به معروف و نهي از منكر فريضه الهي است كه بر تارك تعاليم نوراني اسلام، چون
خورشيدي فروزان ميدرخشد. برگهاي زرين معارف ديني سرشار از تأكيد و توجه خاصي است
كه منبع وحي و سيرابشدگان فيض الهي، به آن مبذول داشتهاند. آيات و روايات
متعددي اهميت و لزوم اجراي اين فريضه را در جوامع بشري تبيين نموده و يكي از عوامل
قطعي هلاكت و نابودي جوامع را درطول تاريخ ترك اين سنت الهي بيان كرده است.
در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران كه الهام گرفته از شرع مقدس و اصول دين مبين
اسلام است به اين فريضه توجه خاص شده و در اصل هشتم آن به امر به معروف و نهي از
منكر به عنوان يك وظيفه همگاني پرداخته شده است. بنابراين امر به معروف و نهي از
منكر هم يك تكليف شرعي است و هم يك وظيفه قانوني. بدون ترديد اجراي آن در جامعه
مستلزم فراهم آوردن شرايط و لوازمي ميباشد و چنانچه اين شرايط و لوازم به خوبي
فراهم نگردد و در نتيجه اين فريضه به خوبي اجرا نشود چهبسا آثار مترتب بر اجراي
ناصحيح اين فريضه بسيار خطرناكتر از عدم اجراي آن باشد. از اين جهت لازم است كه
اقدام كنندگان به امر به معروف و نهي از منكر نسبت به چگونگي اجراي صحيح اين فريضه
آشنايي كامل پيدا كنند. اما علاوه بر شناخت دقيق راه و روش صحيح و مبتني بر شرع و
قانون امر به معروف و نهي از منكر، ضرورت دارد قبل يا حين اجراي اين فريضه به نكات
ديگري توجه کرد كه اثر بخشي آن را مضاعف ساخته، زمينه را براي پذيرش مخاطب بيش از
پيش مهيا و حالت تقابل و تدافعي وي را كاهش ميدهد. در اين نوشتار تلاش شده است تا
با طرح مسائلي زمينه تحقيق وپژوهش اساتيدو پژوهشگران براي ارائه راهكارهايي برای
افزايش اثر بخشي و تأثيرگذاري امر به معروف و نهي از منكر فراهم شود.
الف) استفاده از فرايند انطباق
يكي از راههاي افزايش تأثيرگذاري در زمان امر به معروف و نهي از منكرو كاهش مقاومت
غير منطقي در پذيرش امر و نهي ،استفاده از موقعيتي است كه دانشمندان علم ارتباطات
به آن فرايند انطباق ميگويند.
بدون ترديد، همه انسانها از هر كيش و مذهب و با هر گونه اعتقادي در زندگي فردي و
اجتماعي، شخصيت و منشديگري را براي خود الگو قرار ميدهند و در رفتار به او تأسي
ميكنند، زيرا ويژگيهاي آرماني مورد نياز خود را در آنها يافتهاند. اين دلبستگي
و تعلق خاطر، مخاطب را در سطح قابل توجهي از آستانه پذيرش در قبال امر و نهي قرار
ميدهد. كلمان از دانشمندان علم ارتباط كلامي، سه فرايند تاثير اجتماعي براي الگوي
ارتباطي ارائه ميكند. وي علاقه مند است كه پيش بيني كند كه از هر تلاش ارتباطي چه
نتيجهاي حاصل خواهد شد. به ديگر سخن، او در پي شناسايي متغيرهايي است كه وي را
قادر ميسازد شرايط ضروري براي كسب پاسخ القايي ارتباط را پيش بيني كند. كلمان سه
فرايند مشخص تأثير اجتماعي را به ميان ميآورد: قبول، انطباق و دروني سازي(2).
آنچه بيشتر در اين نوشتار مورد توجه قرار گرفته است فرايند انطباق ميباشد. وي در
اينباره مينويسد: هرگاه شخصي رفتاري مهم از شخص يا گروه ديگر را به اين علت
اختيار كند كه آن رفتار با ايجاد رابطه ارضاء كنندهاي براي تسجيل نفس، متداعي و
همراه است ميگوييم كه انطباق روي داده است. به سخن ديگر گاهي افراد به اين علت
رفتار القايي ابراز ميكنند كه آرزوي شباهت با عامل مؤثر را دارند يعني در او
خصوصيات مطلوبي را ميبينند كه خود آرزوي نيل به آنها را دارند. اين مفهوم به آنچه
در برخي كتب ارتباطاتي از آن به اعتبار منبع ياد ميكنند نزديك است. اعتبار منبع
به طور خلاصه يعني تصوراتي كه شنونده از منبع ارتباطي دارد ،اين تصورات به صفاتي
نظير صلاحيت، تخصص، قابل اعتماد بودن، صداقت و توانايي وي مربوط ميشود. نويسنده
كتاب استيلا توسط مريخ مينويسد: براي روانشناسان اجتماعي، تبليغاتچيهاي سياسي و
تجاري اين حقيقت انكارناپذير و شناخته شدهاي است كه يك نظر و يا محصول وقت بيشتري
براي پذيرفته شدن و مقبول افتادن دارد اگر بتواند بوسيله فردشناخته شده و خوشنامي
پشتيباني شده و يا از سوي او عرضه شود. البته اين شخص خوشنام و شناخته شده ميبايد
داراي شخصيتي پذيرفتني و يا توانايي و مهارت غير قابل انكار و يا پايگاه اجتماعي
بالايي باشد.
فرض كنيد قراراست شما درس معارف اسلامي را براي دانشجويان ارائه كنيد همزمان با
ورود شما به كلاس، مدير گروه وارد ميشود و به معرفي شما ميپردازد و شما را يكي
از تجار وارد كننده گوشي تلفن همراه معرفي ميكند. شما مطالبي را بازگو ميكنيد و
وقت كلاس به اتمام ميرسد. درساعت دوم به كلاس ديگري ميرويد و اينبار هم مدير
گروه همزمان با شما وارد كلاس ميشود و شمارا فارغالتحصيل دانشكده الهيات كه
داراي چند سال تحصيلات حوزوي است و در دانشگاههايي مثل الازهر مصر نيز تدريس ميكند
معرفي مينمايد. شما عين مطالب جلسه قبل را براي اين دسته از مخاطبان بيان مينماييد
به نظر شما اگر از دانشجويان اين دو كلاس نظرسنجي شود كه تا چه اندازه مطالب عنوان
شده را پذيرفتيد و موافق آن هستيد؟ چه نتايجي حاصل مي شود؟ به نظر ميرسد نتايج
نظرسنجي، معلوم و روشن باشد. دقت نماييد كه محتواي پيام و حتي فرستنده پيام يكي
بوده است اما شخصيت و اعتبار پيامفرست در دو كلاس متفاوت است.
سه نوع اعتبار در ارتباطات مطرح است اوليه، ثانويه ونهايي. اعتبار اوليه به
اعتباري اطلاق ميشود كه عامل ارتباطي قبل از ورود به فرايند ارتباطي مورد نظر آن
را داراست و معمولا با پيشوندي مانند دكتر، مهندس، پروفسور و... همراه است. اعتبار
ثانويه در جريان فرايند ارتباط ايجاد ميشود و پيام فرست تلاش ميكند صرفنظراز
عنوان و لقبي كه دارد حين بيان مطالب بر اعتبار خود بيفزايد. استادان و معلمان
همواره بگونهاي آگاه و ناخودآگاه سعي در بالا بردن اعتبار خود نزد دانشجويان و
دانشآموزان دارند آنان با استناد به نوشتهها و تأليفات خود و يا از طريق ارائه
آمار و اطلاعات جديد سعي در بالا بردن اعتبار خود ميكنند. اعتبار نهايي اعتباري
است كه فرد پس از يك رابطه ميان كنش با ديگران احساس ميكند كه به دست آورده است و
ديگران نيز پس از برقراري ارتباط درمييابند فرد مورد نظر داراي چه اعتباري است.
يك استاد پس از يك دوره تدريس در دانشگاه داراي اعتبار خاصي ميشود كه البته ممكن
است از اعتبار اوليه بالاتر يا پایينتر باشد. بايد به اين نكته توجه كرد كه
اعتبار ثانويه با تلاش پيام فرست و اعتبار نهايي با ارزيابي پيامگيرنده حاصل ميشود
حال اين پرسش مهم مطرح ميشود كه چگونه ميتوان براعتبار اوليه افزود ؟! مؤلفههايي
نظير رعايت عدل و انصاف در گفت وگوها و تسليم در مقابل حقايق، صداقت در رفتار،
صلاحيت نسبت به موضوع، برخورداري از منش و اخلاق پسنديده، پويا و فعال در عرصههايي
كه داراي صلاحيت است در بالا بردن اعتبار منبع ،نقش آفرين است.
در هر صورت اشخاص با پذيرش اعتبار منبع پيام، آگاهي بيشتري در پذيرش پيام و محتواي
آن پيدا ميكنند و اين امر نه به خاطر قدرت منبع پيام بلكه به خاطر برخورداري از
صفات جاذب وي بوده و پذيرش مخاطب نيز به دليل رضايت باطنياي است كه از برقراري
رابطه مناسب با وي دارد. دانشمندان اين علم معتقدند رفتاري كه به سبب انطباق اتخاذ
شده كاملاً علني نيست اما خصيصه يك عقيده ثابت شخصي را هم ندارد. تنها اشكالي كه
بر اين رابطه وارد است اين است كه يك نوع حضور عامل، همواره ضروري است. حتي اگر
اين حضور فيزيكي نباشد و فقط حضوري رواني داشته باشد. به عبارت ديگر چنانچه اعتبار
منبع دچار تزلزل شود و پيوند لازم روحي و رواني بين گيرنده و فرستنده از ميان برود
فرايند انطباق رخ نخواهد داد و مخاطب يا به طور كلي پذيرش خود را از دست ميدهد و
يا سطح آن كاهش مييابد. اگر بخواهيم موضوع را باز هم روشن تر بيان كنيم بايد
بگوييم در اين فرايند مخاطب رفتار مورد انتظار را نه به خاطر آنكه اصل عمل را قبول
دارد، انجام ميدهد بلكه صرفاً به خاطر آن است كه عامل يا منبع پيام براي وي
مقبوليت دارد و تا زماني اينگونه پاسخها را از خود بروز ميدهد كه ميزان مقبوليت
عامل در سطح بالايي باشد. البته بهترين شكل فرايند ارتباطي آن است كه به عقيده
شخصي منجر شود و رفتار مخاطب ناشي از اعتقاد وايمان به آن عمل باشد نه صرفاً
اعتقاد به عامل و آمر.
ب) خيرخواهي
بسياري تلاش ميكنند كه تكليف شرعي و وظيفه قانوني خود را در حد مقبول انجام دهند
اما اين كافي نيست و بايد سعي کرد كه از اين اقدام بهترين و بالاترين نتيجه را به
دست آورد. اين معناي ديگري از اثربخشي، كارايي و بهرهوري است. در امر به معروف و
نهي از منكر نيز كه يك تكليف الهي و وظيفه قانوني است، هر چند اگر فقط تذكر بدهيم
و به همين اندازه اكتفا كنيم تكليف و وظيفه خود را انجام دادهايم، اما انسانهاي
كارآمد به دنبال آن هستند كه فعل آنها اثر مطلوبي داشته باشد!(3).
يكي از مؤلفههاي بسيار مهم در افزايش تأثيرگذاري امر به معروف و نهي از منكر
ابراز حس خيرخواهي است. همان چيزي كه در فرهنگ اسلام به نصيحت مشهور است. راغب
صاحب مفردات ميگويد: نصح ،انجام كار و يا اداي سخني است كه صلاح صاحب نصيحت در آن
باشد و اين معنا از همان باب است كه ميگويند: نصحت له الود يعني با اخلاص به او
محبت ورزيدم. ابن اثير در معناي كلمه نصيحت مينويسد: نصيحت كلمهاي است كه با آن،
معني يك جمله را ميتوان ادا كردوآن عبارت است ازخيرخواهي به نصيحت شده(4). بديهي
است خير كسي را خواستن، لوازم و جهات زيادي دارد، راهنمايي كردن، از بدي منع
نمودن، تنبيه و تعديل كردن، تشويق و ترغيب نمودن، از خطرات محافظت كردن از جمله
لوازم و جهات خيرخواهي است. بنابراين آمر به معروف و ناهي از منكر در اصل خيرخواه
مخاطب است و بايد تلاش کند كه اين حس را در خود تقويت نمايد و از سوي ديگر به
مخاطب نيز منتقل سازد.
نشانههاي خيرخواهي
1. آمر به معروف و ناهي از منكر كه خير خواهانه اين اقدام الهي را انجام ميدهد،
فعل مخاطب را نشانه ميگيرد نه فاعل را؛ يعني ابراز علاقه يا انزجار نسبت به فعل
خواهد بود نه فردي كه مرتكب آن فعل شده است. بخصوص در نهي از منكر بايد به اين
نكته بسيار دقت کرد كه فرد مخاطب نهي، تلقي نكند كه ما نسبت به وي موضع گرفتهايم
و او را فردي مذموم ميدانيم. بلكه بايد آشكارا دريابد كه با همه خوبيهايش كار
خطايي از وي سرزده است و اين نهي از منكر فقط به خاطر آن كار ناپسند است و قطعاً
همه خوبيها و صفات پسنديده او در جاي خود محفوظ و ارزشمند ميباشد. روايتي از
پيامبر (ص) مرتبط با اين موضوع نقل شده است كه ميفرمايد: «اگر كسي ديگري را به
خاطر خدا دوست داشته باشد، خداوند پاداش كسي كه فردي از اهل بهشت را دوست دارد به
او ارزاني ميدارد. حتي اگر آن فرد از اهل جهنم باشد؛ زيرا او را دوست دارد به
خاطر خصلت و ويژگي حسنه و نيكويي كه در او مشاهده كرده است. و هر كس ديگري را به
خاطر خدا دشمن بدارد خداوند پاداش كسي كه فردي از اهل جهنم را دشمن ميداند به او
ميدهد، حتي اگر آن فرد از اهل بهشت باشد؛ زيرا بغض او به خاطر خصلت بدي است كه در
او ديده است. »(5) ملاحظه ميشود كه يك عمل يا خصلت و صفت، ملاك محبت و بغض قرار
گرفته كه متعاقب آن پاداش الهي را به دنبال دارد.
2. از ديگر نشانههاي امر به معروف و نهي از منكر خيرخواهانه، عدم احساس
تفوق و برتري نسبت به مخاطب و ابراز آن است. آمر و ناهي خيرخواه هرگز چنين نميپندارد
كه نسبت به مخاطب برتر است زيرا چه بسا در زمان و مكان ديگر آمر، خود مخاطب امر و
نهي مخاطبش قرار گيرد و اين بار، او باشد كه نهي از منكر ميشود. بروز چنين حالتي
نه تنها استبعادي ندارد بلكه طبيعي بوده و همواره در زندگي روزمره فردي و اجتماعي
ما رخ ميدهد.
آمر و ناهي بايد بداند كه او نيز همواره در معرض خطا كردن است و ممكن است عامدانه
و يا از روي سهو مرتكب فعل ناپسندي شود، به همين دليل هيچ گاه نسبت به ديگري برتري
ندارد و همان طور كه در فرهنگ اسلامي مكرراً تأكيد شده است ملاك برتري انسانها فقط
تقواست. بنابراين نبايد رفتار او تحقير آميز باشد و مخاطب را به ديده حقارت بنگرد.
3. نهي از منكر نبايد با عيبجويي، سوءظن و عيبگويي و برملاكردن عيب
ديگران آلوده شود. آمر و ناهي خيرخواه ضمن آنكه با ادب رفتار ميكند و حرمت، عزت و
كرامت مخاطب را نگه می دارد، تلاش ميكند كه اجراي اين تكليف الهي و وظيفه قانوني،
خود به منكري تبديل نشود، تا سرحد امكان از نهي از منكر علني و در حضور ديگران
اجتناب ميورزد مگر در مواردي كه مصلحت جامعه در آن باشد. اگر منكري را از ديگري
ديد چنانچه لازم باشد اغماض ميكند و در صورت لزوم نهي اين منكر و كار خطا را
دستاويزي براي مقابله يا تلافي كردن قرار نميدهد.اميرمؤمنان علي(ع)ميفرمايد:
«چگونه است كه فردي عيب برادرش را مطرح ميسازد ... آيا به خاطر نميآورد كه
خداوند گناهان او را پوشانده است، گناهاني كه از عيب برادرش بزرگ تر است و چگونه
است كه او را به خاطر گناهي كه خود نيز مرتكب شده نكوهش ميكند و حتي اگر مرتكب
همان گناه نشده. به طور قطع معصيت خدا را در چيز ديگري كه از آن گناه بزرگتر بوده
مرتكب شده است. قسم به خدا كه اگر حتي از او گناه كبيره و صغيره هم سرنزده باشد
همين ميزان كه جرأت پيدا كرده كه عيب مردم را بيابد و مطرح سازد از همه گناهان
بزرگ تر است.»(6).
پی نوشت ها
[1].غرر الحکم ح، 6373 [2].برای کسب اطلاع
بیشتر به کتاب ارتباط کلامی نوشته جرالد ر. میلر، ترجمه علی ذکاوتی رجوع
شود. [3] دقت فرمایید که این موضوع با
مامور به تکلیف بودن که امام راحل(ره)بر آن تاکید میورزیدند تعارضی ندارد.
[4].ابن اثیر، النهایه، ج5، ص64 [5]. تاریخ ابن عساکر، 54: 336،
کنزالعمال 9: 180 ح 25595 [6].نهج البلاغه،خ
140 از:حوزه نت